گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد چهارم
فصل دهم: موانع معرفت خدا



10 / 1 بدی ها

فصل دهم: موانع معرفت خدا10 / 1بدی هاقرآن«سپس، عاقبت کسانی که زشتکاری کردند، تکذیب آیات الهی وبه مسخره گرفتن آنها بود» . (1)

«حقّا که دل هایشان از دستاوردها (گناهانشان) زنگار گرفته است . حقّا که در آن روز، از پروردگارشان محجوب باشند» .

حدیثالکافی به نقل از محمّد بن یزید رفاعی که سند حدیث را به امیر مؤمنان می رساند : از امیر مؤمنان، راز وقوف در کوه [عرفات] را پرسیدند که: چرا این وقوف، در حرم مکّه قرار داده نشد ؟ فرمود: «چون کعبه، خانه اوست و حرم، دروازه او . پس چون حاجیان قصد درآمدن بر او کردند ، آنان را بر دروازه نگاه داشت تا گریه و زاری کنند» . گفته شد: پس چرا مشعر الحرام در حرم است؟ فرمود: «چون وقتی اجازه ورود به آنها داد ، آنان را بر پرده دوم نگاه داشت و چون گریه و زاری آنان در آن جا به طول کشید ، به آنان اجازه نزدیک آوردن قربانی شان را داد و چون از کارِ قربانی و تقصیر، فارغ شدند و بدان از گناهانی که حجاب میان آنان و پروردگارشان شده بود ، پاک شدند ، به آنان اجازه زیارت باطهارت را داد .

.

1- .الفاظ و ترکیب نحوی آیه ، تاب دو معنا را دارد که یکی را به جهت مناسبت با مقصود مؤلّف در متن ترجمه آوردیم و دیگر معنای آن که شاید با سیاق آیات دیگر سازگارتر باشد، چنین است: «سپس، عاقبت بدکاران ، بدتر بود ؛ زیرا آنان، آیات الهی را تکذیب کردند و آنها را به مسخره گرفتند» . گفتنی است این دو نظر، از دیر زمان تاکنون میان مفسّران و مترجمان رواج داشته است . (م)

ص: 580

الإمام زین العابدین علیه السلام فِی الدُّعاءِ : وأَعلَمُ أنَّکَ لِلرّاجی بِمَوضِعِ إِجابَهٍ . . . وأَنَّ الرّاحِلَ إِلَیکَ قَریبُ المَسافَهِ ، وأَنَّکَ لا تَحتَجِبُ عَن خَلقِکَ إِلاّ أَن تَحجُبَهُمُ الأَعمالُ دونَکَ . (1)

الاحتجاج :لَمّا دَخَلَ عَلیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلاموحَرَمُهُ عَلی یَزیدَ لَعَنَهُ اللّهُ ، وجیءَ بِرَأَسِ الحُسَینِ علیه السلام ، ووُضِعَ بَینَ یَدَیهِ فی طَستٍ ، فَجَعَلَ یَضرِبُ ثَنایاهُ بِمِخصَرَهٍ (2) کانَت فی یَدِهِ ... . فَقامَت إِلَیهِ زَینَبُ بِنتُ عَلِیٍّ وأُمُّها فاطِمَهُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وقالَت : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ وَالصَلاهُ عَلی جَدّی سَیِّدِ المُرسَلینَ ، صَدَقَ اللّهُ سُبحانَهُ کَذلِکَ یَقولُ : «ثُمَّ کَانَ عَقِبَهَ الَّذِینَ أَسَئواْ السُّوأَی أَن کَذَّبُواْ بِئایَتِ اللَّهِ وَ کَانُواْ بِهَا یَسْتَهْزِءُونَ» (3) . أَظَنَنتَ یا یَزیدُ ، أَنَّکَ حینَ أَخَذتَ عَلَینا أَقطارَ الأَرضِ ، وضَیَّقتَ عَلَینا آفاقَ السَّماءِ ، فَأَصبَحنا لَکَ فی إِسارِ الذُّلِّ ، نُساقُ إِلَیکَ سَوقا فی قِطارٍ ، وأَنتَ عَلَینا ذُو اقتِدارٍ ، أَنَّ بِنا مِنَ اللّهِ هَوانا وعَلَیکَ مِنهُ کَرامَهً وَامتِنانا ، وأَنَّ ذلِکَ لِعِظَمِ خَطَرِکَ وجَلالَهِ قَدرِکَ ، فَشَمَختَ بِأَنفِکَ ، ونَظَرتَ فی عِطفِکَ ، تَضرِبُ أَصدَرَیکَ (4) فَرَحا ، وتَنفُضُ (5) مِذرَوَیکَ (6) مَرَحا ، حینَ رَأَیتَ الدُّنیا لَکَ مُستَوسِقَهً وَالأُمورَ لَدَیکَ مُتَّسِقَهً ، وحینَ صَفا لَکَ مُلکُنا ، وخَلَصَ لَکَ سُلطانُنا ، فَمَهلاً مَهلاً لا تَطِش جَهلاً ، أَنَسیتَ قَولَ اللّهِ عز و جل : «وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لاِّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ» (7) . (8)

.

1- .مصباح المتهجّد : ص 583 ح 691 ، الإقبال : ج 1 ص 158 بزیاده «السیّئه» بعد «الأعمال» وکلاهما عن أبی حمزه الثمالی ، بحار الأنوار : ج 98 ص 83 ح 2 .
2- .المِخصَرَه : ما یختصره الإنسان بیده فیُمسکه ؛ من عصا أو عکّازَهٍ أو مِقرَعَه أو قضیب (النهایه : ج 2 ص 36) .
3- .الروم : 10 .
4- .. أصدَرَیه : مَنکِبَیه (النهایه : ج 3 ص 16) .
5- .فی المصدر : «تنقض» ، والتصویب من بحار الأنوار .
6- .المِذرَوان : جانبا الألیَتَین ، وقیل: هما طرفا کلّ شیء . یقال : جاء فلانٌ یَنفُضُ مِذرَوَیه؛ إذا جاء باغیا یتهدّد (النهایه : ج 4 ص 311) .
7- .آل عمران : 178 .
8- .الاحتجاج : ج 2 ص 122 ح 173 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 157 ح 5 .

ص: 581

امام زین العابدین علیه السلام در دعا : و می دانم که تو برای امیدوار ، در جایگاه اجابت هستی و مسافر کوی تو ، مسیرش کوتاه است و تو از خلقت، در حجاب نمی روی، جز آن که کارهای آنان ، تو را برای آنان محجوب می سازد .

الاحتجاج:چون امام زین العابدین و اهل حرمش بر یزید که خدا لعنتش کند وارد شدند و سرِ امام حسین علیه السلامرا هم آوردند و جلوی یزید، در تشتی نهادند ، او شروع به زدن با چوب دستی اش بر دندان های پیشین امام حسین علیه السلامکرد ... پس زینب علیهاالسلامدختر علی و فاطمه علیهماالسلام به سوی او برخاست و گفت: «ستایش، ویژه خدا ، پروردگارِ جهانیان است. درود بر جدّم ، سرور پیامبران ! خداوند سبحان، راست گفت که چنین فرمود: «سپس، عاقبت کسانی که زشتکاری کردند ، تکذیب آیات الهی و مسخره کردن آنها بود» . ای یزید ! آیا هنگامی که از هر سو راه زمین را بر ما گرفتی و کرانه های آسمان را بر ما تنگ نمودی و ما اسیر و رام تو شدیم و همه ما قطار شده، به سوی تو رانده شدیم و تو بر ما چیره شدی ، پنداشتی که خدا، ما را خوار داشته و بر تو منّت نهاده و گرامی ات داشته است و این، از سرِ بزرگداشت و شُکوه و جلال توست که باد در دماغت افکنده ای و متکبّرانه، نگاه می کنی ، شانه به شادی می جنبانی و شادمانه، با دُمَت گردو می شکنی ؟! چون دیدی که دنیا برایت فراهم و کارهایت مرتّب شده و دیدی که حکومت ما ، به چنگت آمده و همه قدرت ما از آنِ تو شده است ، اندکی آهسته برو و سبک سرانه جَست وخیز مکن . آیا سخن خدای عز و جل را از یاد برده ای: «و کافران نپندارند که مهلت ما به ایشان برای آنان خوب است . به آنان مهلت می دهیم تا بر گناهانشان بیفزایند و عذاب خوارکننده برای آنهاست» ؟» .

.


ص: 582

بحار الأنوار عن محمّد بن أبی مسهر عن أبیه عن جدّه :کَتَبَ المُفَضَّلُ بنُ عُمَرَ الجُعفِیُّ إِلی أَبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ علیهماالسلام یُعلِمُهُ أنَّ أَقواما ظَهَروا مِن أَهلِ هذِهِ المِلَّهِ یَجحَدونَ الرُّبوبِیَّهَ ، ویُجادِلونَ عَلی ذلِکَ ، ویَسأَلُهُ أَن یَرُدَّ عَلَیهِم قَولَهُم ، ویَحتَجَّ عَلَیهِم فیمَا ادَّعَوا بِحَسَبِ ما احتَجَّ بِهِ عَلی غیَرِهِم ، فَکَتَبَ أَبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیم أَمّا بَعدُ ؛ وَفَّقَنَا اللّهُ وإِیّاکَ لِطاعَتِهِ ، وأَوجَبَ لَنا بِذلِکَ رِضوانَهُ بِرَحمَتِهِ . وَصَلَ کِتابُکُ تَذکُرُ فیهِ ما ظَهَرَ فی مِلَّتِنا ، وذلِکَ مِن قَومٍ مِن أَهلِ الإِلحادِ بِالرُّبوبِیَّهِ ، قَد کَثُرَت عِدَّتُهُم ، وَاشتَدَّت خُصومَتُهُم ، وتَسأَلُ أَن أَصنَعَ لِلرَّدِّ عَلَیهِم ، وَالنَّقضِ لِما فی أَیدیهِم ، کِتابا عَلی نَحوِ ما رَدَدتُ عَلی غَیرِهِم ، مِن أَهلِ البِدَعِ وَالاِختِلافِ . ونَحنُ نَحمَدُ اللّهَ عَلَی النِّعَمِ السّابِغَهِ ، وَالحُجَجِ البالِغَهِ ، وَالبَلاءِ المَحمودِ عِندَ الخاصَّهِ وَالعامَّهِ ، فَکانَ مِن نِعَمِهِ العِظامِ وآلائِهِ الجِسامِ الَّتی أَنعَمَ بِها تَقریرُهُ قُلوبَهُم بِرُبوبِیَّتِهِ ، وأَخذُهُ مِیثاقَهُم بِمَعرِفَتِهِ ، وإِنزالُهُ عَلَیهِم کِتابا فیهِ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدورِ ، مِن أَمراضِ الخَواطِرِ ومُشتَبَهاتِ الأُمورِ ، ولَم یَدَع لَهُم ولا لِشَیءٍ مِن خَلقِهِ حاجَهً إِلی مَن سِواهُ ، وَاستَغنی عَنهُم ، وکانَ اللّهُ غَنِیّا حَمیدا . ولَعَمری ما أُتِیَ الجُهّالُ مِن قِبَلِ رَبِّهِم وإِنَّهُم لَیَرَونَ الدَّلالاتِ الواضِحاتِ وَالعَلاماتِ البَیِّناتِ فی خَلقِهِم ، وما یُعایِنونَ مِن مَلَکوتِ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، وَالصُّنعِ العَجیبِ المُتقَنِ الدَّالِّ عَلَی الصَّانِعِ ، وَلکِنَّهُم قَومٌ فَتَحوا عَلی أَنفُسِهِم أَبوابَ المَعاصی ، وسَهَّلوا لَها سَبیلَ الشَّهَواتِ ، فَغَلَبَتِ الأَهواءُ عَلی قُلوبِهِم ، وَاستَحوَذَ الشَّیطانُ بِظُلمِهِم عَلَیهِم ، وکَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی قُلوبِ المُعتَدینَ . (1)

.

1- .بحار الأنوار : ج 3 ص 152.

ص: 583

بحار الأنوار به نقل از محمّد بن ابی مُسهّر از پدرش از جدّش : مفضّل بن عمر جُعفی به امام صادق علیه السلامنامه نوشت و به ایشان اطّلاع داد که گروه هایی از دینداران (اهل اسلام) به انکار ربوبیت برخاسته اند و در آن، بحث و ستیز می کنند و از ایشان خواست که گفته آنان را پاسخ دهد و همان گونه که بر دیگران احتجاج می کند ، بر ایشان هم حجّت بیاورد . پس امام صادق علیه السلامنوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. امّا بعد ؛ خداوند، ما و تو را به طاعتش موفّق بدارد و به رحمت ، رضوانش را در برابر آن برایمان واجب بدارد . نامه ات رسید که آنچه را در میان دیندارانِ ما به وقوع پیوسته، در آن تذکّر داده بودی و این که ملحدان نسبت به ربوبیت خدا فراوان شده اند و دشمنی شان شدّت یافته و خواسته ای که برای ردّ بر ایشان و نقض ادّعاهایشان کاری کنم [و نامه ای بنویسم] ، همچون نامه ای که برای ردّ دیگر بدعت گذاران و اهل تفرقه نگاشتم . و ما خدا را بر نعمت های فراوانش و حجّت های رسایش و آزمون ستوده نزد عامّ و خاص ، می ستاییم که از جمله نعمت های بزرگ و احسان های سترگی که به ما ارزانی داشته ، استوار کردن دل هایمان بر ربوبیت اوست و پیمان گرفتن بر معرفتش و فرو فرستادن کتابی که در آن، شفایِ سینه ها از بیماری های روحی و امور شبهه ناک است ، و برای ایشان و هیچ مخلوق دیگری از مخلوقاتش ، نیازی به غیرِ خود نگذاشت و خود، از آنان بی نیاز گشت و خدا، بی نیاز و ستوده است . به جانم سوگند ، نادان ها ، با آن همه دلیل های واضح و نشانه های روشن در خلقتشان و آنچه از ملکوت آسمان ها و زمین و ساخته شگفت استوار دلالت کننده بر سازنده می بینند ، از سوی پروردگارشان [به هلاکت و گم راهی ]درنیامدند ؛ بلکه آنان ، مردمی بودند که بر خود ، درهای معصیت را گشودند و راه شهوت ها را برای خود ، هموار کردند و از این رو ، هوس هایشان بر دل هایشان چیره شد و با همین ظلم بر نفس خود ، شیطان بر ایشان مسلّط شد و این گونه، خداوند بر دل های تجاوزکاران، مُهر می زند .

.


ص: 584

الإمام الرضا علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنَ الزَّنادِقَهِ عَن سَبَبِ احتجابِ الباری عز و جل : إِنَّ الحِجابَ عَلَی الخَلقِ لِکَثرَهِ ذُنوبِهِم ، فَأَمّا هُوَ فَلا یَخفی عَلَیهِ خافِیَهٌ فی آناءِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ . (1)

10 / 2الظُّلمالکتاب«بَلْ هُوَ ءَایَتُم بَیِّنَتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَ مَا یَجْحَدُ بِئایَتِنَا إِلاَّ الظَّلِمُونَ » . (2)

.

1- .عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 132 ح 28 ، التوحید : ص 252 ح 3 ، علل الشرائع : ص 119 ح 1 کلّها عن محمّد بن عبد اللّه الخراسانی خادم الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 15 ح 1 .
2- .العنکبوت : 49 .

ص: 585



10 / 2 ستم

امام رضا علیه السلام در پاسخ مردی زندیق که از ایشان درباره حجاب بودن خداوند پرسید : حجاب مردمان [و غفلت آنان از خدا] به سبب فراوانیِ گناهانشان است ؛ امّا خدا [در حجاب نیست و] هیچ امر پنهانی در دلِ شب و روز، از او پوشیده نمی مانَد .

10 / 2ستمقرآن«بلکه قرآن، آیاتی روشن در سینه برخوردار شدگان از دانش است و جز ستمکاران ، آیات ما را انکار نمی کنند» .

.


ص: 586

«وَجَحَدُواْ بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ » . (1)

«قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّلِمِینَ بِئایَتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ » . (2)

الحدیثتفسیر الطبری عن أبی صالح :جاءَ جِبریلُ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وهُوَ جالِسٌ حَزینٌ ، فَقالَ لَهُ : ما یَحزُنُکَ ؟ فَقالَ : کَذَّبنی هؤُلاءِ . فَقالَ لَهُ جِبرِیلُ : إِنَّهُم لا یُکَذِّبونَکَ ، إِنَّهُم لَیَعلَمونَ أَنَّکَ صادِقٌ «وَلَکِنَّ الظَّلِمِینَ بِئایَتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ» . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :إِنَّ أبا جَهلٍ قالَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : إِنّا لا نُکَذِّبُکَ ولکِن نُکَذِّبُ بِما جِئتَ بِهِ ، فَأَنزَلَ اللّهُ : «فَإِنَّهُمْ لاَ یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّلِمِینَ بِئایَتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ» . (4)

10 / 3الاِستِکبارالکتاب«سَأَصْرِفُ عَنْ ءَایَتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأَْرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ ءَایَهٍ لاَّ یُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الرُّشْدِ لاَ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً ذَ لِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُواْ بِئایَتِنَا وَکَانُواْ عَنْهَا غَفِلِینَ » . (5)

.

1- .النمل : 14 .
2- .الأنعام : 33 .
3- .تفسیر الطبری : ج 5 الجزء 7 ص 181 .
4- .سنن الترمذی : ج 5 ص 261 ح 3064 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 345 ح 3230 کلاهما عن ناجیه بن کعب ، تفسیر الطبری : ج 5 الجزء 7 ص 182 عن ناجیه بن کعب من دون إسنادٍ إلی المعصوم، کنز العمّال: ج 2 ص 409 ح 4374 .
5- .الأعراف : 146 .

ص: 587



10 / 3 سرکشی

«با آن که در دل، بدان [آیات الهی] یقین داشتند ؛ ولی از سرِ ستم و گردن فرازی ، انکارش کردند . پس بنگر که فرجام تبهکاران، چه خواهد بود» .

«ما می دانیم که گفته آنان، تو را اندوهگین می سازد ؛ ولی اینان، تو را تکذیب نمی کنند ، بلکه ستمکاران ، آیات الهی را انکار می کنند» .

حدیثتفسیر الطبری به نقل از ابو صالح : جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله که اندوهگین نشسته بود ، آمد و پرسید : چه چیز اندوهگینت کرده است؟ فرمود: «اینان، مرا تکذیب کرده اند» . جبرئیل علیه السلام گفت: آنها تو را تکذیب نکرده اند ؛ چون می دانند که تو راستگویی، «بلکه ستمکاران ، آیات الهی را انکار می کنند» .

امام علی علیه السلام:ابو جهل به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: ما تو را تکذیب نمی کنیم ؛ بلکه آنچه را آورده ای، تکذیب می کنیم . پس خدا نازل کرد: «بی گمان ، آنان، تو را تکذیب نمی کنند ؛ بلکه ستمکاران، آیات الهی را انکار می کنند» .

10 / 3سرکشیقرآن«آنان را که به ناحق در زمین سرکشی می کنند ، به زودی از آیاتم روی گردان می کنم ، چنان که هر آیتی را که ببینند ، بدان ایمان نمی آورند و اگر راه هدایت را ببینند ، آن را نمی پیمایند ؛ ولی اگر راه گم راهی ببینند ، از آن می روند . این به خاطر دروغ انگاشتن آیات ماست که از آن، غافل ماندند» .

.


ص: 588

راجع : النمل: 14 ، المؤمنون: 46 ، الجاثیه: 8 و 31 ، الأحقاف: 10 ، غافر: 35 ، لقمان : 7 ، الزمر: 59 60 .

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :بُنِیَ الکُفرُ عَلی أَربَعِ دَعائِمَ: الفِسقِ ، وَالغُلُوِّ ، وَالشَّکِّ ، وَالشُّبهَهِ. وَالفِسقُ عَلی أَربَعِ شُعَبٍ: عَلَی الجَفاءِ، وَالعَمی، وَالغَفلَهِ، وَالعُتُوِّ. (1)

عنه علیه السلام :مَنِ استَکبَرَ أَدبَرَ عَنِ الحَقِّ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :أُصولُ الکُفرِ ثَلاثَهٌ: الحِرصُ ، وَالاِستِکبارُ ، وَالحَسَدُ . (3)

10 / 4الجَهلالإمام الصادق علیه السلام لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ : یا مُفَضَّلُ ، إِنَّ الشُّکّاکَ جَهِلُوا الأَسبابَ وَالمَعانِیَ فِی الخِلقَهِ ، وقَصُرَت أَفهامُهُم عَن تَأَمُّلِ الصَّوابِ وَالحِکمَهِ فیما ذَرَأَ الباری جَلَّ قُدسُهُ ، وبَرَأَ مِن صُنوفِ خَلقِهِ فِی البَرِّ وَالبَحرِ وَالسَّهلِ وَالوَعرِ ، فَخَرَجوا بِقِصَرِ عُلومِهِم إِلَی الجُحودِ ، وبِضَعفِ بَصائِرِهِم إِلَی التَّکذیبِ وَالعُنودِ ، حَتّی أَنکَروا خَلقَ الأَشیاءِ ، وَادَّعَوا أَنَّ کَونَها بِالإِهمالِ ، لا صَنعَهَ فیها ولا تَقدیرَ ولا حِکمَهَ مِن مُدَبِّرٍ ولا صانِعٍ ، تَعالَی اللّهُ عَمّا یَصِفونَ . (4)

.

1- .الکافی: ج 2 ص 391 ح 1 عن سلیم بن قیس الهلالی ، الخصال: ص 232 ح 74 عن الأصبغ بن نباته ، تحف العقول: ص 166 ، بحار الأنوار: ج 72 ص 117 ح 15 .
2- .الکافی: ج 2 ص 394 ح 1 عن سلیم بن قیس الهلالی ، الخصال: ص 234 ح 74 عن الأصبغ بن نباته ، تحف العقول: ص 168 ولیس فیهما «عن الحقّ» ، بحار الأنوار: ج 72 ص 120 ح 15 .
3- .الکافی: ج 2 ص 289 ح 1 ، الخصال: ص 90 ح 28 ، الأمالی للصدوق: ص 505 ح 694 کلّها عن أبی بصیر ، روضه الواعظین: ص 418 ، بحار الأنوار: ج 72 ص 104 ح 1 .
4- .بحار الأنوار : ج 3 ص 59 عن المفضّل بن عمر .

ص: 589



10 / 4 نادانی

حدیثامام علی علیه السلام:کفر، بر چهار ستون استوار است: فسق، زیاده روی، شک و شبهه ؛ و فسق، خود چهار شاخه دارد: جفا، کوردلی، غفلت و سرکشی .

امام علی علیه السلام:هر که سرکشی کند ، به حق پشت کرده است .

امام صادق علیه السلام:ریشه های کفر، سه چیز است: حرص، سرکشی و حسادت .

10 / 4نادانیامام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر : ای مفضّل ! شک کنندگان، به اسباب و مفاهیم خلقت، آگاه نشدند و فهم هایشان از دریافت حکمت و درستی آنچه خالق پاک جلیل ، در خشکی و دریا و زمین هموار و ناهموار خلق کرد و از گونه های متفاوت دریایی و زمینی ای که آفرید، باز مانْد ، به سبب کوتاهی آگاهی هایشان به انکار درآمدند و به سبب ضعف بینش هایشان به تکذیب و عناد کشیده شدند تا آن جا که آفرینش چیزها را انکار کردند و ادّعا نمودند آنها همین گونه و به اهمال ساخته شده است ، بی آن که ساخت و سنجش و حکمتی از سوی تدبیرگر و سازنده ای در آن باشد . خداوند، والاتر است از آنچه توصیف می کنند .

.


ص: 590

10 / 5الغَفلَهالإمام علیّ علیه السلام مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ نَوفا البِکالِیَّ : إِلهی تَناهَت أَبصارُ النّاظِرینَ إِلَیکَ بِسَرائِرِ القُلوبِ ، وطالَعَت أَصغَی السّامِعینَ لَکَ نَجِیّاتِ الصُّدورِ ، فَلَم یَلقَ أَبصارَهُم رَدٌّ دونَ ما یُریدونَ ، هَتَکتَ بَینَکَ وبَینَهُم حُجُبَ الغَفلَهِ ، فَسَکَنوا فی نورِکَ وتَنَفَّسوا بِرَوحِکَ . (1)

10 / 6الهَویمروج الذهب :قدَ کانَ مَن ذَکَرنا مِنَ الأُمَمِ لا یَجحَدُ الصّانِعَ جَلَّ وعَزَّ ، ویَعلَمونَ أَنَّ نوحا علیه السلام کانَ نَبِیّا ، وأَنَّهُ وَفی لِقَومِهِ بِما وَعَدَهُم مِنَ العَذابِ ، إِلاّ أَنَّ القَومَ دَخَلَت عَلَیهِم شُبَهٌ بَعدَ ذلِکَ لِتَرکِهِمُ البَحثَ واستِعمالَ النَّظَرِ ، ومالَت نُفوسُهُم إِلَی الدَّعَهِ (2) ، وما تَدعو إِلَیهِ الطَّبائِعُ مِنَ المَلاذِّ وَالتَّقلیدِ ، وکانَ فی نُفوسِهِم هَیبَهُ الصّانِعِ ، وَالتَّقَرُّبُ إِلَیهِ بِالتَّماثیلِ وعِبادَتُها ؛ لِظَنِّهِم أَنَّها مُقَرِّبَهٌ لَهُم إِلَیهِ . (3)

مصباح الشریعه فیما نَسَبَهُ إلَی الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام : لا حِجابَ أَظلَمُ وأَوحَشُ بَینَ العَبدِ وبَینَ اللّهِ مِنَ النَّفسِ وَالهَوی ، ولَیسَ لِقَتلِهِما وقَطعِهِما سِلاحٌ وآلَهٌ مِثلُ الاِفتِقارِ إِلَی اللّهِ ، وَالخُشوعِ وَالخُضوعِ وَالجوعِ وَالظَّمَاَءبِالنَّهارِ وَالسَّهَرِ بِاللَّیلِ ؛ فَإِن ماتَ صاحِبُهُ ماتَ شَهیدا ، وإِن عاشَ وَاستَقامَ أَدّی عاقِبَتُهُ إِلَی الرِّضوانِ الأَکبَرِ . (4)

.

1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 95 ح 12 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی عن نوف البکالی .
2- .الدَّعَهُ : الخفضُ فِی العیشِ والراحهُ (العین : ص 845) .
3- .مروج الذهب : ج 2 ص 145 .
4- .مصباح الشریعه : ص 442 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 69 ح 15 .

ص: 591



10 / 5 غفلت

10 / 6 هوس

10 / 5غفلتامام علی علیه السلام در بخشی از دعایی که به نوف بِکالی آموخت : خدای من ! نگاه ناظران با اندرون دل به تو می انجامد و شنوندگان تو، به راز سینه ها سر می کشند . پس دیدگان آنان به مانعی بر سرِ راه آنچه می خواستند ، برنخورد . حجاب های غفلتِ میان خود و آنها را دریدی و آنان در نور تو جای گرفته، از روح تو جان گرفتند .

10 / 6هوسمروج الذهب :هیچ یک از امّت هایی که ذکر کردیم ، سازنده را انکار نمی کنند و می دانند که نوح علیه السلامپیامبر بود و او به وعده عذابش وفا کرد ، جز آن که مردم، پس از آن، دچار شبهه شدند ؛ زیرا کاوش و کَندوکاو را کنار نهادند و به عیش و خوشی و آنچه که طبیعت انسانی بدان فرا می خوانَد (مانند : خوشی ها و تقلید [ از پیشینیان]) مایل شدند ؛ ولی هیبت سازنده در دل هایشان بود و نزدیکی جُستن به او با عبادت مجسّمه ها، از آن رو بود که می پنداشتند این کار، آنان را به او نزدیک می کند .

مصباح الشریعه در آنچه به امام صادق علیه السلامنسبت داده است : هیچ حجابی میان بنده و خدا، تاریک تر و وحشتناک تر از نفس و هوس نیست و هیچ سلاحی و ابزاری، همچون نیاز بردن به خدا ، کُشنده تر و بُرنده تر نسبت به آن دو نیست. نیز خشوع و خضوع و گرسنگی و تشنگی در روز و شب زنده داری، که اگر انجام دهنده آن بمیرد ، شهید مُرده است و اگر بِزیَد و دوام آورد ، عاقبتش به رضوان بزرگ الهی می انجامد .

.


ص: 592

10 / 7مَرَضُ القَلبِالإمام علیّ علیه السلام :لَو فَکَّروا فی عَظیمِ القُدرَهِ وجَسیمِ النِّعمَهِ لَرَجَعُوا إِلَی الطَّریقِ ، وخَافُوا عَذابَ الحَریقِ ، ولکِنِ القُلوبُ عَلیلَهٌ وَالبَصائِرُ مَدخُولَهٌ . (1)

راجع : ج 2 ص 518 (الفصل الأوّل : حجب العلم والحکمه) .

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 481 ح 117 وفیه «الأبصار» بدل «البصائر» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 26 ح 1 .

ص: 593



10 / 7 بیماری دل

10 / 7بیماری دلامام علی علیه السلام :و اگر در بزرگی نیرویش و سترگی نعمتش می اندیشیدند ، به راه باز می گشتند و از عذاب آتش می ترسیدند ؛ امّا دل ها بیمار و دیده ها معیوب است .

ر . ک : ج 2 ص 519 (فصل یکم : حجاب های دانش و حکمت).

.