گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد چهارم
فصل ششم: راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسی



6 / 1 ذکر خدا

فصل ششم: راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسی6 / 1ذکر خداقرآن«ای کسانی که ایمان آوردید ! خدا را فراوان یاد کنید و صبح و شام ، او را به پاکی بستایید . اوست که با فرشتگانش بر شما درود می فرستد تا شما را از تاریکی ها به سوی نور برآورَد ، و او هماره با مؤمنان ، مهربان است» .

حدیثعدّه الداعی :در حدیثی قدسی آمده است : «هر بنده ای که به دلش سر بکشم و حالت غالب آن را پرداختن به ذکرم ببینم ، سررشته امورش را خود به دست می گیرم و خود ، همنشین و هم سخن و مونسش خواهم بود» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال ، می فرماید : «هر گاه ، دل مشغولیِ عمده بنده ای ، من باشم ، نعمت و لذّتِ او را در ذکر خودم قرار می دهم ، و چون نعمت و لذّتش را در ذکر خودم قرار دهم ، به من عشق می ورزد و من نیز به او عشق می ورزم ، و چون عاشق یکدیگر شدیم ، حجاب میان خودم و او را بر می دارم و نشانه هایی در جلوی چشمانش قرار می دهم که چون مردم [مرا] از یاد ببرند ، او از یاد نبرد . اینان سخنشان ، سخن پیامبران است» .

.


ص: 406

الإمام علیّ علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ قوتُ النُّفوسِ ، ومُجالَسَهُ المَحبوبِ . (1)

عنه علیه السلام :ذاکِرُ اللّهِ مُؤانِسُهُ . (2)

عنه علیه السلام فی مُناجاتِهِ فی شَهرِ شَعبانَ : (أسأَ لُکَ) أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تَجعَلَنی مِمَّن یُدیمُ ذِکرَکَ ولا یَنقُضُ عَهدَکَ . (3)

مصباح الشریعه فیما نَسَبَهُ إِلَی الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام : إِنَّ العَبدَ إِذا ذَکَرَ اللّهَ تَعالی بِالتَّعظیمِ خالِصا اِرتَفَعَ کُلُّ حِجابٍ بَینَهُ وبَینَ اللّهِ مِن قَبلِ ذلِکَ . . . وإِذا غَفَلَ عَن ذِکرِ اللّهِ کَیفَ تَراهُ بَعدَ ذلِکَ مَوقوفا مَحجوبا قَد قَسا وأَظلَمَ مُنذُ فارَقَ نورَ التَّعظیمِ . (4)

6 / 2الصَّلاهرسول اللّه صلی الله علیه و آله :الصَّلاهُ مِن شَرائِعِ الدّینِ ، وفیها مَرضاهُ الرَّبِّ عز و جل ، وهِیَ مِنهاجُ الأَنبِیاءِ ، ولِلمُصَلّی حُبُّ المَلائِکَهِ ، وهُدیً وإِیمانٌ ، ونُورُ المَعرِفَهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :صَلاهُ اللَّیلِ مَرضاهُ الرَّبِّ ، وحُبُّ المَلائِکَهِ ، وسُنَّهُ الأَنبِیاءِ ، ونُورُ المَعرِفَهِ ، وأُصَلُ الإِیمانِ . (6)

.

1- .غرر الحکم : ح 5166 وح 322 ، عیون الحکم والمواعظ: ص 62 ح 1600 وفیهما «الذکر مجالسه المحبوب» .
2- .غرر الحکم : ح 5160 ، عیون الحکم والمواعظ: ص 256 ح 4741 .
3- .الإقبال : ج 3 ص 299 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 99 ح 13 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی کلاهما عن ابن خالویه .
4- .مصباح الشریعه : ص 22 و 23 .
5- .الخصال : ص 522 ح 11 عن ضمره بن حبیب ، بحار الأنوار : ج 82 ص 231 ح 56 .
6- .إرشاد القلوب : ص 191 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 87 ص 161 ح 52.

ص: 407



6 / 2 نماز

امام علی علیه السلام :ذکر خدا ، خوراک جان ها و همنشینی با محبوب است .

امام علی علیه السلام :ذاکر خدا ، مونس اوست .

امام علی علیه السلام در مناجات شعبانیه : [خدایا ! از تو می خواهم] که بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستی و مرا از کسانی قرار دهی که بر ذکرت مداومت دارند و عهدت را نمی شکنند .

مصباح الشریعه در آنچه به امام صادق علیه السلامنسبت داده شده است : هر گاه بنده ، خدای متعال را خالصانه و به بزرگی یاد کند ، همه حجاب هایی که پیش تر میان او و خدا بوده اند ، کنار می روند ... و هر گاه از یاد خدا غافل شود ، چگونه او را پس از آن می بینی؟ در حالی که درجا زده و در حجاب و سنگ دل است و از هنگام جدایی از نور بزرگداشت [خدا] ، در تاریکی به سر می برَد .

6 / 2نمازپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز ، از آیین های دین است و خشنودیِ خداوند عز و جل در آن است و راه روشن پیامبران است . محبّت فرشتگان و هدایت و ایمان و نور معرفت ، از آنِ نمازگزار است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز شب ، مایه خشنودیِ پروردگار و محبّت فرشتگان است ؛ سنّت پیامبران و نور معرفت و ریشه ایمان است .

.


ص: 408

الإمام علیّ علیه السلام فی تَفسیرِ مَقاطِعِ الأَذانِ وَالإِقامَهِ : ومَعنی «قَد قامَتِ الصَّلاهُ» فِی الإِقامَهِ ، أی حانَ وَقتُ الزِّیارَهِ وَالمُناجاهِ ، وقَضاءِ الحَوائِجِ ، ودَرکِ المُنی ، وَالوُصولِ إِلَی اللّهِ عز و جل ، وإِلی کَرامَتِهِ وغُفرانِهِ وعَفوِهِ ورِضوانِهِ . (1)

6 / 3الجَوعُ وَالصَّومالإمام علیّ علیه السلام فی ذِکرِ حَدیثِ مِعراجِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : قالَ [ صلی الله علیه و آله ] : یا رَبِّ ما میراثُ (2) الجوعِ؟ قالَ : الحِکمَهُ ، وحِفظُ القَلبِ ، وَالتَّقَرُّبُ إِلَیَّ ، وَالحُزنُ الدَّائمُ ، وخِفَّهُ المُؤنَهِ بَینَ النَّاسِ، وقَولُ الحَقِّ، ولا یُبالی عاشَ بِیُسرٍ أم بِعُسرٍ... . الصَّومُ یُورِثُ الحِکْمَهَ ، وَالحِکْمَهُ تُورِثُ المَعْرِفَهَ ، وَالمَعْرِفَهُ تُورثُ الیَقینَ . . . . یا أَحمَدُ ، إِنَّ العَبدَ إِذا جاعَ بَطنُهُ وحَفِظَ لِسانَهُ عَلَّمتُهُ الحِکمَهَ ، وإِن کانَ کافرا تَکونُ حِکمَتُهُ حُجَّهً عَلَیهِ ووَبالاً ، وإِن کانَ مُؤمِنا تَکونُ حِکمَتُهُ لَهُ نُورا وبُرهانا وشِفاءً ورَحمهً ؛ فَیَعلَمَ ما لَم یَکُن یَعلَمُ ویُبصِرَ ما لَم یَکُن یُبصِرُ ، فَأوَّلُ ما أُبَصِّرُهُ عُیوبَ نَفسِهِ حَتّی یُشغَلَ بِها عَن عُیوبِ غَیرِهِ ، وأُبَصِّرُهُ دَقائِقَ العِلمِ حَتّی لا یَدخُلَ عَلَیهِ الشَّیطانُ . (3)

.

1- .التوحید : ص 241 ح 1 ، معانی الأخبار : ص 41 ح 1 کلاهما عن یزید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 134 ح 24 .
2- .. فی المصدر : «میزات» ، والتصویب من بحارالأنوار .
3- .إرشاد القلوب : ص 200 و ص 203 و ص 205 ، بحار الأنوار: ج 77 ص 21 ح 6 .

ص: 409



6 / 3 گرسنگی و روزه

امام علی علیه السلام در تفسیر اذان و اقامه : معنای «قد قامت الصلاه» در اقامه ، این است که وقت دیدار و مناجات و برآورده شدن حاجات و رسیدن به آرزو و خواست و وصول به خدای عز و جل و کرامت و آمرزش و عفو و خشنودیِ او ، در رسید .

6 / 3گرسنگی و روزهامام علی علیه السلام در حدیث معراج پیامبر خدا : پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : پروردگارا ! رهاورد گرسنگی چیست؟ [ خداوند] فرمود : «حکمت و نگاهداریِ دل و نزدیکی جستن به من و غمِ همیشگی و سبک باری میان مردم و سخن حقّ و بی اعتنایی به آسودگی و سختیِ زندگی ... روزه ، حکمت می آورد ، و حکمت ، معرفت می آورد ، و معرفت ، یقین آور است ... . ای احمد ! بنده چون شکمش گرسنه شود و زبانش را نگاه دارد ، به او حکمت می آموزم و اگر کافر باشد ، حکمتش وبال و حجّت بر او خواهد بود و اگر مؤمن باشد ، حکمتش نور و برهان و شفا و رحمت خواهد بود و بر اثر آن ، آنچه را نمی دانست ، فرا می گیرد و آنچه را نمی دید ، می بیند و نخستین چیزی که می بیند ، عیوب خویش است تا بدانها بپردازد و به عیوب دیگران نپردازد ، و به نکات دقیق علمی ، بینایش خواهم کرد تا شیطان ، به او راه نیابد» .

.


ص: 410

6 / 4مَحَبَّهُ اللّهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :المَحَبَّهُ أَساسُ المَعرِفَهِ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام فی ذِکرِ حَدیثِ مِعراجِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : قالَ اللّهُ تَعالی : ... أمَّا الحَیاهُ الباقِیَهُ ، فَهِیَ الَّتی یَعمَلُ لِنَفسِهِ حَتّی تَهونَ عَلَیهِ الدُّنیا ، وتَصغُرَ فی عَینَیهِ ، وتَعظُمَ الآخِرَهُ عِندَهُ . . . فَإِذا فَعَلَ ذلِکَ أَسکَنتُ فی قَلبِهِ حُبّا حَتّی أَجعَلَ قَلبَهُ لی ، وفَراغَهُ وَاشتِغالَهُ وهَمَّهُ وحَدیثَهُ مِنَ النِّعمَهِ الَّتی أَنعَمتُ بِها عَلی أَهلِ مَحَبَّتی مِن خَلقی ، وأَفتَحَ عَینَ قَلبِهِ وسَمعِهِ حَتّی یَسمَعَ بِقَلبِهِ ، ویَنظُرَ بِقَلبِهِ إِلی جَلالی وعَظَمَتی . (2)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إِلَیهِ : مَنِ اشتاقَ خَدَمَ ، ومَن خَدَمَ اتَّصَلَ ، ومَنِ اتَّصَلَ وَصَلَ ، ومَن وَصَلَ عَرَفَ . (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام :إِلهی فَاجعَلنا مِنَ الَّذینَ تَوَشَّحَت أَشجارُ الشَّوقِ إِلَیکَ فی حَدائِقِ صُدورِهِم . . . وقَرَّت بِالنَّظَرِ إِلی مَحبوبِهِم أَعیُنُهُم . (4)

الإمام الصّادق علیه السلام :وَهَبَ [ اللّهُ ] لِأَهلِ مَحَبَّتِهِ القُوَّهَ عَلی مَعرِفَتِهِ ، ووَضَعَ عَنهُم ثِقلَ العَمَلِ بِحَقیقَهِ ما هُم أَهلُهُ . (5)

الإمام الصادق علیه السلام لیونس بن ظبیان :إِنَّما أُولُو الأَلبابِ الَّذینَ عَمِلوا بِالفِکرَهِ حَتّی وَرِثوا مِنهُ حُبَّ اللّهِ ؛ فَإنَّ حُبَّ اللّهِ إِذا وَرِثَهُ القَلبُ استَضاءَ وأَسرَعَ إِلَیهِ اللُّطفُ ، فَإِذا نَزَلَ مَنزِلَهَ اللُّطفِ صارَ مِن أَهلِ الفَوائِدِ ، [ فَإِذا صارَ مِن أهلِ الفَوائِدِ] (6) تَکَلَّمَ بِالحِکمَهِ ، فَإِذا تَکَلَّمَ بِالحِکمَهِ صارَ صاحِبَ فِطنَهٍ ، فَإِذا نَزَلَ مَنزِلَهَ الفِطنَهِ عَمِلَ بِها فِی القُدرَهِ ، فَإِذا عَمِلَ بِها فِی القُدرَهِ عَرَفَ الأَطباقَ السَّبعَهَ ، فَإِذا بَلَغَ إِلی هذِهِ المَنزِلَهِ صارَ یَتَقَلَّبُ فِکرُهُ بِلُطفٍ وحِکمَهٍ وبَیانٍ ، فَإِذا بَلَغَ هذِهِ المَنزِلَهَ جَعَلَ شَهوَتَهُ ومَحَبَّتَهُ فی خالِقِهِ ، فَإِذا فَعَلَ ذلِکَ نَزَلَ المَنزِلَهَ الکُبری ، فَعایَنَ رَبَّهُ فی قَلبِهِ ، ووَرِثَ الحِکمَهَ بِغَیرِ ما وَرِثَهُ الحُکَماءُ ، ووَرِثَ العِلمَ بِغَیرِ ما وَرِثَهُ العُلماءُ ، ووَرِثَ الصِّدقَ بِغَیرِ ما وَرِثَهُ الصِّدِّیقونَ . إِنَّ الحُکَماءَ وَرِثُوا الحِکمَهَ بِالصَّمتِ ، وإِنَّ العُلَماءَ وَرِثُوا العِلمَ بِالطَلَبِ ، وإِنَّ الصِّدِّیقینَ وَرِثُوا الصِّدقَ بِالخُشوعِ وطُولِ العِبادَهِ ، فَمَن أَخَذَ بِهذِهِ الصَّفَهِ إِمّا أن یُسفَلَ أو یُرفَعَ ، وأَکثَرُهُم یُسفلُ ولا یُرفعُ إِذا لَم یَرعَ حَقَّ اللّهِ ولَم یَعمَل بِما أَمَرَ بِهِ فَهذِهِ مَنزِلَهُ مَن لَم یَعرِفهُ حَقَّ مَعرِفَتِهِ ، ولَم یُحِبَّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ ، فَلا تُغَرَّنَّکَ صَلاتُهُم وصِیامُهُم ورِوایاتُهُم وکَلامُهُم وعُلومُهُم ؛ فَإِنَّهُمُ حُمُرٌ مُستَنفِرَهٌ . یا یونُسُ ، إِذا أَرَدتَ العِلمَ الصَّحیحَ فَعِندَنا أَهلَ البَیتِ ؛ فَإِنّا وَرِثناهُ ، وأُوتینا شَرعَ الحِکمَهِ وفَصلَ الخِطابِ . (7)

.

1- .المواعظ العددیّه : ص 144 .
2- .إرشاد القلوب : ص 199 و ص 204 عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 28 ح 6 .
3- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 342 ح 933 .
4- .بحار الأنوار : ج 94 ص 150 .
5- .الکافی : ج 1 ص 153 ح 2 ، التوحید : ص 354 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 156 ح 8 .
6- .ما بین المعقوفین سقط من المصدر، وأثبتناه من کفایه الأثر و بحار الأنوار إذ لا یصحّ السیاق بدونه .
7- .مختصر بصائرالدرجات: ص 122، کفایه الأثر: ص 257 (وقد وقع تصحیف فی رقم الصفحه فطبعت 253) نحوه وکلاهما عن یونس بن ظبیان، بحار الأنوار: ج 70 ص 25 ح 26.

ص: 411



6 / 4 محبّت خدا

6 / 4محبّت خداپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبّت ، اساس معرفت است .

امام علی صلی الله علیه و آله در حدیث معراج پیامبر خدا : خداوند متعال ، می فرماید : « ... امّا زندگیِ پایدار ، در آن است که [بنده] برای خود بکوشد تا دنیا ، نزدش خوار شود و به چشمش کوچک آید و آخرت ، نزدش بزرگ گردد ... پس چون چنین کرد ، در دلش ، محبّتی جای دهم که دلش را و نیز فراغت و اشتغالش و همّ و غمّ و سخنش را درباره نعمت هایی که بر محبّانم از میان مردم ارزانی می دارم ، [و همه چیزش] را برای من قرار دهد ، و چشم و گوش دلش را می گشایم تا با دلش ، بشنود و با دلش ، به شکوه و عظمت من بنگرد» .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان : هر کس مشتاق شد ، خدمت کرد و هر کس خدمت کرد ، متّصل شد و هر کس متّصل شد ، رسید و هر کس رسید ، شناخت .

امام زین العابدین علیه السلام :خدای من ! ما را از کسانی قرار ده که درختانِ شوق به تو ، در باغ های سینه شان درهم پیچیده اند ... و چشم هایشان ، با نگریستن به محبوبشان ، روشن گشته است .

امام صادق علیه السلام :خداوند ، توان شناخت خود را به دوستدارانش بخشید و سنگینیِ عمل به حقیقت آنچه را اهلش هستند ، از آنان بر داشت .

امام صادق علیه السلام خطاب به یونس بن ظبیان : خردمندان ، کسانی اند که با اندیشه عمل کردند تا از آن ، محبّت خدا را به دست آوردند. محبّت خدا چون به دل برسد ، [دل] روشن می شود و لطف [ خدا] به سوی آن [ دل] ، شتاب می گیرد . پس چون [ دلی] به منزل لطف فرود آمد ، از آدمیانِ سودمند می شود و به حکمتْ سخن می گوید و چون به حکمت سخن بگوید ، زیرک می گردد و چون زیرک گردد ، با قدرت ، عمل می کند و چون قدرتمندانه عمل کند ، طبقات هفتگانه را می شناسد و چون به این مرحله رسید ، اندیشه اش با لطف و حکمت و روشن بینی می چرخد و به این مرتبه که رسید ، خواسته و علاقه خویش را در آفریدگار خود می نهد. به این جا که رسید ، به بزرگ ترین منزلت رسیده است . پس پروردگارش را در دلش می بیند و حکمت را از راهی غیر از راه حکیمان ، به دست می آورد و علم را از راهی غیر از راه عالمان می یابد و راستی را از راهی غیر از راه راستان به دست می آورد . حکیمان ، حکمت را از راه خاموشی و عالمان ، علم را با پی جویی و راستان ، راستی را با خاکساری و طول عبادت ، به دست می آورند . پس هر کس به این حالت دست یابد ، یا پایین می رود و یا بالا می آید و بیشتر آنان ، پایین می روند و بالا نمی آیند؛ چون حقّ الهی را رعایت نمی کنند و به فرمان های او عمل نمی کنند . پس این ، منزلت کسی است که خدا را آن چنان که حقّ معرفت اوست ، نشناخته است و آن چنان که حقّ محبّت اوست ، دوست نداشته است . پس نماز و روزه و روایت ها و سخنان و دانش هایشان ، تو را نفریبد که آنان دراز گوشانی رمیده اند . ای یونس ! چون علم درست خواستی ، نزد ما اهل بیت است؛ چرا که ما آن را به ارث برده ایم و جویبار حکمت و سخن نهایی ، به ما داده شده است .

.


ص: 412

حلیه الأَولیاء عن إبراهیم بن أَدهم :إِنَّ اللّهَ تَعالی أَوحی إِلی یَحیَی بنِ زَکَرِیّا علیهماالسلام : یا یَحیی إِنّی قَضَیتُ عَلی نَفسی ألاّ یُحِبَّنی عَبدٌ مِن عِبادی أَعلَمُ ذلِکَ مِنهُ إِلاّ کُنتُ سَمعَهُ الَّذی یَسمَعُ بِهِ ، وبَصَرَهُ الَّذی یُبصِرُ بِهِ ، ولِسانَهُ الَّذی یَتَکَلَّمُ بِهِ ، وقَلبَهُ الَّذی یَفهَمُ بِهِ ، فَإِذا کانَ ذلِکَ کَذلِکَ بَغَّضتُ إِلیه الاشتِغالَ بِغَیری ، وأَدَمتُ فِکرَتَهُ ، وأَسهَرتُ لَیلَهُ ، وأَظمَأَتُ نَهارَهُ . یا یَحیی ، أنا جَلیسُ قَلبِهِ وغایَهُ أُمنِیَّتِهِ وأَمَلِهِ ، أهَبُ لَهُ کُلَّ یَومٍ وساعَهٍ ؛ فَیَتَقَرَّبُ مِنّی وأتَقَرَّبُ مِنهُ ، أَسمَعُ کَلامَهُ وأُجیبُ تَضَرُّعَهُ ، فَوَعِزَّتی وجَلالی لَأَبعَثَنَّهُ مَبعَثا یَغبِطُهُ بِهِ النَّبِیّونَ وَالمُرسَلونَ ، ثُمَّ آمُرُ مُنادِیا یُنادی : هذا فُلانُ بنُ فُلانٍ ، وَلِیُّ اللّهِ وصَفِیُّهُ ، وخِیَرَتُهُ مِن خَلقِهِ ، دَعاهُ إِلی زِیارَتِهِ لِیَشفِیَ صَدرَهُ مِنَ النَّظَرِ إِلی وَجهِهِ الکَریمِ . (1)

.

1- .حلیه الأولیاء: ج 10 ص 82 .

ص: 413

حلیه الأولیاء به نقل از ابراهیم بن ادهم : خداوند متعال ، به یحیی بن زکریا وحی کرد: «ای یحیی! من بر خود واجب کرده ام که هر گاه بنده ای از بندگانم مرا دوست بدارد ، از آن آگاه نشوم ، مگر آن که گوشِ شنیدن او و چشمِ دیدن او و زبانِ گفتن او و دلِ فهم او می شوم و چون این گونه شود ، اشتغال به جز خود را منفور او می کنم و اندیشه اش را استمرار می بخشم و شبْ زنده دار و روزْ روزه دارش می کنم . ای یحیی ! من همنشین دلش و نهایت خواست و آرزوی اویم . در هر روز و ساعت ، به او می بخشم . پس به من نزدیک می شود و من نیز به او نزدیک می شوم ، سخنش را می شنوم و تضرّعش را اجابت می کنم . سوگند به عزّت و شکوهم که او را به گونه ای بر می انگیزم که پیامبران و فرستادگان ، بر او غبطه برند ، سپس به ندا دهنده ای فرمان می دهم که ندا دهد : این ، فلان پسر فلان است ، ولیّ خدا و برگزیده او و گزیده آفریدگانش ، او را به دیدار خود فرا خوانده تا سینه اش را با نگریستن به سیمای کریمانه اش ، شفا بخشد» .

.


ص: 414

المحجّه البیضاء :فی أَخبارِ داوودَ علیه السلام : إِنَّ اللّهَ عز و جلأوحی إِلَیهِ : ... یا داوودُ ، إنّی خَلَقتُ قُلوبَ المُشتاقینَ مِن رِضوانی ، ونَعَّمتُها بِنُورِ وَجهی . . . فَقالَ داوودُ : یا رَبِّ ، بِمَ نالوا مِنکَ هذا ؟ قالَ : بِحُسنِ الظَّنِّ ، وَالکَفِّ عَنِ الدُّنیا وأَهلِها ، وَالخَلَواتِ بی ومُناجاتِهِم لی ، وإِنَّ هذا مَنزِلٌ لا یَنالُهُ إِلاّ مَن رَفَضَ الدُّنیا وأَهلَها ، ولَم یَشتَغِل بِشَیءٍ مِن ذِکرِها ، وفَرَّغَ قَلبَهُ لی ، وَاختارَنی عَلی جَمیعِ خَلقی ، فَعِندَ ذلِکَ أَعطِفُ عَلَیهِ ، فَأُفَرِّغُ نَفسَهُ لَهُ ، وأَکشِفُ الحِجابَ فیما بَینی وبَینَهُ ، حَتّی یَنظُرَ إِلَیّ نَظَرَ النّاظِرِ بِعَینِهِ إِلَی الشَّیءِ . (1)

راجع : المحبّه فی الکتاب والسنّه : القسم الثانی / الفصل السابع / لقاء اللّه .

تعلیق :إِنّ حبّ اللّه سبحانه أَحد الطرق إِلی بلوغ کمال معرفته ، کما جاء فی أَحادیث هذا الفصل ، من جهه أُخری نقرأ فی الفصل السابع أنّ أَوّل أَثر لمعرفه اللّه جلّ شأنه هو حبّه ، فکیف یمکن أن یکون حبّ اللّه طریقا لبلوغ معرفته ، ونتیجهً ومحصَّلهً لذلک فی آنٍ واحدٍ؟ الجواب هو أنّه لا مِراءَ فی أنّ حبّه تعالی ثمره لمعرفته ؛ لأنّ الإنسان لایمکن أن یُحبّ من لا یعرفه ، لکنّ حبّ اللّه بدوره مقدّمه لنیل درجات أَعلی من معرفه اللّه . بتعبیر آخر : کلّ درجه من المعرفه ممهِّده لحبّ أَکثر ، وکلّ درجه من الحبّ مقدّمه لمعرفهٍ أَوفر ، حتّی یظفر السالک بأَعلی درجات المعرفه الشهودیّه ، وهذا هو معنی «المحبّه أَساس المعرفه» .

.

1- .احیاء علوم الدین : ج 4 ص 470 و 471 ؛ المحجّه البیضاء : ج 8 ص 59 و 60 .

ص: 415

المَحجّه البیضاء :در اخبار داوود علیه السلام آمده است که خدای عز و جل به او وحی کرد : «... ای داوود! من دل های مشتاقان را از رضایتِ خود آفریدم و با نور سیمای خود ، نعمتشان بخشیدم...» . داوود پرسید : پروردگارا ! با چه چیز به این [جایگاه] نزد تو رسیدند؟ فرمود : «با خوش گمانی و دست شستن از دنیا و اهل آن و با خلوت ها و مناجاتشان با من. این ، مرتبه ای است که کسی بدان نمی رسد ، مگر این که دنیا و اهل آن را ترک کند و از هیچ چیزِ آن یاد نکند و دلش را برای من خالی بدارد و مرا بر همه آفریدگانم برگزیند ، که در این هنگام ، به او توجّه می کنم و جانش را برای او خالی می کنم و حجابِ میان خود و او را می شکافم تا همانند کسی که با چشمانش به چیزی می نگرد ، به من بنگرد» .

ر . ک : دوستی در قرآن و حدیث : بخش دوم / فصل هفتم: دیدار خدا .

توضیحبی گمان ، محبّت خدای سبحان ، یکی از راه های رسیدن به کمال معرفت اوست ، همان گونه که در احادیث این فصل آمده است . از سوی دیگر ، در فصل هفتم می خوانیم که نخستین اثر معرفت خدا ، محبّت اوست . پس چگونه ممکن است که محبّت خدا ، راه رسیدن به معرفت او باشد و در همان حال ، نتیجه و حاصل آن نیز باشد؟ پاسخ ، آن است که تردیدی نیست که محبّت خدای متعال ، نتیجه معرفت اوست ، زیرا انسان نمی تواند کسی را که نمی شناسد ، دوست داشته باشد ؛ امّا محبّت خدا ، مقدّمه رسیدن به درجات بالاتر معرفت خداست . به عبارت دیگر ، هر درجه از معرفت ، زمینه چین محبّتی بیشتر است و هر درجه از محبّت ، مقدّمه معرفتی بیشتر ، تا آن جا که رهپوی راه خدا ، به بالاترین درجات معرفت شهودی می رسد و بدین معناست که می گویند : «محبت ، اساسِ معرفت است» .

.


ص: 416

6 / 5الاِنقِطاعُ إلَی اللّهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ : إِلهی مَن ذَا الَّذِی انقَطَعَ إِلَیکَ فَلَم تَصِلهُ؟! (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إِنَّ العَبدَ . . . إِذا تَوَجَّهَ إِلی مُصَلاّهُ لِیُصَلِّیَ ، قالَ اللّهُ عز و جل لِمَلائِکَتِهِ : یا مَلائِکَتیأما تَرَونَ هذا عَبدی کَیفَ قَدِ انقَطَعَ عَن جَمیعِ الخَلائِقِ إِلَیَّ، وأَمَّلَ رَحمَتی وجودی ورَأفَتی؟ أُشهِدُکم أنّی أَختَصُّهُ بِرَحمَتی وکَراماتی . (2)

الإمام علیّ علیه السلام من مُناجاتِهِ فِی شَهرِ شَعبانَ : إِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ إِلَیکَ ، وأَنِر أَبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیکَ ، حَتّی تَخرِقَ أَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النُّورِ ، فَتَصِلَ إِلی مَعدِنِ العَظَمَهِ ، وتَصیرَ أَرواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدسِکَ . (3)

عنه علیه السلام :الوُصلَهُ بِاللّهِ فِی الاِنقِطاعِ عَنِ النَّاسِ. (4)

عنه علیه السلام :لَن تَتَّصِلَ بِالخالِقِ حَتّی تَنقَطِعَ عَنِ الخَلقِ. (5)

.

1- .بحار الأنوار : ج 90 ص 342 ح 54 نقلاً عن اختیار ابن الباقی.
2- .التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : ص 521 و 522 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 221 ح 42.
3- .الإقبال: ج3 ص299، بحارالأنوار: ج94 ص99 ح13 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی وکلاهما عن ابن خالویه.
4- .غرر الحکم : ح 1750 .
5- .غرر الحکم : ح 7429 ، عیون الحکم والمواعظ: ص 407 ح 6899 نحوه .

ص: 417



6 / 5 انقطاع به سوی خدا

6 / 5انقطاع به سوی خداپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا : خدایا ! چه کسی برای پیوستن به تو ، از همه گسست و تو با او نپیوستی؟!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده ... چون به نمازگاهش رو می کند تا نماز بخواند ، خداوند عز و جل به فرشتگانش می گوید : «ای فرشتگان من ! آیا نمی بینید که این بنده من ، چگونه از همه خلایق بریده وبه من رو آورده ورحمت وبخشش ومهربانیِ مرا آرزو دارد؟ شما را گواه می گیرم که او را به رحمت و کرامت های خود ، مخصوصش کردم» .

امام علی علیه السلام در بخشی از مناجات شعبانیه : خدای من ! به من نهایت درجه گسستن از همه و پیوستن به خودت را ارزانی دار و چشم دلمان را در پرتو نگاهی به خویش ، روشن بدار تا دیدگان دل ، حجاب های نور را بشکافد و به کانون عظمت تو برسد و جان هایمان ، به شکوه قداست تو بپیوندد .

امام علی علیه السلام :پیوستن به خدا ، در گسستن از مردم [نهفته] است .

امام علی علیه السلام :به آفریدگار نخواهی پیوست تا آن که از آفریده بگسلی .

.


ص: 418

الإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعائِهِ یَومَ الجُمُعَهِ : اللّهُمَّ وجَدِّد لی وُصلَهَ الاِنقِطاعِ إِلَیکَ ، وَاصدُد قُوی سَبَبی عَن سِواکَ ، حَتّی أَفِرَّ عَن مَصارِعِ الهَلَکاتِ إِلَیکَ ، وأَحُثَّ الرِّحلَهَ إِلی إِیثارِکَ بِاستِظهارِ الیَقینِ فیکَ ؛ فَإِنَّهُ لا عُذرَ لِمَن جَهِلَکَ بَعدَ استِعلاءِ الثَّناءِ عَلَیکَ ، ولا حُجَّهَ لِمَنِ اختُزِلَ عَن طَریقِ العِلمِ بِکَ مَعَ إِزاحَهِ الیَقینِ مَواقِعَ الشَّکِّ فیکَ ، ولا یَبلُغُ إِلی فَضائِلِ القِسَمِ إِلاّ بِتَأییدِکَ وتَسدیدِکَ ، فَتَوَلَّنی بِتَأییدٍ مِن عَونِکَ ، وکافِنی عَلَیهِ بِجَزیلِ عَطائِکَ . (1)

6 / 6وِلایَهُ أَهلِ البَیتِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :نَحنُ الوَسیلَهُ إِلَی اللّهِ ، وَالوُصلَهُ إِلی رِضوانِ اللّهِ ، ولَنا العِصمَهُ وَالخِلافَهُ وَالهِدایَهُ ، و فینَا النُّبُوَّهُ وَالوِلایَهُ وَالإِمامَهُ ، ونَحنُ مَعدِنُ الحِکمَهِ و بابُ الرَّحمَهِ وشَجَرَهُ العِصمَهِ ، ونَحنُ کَلِمَهُ التَّقوی وَالمَثَلُ الأَعلی وَالحُجَّهُ العُظمی وَالعُروَهُ الوُثقی الَّتی مَن تَمَسَّکَ بِها نَجا . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :تَقَرَّبوا إِلَی اللّهِ بِتَوحیدِهِ وطاعَهِ مَن أَمَرَکُم أن تُطیعوهُ ، ولا تُمسِکوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ (3) . (4)

.

1- .مصباح المتهجّد : ص 396 ح 519 ، جمال الاُسبوع : ص 285 کلاهما عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام ، البلد الأمین: ص 77 ، بحار الأنوار: ج 90 ص 79 ح 2 .
2- .بحار الأنوار : ج 25 ص 23 ح 38 نقلاً عن ریاض الجنان عن جابر بن عبد اللّه .
3- .العِصَمُ : جمعُ عِصمَه ؛ وهی المَنَعَه . والکوافِرُ : النساء الکَفَره ؛ أی عقد نکاحهنّ (النهایه : ج 3 ص 249) وهو کنایه عن کلّ ما یلزم الإنسان من عقد وغیره تجاه الکافر وتجاه من لا یرضاه اللّه .
4- .مصباح المتهجّد : ص 756 ح 843 ، مصباح الزائر : ص 158 ، الإقبال : ج 2 ص 258 کلّها عن الفیّاض بن محمّد بن عمر عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 97ص 116 ح 8.

ص: 419



6 / 6 ولایت اهل بیت

امام زین العابدین علیه السلام در دعای روز جمعه : خدایا! بریدن از غیر و پیوستن به خودت را باز برایم فراهم کن و راه های اتصالم به غیر را ببند تا از پرتگاه های هلاکت ، به سوی تو بگریزم و با پشت گرمیِ یقین به تو ، به سوی ترجیح تو [بر همه چیز] ، بار بربندم که پس از بالا گرفتن ستایش تو ، عذری برای ناآگاه از تو نیست و با شک زداییِ یقین ، حجّتی برای آن کس که از طریق علم به تو کناره گرفته ، نمانده است و جز با تأیید و استوار داشتن تو ، به فضیلت های قسمت شده نمی توان رسید . پس سرپرستیِ مرا با تأییدی از یاری ات ، به عهده گیر و با عطای فراوانت ، مرا بر آن سزا ده .

6 / 6ولایت اهل بیتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما وسیله[ی نزدیکی] به سوی خداییم و راه وصل به خشنودیِ او . برای ماست عصمت و خلافت و هدایت . در ماست نبوّت و ولایت و امامت . ماییم معدن حکمت و دریچه رحمت و درخت عصمت . ماییم کلمه تقوا و نمونه والا و حجّت بزرگ [خدا ]و دستگیره استواری که هر کس بدان چنگ زند ، رهایی می یابد .

امام علی علیه السلام :با یگانه دانستن خدا و اطاعت از آن که فرمان به اطاعتش داده ، به خدا نزدیکی جویید و با زنان کافر پیوند بر قرار نکنید . (1)

.

1- .تضمینی از آیه دهم سوره ممتحنه و در این جا ، کنایه از عدم پیوند با کافران است .

ص: 420

عنه علیه السلام :نَحنُ الأَعرافُ الَّذی لا یُعرَفُ اللّهُ عز و جل إِلاّ بِسَبیلِ مَعرِفَتِنا . . . إِنّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لَو شاءَ لَعَرَّفَ العِبادَ نَفسَهُ ، ولکِن جَعَلَنا أَبوابَهُ وصِراطَهُ وسَبیلَهُ وَالوَجهَ الَّذی یُؤتی مِنهُ ، فَمَن عَدَلَ عَن وِلایَتِنا أَو فَضَّلَ عَلَینا غَیرَنا فَإِنَّهُم عَنِ الصِّراطِ لَناکِبونَ (1) . فَلا سَواءٌ مَنِ اعتَصَمَ النّاسُ بِهِ ولا سَواءٌ ، حَیثُ ذَهَبَ النّاسُ إِلی عُیونٍ کَدِرَهٍ یَفرَغُ بَعضُها فی بَعضٍ ، و ذَهَبَ مَن ذَهَبَ إِلَینا إِلی عُیونٍ صافِیَهٍ تَجری بِأَمرِ رَبِّها ، لا نَفادَ لَها ولاَ انقِطاعَ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام فی وَصفِ الأَئِمَّهِ علیهم السلام : هُمُ الصِّراطُ المُستَقیمُ ، هُمُ السَّبیلُ الأَقوَمُ . . . أَمنٌ لِمَن التَجَأَ إِلَیهِمُ ، وأَمانٌ لِمَن تَمَسَّکَ بِهِم ، إِلَی اللّهِ یَدعونَ . (3)

الامام الصادق علیه السلام :إِذا نَظَرتَ إِلَی السَّماءِ فَقُل : سُبحانَ مَن جَعَلَ فِی السَّماءِ بُروجا ، وجَعَلَ فیها سِراجا وقَمَرا مُنیرا ، وجَعَلَ لَنا نُجوما قِبلَهً نَهتَدی بِها إِلَی التَّوَجُّه إِلَیهِ فی ظُلُماتِ البَرِّ وَالبَحرِ ، اللّهُمَّ کَما هَدَیتَنا إِلَی التَّوَجُّهِ إِلَیکَ إِلی (4) قِبلَتِکَ المَنصوبَهِ لِخَلقِکَ ، فَاهدِنا إِلی نُجومِکَ الَّتی جَعَلتَها أَمانا لِأَهلِ الأَرضِ ولِأَهلِ السَّماءِ حَتّی نَتَوَجَّهَ بِهِم إِلَیکَ ، فَلا یَتَوَجَّهُ المُتَوَجِّهونَ إِلَیکَ إِلاّ بِهِم ، ولا یَسلُکُ الطَّریقَ إِلَیکَ مَن سَلَکَ مِن غَیرِهِم ، ولا لَزِمَ المَحَجَّهَ مَن لَم یَلزَمهُم ، اِستَمسَکتُ بِعُروَهِ اللّهِ الوُثقی ، وَاعتَصَمتُ بِحَبلِ اللّهِ المَتینِ . (5)

.

1- .إشاره إلی الآیه 74 من سوره «المؤمنون».
2- .الکافی : ج 1ص 184 ح 9 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 55 ، بصائر الدرجات : ص 497 ح 8 ولیس فیهما صدره إلی «معرفتنا» و کلّها عن مقرن عن الإمام الصادق علیه السلام ، تفسیر فرات : ص 143 ح 174 ، الاحتجاج : ج 1 ص 541 ح 129 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 1ص 86 ح 71 وفیهما صدره إلی «لناکبون» و کلّها عن الأصبغ بن نباته نحوه ، بحار الأنوار : ج 24 ص 249 ح 2 .
3- .کشف الیقین : ص319 ، تفسیر فرات : ص 396 ح 527 کلاهما عن زیاد بن المنذر ، بحار الأنوار : ج 23 ص 246 ح 16 .
4- .فی بحار الأنوار : «وإلی» .
5- .الأُصول الستّه عشر : ص 56 عن زید النرسی ، بحار الأنوار : ج 87ص 186 ح 1.

ص: 421

امام علی علیه السلام :ماییم «اعراف» (1) که معرفت خدای عز و جل جز از راه معرفت ما میسّر نمی شود ... خداوند تبارک و تعالی اگر می خواست ، خود را [مستقیم] به بندگان می شناسانْد ؛ امّا ما را دریچه و طریق و راه و جانبی قرار داد که [مردم ]از آن درآیند . پس هر کس که از ما کناره بگیرد یا غیر ما را بر ما برتری دهد ، از راهْ کج شده است . کسانی که مردم به آنها چنگ می زنند ، [در هدایت و راهبری] یکسان نیستند . برخی به چشمه هایی کدر و در هم ریخته می پیوندند ، امّا آن که با ما شد ، به چشمه هایی زلال می رسد که به فرمان پروردگارشان جاری اند ، نه تمام می شوند و نه قطع می گردند .

امام باقر علیه السلام در توصیف امامان علیهم السلام : آنان اند ، راه راست . آنان اند ، راه استوار ... برای پناهنده به آنان ، امنیت اند و برای چنگ زننده به ایشان ، امان اند و [مردم را] به سوی خدا می خوانند .

امام صادق علیه السلام :چون به آسمان نگریستی ، بگو : «منزّه است خدایی که در آسمان ، برج هایی قرار داد و نیز چراغی فروزان و ماهی تابان ، و برای ما ستارگانی قرار داد که با توجّه به آنها ، در تاریکی های خشکی و دریا ، قبله را می یابیم . خدایا! همان گونه که ما را با رهنمون شدن به قبله قرار داده شده برای خلقت ، به خودت متوجه کردی ، ما را به ستارگانی که مایه امان زمینیان و آسمانیان قرار دادی ، رهنمون شو تا با آنها متوجّه تو شویم که هیچ کس ، به تو رو نکند ، جز با ایشان . آن که راهِ جز ایشان را بپوید ، به سوی تو نمی آید و آن که با جز اینان همراه شود ، همراه حجّت نخواهد بود . دستگیره بزرگ خدا را گرفتم و به رشته استوار خدا چنگ زدم» .

.

1- .اشاره ای است به واژه «اعراف» ، به کار رفته در قرآن کریم (اعراف: آیه 45 49).

ص: 422

عنه علیه السلام فی کِتابِهِ إِلَی المُفَضَّلِ : ... وَاللّهُ تَبارَکَ و تَعالی إِنَّما أَحَبَّ أن یُعرَفَ بِالرِّجالِ وأن یُطاعَ بِطاعَتِهِم ، فَجَعَلَهُم سَبیلَهُ و وَجهَهُ الَّذی یُؤتی مِنهُ ، لایَقبَلُ مِنَ العِبادِ غَیرَ ذلِکَ «لاَ یُسْئلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئلُونَ» (1) . (2)

الإمام الرضا علیه السلام :مَن سَرَّهُ أن یَنظُرَ إِلَی اللّهِ بِغَیرِ حِجابٍ ، ویَنظُرَ اللّهُ إِلَیهِ بِغَیرِ حِجابٍ فَلیَتَوَلَّ آلَ مُحَمَّدٍ ، وَلیَتَبَرَّأ مِن عَدُوِّهِم ، ولیَأتَمَّ بِإِمامِ المُؤمِنینَ مِنهُم ؛ فَإِنَّهُ إِذا کانَ یَومُ القِیامَهِ نَظَرَ اللّهُ إِلَیهِ بِغَیرِ حِجابٍ ، ونَظَرَ إِلَی اللّهِ بِغَیرِ حِجابٍ . (3)

الإمام الهادی علیه السلام فِی الزِّیارَهِ الجامِعَهِ الکَبیرَهِ : مَن أَرادَ اللّهَ بَدَأَ بِکُم ، ومَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنکُم ، ومَن قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم (4) .

راجع : ص 58 (أهل البیت) .

6 / 7الاستعانهُ بِاللّهالإمام علیّ علیه السلام مِن مُناجاتِهِ فی شَهرِ شَعبانَ : إِلهی وأَلحِقنی بِنُورِ عِزِّکَ الأَبهَجِ ؛ فَأَکونَ لَکَ عارِفا وعَن سِواکَ مُنحَرِفا ، ومِنکَ خائِفا مُراقِبا ، یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ . (5)

.

1- .الأنبیاء : 23.
2- .مختصر بصائر الدرجات : ص 83 ، بصائر الدرجات : ص 531 ح 1 کلاهما عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 24 ص 292 ح 1.
3- .المحاسن : ج 1 ص 133 ح 165 عن بکر بن صالح ، بحار الأنوار : ج 27 ص 90 ح 42 وراجع : قرب الإسناد : ص 351 ح 1260 والاُصول الستّه عشر : ص 60 .
4- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 615 ح 3213 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 99 کلاهما عن موسی بن عبداللّه النخعی ، عیون أخبار الرضا : ج 2 ص 276 ، المزار الکبیر : ص 532 کلاهما عن موسی بن عمران النخعی ، بحارالأنوار : ج 102 ح 131 .
5- .الإقبال : ج 3 ص 299 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 99 ح 13 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی وفیه «أتحفنی» بدل «ألحقنی» وکلاهما عن ابن خالویه .


6 / 7 یاری جستن از خداوند

امام صادق علیه السلام در نامه اش به مفضّل : ... و خدای تبارک و تعالی دوست دارد که تنها از طریق برخی مردان [امامانِ حق] شناخته شود و با اطاعت از ایشان ، اطاعت شود . پس آنان را راه و سیمای خود که از آن درمی آیند ، نمود و جز این ، [ چیز دیگری را] از بندگانش نمی پذیرد «و خدا از آنچه می کند ، سؤال نمی شود؛ ولی مردم پرسیده می شوند» .

امام رضا علیه السلام :هر که دوست دارد که بی پرده به خدا بنگرد و خدا نیز بی پرده به او بنگرد ، خاندان محمّد صلی الله علیه و آله را ولیّ خود بگیرد و از دشمن ایشان ، بیزاری جوید و رهبر مؤمنان از میان ایشان (علی علیه السلام) را امام خود بگیرد که چون چنین کند ، خداوند ، در روز قیامت ، به او بی پرده می نگرد و او نیز بی پرده به خدا می نگرد .

امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره : هر که خدا را بخواهد ، از شما می آغازد و هر کس او را یگانه بداند ، از شما می پذیرد و هر که آهنگ او کند ، به شما روی می آوَرد .

ر . ک : ص 59 (اهل بیت) .

6 / 7یاری جستن از خداوندامام علی علیه السلام در مناجات شعبانیه : خدایا! مرا به نور عزّت شادمانه ات ، ملحق کن تا به تو عارف شوم و از غیر تو کناره گیرم و از تو بیمناک و مراقب باشم ، ای صاحب شکوه و بزرگواری!

.


ص: 424

عنه علیه السلام مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ نَوفا البَکالِیَّ : أسَأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی ظَهَرتَ بِهِ لِخاصَّهِ أَولِیائِکَ ، فَوَحَّدوکَ وعَرَفوکَ فَعَبَدوکَ بِحَقیقَتِکَ ، أن تُعَرِّفَنی نَفسَکَ لِأُقِرَّ لَکَ بِرُبوبِیَّتِکَ عَلی حَقیقَهِ الإِیمانِ بِکَ ، ولا تَجعَلَنی یا إِلهی مِمَّن یَعبُدُ الاِسمَ دونَ المَعنی ، وَالحَظنی بِلَحظَهٍ مِن لَحَظاتِکَ تُنَوِّرُ بِها قَلبی بِمَعرِفَتِکَ خاصَّهً ومَعرِفَهِ أَولیائِکَ ، إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . (1)

الإمام الحسین علیه السلام مِن دُعائِهِ یَومَ عَرَفَهَ : إِلهی تَرَدُّدی فِی الآثارِ یوجِبُ بُعدَ المَزارِ ، فَاجمَعنی عَلَیکَ بِخِدمَهٍ توصِلُنی إِلَیکَ ، کَیفَ یُستَدَلُّ عَلَیکَ بِما هُوَ فی وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إِلَیکَ ؟ أیَکونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُّهورِ ما لَیسَ لَکَ حَتّی یَکونَ هُوَ المُظهِرُ لَکَ ! مَتی غِبتَ حَتّی تَحتاجَ إِلی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیکَ ! . . . وبِکَ أَستَدِلُّ عَلَیکَ ، فَاهدِنی بِنُورِکَ إِلَیکَ . (2)

الإمام زین العابدین علیه السلام :اللّهُمَّ اجعَلنی مِنَ الَّذینَ جَدّوا فی قَصدِکَ فَلَم یَنکِلوا ، و سَلَکُوا الطَّریقَ إِلَیکَ فَلَم یَعدِلوا ، وَاعتَمَدوا عَلَیکَ فِی الوُصولِ حَتّی وَصَلوا . (3)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاجعَلنا مِنَ الَّذینَ فَتَقتَ لَهُم رَتقَ عَظیمِ غَواشی جُفونِ حَدَقِ عُیونِ القُلوبِ ، حَتّی نَظَروا إِلی تَدبیرِ حِکمَتِکَ ، وشَواهِدِ حُجَجِ بَیِّناتِکَ ، فَعرَفوکَ بِمَحصولِ فِطَنِ القُلوبِ ، وأنتَ فی غَوامِضِ سُتُراتِ حُجُبِ القُلوبِ . فَسُبحانَکَ أیُّعَینٍ تَقومُ بِها نُصبَ نُورِکَ، أم تَرقَأُ إِلی نُورِ ضِیاءِ قُدسِکَ، أو أیُّ فَهمٍ یَفهَمُ ما دونَ ذلِکَ إِلاَّ الأَبصارَ الَّتی کَشَفتَ عَنها حُجُبَ العَمِیَّهِ ، فَرَقَت أَرواحُهُم عَلی أَجنِحَهِ المَلائِکَهِ ، فَسَمّاهُم أَهلُ المَلَکوتِ زُوّارا ، وأَسماهُم أَهلُ الجَبَروتِ عُمّارا ، فَتَرَدَّدوا فی مَصافِّ المُسَبِّحینَ ، وتَعَلَّقوا بِحِجابِ القُدرَهِ ، وناجَوا رَبَّهُم عِندَ کُلِّ شَهوَهٍ ، فَحَرَّقَت (4) قُلوبُهُم حُجُبَ النّورِ ، حَتّی نَظَروا بِعَینِ القُلوبِ إِلی عِزِّ الجَلالِ فی عِظَمِ المَلَکوتِ ، فَرَجَعَتِ القُلوبُ إِلَی الصُّدورِ عَلَی النِّیّاتِ بِمَعرِفَهِ تَوحیدِکَ ، فَلا إِلهَ إِلاّ أنتَ ، وَحدَکَ لا شَریکَ لَکَ ، تَعالَیتَ عَمّا یَقولُ الظّالِمونَ عُلُوّا کَبیرا . (5)

.

1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 96 ح 12 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی عن نوف البکالی .
2- .الإقبال (الطبعه الحجریّه) : ص 348 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 225 .
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 156 ح 22 نقلاً عن أنیس العابدین.
4- .کذا فی المصدر وهو تصحیف : «فخرقت» .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 128 ح 19 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی .

ص: 425

امام علی علیه السلام در بخشی از دعایی که به نوف بِکالی آموخت : از تو می خواهم به حقّ نامی که برای دوستان ویژه ات آشکار کردی تا تو را یگانه دانستند و شناختند و به حقیقتت ، بنده[ی تو ]شدند که خود را به من بشناسانی تا با حقیقت ایمان به تو ، نزد تو به ربوبیتت اقرار آورم . ای خدای من ! مرا از کسانی قرار مده که اسمِ بدون معنا را می پرستند؛ و گوشه چشمی به ما کن تا دلمان را از معرفت ویژه ات و معرفت دوستانت ، روشن کنی. همانا تو بر هر کار ، توانایی .

امام حسین علیه السلام در بخشی از دعایش در روز عرفه : خدای من ! چرخش اندیشه ام میان آثار ، موجب دوری دیدار است . پس به خدمتی وادارم کن که مرا به تو برساند . چگونه چیزی که در هستی اش به تو نیاز دارد ، بر تو دلالت کند؟ آیا غیر تو ، ظهوری دارد که تو نداشته باشی تا آن ، ظاهر کننده تو باشد؟! کی نهان شدی تا نیازمند دلیلی باشی که بر تو دلالت کند؟! ... به خودت بر تو استدلال می کنم . پس مرا با نورت به خود رهنمون شو .

امام زین العابدین علیه السلام :خدایا! مرا از کسانی قرار ده که از سرِ جِد ، آهنگ تو کردند و باز نگشتند و راه به سوی تو را پیمودند و منحرف نشدند و برای رسیدن ، بر تو اعتماد ورزیدند تا رسیدند .

امام زین العابدین علیه السلام :خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که پرده ضخیمِ فرو افتاده بر حدقه چشم دلشان را شکافتی تا به تدبیر حکیمانه ات و شواهد حجّت های روشنت بنگرند و تو را با دستاورد زیرکیِ دل ها بشناسند ، در حالی که در پسِ پوشش پرده های درهم پیچیده دل ها بودی . منزّهی تو ! کدامین دیده را یارای آن است که نورِ تو را ببیند یا تا پرتوِ نور قدست فراز آید؟! کدامین فهم است که [حتی] کمتر از این را بفهمد؟ جز دیدگانی که پرده های نابینایی را از آنها زدودی و جان هایشان ، بر بال فرشتگان بالا آمد و ملکوتیان ، آنان را دیدارگر و جبروتیان ، آبادگر نامیدند و در صفوفِ تسبیح گویان چرخیدند و از پرده قدرت آویختند و به گاهِ هر خواسته ، با پروردگارشان مناجات کردند و دل هایشان حجاب های نور را سوزانْد تا به دیده دل و در عظمت ملکوت ، عزّت شکوه او را بنگرند و دل هایشان با درونی آکنده از معرفت توحیدی ، به سینه ها بازگشت . پس جز تو ، خدایی نیست. یگانه و بی همتایی . والایی؛ بس والاتر از آنچه ستمگران بر زبان می رانند .

.


ص: 426

عنه علیه السلام :لِقاؤُکَ قُرَّهُ عَینی ، ووَصلُکَ مُنی نَفسی ، وإِلَیکَ شَوقی ، وفی مَحَبَّتِکَ وَلَهی ، وإِلی هَواکَ صَبابَتی ، وَرِضاکَ بُغیَتی ، ورُؤیَتُکَ حاجَتی . (1)

عنه علیه السلام :إِلهی فَاجعَلنا مِمَّنِ اصطَفَیتَهُ لِقُربِکَ ووِلایَتِکَ ، وأَخلَصتَهُ لِوُدِّکَ ومَحَبَّتِکَ ، وشَوَّقتَهُ إِلی لِقائِکَ ، ورَضَّیتَهُ بِقَضائِکَ ، ومَنَحتَهُ بِالنَّظَرِ إِلی وَجهِکَ . . . وخَصَصتَهُ بِمَعرِفَتِکَ . . . وَامنُن بِالنَّظَرِ إِلَیکَ عَلَیَّ . (2)

عنه علیه السلام :أسأَ لُکَ بِسُبُحاتِ (3) وَجهِکَ ، وبِأَنوارِ قُدسِکَ ، وأَبتَهِلُ إِلَیکَ بِعَواطِفِ رَحمَتِکَ ، ولَطائِفِ بِرِّکَ ، أن تُحَقِّقَ ظَنّی بِما أُؤَمِّلُهُ مِن جَزیلِ إِکرامِکَ ، وجَمیلِ إِنعامِکَ ، فِی القُربی مِنکَ ، وَالزُّلفی لَدَیکَ ، وَالتَّمَتُّعِ بِالنَّظَرِ إِلَیکَ . (4)

عنه علیه السلام :إِلهی فَاجعَلنا مِنَ الَّذینَ تَوَشَّحَت أَشجارُ الشَّوقِ إِلَیکَ فی حَدائِقِ صُدورِهِم ، وأَخَذَت لَوعَهُ مَحَبَّتِکَ بِمَجامِعِ قُلوبِهِم ، فَهُم إِلی أَوکارِ الأَفکارِ یَأوونَ ، وفی رِیاضِ القُربِ وَالمُکاشَفَهِ یَرتَعونَ . . . قَد کُشِفَ الغِطاءُ عَن أَبصارِهِم . . . وَانشَرَحَت بِتَحقیقِ المَعرِفَهِ صُدورُهُم . . . وقَرَّت بِالنَّظَرِ إِلی مَحبوبِهِم أَعیُنُهم . . . وَاجعَلنا مِن أَخَصِّ عارِفیکَ . (5)

.

1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 148 .
2- .بحار الأنوار : ج 94 ص 148 .
3- .سُبُحات وجه ربّنا : جلاله و عظمته . وقیل : نورُه . والمراد بالوجه : الذات (مجمع البحرین : ج 1 ص 807) .
4- .بحار الأنوار : ج 94 ص 145 .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 150 نقلاً عن بعض کتب الأصحاب .

ص: 427

امام زین العابدین علیه السلام :دیدار تو روشنی چشم من ، وصل تو آرزوی جان من ، شوقم به سوی تو ، شیفتگی ام در حبّ تو ، شورم در هوای تو ، خشنودی ات خواسته من و دیدارت حاجت من است .

امام زین العابدین علیه السلام :خدای من ! ما را از کسانی قرار ده که برای مقام قرب و ولایتِ خود ، برگزیدی و برای مودّت و محبّت خود ، خالص ساختی و به دیدارت مشتاق و به قضایت ، خشنود و با [ ارزانی داشتنِ] نظر به سیمایت ، اکرام کردی ... و به معرفتت مخصوص نمودی ... و با [ ارزانی کردنِ] نظر به خودت ، بر من منّت بنه .

امام زین العابدین علیه السلام :از تو [با توسّل] به سیمای باشکوهت و به نورهای قدست ، می طلبم و [با توسّل] به توجّهات رحیمانه ات و نیکی های لطیفت ، به درگاهت می نالم که گمانم را در امید به اکرام سترگت و نعمت بخشیِ زیبایت برای نزدیک شدن به تو و منزلت یافتن نزد تو و بهره مندی از نظر به تو ، تحقّق بخشی .

امام زین العابدین علیه السلام :خدای من ! مرا از کسانی قرار ده که درختان شوق به تو ، در باغ های سینه هاشان ریشه دوانده و سوز محبّت به تو ، سراسر دل هایشان را فرا گرفته است . پس در آشیانه های اندیشه ، جای می گیرند و در بوستان های قرب و مکاشفه ، می چرخند ... پرده از دیدگانشان برداشته شده ... و سینه هایشان با راهیابیِ معرفت ، گشوده گشته ... و چشم هایشان با نگریستن به محبوبشان ، آرام گرفته است ... و ما را از خاص ترینِ عارفانت قرار ده .

.


ص: 428

الإمام الصادق علیه السلام مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ زُرارَهَ : اللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسَکَ ؛ فَإِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنی نَفسَکَ لَم أَعرِف نَبِیَّکَ ، اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسولَکَ ؛ فَإِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنی رَسولَکَ لَم أَعرِف حُجَّتَکَ ، اللّهُمَ عَرِّفنی حُجَّتَکَ ؛ فَإِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دینی . (1)

الإمام الرضا علیه السلام فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی : «اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِیمَ» (2) : اِستِرشادٌ لِأَدبِهِ ، وَاعتِصامٌ بِحَبلِهِ ، وَاستِزادَهٌ فِی المَعرِفَهِ بِرَبِّهِ وبِعَظَمَتِهِ وبِکِبرِیائِهِ . (3)

راجع : ج 5 ص 150 ح 4009 .

.

1- .الکافی : ج 1 ص 337 ح 5 ، الغیبه للطوسی : ص 334 ح 279 ، کمال الدین : ص 342 ح 24 ، الغیبه للنعمانی : ص 166 ح 6 کلّها عن زراره ، بحار الأنوار : ج 95 ص 326 ح 2 .
2- .الفاتحه : 6 .
3- .عیون أخبار الرضا : ج 2 ص 107 ح 1 ، علل الشرائع : ص 260 ح 9 وفیه «معتصما» بدل «اعتصام» ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 310 ح 926 نحوه وکلّها عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار : ج 85 ص 54 ح 46 .

ص: 429

امام صادق علیه السلام در دعایی که به زراره آموخت : خدایا ! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی ، پیامبرت را نمی شناسم . خدایا ! پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبرت را به من نشناسانی ، حجّتت را نمی شناسم . خدایا! حجّتت را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی ، از دینم گم راه خواهم شد .

امام رضا علیه السلام در تفسیر سخن خدای متعال : «ما را به راه راست ، رهنمون شو» : یعنی راهیابی به ادب او و چنگ زدن به ریسمان او و طلب فزونیِ معرفت به پروردگاری اش و عظمت و کبریایی او .

ر . ک : ج 5 ص 151 ح 4009 .

.


ص: 430

. .


ص: 431



پژوهشی درباره راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسی

یک . یاد خدا

اشاره

پژوهشی درباره راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسیآنچه تحت عنوان «راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسی» گذشت ، در بر دارنده مهم ترین و ارجمندترین و مطمئن ترین دستورکارها برای سیر و سلوک به سوی اللّه است که در متون اسلامی ، به آنها اشاره شده است و گذر از منازل سلوک و رسیدن به قله یقین و معرفت شهودی ، بدون عمل به این رهنمودها ، امکان پذیر نیست . در واقع ، حرکت انسان به سوی کمال مطلق ، بدین سان آغاز می گردد :

یک . یاد خدانخستین گام در این سیر و سلوک ، یاد خداست . امام علی علیه السلام درباره نقش یاد خدا در سازندگی انسان می فرماید : أصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِکرِ اللّهِ . (1) اساس سامان یافتن دل ، اشتغال آن به یاد خداست .

.

1- .غرر الحکم : ح 3083 .

ص: 432

یاد خدا ، در واقع ، رمز خودسازی است ؛ چرا که به تدریج ، انسان را از خودِ حیوانی تهی می کند و دل را از رذایل اخلاقی پاک می گرداند و آن را برای پذیرش نور یقین ، آماده می سازد. در متون اسلامی ، نقشِ سرنوشت ساز یادِ خدا در سازندگی انسان ، به تفصیلْ مورد توجّه قرار گرفته است. در این جا برای نمونه ، به سه دسته از آنها اشاره می کنیم : دسته اوّل ، روایاتی که بر نقش ذکر در آفت زدایی و سالم سازی قلب تأکید دارند ، مانند آنچه از امام علی علیه السلام نقل شده است : ذِکرُ اللّهِ مَطرَدَهٌ لِلشَّیطانِ . (1) یاد کردنِ خدا ، راندن شیطان است . ذِکرُ اللّهِ رَأسُ مالِ کُلِّ مُؤمِنٍ ، ورِبحُهُ السَّلامَهُ مِنَ الشَّیطانِ . (2) یاد خدا ، سرمایه هر مؤمن است و سود آن ، به سلامت ماندن از شیطان است . ذِکرُ اللّهِ دَواءُ أعلالِ النُّفوس . (3) یاد خدا ، دوای دردهای جان هاست . یا مَنِ اسمُهُ دَواءٌ وذِکرُهُ شِفاءٌ . (4) ای آن که نامش دواست و یادش شفا ! دسته دوم ، احادیثی که یاد خدا را موجب شرح صدر و نورانی شدن دل و اندیشه ، و ایجاد حیات و حواسّ باطنی ، و رشد و تکامل معنوی معرفی می کنند ،

.

1- .البدایه والنهایه : ج 1 ص 64 ؛ غرر الحکم : ح 5162 .
2- .غرر الحکم : ح5171 .
3- .غرر الحکم : ح 5169 .
4- .مصباح المتهجّد : ص 361 ، الإقبال : ج 3 ص 337 ، المصباح للکفعمی : ص 744 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 62 ح 3 .

ص: 433

مانند سخنان امام علی علیه السلامدر این باره : إِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالی جَعَلَ الذِّکرَ جلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرهِ ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العِشوَهِ ، وتَنقادُ بهِ بَعدَ المُعانَدَهِ . (1) خدای سبحان ، ذکر را جلای دل ها کرد که [گوش] پس از سنگینی ، بدان می شنود و [دیده ]پس از نابینایی ، بدان می بیند و پس از لجاجت ، با آن [در برابر خدا] رام می شود. دَوامُ الذِّکرِ یُنیرُ القَلبَ وَالفِکرَ . (2) مداومت بر ذکر ، دل و اندیشه را نورانی می کند. مُداوَمَهُ الذِّکرِ قوتُ الأَرواحِ ومِفتاحُ الصَّلاحِ . (3) دوام ذکر ، خوراک جان ها و کلید درستی است. دسته سوم ، احادیثی که معرفت خدا و انس با خدا و محبت او را ثمره یاد خدا می دانند ، مانند آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است : مَن أکثَرَ ذِکرَ اللّهِ عز و جل أَحَبَّهُ اللّهُ . (4) هر کس خدا را فراوان یاد کند ، خداوند [ نیز] او را دوست خواهد داشت . و امام علی علیه السلام فرموده است : الذِّکرُ مِفتاحُ الأُنسِ . (5) ذکر ، کلید اُنس است.

.

1- .نهج البلاغه : خطبه 222 .
2- .غرر الحکم : ح 5144 .
3- .غرر الحکم : ح 9832 .
4- .الکافی : ج 2 ص 500 ح 3 عن داوود بن سرحان عن الإمام الصادق علیه السلام ، الزهد ، للحسین بن سعید: ص55 ح 148 عن عبدالرحمن بن الحجّاج عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 160 ح 39 .
5- .غرر الحکم : ح 541 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 40 ح 886 .

ص: 434

و نیز همه روایاتی که در باب اوّل و دوم این فصل گذشت . بنا بر این ، یاد خدا در گام اوّل سلوک ، آینه دل را از زنگارهای اخلاق و اعمال ناشایسته پاک می کند و در گام دوم ، با نورانی ساختنِ آن ، زمینه را برای انعکاس معارف شهودی در آن و دستیابی به معرفت و محبت خدا ، فراهم می سازد. با عنایت به آثار و برکات یاد خدا و نقش کلیدیِ آن در سازندگی انسان و جامعه توحیدی است که در جایْ جای قرآن کریم و احادیث اسلامی ، بر کثرت ذکر ، بلکه تداوم آن ، تأکید شده است : «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا . (1) ای کسانی که ایمان آورده اید ! خدا را فراوان یاد کنید» . «فَإِذَا قَضَیْتُمُ الصَّلَوهَ فَاذْکُرُواْ اللَّهَ قِیَمًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِکُمْ. (2) و چون نماز را تمام کردید ، ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده [و در هر حال] ، خدا را یاد کنید» . «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَمًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِهِمْ . (3) آنان که ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده ، خدا را یاد می کنند» . امام صادق علیه السلام فرمود : ما مِن شَیء إِلاّ ولَهُ حَدٌّ یَنتَهی إِلَیه ، إِلاَّ الذِّکر فَلَیسَ لَهُ حَدٌّ یَنتَهی إِلَیهِ . (4) هیچ چیزی نیست جز آن که حدّی دارد که بدان منتهی می شود ، جز یاد [خدا ]که حد نهایتی ندارد .

.

1- .احزاب : آیه 41 .
2- .نساء : آیه 103 .
3- .آل عمران : آیه 191 .
4- .الکافی : ج 2 ص 498 ح 1 ، عده الداعی : ص 233 کلاهما عن ابن القدّاح .

ص: 435



1 . تداوم ذکر

سپس آن حضرت این آیه را خواند : «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا . ای مؤمنان! خدا را فراوان یاد کنید» . درباره با نقش ذکر در سازندگی انسان ، توجّه به چند نکته ضروری است :

1 . تداوم ذکرآنچه موجب ظهور آثار ذکر در پیراستگی و آراستگیِ قلب و رسیدن به معرفت شهودی است ، تداوم ذکر است ؛ چنان که در شماری از نصوصی که گذشت ، بدان تصریح شده است . شاید ذکر «خروج از ظلمات و ورود به عالم نور» در سوره احزاب ، پس از «امر به کثرت ذکر» ، به همین دلیل باشد : «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلاً * هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلَی النُّورِ وَ کَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا . (1) ای کسانی که ایمان آورده اید ! خدا را فراوان یاد کنید و صبح و شام ، او را تسبیح گویید. اوست که با فرشتگانش بر شما درود می فرستد تا شما را از تاریکی ها ، به سوی نور بیرون ببرد و با مؤمنان ، هماره مهربان است» . بنا بر این ، ذکری که تداوم نداشته باشد و بر قلب غلبه نکند ، نمی تواند در مسیر معرفت شهودی ، نقش ایفا کند . فقیه و محدّث بزرگ ، فیض کاشانی رحمه الله ، در رساله زاد السالک ، در پاسخ به نامه یکی از طلاب علوم دینی ، درباره کیفیت سلوک راه حق ، 25 رهنمود ارائه کرده

.

1- .احزاب : آیه 41 43 .

ص: 436



2 . کامل ترین مصادیق ذکر

و در رهنمود هجدهم گفته است : قدری از اذکار و دعوات [ را] وردِ خود ساختن در اوقات معیّنه ، خصوصا بعد از نمازهای فریضه ، و اگر تواند که [در] اکثر اوقات ، زبان را مشغول ذکر حق دارد و اگر چه جوارح ، در کارهای دیگر مصروف باشد ، زهی سعادت ! از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام منقول است که زبان مبارک ایشان ، در اکثر اوقات ، تَر بوده است به کلمه طیّبه : «لا إله إلاّ اللّه »؛ [حتی] اگر چیزی می خورده اند و اگر سخن می گفته اند و اگر راه می رفته اند ، الی غیر ذلک . (1) چه این ، ممدّ ومعاونی قوی است هر سالک را ، و اگر ذکر قلبی را نیز مقارنِ ذکر لسانی سازد ، به اندک زمانی ، فتوح بسیار رو می دهد . [پس] تا می تواند ، سعی نماید که دم به دم ، متذکّر حق می بوده باشد تا غافل نشود که هیچ امری ، به این نمی رسد در سلوک ، و این ، مددی است قوی در ترک مخالفت حق سبحانه به معاصی . (2)

2 . کامل ترین مصادیق ذکرنماز ، کامل ترین مصداق ذکر است و آیه شریف زیر ، به همین نکته ظریف اشاره دارد :

.

1- .متن حدیث ، از امام صادق علیه السلام بدین شرح است : «وکانَ أبی کَثیر الذِّکرِ لَقَد کُنتُ أمشی مَعَهُ وإنَّهُ لَیَذکُرُ اللّه َ وآکُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وإنَّهُ لَیَذکُرُ اللّه َ ولَقَد کانَ یُحَدِّثُ القَومَ وما یَشغَلُهُ ذلِکَ عَن ذِکرِ اللّه ِ وکُنتُ أری لِسانَهُ لازِقا بِحَنَکِهِ یَقولُ : لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ؛ پدرم بسیار ذکرْ گو بود . در کنارش راه می رفتم و او یاد خدا می کرد ، با او سر سفره می نشستم و او یاد خدا می کرد ، با مردم سخن می گفت ، ولی این کار ، وی را از یاد خدا باز نمی داشت و [همواره] می دیدم که زبانش برکامش می خورد و می گوید : لا اله إلاّ اللّه » (الکافی: ج 2 ص 498) .
2- .ده رساله ، فیض کاشانی ، به اهتمام: رسول جعفریان ، چاپ نشاط ، 1371 .

ص: 437



3 . حقیقت ذکر

«أَقِمِ الصَّلَوهَ لِذِکْرِی . (1) نماز را برای یاد من برپا دار» . نماز اگر با آداب و شرایط آن (بویژه حضور قلب) ، انجام شود ، در گام اوّل ، همه زشتی ها و پلیدی ها را از انسان دور می کند و او را به صفت تقوا متّصف می سازد و در گام دوم ، سالک را به بساط معرفت شهودی و قرب و محبت الهی می رساند ؛ چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله«نور معرفت» (2) را از برکات نماز می شمارد ، و امام علی علیه السلام نماز را نردبان عروج جان برای رسیدن به خدا (3) و زیارت او معرفی می کند .

3 . حقیقت ذکرنکته دیگر ، این که حقیقت ذکر ، احساس حضور در محضر حق تعالی است . از این رو ، ذکر زبانی ، بدون توجّه قلبی ، اثر چندانی در نورانیت دل نخواهد داشت. نشانه توجّه قلبی انسان به آفریدگار جهان نیز مسئولیت شناسی در همه زمینه هاست . ذکرِ به این معنا و بویژه تداوم آن ، بسیار دشوار است ، چنان که امام صادق علیه السلامدر معرفیِ سخت ترین چیزهایی که خدا بر خلقش واجب کرده است ، به یکی از یاران خود می فرماید :

.

1- .طه : آیه 14 .
2- .ر . ک : ص 407 ح 3647 .
3- .ر . ک : ص 409 ح 3649 .

ص: 438



4 . شرط بهره گیری از ذکر

ألا أُخبِرُکَ بِأَشَدِّ ما فَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلی خَلقِهِ ؟ قُلتُ : بَلی . قالَ : إنصافُ النّاسِ مِن نَفسِکَ ، ومُؤاساتُکَ أخاکَ ، وذِکرُ اللّهِ فی کُلِّ مَوطِنٍ . أما إنّی لا أقولُ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلاَّ اللّهُ ، واللّهُ أکبَرُ ، وإن کانَ هذا مِن ذاکَ ، ولکِن ذِکرُ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ فی کُلِّ مَوطِنٍ إذا هَجَمتَ عَلی طاعَهٍ أو عَلی مَعصِیَهٍ . (1) آیا تو را از سخت ترین واجباتی که خدا بر خلقش واجب کرده آگاه نکنم؟ گفتم : چرا . فرمود : انصاف دادنت به مردم از جانب خودت ، و سهیم کردن برادرت [در مال و دارایی ات ]و ذکر خدا در هر جا ؛ امّا بدان که مقصود من از ذکر ، «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه واللّه اکبر» نیست ، اگر چه اینها هم ذکر هستند ؛ بلکه مقصود ، یاد کردن خدای عز و جل در هر جایی است که آهنگ طاعت یا معصیت می کنی .

4 . شرط بهره گیری از ذکریکی از شرایط مهم پذیرفته شدن نماز و بهره گیری از برکات آن که در متون اسلامی بر آن تأکید شده زکات است . لذا قرآن کریم در کنار نماز ، مردم را به پرداختن زکات ، دعوت می کند . امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید : إنَّ اللّهَ عز و جل أمَرَ بِثَلاثَهٍ مَقرونٍ بِها ثَلاثَهٌ أُخری : أمَرَ بِالصَّلاهِ وَالزَّکاهِ ، فَمَن صَلّی ولم یُزَکِّ لَم تُقبَل مِنهُ صَلاتُهُ... . (2)

.

1- .الکافی : ج 2 ص 145 ح 8 ، معانی الأخبار : ص 193 ح 3 کلاهما عن الحسن البزّاز ، بحار الأنوار : ج 75 ص 34 ح 29 .
2- .الخصال : ص 156 ح 196 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 258 ح 13 کلاهما عن الحارث بن الدلهاث عن أبیه ، کشف الغمّه : ج 3 ص 83 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 12 ح 17 .

ص: 439

خدای عز و جل به سه چیز فرمان داده که سه چیز هم همراه آنهاست: به نماز و [همراهش] زکات ، فرمان داده و از این رو ، هر کس نماز بگزارد و زکات نپردازد ، نمازش پذیرفته نمی شود. نقش پرداختن زکات در بهره گیری از آثار نماز ، تا آن جاست که پیامبر خدا صلی الله علیه و آلهمی فرماید : لاصَلاهَ لِمَن لا زَکاهَ لَهُ . (1) آن که زکات ندهد ، نمازی ندارد . گفتنی است که زکات ، در مفهوم عامّ آن ، شامل مطلق حقوق مالی ، اعم از واجب و مستحب است . لذا امام صادق علیه السلامدر پاسخ به سؤالی درباره زکات ظاهری و باطنی فرمود : أمَّا الظّاهِرَهُ فَفی کُلِّ ألفٍ خَمسَهٌ وعشرونَ ، وأمَّا الباطِنَهُ فَلا تَستَأثِر عَلی أَخیکَ بِما هُوَ أَحوَجُ إِلَیهِ (2) مِنکَ . (3) زکات آشکار ، در هر هزار درهم ، بیست و پنج درهم است؛ امّا زکات باطنی (حقیقی) ، آن است که چیزی را که برادرت بدان نیازمندتر است ، برای خود ، نگاه نداری . بنا بر این ، می توان گفت که مطلق احسان به خلق و گره گشایی از کار مردم برای خدا ، شرط بهره گیریِ کامل از برکات مطلق ذکر و در رأس آن ، نماز است .

.

1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 247 ، مشکاه الأنوار : ص 96 ح 212 عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 96 ص 29 ح 57 .
2- .فی المصدر : «إلیک» ، وهو تصحیف .
3- .الکافی : ج 3 ص 500 ح 13 ، معانی الأخبار : ص 153 ح 1 ، أعلام الدین : ص 126 کلّها عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 96 ص 39 ح 10 .

ص: 440



دو . رعایت آداب غذا خوردن

1 . غذای حلال و نورانیّت دل

2 . کم خوردن و نورانیت دل

دو . رعایت آداب غذا خوردناشاره کردیم که یاد خداوند عز و جل غذای جان است . هر چه این خوراکْ بیشتر به روح برسد ، نیروی روح ، بیشتر می شود و صفا و نورانیت دل ، افزون تر می گردد ؛ به عکسِ غذاهای مادّی که هر چه بیشتر انسان از آن مصرف کند ، برای جسم و جانش زیانبارتر است و اکتفا به قدر ضرورت در خوردن ، سلامت جسم و جان انسان را تضمین می کند . درباره نقش خوردن در سیر و سلوک و معرفت شناسی ، روایات اسلامی را به چهار دسته می توان تقسیم کرد :

1 . غذای حلال و نورانیّت دلدسته اوّل ، شامل روایاتی است که تصریح می کنند خوردنِ غذای حلال ، موجب صفای دل و نورانیت آن می شود ، چنان که از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است : مَن أکَلَ مِنَ الحَلالِ صَفا قَلبُهُ ورَقَّ . (1) هر که از حلال بخورد ، دلش صفا می یابد و نازک می شود . مَن أکَلَ الحَلالَ أربَعینَ یَوما ، نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ ، وأَجری یَنابیعَ الحِکمَهِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ . (2) هر کس چهل روز حلال بخورد ، خدا دلش را نورانی می کند و چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می سازد .

2 . کم خوردن و نورانیت دلدسته دوم ، روایاتی هستند که کم خوردن و گرسنگی را مایه نورانی شدن دل ، معرفی می کنند ؛ مانند آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آلهروایت شده است :

.

1- .مجمع البحرین : ج 1 ص 447 .
2- .إحیاء العلوم الدین : ج 2 ص 134 ، المغنی عن حمل الأسفار : ج 1 ص 435 ح 1652 .

ص: 441



3 . نقش روزه داری در معرفت شهودی

4 . انگیزه الهی در خوردن و نورانیت دل

إذا أقَلَّ الرَّجُلُ الطُّعمَ مُلِئَ جَوفُهُ نورا» . (1) چون انسان از خوراکش بکاهد ، درونش پر از نور می شود. نورُ الحِکمَهِ الجوعُ . (2) نور حکمت ، [در] گرسنگی است.

3 . نقش روزه داری در معرفت شهودیدسته سوم : روایات ، روزه داری را سبب رسیدن انسان به درجه یقین می شناسانند ؛ مانند آنچه در حدیث معراج آمده است : الصَّومُ یورِثُ الحِکمَهَ ، وَالحِکمَهُ تورِثُ المَعرِفَهَ ، وَالمَعرِفَهُ تورِثُ الیَقینَ . (3) روزه ، حکمت می آورد و حکمت ، معرفت می آورد و معرفت ، یقین. شایان گفتن است که یقین ، بالاترین مرتبه ایمان ، و همان معرفت شهودی است .

4 . انگیزه الهی در خوردن و نورانیت دلدسته چهارم روایات ، به داشتنِ انگیزه الهی در همه کارها ، از جمله خوردن ، توصیه می کنند؛ مانند آنچه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که در توصیه به ابو ذر فرمود : یا أَبا ذَرٍّ لِیَکُن لَکَ فی کُلِّ شَیءٍ نِیَّهٌ صالِحَهٌ ، حَتَّی فِی النَّومِ وَالأَکلِ . (4)

.

1- .الفردوس : ج 1 ص 290 ح 1138 عن أبی هریره ، نیز ، ر . ک : المعجم الأوسط : ج 5 ص 229 ح 5165 و تنبیه الخواطر : ج 2 ص 229 و الدعوات : ص 77 ح 187 .
2- .تاریخ دمشق : ج 19 ص 447 ح 4546 ، کنزالعمّال : ج 15 ص 875 ح 43479 ؛ مکارم الأخلاق : ج 1 ص 320 ح 1024 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 331 ح 7 .
3- .ر . ک : ص 411 ح 3651 .
4- .مکارم الأخلاق : ج 2 ص 370 ح 2661 ، أعلام الدین : ص 195 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 82 ح 3 .

ص: 442

ای ابو ذر! باید در هر چیزی ، نیت نیکو داشته باشی ، حتّی در خوابیدن و خوردن. اخلاص در همه کارها ، موجب نورانی شدن دیده بصیرت است ، چنان که از امام علی علیه السلامروایت شده : عِندَ تَحَقُّقِ الإِخلاصِ تَستَنیرُ البَصائِرُ . (1) به گاه حصول اخلاص ، دیده ها نورانی می شوند. هر گاه چنین مرتبه ای از اخلاص ، چهل روز تداوم یابد ، دل ، چنان نورانی می گردد و به معارف حقیقی و ناب دست می یابد که چشمه های حکمت ، از زبان صاحب دل ، جاری می شوند . پیامبر خدا در این باره می فرماید : ما أَخلَصَ عَبدٌ للّهِِ عز و جل أَربَعینَ صَباحا إِلاّ جَرَت یَنابیعُ الحِکمَهِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ . (2) هیچ بنده ای ، چهل روز برای خدا اخلاص نورزید ، مگر آن که چشمه های حکمت ، از دلش بر زبانش سرازیر شد . و اگر سالک ، در این چهل روز ، روزه دار باشد ، بی تردیدْ رسیدن به مقصد ، نزدیک تر خواهد بود ، چنان که از امام علی علیه السلام روایت شده است : مَن أخلَصَ للّهِِ أربَعینَ صَباحا ، یَأکُلُ الحَلالَ ، صائِما نهارَهُ ، قائِما لَیلَهُ ، أجرَی اللّهُ سُبحانَهُ یَنابیعَ الحِکمَهِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ . (3) هر کس چهل روز برای خدا اخلاص بورزد ، حلال بخورد و روزه بگیرد و شب زنده داری کند ، خداوند سبحان ، چشمه های حکمت را از دلش بر زبانش جاری می سازد .

.

1- .غرر الحکم : ح 6211 .
2- .ر . ک : عیون أخبار الرضا : ج 2 ص 69 ح 321 .
3- .ر . ک : مسند زید : ص 384 .

ص: 443



سه . ولایت اهل بیت

1 . نقش اهل بیت در خداشناسی

2 . نقش اهل بیت در هدایت باطنی انسان

سه . ولایت اهل بیتراه توحید و سلوک به سوی معرفت شهودی و کمال مطلق ، راهی است بس دشوار و در آن ، راهزنانِ بسیار . پیمودن این راه ، بدون راهنمایی و دستگیری رهبرانِ به مقصد رسیده و مصون از خطا که همان پیامبر خدا و خاندان او علیهم السلامهستند خطرناک ، بلکه غیر ممکن است . در این باره ، توجّه به سه نکته حائز اهمیت است :

1 . نقش اهل بیت در خداشناسیبر پایه احادیثی که ملاحظه شد ، اهل بیت ، ابواب معرفت خدا و راه رسیدن به رضوان اللّه هستند و این ، بدان معناست که تنها آنها با معارف اسلام ناب آشنایند و بر اساس آموزه های وحی ، می توانند آفریدگار حقیقیِ جهان را به مردم معرّفی کنند و آنان را تا رسیدن به بالاترین مراتب توحید ، هدایت نمایند . در زیارت جامعه مروی از امام هادی علیه السلامخطاب به آنان می گوییم : بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنَا اللّهُ مَعالِمَ دینِنا» . (1) به ولایت شما ، خداوند ، معارف دینمان را به ما آموخت .

2 . نقش اهل بیت در هدایت باطنی انسانبررسی دقیق متون دینی اسلام در زمینه امامت و رهبری ، نشان می دهد که نقش امامان اهل بیت و به طور کلی ، انسان کامل در هر عصری که امام آن عصر نامیده

.

1- .تهذیب الأحکام : ج 6 ص 100 ح 177 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 616 ح 3213 کلاهما عن موسی بن عبداللّه النخعیّ ، عیون أخبار الرضا : ج 2 ص 277 ح 1 ، المزار الکبیر : ص 533 کلاهما عن موسی بن عمران النخعی ، بحار الأنوار : ج 102 ص 132 ح 4 .

ص: 444

می شود در هدایت انسان ها ، فراتر از نمایاندنِ راه کمال مطلق دارند ؛ بلکه امام ، افزون بر هدایت عام ، افراد مستعد را در پیمودن راه و رساندن به مقصد نیز همراهی می کند ؛ بدین معنا که روح انسان های مستعد ، به طور تکوینی در پرتو انوار باطنی امام پرورش می یابد و به سوی کمال مطلق ره می سپارد. کلینی رحمه الله ، در کتاب ارجمند الکافی ، در بابی که آن را «امامان ، نور خدایند» نامیده ، شش روایت آورده است که در آنها کلمه «نور» در شماری از آیات قرآن کریم ، به امامان اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده است . از جمله ، روایتی را از ابو خالد کابلی نقل کرده که می گوید : از امام باقر علیه السلامدرباره این آیه شریف پرسیدم که می فرماید : «فَئامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا . (1) به خدا و فرستاده اش و نوری که فرو فرستادیم ، ایمان بیاورید» . امام علیه السلام در پاسخ فرمود : النّورُ وَاللّهِ الأَئِمَّهُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله إِلی یَومِ القِیامَهِ ، وهُم وَاللّهِ نورُ اللّهِ الَّذی أُنزِلَ ، وهُم وَاللّهِ نورُ اللّهِ فِی السَّماواتِ وفِی الأَرضِ ، وَاللّهِ یا أبا خالِدٍ لَنورُ الإِمامِ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ أنوَرُ مِنَ الشَّمسِ المُضیئَهِ بِالنَّهارِ؛ وهُم وَاللّهِ یُنَوِّرونَ قُلوبَ المُؤمِنینَ ، ویَحجُبُ اللّهُ عز و جل نورَهُم عَمَّن یَشاءُ فَتُظلِمُ قُلوبُهُم؛ وَاللّهِ یا أبا خالِدٍ لا یُحِبُّنا عَبدٌ ویَتَوَلاّنا حَتّی یُطَهِّرَ اللّهُ قَلبَهُ ... . (2)

.

1- .تغابن : آیه 8 .
2- .الکافی : ج 1 ص 194 ح 1 ، تفسیر القمّی : ج 2 ص 371 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 96 ، تأویل الآیات : ج 2 ص 696 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 308 ح 5 .

ص: 445

به خدا سوگند که تا روز قیامت ، نور ، امامان از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله هستند . به خدا سوگند ، آنان همان نورِ فرو فرستاده شده اند . به خدا سوگند ، آنان نور آسمان ها و زمین اند. ای ابو خالد ! به خدا سوگند ، نور امام در دل های مؤمنان ، از خورشید فروزانِ روز ، تابناک تر است . به خدا سوگند ، آنان دل های مؤمنان را روشن می دارند و خدا نور آنان را از هر کس که بخواهد ، باز می دارد تا دل هایشان تاریک شود. ای ابو خالد! به خدا سوگند ، هیچ بنده ای با ما دوستی نمی ورزد و ولایت ما را نمی پذیرد ، جز آن که خداوند ، دلش را پاک می سازد. بر پایه این سخن ، امام به سانِ مهری تابان است که فروزنده تر از خورشید محسوس ، بر باطنِ نامحسوس جهان ، نورْافشانی می کند و به ملکوت آسمان ها و زمین و ضمیر انسان های با ایمان ، روشنایی می بخشد . این نور ، نه تنها راه سیر و سلوک را به آنان می نمایاند ، بلکه تا رسیدن به مقصد ، سالک را همراهی می کند . به سخن دیگر ، چنان که خورشید محسوس ، افزون بر روشنایی ، تکوینا در تکامل مادی انسان مؤثّر است ، خورشید معنوی امام نیز علاوه بر راهنمایی تشریعی ، تکوینا در تکامل معنوی انسان ، تأثیر دارد . قرآن کریم ، واژه «امام» را بر کسی اطلاق می کند که به درجات قرب رسیده و سالار کاروان ولایت مداران شده و ارتباط انسان را با این حقیقت ، نگاه داشته است. امام ، کسی است که خدای سبحان ، او را برای پیش گامی در طریق ولایت برگزیده و هموست که مهار هدایت معنوی را در دست گرفته است. همه پرتوهای تابناک ولایت که بر دل بندگان می تابد بارقه های برخاسته از منبع نور

.


ص: 446

امام و هدیه های پراکنده و عطیه های متّصل به دریای بی کرانه او هستند . (1) علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبایی رحمه الله در این باره می گوید : به طور خلاصه ، امام ، هدایتگری است که با نور هدایت ملکوتی ای که همراه دارد ، ره می نماید . پس حقیقت امامت ، گونه ای ولایت بر اَعمال مردم است و هدایت او ، به معنای رساندن ایشان به مقصود و با فرمان الهی است ، نه فقط ارائه طریق که شأن پیامبر و فرستادگان الهی و هر مؤمنی است که با نصیحت و اندرز نیکو ، به سوی خدا هدایت می کند . (2) به بیان دیگر ، هدایت باطنی و نورانیتی که بر اثر انجام دادن تکالیف الهی ، برای انسان فراهم می آید ، از طریق انسان کامل و امام ، به او افاضه می شود (3) و از این رو ، بدون ارتباط معنوی با او ، اعمال صالح نمی توانند نقش خود را در تکامل انسان ایفا کنند و بدین جهت ، ولایت اهل بیت علیهم السلام ، شرط قبولی اعمال شمرده شده است ، چنان که پیامبر صلی الله علیه و آلهمی فرماید : وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ نَبِیّا لَو أَنَّ رَجُلاً لَقِیَ اللّهَ بِعَمَلِ سَبعینَ نَبِیّا ثُمَّ لَم یَأتِ بِوِلایَهِ أُولِی الأَمرِ مِنّا أهلَ البَیتِ ما قَبِلَ اللّهُ مِنهُ صَرفا ولا عَدلاً . (4) سوگند به خدایی که مرا به حق به نبوّت بر انگیخت ، اگر مردی با عمل هفتاد پیامبر ، از خدا پروا بدارد ، امّا در ولایت صاحبان امر که از ما اهل بیت اند درنیاید ، خداوند از او هیچ [عمل واجب و یا مستحبی را] نمی پذیرد.

.

1- .خلافت و ولایت ، محمدتقی شریعتی : ص 380 .
2- .المیزان فی تفسیر القرآن : ج 1 ص 272 . نیز ، ر . ک : ترجمه تفسیر المیزان : ج 1 ص 375 .
3- .برای توضیح بیشتر ، ر . ک: رهبری در اسلام : ص 23 (رهبری باطنی).
4- .أمالی ، مفید : ص 115 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 27 ص 192 ح 49 .

ص: 447



3 . نقش متقابل خداشناسی و شناخت اهل بیت

و در زیارت «جامعه» ، روایت شده از امام هادی علیه السلام می خوانیم : وبِمُوالاتِکُم تُقبَلُ الطّاعَهُ المُفتَرَضَهُ ، ولَکُمُ المَوَدَّهُ الواجِبَهُ . (1) و به موالات شما ، اعمال واجب پذیرفته می شوند ، و مودّت شما واجب است. باری ، به برکت ولایت اهل بیت علیهم السلام و اطاعت آنان ، سالک می تواند به بالاترین مراتب توحید و معرفت شهودی دست یابد ، چنان که امام رضا علیه السلاممی فرماید : مَن سَرَّهُ أَن یَنظُرَ إِلَی اللّهِ بِغَیرِ حِجابٍ ، ویَنظُرَ اللّهُ إلَیهِ بِغَیرِ حِجابٍ فَلیَتَوَلَّ آلَ مُحَمَّدٍ ، وَلیَتَبَرّأ مِن عَدُوِّهِم . (2) آن که او را خوش آید که بدون پرده به خدا بنگرد و خدا هم بدون پرده به او بنگرد ، باید ولایت خاندان محمّد را بپذیرد و از دشمنان ایشان ، بیزاری جوید.

3 . نقش متقابل خداشناسی و شناخت اهل بیتدرباره نقش اهل بیت علیهم السلام در خداشناسی ، این نکته نیز قابل توجّه است که در شماری از روایات چنان که ملاحظه گردید (3) تأکید شده که معرفت خداوند عز و جلجز از طریق شناخت اهل بیت علیهم السلام ممکن نیست و از سوی دیگر ، در برخی احادیث آمده که شناخت اهل بیت علیهم السلام ، متأخر از شناخت خداست . در دعایی که

.

1- .ر . ک : ص 443 .
2- .ر . ک : ص 423 ح 3671 .
3- .ر . ک : ص 59 (اهل بیت) و 419 (ولایت اهل بیت) .

ص: 448

امام صادق علیه السلام به زُراره آموخت ، می خوانیم : اللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی نَفسَکَ لَم أعرِف نَبِیَّکَ ، اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسولَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی رَسولَکَ لَم أعرِف حُجَّتَکَ ، اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دینی . (1) خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی ، پیامبرت را نخواهم شناخت. خدایا ! پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبرت را به من نشناسانی ، حجّت تو را نخواهم شناخت. خدایا ! حجّت خود را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی ، از دینم گم راه خواهم شد. از این روشن تر ، سخن امیر مؤمنان است ، وقتی رئیس نصارا از ایشان پرسید : خدا را به محمّد شناختی و یا محمّد را به خدا ؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمود : ما عَرَفتُ اللّهَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، ولکنِ عَرَفتُ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله بِاللّهِ ... . (2) خدا را به محمّد صلی الله علیه و آله نشناختم؛ بلکه محمّد را به خدا شناختم. بنا بر این ، چگونه می توان بین این دو دسته روایت ، جمع کرد؟ پاسخ ، این است که این احادیث ، حاکی از نقش متقابل خداشناسی و شناخت اهل بیت علیهم السلام است. از یک سو ، شناخت پیامبر خدا و خاندان او چنان که در حدیث اخیر آمده فرع خداشناسی است ؛ زیرا تا وجود خدا اثبات نشود ، نبوّت معنا پیدا نمی کند ، و از سوی دیگر ، تا پیامبران ، مردم را به خداشناسی

.

1- .ر . ک : ص 428 ح 3682 .
2- .ر . ک : ص 28 ح 3337 .

ص: 449



چهار . استمداد از خداوند متعال

اشاره

دعوت نکنند و زمینه تفکّر در براهین توحید را در جامعه فراهم نسازند ، کسی در صدد شناخت خداوند عز و جلبر نخواهد آمد . وانگهی چنان که توضیح دادیم دستیابی به درجات بالای خداشناسی ، جز از طریق رهنمودهای پیامبر صلی الله علیه و آلهو اهل بیت علیهم السلام امکان پذیر نیست . بر این اساس ، تعارضی میان دو دسته روایتی که اشاره شد ، وجود ندارد : بدین ترتیب که نخست پیامبران و اوصیای آنان ، مردم را به خداشناسی برپایه برهان دعوت می کنند . پس از این که مردم با خدا آشنا شدند ، عقل ، آنان را به پیروی از فرستادگان خدا و رهبران الهی فرا می خوانَد و پیشوایان دینی ، زمینه را برای رشد و تعالی انسان و رسیدن او به بالاترین مراتب خداشناسی فراهم می سازند .

چهار . استمداد از خداوند متعالچهارمین دستور کار برای سلوک الی اللّه ، نیایش و یاری خواستن از خداوند متعال است. دعا ، در رساندن سالک به مقصد ، هم طریقیت دارد و هم موضوعیت . طریقیت دارد ، چون مایه توفیق یافتن انسان برای انجام دادن سایر برنامه های سلوک است ، و موضوعیت دارد ، چون خود ، مغز عبادت (1) است . حتی می توان گفت که اگر دعا با شرایط آن انجام شود ، یکی از نزدیک ترین راه ها و شاید نزدیک ترین راه برای رسیدن به مقصد است؛ چنان که خداوند متعال می فرماید :

.

1- .پیامبر خدا می فرماید : «الدعاء مُخّ العباده» (سنن الترمذی : ج 5 ص 456 ح 3371 ، کنزالعمّال : ج 2 ص 62 ح 3114 ؛ الدعوات : ص 18 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 300) .

ص: 450



1 . نیایش در کنار تلاش

«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ . (1) و چون بندگانم از تو درباره من پرسیدند ، [به آنان بگو که] من نزدیکم و ندای دعا کننده را چون مرا بخواند ، پاسخ می دهم. پس [ بندگانم ]دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند ، شاید که راه یابند» . از این رو ، انبیا و اولیای خدا ، برای دعا و مناجات با خدا اهمّیت ویژه ای قائل بودند و بیش از دیگران ، از خداوند متعال استمداد می کردند. امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه شریف : «إِنَّ إِبْرَ هِیمَ لَأَوَّ هٌ حَلِیمٌ ؛ بی گمان ، ابراهیم ، اَوّاه و بردبار بود» ، می فرماید : الأوّاهُ هُوَ الدَّعّاءُ . (2) اَوّاه ، یعنی بسیار دعا کننده. و نیز امام صادق علیه السلام در مورد جدش امام علی علیه السلامروایت کرده است : کانَ أمیرُالمُؤمِنینَ علیه السلام رَجُلاً دَعّاءً . (3) امیر مؤمنان ، انسانی پردعا بود. آنچه در باب هفتم این فصل آمده ، نمونه ای از دعاهای اهل بیت علیهم السلام است که ما را برای دستیابی به مراتب بالای خداشناسی ، ارشاد می کند . در مورد این دستور ، دو نکته ، حائز اهمیت است :

.

1- .بقره : آیه 186 .
2- .الکافی : ج 2 ص 466 ح 1 ، عدّه الداعی : ص 33 کلاهما عن زراره ، بحار الأنوار : ج 93 ص 299 .
3- .الکافی : ج2 ص468 ح8 ، عدّه الداعی: ص33 کلاهما عن ابن القدّاح، بحار الأنوار: ج93 ص304 ح39 .

ص: 451



2 . مهم ترین شرایط دعا

1 . نیایش در کنار تلاشنکته اوّل ، این که دعا در کنار تلاش و به کارگیریِ همه توان برای انجام دادن سایر دستورهایی که بدان اشاره شد ، ثمر می دهد ؛ بلکه بدون مجاهدت ، حقیقت دعا تحقق پیدا نمی کند . لذا امام رضا علیه السلامضمن حدیثی تأکید می فرماید : مَن سَأَلَ اللّهَ التَّوفیقَ ولَم یَجتَهِد فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ . (1) هر که از خدا توفیق جوید ، ولی تلاش نورزد ، خود را مسخره کرده است.

2 . مهم ترین شرایط دعااستجابت دعا، شرایطی دارد که در روایات اسلامی، به تفصیل ذکر شده اند ؛ (2) اما مهم ترینِ آنها ، اخلاص ، مطابقت قلب و زبان و بویژه انقطاع (قطع امید) از اسباب (3) و توجّه کامل به حق تعالی است ؛ بلکه شرایط دیگر، در واقع، مقدّمه تحقّق این حالت برای نیایشگر است ، چنان که نقل شده است که پیامبر خدا در پاسخ کسی که اسم اعظم خدا را می جُست تا دعایش اجابت شود، فرمود : کُلُّ اسمٍ مِن أَسماءِ اللّهِ ، فَفَرِّغ قَلبَکَ عَن کُلِّ ما سِواهُ وَادعُهُ بِأَیِّ اسمٍ شِئتَ . (4) هر نامی از نام های خداوند ، اعظم است . پس دلت را از غیر او خالی بدار و او را با هر نامی که خواستی، صدا بزن.

.

1- .کنزالفوائد : ج 1 ص 330 عن أیوب بن نوح ، معدن الجواهر : ص 59 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 356 .
2- .ر . ک : میزان الحکمه : باب 1197 (شرایط استجابت دعا) .
3- .ر . ک : ج 5 ص 161 ح 4025 .
4- .ر . ک : ج 5 ص 207 ح 4072 .

ص: 452



پنج . احیای عقل و میراندن نفس

بهترین عامل انقطاع از غیر خدا ، عشق و محبّت اوست . کیمیای محبت، چنان سالک را به خدا جذب می کند که پیوند جانش را از هر چه جز اوست، می بُرَد و هر چه محبّت بیشتر گردد، حالت انقطاع از غیر و اتّصال به معدن عظمت، افزون تر می گردد.

پنج . احیای عقل و میراندن نفسبا به کار بستن رهنمودهای چهارگانه ای که شرح آن گذشت ، به تدریجْ قوای عقلانیِ «سالک الی اللّه » رشد می کند و هوس های حیوانی، در او می میرند تا آن که به این نقطه می رسد که امیر مؤمنان در وصف او می فرماید : قَد أَحیا عَقلَهُ ، وأَماتَ نَفسَهُ ، حَتّی دَقَّ جَلیلُهُ ، ولَطُفَ غَلیظُهُ ، وبَرَقَ لَهُ لامِعٌ کَثیرُ البَرقِ ، فَأَبانَ لَهُ الطَّریقَ وسَلَکَ بِهِ السَّبیلَ ، وتَدافَعَتهُ الأَبوابُ إلی بابِ السَّلامَهِ ، ودارِ الإقامَهِ ، وثَبَتَت رِجلاهُ بِطُمَأنینَهِ بَدَنِهِ فی قَرارِ الأَمنِ وَالرّاحَهِ بِما استَعمَلَ قَلبَهُ ، وأَرضی رَبَّهُ . (1) عقلِ خود را زنده کرده و نفسِ خود را میرانده است ؛ تا جایی که درشتی هایش نازک و زمختی هایش لطیف گشته اند و برقی فروزان و تابناک، برایش درخشیدن گرفته و راهش را روشن داشته و او را به راه در آورده است و درها، او را به درِ سلامت و سرای اقامت کشانده اند و ثابتْ قدم و با کمال اطمینان ، در جایگاه امن و راحت، به عوض آنچه دلش به کار برده و خدایش را خشنود ساخته، جای گرفته است. باری ، ای خدای منّان و مهربان ! به حرمت انبیا و اولیا و به حقّ محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان او ، تو را سوگند می دهم که به این

.

1- .نهج البلاغه : خطبه 220 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 316 ح 34 .

ص: 453

قلمْ شکسته بینوا و بی آزرم نیز توفیق تلاش برای سلوک به سوی خودت عنایت کن ، و حلاوت معرفت حقیقیِ خویش را به او بچشان ، و او را از سرزنش تندِ: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ» (1) در امان بدار ، و در دنیا و آخرت، رسوایش مساز . خدایا! مرا از کسانی قرار بده که در طلبت، جدّیت کردند و پا پَس نکشیدند و راه تو را پیمودند و کج نشدند و در رسیدن، به تو اعتماد کردند تا رسیدند و دل هایشان، از محبّت تو سیراب شد و جان هایشان، به معرفت تو انس گرفت و هیچ کس، راهزن ایشان نگشت و از رسیدن به آنچه از تو آرزو داشتند ، جلوی آنان نگرفت . پس آنان، در آنچه جان هایشان بدان شیفته بود، جاودان اند و دهشت بزرگ ، آنان را اندوهناک نمی سازد و فرشتگان، با آنان دیدار می کنند [و می گویند] : این، همان روزی است که به شما وعده داده می شد.

.

1- .«چرا چیزی می گویید که نمی کنید ؟!»

ص: 454

الفصل السابع: آثار معرفه اللّه7 / 1مَحَبَّهُ اللّهِالکتاب«وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ» . (1)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی دُعاءِ الجَوشَنِ الکَبیرِ : یا مَن هُوَ غایَهُ مُرادِ المُریدینَ ، یامَن هُوَ مُنتَهی هِمَمِ العارِفینَ ، یا مَن هُوَ مُنتَهی طَلَبِ الطّالِبینَ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فِی الدُّعاءِ : یا أَمَلَ العارِفینَ ، ورَجاءَ الآمِلینَ . (3)

عنه علیه السلام :الشَّوقُ خُلصانُ العارِفینَ . (4)

.

1- .البقره : 165 .
2- .البلد الأمین : ص 411 ، المصباح للکفعمی : ص 348 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 397 .
3- .بحار الأنوار : ج 87 ص 242 ح 51 ، مستدرک الوسائل : ج 6 ص 341 ح 6958 کلاهما نقلاً عن مصباح السیّد ابن الباقی .
4- .غرر الحکم : ح 855 ، عیون الحکم والمواعظ: ص 40 ح 923 .