گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد چهارم
بحثی درباره معنای تعمّق در خداشناسی



اشاره

.

.


ص: 547

بحثی درباره معنای تعمّق در خداشناسیشماری از بزرگان اهل عرفان، بدون توجّه به معنای «تعمّق» در لغت و احادیث اسلامی ، در تفسیر حدیثی که مرحوم کلینی رحمه الله از امام زین العابدین علیه السلامنقل کرده، دچار خطا شده اند. امام علیه السلامفرموده است : إِنَّ اللّهَ عز و جل عَلِمَ أَنَّهُ یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ أَقوامٌ مُتَعَمِّقونَ ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » وَالآیاتِ مِن سورَهِ الحَدیدِ إِلی قَولِهِ: «وَ هُوَ عَلِیمُم بِذَاتِ الصُّدُورِ» ، فَمَن رامَ وَراءَ ذلِکَ فَقَد هَلَکَ . (1) خدای عز و جل می دانست که مردمی افراط اندیش در آخر زمان می آیند . از این رو، سوره توحید و آیاتی از سوره حدید را تا «و او به هر چه در دل ها می گذرد، داناست» نازل کرد ، و هر کس بیش از آن را بجوید ، بی گمان ، هلاک می شود. برخی این سخن را چنین معنا کرده اند که چون خداوند متعال می دانست که در آخر زمان، مردمی کنجکاو و دقیق خواهند آمد، سوره توحید و آیات آغازین سوره حدید را نازل فرمود و از این بیان ، ستایش مردمان آخِر زمان را استخراج و حدیث یادشده را بر آنچه اهل عرفان از توحید فهمیده اند، منطبق می نمایند .

.

1- .ر . ک : ص 544 ح 3846 .

ص: 548



یک . تعمّق ، در لغت

دو . احادیثی که واژه «تعمّق» در آنها به کار رفته

اشاره
امّا با مراجعه به منابع اصیل لغت و احادیثی که کلمه «تعمّق» در آنها به کار رفته و حتّی با دقّت در ذیل سخن امام ، پژوهشگر، یقین خواهد کرد که برداشت آنان از حدیث یادشده قطعا نادرست است.

یک . تعمّق ، در لغتخلیل بن احمد فراهیدی نوشته است : المتعمّق : المبالغ فی الأمر، المنشود فیه ، الّذی یَطلب أقصی غایته . (1) متعمّق، کسی است که در خواسته خود، مبالغه می کند و تا پایان، آن را می جوید. همانند این معنا را ابن منظور، در لسان العرب آورده است : متعمّق ، کسی است که در خواسته خود، مبالغه و سختگیری می کند و تا پایان، آن را می جوید. (2) بنا بر این ، نهایت تلاش برای رسیدن به عمق و نهایت چیزی ، در لغت، «تعمّق» نامیده می شود .

دو . احادیثی که واژه «تعمّق» در آنها به کار رفتهبا کاوش در موارد استعمال واژه «تعمّق» در احادیث اسلامیِ منقول در منابع فریقین ، برای پژوهشگر، تردیدی باقی نمی ماند که مقصود از این واژه در فرهنگ اسلامی : افراط ، تندروی و خارج شدن از مرز اعتدال است. این احادیث را به چهار دسته می توان تقسیم کرد :

.

1- .کتاب العین : ص 579 «عمق» .
2- .لسان العرب : ج 10 ص 271 «عمق» ، النهایه : ج 3 ص 299 «عمق» .

ص: 549



الف . ستایش ترک تعمّق در صفات خدا
ب . خطر تعمّق
ج . هشدار درباره تعمّق در دین
الف . ستایش ترک تعمّق در صفات خدادسته اوّل ، احادیثی است که در توصیف راسخان در علم ، ترک تعمّقِ آنان در صفات خدا، بلکه در همه مسائل غیبی را می ستایند ، مانند : فَمَدَحَ اللّهُ تَعالَی اعتِرافَهُم بِالعَجزِ عَن تَناوُلِ ما لَم یُحیطوا بِهِ عِلما ، وسَمّی تَرکَهُمُ التَّعَمُّقَ فیما لَم یُکَلِّفهُمُ البَحثَ عَن کُنهِهِ رُسوخا . (1) و خداوند ، اعتراف آنان را به ناتوانی از رسیدن به آنچه احاطه علمی بدان ندارند، ستوده و فرو نرفتن آنان را در آنچه مکلّف به کاوش از نهانش نیستند ، «رسوخ» نامیده است. این احادیث، با عنایت به این که هماهنگ با قرآن اند، اهمّیت ویژه ای در این مبحث دارند .

ب . خطر تعمّقدسته دوم ، احادیثی اند که مطلق «تعمّق» را خطرناک توصیف می کنند، مانند آنچه از امام علی علیه السلامنقل شده است که از تعمّق به عنوان یکی از پایه های کفر نام می برد : الکُفرُ عَلی أَربَعِ دَعائِمَ: عَلَی التَّعَمُّقِ ... فَمَن تَعَمَّقَ لَم یُنِب إِلَی الحَقِّ . (2) کفر، بر چهار ستون استوار است: بر زیاده روی... پس هر کس زیاده رود، به حق باز نمی گردد.

ج . هشدار درباره تعمّق در دیندسته سوم ، احادیثی که نسبت به افراطگری در مسائل فرعی دینی، هشدار

.

1- .ر . ک : ص 542 ح 3843 .
2- .ر . ک : ص 542 ح 3844 .

ص: 550



د . عاقبت تعمّق در دین
داده اند ، مانند آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که : إِیّاکُم وَالتَّعَمُّقَ فِی الدّینِ ! فَإِنَّ اللّهَ تَعالی قَد جَعَلَهُ سَهلاً ، فَخُذوا مِنهُ ما تُطیقونَ ... . (1) مبادا که در دین، تندروی کنید؛ چرا که خدا آن را آسان قرار داده است. پس ، از دین ، به قدری که توانش را دارید، برگیرید. حدیثی هم از امام کاظم علیه السلام نقل شده است که می فرماید : لا تَعَمُّقَ فِی الوُضوءِ . (2) در وضو، زیاده روی صحیح نیست . علاّمه مجلسی رحمه الله در شرح این روایت می گوید : یعنی ریختن آب فراوان و یا سخت گرفتن در رساندن آب بیشتر از حدّ کامل وضو گرفتن . (3)

د . عاقبت تعمّق در دیندسته چهارم ، احادیثی است که عاقبت و ثمره تندروی و افراطگری دینی را موجب خروج از دین می دانند، مانند آنچه از پیامبر خدا نقل شده که فرمود : إنَّ أقواما یَتَعَمَّقونَ فِی الدّینِ یَمرُقونَ کَما یَمرُقُ السَّهمُ مِنَ الرَّمِیَّهِ . (4)

.

1- .کنز العمّال : ج 3 ص 35 ح 5348 نقلاً عن أبی القاسم بن بشران فی أمالیه عن عمر .
2- .ر . ک : وسائل الشیعه : ج 1 ص 334 (باب «استحباب صفق الوجه بالماء قلیلاً عند الوضوء ، وکراهه المبالغه فی الضرب ، والتعمّق فی الوضوء») .
3- .بحار الأنوار : ج 80 ص 258 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 318 ح 12615 ، کنز العمّال : ج 11 ص 288 ح 31543. نیز ، ر . ک : دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام : نبرد سوم: جنگ نهروان / درآمد : پژوهشی درباره مارقین و ریشه های انحراف آنان / تندروی دینی در اصطلاح احادیث .

ص: 551

گروه هایی در دین تندروی می کنند و از آن بیرون می روند، آن گونه که تیر از هدف در می گذرد. بنا بر این، در فرهنگ احادیث اسلامی ، تعمّق در خداشناسی و امور دینی، نه تنها ممدوح نیست، بلکه ممنوع است و آنچه در کلام امام زین العابدین علیه السلام آمده که در آخِرْ زمان، اقوامی متعمّق خواهند آمد ، حاکی از انحراف عقیدتی آنهاست که خداوند متعال، برای فراگیر نشدن انحراف آنان ، سوره توحید و آیات نخست سوره حدید را نازل فرموده است و ذیل فرمایش امام علیه السلام که فرموده : «هر کس بیش از آن را بطلبد ، هلاک می شود» ، به روشنی دلالت دارد بر این که مسلمانان، باید در شناخت صفات خدا ، به آنچه در این آیات آمده و توضیحاتی که اهل بیت علیهم السلامدرباره آنها داده اند، اکتفا کنند و در مباحثی که اندیشه به عمق آن نمی رسد، (1) غور ننمایند (2) که تعمّق در ذات و صفات خدا عاقبتی جز هلاکت ندارد .

ر . ک : ج 2 ، ص 513 (خطر تندرَوی)

.

1- .ر . ک : ص 525 (کسی به حقیقت معرفت او نمی رسد) .
2- .ر . ک : ص 537 (پرهیز از اندیشیدن در ذات خدا) .

ص: 552

الفصل التاسع: ما ورد فی حجب اللّه9 / 1لا حِجابَ بَینَ اللّهِ وبَینَ خَلقِهِالإمام علیّ علیه السلام فی صِفَهِ الخالِقِ جَلَّ وعَلا : لا شَبَحٌ فیُتَقَصّی ، ولا مَحجوبٌ فَیُحوی . (1)

عنه علیه السلام فی جَوابِ مَن قالَ لَهُ کَیفَ رَأیتَ رَبَّکَ : بِمُقارَنَتِهِ بَینَ الأَشیاءِ عُرِفَ أَن لا قَرینَ لَهُ . . . حَجَبَ بَعضَها عَن بَعضٍ لِیُعلَمَ أَن لا حِجابَ بَینَهُ وبَینَ خَلقِهِ . (2)

التوحید عن الحارث الأعور عن الإمام علیّ علیه السلام :أَنَّهُ دَخَلَ السّوقَ ، فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ مُوَلّیهِ ظَهرَهُ یَقولُ : لا وَالَّذِی احتَجَبَ بِالسَّبعِ ، فَضَرَبَ عَلِیٌّ علیه السلام ظَهرَهُ ، ثُمَّ قالَ : مَنِ الَّذِی احتَجَبَ بِالسَّبعِ ؟ قالَ : اللّهُ یا أَمیرَ المُؤمِنینَ . قالَ : أَخطَأتَ ثَکَلَتکَ أُمُّکَ ! إِنَّ اللّهَ عز و جللَیسَ بَینَهُ وبَینَ خَلقِهِ حِجابٌ ؛ لِأَنَّهُ مَعَهُم أَینَما کانوا . قال : ما کَفّارَهُ ما قُلتُ یا أَمیرَ المُؤمِنینَ ؟ قالَ : أن تَعلَمَ أنَّ اللّهَ مَعَکَ حَیثُ کُنتَ . قالَ : أُطعِمُ المَساکینَ ؟ قالَ : لا ، إِنَّما حَلَفتَ بِغَیرِ رَبِّکَ . (3)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 163 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 306 ح 11 ؛ کنز العمّال : ج 1 ص 408 ح 1737 نقلاً عن حلیه الأولیاء عن النعمان بن سعد .
2- .الکافی : ج 1 ص 139 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام .
3- .التوحید : ص 184 ح 21 ، الغارات : ج 1 ص 112 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 330 ح 34 .

ص: 553