گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد پنجم
فصل دوم: مراتب توحید


مرتبه اوّل : توحید در ذات

اشاره

فصل دوم: مراتب توحیدمرتبه اوّل : توحید در ذاتمسئله توحید، از مهم ترین مسائل خداشناسی پس از اثبات وجود خداست و از جنبه های مختلف، قابل بحث و بررسی است . در این فصل، متون مربوط به مهم ترین مباحث توحیدی تحت عنوان «مراتب توحید» ، که از توحید در ذات آغاز می شود و به توحید در عبادت که بالاترین مرتبه خداشناسی است پایان می یابد ، به صورتی که ملاحظه می فرمایید، تنظیم شده است . توحید ذاتی که نخستین مرتبه یکتاپرستی است، به معنای نفیِ شریک ، شبیه و جزء از ذات حق تعالی است. براهین عقلی توحید ذات و تفسیر و تبیین آن از نگاه قرآن و حدیث را در ابواب آینده ، ملاحظه خواهید کرد .

.


ص: 22

1 / 1ما یَدُلُّ عَلی وَحدَهِ ذاتِهِالکتاب«وَ مَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا ءَاخَرَ لاَ بُرْهَنَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْکَفِرُونَ» . (1)

«أَمَّن یَبْدَؤُاْ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَنَکُمْ إِن کُنتُمْ صَدِقِینَ» . (2)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام : اِعلَم یا بُنَیَّ أَنَّهُ لَو کانَ لِرَبِّکَ شَریکٌ لَأَتَتکَ رُسُلُهُ ، ولَرَأَیتَ آثارَ مُلکِهِ وسُلطانِهِ ، ولَعَرَفتَ أفعالَهُ وصِفاتِهِ ، ولکِنَّهُ إِلهٌ واحِدٌ کَما وَصَفَ نَفسَهُ ، لا یُضادُّهُ فی مُلکِهِ أَحَدٌ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سُئِلَ: کَیفَ هُوَ اللّهُ الواحِدُ؟ : واحِدٌ فی ذاتِهِ فَلا واحِدٌ کَواحِدٍ ؛ لِأَنَّ ما سِواهُ مِنَ الواحِدِ مُتَجَزِّئٌ ، وهُوَ تَبارَکَ وتَعالی واحِدٌ لا یَتَجَزَّأُ ولا یَقَعُ عَلَیهِ العَدُّ . (4)

عنه علیه السلام لَمّا سُئِلَ: مَا الدَّلیلُ عَلَی الواحِدِ؟ : ما بِالخَلقِ مِنَ الحاجَهِ . (5)

الإمام الرضا علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنَ الثَّنَوِیَّهِ: إِنَّ صانِعَ العالَمِ اثنانِ ، فَمَا الدَّلیلُ عَلی أَنَّهُ واحِدٌ؟ قالَ : قَولُکَ: إِنَّهُ اثنانِ دَلیلٌ عَلی أَنَّهُ واحِدٌ ؛ لِأَنَّکَ لَم تَدَّعِ الثّانِیَ إِلاّ بَعدَ إِثباتِکَ الواحِدَ ، فَالواحِدُ مُجمَعٌ عَلَیهِ ، وأَکثَرُ مِن واحِدٍ مُختَلَفٌ فیهِ . (6)

.

1- .المؤمنون: 117 .
2- .النمل: 64 .
3- .نهج البلاغه: الکتاب 31 ، تحف العقول: ص 72 وفیه «لا یضادّه فی ذلک أحد ولا یحاجّه» بدل «لا یضادّه فی ملکه أحد» ، بحار الأنوار: ج 3 ص 234 .
4- .الاحتجاج: ج 2 ص 217 ح 223 ، بحار الأنوار: ج 10 ص 167 ح 2 .
5- .تحف العقول: ص 377 .
6- .التوحید: ص 270 ح 6 عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار: ج 3 ص 228 ح 18 .

ص: 23



1 / 1 دلیل های توحید ذاتی

1 / 1دلیل های توحید ذاتیقرآن«و هر کس با خداوند ، معبود دیگری بخواند که دلیلی بر آن ندارد، حسابش فقط با پروردگارش است . بی گمان ، کافران رستگار نمی شوند» .

«یا آن کس که خلق را آغاز می کند و سپس، آن را باز می آورد و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی می دهد؟ آیا معبودی جز خدا هست؟ بگو : اگر راست می گویید، دلیل خویش را بیاورید» .

حدیثامام علی علیه السلام در سفارش به فرزندش حسن علیه السلام : پسر عزیزم ! بدان که اگر پروردگارت شریکی داشت ، فرستادگانش نزد تو می آمدند و آثار قدرت و سلطنتش را می دیدی و کارها و صفاتش را می شناختی ؛ امّا او معبودی یگانه است ، همان گونه که خود را توصیف کرده است و هیچ کس با او در مُلکش ضدّیت ندارد .

امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال از چگونگی وحدت خدا : در ذاتش یگانه است، و نه چون بقیه یک ها ؛ زیرا یک های غیر از او ، تجزیه پذیرند و خدای تبارک و تعالی یگانه بدون جزء است و به شماره درنمی آید .

امام صادق علیه السلام هنگامی که از ایشان سؤال شد : دلیل بر خدای یکتا چیست؟ : نیازی که مخلوق دارد .

امام رضا علیه السلام چون مردی از دوگانه پرستان از ایشان پرسید : سازنده جهان، دو تاست . دلیل بر یکی بودن آن چیست؟ : گفته ات که او دو تاست ، خود، دلیلِ بر یکتایی اوست ؛ چون تو یکی را همراه ادّعای دو خدایی اثبات می کنی . پس یکی، مقبول همگان است و بیشتر از آن، مورد اختلاف .

.


ص: 24

راجع : ص 90 (ما یدلُّ علی وحدهِ الرُّبوبیَّه) ، ص 94 (ما یدلّ علی وحدهِ التَّدبیر) .

1 / 2تَفسیرُ التَّوحیدِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ نِسبَهً ، وإِنَّ نِسبَهَ اللّهِ : «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (1) . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :التَّوحیدُ ظاهِرُهُ فی باطِنِهِ ، وباطِنُهُ فی ظاهِرِهِ ، ظاهِرُهُ مَوصوفٌ لا یُری ، وباطِنُهُ مَوجودٌ لا یَخفی ، یُطلَبُ بِکُلِّ مَکانٍ ولَم یَخلُ مِنهُ مَکانٌ طَرفَهَ عَینٍ ، حاضِرٌ غَیرُ مَحدودٍ ، وغائِبٌ غَیرُ مَفقودٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُ واحِدٌ واحِدِیُّ المَعنی ، وَالإِنسانُ واحِدٌ ثَنَوِیُّ المَعنی ؛ جِسمٌ وعَرَضٌ وبَدَنٌ وروحٌ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام فی صِفَهِ اللّهِ سُبحانَهُ : کُلُّ مُسمّیً بِالوَحدَهِ غَیرَهُ قَلیلٌ . (5)

عنه علیه السلام فی قَولِ المُؤَذِّنِ: أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ : إِعلامٌ بِأَنَّ الشَّهادَهَ لا تَجوزُ إِلاّ بِمَعرِفَتِهِ مِنَ القَلبِ ، کَأَنَّهُ یَقولُ: أَعلَمُ أَنَّهُ لا مَعبودَ إِلاَّ اللّهُ عز و جل ، وأَنَّ کُلَّ مَعبودٍ باطِلٌ سِوَی اللّهِ عز و جل ، وأُقِرُّ بِلِسانی بِما فی قَلبی مِنَ العِلمِ بِأَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ ، وأَشهَدُ أَنَّهُ لا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاّ إِلَیهِ ، ولا مَنجی مِن شَرِّ کُلِّ ذی شَرٍّ وفِتنَهِ کُلِّ ذی فِتنَهٍ إِلاّ بِاللّهِ. وفِی المَرَّهِ الثّانِیَهِ: أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ. مَعناهُ: أَشهَدُ أَن لا هادِیَ إِلاَّ اللّهُ ، ولا دَلیلَ لی إِلَی الدّینِ إِلاَّ اللّهُ ، وأُشهِدُ اللّهَ بِأَنّی أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ ، وأُشهِدُ سُکّانَ السَّماواتِ وسُکّانَ الأَرَضینَ وما فیهِنَّ مِنَ المَلائِکَهِ وَالنَّاسِ أَجمَعینَ ، وما فیهِنَّ مِنَ الجِبالِ وَالأَشجارِ وَالدَّوابِّ وَالوُحوشِ ، وکُلِّ رَطبٍ ویابِسٍ بِأَنَّی أَشهَدُ أَن لا خالِقَ إِلاَّ اللّهُ ، ولا رازِقَ ولا مَعبودَ ولا ضارَّ ولا نافِعَ ولا قابِضَ ولا باسِطَ ولا مُعطِیَ ولا مانِعَ ولا ناصِحَ ولا کافِیَ ولا شافِیَ ولا مُقَدِّمَ ولا مُؤَخِّرَ إِلاَّ اللّهُ ، لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ ، وبِیَدِهِ الخَیرُ کُلُّهُ ، تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ . (6)

.

1- .الإخلاص : 1 .
2- .المعجم الأوسط: ج 1 ص 222 ح 732 ، تفسیر ابن کثیر: ج 8 ص 538 ، الفردوس: ج 3 ص 329 ح 4987 کلّها عن أبی هریره .
3- .معانی الأخبار: ص 10 ح 1 عن عمر بن علیّ عن أبیه الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار: ج 4 ص 264 ح 12 .
4- .العدد القویّه: ص 82 ح 143 ، کفایه الأثر: ص 12 کلاهما عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار: ج 3 ص 304 ح 40 .
5- .نهج البلاغه: الخطبه 65 ، غرر الحکم: ح 6877 ، بحار الأنوار: ج 4 ص 309 ح 37 .
6- .معانی الأخبار: ص 39 ح 1 ، التوحید: ص 239 ح 1 کلاهما عن یزید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحارالأنوار: ج 84 ص 132 ح 24 .

ص: 25



1 / 2 معنای توحید

ر . ک : ص 91 (دلیل های توحید ربوبی) . ص 95 (دلیل های یگانگی در تدبیر) .

1 / 2معنای توحیدپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی را شناس نامه ای است و شناس نامه خداوند ، «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (سوره توحید) است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[معنای] توحید آن است که ظاهرش ، در باطن او و باطنش در ظاهر اوست . ظاهرش وصف کردنی و نادیدنی و باطنش ، موجود و پنهان ناشده است . در هر جا طلب می شود و هیچ جایی، حتّی یک لحظه از او خالی نیست . حاضر است ؛ امّا نه محدود، و غایب است، امّا نه مفقود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، یکی است و تجزیه ناپذیر، و انسان، یکی است و تجزیه پذیر : کالبَد و عَرَض ، و بدن و روح .

امام علی علیه السلام در توصیف خدای سبحان : هر یکی جز او، اندک است .

امام علی علیه السلام درباره گفته مؤذّن : «لا إله إلاّ اللّه » : اعلام به این است که گواهی دادن، جز از سرِ معرفت درونی روا نیست . گویی که می گوید : من می دانم که معبودی جز خداوند نیست و هر معبودی جز خدا ، پوچ است و آنچه را در دل از آگاهی به یگانگی خدا دارم ، با زبانم بدان اقرار می دارم و گواهی می دهم که پناهگاهی در برابر خدا ، جز خود او نیست و نجاتی از شرّ هر شرور و از فتنه هر فتنه گری جز به یاری خدا نیست . و بار دوم که می گوید : «أشهَدُ أن لا إله إلاّ اللّه » ، معنایش آن است که : گواهی می دهم که هدایتگری جز خداوند نیست وبرای من، جز خداوند، راهنمایی به سوی دین نیست. و خداوند را شاهد می گیرم که من، به یگانگی خداوند، گواهی می دهم و ساکنان آسمان ها و زمین ها را و هر که از فرشتگان و مردم را که در آنها هستند و آنچه از کوه ها و درختان و جنبندگان و حیوانات وحشی را که در آنها هستند و هر تَر و خشکی را شاهد می گیرم بر این که : من گواهی می دهم که هیچ آفریدگاری جز خداوند نیست، و هیچ روزی رسانی و معبودی و زیان آوری و سود رسانی و قبض کننده ای و بسط دهنده ای و عطا کننده ای و خودداری کننده ای و خیرخواهی و کفایتگری و شفا دهنده ای و هیچ پیش بَرَنده ای و پس اندازنده ای نیست ، جز خدا . آفرینش و کار، از آنِ اوست و همه خیر به دست اوست . خجسته است خداوند ، پروردگارِ جهانیان .

.


ص: 26

فاطمه علیهاالسلام فِی احتِجاجِها عَلَی القَومِ لَمّا مَنَعوها فَدَکا : أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، کَلِمَهٌ جَعَلَ الإِخلاصَ تَأویلَها ، وضَمَّنَ القُلوبَ مَوصولَها ، وأَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعقولَها . (1)

الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی : «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» : «قُل» أَی أَظهِر ما أَوحَینا إِلَیکَ ونَبَّأَناکَ بِهِ بِتَألیفِ الحُروفِ الَّتی قَرَأَناها لَکَ، لِیَهتَدِیَ بِها مَن أَلقَی السَّمعَ وهُوَ شَهیدٌ، و«هُوَ» اسمٌ مُکَنّیً مُشارٌ إِلی غائِبٍ، فَالهاءُ تَنبیهٌ عَلی مَعنیً ثابِتٍ، وَالواوُ إِشارَهٌ إِلَی الغائِبِ عَنِ الحَواسِّ ، کَما أَنَّ قَولَکَ: «هذا» إِشارَهٌ إِلَی الشّاهِدِ عِندَ الحَواسِّ؛ وذلِکَ أَنَّ الکُفّارَ نَبَّهوا عَن آلِهَتِهِم بِحَرفِ إِشارَهِ الشّاهِدِ المُدرَکِ، فَقالوا: هذِهِ آلِهَتُنَا المَحسوسَهُ المُدرَکَهُ بِالأَبصارِ، فَأَشِر أَنتَ یا مُحَمَّدُ إِلی إِلهِکَ الَّذی تَدعو إِلَیهِ حَتّی نَراهُ ونُدرِکَهُ ولا نَأ لَهَ فیهِ . فَأَنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» فَالهاءُ تَثبیتٌ لِلثّابِتِ، وَالواوُ إِشارَهٌ إِلَی الغائِبِ عَن دَرَکِ الأَبصارِ ولَمسِ الحَواسِّ، وأَنَّهُ تَعالی عَن ذلِکَ ، بَل هُوَ مُدرِکُ الأَبصارِ ومُبدِعُ الحَواسِّ. (2)

.

1- .الاحتجاج: ج 1 ص 255 ح 49 عن عبداللّه بن الحسن عن آبائه علیهم السلام ، دلائل الإمامه: ص 111 ح 36 عن جابر الجعفی عن الإمام الباقر عنها علیهماالسلام ، کشف الغمّه: ج 2 ص 107 عن عمر بن شبه وفیهما «أبان فی الفکر» بدل «أنار فی التفکر» ؛ بلاغات النساء: ص 27 عن زینب بنت الإمام الحسین علیه السلاموفیه «أنی فی الفکره» بدل «أنار فی التفکّر».
2- .التوحید: ص 88 ح 1، مجمع البیان: ج 10 ص 861 نحوه وکلاهما عن وهب بن وهب القرشیّ عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار : ج 3 ص 221 ح 12 .

ص: 27

فاطمه علیهاالسلام در احتجاج بر مردم ، هنگامی که فَدَک را از او باز داشتند : گواهی می دهم که خدایی جز خداوند نیست ، یگانه و بی شریک ؛ سخنی که تأویل آن را ، اخلاص و شریک نگرفتن قرار داده و دل ها را به پیوستن به این سخن، ملزم کرده و اندیشه ها را با اندیشیدن در آن، روشن ساخته است .

امام باقر علیه السلام درباره گفته خدای تبارک وتعالی : «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ؛ بگو : او خدای یکتاست» : قُلْ یعنی : با کنار هم چیدن حروفی که برایت قرائت کردیم ، آنچه را به تو وحی کردیم و از آنها باخبرت ساختیم ، آشکار کن تا آن کس که بدان گوش می سپارد و حضور می یابد ، راه یابد . و «هو (او)» ، نامی است که برای اشاره به غایب وضع شده است : «هاء» از ثبوت خبر می دهد و «واو» آن، اشاره به غیبتش از حواس دارد ، همان گونه که گفته تو : «هذا (این)»، اشاره به حاضر نزد حواس دارد و این، از آن روست که کافران از خدایان خود با حرف اشاره حاضر و محسوس ، خبر دادند و چنین گفتند : اینها خدایان قابل حسّ و درک ما با دیده ها هستند . پس ای محمّد ! تو نیز به خدایی که به او فرا می خوانی ، اشاره کن تا او را ببینیم و درکش کنیم و سرگردان نشویم . پس خدای تبارک و تعالی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را فرو فرستاد که «هاء» برای نشان دادن ثبوت است و «واو» برای اشاره به آن که از دیدرسِ دیده ها و درک حواس، غایب است که او والاتر از این است ؛ بلکه او درک کننده دیده ها و پدید آورنده حواس است .

.


ص: 28

عنه علیه السلام :تَعَلُّقُ القَلبِ بِالمَوجودِ شِرکٌ ، وبِالمَفقودِ کُفرٌ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :هُوَ واحِدٌ واحِدِیُّ الذَّاتِ ، بائِنٌ مِن خَلقِهِ . (2)

عنه علیه السلام :خالِقُنا لا مَدخَلَ لِلأَشیاءِ فیهِ ؛ لِأَنَّهُ واحِدٌ واحِدِیُّ الذَّاتِ ، واحِدِیُّ المَعنی . (3)

عنه علیه السلام :مَن قَال لِلإِنسانِ: واحِدٌ ، فَهذا لَهُ اسمٌ ولَهُ شَبیهٌ ، وَاللّهُ واحِدٌ وهُوَ لَهُ اسمٌ ولا شَیءَ لَهُ شَبیهٌ ، ولَیسَ المَعنی واحِدا. وأَمَّا الأَسماءُ فَهِیَ دَلالَتُنا عَلَی المُسَمّی ؛ لِأَنّا قَد نَرَی الإِنسانَ واحِدا وإِنَّما نُخبِرُ واحِدا إِذا کانَ مُفرَدا ، فَعُلِمَ أَنَّ الإِنسانَ فی نَفسِهِ لَیسَ بِواحِدٍ فِی المَعنی ؛ لِأَنَّ أَعضاءَهُ مُختَلِفَهٌ وأَجزاءَهُ لَیسَت سَواءً ، ولَحمَهُ غَیرُ دَمِهِ ، وعَظمَهُ غَیرُ عَصَبِهِ ، وشَعرَهُ غَیرُ ظُفرِهِ ، وسَوادَهُ غَیرُ بَیاضِهِ ، وکَذلِکَ سائِرُ الخَلقِ. وَالإِنسانُ واحِدٌ فِی الاِسمِ ، ولَیسَ بِواحِدٍ فِی الاِسمِ وَالمَعنی وَالخَلقِ ، فَإِذا قیلَ للّهِِ فَهُوَ الواحِدُ الَّذی لا واحِدَ غَیرُهُ ؛ لِأَنَّهُ لاَ اختِلافَ فیهِ . (4)

.

1- .مسکّن الفؤاد: ص 82 ، مصباح الشریعه: ص 484 کلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار: ج 71 ص 149 ح 45 .
2- .الکافی: ج 1 ص 127 ح 5 عن ابن اُذنیه .
3- .الکافی: ج 1 ص 110 ح 6 ، معانی الأخبار: ص 20 ح 3 ولیس فیه «لأنّه» وکلاهما عن هشام بن الحکم ، بحار الأنوار: ج 4 ص 66 ح 7 .
4- .بحار الأنوار: ج 3 ص 195 عن المفضّل بن عمر .

ص: 29

امام باقر علیه السلام :دل بستگی به آنچه هست ، شرک است و به آنچه نیست ، کفر است . (1)

امام صادق علیه السلام :او یکتا و یگانه (بسیط) است و از خلقش جدا .

امام صادق علیه السلام :هیچ چیزی بر خالق ما تأثیری ندارد ؛ زیرا او یکتا و یگانه (بسیط) است و بدون ترکیب [خارجی و ذهنی] .

امام صادق علیه السلام :وقتی می گویی : «یک» انسان ، این، توصیف اوست و شبیه هم دارد ؛ ولی «خداوند، یکی است» توصیف خداوند هست ، امّا خداوند، شبیه ندارد و این توصیف، در این هر دو کاربُرد، یکسان نیست . امّا نام ها ، نشانگر مسمّاست ، چون ما آن گاه انسان را «واحد» می بینیم و می گوییم یکی است که تنها باشد و از این، دانسته می شود که معنای انسان، به خودی خود، واحد نیست ، چون اندام هایش مختلف است و اجزایش یکسان نیست ؛ گوشتش غیر از خونش ، استخوانش غیر از رگش، مویش غیر از استخوانش، سیاهی اش غیر از سفیدی اش است و نیز بقیه خلقتش چنین است . انسان، در نام واحد است، نه در اسم و معنا و خلقت ، با هم. پس چون خدا «واحد» خوانده شود، یعنی واحدی که واحد دیگری جز او نیست؛ زیرا اجزای مختلف ندارد.

.

1- .شاید مقصود این باشد که دل بستگی، تنها شایسته خداست و نباید کسی را در آن، شریک خدا قرار داد ، چه رسد به آن که به موهومات و معدوم ها دل بسته شد که به معنای ناسپاسی و پوشاندن حقیقت است .

ص: 30

عنه علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَن «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» : نِسبَهُ اللّهِ إِلی خَلقِهِ ، أَحَدا صَمَدا (1) أَزَلِیّا صَمَدِیّا ، لا ظِلَّ لَهُ یُمسِکُهُ ، وهُوَ یُمسِکُ الأَشیاءَ بِأَظِلَّتِها ، عارِفٌ بِالمَجهولِ ، مَعروفٌ عِندَ کُلِّ جاهِلٍ ، فَردانِیّا ، لا خَلقُهُ فیهِ ولا هُوَ فی خَلقِهِ ، غَیرُ مَحسوسٍ ولا مَجسوسٍ (2) ، لا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ، عَلا فَقَرُبَ ودَنا فَبَعُدَ ، وعُصِیَ فَغَفَرَ وأُطیعَ فَشَکَرَ ، لا تَحویهِ أَرضُهُ ولا تُقِلُّهُ سَماواتُهُ ، حامِلُ الأَشیاءِ بِقُدرَتِهِ ، دَیمومِیٌّ أَزَلِیٌّ ، لا یَنسی ولا یَلهو ولا یَغلَطُ ولا یَلعَبُ ، ولا لاِءِرادَتِهِ فَصلٌ ، وفَصلُهُ جَزاءٌ ، وأَمرُهُ واقِعٌ ، لَم یَلِد فَیورَثَ ، ولَم یُولَد فَیُشارَکَ ، ولَم یَکُن لَهُ کُفُوا أَحَدٌ . (3)

عنه علیه السلام :إِنَّ الیَهودَ سَأَلوا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالوا: اِنسِب لَنا رَبَّکَ ! فَلَبِثَ ثَلاثا لا یُجیبُهُم ، ثُمَّ نَزَلَت: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» إِلی آخِرِها . (4)

التوحید عن هشام بن سالم :دَخَلتُ عَلی أَبی عَبدِاللّهِ علیه السلام فَقالَ لی: أتَنعَتُ اللّهَ؟ فَقُلتُ: نَعَم . قالَ: هاتِ . فَقُلتُ: هُوَ السَّمیعُ البَصیرُ. قالَ: هذِهِ صِفَهٌ یَشتَرِکُ فیهَا المَخلوقونَ! قُلتُ: فَکَیفَ تَنعَتُهُ؟ فَقالَ: هُوَ نُورٌ لا ظُلمَهَ فیهِ ، وحَیاهٌ لا مَوتَ فیهِ ، وعِلمٌ لا جَهلَ فیهِ ، وحَقٌّ لا باطِلَ فیهِ . فَخَرَجتُ مِن عِندِهِ ، وأَنا أَعلَمُ النَّاسِ بِالتَّوحیدِ. (5)

.

1- .الصَّمَدُ : الدائم الباقی (مجمع البحرین : ج 2 ص 1049) .
2- .الجَسُّ: المَسُّ بالید (القاموس المحیط: ج 2 ص 204) .
3- .الکافی: ج 1 ص 91 ح 2 ، التوحید: ص 57 ح 15 ولیس فیه «نسبه اللّه إلی خلقه» وکلاهما عن حمّاد بن عمرو النصیبی ، بحار الأنوار: ج 4 ص 286 ح 18 .
4- .الکافی: ج 1 ص 91 ح 1 ، التوحید : ص 93 ح 8 کلاهما عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار: ج 3 ص 220 ح 9 ؛ سنن الترمذی: ج 5 ص 451 ح 3364 ، مسند ابن حنبل: ج 8 ص 44 ح 21277 ، المستدرک علی الصحیحین: ج 2 ص 589 ح 3987 وکلّها عن اُبیّ بن کعب وفیها «المشرکین» بدل «الیهود» ولیس فیها «فلبث ثلاثا لا یجیبهم» .
5- .التوحید: ص 146 ح 14 ، بحار الأنوار: ج 4 ص 70 ح 16 .

ص: 31

امام صادق علیه السلام چون از معنای «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» پرسیده شد :شناس نامه خداوند برای خلق اوست ، یگانه و جاودان ، همیشگی و ابدی . جوهر و سببی (1) نگاه دارنده او نیست ؛ بلکه اوست که مبدأ نگاه دارنده حقیقت اشیاست، آگاه از ناشناخته ها، شناخته شده نزد هر نادان و یکتاست. نه خَلقش در او راه دارند و نه او در خَلقش جای دارد . نه حس می شود، نه لمس ، نه دیده ها او را درمی یابند . در اوج است، امّا نزدیک ، و نزدیک است، امّا دور [ از دسترس] . نافرمانی می شود و می آمرزد ، اطاعت می گردد و ارج می نهد . نه زمینش او را در بر می گیرد، نه آسمان هایش او را بر دوش می کشند . اوست که با قدرت خویش ، اشیا را حمل می کند . جاودان است و همیشگی ، از یاد نمی بَرَد و سرگرم نمی شود، و اشتباه و بازی نمی کند و میان اراده و مقصودش جدایی نیست و جدایی انداختنش [میان بندگان ]برای سزا دادن است و امرش واقع است. نه می زاید تا از او ارث برده شود، و نه زاده شده است تا شریک داشته باشد و هیچ همانندی برای او نیست .

امام صادق علیه السلام :یهودیان از پیامبر خدا سؤال کردند و چنین خواستند : شناس نامه خدایت را برای ما بیان کن ! ایشان ، سه روز درنگ کرد و پاسخی نداد . پس سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» نازل شد .

التوحید به نقل از هشام بن سالم :بر امام صادق علیه السلام وارد شدم . ایشان به من فرمود : «آیا خدا را توصیف می کنی ؟». گفتم : آری . فرمود : «بگو» . گفتم : او ، شنوا و داناست . فرمود : «این، صفتی است که مخلوقات هم دارند» . گفتم : پس چگونه توصیفش می کنی ؟ فرمود : «او نوری بدون تاریکی، زندگی ای بدون مرگ، دانشی بدون جهل، و حقّی بدون باطل است» . پس از نزدش بیرون آمدم ، در حالی که داناترینِ مردم به توحید بودم .

.

1- .می توان «ظلّ» را به معنای جوهر و سبب ندانست ؛ بلکه مانند علامه طباطبایی رحمه الله ، آن را به معنای حدّ و مرز اشیا دانست ؛ یعنی چیزی خدا را محدود و متعیّن نمی کند ، بلکه اوست که اشیا را تهدید می کند و حقیقت می بخشد و نگاه می دارد و به هر حال، ظلّ در این جا به معنای سایه نیست ؛ بلکه همان گونه که شارحان حدیث احتمال داده اند، معناهای دیگر دارد (ر . ک : شرح اُصول الکافی ، ملاّ صالح مازندرانی، ج 3 ص 139، التوحید: صدوق، ص 58 ، المیزان : ج 8 ص 263) . (م)

ص: 32

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سُئِلَ: کَیفَ هُوَ اللّهُ الواحِدُ؟ : واحِدٌ فی ذاتِهِ فَلا واحِدٌ کَواحِدٍ ؛ لِأَنَّ ما سِواهُ مِنَ الواحِدِ مُتَجَزِّئٌ ، وهُوَ تَبارَکَ وتَعالی واحِدٌ لا یَتَجَزَّأُ ولا یَقَعُ عَلَیهِ العَدُّ . (1)

الإمام الرضا علیه السلام :إِنَّ اللّهَ المُبدِئُ الواحِدُ ، الکائِنُ الأَوَّلُ ، لَم یَزَل واحِدا لا شَیءَ مَعَهُ ، فَردا لا ثانِیَ مَعَهُ . (2)

الکافی عن عبد العزیز بن المهتدی :سَأَلتُ الرِّضا علیه السلام عَنِ التَّوحیدِ ، فَقالَ: کُلُّ مَن قَرَأَ: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وآمَنَ بِها فَقَد عَرَفَ التَّوحیدَ. قُلتُ : کَیفَ یَقرَؤُها؟ قالَ : کَما یَقرَؤُهَا النّاسُ ، وزادَ فیهِ : کَذلِکَ اللّهُ رَبّی ، کَذلِکَ اللّهُ رَبّی . (3)

.

1- .الاحتجاج: ج 2 ص 217 ح 223 ، بحار الأنوار: ج 10 ص 167 ح 2 .
2- .التوحید: ص 435 ح 1 ، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 172 ح 1 کلاهما عن الحسن بن محمّد النوفلی ، تحف العقول: ص 423 نحوه ، بحار الأنوار: ج 10 ص 313 ح 1 .
3- .الکافی: ج 1 ص 91 ح 4 ، التوحید: ص 284 ح 3 ، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 133 ح 30 ، مشکاه الأنوار: ص 39 ح 9 وقد کرّر فی کلّها «کذلک اللّه ربّی» ثلاثا ، بحار الأنوار: ج 3 ص 268 ح 2 .

ص: 33

امام صادق علیه السلام چون از ایشان پرسیده شد : چگونه خداوند، یگانه است ؟ : در ذاتش واحد و یگانه است، نه چون واحدهای دیگر ؛ چون هر واحد دیگری جز او قابل تجزیه است ، و او تبارک و تعالی واحدی تجزیه ناپذیر است و به شماره در نمی آید (واحد عددی نیست) .

امام رضا علیه السلام :خداوند، آغازگرِ یکتاست ، هستیِ نخست است ، همیشه یکتا بوده است ، بی آن که همراهی داشته باشد ، تنهاست و دومی ندارد .

الکافی به نقل از عبد العزیز بن مهتدی : از امام رضا علیه السلام درباه توحید پرسیدم . فرمود : «هر کس «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را بخواند و باور کند ، توحید را فهمیده است» . گفتم : چگونه آن را بخواند ؟ فرمود : «همان گونه که مردم می خوانند». و افزود : «خدا ، پروردگار من ، چنین است . خدا ، پروردگار من، چنین است» .

.


ص: 34

الکافی عن الفتح بن یزید الجرجانی أَنَّهُ قالَ لِأَبِی الحَسَنِ علیه السلام (1) لَمّا سَمِعَ کلامَهُ فِی التَّوحیدِ : لکِنَّکَ قُلتَ: الأَحَدُ الصَّمَدُ ، وقُلتَ: لا یُشبِهُهُ شَیءٌ ، وَاللّهُ واحِدٌ وَالإِنسانُ واحِدٌ ، أَلَیسَ قَد تَشابَهَتِ الوَحدانِیَّهُ؟! قالَ: یا فَتحُ ، أَحَلتَ (2) ثَبَّتَکَ اللّهُ ، إِنَّمَا التَّشبیهُ فِی المَعانی ، فَأَمّا فِی الأَسماءِ فَهِیَ واحِدَهٌ ، وهِیَ دالَّهٌ عَلَی المُسَمّی . (3)

الإمام الجواد علیه السلام :ما سِوَی الواحِدِ مُتَجَزِّئٌ ، وَاللّهُ واحِدٌ لا مُتَجَزِّئٌ ولا مُتَوَهَّمٌ بِالقِلَّهِ وَالکَثرَهِ ، وکُلُّ مُتَجَزِّیً أَو مُتَوَهَّمٍ بِالقِلَّهِ وَالکَثرَهِ فَهُوَ مَخلوقٌ دالٌّ عَلی خالِقٍ لَهُ . (4)

الکافی عن أبی هاشم الجعفری :سَأَلتُ أَبا جَعفَرٍ الثّانِیَ علیه السلام: ما مَعنَی الواحِدِ؟ فَقالَ: إِجماعُ الأَلسُنِ عَلَیهِ بِالوَحدانِیَّهِ کَقَولِهِ تَعالی: «وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» (5) . (6)

.

1- .المراد بأبی الحسن علیه السلام هنا الثانی علی ما صرّح به الصدوق ، ویحتمل الثالث کما فی کشف الغمّه (هامش المصدر). وذکر السیّد الخوئی رحمه الله فی معجم رجال الحدیث (ج 13 ص 246) الفتح بن یزید الجرجانی واعتبره من أصحاب الإمام الرضا والإمام الهادی علیهماالسلام ، وبقرینه إقامته فی مشهد الرضا علیه السلاموکون أکثر روایاته عنه علیه السلاماحتمل أنّ المراد من أبی الحسن فی روایاته علی نحو الإطلاق هو الإمام الرضا علیه السلام .
2- .أحال الرجل: أتی بالمحال وتکلّم به (لسان العرب: ج 11 ص 186 «حول») .
3- .الکافی: ج 1 ص 119 ح 1 ، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 127 ح 23 ، التوحید: ص 185 ح 1 وص 62 ح 18 نحوه ، بحارالأنوار: ج 4 ص 173 ح 2 .
4- .الکافی: ج 1 ص 116 ح 7 ، التوحید: ص 193 ح 7 ، الاحتجاج: ج 2 ص 468 ح 321 کلّها عن أبی هاشم الجعفری ، بحارالأنوار: ج 4 ص 153 ح 1.
5- .الزخرف: 87 .
6- .الکافی: ج 1 ص 118 ح 12 ، التوحید: ص 83 ح 2 وص 82 ح 1 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار: ج 3 ص 208 ح 4.

ص: 35

الکافی:فتح بن یزید جرجانی، وقتی سخن امام رضا علیه السلام (1) را درباره توحید شنید، به ایشان گفت : امّا گفتی : «واحد و بی نیاز است» و گفتی : «چیزی شبیه او نیست»، در حالی که خدا واحد است و انسان هم واحد است . آیا در وحدانیت، تشابه ندارند ؟ ! امام علیه السلام فرمود : «ای فتح ! سخن محالی گفتی . خدایت استوار بدارد ! [ مقصود من] شباهت در معناست ؛ امّا در نام ها یکی است و همه، دلالت کننده بر مسمّا و معنا» .

امام جواد علیه السلام :بجز خدای یکتا ، همه چیز تجزیه پذیر است و خداوند، واحد است ؛ امّا تجزیه پذیر نیست و قلّت و کثرت هم در آن راه ندارد و هر چیز تجزیه پذیر یا قابل تصوّر به قلّت و کثرت داشتن ، مخلوق است و دلالت کننده بر خالقش .

الکافی به نقل از ابو هاشم جعفری : از امام جواد علیه السلام پرسیدم : معنای «واحد» چیست ؟ فرمود : «اتّفاق همه زبان ها بر وحدت او ، مانند گفته خدای متعال : «واگر از ایشان بپرسی چه کسی آنها را آفریده است ، بی گمان ، می گویند : خدا» » .

.

1- .در متن عربی «ابو الحسن» آمده است که می تواند امام کاظم یا امام رضا و یا امام هادی علیهم السلام باشد ؛ امّا فتح بن یزید جرجانی از امام کاظم علیه السلامروایتی ندارد و از آن جا که بیشتر در خراسان بوده است ، پس منظور از ابو الحسن، امام رضا علیه السلام است ؛ زیرا امام هادی علیه السلام به خراسان نرفته است . (م)

ص: 36

1 / 3المَذهَبُ الحَقُّ فِی التَّوحیدِالإمام الصادق علیه السلام :النّاسُ فِی التَّوحیدِ عَلی ثَلاثَهِ أَوجُهٍ: مُثبِتٌ ونافٍ ومُشَبِّهٌ ؛ فَالنافی مُبطِلٌ ، وَالمُثبِتُ مُؤمِنٌ ، وَالمُشَبِّهُ مُشرِکٌ . (1)

عنه علیه السلام فی کِتابِهِ لِعَبدِ الرَّحیمِ القَصیرِ : سَأَلتَ رَحمِکَ اللّهُ عَنِ التَّوحیدِ وما ذَهَبَ إِلَیهِ مَن قَبلَکَ ، فَتَعالَی اللّهُ الَّذی لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ البَصیرُ، تَعالی عَمّا یَصِفُهُ الواصِفونَ المُشَبِّهونَ اللّهَ بِخَلقِهِ، المُفتَرونَ عَلَی اللّهِ! فَاعلَم رَحِمَکَ اللّهُ أَنَّ المَذهَبَ الصَّحیحَ فِی التَّوحیدِ ما نَزَلَ بِهِ القُرآنُ مِن صِفاتِ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ ، فَانفِ عَنِ اللّهِ تَعالَی البُطلانَ وَالتَّشبیهَ ، فَلا نَفیَ ولا تَشبیهَ ، هُوَ اللّهُ الثّابِتُ المَوجودُ ، تَعالَی اللّهُ عَمّا یَصِفُهُ الواصِفونَ ، ولا تَعدُوا القُرآنَ فَتَضِلّوا بَعدَ البَیانِ . (2)

التوحید عن محمّد بن عیسی بن عبید :قال لی أَبُو الحَسَنِ علیه السلام : ما تَقولُ إِذا قیلَ لَکَ: أَخبِرنی عَنِ اللّهِ عز و جل شَیءٌ هُوَ أَم لا؟ قالَ: فَقُلتُ لَهُ: قَد أَثبَتَ اللّهُ عز و جل نَفسَهُ شَیئا ، حَیثُ یَقولُ : «قُلْ أَیُّ شَیْ ءٍ أَکْبَرُ شَهَدَهً قُلِ اللَّهُ شَهِیدُ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ» (3) ، فَأَقولُ: إِنَّهُ شَیءٌ لا کَالأَشیاءِ ؛ إِذ فی نَفیِ الشَّیئِیَّهِ عَنهُ إِبطالُهُ ونَفیُهُ . قالَ لی: صَدَقتَ وأَصَبتَ ، ثُمَّ قالَ لِیَ الرِّضا علیه السلام : لِلنّاسِ فِی التَّوحیدِ ثَلاثَهُ مَذاهِبَ: نَفیٌ ، وتَشبیهٌ ، وإِثباتٌ بِغَیرِ تَشبیهٍ. فَمَذهَبُ النَّفیِ لا یَجوزُ ، ومَذهَبُ التَّشبیهِ لا یَجوزُ ؛ لِأَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا یُشبِهُهُ شَیءٌ ، وَالسَّبیلُ فِی الطَّریقَهِ الثّالِثَهِ إِثباتٌ بِلا تَشبیهٍ . (4)

.

1- .تحف العقول: ص 370 ، عوالی اللآلی: ج 1 ص 304 ح 3 عنهم علیهم السلام ، بحار الأنوار: ج 78 ص 253 ح 115 .
2- .الکافی : ج 1 ص 100 ح 1 ، التوحید : ص 102 ح 15 و ص 228 ح 7 کلّها عن عبدالرحیم القصیر ، بحار الأنوار : ج 3 ص 261 ح 12 .
3- .الأنعام: 19 .
4- .التوحید: ص 107 ح 8 ، تفسیر العیّاشی: ج 1 ص 356 ح 11 عن هشام المشرقی نحوه ، بحار الأنوار: ج 3 ص 262 ح 19 وراجع التوحید: ص 101 ح 10 .

ص: 37

1 / 3 باور درست در توحید

1 / 3باور درست در توحیدامام صادق علیه السلام :مردم، درباره توحید به سه گونه اند : اثبات کننده ، نفی کننده و تشبیه کننده . نفی کننده ، باطل اندیش است ، اثبات کننده ، باایمان است و تشبیه کننده، مشرک است .

امام صادق علیه السلام در نامه اش به عبد الرحیم قصیر : خدایت رحمت کند ! از توحید پرسیده ای و نیز نظر پیشینیانت را درباره آن می خواهی . پس والا باد خداوندی که به مانند او چیزی نیست و او شنوا و بیناست . والاست از اوصافی که تشبیه کنندگان خدا به خلقش ، بدان توصیفش می کنند ؛ افترا زنندگان به خدا ! خدایت رحمت کند ! بدان که نظر درست در توحید ، صفاتی است که در قرآن نازل شده است . پس بطلان و تشبیه را از خدای متعال ، دور کن که نه نفی صفات درست است ، نه تشبیه [به مخلوق ]که خدا ثابت و موجود است . خدا ، والاتر از آن اوصافی است که توصیفگران توصیفش می کنند و از قرآن در مگذرید که پس از بیان ، گم راه می شوید .

التوحید به نقل از محمّد بن عیسی بن عبید : امام رضا علیه السلام به من فرمود : «چون به تو گفته شود : بگو که خدا شیی ء است یا نه ، چه می گویی ؟». گفتم : خداوند، شی ء بودن را برای خود اثبات کرده است ، آن جا که می گوید : «بگو : گواهی چه چیزی از همه برتر است ؟ بگو : خدا، میان من و شما گواه است» . و به او می گویم : او شی ء است ، امّا نه مانند دیگر اشیا ؛ زیرا اگر شی ء بودن او را نفی کنیم، به ورطه نفی و بطلان در افتاده ایم . امام علیه السلام به من فرمود : «راست و درست گفتی» . سپس فرمود : «مردم، در توحید سه گونه اند : نفی ، تشبیه و اثبات بدون تشبیه . نفی، روا نیست و تشبیه هم روا نیست ؛ چون چیزی شبیه خدای تبارک و تعالی نیست و نظر درست، همان اثبات بدون تشبیه است» .

.


ص: 38

راجع : ص 252 (الفصل الأوّل : الخروج من حدّ التشبیه والتعطیل) .

1 / 4التَّوحیدُ الخالِصُالإمام علیّ علیه السلام :أَوَّلُ الدّینِ مَعرِفَتُهُ ، وکَمالُ مَعرِفَتِهِ التَّصدیقُ بِهِ ، وکَمالُ التَّصدیقِ بِهِ تَوحیدُهُ ، وکَمالُ تَوحیدِهِ الإِخلاصُ لَهُ ، وکَمالُ الإِخلاصِ لَهُ نَفیُ الصِّفاتِ عَنهُ ، لِشَهادَهِ کُلِّ صِفَهٍ أَنَّها غَیرُ المَوصوفِ ، وشَهادَهِ کُلِّ مَوصوفٍ أَنَّهُ غَیرُ الصِّفَهِ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :اللّهُ غایَهُ مَن غَیّاهُ ، وَالمُغَیّی (2) غَیرُ الغایَهِ ، تَوَحَّدَ بِالرُّبوبِیَّهِ ، ووَصَفَ نَفسَهُ بِغَیرِ مَحدودِیَّهٍ ، فَالذّاکِرُ اللّهَ غَیرُ اللّهِ ، وَاللّهُ غَیرُ أَسمائِهِ ، وکُلُّ شَیءٍ وَقَعَ عَلیهِ اسمُ شَیءٍ سِواهُ فَهُوَ مَخلوقٌ . أَلا تَری إِلی قَولِهِ: «العِزَّهُ للّهِِ ، العَظَمَهُ للّهِِ» وقالَ : «وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا» (3) وقالَ : «قُلِ ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَیًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی» (4) فَالأَسماءُ مُضافَهٌ إِلَیهِ ، وهُوَ التَّوحیدُ الخالِصُ . (5)

.

1- .نهج البلاغه: الخطبه 1 ، الاحتجاج: ج 1 ص 473 ح 113 ، عوالی اللآلی: ج 4 ص 126 ح 215 ولیس فیه ذیله من «لشهاده ...» ، بحار الأنوار: ج 4 ص 247 ح 5 . راجع : الإخلاص / أصناف الإخلاص / الإخلاص فی الدین .
2- .التغییه: جعل الشیء غایه للسلوک والحرکه ، والغایه لابدّ أن تقع فی الذهن ابتداء السلوک حتّی تکون باعثه له ، فمعنی الکلام أنّ اللّه تعالی یصحّ أن یجعله الإنسان غایهً لسلوکه الإنسانی ، ولکن المغیّی ، أی الذی یقع فی الذهن قبل السلوک غیر اللّه الذی هو غایه موصول بها بعد السلوک ؛ لأنّ ما هو واقع فی الذهن محدود ، واللّه تعالی وصف نفسه بغیر محدودیّه ، فالذاکر اللّه الذی هو مفهوم واقع فی ذکرک وذهنک ویوجب توجّهک وسلوکک إلی اللّه تعالی غیر اللّه الذی هو مصداق تامّ حقیقی لهذا المفهوم ، وموصل وموصول لک فی سلوکک إلیه ، فإذا کان هذا المفهوم غیر اللّه فأسماؤه الّتی تحکی عن هذه المفاهیم غیر اللّه بطریق أولی ، بل هی مضافه إلیه إضافه ما ، فما ذهب إلیه قوم من اتّحاد الاسم والمعنی باطل (هامش المصدر) .
3- .الأعراف: 180 .
4- .. الإسراء: 110 .
5- .التوحید: ص 58 ح 16 ، بحار الأنوار: ج 4 ص 160 ح 5 .

ص: 39



1 / 4 توحید خالص

ر . ک : ص 253 (فصل یکم: بیرون آمدن از مرز تشبیه و تعطیل) .

1 / 4توحید خالصامام علی علیه السلام :سرلوحه دین ، معرفت اوست و اوج معرفتش ، تصدیق او و نهایتِ تصدیق او ، یگانه دانستنش و نهایت یگانه دانستنش ، اخلاص برای او و کمال اخلاص، نفی صفات از اوست ؛ زیرا هر صفتی گواهی می دهد که غیر از موصوف است و هر موصوفی گواهی می دهد که غیر از صفت است .

امام صادق علیه السلام :خداوند، غایت سالکان به سوی اوست ؛ ولی این غایت قرار داده شده [در اندیشه انسان] غیر از خودِ غایت است ، (1) در ربوبیّت، یگانه است و خود را به بی نهایت، توصیف کرده است . پس [صورت خیالیِ] یادآورِ خدا ، غیر از خداست و خدا، غیر از نام های اوست [و جز او ]هر چه که نام چیز بر آن اطلاق شود ، مخلوق است . آیا نمی بینی که می گوید : «عزّت، از آنِ خداست . عظمت، از آنِ خداست» و می گوید : «و نام های زیبا، از آنِ خداست . پس او را بدانها بخوانید» و باز فرموده است : «بگو : خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید . هر کدام را بخوانید ، نام های نیکو از آنِ اوست» . پس نام ها به او اضافه می شوند ، (نه آن که خود او باشند) و این، یعنی توحید ناب .

.

1- .مُغَیّی که در متن آمده ، اسم مفعول از «تغییه»، یعنی غایت حرکت قرار دادن چیزی است و غایت ، باید پیش از حرکت به ذهن بیاید تا موجب و محرّک آن شود . بر این اساس، معنای حدیث چنین می شود که: صحیح است انسان، خدای متعال را غایت حرکت انسانی خود قرار دهد ؛ امّا مغیّی که پیش از حرکت به ذهن می آید ، غیر از آن خدایی است که پس از سلوک و در انتهای حرکت به آن می رسیم ؛ زیرا آنچه در ذهن است، محدود است، ولی خدای متعال خود را به نامحدود بودن توصیف کرده است . پس یادآور خدا که مفهومی در یاد و ذهن توست و موجب توجّه و حرکت به سوی او می شود ، غیر از خداوند در خارج است که مصداق واقعی و عینی آن است و رساننده تو به غایت و همان غایت حرکت توست . پس چون این مفهوم غیر از خدا شد ، نام های او هم که حکایتگر این مفاهیم هستند، به دلیل اولویت غیر از خدا هستند ؛ بلکه آنها فقط گونه ای اضافه به او هستند و در نتیجه، آنچه حکیمان در اتّحاد اسم و معنا گفته اند ، نادرست است (حاشیه التوحید ، صدوق) .

ص: 40

عنه علیه السلام :اِسمُ اللّهِ غَیرُ اللّهِ ، وکُلُّ شَیءٍ وَقَعَ عَلَیهِ اِسمُ شَیءٍ فَهُوَ مَخلوقٌ ما خَلا اللّهَ ، فَأَمّا ما عَبَّرَتِ الأَلسُنُ عَنهُ أَو عَمِلَتِ الأَیدی فیهِ فَهُوَ مَخلوقٌ وَاللّهُ غایَهُ مَن غایاهُ ، وَالمُغیّی غَیرُ الغایَهِ ، وَالغایَهُ مَوصوفَهٌ ، وکُلُّ مَوصوفٍ مَصنوعٌ ، وصانِعُ الأَشیاءِ غَیرُ مَوصوفٍ بِحَدٍّ مُسَمّیً ، لَم یَتَکَوَّن فَتُعرَفَ کَینونَتُهُ بِصُنعِ غَیرِهِ ، ولَم یَتَناهَ إِلی غایَهٍ إِلاّ کانَت غَیرَهُ ، لا یَذِلُّ مَن فَهِمَ هذَا الحُکمَ أَبَدا ، وهُوَ التَّوحیدُ الخالِصُ ، فَاعتَقِدوهُ وصَدِّقوهُ وتَفَهَّموهُ بِإِذنِ اللّهِ عز و جل . ومَن زَعَمَ أَنَّهُ یَعرِفُ اللّهَ بِحِجابٍ أَو بِصورَهٍ أَو بِمِثالٍ فَهُوَ مُشرِکٌ ؛ لِأَنَّ الحِجابَ وَالمِثالَ وَالصّورَهَ غَیرُهُ ، وإِنَّما هُوَ واحِدٌ مُوَحَّدٌ ، فَکَیفَ یُوَحِّدُ مَن زَعَمَ أَنَّهُ عَرَفَهُ بِغَیرِهِ ، إِنَّما عَرَفَ اللّهَ مَن عَرَفَهُ بِاللّهِ فَمَن لَم یَعرِفهُ بِهِ فَلَیسَ یَعرِفُهُ ، إِنَّما یَعرِفُ غَیرَهُ ، وَاللّهُ خالِقُ الأَشیاءِ لا مِن شَیءٍ. یُسَمّی بِأَسمائِهِ فَهُوَ غَیرُ أَسمائِهِ وَالأَسماءُ غَیرُهُ ، وَالمَوصوفُ غَیرُ الواصِفِ. فَمَن زَعَمَ أَنَّهُ یُؤمِنُ بِما لا یَعرِفُ فَهُوَ ضالٌّ عَنِ المَعرِفَهِ. لا یُدرِکُ مَخلوقٌ شَیئا إِلاّ بِاللّهِ ، ولا تُدرَکُ مَعرِفَهُ اللّهِ إِلاّ بِاللّهِ ، وَاللّهُ خِلوٌ مِن خَلقِهِ ، وخَلقُهُ خِلوٌ مِنهُ. إِذا أَرادَ اللّهُ شَیئا کانَ کَما أَرادَ بِأَمرِهِ مِن غَیرِ نُطقٍ ، لا مَلجَأَ لِعِبادِهِ مِمّا قَضی ، ولا حُجَّهَ لَهُم فیمَا ارتَضی ، لَم یَقدِروا عَلی عَمَلٍ ولا مُعالَجَهٍ مِمّا أَحدَثَ فی أَبدانِهِمُ المَخلوقَهِ إِلاّ بِرَبِّهِم ، فَمَن زَعَمَ أَنَّهُ یَقوی عَلی عَمَلٍ لَم یُرِدهُ اللّهُ عز و جل ، فَقَد زَعَمَ أَنَّ إِرادَتَهُ تَغلِبُ إِرادَهَ اللّهَ تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ (1) . (2)

.

1- .قال الصدوق قدس سره : معنی ذلک أنّ من زعم أنّه یقوی علی عملٍ لم یرده اللّه أن یقوّیه علیه ، فقد زعم أنّ إرادته تغلب إراده اللّه ، تبارک اللّه ربّ العالمین (المصدر) .
2- .التوحید: ص 142 ح 7 وص 192 ح 6 ، الکافی: ج 1 ص 113 ح 4 وفیهما صدره إلی «والأسماء غیره» وکلّها عن عبدالأعلی ، بحار الأنوار: ج 4 ص 160 ح 6 .

ص: 41

امام صادق علیه السلام :نام خدا، غیر از خداست و جز خدا، هر چه که شی ء بر آن اطلاق شود ، مخلوق است ؛ امّا آنچه زبان ها بدان تعبیر می کنند و یا دست ساز [انسان ]است، (1) مخلوق است و خداوند، غایت سالکان به سوی اوست و غایت [تصوّر شده] غیر از خودِ غایت است . غایت، موصوف است و هر موصوفی ، ساخته شده و سازنده اشیا ، حدّی معیّن ندارد تا بدان وصف شود و [خدا] ساخته نشده تا از ساختن سازنده اش به کُنهش پی برده شود و تا هر کجا که دور بروی ، باز، فراتر از آن است . هر کس این حکمت را بفهمد ، هیچ گاه به خواری [جهل] در نیفتد و این است توحید ناب . پس باورش بدارید و تصدیقش کنید و به اذن خدا ، درکش نمایید . هر کس ادّعا کند که خدا را به پرده و شکل و نمادی می شناسد ، مشرک است ؛ چون پرده و نماد و شکل، غیر از اوست . او یگانه یگانه شمرده شده است . پس، آن که ادّعا می کند او را با غیر او شناخته ، چگونه یگانه اش شمرده است ؟ تنها کسی خدا را شناخته که خدا را به خدا شناخته باشد و هر کس که او را به او نشناخته باشد ، او را نشناخته است ؛ بلکه غیر او را شناخته است . و خداوند، آفریدگار چیزها از نیستی است . با نام هایش از او نام می برند ؛ امّا او غیر از نام های خود است و نام هایش هم غیر از اویند و موصوف، غیر از وصف کننده است . پس هر کس ادّعا کند به چیزی که نمی شناسد ، ایمان دارد ، از [طریق] معرفت، دور افتاده است . مخلوق، چیزی را جز با [یاری] خدا درک نمی کند و به معرفت خدا هم، جز با خدا نمی توان رسید . خدا از خلقش مجرّد است و خلقش از او به کنارند . هر گاه خدا اراده کاری را کند ، همان گونه که خواسته ، واقع می شود، بی آن که سخنی بگوید . بندگانش پناهگاهی در برابر قضای او و حجّتی در برابر آنچه پسندیده ، ندارند ، توان کاری را ندارند و چاره ای برای آنچه در کالبدهای آفریده شده شان پدید آورده است، نمی توانند کرد ، جز به یاری پروردگارشان . پس هر کس ادّعا کند که بر کاری تواناست که خدای عز و جل نخواسته است ، ادّعای [باطل ]غلبه اراده اش بر اراده خداوند دارد . والاست خدای جهانیان .

.

1- .یعنی واژه ای که به عنوان نام خدا بر زبان می آورند و یا با دست می نویسند .

ص: 42

الإمام الجواد علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ إِقرارا بِنِعمَتِهِ ، ولا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ إِخلاصا لِوَحدانِیَّتِهِ . (1)

1 / 5ما یَمتَنِعُ فِی التَّوحیدِالإمام علیّ علیه السلام :ما وَحَّدَهُ مَن کَیَّفَهُ ، ولا حَقیقَتَهُ أَصابَ مَن مَثَّلَهُ ، ولا إِیّاهُ عَنی مَن شَبَّهَهُ . (2)

عنه علیه السلام :دَلیلُهُ آیاتُهُ ، ووُجودُهُ إِثباتُهُ ، ومَعرِفَتُهُ تَوحیدُهُ ، وتَوحیدُهُ تَمییزُهُ مِن خَلقِهِ ، وحُکمُ التَّمییزِ بَینونَهُ صِفَهٍ لا بَینونَهُ عُزلَهٍ ، إِنَّهُ رَبٌّ خالِقٌ غَیرُ مَربوبٍ مَخلوقٍ ، کُلَّما یُتَصَوَّرُ فَهُوَ بِخِلافِهِ . (3)

.

1- .الاحتجاج: ج 2 ص 472 ح 322 ، إعلام الوری: ج 2 ص 103 ، روضه الواعظین: ص 263 کلّها عن الریّان بن شبیب ، المناقب لابن شهر آشوب: ج 4 ص 382 عن ریّان بن شبیب ویحیی الزّیات وغیرهما ، بحار الأنوار: ج 50 ص 76 ح 3 .
2- .نهج البلاغه: الخطبه 186 ، بحار الأنوار: ج 77 ص 310 ح 14 .
3- .الاحتجاج : ج 1 ص 475 ح 115 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 253 ح 7 .

ص: 43



1 / 5 موانع توحید

امام جواد علیه السلام :ستایش، خدای را از سرِ اقرار به نعمتش، و «لا إله إلاّ اللّه »، از سرِ سَره ساختن وحدانیتش است .

1 / 5موانع توحیدامام علی علیه السلام :آن که از چگونگی او بگوید ، یگانه اش نشمرده است و آن که از او نمادی ساخته ، به حقیقتش نرسیده است و آن که به چیزی شبیهش کرده ، به معنایش پی نبرده است .

امام علی علیه السلام:دلیل وجود او، نشانه های اوست و وجود او، ثابت داشتن او و معرفتش، یگانه شمردنش و یگانه شمردنش ، جدا کردن او از خلقش، به معنای یکی نبودن اوصاف او با اوصاف خلق است، نه کنار بودن و فاصله داشتن . او پروردگار و آفریدگار است، نه پرورده و آفریده. هر گونه تصوّر شود ، او خلاف آن است .

.


ص: 44

عنه علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَنِ التَّوحیدِ : التَّوحیدُ أَلاّ تَتَوَهَّمَهُ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ رَجُلٌ أَن یَذکُرَ لَهُ مِنَ التَّوحیدِ ما یَسهَلُ الوُقوفُ عَلَیهِ ویَتَهَیَّأُ حِفظُهُ : أَمَّا التَّوحیدُ فَأَلاّ تُجَوِّزَ عَلی رَبِّکَ ما جازَ عَلَیکَ . (2)

الإمام الرضا علیه السلام :لَیسَ اللّهَ عَرَفَ مَن عَرَفَ بِالتَّشبیهِ ذاتَهُ ، ولا إِیّاهُ وَحَّدَ مَنِ اکتَنَهَهُ ، ولا حَقیقَتَهُ أَصابَ مَن مَثَّلَهُ ، ولا بِهِ صَدَّقَ مَن نَهّاهُ . (3)

الکافی عن أَبی الحسن علیه السلام :اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ هُوَ واحِدٌ لا واحِدَ غَیرُهُ ، لاَ اختِلافَ فیهِ ، ولا تَفاوُتَ ، ولا زِیادَهَ ولا نُقصانَ . (4)

.

1- .نهج البلاغه: الحکمه 470 ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 124 ، روضه الواعظین: ص 48 ، أعلام الدین : ص 318 عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار: ج 5 ص 52 ح 86 .
2- .التوحید: ص 96 ح 1 ، معانی الأخبار: ص 11 ح 2 ، مشکاه الأنوار: ص 39 ح 8 ، روضه الواعظین: ص 48 ولیس فیه صدره ، بحار الأنوار: ج 4 ص 264 ح 13 .
3- .التوحید: ص 35 ح 2 ، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 150 ح 51 کلاهما عن القاسم بن أیّوب العلوی ، الأمالی للمفید: ص 254 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری ، الأمالی للطوسی: ص 22 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری وفیهما «لیس اللّه عبد من نعت ذاته» بدل «لیس اللّه عرف من عرف بالتشبیه ذاته» ، بحار الأنوار: ج 4 ص 228 ح 3 .
4- .الکافی: ج 1 ص 119 ح 1 ، التوحید: ص 62 ح 18 ، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 128 ح 23 کلّها عن الفتح بن یزید الجرجانی ، بحار الأنوار: ج 4 ص 173 ح 2 .

ص: 45

امام علی علیه السلام در پاسخ به این که: توحید چیست؟ : توحید، آن است که او را به وَهم نیاوری .

امام صادق علیه السلام در پاسخ مردی که از او خواست توحید را به گونه ای برایش بیان کند که آگاهی از آن، برایش آسان و زمینه حفظش فراهم باشد : امّا توحید، آن است که آنچه بر تو ممکن است، بر او ممکن ندانی .

امام رضا علیه السلام :آن که ذات خدا را با تشبیه بشناسد ، خدا را نشناخته است و آن که از کُنهش بکاود ، او را یگانه نشمرده است و آن که برای او نمادی بسازد، به حقیقتش نرسیده است و آن که برایش نهایت پنداشته ، تصدیقش نکرده است .

الکافی : به نقل از ابوالحسن علیه السلام (1) خداوند که جلالتش بشکوه باد یکتایی است که یکتای دیگری غیر از او نیست ؛ نه اختلاف و تفاوتی در او هست، و نه کم و زیادی .

.

1- .مقصود از ابوالحسن در این جا، امام رضا علیه السلام یا امام هادی علیه السلاماست(ر . ک: معجم رجال الحدیث: ج19 ، ص110).

ص: 46

المرتبه الثّانیه : التّوحید فی الصّفاتإِنّ التَّوحید الوصفیّ یعنی نفی الصفات الزائده عن الذات الإلهیه ، وهذا المطلب یلازم التَّوحید الذاتی؛ إِذ علی أَساس التَّوحید الذاتی أَنّ اللّه تعالی غیر مرکّب من أَجزاء ، وقبول الصفات الزائده علی الذات یستلزم أَنّ اللّه تعالی مرکّب من الذات والصفات . والتَّوحید الوصفیّ یتعلّق بصفات الذات لا صفات الفعل ، وبعباره أُخری : إِنّ صفات الذات کالعلم والقدره هی عین ذاته تعالی ، أَمّا صفات الفعل کالإراده والکلام فهی من أَفعاله تعالی وهی حادثه . لقد اعتبر بعض المحقّقین التوحید الوصفیّ بمعنی توحید اللّه سبحانه فی الصفات الکمالیه ، وهذا الرأی مفاد بعض الأَحادیث ، مثل : کُلُّ عَزیزٍ غَیرَهُ ذَلیلٌ ، وکُلُّ قَوِیٍّ غَیرَهُ ضَعیفٌ ، وکُلُّ مالِکٍ غَیرَهُ مَملوکٌ ... . (1) وقد ذکرنا هذا المعنی للتوحید الوصفیّ والأَحادیث المتعلقه به فی ذیل التَّوحید الذاتی .

.