گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلدششم
فصل سی و پنجم : شاکر، شکور



واژه شناسی «شاکر» و «شکور»

شاکر و شکور ، در قرآن و حدیث

فصل سی و پنجم : شاکر، شکورواژه شناسی «شاکر» و «شکور»صفت «شَکور (بسیار سپاس گزار) » ، مبالغه در «شاکر (سپاس گزار) » است و «شکر» یعنی : ستایشِ نیکی کننده ، به سبب نیکی ای که بر تو ارزانی داشته است ، و شکر (سپاس گزاری / قدردانی) ، با گفتار و کردار ، ممکن می شود و مانند حمد است، جز آن که حمد ، اعم از آن است ، چرا که تو انسانی را به خاطر ویژگی های زیبای او و به خاطر نیکیِ او حمد می کنی ؛ امّا تنها به خاطر نیکیِ او (و نه دیگر ویژگی هایش) او را شکر می نمایی.

شاکر و شکور ، در قرآن و حدیثدر قرآن کریم، این دو صفت شش بار به خدا نسبت داده شده اند : سه بار با صفت «غفور» و دو بار با صفت «علیم» و یک بار با صفت «حلیم». در احادیث آمده که خدای والا ، سپاس گزارِ کسی است که او را سپاس بگزارَد و فرمان ببَرد ، و سپاس گزاریِ خدای پاک، پذیرش طاعت بنده و افزون کردن نعمت های اوست.

.


ص: 246

35 / 1شاکِرٌ عَلیمٌالکتاب«وکَانَ اللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمًا» . (1)

الحدیثعیسی علیه السلام فی مَواعِظِهِ : لا یَنقُصُ اللّهَ کَثرَهُ ما یُعطیکُم ویَرزُقُکُم، بَل بِرِزقِهِ تَعیشونَ وبِهِ تَحیَونَ، یَزیدُ مَن شَکَرَهُ، إِنَّهُ شاکِرٌ عَلیمٌ. (2)

35 / 2غَفورٌ شَکورٌالکتاب«إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» . (3)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام مِن دُعائِهِ فِی الیَومِ الثّالِثِ عَشَرَ مِن کُلِّ شَهرٍ : اللّهُمَّ وعافِنی فی دِینی ودُنیایَ وآخِرَتی فَإِنَّکَ عَلی ذلِکَ قَدیرٌ، اللّهُمَّ وأَسأَ لُکَ أَن تَتَقَبَّلَ مِنّی فَإِنَّکَ شَکورٌ. (4)

.

1- .النساء: 147 وراجع : البقره : 158.
2- .تحف العقول: ص 507 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 310 ح 17 .
3- .الشوری: 23 وراجع : فاطر : 30 و 34 .
4- .الدروع الواقیه : ص 203 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 202 ح 3 .

ص: 247



35 / 1 سپاس گزار بسیار دانا

35 / 2 آمرزگار بسیار سپاس گزار

35 / 1سپاس گزار بسیار داناقرآن«و خدا سپاس گزار بسیار داناست» .

حدیثعیسی علیه السلام در اندرزهای خود : فراوانیِ آنچه به شما عطا می کند و به شما روزی می دهد، [چیزی] از خدا نمی کاهد ؛ بلکه با روزیِ او زندگی می کنید و با او زنده اید. بر هر که او را سپاس بگزارد، می افزاید که او سپاس گزار بسیار داناست .

35 / 2آمرزگار بسیار سپاس گزارقرآن«همانا خدا ، آمرزگارِ بسیار سپاس گزار است» .

حدیثامام علی علیه السلام در دعای روز سیزدهم هر ماه : خداوندا! مرا در دین و دنیا و آخرتم، عافیت ببخش که تو به آن ، توانایی. خداوندا! از تو درخواست می کنم که [اعمالم را] از من بپذیری که تو بسیار سپاس گزاری.

.


ص: 248

الإمام الصادق علیه السلام فِی الدُّعاءِ : أَنتَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ الغَفورُ الشَّکورُ. (1)

35 / 3صِفَهُ شُکرِهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ أَنتَ الذّاکِرُ لِمَن ذَکَرَکَ، الشّاکِرُ لِمَن شَکَرَکَ، المُجیبُ لِمَن دَعاکَ، المُغیثُ لِمَن ناداکَ، وَالمُرجی لِمَن رَجاکَ، المُقبِلُ عَلی مَن ناجاکَ، المُعطی لِمَن سَأَلَکَ. (2)

الإمام علیّ علیه السلام :لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ الشّاکِرُ لِلمُطیعِ لَهُ، المُملی (3) لِلمُشرِکِ بِهِ، القَریبُ مِمَّن دَعاهُ عَلی حالِ بُعدِهِ، وَالبَرُّ الرَّحیمُ بِمَن لَجَأَ إِلی ظِلِّهِ وَاعتَصَمَ بِحَبلِهِ. (4)

الإمام الحسین علیه السلام :اللّهُمَّ مُتَعالِیَ المَکانِ، عَظیمَ الجَبَروتِ... شَکورٌ إِذا شُکِرتَ، وذَکورٌ إِذا ذُکِرتَ. (5)

الإمام زین العابدین علیه السلام :اللّهُمَّ... فَلَکَ الحَمدُ عَلی ما وَقَیتَنا مِنَ البَلاءِ، ولَکَ الشُّکرُ عَلی ما خَوَّلتَنا مِنَ النَّعماءِ... حَمدا یُخَلِّفُ حَمدَ الحامِدینَ وَراءَهُ، حَمدا یَملَأُ أَرضَهُ وسَماءَهُ، إِنَّکَ المَنّانُ بِجَسیمِ المِنَنِ، الوَهّابُ لِعَظیمِ النِّعَمِ، القابِلُ یَسیرَ الحَمدِ، الشّاکِرُ قَلیلَ الشُّکرِ. (6)

.

1- .الکافی: ج 2 ص 583 ح 18 عن عمرو بن أبی المقدام .
2- .البلد الأمین: ص 421، بحار الأنوار : ج 93 ص 267 ح 1 .
3- .الإملاء: الإمهال والتأخیر وإطاله العمر (النهایه: ج 4 ص 363) .
4- .البلد الأمین: ص 93، بحار الأنوار : ج 90 ص 139 ح 7 .
5- .مصباح المتهجّد: ص 827 ح 887 ، الإقبال: ج 3 ص 304 وفیه «ذاکر» بدل «ذَکور»، تهذیب الأحکام : ج 3 ص 78، المقنعه : ص 182 کلاهما نحوه من دون إسناد إلی المعصوم، بحار الأنوار : ج 101 ص 348 ح 1 .
6- .الصحیفه السجّادیّه: ص 142 الدعاء 36 .

ص: 249



35 / 3 ویژگیِ سپاس گزاری او

امام صادق علیه السلام در دعا : تو خدایی! خدایی جز تو نیست، که آمرزگارِ بسیار سپاس گزاری.

35 / 3ویژگیِ سپاس گزاری اوپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوندا! تو یاد کننده کسی هستی که تو را یاد کند، سپاس گزار کسی هستی که تو را سپاس بگزارد، اجابتگرِ کسی هستی که تو را بخواند، فریادرس کسی هستی که تو را آواز دهد، و امیدبخش کسی هستی که به تو امید بندد، روی آورنده به کسی هستی که با تو راز و نیاز کند و عطا بخش کسی هستی که از تو درخواست کند.

امام علی علیه السلام :خدایی جز خدایِ سپاس گزارنده از فرمانبرش نیست، مهلت دهنده شرک ورزنده به او، نزدیک به هر کس که او را در حال دوری از او بخواند و نیکی کننده مهربان به آن که به سایه سار [ رحمتِ ] او پناه آورَد و به ریسمان او چنگ زند.

امام حسین علیه السلام :خداوندا ، ای والا جایگاه، ای سترگْ چیرگی ! ... بسیار سپاس گزاری، آن گاه که سپاست گزارند و بسیار یاد کننده ای ، آن گاه که یادت کنند.

امام زین العابدین علیه السلام :خداوندا! ... ستایشْ تو راست بر این که ما را از بلا نگاه داشتی و تو را سپاس بر آنچه از نعمت که به ما ارزانی داشتی ... ستایشی که ستایشِ ستایشگران در پیِ آن است؛ ستایشی که زمین و آسمان را آکنده سازد ؛ زیرا تویی بسیار نعمت دهنده با نعمت های بزرگ، بخشنده نعمت های سترگ، پذیرنده ستایشِ اندک و قدردانِ سپاسِ ناچیز .

.


ص: 250

الفصل السادس والثلاثون: الشّهید، الشّاهدالشَّهید و الشَّاهد لغهًإِنّ «الشَّهید» مبالغه فی «الشَّاهد» مشتقّ من «شهد» ، وهو یدلّ علی علم وحضور وإِعلام (1) ، قال ابن الأَثیر : فی أَسماء اللّه تعالی «الشَّهید» هو الذی لا یغیب عنه شیء . والشَّاهد : الحاضر ، وفعیل من أَبنیه المبالغه فی فاعل ، فإذا اعتبر العلم مطلقا فهو العلیم ، وإِذا أُضیف إِلی الأُمور الباطنه فهو الخبیر ، وإِذا أُضیف إِلی الأُمور الظاهره فهو الشَّهید ، (2) إنّ اللّهَ علی کلّ شیءٍ شهیدٌوقد یعتبر مع هذا أَن یشهد علی الخلق یوم القیامه بما علم (3) .

الشَّهید والشَّاهد فی القرآن والحدیثلقد ورد اسم «الشَّهید» من أَسماء اللّه تعالی فی القرآن الکریم تسع عشره مرّه ، وتکرّر مضمون قوله : «إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ » ثمانی مرّات (4) ، وقوله : کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا » ثمانی مرّات أَیضا (5) . وقد جاء اسم «الشهید» فی الآیات والأَحادیث بمعنی الحضور العلمیّ للّه فی العالم وموجوداته ، وهکذا یتبیّن أَنّ للّه سبحانه حضورا فی جمیع الموجودات ، بید أَنّ هذا لا یعنی الحلول والاتّحاد الوجودی ، بل یعنی الحضور والإحاطه العلمیّین .

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 3 ص 221 .
2- .لم یذکر ما یدلُّ علی لزوم إضافه قید «الاُمور الظاهره» لمتعلّق «الشهید»، بل إنّ بعضَ آیات و أحادیث الباب نظیر «إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ» و «یا شاهدَ کلِّ غائبٍ» یمکن أن یکونَ دالاًّ علی خلافِ ذلک .
3- .النهایه : ج 2 ص 513 .
4- .المائده : 117، الحجّ : 17 ، سبأ : 47 ، فصّلت : 53 ، المجادله : 6 ، النساء : 33 ، الأحزاب : 55 ، البروج : 9 .
5- .النساء : 79 ، 166 ، یونس : 29 ، الرعد : 43 ، الإسراء : 96 ، العنکبوت : 52 ، الفتح : 28 ، الأحقاف : 8 .

ص: 251



فصل سی و ششم : شهید، شاهد

واژه شناسی «شهید» و «شاهد»

شهید و شاهد ، در قرآن و حدیث

فصل سی و ششم : شهید، شاهدواژه شناسی «شهید» و «شاهد»صفت «شهید (بسیار گواه) » ، مبالغه در صفت «شاهد (گواه) » و بر گرفته از «شهد» است که بر علم و حضور و اعلام کردن ، دلالت دارد. به گفته ابن اثیر ، در نام های خدای متعال ، «شهید» به معنای کسی است که چیزی از او پنهان نمی ماند و شاهد یعنی حاضر . وزن فعیل ، از ساخت های مبالغه در فاعل است . پس هر گاه علم به گونه مطلق در نظر گرفته شود، او علیم (بسیار دانا) است و هر گاه به امور نهانی (باطنی) نسبت داده شود ، او خبیر (بسیار آگاه / مطّلع) است و هر گاه به امور پیدا (ظاهری) نسبت داده شود، او شاهد (شهادت دهنده) است. (1) با این حال ، گاه بدان اعتبار گفته شده است که خدا در روز رستاخیز ، بر آنچه از مردمان می داند ، شهادت می دهد.

شهید و شاهد ، در قرآن و حدیثنام «شهید» به عنوان یکی از اسماء خداوند ، در قرآن کریم ، نوزده بار آمده و مضمون آیه «إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ؛ همانا خدا بر همه چیز گواه است» هشت بار و آیه «کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا؛ خدا گواهی را بسنده است» نیز هشت بار وارد شده است. در آیات و احادیث، نام «شهید» به معنای حضور علمی خدا در جهان و در میان موجودات آن آمده است و بدین سان ، روشن می گردد که خداوند در تمامی موجودات ، حضور دارد ؛ امّا این به معنای حلول و اتّحاد وجودی نیست ؛ بلکه به معنای حضور و احاطه علمی است.

.

1- .دلیلی بر افزودن قید «امور پیدا» به متعلّق «شهید» ارائه نشده است . برخی از آیات و احادیث این باب ، مانند «إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهید» و «یا شاهدَ کلِّ غائب» ، می توانند دلیل بر خلاف این گفته ابن اثیر باشند .

ص: 252

36 / 1صِفَهُ شُهودِهِ36 / 1 1عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌالکتاب«إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ » . (1)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا خَیرَ شاهِدٍ ومَشهودٍ . (2)

.

1- .الحجّ: 17.
2- .المصباح للکفعمی : ص 347 ، البلد الأمین : ص 410 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 396 .

ص: 253



36 / 1 ویژگی گواه بودن او

36 / 1 1 بر همه چیز ، گواه است

36 / 1ویژگی گواه بودن او36/1 1بر همه چیز ، گواه استقرآن«همانا خدا بر همه چیز ، گواه است» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا : ای بهترین گواه و گواهی شده!

.


ص: 254

عنه صلی الله علیه و آله :یا شاهِدا غَیرَ غائِبٍ، یا قَریبا غَیرَ بَعیدٍ. (1)

الإمام علیّ علیه السلام :شاهِدُ کُلِّ نَجوی ، لا کَمُشاهَدَهِ شَیءٍ مِنَ الأَشیاءِ، عَلاَ السَّماواتِ العُلی إِلَی الأَرَضِینَ السُّفلی ، وأَحاطَ بِجَمیعِ الأَشیاءِ عِلما ، فَعَلاَ الَّذی دَنا ، ودَنَا الَّذی عَلا ، لَهُ المَثَلُ الأَعلی ، وَالأَسماءُ الحُسنی ، تَبارَکَ وتَعالی . (2)

عنه علیه السلام :حَدَّ الأَشیاءَ کُلَّها عِندَ خَلقِهِ إِبانَهً لَها مِن شِبهِهِ ، وإِبانَهً لَهُ مِن شِبهِها ، لَم یَحلُل فیها فَیُقالَ : هُوَ فیها کائِنٌ ، ولَم یَن ءَ عَنها فَیُقالَ : هُوَ مِنها بائِنٌ ، ولَم یَخلُ مِنها فَیُقالَ لَهُ : أَینَ ، لکِنَّهُ سُبحانَهُ أَحاطَ بِها عِلمُهُ ، وأَتقَنَها صُنعُهُ ، وأَحصاها حِفظُهُ . لَم یَعزُب عَنهُ خَفِیّاتُ غُیوبِ الهَواءِ ، ولا غَوامِضُ مَکنونِ ظُلَمِ الدُّجی ، ولا ما فِی السَّماواتِ العُلی إِلَی الأَرضِینَ السُّفلی ، لِکُلِّ شَیءٍ مِنها حافِظٌ ورَقیبٌ ، وکُلُّ شَیءٍ مِنها بِشَیءٍ مُحیطٌ ، وَالمُحیطُ بِما أَحاطَ مِنهَا الواحِد الأَحَد الصَّمَد . (3)

عنه علیه السلام :سُبحانَ اللّهِ شاهِدِ کُلِّ نَجوی بِعِلمِهِ، ومُبایِنِ کُلِّ جِسمٍ بِنَفسِهِ. (4)

الإمام الحسن علیه السلام مِن دُعائِهِ فی لَیلَهِ القَدرِ : یا غائِبا غَیرَ مَفقودٍ، ویا شاهِدا غَیرَ مَشهودٍ، یُطلَبُ فَیُصابُ ولَم یَخلُ مِنهُ السَّماواتُ وَالأَرضُ وما بَینَهُما طَرفَهَ عَینٍ، لا یُدرَکُ بِکَیفٍ، ولا یُؤَیَّنُ بِأَینٍ ولا بِحَیثٍ. (5)

.

1- .البلد الأمین : ص 406 ، المصباح للکفعمی : ص 340 ، المزار الکبیر : ص 176 عن الإمام الصادق علیه السلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 390 .
2- .الغارات : ج 1 ص 176 عن إبراهیم بن إسماعیل الیشکری ، بحار الأنوار : ج 4 ص 273 .
3- .الکافی : ج 1 ص 135 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیی جمیعا رفعاه إلی الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 42 ح 3 عن الحصین بن عبدالرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلامنحوه، بحارالأنوار: ج 4 ص 269 ح 15.
4- .البلد الأمین: ص 127، بحار الأنوار: ج 90 ص 193 ح 29.
5- .الإقبال: ج 1 ص 382، بحار الأنوار : ج 98 ص 165 ح 5 .

ص: 255

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا : ای گواهِ ناپنهان، ای نزدیکِ نادوردست!

امام علی علیه السلام :گواهِ هر نجوا ، نه چون مشاهده چیزی از اشیاست . بر آسمان های برین تا زمین های فرودین، والا گشت و به همه اشیا ، احاطه علمی یافت . پس بلند پایه گشت او که نزدیک شد ، و نزدیک گشت او که بلند پایه شد . وصف برتر و نیکوترین نام ها از آنِ اوست. والا و برتر است.

امام علی علیه السلام :همه اشیا را هنگام آفرینش ، محدود ساخت تا آنها از همانندی با او ، متمایز گردند و او از همانندی با آنها جدا گردد. در آنها حلول نکرده تا گفته شود : «او در آنها باشنده است» و از آنها دوری نجُسته تا گفته شود : «او از آنها جداست» و از آنها تهی نگشته تا درباره او گفته شود : «کجاست؟»؛ امّا دانش خدای پاک ، بر آنها احاطه یافته و ساختن او آنها را استوار داشته و حفظ او آنها را به شماره درآورده است . نه نهان های ناپیدای هوا ، از [فرا چنگ] او به در می رود و نه تاریکی های تیره و تارِ در هم تنیده، و نه آنچه در آسمان های برین تا زمین های فرودین است. برای همه چیزِ آنها، حافظ و نگاهبانی است و هر چیزی از آنها به چیزی احاطه دارد ، و آن کس که بر هر فراگیری از میانِ آنها احاطه دارد، یگانه بی همتای بی نیاز است.

امام علی علیه السلام :منزّه است خداوند که به دانش خود، شاهد هر نجواست و به ذات خود ، جدا از هر جسم است .

امام حسن علیه السلام در دعای شب قدر : ای ناپیدای از دست نارفته و ای گواه [ حاضر ]که دیده نمی شود! او را بجویند ، پس بدو رسند . آسمان ها و زمین و آنچه میانِ آن دوست، دیده بر هم زدنی از او تهی نمی مانند . به چگونگی ، دریافت نشود و به کجایی و جهت ، مقیّد نمی گردد.

.


ص: 256

الإمام الصادق علیه السلام :اللّهُمَّ... أَنتَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ، الغائِبُ الشّاهِدُ. (1)

الإمام الکاظم علیه السلام مِن دُعائِهِ فی شَهرِ رَمَضانَ : یا شاهِدَ کُلِّ نَجوی، ویا عالِمَ کُلِّ خَفِیَّهٍ، ویا دافِعَ کُلِّ ما تَشاءُ مِن بَلِیَّهٍ. (2)

الإمام الرضا علیه السلام :یا عالِمَ خَطَراتِ قُلوبِ العارِفینَ، وشاهِدَ لَحَظاتِ أَبصارِ النّاظِرینَ. (3)

الإمام الهادی علیه السلام :یا بارُّ (4) یا وَصولُ ، یا شاهِدَ کُلِّ غائِبٍ ، ویا قَریبُ غَیرَ بَعیدٍ ، ویا غالبُ غَیرَ مَغلوبٍ . (5)

الإمام المهدی علیه السلام فی دُعاءِ أَیّامِ رَجَبٍ : یا مَوصوفا بِغَیرِ کُنهٍ (6) ، ومَعروفا بِغَیرِ شِبهٍ ، حادَّ کُلِّ مَحدودٍ ، وشاهِدَ کُلِّ مَشهودٍ. (7)

.

1- .الکافی: ج 2 ص 583 ح 18 عن عمرو بن أبی المقدام .
2- .الکافی: ج 4 ص 73 ح 3، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 107 ح 266 کلاهما عن علیّ بن رئاب، الإقبال: ج 1 ص 116، بحار الأنوار: ج 97 ص 342 ح 2 .
3- .عیون أخبار الرضا: ج 2 ص 173 ح 1 عن عبد السلام بن صالح الهرویّ، المجتنی: ص 87 ، المصباح للکفعمی: ص 390 وفیهما «العالمین» بدل «العارفین»، بحار الأنوار: ج 49 ص 83 ح 2 .
4- .البَرُّ : العطوف علی عباده ، والبَرّ والبارّ بمعنی (النهایه : ج 1 ص 116) .
5- .جمال الاُسبوع : ص 180 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 189 ح 11 .
6- .کُنْه الشیء : نهایته ، لا یکتنهه الوصف : بمعنی لا یبلغ کنهه ؛ أی غایته و قدره (الصحاح : ج 6 ص 2247) .
7- .مصباح المتهجّد : ص 804 ح 866 ، المصباح للکفعمی : ص 702 عن ابن عیّاش ، الإقبال : ج 3 ص 214 عن ابن عیّاش عن خیر بن عبد اللّه و کلّها عن توقیع خرج إلی محمّد بن عثمان بن سعید ، بحار الأنوار : ج 98 ص 393 ح 1 .

ص: 257

امام صادق علیه السلام :خداوندا! ... تو خدایی، جز تو خدایی نیست، ناپیدای گواهی.

امام کاظم علیه السلام در دعای ماه رمضان : ای گواه هر نجوا ، ای دانای هر نهان و ای دور کننده هر بلایی که بخواهی!

امام رضا علیه السلام :ای دانای آنچه در دل های عارفان بگذرد و گواهِ نگاه های تندِ دیدگان نظاره گران!

امام هادی علیه السلام :ای نیکی کننده، ای بسیار پیوند کننده، ای گواه هر نهان و ای نزدیکِ نا دور دست و ای چیره شکست ناپذیر!

امام مهدی علیه السلام در دعای روزهای رجب : ای وصف شده، امّا نه به [ ادراکِ ]کُنه و ای شناخته شده ، امّا نه به واسطه همانند، محدود کننده هر محدود و گواهِ هر گواهی شده!

.


ص: 258

36 / 1 2هُوَ مَعَکُم أَینَما کُنتُمالکتاب«هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا یَعْرُجُ فِیهَا وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ » . (1)

«وَ مَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ مَا تَتْلُواْ مِنْهُ مِن قُرْءَانٍ وَ لاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَ مَا یَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ فِی السَّمَاءِ وَ لاَ أَصْغَرَ مِن ذَ لِکَ وَ لاَ أَکْبَرَ إِلاَّ فِی کِتَبٍ مُّبِینٍ» . (2)

«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ » . (3)

«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَ لَکِن لاَّ تُبْصِرُونَ » . (4)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا ناصِرا غَیرَ مَنصورٍ ، یا شاهِدا غَیرَ غائِبٍ ، یا قَریبا غَیرَ بَعیدٍ . (5)

الإمام علیّ علیه السلام :إِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ عِندَ إِضمارِ کُلِّ مُضمِرٍ ، وقَولِ کُلِّ قائِلٍ ، وعَمَلِ کُلِّ عامِلٍ . (6)

الإمام الصادق علیه السلام :اللّهُمَّ إِنّی أَسأَ لُکَ... یا شاهِدا لا یَغیبُ، یا غالِبا غَیرَ مَغلوبٍ. (7)

.

1- .الحدید : 4 وراجع: المجادله : 7 .
2- .یونس : 61 .
3- .ق : 16 .
4- .الواقعه : 85 .
5- .المصباح للکفعمی: ص 340 ، البلد الأمین: ص 406 ، بحار الأنوار: ج 94 ص 390 .
6- .غرر الحکم : ح 3447 .
7- .مهج الدعوات: ص 223 عن الربیع، البلد الأمین: ص 382، العُدد القویّه: ص 206 عن الإمام علیّ علیه السلامنحوه، بحار الأنوار: ج 94 ص 273 ح 1 .

ص: 259



36 / 1 2 او با شماست ، هر جا باشید

36 / 1 2او با شماست ، هر جا باشیدقرآن«او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید . آن گاه بر عرش ، استیلا یافت. می داند آنچه در زمین داخل می گردد و آنچه از آن بیرون می آید و آنچه از آسمان فرو می آید و آنچه در آن بالا می رود ، و هر کجا باشید ، او با شماست و خدا به آنچه می کنید، بیناست» .

«و در کاری نباشی و از جانب او (خدا) قرآنی نخوانی ، و هیچ کاری نمی کنید، مگر آن که بر شما گواهیم ، آن هنگام که در آن در می آیید ، و همسنگ مور ریزی ، نه در آسمان ها و نه در زمین و نه ریزتر از آن و نه درشت تر، از [فرا چنگ] خداوندگارت به در نمی رود ، مگر آن که در نوشتاری آشکار است» .

«و ما به او (انسان) از رگ گردن ، نزدیک تریم» .

«و ما به او (محتضر) از شما نزدیک تریم ؛ ولی نمی بینید» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای یاریگرِ یاری ناشده، ای گواه نا پنهان، ای نزدیکِ نا دور دست!

امام علی علیه السلام :همانا خدای سبحان ، نزد نهان کاریِ هر نهان کننده ای و گفتار هر گوینده ای و کار هر کنشگری [ حاضر ] است.

امام صادق علیه السلام :خداوندا! من از تو درخواست می کنم ... ای گواهی که نهان نمی گردد، ای چیره شکست ناپذیر!

.


ص: 260

عنه علیه السلام لَمّا قالَ لَهُ ابنُ أَبِی العَوجاءِ : ذَکَرتَ یا أَبا عَبدِ اللّهِ فَأَحَلتَ عَلی غائِبٍ : وَیلَکَ! کَیفَ یَکونُ غائِبا مَن هُوَ مَعَ خَلقِهِ شاهِدٌ ، وإِلَیهِم أَقرَبُ مِن حَبلِ الوَریدِ ، یَسمَعُ کَلامَهُم ویَری أَشخاصَهُم ویَعلَمُ أَسرارَهُم . (1)

عنه علیه السلام فِی الدُّعاءِ : یا شاهِدَ کُلِّ نَجوی ، ویا عالِمَ کُلِّ خَفِیَّهٍ ، ویا شاهِدُ غَیرَ غائِبٍ . (2)

36 / 1 3هُوَ بِکُلِّ مَکانٍالکتاب«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَوَ تِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی ثَلَثَهٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لاَ خَمْسَهٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لاَ أَدْنَی مِن ذَ لِکَ وَ لاَ أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُواْ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ یَوْمَ الْقِیَمَهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ » . (3)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إِنَّ موسی لَمّا نودِیَ مِنَ الشَّجَرَهِ «اخْلَعْ نَعْلَیْکَ» (4) أَسرَعَ الإِجابَهَ ، وتابَعَ التَّلبِیَهَ ، وقالَ : إِنّی أَسمَعُ صَوتَکَ ، وأُحِسُّ وَجسَکَ ، ولا أَری مَکانَکَ ، فَأَینَ أَنتَ ؟ فَقالَ : أَنا فَوقَکَ وتَحتَکَ ، وأَمامَکَ وخَلفَکَ ، ومُحیطٌ بِکَ ، وأَقرَبُ إِلَیکَ مِن نَفسِکَ . (5)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 125 ح 3 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 250 ح 2325 ، التوحید : ص 254 ح 4 ، الاحتجاج : ج 2 ص 208 ح 218 کلّها عن عیسی بن یونس ، علل الشرائع : ص 404 ح 4 عن الفضل بن یونس ، الإرشاد : ج 2 ص 201 عن العبّاس بن عمرو الفقیمی ولیس فیه «ویری أشخاصهم» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 33 ح 7 .
2- .جمال الاُسبوع : ص 178 ، المقنعه : ص 322 عن علیّ بن رئاب عن الإمام الکاظم علیه السلامولیس فیه «ویا شاهد غیر غائب» ، بحار الأنوار : ج 91 ص 188 ح 11 وراجع: کامل الزیارات : ص 417 .
3- .المجادله : 7 .
4- .طه : 12 .
5- .عوالی اللآلی : ج 1 ص 119 ح 45 .

ص: 261



36 / 1 3 او در همه جا هست

امام صادق علیه السلام در پاسخ به ابن ابی العَوجاء ، هنگامی که به ایشان گفت : ای ابا عبد اللّه ! یاد کردی و به غایب ، حواله دادی : وای بر تو! چگونه غایب خواهد بود آن که با آفریدگانش گواه (حاضر) است و به ایشان از رگ گردن نزدیک تر است؛ گفتارشان را می شنود و تن هایشان را می بیند و رازهایشان را می داند؟!

امام صادق علیه السلام در دعا : ای گواه هر نجوا ، و ای دانای هر نهان ، و ای گواه ناپنهان!

36/1 3او در همه جا هستقرآن«آیا ندیدی (ندانستی) که خدا به آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، آگاه است؟! هیچ نجوای سه نفری نیست، مگر آن که او چهارمینِ آنهاست و نه پنج نفری ، مگر آن که او ششمینِ آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر، مگر آن که هر جا باشند، او با آنهاست . آن گاه ، در روز رستاخیز ، ایشان را به آنچه کرده اند ، آگاه می کند . بی گمان ، خدا به همه چیز ، داناست» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هنگامی که موسی علیه السلام از [ جانب ]درخت ، آواز داده شد که : « پا افرازهایت را بر کَن » ، به پاسخ گویی شتافت و در پیِ لبّیک گویی برآمد و گفت : من آوایت را می شنوم و آوای نهانت را حس می کنم ؛ امّا جایت را نمی بینم . پس تو کجایی؟ فرمود : «من بالای تو و پایین تو و پیش روی تو و پشت سر تو هستم و به تو احاطه دارم و از خودت به تو نزدیک ترم» .

.


ص: 262

الإمام علیّ علیه السلام :إِنَّهُ لَبِکُلِّ مَکانٍ ، وفی کُلِّ حینٍ وأَوانٍ ، ومَعَ کُلِّ إِنسٍ وجانٍّ . (1)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ ... المُشاهِدِ لِجَمیعِ الأَماکِنِ بِلاَ انتِقالٍ إِلَیها . (2)

عنه علیه السلام :مَن زَعَمَ أَنّ إِلهَنا مَحدودٌ فَقَد جَهِلَ الخالِقَ المَعبودَ ، ومَن ذَکَرَ أَنَّ الأَماکِنَ بِهِ تُحیطُ لَزِمَتهُ الحَیرَهُ وَالتَّخلیطُ ، بل هُوَ المُحیطُ بِکُلِّ مَکانٍ ، فَإن کُنتَ صادِقا أَیُّهَا المُتَکَلِّفُ لِوَصفِ الرَّحمنِ بِخِلافِ التَّنزیلِ وَالبُرهانِ فَصِف لی جَبرَئیلَ ومیکائیلَ وإِسرافیلَ ، هَیهاتَ ، أَتَعجِزُ عَن صفه مَخلوقٍ مِثلِکَ وتَصِفُ الخالِقَ المَعبودَ ! وأنتَ تُدرِکُ صِفَهَ رَبِّ الهَیئَهِ وَالأدَواتِ ، فَکَیفَ مَن لَم تَأَخُذهُ سِنَهٌ ولا نَومٌ لَهُ ما فِی الأَرَضینَ وَالسَّماواتِ وما بَینَهُما وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیمِ؟! (3)

الإرشاد فی ذِکرِ خَبرِ یَهودِیٍّ سَأَلَ أَبا بَکرٍ عَنِ اللّهِ تَعالی أَینَ هُوَ؟ فَقالَ لَهُ : فِی السَّماءِ عَلَی العَرشِ : فَولَّی الحَبرُ مُتَعَجِّبا یَستَهزِئُ بِالإِسلامِ ، فَاستَقبَلَهُ أَمیرُ المُؤمَنینَ علیه السلام فَقالَ لَهُ : یا یَهودِیُّ ، قَد عَرَفتُ ما سَأَلتَ عَنهُ وما أُجِبتَ بِهِ ، وإِنّا نَقولُ : إِنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ أَیَّنَ الأَینَ فَلا أَینَ لَهُ ، وجَلَّ عَن أَن یَحوِیَهُ مَکانٌ ، وهو فی کُلِّ مَکانٍ بِغَیرِ مُماسَّهٍ ولا مُجاوَرَهٍ ، یُحیطُ عِلما بِما فیها ولا یَخلو شَیءٌ مِنها مِن تَدبیرِهِ ، وإِنّی مُخبِرُکَ بِما جاءَ فی کِتابٍ مِن کُتُبِکُم یُصَدِّقُ ما ذَکَرتُهُ لَکَ ، فَإن عَرَفتَهُ أَتُؤمِنُ بِهِ ؟ قالَ الیَهودِیُّ : نَعَم . قالَ : أَلَستُم تَجِدونَ فی بَعضِ کُتُبِکُم أَنَّ موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام کانَ ذاتَ یَومٍ جالِسا إِذ جاءَهُ مَلَکٌ مِنَ المَشرِقِ ، فَقالَ لَهُ موسی : مِن أَینَ أَقبَلتَ ؟ قالَ : مِن عِندِ اللّهِ عز و جل، ثُمَّ جاءَهُ مَلَکٌ مِنَ المَغرِبِ فَقالَ لَهُ : مِن أَینَ جِئتَ ؟ قالَ : مِن عِندِ اللّهِ ، وجاءَهُ مَلَکٌ آخَرُ ، فَقالَ : قَد جَئتُکَ مِنَ السَّماءِ السّابِعَهِ مِن عِندِ اللّهِ تَعالی ، وجاءَهُ مَلَکٌ آخَرُ ، فَقالَ : قَد جِئتُکَ مِنَ الأَرضِ السّابِعَهِ السُّفلی مِن عِندِ اللّهِ عَزَّ اسمُهُ . فَقالَ موسی علیه السلام : سُبحانَ مَن لا یَخلو مِنهُ مَکانٌ ، ولا یَکونُ إِلی مَکانٍ أَقرَبَ مِن مَکانٍ . فَقالَ الیَهودِیُّ : أَشهَدُ أَنَّ هذا هُوَ الحَقُّ ، وأَنَّکَ أَحَقُّ بِمَقامِ نَبِیِّکَ مِمَّنِ استَولی عَلَیهِ . (4)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 195 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 315 ح 15 .
2- .الکافی : ج 1 ص 142 ح 7 ، التوحید : ص 33 ح 1 کلاهما عن الحارث الأعور ، بحار الأنوار : ج 4 ص 266 .
3- .حلیه الأولیاء : ج 1 ص 73 عن النعمان بن سعد ، جواهر المطالب : ج 1 ص 341 نحوه ، کنز العمّال : ج 1 ص 409 ح 1737 نقلاً عن ابن إسحاق عن النعمان بن سعد .
4- .الإرشاد : ج 1 ص 201 ، الاحتجاج : ج 1 ص 494 ح 124 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 309 ح 2 .

ص: 263

امام علی علیه السلام :بی گمان ، او در هرجا و هر زمان و هنگامی و با هر آدمی و پری ای است.

امام علی علیه السلام :ستایش ، از آنِ خداست ... مشاهده گر همه مکان ها ، بی آن که به آن جاها برود.

امام علی علیه السلام :هر که بپندارد که خدای ما محدود است، بی گمانْ آفریدگار پرستیده را نشناخته و هر که فکر کند که مکان ها او را فرا می گیرند، به سر گردانی و تباهی دچار گشته است. بلکه اوست فرا گیرنده هر مکانی. پس ای آن که برای وصفِ [خدای ]رحمتگر ، بر خلاف قرآن و برهانْ خود را به سختی افکنده ای، اگر راستگویی، پس جبرئیل و میکائیل و اسرافیل علیهم السلام را برای من وصف کن. هرگز [ نمی توانی ]! آیا از وصف آفریده ای مانند خود ، ناتوانی و [ با این حالْ ]آفریدگار پرستیده را وصف می کنی؟! تو [ تنها می توانی ]صفتِ دارنده شکل و اندام ها را دریابی. پس چگونه [ وصف توانی کرد ]کسی را که خوابی سبک و خوابی گران ، او را فرا نمی گیرد، آنچه در زمین ها و آسمان ها و آنچه میان آن دو است، از آنِ اوست و او پروردگار عرش سترگ است؟!

الإرشاد در یادکردِ داستان یهودی ای که از ابوبکر درباره خدای متعال پرسید که او کجاست و ابوبکر به او گفت : در آسمان بر روی عرش : پس دانشمند یهودی ، شگفت زده روی گرداند ؛ در حالی که بر اسلام ، ریشخند می زد . پس امیر مؤمنان ، رو به او کرد و به او فرمود : «ای یهودی! چیزی را که از او پرسیدی و پاسخی را که دریافت کردی ، دانستم. ما می گوییم : خدای شکوهمند و عزّتمند ، خود به «کجا» ، کجایی بخشیده . پس او را کجایی نیست و برتر است از آن که مکانی او را فرا گیرد و او در همه جا هست ، بدون تماس و مجاورت . دانش او آنچه را در هر جا باشد ، فرا گرفته است و چیزی از آن میان ، از تدبیر او تهی نیست . من تو را آگاه می کنم به آنچه در کتابی از کتاب های شما آمده که آنچه را که برای تو ذکر کردم، تصدیق می کند. پس اگر آن را شناختی، آیا به آن ایمان می آوری؟» . یهودی گفت : بله. فرمود : «آیا در برخی کتاب هایتان نمی یابید که : موسی بن عمران علیه السلام روزی نشسته بود که ناگاه ، فرشته ای از خاور به نزد او آمد . موسی علیه السلامبه او گفت : از کجا آمده ای؟ گفت : از نزد خدا عز و جل . سپس ، فرشته ای از باختر نزد او آمد . به او گفت : از کجا آمده ای؟ گفت : از نزد خدا. فرشته ای دیگر نزد او آمد و گفت : از آسمان هفتم ، از نزد خدای بلندپایه، پیش تو آمده ام . و فرشته ای دیگر پیش او آمد و گفت : از زمین هفتم فرودین ، از نزد خدای والانام ، پیش تو آمده ام. پس موسی علیه السلام گفت : منزّه است آن که جایی از او تهی نیست، و به جایی نزدیک تر از جایی نیست». پس یهودی گفت : گواهی می دهم که این ، همان [گفتار] حق است و تو به جایگاه پیامبرت سزاوارتری تا آن کس که آن را تصاحب کرده است .

.


ص: 264

الإمام الحسین علیه السلام :قالَ أَمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أَبی طالبٍ علیه السلام فی بَعضِ خُطَبِهِ : مَنِ الَّذی حَضَرَ سِبُختَ الفارِسِیَّ وهُوَ یُکَلِّمُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ فَقالَ القَومُ : ما حَضَرَهُ مِنّا أَحَدٌ . فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : لکِنّی کُنتُ مَعَهُ علیه السلام وقَد جاءَهُ سِبُختُ ، وکانَ رَجُلاً مِن مُلوکِ فارِسَ وکانَ ذَرِبا (1) ، فَقالَ : یا مُحَمَّدُ إِلی ما تَدعو ؟ قالَ : أَدعو إِلی شَهادَهِ أَن لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ وأَنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ . فَقالَ سِبُختُ : وأَینَ اللّهُ یا مُحَمَّدُ؟ قالَ : هُوَ فی کُلِّ مَکانٍ مَوجودٌ بِآیاتِهِ . قالَ : فَکَیفَ هُوَ ؟ فَقالَ : لا کَیفَ لَهُ ولا أَینَ ؛ لِأَنَّهُ عز و جل کَیَّفَ الکَیفَ وأَیَّنَ الأَینَ . قالَ : فَمِن أَینَ جاءَ ؟ قالَ : لا یُقالُ لَهُ : جاءَ ، وإِنَّما یُقالُ : جاءَ لِلزّائِلِ مِن مَکانٍ إِلی مَکانٍ ، ورَبُّنا لا یوصَفُ بِمَکانٍ ولا بِزَوالٍ ، بَل لَم یَزَل بِلا مَکانٍ ولا یَزالُ . فَقالَ : یا مُحَمَّدُ، إِنَّکَ لَتَصِفُ رَبّا عَظیما بِلا کَیفٍ ، فَکَیفَ لی أَن أَعلَمَ أَنَّهُ أَرسَلَکَ ؟ فَلَم یَبقَ بِحَضرَتِنا ذلِکَ الیَومَ حَجَرٌ ولا مَدَرٌ ولا جَبَلٌ ولا شَجَرٌ ولا حَیَوانٌ إِلاّ قالَ مَکانَهُ : أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ وأَنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، وقُلتُ أَنَا أَیضا : أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ وأَنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ . فَقالَ : یا مُحَمَّدُ مَن هذا ؟ فَقالَ : هذا خَیرُ أَهلی وأَقرَبُ الخَلقِ مِنّی ، لَحمُهُ مِن لَحمی ، ودَمُهُ مِن دَمی ، وروحُهُ مِن روحی ، وهُوَ الوَزیرُ مِنّی فی حَیاتی ، وَالخَلیفَهُ بَعدَ وَفاتی ، کَما کانَ هارونُ مِن موسی إِلاّ أَنَّهُ لا نَبیَّ بَعدی ، فَاسمَع لَهُ وأَطِع فَإِنَّهُ عَلَی الحَقِّ ، ثُمَّ سَمّاهُ عَبدَ اللّهِ . (2)

.

1- .ذرب لسانه : إذا کان حادّ اللسان لا یبالی ما قالَ (النهایه : ج 2 ص 156) .
2- .التوحید : ص 310 ح 2 عن جعفر الأزهری عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 38 ص 131 ح 84 .

ص: 265

امام حسین علیه السلام :امیر مؤمنان ، علی بن ابی طالب علیه السلامدر یکی از سخنرانی های خود فرمود : چه کسی آن گاه که سِبُخْت فارسی با پیامبر خدا سخن می گفت، حاضر بود؟ قوم گفتند : کسی از ما ، در آن هنگام حضور نداشت. علی علیه السلام فرمود : امّا من با او بودم که سِبُخْت نزدش آمده بود . وی از امیران فارس و بد دهن بود. گفت : ای محمّد! به چه می خوانی؟ فرمود : «فرا می خوانم به گواهی بر این که خدایی جز اللّه نیست که یگانه است و هیچ انبازی ندارد ، و این که محمّد ، بنده او و فرستاده اوست» . سِبُخت گفت : خدا کجاست ، ای محمّد ؟ فرمود : «او در همه جا هست و به نشانه های خود ، یافت شدنی است». گفت : پس او چگونه است؟ فرمود : «او را چگونگی و کجایی نیست؛ زیرا او که عزّتمند و والاست خود ، به چگونه ، چگونگی و به کجا ، کجایی بخشیده است». گفت : پس ، از کجا آمده است؟ فرمود : «به او گفته نمی شود : آمد ؛ زیرا تنها به آن که از جایی به جایی منتقل گردد، گفته می شود : آمد؛ حالْ آن که پروردگار ما ، به مکان و انتقال ، وصف نمی گردد ؛ بلکه هماره بی مکان بوده و همیشه خواهد بود». گفت : ای محمّد! تو پروردگار سترگی را بی چگونگی وصف می کنی . پس من چگونه بدانم که او تو را فرستاده است؟ [ علی علیه السلام فرمود : ] آن روز ، در حضور ما ، نه سنگی و نه کلوخی و نه کوهی و نه درختی و نه جانوری نماند ، مگر آن که از همان جای خود گفت : گواهی می دهم که جز اللّه ، خدایی نیست و محمّد ، بنده او و فرستاده اوست. من نیز گفتم : گواهی می دهم که جز خداوند ، خدایی نیست و محمّد ، بنده او و فرستاده اوست. [ سِبُخت ] گفت : ای محمّد! این کیست؟ فرمود : «او بهترینِ خاندانم و نزدیک ترینِ مردمان به من است . گوشت او از گوشت من ، خون او از خون من و جان او از جان من است و اوست وزیر من در زندگانی ام و جانشین پس از درگذشت من، همان سان که هارون نسبت به موسی علیه السلام بود ؛ جز آن که پیامبری پس از من نخواهد بود . پس ، [ سخنِ ] او را گوش بسپار و فرمان ببر که او بر حقّ است» . سپس ، او را عبد اللّه نامید.

.


ص: 266

. .


ص: 267

. .


ص: 268

الإمام الباقر علیه السلام :قَدِمَ أُسقُفُ نَجرانَ عَلی عُمَرَ بنِ الخَطّابِ فَقالَ : ... أَخبِرنی أَنتَ یا عُمَرُ أَینَ اللّهُ تَعالی ؟ فَغَضِبَ عُمَرُ ، فَقالَ أَمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : أنا أُجیبُکَ وسَل عَمّا شِئتَ ، کُنّا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آلهذاتَ یَومٍ أَتاهُ مَلَکٌ فَسَلَّمَ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مِن أَینَ أُرسِلتَ ؟ قالَ : مِن سَبعِ سَماواتٍ مِن عِندِ رَبّی ، ثُمَّ أَتاهُ مَلَکٌ آخَرُ فَسَلَّمَ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مِن أَینَ أُرسِلتَ ؟ فَقالَ : مِن سَبعِ أَرَضینَ مِن عِندِ رَبّی ، ثُمَّ أَتاهُ مَلَکٌ آخَرُ فَسَلَّمَ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مِن أَینَ أُرسِلتَ ؟ قالَ : مِن مَشرِقِ الشَّمسِ مِن عِندِ رَبّی ، ثُمَّ أَتاهُ مَلَکٌ آخَرُ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مِن أَینَ أُرسِلتَ . فَقالَ : مِن مَغرِبِ الشَّمسِ مِن عِندِ رَبّی ، فَاللّهُ هاهُنا وهاهُنا وهاهُنا فِی السَّماءِ إِلهٌ وفِی الأَرضِ إِلهٌ وهُوَ الحَکیمُ العَلیمُ . (1)

عنه علیه السلام :کانَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله صَدیقانِ یَهودِیّانِ ، قَد آمَنا بِموسی رَسولِ اللّهِ ، وأَتَیا مُحَمَّدا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آلهوَسمِعا مِنهُ ، وقَد کانا قَرَآ التَّوراهَ وصُحُفَ إِبراهیمَ وموسی علیهماالسلام ، وعَلِما عِلمَ الکُتُبِ الأُولی ، فَلَمّا قَبَضَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی رَسولَهُ صلی الله علیه و آله أَقبَلا یَسأَلانِ عَن صاحِبِ الأَمرِ بَعدَهُ . . . فَأَرشَدَهُما إِلی عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ ، فَلَمّا جاءاهُ فَنَظَرا إِلَیهِ قالَ أَحَدُهُما لِصاحِبِهِ : إِنَّهُ الرَّجُلُ الَّذی نَجِدُ صِفَتَهُ فِی التَّوراهِ أَنَّهُ وَصِیُّ هذَا النَّبِیِّ وخَلیفَتُهُ وزَوجُ ابنَتِهِ وأَبُو السِّبطَینِ وَالقائِمُ بِالحَقِّ مِن بَعدِهِ . . . ثُمَّ قالا لَهُ : فَأَینَ رَبُّکَ عز و جل ؟ قالَ لَهُما عَلیٌّ عَلَیهِ الصَّلاهُ وَالسَّلامُ : إِن شِئتُما أَنبَأتُکُما بِالَّذی کانَ عَلی عَهدِ نَبِیِّکُما موسی علیه السلام ، وإِن شِئتُما أَنبَأتُکُما بِالَّذی کانَ عَلی عَهدِ نَبِیِّنا مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . قالا : أَنبِئنا بِالَّذی کانَ عَلی عَهدِ نَبِیِّنا موسی علیه السلام . قالَ عَلِیٌّ علیه السلام : أَقبَلَ أَربَعَهُ أَملاکٍ : مَلَکٌ مِنَ المَشرِقِ ، ومَلَکٌ مِنَ المَغرِبِ ، ومَلَکٌ مِنَ السَّماءِ ، ومَلَکٌ مِنَ الأَرضِ، فَقالَ صاحِبُ المَشرِقِ لِصاحِبِ المَغرِبِ : مِن أَینَ أَقبَلتَ ؟ قالَ أَقبَلتُ مِن عِندِ رَبّی ، وقالَ صاحِبُ المَغرِبِ لِصاحِبِ المَشرِقِ : مِن أَینَ أَقبَلتَ ؟ قالَ : أَقبَلتُ مِن عِندِ رَبّی ، وقالَ النّازِلُ مِنَ السَّماءِ لِلخارِجِ مِنَ الأَرضِ : مِن أَینَ أَقبَلتَ ؟ قالَ : أَقبَلتُ مِن عِندِ رَبِّی ، وقالَ الخارِجُ مِنَ الأَرضِ لِلنَّازِلِ مِنَ السَّماءِ : مِن أَینَ أَقبَلتَ ؟ قالَ : أَقبَلتُ مِن عِندِ رَبِّی ، فَهذا ما کانَ عَلی عَهدِ نَبِیِّکُما موسی علیه السلام ، وأَمّا ما کانَ عَلی عَهدِ نَبِیِّنا مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَذلِکَ قَولُهُ فی مُحکَمِ کِتابِهِ : «مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی ثَلَثَهٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لاَ خَمْسَهٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لاَ أَدْنَی مِن ذَ لِکَ وَ لاَ أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُواْ» الآیه . (2)

.

1- .خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 90 و ص 92 .
2- .التوحید : ص 180 ح 15 عن عبد الرحمن بن الأسود عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 324 ح 22 .

ص: 269

امام باقر علیه السلام :اُسقف نجران ، بر عمر بن خطّاب وارد شد و گفت : ... ای عمر! مرا آگاه کن که خدای والا کجاست؟ عمر خشمگین شد . پس امیر مؤمنان علیه السلامفرمود : من تو را پاسخ می گویم و از هر چه خواستی، بپرس. روزی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم که فرشته ای نزد وی آمد و سلام کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «از کجا فرستاده شده ای؟» . گفت : از آسمان های هفتگانه ، از نزد پروردگارم. پس فرشته ای دیگر نزد وی آمد و سلام کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «از کجا فرستاده شده ای؟» . گفت : از زمین های هفتگانه، از نزد پروردگارم . آن گاه ، فرشته دیگری نزد وی آمد و سلام کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «از کجا فرستاده شده ای؟» . گفت : از جایگاه بر آمدنِ خورشید ، از نزد پروردگارم. سپس فرشته دیگری نزد وی آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «از کجا فرستاده شده ای؟» . گفت : از غروبگاه خورشید ، از نزد پروردگارم. پس خدا، این جا و این جا و این جاست. در آسمان ، خداست و در زمین نیز خداست ، و اوست فرزانه دانا.

امام باقر علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله دو دوستِ یهودی داشت که به موسی پیامبر خدا ، ایمان داشتند و نزد محمّد پیامبر خدا آمده و از او [ گفتارهایی ]شنیده بودند و تورات و صُحُف ابراهیم و موسی علیهماالسلامرا نیز خوانده و دانش کتاب های پیشین را دانسته بودند . پس زمانی که خدای والا و بلند پایه ، رسولش را قبض [روح ]کرد، به پرسش درباره صاحب امر (خلافت) پس از او پرداختند ... . پس [عمر] آن دو را به سوی علی که درودهای خدا بر او باد رهنمون شد . هنگامی که نزد ایشان آمدند و به او نگریستند، یکی از آن دو به یار خود گفت : بی گمان ، او همان مردی است که وصف او را در تورات می یابیم که او وصیّ این پیامبر و جانشین او و همسر دختر او و پدرِ دو نواده و قائم [مقام ]راستین پس از اوست ... . سپس به او گفتند : پروردگارت کجاست؟ علی که درود و سلام بر او باد به آن دو فرمود : «اگر خواستید، شما را به آنچه در روزگار پیامبرتان موسی علیه السلامبوده، خبر می دهم و اگر خواستید، شما را به آنچه در روزگار پیامبر ما محمّد صلی الله علیه و آله بوده، آگاه می کنم» . گفتند : ما را از آنچه در روزگار پیامبر ما موسی بوده ، آگاه کن. علی علیه السلام فرمود : «چهار فرشته روی آوردند : فرشته ای از خاور و فرشته ای از باختر و فرشته ای از آسمان و فرشته ای از زمین . پس خاوری به باختری گفت : از کجا آمده ای؟ گفت : از نزد پروردگارم آمده ام . باختری به خاوری گفت : از کجا آمده ای؟ گفت : از نزد پروردگارم آمده ام . از آسمان فرود آمده ، به از زمین در آمده گفت : از کجا آمده ای؟ گفت : از نزد پروردگارم آمده ام. از زمین در آمده نیز به از آسمان فرود آمده گفت : از کجا آمده ای؟ گفت : از نزد پروردگارم آمده ام . این همان چیزی است که در روزگار پیامبر شما موسی علیه السلام بوده است و امّا آنچه در روزگار پیامبر ما محمّد صلی الله علیه و آلهبوده، آن گفتار او [خدا] در محکم کتاب خود است : «هیچ نجوای سه نفری نیست ، مگر آن که او چهارمینِ ایشان است و نه پنج نفری ، مگر آن که او ششمینِ آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر، مگر آن که هر جا باشند، او با آنهاست ...» ».

.


ص: 270

. .


ص: 271

. .


ص: 272

الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی ثَلَثَهٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لاَ خَمْسَهٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ» قالَ : هُوَ واحِدٌ وأَحَدِیُّ الذَّاتِ ، بائِنٌ مِن خَلقِهِ ، وبِذاکَ وَصَفَ نَفسَهُ ، وهُوَ بِکُلِّ شَیءٍ مُحیطٌ بِالإِشرافِ وَالإِحاطَهِ وَالقُدرَهِ «لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّهٍ فِی السَّمَوَ تِ وَ لاَ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ أَصْغَرُ مِن ذَ لِکَ وَ لاَ أَکْبَرُ» بِالإِحاطَهِ وَالعِلمِ لا بِالذَّاتِ ؛ لِأَنَّ الأَماکِنَ مَحدودَهٌ ، تَحویها حُدودٌ أَربَعَهٌ ، فَإِذا کانَ بِالذَّاتِ لَزِمَهَا الحَوایَهُ (1) . (2)

التوحیدعن أَبی جعفر (3) : سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل «وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ» . قالَ : کَذلِکَ هُوَ فِی کُلِّ مَکانٍ . قُلتُ : بِذاتِهِ . قالَ : وَیحَکَ ، إِنَّ الأَماکِنَ أَقدارٌ ، فَإِذا قُلتَ : فی مَکانٍ بِذاتِهِ ، لَزِمَکَ أَن تَقولَ : فی أَقدارٍ وغَیر ذلِکَ ، ولکِن هُوَ بائِنٌ مِن خَلقِهِ ، مُحیطٌ بِما خَلَقَ عِلما وقُدرَهً وإِحاطَهً وسُلطانا ومُلکا . (4)

الکافی عن هشام بن الحکم :قالَ أَبو شاکِرٍ الدَّیصانِیُّ : إِنَّ فِی القُرآنِ آیَهً هِیَ قَولُنا ، قُلتُ : ما هِیَ ؟ قالَ : «وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّمَاءِ إِلَهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلَهٌ» ، فَلَم أَدرِ بِما أُجیبُهُ ، فَحَجَجتُ فَخَبَّرتُ أَبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، فَقالَ : هذا کَلامُ زِندیقٍ خَبیثٍ ، إِذا رَجَعتَ إِلَیهِ فَقُل لَهُ : ما اسمُکَ بِالکوفَهِ ؟ فَإِنَّهُ یَقولُ : فُلانٌ ، فَقُل لَهُ : مَا اسمُکَ بِالبَصرَهِ ؟ فَإِنَّهُ یَقولُ : فُلانٌ ، فَقُل : کَذلِکَ اللّهُ رَبُّنا فِی السَّماءِ إِلهٌ ، وفِی الأَرضِ إِلهٌ ، وفِی البِحارِ إِلهٌ ، وفِی القِفارِ إِلهٌ ، وفی کُلِّ مَکانٍ إِلهٌ . قالَ : فَقَدِمتُ فَأَتَیتُ أَبا شاکِرٍ ، فَأَخبَرتُهُ ، فَقالَ : هذِهِ نُقِلَت مِنَ الحِجازِ . (5)

.

1- .حویتُ الشیء أحویه حِوایه : إذا ضممتَه واستولیت علیه . وحوی الشیء : إذا أحاط به من جهاته (مجمع البحرین: ج 1 ص 4789) .
2- .الکافی : ج 1 ص 127 ح 5 ، التوحید : ص 131 ح 13 کلاهما عن ابن اُذینه ، بحار الأنوار : ج 3 ص 322 ح 19 .
3- .قالَ الصدوق رحمه الله : أظنّه محمّد بن نعمان .
4- .التوحید : ص 133 ح 15 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 323 ح 20 .
5- .الکافی : ج 1 ص 128 ح 10 ، التوحید : ص 133 ح 16 ولیس فیه «وفی القفار إله» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 323 ح 21 .

ص: 273

امام صادق علیه السلام درباره آیه «هیچ نجوای سه نفری نیست ، مگر آن که او چهارمینِ ایشان است و نه پنج نفری ، مگر آن که او ششمینِ آنهاست» : او یکتاست و یگانه حقیقت (بسیط) است . از آفریدگان ، جداست و خود را بدان وصف کرده و او هر چیزی را به اِشراف و احاطه و قدرت، فرا گیرنده است. «هم وزن مور ریزی ، نه در آسمان ها و نه در زمین و نه ریزتر از آن و نه درشت تر ، از [فرا چنگ] او در نمی رود» به احاطه و علم ، نه به ذات ؛ زیرا مکان ها محدودند و مرزهای چهارگانه ، آنها را در بر می گیرد . پس اگر [احاطه او ]به ذات باشد، آن را در بر گرفته شدن [در مکان] ، لازم آید.

التوحید به نقل از ابو جعفر (احتمالاً محمّد بن نعمان) : از ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام) درباره گفتار خداوند عز و جل «و او در آسمان ها و زمین ، خداست» پرسیدم . فرمود : «همان گونه است . او در همه جا هست». گفتم : با ذات خود؟ فرمود : «وای بر تو! مکان ها اندازه دارند. پس هر گاه بگویی که با ذات خود در مکانی است، تو را لازم می آید که بگویی : در اندازه ها و جز آن است؛ ولی او از آفریدگان خود جداست و به آنچه آفریده، از نظر دانش و توانایی و احاطه و تسلّط و فرمان روایی ، فرا گیرنده است» .

الکافی به نقل از هشام بن حکم : ابو شاکر دیصانی (1) گفت : در قرآن ، آیه ای هست که آن ، گفتار ماست. گفتم : کدام آیه؟ گفت : «و او کسی است که در آسمان ، خداست و در زمین ، خداست» . ندانستم چه پاسخی به او دهم . پس حج گزاردم و ابو عبد اللّه (امام صادق) علیه السلامرا آگاه کردم. فرمود : «این ، سخنِ زندیق پلیدی است . هر گاه به سوی او بازگشتی، به او بگو : نام تو در کوفه چیست؟ او خواهد گفت : فلان. پس به او بگو : نام تو در بصره چیست؟ او خواهد گفت : فلان. پس بگو : به همان سان است پروردگار ما ؛ در آسمان ، خدا و در زمین ، خداست و در دریاها خداست و در بیابان ها خداست و در هر جایی خداست» . [به کوفه] وارد شدم و نزد ابو شاکر آمدم و او را از آن [پاسخِ امام] آگاه کردم. گفت : این از حجاز آمده است.

.

1- .از ملحدان هم عصر با امام صادق علیه السلام .

ص: 274

راجع : ص 530 (الفصل الخامس والخمسون : القریب) .

36 / 2ما لا یُوصَفُ شُهودُهُ بِهِ36 / 2 1حَوایَهُ الأَماکِنِالإمام علیّ علیه السلام :لا تَحویهِ الأَماکِنُ ، ولا تَضمَنُهُ الأَوقاتُ ، ولا تَحُدُّهُ الصِّفاتُ ، ولا تَأخُذُهُ السِّناتُ . (1)

عنه علیه السلام :لا کانَ فی مَکانٍ فَیَجوزَ عَلَیهِ الاِنتِقالُ . (2)

عنه علیه السلام لَمّا قالَ لَهُ رَجُلٌ : أَینَ المَعبودُ ؟ : لا یُقالُ لَهُ : أَینَ ؛ لِأَنَّهُ أَیَّنَ الأَینِیَّهَ ، ولا یُقالُ لَهُ : کَیفَ ؛ لِأَنَّهُ کَیَّفَ الکَیفیَّهَ ، ولا یُقالُ لَهُ : ما هُوَ ؛ لِأَنَّهُ خَلَقَ الماهِیَّهَ . سُبحانَهُ مِن عَظیمٍ تاهَتِ الفِطَنُ فی تَیّارِ أَمواجِ عَظَمَتِهِ ، وحَصَرَتِ الأَلبابُ عَن ذِکرِ أَزلِیَّتِهِ ، وتحَیََّرَتِ العُقولُ فی أَفلاکِ مَلَکوتِهِ . (3)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 139 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلاموفیه «لا تصحبه» بدل «لا تضمنه» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 305 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 106 ح 90 .
3- .روضه الواعظین : ص 46 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 297 ح 24 .

ص: 275



36 / 2 آنچه گواهیِ خداوند ، به آن ، وصف نمی گردد

36 / 2 1 در بر گرفتن مکان ها

ر . ک : ص 531 (فصل پنجاه و پنجم : قریب) .

36 / 2آنچه گواهیِ خداوند ، به آن ، وصف نمی گردد36 / 2 1در بر گرفتن مکان هاامام علی علیه السلام :مکان ها او را در بر نمی گیرد و زمان ها او را فرا نمی گیرد و اوصاف ، حدود او را معلوم نمی کند و خواب های سبک ، او را در نمی گیرد .

امام علی علیه السلام :در مکانی نبوده تا جا به جا شدن ، بر او روا گردد.

امام علی علیه السلام در پاسخ مردی که پرسید : معبود کجاست؟ : درباره او گفته نمی شود : کجاست؟ زیرا او خود ، به «کجایی» ، کجایی بخشیده است . به او گفته نمی شود : «چگونه است ؟» ، زیرا او خود ، «چگونگی» را پدید آورده است . به او گفته نمی شود : «او چیست؟» ، زیرا او خود ، چیستی را آفریده است. منزّه است [خدای ]سترگی که تیز هوشی ها در جریان خیزاب های سترگیِ او سرگشته اند و عقل ها از یاد کردِ دیرینگیِ او ناتوان گشته اند و خِردها در سپهرهای ملکوت او سرگردان شده اند .

.


ص: 276

عنه علیه السلام :من قالَ : أَینَ ، فَقَد غَیّاهُ . (1)

عنه علیه السلام لَمّا قیلَ لَهُ : أَینَ کانَ رَبُّنا قَبلَ أَن یَخلُقَ سَماءً وأَرضا ؟ : «أَینَ» سُؤالٌ عَن مَکانٍ، وکانَ اللّهُ ولا مَکانَ . (2)

الإمام زین العابدین علیه السلام فِی الدُّعاءِ : أَنتَ الَّذی لا یَحویکَ مَکانٌ . (3)

علل الشرائع عن ثابت بن دینار :سَأَلتُ زَینَ العابِدینَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أَبی طالِبٍ علیه السلامعَنِ اللّهِ جَلَّ جَلالُهُ هَل یُوصَفُ بِمَکانٍ ؟ فَقالَ : تَعالی عَن ذلِکَ . قُلتُ : فَلِمَ أَسری بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله إِلَی السَّماءِ ؟ قالَ : لِیُرِیَهُ مَلَکوتَ السَّماواتِ وما فیها مِن عَجائِبِ صُنعِهِ وبَدائِعِ خَلقِهِ . قُلتُ : فَقَولُ اللّهِ عز و جل : «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی » (4) قالَ : ذاکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؛ دَنا مِن حُجُبِ النّورِ فَرَأَی مَلَکوتَ السَّماواتِ ، ثُمَّ تَدَلّی صلی الله علیه و آلهفَنَظَرَ مِن تَحتِهِ إِلی مَلَکوتِ الأَرضِ حَتّی ظَنَّ أَنَّهُ فِی القُربِ مِنَ الأَرضِ کَقابِ قَوسَینِ أَو أَدنی . (5)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبه عن الإمام الصادق علیه السلام ، تحف العقول : ص 63 وفیه «بوّأه» بدل «غیّاه» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 236 .
2- .الکافی : ج 1 ص 90 ح 5 ، التوحید : ص 175 ح 4 ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 88 ، تفسیر التبیان : ج 10 ص 344 ، الأمالی للسیّد المرتضی : ج 1 ص 103 ، مجمع البیان : ج 10 ص 739 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 326 ح 24 .
3- .الصحیفه السجّادیّه : ص 186 الدعاء 47 .
4- .النجم : 8 و 9 .
5- .علل الشرائع : ص 131 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 213 ح 238 ، روضه الواعظین : ص 70 وفیه «سُئل علیّ بن الحسین علیهماالسلام . . . » ، بحار الأنوار : ج 3 ص 314 ح 8 .

ص: 277

امام علی علیه السلام :هر که گفت : «کجاست؟» ، برای او غایت شمرده است.

امام علی علیه السلام در پاسخ به این سخن که : خداوندگار ما پیش از آن که آسمانی و زمینی بیافریند، کجا بود؟ : «کجا» ، پرسش از مکان است، حال آن که خدا بود و مکانی نبود.

امام زین العابدین علیه السلام در دعا : تو کسی هستی که مکانی تو را در بر نمی گیرد.

علل الشرائع به نقل از ثابت بن دینار : از زین العابدین علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلامدرباره خدا که بزرگ است شکوه او پرسیدم که : آیا به [داشتن ]مکانی وصف می گردد؟ فرمود : «از آن برتر است». گفتم : پس چرا پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله را [ در شب معراج ] به آسمان برد؟ فرمود : «برای آن که ملکوت آسمان ها و شگفتی های صنع و نو آوری های آفرینش خود را که در آنهاست ، به او نشان دهد». گفتم : پس گفتار خداوند عز و جل «آن گاه نزدیک و نزدیک تر شد ، به اندازه دو [ انتهای ] کمان یا نزدیک تر ، شد» [به چه معناست]؟ فرمود : «آن ، پیامبر خداست که به حجاب های نور ، نزدیک شد و ملکوت آسمان ها را دید. سپس نزدیک تر آمد و از پشت آن ، به ملکوت زمین نگریست ، چندان که پنداشت او در نزدیکی به زمین ، مانند اندازه دو کمان یا نزدیک تر است».

.


ص: 278

من لا یحضره الفقیه عن زید بن علیّ :سَأَلتُ أَبی سَیِّدَ العابِدینَ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ ... : یا أَبَه ، أَلَیسَ اللّهُ جَلَّ ذِکرُهُ لا یوصَفُ بِمَکانٍ ؟ فَقالَ : بَلی ، تَعالَی اللّهُ عَن ذلِکَ عُلُوّا کَبیرا . قُلتُ : فَما مَعنی قَولِ موسی علیه السلام لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِرجِع إِلی رَبِّکَ ؟ فَقالَ : مَعناهُ مَعنی قَولِ إِبراهیمَ علیه السلام : «إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی سَیَهْدِینِ » (1) ومَعنی قَولِ موسی علیه السلام : «وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَی » (2) ومَعنی قَولِهِ عز و جل : «فَفِرُّواْ إِلَی اللَّهِ» (3) ، یَعنی : حُجّوا إِلی بَیتِ اللّهِ . یا بُنَیَّ إِنَّ الکَعبَهَ بَیتُ اللّهِ فَمَن حَجَّ بَیتَ اللّهِ فَقَد قَصَدَ إِلَی اللّهِ ، وَالمَساجِدَ بُیوتُ اللّهِ ، فَمَن سَعی إِلَیها فَقَد سَعی إِلَی اللّهِ وقَصَدَ إِلَیهِ ، وَالمُصَلّی ما دامَ فی صَلاتِهِ فَهُوَ واقِفٌ بَینَ یَدَیِ اللّهِ عز و جل ؛ فَإِنَّ للّهِِ تَبارَکَ وتَعالی بِقاعا فی سَماواتِهِ ، فَمَن عُرِجَ بِهِ إِلی بُقعَهٍ مِنها فَقَد عُرِجَ بِهِ إِلَیهِ أَلا تَسمَعُ اللّهَ عز و جل یَقولُ : «تَعْرُجُ الْمَلَئِکَهُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ» (4) ویَقولُ عز و جل : «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّلِحُ یَرْفَعُهُ» (5) . (6)

.

1- .الصافّات : 99 .
2- .طه : 84 .
3- .الذاریات : 50 .
4- .. المعارج : 4 .
5- .فاطر : 10 .
6- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 198 ح 603 ، التوحید : ص 177 ح 8 ، علل الشرائع : ص 133 ح 1 ، الأمالی للصدوق: ص 544 ح 727 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 321 ح 17 .

ص: 279

کتاب من لا یحضره الفقیه به نقل از زید بن علی بن حسین علیهماالسلام : از پدرم ، سرور عبادتگران (امام زین العابدین علیه السلام) ، پرسیدم : ... پدر جان! آیا این گونه نیست که خدا که یاد او بزرگ است به مکان ، وصف نمی گردد؟ فرمود : «آری . خداوند ، بسی از آن ، برتر و بالاتر است». گفتم : پس معنای سخن موسی علیه السلام به پیامبر خدا [که در شب معراج گفت ] : «به سوی پروردگارت باز گرد»، چیست؟ فرمود : «معنای آن، معنای سخن ابراهیم علیه السلاماست : «من به سوی خداوندگارم می روم که مرا رهنمون خواهد شد» و نیز معنای گفتار موسی علیه السلام : «و ای پروردگارِ من ، به سوی تو شتافتم تا خشنود گردی» و معنای سخن خداوند عز و جل : «پس به سوی خدا بگریزید» ، یعنی : آهنگ خانه خدا کنید. پسرم ! همانا کعبه، خانه خداست. پس هر که حجّ خانه خدا بگزارَد، آهنگ خدا کرده است و مسجدها خانه های خدا هستند . پس هر که به آنها برود، به سوی خدا رفته و آهنگ او کرده است و نمازگزار تا هنگامی که در نماز خود باشد، در پیشگاه خداوند عز و جل ایستاده است . خدای والا و بلند پایه را در آسمان هایش مکان هایی است، پس هر که به سوی یکی از آن مکان ها ، بالا برده شود، به سوی او بالا برده شده است. آیا نمی شنوی سخن خدای عز و جل را که می فرماید : «فرشتگان و روح ، به سوی او بالا می روند» و می فرماید : «گفتار پاکیزه ، به سوی او بر می کشد ، و کردار نیک آن را بالا می برد» .

.


ص: 280

الکافی عن زراره :قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام : أَکانَ اللّهُ ولا شَیءَ ؟ قالَ : نَعَم ، کانَ ولا شَیءَ . قُلتُ : فَأَینَ کانَ یَکونُ ؟ وکانَ مُتَّکِئَا فَاستَوی جالِسا وقالَ : أَحَلتَ یا زُرارَهُ ، وسَأَلتَ عَنِ المَکانِ إِذ لا مَکانَ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ یَهودِیّا یُقالُ لَهُ : سِبَختُ ، جاءَ إِلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، جِئتُ أَسأَ لُکَ عَن رَبِّکَ ، فَإِن أَنتَ أَجَبتَنی عَمّا أَسأَ لُکَ عَنهُ وإِلاّ رَجَعتُ . قالَ : سَل عَمّا شِئتَ . قالَ : أَینَ رَبُّکَ ؟ قالَ : هُوَ فی کُلِّ مَکانٍ ولَیسَ فی شَیءٍ مِنَ المَکانِ المَحدودِ . قالَ : وکَیفَ هُوَ ؟ قالَ : وکَیفَ أَصِفُ رَبّی بِالکَیفِ وَالکَیفُ مَخلوقٌ ، وَاللّهُ لا یوصَفُ بِخَلقِهِ . (2)

عنه علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ ابنُ أَبِی العَوجاءِ : أَهُوَ فی کُلِّ مَکانٍ ؟ أَلَیسَ إِذا کانَ فی السَّماءِ کَیفَ یَکونُ فِی الأَرضِ ، وإِذا کانَ فِی الأَرضِ کَیفَ یَکونُ فِی السَّماءِ ؟! : إِنَّما وَصَفتَ المَخلوقَ الَّذی إِذَا انتَقَلَ عَن مَکانٍ اِشتَغَلَ بِهِ مَکانٌ وخَلا مِنهُ مَکانٌ ؛ فَلا یَدری فِی المَکانٍ الَّذی صارَ إِلَیهِ ما یَحدُثُ فی المَکانِ الَّذی کانَ فیهِ ، فَأَمَّا اللّهُ العَظیمُ الشَّأنُ المَلِکُ الدَّیّانُ فَلا یَخلو مِنهُ مَکانٌ ، ولا یَشتَغِلُ بِهِ مَکانٌ ، ولا یَکونُ إِلی مَکانٍ أَقرَبَ مِنهُ إِلی مَکانٍ . (3)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 90 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 160 ح 95 .
2- .الکافی : ج 1 ص 94 ح 9 ، التوحید : ص 310 ح 1 نحوه ، بصائر الدرجات : ص 501 ح 1 کلّها عن عبد الأعلی مولی آل سام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 332 ح 36 .
3- .الکافی : ج 1 ص 126 ح 3 ، التوحید : ص 254 ح 4 ، الاحتجاج : ج 2 ص 208 ح 218 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 250 ح 2325 نحوه وکلّها عن عیسی بن یونس ، علل الشرائع : ص 404 ح 4 ، الأمالی للصدوق : ص 715 ح 985 کلاهما عن الفضل بن یونس نحوه ، بحار الأنوار : ج 3 ص 34 ح 7 .

ص: 281

الکافی به نقل از زُراره : به ابو جعفر (امام باقر ) علیه السلام گفتم : آیا خدا بود و هیچ چیز نبود؟ فرمود : «بله، بود و هیچ چیز نبود». گفتم : پس کجا بود؟ امام علیه السلام که تکیه داده بود، استوار نشست و فرمود : «ای زُراره! گفتار مُحالی آوردی و درباره چیزی که هیچ مکانی ندارد ، از مکان پرسیدی» .

امام صادق علیه السلام :یهودی ای که به او سِبُخْت گفته می شد، نزد پیامبر خدا آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! آمده ام تا از تو درباره پروردگارت بپرسم . پس اگر به آنچه از تو می پرسم ، پاسخ گفتی، [که گفتی] وگرنه ، باز می گردم. فرمود : «از هر چه خواستی ، بپرس». گفت : پروردگارت کجاست؟ فرمود : «او همه جا هست و در جایی از مکانِ محدود نیست». گفت : او چگونه است؟ فرمود : «چگونه پروردگارم را به چگونگی وصف کنم، حال آن که چگونگی آفریده ای است و خدا به [اوصاف] آفریدگانش وصف نمی گردد».

امام صادق علیه السلام هنگامی که ابن ابی العوجاء از امام پرسید : آیا او در همه جا هست؟ آیا چنان نیست که هر گاه در آسمان است، چگونه در زمین خواهد بود؟ و اگر در زمین است، چگونه در آسمان خواهد بود؟! : تو تنها ، آفریده ای را وصف کردی که هر گاه از مکانی ، جابه جا شود، مکانی [ دیگر ] ، از او پُر می گردد و مکانی [ دیگر ] ، تهی. از این روی ، در مکانی که به آن جا منتقل شده ، نمی داند در مکانی که در آن بود، چه رخ می دهد؛ امّا خداوند سترگْ قدرِ فرمان روایِ جزا دهنده، هیچ مکانی از او تهی نیست و هیچ مکانی او را [از مکانی] باز نمی دارد و به مکانی از مکانی [ دیگر ]نزدیک تر نیست.

.


ص: 282

الإمام الکاظم علیه السلام :لا تُحیطُ بِهِ الأَقطارُ ، ولا یَحویهِ مَکانٌ ، ولا تُدرِکُهُ الأَبصارُ وهُوَ یُدرِکُ الأَبصارَ ، وهُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ . (1)

عنه علیه السلام لَمّا قیلَ لَهُ : لِأَیِّ عِلَّهٍ عَرَجَ اللّهُ بِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی السَّماءِ ، ومِنها إِلی سِدرَهِ المُنتَهی ، ومِنهُما إِلی حُجُبِ النّورِ ، وخاطَبَهُ وناجاهُ هُناکَ وَاللّهُ لا یُوصَفُ بِمَکانٍ ؟ قال : إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا یوصَفُ بِمَکانٍ ولا یَجری عَلَیهِ زَمانٌ ، ولکِنَّهُ عز و جلأَرادَ أَن یُشَرِّفَ بِهِ مَلائِکَتَهُ وسُکّانَ سَماواتِهِ ویُکرِمَهُم بِمُشاهَدَتِهِ ، ویُرِیَهُ مِن عَجائِبِ عَظَمَتِهِ ما یُخبِرُ بِهِ بَعدَ هُبوطِهِ ، ولَیسَ ذلِکَ عَلی ما یَقولُ المُشَبِّهونَ ، سُبحانَ اللّهِ وتَعالی عَمّا یُشرِکونَ . (2)

عنه علیه السلام :إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی کانَ لَم یَزَل بِلا زَمانٍ ولا مَکانٍ ، وهُوَ الآنَ کَما کانَ لا یَخلو مِنهُ مَکانٌ ، ولا یَشغَلُ بِهِ مَکانٌ ، ولا یَحُلُّ فی مَکانٍ . (3)

.

1- .التوحید : ص 76 ح 32 ، روضه الواعظین : ص 44 کلاهما عن محمّد بن أبی عمیر ، بحار الأنوار : ج 4 ص 296 ح 23 .
2- .التوحید : ص 175 ح 5 ، علل الشرائع : ص 132 ح 2 وفیه «عمّا یصفون» بدل «عمّا یشرکون» وکلاهما عن یونس بن عبد الرحمن ، بحار الأنوار : ج 3 ص 315 ح 10 .
3- .التوحید : ص 178 ح 12 عن یعقوب بن جعفر الجعفری ، بحار الأنوار : ج 3 ص 327 ح 27 .

ص: 283

امام کاظم علیه السلام :کرانه ها او را فرا نمی گیرند و مکانی او را در بر نمی گیرد. اندیشه ها او را در نمی یابند و او اندیشه ها را در می یابد و اوست باریک بین آگاه.

امام کاظم علیه السلام آن گاه که به ایشان گفته شد : به چه علّتی خداوند عز و جل پیامبر خود را به آسمان و از آن به سِدرَهُ المُنتهی و از آن دو ، به حجاب های نور ، بالا برد و آن جا او را مخاطب ساخت و با او نجوا کرد، حال آن که خداوند به مکان وصف نمی گردد؟ : خدای والا و بلند پایه، به مکان وصف نمی گردد و زمان بر او جاری نیست ؛ ولی او خواست تا بدان ، فرشتگان خود و ساکنان آسمان هایش را ارج نهد و ایشان را با دیدن او گرامی بدارد و به او از شگفتی های سترگیِ خود ، چیزها نشان دهد تا پس از فرود آمدنش ، از آن خبر دهد و آن ، چنان نیست که همسان انگاران می گویند : خداوند از آنچه شرک می ورزند، پیراسته و والاتر است .

امام کاظم علیه السلام :خداوند والا و بلند پایه ، هماره بی زمان و بی مکان بوده است و او اکنون همان سان است که بود ؛ جایی از او تهی نیست و مکانی او را [از مکانی دیگر ]باز نمی دارد و در مکانی فرو نمی آید .

.


ص: 284

الإمام الرضا علیه السلام :إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا یوصَفُ بِمَکانٍ ، ولا یُدرَکُ بِالأَبصارِ وَالأَوهامِ . (1)

معانی الأخبار عن الحسن بن فضّال :سَأَلتُ الرِّضا عَلِیَّ بنَ موسی علیهماالسلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «کَلاَّ إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ » (2) فَقالَ : إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا یوصَفُ بِمَکانٍ یَحُلُّ فیهِ فَیُحجَبَ عَنهُ فیهِ عِبادُهُ ، ولکِنَّهُ عز و جلیَعنی أَنَّهُم عَن ثَواب رَبِّهِم مَحجوبونَ . وسَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ جَاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا » (3) ، فَقالَ : إِنَّ اللّهَ عز و جل لا یوصَفُ بِالمَجیءِ وَالذَّهابِ ، تَعالی عَنِ الاِنتِقالِ ، إِنَّما یَعنی بِذلِکَ : وجاءَ أَمرُ رَبِّکَ وَالمَلَک صَفّا صَفّا . وسَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ أَن یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فِی ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَئِکَهُ» (4) قالَ : یَقولُ : هَل یَنظُرونَ إِلاّ أَن یَأتِیَهُمُ اللّهُ بِالمَلائِکَهِ فی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ وهکَذا نَزَلَت . (5)

.

1- .عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 116 ح 3 ، التوحید: ص 118 ح 21 ، الأمالی للصدوق: ص 546 ح 728 ، الاحتجاج: ج 2 ص 381 ح 286 کلّها عن عبد السلام بن صالح الهروی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 32 ح 6 .
2- .المطفّفین : 15 .
3- .الفجر : 22 .
4- .البقره : 210 .
5- .معانی الأخبار : ص 13 ح 3 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 125 ح 19 ، التوحید : ص 162 ح 1 وص 163 ح 1 ، الاحتجاج: ج 2 ص 388 ح 296 وص 389 ح 297 و298 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 319 ح 15 .

ص: 285

امام رضا علیه السلام :خداوند والا و بلند پایه ، به مکانی وصف نمی گردد و با اندیشه ها و اوهام ، دریافته نمی شود.

معانی الأخبار از حسن بن فضّال : از علی بن موسی الرضا علیه السلام درباره آیه «هرگز! ایشان در آن روز ، از پروردگارشان منع شده اند» پرسیدم . فرمود : «خداوند والا و بلند پایه ، به مکانی وصف نمی گردد که در آن بگنجد و در آن [مکان] ، بندگانش از او منع شده باشند ؛ ولی مرادِ خداوند عز و جل آن است که آنان از پاداش پروردگارشان منع شده اند» . و از او درباره آیه «و پروردگارت و فرشتگان ، صف اندر صف بیایند» پرسیدم . فرمود : «خداوند عز و جل به آمدن و رفتن وصف نمی گردد، از جابه جا شدن برتر و بالاتر است . مراد آن است که فرمان پروردگارت و فرشتگان ، صف اندر صف می آیند». و از او درباره آیه «آیا جز این انتظار می برند که خدا در پوشش هایی از ابر و فرشتگان ، نزد ایشان آید؟» پرسیدم. فرمود : «می گوید : آیا جز این را انتظار می برند که خداوند ، فرشتگان را در پوشش هایی از ابر، نزد ایشان آورَد؟ و [آیه ]این گونه [ و بر این معنا ]فرود آمده است».

.


ص: 286

36 / 2 2الوُلوجُ فِی الأَشیاءِالإمام علیّ علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ فِی التَّوحیدِ : لا أَنَّ الأَشیاءَ تَحویهِ فَتُقِلَّهُ أَو تُهوِیَهُ ، أَو أَنَّ شَیئا یَحمِلُهُ فَیُمیلَهُ أَو یُعَدِّلَهُ ، لَیسَ فِی الأَشیاءِ بِوالِجٍ ، ولا عَنها بِخارِجٍ . (1)

عنه علیه السلام :لَم یَحلُل فیهَا [الأَشیاء] فَیُقالَ : هُوَ فیها کائِنٌ ، ولَم یَن ءَ عَنها فَیُقالَ : هُوَ مِنها بائِنٌ . (2)

عنه علیه السلام :فِی الأَشیاءِ کُلِّها غَیرُ مُتَمازِجٍ بِها ، ولا بائِنٌ مِنها . (3)

عنه علیه السلام :فارَقَ الأَشیاءَ لا عَلَی اختِلافِ الأَماکِنِ ، ویَکونُ فیها لا عَلی وَجهِ المُمازَجَهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن قالَ : عَلامَ ؟ فَقَد أَخلی مِنهُ ، ومَن قالَ : فیمَ ؟ فَقَد ضَمَّنَهُ . (5)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 186 ، الاحتجاج : ج 1 ص 477 ح 116 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 312 ح 14 .
2- .الکافی : ج 1 ص 135 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیی جمیعا رفعاه إلی الإمام الصادق علیه السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 65 ، التوحید : ص 42 ح 3 عن الحصین ن عبدالرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلاموص 79 ح 34 عن مسلم بن أوس ، بحار الأنوار : ج 4 ص 309 ح 37 .
3- .الکافی : ج 1 ص 138 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 304 ح 34 .
4- .الکافی : ج 8 ص 18 ح 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام ، تحف العقول : ص 92 ، التوحید : ص 73 ح 27 ، الأمالی للصدوق : ص 399 ح 515 کلاهما عن جابر بن یزید الجعفی عن الإمام الباقر عن آبائه عنه علیهم السلاموفیهما «تمکّن منها» بدل «یکون فیها» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 221 ح 1 .
5- .التوحید : ص 58 ح 15 عن حمّاد بن عمرو النصیبی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 286 ح 18 .

ص: 287



36 / 2 2 درآمدن در اشیا

36 / 2 2درآمدن در اشیاامام علی علیه السلام در سخنرانی اش در باره خدا شناسی : نه اشیا او را در بر می گیرند تا او را بردارند یا پایین آورند و نه چیزی او را در بر دارد تا او را [به سمتی ]بگردانَد یا او را راست نگاه دارد . در اشیا درآینده نیست و از آنها بیرون شونده نیست.

امام علی علیه السلام :در آنها (اشیا) حلول نکرده تا گفته شود : «او در آنهاست» و از آنها دور نگشته تا گفته شود : «او از آنها جداست».

امام علی علیه السلام :در همه اشیا هست ، نه در آمیزنده با آنها و نه جدا از آنها .

امام علی علیه السلام :از اشیا جدا گشته ، نه به معنای دو جای متفاوت داشتن ، و در آنهاست ، نه بر وجه در آمیختن.

امام علی علیه السلام :هر که بگوید : « [ خداوند ] بر رویِ چیست؟» ، [مکانی را] از او تهی داشته و هر که بگوید : «در چیست؟» ، او را [در چیزی ]گنجانده است .

.


ص: 288

عنه علیه السلام :البائِنُ لا بِتَراخی مَسافَهٍ . (1)

عنه علیه السلام :بانَ مِنَ الأَشیاءِ بِالقَهرِ لَها وَالقُدرَهِ عَلَیها ، وبانَتِ الأَشیاءُ مِنهُ بِالخُضوعِ لَهُ وَالرُّجوعِ إِلَیهِ . (2)

الإمام الحسین علیه السلام فی صِفَهِ اللّهِ جَلَّ وعَلا : هُوَ فِی الأَشیاءِ کائِنٌ لا کَینونَهَ مَحظورٍ بِها عَلَیهِ ، ومِنَ الأَشیاءِ بائِنٌ لا بَینونَهَ غائِبٍ عَنها ، لَیسَ بِقادِرٍ مَن قارَنَهُ ضِدٌّ ، أَو ساواهُ نِدٌّ ، لَیسَ عَنِ الدَّهرِ قِدَمُهُ ، ولا بِالنّاحِیَهِ أَمَمُهُ ، احتَجَبَ عَنِ العُقولِ ، کَمَا احتَجَبَ عَنِ الأَبصارِ ، وعَمَّن فِی السَّماءِ احتِجابُهُ کَمَن فِی الأَرضِ ، قُربُهُ کَرامَتُهُ ، وبُعدُهُ إِهانَتُهُ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :لا خَلقُهُ فیهِ ، ولا هُوَ فِی خَلقِهِ . (4)

عنه علیه السلام :إِنَّ اللّهَ خِلوٌ مِن خَلقِهِ وخَلقُهُ خِلوٌ مِنهُ ، وکُلُّ ما وَقَعَ عَلَیهِ اِسمُ شَیءٍ ما خَلا اللّهَ فَهُوَ مَخلوقٌ وَاللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیءٍ ، تَبارَکَ الَّذی لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ البَصیرُ . (5)

عنه علیه السلام :هُوَ . . . بائِنٌ مِن خَلقِهِ . (6)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبه عن الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 56 ح 14 عن فتح بن یزید الجرجانی عن الإمام الرضا علیه السلاموفیه «لا ببراح» بدل «لا بتراخی» وص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام وفیه «بائن لا بمسافه» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 285 ح 17 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 152 .
3- .تحف العقول: ص 244 ، بحار الأنوار: ج 4 ص 301 ح 29 .
4- .التوحید : ص 58 ح 15 عن حمّاد بن عمرو النصیبی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 286 ح 18 .
5- .الکافی : ج 1 ص 82 ح 4 عن زراره وح 3 عن الإمام الباقر علیه السلام وص 83 ح 5 عن خیثمه عن الإمام الباقر علیه السلامولیس فیهما ذیله ، التوحید : ص 105 ح 3 عن زراره وح 4 عن خیثمه عن الإمام الباقر علیه السلاموص 106 ح 5 عن الإمام الباقر علیه السلام ولیس فیهما ذیله ، بحار الأنوار : ج 3 ص 263 ح 20 .
6- .الکافی : ج 1 ص 127 ح 5 ، التوحید : ص 131 ح 13 کلاهما عن عمر بن اُذینه وص 133 ح 15 عن محمّد بن نعمان وص 248 ح 1 ، الاحتجاج : ج 2 ص 199 ح 213 کلاهما عن هشام بن الحکم ، بحار الأنوار : ج 3 ص 330 ح 35 .

ص: 289

امام علی علیه السلام :[ خداوند متعال ] جداست ، نه به دوریِ مسافت .

امام علی علیه السلام :[ خداوند متعال ]از اشیا جدا گشته ، با چیرگی بر آنها و توانایی بر آنها، و اشیا از او جدا گشته اند ، با فروتنی برای او و بازگشت به سوی او .

امام حسین علیه السلام در وصف خداوند عز و جل : او در اشیاست ، نه بودنی در حصار آنها ، (1) و از اشیا جداست ، نه جداییِ [موجودِ] غایب از آنها. توانا نیست آن کس که هماوردی با او قرین گردد یا همانندی با او برابری کند . دیرینگیِ او از [ جنسِ ]زمان نیست و آهنگ نمودنِ او ، به سمت و سو نیست. (2) از خِردها پوشیده است، همان سان که از دیدگان پوشیده است و پوشیدگیِ او از آسمانیان ، چون پوشیدگیِ او از زمینیان است . نزدیکی او کرامت او ، و دوری او خوار کردن اوست.

امام صادق علیه السلام :نه آفریده هایش در اویند و نه او در آفریده های خویش است .

امام صادق علیه السلام :خداوند ، از آفریدگان خود ، تهی است و آفریدگانش از او تهی اند، و هر آنچه جز خدا نام «چیز (شی ء) » بر آن اطلاق شود، آفریده است. خدا آفریدگار همه چیز است . والاست کسی که مانند او چیزی نیست و او شنوای بیناست.

امام صادق علیه السلام :او ... از آفریده هایش جداست.

.

1- .در متن عربی حدیث آمده است : «محظور بها علیه» یعنی : «داخل در اشیاست ، به گونه ای که اشیا بر آن احاطه دارند» ؛ مانند «حظیره (دیوار بست) » که با چوب یا نی پوشانده می شود .
2- .اَمَم ، به معنای «قصد» است ؛ یعنی قصد او تنها به سمت و سوی خاصّی نیست ، به گونه ای که فقط در همان سو باشد ؛ بلکه به هر سو که روی بیاوری ، وجه خدا آن جاست .

ص: 290

تعلیق :یثبت أَمیرالمؤمنین علی علیه السلام فی بعض المواضع البینونه بین الخالق والمخلوق ، وینفیها فی مواضع أُخری ، والمراد من البینونه إِثبات التباین الذاتی والوصفیّ ، یعنی أَنّه لیس هناک أَی صفه من صفات الذات الإلهیه تشبه صفه المخلوقات ، فاللّه سبحانه قاهر قادر ذاتا ، والمخلوقات خاضعه فقیره عاجزه ذاتا ، والمراد غیر الصحیح من البینونه هو البینونه المکانیه ؛ لأَنّ اللّه تعالی لیس له مکان ، حتّی یصبح بائنا عن مخلوقاته من حیث المکان ؛ لأَنّ المکان من صفات المخلوقات ، وما جاء فی بعض العبارات من صفه المکان ؛ فإنّه یعنی إِحاطه علمه بالمکان ولا یعنی حلوله فیه ، تعالی اللّه عن ذلک علوا کبیرا .

36 / 3حِکمَهُ رَفعِ الیَدَینِ فِی الدُّعاءِالإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام: إِنَّ أَمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلامقالَ : إِذا فَرَغَ أَحَدُکُم مِنَ الصَّلاهِ فَلیَرفَع یَدَیهِ إِلَی السَّماءِ ولیَنصَب فِی الدُّعاءِ ، فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ سَبَأ : یا أَمیرَ المُؤمِنینَ ، ألَیسَ اللّهُ فی کُلِّ مَکانٍ ؟ فَقالَ : بَلی . قالَ : فَلِمَ یَرفَعُ یَدَیهِ إِلَی السَّماءِ ؟ قالَ : أَما تَقَرَأُ فِی القُرآنِ «وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ» (1) فَمِن أَینَ یُطلَبُ الرِّزقُ إِلاّ مِن مَوضِعِهِ ، ومَوضِعُ الرِّزقِ وما وَعَدَ اللّهُ السَّماءُ . (2)

.

1- .الذاریات : 22 .
2- .تهذیب الأحکام : ج 2 ص 322 ح 1315 عن أبی بصیر ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 325 ح 955 ، الخصال: ص628 ح10 عن أبیبصیر ومحمّد بن مسلم، تحف العقول: ص118، بحارالأنوار: ج10 ص107 ح1.

ص: 291



36 / 3 حکمت بالا بردن دست ها در دعا

توضیحامیر مؤمنان علی علیه السلام در برخی مواضع ، بینونت (جدایی) میان آفریدگار و آفریده را اثبات و در مواضعی دیگر ، نفی می کند. مراد از بینونت ، اثبات تباین ذاتی و وصفی است؛ یعنی هیچ صفتی از صفات ذات الهی ، همانند صفت آفریده ها نیست. از این روی ، خدای سبحان ، ذاتا چیره تواناست ؛ ولی آفریده ها ذاتا فرمان بردار، نیازمند و ناتوان اند . برداشتِ نادرست از بینونت، بینونت مکانی است؛ زیرا خدای متعال ، مکانی ندارد تا از نظر مکان ، از آفریده های خود جدا گردد؛ چرا که مکان داشتن ، از ویژگی های آفریده هاست و منظور از صفت های مکانیِ مطرح در برخی عبارات ، احاطه علم خدا به مکان است و نه حلول او در آن ، که خدا بسی والاتر از چنین نسبت هایی است.

36 / 3حکمت بالا بردن دست ها در دعاامام صادق علیه السلام به نقل از پدران خود علیهم السلام : امیر مؤمنان فرمود : «هر گاه یکی از شما نماز را به پایان رسانْد، دستان خود را به آسمان بالا ببرد و در نیایش بکوشد» . عبد اللّه بن سبأ گفت : ای امیر مؤمنان ! مگر خدا در همه جا نیست؟ فرمود : «آری». گفت : پس چرا [نیایشگر] دستان خود را به سوی آسمان بلند کند؟ فرمود : «آیا در قرآن نخوانده ای «و روزیِ شما و آنچه وعده داده می شوید ، در آسمان است» ؟ آیا روزی ، جز از جایگاه خود، خواسته می شود؟! و جایگاه روزی و آنچه خدا وعده داده، آسمان است».

.


ص: 292

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سُئِلَ : مَا الفَرقُ بَینَ أَن تَرفَعوا أَیدِیَکُم إِلَی السَّماءِ وبَینَ أَن تَخفِضوها نَحوَ الأَرضِ ؟ قال : ذلِکَ فی عِلمِهِ وإِحاطَتِهِ وقُدرَتِهِ سَواءٌ ، ولکِنَّهُ عز و جل أَمرَ أَولِیائَهُ وعِبادَهُ بِرَفعِ أَیدیهِم إِلَی السَّماءِ نَحوَ العَرشِ ؛ لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعدِنَ الرِّزقِ ، فَثَبَّتنا ما ثَبَّتَهُ القُرآنُ وَالأَخبارُ عَنِ الرَّسولِ صلی الله علیه و آلهحینَ قالَ : اِرفَعوا أَیدِیَکُم إِلَی اللّهِ عز و جل . وهذا یُجمِعُ عَلَیهِ فِرَقُ الأُمَّهِ کُلُّها . (1)

.

1- .التوحید : ص 248 ح 1 ، الاحتجاج : ج 2 ص 199 ح 213 کلاهما عن هشام بن الحکم ، بحار الأنوار : ج 3 ص 331 ح 35 .

ص: 293

امام صادق علیه السلام هنگامی که از وی پرسیده شد : چه فرق است میان آن که دستان خود را به آسمان بالا ببرید با آن که آنها را به سمت زمین فرود آورید؟ : آن [امر] ، از نظر دانش و فراگیری و توانایی او یکسان است ؛ ولی او دوستان و بندگان خود را به بالا بردن دستانشان به آسمان به سمت عرش، فرمان داده است؛ زیرا او آن را کانِ روزی ساخته است . (1) پس آنچه را که قرآن و روایت های پیامبر صلی الله علیه و آلهثابت داشته، بایسته می دانیم، آن گاه که فرمود : «دستان خود را به سوی خداوند عز و جل بالا برید». همه فرقه های امّت ، بر این ، اتّفاق دارند.

.

1- .اشاره به آیه «وَ فِی السَّمَآءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ» (ذاریات : آیه 22) .

ص: 294

الفصل السابع والثلاثون: الصّادقالصَّادق لغهً«الصَّادق» اسم فاعل من مادّه «صدق» وهو یدلّ علی قوّه فی الشیء قولاً وغیره ، من ذلک الصدق: خلاف الکذب ، سمّی لقوّته فی نفسه ؛ ولأَنّ الکذب لا قوّه له ، وهو باطل ، وأَصل هذا من قولهم شیء صدق ، أَی: صُلب (1) .

الصَّادق فی القرآن والحدیثوردت مشتقّات مادّه «صدق» منسوبه إِلی اللّه تعالی فی القرآن الکریم اثنتی عشره مرّه (2) ، ووُصف اللّه سبحانه فی هذه الآیات بالصدق فی القول والحدیث حینا ، وبالصدق فی الوعد حینا آخر ، وبالصدق مطلقا حینا ثالثا. وینبغی أَن نقول فی وجه المناسبه بین صدق اللّه فی الکلام والوعد وبین المعنی اللغویّ للصدق ، أَی : القوّه : واللّه تعالی لقوّه کلامه ووعده صادق الکلام وصادق الوعد ، أَی : إِنّ کلامه مطابق للواقع ، لا کذب فیه وهو لا یخلف المیعاد ، بل هو أَصدق الصادقین ؛ لأَنّه أَقوی الأَقویاء وکلّ قوّه منه تعالی .

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 3 ص 339 .
2- .راجع : آل عمران: 95 ، 152 والنساء : 87 ، 122 والأنعام : 115، 146 والأنبیاء : 9 والأحزاب: 22 والزمر : 74 والأحقاف : 16 والفتح: 27 والذاریات : 5 .