گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد پنجم
فصل هفدهم : حق



واژه شناسی «حق»

حق، در قرآن و حدیث

فصل هفدهم : حقواژه شناسی «حق»واژه «حق» ، در اصلْ دلالت بر استواری و درستی چیزی دارد و نقیض باطل است. «وهو حقّ الشی ء» ، هنگامی به کار می رود که چیزی بایسته و ثابت گردد . ابن اثیر می گوید : «در نام های خداوند والا ، «الحقّ» همان موجود حقیقی است که وجود و خدایی او محقّق و ثابت است».

حق، در قرآن و حدیثنام «حق» ، یازده بار در قرآن کریم به ذات خدایی نسبت داده شده است مانند : «پروردگارتان حق» و «فرمان روای حق» و «این که خداوند ، همان حقّ آشکار است» . همچنین حق ، در جاهای بسیار به کردارها و گفتارهای خدای متعال نسبت داده شده است، مانند آیه «آسمان ها و زمین را به حق آفرید» و آیه «... که وعده خدا حق است» و آیه «و خداوند حق را می گوید» . حق ، در احادیث نیز به ذات خدای سبحان و گفتارها و کردارهای او اطلاق شده است. امام باقر علیه السلامدر دعا عرضه داشت : «خداوندا! تو حقّی و سخنِ تو حق است و وعده تو حق است و تو فرمان روای حق هستی». ظاهرا اطلاق حق بر ذات خدای سبحان ، از باب «زیدٌ عدلٌ» است و دلالت بر مبالغه در حق بودنِ خدای متعال دارد.

.


ص: 470

17 / 1هُوَ الحَقُّالکتاب«ذَ لِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتَی وَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ » . (1)

«فَذَ لِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلَلُ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ * کَذَ لِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ فَسَقُواْ أَنَّهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ » . (2)

الحدیثالإمام الحسین علیه السلام :إِذا قَرقَرَتِ الدَّجاجَهُ تَقولُ : یا إِلهَ الحَقِّ ، أَنتَ الحَقُّ ، وقَولُکَ الحَقُّ ، یا أللّهُ یا حَقُّ. (3)

.

1- .الحجّ : 6 وراجع: الحجّ : 62 والکهف : 44 ولقمان : 30 و فصّلت : 53.
2- .یونس : 32 و 33 و راجع: یونس : 30 .
3- .الخرائج و الجرائح : ج 1 ص 249 ح 5 عن محمّد بن إبراهیم بن الحارث التیمی ، بحار الأنوار : ج 64 ص 27 ح 8 .

ص: 471



17 / 1 او حق است

17 / 1او حق استقرآن«آن ، از آن روست که خداوند ، همان حق است و اوست که مردگان را زنده می کند و او بر هر چیزی تواناست» .

«پس آن خداوند است ، پروردگارتان که حق است . پس ، بعد از حق چیست جز گم راهی؟ پس [از حق] به کجا باز گردانده می شوید؟ آن سان گفتار پروردگارت ، بر کسانی که از فرمان [ خدا ] بیرون رفتند ، راست گشت که ایشان ایمان نمی آورند» .

حدیثامام حسین علیه السلام :هر گاه مرغْ بانگ برآورَد ، می گوید : ای خدای حق! تو حقّی و گفتار تو حق است . ای خدا ، ای حق!

.


ص: 472

الإمام الباقر علیه السلام :بَکَ یا إِلهی ، أَنزَلتُ حَوائِجِی اللَّیلَهَ ، فَاقضِها یا قاضِیَ حَوائِجِ السّائِلینَ ، اللّهُمَّ أَنتَ الحَقُّ ، وقَولُکَ الحَقُّ ، ووَعدُکَ الحَقُّ ، وأَنتَ مَلیکُ الحَقِّ ، أَشهَدُ أَنَّ لِقاءَکَ حَقٌّ ... . (1)

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا قیلَ لَهُ : هَل یَکتَفِی العِبادُ بِالعَقلِ دونَ غَیرِهِ؟ : إِنَّ العاقِلَ لِدَلالَهِ عَقلِهِ الَّذی جَعَلَهُ اللّهُ قِوامَهُ وزینَتَهُ وهِدایَتَهُ ، عَلِمَ أَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ وأَنَّهُ هُوَ رَبُّهُ. (2)

17 / 2المَولَی الحَقُّ«ثُمَّ رُدُّواْ إِلَی اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَسِبِینَ » . (3)

«هُنَالِکَ تَبْلُواْ کُلُّ نَفْسٍ مَّا أَسْلَفَتْ وَ رُدُّواْ إِلَی اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَفْتَرُونَ» . (4)

17 / 3المَلِکُ الحَقُّ«فَتَعَلَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ » . (5)

.

1- .مصباح المتهجّد : ص 164 ح 254 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 259 ح 63 .
2- .الکافی : ج 1 ص 29 ح 34 عن الحسن بن عمّار .
3- .الأنعام : 62 .
4- .یونس : 30 .
5- .المؤمنون : 116 و راجع: طه : 114 .

ص: 473



17 / 2 مولای حق

17 / 3 فرمان روای حقیقی

امام باقر علیه السلام :ای خدای من! نیازهایم را امشب [ به درگاه تو ] فرود آورده ام . پس ای برآورنده نیازهای درخواست کنندگان! آنها را برآور. خدایا! تو حقّی و گفتار تو حق است و وعده تو حق است و تو فرمان روای حق هستی. گواهی می دهم که دیدار تو حق است ... .

امام صادق علیه السلام هنگامی که به حضرت گفته شد : آیا بندگان ، به خردِ تنها بسنده کنند؟ : همانا خردمند ، با راهنماییِ خردش که خداوند ، آن را پایه او و [ سبب ]زیور او و راهنمایی او قرار داده می داند که خداست که حق است و این که او پروردگارش است.

17 / 2مولای حق«سپس به سوی خداوند، مولای حقیقی شان ، باز گردانده شوند. هان! حکم ، از آنِ اوست و او پر شتاب ترینِ حسابگران است» .

«آن جاست که هر کس آنچه را که پیشتر فرستاده، می آزماید و به سوی خداوند ، مولای حقیقی شان ، باز گردانده می شوند و آنچه دروغ می بستند ، از ایشان گم گردد» .

17 / 3فرمان روای حقیقی«پس ، بلند پایه است خداوندِ فرمان روای حقیقی. خدایی جز او نیست، پروردگار عرش ارجمند» .

.


ص: 474

17 / 4الحَقُّ المُبینُالکتاب«یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ » . (1)

الحدیثالإمام الصادق علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام : ... یا عیسی ، کُلُّ وَصِیَّتی نَصیحَهٌ لَکَ ، وکُلُّ قَولی حَقٌّ ، وأَنَا الحَقُّ المُبینُ ، وحَقّا أَقولُ : لَئِن أَنتَ عَصَیتَنی بَعدَ أَن أَنبَأتُکَ ، ما لَکَ مِن دونی وَلِیٌّ ولا نَصیرٌ. (2)

عنه علیه السلام :أَشهَدُ أَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ المُبینُ. 3

الإمام الرضا علیه السلام :اللّهُمَّ إِنَّ کُلَّ مَعبودٍ مِن لَدُن عَرشِکَ إِلی قَرارِ أَرضِکَ فَهُوَ باطِلٌ سِواکَ ، فَإِنَّکَ أَنتَ اللّهُ الحَقُّ المُبینُ. (3)

.

1- .النور : 25 .
2- .الأمالی للصدوق : ص 610 و ص 613 ح 842 عن أبی بصیر ، الکافی : ج 8 ص 140 ح 103 عن علیّ بن أسباط عنهم علیهم السلام ، تحف العقول : ص 500 من دون إسناد إلی المعصوم ، بحار الأنوار : ج 14 ص 298 ح 14 .
3- .الکافی : ج 3 ص 477 ح 3 ، تهذیب الأحکام : ج 3 ص 184 ح 417 ، مکارم الأخلاق : ج 2 ص 113 ح 2313 ، مصباح المتهجّد : ص 532 ح 616 کلّها عن مقاتل بن مقاتل ، المقنعه : ص 225 عن مقاتل عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 91 ص 353 ح 15 .

ص: 475



17 / 4 حقّ آشکار

17 / 4حقّ آشکارقرآن«در آن روز ، خداوند ، پاداش حقّشان را تمام و کمال به ایشان می دهد و خواهند دانست که خداست که حقِّ آشکار است» .

حدیثامام صادق علیه السلام :در اندرزهای خداوند عز و جل به عیسی پسر مریم علیهماالسلام چنین بود : «...ای عیسی! همه سفارشم ، خیر خواهی برای توست و همه گفتارم ، حق است و منم حقِّ آشکار و به راستی می گویم : اگر تو ، پس از آن که تو را خبر دادم ، مرا نافرمانی کنی، تو را غیر از من سرپرست و یاوری نیست».

امام صادق علیه السلام :گواهی می دهم که خداوند ، همان حقِّ آشکار است.

امام رضا علیه السلام :خداوندا! به درستی که از عرش تا زمین هموارت ، هر معبودی جز تو، باطل است؛ زیرا تنها تویی خدای حقّ آشکار .

.


ص: 476

17 / 5فِعلُهُ الحَقُّ«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَهَ لاَتِیَهٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ » . (1)

«وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ یَقْضُونَ بِشَیْ ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ » . (2)

«الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ » . (3)

«مَا نُنَزِّلُ الْمَلَئِکَهَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَا کَانُواْ إِذًا مُّنظَرِینَ » . (4)

«وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِینَ فِیهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلاً » . (5)

«ذَ لِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتَبَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِی الْکِتَبِ لَفِی شِقَاقِم بَعِیدٍ » . (6)

«یَأَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِن رَّبِّکُمْ فَئامِنُواْ خَیْرًا لَّکُمْ وَإِن تَکْفُرُواْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا » . (7)

«لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْ ءٍ إِلاَّ کَبَسِطِ کَفَّیْهِ إِلَی الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَلِغِهِ وَ مَا دُعَاءُ الْکَفِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلَلٍ » . (8)

.

1- .الحِجر : 85 وراجع: إبراهیم : 19 ویونس : 5 والنحل : 3 والعنکبوت : 44 والروم : 8 والزمر : 5 والجاثیه : 22 .
2- .غافر : 20 و راجع: الزمر : 69 .
3- .البقره : 147 وراجع: آل عمران : 60 والکهف : 29 .
4- .الحِجر : 8 .
5- .النساء : 122 وراجع: الأعراف : 44 والقصص : 13 .
6- .البقره : 176 وراجع: البقره : 144 و الجاثیه : 29 .
7- .النساء : 170 و راجع: البقره : 119 .
8- .الرعد : 14 .

ص: 477



17 / 5 کردار او حق است

17 / 5کردار او حق است«و آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست، جز به حق نیافریدیم، و همانا رستاخیز ، حتما خواهد آمد . پس با گذشتِ زیبا [ وبی سرزنش ، از ایشان] درگذر» .

«و خداوند ، به حق حکم می کند و کسانی جز او که می خوانند[شان ] به چیزی حکم نمی کنند. خداست که شنوای بیناست» .

«حق ، از خداوندگار توست. پس هرگز از تردید کنندگان مباش» .

«فرشتگان را جز به حق فرود نمی آوریم، و در این صورت، [کافران] مهلت نخواهند داشت» .

«و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، ایشان را به بهشت هایی در خواهیم آورد که از زیر [درختان] آنها جوی ها روان است. همیشه در آن جاودان اند. [ این ،] وعده حق خداست و چه کسی از خداوند راستْ گفتارتر است» ؟

«آن ، بدین سبب است که خداوند ، [ این ]کتاب را به حق فرو فرستاده و کسانی که در کتابْ اختلاف ورزیدند، در خلافی دورند» .

«اینها، به خاطر آن است که خداوند، کتاب [آسمانی] را به حق (همراه با نشانه ها و دلایل روشن) نازل کرده است و آنها که در آن اختلاف می کنند، در پراکندگی عمیقی قرار دارند» .

«ای مردم! این فرستاده ، [دین] حق را از جانب پروردگارتان برای شما آورده است . پس ایمان بیاورید ، برای شما بهتر است. و اگر کفر می ورزید، پس [بدانید که] آنچه در آسمان ها و زمین است ، قطعا از آنِ خداست و خداوند ، دانای فرزانه است» .

«دعوت حق ، برای اوست و کسانی را که جز او می خوانند ، کسی جوابشان را نمی دهد ، مگر مانند آن که دو دستش را به سوی آب، می گشاید تا [آب ]به دهانش برسد ، ولی به دهانش نمی رسد ، و خواندنِ کافران ، جز در تباهی نیست» .

.


ص: 478

«وَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِکَلِمَتِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ » . (1)

راجع : ص 470 ح 4418 و 472 ح 4419 .

.

1- .یونس : 82 وراجع: الشوری : 24 .

ص: 479

«و خداوند ، حق را با سخنانش استوار می دارد ؛ هر چند گناهکاران را خوش نیاید» .

ر . ک : ص 471 ح 4418؛ ص 473 ح 4419.

.


ص: 480

الفصل الثامن عَشَر: الحکیمالحکیم لغهًتمّ اشتقاق «الحکیم» من مادّه «حکم» ، وذکرت کتب اللغه معنیین أَصلیین للحکم ، أَحدهما «المنع» والآخر «الاستحکام» (1) . واستنادا إِلی هذین المعنیین الأَصلیین یستعمل الحکیم فی مفهومین هما «العالم وصاحب الحکمه» و «المتقن للأُمور» (2) . ویدلّ الحکیم فی المعنی الأَوّل علی صفه ذاتیّه ، أَمّا فی المعنی الثانی فیدلّ علی صفه فعلیّه ، ومن الطبیعیّ أَنّنا یجب أَن نتنبّه إِلی أَنّ المعنیین مترابطان ؛ لأَنّ العمل المتقن لا یصدر إِلاّ عن صاحب العلم والحکمه .

الحکیم فی القرآن والحدیثجاء ذکر صفه «الحکیم» إِلی جانب صفه «العزیز» سبعا وأَربعین مرّهً فی القرآن الکریم ، وإِلی جانب صفه «العلیم» ستّا وثلاثین مرّهً ، ومع صفه «الخبیر» أَربع مرّات ، ومع کلِّ من صفه «العلیّ» ، و «التوّاب» ، و«الحمید» ، و«الواسع» مرّهً واحدهً . ووردت المشتقّات الأُخری لمادّه «حکم» خمسا وثلاثین مرّهً فی القرآن الکریم منسوبهً إِلی اللّه سبحانه . لقد ذهبت الأَحادیث إِلی أَنّ عجائب الخلقه ، آیات علی الحکمه الإلهیّه ، وهذا المعنی قابل للتفسیر مع کلا المعنیین اللغویین للحکیم ، وطبقا للمعنی الأَوّل فإنّ المخلوقات تدلّ علی علم اللّه سبحانه وحکمته ، أَمّا المعنی الثانی فمفاده أَنّ المخلوقات تعکس الإتقان فی أَفعال اللّه جلّ شأنه .

.

1- .راجع: معجم مقاییس اللغه : ج 2 ص 91 ؛ المصباح المنیر : ص 145 ؛ الصحاح : ج 5 ص 1902 .
2- .الصحاح : ج 5 ص 1901 .

فصل هجدهم : حکیم

واژه شناسی «حکیم»

حکیم ، در قرآن و حدیث

فصل هجدهم : حکیمواژه شناسی «حکیم»صفت «حکیم» ، از مادّه «حکم» گرفته شده و کتاب های لغت ، دو معنای اصلی برای حکم یاد کرده اند : باز داشتن و استواری . به استناد این دو معنای اصلی ، حکیم در دو معنا به کار می رود که عبارت اند از : «دانا و صاحب حکمت (فرزانه) » و «استوارکننده کارها (محکم کار) » . حکیم در معنای اوّل ، بر صفتی ذاتی دلالت دارد و در معنای دوم بر صفتی فعلی . گفتنی است که این دو معنا با یکدیگر مرتبط اند؛ زیرا کارِ استوار ، تنها از صاحبِ علم و حکمت ، صادر می شود. (1)

حکیم ، در قرآن و حدیثدر قرآن کریم ، صفت «حکیم» در کنار صفت «عزیز» 47 بار و در کنار صفت «علیم» 36 بار و با صفت «خبیر» چهار بار و با هر یک از صفات «علی» و «توّاب» و «حمید» و «واسع» ، یک بار به کار رفته است. دیگر برگرفته ها از مادّه حکم ، 35 بار در قرآن کریم در انتساب به خدای سبحان ، وارد شده اند. از نگاه احادیث ، شگفتی های آفرینش، نشانه های حکمت الهی اند و این معنا با هر دو معنای لغوی حکیم ، تفسیر پذیر است. بر طبق معنای نخست ، آفریده ها بر علم و حکمت خدای سبحان ، دلالت دارند ؛ امّا مفاد معنای دوم، آن است که آفریده ها اتقان و استواری را در افعال خداوند عز و جلباز می تابانند.

.

1- .در این نوشتار ، برابرِ «فرزانه» را برای «حکیم» برگزیده ایم.

ص: 482

راجع : ج 2 ص 352 (الفصل الأوّل : معنی الحکمه) .

18 / 1الحَکیمُ العَلیمُ«وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّمَاءِ إِلَهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلَهٌ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ» . (1)

18 / 2الحَکیمُ الخَبیرُ«وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَیَوْمَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ عَلِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَدَهِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ » . (2)

18 / 3الحَکیمُ الحَمیدُ«لاَّ یَأْتِیهِ الْبَطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ » . (3)

.

1- .الزخرف : 84 .
2- .الأنعام : 73 وراجع: الأنعام : 18 وهود : 1 وسبأ : 1 .
3- .فصّلت : 42 .

ص: 483



18 / 1 فرزانه دانا

18 / 2 فرزانه آگاه

18 / 3 فرزانه ستوده

ر . ک : ج 2 ص 359 (پژوهشی درباره معنای «حکمت» و اقسام آن).

18 / 1فرزانه دانا«و اوست که در آسمان ، خدا و در زمین ، خداست ، و او فرزانه داناست» .

18 / 2فرزانه آگاه«و اوست که آسمان ها و زمین را به حق آفریده است و روزی که می گوید : «باش» ، پس [بی درنگ ]موجود خواهد شد. سخن او حق است و فرمان روایی از آنِ اوست، در روزی که در صور دمیده می شود. دانایِ نهان و آشکار است ، و او فرزانه آگاه است» .

18 / 3فرزانه ستوده«باطل به آن (قرآن) از پیشاپیش و یا از پسِ آن نمی رسد. فرو فرستاده ای از جانب فرزانه ستوده است» .

.


ص: 484

18 / 4العَزیزُ الحَکیمُ«إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ » . (1)

18 / 5العَلیُّ الحَکیمُ«وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیًا أَوْ مِن وَرَایءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ » . (2)

18 / 6التَّوّابُ الحَکیمُ«وَ لَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ » . (3)

18 / 7الواسِعُ الحَکیمُ«وَإِن یَتَفَرَّقَا یُغْنِ اللَّهُ کُلاًّ مِّن سَعَتِهِ وَکَانَ اللَّهُ وَ سِعًا حَکِیمًا » . (4)

.

1- .آل عمران : 62 وراجع: البقره : 129 و209 و220 و228 و240 و260 وآل عمران : 6 و18 و126 والنساء : 56 و158 و165 والمائده : 38 و118 والأنفال : 10 و49 و63 و67 والتوبه : 40 و71 وإبراهیم : 4 والنحل : 60 والنمل : 9 والعنکبوت : 26 و42 والروم : 27 ولقمان : 9 و27 وسبأ : 27 وفاطر : 2 والزمر : 1 وغافر : 8 ، والشوری : 2 والجاثیه : 2 و37 والأحقاف : 2 والحدید : 1 والحشر : 1 و24 والممتحنه : 5 والصفّ : 1 والجمعه : 1 و3 والتغابن : 18 والفتح : 7 و19 .
2- .الشوری : 51 .
3- .النور : 10 .
4- .النساء : 130 .

ص: 485



18 / 4 عزّتمند فرزانه

18 / 5 بلندپایه فرزانه

18 / 6 توبه پذیر فرزانه

18 / 7 گشایشگر فرزانه

18 / 4عزّتمند فرزانه«این ، قطعا داستان حق (صحیح) است و هیچ خدایی جز خدا نیست و بی گمان ، خداوند ، همان عزّتمند فرزانه است» .

18 / 5بلندپایه فرزانه«و هیچ بشری را نرسد که خداوند با او سخن بگوید ، مگر به وحی یا از پسِ حجابی یا این که فرستاده ای بفرستد تا به اذن او ، آنچه می خواهد ، وحی کند. او بلندپایه فرزانه است» .

18 / 6توبه پذیر فرزانه«و اگر بخشش خدا بر شما و رحمت او نبود و این که خداوند توبه پذیر فرزانه است [ ، فسادی عظیم پدید می آمد]» .

18 / 7گشایشگر فرزانه«و اگر [زن و شوهری] از هم جدا گردند ، خداوند ، هر دو را از گشایش خویش بی نیاز می سازد ، و خدا گشایشگر فرزانه است» .

.


ص: 486

18 / 8صِفَهُ حِکمَتِهِالإمام علیّ علیه السلام :وأَرانا مِن مَلَکوتِ قُدرَتِهِ ، وعَجائِبِ ما نَطَقَت بِهِ آثارُ حِکمَتِهِ . . . ما دَلَّنا بِاضطِرارِ قِیامِ الحُجَّهِ لَهُ عَلی مَعرِفَتِهِ ، فَظَهَرَتِ البَدائِعُ الَّتی أَحدَثَتها آثارُ صَنعَتِهِ وأَعلامُ حِکمَتِهِ ، فَصارَ کُلُّ ما خَلَقَ حُجَّهً لَهُ ودَلیلاً عَلَیهِ . (1)

عنه علیه السلام فی خَلقِ اللّهِ الأَشیاءَ : وفَرَّقَها أَجناسا مُختَلِفاتٍ فِی الحُدودِ وَالأَقدارِ ، وَالغَرائِزِ وَالهَیئاتِ ، بَدایا خَلائِقَ أَحکَمَ صُنعَها ، وفَطَرَها عَلی ما أَرادَ وَابتَدَعَها . (2)

عنه علیه السلام فی خَلقِ الخُفّاشِ : ومِن لَطائِفِ صَنعَتِهِ ، وعَجائِبِ خِلقَتِهِ ، ما أَرانا مِن غَوامِضِ الحِکمَهِ فی هذِهِ الخَفافیشِ الَّتی یَقبِضُهَا الضِّیاءُ الباسِطُ لِکُلِّ شَیءٍ ، ویَبسُطُها الظَّلامُ القابِضُ لِکُلِّ حَیٍّ . (3)

عنه علیه السلام :أَمرُهُ قَضاءٌ وحِکمَهٌ ، ورِضاهُ أَمانٌ ورَحمَهٌ ، یَقضی بِعِلمٍ ویَعفو بِحِلمٍ . (4)

الإمام زین العابدین علیه السلام :سُبحانَکَ مِن . . . حَکیمٍ ما أَعَرَفَکَ! (5)

الإمام الباقر علیه السلام لَمّا قیلَ لَهُ :کَیفَ لا یُسأَلُ عَمّا یَفعَلُ؟ قالَ : لِأنَّهُ لا یَفعَلُ إِلاّ ما کانَ حِکمَهً وصَوابا . (6)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 107 ح 90 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 155 ، بحار الأنوار : ج 64 ص 323 ح 2 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 160 .
5- .الصحیفه السجّادیّه : ص 187 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 150 عن الإمام الصادق علیه السلام .
6- .التوحید : ص 397 ح 13 عن جابر بن یزید الجعفی .

ص: 487



18 / 8 ویژگی حکمت او

18 / 8ویژگی حکمت اوامام علی علیه السلام :و از ملکوت توانایی اش و شگفتی های آنچه آثار حکمتش بدان گویاست ... ، چیزی را به ما نشان داد که ما را ناگزیر ، به قائم بودن برهان بر شناخت او رهنمون گشت. پس نوآوری هایی که آثار صنع او و نشانه های حکمت او آنها را پدید آورده، آشکار شدند . در نتیجه ، آنچه آفرید ، برهانی برای او و دلیلی بر او گشت.

امام علی علیه السلام درباره آفرینش اشیا به وسیله خدا : و آنها را در حدود و اندازه ها و طبیعت ها و شکل ها به گونه های مختلفی جدا ساخت؛ آفریدگان نوپدیدی که ساختِ آنها را استوار کرده و آنها را بر [طبق] آنچه خواسته ، آفریده و نوآوری کرده است.

امام علی علیه السلام درباره آفرینش خفّاش : و از ریزه کاری های صنع او و شگفتی های آفرینش او ، آن چیزی است که به ما نشان داد از پیچیدگی های حکمت در این خفّاشان ، که روشنایی فراگیرِ همه چیز [چشمان] آنها را بر می گیرد و تاریکی گیرنده هر زنده ای [چشمان] آنها را می گسترانَد [به هنگام روز نمی بینند و استراحت می کنند و در شب به فعّالیت می پردازند] .

امام علی علیه السلام :کار او قضا و حکمت است و خشنودی او [مایه] امان و رحمت ؛ با دانش حکم می کند و با بردباری در می گذرد.

امام زین العابدین علیه السلام :[ خداوندا ! ] منزّهی تو ... ای فرزانه ای که چه بسیار است شناسایی ات .

امام باقر علیه السلام هنگامی که به ایشان گفته شد : چگونه [ خداوند ] از آنچه انجام می دهد ، مورد پرسش قرار نمی گیرد؟ : زیرا او ، جز آنچه حکمت و درست است، انجام نمی دهد.

.


ص: 488

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا یَفعَلُ لِعبِادِهِ إِلاّ الأَصلَحَ لَهُم ، ولا یَظلِمُ النّاسَ شَیئا ، ولکِنَّ النّاسَ أَنفُسَهُم یَظلِمونَ . (1)

الإمام الرِّضا علیه السلام :سُبحانَ مَن خَلَقَ الخَلقَ بُقَدرَتِهِ ، وأَتقَنَ ما خَلَقَ بِحِکمَتِهِ ، ووَضَعَ کُلَّ شَیءٍ مِنهُ مَوضِعَهُ بِعِلمِهِ ، سُبحانَ مَن یَعلَمُ خائِنَهَ الأَعیُنِ وما تُخفِی الصُّدورُ ، ولَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ البَصیرُ . (2)

راجع : ج 4 ص 182 (الفصل الخامس : دَوْرُ مَعرِفَهِ الخَلقِ فی معرفه الخالق) .

18 / 9الجَوابُ عَمّا یوهِمُ خِلافَ الحِکمَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : . . . وإِنَّ مِن عِبادِیَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ إِیمانُهُ إِلاّ بِالفَقرِ ولَو أَغنَیتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ، وإِنَ مِن عِبادیَالمُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ إِیمانُهُ إِلاّ بِالغِناءِ ولَو أَفقَرتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ ، وإِنّ مِن عِبادِیَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ إِیمانُهُ إِلاّ بِالسُّقمِ ولَو صَحَّحتُ جِسمَهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ ، وإِن مِن عِبادِیَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ إِیمانُهُ إِلاّ بِالصِّحَّهِ ولَو أَسقَمتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ ، إِنّی أُدَبِّرُ عِبادی لِعِلمی بِقُلوبِهِم ؛ فَإِنّی عَلیمٌ خَبیرٌ . (3)

.

1- .التوحید : ص 403 ح 9 عن عبد اللّه بن الفضل الهاشمی .
2- .عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 118 ح 9 ، التوحید : ص 137 ح 10 کلاهما عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار : ج 4 ص 85 ح 20 .
3- .التوحید : ص 400 ح 1 ، علل الشرائع : ص 12 ح 7 کلاهما عن أنس ، کنز العمّال : ج 1 ص 231 ح 1160 نقلاً عن ابن أبی الدنیا فی کتاب الأولیاء والحکیم وابن مردویه وراجع: الکافی : ج 2 ص 60 ح 4 والأمالی للطوسی : ص 166 ح 278 وتاریخ بغداد : ج 6 ص 15 والفردوس : ج 5 ص 250 ح 8098 و ح 8100 .

ص: 489



18 / 9 درباره آنچه در نظام آفرینش ، حکیمانه به نظر نمی رسد

امام صادق علیه السلام :به درستی که خداوند والا و بلندمرتبه ، برای بندگانش جز شایسته ترین [گزینه ]برای ایشان را انجام نمی دهد و به مردم ، هیچ ستم نمی کند؛ بلکه مردم به خودشان ستم می کنند.

امام رضا علیه السلام :منزّه است آن که آفریدگان را به توانایی خود آفرید و آنچه آفرید ، با حکمت خود ، استوار ساخت و هر چیزی از آن را با دانش خود ، در جایگاه خود نهاد. منزّه است آن که خیانتِ دیدگان را و آنچه سینه ها نهان می کنند ، می داند و مانند او چیزی نیست و او شنوایی بیناست.

ر . ک : ج 4 ص 183 (فصل پنجم: نقش شناخت خلقت در شناخت خالق) .

18 / 9درباره آنچه در نظام آفرینش ، حکیمانه به نظر نمی رسدپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند والا و بلندمرتبه فرمود : «... همانا از بندگان مؤمن من ، کسی هست که ایمان او جز با تنگ دستی به سامان نمی شود و اگر او را توانگر سازم، توانگری، [ ایمان ] او را تباه می کند و از بندگان مؤمن من ، کسی هست که ایمانش جز با توانگری به سامان نمی شود و اگر او را تنگ دست کنم، تنگ دستی [ ایمان ]او را تباه می سازد و از بندگان مؤمن من ، کسی هست که ایمان او جز با بیماری به سامان نمی شود و اگر تن او را بهبود بخشم، [ ایمانِ ] او را تباه می کند و از بندگان مؤمن من ، کسی هست که ایمانش جز با تن درستی به سامان نمی شود و اگر او را بیمار کنم ، [ ایمانِ ]او را تباه می سازد. من بندگانم را طبق دانش خود به دل های ایشان تدبیر می کنم و من ، دانا و آگاهم».

.


ص: 490

عنه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ تَعالی : تَفَضَّلتُ عَلی عَبدی بِأَربَعِ خِصالٍ : سَلَّطتُ الدّابَّهَ عَلَی الحَبَّهِ ، ولَولا ذلِکَ لاَدَّخَرَها المُلوکُ کَما یَدَّخِرونَ الذَّهَبَ وَالفِضَّهَ ، وأَلقَیتُ النَّتنَ عَلَی الجَسَدِ ، ولَولا ذلِکَ ما دَفَنَ خَلیلٌ خَلیلَهُ أَبَدا ، وسَلَّطتُ السَّلوَ عَلَی الحُزنِ ، ولَولا ذلِکَ لاَنقَطَعَ النَّسلُ ، وقَضَیتُ الأَجَلَ وأَطَلتُ الأَمَلَ ، ولَولا ذلِکَ لَخَرِبَتِ الدُّنیا ، ولَم یَتَهَنَّ ذو مَعیشَهٍ بِمَعیشَتِهِ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إِلَیهِ : مِنَ الحِکمَهِ جَعلُ المالِ فی أَیدِی الجُهّالِ ؛ فَإِنَّهُ لَو خُصَّ بِهِ العُقَلاءُ لَماتَ الجُهّالُ جوعا ، ولکِنَّهُ جُعِلَ فی أَیدِی الجُهّالِ ، ثُمَّ استَنزَلَهُم عَنهُ العُقَلاءُ بِلُطفِهِم وفِطنَتهِم . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :إِنَّ داوودَ النبیّ صلوات اللّه عَلَیهِ کانَ ذاتَ یَومٍ فی مِحرابِهِ إِذ مَرَّت بِهِ دودَهٌ حَمراءُ صَغیرَهٌ تَدُبُّ حَتَّی انتَهَت إِلی مَوضِعِ سُجودِهِ ، فَنَظَرَ إِلَیها داوودُ وحَدَّثَ فی نَفسِهِ : لِمَ خُلِقَت هذِهِ الدّودَهُ ؟ فَأَوحَی اللّهُ إِلَیها تَکَلَّمی ، فَقالَت لَهُ : یا داوودُ ، هَل سَمِعتَ حِسّی أَو استَبَنتَ عَلی صَفا أَثَری ؟ فَقالَ لَها داوودُ : لا . قالَت : فَإنَّ اللّهَ یَسمَعُ دَبیبی ونَفَسی وحِسّی ، ویَری أَثَرَ مَشیی ، فَاخفِض مِن صَوتِکَ . (3)

الاحتجاج :مِن سُؤالِ الزِّندیقِ الَّذی سَأَلَ أَبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن مَسائِلَ کَثیرَهٍ أَن قالَ : . . . أَخبِرنی عَنِ اللّهِ أَلَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ ، أَو مُضادٌّ لَهُ فی تَدبیرِهِ ؟ قالَ : لا . قالَ : فَما هذَا الفَسادُ الموَجودُ فِی العالَمِ ؛ مِن سِباعٍ ضارِیَهٍ ، وهَوامٍّ مُخَوِّفَهٍ ، وخَلقٍ کَثیرٍ مُشَوَّهَهٍ ، ودودٍ وبَعوضٍ وحَیّاتٍ وعَقارِبَ ، وزَعَمتَ أَنَّهُ لا یَخلُقُ شَیئا إِلاّ لِعِلَّهٍ ، لِأَنَّهُ لا یَعبَثُ ؟ قالَ : أَلَستَ تَزعُمُ أَنَّ العَقارِبَ تَنفَعُ مِن وَجَعِ المَثانَهِ وَالحَصاهِ ، ولِمَن یَبولُ فِی الفِراشِ ، وأَنَّ أَفضَلَ التِّریاقِ ما عولِجَ مِن لُحومِ الأَفاعی ؛ فَإِنَّ لُحومَها إِذا أَکَلَهَا المَجذومُ بِشَبٍّ نَفَعَهُ ، وتَزعُمُ أَنَّ الدُّودَ الأَحمَرَ الَّذی یُصابُ تَحتَ الأَرضِ نافِعٌ لِلأکِلَهِ ؟ (4) قالَ : نَعَم . قالَ علیه السلام : فَأَمَّا البَعوضُ وَالبَقُّ فَبَعضُ سَبَبِهِ أَنَّهُ جُعِلَ أَرزاقَ بَعضِ الطَّیرِ ، وأَهانَ بِها جَبّارا تَمَرَّدَ عَلَی اللّهِ وتَجَبَّرَ ، وأَنکَرَ رُبوبِیَّتَهُ ، فَسَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِ أَضعَفَ خَلقِهِ لِیُرِیَهُ قُدرَتَهُ وعَظَمَتَهُ ، وهِیَ البَعوضَهُ ، فَدَخَلَت فی مِنخَرِهِ حَتّی وَصَلَت إِلی دِمِاغِهِ فَقَتَلَتهُ . وَاعلَم أَنّا لَو وَقَفنا عَلی کُلِّ شَیءٍ خَلَقَهُ اللّهُ تَعالی لِمَ خَلَقَهُ ؟ لِأَیِّ شَیءٍ أَنشَأَهُ ؟ لَکُنّا قدَ ساوَیناهُ فی عِلمِهِ ، وعَلِمنا کُلَّ ما یَعلَمُ ، وَاستَغنَینا عَنهُ ، وکُنّا وهُوَ فِی العِلمِ سَواءً . قالَ : فَأَخبِرنی هَل یُعابُ شَیءٌ مِن خَلقِ اللّهِ وتَدبیرِهِ ؟ قالَ : لا . قالَ : فَإِنَّ اللّهَ خَلَقَ خَلقَهُ غُرلاً (5) ، أَذلِکَ مِنهُ حِکمَهٌ أَم عَبَثٌ ؟ قالَ : بَل حِکمَهٌ مِنهُ . قالَ : [ فَلِمَ] (6) غَیَّرتُم خَلقَ اللّهِ ، وجَعَلتُم فِعلَکُم فی قَطعِ الغُلفَهِ أَصوَبَ مِمّا خَلَقَ اللّهُ لَها ، وعِبتُمُ الأَغلَفَ ، وَاللّهُ خَلَقَهُ ، ومَدَحتُمُ الخِتانَ وهُوَ فِعلُکُم ، أَم تَقولون إِنَّ ذلِکَ مِنَ اللّهِ کانَ خَطَأً غَیرَ حِکمَهٍ ؟! قالَ علیه السلام : ذلِکَ مِنَ اللّهِ حِکمَهٌ وصَوابٌ ، غَیرَ أَنَّهُ سَنَّ ذلِکَ وأَوجَبَهُ عَلی خَلقِهِ ، کما أَنَّ المَولودَ إِذا خَرَجَ مِن بَطنِ أُمِّهِ وَجَدنا سُرَّتَهُ مُتَّصِلَهً بِسُرَّهِ أُمِّهِ کذلِکَ خَلَقَهَا الحَکیمُ فَأَمَرَ العِبادَ بِقَطعِها ، وفی تَرکِها فَسادٌ بَیِّنٌ لِلمَولودِ وَالأُمِّ ، وکَذلِکَ أَظفارُ الإِنسانِ أَمَرَ إِذا طالَت أَن تُقَلَّمَ ، وکانَ قادِرا یَومَ دَبَّرَ خَلقَ الإِنسانِ أَن یَخلُقَها خِلقَهً لا تَطولُ ، وکذلِکَ الشَّعرُ مِنَ الشَّارِبِ وَالرَّأَسِ ، یَطولُ فَیُجَزُّ ، وکَذلِکَ الثِّیرانُ خَلَقَهَا اللّهُ فُحولَهً ، وإِخصاؤُها أَوفَقُ ، ولَیسَ فی ذلِکَ عَیبٌ فی تَقدیرِ اللّهِ عز و جل . (7)

.

1- .تاریخ بغداد : ج 9 ص 109 الرقم 4714 عن البراء وراجع: الفردوس : ج 5 ص 228 ح 8036 .
2- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 289 ح 310 .
3- .الزهد للحسین بن سعید : ص 64 ح 170 عن أبی حمزه ، بحار الأنوار : ج 14 ص 17 ح 29 .
4- .الأکِلَه کفَرِحه داء فی العضو یأتکل منه (القاموس المحیط : ص 1242) .
5- .الغُرْله : مثل القلفه وزنا ومعنا ، وغَرِل غَرلاً من باب تعب : إذا لم یختن (المصباح المنیر : ص 466) .
6- .سقط ما بین المعقوفین من الطبعه المعتمده وأثبتناه من وسائل الشیعه (ج 21 ص 436 ح 27518).
7- .الاحتجاج : ج 2 ص 212 و ص 226 ح 223 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 173 ح 2 .

ص: 491

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال می فرماید : «بر بنده ام به چهار ویژگی لطف ورزیدم : موریانه را بر دانه مسلّط ساختم و اگر آن نبود، پادشاهان ، آن را برای خود می اندوختند، آن گونه که زر و سیم را می اندوزند؛ و گندیدن را بر تن [ انسان ها ]انداختم و اگر آن نبود، هیچ دوستی دوستِ خود را به خاک نمی سپُرد؛ و دور شدن [ و از یاد رفتن ] را بر اندوه مسلّط ساختم و اگر آن نبود، نسل [ بشری ] قطع می شد ؛ و مهلت معیّن کردم (1) و آرزو را دراز نمودم و اگر آن نبود، دنیا ویران می شد و هیچ صاحبِ زندگی از زندگی خود ، لذّت نمی بُرد».

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان : نهادن مال در دستان نابخردان ، از حکمت [ خدا ]است؛ زیرا اگر خردمندان به آن ویژه می گشتند، نابخردان از گرسنگی می مُردند؛ ولی مال در دستان نابخردان نهاده شد. آن گاه ، خردمندان به ظرافت و تیزهوشی خود ، آن را از دست ایشان بیرون کشیدند. (2)

امام باقر علیه السلام :داوود پیامبر که درودهای خدا بر او باد روزی در محراب خود بود که دید کِرم قرمز و ریزی در کنار او می خزد تا به جایگاه سجده وی رسید. داوود به آن نگریست و با خود گفت : «این کِرم برای چه آفریده شده است؟» . خداوند به کِرم وحی کرد که : «سخن بگو» . پس [ کِرم ] به او گفت : ای داوود! آیا صدای پنهان مرا شنیده ای، یا ردّ پایم را بر روی صخره یافته ای؟ داوود به او گفت : «نه» . گفت : همانا خداوند ، خزش من ، نَفَس من، و صدای پنهان مرا می شنود و اثر راه رفتنم را می بیند. پس صدایت را پایین بیاور .

الاحتجاج :از جمله پرسش های فراوان زندیق که از امام صادق علیه السلام پرسید، این بود که گفت : ... مرا از [ کار ] خدا آگاه کن. آیا او را در فرمان روایی اش انبازی یا او را در تدبیرش هماوردی هست؟ فرمود : «نه». گفت : پس این تباهی موجود در جهان ، اعم از درندگان وحشی ، حشرات خوف انگیز ، آفریدگانِ فراوانِ زشت ، کِرم و پشه و مارها و عقرب ها چیست ، در حالی که ادّعا می کنی او چیزی را جز برای حکمتی نمی آفریند ، زیرا او کار بیهوده نمی کند؟ فرمود : «آیا باور نداری که عقرب ها برای درد مثانه و سنگ مثانه و برای کسی که در بستر ادرار می کند، سودمند است و بهترین پادزهر ، از گوشت افعی ها به عمل می آید و اگر جذام گرفته ، گوشت آنها را با زاج سفید بخورَد، او را سودمند می افتد و گمان می کنی که کِرم سرخ که در زیرِ زمین به هم می رسد ، برای بیماری خوره سودمند است؟» . گفت : بله. فرمود : «و امّا برخی از سبب های [آفرینش ]پشه و ساس ، آن است که روزی های برخی پرندگان قرار داده شده اند و [خداوند] به وسیله آن ، ستمگری (نمرود) را که بر خداوند گستاخی کرد و گردن فرازی نمود و خداوندگاریِ او را انکار کرد، خوار ساخت و خداوند ، ناتوان ترینِ آفریدگانش را که همان پشه است ، بر او مسلّط نمود تا توانایی و سِترگی خود را به او نشان دهد. پس، از سوراخ بینی او داخل شد تا این که به مغزِ او رسید و وی را کُشت. و بدان که ما هر گاه بر همه چیزهایی که خدای متعال آفریده ، آگاهی یابیم که چرا آن را آفریده و برای چه چیز آن را ایجاد کرده است ، [در این صورت] با او در دانشش برابری کرده ایم و همه آنچه را که می داند ، دانسته ایم و از او بی نیازی ورزیده ایم، و ما و او در دانش ، یکسان می شویم». گفت : پس مرا آگاه کن که آیا بر چیزی از آفرینش خدا و تدبیر او می توان خُرده گرفت؟ فرمود : «نه» . گفت : خداوند ، مردمان را چنان آفریده که آلت تناسلی شان لایه ای اضافی داشته باشد. آیا این کار او حکیمانه است یا بیهوده؟ فرمود : «بلکه کاری حکیمانه از اوست». گفت : آفرینش خدا را دگرگون ساختید و کار خود را در ختنه و بریدن لایه ختنه گاه ، درست تر از آن چیزی که خداوند برای آن آفریده ، نهادید و بر مرد ختنه نکرده ، خُرده گرفتید، در حالی که خداوند ، آن را آفریده است، و ختنه کردن را ستودید ، در حالی که آن ، کار شماست، یا این که می گویید این کار ، از جانب خدا خطا و بی حکمتی بود؟ فرمود : «آن ، کاری حکیمانه از خدا و درست است. با وجود این ، او ختنه کردن را سنّت نهاد و بر مردمانش واجب کرد. به همین سان، نوزاد ، هر گاه از شکم مادر بیرون بیاید، ناف او را پیوسته به ناف مادرش می یابیم. خداوند حکیم ، آن گونه آن را آفریده و بندگان را به بُریدن آن فرمان داده است و در فرو گذاشتن آن ، تباهیِ آشکار برای نوزاد و مادر است و همان سان ، دستور داده که ناخن های انسان ، هر گاه بلند شدند، گرفته شوند و آن روز که آفرینش انسان را تدبیر کرد ، توانا بود که آن را به گونه ای بیافریند که بلند نشود ، و موی سبیل و سر ، همان گونه است که بلند می شود و سپس ، چیده می شود ، و همان گونه اند گاوان نر که خداوند ، آنها را نرینه آفریده و اخته کردن آنها مناسب تر است و در این ، خُرده ای بر تقدیر خداوند عز و جل نیست».

.

1- .مقصود ، این است که مدّت عمر انسان ها محدود و آرزوهای آنان ، نامحدود است.
2- .تعبیر متن عربی ، «استنزلهم عنه» است که ترجمه لفظ به لفظ آن می شود : «و ایشان را از آن ، پایین بیاورند».

ص: 492

. .


ص: 493

. .


ص: 494

راجع : التوحید للصَّدوق : ص 398 (باب إنّ اللّه تعالی لا یفعل بعباده إلاّ الأصلح لهم) .

.


ص: 495

ر . ک : التوحید، صدوق: ص 398 (باب این که خدای متعال ، برای بندگانش جز شایسته ترین [گزینه ]برای آنها را انجام نمی دهد).

.


ص: 496

الفصل التاسع عَشَر: الحلیمالحلیم لغهً«الحلیم» مشتقّ من مادّه «حلم» ، و«الحلم» فی اللغه ذو معان مختلفه هی : «ترک العجله» (1) ، و«الأَناه» (2) ، و «الصفح والستر» (3) .

الحلیم فی القرآن والحدیثجاء ذکر صفه «الحلیم» إِلی جانب صفه «الغفور» ستّ مرّات فی القرآن الکریم ، وثلاث مرّات مع صفه «العلیم» ، ومرّه واحده مع صفه «الغنیّ» ، ومرّه واحدهً أَیضا مع صفه «الشکور» . إِنّ الآیات والأَحادیث تذهب إِلی أَنّ حلم اللّه سبحانه یتحقّق غالبا بالنسبه إِلی معاصی العباد ، من هنا نجد حلم اللّه علی أَساس المعنی اللغویّ بمعنی الغضّ عن معاصی العباد ، وأَنّه لا یعجل فی مجازات العاصین ، بل یصبر لهم ویمنحهم فرصه فرصه التَّوبه والتدارک . استخدمت هذه الصفه فی القرآن الکریم فی الموارد التی تبین مواجهه الباری سبحانه للعاصین له بلحاظ المعنی اللغوی للحلیم وهو «عدم إسراع اللّه سبحانه فی عقوبه المذنبین وامهالهم للتوبه والرجوع عن المعصیه» ولما کانت العجله فی عقوبه المذنب مع احتمال رجوعه وتوبته من صفات الجاهل، استخدم القرآن الکریم صفه الحلم قرینه لصفه العلم، کما فسّر الحلم الالهی فی الأحادیث الشریفه بعدم صدور فعل الجهل عنه، وعدم العجله فی عقوبه المذنبین .

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 2 ص 93 .
2- .الصحاح : ج 5 ص 1903 .
3- .المصباح المنیر : ص 148 .