گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد پنجم
فصل هشتم : بَرّ، بارّ


واژه شناسی «بَرّ» و «بارّ»

بَرّ و بارّ ، در قرآن و حدیث

فصل هشتم : بَرّ، بارّواژه شناسی «بَرّ» و «بارّ»صفت «بَرّ (نیکو کار) » ، صفت مشبَّه و «بارّ (نیکی کننده) » ، اسم فاعل از مادّه «بَرر» است. ابن فارس می گوید : برّ ، چهار اصلِ معنایی دارد : راستی، اسم صوت ، خلاف دریا (خشکی) و گیاه ... . و این سخن که «هو یَبُرّ ذا قرابته؛ او به نزدیکان خود ، نیکی می کند» ، [ از اصل اوّل است ] و معنای آن ، «راستی در محبّت» است . گفته می شود : «رجل بَرّ وبارّ ؛ مرد نیکوکار و نیکی کننده». فیّومی می گوید : «بررتُ والدی» ، یعنی از او به خوبی اطاعت کردم و با او همراهی کردم و آهنگ اموری کردم که خوش می دارد و از ناخوشی هایِ او پروا کردم. ابن اثیر گفته است : در نام های خداوند والا، «بَرّ» ، یعنی مهربان بر بندگانش با نیکی و لطف خود ... و «بِرّ» ، یعنی احسان و نیکی.

بَرّ و بارّ ، در قرآن و حدیثنام «بَرّ» به شکل «البَرُّ الرَّحیم؛ نیکی کننده مهربان» ، یک بار در قرآن کریم به کاررفته و در احادیث آمده است که : خداوند بلندمرتبه، به بندگانش نیکی کننده است؛ بلکه از تمامی آفریده ها نیکی کننده تر است : «ای نیکی کننده ، ای مهربان! تو به من از پدرم و مادرم و از همه آفریده ها، نیکوکارتری» . و نیز آمده است که نیکیِ خداوند والا بر بندگانش ، پیوسته است و نیکیِ او ، همواره در دوران زندگی بندگان ، شامل حال آنهاست و امید می رود پس از مرگ نیز ادامه داشته باشد ، و دلیل بر آن ، این است که آدمی در طول زندگانی خود ، از نیکی و احسان خدا برخوردار است و هیچ نعمتی از نعمت ها، از جمله نعمت هستی و زندگانی، حقّ او نیست و به احسان و نیکی خداوند والا باز می گردد.

.


ص: 362

8 / 1البَرُّ الرَّحیمُالکتاب«إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ » . (1)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ .. . البَرُّ الرَّحیمُ بِمَن لَجَأَ إِلی ظِلِّهِ وَاعتَصَمَ بِحَبلِهِ. (2)

8 / 2بِرُّهُ قَدیمٌالإمام علیّ علیه السلام :إِلهی ، لَم یَزَل بِرُّکَ عَلَیَّ أَیّامَ حَیاتی ، فَلا تَقطَع بِرَّکَ عَنّی فی مَماتی . إِلهی ، کَیفَ آیَسُ مِن حُسنِ نَظَرِکَ لی بَعدَ مَماتی وأَنتَ لَم تُوَلِّنی إِلاَّ الجَمیلَ فی حَیاتی. (3)

.

1- .الطور : 28 .
2- .البلد الأمین : ص 93 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 139 ح 7 .
3- .الإقبال : ج 3 ص 296 نقلاً عن ابن خالویه ، البلد الأمین : ص 316 عن الإمام العسکری عن آبائه عنه علیهم السلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 97 ح 13 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی عن ابن خالویه ؛ دستور معالم الحکم : ص 135 عن عبد اللّه الأسدی .

ص: 363



8 / 1 نیکی کننده مهربان

8 / 2 نیکی او دیرینه است

8 / 1نیکی کننده مهربانقرآن«ما از پیش ، او را می خواندیم . بی گمان ، او همان نیکی کننده مهربان است» .

حدیثامام علی علیه السلام :خدایی جز خدا نیست ... . نیکی کننده مهربان است به هر کس که به سایه [ لطف و رحمت ] او پناه ببرد و به ریسمان او چنگ بزند.

8 / 2نیکی او دیرینه استامام علی علیه السلام :ای خدای من! در روزهای زندگانی ام ، نیکیِ تو بر من همواره هست . پس نیکی خود را در مرگم از من مگسل. ای خدای من! چگونه از حُسن نگاهت به من پس از مرگم ، ناامید گردم، حال آن که تو در زندگانی ام ، جز زیبایی بر من برنگماردی؟!

.


ص: 364

الإمام زین العابدین علیه السلام فِی المُناجاهِ الإِنجیلِیَّهِ : سَیِّدی عَوَّدتَنی إِسعافی بِکُلِّ ما أَسأَ لُکَ ... وأَعلَمُ أَنَّکَ لا تَکِلُ اللاّجینَ إِلَیکَ إِلی غَیرِکَ ، ولا تُخلِی الرَّاجینَ لِحُسنِ تَطَوُّلِکَ مِن نَوافِلِ (1) بِرِّکَ. سَیِّدی تَتابَعَ مِنکَ البِرُّ وَالعَطاءُ ، فَلَزِمَنِی الشُّکرُ وَالثَّناءُ ، فَما مِن شَیءٍ أَنشُرُهُ وأَطویهِ مِن شُکرِکَ ، ولا قَولٍ أُعیدُهُ وأُبدیهِ فی ذِکرِکَ ، إِلاّ کُنتَ لَهُ أَهلاً ومَحَلاًّ ، وکانَ فی جَنبِ مَعروفِکَ مُستَصغَرا مُستَقَلاًّ. (2)

الإمام الکاظم علیه السلام :اللّهُمَّ بِبِرِّکَ القَدیمِ ، ورَأفَتِکَ بِبَرِیَّتِکَ اللَّطیفَهِ ، وشَفَقَتِکَ بِصَنعَتِکَ المُحکَمَهِ ... . (3)

8 / 3أَبَرُّ مِن جَمیعِ الخَلائِقِالإمام الصادق علیه السلام :کانَ أَمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ یَقولُ إِذا فَرَغَ مِنَ الزَّوالِ: اللّهُمَّ إِنّی أَتَقَرَّبُ إِلَیکَ بِجودِکَ وکَرَمِکَ... یا أَهلَ التَّقوی وأَهلَ المَغفِرَهِ ، یا بَرُّ یا رَحیمُ ، أَنتَ أَبَرُّ بی مِن أَبی وأُمّی ومِن جَمیعِ الخَلائِقِ ... (4)

.

1- .النَّفْلُ و النّافِلَهُ : عطیّه التطوّع من حیث لا تجب (الصحاح : ج 5 ص 1833) .
2- .بحار الأنوار : ج 94 ص 171 ح 22 نقلاً عن أنیس العابدین .
3- .مصباح المتهجّد : ص 59 ح 92 ، البلد الأمین : ص 13 ، المصباح للکفعمی : ص 35 من دون إسناد إلی المعصوم و فیهما «بتربیتک» بدل «ببریتک» ، بحار الأنوار : ج 86 ص 54 ح 59 .
4- .الکافی : ج 2 ص 545 ح 1 ، جمال الاُسبوع : ص 249 کلاهما عن عیسی بن عبد اللّه القمّی ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 325 ح 956 من دون إسناد إلی الإمام الصادق علیه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 47 ح 62 وص48 ح 64 ، فلاح السائل: ص 260 کلاهما من دون إسناد إلی المعصوم ، بحار الأنوار: ج 87 ص69 ح 19.

ص: 365



8 / 3 نیکی کننده تر از همه آفریدگان

امام زین العابدین علیه السلام در مناجات «انجیلیّه» : سرورم! مرا به برآوردن هر خواهشی که از تو دارم، عادت دادی ... و می دانم که تو پناهندگانت را به غیر خودت وا نمی گذاری و امیدواران به بخشش خود را از هدایای نیکی ات تهی دست نمی کنی. سرورم! نیکی و عطا ، از تو پی در پی شد ، پس شکر و ثنای [تو] بر من لازم گشت. پس هیچ شکری نیست که بگسترانم و پنهان بدارم و هیچ سخنی نیست که آن را در یادت باز گویم و آشکار کنم ، مگر آن که تو شایسته و در جایگاه آنی و با این همه ، در کنار نیکیِ تو ، بسیار خُرد و اندک است.

امام کاظم علیه السلام :خداوندا! به نیکیِ دیرینه ات و مهرورزی ات به آفریده های ظریفت و مهربانی ات به ساخته استوارت ... .

8 / 3نیکی کننده تر از همه آفریدگانامام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان که درودهای خداوند ، بر او باد هر گاه که [ نماز ]ظهر را به پایان می برد، می گفت : «خداوندا! من با بخشش و کرمت به سویت نزدیکی می جویم... . ای سزاوار پرهیزگاری و اهل آمرزش، ای نیکی کننده ، ای مهربان! تو ، به من ، از پدرم و مادرم و از همه آفریدگان ، نیکی کننده تری.

.


ص: 366

الإمام زین العابدین علیه السلام فِی المُناجاهِ الإِنجیلِیَّهِ : یا مَن هُوَ أَبَرُّ بی مِنَ الوالِدِ الشَّفیقِ ، وأَقرَبُ إِلیَّ مِنَ الصّاحِبِ اللَّزیقِ (الرَّفیقِ) ، أَنتَ مَوضِعُ أُنسی فِی الخَلوَهِ إِذا أَوحَشَنِی المَکانُ ، ولَفَظِتنِی الأَوطانُ ، وفارَقَتنِی الاُلاّفُ وَالجیرانُ ، وَانفَرَدتُ فی مَحَلٍّ ضَنکٍ ، قَصیرِ السَّمکِ ، ضَیِّقِ الضَّریحِ ، مُطَبَّقِ الصَّفیحِ ، مَهولٍ مَنظَرُهُ ، ثَقیلٍ مَدَرُهُ ، مُخَلاّهٍ (مُستَقِلَّهٍ) بِالوَحشَهِ عَرَصتُهُ ، مُغَشّاهٍ بِالظُّلمَهِ ساحَتُهُ ، عَلی غَیرِ مِهادٍ ولا وِسادٍ ، وَلا تَقدِمَهِ زادٍ وَلاَ اعتِدادٍ ، فَتَدارَکنی بِرَحمَتِکَ الَّتی وَسِعَتِ الأَشیاءَ أَکنافُها ، وجَمَعَتِ الأَحیاءَ أَطرافُها ، وَعَمَّتِ البَرایا أَلطافُها ، وعُد عَلَیَّ بِعَفوِکَ یا کَریمُ ، ولا تُؤاخِذنی بِجَهلی یا رَحیمُ . (1)

8 / 4بارٌّ بِعبادِهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ : أَسأَ لُکَ بِاسمِکَ العَلِیِّ العالِی المُتَعالِی المُبارَکِ البارِّ ، یا بارُّ بِعِبادِهِ یا أللّهُ. (2)

.

1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 157 ح 22 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین .
2- .البلد الأمین : ص 418 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 263 ح 1 .

ص: 367



8 / 4 به بندگانش نیکی کننده است

امام زین العابدین علیه السلام در مناجات «انجیلیّه» : ای آن که او به من از پدرِ دلسوز، نیکی کننده تر است و از دوست همدم همراه به من نزدیک تر است! تو جایگاه اُنس من در تنهایی هستی؛ آن گاه که مکان ، مرا دل تنگ سازد و جاها مرا بیرون اندازند و همدمان و همسایگان ، از من جدا شوند و در جایگاهی تنگ ، تنها بمانم که سقف آن کوتاه و شکاف آن تنگ است و روی آن ، پوشیده و چشم انداز آن ، ترسناک است، گِل و لای آن سنگین و عرصه آن ، آکنده از تنهایی و فضای آن ، پوشیده از تاریکی است، نه بر بستری و نه بر بالشی [ قرار گیرم ] و بی توشه ای از پیشْ فرستاده و بی آمادگی . پس [ در آن هنگام ] به رحمتت که سایه های آن ، اشیا را فرا گرفته و کناره های آن ، زندگان را گرد آورده و الطاف آن ، آفریدگان را در برگرفته، مرا دریاب و با گذشتت به من بازگرد، ای کریم! و مرا به نادانی ام بازخواست مکن ، ای مهربان!

8 / 4به بندگانش نیکی کننده استپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا : از تو درخواست می کنم ، به نامت؛ بلندْ پایه بلندْ مرتبه والای خجسته نیکی کننده ، ای نیکی کننده به بندگان خود ، ای خدا!

.


ص: 368

الفصل التاسع: البصیرالبصیر لغهً«بصیر» فعیل بمعنی الفاعل مشتقّ من مادّه «بصر» وهو أَصلان أَحدهما العلم بالشیء ، والآخر الغلظه ، والبصیر مشتقّ من الأَصل الأَوّل بمعنی العالم (1) . والبصر بمعنی النُّور ، ومبصره یعنی مضیئه مشتقّه من الأَصل الأَوّل ؛ لأَنّ النور مصدر العلم والعلم نوع من الإضاءه (2) . ویبدو أَنّ السبب فی إِطلاق البصر علی العین هو أَنّ العین من أَهمّ طرق العلم ، وعلی هذا الأَساس البصیر یعنی العالم ، ولا ضروره فی استعمال البصر والبصیر بمعنی الرؤیه بالعین والبصیره هی من مشتقات مادّه «البصر» أَیضا ، وتستعمل بمعنی الحجّه ، والفطنه ، والعبره ، والعقیده الدینیّه الصحیحه ، ولا تلاحظ الرؤیه بالعین فی هذه المعانی (3) . یقول ابن الأَثیر : فی أَسماء اللّه تعالی «البصیر» ، هو الذی یشاهد الأَشیاء کلّها ظاهرها وخافیها بغیر جارحه ، والبصر عباره فی حقّه عن الصفه التی ینکشف بها کمال نعوت المبصرات (4) .

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 1 ص 253 . راجع : الصحاح : ج 2 ص 591 و المصباح المنیر : ص 50 .
2- .المصباح المنیر : ص 50 ، لسان العرب : ج 4 ص 65 .
3- .لسان العرب : ج 4 ص 64 .
4- .النهایه : ج 1 ص 131 .

ص: 369



فصل نهم : بصیر

واژه شناسی «بصیر»

فصل نهم : بصیرواژه شناسی «بصیر»صفت «بصیر (بینا) » ، بر وزن فعیل به معنای فاعل، برگرفته از مادّه «بصر» است که دو اصل معنایی دارد : یکی ، آگاهی به یک چیز و دیگری ، خشونت (درشتی) . بصیر ، برگرفته از اصل نخست به معنای عالم (آگاه) است. واژه «بَصَر» به معنای نور و «مُبصِره» ، یعنی روشنگر ، از اصل نخست برگرفته شده اند ؛ زیرا نور، منبع علم است و علم ، گونه ای از روشنایی است. چنین می نماید که سبب اطلاق «بصر» به چشم نیز آن است که چشم ، از مهم ترین راه های علم است . بر این پایه، «بصیر» به معنای عالم است. ضرورتی ندارد که هر گاه بصر و بصیر به کار می رود، رؤیت با چشم مقصود باشد. بصیرت نیز از برگرفته های ماده «بصر» است و به معنای حجّت، زیرکی، عبرت و عقیده درست دینی به کار می رود و رؤیت با چشم ، در این معانی لحاظ نمی شود. ابن اثیر می گوید : در نام های خداوند والا مرتبه، «بصیر» به معنای کسی است که همه اشیای آشکار و نهان را بدون اندام مشاهده می کند و «بصر» در حقّ او ، عبارت از ویژگی ای است که با آن ، کمال اوصاف اشیای دیده شده، آشکار می شود .

.


ص: 370

البصیر فی القرآن والحدیثورد مضمون «إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» تسع عشره مرّهً فی القرآن الکریم ، (1) ومضمون «سَمِیعٌ بَصِیرٌ» أحد عشر مرّه، (2) ومضمون «خَبِیرٌ بَصِیرٌ» خمس مرات ، (3) ومضمون «إِنَّ اللَّهَ بَصِیرُم بِالْعِبَادِ» أربع مرّات ، (4) ومضمون «کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا» مره واحده ، (5) ومضمون «کُنتَ بِنَا بَصِیرًا» مره واحده ، (6) و مضمون «إِنَّ رَبَّهُ کَانَ بِهِ بَصِیرًا» مرّه واحده ، (7) ومضمون «إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءِم بَصِیرٌ» مرّه واحده . (8) إِنّ هذه الآیات تدلّ علی ملاحظتین أَساسیتین: الأُولی : إِثبات صفه «البصیر» للّه . والثانیه : إِطلاق هذه الصفه وتعلّقها بکلّ شیء ومنها العباد وأَعمالهم . وبیّنت الأَحادیث نقاطا متعدّده حول صفه «البصیر» ، وینصّ بعضها علی أَنّ کَون اللّه بصیرا لا یعنی إِدراک الأَشیاء بإحدی الحواسّ الخمس ، أَی : العین : «بَصیرٌ لا یوصَفُ بِالحاسَّهِ» (9) . وینفی بعض الأَحادیث کلّ آلهٍ لبصر اللّه سبحانه : «بَصیرٌ لا بِأَداهٍ» (10) . وفسّر قسم من الأَحادیث بصره تعالی بعلمه المطلق بالمبصرات: «إنّما یُسمّی تَبارَکَ وتَعالی بِهذِهِ الأَسماءِ ؛ لِأَنَّهُ لا یَخفی عَلَیهِ شَیءٌ مِمّا لا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ، مِن شَخصٍ صَغیرٍ أو کَبیرٍ؛ أو دَقیقٍ أو جَلیلٍ؛ ولا نَصِفُهُ بَصیرا بِمُلاحَظَهِ عَینٍ کَالمَخلوقِ» (11) . وذهبت طائفه من الأَحادیث إِلی أَنّ البصیر صفه ذاتیّه: «لَم یَزَلِ اللّهُ عز و جل رَبَّنا وَالعِلمُ ذاتُهُ ولا مَعلومَ ، وَالسَّمعُ ذاتُهُ ولا مَسموعَ ، وَالبَصَرُ ذاتُهُ ولا مُبصَرَ» (12) . البصیر من فروع علمه سبحانه والعلیم صفه ذاتیّه له .

.

1- .. البقره : 96 ، 110، 233، 237، 265، آل عمران : 156، 163 ، المائده : 71 ، الأنفال : 39، 72 ، هود : 112، سبأ : 11، فصّلت : 40 ، الحجرات : 18، الحدید: 4، الممتحنه : 3، التغابن : 2، الأحزاب : 9 ، الفتح : 24 .
2- .الإسراء:1،غافر:20،56، الشوری:11، الحجّ: 61، 75، لقمان: 28، المجادله: 1، النساء: 58، 134، الإنسان:2.
3- .فاطر : 31، الشوری : 27، الإسراء : 17، 30، 96 .
4- .آل عمران : 15، 20، غافر : 44، فاطر : 45 .
5- .الفرقان : 20 .
6- .طه : 35 .
7- .الانشقاق : 15 .
8- .الملک : 19 .
9- .راجع : ص 378 ح 4306.
10- .راجع : ص 376 ح 4304.
11- .راجع : ص 374 ح 4297.
12- .راجع : ص 374 ح 4298.

ص: 371



بصیر ، در قرآن و حدیث

بصیر ، در قرآن و حدیثمضمون «خدا به آنچه می کنید ، بیناست» ، نوزده بار در قرآن کریم به کار رفته و مضمون «شنوای بینا» ، یازده بار و مضمون «آگاه بینا» پنج بار و مضمون «خداوند ، به بندگان ، بیناست» ، چهار بار. مضمون های «پروردگار تو بیناست» و «تو بر احوال ما بینایی» و «پروردکارش بر احوال او بینا بود» و «او به هر چیزی بیناست» ، نیز هر کدام یک بار به کار رفته اند. این آیات ، بیانگر دو نکته اساسی اند : یکی ، اثبات صفت «بصیر» برای خدا، و دیگری ، مطلق بودن این صفت و تعلّق آن به همه چیز ، از جمله بندگان و کردارهای ایشان. احادیث، نکات متعدّدی درباره صفت «بصیر» بیان کرده اند . به تصریح برخی از احادیث ، بینا بودن خدا ، به معنای ادراک اشیا با یکی از حواسّ پنجگانه ، یعنی چشم ، نیست : «بیناست ، امّا به داشتن حسْ وصف نمی شود» . و برخی احادیث ، هر گونه ابزاری را برای بینا بودن خداوند ، نفی می کند : «بیناست ، نه به ابزاری» . پاره ای از احادیث ، بینا بودن خدا را به دانش مطلق وی به اشیای دیدنی تفسیر کرده اند : «خداوند والا و بلندمرتبه ، به این نام ها نامیده می شود ؛ زیرا چیزی از آنچه که دیدگان در نمی یابند، اعم از خُرد یا کلان یا ریز یا درشت ، از او پنهان نمی مانَد و او را مانند آفریده ، به سبب دیدن با چشم، بینا وصف نمی کنیم» . گروهی از احادیث ، بصیر را صفت ذاتی دانسته اند : «خداوند عز و جل ، هماره خداوندگار ماست و در آن حال که هیچ دانسته ای نبود ، دانش ، ذاتیِ او بود و در آن حال که هیچ شنیده شده ای نبود ، شنوایی ، ذاتیِ او بود و در آن حال که هیچ دیده شده ای نبود ، بینایی ، ذاتیِ او بود» . بینا ، از شاخه های دانا بودن خداوند است و دانا، صفت ذاتیِ اوست.

.


ص: 372

9 / 1صِفَهُ بَصَرِهِالکتاب«وَاللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّوَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ یَقْضُونَ بِشَیْ ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» . (1)

«وَ کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا » . (2)

«إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِیرُم بَصِیرٌ » . (3)

«وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوهَ وَءَاتُواْ الزَّکَوهَ وَ مَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» . (4)

«إِنَّ اللَّهَ بَصِیرُم بِالْعِبَادِ » . (5)

«إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءِم بَصِیرٌ» . (6)

.

1- .غافر : 20 .
2- .الفرقان : 20 .
3- .فاطر : 31 .
4- .البقره : 110 .
5- .غافر : 44 .
6- .الملک : 20 .

ص: 373



9 / 1 ویژگی بینایی او

9 / 1ویژگی بینایی اوقرآن«و خداوند ، به حق حکم می کند و کسانی که به جای او می خوانند ، به چیزی حکم نمی کنند . همانا خداست که شنوای بیناست» .

«و خداوندگار تو ، همواره بینا بوده است» .

«بی گمان ، خداوند ، به بندگانش آگاه [و] بیناست» .

«و نماز بر پای دارید و زکات بپردازید و آنچه از نیکی برای خودتان از پیش بفرستید، آن را نزد خدا می یابید ، که خداوند ، به آنچه می کنید ، بیناست» .

«خداوند ، به بندگان بیناست» .

«خداوند ، به همه چیز بیناست» .

.


ص: 374

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ : یا مَن لا یَحجُبُهُ شَیءٌ عَن شَیءٍ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :کُلُّ بَصیرٍ غَیرَهُ یَعمی عَن خَفِیِّ الأَلوانِ ، ولَطیفِ الأَجسامِ . (2)

عنه علیه السلام :بَصیرٌ إِذ لا مَنظورَ إِلَیهِ مِن خَلقِهِ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ الزِّندیقُ : أَفَرَأَیتَ قَولَهُ : سَمیعٌ بَصیرٌ عالِمٌ؟ : قالَ : إِنَّما یُسمّی تَبارَکَ وتَعالی بِهذِهِ الأَسماءِ ؛ لِأَنَّهُ لا یَخفی عَلَیهِ شَیءٌ مِمّا لا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ، مِن شَخصٍ صَغیرٍ أَو کَبیرٍ ، أَو دَقیقٍ أَو جَلیلٍ ، ولا نَصِفُهُ بَصیرا بِلَحظ عَینٍ کَالمَخلوقِ . (4)

عنه علیه السلام :لَم یَزَلِ اللّهُ عز و جل ربَّنا . . . وَالبَصَرُ ذاتُهُ ولا مُبصَرَ . . . فَلَمّا أَحدَثَ الأَشیاءَ وَقَعَ . . . البَصَرُ عَلَی المُبصَرِ . (5)

الإمام الکاظم علیه السلام فِی الدُّعاءِ : سُبحانَکَ اللّهُمَّ وبِحَمدِکَ ... أَنتَ ... بَصیرٌ لا یَرتابُ . (6)

الإمام الرضا علیه السلام :قُلنا : إِنَّهُ بَصیرٌ لا بِبَصَرٍ ؛ لِأَنَّهُ یَری أَثَرَ الذَّرَّهِ السَّحماءِ (7) فی اللَّیلَهِ الظَّلماءِ عَلَی الصَّخرهِ السَّوداءِ ، ویَری دَبیبَ النَّملِ فِی اللَّیلَهِ الدَّجِیَّهِ ، ویَری مَضارَّها ومَنافِعَها وأَثَرَ سِفادِها وفِراخَها ونَسلَها ، فَقُلنا عِندَ ذلِکَ : إِنَّهُ بَصیرٌ لا کَبَصَرِ خَلقِهِ . (8)

.

1- .البلد الأمین : ص 411 ، المصباح للکفعمی : ص 348 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 65 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 309 ح 37 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 1 ، الاحتجاج : ج 1 ص 474 ح 113 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 247 ح 5 .
4- .بحار الأنوار : ج 3 ص 194 عن المفضّل بن عمر .
5- .الکافی : ج 1 ص 107 ح 1 ، التوحید : ص 139 ح 1 کلاهما عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 57 ص 161 ح 96 .
6- .بحار الأنوار : ج 95 ص 445 ح 1 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی وراجع: قصص الأنبیاء : ص 123 ح 124 .
7- .السَّحماء : أی السوداء (لسان العرب : ج 12 ص 281) .
8- .التوحید : ص 252 ح 3 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 133 ح 28 وفیه «الدجنّه» بدل «الدجیّه» ، الاحتجاج : ج 2 ص 356 ح 281 کلّها عن محمّد بن عبد اللّه الخراسانی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 176 ح 4 .

ص: 375

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا : ای آن که چیزی او را از چیزی پوشیده نمی دارد!

امام علی علیه السلام :هر بینایی جز او ، از [ دیدنِ ] رنگ های پنهان و جسم های ریز و باریک، نابیناست.

امام علی علیه السلام :بینا بود ، آن گاه که هیچ نگریسته ای از آفریدگانش نبود .

امام صادق علیه السلام آن گاه که زندیق از ایشان پرسید : آیا ملاحظه کرده ای این سخن او را که : شنوا، بینا و داناست؟ : جز این نیست که خداوند والا و بلندمرتبه ، به این نام ها نامیده می شود ؛ زیرا چیزی از آنچه دیدگان در نمی یابند ، اعم از کوچک و بزرگ یا ریز و درشت ، از او پنهان نمی مانَد ، ولی او را مانند آفریده ، به بینای با چشم وصف نمی کنیم.

امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل ، هماره خداوندگار ماست ... . و بینایی، ذاتیِ او بود ، در آن حال که هیچ دیده شده ای نبود ... . پس آن گاه که اشیا را پدید آورْد ... بینایی بر دیده شده، واقع شد.

امام کاظم علیه السلام در دعا : خداوندا! تو را به پاکی می ستایم و به ستایش تو می پردازم ... . تو ... بینایی هستی که به تردید نمی افتی.

امام رضا علیه السلام :گفتیم که او بیناست ، نه به چشم ؛ زیرا او ردّ پای مورچه ریز سیاه را در شب تاریک بر روی پاره سنگ سیاه می بیند و خزش مورچه را در شب تار می بیند و زیان های آن و سودهای آن و اثر جفت گیری آن و بچّه ها و تبار آن را می بیند. پس در آن هنگام ، گفتیم که او بیناست ، نه مانند بیناییِ آفریدگانش.

.


ص: 376

عنه علیه السلام :... وهکَذَا البَصَرُ لا بِخَرتٍ مِنهُ أَبصَرَ ، کَما أَنّا نُبصِرُ بِخَرتٍ منّا لا نَنتَفِعُ بِهِ فی غَیرِهِ ، ولکِنَّ اللّهَ بَصیرٌ لا یَحتَمِلُ شَخصا مَنظورا إِلَیهِ، فَقَد جَمَعَنَا الاِسمُ وَاختَلَفَ المَعنی . (1)

عنه علیه السلام :إِنَّهُ یَسمَعُ بِما یُبصِرُ ویَری بِما یَسمَعُ ، بَصیرٌ لا بِعَینٍ مِثلِ عَینِ المَخلوقینَ ، وسَمیعٌ لا بِمِثلِ سَمعِ السّامِعینَ ، لکِن لَمّا لَم یَخفَ عَلَیهِ خافِیَهٌ مِن أَثَرِ الذَّرَّهِ السَّوداءِ عَلَی الصَّخرَهِ الصَّمّاءِ فِی اللَّیلَهِ الظَّلماءِ تَحتَ الثَّری وَالبِحارِ ، قُلنا : بَصیرٌ لا بِمِثلِ عَینِ المَخلوقینَ . (2)

الإمام الجواد علیه السلام :کَذلِکَ سَمَّیناه بَصیرا ؛ لِأَنَّهُ لا یَخفی عَلَیهِ ما یُدرَکُ بِالأَبصارِ ، مِن لَونٍ أَو شَخصٍ أَو غَیرِ ذلِکَ ، ولَم نَصِفهُ بِبَصَرِ لَحظَهِ العَینِ . (3)

9 / 2ما لا یُوصَفُ بَصَرُهُ بِهِالإمام علیّ علیه السلام :بَصیرٌ لا بِأَداهٍ . (4)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 121 ح 2 ، التوحید : ص 188 ح 2 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 147 ح 50 کلاهما عن الحسین بن خالد نحوه .
2- .التوحید : ص 65 ح 18 عن الفتح بن یزید الجرجانی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 292 ح 21 .
3- .الکافی : ج 1 ص 117 ح 7 ، التوحید : ص 194 ح 7 وفیه «بنظر لحظ» بدل «ببصر لحظه» ، الاحتجاج : ج 2 ص468 ح 321 وفیه «طرفه العین» بدل «لحظه العین» وکلّها عن أبی هاشم الجعفری ، بحار الأنوار : ج 4 ص 154 ح 1 .
4- .الکافی : ج 1 ص 139 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام وص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبه عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام ، التوحید : ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 151 ح 51 عن محمّد بن یحیی والقاسم بن أیّوب العلوی عن الإمام الرضا علیه السلام ، الأمالی للمفید : ص 255 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام ، الأمالی للطوسی : ص 23 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 229 ح 3 .

ص: 377



9 / 2 آنچه بینایی او ، بدان وصف نمی گردد

امام رضا علیه السلام :... و بدین سان است بینایی [ ِ او ] ، نه به روزنه ای از او که [ بدان ]ببیند ، آن گونه که ما به وسیله روزنه ای از ما که جز در دیدن ، از آن بهره نمی بریم ، می بینیم ؛ ولی خداوند ، بیناست که کالبد نگریسته ای را بر نمی تابد . (1) پس ما و خدا در نام [ بینا ] اشتراک داریم و معنا[ ی آن ] ناهمسان است [ ؛ زیرا خداوند ، ذاتا به دیدنی ها علم دارد و ما به وسیله اندام حسّی ، اشیا را می بینیم ] .

امام رضا علیه السلام :او می شنود ، با آنچه مشاهده می کند و می بیند ، با آنچه می شنود. بیناست ، نه به دیده ای مانند دیده آفریدگان و شنواست ، نه مانند شنواییِ شنوندگان؛ ولی از آن جا که هیچ نهانی از ردّ پای مورِ ریزِ سیاه بر پاره سنگِ سخت در شب تار در زیر زمین و دریاها ، از او پوشیده نمی مانَد، گفتیم که او بیناست ، نه مانند دیده آفریدگان.

امام جواد علیه السلام :آن گونه او را بینا نامیدیم ؛ زیرا هر چیزی از رنگ یا کالبد یا جز آن که با دیدگان دریافت می شود ، بر او پوشیده نمی ماند و او را به بیناییِ دیدن با چشم ، وصف نکردیم.

9 / 2آنچه بینایی او ، بدان وصف نمی گرددامام علی علیه السلام :[خداوند] بیناست ، بی هیچ وسیله ای .

.

1- .یعنی بدون نیاز به نگریستن با چشم و داشتن صورت ذهنی از موجودات، به آنها بیناست. در عیون أخبار الرضا علیه السلام و التوحید، به جای «لا یحتمل شخصا»، «لا یجهل شخصا» آمده است ؛ یعنی : «از هیچ کالبدی ناآگاه نیست» (برای توضیح بیشتر ، ر. ک : مرآه العقول : ج 2 ص 57 ، شرح اُصول الکافی ، مازندرانی : ج 4 ص 52) .

ص: 378

عنه علیه السلام :البَصیرُ لا بِتَفریقِ آلَهٍ . (1)

عنه علیه السلام :بَصیرٌ لا یُوصَفُ بِالحاسَّهِ . (2)

الإمام الرضا علیه السلام :وهکَذَا البَصَرُ لا بِخَرتٍ مِنهُ أَبصَرَ ، کما أَنّا نُبصِرُ بِخَرتٍ مِنّا لا نَنتَفِعُ بِهِ فی غَیرِهِ . (3)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 152 ، التوحید : ص 56 ح 14 عن فتح بن یزید الجرجانی عن الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 285 ح 17 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 179 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 53 ح 29 .
3- .الکافی : ج 1 ص 121 ح 2 ، التوحید : ص 188 ح 2 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 147 ح 50 کلاهما عن الحسین بن خالد وفیهما «بجزء» بدل «بِخَرتٍ» فی کلا الموضعین .

ص: 379

امام علی علیه السلام :[خداوند] بیناست ، نه با پراکندن ابزار. (1)

امام علی علیه السلام :[خداوند] بینایی است که به داشتن حس ، وصف نمی گردد.

امام رضا علیه السلام :و بدین سان است بینایی [ ِ خداوند ] ، نه به روزنه ای از او که [ بدان ]ببیند ، آن گونه که ما به وسیله روزنه ای از ما که جز در دیدن ، از آن بهره نمی بریم ، می بینیم.

.

1- .منظور از پراکندن ابزار ، گشودن چشم یا برانگیختن بینایی و پراکندن آن (نگاه افکندن) بر اشیاست (منهاج البراعه : ج 9 ص 178) .

ص: 380

الفصل العاشر: التّوّابالتَّوّاب لغهًالتوّاب فی اللغه صیغه مبالغه من مادّه «توب» وهو یدلّ علی الرجوع . یقال: تاب من ذنبه ، أَی : رجع عنه (1) . والتوبه : الرجوع من الذنب (2) . فالتوّاب بمعنی الراجع کثیرا .

التَّوّاب فی القرآن والحدیثنُسبت مشتقّات مادّه «توب» إِلی اللّه سبعا وثلاثین مرّهً فی القرآن الکریم ، فقد جاء مضمون «التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» تسع مرّات ؛ و «إِنَّهُ کَانَ تَوَّابَا» مرّهً واحده؛ و «تَوَّابٌ حَکِیمٌ» مرّه واحده ومضمون «قَابِلِ التَّوْبِ» ثلاث مرّات . وقد استعملت الأَحادیثُ التوبهَ للإنسان وللّه أَیضا ، وعدّ أَحدها توبهَ اللّه قبولَه توبهَ الإنسان: «التَوّاب القابِل لِلتَّوباتِ» (3) .

.