گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد پنجم
فصل پانزدهم : حاکم



واژه شناسی «حاکم»

حاکم، در قرآن و حدیث

فصل پانزدهم : حاکمواژه شناسی «حاکم»صفت «حاکم» در لغت، اسم فاعل از مادّه «حکم»، به معنای باز داشتن است و به کسی گفته می شود که اختلافات مردم را فیصله می دهد و مردم به سخن او گردن می نهند و بدین سان، حکم حاکم، در حقیقتْ مانع ستم و ستیزه می گردد.

حاکم، در قرآن و حدیثتعبیر «بهترین حاکمان»، در قرآن کریم سه بار و تعبیر «حاکم ترینِ حاکمان»، دو بار در وصف خدای متعال به کار رفته است. برگرفته های دیگر مادّه «حکم» نیز، 37 بار به خداوند متعال نسبت داده شده است. حکم خداوند، از یک جهت، به دو قسم بخش پذیر است : تشریعی و تکوینی. حکم تشریعی، عبارت است از اوامر و نواهی خداوند سبحان که پیامبران و پیشوایان معصوم علیهم السلام ، آنها را در قالب احکام تکلیفیِ پنجگانه به مردم رسانده اند. حکم تکوینی خداوند، عبارت است از اراده و قضا و قدر الهی، که در جهان جاری است. حقّ قانون گذاری و امر و نهی، از آنِ آفریدگار و مالک مردمان است و بایسته است که احکام دیگران، به حکم خدا برگردد و بر طبق قانون خدا باشد. احادیث، ویژگی هایی را به حکم خداوند نسبت داده اند، مانند : عادلانه و منصفانه بودن و نیکی و خوبی.

.


ص: 448

15 / 1أحْکَمُ الحاکِمینَالکتاب«وَ نَادَی نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْکَمُ الْحَکِمِینَ» . (1)

«أَفَحُکْمَ الْجَهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ» . (2)

«وَ اتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ وَ اصْبِرْ حَتَّی یَحْکُمَ اللَّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحَکِمِینَ» . (3)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :الحَمدُ للّهِِ رَفیعِ الدَّرَجاتِ ، ذِی العَرشِ ... وهُوَ أَحکَمُ الحاکِمینَ ، وأَسرَعُ الحاسِبینَ ، وحُکمُهُ عَدلٌ وهُوَ لِلحَمدِ أَهلٌ . (4)

15 / 2عادِلٌ فی حُکمِهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اللّهُ عَظیمُ الآلاءِ ، دائِمُ النَّعماءِ ... عادِلٌ فی حُکمِهِ ، عالِمٌ فی مُلکِهِ . (5)

.

1- .هود: 45 وراجع: التین : 8 .
2- .المائده: 50 .
3- .یونس: 109 و راجع: الأعراف: 87 و یوسف: 80 .
4- .الدروع الواقیه : ص 88 ، بحار الأنوار: ج 97 ص 140 ح 4 وراجع : الکافی: ج 1 ص 458 ح 3 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 58 ح 1 ، نهج البلاغه : الکتاب 55 .
5- .مهج الدعوات: ص 117 عن أنس ، بحار الأنوار: ج 95 ص 374 ح 25 .

ص: 449



15 / 1 حاکم ترین حاکمان

15 / 2 در حکم خود، دادگر است

15 / 1حاکم ترین حاکمانقرآن«و نوح، پروردگارش را ندا کرد و گفت : «ای پروردگار من! همانا پسرم، از خانواده من است و وعده تو حتما راست است و تو حاکم ترینِ حاکمانی»» .

«آیا حکمِ جاهلیت را می جویند؟ و چه کسی برای یقینداران، نیکْ حکم تر از خداوند است؟!» .

«آنچه را که به تو وحی می گردد، پیروی کن و شکیبایی بورز تا خداوند، حکم کند ، و اوست بهترینِ حاکمان» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ستایش، از آنِ خداست که بالا برنده درجه ها و صاحب عرش است ... و او حاکم ترینِ حاکمان و سریع ترینِ حسابگران است و حکم او، داد است و او شایسته ستایش است.

15 / 2در حکم خود، دادگر استپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، نعمت هایش بزرگ و همیشگی اند ... در حکم خود، دادگر است و در فرمان رواییِ خود، داناست .

.


ص: 450

الإمام علیّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ ... الَّذی صَدَقَ فی میعادِهِ ، وَارتَفَعَ عَن ظُلمِ عِبادِهِ ، وقامَ بِالقِسطِ فی خَلقِهِ ، وعَدَلَ عَلَیهِم فی حُکمِهِ . (1)

عنه علیه السلام :اِعلَموا أَنَّ لِکُلِّ حَقٍّ طالِبا ، ولِکُلِّ دَمٍ ثائِرا ، وَالطّالِبُ بِحَقِّنا کَقِیامِ الثّائِرِ بِدِمائِنا ، وَالحاکِمُ فی حَقِّ نَفسِهِ هُوَ العادِلُ الَّذی لا یَحیفُ (2) ، وَالحاکِمُ الَّذی لا یَجورُ ، وهُوَ اللّهُ الواحِدُ القَهّارُ . (3)

عنه علیه السلام مِن دُعائِهِ فی یَومِ الثُّلاثاءِ : أَمرُکَ ماضٍ ، ووَعدُکَ حَتمٌ ، وحُکمُکَ عَدلٌ ، لا یَعزُبُ (4) عَنکَ شَیءٌ . (5)

الإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعائِهِ فِی العیدَینِ وَالجُمُعَهِ : عادَتُکَ الإِحسانُ إِلَی المُسیئینَ ، وسُنَّتُکَ الإِبقاءُ عَلَی المُعتَدینَ ، حَتّی لَقَد غَرَّتهُم أَناتُکَ عَنِ الرُّجوعِ ، وصَدَّهُم إِمهالُکَ عَنِ النُّزوعِ ، وإِنَّما تَأَنَّیتَ بِهِم لِیَفیؤوا إِلی أَمرِکَ ، وأَمهَلتَهُم ثِقَهً بِدَوامِ مُلکِکَ ، فَمَن کانَ مِن أَهلِ السَّعادَهِ خَتَمتَ لَهُ بِها ، ومَن کانَ مِن أَهلِ الشَّقاوَهِ خَذَلتَهُ لَها ، کُلُّهُم صائِرونَ إِلی حُکمِکَ ، وأُمورُهُم آئِلَهٌ إِلی أَمرِکَ ، لَم یَهِن عَلی طولِ مُدَّتِهِم سُلطانُکَ ، ولَم یَدحَض لِتَرکِ مُعاجَلَتِهِم بُرهانُکَ ، حُجَّتُکَ قائِمَهٌ لا تُدحَضُ ، وسُلطانُکَ ثابِتٌ لا یَزولُ ، فَالوَیلُ الدَّائِمُ لِمَن جَنَحَ عَنکَ ، وَالخَیبَهُ الخاذِلَهُ لِمَن خابَ مِنکَ ، وَالشَّقاءُ الأَشقی لِمَن اغتَرَّ بِکَ ، ما أَکثَرَ تَصَرُّفَهُ فی عَذابِکَ ، وما أَطوَلَ تَرَدُّدَهُ فی عِقابِکَ ، وما أَبعَدَ غایَتَهُ مِنَ الفَرَجِ ، وما أَقنَطَهُ مِن سُهولَهِ المَخرَجِ ، عَدلاً مِن قَضائِکَ لا تَجورُ فیهِ ، وإِنصافا مِن حُکمِکَ لا تَحیفُ عَلَیهِ ، فَقَد ظاهَرتَ الحُجَجَ ، وأَبلَیتَ الأَعذارَ ، وقَد تَقَدَّمتَ بِالوَعیدِ ، وتَلَطَّفتَ فِی التَّرغیبِ ، وضَرَبتَ الأَمثالَ ، وأَطَلتَ الإِمهالَ ، وأَخَّرتَ وأَنتَ مُستَطیعٌ لِلمُعاجَلَهِ ، وتَأَنَّیتَ وأَنتَ مَلیءٌ بِالمُبادَرَهِ . (6)

.

1- .نهج البلاغه: الخطبه 185 ، الاحتجاج: ج 1 ص 480 ح 117 ، بحار الأنوار: ج 4 ص 261 ح 9 .
2- .الحَیْفُ: الجور والظلم (الصحاح: ج 4 ص 1347) .
3- .تفسیر القمی: ج 1 ص 384 عن جمیل عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار: ج 32 ص 41 ح 27 .
4- .عَزَبَ: غاب وخفی (المصباح المنیر: ص 407) .
5- .البلد الأمین: ص 121 ، بحار الأنوار: ج 90 ص 184 ح 23 .
6- .الصحیفه السجّادیّه: ص 182 الدعاء 46 ، مصباح المتهجّد: ص 370 ح 500 ، جمال الاُسبوع: ص 263 عن المتوکّل بن هارون عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام ؛ شرح نهج البلاغه: ج 6 ص 179 عن الإمام علیّ وعنه علیهماالسلامنحوه .

ص: 451

امام علی علیه السلام :ستایش، از آنِ خداست ... که در وعده خود، راست گفت و از ستم به بندگانش والا گشت و به دادگری در میان آفریدگانش برخاست و در حکم خود بر ایشان، عدالت ورزید.

امام علی علیه السلام :بدانید که هر حقّی را خواستاری است و هر خونی را خونخواهی، و [ کارِ ]خواستار حقّ ما، مانند قیامِ خونخواه خون های ماست و حاکم در حقّ خود، همان دادگری است که ستم نمی کند و حاکمی است که جور نمی کند و او همان خداوند یگانه چیره است.

امام علی علیه السلام در دعای ایشان در روز سه شنبه : فرمان تو، اجرا شونده است و وعده تو، حتمی است و حکم تو، داد است. چیزی از تو پنهان نمی ماند.

امام زین العابدین علیه السلام در دعای عیدهای فطر ، قربان و جمعه : عادت تو، نیکی کردن به بدکاران و روش تو، باقی گذاشتنِ تجاوزگران است، تا آن جا که بردباریِ تو، ایشان را در بازگشت [ از گناه ]فریفته است و مهلت دادن تو ، ایشان را از دل بر کندن [ از گناه] باز داشته است. جز این نیست که با ایشان درنگ ورزیدی تا به فرمان تو باز آیند و از روی اطمینان به پایداریِ فرمان روایی ات، ایشان را مهلت داده ای، پس هر کس جزو نیکْ بختان بوده، [روزگارِ] او را به نیکْ بختی پایان دادی و هر که از شوربختان بود، او را برای شوربختی اش رها ساختی. همگی ایشان، به سوی حکم تو باز آیند و امورشان، به سوی فرمان تو برگردد. به رغم درازیِ مدّت ایشان ، سلطه تو سست نگردد و برهان تو، برای شتاب نکردن [ به عذاب] ایشان، باطل نشود. حجّت تو، استوار است که باطل نمی گردد و سلطه تو، پایدار است و زوال نمی پذیرد. پسْ عذاب همیشگی، برای آن کسی باد که از تو کناره گرفت و ناکامیِ فرو گذارنده، برای آن کسی باد که از تو نا امید گشت و شوربختیِ خوارکننده، برای آن کسی باد که فریفته [درنگ و مهلت دهیِ] تو شد. چه بسیار است چرخش او در عذابت، و چه دراز است آمد و شد او در کیفرت، و چه دور است فرجام او از گشایش، و چه نا امید است از آسانیِ برون شدن [ از عذاب] ؛ این حکم دادگرانه توست که در آن، جور روا نمی داری و حکمِ منصفانه توست که در آن، ستم نمی کنی ؛ چرا که حجّت ها را آشکار ساختی و عذرها را از میان بردی و پیشاپیشْ تهدید کردی و در تشویقْ لطف ورزیدی و مَثَل ها زدی و مهلت دهی را به درازا کشاندی و به تأخیر انداختی، با آن که برای شتافتن [در عذابْ ]توانایی ، و درنگ ورزیدی، با آن که تو بر پیش دستی ، توانگری.

.


ص: 452

الإمام الصادق علیه السلام :فَقَد عَلِمتُ یا إِلهی أَنَّهُ لَیسَ فی حُکمِکَ ظُلمٌ ، ولا فی نِقمَتِکَ عَجَلَهٌ ، وإِنَّما یَعجَلُ مَن یَخافُ الفَوتَ ، ویَحتاجُ إِلَی الظُّلمِ الضَّعیفُ ، وقَد تَعالَیتَ یا إِلهی عَن ذلِکَ . (1)

عنه علیه السلام :أَسأَ لُکَ بِالاِسمِ الَّذی جَعَلتَهُ عِندَ مُحَمَّدٍ وعِندَ عَلِیٍّ وعِندَ الحَسَنِ وَالحُسَینِ وعِندَ الأَئِمَّهِ کُلِّهِم صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أَجمَعینَ ، أَن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأَن تَقضِیَ لی یا رَبِّ حاجَتی وتُیَسِّرَ لی عَسیرَها ، وتَکفِیَنی مُهِمَّها ، وتَفتَحَ لی قُفلَها ، فَإِن فَعَلتَ فَلَکَ الحَمدُ ، وإِن لَم تَفعَل فَلَکَ الحَمدُ غَیرَ جائِرٍ فی حُکمِکَ ، ولا مُتَّهَمٍ فی قَضائِکَ ، ولا حائِفٍ فی عَدلِکَ . (2)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ ، الحَیِّ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ ، الحَیِّ الَّذی لا یَموتُ ، وَالقائِمِ الَّذی لا یَتَغَیَّرُ ، وَالدَّائِمِ الَّذی لا یَفنی وَالقاسِطِ الَّذی لا یَزولُ ، وَالعَدلِ الَّذی لا یَجورُ ، وَالحاکِمِ الَّذی لا یَحیفُ ، وَاللَّطیفِ الَّذی لا یَخفی عَلَیهِ شَیءٌ ، وَالواسِعِ الَّذی لا یَبخَلُ ، وَالمُعطی مَن یَشاءُ ما یَشاءُ ، وَالأَوَّلِ الَّذی لا یُدرَکُ . (3)

.

1- .تهذیب الأحکام: ج 5 ص 277 ح 946 عن ذریح، من لایحضره الفقیه: ج 1 ص 490 ح 1409، مکارم الأخلاق: ج 2 ص 56 ح 2135 کلاهما عن معروف بن خربوذ عن أحدهما علیهماالسلام، الصحیفه السجّادیّه: ص 207 الدعاء 48، بحارالأنوار: ج 87 ص 203 ح 11.
2- .مصباح المتهجّد: ص 325 ح 434 عن عاصم بن حمید ، بحار الأنوار: ج 90 ص 29 ح 2 .
3- .الدروع الواقیه: ص 81 ، بحار الأنوار: ج 97 ص 136 ح 4 .

ص: 453

امام صادق علیه السلام :ای خدای! من قطعا دانستم که در حکم تو ستمی نیست و در کیفر تو شتابی نیست و تنها کسی شتاب می کند که بیمِ از دست دادن دارد . ناتوان، به ستم نیازمند می گردد، حالْ آن که تو ای خدای من! از آن برتر و بالاتری.

امام صادق علیه السلام :به نامی که آن را نزد محمّد و نزد علی و نزد حسن و حسین و نزد همه امامان که درودهای خداوند، بر همه ایشان باد نهادی، از تو درخواست می کنم که بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرستی و ای پروردگارم! حاجت مرا بر آورده سازی و سختِ آن را آسان کنی و مهمّ آن را بسنده باشی و قفلِ آن را برایم بگشایی. پس اگر انجام دادی، ستایشْ تو راست و اگر انجام ندادی، باز ستایشْ تو راست، که در حُکمت ستم کننده و در قضایت متّهم و در دادگری ات ظالم نیستی.

امام صادق علیه السلام :ستایش، از آنِ خداست که پروردگار جهانیان است، زنده ای که خدایی جز او نیست، زنده ای که نمی میرد و استواری که دگرگونی نمی پذیرد، جاودانی که فنا نمی پذیرد و دادگری که از میان نمی رود ، عدلی که جور نمی کند و حاکمی که ستم روا نمی دارد، لطیفی (آگاهِ باریک بینی) که چیزی بر او پنهان نمی ماند و گشایشگری که بخل نمی ورزد و عطا کننده هر چه خواهد، به هر که خواهد، و پیشْ گامی که دیگران به او نمی رسند.

.


ص: 454

الإمام العسکریّ علیه السلام فِی التَّفسیرِ المَنسوبِ إِلَیهِ : قالَ اللّهُ عز و جل لِبَنی إِسرائیلَ : وَاذکُروا «إِذْ أَخَذْنَا مِیثَقَ بَنِی إِسْرَ ءِیلَ» عَهدَهُمُ المُؤَکَّدَ عَلَیهِم «لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ» (1) أَی لا یُشَبِّهوهُ بِخَلقِهِ ، ولا یَجوروهُ فی حُکمِهِ . (2)

راجع : ص 106 (المرتبه الرابعه : التَّوحیدُ فی الحُکم) .

15 / 3یَحکُمُ ما یُریدُ«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُم بَهِیمَهُ الْأَنْعَمِ إِلاَّ مَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ» . (3)

.

1- .البقره : 83 .
2- .التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: ص 326 ح 174 ، بحار الأنوار: ج 71 ص 183 ح 44 .
3- .المائده: 1 .

ص: 455



15 / 3 آنچه بخواهد، حکم می کند

امام عسکری علیه السلام در تفسیر منسوب به ایشان : خداوند عز و جل به فرزندان اسرائیل فرمود : «و یاد کنید «هنگامی را که پیمان فرزندان اسرائیل را برگرفتیم» ». پیمانِ تأکید شده بر ایشان، [ این بود که] «جز خدا را نمی پرستید» ؛ یعنی او را به آفریدگانش همانند نسازند و او را در حکمش ستمگر ندانند.

ر . ک : ص 107 (مرتبه چهارم : یگانگی در حکم).

15 / 3آنچه بخواهد، حکم می کند«ای کسانی که ایمان آورده اید! به پیمان ها وفا کنید. [گوشتِ] ستوران زبان بسته، بر شما حلال گشت، جز آنچه [حرمتِ] آن بر شما خوانده می شود [و] در حال احرام ، شکار را حلال نشمرید. همانا خداوند، آنچه را بخواهد، حکم می کند» .

.


ص: 456

الفصل السادس عَشَر: الحسیبالحسیب لغهًالحسیب فی اللغه فعیل من مادّه «حسب» وله معنیان رئیسان: الأَوّل: العدّ ، تقول: حسبتُ الشیء أَحسبه حسبا وحُسبانا . والثانی: الکفایه؛ تقول: شیء حساب ، أَی: کافٍ. ویقال: أَحسبتُ فلانا: إِذا أَعطیته ما یُرضیه (1) . بناءً علی هذا ، للحسیب فی اللغه معنیان: الأَوّل: المحاسب؛ والثانی : الکافی .

الحسیب فی القرآن والحدیثورد اسم الحسیب فی القرآن الکریم ثلاث مرّات (2) ، واسم «الحاسب» مرّتین (3) ، ولفظ «سریع الحساب» ثمانی مرّات (4) ، ولفظ «بغیر حساب» ستّ مرّات (5) . ویبدو أَنّ تعبیر «سریع الحساب» ، و«أَسرع الحاسبین» ، و «بغیر حساب» فی المعنی الأَوّل للحساب ، أَمّا استعمالات اسم «الحسیب» ، و«الحاسب» فی القرآن والأَحادیث فهی صالحه للتفسیر بکلا المعنیین المذکورین وإِن کان المعنی الأَوّل أَقرب ، کقوله تعالی: «وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ حَسِیبًا» (6) أَو الحدیث المأَثور : «واللّهُ حَسیبٌ بَینَنا وبَینَکُم فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ» (7) .

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 2 ص 59 .
2- .النساء: 6 و 86 ، الأحزاب : 39 .
3- .الأنعام : 62 ، الأنبیاء : 47 .
4- .البقره: 202 ، آل عمران : 19 و 199 ، المائده : 4 ، الرعد : 41 ، إبراهیم : 51 ، النور : 39 ، غافر : 17 .
5- .البقره: 212 ، آل عمران: 27 و 37 ، النور: 38 ، الزمر: 10 ، غافر : 40 .
6- .النساء : 86 .
7- .راجع : ص 460 ح 4408 .

فصل شانزدهم : حسیب

واژه شناسی «حسیب»

حسیب، در قرآن و حدیث

فصل شانزدهم : حسیبواژه شناسی «حسیب»صفت «حسیب (حسابگر / بسنده)» بر وزن فعیل و از مادّه «حسب» است که دو معنای اصلی دارد : نخست ، شمارش؛ چنان که می گویی : «حسبت الشی ءَ أحسبه حسبا وحُسبانا؛ آن چیز را شمردم». دوم ، بسندگی؛ چنان که می گویی : «شیءٌ حِسَابٌ ؛ چیز بسنده». «أحسبتُ فلانا»، هنگامی به کار می رود که آنچه او را خشنود می سازد ، به او عطا کنی . بنا بر این، «حسیب» در لغت ، دو معنا دارد : حسابگر و بسنده .

حسیب، در قرآن و حدیثنام «حسیب» ، در قرآن کریم سه بار و نام «حاسب»، دو بار و تعبیر «سریع الحساب (زود شمار) » ، هشت بار و عبارت «بغیر حساب (بدون شمارش)» ، شش بار به کار رفته است. چنین می نماید که تعبیر «سریع الحساب (زود شمار) » و «أسرع الحاسبین (سریع ترین حسابرس) » و «بغیر حساب» ، در معنای نخستِ حساب (شمارش) به کار رفته اند؛ اما موارد کاربرد «حسیب» و «حاسب» ، در قرآن و حدیث ، به هر دو معنای یاد شده تفسیرپذیرند ؛ هرچند که معنای نخست ، نزدیک تر است ، مانند آیه «و هر گاه شما را به درودی درود گفتند، پس با بهتر از آن ، درود بگویید یا همان را باز گردانید که خداوند ، بر هر چیزی حسابگر است» و یا حدیثِ : «و خداوند ، میان ما و شما در دنیا و آخرت ، حسابگر است».

.


ص: 458

16 / 1حَسیبٌ عَلی کُلِّ شَیءٍالکتاب« وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ حَسِیبًا » . (1)

الحدیثمعانی الأخبار عن قیس بن عاصم :وَفَدتُ مَعَ جَماعَهٍ مِن بَنی تَمیمٍ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَدَخَلتُ وعِندَهُ الصَّلصالُ بنُ الدَّلَهمَسِ فَقُلتُ : یا نَبِیَّ اللّهِ عِظنا مَوعِظَهً نَنتَفِعُ بِها ، فَإِنّا قَومٌ نَعیرُ (2) بِالبَرِیَّهِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا قَیسُ ، إِنَّ مَعَ العِزِّ ذُلاًّ ، وإِنَّ مَعَ الحَیاهِ مَوتا ، وإِنَّ مَعَ الدُّنیا آخِرَهً ، وإِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ حَسیبا ، وعَلی کُلِّ شَیءٍ رَقیبا. (3)

.

1- .النساء : 86 .
2- .عارَ فی الأرض یَعِیر : أی ذَهَبَ (لسان العرب : ج 4 ص 623) .
3- .معانیالأخبار: ص233 ح1 ، الخصال : ص114 ح 93 و فیه «نعبر» بدل «نعیر»، الأمالی للصدوق: ص50 ح4 و فیه «نعمُر» بدل «نعیر»، روضه الواعظین: ص534 و فیه «نعیش» بدل «نعیر»، بحار الأنوار: ج71 ص170 ح1.

ص: 459



16 / 1 خدا حسابگر همه چیز است

16 / 1بر همه چیز حسیب استقرآن«و هر گاه شما را به درودی، درود گفتند، پس به نیکوتر از آن، درود بگویید یا همان را باز گردانید، که خداوند ، بر همه چیز ، حسابگر است» .

حدیثمعانی الأخبار به نقل از قیس پسر عاصم : همراه با جماعتی از بنی تمیم ، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آلهرسیدم. هنگامی که داخل شدم ، صلصال پسر دَلَهمَس نزد ایشان بود. گفتم : ای پیامبر خدا! ما را اندرزی بده که از آن سود ببریم؛ چرا که ما گروهی بیابانگردیم. پس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای قیس! همانا با عزّت، ذلّتی است و بی گمان با زندگی، مرگی است. و همانا با دنیا آخرتی است و همانا برای هر چیزی حسابگری است و بر هر چیزی نگاهبانی».

.


ص: 460

الإمام علیّ علیه السلام :حاسِب نَفسَکَ لِنَفسِکَ ، فَإِنَّ غَیرَها مِنَ الأَنفُسِ لَها حَسیبٌ غَیرُکَ. (1)

فاطمه علیهاالسلام مِن کَلامِها لِلقَومِ لَمّا هَجَموا عَلی دارِها : لکِنَّکُم قَطَعتُمُ الأَسبابَ بَینَکُم وبَینَ نَبِیِّکُم ، وَاللّهُ حَسیبٌ بَینَنا وبَینَکُم فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ. (2)

الإمام زین العابدین علیه السلام :دَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلی عَمِّی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیهماالسلاملَمّا سُقِیَ السَّمَّ ، فَقامَ لِحاجَهِ الإِنسانِ ، ثُمَّ رَجَعَ ، فَقالَ : لَقَد سُقیتُ السَّمَّ عِدَّهَ مِرارٍ ، فَما سُقیتُ مِثلَ هذِهِ ... . فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : یا أَخی ، مَن سَقاکَ؟ قالَ : وما تُریدُ بِذلِکَ ؟ فَإِن کانَ الَّذی أَظُنُّهُ فَاللّهُ حَسیبُهُ ، وإِن کانَ غَیرَهُ فَما أُحِبُّ أَن یؤخَذَ بی بَریءٌ. (3)

الإمام الصادق علیه السلام :اللّهُمَّ إِنّی أَسأَ لُکَ .. . یا مَن عَلی کُلِّ شَیءٍ رَقیبٌ ، وعَلی کُلِّ شَیءٍ حَسیبٌ ، ومِن کُلِّ عَبدٍ قَریبٌ. (4)

عیون أخبار الرضا عن أحمد بن الحسین کاتب أبی الفیّاض عن أبیه :حَضَرنا مَجلِسَ عَلِیِّ بنِ موسی علیه السلام ، فَشَکا رَجُلٌ أَخاهُ ، فَأَنشَأَ یَقولُ : أَعذِر أَخاکَ عَلی ذُنوبِهِ وَ استُر وغَطِّ عَلی عُیوبِهِ وَ اصبِر عَلی بَهتِ السَّفیهِ وَ لِلزَّمانِ عَلی خُطوبِهِ ودَعِ الجَوابَ تَفَضُّلا و کِلِ الظَّلومَ إِلی حَسیبِهِ (5)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 222 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 326 ح 39 .
2- .الاحتجاج : ج 1 ص 203 عن عبد اللّه بن عبد الرحمن ، بحار الأنوار : ج 28 ص 205 ح 3 .
3- .مروج الذهب : ج 3 ص 5 عن الإمام الصادق عنه أبیه علیهماالسلام ، عمده الطالب : ص 67 نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 148 ح 15 .
4- .مهج الدعوات : ص 223 عن الربیع ، البلد الأمین : ص 382 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 273 ح 1 .
5- .عیون أخبار الرضا: ج2 ص176 ح4، بشاره المصطفی : ص 78 عن إبراهیم بن هاشم ، کشف الغمّه: ج3 ص59 عن أبیالحسن (الحسین) کاتب الفرائض عن أبیه، إعلام الوری: ج2 ص69، بحار الأنوار : ج74 ص92 ح 18.

ص: 461

امام علی علیه السلام :تو حسابرسِ خود برای خود باش که دیگران ، حسابرسی جز تو دارند.

فاطمه علیهاالسلام از سخن وی برای گروهی که بر خانه اش تاختند : امّا شما رشته های میان خود و پیامبرتان را بریدید و خداوند ، در دنیا و آخرت میان ما و شما حسابرس است.

امام زین العابدین علیه السلام :آن گاه که عمویم حسن بن علی علیه السلام را زهر خوراندند، [ پدرم ]حسین بن علی علیهماالسلاموارد شد . پس برای [ قضای] حاجت انسانی برخاست ، سپس برگشت و فرمود : «چندین بار به من زهر خورانده اند، [ اما] مانند این نخورانده بودند...» . پس حسین علیه السلام به او گفت : «ای برادرم! چه کسی [ آن را] به تو خوراند؟». فرمود : «چه منظوری داری؟ اگر همان باشد که گمان می برم، پس خداوند ، حسابرس اوست و اگر غیر از او باشد، خوش ندارم که بی گناهی برای من گرفته شود».

امام صادق علیه السلام :خداوندا! من از تو درخواست می کنم ... ای آن که بر همه چیز نگاهبانی و بر همه چیز حسابرسی و به هر بنده ای نزدیکی !

عیون أخبار الرضا علیه السلام از احمد پسر حسین کاتب ابو الفیاض به نقل از پدرش : در مجلس امام رضا علیه السلام حاضر بودیم که مردی از برادر خود شکایت کرد. پس امام علیه السلامچنین سرود : عذر برادرت را بر گناهانش بپذیر / و عیب های او را بپوشان و پنهان کنو بر بُهتانِ بی خرد ، شکیبایی کن / و [رسیدگی] به کارهای او را به روزگار واگذار.و پاسخِ [او] را از رویلطفْ فرو گذار / و ستمگر را به حسابرسش واگذار .

.


ص: 462

16 / 2سَریعُ الحِسابِالکتاب«لِیَجْزِیَ اللَّهُ کُلَّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ » . (1)

راجع : البقره : 202 ، آل عمران : 19 و 199 ، المائده : 4 ، الأنعام : 165 ، الرعد : 41 ،النور : 39 ، غافر : 17 .

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اللّهُ أَکبَرُ ، ذُو السُّلطانِ المَنیعِ ، وَالإِنشاءِ البَدیعِ ، وَالشَّأنِ الرَّفیعِ ، وَالحِسابِ السَّریعِ. (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الحَمدُ للّهِِ رفیعِ الدَّرَجاتِ ... سَریعِ الحِسابِ ، شَدیدِ العِقابِ. (3)

نهج البلاغه :سُئِلَ [عَلِیٌّ علیه السلام] : کَیفَ یُحاسِبُ اللّهُ الخَلقَ عَلی کَثرَتِهِم ؟ فَقالَ علیه السلام : کَما یَرزُقُهُم عَلی کَثرَتِهِم . فَقیلَ : کَیفَ یُحاسِبُهُم ولا یَرَونَهُ ؟ فَقالَ علیه السلام : کَما یَرزُقُهم ولا یَرَونَهُ. (4)

.

1- .إبراهیم : 51 .
2- .مهج الدعوات : ص 34 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 301 ح 62 .
3- .الدروع الواقیه : ص 88 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 139 .
4- .نهج البلاغه : الحکمه 300 ، الأمالی للسیّد المرتضی : ج 1 ص 103 ، روضه الواعظین : ص 41 ، بحار الأنوار : ج 7 ص 271 ح 37.

ص: 463



16 / 2 زود شمار

16 / 2زود شمارقرآن«تا هر کس را به چیزی سزا دهد که خود به دست آورده . همانا خداوند ، زود شمار است» .

ر . ک : بقره: آیه 202، آل عمران: آیه 19 و 199، مائده: آیه 4، انعام: آیه 165، رعد: آیه 41، نور: آیه 39، غافر: آیه 17 .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، بزرگ تر است [ از این که وصف شود ]. صاحبِ سلطه دست نایافتنی و آفرینش نو و شأن والا و حسابرسیِ تند است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ستایش ، از آنِ خداست که بالا برنده درجه هاست ... زود شمارِ سختْ کیفر است.

نهج البلاغه :از امیر مؤمنان پرسش شد که خداوند ، چگونه مردمان را با وجود فراوانی شان حسابرسی می کند؟ فرمود : «همان سان که با وجود فراوانی شان روزی شان می دهد». پس گفته شد : چگونه آن ها را حسابرسی می کند ، حال آن که او را نمی بینند؟ فرمود : «همان سان که روزی شان می دهد و او را نمی بینند».

.


ص: 464

16 / 3أَسرَعُ الحاسِبینَالکتاب«ثُمَّ رُدُّواْ إِلَی اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَسِبِینَ» . (1)

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام فِی الدُّعاءِ : یا أَبصَرَ النّاظِرینَ ، ویا أَسمَعَ السّامِعینَ ، ویا أَسرَعَ الحاسِبینَ ، ویا أَرحَمَ الرّاحِمینَ. (2)

16 / 4کَفی بِهِ حَسیباالکتاب«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَ لاَ یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا » . (3)

الحدیثالإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعائِهِ فِی الرَّهبَهِ : ولَو أَنَّ أَحَدا اِستَطاعَ الهَرَبَ مِن رَبِّهِ لَکُنتُ أَنَا أَحَقَّ بِالهَرَبِ مِنکَ ، وأَنتَ لا تَخفی عَلَیکَ خافِیَهٌ فِی الأَرضِ ولا فِی السَّماءِ إِلاّ أَتَیتَ بِها ، وکَفی بِکَ جازِیا ، وکَفی بِکَ حَسیبا. (4)

.

1- .الأنعام : 62 .
2- .الکافی : ج 2 ص 556 ح 1 عن أبی حمزه ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 336 ح 982 عن الإمام الصَّادق عنه علیهماالسلام ، قرب الإسناد : ص 2 ح 5 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصَّادق عنه علیهماالسلام ، تهذیب الأحکام : ج 3 ص 182 ح 414 عن معاویه ابن میسره عن الإمام الصَّادق علیه السلام ، المقنعه : ص 218 عن الإمام الصَّادق علیه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 63 ح 101 عن معاویه ابن عمّار عن الإمام الصَّادق علیه السلام ، المزار الکبیر : ص 260 ح 10 من دون إسناد إلی المعصوم.
3- .الأحزاب : 39 و راجع: النساء : 6.
4- .الصحیفه السجّادیّه: ص 215 الدعاء50 ، بحار الأنوار: ج 87 ص 229 ح 42 نقلاً عنالمحاسن عن الإمام الکاظم علیه السلامنحوه.

ص: 465



16 / 3 پر شتاب ترینِ حسابگران

16 / 4 او در حسابگری بسنده است

16 / 3پر شتاب ترینِ حسابگرانقرآن«آن گاه به سوی خداوند، مولای حقیقی شان ، باز گردانده شوند. هان! حکم ، از آنِ اوست و او پر شتاب ترینِ حسابگران است» .

حدیثامام باقر علیه السلام در دعا : ای بیناترینِ نظاره گران، ای شنواترینِ شنوندگان، ای پر شتاب ترینِ حسابگران و ای مهربان ترینِ مهربانان!

16 / 4او در حسابگری بسنده استقرآن«همان کسانی که پیام های خدا را می رسانند و از او می هراسند و از کسی جز خدا نمی هراسند ، و خداوند در حسابگری بسنده است» .

حدیثامام زین العابدین علیه السلام در دعای هنگام بیمناکی : و اگر کسی می توانست از پروردگارش بگریزد ، بی گمان ، من به گریختن از تو ، [ از همه ]شایسته تر بودم، حالْ آن که هیچ نهانی در زمین و نه در آسمان، از تو پنهان نمی گردد ، مگر آن که آن را [برای حسابرسی] می آوری و تو در پاداشْ دهندگی ، بسنده ای و تو در حسابگری بسنده ای.

.


ص: 466

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام إِذا دَخَلَ شَهرُ رَمَضانَ لا یَضرِبُ عَبدا لَهُ ولا أَمَهً ، وکانَ إِذا أَذنَبَ العَبدُ وَالأَمَهُ یَکتُبُ عِندَهُ : أَذنَبَ فُلانٌ ، أَذنَبَت فُلانَهُ ، یَومَ کَذا وکَذا ، ولَم یُعاقِبهُ ، فَیَجتَمِعُ عَلَیهِمُ الأَدَبُ. حَتّی إِذا کانَ آخِرُ لَیلَهٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ دَعاهُم وجَمَعَهُم حَولَهُ ، ثُمَّ أَظهَرَ الکِتابَ ، ثُمَّ قالَ : یا فُلانُ فَعَلتَ کَذا وکَذا ، ولَم أُؤَدِّبکَ ، أَتَذکُرُ ذلِکَ؟ فَیَقولُ : بَلی یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ ، حَتّی یَأَتِیَ عَلی آخِرِهِم ، ویُقَرِّرُهُم جَمیعا ، ثُمَّ یَقومُ وَسَطَهُم ، ویَقولُ لَهُم : اِرفَعوا أَصواتَکُم وقولوا : یا عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ ، إِنَّ رَبَّکَ قَد أَحصی عَلَیکَ کُلَّ ما عَمِلتَ کَما أَحصَیتَ عَلَینا کُلَّ ما عَمِلنا ، ولَدَیهِ کِتابٌ یَنطِقُ عَلَیکَ بِالحَقِّ ، لا یُغادِرُ صَغیرَهً ولا کَبیرَهً مِمّا أَتَیتَ إِلاّ أَحصاها ، وتَجِدُ کُلَّ ما عَمِلتَ لَدَیهِ حاضِرا ، کَما وَجَدنا کُلَّ ما عَمِلنا لَدَیکَ حاضِرا ، فَاعفُ وَاصفَح کَما تَرجو مِنَ المَلیکِ العَفوَ ، وکَما تُحِبُّ أَن یَعفُوَ المَلیکُ عَنکَ ، فَاعفُ عَنّا تَجِدهُ عَفُوّا ، وبِکَ رَحیما ، ولَکَ غَفورا ، ولا یَظلِمُ رَبُّکَ أَحَدا ، کَما لَدَیکَ کِتابٌ یَنطِقُ عَلَینا بِالحَقِّ لا یُغادِرُ صَغیرَهً و لا کَبیرَهً مِمّا أَتَیناها إِلاّ أَحصاها . فَاذکُر یا عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ ذُلَّ مَقامِک بَینَ یَدَی رَبِّکَ الحَکَمِ العَدلِ ، الَّذی لا یَظلِمُ مِثقالَ حَبَّهٍ مِن خَردَلٍ ، ویَأتی بِها یَومَ القِیامَهِ ، وکَفی بِاللّهِ حَسیبا وشَهیدا ، فَاعفُ وَاصفَح یَعفو عَنکَ المَلیکُ ویَصفَح ... (1)

.

1- .الإقبال : ج 1 ص 443 عن محمّد بن عجلان ، بحار الأنوار : ج 46 ص 103 ح 93 .

ص: 467

امام صادق علیه السلام :هر گاه ماه رمضان وارد می شد ، علی بن حسین علیه السلام هیچ غلام و کنیزی را تنبیه نمی کرد و هر گاه یکی از آنها خطا و نافرمانی می کردند، می نوشت که فلان مرد ، مرتکب گناه شد یا فلان زن مرتکب گناه شد، در چنان و چنان روز. و او را کیفر نمی داد و ادب [ کردن برای هر خطا ] ، بر ایشان جمع می شد ، تا این که در واپسین شب ماه رمضان ، ایشان را فرا می خواند و پیرامون خود گرد می آورد. سپس نوشته را نشان می داد. آن گاه می فرمود : «ای فلان! چنان و چنان کردی و تو را تأدیب نکردم، آیا آن را به یاد می آوری؟» . می گفت : آری ، ای پسر رسول خدا! تا این که به نفر آخرشان می رسید و از همگی اقرار می گرفت. پس در میانشان می ایستاد و به ایشان می فرمود : «صداهایتان را بالا ببرید و بگویید : ای علی بن حسین! همانا پروردگارت ، همه آنچه را که عمل کرده ای ، بر تو احصا کرده است ، همان سان که بر ما همه آنچه را عمل کرده ایم، بر شمرده ای . نزد او نوشته ای است که به حقْ علیه تو سخن می گوید. هیچ [ عمل ] ریز و درشتی را از کارهایت فرو نمی گذارد، مگر آن که آن را شمارش کرده باشد. همه اعمال خود را نزد او حاضر می یابی، همان گونه که ما همه اعمالمان را نزد تو حاضر یافتیم. پس ، [از ما ]درگذر و ببخشای ، همان سان که از [ خداوندِ ]فرمان روا امید گذشت داری و همان گونه که دوست داری فرمان روا از تو درگذرد، از ما درگذر تا خدا را درگذرنده و مهربان به خود و آمرزنده خود بیابی . پروردگارت ، به کسی ستم نمی کند ، همان گونه که نزد تو نوشتاری است که به حقْ علیه ما سخن می گوید؛ در حالی که اعمال ریز و درشتِ ما را فرو نگذاشته ، مگر آن که آنها را شمارش کرده است. پس ای علی بن حسین! خواریِ ایستادن در پیشگاه پروردگار داور دادگرت را به یادآور. همو که هم وزن دانه ای خردل ، ستم روا نمی دارد و در روز رستاخیز ، آن را می آورد . خداوند ، حسابگری و گواهی را بسنده است. پس در گذر و ببخشای تا فرمان روا از تو در گذرد و ببخشاید» .

.


ص: 468

الفصل السابع عَشَر: الحقّالحقّ لغهًالحقّ فی أَصل اللغه یدلّ علی إِحکام الشیء وصحّته ، فالحقّ نقیض الباطل (1) ، وهو حقّ الشیء ، إِذا وَجَبَ وثَبَتَ (2) . قال ابن الأَثیر : فی أَسماء اللّه تعالی: «الحقّ» هو الموجود حقیقهً ، المتحقّق وجوده وإِلهیّتهُ (3) .

الحقّ فی القرآن والحدیثنُسب اسم «الحق» للذات الإلهیّه إِحدی عشره مرّهً فی القرآن الکریم ، مثل: «رَبُّکُمُ الْحَقُّ» (4) ؛ و «الْمَلِکُ الْحَقُّ» (5) ؛ و «أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ» (6) . وقد نُسب الحقّ أَیضا إِلی أَفعال اللّه تعالی وأَقواله فی مواضع کثیره کقوله: «خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ» (7) ؛ وقوله: «أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» (8) ؛ وقوله: «وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ» (9) . وقد أُطلق الحقّ فی الأَحادیث علی ذات اللّه سبحانه وأَقواله وأَفعاله أَیضا . قال الإمام الباقر علیه السلامفی الدعاء : «اللّهُمَّ أنتَ الحَقُّ ، وقَولُکَ الحَقُّ ، ووَعدُکَ الحَقُّ ، وأنتَ مَلیکُ الحَقِّ» . والظاهر أَنّ إِطلاق الحقّ علی ذات اللّه سبحانه من باب «زیدٌ عدلٌ» وهو یدلّ علی المبالغه فی حقّانیّته تعالی 10 .

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 2 ص 15 .
2- .المصباح المنیر : ص 143 .
3- .النهایه : ج 1 ص 413 .
4- .یونس: 32 .
5- .طه : 114 .
6- .النور: 25 .
7- .النحل : 3 .
8- .القصص : 13 .
9- .راجع : ص 472 ح 4419 .