گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد پنجم
فصل سوم: تعداد نام های خدا



3 / 1 تعداد نام های لفظی

اشاره

فصل سوم: تعداد نام های خدا3 / 1تعداد نام های لفظیپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در قرآن ، 99 اسم [برای خدا] هست که هر کسی آنها را برشمارَد ، به بهشت در می آید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، 99 نام دارد ؛ صد منهای یک . هر که آنها را بر شمرَد ، به بهشت در خواهد آمد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بی گمان ، برای خداوند تبارک و تعالی 99 نام است ؛ صد نام بجز یکی . هر کس آنها را به شماره در آورَد ، به بهشت در خواهد آمد و آنها این نام هایند : اللّه (خداوندگار) ، اله (خدا) ، واحد (یکتا) ، احد (یگانه) ، صمد (بی نیاز) ، (1) اوّل (نخستین) ، آخر (واپسین) ، سمیع (شنوا) ، بصیر (بینا) ، قدیر (توانا) ، قاهر (چیره) ، علیّ (والا) ، اعلی (برتر) ، باقی (پاینده) ، بدیع (نوآور) ، بارئ (آغازگر) ، اکرم (گرامی) ، ظاهر (پیدا) ، باطن (نهان) ، حی (زنده) ، حکیم (فرزانه) ، علیم (دانا) ، حلیم (بردبار) ، حفیظ (نگاهدار) ، حق ، حسیب (بسنده) ، حمید (ستوده) ، حَفیّ (پذیرنده) ، ربّ (پروردگار) ، رحمان (بخشاینده) ، رحیم (بخشنده) ، ذارئ (آفریننده) ، رزّاق (روزی رسان) ، رقیب (مراقب) ، رئوف ، رائی (بیننده) ، سلام (سلامت بخش) ، مؤمن (پناه دهنده) ، مهیمن (پرهیمنه) ، عزیز (پیروزمند) ، جبّار (جبران کننده) ، متکبّر (بس سترگ) ، سیّد (سروَر) ، سُبّوح (منزّه) ، شهید (گواه) ، صادق (راستگو) ، صانع (سازنده) ، طاهر (پاک) ، عدل (دادگر) ، عفُوّ (درگذرنده) ، غفور (آمرزشگر) ، غنی (توانگر) ، غیاث (فریادرَس) ، فاطر (پدیدآورنده) ، فرد (یکتا) ، فتّاح (گشایشگر) ، فالق (شکافنده) ، قدیم (قدیم) ، مَلک (فرمان روا) ، قُدّوس (پاکیزه) ، قویّ (نیرومند) ، قریب (نزدیک) ، قیّوم (برپادارنده) ، قابض (تنگ گیرنده) ، باسط (گستراننده) ، قاضی الحاجات (برآورنده نیازها) ، مجید (بشکوه) ، مولی (اختیاردار) ، منّان (منّت گذار) ، محیط (فراگیر) ، مبین (آشکار) ، مُقیت (نگه دارنده) ، مصوِّر (تصویرگر) ، کریم ، کبیر (بزرگ) ، کافی (کفایت کننده) ، کاشف الضُّر (گشایش دهنده در سختی) ، وَتْر (تنها) ، نور ، وهّاب (بسیار بخشنده) ، ناصر (یاور) ، واسع (وسعت بخش) ، وَدود (مِهروَرز) ، هادی (راهنما) ، وَفی (وفادار) ، وکیل ، وارث (ارث برنده) ، بَر (نیکوکار) ، باعث (برانگیزنده) ، توّاب (بازگردنده) ، جلیل (پرشکوه) ، جواد (باسخاوت) ، خبیر (آگاه) ، خالق (آفریدگار) ، خیرُ الناصرین (بهترینِ یاوران) ، دیّان (داور) ، شکور (بسیار سپاس گزارنده) ، عظیم (باعظمت) ، لطیف (ریزبین) و شافی (شفادهنده) .

.

1- .صمد، یعنی : «قلّه مجد و شکوه»، و گفته شده : «جاودان و پاینده» و نیز گفته شده است : «آن که در نیازها به او روی می آورند» .

ص: 180

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَنِ الأَسماءِ التِّسعَهِ وَالتِّسعینَ الَّتی مَن أَحصاها دَخَلَ الجَنَّهَ 1 : هِیَ فِی القُرآنِ : فَفِیالفاتِحَهِ خَمسَهُ أَسماءٍ: یا أللّهُ، یارَبُّ، یا رَحمانُ، یا رَحیمُ، یا مالِکُ. وفِی البَقَرَهِ ثَلاثَهٌ وثَلاثونَ اسما : یا مُحیطُ ، یا قَدیرُ ، یا عَلیمُ ، یا حَکیمُ ، یا عَلِیُّ ، یا عَظیمُ ، یا تَوّابُ ، یا بَصیرُ ، یا وَلِیُّ ، یا واسِعُ ، یا کافی ، یا رَؤوفُ ، یا بَدیعُ ، یا شاکِرُ ، یا واحِدَ ، یا سَمیعُ ، یا قابِضُ ، یا باسِطُ ، یا حَیُّ ، یا قَیّومُ ، یا غَنِیُّ ، یا حَمیدُ ، یا غَفورُ ، یا حَلیمُ ، یا إِلهُ ، یا قَریبُ ، یا مُجیبُ ، یا عَزیزُ ، یا نَصیرُ ، یا قَوِیُّ ، یا شَدیدُ ، یا سَریعُ ، یا خَبیرُ . وفی آلِ عِمرانَ : یا وَهّابُ ، یا قائِمُ ، یا صادِقُ ، یا باعِثُ ، یا مُنعِمُ ، یا مُتَفَضِّلُ. وفِی النِّساءِ : یا رَقیبُ ، یا حَسیبُ ، یا شَهیدُ ، یا مُقیتُ ، یا وَکیلُ ، یا عَلِیُّ ، یا کَبیرُ . وفِی الأَنعامِ : یا فاطِرُ ، یا قاهِرُ ، یا لَطیفُ ، یا بُرهانُ . وفِی الأَعرافِ : یا مُحیی ، یا مُمیتُ . وفِی الأَنفالِ : یا نِعمَ المَولی ، یا نِعمَ النَّصیرُ . وفی هودٍ : یا حَفیظُ ، یا مَجیدُ ، یا وَدودُ ، یا فَعّالُ لِما یُریدُ . وفِی الرَّعدِ : یا کَبیرُ ، یا مُتَعالِ . وفِی إِبراهیمُ : یا مَنّانُ ، یا وارِثُ . وفِی الحِجرِ : یا خَلاّقُ . وفی مَریمَ : یا فَردُ . وفی طه : یا غَفّارُ . وفی «قَد أَفلَحَ» : یا کَریمُ . وفِی النُّور : یا حَقُّ ، یا مُبینُ . وفِی الفُرقانِ : یا هادی . وفی سَبَأٍ : یا فَتّاحُ . وفِی الزُّمَرِ : یا عالِمُ . وفی غافِرٍ : یا غافِرُ ، یا قابِلَ التَّوبَهِ ، یا ذَا الطَّولِ ، یا رَفیعُ . وفِی الذَّارِیاتِ : یا رَزّاقُ ، یا ذَا القُوَّهِ ، یا مَتینُ . وفِی الطور : یا برّ . وفِی «اقتَرَبَت» : یا مَلیکُ ، یا مُقتَدِرُ . وفِی الرَّحمن : یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ ، یا رَبَّ المَشرِقَینِ ، یا رَبُّ المَغرِبَینِ ، یا باقی ، یا مُهَیمِنُ . وفِی الحَدیدِ : یا أَوَّلُ ، یا آخِرُ ، یا ظاهِرُ ، یا باطِنُ . وفِی الحَشرِ : یا مَلِکُ ، یا قُدّوسُ ، یا سَلامُ ، یا مُؤمِنُ ، یا مُهَیمِنُ ، یا عَزیزُ ، یا جَبّارُ ، یا مُتَکَبِّرُ ، یا خالِقُ ، یا بارِئُ ، یا مُصَوِّرُ . وفِی البُروجِ : یا مُبدِئُ ، یا مُعیدُ . وفِی الفَجرِ : یا وَترُ . وفِی الإِخلاصِ : یا أَحَدُ ، یا صَمَدُ . (1)

.

1- .الدرّ المنثور : ج 3 ص 615 نقلاً عن أبی نعیم عن محمّد بن جعفر ؛ بحار الأنوار : ج 93 ص 273 ح 4 .

ص: 181

امام صادق علیه السلام هنگامی که از وی درباره آن 99 نام خدا پرسیده شد که هر کس آنها را بر شمرَد ، به بهشت در می آید : آنها در قرآن است . در سوره فاتحه ، پنج نام آمده است : ای خدا ، ای پروردگار ، ای بخشاینده ، ای بخشنده ، ای مالک ! و در سوره بقره ، 33 نام آمده است : ای فراگیر ، ای توانا ، ای دانا ، ای فرزانه ، ای والا ، ای باعظمت ، ای بازگردنده ، ای بینا ، ای مولا ، ای وسعت بخش ، ای کفایت کننده ، ای رئوف ، ای نوآور ، ای سپاس گزار ، ای یکتا ، ای شنوا ، ای تنگْ گیرنده ، ای گستراننده ، ای زنده ، ای برپادارنده ، ای توانگر ، ای ستوده ، ای آمرزشگر ، ای بردبار ، ای معبود ، ای نزدیک ، ای اجابت کننده ، ای همیشه پیروز ، ای همیشه یاور ، ای نیرومند ، ای سخت ، ای سریع ، ای آگاه ! و در سوره آل عمران : ای بسیار بخشنده ، ای برپا ، ای راستگو ، ای برانگیزنده ، ای نعمت بخش ، ای بخشنده به بی استحقاق ! و در سوره نساء : ای مراقب ، ای بسنده ، ای گواه ، ای نگه دارنده ، ای وکیل ، ای والا ، ای بزرگ ! و در سوره انعام : ای پدیدآورنده ، ای چیره ، ای ریزبین ، ای برهان ! و در سوره اعراف : ای زنده کننده ، ای میراننده ! و در سوره انفال : ای بهترین مولا ، ای بهترین یاور ! و در سوره هود : ای نگاهدار ، ای بشکوه ، ای مهرورز ، ای کننده آنچه می خواهد ! و در سوره رعد : ای بزرگ ، ای برتری جو ! و در سوره ابراهیم : ای منّت گذار ، ای ارث برنده ! و در سوره حِجر : ای بسیار پدیدآورنده ! و در سوره مریم : ای تنها ! و در سوره طه : ای آمرزشگر ! و در سوره مؤمنون : ای کریم ! و در سوره نور : ای حق ، ای آشکارساز ! و در سوره فرقان : ای راهنما ! و در سوره سبأ : ای گشایشگر ! و در سوره زُمَر : ای دانا ! و در سوره غافر : ای پوشاننده ، ای توبه پذیر ، ای اهل گشاده دستی ، ای بلندپایه ! و در سوره ذاریات : ای روزی رسان ، ای پرتوان ، ای استوار ! و در سوره طور : ای نیکو ! و در سوره قمر : ای همیشه فرمان روا ، ای مقتدر ! و در سوره الرحمان : ای صاحب شکوه و بزرگواری ، ای پروردگارِ دو مشرق ، ای پروردگار دو مغرب ، ای پاینده ، ای با اُبُّهت ! و در سوره حدید : ای نخستین ، ای واپسین ، ای پیدا ، ای نهان ! و در سوره حشر : ای فرمان روا ، ای پاکیزه ، ای سلامت بخش ، ای پناه دهنده ، ای پُرهیمنه ، ای پیروزمند ، ای جبران کننده ، ای بی اندازه سترگ ، ای آفریدگار ، ای آفریننده ، ای تصویرگر ! و در سوره بروج : ای آغازگر ، ای بازآورنده ! و در سوره فجر : ای فرد ! و در سوره اخلاص : ای یگانه ، ای صمد ! (1)

.

1- .معنای صمد، در حدیث قبل گذشت .

ص: 182

. .


ص: 183

. .


ص: 184

. .


ص: 185

. .


ص: 186

. .


ص: 187



بحثی درباره تعداد اسمای حُسنای لفظی

بحثی درباره تعداد اسمای حُسنای لفظیعلاّمه طباطبایی می گوید : دلیلی در آیات قرآن کریم نیست که تعداد اسمای حسنا (نام های زیبا) را معیّن کند ؛ بلکه سخن خداوند در این آیه ها : «اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی . (1) خداوند که بجز او خدایی نیست ، اسمای حسنا دارد» . «وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا . (2) اسمای حُسنا از آنِ خداست ، پس او را به آنها بخوانید» . «لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ . (3) اسمای حسنا از آنِ اوست ، هر چه در آسمان ها و زمین هست، او را تنزیه می کند» .

.

1- .طه : آیه 8 .
2- .اعراف : آیه 180 .
3- .حشر : آیه 24 .

ص: 188

و آیه هایی شبیه اینها ، ظاهرش آن است که هر نام موجود و زیباترینِ آنها در معنا ، از آنِ خدای متعال است . پس اسمای حسنای او، به هیچ شماره ای محدود نمی شود . و آنچه از این نام ها که در الفاظ کتاب الهی آمده است، صد و بیست و اندی نام است که عبارت اند از : الف اله (خدا) ، اَحَد (یگانه) ، اوّل (نخستین) ، آخِر (واپسین) ، اَعلی (برتر) ، اَکرم (گرامی) ، اَعلم (داناترین) ، اَرحمُ الراحمین (بخشنده ترینِ بخشندگان) ، اَحکمُ الحاکمین (حاکم ترینِ حاکمان) ، اَحسنُ الخالقین (بهترینِ آفرینندگان) ، اَهل التقوی (شایسته پروا) ، اَهل المغفره (شایسته آمرزیدن) ، اَقرب (نزدیک ترین) ، اَبقی (پاینده ترین) ؛ ب بارئ (آفریدگار) ، باطن (نهان) ، بدیع (نوآور) ، بَر (نیکوکار) ، بصیر (بینا) ؛ ت توّاب (بازگردنده) ؛ ج جبّار (جبران کننده) ، جامع (گردآورنده) ؛ ح حکیم (فرزانه) ، حلیم (بردبار) ، حی (زنده) ، حق ، حمید (ستوده) ، حسیب (بسنده) ، حفیظ (نگاهدار) ، حَفیّ (پذیرنده) ؛ خ خبیر (آگاه) ، خالق (آفریدگار) ، خلاّق ، خیر (نیک) ، خیر الماکرین (بهترینِ چاره گران) ، خیر الرازقین (بهترینِ روزی رسانان) ، خیر الفاصلین (بهترینِ فیصله دهندگان) ، خیر الحاکمین (بهترینِ حکم دهندگان) ، خیر الفاتحین (بهترینِ گشایشگران) ، خیر الغافرین (بهترینِ پوشانندگان) ،

.


ص: 189

خیر الوارثین (بهترینِ میراث بران) ، خیر الرّاحمین (بهترینِ مهربانان) ، خیر المُنزلین (بهترینِ جای دهندگان) ؛ د ذو العرش (دارای سریر [فرمان روایی]) ، ذو الطَّول (باسخاوت) ، ذو الانتقام (انتقام گیرنده) ، ذو الفضل العظیم (دارای فضل بزرگ) ، ذو الرحمه (دارای رحمت) ، ذو القوّه (نیرومند) ، ذو الجلال و الإکرام (صاحب جلال و شکوه) ، ذو المعارج (دارای والایی ها) ؛ ذ رحمان (بخشاینده) ، رحیم (بخشنده) ، رئوف ، رَبّ (پروردگار) ، رفیع الدرجات (بلندْمرتبه) ، رزّاق (روزی رسان) ، رقیب (مراقب) ؛ ر سمیع (شنوا) ، سلام (سلامت بخش) ، سریع الحساب (زود حسابرس) ، سریع العقاب (زود کیفردهنده) ؛ ز شهید (گواه) ، شاکر (قدردان) ، شکور (بسیار سپاس گزار) ، شدید العقاب (سخت کیفر) ، شدید المِحال (سختگیر) ؛ س صمد (در اوج شکوه ؛ آن که در هر نیازی ، بدو روی می آورند) ؛ ش ظاهر (پیدا) ؛ ص علیم (بس دانا) ، عزیز (همیشه پیروز) ، عَفُو (درگذرنده) ، عَلی (والا) ، عظیم (باعظمت) ، علاّم الغیوب (دانا به نهان ها) ، عالم الغیب و الشهاده (آگاه به غیب و حضور) ؛ ض غنیّ (توانگر) ، غفور (آمرزشگر) ، غالب (مسلّط) ، غافر الذنب (پوشاننده گناه) ، غفّار (بسیار آمرزنده) ؛

.


ص: 190

ط فالق الإصباح (شکافنده سپیده) ، فالق الحَبّ و النوی (شکافنده دانه و هسته) ، فاطر (پدیدآورنده) ، فتّاح (گشایشگر) ؛ ظ قویّ (نیرومند) ، قُدّوس (منزّه) ، قیّوم (برپادارنده) ، قاهر (چیره) ، قهّار (بسیار چیره) ، قریب (نزدیک) ، قادر (توانا) ، قدیر (همیشه پُرتوان) ، قابل التّوب (توبه پذیرنده) ، القائم علی کُلّ نفسٍ بما کَسَبَت (چیره بر هر آنچه انسان به دست می آورد) ؛ ع کبیر (بزرگ) ، کریم ، کافی (کفایت کننده) ؛ غ لطیف (ریزبین) ؛ ف مَلِک (فرمان روا) ، مؤمن (پناه دهنده) ، مُهَیمِن (پُرهیمنه) ، متکبّر (بس سترگ) ، مصوِّر (تصویرگر) ، مجید (باشکوه) ، مُجیب (اجابت کننده) ، مُبین (آشکار) ، مولی (اختیاردار) ، محیط (فراگیر) ، مُقیت (نگه دارنده) ، متعالی (والا) ، مُحیی (زنده کننده) ، متین (استوار) ، مقتدر ، مستعان (آن که از وی کمک خواهند) ، مُبدی (آغازگر) ، مالک المُلک (صاحب حقّ فرمان روایی) ؛ ق نصیر (یاور) ، نور ؛ ل وهّاب (بخشنده) ، واحد (یکتا) ، ولی ، والی ، واسع (وسعت دهنده) ، وکیل ، ودود (مهرورز) ؛ م هادی (راهنما) . گذشت که گفته قرآن : «وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَی ؛ و نام های زیبا، از آنِ خداست» ، «ولَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی ؛ ونام های زیبا، برای اوست» ، ظاهرش این است که معانی این نام ها، به طور حقیقی و اصیل، از آنِ خداست و به تَبَع ، از آنِ

.


ص: 191

غیر اوست . پس او مالک حقیقیِ اسم هاست؛ ولی غیر او، تنها آنچه را از این میان دارد که خدا به او داده باشد ، و با این همه، آنچه را خدا به غیر خود داده، از مِلک او بیرون نمی رود . برای مثال ، حقیقت علم، از آنِ خدای سبحان است، و غیر خدا، بهره ای از آن ندارد، مگر علمی را که خدا به او بخشیده باشد، و با این همه، علم، از آنِ خداست و از مِلک و سلطنت خدا بیرون نمی رود . امّا آنچه که هر دو فرقه[ی شیعه و اهل سنّت] ، به طور مستفیض (1) از پیامبر صلی الله علیه و آلهنقل کرده اند که : «خداوند، 99 نام دارد ؛ صد نام منهای یکی . هر که آنها را به شمار آورَد ، به بهشت درمی آید» یا شبیه به این کلمات، هیچ دلالتی بر توقیفی بودن [ اسمای الهی ]ندارد . این، از نگاه بحث تفسیری است ؛ امّا حکم شرعی آن ، مربوط به علم فقه است و احتیاط در دین، اقتضا می کند که در نام بردن، به همان نام هایی بسنده شود که از طریق نقل رسیده اند . البته جاری کردن [دیگر نام ها بر زبان] و اطلاق نمودن [ آنها بر خداوند] ، بدون این که آنها را «نام» بشمریم ، آسان [و بی اشکال] است . (2)

.

1- .«مستفیض»، به روایتی می گویند که از چندین طریق نقل شده است ؛ ولی به حدّ تواتر نمی رسد .
2- .المیزان فی تفسیر القرآن : ج 8 ص 356 359 .

ص: 192

3 / 2عدد الأَسماء التکوینیّهالکتاب«وَ لَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَهٍ أَقْلَمٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ » . (1)

«قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا » . (2)

«وَ إِن تَعُدُّواْ نَعَمتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا» . (3)

الحدیثالإمام الصادق علیه السلام فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی: «قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ . . .» : قَد أَخبَرَکَ أَنَّ کَلامَ اللّهِ عز و جللَیسَ لَهُ آخِرٌ ولا غایَهٌ ، ولا یَنقَطِعُ أَبَدا . (4)

تعلیقأَسماء اللّه وکلماته التکوینیّه بمعناها العامّ تشمل جمیع مخلوقات اللّه ، و علی هذا الأَساس فإنّ کلمات اللّه لا عدَّ لها ولاحصر ، والمخلوقات غیر قادره علی إِحصائها ، ولکن هذا لایعنی طبعا أَنّ اللّه غیر قادر علی إِحصائها؛ فهو تعالی یعلم عدد جمیع مخلوقاته؛ ولهذا نری القرآن الکریم یعلن: «وَ أَحْصَی کُلَّ شَیْ ءٍ عَدَدَما» (5) ، «لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَهً وَلاَ کَبِیرَهً إِلاَّ أَحْصَاهَا» (6) ، «وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْنَهُ کِتَبًا» . (7) وإِضافه إِلی الأَسماء والکلمات التکوینیّه العامّه ، فإنّ للّه تعالی أَسماء وکلمات تکوینیّه خاصّه أَیضا تذکر تحت عنوان «أَسماء اللّه الحسنی» ، أو «أَمثاله العلیا» ، أو «آیاته الکبری» ، أَو «اسم اللّه الرضیّ» ، و مصداقُها البارز الأَنبیاءُ والأَولیاء وأَهل البیت علیهم السلام .

.

1- .لقمان : 27 .
2- .الکهف : 109 .
3- .إبراهیم : 34 ، النحل : 18 .
4- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 46 عن أبی بصیر ، تفسیر نور الثقلین : ج 3 ص 313 ح 256 .
5- .الجنّ : 28 .
6- .الکهف : 49 .
7- .النبأ : 29 .

ص: 193



3 / 2 تعداد نام های تکوینی

3 / 2تعداد نام های تکوینیقرآن«و اگر همه آنچه از [جنسِ] درخت در زمین هست، قلم هایی باشند و دریا، [مرکّب شود و ]هفت دریای دیگر به یاری اش آیند [و سخنان خدا را بنویسند ، باز هم] سخنان خدا، پایان نمی گیرند . بی گمان ، خداوند، شکست ناپذیرِ حکیم است» .

«بگو : اگر دریا برای [نوشتنِ] کلمات پروردگارم مرکّب شود ، بی گمان ، دریا پایان می گیرد، پیش از آن که کلمات پروردگارم پایان بیابد ؛ حتّی اگر [دریای دیگری] همانند آن را به کمک بیاوریم» .

«واگر نعمت خدا را شماره کنید ، نمی توانید آنها را بشمرید» .

حدیثامام صادق علیه السلام در تفسیر سخن خدای متعال : «بگو : اگر دریا برای [نوشتنِ ]کلمات پروردگارم مرکّب شود ، ...» : [ این آیه، ]به تو خبر داده است که سخن خداوند عز و جل نه پایانی دارد و نه سرانجامی، و هرگز گسسته نمی شود .

بیاننام های خداوند و کلمات تکوینیِ او، به معنای عام ، شامل همه مخلوقات خداست و بر این اساس ، کلمات خدا حدّ و حصری ندارند و مخلوقات را یارای شمردن آنها نیست ؛ امّا این بدان معنا نیست که خودِ خداوند هم نتواند آنها را بشمارد . خداوند متعال، تعداد همه مخلوقات خود را می داند و از این روست که می بینیم قرآن کریم، اعلان می دارد : «هر چیزی را به عدد، شماره کرده است» . «هیچ کوچک و بزرگی را فرو ننهاده ، مگر آن که شماره اش کرده است» . «و هر چیزی را شماره و ثبت کرده ایم» . خداوند، افزون بر نام ها و کلمات عامّ تکوینی ، نام ها و کلمات خاصّ تکوینی نیز دارد که از آنها با عنوان «اسمای حُسنای خدا» و یا «امثال عُلیا» و یا «آیات کبرا» و یا «اسم مرضیّ خدا» یاد می شود و مصداق بارز آنها ، پیامبران و اولیا و اهل بیت علیهم السلامهستند .

.


ص: 194

. .


ص: 195

. .


ص: 196

الفصل الرابع : الإسم الأعظم4 / 1ما رُوِیَ فی تَفسیرِ الاسمِ الأَعظَمِ4 / 1 1البَسمَلَه. رسول اللّه صلی الله علیه و آله :4055 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» أَقرَبُ إِلَی الاِسمِ الأَعظَمِ (1) مِن سَوادِ العَینِ إِلی بَیاضِها . (2)

.

1- .استعملت کلمه «اسم» فی معناها الجامع القابل للصدق علی جمیع أسمائه تعالی ، فهو من باب ذکر المفهوم والإشاره به إلی المصداق. وبما أنّ الاسم الأعظم أشرف المصادیق فلا محاله أن یکون أولی وأحقّ بانطباق المفهوم علیه . وبهذا یتّضح معنی کون «باسم اللّه » أقرب إلی الاسم الأعظم من سواد العین إلی بیاضها؛ فإنّ القرب بینهما قرب ذاتی ، إذ المفهوم متّحد مع مصداقه خارجا ، وقرب سواد العین إلی بیاضها قرب مکانیّ ، والاتّحاد بینهما وضعیّ (البیان فی تفسیر القرآن : ص 514) .
2- .عدّه الداعی : ص 49 ، تهذیب الأحکام : ج 2 ص 289 ح 1159 عن عبد اللّه بن یحیی الکاهلی عن الإمام الصادق علیه السلام وفیه «ناظر» بدل «سواد» ، عیون أخبار الرضا : ج 2 ص 5 ح 11 عن محمّد بن سنان عن الإمام الرضا علیه السلام ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 21 ح 13 عن إسماعیل بن مهران عن الإمام الرضا علیه السلام ، دلائل الإمامه : ص 420 ح 383 عن أحمد بن إسحاق عن الإمام الهادی عن الإمام الرضا علیهماالسلاموفیها «اسم اللّه الأعظم» بدل «الاسم الأعظم»، بحار الأنوار : ج 78 ص 371 ح 6 ؛ المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 738 ح 2027 ، تاریخ بغداد : ج 7 ص 313 الرقم 3826 کلاهما عن ابن عبّاس نحوه ، کنز العمّال : ج 2 ص 296 ح 4047 .
فصل چهارم: اسم اعظم

4 / 1 روایاتی در تفسیر اسم اعظم

4 / 1 1 بسم اللّه

فصل چهارم: اسم اعظم4 / 1روایاتی در تفسیر اسم اعظم4 / 1 1بسم اللّهپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزدیکیِ «بسم اللّه الرحمن الرحیم» به اسم اعظم ، (1) بیشتر از نزدیکیِ سیاهیِ چشم به سفیدیِ آن است .

.

1- .واژه «اسم» در معنای جامعی به کار رفته که قابل انطباق بر همه اسم های خدای متعال است . این از باب ذکر مفهوم و اشاره به مصداق است ، و از آن رو که اسم اعظم ، شریف ترین مصداق است ، ناگزیر در انطباق مفهوم بر آن، سزاوارتر و شایسته تر از دیگر اسم هاست و با این توضیح ، معنای «نزدیک تر بودن بسم اللّه به اسم اعظم ، حتی نزدیک تر از سیاهیِ چشم به سفیدی آن» معلوم می شود ؛ زیرا نزدیکیِ میان آن دو ، ذاتی است ، چرا که مفهوم، در خارج، با مصداقش متّحد است، ولی نزدیکیِ سیاهیِ چشم به سفیدیِ آن، مکانی است و اتّحاد میان آن دو، انضمامی .

ص: 198

مُهج الدعوات عن معاویه بن عمّار عن الإمام الصادق علیه السلام: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ » اِسمُ اللّهِ الأَکبَرُ . أَو قالَ : الأَعظَمُ . (1)

4 / 1 2آیاتٌ مِنَ القُرآنِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ فی هاتَینِ الآیَتَینِ : «وَ إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَ حِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ» (2) ، وفاتِحَهِ سورَهِ آلِ عِمرانَ : «الم * اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» (3) . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ الَّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ فی سُوَرٍ ثَلاثٍ : البَقَرَهِ ، وآلِ عِمرانَ ، وطه . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ الَّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ فی هذِهِ الآیِهِ مِن آلِ عِمرانَ : «قُلِ اللَّهُمَّ مَلِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ» (6) إِلی آخِرِهِ . (7)

.

1- .مهج الدعوات : ص 379 .
2- .البقره : 163 .
3- .آل عمران : 1 و 2 .
4- .سنن أبی داوود : ج 2 ص 80 ح 1496 ، سنن الترمذی : ج 5 ص 517 ح 3478 ، سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1267 ح 3855 ولیس فیه ذیله ، سنن الدارمی : ج 2 ص 907 ح 3266 ، المعجم الکبیر : ج 24 ص 174 ح 440 وح 441 والثلاثه الأخیره نحوه وکلّها عن أسماء بنت یزید ، کنز العمّال : ج 1 ص 451 ح 1941.
5- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1267 ح 3856 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 684 ح 1861 ولیس فیه «الذی إذا دعی به أجاب» ، المعجم الکبیر : ج 8 ص 237 ح 7925 ، المعجم الأوسط : ج 8 ص 192 ح 8371 کلّها عن أبی أُمامه ، کنز العمّال : ج 1 ص 451 ح 1942 ؛ مهج الدعوات : ص 380 عن أبی أُمامه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 224 .
6- .آل عمران : 26 .
7- .المعجم الکبیر : ج 12 ص 133 ح 12792 عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : ج 1 ص 451 ح 1943 ؛ مهج الدعوات : ص 380 عن أسماء بنت زید بزیاده الآیه 27 من آل عمران ، بحار الأنوار : ج 93 ص 224 .

ص: 199



4 / 1 2 آیه هایی از قرآن

مُهَج الدعوات به نقل از معاویه بن عمّار : امام صادق علیه السلام فرمود : « «بسم اللّه الرحمن الرحیم» بزرگ ترین نام خداست» و یا فرمود: «اسم اعظم خداست» .

4 / 1 2آیه هایی از قرآنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسم اعظم خدا، در این دو آیه است : «و خدای شما خدایی یکتاست که بجز او خدایی نیست ، بخشنده و مهربان است» و آغاز آل عمران : «الف لام میم . خداوند، [چنان است که ]بجز او خدایی نیست ، زنده و برپا دارنده است» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسم اعظم خدا که چون بدان بخوانندش ، اجابت می کند در سه سوره است : بقره و آل عمران و طه .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسم اعظم خدا که چون بدان بخوانندش ، اجابت می کند در این آیه سوره آل عمران است : «بگو : خداوندا ، ای فرمان روای هستی ! به هر کس که می خواهی ، فرمان روایی می بخشی» تا پایان آیه .

.


ص: 200

عنه صلی الله علیه و آله :هَل أَدُلُّکُم عَلَی اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ الَّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ ، وإِذا سُئِلَ بِهِ أَعطی الدَّعوَهُ الَّتی دَعا بِها یونُسُ ، حَیثُ ناداهُ فِی الظُّلُماتِ الثَّلاثِ : «لاَّ إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّلِمِینَ» (1) . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ فی سِتِّ آیاتٍ فی آخِرِ سورَهِ الحَشرِ . (3)

کنز العمّال عن البراء بن عازب :قُلتُ لِعَلِیٍّ علیه السلام : یا أَمیرَ المُؤمِنینَ ، أسأَ لُکَ بِاللّهِ ورَسولِهِ إِلاّ خَصَصتَنی بِأَعظَمِ ما خَصَّکَ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وَاختَصَّهُ بِهِ جِبریلُ ، وأَرسَلَهُ بِهِ الرَّحمنُ ، فَضَحِکَ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : یا بَراءُ إِذا أَرَدتَ أَن تَدعُوَ اللّهَ عز و جل بِاسمِهِ الأَعظَمِ ، فَاقرَأَ مِن أَوَّلِ سورَهِ الحَدیدِ إِلی آخِرِ سِتِّ آیاتٍ مِنها إِلی « . . . عَلِیمُم بِذَاتِ الصُّدُورِ» ، وآخِرَ سورَهِ الحَشرِ یَعنی أَربَعَ آیاتٍ ، ثُمَّ ارفَع یَدَیکَ فَقُل : «یا مَن هُوَ هکَذا ، أَسأَ لُکَ بِحَقِّ هذِهِ الأَسماءِ أَن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمِّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأَن تَفعَلَ بی کَذا وکَذا مِمّا تُریدُ» . فَوَ الَّذی لا إِلهَ غَیرُهُ لَتُقبِلَنَّ (4) بِحاجَتِکَ إِن شاءَ اللّهُ . (5)

الإمام الصادق علیه السلام :اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ مُقَطَّعٌ فی أُمِّ الکِتابِ . (6)

عنه علیه السلام : «الم» هُوَ حَرفٌ مِن حُروفِ اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ المُقَطَّعِ فِی القُرآنِ ، الَّذی یُؤَلِّفُهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَالإِمامُ ، فَإِذا دَعا بِهِ أُجیبَ . (7)

.

1- .الأنبیاء : 87 .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 685 ح 1865 ، تفسیر الطبری : ج 10 الجزء 17 ص 82 نحوه وکلاهما عن سعد بن مالک ، کنز العمّال : ج 1 ص 452 ح 1944 .
3- .مجمع البیان : ج 9 ص 401 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 93 ص 224 ؛ الفردوس : ج 1 ص 416 ح 1686 عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : ج 1 ص 452 ح 1945 .
4- .فی الدرّ المنثور : «لِتَنقَلِبَنَّ» .
5- .کنز العمّال : ج 2 ص 248 ح 3941 نقلاً عن أبی داوود ، دستور معالم الحکم : ص91 نحوه ، الدرّ المنثور : ج 8 ص 49 نقلاً عن ابن النجّار فی تاریخ بغداد وراجع بحار الأنوار : ج 93 ص 230 ح 2 .
6- .ثواب الأعمال : ص 130 ح 1 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 19 ح 1 ، مهج الدعوات : ص 379 کلّها عن علیّ بن أبی حمزه البطائنی ، بحار الأنوار : ج 92 ص 234 ح 16 .
7- .معانی الأخبار : ص 23 ح 2 ، تفسیر القمّی : ج 1 ص 30 کلاهما عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 2 ص 16 ح 38 .

ص: 201

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را بدان اسم اعظم خدا ره ننمایم که چون به آن خوانده شود ، اجابت می کند و چون به وسیله آن از او درخواست شود ، عطا می کند ؟! همان خواندنی است که یونس، با آن، [خدا را] خواند ، آن جا که در دل تاریکی های سه گانه فریاد برآورْد : «خدایی جز تو نیست ، منزّهی تو ، همانا من از ستمکاران بودم» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسم اعظم خدا، در شش آیه پایانیِ سوره حشر است .

کنز العمّال به نقل از بُراء بن عازب : به علی علیه السلام گفتم : ای امیر مؤمنان ! به حقّ خدا و پیامبرش، از تو می خواهم که بزرگ ترین آموزه اختصاصی ات را که پیامبر خدا، آن را تنها به تو داد و جبرییل هم تنها به پیامبر داده بود و او را هم خدای رحمان فرستاده بود تنها به من [یاد ]بدهی . علی علیه السلامخندید و سپس فرمود : «[ ای بَراء!] چون خواستی خدا را به اسم اعظمش بخوانی ، از آغازِ سوره حدید تا پایان آیه ششم را ؛ یعنی تا «دانا به راز سینه هاست» بخوان و نیز چهار آیه پایانیِ سوره حشر را . سپس دستت را بالا ببر و بگو : ای کسی که این گونه ای! به حقّ این نام ها، از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد، درود بفرستی و برایم چنین و چنان کنی و خواسته ات را بگو . به خدای بی همتا سوگند ، حاجت روا باز می گردی ، إن شاء اللّه » .

امام صادق علیه السلام :اسم اعظم خدا، در سوره فاتحه پراکنده است .

امام صادق علیه السلام : «الم» حرفی از حروف اسم اعظم خداست که در قرآن پراکنده است و پیامبر و امام، آن را گرد می آورَند و چون [خدا را] بدان بخواند، اجابت می شود .

.


ص: 202

4 / 1 3نُصوصٌ مِنَ الأَدعِیَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله لَمّا سَمِعَ رَجُلاً یَقولُ : اللّهُمَّ إِنّی أَسأَ لُکَ بِأَنَّ لَکَ الحَمدَ لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ وَحدَکَ لا شَریکَ لَکَ ، المَنّانُ ، بَدیعُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، ذُوالجَلالِ وَالإِکرامِ : لَقَد سَأَلَ اللّهَ بِاسمِهِ الأَعظَمِ، الَّذی إِذا سُئِلَ بِهِ أَعطی ، وإِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ . (1)

سنن ابن ماجه عن بریده :سَمِعَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله رَجُلاً یَقولُ : اللّهُمَّ إِنّی أَسأَ لُکَ بِأَنَّکَ أَنتَ اللّهُ الأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذی لَم یَلِد ولَم یولَد ولَم یَکُن لَهُ کُفُوا أَحَدٌ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَقَد سَأَلَ اللّهَ بِاسمِهِ الأَعظَمِ ، الَّذی إِذا سُئِلَ بِهِ أَعطی ، وإِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ . (2)

سنن أبی داوود عن حفص عن أنس :أَنَّهُ کانَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله جالِسا ورَجُلٌ یُصَلّی ، ثُمَّ دَعَا : اللّهُمَّ إِنّی أَسأَ لُکَ بأَنَّ لَکَ الحَمدَ لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ ، المَنّانُ ، بَدیعُ السَّماواتِ وَالأَرضِ، یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ ، یا حَیُّ یا قَیّومُ . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لَقَد دَعا اللّهَ بِاسمِهِ العَظیمِ ، الَّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ ، وإِذا سُئِلَ بِهِ أَعطی . (3)

.

1- .سنن ابن ماجه: ج 2 ص 1268 ح 3858، سنن الترمذی : ج 5 ص 550 ح 3544 نحوه، مسند ابن حنبل: ج 4 ص 241 ح 12206، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 57 ح 2 کلّها عن أنس بن مالک وراجع کنز العمّال : ج 1 ص 452 ح 1948 ومهج الدعوات : ص 380 وبحار الأنوار : ج 95 ح 163 .
2- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1267 ح 3857 ، سنن أبی داوود : ج 2 ص 79 ح 1493 وفیه «بالاسم» بدل «باسمه الأعظم» ، سنن الترمذی : ج 5 ص 515 ح 3475 نحوه ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 13 ح 23026 عن عبد اللّه بن بریده ، صحیح ابن حبّان : ج 3 ص 173 ح 891 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 683 ح 1858 ، کنز العمّال : ج 1 ص 453 ح 1949 .
3- .سنن أبی داوود : ج 2 ص 79 ح 1495 ، سنن النسائی : ج 3 ص 52 ، صحیح ابن حبان : ج 3 ص 175 ح 893 نحوه ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 316 ح 12611 وفیه «الحنّان» بدل «المنّان» ، المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 683 ح 1856 وفیه «باسم اللّه الأعظم» بدل «باسمه العظیم» ، کنز العمّال : ج 2 ص 249 ح 3942 .

ص: 203



4 / 1 3 نصوصی برگرفته از دعاها

4 / 1 3نصوصی برگرفته از دعاهاپیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که شنید مردی می گوید : خدایا ! من از تو می خواهم ، به [حرمتِ] این که ستایش، ویژه توست ، خدایی جز تو نیست و بی همتایی ، [تویی ]نعمت بخش، پدید آورنده آسمان ها و زمین ، با جلال و شکوه : بی گمان ، خدا را به همان اسم اعظمش خواند که چون بدان درخواست شود ، عطا می کند و چون بدان بخوانندش ، اجابت می کند .

سنن ابن ماجه به نقل از بریده : پیامبر صلی الله علیه و آله شنید که مردی می گوید : خدایا ! از تو می خواهم به [حرمتِ] این که تویی که خداوند یگانه بی نیازی ؛ آن که نزاده و زاده نشده است و هیچ کس همتایش نیست . پس فرمود : «بی گمان ، به اسم اعظم خدا از او درخواست کرده است ؛ اسمی که چون بدان درخواست شود ، عطا می کند و چون بدان خوانده شود ، اجابت می کند» .

سنن أبی داوود به نقل از حفص ، از اَنَس : با پیامبر خدا نشسته بودم و مردی هم نماز می خواند و پس از آن، چنین دعا کرد : خدایا ! از تو می خواهم ، به [حرمتِ] این که ستایش ، ویژه توست ، خدایی بجز تو نیست ، [تویی ]نعمت بخش ، پدید آورنده آسمان ها و زمین ، با جلال و شکوه ، ای زنده و ای برپا دارنده ! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «خدا را به همان اسم بزرگش خواند که چون بدان خوانده شود ، اجابت می کند و چون بدان درخواست شود ، عطا می کند» .

.


ص: 204

الأدب المفرد عن أنس :کُنتُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله دَعا رَجُلٌ فَقالَ : یا بَدیعَ السَّماواتِ ، یا حَیُّ یا قَیّومُ ، إِنّی أَسأَ لُکَ . فَقالَ : أتَدرونَ بِما دَعا ؟ وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ، دَعَا اللّهَ بِاسمِهِ الَّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجابَ . (1)

التوحید عن الإمام الحسین علیه السلام :قال : [أبی] علیه السلام : رَأَیتُ الخِضرَ علیه السلام فِی المَنامِ قَبلَ بَدرٍ بِلَیلَهٍ ، فَقُلتُ لَهُ : عَلِّمنی شَیئا أُنصَرُ بِهِ عَلَی الأَعداءِ . فَقالَ : قُل : «یا هُوَ ، یا مَن لا هُوَ إِلاَّ هُوَ» ، فَلَمّا أَصبَحتُ قَصَصتُها عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ لی : یا عَلِیُّ عُلِّمتَ الاِسمَ الأَعظَمَ . فَکانَ عَلی لِسانی یَومَ بَدرٍ . وإِنَّ أَمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام قَرَأَ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ، فَلَمّا فَرَغَ قالَ : یا هُوَ ، یا مَن لا هُوَ إِلاّ هُوَ ، اغفِر لی وَانصُرنی عَلَی القَومِ الکافِرینَ . وکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقولُ ذلِکَ یَومَ صِفّینَ وهُوَ یُطارِدُ ، فَقالَ لَهُ عَمّارُ بنُ یاسِرٍ : یا أَمیرَ المُؤمِنینَ ، ما هذِهِ الکِنایاتُ ؟ قالَ : اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ ، وعِمادُ التَّوحیدِ للّهِِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ ، ثُمَّ قُرَأَ : «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ» ، وآخِرَ الحَشرِ، ثُمَّ نَزَلَ فَصَلّی أَربَع رَکعاتٍ قَبلَ الزَّوالِ. (2)

.

1- .الأدب المفرد : ص 211 ح 705 .
2- .التوحید : ص 89 ح 2 عن وهب بن وهب القرشی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 222 .

ص: 205

الأدب المفرد به نقل از اَنَس : با پیامبر صلی الله علیه و آله بودم که مردی دعا کرد و گفت : ای پدیدآورنده آسمان ها ، ای زنده ، ای برپا دارنده ! من از تو می خواهم . پیامبر خدا فرمود : «آیا می دانید به چه دعا کرد ؟ سوگند به آن کس که جانم به دست اوست ، خدا را به آن اسمش خواند که چون بدان خوانده شود ، اجابت می کند» .

التوحید به نقل از امام حسین علیه السلام : علی علیه السلامفرمود : «یک شب پیش از جنگ بدر، خضر علیه السلام را در خواب دیدم و به او گفتم : به من چیزی بیاموز که بدان، علیه دشمنان یاری شوم . خضر گفت : بگو : یا هو ، یا من لا هو إلاّ هو ؛ ای او ! ای کسی که جز او ، کسی نیست . چون صبح کردم ، داستان را به پیامبر خدا گفتم و او به من فرمود : ای علی ! اسم اعظم را آموخته ای . لذا روز بدر، [ آن ذکر ،] بر زبانم جاری بود» . نیز امیر مؤمنان ، سوره «قل هو اللّه أحد» را قرائت کرد و چون فارغ شد، گفت : «یا هو ، یا من لا هو إلاّ هو ! مرا بیامرز و در برابر گروه کافران، یاری ده» . [ امام] علی علیه السلام در جنگ صفین نیز همین را می گفت و یورش می برد . پس عمّار یاسر ، به ایشان گفت : ای امیر مؤمنان ! این کنایه ها چه معنایی دارد ؟ فرمود : «اسم اعظم خداست و ستون یگانه شمردن خداوند که جز او ، خدایی نیست» . سپس آیه : «خداوند ، گواهی می دهد که جز او، خدایی نیست» و نیز پایان سوره حشر را قرائت کرد . سپس فرود آمد و پیش از ظهر ، چهار رکعت نماز گزارد .

.


ص: 206

الإمام زین العابدین علیه السلام :کُنتُ أَدعُو اللّهَ سُبحانَهُ سَنَهً عَقیبَ کُلِّ صَلاهٍ أَن یُعَلِّمَنِی الاِسمَ الأَعظَمَ، فَإِنّی ذاتَ یَومٍ قَد صَلَّیتُ الفَجرَ ، إِذ غَلَبتَنی عَینایَ وأَنَا قاعِدٌ ، وإِذا أَنَا بِرَجُلٍ قائِمٍ بَینَ یَدَیَّ یَقولُ لی : سَأَلتَ اللّهَ تَعالی أَن یُعَلِّمَکَ الاِسمَ الأَعظَمَ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : قُل : «اللّهُمَّ إِنّی أَسأَ لُکَ بِاسمِکَ اللّهِ ، اللّهِ ، اللّهِ ، اللّهِ ، اللّهِ ، الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیمِ» . قالَ : فَوَ اللّهِ ما دَعَوت بِها (1) لِشَیءٍ إِلاّ رَأَیتُ نُجحَهُ . (2)

الإمام الرضا علیه السلام :مَن قالَ بَعدَ صَلاهِ الفَجرِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّهَ إِلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ» مِئَهَ مَرَّهٍ ، کانَ أَقرَبَ إِلَی اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن سَوادِ العَینِ إِلی بَیاضِها ، وإِنَّهُ دَخَلَ فیهَا اسمُ اللّهِ الأَعظَمُ . (3)

4 / 1 4کُلُّ اسمٍ مِن أَسماءِ اللّهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله لَمّا سُئِلَ عَنِ اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ : کُلُّ اسمٍ مِن أَسماءِ اللّهِ، فَفَرِّغ قَلبَکَ عَن کُلِّ ما سِواهُ ، وَادعُهُ بِأَیِّ اسمٍ شِئتَ ، فَلَیسَ فِی الحَقیقَهِ للّهِِ اسمٌ دونَ اسمٍ ، بَل هُوَ الواحِدُ القَهّارُ . (4)

.

1- .فی المصدر : «لها» ، والتصویب من بحار الأنوار .
2- .مکارم الأخلاق : ج 2 ص 159 ح 2392 ، مهج الدعوات : ص 382 نحوه ، بحار الأنوار : ج 61 ص 170 ح 27 .
3- .مهج الدعوات : ص 379 عن سلیمان بن جعفر الحمیری ، بحار الأنوار : ج 86 ص 162 ح 41 .
4- .مصباح الشریعه : ص 129 .

ص: 207



4 / 1 4 هر اسم از اسمای الهی

امام زین العابدین علیه السلام :من یک سال، خدای سبحان را پس از هر نماز می خواندم تا اسم اعظم را به من بیاموزد . پس روزی نماز صبح را خوانده بودم که در همان حالت نشسته ، خواب، چشمانم را در ربود و دیدم که مردی پیش رویم ایستاده و به من می گوید : از خدای متعال خواسته ای که اسم اعظم را به تو یاد دهد ؟ گفتم : آری . گفت : بگو : «خدایا ! من از تو می خواهم به اسمت اللّه ، اللّه ، اللّه ، اللّه ، اللّه ، که جز او خدایی نیست ، صاحب عرش باعظمت» . به خدا سوگند، چیزی را بدان از خدا نخواستم، مگر آن که کامیاب شدم .

امام رضا علیه السلام :هر کس پس از نماز صبح ، صد مرتبه بگوید : «به نام خداوند بخشنده مهربان . هیچ تغییری و نیرویی نیست، مگر از خدای بلند پایه بزرگ» ، به اسم اعظم خدا نزدیک شده است ، بیشتر از نزدیکی سیاهیِ چشم به سفیدیِ آن ؛ زیرا که اسم اعظم خدا، درون آن است .

4 / 1 4هر اسم از اسمای الهیپیامبر خدا صلی الله علیه و آله چون از ایشان درباره اسم اعظم خدا پرسیده شد : هر اسمی، از اسمای الهی است . پس دلت را از هر چه غیر اوست، تهی ساز و او را با هر نامی که خواستی، بخوان ؛ چرا که در حقیقت، این گونه نیست که خداوند، اسم خاصّی داشته باشد و اسم دیگری را نداشته باشد ، بلکه او یکتای چیره است .

.


ص: 208

4 / 2مَن کانَ عِندَهُ الاِسمُ الأَعظَمُالکتاب«قالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَبِ أَنَا ءَاتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ » . (1)

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام :إِنَّ اسمَ اللّهِ الأَعظَمَ عَلی ثَلاثَهٍ وسَبعینَ حَرفا ، وإِنَّما کانَ عِندَ آصَفَ مِنها حَرفٌ واحِدٌ ، فَتَکَلَّمَ بِهِ ، فَخُسِفَ بِالأَرضِ ما بَینَهُ وبَینَ سَریرِ بِلقَیسَ ، حَتّی تَناوَلَ السَّریرَ بِیَدِهِ ، ثُمَّ عادَتِ الأَرضُ کَما کانَت أَسرَعَ مِن طَرفَهِ عَینٍ ، ونَحنُ عِندَنا مِنَ الاِسمِ الأَعظَمِ اثنانِ وسَبعونَ حَرفا ، وحَرفٌ واحِدٌ عِندَ اللّهِ تَعالی، اِستَأثَرَ بِه فی عِلمِ الغَیبِ عِندَهُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّهَ إِلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ سُلَیمانُ عِندَهُ اسمُ اللّهِ الأَکبَرُ ، الَّذی إِذا سَأَلَهُ أَعطی ، وإِذا دَعا بِهِ أَجابَ ، ولَو کانَ الیَومَ لاَحتاجَ إِلَینا . (3)

.

1- .النمل : 40 .
2- .الکافی : ج 1 ص 230 ح 1 عن جابر وح 3 عن علیّ بن محمّد النوفلی عن الإمام العسکری علیه السلام ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 47 عن الإمام علیّ علیه السلام وکلاهما نحوه ، بصائر الدرجات : ص 208 ح 1 وص 209 ح 6 کلاهما عن جابر ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 406 عن علیّ بن محمّد النوفلی عن الإمام الهادی علیه السلاموکلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 14 ص 113 ح 5 .
3- .بصائر الدرجات : ص 211 ح 2 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 249 وفیه «سأل به» بدل «سأله» وکلاهما عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 27 ص 27 ح 7 .

ص: 209



4 / 2 دارنده اسم اعظم

4 / 2دارنده اسم اعظمقرآن«آن که دانشی از کتاب، نزدش بود ، گفت : من آن [تخت] را پیش از آن که چشمت را بر هم بزنی، برایت می آورم ، و چون [سلیمان] آن را نزد خود مستقر دید ، گفت : این، از فضل پروردگارم است تا مرا بیازماید که آیا سپاس می گزارم و یا کفران می ورزم و هر کس کفران ورزد ، پروردگار من ، بی نیاز و بخشنده است» .

حدیثامام باقر علیه السلام :اسم اعظم خدا، 73 حرف دارد و فقط یک حرف آن، نزد آصف [بن برخیا ]بود که آن را بر زبان آورْد و زمینِ میان او و تخت بلقیس در هم فرو رفت تا تخت را با دستش بگیرد و سپس زمین، به حالت قبلی اش بازگشت و اینها کمتر از چشم به هم زدن بود ؛ ولی نزد ما، 72 حرف از اسم اعظم است و یک حرف هم نزد خدای متعال است که در علم غیبش برای خود نگاه داشته است . و هیچ تغییر و نیرویی ، جز به خدای والای بزرگ نیست .

امام صادق علیه السلام :اسم بزرگ خدا ، نزد سلیمان بود ؛ اسمی که هر گاه [با آن] از خدا درخواست می کرد ، عطا می کرد و چون بدان می خواندش ، اجابت می کرد و [با این حال ،] اگر امروز بود، به ما نیاز پیدا می کرد .

.


ص: 210

عنه علیه السلام :سَلمانُ عُلِّمَ الاِسمَ الأَعظَمَ . (1)

بصائر الدرجات عن عبد اللّه بن بکیر عن أَبی عبد اللّه علیه السلام :کُنتُ عِندَهُ فَذَکَروا سُلیمانَ وما أُعطِیَ مِنَ العِلمِ وما أُوتِیَ مِنَ المُلکِ ، فَقالَ لی : وما أُعطِیُ سُلیمانُ بنُ داوودَ ؟ إِنَّما کانَ عِندَهُ حَرفٌ واحِدٌ مِنَ الاِسمِ الأَعظَمِ ، وصاحِبُکُمُ الَّذی قالَ اللّهُ : «قُلْ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدَما بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَبِ» (2) وکانَ وَاللّهِ عِندَ عَلِیٍّ علیه السلام عِلمُ الکِتابِ ، فَقُلتُ : صَدَقتَ وَاللّهِ، جُعِلتُ فِداکَ! (3)

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام أُعطِیَ حَرفَینِ وکانَ یَعمَلُ بِهِما ، وأُعطِیَ موسی أَربَعَهَ أَحرُفٍ ، وأُعطِیَ إِبراهیمُ ثَمانِیَهَ أَحرُفٍ ، وأُعطِیَ نوحٌ خَمسَهَ عَشَرَ حَرفا ، وأُعطِیَ آدَمُ خَمسَهً وعِشرینَ حَرفا ، وإِنَّ اللّهَ تَعالی جَمَعَ ذلِکَ کُلَّهُ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، وإِنَّ اسمَ اللّهِ الأَعظَمَ ثَلاثَهٌ وسَبعونَ حَرفا ، أَعطی مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله اثنَینِ وسَبعینَ حَرفا ، وحُجِبَ عَنهُ حَرفٌ واحِدٌ . (4)

عنه علیه السلام :إِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالی جَعَلَ اسمَهُ الأَعظَمَ عَلی ثَلاثَهٍ وسَبعینَ حَرفا ، فَأَعطی آدَمَ مِنها خَمسَهً وعِشرینَ حَرفا ، وأَعطی نوحا مِنها خَمسَهَ عَشَرَ حَرفا ، وأَعطی إِبراهیمَ مِنها ثَمانِیَهَ أَحرُفٍ ، وأَعطی موسی مِنها أَربَعَهَ أَحرُفٍ ، وأَعطی عیسی مِنها حَرفَینِ ؛ فَکانَ یُحیی بِهِمَا (5) المَوتی ، ویُبرِئُ الأَکمَهَ وَالأَبرَصَ ، وأَعطی مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله اثنَینِ وسَبعینَ حَرفا ، وَاحتَجَبَ بِحَرفٍ لِئَلاّ یَعلَمَ أحَدٌ ما فی نَفسِهِ ، ویَعلَمُ ما فی أَنفُسِ العِبادِ . (6)

.

1- .رجال الکشّی: ج1 ص56 ح29، الاختصاص: ص11 کلاهما عن أبی بصیر ، بحارالأنوار: ج22ص346ح59 .
2- .الرعد : 43 .
3- .بصائر الدرجات : ص 212 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 170 ح 36 .
4- .الکافی : ج 1 ص 230 ح 2 ، بصائر الدرجات : ص 208 ح 2 بزیاده «وأهل بیته» بعد «لمحمّد» ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 352 ح 231 عن عبد اللّه بن بشیر ، بصائر الدرجات : ص 209 ح 4 عن عبد الصمد بن بشیر کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 27 ص 25 ح 2 .
5- .فی المصدر : «بها» ، والصواب ما أثبتناه کما فی بصائر الدرجات و بحار الأنوار .
6- .مختصر بصائر الدرجات : ص 125 ، بصائر الدرجات : ص 208 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 211 ح 5 .

ص: 211

امام صادق علیه السلام :به سلمان، اسم اعظم آموخته شد .

بصائر الدرجات به نقل از عبد اللّه بن بکیر : من نزد امام صادق علیه السلام بودم که از سلیمان و آنچه از علم و فرمان روایی به او عطا شده بود ، سخن به میان آمد . امام، به من فرمود : «مگر چه چیزی به سلیمان بن داوود عطا شد ؟ او تنها یک حرف از اسم اعظم را در اختیار داشت ؛ ولی همراه شما ، کسی است که خداوند گفت : «بگو : خدا ، برای گواه بودن میان من و شما، کافی است و نیز کسی که دانش کتاب نزد اوست» و به خدا سوگند، نزد علی علیه السلامدانش کتاب بود». پس گفتم : به خدا سوگند ، راست گفتی . فدایت شوم !

امام صادق علیه السلام :دو حرف، به عیسی بن مریم علیه السلام عطا شد و با آنها کار می کرد و به موسی علیه السلامچهار حرف عطا شد و به ابراهیم علیه السلام هشت حرف عطا شد و به نوح علیه السلامپانزده حرف عطا شد و به آدم علیه السلام 25 حرف عطا شد و خداوند متعال، همه اینها را برای محمّد صلی الله علیه و آلهگرد آورْد و اسم اعظم خدا، 73 حرف است که 72 حرف را به محمّد صلی الله علیه و آله داد و یک حرف، از او نیز پوشیده است .

امام صادق علیه السلام :خداوند که منزّه است و والا اسم اعظمش را بر 73 حرف قرار داد که 25 حرف را به آدم علیه السلام عطا نمود و پانزده حرف را به نوح علیه السلام عطا کرد و هشت حرف را به ابراهیم علیه السلام داد و چهار حرف را به موسی علیه السلام داد و دو حرف را به عیسی علیه السلام داد که با آن دو ، مرده ها را زنده می گردانْد و کور و پیسی گرفته را درمان می کرد و به محمّد علیه السلام ، 72 حرف عطا کرد و یک حرف را در پرده نگاه داشت تا کسی آنچه را که در ذات اوست، نشناسد ؛ ولی او آنچه را که در درون بندگان است، می داند .

.


ص: 212

الإمام الرضا علیه السلام :أُعطِیَ بَلعَمُ بنُ باعورا الاِسمَ الأَعظَمَ ، فَکان یَدعو بِهِ فَیُستَجابُ لَهُ. (1)

راجع : أهل البیت فی الکتاب والسنّه : القسم الرابع / الفصل الثانی / اسم اللّه الأعظم .

.

1- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 248 عن الحسن بن خالد ، بحار الأنوار : ج 13 ص 377 ح 1 .

ص: 213

امام رضا علیه السلام :اسم اعظم، به بلعم بن باعورا عطا شد که بدان دعا می کرد و مستجاب می شد .

ر . ک : اهل بیت در قرآن و حدیث: بخش چهارم / فصل دوم / نام اعظم خدا .

.


ص: 214



تحقیقی درباره معنای اسم اعظم

تحقیقی درباره معنای اسم اعظمموضوع اسم اعظم خداوند عز و جل ، در احادیث اسلامی، بویژه در ادعیه، بسیار تکرار شده و این نکته نیز آمده است که هر کس خدا را با آن نام بخواند، دعایش مستجاب می شود ، و اهل بیت علیهم السلاماین نام (بجز یک حرف از آن) را می دانند . امّا آن نام چیست؟ همان طور که ملاحظه شد، روایات، در این باره ، مختلف اند و نمی توان پاسخ قاطعی از نظر روایات اسلامی، به این سؤال داد ؛ لیکن می توان گفت که به فرض صحّت این روایات، اسم اعظمی که نزد انبیای الهی و اهل بیت علیهم السلام بوده ، با توجه به خصوصیاتی که برای آنها ذکر شده ، بی تردید، چیزی غیر از الفاظی است که در روایات مذکور آمده است. نبودن دلیل قاطعی بر مراد از اسم اعظم، موجب شده است که دیدگاه های مختلفی درباره آن ارائه گردد ، تا آن جا که سیوطی، بیست قول را در این زمینه نقل کرده است . گروهی مانند ابو جعفر طبری و ابو الحسن اشعری و ابو حاتم بن حیّان و باقلانی ، بر این باورند که همه اسمای الهی، بزرگ هستند واسمی که

.


ص: 215



بهترین تحقیق در تبیین اسم اعظم

بزرگ تر از اسمای دیگر باشد، وجود ندارد . برخی می گویند : اسم اعظم، وجود دارد ؛ امّا کسی جز خداوند متعال، از آن آگاهی ندارد . برخی می گویند : اسم اعظم خدا ، در میان اسمای حُسنا پنهان است. برخی می گویند : اسم اعظم ، هر اسمی است که بنده، پروردگار خود را با همه وجود ، به آن بخواند . (1) برخی گفته اند : اسم اعظم ، نامی است که جامع همه نام های الهی باشد . (2) برخی گفته اند : انبیا، نمودهای نام های اصلیِ حق هستند و این نام های اصلی ، همگی داخل در اسم اعظم (اسم جامع) و مظهر حقیقت محمّدی اند . (3) باری ، اختلاف نظر در تبیین آنچه حقیقتش، حتی برای محققان مشخص نیست، طبیعی است ؛ ولی از آن جا که دیدگاه های مختلف را در این زمینه مطالعه کرده ام ، کلام علاّمه طباطبایی را در تبیین اسم اعظم، بهترین تحقیق یافته ام .

بهترین تحقیق در تبیین اسم اعظمعلاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایی رحمه الله در پاسخ به این سؤال که معنای اسم اعظم چیست، می گوید : «در میان مردم، شایع شده که اسم اعظم، اسمی است لفظی، از اسمای خدای متعال، که اگر خدا را به آن بخوانند، دعا مستجاب می شود و در هیچ مقصدی، از

.

1- .برای اطلاع بیشتر درباره سایر اقوال، ر . ک : الحاوی ، سیوطی : ج 2 ص 135 ح 139 .
2- .کتاب التعریفات : ص 10 11 .
3- .شرح فصوص الحکم ، قیصری : ص 108 .

ص: 216

تأثیر باز نمی ماند، و چون در میان اسمای حسنای خدا، به چنین اسمی دست نیافته اند و در لفظ جلاله (اللّه ) نیز چنین اثری ندیده اند، معتقد شده اند که اسم اعظم، مرکّب از حروفی است که هر کسی، آن حروف و نحوه ترکیب آنها را نمی داند، و اگر کسی به آن دست بیابد، همه موجودات، در برابرش خاضع می شوند و به فرمانش در می آیند. به نظر افسونگران و دعانویسان [ که به علوم غریبه پایبندند] ، اسم اعظم، دارای لفظی است که به حسب طبعْ دلالت بر آن می کند، نه به حسب وضع لغوی . چیزی که هست، ترکیب حروف آن، به حسب اختلاف حوایج و مقاصد، مختلف می شود و برای به دست آوردن آن، راه های مخصوصی هست، که نخست، حروف آن را از آن راه ها به دست می آورند و سپس آنها را در هم می آمیزند و با آنها دعا می کنند، و تفصیل آن، محتاج به مراجعه به آن فن است. در بعضی روایات نیز، اندکْ اِشعاری به این معنا هست ؛ مثل آن روایتی که می گوید: «بسم اللّه الرحمن الرحیم»، نسبت به اسم اعظم، نزدیک تر است از سفیدیِ چشم به سیاهی آن، و آن روایتی که می گوید: اسم اعظم، در آیه الکرسی و اوّل سوره آل عمران است، و نیز روایتی که می گوید: حروف اسم اعظم، در سوره حمد پراکنده اند و امام، آن حروف را می شناسد و هر وقت بخواهد، آنها را ترکیب می کند و با آنها دعا می کند و در نتیجه، دعایش مستجاب می شود. و نیز این روایت که آصف بن برخیا، وزیر سلیمان، با حروفی از اسم اعظم که پیشش بود، دعا کرد و توانست تخت بلقیس، ملکه سبأ را در مدتی کمتر از چشم بر هم زدن، نزد سلیمان حاضر سازد، و یا این روایت که اسم اعظم، مرکّب از 73 حرف است و خداوند، 72 حرف از این حروف را در میان پیامبرانش تقسیم

.


ص: 217

کرده، و یکی را در علم غیب، به خودش اختصاص داده است. همچنین، روایات دیگری که اشعار دارند بر این که اسم اعظم، مرکّب لفظی است؛ ولی بحث حقیقی درباره علّت و معلول و خواصّ آن، همه این سخنان را نفی می کند ؛ زیرا تأثیر حقیقی، به وجود اشیا و قوّت و ضعف وجود آنها و سنخیت بین مؤثّر و متأثّر بستگی دارد و اسم لفظی، از نظر خصوص لفظ آن، چیزی جز مجموعه ای از صوت های شنیدنی نیست و شنیدنی ها، از کیفیّات عَرَضی هستند ؛ و اگر از جهت معنای متصوّرش اعتبار شود، صورتی است ذهنی که به خودیِ خود، هیچ اثری در هیچ موجودی ندارد، و محال است صوتی که ما آن را از حنجره خود خارج می کنیم و یا صورت خیالی ای که ما آن را در ذهن خود تصور می نماییم، آن گونه باشد که به وجود خود، وجود هر چیزی را مقهور سازد و در آنچه ما میل داریم، به دلخواه ما، تصرّف کند ؛ مثلاً آسمان را زمین و زمین را آسمان کند، دنیا را آخرت و آخرت را دنیا کند و کارهایی از این دست. حالْ آن که خود آن صورت، معلول اراده ماست. افزون بر این، اسمای الهی و مخصوصا اسم اعظم او، هر چند در عالم، مؤثّر باشند و اسباب و وسایطی برای نزول فیض از ذات خدای متعال در این عالمِ مشهود بوده باشند، این تأثیرشان به خاطر حقایقشان است، نه الفاظی که در فلان گویش، دلالت بر فلان معنا دارند، و همچنین به خاطر معانی شان که از الفاظ فهمیده می شوند و در ذهن تصوّر می شوند نیز نیست ؛ بلکه معنای این تأثیر، این است که خدای متعال که پدیدآورنده هر چیزی است هر چیزی را با یکی از صفات کریمش پدید می آورَد که مناسب آن چیز است و در قالب اسمی است، نه این که لفظ خشک و خالیِ اسم و یا معنای آن و یا حقیقت دیگری غیر از ذات

.


ص: 218

متعالی خداوندی، چنین تأثیری داشته باشد. چیزی که هست، خدای متعال، وعده داده است که دعای دعا کننده را اجابت می کند و فرموده است : «أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ . (1) اجابت می کنم دعای دعا کننده را وقتی مرا بخواند» . و این اجابت، موقوف بر دعا و طلب حقیقی و جدّی است و نیز همان طوری که در تفسیر این آیه گذشت موقوف بر این است که درخواست، از خودِ خدا شود و نه از دیگری . آری، کسی که دست از تمامی وسائل و اسباب بردارد و برای یکی از حوایجش، به پروردگارش متّصل شود، در حقیقتْ متّصل به حقیقت آن اسمی شده است که با حاجتش تناسب دارد و در نتیجه، آن اسم نیز با حقیقتش تأثیر می کند و دعای او مستجاب می شود . این است حقیقت دعا به اسم و به همین جهت، خصوصیت و عمومیت تأثیر، به حال آن اسمی بستگی دارد که حاجتمند، به آن تمسّک جسته است . پس اگر این اسم، اسم اعظم باشد، تمامی اشیا ، در برابرِ حقیقت آن اسم، رام می شوند و دعای کسی که با آن اسم دعا کرده ، به طور مطلقْ مستجاب می شود . بنا بر این، روایات و ادعیه این باب را باید بر این معنا حمل کرد و نه بر اسم لفظی یا مفهوم آن . و این که در روایت آمده است که خداوند، اسمی از اسمای خود و یا چیزی از اسم اعظم خود را به یکی از پیغمبران یا بندگانش آموخته،

.

1- .بقره: آیه 186 .

ص: 219

معنایش این است که راه انقطاع به سوی خود را به وی آموخته ؛ بدین گونه که اسم خداوندیِ مناسب با دعا و درخواستِ او را بر زبانش جاری ساخته است . پس اگر واقعا اسم لفظی ای در کار باشد و معنای روشنی هم داشته باشد، باز هم تأثیر آن دعا، از این باب است که الفاظ و معانی، وسایل و اسبابی هستند که به نحوی، حقایق را حفظ می کنند . دقّت فرمایید» . (1)

.

1- .المیزان فی تفسیر القرآن : ج 8 ص 529 .

ص: 220

الفصل الخامس : دور أسماءِ اللّه فی تدبیر العالمرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی دُعائِهِ المُسمّی بِالأَسماءِ الحُسنی : أَسأَ لُکَ وأَدعوکَ بِاسمِکَ الَّذی تَقطَعُ بِهِ العُروقَ مِنَ العِظامِ ، ثُمَّ تُنبِتُ عَلَیهَا اللَّحمَ بِمَشِیئَتِکَ ، فَلا یَنقُصُ مِنها مِثقالُ ذَرَّهٍ بِعَظیمِ ذلِکَ الاِسمِ بِقُدرَتِکَ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تَعلَمُ بِهِ ما فِی السَّماءِ وما فِی الأَرضِ وما فِی الأَرحامِ ولا یَعلَمُ ذلِکَ أَحَدٌ غَیرُکَ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تَنفُخُ بِهِ الأَرواحَ فِی الأَجسادِ فَیَدخُلُ بِعَظیمِ ذلِکَ الاِسمِ کُلُّ روحٍ إِلی جَسَدِها ، ولا یَعلَمُ بِتِلکَ الأَرواحِ الَّتی صُوِّرَت فی جَسَدِهَا المُسَمّی فی ظُلُماتِ الأَحشاءِ إِلاّ أَنتَ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّتی (1) تَعلَمُ بِهِ ما فِی القُبورِ وتُحَصِّلُ بِهِ ما فِی الصُّدورِ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی أَنبَتَّ بِهِ اللُّحومَ عَلَی العِظامِ فَتَنبُتُ عَلَیها بِذلِکَ الاِسمِ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ القادِرِ بِکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی خَلَقتَ بِهِ الحَیاهَ مِن مَشیئَتِکَ العُظمی إِلی أَجَلٍ مُسَمّیً یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی خَلَقتَ بِهِ المَوتَ وأَجرَیتَهُ فِی الخَلقِ عِندَ انقِطاعِ آجالِهِم وفَراغِ أَعمالِهِم یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی طَیَّبتَ بِهِ نُفوسَ عِبادِکَ ، فَطابَت لَهُم أَسماؤُکَ الحُسنی وآلآؤکَ الکُبری یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ المُصَوِّرِ الماجِدِ الواحِدِ الَّذی خَشَعَت لَهُ الجِبالُ وما فیها یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تَقولُ بِهِ لِلشَّیءِ کُن فَیَکونُ بِقُدرَتِکَ یا اللّهُ . . . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الّذی تَجری بِهِ الفُلکَ فِی البَحرِ المُسَلسَلِ المَحبوسِ بِقُدرَتِکَ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الّذی یُسَبِّحُ لَکَ بِهِ قَطرُ المَطَرِ وَالسَّحابُ الحامِلاتُ قَطَراتِ رَحمَتِکَ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی أَجرَیتَ بِهِ وابِلَ السَّحابِ فِی الهَواءِ بِقُدرَتِکَ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تُنَزِّلُ بِهِ قَطرَ المَطَرِ مِنَ المُعصِراتِ ماءً ثَجّاجا (2) فَتَجعَلُهُ فَرَجا یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذِی مَلَأتَ بِهِ قُدسَکَ بِعَظیمِ التَّقدیسِ یا قُدّوسُ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذِی استَعانَ بِهِ حَمَلَهُ عَرشِکَ فَأَعَنتَهُم وطَوَّقتَهُمُ احتِمالَهُ فَحَمَلوهُ بِذلِکَ الاِسمِ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی خَلَقتَ بِهِ الکُرسِیَّ سَعَهَ السَّماواتِ وَالأَرضِ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی خَلَقتَ بِهِ العَرشَ العَظیمَ الکَریمَ وعَظَّمتَ خَلقَهُ فَکان کَما شِئتَ أَن یَکونَ بِذلِکَ الاِسمِ یا عَظیمُ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی طَوَّقتَ بِهِ العَرشَ بِهَیبَهِ العِزَّهِ وَالسُّلطانِ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تُخرِجُ بِهِ نَباتَ الأَرضِ مَنافِعَ لِخَلقِکَ وغِیَاثا یا اللّهُ ... . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی خَلَقتَ بِهِ النُّجومَ وجَعَلتَ مِنها رُجوما لِلشَّیاطینِ ما بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تَنتَثِرُ بِهِ الکَواکِبُ نَثرا لِدَعوَتِکَ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی یَطیرُ بِهِ الطَّیرُ فی جَوِّ السَّماءِ صافّاتٍ بِأَمرِکَ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی أُحضِرَت بِهِ الأَرَضونَ لِأَمرِکَ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی یُسَبِّحُ لَکَ بِهِ کُلُّ شَیءٍ بِلُغاتٍ مُختَلِفَهٍ یا اللّهُ ... . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی شَقَقتَ بِهِ الأَرضَ شَقّا ، وأَنبَتَّ فیها حَبّا وعِنَبا وقَضبا (3) ، وزَیتونا ونَخلاً ، وحَدائِقَ غُلبا (4) ، وفاکِهَهً وأَبّا (5) یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تُخرِجُ بِهِ الحُبوبَ مِنَ الأَرضِ ، فَتُزَیِّنُ بِها الأَرضَ ، فَتُذَکِّرُ بِنِعمَتِکَ یا اللّهُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تُسَبِّحُ لَکَ بِهِ الضَّفادِعُ فِی البِحارِ وَالأَنهارِ وَالغُدرانِ بِأَلوانِ صِفاتِها وَاختِلافِ لُغاتِها یا أللّهُ ... . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الظَّاهِرِ فی کُلِّ شَیءٍ بِالقُدرَهِ وَالکِبرِیاءِ وَالبُرهانِ وَالسُّلطانِ یا اللّهُ . (6)

.

1- .کذا فی المصدر و بحار الأنوار ، والصحیح: «الذی» .
2- .ثجّاجا ؛ أی متدافقا ، وقیل : سیّالاً (مجمع البحرین : ج 1 ص 239) .
3- .القَضْب : کل نبتٍ اقتُضبَ فاُکِلَ طریّا (المصباح المنیر : ص 507) .
4- .غُلْبا : أی ملتفّه الشجر ، أو غِلاظ أعناق النخل (مجمع البحرین : ج 2 ص 1328) .
5- .الأبُّ : مارعته الأغنام . وهو للبهائم کالفاکهه للإنسان (مجمع البحرین : ج 1 ص 5) .
6- .البلد الأمین : ص 411 415 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 254 ح 1 .


فصل پنجم: نقش اسمای الهی در تدبیر عالم

فصل پنجم: نقش اسمای الهی در تدبیر عالمپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعایش به نام «الأسماء الحُسنی» : از تو می خواهم و تو را می خوانم به نامت که رگ ها را بدان از استخوان جدا می کنی و سپس به اراده ات، بر آنها گوشت می رویانی ، بی آن که سرِ سوزنی از آنها کم آید . ای خدا ! تو را به این نام بزرگت ، به قدرتت می خوانم ، و از تو می خواهم به اسمی که بدان می دانی چه چیزی در آسمان و زمین و زهدان هاست، و خداوندا ! اینها را کسی جز تو نمی داند . از تو می خواهم به آن اسمت که روح ها را بدان در کالبدها می دمی، و به عظمتِ آن، هر روحی به درون جسدش می رود و خداوندا ! جز تو کسی از این روح هایی که در اجسادشان تنیده و در تاریکی های اندرون نام گذاری شده اند ، آگاهی ندارد . از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، هر چه را در قبرهاست می دانی و آنچه را در سینه هاست حاصل می کنی ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، گوشت ها را بر استخوان ها می رویانی و به همان اسم، بر آنها می رویند ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که تو را بر هر چیزی توانا می کند ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان ، به خواست سترگت ، زندگی را تا مدّتی معیّن آفریدی ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، مرگ را آفریدی و آن را به گاهِ سر رسیدنِ اجل های مردم و پایان گرفتن اعمالشان ، در میان آنان جاری کردی ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، جان های بندگانت را پاکیزه کردی و از این رو ، نام های زیبایت و نعمت های بزرگت، بر ایشان خوش آمد ، ای خدا ! از تو می خواهم به اسم تصویرگرِ باشکوهِ یگانه ات که کوه ها و آنچه در آنهاست، در برابرش فروتنی می کنند ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که به هر چیز با آن بگویی : «باش» ، به قدرتت موجود می شود ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، کشتی را در دریای به هم پیوسته حبسْ شده، به قدرتت جاری می کنی ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، قطره های باران و ابرهای حاملِ این قطره های رحمتت ، تو را تسبیح می کنند ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، ابرهای پر باران را با قدرت خویش، در هوا جاری می کنی ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، قطره های باران را از ابرهای فشرده، به صورت آبی ریزان، فرو می فرستی و آن را [مایه] گشایش (زندگی) قرار می دهی ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، مقام قدس خود را با تقدیسی عظیم، آکنده ساختی ، ای پاک ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که حاملان عرشت از آن یاری جستند و یاری شان دادی و توان تحمّل آن را بدیشان دادی و آن را بدان اسم، حمل کردند ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، تخت [فرمان فرمایی ات] را به گستره آسمان ها و زمین آفریدی ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، عرش بزرگ گرامی ات را آفریدی و آفرینشِ آن را بزرگ داشتی تا با عظمتِ آن، اسمت آن گونه شد که خودت خواستی ، ای بزرگ ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، عرشت را با هیبتِ عزّت و فرمان روایی، حلقه زدی ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، گیاه زمین را برای منفعت خَلقت و یاریِ ایشان، بیرون آوردی ، ای خدا ! ... از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، ستارگان را آفریدی و آنها را وسیله راندنِ شیطان های میان آسمان و زمین قرار دادی ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، ستارگان برای دعوتت کاملاً پراکنده گشتند ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، پرندگان صف کشیده در فضای آسمان ، به امر تو پرواز می کنند ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که زمین ها، با آن برای امرت حاضر شدند ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، همه چیز، با زبان های گوناگونْ تسبیحت می کنند ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، زمین را کاملاً شکافتی و دانه[ی گندم] و انگور و شاخه تازه و زیتون و نخل و باغ هایی انبوه و میوه و مرتع را رویاندی ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، دانه ها را از زمین بیرون می کشی و زمین را بدانها می آرایی تا نعمتت را به یادها آورده باشی ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که قورباغه ها، در دریاها و رودها و برکه ها، با همه تفاوت های نژادی و زبانی، با آن تو را تسبیح می کنند ، ای خدا ! از تو می خواهم به آن اسمت که با قدرت و شوکت و دلیل و برهان، در هر چیزی آشکار است ، ای خدا !

.


ص: 222

. .


ص: 223

. .


ص: 224

. .


ص: 225

. .


ص: 226

الإمام علیّ علیه السلام فی دُعائِهِ المَعروفِ بِدُعاءِ کُمَیلٍ : اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ . . . بِأَسمائِکَ الَّتی غَلَبَت (1) أَرکانَ کُلِّ شَیءٍ . (2)

الإمام زین العابدین علیه السلام فی دُعائِهِ عَقیبَ الصَّلاهِ : اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ بِاسمِکَ الَّذی بِهِ تَقومُ السَّماءُ وَالأَرضُ ، وبِاسمِکَ الَّذی بِهِ تَجمَعُ المُتَفَرِّقَ وتُفَرِّقُ المُجتَمِعَ ، وبِاسمِکَ الَّذی تُفَرِّقُ بِهِ بَینَ الحَقِّ وَالباطِلِ ، وبِاسمِکَ الَّذی تَعلَمُ بِهِ کَیلَ البِحارِ وعَدَدَ الرِّمالِ ووَزنَ الجِبالِ ، أَن تَفعَلَ بی کَذا وکَذا . (3)

الإمام الصادق علیه السلام فی دُعاءِ الإِلحاحِ : اللّهُمَّ إِنّی أَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی بِهِ تَقومُ السَّماءُ وبِهِ تَقومُ الأَرضُ، وبِهِ تُفَرِّقُ بَینَ الحَقِّ وَالباطِلِ ، وبِهِ تَجمَعُ بَینَ المُتَفَرِّقِ ، وبِهِ تُفَرِّقُ بَینَ المُجتَمِعِ ، وبِهِ أَحصَیتَ عَدَدَ الرِّمالِ وزِنَهَ الجِبالِ وکَیلَ البِحارِ . (4)

الإمام الکاظم علیه السلام فی دُعاءٍ لَهُ بَعدَ صَلاهِ جَعفَرٍ : أَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تَحشُرُ بِهِ المَوتی إِلَی المَحشَرِ ، یا مَن لا یَقدِرُ عَلی ذلِکَ أَحَدٌ غَیرُهُ ، أَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تُحیی بِهِ العِظامَ وهِیَ رَمیمٌ . (5)

.

1- .فی البلد الأمین : «مَلَأَت» والظّاهر أنّه الصواب .
2- .مصباح المتهجّد : ص 844 ح 910 ، الإقبال : ج 3 ص 332 کلاهما عن کمیل بن زیاد النخعی .
3- .دلائل الإمامه : ص 539 ح 521 عن أبی علیّ محمّد بن أحمد المحمودی عن الإمام المهدی علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 59 ح 66 .
4- .الغیبه للطوسی : ص 260 ح 227 ، کمال الدین : ص 470 ح 24 کلاهما عن أبی نعیم الأنصاری عن الإمام المهدی علیه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 235 ح 340 ، بحار الأنوار : ج 52 ص 7 ح 5.
5- .جمال الاُسبوع : ص 186 عن الحسن بن القاسم العبّاسی ، بحار الأنوار : ج 91 ص 197 ح 3 .

ص: 227

امام علی علیه السلام در دعای معروف کمیل : خدایا ! من از تو می خواهم ... به آن نام هایت که بر ارکان هر چیز، چیره گشته است ! (1)

امام زین العابدین علیه السلام در دعای تعقیب نماز : خدایا ! از تو می خواهم به آن اسمت که آسمان و زمین، بِدان برپایند ، و به آن اسمت که با آن، پراکنده را جمع و جمع را پراکنده می کنی، و به آن اسمت که با آن، میان حق و باطل، جدایی می اندازی و به آن اسمت که بدان، حجم دریاها و تعداد ریگ ها و وزن کوه ها را می دانی ، برایم این کار و آن کار را بکن .

امام صادق علیه السلام در دعای «الحاح (پافشاری)» : خدایا ! از تو می خواهم به آن اسمت که با آن ، آسمان و زمین برپایند و با آن میان حق و باطل، جدایی می اندازی و با آن ، پراکنده را جمع و جمع را پراکنده می کنی و با آن ، تعداد ریگ ها و وزن کوه ها و حجم دریاها را می دانی .

امام کاظم علیه السلام در دعایش پس از نماز جعفر طیّار : از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، مردگان را به سوی محشر روانه می کنی ، ای آن که جز او، کسی بر این کار توانا نیست ! و از تو می خواهم به آن اسمت که استخوان ها را در حالی که پوسیده اند، بِدان زنده می کنی .

.

1- .در برخی نسخه ها آمده است : که ارکان هر چیز را پر کرده اند .

ص: 228

الإمام المهدی علیه السلام فی قُنوتِهِ : أَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی کَوَّنتَ بِهِ طَعمَ المِیاهِ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی أَجرَیتَ بِهِ الماءَ فی عُروقِ النَّباتِ بَینَ أَطباقِ الثَّری ، وسُقتَ الماءَ إِلی عُروقِ الأَشجارِ بَینَ الصَّخرَهِ الصَّمّاءِ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی کَوَّنتَ بِهِ طَعمَ الثِّمارِ وأَلوانَها . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی بِهِ تُبدِئُ وتُعیدُ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الفَردِ الواحِدِ المُتَفَرِّدِ بِالوَحدانِیَّهِ المُتَوَحِّدِ بِالصَّمَدانِیَّهِ بِاسمِکَ (1) . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی فَجَّرتَ بِهِ الماءَ مِنَ الصَّخرَهِ الصَّماءِ وسُقتَهُ مِن حَیثُ شِئتَ . وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی خَلَقتَ بِهِ خَلقَکَ ورَزَقتَهُم کَیفَ شِئتَ وکَیفَ شاؤوا . (2)

.

1- .کذا فی الطبعه المعتمده ، ولا توجد کلمه «باسمک» فی طبعه إیران وبحار الأنوار .
2- .مهج الدعوات : ص 91 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 234 .

ص: 229

امام مهدی علیه السلام در قنوتش : از تو می خواهم به آن اسمت که مزه آب ها را بِدان پدید آوردی و از تو می خواهم به آن اسمت که بِدان، آب را در ریشه های گیاه و میان لایه های خاک، دواندی و آب را به ریشه های درختان، در میان صخره های سخت راندی . از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، مزه میوه ها و رنگ های آن را هستی بخشیدی . از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، می آغازی و باز می گردانی . از تو می خواهم به آن اسمت که یگانه و یکتاست ؛ یگانه در تنهایی و تنها در بی نیازی ، به اسم تو . از تو می خواهم به آن اسمت که بِدان، آب را از صخره سخت بیرون کشیدی و به هر جا که خواستی، بردی . از تو می خواهم به آن اسمت که بدان، خَلقت را آفریدی و هر گونه که خواستی و خواستند، روزی شان دادی .

.