گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد چهارم
چکیده آنچه درباره نقش خداشناسی گذشت



بخش اوّل : نقش خداشناسی در زندگیِ فردی

چکیده آنچه درباره نقش خداشناسی گذشتآثار و برکات خداشناسی و نقش آن در زندگی انسان را در دو بخش می توان خلاصه کرد :

بخش اوّل : نقش خداشناسی در زندگیِ فردیمهم ترین نقش خداشناسی در زندگیِ فردی ، محبّت و انس با خداوند متعال است ؛ چرا که انسان، فطرتا عاشق زیبایی است و از آن جا که خداوند متعال، جامع همه زیبایی هاست و همه زیبایان ، زیبایی خود را از او دارند ، انسان نمی تواند خدا را بشناسد و او را دوست نداشته باشد . از این رو، امام مجتبی علیه السلاممی فرماید : مَن عَرَفَ اللّهَ أَحَبَّهُ (1) . هر که خدا را بشناسد، دوستش خواهد داشت. و هر چه معرفت انسان نسبت به آفریدگار جهان بیشتر شود، محبّت او در

.

1- .ر . ک : سیر أعلام النبلاء ، ج 7 ص 63 . نیز، ر . ک : ح ص 456 ح 3690 .

ص: 492



بخش دوم : نقش خداشناسی در زندگی اجتماعی

دلش بیشتر می گردد ، تا آن جا که در مرتبه «کاملان در خدا دوستی» (1) قرار می گیرد . محبّتی که زاییده معرفت باشد، با عنایت به اوامر و نواهی الهی و جایگاه انسان در نظام آفرینش و نیز توأم با خشیت و رغبت است و انسان را به همه ارزش های اعتقادی ، اخلاقی و عملی و ترک ضدّ ارزش ها دعوت می نماید.

بخش دوم : نقش خداشناسی در زندگی اجتماعیخداشناسی، به دلیل این که زیربنای ارزش های اعتقادی ، اخلاقی و عملی است ، اصلی ترین پایه های جامعه نمونه انسانی نیز هست . به همین جهت، نمی توان از جامعه ای که خدا را باور ندارد، انتظار داشت ارزش های انسانی و در رأس آنها عدالت اجتماعی را رعایت نماید. لذا امام رضا علیه السلامدرباره فلسفه خدا پرستی می فرماید : لِعِلَلٍ کَثیرَهٍ ، مِنها أنَّ مَن لَم یُقِرَّ بِاللّهِ عز و جل لَم یَتَجَنَّب مَعاصِیَهُ ، ولَم یَنتَهِ عَنِ ارتِکابِ الکَبائِرِ ولَم یُراقِب أحَدا فیما یَشتَهی ویَستَلِذُّ مِنَ الفَسادِ وَالظُّلمِ... . (2) به علّت های بسیار ؛ یک علّت آن که به خدا اقرار نکند ، از نافرمانی او نپرهیزد و از ارتکاب گناهان کبیره باز نَایستد و هیچ کس را در آنچه از تباهی و ستم دوست می دارد و لذّت می برد ، نپاید. بی تردید، استقرار ارزش های اخلاقی در جامعه، بدون زیربنای مذهبی و اعتقاد به خدا امکان پذیر نیست . اگر جهان، بی شعور و بی هدف باشد و عادل و

.

1- .ر . ک : دوستی در قرآن و حدیث : بخش دوم / فصل یکم / کاملانِ در خدا دوستی .
2- .ر . ک : ص 466 ح 3715 .

ص: 493

ظالم ، و نیکوکار و بدکار ، همه با مرگ به یک نقطه می رسند، با کدام دلیل می توان جامعه را به رعایت ارزش های والای انسانی ، عدالت خواهی ، ایثار و مبارزه با ظلم و جنایت دعوت کرد؟ چه دلیلی دارد که یکی فدای دیگران شود و دیگران، فدای او نگردند؟ از این رو، باید گفت که ماتریالیسم، مستلزم نفی ارزش های اخلاقی و پذیرفتن ارزش های اخلاقی، مستلزم نفی ماتریالیسم است . به عکس، اعتقاد به خدا و هدفداری جهان هستی ، زمینه ساز جامعه برین و تکامل مادّی و معنوی انسان است و به فرموده آفریدگار جهان : «مَّن کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ الدُّنْیَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَالاْخِرَهِ . (1) و هر کس پاداش دنیا را بخواهد ، پاداش دنیا و آخرت، نزد خداست» . و اگر روزی جامعه بشر به طور شایسته با آفریدگار جهان پیوند بر قرار کند ، بهترین زندگی ها را برای خود فراهم ساخته است . به امید آن روز . (2)

.

1- .سوره نساء : آیه 134 .
2- .ر . ک : توسعه اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث : بخش یکم / فصل پنجم : توسعه نوید داده شده در اسلام.

ص: 494

الفصل الثامن: آفاق معرفه اللّه8 / 1حَقُّ مَعرِفَهِ اللّهِ وحدُّهاالتوحید عن ابن عبّاس :جاءَ أَعرابِیٌّ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ عَلِّمنی مِن غَرائِبِ العِلمِ . قالَ : ما صَنَعتَ فی رَأسِ العِلمِ حَتّی تَسأَلَ عَن غَرائِبِهِ ؟! قالَ الرَّجُلُ : ما رَأسُ العِلمِ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : مَعرِفَهُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ . قالَ الأَعرابِیُّ : وما مَعرِفَهُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ ؟ قالَ : تَعرِفُهُ بِلا مِثلٍ ولا شِبهٍ ولا نِدٍّ ، وأَنَّهُ واحِدٌ أَحَدٌ ، ظاهِرٌ باطِنٌ ، أَوَّلٌ آخِرٌ ، لا کُفوَ لَهُ ولا نَظیرَ ، فَذلِکَ حَقُّ مَعرِفَتِهِ . (1)

.

1- .التوحید : ص 284 ح 5 ، منیه المرید : ص 366 ، مشکاه الأنوار : ص 40 ح 10 ، جامع الأخبار : ص 36 ح 17 نحوه ، بحار الأنوار : ج 3 ص 269 ح 4 .

ص: 495



فصل هشتم: آفاق معرفت خدا

8 / 1 حقیقت و مرز معرفت خدا

فصل هشتم: آفاق معرفت خدا8 / 1حقیقت و مرز معرفت خداالتوحید به نقل از ابن عبّاس : عربی بادیه نشین نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! به من از علوم غریبه بیاموز . فرمود : «تو با رأس علم چه کرده ای که از غرائب آن می پرسی؟». مرد گفت : رأس علم چیست، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «معرفت حقیقی خدا» . عرب بادیه نشین پرسید : معرفت حقیقی خدا، چگونه است؟ فرمود : «او را بی مانند و شبیه و شریک می دانی و این که یگانه و یکتاست ، برون و درون و آغاز و انجام است ، همتا و نظیری ندارد . این است معرفت حقیقی او» .

.


ص: 496

الإمام الکاظم علیه السلام :أَوَّلُ الدِّیانَهِ بِهِ مَعرِفَتُهُ ، وکَمالُ مَعرِفَتِهِ تَوحیدُهُ ، وکَمالُ تَوحیدِهِ نَفیُ الصِّفاتِ عَنهُ . (1)

التوحید عن طاهر بن حاتم بن ماهویه :کَتَبتُ إِلَی الطَیِّبِ یَعنی أَبَا الحَسَنِ موسی علیه السلام : مَا الَّذی لا تُجزِئُ مَعرِفَهُ الخالِقِ بِدونِهِ ؟ فَکَتَبَ : لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ ، ولَم یَزَل سَمیعا وعَلیما وبَصیرا ، وهُوَ الفَعّالُ لِما یُریدُ . (2)

الإمام الرضا علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَن أَدنَی المَعرِفَهِ : الإِقرارُ بِأَنَّهُ لا إِلهَ غَیرُهُ ، ولا شِبهَ لَهُ ولا نَظیرَ ، وأَنَّهُ قَدیمٌ مُثبَتٌ مَوجودٌ غَیرُ فَقیدٍ ، وأَنَّهُ لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ أَفضَلَ الفَرائِضِ وأَوجَبَها عَلَی الإِنسانِ مَعرِفَهُ الرَّبِّ وَالإِقرارُ لَهُ بِالعُبودِیَّهِ ، وحَدُّ المَعرِفَهِ أَنَّهُ لا إِلهَ غَیرُهُ ولا شَبیهَ لَهُ ولا نَظیرَ لَهُ ، وأَنَّهُ یُعرَفُ أَنَّهُ قَدیمٌ مُثبَتٌ بِوُجودٍ غَیرِ فَقیدٍ ، مَوصوفٌ مِن غَیرِ شَبیهٍ ولا مُبطِلٍ ، لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ البَصیرُ . (4)

الإمام الرضا علیه السلام فِی الفِقهِ المَنسوبِ إلَیهِ : أَروی أَنَّ المَعرِفَهَ التَّصدیقُ وَالتَّسلیمُ وَالإِخلاصُ فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَهِ ، وأَروی أَنَّ حَقَّ المَعرِفَهِ أَن یُطیعَ ولا یَعصِیَ ، ویَشکُرَ ولا یَکفُرَ . (5)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 140 ح 6 عن فتح بن عبد اللّه مولی بنی هاشم ، التوحید : ص 57 ح 14 عن فتح بن یزید الجرجانی عن الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 166 ح 106 .
2- .التوحید : ص 284 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 269 ح 5 وراجع : الکافی : ج 1 ص 86 ح 2 .
3- .الکافی : ج 1 ص 86 ح 1 ، التوحید : ص 283 ح 1 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 133 ح 29 کلّها عن الفتح بن یزید ، بحار الأنوار : ج 3 ص 267 ح 1 .
4- .کفایه الأثر : ص 258 عن هشام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 55 ح 34 .
5- .الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام : ص 65 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 14 ح 34 .

ص: 497

امام کاظم علیه السلام:آغاز گردن نهادن به فرمان خدا ، معرفت به اوست و کمال معرفتش ، یگانه شمردن او و کمال یگانه شمردنش ، نفی کردن صفت ها از اوست .

التوحید به نقل از طاهر بن حاتم بن ماهویه : به مرد پاک ، امام کاظم علیه السلامنوشتم: چه چیز است که معرفت آفریدگار، جز با آن، کامل نمی شود؟ امام علیه السلام نوشت: «[ این که بدانی] به مانند او چیزی نیست و همواره، شنوا و دانا و بیناست و هر چه بخواهد، می کند» .

امام رضا علیه السلام چون از کمترین حدّ معرفت سؤال شد : اقرار به این که خدایی جز او نیست و شبیه و نظیری ندارد و او قدیم و ثابت و موجود، و نه معدوم است و این که مانند او چیزی وجود ندارد .

امام صادق علیه السلام:بی گمان ، برترین فریضه ها و واجب ترین آنها برای انسان ، معرفت خداوند و اقرار به عبودیت اوست و حدّ معرفت، آن است که خدایی جز او نیست و شبیه و نظیری ندارد و این که به این گونه شناخته شود که قدیم و وجود، برایش ثابت است و نه عدم ؛ وصف شده است ، امّا بدون شباهت و باطل گرایی ؛ (1) به مانند او چیزی نیست و او شنوا و بیناست .

امام رضا علیه السلام در کتاب الفقه منسوب به ایشان : روایت می کنم که معرفت ، تصدیق و تسلیم و خلوص در نهان و آشکار است، و نیز روایت می کنم که معرفت حقیقی آن است که فرمان بَرَد و سر نپیچد و سپاس بگزارد و کفران نورزد .

.

1- .ممکن است این کلمه، در اصل حدیث، «مُمْثِل» بوده باشد که معنای آن: «بدون مثال و شبیه» است و محتمل است که «مُبْطِل» باشد و ناظر به نظریه معطّله که هیچ وصفی را برای خدا نمی پذیرند . (م)

ص: 498

8 / 2لا تُدرِکُهُ الأَبصارُالکتاب«لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَرُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَرَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ » . (1)

«یَسْئلُکَ أَهْلُ الْکِتَبِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَبًا مِّنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَی أَکْبَرَ مِن ذَ لِکَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّعِقَهُ بِظُلْمِهِمْ» . (2)

«وَلَمَّا جَاءَ مُوسَی لِمِیقَتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسَی صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَنَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ » . (3)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :فَوقَ کُلِّ شَیءٍ عَلا ، ومِن کُلِّ شَیءٍ دَنا ، فَتَجَلّی لِخَلقِهِ مِن غَیرِ أَن یَکونَ یُری ، وهُوَ بِالمَنظَرِ الأَعلی . (4)

الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «لاَ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَرُ» : إِحاطَهُ الوَهمِ ... اللّهُ أَعظَمُ مِن أَن یُری بِالعَینِ . (5)

.

1- .الأنعام : 103 .
2- .النساء : 153 .
3- .الأعراف : 143 .
4- .التوحید : ص 45 ح 4 عن إسحاق بن غالب عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، علل الشرائع : ص 119 ح 1 عن إسحاق بن غالب عن الإمام الصادق علیه السلام ، کفایه الأثر : ص 161 عن هشام بن محمّد عن أبیه عن الإمام الحسن علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 11 ص 38 ح 35 .
5- .الکافی : ج 1 ص 98 ح 9 ، التوحید : ص 112 ح 10 ، الاحتجاج : ج 2 ص 211 ح 222 کلّها عن عبداللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج 4 ص 33 ح 11 .

ص: 499



8 / 2 دیده ها او را درنمی یابند

اشاره

8 / 2دیده ها او را درنمی یابندقرآن«دیده ها او را درنمی یابند ؛ امّا او دیده ها را درمی یابد و او باریک بین و آگاه است» .

«اهل کتاب، از تو می خواهند که کتابی از آسمان بر آنان فرود آوری . البته از موسی، بزرگ تر از این را خواستند و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان ده . پس به سزای ستمشان، صاعقه، آنان را فرو گرفت» .

«و چون موسی به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت ، گفت : پروردگارا ! خود را به من بنمای تا به تو بنگرم . فرمود: هیچ گاه مرا نخواهی دید ؛ امّا به کوه بنگر . اگر در جای خود قرار گرفت ، به زودی مرا خواهی دید . پس چون پروردگارش بر کوه جلوه نمود ، آن را ریز ریز ساخت و موسی، بیهوش بر زمین افتاد و چون به هوش آمد ، گفت: تو منزّهی! به درگاهت توبه کردم و من، نخستینِ مؤمنانم» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله:[خدا] بالاتر از هر بالا، ولی نزدیک به همه چیز است و بی آن که دیده شود، برای خلقش جلوه کرد، در حالی که در افق بالاست .

امام صادق علیه السلام درباره سخن خدای متعال: «دیده ها او را درنمی یابند» : منظور، دیده خیال است ... خداوند، بزرگ تر از آن است که به دید چشم آید .

.


ص: 500

الإمام الرضا علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «لاَ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَرُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَرَ» : لا تُدرِکُهُ أَوهامُ القُلوبِ ، فَکَیفَ تُدرِکُهُ أَبصارُ العُیونِ ! (1)

المحاسن عن أبی هاشم الجعفریّ :أَخبَرَنِی الأَشعَثُ بنُ حاتِمٍ أَنَّهُ سَأَلَ الرِّضا علیه السلام عَن شَیءٍ مِنَ التَّوحیدِ ، فَقالَ : أَلا تَقرَأُ القُرآنَ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : اِقرَأ : «لاَ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَرُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَرَ» ، فَقَرَأتُ . فَقالَ : مَا الأَبصارُ ؟ قُلتُ : أَبصارُ العَینِ . قالَ : لا ، إِنَّما عَنَی الأَوهامَ ؛ لا تُدرِکُ الأَوهامُ کَیفِیَّتَهُ ، وهُوَ یُدرِکُ کُلَّ فَهمٍ . (2)

الکافی عن أبی هاشم الجعفریّ :قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام (3) : «لاَ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَرُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَرَ» ؟ فَقالَ : یا أَبا هاشِمٍ ، أَوهامُ القُلوبِ أَدَقُّ مِن أَبصارِ العُیونِ ، أَنتَ قَد تُدرِکُ بِوَهمِکَ السِّندَ وَالهِندَ وَالبُلدانَ الَّتی لَم تَدخُلها ولا تُدرِکُها بِبَصَرِکَ ، وأَوهامُ القُلوبِ لا تُدرِکُهُ فَکَیفَ أَبصارُ العُیونِ ؟! (4)

التوحید عن صفوان بن یحیی :سَأَلَنی أَبو قُرَّهَ المُحَدِّثُ أَن أُدخِلَهُ عَلی أَبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلامفَاستَأَذَنتُهُ فی ذلِکَ فَأَذِنَ لی ، فَدَخَلَ عَلَیهِ فَسَأَلَهُ عَنِ الحَلالِ وَالحَرامِ وَالأَحکامِ حَتّی بَلَغَ سُؤالُهُ التَّوحیدَ ، فَقالَ أَبو قُرَّهَ : إِنّا رُوّینا أنَّ اللّهَ عز و جلقَسَّمَ الرُّؤیَهَ وَالکَلامَ بَینَ اثنَینِ ، فَقَسَّمَ لِمُوسی علیه السلام الکَلامَ وَلِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله الرُّؤیَهَ . فَقالَ أَبُو الحَسَنِ علیه السلام فَمَنِ المُبَلِّغُ عَنِ اللّهِ عز و جل إِلَی الثَّقَلَینِ الجِنِّ وَالإنسِ : «لاَّ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَرُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَرَ» (5) «وَ لاَ یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا» (6) و «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ» (7) أَلَیسَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله؟ قالَ : بَلی؟ قالَ : فَکَیفَ یَجِیءُ رَجُلٌ إِلَی الخَلقِ جَمیعا فَیُخبِرُهُم أَنَّهُ جاءَ مِن عِندِ اللّهِ وَأَنَّهُ یَدعوهُم إِلَی اللّهِ بِأَمرِ اللّهِ وَیَقولُ : «لاَّ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَرُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَرَ» «وَ لاَ یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا» وَ «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ» ثُمَّ یَقولُ : أَنَا رَأَیتُهُ بِعَینی ، وَأَحَطتُ بِهِ عِلما وَهُوَ عَلی صُورَهِ البَشَرِ ، أَما تَستَحیونَ؟! ما قَدَرَتِ الزَّنادِقَهُ أَن تَرمِیَهُ بِهذا ؛ أَن یَکونَ یَأتِی عَنِ اللّهِ بِشَیءٍ ، ثُمَّ یَأتی بِخِلافِهِ مِن وَجهٍ آخَرَ!! قالَ أَبو قُرَّهَ : فَإنَّهُ یَقولُ : «وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَهً أُخْرَی» (8) ؟ فَقالَ أَبُو الحَسَنِ علیه السلام : إِنَّ بَعدَ هذِهِ الآیَهِ ما یَدُلُّ عَلی ما رَأَی ، حَیثُ قالَ : «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی» (9) یَقولُ : ما کَذَبَ فُؤادُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ما رَأَت عَیناهُ ، ثُمَّ أَخبَرَ بِما رَأَی فَقالَ : «لَقَدْ رَأَی مِنْ ءَایَتِ رَبِّهِ الْکُبْرَی» (10) ، فَایاتُ اللّهِ عز و جلغَیرُ اللّهِ ، وَقَد قالَ : «وَ لاَ یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا» (11) فَإذا رَأَتهُ الأَبصارُ فَقَد أَحاطَت بِهِ العِلمُ وَوَقَعَتِ المَعرِفَهُ . فَقالَ أَبو قُرَّهَ : فَتُکَذِّبُ بِالرِّوایاتِ؟ فَقالَ أَبُو الحَسَنِ علیه السلام : إِذا کانَتِ الرِّوایاتُ مُخالِفَهً لِلقُرآنِ کَذَّبتُ بِها ، وَما أَجمَعَ المُسلِمونَ عَلَیهِ أَنَّهُ لا یُحاطُ بِهِ عِلمٌ (12) وَلا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ، وَلَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ . 13

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 494 ح 673 عن محمّد بن إسماعیل بن بزیع ، التوحید : ص 113 ح 12 عن أبیهاشم الجعفری عن الإمام الجواد علیه السلام نحوه ، روضه الواعظین : ص 42 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 39 ح 17 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 372 ح 815 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 308 ح 46 وراجع : التوحید : ص 112 ح 11 .
3- .المراد من أبی جعفر هنا هو الإمام الجواد علیه السلام .
4- .الکافی : ج 1 ص 99 ح 11 ، التوحید : ص 113 ح 12 ، الاحتجاج : ج 2 ص 465 ح 319 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 39 ح 17 .
5- .الأنعام : 103 .
6- .طه : 110 .
7- .. الشوری : 11 .
8- .النجم : 13 .
9- .النجم : 11 .
10- .النجم : 18 .
11- .هکذا فی النسخ والظاهر أنّه اشتباه من النسّاخ ، والصواب «لا یحاط بعلم» (هامش المصدر) أو «لا یُحیط به علمٌ» .
12- .التوحید : ص 111 ح 9 ، الاحتجاج : ج 2 ص 373 ح 285 نحوه ، بحارالأنوار : ج 4 ص 36 ح 14 .

ص: 501

امام رضا علیه السلام درباره سخن خدای عز و جل : «دیده ها او را درنمی یابند ؛ امّا او دیده ها را درمی یابد» : یعنی به خیال دل نیز درنیاید . پس چگونه دیده سر، او را بیابد؟!

المحاسن به نقل از ابو هاشم جعفری : اشعث بن حاتم به من خبر داد که از امام رضا علیه السلام از چیزی درباره توحید پرسید . فرمود : «آیا قرآن نمی خوانی؟». گفتم: چرا . فرمود: «بخوان «دیده ها او را درنمی یابند ؛ امّا او دیده ها را درمی یابد» » . پس خواندم . امام علیه السلام فرمود: «چه دیده هایی؟». گفتم: دیده سر . فرمود: «نه ، منظور آیه، خیال هاست که کیفیت او را تخیّل هم نکنند ؛ ولی او هر اندیشه و خیالی را درمی یابد» .

الکافی به نقل از ابو هاشم جعفری : به امام جواد علیه السلام گفتم: «دیده ها او را درنمی یابند ؛ امّا او دیده ها را درمی یابد» . فرمود: «ای ابو هاشم ! دیده های خیال، دقیق تر از دیده های سر است . تو با خیالت ، سِند و هند و شهرهایی را که نرفته ای و به چشمت ندیده ای ، درمی یابی ؛ امّا همین دیده های خیال، او را درنمی یابند . پس چگونه دیدگان سر، او را دریابند؟

التوحید به نقل از صفوان بن یحیی : ابو قرّه محدّث از من خواست که او را بر امام رضا علیه السلامدرآورم . پس از امام علیه السلام اجازه خواستم و ایشان، اجازه داد . او وارد شد و از حلال و حرام و احکام پرسید تا به توحید رسید . ابو قرّه گفت: برای ما روایت شده که خدا، دیدن و سخن گفتن [با خود] را میان دو نفر قسمت کرده است . به موسی علیه السلام ، سخن گفتن [با خود] را و به محمّد صلی الله علیه و آله دیدن [خود] را عطا کرده است . امام رضا علیه السلام فرمود: «پس چه کس این آیه ها را از خدا به جنّ و انس رسانده است: «دیده ها او را درنیابند و او دیده ها را دریابد» ، «و احاطه علمی به او ندارند» و «به مانند او چیزی نیست» ؟ آیا محمّد صلی الله علیه و آلهابلاغ نکرده است؟». گفت: چرا . فرمود : «پس چگونه کسی که به سوی همه آفریدگان می آید و به آنان خبر می دهد که از نزد خدا آمده است و آنان را به امر الهی به سوی خدا فرا می خوانَد و می گوید: «دیده ها او را در نمی یابند و او دیده ها را در می یابد» ، «و احاطه علمی به او ندارند» ، «به مانند او چیزی نیست» ، سپس بگوید: من او را به چشم خود دیده ام و از او آگاهم و به هیئت انسان است ؟! آیا [از دادن این نسبت، ]شرم نمی کنید؟ زنادقه هم نمی توانستند چنین تهمتی به پیامبر صلی الله علیه و آله بزنند ؛ این که او از سوی خدا چیزی می آورد و از جهتی دیگر ، خلاف آن را می آورد» . ابو قرّه گفت: در قرآن می گوید: «و بی گمان ، او را یک بار دیگر دیده است» . امام علیه السلام فرمود: «این آیه، پس از آیه «دل ، آنچه را دید ، انکار نکرد» ، دیگر دلالتی بر آنچه دیده، ندارد . آیه می گوید: دل محمّد صلی الله علیه و آلهآنچه را چشمانش دید ، دروغ نینگاشت . سپس آنچه را که دیده بود، بازگو کرد: «بی گمان ، از آیات بزرگ پروردگار خود دید» . پس آیات و نشانه های خدا غیر از خدا هستند و خود فرموده است: «و به او احاطه علمی ندارند» ، و اگر دیده ها او را ببینند ، احاطه علمی و معرفت به او واقع می شود» . ابو قرّه گفت: پس روایات را تکذیب می کنی؟ امام رضا علیه السلام فرمود: «هر گاه روایات ، مخالف با قرآن باشند ، آنها را تکذیب می کنم و با اجماع مسلمانان هم مخالفت دارد ؛ چرا که به خدا ، احاطه علمی حاصل نمی شود و دیده ها او را درنمی یابند و مانند او چیزی نیست» .

.


ص: 502

. .


ص: 503

. .


ص: 504

الإمام علیّ علیه السلام :ظاهِرٌ لا بِتَأویلِ المُباشَرَهِ ، مُتَجَلٍّ لا بِاستِهلالِ رُؤیَهٍ . (1)

عنه علیه السلام :الرّادِعُ أَناسِیَّ (2) الأَبصارِ عَن أَن تَنالَهُ أَو تُدرِکَهُ . (3)

عنه علیه السلام فِی تَمجیدِ اللّهِ عز و جل : لَم یَنتَهِ إِلَیکَ نَظَرٌ ، ولَم یُدرِککَ بَصَرٌ . أَدرَکتَ الأَبصارَ ، وأَحصَیتَ الأَعمالَ (الأَعمارَ) . (4)

عنه علیه السلام :لَم تَقَع عَلَیهِ الأَوهامُ فَتُقَدِّرَهُ شَبَحا ماثِلاً ، ولَم تُدرِکهُ الأَبصارُ فَیَکونَ بَعدَ انتِقالِها حائِلاً... کَلَّت (5) عَن إِدراکِهِ طُروفُ العُیونِ، وقَصُرَت دونَ بُلوغِ صِفَتِهِ أَوهامُ الخَلائِقِ . (6)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 138 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 308 ح 2 عن عبداللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام وص 37 ح 2 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 151 ح 51 کلاهما عن محمّد بن یحیی وأحمد بن عبداللّه العلوی عن الإمام الرضا علیه السلام ، الأمالی للمفید : ص 255 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام ، الأمالی للطوسی : ص 23 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 304 ح 34 .
2- .أناسِیّ : جمع إنسان ؛ وهو المثال الذی یُری فی السواد (لسان العرب : ج 6 ص 13) .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 106 ح 90 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 160 وراجع : بحار الأنوار : ج 95 ص 424 .
5- .طَرفٌ کلیلٌ : إذا لم یحقّق المنظور . وقال بعضهم : کلَّ بَصَرُهُ کُلولاً : نَبا . والأصل من کَلَّ عنه ؛ أی نبا وضعف (لسان العرب : ج 11 ص 591) .
6- .الکافی: ج1 ص141 ح7، التوحید: ص31 ح1 کلاهما عن الحارث الأعور، بحار الأنوار : ج 4 ص265 ح 14.

ص: 505

امام علی علیه السلام:[خداوند] عز و جل ظاهر است ؛ امّا نه به معنای مباشرت و قابل تماس بودن ؛ جلوه دارد ؛ امّا نه به معنای دیده شدن .

امام علی علیه السلام:[خداوند] عز و جل ممتنع است که سیاهی دیدگان به او برسند یا او را دریابند .

امام علی علیه السلام در بزرگداشت خدای عز و جل : نگاهی به تو نرسید و دیده ای تو را درنیافت . دیدگان را دریافتی و کارها (عمرها) را شماره کردی .

امام علی علیه السلام:وهم ها به او نمی رسند تا او را صورتی چون دیگر صورت ها بپندارند و دیده ها او را درنمی یابند تا پس از انتقال [تصویر] ، تبدیل به صورتی ذهنی و قابل تغییر شود . ... نگاه دیدگان، از دریافتنش درمانده و اندیشه های مردمان، از فهم چگونگی اش وا مانده است .

.


ص: 506

عنه علیه السلام :مَن جازَ عَلَیهِ البَصَرُ وَالرُّؤیَهُ فَهُوَ مخَلوقٌ ، ولابُدَّ لِلمَخلوقِ مِنَ الخالِقِ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَنالُهُ الأَبصارُ مِن مَجدِ جَبَروتِهِ ؛ إِذ حَجَبَها بِحُجُبٍ لا تَنفُذُ فی ثِخَنِ کَثافَتِهِ ، ولا تَخرِقُ إِلی ذِی العَرشِ مَتانَهَ خَصائِصِ سُتُراتِهِ ، الَّذی صَدَرَتِ الأُمورُ عَن مَشِیئَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ . . . المُمتَنِعَهِ مِنَ الصِّفاتِ ذاتُهُ ، ومِنَ الأَبصارِ رُؤیَتُهُ ، ومِنَ الأَوهامِ الإحاطَهُ بِهِ . (3)

عنه علیه السلام :قَد حَسَرَ (4) کُنهُهُ نَوافِذَ الأَبصارِ ، وقَمَعَ وُجودُهُ جَوائِلَ (5) الأَوهامِ . (6)

فاطمه علیهاالسلام :المُمتَنِعُ مِنَ الأَبصارِ رُؤیَتُهُ ، ومِنَ الأَلسُنِ صِفَتُهُ ، ومِنَ الأَوهامِ کَیفِیَّتُهُ . (7)

الإمام الحسین علیه السلام فِی وِترِهِ : اللّهُمَّ إِنَّکَ تَری ولا تُری ، وأَنتَ بِالمَنظَرِ الأَعلی ، وإِنَّ إِلَیکَ الرُّجعی ، وإِنَّ لَکَ الآخِرَهَ والاُولی ، اللّهُمَّ إِنّا نَعوذُ بِکَ مِن أَن نَذِلَّ ونَخزی . (8)

الإمام زین العابدین علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الأَوَّلِ بِلا أَوَّلٍ کانَ قَبلَهُ ، وَالآخِرِ بِلا آخِرٍ یَکونُ بَعدَهُ ، الَّذی قَصُرَت عَن رُؤیَتِهِ أَبصارُ النّاظِرینَ ، وعَجَزَت عَن نَعتِهِ أَوهامُ الواصِفینَ . (9)

.

1- .کفایه الأثر : ص 257 عن هشام عن الإمام الصادق عن أبیه عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 54 ح 34 .
2- .التوحید : ص 52 ح 13 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 276 ح 16 .
3- .الکافی : ج 1 ص 139 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبه عن الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 56 ح 14 عن فتح بن یزید الجرجانی عن الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 284 ح 17 .
4- .الحَسْر والحَسَر : الإعیاء والتعب (لسان العرب : ج 4 ص 188) .
5- .الجائل : الزائل عن مکانه (لسان العرب : ج 11 ص 131) .
6- .الکافی : ج 1 ص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبه ، التوحید : ص 57 ح 14 عن فتح بن یزید عن الإمام الرضا علیه السلاموفیه بزیاده «دون» قبل «کنهه» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 285 ح 17 .
7- .الاحتجاج : ج 1 ص 255 عن عبداللّه بن الحسن عن أبیه عن جدّه الإمام الحسن علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 29 ص 221 ح 1 .
8- .المصنّف لابن أبی شیبه : ج 2 ص 200 ح 3 عن منصور عن شیخ یکنّی أبا محمّد ، الفردوس : ج 1 ص 442 ح 1802 عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : ج 2 ص 207 ح 3782 ؛ فلاح السائل : ص 416 ، من دون إسنادٍ إلی المعصوم ، بحار الأنوار : ج 87 ص 92 ح 11 .
9- .الصحیفه السجّادیّه : ص 19 الدعاء 1 .

ص: 507

امام علی علیه السلام:هر که دیدار او ممکن باشد و بتوان او را دید ، مخلوق است و مخلوق را به خالق، نیاز .

امام علی علیه السلام:دیده ها شُکوه جبروتش را در نیابند و چون آن را در پسِ پرده ستبر خویش کند، از آن درنگذرند و یارای دریدن پوشش محکم صاحب عرش را ندارند ؛ او که کارها از خواست وی منشأ می گیرند .

امام علی علیه السلام:ستایش، ویژه خداست ... و خدایی که توصیف ذاتش ، دیدنش برای دیدگان و آگاهی به او برای اندیشه ها محال است .

امام علی علیه السلام:ژرفای ذاتش ، دیده های تیز را درمانده کرده و وجودش ، مرغ اندیشه را پَر بسته است .

فاطمه علیهاالسلام:آن که دیدنش برای دیده ها و توصیفش برای زبان ها و [فهم ]چگونگی اش برای اندیشه ها محال است .

امام حسین علیه السلام در نماز وَتْر : خدایا ! تو می بینی و دیده نمی شوی ، در افق بالایی و جایگاه بازگشت همگانی، و صاحب آخرت و دنیایی، و به تو پناه می بریم از خواری و رسوایی .

امام زین العابدین علیه السلام:ستایش، ویژه خدایی است که اوّل است، بی آن که پیش از او اوّلی باشد، و آخر است، بی آن که آخری پس از او باشد ؛ آن که دیدگان ناظران، از دیدنش درماندند و اندیشه توصیفگران از توصیفش بماندند .

.


ص: 508

الإمام الصّادق علیه السلام :یَا ابنَ آدَمَ ، لَو أَکَلَ قَلبَکَ طائِرٌ لَم یُشبِعهُ ، وبَصَرُکَ لَو وُضِعَ عَلَیهِ خَرقُ إِبرَهٍ لَغَطّاهُ ، تُریدُ أَن تَعرِفَ بِهِما مَلَکوتَ السَّماواتِ وَالأَرضِ ؟! إِن کُنتَ صادِقا فَهذِهِ الشَّمسُ خَلقٌ مِن خَلقِ اللّهِ ، فَإِن قَدَرتَ أَن تَملَأَ عَینَیکَ مِنها فَهُوَ کَما تَقولُ . (1)

الأمالی للصدوق عن إبراهیم الکرخیّ :قُلتُ لِلصّادِقِ علیه السلام : إِنَّ رَجُلاً رَأَی رَبَّهُ عز و جلفی مَنامِهِ، فمَا یَکونُ ذلِکَ ؟ فَقالَ : ذلِکَ رَجُلٌ لا دینَ لَهُ ، إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا یُری فِی الیَقظَهِ ولا فِی المَنامِ ، ولا فِی الدُّنیا ولا فِی الآخِرَهِ . (2)

الأمالی للصدوق عن إسماعیل بن الفضل :سَأَلتُ أَبا عَبدِاللّهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ علیه السلام عَنِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی هَل یُری فِی المَعادِ ؟ فَقالَ : سُبحانَ اللّهِ وتَعالی عَن ذلِکَ عُلُوّا کَبیرا ! یَا ابنَ الفَضلِ ، إِنَّ الأَبصارَ لا تُدرِکَ إِلاّ ما لَهُ لَونٌ وکَیفِیَّهٌ ، وَاللّهُ خالِقُ الأَلوانِ وَالکَیفِیَّهِ . (3)

الإمام الرضا علیه السلام :إِنَّ أَوهامَ القُلوبِ أَکبَرُ مِن أَبصارِ العُیونِ ، فَهُوَ لا تُدرِکُهُ الأَوهامُ وهُوَ یُدرِکُ الأَوهامَ . (4)

التوحید عن محمّد بن عبداللّه الخراسانی خادم الرضا علیه السلام :دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنادِقَهِ (5) عَلَی الرِّضا علیه السلاموعِندَهُ جَماعَهٌ... قالَ [الرَّجُلُ]: فَلِمَ لا تُدرِکُهُ حاسَّهُ البَصَرِ؟ قالَ: لِلفَرقِ بَینَهُ وبَینَ خَلقِهِ الَّذینَ تُدرِکُهُم حاسَّهُ الأَبصارِ مِنهُم ومِن غَیرِهِم، ثُمَّ هُوَ أَجَلُّ مِن أَن یُدرِکَهُ بَصَرٌ، أَو یُحیطَ بِهِ وَهمٌ، أَو یَضبُطَهُ عَقلٌ. (6)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 93 ح 8 ، التوحید : ص 455 ح 5 عن فضیل بن یسار، الاعتقادات : ص 42.
2- .الأمالی للصدوق : ص 708 ح 974 ، روضه الواعظین : ص 42 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 32 ح 7 .
3- .الأمالی للصدوق : ص 495 ح 674 ، روضه الواعظین : ص 42 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 31 ح 5 .
4- .الکافی : ج 1 ص 99 ح 10 ، التوحید : ص 113 ح 11 وفیه «أکثر» بدل «أکبر» و کلاهما عن أبی هاشم الجعفری، بحار الأنوار : ج 4 ص 39 ح 16 .
5- .. الزنادقه : جمع زِندیق ؛ وهو القائل ببقاء الدهر ، فارسیّ معرّب (لسان العرب : ج 10 ص 147) .
6- .التوحید : ص 250 ح 3 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 132 ح 28 ، علل الشرائع : ص 119 ح 1 ، الاحتجاج : ج 2 ص 355 ح 281 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 15 ح 1 .

ص: 509

امام صادق علیه السلام:ای آدمی زاده ! اگر پرنده ای دلت را بخورد، سیر نمی شود و اگر چیزی به اندازه سوراخ سوزن بر چشمت نهاده شود ، نمی بیند و با این حال، می خواهی ملکوت آسمان ها و زمین را با آن دو بشناسی؟! اگر راست می گویی ، چشمانت را به این خورشید که مخلوقی از مخلوقات خداست، بدوز . اگر توانستی ، آن گونه است که می گویی .

الأمالی، صدوق به نقل از ابراهیم کرخی : به امام صادق علیه السلام گفتم: مردی پروردگارش را در خواب دیده است . این، چگونه می شود؟ فرمود: «این، مردی بی دین است . خداوند تبارک و تعالی نه در بیداری دیده می شود و نه در خواب، و نه در دنیا و نه در آخرت .

الأمالی، صدوق به نقل از اسماعیل بن فضل : از امام جعفر صادق علیه السلامپرسیدم: آیا خدای تبارک و تعالی در معاد، دیده می شود؟ فرمود: «خدا، منزّه و بسیار والاتر از این است. ای پسر فضل ! دیده ها جز آنچه را که رنگ و کیفیّت دارد، نمی بینند و خداوند، آفریننده رنگ ها و کیفیّت هاست» .

امام رضا علیه السلام:اندیشه دل ها بزرگ تر از دیدگان سر است . اندیشه ها، او را درنمی یابند و او اندیشه ها را درمی یابد .

التوحید به نقل از محمّد بن عبد اللّه خراسانی ، خادم امام رضا علیه السلام : مردی زندیق بر امام رضا علیه السلامدرآمد و گروهی نزد امام علیه السلام بودند ... مرد گفت: چرا حواسّ بینایی، او (خدا) را درنمی یابند؟ فرمود: «به خاطر تفاوت میان او و مخلوقاتش که حواسّ بینایی انسان و جز انسان ، آنها را درمی یابند . او با شکوه تر از آن است که دیده ای او را دریابد و یا اندیشه ای او را در بر و یا عقلی او را فرا گیرد» .

.


ص: 510

الکافی عن أحمد بن إسحاق :کَتَبتُ إِلی أَبِی الحَسَنِ الثّالِثِ علیه السلام أَسأَلُهُ عَنِ الرُّؤیَهِ ومَا اختَلَفَ فیهِ النّاسُ ، فَکَتَبَ : لا تَجوزُ الرُّؤیَهُ ما لَم یَکُن بَینَ الرّائی وَالمَرئِیِّ هَواءٌ یَنفُذُهُ البَصَرُ ، فَإِذَا انقَطَعَ الهَواءُ (1) عَنِ الرّائی وَالمَرئِیِّ لَم تَصِحَّ الرُّؤیَهُ وکانَ فی ذلِکَ الاِشتِباهُ ؛ لِأَنَّ الرّائِیَ مَتی ساوَی المَرئِیَّ فِی السَّبَبِ الموجِبِ بَینَهُما فِی الرُّؤیَهِ وَجَبَ الاِشتباهُ وکانَ ذلِکَ التَّشبیهُ ؛ لِأَنَّ الأَسبابَ لابُدَّ مِن اتِّصالِها بِالمُسَبَّباتِ . (2)

الکافی عن محمّد بن عبید :کَتَبتُ إِلی أَبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام أَسأَلُهُ عَنِ الرُّؤیَهِ وما تَرویهِ العامَّهُ وَالخاصَّهُ وسَأَلتُهُ أَن یَشرَحَ لی ذلِکَ ، فَکَتَبَ بِخَطِّهِ : اِتَّفَقَ الجَمیعُ لا تَمانُعَ بَینَهُم أَنَّ المَعرِفَهَ مِن جِهَهِ الرُّؤیَهِ ضَرورَهٌ ، فَإِذا جازَ أَن یُرَی اللّهُ بِالعَینِ وَقَعَتِ المَعرِفَهُ ضَرورَهً ، ثُمَّ لَم تَخلُ تِلکَ المَعرِفَهُ مِن أَن تَکونَ إِیمانا أَو لَیسَت بِإِیمانٍ ؛ فَإِن کانَت تِلکَ المَعرِفَهُ مِن جِهَهِ الرُّؤیَهِ إِیمانا ، فَالمَعرِفَهُ الَّتی فی دارِ الدُّنیا مِن جِهَهِ الاِکتِسابِ لَیسَت بِإیِمانٍ؛ لِأَنَّها ضِدُّهُ ، فَلا یَکونُ فِی الدُّنیا مُؤمِنٌ؛ لِأَنَّهُم لَم یَرَوُا اللّهَ عَزَّ ذِکرُهُ ، وإِن لَم تَکُن تِلکَ المَعرِفَهُ الَّتی مِن جِهَهِ الرُّؤیَهِ إِیمانا ، لَم تَخلُ هذِهِ المَعرِفَهُ الَّتی مِن جِهَهِ الاِکتِسابِ أَن تَزولَ ، ولا تَزولَ فِی المَعادِ . فَهذا دَلیلٌ عَلی أَنَّ اللّهَ عز و جل لا یُری بِالعَینِ؛ إِذِ العَینُ تُؤَدّی إِلی ما وَصَفناهُ . (3)

.

1- .فی التوحید : «فإذا انقطع الهواء وعُدِمَ الضیاءُ بین الرائی والمرئی لم تصحّ الرؤیه» .
2- .الکافی : ج 1 ص 97 ح 4 ، التوحید : ص 109 ح 7 بزیاده «عُدِم الضیاء» بعد «انقطع الهواء» وراجع الاحتجاج : ج 2 ص 486 .
3- .الکافی : ج 1 ص 96 ح 3 ، التوحید : ص 109 ح 8 عن محمّد بن عبیده ، بحار الأنوار : ج 4 ص 56 ح 34 و راجع فی معنی الحدیث والأقوال فیه : بحار الأنوار : ج 4 ص 56 .

ص: 511

الکافی به نقل از احمد بن اسحاق : به امام هادی علیه السلامنامه نوشتم و سؤالم را درباره دیدن [خدا] و اختلاف نظر مردم ، طرح کردم . امام علیه السلام نوشت: «آن جا که میان بیننده و دیده شده ، هوایی نباشد که [نور ]دیده از آن بگذرد ، دیدن، ممکن نیست و چون هوایی میان بیننده و دیده شده نباشد ، دیدن درست نیست (1) و [ اگر هوا باشد و دیده شود] ، موجب شباهت خالق و مخلوق می شود . چون هوایِ سبب دیدن ، میان بیننده و دیده شونده ، سببی مشترک می شود و آن دو را در دو سوی یک واقعه قرار می دهد ؛ زیرا سبب ها به مسبّب های خود متّصل اند و این، موجب شباهت بیننده (مخلوق) به دیده شونده (خالق) می شود .

الکافی به نقل از محمّد بن عبید : به امام رضا علیه السلامنامه نوشتم و از او درباره دیدن خدا [ در قیامت] و آنچه غیرشیعه و شیعه روایت می کنند، پرسیدم و از ایشان خواستم که آن را برایم شرح دهد . پس به خطّ خود نوشت: «همگان، بدون هیچ اختلافی ، اتّفاق دارند که چون چیزی دیده شد، شناختِ به آن هم واقع می شود . پس اگر ممکن باشد که خدا به چشم دیده شود ، شناختی چنان حاصل آید که از دو حال خارج نیست : یا ایمان است و یا ایمان نیست . پس اگر آن شناخت (حسّی و بدیهی) حاصل از دیدن [در قیامت، ]ایمان باشد ، شناخت [نظری ]دنیایی ما که حاصل استدلال و دستاورد فکر ماست ، ایمان نیست ؛ چون شناخت [بدیهی و حسّی] حاصل از دیدن [در قیامت،] با شناخت [نظری و اکتسابی] فعلی ما در دنیا متضاد است . پس در دنیا ایمان ندارند ، چون خدای عز و جل را ندیده اند و اگر شناخت حاصل از دیدن [در قیامت] ایمان نباشد ، به هر حال شناخت نظری و این دنیاییِ ما را زایل می کند ؛ [چون ما خدا را مجرّد و نادیدنی می دانستیم و در قیامت، خلاف آن را می یابیم ،] در حالی که شناخت ما در قیامت از میان نمی رود . پس این، دلیل بر عدم رؤیت خدا با چشم است ؛ زیرا قبول مشاهده خدا به چشم ، به این نتیجه های باطل می انجامد» .

.

1- .چه بر اساس نظریه گذشتگان که خروج نور از چشم و رسیدن آن به جسم را موجب دیدن می دانستند و چه عکس آن که نظریه امروزین است ما به هوا ، یعنی مادّه انتقال دهنده امواج نوری و یا ذرّه های آن ، نیاز داریم ؛ زیرا حرکت موج و یا ذرّه ها، جز بر دوش مادّه و سیّال ممکن نیست . گفتنی است هوا به معنای خلأ و فضای خالی هم هست که در این صورت، منظور امام علیه السلاممی تواند این باشد که تحقق دیدن نیازمند فاصله خالی میان بیننده و دیده شده است که چنین امری درباره خدا که با هیچ چیز فاصله ندارد ، محال است . (م)


سخنی درباره عدم امکان رؤیت خدا با چشم

سخنی درباره عدم امکان رؤیت خدا با چشمپیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام بر پایه آموزه های قرآن و سنّت و حکم قطعی عقل و برهان ، بر این باورند که دیدار حسّی خداوند متعال، ممتنع است . پیروان مکتب معتزله از اهل سنّت نیز مانند امامیه، معتقد به عدم امکان رؤیت حسّی خداوند متعال هستند ؛ امّا اشاعره و گروهی از اهل حدیث که «مُشبّهه» و یا «حشویّه» نامیده می شوند ، قائل به امکان رؤیت حسّی هستند، با این تفاوت که حشویه، قائل به جسم بودن خدا هستند؛ امّا اشاعره به گفته قاضی ایجی، معتقدند که خداوند، جسم نیست و در جهتی قرار ندارد و از این رو، شرایطی مانند : مواجهه و تأثّر حَدَقه و ... ، محال است . با این حال، می تواند مثل ماه شب چهارده، بر بندگانش منکشف شود و به دیده در آید ، چنان که در احادیث صحیح، وارد شده است . (1) تفاوت دیگر عقیده اشاعره و حشویه، این است که حشویه می گویند که خداوند در دنیا و آخرت، قابل رؤیت است ؛ (2) امّا اشاعره می گویند که خداوند،

.

1- .شرح المواقف : ج 8 ص 115 116 .
2- .الملل والنحل ، شهرستانی : ج 1 ص 150 .

ص: 516



دلیل عقلی معتقدان به امکان رؤیت

تنها در آخرت با چشم دیده می شود ؛ امّا لازمه رؤیت او جسم بودن او و تشبیه خالق به مخلوق نیست .

دلیل عقلی معتقدان به امکان رؤیتهر چند قائلان به امکان دیدار خدا با چشم، گفته اند که ما بر مدّعای خود، هم دلیل عقلی داریم و هم دلیل نقلی ؛ امّا بطلان دلیل عقلی آنان، به قدری واضح است که نیازی به بررسی ندارد، مانند این که «صِرف وجود اشیا، مقتضی امکان رؤیت آنهاست» (1) یا آنچه ابن تیمیه گفته که : رؤیت ، وجود محض است و تنها به موجودْ متعلَّق می شود، نه معدوم. پس هر چه وجودش کامل تر است، بلکه وجودش واجب باشد، بدان سزاوارتر است از آنچه عدم، لازمه آن است . (2) پاسخ این سخنان، این است که : اوّلاً اثبات این ادّعا که «صِرف وجود، مقتضی امکان رؤیت است» یا «هر چه وجودْ کامل تر باشد، سزاوارتر است که دیده شود»، دلیل می خواهد. ثانیا تجربه نشان می دهد که خیلی چیزهاست که قابل رؤیت حسّی نیستند . مگر کسی توانسته تاکنون نیروی تفکّر را با چشم ببیند؟! ثالثا همان طور که در روایات اهل بیت علیهم السلام ملاحظه شد ، چشم، تنها چیزی را می تواند ببیند که دارای رنگ و کیفیت باشد و چنین چیزی نمی تواند نامحدود و آفریدگار باشد.

.

1- .اللّمع ، اشعری : ص 32 ، شرح المقاصد ، تفتازانی : ج 4 ص 189 .
2- .الردّ علی المنطقیین : ص 238 .

ص: 517



دلیل نقلی معتقدان به امکان رؤیت

دلیل نقلی معتقدان به امکان رؤیتامّا دلیل نقلی قائلان به امکان رؤیت خداوند که به گفته قاضی ایجی، دلیل اصلی آنها برای اثبات امکانِ رؤیت است احادیثی است که ذیلاً به شماری از آنها اشاره می کنیم : 1 . ابن عمر از پیامبر خدا در تفسیر آیه 22 و 23 سوره قیامت : «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَهٌ ... ؛ (1) آن روز، چهره هایی خرّم اند» ، آورده است : مِنَ البَهاءِ وَالحُسنِ ، ناظِرَهٌ فی وَجهِ اللّهِ تَعالی . (2) از روشنایی و زیبایی[، خُرّم اند] و به سیمای خدای متعال می نگرند. 2 . در حدیثی دیگر از پیامبر خدا روایت شده است : إنَّ أدنی أهلِ الجَنَّهِ مَنزِلَهً لَمَن یَری فی مُلکِهِ ألفَی سَنَهٍ ، و إنَّ أفضَلَهُم مَنزِلَهً لَمَن یَنظُرُ فی وَجهِ اللّهِ تَعالی کُلُّ یَومٍ مَرَّتَینِ ، ثُمَّ تَلا : «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاضِرَهٌ ... » قالَ : البَیاضُ وَالصَّفا «إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَهٌ» (3) قالَ : یَنظُرُ کُلَّ یَومٍ فی وَجهِ اللّهِ عز و جل . (4)

.

1- .قیامت : آیه 22 .
2- .الفردوس : ج 4 ص 409 ح 7190 .
3- .قیامت : آیه 23 .
4- .المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 553 ح 3880 ، تفسیر الطبری : ج 14 جزء 29 ص 193 ، کنز العمّال : ج 14 ص 465 ح 39281 . نیز ر . ک : سنن الترمذی : ج 4 ص 688 ح 2553 و ج 5 ص 431 ح 3330 و مسند ابن حنبل : ج 2 ص 340 ح 5317 .

ص: 518

کم منزلت ترین فرد بهشتی، دو هزار سال طول می کشد تا مملکت خود را بنگرد و بالاترین آنان، هر روز دوبار به وجه خدا می نگرد . سپس تلاوت کرد: «آن روز، چهره هایی خرّم اند» ؛ یعنی سپیدرو و باصفا ، «به پروردگار خود می نگرند» ؛ یعنی هر روز به وجه خدا می نگرند . 3 . در حدیث دیگری از پیامبر خدا نقل شده است : إذا دَخَلَ أهلُ الجَنَّهِ الجَنَّهَ ، قالَ : یَقولُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : تُریدونَ شَیئا أزیدُکُم؟ فَیَقولونَ : ألَم تُبَیِّض وُجوهَنا؟ ألَم تُدخِلنَا الجَنَّهَ وتُنَجِّنا مِنَ النّارِ؟ قالَ : فَیَکشِفُ الحِجابَ ، فَما اُعطوا شَیئا أحَبَّ إلَیهِم مِنَ النَّظَرِ إلی رَبِّهِم عز و جل . (1) چون بهشتیان به بهشت درآیند ، خدای تبارک و تعالی به آنان می فرماید: «می خواهید چیزی برایتان بیفزایم؟». می گویند: آیا سیمایمان را سپید نکردی؟ آیا ما را به بهشت در نیاوردی و از آتش ، رهایمان نساختی؟ پس حجاب، کنار می رود و چیزی به آنها عطا نشد که برایشان دوست داشتنی تر از نگریستن به وجه خدا باشد. پاسخ این است که بر فرض ، ادّعای اهل حدیث را مبنی بر صحّت احادیث یاد شده بپذیریم، اوّلاً رؤیت در این روایات ، قابلیتِ انطباق با «رؤیت قلبی» با تفسیر صحیحی که از آن خواهد آمد ، دارند. ثانیا با توجّه به این که قرآن و برهان ، امکان رؤیت حسّی را رد کرده اند ، اگر روایتی قابل توجیه نباشد، قطعا قابل قبول نیست. لذا امام رضا علیه السلام در پاسخ ابو قرّه که از ایشان پرسید : «آیا روایات را دروغ می دانی؟»، فرمود : إذا کانَتِ الرِّوایاتُ مُخالِفَهً لِلقُرآنِ کَذَّبتُ بِها . (2)

.

1- .صحیح مسلم : ج 1 ص 163 ح 297 ، سنن الترمذی : ج 4 ص 687 ح 2552 و ج 5 ص 286 ح 3105 ، سنن ابن ماجه : ج 1 ص 67 ح 187 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 505 ح 18963 ، کنز العمّال : ج 14 ص 447 ح 39204 .
2- .ر . ک : ص 504 ح 3763 .

ص: 519

هنگامی که روایات با قرآنْ مخالف باشد ، تکذیبشان می کنم. همچنین استدلال به آیه : «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاضِرَهٌ * إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَهٌ» ، (1) بر امکان رؤیت حسّی صحیح نیست ؛ زیرا جمع میان این آیه و سایر آیاتی که دلالت بر عدم امکان رؤیت حسّی دارند، مانند : «لاَّ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَرُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَرَ» ، (2) اقتضا می کند که مقصود از آن، رؤیت حسّی نباشد ، چنان که در روایات اهل بیت علیهم السلام ، نگریستن به خدا در آیه یادشده، تفسیر به : نگریستن به رحمت یا پاداش خدا و یا نگریستن به وجه انبیا و اولیا شده است . (3) گفتنی است که آنچه در این روایات آمده است ، چند نمونه از مصادیق تفسیر «نظر به وجه اللّه » است و برترین نمونه آن، رؤیت قلبی خداست که تفسیر آن خواهد آمد (4) و ظاهرا به خاطر عدم سوء استفاده از این تفسیر، در روایات یاد شده، به این معنا اشاره نشده است .

.

1- .قیامت : آیه 22 و 23 .
2- .. انعام : آیه 103 .
3- .ر . ک : ص 499 (دیده ها او را در نمی یابند) .
4- .ر . ک : ص 125 (معنای دیدن خدا با دل) .

ص: 520

8 / 3لا تَحُسُّهُ الحَواسُّالإمام علیّ علیه السلام :لا تَلمِسُهُ لامِسَهٌ ، ولا تُحِسُّهُ حاسَّهٌ . (1)

الکافی عن علیّ بن عُقبه :سُئِلَ أَمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : بِمَ عَرَفتَ رَبَّکَ ؟ قالَ : بِما عَرَّفَنی نَفسَهُ . قیلَ : وکَیفَ عَرَّفَکَ نَفسَهُ ؟ قالَ : لا یُشبِهُهُ صورَهٌ ، ولا یُحَسُّ بِالحَواسِّ ، ولا یُقاسُ بِالنّاسِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام فی تَنزیهِهِ سُبحانَهُ وتَعالی : سُبحانَ مَن لا یَعلَمُ أَحَدٌ کَیفَ هُوَ إِلاّ هُوَ ، لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَمیعُ البَصیرُ ، لا یُحَدُّ ولا یُحَسُّ ولا یُجَسُّ (3) ، ولا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ولاَ الحَواسُّ ، ولا یُحیطُ بِهِ شَیءٌ ، ولا جِسمٌ ولا صورَهٌ ولا تَخطیطٌ (4) ولا تَحدیدٌ . (5)

عنه علیه السلام کانَ یَقولُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی لا یُحَسُّ ولا یُجَسُّ ولا یُمَسُّ ، ولا یُدرَکُ بِالحَواسِّ الخَمسِ ، ولا یَقَعُ عَلَیهِ الوَهمُ ، ولا تَصِفُهُ الأَلسُنُ ، وکُلُّ شیءٍ حَسَّتهُ الحَواسُّ أَو لَمَسَتهُ الأَیدی فَهُوَ مَخلوقٌ . (6)

.

1- .الکافی : ج1 ص142 ح7 ، التوحید : ص33 ح1 کلاهما عن الحارث الأعور، بحار الأنوار : ج4 ص266 ح14 .
2- .الکافی : ج 1 ص 85 ح 2 ، التوحید : ص 285 ح 2 ، المحاسن : ج 1 ص 373 ح 818 وفیه «بالقیاس» بدل «بالناس» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 370 ح 8 وراجع : التوحید : ص 80 ح 35 .
3- .الجسّ : هو اللمس بالید (لسان العرب : ج 6 ص 38) .
4- .فی کنز الفوائد: «ولا هو جسم ولا صوره ، ولا بذی تخطیط ولا تحدید» .
5- .الکافی: ج 1 ص 104 ح 1 ، التوحید: ص 98 ح 4 وفیه «ولا یُمسّ» بعد «ولا یُجسّ» وکلاهما عن علیّ بن أبی حمزه ، کنزالفوائد: ج 2 ص 41 ، بحار الأنوار: ج 3 ص 290 ح 5 .
6- .التوحید : ص75 ح 29 وص59 ح 17 کلاهما عن عبداللّه بن جریر العبدی ، بحار الأنوار : ج 3 ص300 ح 31.

ص: 521



8 / 3 حواس ، او را حس نمی کنند

8 / 3حواس ، او را حس نمی کنندامام علی علیه السلام:نه لمس کننده ای او را لمس می کند و نه حس کننده ای او را احساس می کند .

الکافی به نقل از علیّ بن عقبه : از امیر مؤمنان سؤال شد: به چه چیز خدایت را شناختی؟ فرمود: «به همان چیز که خود را معرّفی کرد» . گفته شد: چگونه خود را معرّفی کرد؟ فرمود: «نه صورتی شبیه اوست، نه به حواسّ احساس می شود، و نه با مردم سنجیده می گردد» .

امام صادق علیه السلام در تنزیه خدای والای منزّه : منزّه است آن که کسی جز خود او نمی داند که چگونه است . به مانند او چیزی نیست و او شنوا و بیناست . نه حد و مرز دارد و نه حس می شود و نه لمس . نه دیده ها او را درمی یابند و نه حواسّ دیگر . هیچ چیز به او احاطه ندارد و جسم و صورت و نقش و نگار و حدّ و مرز ندارد .

امام صادق علیه السلام چنان که بارها می فرمود : ستایش، خدایی را که نه حس می شود و نه لمس و نه مس و نه با حواسّ پنجگانه درک می شود . اندیشه بر او احاطه نمی یابد و زبان ها توصیفش نمی توانند کرد و هر چیز که حواسّ ما آن را حس کنند یا دست ها آن را لمس نمایند ، مخلوق است .

.


ص: 522

عنه علیه السلام لِزندِیقٍ قالَ لَهُ : فَما هُوَ ؟ : لا یُدرَکُ بِالحَواسِّ الخَمسِ ، لا تُدرِکُهُ الأَوهامُ ولا تَنقُصُهُ الدُّهورُ ولا تُغَیِّرُهُ الأَزمانُ . (1)

عنه علیه السلام :غَیرُ مَحسوسٍ ولا مَجسوسٍ ، لا تُدرِکُهُ الأَبصارُ . (2)

عنه علیه السلام :کُلُّ موَهومٍ بِالحَواسِّ مُدرَکٌ بِهِ تَحُدُّهُ الحَواسُّ وتُمَثِّلُهُ فَهُوَ مَخلوقٌ . (3)

عنه علیه السلام فی مُناظَرَتِهِ لِلطَّبیبِ الهِندِیِّ : قُلتُ : إِنَّهُ لَمّا عَجَزَت حَواسُّکَ عَن إِدراکِ اللّهِ أَنکَرتَهُ، وأَنَا لَمّا عَجَزَت حَواسّی عَن إِدراکِ اللّهِ تَعالی صَدَّقتُ بِهِ. قالَ : وکَیفَ ذلِکَ ؟ قُلتُ : لِأَنَّ کُلَّ شَیءٍ جَری فیهِ أَثرُ تَرکیبٍ لِجِسمٍ ، أَو وَقَعَ عَلَیهِ بَصَرٌ لِلَونٍ ، فَما أَدرَکَتهُ الأَبصارُ وَنالَتهُ الحَواسُّ فَهُ وَ غَیرُ اللّهِ سُبحانَهُ؛ لِأَنَّهُ لا یُشبِهُ الخَلقَ ، وأَنَّ هذَا الخَلقَ یَنتَقِلُ بِتَغییرٍ وزَوالٍ ، وکُلُّ شَیءٍ أَشبَهَ التَّغییرَ وَالزَّوالَ فَهُوَ مِثلُهُ ، ولَیسَ المَخلوقُ کَالخالِقِ ، ولاَ المُحدَثُ کَالمُحدِثِ . (4)

الإمام الرضا علیه السلام لِلزِّندیقِ الَّذی سَأَلَ : کَیفَ هُوَ وأَینَ هُوَ ؟ : وَیلَکَ! إِنَّ الَّذی ذَهَبتَ إِلَیه غَلَطٌ . هُوَ أَیَّنَ الأَینَ بِلا أَینٍ ، وکَیَّفَ الکَیفَ بِلا کَیفٍ ، فَلا یُعرَفُ بِالکَیفوفِیَّهِ ، ولا بِأَینونِیَّهِ ، ولا یُدرَکُ بِحاسَّهٍ ، ولا یُقاسُ بِشَیءٍ . (5)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 81 ح 5 ، التوحید : ص 245 ح 1 ، الاحتجاج : ج 2 ص 197 ح 213 کلّها عن هشام بن الحکم ، بحار الأنوار : ج 3 ص 258 ح 2 .
2- .الکافی : ج 1 ص 91 ح 2 ، التوحید : ص 58 ح 15 کلاهما عن حمّاد بن عمرو النصیبی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 286 ح 18 .
3- .الکافی : ج 1 ص 84 ح 6 ، التوحید : ص 246 ح 1 وفیه «فما تجده» بدل «به تحدّه» ، الاحتجاج : ج 2 ص 198 ح 213 نحوه وکلّها عن هشام بن الحکم ، بحار الأنوار : ج 3 ص 29 ح 3 .
4- .بحار الأنوار : ج 3 ص 154 عن المفضل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضل .
5- .الکافی : ج 1 ص 78 ح 3 ، التوحید : ص 251 ح 3 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 131 ح 28 ، الاحتجاج : ج 2 ص 354 ح 281 کلّها عن محمّد بن عبد اللّه الخراسانی خادم الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 36 ح 12 .

ص: 523

امام صادق علیه السلام در پاسخ به زندیقی که به ایشان گفت: او (خداوند) چیست : به حواسّ پنجگانه درک نمی شود و اندیشه ها او را درنمی یابند و روزگار، از او نمی کاهد و زمانه دگرگونش نمی سازد .

امام صادق علیه السلام:[خداوند،] نه محسوس است و نه ملموس . دیده ها نیز او را درنمی یابند .

امام صادق علیه السلام:هر چه با حواس به فکر آید و بدان درک شود ، حواس، آن را محدود و مجسّم می سازد . پس مخلوق است .

امام صادق علیه السلام :[ در مناظره با پزشک هندی به او] گفتم: چون حواس تو از ادراک خدا ناتوان شد ، او را انکار کردی و من، چون حواسم از ادراک خدای متعال ناتوان شد ، تصدیقش کردم» . گفت: این، چگونه می شود؟ گفتم: «چون هر چه که به دلیل جسم بودن اثر ترکیب در آن راه یابد ، یا به دلیل رنگ داشتن ، برای چشم دیدنی باشد ، غیر از خدای سبحان است ؛ چون دیده ها توانستند به آن برسند و حواسّ آن را دریابند ، در حالی که خدا شبیه مخلوق نیست و این مخلوقات، در معرض دگرگونی و نابودی هستند و هر چیز که با دگرگونی و نابودی مشابه باشد ، مانند همان است ، در حالی که نه مخلوق شبیه خالق است، نه پدید آمده ، شبیه پدید آورنده» .

امام رضا علیه السلام در پاسخ به زندیقی که پرسید: خداوند، چگونه است و کجاست ؟ : وای بر تو! آنچه می پنداری غلط است .او بی آن که جا داشته باشد ، جا را آفرید و بی آن که چگونگی داشته باشد، چگونگی را آفرید . پس نه به چگونگی شناخته می شود و نه به جا و مکان ؛ و نه با حواس ، درک می شود و نه با چیزی سنجیده می گردد .

.


ص: 524

8 / 4لا یَبلُغُ أَحَدٌ کُنهَ مَعرِفَتِهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ : یا مَن لا یَعلَمُ ما هُوَ إِلاّ هُوَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله فی تَنزیهِ اللّهِ سُبحانَهُ : سُبحانَکَ ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِکَ . (2)

عوالی اللآلی :رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قالَ : لا یَبلُغُ أَحدٌ کُنهَ (3) مَعرِفَتِهِ . فَقیلَ : ولا أَنتَ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : ولا أَنَا ، اللّهُ أَعلی وأَجَلُّ أَن یَطَّلِعَ أَحدٌ عَلی کُنهِ مَعرِفَتِهِ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی أَظهَرَ مِن آثارِ سُلطانِهِ وجَلالِ کِبرِیائِهِ ما حَیَّرَ مُقَلَ (5) العُقولِ مِن عَجائِبِ قُدرَتِهِ ، ورَدَعَ خَطَراتِ هَماهِمِ (6) النُّفوسِ عَن عِرفانِ کُنهِ صِفَتِهِ . (7)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ . . . الظّاهِرِ بِعَجائِبِ تَدبیرِهِ لِلنّاظِرینَ ، وَالباطِنِ بِجَلالِ عِزَّتِهِ عَن فِکرِ المُتَوَهِّمینَ . (8)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذی مَنَعَ الأَوهامَ أَن تَنالَ إِلاّ وُجودَهُ ، وحَجَبَ العُقولَ أَن تَتَخیََّلَ ذاتَهُ ؛ لاِمتِناعِها مِنَ الشَّبَهِ وَالتَّشاکُلِ . (9)

.

1- .عوالی اللآلی : ج 4 ص 132 ح 226 ، المصباح للکفعمی : ص 349 عن الإمام الحسین عن الإمام علیّ علیهماالسلام ، البلد الأمین : ص 340 عنهم علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 334 ح 72 .
2- .عوالی اللآلی : ج 4 ص 132 ح 227 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 23 .
3- .کُنْه الأمر : حقیقته . وقیل : وقته وقدره . وقیل : غایته (النهایه : ج 4 ص 206) .
4- .عوالی اللآلی : ج 4 ص 132 ح 225 .
5- .. المُقَل : جمع مُقْله کغرفه وهی شحمه العین التی تجمع سوادها وبیاضها . تستعار لقوّه العقل باعتبار إدراکها (مجمع البحرین : ج 3 ص 1709) .
6- .الهَماهِم : الهموم . وهماهمُ النفوس : أفکارها ، وماتهمُّ به عندالریبه فی الأمر (تاج العروس : ج 17 ص 767).
7- .نهج البلاغه : الخطبه 195 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 314 ح 15 .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 213 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 319 ح 45 .
9- .الکافی : ج 8 ص 18 ح 4 ، التوحید : ص 73 ح 27 ، الأمالی للصدوق : ص 399 ح 515 کلاهما نحوه وکلّها عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام ، تحف العقول : ص 92 وفیه «أعدم» بدل «منع» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 280 ح 1 .

ص: 525



8 / 4 کسی به حقیقت معرفت او نمی رسد

8 / 4کسی به حقیقت معرفت او نمی رسدپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا : ای آن که کسی نمی داند او چیست ، جز خودش !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در تنزیه خدای سبحان : منزّهی تو ! ما آن گونه که باید، تو را نشناخته ایم .

عوالی اللآلی:از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: «کسی به حقیقت معرفت او نمی رسد» . گفته شد: حتّی شما، ای پیامبر خدا؟ فرمود: «حتّی من ! خدا، والاتر و بزرگ تر از آن است که کسی بر حقیقتِ معرفت او دست یابد» .

امام علی علیه السلام:ستایش، ویژه خدایی است که از سلطنت و شُکوه کبریایی خویش، چنان آثاری را آشکار کرده که دیدگان خِردها را از شگفتی قدرتش حیران نموده و اندیشه های از خاطر گذشته را از شناخت حقیقت صفتش باز داشته است .

امام علی علیه السلام:ستایش، ویژه خدایی است که ... با تدبیرهای شگفتش برای ناظران پیدا و به شُکوه عزّتش از خیال تخیّل کنندگان هم پوشیده است .

امام علی علیه السلام:ستایش، ویژه خدایی است که خیال ها را از رسیدن به جز وجودش باز داشت و مانع تخیّل خِردها ذاتش مانع شد ؛ زیرا شباهت و همسانی بر او محال است .

.


ص: 526

عنه علیه السلام :لَم تَبلُغهُ العُقولُ بِتَحدیدٍ فَیَکونَ مُشَبَّها ، ولَم تَقَع عَلَیهِ الأَوهامُ بِتَقدیرٍ فَیَکونَ مُمَثَّلاً . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَمَدَ عَلَی الرَّایِ وَالقِیاسِ فی مَعرِفَهِ اللّهِ ، ضَلَّ وتَشَعَّبَت عَلَیهِ الأُمورُ . (2)

عنه علیه السلام :تبَارَکَ اللّهُ الَّذی لا یَبلُغُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، ولا ینَالُهُ غَوصُ الفِطَنِ . (3)

عنه علیه السلام :تَتَلقّاهُ الأَذهانُ لا بِمُشاعَرَهٍ ، وتَشهَدُ لَهُ المَرائیُ لا بِمُحاضَرَهٍ ، لَم تُحِط بِهِ الأَوهامُ ، بَل تَجَلّی لَها بِها . (4)

عنه علیه السلام فی تَنزیهِ اللّهِ سُبحانَهُ : إِنَّکَ أَنتَ اللّهُ الَّذی لَم تَتَناهَ فِیالعُقولِ فَتَکونَ فیمَهَبِّ فِکرِها مُکَیَّفا، ولا فیرَوِیّاتِ خَواطِرِها فَتَکونَ مَحدودا مُصَرَّفا (5) . (6)

عنه علیه السلام :عَظُمَ عَن أَن تَثبُتَ رُبوبِیَّتُهُ بِإِحاطَهِ قَلبٍ أَو بَصَرٍ . (7)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 155 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 317 ح 42 .
2- .غرر الحکم : ح 9191 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 433 ح 7463 .
3- .الکافی : ج 1 ص 135 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیی جمیعا رفعاه إلی الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 42 ح 3 عن الحصین بن عبدالرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 94 وفیه «حدس» بدل «غوص» ، الاحتجاج : ج 1 ص 473 ح 113 نحوه ، بحار الأنوار : ج 4 ص 269 ح 15 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 480 ح 117 ، أعلام الدین : ص 67 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 261 ح 9 .
5- .أی مغیَّرا . من تصریف الریاح ؛ وهو تحویلها من وجه إلی وجه (القاموس المحیط: ج 3 ص 162) .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 91 ، التوحید : ص 54 ح 13 کلاهما عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، غررالحکم : ح 7559 وفیه «محدّدا» بدل «فتکون محدودا» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 318 .
7- .نهج البلاغه : الکتاب 31 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 317 ح 41 .

ص: 527

امام علی علیه السلام:خِردها به حدّ و مرز او نرسیدند، تا همانندی داشته باشد و خیال ها به اندازه او احاطه نیافتند، تا به تصویر درآید .

امام علی علیه السلام:هر که در معرفت خدا بر رأی و قیاس [ِ تشبیهی] (1) اعتماد کند ، گم راه می گردد و کارهایش پراکنده می شود .

امام علی علیه السلام:خجسته است خدایی که همّت های دور به او نرسند و ژرفای اندیشه ها به او دست نیابند !

امام علی علیه السلام:خِردها او را می شناسند ؛ امّا نه به فکر و اندیشه، و دیدنی ها بر او گواهی می دهند، امّا نه به حضور . اندیشه ها بر او احاطه نمی یابند ؛ بلکه خدا بدان [ اندیشه ]برایشان جلوه کرد .

امام علی علیه السلام در تنزیه خدای سبحان : تو آن خدایی که در عقل ها نمی گنجی تا به چگونگی ات پی ببرند و در خیال و وهم نمی آیی تا محدود و دگرگون پذیر بنمایی .

امام علی علیه السلام:[ خداوند] بزرگ تر است از آن که ربوبیّتش به فهم و احاطه دل و دیده ، ثابت شود .

.

1- .قیاس، در این جا یعنی شناخت خدا از طریق شباهت برقرار کردن میان صفات او و مخلوقاتش . (م)

ص: 528

عنه علیه السلام :لا تَنالُهُ التَّجزِئَهُ وَالتَّبعیضُ ، ولا تُحِیطُ بِهِ الأَبصارُ وَالقُلوبُ . (1)

عنه علیه السلام فی تَمجیدِ اللّهِ عز و جل : فَلَسنا نَعلَمُ کُنهَ عَظَمَتِکَ ، إِلاّ أَنّا نَعلَمُ أَنَّکَ حَیٌّ قَیّومٌ لا تَأَخُذُکَ سِنَهٌ ولا نَومٌ ، لَم یَنتَهِ إِلَیکَ نَظَرٌ ، ولَم یُدرِککَ بَصَرٌ . (2)

عنه علیه السلام :مُحَرَّمٌ عَلی بَوارِعِ ثاقِباتِ الفِطَنِ تَحدیدُهُ ، وعَلی عَوامِقِ ناقِباتِ الفِکرِ تَکییفُهُ . . . مُمتَنِعٌ عَنِ الأَوهامِ أَن تَکتَنِهَهُ ، وعَنِ الأَفهامِ أَن تَستَغرِقَهُ ، وعَنِ الأَذهانِ أَن تُمَثِّلَهُ . (3)

عنه علیه السلام فی تَمجیدِ اللّهِ عز و جل : کَلَّتِ الأَوهامُ عَن تَفسیرِ صِفَتِکَ ، وَانحَسَرَتِ العُقولُ عَن کُنهِ عَظَمَتِکَ . . . وکَلَّ دونَ ذلِکَ تَحبیرُ (4) اللُّغاتِ ، وضَلَّ هُنالِکَ التَّدبیرُ فی تَصاریفِ الصِّفاتِ ؛ فَمَن تَفَکَّرَ فی ذلِکَ رَجَعَ طَرفُهُ (5) إِلَیهِ حَسیرا ، وعَقلُهُ مَبهورا ، وتَفَکُّرُهُ مُتَحَیِّرا . (6)

عنه علیه السلام :فَلَیسَت لَهُ صِفهٌ تُنالُ ، ولا حَدٌّ تُضرَبُ لَهُ فیهِ الأَمثالُ ، کَلَّ دونَ صِفاتِهِ تَحبیرُ اللُّغاتِ ، فَضَلَّ هُناکَ تَصاریفُ الصِّفاتِ ، وحارَ فی مَلَکوتِهِ عَمیقاتُ مَذاهِبِ التَّفکیرِ ، وَانقَطَعَ دونَ الرُّسوخِ فی عِلمِهِ جَوامِعُ التَّفسیرِ ، وحالَ دونَ غَیبِهِ المَکنونِ حُجُبٌ مِنَ الغُیوبِ تَاهَت فی أَدنی أَدانیها طامِحاتُ (7) العُقولِ فی لَطیفاتِ الأُمورِ . (8)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 85 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 319 ح 45 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 160 .
3- .التوحید : ص 70 ح 26 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 121 ح 15 کلاهما عن الهیثم بن عبد اللّه الرمّانی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، البلد الأمین : ص 92 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 138 ح 7 .
4- .حبّرتُ الشعرَ والکلامَ : حَسّنتُه (لسان العرب : ج 4 ص 157) .
5- .الطَّرْف : العَیْن (القاموس المحیط : ج 3 ص 166).
6- .مهج الدعوات : ص 140 عن عبد اللّه بن عبّاس وعبد اللّه بن جعفر ، بحار الأنوار : ج 95 ص 243 ح 31 .
7- .طمح بصری إلیه : امتدّ وعلا (لسان العرب : ج 2 ص 534) .
8- .الکافی : ج 1 ص 134 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیی جمیعا رفعاه إلی الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 41 ح 3 عن الحصین بن عبدالرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 269 ح 15 .

ص: 529

امام علی علیه السلام:تجزیه و قسمت پذیری به او نمی رسد و دیده ها و دل ها به او احاطه نمی یابد .

امام علی علیه السلام در بزرگداشت خدای عز و جل : ما نمی توانیم کُنه عظمت تو را بدانیم ، جز آن که می دانیم تو زنده و برپایی . نه چرت می زنی، نه خواب تو را می گیرد. نگاهی به تو نرسید و دیده ای تو را درنیافت .

امام علی علیه السلام:تعریف او بر بلندترین و نافذترین اندیشه ها نیز حرام است، و نیز چگونگی اش بر ژرف اندیش ترین و عمیق ترین فکرها ... محال است که اندیشه ها به کُنه او برسند و فهم ها او را در بر گیرند و ذهن ها او را مجسّم سازند .

امام علی علیه السلام در بزرگداشت خدای عز و جل : اندیشه ها از تفسیر چگونگی ات خسته، و خِردها از کُنه عظمتت درمانده اند ... و سخنان شیوا از [توصیف] آن وا مانده و تدبیر در صفات گوناگونش گم شده اند . پس هر کس در آن بیندیشد ، دیده اش حسرت زده و خِردش شگفت زده و اندیشه اش حیران به او باز گردد .

امام علی علیه السلام:[ خداوند] عز و جل صفتی که بدان بتوان رسید و حدّی که بدان همانندش سازند ، ندارد . سخنان شیوا از توصیفش وا مانده و در صفات گوناگونش گم گشته و اندیشه های گوناگون ژرف در ملکوت او سرگشته اند و تفسیرهای پُرگستره هم از نفوذ به دانش او بُریده اند و پرده های غیب، چنان فاصله ای با نهانِ نهفته او انداخته که دوربین و باریک بین ترین نگاه ها به نزدیک ترین آنها هم نرسد .

.


ص: 530

عنه علیه السلام :أَزَلُهُ نُهیَهٌ لِمَجاوِلِ الأَفکارِ ، ودَوامُهُ رَدعٌ لِطامِحاتِ العُقولِ . (1)

عنه علیه السلام کانَ یَقولُ إِذا سَبَّحَ اللّهُ تَعالی ومَجَّدَهُ : سُبحانَهُ مَن إِذا تَناهَتِ (2) العُقولُ فی وَصفِهِ کانَت حائِرَهً عَن دَرَکِ السَّبیلِ إِلَیهِ ، وتَبارَکَ مَن إِذا غَرَقَتِ الفِطَنُ (3) فی تَکییفِهِ لَم یَکُن لَها طَریقٌ إِلَیهِ غَیرَ الدَّلالَهِ عَلَیهِ. (4)

عنه علیه السلام :تَوَلَّهَتِ القُلوبُ إِلَیهِ لِتَجرِیَ فی کَیفِیَّهِ صِفاتِهِ، وغَمَضَت مَداخِلُ العُقولِ فی حَیثُ لا تَبلُغُهُ الصِّفاتُ لِتَناوُلِ عِلمِ ذاتِهِ ، رَدَعَها (5) وهِیَ تَجوبُ مَهاوِیَ سُدَفِ الغُیوبِ مُتَخَلِّصَهً إِلَیهِ سُبحانَهُ. (6)

عنه علیه السلام :العَجزُ عَن دَرکِ الإِدراکِ إِدراکٌ . (7)

عنه علیه السلام فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إِلَیهِ : کَیفِیَّهُ المَرءِ لَیسَ المَرءُ یُدرِکُها فَکَیفَ کَیفِیَّهُ الجَبّارِ فِی القِدَمِ هُوَ الَّذی أَنشَأَ الأَشیاءَ مُبتَدِعا فَکَیفَ یُدرِکُهُ مُستَحدَثُ النَّسَمِ (8)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ح 287 .
2- .تَنَاهی: بلغ نهایته (القاموس المحیط: ج 4 ص 398) .
3- .الفِطْنَه : کالفهم ، والفطنه: ضدّ الغباوه (لسان العرب: ج 13 ص 323) .
4- .کنز الفوائد : ج 2 ص 107 ، إرشاد القلوب : ص 169 نحوه .
5- .رَدَعْتُه: مَنَعْتُه وزجرته (المصباح المنیر: ص 224).
6- .نهج البلاغه: الخطبه 91 ، التوحید : ص 51 ح 13 نحوه وکلاهما عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 275 ح 16 .
7- .إحیاء علوم الدین : ج 4 ص 443 ، المحجّه البیضاء : ج 8 ص 24 .
8- .الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 518 الرقم 390.

ص: 531

امام علی علیه السلام:ازلیت او ، بازدارنده از جولان اندیشه هاست و جاودانگی اش، مانعی از بلندای نگاه .

امام علی علیه السلام به گاه تنزیه و بزرگداشت خدای متعال : منزّه است آن که چون خِردها در توصیف او به پایان رسند ، در یافتن راه به سوی او حیران می مانند! و خجسته باد آن که چون اندیشه ها در چگونگی اش غرق شوند ، طریقی نمی یابند، جز رهنمونی به سوی او !

امام علی علیه السلام:دل ها در راه شناخت چگونگی صفات او سرگشته شوند و خِردهای باریک اندیش را که به صفات او نیز پی نبرده ، چون بخواهند به ذات او برسند ، بازشان می دارد ؛ زیرا گرچه مخلصانه رو به سوی خدای سبحان دارند، امّا قصد پیمودن هلاکتگاه های تاریک نهان را دارند .

امام علی علیه السلام:ناتوانی از درک ادراک ، گونه ای ادراک است . (1)

امام علی علیه السلام در دیوان منسوب به ایشان : انسان ، کیفیت خود را درک نمی کند/ پس چگونه کیفیت، قدمت جبّار را درک کند؟ او کسی است که اشیا را بدیعانه آفرید/ پس چه سان انسان پدید آمده، او را درک کند؟

.

1- .شاید، مقصود این باشد که فهم ناتوان بودن ذهن از رسیدن به حقیقت خدا و درک عظمت او ، گونه ای فهم است و خود، درجه ای از اندیشه ورزی . (م)

ص: 532

فاطمه علیهاالسلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذِی احتَجَبَ عَن کُلِّ مَخلوقٍ یَراهُ بِحَقیقَهِ الرُّبوبِیَّهِ وقُدرَهِ الوَحدانِیَّهِ، فَلَم تُدرِکهُ الأَبصارُ. (1)

الإمام الحسن علیه السلام :لا تُدرِکُ العُقولُ وأَوهامُها ، ولا الفِکَرُ وخَطَراتُها، ولاَ الأَلبابُ وأَذهانُها صِفَتَهُ فَتَقولَ : مَتی ؟ ولا بُدِئَ مِمّا ؟ ولا ظاهِرٌ عَلی ما ؟ ولا باطِنٌ فیما ؟ ولا تارِکٌ فَهَلاّ (2) ؟ (3)

الإمام الحسین علیه السلام :اِحتَجَبَ عَنِ العُقولِ ، کَمَا احتَجَبَ عَنِ الأَبصارِ . (4)

الإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعائِهِ یَومَ عَرَفَهَ : أَنتَ الَّذی قَصُرَتِ الأَوهامُ عَن ذاتِیَّتِکَ ، وعَجَزَتِ الأَفهامُ عَن کَیفِیَّتِکَ ، ولَم تُدرِکِ الأَبصارُ مَوضِعَ أَینِیَّتِکَ . (5)

عنه علیه السلام من دُعائِهِ فی صَلاهِ اللَّیلِ : ضَلَّت فیکَ الصِّفاتُ ، وتَفَسَّخَت دونَکَ النُّعوتُ ، وحارَت فی کِبرِیائِکَ لَطائِفُ الأَوهامِ . (6)

عنه علیه السلام مِن دُعائِهِ فِی القُنوتِ : اللّهُمَّ إِنّی دَعَوتُکَ دُعاءَ مَن عَرَفَکَ وتَسَبَّلَ (7) إِلَیکَ ، وآلَ بِجَمیعِ بَدَنِهِ إِلَیکَ ، سُبحانَکَ ! طَوَتِ الأَبصارُ فی صَنعَتِکَ مَدیدَتَها ، وثَنَتِ الأَلبابُ عَن کُنهِکَ أَعِنَّتَها ، فَأَنتَ المُدرِکُ غَیرُ المُدرَکِ ، وَالمُحیطُ غَیرُ المُحاطِ . (8)

.

1- .فلاح السائل: ص 358 ح 241، بحار الأنوار : ج 86 ص 85 ح 11 .
2- .أی : ولا هو تارک ما ینبغی خلقه فیقال : هلاّ ترکه .
3- .التوحید : ص 45 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 289 ح 20 .
4- .تحف العقول : ص 245 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 301 ح 29 .
5- .الصحیفه السجّادیّه : ص 187 الدعاء 47 وراجع بحار الأنوار : ج 94 ص 150 .
6- .الصحیفه السجّادیّه : ص 129 الدعاء 32 ، مصباح المتهجّد : ص 188 ح 272 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 6 ص 183 .
7- .یقال : سَبَّلَه تسبیلاً : أی أباحه وجعله فیسبیل اللّه (تاج العروس : ج 14 ص 329) . والمعنی : انقطع إلیک ، وجعل نفسه وقفا فی طاعتک .
8- .مهج الدعوات : ص 71 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 216 .

ص: 533

فاطمه علیهاالسلام:ستایش، خدایی را که از این که مخلوقی به حقیقت ربوبیتش و قدرت یگانه اش پی ببرد ، پوشیدگی گُزید و دیده ها او را درنیافتند .

امام حسن علیه السلام:نه خِردها و اندیشه هایشان ، نه فکرها و الهام هایشان، و نه مغزها و فهم هایشان ، صفت او را درنمی یابند تا بپرسند: کی؟ و از چه پدید آمد؟ و بر چه آشکار است و در چه نهفته است و چه چیز را نیافرید؟

امام حسین علیه السلام:[خداوند متعال] از خِردها محجوب است، همچون دیده ها .

امام زین العابدین علیه السلام در دعایش در روز عرفه : تو کسی هستی که اندیشه ها از ذات تو در مانده و فهم ها از کیفیت تو وا مانده و دیده ها جایگاه تو را درنیافته اند .

امام زین العابدین علیه السلام در دعای نماز شبش : وصف ها در تو ناپیدا شد و توصیف ها در تو از میان رفت و نازک اندیشی ها در کبریایی تو حیران گشت .

امام زین العابدین علیه السلام در دعای قنوتش : خدایا ! من تو را می خوانم ، دعای کسی که تو را شناخت و خود را وقف تو کرد و با همه وجود، قصد تو نمود . منزّهی تو! دیده ها از نگاه ژرف به صنعت تو باز مانْد و اندیشه ها، محدودیت آنها را از فهم کُنه تو باز داشت . تو درک کننده ای و درک ناشدنی ، و احاطه گر و احاطه نشدنی .

.


ص: 534

الإمام الباقر علیه السلام :إِنَّما یُعقَلُ ما کانَ بِصِفَهِ المَخلوقِ ، ولَیسَ اللّهُ کَذلِکَ . (1)

عنه علیه السلام لِجابِرٍ الجُعفِیِّ : یا جابِرُ ، إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا نَظیرَ لَهُ ولا شَبیهَ ، تَعالی عَن صِفَهِ الواصِفینَ ، وجَلَّ عَن أَوهامِ المُتَوَهِّمینَ ، وَاحتَجَبَ عَن أَعیُنِ النّاظِرینَ ، لا یَزولُ مَعَ الزّائِلینَ ، ولا یَأفِلُ مَعَ الآفِلینَ ، لَیسَ کَمَثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ العَلیمُ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا تُقَدَّرُ قُدرَتُهُ ، ولا یَقدِرُ العِبادُ عَلی صِفَتِهِ ، ولا یَبلُغونَ کُنهَ عِلمِهِ ولا مَبلَغَ عَظَمَتِهِ ، ولَیسَ شَیءٌ غَیرَهُ ، هُوَ نورٌ لَیسَ فیهِ ظُلمَهٌ ، وصِدقٌ لَیسَ فیهِ کِذبٌ ، وعَدلٌ لَیسَ فیهِ جَورٌ ، وحَقٌّ لَیسَ فیهِ باطِلٌ ، کَذلِکَ لَم یَزَل ولا یَزالُ أَبَدَ الآبِدینَ . (3)

الإمام الکاظم علیه السلام :إِنَّهُ لا تُقَدِّرُهُ العُقولُ ، ولا تَقَعُ عَلَیهِ الأَوهامُ . (4)

الإمام الرضا علیه السلام :لا تَضبُطُهُ العُقولُ ، ولا تَبلُغُهُ الأَوهامُ ، ولا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ، ولا یُحیطُ بِهِ مِقدارٌ . عَجَزَت دونَهُ العِبارَهُ ، وکَلَّت دونَهُ الأَبصارُ ، وضَلَّ فیهِ تَصاریفُ الصِّفاتِ . اِحتَجَبَ بِغَیرِ حِجابٍ مَحجوبٍ ، وَاستَتَرَ بِغَیرِ سِترٍ مَستورٍ ، عُرِفَ بِغَیرِ رُؤیَهٍ ، ووُصِفَ بِغَیرِ صورَهٍ . (5)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 108 ح 1 ، الاحتجاج : ج 2 ص 168 ح 196 ، التوحید : ص 144 ح 9 کلّها عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 4 ص 69 ح 14 .
2- .التوحید : ص 179 ح 13 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 59 ح 94 کلاهما عن جابر الجعفی ، بحار الأنوار : ج 3 ص 329 ح 31 .
3- .التوحید : ص 128 ح 8 عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 3 ص 306 ح 44 .
4- .التوحید : ص 76 ح 32 عن محمّد بن أبی عمیر وص 79 ح 34 عن أبی المعتمر مسلم بن أوس عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 296 ح 23 .
5- .الکافی : ج 1 ص 105 ح 3 ، التوحید : ص 98 ح 5 ، علل الشرائع : ص 9 ح 3 کلّها عن محمّد بن زید ، بحار الأنوار : ج 4 ص 263 ح 11 .

ص: 535

امام باقر علیه السلام:چیزی درک می شود که به صفتِ مخلوق باشد ، و خدا چنین نیست .

امام باقر علیه السلام به جابر جُعفی : ای جابر ! خداوند تبارک و تعالی نظیر و شبیه ندارد ، از صفت توصیفگران والاتر ، از خیال تخیّل کنندگان ، بزرگ تر و از چشم تماشاگران، محجوب است ، با نابود شدنی ها نابود نمی گردد و با افول کنندگان، افول نمی پذیرد . چیزی به مانند او نیست و شنوا و داناست .

امام صادق علیه السلام:خداوند تبارک و تعالی ، قدرتش به اندازه نیاید و بندگان بر توصیفش قادر نباشند و به کُنه علم او و اندازه عظمتش نرسند و چیزی جز او نیست . او نور بدون تاریکی ، راستیِ بدون دروغ ، عدالت بدون ستم ، حقّ بدون باطل است و هماره بوده و تا همیشه ابدیت، خواهد بود .

امام کاظم علیه السلام:خِردها او را اندازه نمی توانند کرد و اندیشه ها به او احاطه نمی یابند .

امام رضا علیه السلام:خِردها او را در بر نمی گیرند و خیال ها به او نمی رسند و دیده ها او را درنمی یابند . اندازه ای ندارد و عبارت ها از [وصف] او ناتوان و دیده ها در [دیدن ]او درمانده و توصیف های گونه گون در او گم شده اند . بدون حجاب، محجوب است و بدون پوشش ، پوشیده . شناخته شد، بدون دیده شدن و توصیف گردید، بدون تصویر شدن .

.


ص: 536

عنه علیه السلام :ما تَوَهَّمتُم مِن شَیءٍ فَتَوَهَّمُوا اللّهَ غَیرَهُ . (1)

الإمام الجواد علیه السلام :رَبُّنا تَبارَکَ وتَعالی لا شِبهَ لَهُ ولا ضِدَّ ولا نِدَّ ، ولا کَیفَ ولا نِهایَهَ ولا تَبصارَ بَصَرٍ ، ومُحَرَّمٌ عَلَی القُلوبِ أَن تُمَثِّلَهُ ، وعَلَی الأَوهامِ أَن تَحُدَّهُ ، وعَلَی الضَّمائِرِ أَن تُکَوِّنَهُ ، جَلَّ وعَزَّ عَن أَداهِ خَلقِهِ وسِماتِ بَرِیَّتِهِ ، وتَعالی عَن ذلِکَ عُلُوّا کَبیرا . (2)

الإمام الهادی علیه السلام :إِلهی تاهَت أَوهامُ المُتَوَهِّمینَ ، وقَصُرَ طَرفُ الطارِفینَ ، وتلاشَت أَوصافُ الواصِفینَ ، واَضمَحَلَّت أَقاویلُ المُبطِلینَ عَنِ الدَّرکِ لِعَجیبِ شَأنِکَ ، أَوِ الوُقوع بِالبُلوغِ إِلی عُلُوِّکَ . (3)

8 / 5النَّهیُ عَنِ التَّفَکُّرِ فی ذاتِهرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی قَولِهِ تَعالی : «وَ أَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنتَهَی» (4) : لا فِکرَهَ فِی الرَّبِّ . (5)

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ : «وَ أَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنتَهَی» ، فَإِذَا انتَهَی الکَلامُ إِلَی اللّهِ فَأَمسِکوا . (6)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 101 ح 3 ، التوحید : ص 114 ح 13 کلاهما عن إبراهیم بن محمّد الخزّاز ومحمّد بن الحسین ، بحار الأنوار : ج 4 ص 40 ح 18 .
2- .الکافی : ج 1 ص 117 ح 7 ، التوحید : ص 194 ح 7 وفیه «أقطار» بدل «تبصار بصر» و«تکیّفه» بدل «تکوّنه» ، الاحتجاج : ج 2 ص 468 ح 321 نحوه وکلّها عن أبی هاشم الجعفری ، بحار الأنوار : ج 4 ص 154 ح 1 .
3- .التوحید: ص66 ح19 عن سهل بن زیاد ، الاحتجاج : ج2 ص485 ح325 ، بحار الأنوار : ج 3 ص298 ح 27.
4- .النجم : 42 .
5- .تفسیر القرطبی : ج 17 ص 115 ، تفسیر البغوی : ج 4 ص 255 کلاهما عن اُبیّ بن کعب ، الدرّ المنثور: ج 7 ص 662 نقلاً عن الدارقطنی فی الإفراد ، کنز العمّال : ج 3 ص 696 ح 8491.
6- .الکافی : ج 1 ص 92 ح 2 ، التوحید : ص 456 ح 9 ، المحاسن : ج 1 ص 370 ح 806 کلّها عن سلیمان بن خالد ، روضه الواعظین : ص 45 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 259 ح 6 .

ص: 537

8 / 5 پرهیز از اندیشیدن در ذات خدا

امام رضا علیه السلام:خدا را جز آنچه به اندیشه تان آمد ، بدانید . 1

امام جواد علیه السلام:خدای خجسته و والای ما ، نه شبیهی دارد و نه ضدّ و همتایی ، چگونگی و پایانی ندارد و قابل دیدن نیست، و دل ها نمی توانند مجسّمش کنند و یا اندیشه ها که تعریفش کنند و در درون ذهن ، موجودش نمایند . خدا، بزرگ تر و عزیزتر است که به ابزار خلقش درک شود و یا نشانه های آفریدگان خود را داشته باشد، و خداوند، از اینها بسی والاتر است .

امام هادی علیه السلام:خدای من! اندیشه اندیشمندان در تو سرگشته است و نگاه بینندگان از تو وا مانده و توصیف های توصیفگران ، از هم پاشیده و گفته های باطل اندیشان در درک شگفتی امرت ، و یا در رسیدن به والایی ات ، مضمحل شده است .

8 / 5پرهیز از اندیشیدن در ذات خداپیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره سخن خدای متعال: «و پایان راه ، پروردگار توست» : اندیشه ای در پروردگار نباشد .

امام صادق علیه السلام:خداوند می فرماید: «و پایان راه ، پروردگار توست» . چون سخن به خدا رسید ، دست بردارید .

.


ص: 538

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :تَفَکَّروا فی خَلقِ اللّه ولا تَفَکَّروا فِی اللّهِ فَتَهلِکوا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَفَکَّروا فی آلاءِ اللّهِ ولا تَتَفَکَّروا فِی اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :تَفَکَّروا فی کُلِّ شَیءٍ ، ولا تَفَکَّروا فِی اللّهِ تَعالی . (3)

تنبیه الخواطر عن ابن عبّاس :إِنَّ قَوما تَفَکَّروا فِی اللّهِ عز و جل ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : تَفَکَّروا فی خَلقِ اللّهِ ولا تَفَکَّروا فِی اللّهِ ؛ فَإِنَّکُم لَن تُقَدِّروا قَدرَهُ . (4)

العظمه عن ابن عبّاس :دَخَلَ عَلَینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ونَحنُ فِی المَسجِدِ حَلَقٌ ، قالَ لَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فیمَ أَنتُم ؟ قُلنا : نَتَفَکَّرُ فِی الشَّمسِ کَیفَ طَلَعَت ، وکَیفَ غَرَبَت . قالَ: أَحسَنتُم! کونوا هکَذا، تَفَکَّروا فِیالمَخلوقِ ولاتَفَکَّروا فِیالخالِقِ. (5)

الإمام علیّ علیه السلام :مَن تَفَکَّرَ فی ذاتِ اللّهِ أَلحَدَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن أَفکَرَ فی ذاتِ اللّهِ تَزَندَقَ (7) . (8)

.

1- .العظمه : ص 18 ح 4 عن أبی ذرّ ، کنز العمّال : ج 3 ص 106 ح 5705 .
2- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 250 ح 6319 ، شعب الإیمان : ج 1 ص 136 ح 120 ، العظمه : ص 17 ح 1 کلّها عن ابن عمر ، سلسله الأَحادیث الصحیحه : ج 4 ص 395 ح 1788 ، کنز العمّال : ج 3 ص 106 ح 5707 .
3- .العظمه : ص 18 ح 3 عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : ج 3 ص 106 ح 5704 ؛ التوحید : ص 455 ح 2 عن أبی عبیده عن الإمام الباقر علیه السلام ، الکافی : ج 1 ص 92 ذیل ح 1 عن حریز من دون إسنادٍ إلی معصوم وفیهما «تکلّموا» بدل «تفکّروا» فی کلا الموضعین .
4- .تنبیه الخواطر : ج 1 ص 250 ؛ العظمه : ص 18 ح 5 وفیه «الخالق» بدل «اللّه » ، کنز العمّال : ج 3 ص 106 ح 5706 .
5- .العظمه : ص 348 ح 993 وراجع ص 325 ح 960 و بحار الأنوار : ج 57 ص 348 ح 44 .
6- .غرر الحکم : ح 8487 ، عیون الحکم والمواعظ: ص 449 ح 7976 .
7- .أفکر فی الشیء وفکّر فیه وتفکّر بمعنیً ، وتزندق : أی صار زندیقا ، ویطلق الزندیق علی الثنوی وعلی المنکر للصانع وعلی کلّ ملحد کافر (مرآه العقول : ج 25 ص 48) .
8- .الکافی : ج 8 ص 22 ح 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام ، تحف العقول : ص 96 وفیه «فکّر» بدل «أفکر» ، غرر الحکم : ح 8503 وفیه «تفکّر» بدل «أفکر» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 285 ح 1 .

ص: 539

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:در خلق خدا بیندیشید و در خودِ خدا نیندیشید که هلاک می شوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:در نعمت های خدا بیندیشید و در [ذات] خدا نیندیشید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:در هر چیز بیندیشید و در خدای متعال نیندیشید .

تنبیه الخواطر به نقل از ابن عبّاس : مردمی در [ذات] خدا اندیشیدند. پس پیامبر صلی الله علیه و آلهفرمود: «در خلق خدا بیندیشید و در [ذات] خدا نیندیشید که شما او را اندازه نمی توانید کرد» .

العظمه به نقل از ابن عبّاس : پیامبر خدا بر ما درآمد، در حالی که در مسجد حلقه زده بودیم . پیامبر خدا از ما پرسید: «در چه حالی هستید؟». گفتیم: در خورشید می اندیشیم که چگونه طلوع و غروب می کند . فرمود: «آفرین! این گونه باشید . در مخلوق بیندیشید، نه در خالق» .

امام علی علیه السلام:هر که در ذات خدا بیندیشد ، مُلحد می شود .

امام علی علیه السلام:هر که در ذات خدا بیندیشد ، زندیق می شود .

.


ص: 540

الإمام الباقر علیه السلام :إِیّاکُم وَالتَّفَکُّرَ فِی اللّهِ ، ولکِن إِذا أَرَدتُم أَن تَنظُروا إِلی عَظَمَتِهِ فَانظُروا إِلی عَظیمِ خَلقِهِ . (1)

عنه علیه السلام :تَکَلَّموا فی خَلقِ اللّهِ ولا تَتَکَلَّموا فِی اللّهِ ؛ فَإِنَّ الکَلامَ فِی اللّهِ لا یَزدادُ صاحِبُهُ إِلاّ تَحَیُّرا . (2)

عنه علیه السلام :تَکَلَّموا فیما دونَ العَرشِ ولا تَکَلَّموا فیما فَوقَ العَرشِ ؛ فَإِنَّ قَوما تَکَلَّموا فِی اللّهِ عز و جل فَتاهوا حَتّی کانَ الرَّجُلُ یُنادی مِن بَینِ یَدَیهِ فَیُجیبُ مِن خَلفِهِ ، ویُنادی مِن خَلفِهِ فَیُجیبُ مِن بَینَ یَدَیهِ . (3)

عنه علیه السلام :اُذکُروا مِن عَظَمَهِ اللّهِ ما شِئتُم ولا تَذکُروا ذاتَهُ ؛ فَإِنَّکُم لا تَذکُرونَ مِنهُ شَیئا إِلاّ وهُوَ أَعظَمُ مِنهُ . (4)

عنه علیه السلام :دَعُوا التَّفَکُّرَ فِی اللّهِ؛ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ فِی اللّهِ لا یَزیدُ إِلاّ تَیها ؛ لِأَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ولا تَبلُغُهُ الأَخبارُ . (5)

الإمام الصادق علیه السلام :إِیّاکُم وَالتَّفَکُّرَ فِی اللّهِ؛ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ فِی اللّهِ لا یَزیدُ إِلاّ تَیهاً ؛ لِأَنَّ اللّهَ عز و جل لا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ولا یوصَفُ بِمِقدارٍ . (6)

.

1- .الکافی: ج1 ص93 ح7 ، التوحید: ص458 ح20 کلاهما عن محمّدبن مسلم، وسائل الشیعه: ج11 ص453 ح4.
2- .الکافی : ج 1 ص 92 ح 1 ، التوحید : ص 454 ح 1 کلاهما عن أبی بصیر ، روضه الواعظین : ص 45 وراجع : التوحید : ص 457 ح 17 .
3- .التوحید : ص 455 ح 7 ، المحاسن : ج 1 ص 371 ح 811، ولیس فیه ذیله من «وینادی من خلفه» وکلاهما عن محمّد بن مسلم ، تفسیر القمّی : ج 1 ص 25 عن جمیل عن الإمام الصادق علیه السلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 3 ص 259 ح 6 وراجع : الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام : ص 384 .
4- .التوحید : ص 455 ح 3 عن ضریس الکناسی ، وسائل الشیعه : ج 11 ص 455 ح 14 ؛ سیر أعلام النبلاء : ج 4 ص 406 ، تاریخ دمشق : ج 54 ص 282 کلاهما عن المنهال بن عمرو ولیس فیهما «لا تذکروا ذاته فإنّکم» .
5- .التوحید : ص 457 ح 13 عن أبی الجارود .
6- .التوحید : ص 457 ح 14 ، الأمالی للصدوق : ص 503 ح 690 کلاهما عن سلیمان بن خالد ، روضه الواعظین : ص 44 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 259 ح 4 .

ص: 541

امام باقر علیه السلام:مبادا در خدا بیندیشید ! چون خواستید به عظمت او بنگرید ، به عظمت مخلوقاتش بنگرید .

امام باقر علیه السلام:درباره خلق خدا سخن گویید و نه درباره خدا ، که سخن گفتن درباره خدا، جز بر حیرت صاحب سخن نمی افزاید .

امام باقر علیه السلام:در آنچه فروتر از عرش است، سخن بگویید و در بالاتر از آن، نه ، که گروهی درباره خدا سخن گفتند و حیران شدند تا آن جا که او را از جلو صدا می زدند ، به پشتِ سرش پاسخ می داد و از پشتِ سرش صدا می زدند و او به جلویش پاسخ می داد .

امام باقر علیه السلام:هر چه می خواهید از عظمت خدا یاد کنید، ولی از ذات او یاد مکنید؛ زیرا شما درباره ذات وی چیزی را یاد نمی کنید، جز آن که او از آن، بزرگ تر است .

امام باقر علیه السلام:اندیشیدن در خدا را وا نهید که اندیشیدن در [ذات] خدا ، جز بر سرگردانی نمی افزاید ؛ زیرا نه دیده ها ، خدای تبارک و تعالی را درمی یابند و نه آگاهی ها بدو می رسند .

امام صادق علیه السلام:مبادا در خدا بیندیشید که اندیشیدن در [ذات] خدا، جز بر سرگردانی نمی افزاید ؛ زیرا دیده ها خدای عز و جل را درنمی یابند و به مقدار نیز درنمی آید .

.


ص: 542

عنه علیه السلام :مَن نَظَرَ فِی اللّهِ کَیفَ هُوَ هَلَکَ . (1)

راجع : ج 5 ص 44 ح 3934 .

8 / 6النَّهیُ عَنِ التعمّق فی صفتهالإمام علیّ علیه السلام :أُنظُر أَیُّهَا السَّائِلُ ؛ فَما دَلَّکَ القُرآنُ عَلَیهِ مِن صِفَتِهِ فَائتَمَّ بِهِ ، وَاستَضِئ بِنورِ هِدایَتِهِ ، وما کَلَّفَکَ الشَّیطانُ عِلمَهُ مِمّا لَیسَ فِی الکِتابِ عَلَیکَ فَرضُهُ ولا فی سُنَّهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آلهوأَئِمَّهِ الهُدی أَثَرُهُ ، فَکِل عِلمَهُ إِلَی اللّهِ سُبحانَهُ ؛ فَإِنَّ ذلِکَ مُنتَهی حَقِّ اللّهِ عَلَیکَ . وَاعلَم أَنَّ الرّاسِخینَ فِی العِلمِ هُمُ الَّذینَ أَغناهُم عَنِ اقتِحام السُّدَدِ المَضروبَهِ دونَ الغُیوبِ ، الإِقرارُ بِجُملَهِ ما جَهِلوا تَفسیرَهُ مِنَ الغَیبِ المَحجُوبِ ، فَمَدَحَ اللّهُ تَعالی اعتِرافَهُم بِالعَجزِ عَن تَناوُلِ ما لَم یُحیطوا بِهِ عِلما ، وسَمّی تَرکَهُمُ التَّعَمُّقَ فیما لَم یُکَلِّفهُمُ البَحثَ عَن کُنهِهِ رُسوخا . فَاقتَصِر عَلی ذلِکَ ، ولا تُقَدِّر عَظَمَهَ اللّهِ سُبحانَهُ عَلی قَدرِ عَقلِکَ فَتَکونَ مِنَ الهالِکینَ . (2)

عنه علیه السلام :الکُفرُ عَلی أَربَعِ دَعائِمَ : عَلَی التَّعَمُّقِ ، وَالتَّنازُعِ ، وَالزَّیغِ ، وَالشِّقاقِ؛ فَمَن تَعَمَّقَ لَم یُنِب إِلَی الحَقِّ . . . (3) .

.

1- .الکافی : ج 1 ص 93 ح 5 ، المحاسن : ج 1 ص 371 ح 808 کلاهما عن حسین بن میّاح عن أبیه ، بحار الأنوار : ج 3 ص 264 ح 24 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 91 ، التوحید : ص 55 ح 13 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 163 ح 5 کلّها عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، تیسیر المطالب : ص 203 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 57 ص 107 ح 90 .
3- .نهج البلاغه : الحکمه 31 ، الکافی : ج 2 ص 392 ح 1 عن سلیم بن قیس الهلالی نحوه ، الخصال : ص 232 ح 74 عن الأصبغ بن نباته وفیه «العتوّ» بدل «الکفر» ، تحف العقول : ص 166 وفیه «الغلوّ» بدل «الکفر» ، بحارالأنوار : ج 68 ص 348 ح 17 .

ص: 543



8 / 6 پرهیز از فرو رفتن در توصیف خدا

اشاره

امام صادق علیه السلام:هر که در چگونگی [ذات] خدا دقّت کرد ، هلاک شد .

راجع : ج 5 ص 45 ح 3934 .

8 / 6پرهیز از فرو رفتن در توصیف خداامام علی علیه السلام:ای پرسشگر ! هر صفتی را که قرآن بدان رهنمونت کرد ، در پیش بنه و از نور هدایتش روشنی گیر و نیز آنچه را شیطان در صدد بار کردن آگاهی از آن بر توست، و قرآن و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آلهو پیشوایان هدایت، پیگیری آن را بر تو لازم نکرده است . پس آگاهی از آن را به خدای سبحان وا بنه که این، نهایت حقّ خدا بر توست . و بدان که راسخان در علم، کسانی اند که اقرار به ناآگاهی از رازهای نهان ، آنان را از نسنجیده درآمدن بر پرده های غیب، بی نیاز کرده است و خداوند والا ، اعتراف آنان را به ناتوانی از رسیدن به آنچه احاطه علمی بدان ندارند، ستوده است و فرو نرفتن آنان را در آنچه مکلّف به کاوش از نهانش نیستند ، رسوخ نامیده است . پس بر همان بسنده کن و عظمت خدای سبحان را با عقلت قیاس مکن که از هلاکت شدگان خواهی بود .

امام علی علیه السلام:کفر، چهار ستون دارد: زیاده روی ، درگیری ، کژروی و اختلاف . پس هر که فراتر از حد رود ، به حق بازنمی گردد .

.


ص: 544

الإمام زین العابدین علیه السلام کانَ إِذا قَرَأَ هذِهِ الآیَهَ : «وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا» (1) یقولُ : سُبحانَ مَن لَم یَجعَل فی أَحَدٍ مِن مَعرِفَهِ نِعَمِهِ إِلاّ المَعرِفَهَ بِالتَّقصیرِ عَن مَعرِفَتِها ، کَما لَم یَجعَل فی أَحَدٍ مِن مَعرِفَهِ إِدراکِهِ أَکثَرَ مِنَ العِلمِ أَنَّهُ لا یُدِرکُهُ ، فَشَکَرَ جَلَّ وعَزَّ مَعرِفَهَ العارِفینَ بِالتَّقصیرِ عَن مَعرِفَهِ شُکرِهِ فَجَعَلَ مَعرِفَتَهُم بِالتَّقصیرِ شُکرا ، کَما عَلِمَ عِلمَ العالِمینَ أَنَّهُم لا یُدرِکونَهُ فَجَعَلَهُ إِیمانا ، عِلما مِنهُ أَنَّهُ قَدَّ وُسعِ العِبادِ فَلا یَتجاوَزُ ذلِکَ . (2)

الکافی عن عاصم بن حمید :سُئِلَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلام عَنِ التَّوحیدِ فَقالَ : إِنَّ اللّهَ عز و جل عَلِمَ أَنَّهُ یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ أَقوامٌ مُتَعَمِّقونَ ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » (3) وَالآیاتِ مِن سورَهِ الحَدیدِ إِلی قَولِهِ : «وَ هُوَ عَلِیمُم بِذَاتِ الصُّدُورِ» (4) ، فَمَن رامَ وَراءَ ذلِکَ فَقَد هَلَکَ . (5)

.

1- .إبراهیم : 34 .
2- .الکافی : ج 8 ص 394 ح 592 ، تحف العقول : ص 283 وفیه «قدْرُ وُسعِ العبادِ فلا یُجاوِزونَ ذلِکَ» بدل «قد وسع العباد فلا یتجاوز ذلِکَ» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 141 ح 36 .
3- .. الإخلاص : 1 .
4- .الحدید : 6 .
5- .الکافی : ج 1 ص 91 ح 3 ، التوحید : ص 283 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 264 ح 21 .

ص: 545

امام زین العابدین علیه السلام چون آیه «و اگر نعمت های خدا را برشِمُرید ، شماره نمی توانید کرد» را می خواند ، می گفت : منزّه است خدایی که در هیچ یک از معرفت نعمت هایش ، جز معرفت به نرسیدن به معرفتش ، قرار نداد ، همان گونه که در هیچ یک از معرفت های دریافتن او بیش از آگاهی نرسیدن به معرفتش قرار نداد ، و خدای عز و جل از همین معرفت عارفان، به نرسیدن به معرفت سپاس گزاری اش ، سپاس گزارد و آگاهی از کوتاهی شان را سپاس گزاری قرار داد ، همان گونه که آگاهیِ عالمان را در نرسیدن به او دانست و آن را ایمان به شمار آورد ، (1) از آن رو که گستره دانش بندگانش را درنگذشتن از آن می دانست .

الکافی به نقل از عاصم بن حمید : از امام زین العابدین علیه السلام درباره توحید سؤال شد . فرمود: «خداوند، می دانست که مردمی افراط اندیش در آخر زمان می آیند . از این رو، سوره توحید و آیاتی از سوره حدید را تا «و او به هر چه در دل ها می گذرد، داناست» ، نازل کرد ، و هر کس بیش از آن را بجوید ، بی گمان ، هلاک می شود» .

.

1- .از این قسمت از ترجمه، مطابق نسخه تحف العقول است که در پانوشت، نقل شده است . (م)