گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد هفتم
فصل شصتم : کریم، اَکرم



واژه شناسی «کریم» و «اَکرم»

فصل شصتم : کریم، اَکرمواژه شناسی «کریم» و «اَکرم»صفت «کریم (بزرگوار) » ، بر وزن فعیل، به معنای فاعل و از ریشه «کَرَمَ» است و «اَکرم (بزرگوارترین ) » ، صفت برترین از همین ریشه است . ابن فارس می گوید: کَرَم ، بر شرافت ذاتی یک چیز یا شرافت در خُلقی از اخلاق ، دلالت می کند و کَرَم ، در اخلاق به گذشت از گناه گناهکار گفته می شود. عبد اللّه بن مسلم بن قتیبه گفته است: کریم، گذشت کننده است و خدای متعال ، کریمی است که از گناهان بندگان مؤمنش می گذرد. فیّومی می گوید: «کَرُمَ الشی ء کرماً» ، در معنای مرغوب و کمیاب به کار رفته و اسم فاعلش کریم است... و «کَرَم» ، در مورد گذشت نیز به کار می رود. جوهری می گوید: کَرَم، متضادّ ملامت است... و کریم ، بسیار گذشت کننده است . ابن اثیر معتقد است: در اسامی خدای متعال، کریم ، به معنای بخشنده عطاکننده ای است که عطای او تمام نمی شود و اوست کریمِ مطلق که دارای همه انواع خیر و شرف و ارزش هاست .

.


ص: 10

الکریم ، الأَکرم فی القرآن والحدیثلقد وردت صفه «الکریم» فی القرآن الکریم مرّهً واحدهً مع صفه «الغنیّ» (1) ، ومرّهً واحدهً مع صفه «الرب» (2) . و وردت صفه «الأَکرم» مرّه بشکل «رَبُّکَ الْأَکْرَمُ» (3) ومرّتین بشکل «ذُو الْجَلَلِ وَ الاْءِکْرَامِ» (4) . وکما لاحظنا فی المعنی اللغویّ فإنّ الکرم ورد بمعنیین هما: الشرف ، والصفح عن الذنب ، وقد ورد فی الأَحادیث أَیضا بمعنیین هما: الشریف ، والصفوح عن ذنوب العباد ، ولفظ «فَإنَّهُ أعَزُّ وأَکرَمُ وأَجَلُّ وأَعظَمُ مِن أَن یَصِفَ الواصِفونَ کُنهَ جَلالِهِ ، أَو تَهتَدِی القُلوبُ إِلی کُنهِ عَظَمَتِهِ» (5) یشیر إِلی المعنی الأَوّل . وتعابیر أُخری مثل: «وَاعفُ عَنّی وتَجاوَز یا کَریمُ» (6) ، و«اللّهُمَّ فَجُد عَلَیَّ بِکَرَمِکَ وفَضلِکَ» (7) تشیر إِلی المعنی الثانی . والظاهر أَنّ الکرم إِذا نُسب إِلی الذات جاء بمعنی الشرف ، وإِذا نُسب إِلی الفعل جاء بمعنی الصفح والعطاء .

.

1- .النمل : 40 .
2- .الانفطار : 6 .
3- .العلق : 3 .
4- .الرحمن : 27 ، 78 .
5- .راجع : ص 15 ح 5164 .
6- .راجع : ص 15 ح 5166 .
7- .. راجع : ص 18 ح 5172 .

ص: 11



کریم و اَکرم ، در قرآن و حدیث

کریم و اَکرم ، در قرآن و حدیثدر قرآن کریم ، صفت «کریم» ، یک بار همراه با صفت «غنی» و یک بار همراه با صفت «ربّ» به کار رفته است و صفت «اکرم» ، یک بار به صورت «پروردگارت کریم ترین است» و دو بار به صورت «دارای شکوه و کرم» به کار رفته است. همان طور که در واژه شناسی دیدیم ، کَرَم ، به دو معنای «شرف» و «گذشت از گناه» به کار رفته است. در احادیث نیز «کریم» به دو معنای شریف و گذشت کننده از گناهان بندگان ، آمده است. عبارت «پس او عزیزتر و کریم تر و ارجمندتر و بزرگ تر از آن است که توصیفگران ، نهایت ارجمندی اش را توصیف کنند، یا دل ها به نهایتِ بزرگی اش راه یابند»، به معنای اوّل اشاره دارد و تعابیر دیگر ، مانند : «مرا عفو کن و از من درگذر، ای کریم!» و «خدایا! به واسطه کَرَم و فزون بخشی، بر من نیکیِ بدون عوض کن» ، در معنای دوم به کار رفته است. به نظر می رسد که کَرَم ، وقتی به ذات نسبت داده می شود، به معنای شرف است و هنگامی که به فعل نسبت داده می شود ، به معنای گذشت و بخشش است .

.


ص: 12

60 / 1الغَنِیُّ الکَریمُ«قالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَبِ أَنَا ءَاتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ » . (1)

60 / 2الکَریمُ الأَکرَمُالکتاب«اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ » . (2)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ : أَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الکَریمِ الأَکرَمِ ، یا أَکرَمَ الأَکرَمینَ یا أللّهُ. (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعائِهِ یَومَ عَرَفَهَ : أَنتَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ ، الکَریمُ الأَکرَمُ. (4)

الإقبال مِمّا یُدعی بِهِ فی غُرَّهِ رَبیعِ الآخَرِ : واِنعَشنی بِعِزِّ جَلالِکَ الکَریمِ الأَکرَمِ. (5)

.

1- .النمل : 40 .
2- .العلق : 3 و 4 .
3- .البلد الأمین : ص 418 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 263 ح 1 .
4- .الصحیفه السجّادیّه : ص 186 الدعاء 47 ، مصباح المتهجّد : ص 459 ح 560 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 179 ح 21 .
5- .الإقبال : ج 3 ص 146 من دون إسناد إلی المعصوم ، بحار الأنوار : ج 98 ص 364 ح 1 .

ص: 13



60 / 1 بی نیاز و کریم

60 / 2 کریم و کریم تر از همه

60 / 1بی نیاز و کریم«کسی که نزد او دانشی از کتاب [الهی] بود ، گفت: من ، آن را پیش از آن که چشم خود را بر هم بزنی ، برایت می آورم . پس چون [سلیمان ]آن [تخت] را نزد خود ، پابرجا دید، گفت: این ، از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاس می گزارم یا ناسپاسی می کنم؛ و هرکس سپاس گزارد، تنها به سود خویش ، سپاس می گزارد ، و هرکس ناسپاسی کند، بی گمان ، پروردگارم بی نیاز و بزرگوار است» .

60 / 2کریم و کریم تر از همهقرآن«بخوان، که پروردگارت کریم ترین است ؛ همان که به وسیله قلم آموخت» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا : از تو می خواهم ، به واسطه نام کریم و کریم ترینت ، ای کریم ترینِ کریم ترها، ای خدا!

امام زین العابدین علیه السلام در بخشی از دعایش در روز عرفه : تو همان خدایی هستی که معبودی جز تو نیست . تو کریم و کریم ترینی.

الإقبال از دعایی که در آغاز ربیع ثانی خوانده می شود : و به واسطه عزّت ارجمندی ات، ای کریم و کریم ترین! دست مرا بگیر.

.


ص: 14

60 / 3الأَعَزُّ الأَکرَمُالإمام الصادق علیه السلام :اللّهُمَّ اغفِر وَارحَم وتَجاوَز عَمّا تَعلَمُ ، وأَنتَ الأَعَزُّ الأَکرَمُ. (1)

مصباح المتهجّد فِی الدُّعاءِ المَعروفِ بِدُعاءِ الحَریقِ : إِنّی أَشهَدُ .. . أَنَّ کُلَّ مَعبودٍ .. . باطِلٌ مُضمَحِلٌّ ، ما خَلا وَجهِکَ الکَریمِ ؛ فَإِنَّهُ أَعَزُّ وأَکرَمُ وأَجَلُّ وأَعظَمُ مِن أَن یَصِفَ الواصِفونَ کُنهَ جَلالِهِ ، أَو تَهتَدِیَ القُلوبُ إِلی کُنهِ عَظَمَتِهِ. (2)

60 / 4أَکرَمُ الأَکرَمینَرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا أَبصَرَ النّاظِرینَ ، یا أَشفَعَ الشّافِعینَ ، یا أَکرَمَ الأَکَرمینَ. (3)

عنه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ : یا مَن یَأمُرُ بِالعَفوِ وَالتَّجاوُزِ ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاعفُ عَنّی وتَجاوَز یا کَریمُ یا کَریمُ ، یا أَکرَمَ مِن کُلِّ کَریمٍ ، وأَرأَفَ مِن کُلِّ رَؤوفٍ ، وأعطَفَ مِن کُلِّ عَطوفٍ ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأَنعِم عَلَیَّ بِالعَفوِ وَالعافِیَهِ وَالمَغفِرَهِ وَالرَّحمَهِ. (4)

.

1- .الکافی : ج 4 ص 435 ح 6 ، تهذیب الأحکام : ج 5 ص 148 ح 487 کلاهما عن معاویه بن عمّار ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 547 ح 3137 عن أبی بصیر ، کمال الدین : ص 471 ح 24 عن أبی نعیم الأنصاری الزیدی عن الإمام المهدی عن الإمام علیّ علیهماالسلام و کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 202 ح 14 ؛ المعجم الأوسط: ج3 ص148 ح2757 عن ابن مسعود عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله و فیه «اللّهمّ اغفر وارحم وأنت الأعزّ الأکرم».
2- .مصباح المتهجّد : ص 220 ح 332 ، المصباح للکفعمی : ص 105 کلاهما من دون اسناد إلی المعصوم ، بحار الأنوار : ج 86 ص 165 ح 44 .
3- .البلد الأمین : ص 404 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 387 .
4- .جمال الاُسبوع : ص 194 عن جعفر بن عماره و عتبه بن الزبیر عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عن الإمام علیّ علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 374 .

ص: 15



60 / 3 عزیزترین و کریم ترین

60 / 4 کریم ترینِ کریم ترین ها

60 / 3عزیزترین و کریم ترینامام صادق علیه السلام:خدایا! [مرا] بیامرز و رحم کن و از آنچه [درباره من ]می دانی ، درگذر، ای عزیزترین و کریم ترین!

مصباح المتهجّد در دعای معروف به «دعای حریق (آتش سوزی) » : گواهی می دهم... که هر پرستش شده ای... جز وجه کریمت، باطل و نابود است ، که او عزیزتر و کریم تر و ارجمندتر و بزرگ تر از آن است که توصیفگران ، نهایت ارجمندی اش را توصیف کنند، یا دل ها به نهایت بزرگی اش راه یابند.

60 / 4کریم ترینِ کریم ترین هاپیامبر خدا صلی الله علیه و آله:ای بیناترین نگاه کننده ها، ای شفاعت کننده ترین شفاعت کنندگان، ای کریم ترینِ کریم ترین ها!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا : ای کسی که به بخشایش و گذشت ، دستور می دهی! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا عفو کن و از من درگذر، ای کریم، ای کریم، ای کریم تر از هر کریم، و مهرورزتر از هر مهرورز و دلسوزتر از هر دلسوزی! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا از عفو و سلامت و آمرزش و رحمت ، بهره مند ساز.

.


ص: 16

الإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعائِهِ عِندَ رُؤیَهِ هِلالِ شَهرِ رَمَضانَ : اللّهُمَّ اجعَلنا مِن أَرضی مَن طَلَعَ عَلَیهِ ، وأَزکی مَن نَظَرَ إِلَیهِ، وأَسَعدِ مَن تَعَبَّدَ لَکَ فیهِ ، وَوفِّقنَا اللّهُمَّ فیهِ لِلطَّاعَهِ وَالتَّوبَهِ ، وَاعصِمنا فیهِ مِنَ الآثامِ وَالحَوبَهِ، وأَوزِعنا شُکرَ النِّعمَهِ ، وَاجعَل لَنا فیهِ عَونا مِنکَ عَلی ما نَدَبتَنا إِلَیهِ مِن مُفتَرَضِ طاعَتِکَ ونَفِلها، إِنَّکَ الأَکرَمُ مِن کُلِّ کَریمٍ، وَالأَرحَمُ مِن کُلِّ رَحیمٍ. (1)

60 / 5التَّوَسُّلُ بِکَرَمِهِالإمام علیّ علیه السلام :إِلهی إِن کُنتُ غَیرَ مَستَوجِبٍ لِما أَرجو مِن رَحمَتِکَ ، فَأَنتَ أَهلُ التَّفَضُّلِ عَلَیَّ بِکَرَمِکَ ، فَالکَریمُ لَیسَ یَصنَعُ کُلَّ مَعروفٍ عِندَ مَن یَستَوجِبُهُ. (2)

عنه علیه السلام :إِلهی لَولا مَا اقتَرَفتُ مِنَ الذُّنوبِ ما خِفتُ عِقابَکَ ، ولَولا ما عَرَفتُ مِن کَرَمِکَ ما رَجَوتُ ثَوابَکَ ، وأَنتَ أَکرَمُ الأَکرَمینَ بِتَحقیقِ آمالِ الآمِلینَ ، وأَرحَمُ مَنِ استُرحِمَ فِی تَجاوزِهِ عَنِ المُذنِبینَ. (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام :اللّهُمَّ .. . هذا مَقامُ مَن تَداوَلَتهُ الذُّنوبُ ... وَاستَغاثَ بِکَ مِن عَظیمِ ما وَقَعَ بِهِ فی عِلمِکَ ، و قَبیحِ ما فَضَحَهُ فی حُکمِکَ ؛ مِن ذُنوبٍ أَدبَرَت لَذّاتُها فَذَهَبَت ، وأَقامَت تَبِعاتُها فَلَزِمَت ، لا یُنکَرُ یا إِلهی عَدلُکَ إِن عاقَبتَهُ ، ولا یُستَعظَمُ عَفوُکَ إِن عَفَوتَ عَنهُ ورَحِمتَهُ ، لِأَنَّکَ الرَّبُّ الکَریمُ الَّذی لا یَتَعاظَمُهُ غُفرانُ الذَّنبِ العَظیمِ. (4)

.

1- .الأمالی للطوسی : ص 496 ح 1086 عن إسحاق بن جعفر عن الإمام الکاظم عن أبیه عن جدّه علیهم السلام ، الإقبال : ج 1 ص 64 عن الإمام الکاظم عن أبیه عن جدّه علیهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 345 ح 4 .
2- .البلد الأمین : ص 316 عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 105 ح 14 .
3- .دستور معالم الحکم : ص 135 عن عبداللّه الأسدی ؛ بحار الأنوار : ج 94 ص 166 ح 22 نقلاً عن أنیس العابدین عن الإمام زین العابدین علیه السلام .
4- .الصحیفه السجّادیّه : ص 123 الدعاء 31 .

ص: 17



60 / 5 تقرّب جستن به کَرَم خدا

امام زین العابدین علیه السلام در دعای خود ، هنگام دیدن هلال ماه رمضان : خدایا! مرا خشنودترین کسی که [ ماه رمضان ] بر او طلوع کرده و پاک ترین کسی که به آن نگریسته و خوش بخت ترین کسی که تو را در آن پرستش می کند ، قرار بده. خدایا! به ما در ماه رمضان ، توفیق اطاعت و توبه بده و ما را از گناهان و لغزش ، نگه دار، به ما سپاس نعمت الهام کن و در این ماه ، برای انجام دادن دستورهای واجب و مستحب، کمک خود را بر ما ارزانی دار، که تو ای کریم تر از هر کریم و مهربان تر از هر مهربان!

60 / 5تقرّب جستن به کَرَم خداامام علی علیه السلام:خدای من! اگر مستحقّ آنچه از رحمت تو امید دارم، نیستم، امّا تو به واسطه کَرَمت، بدون استحقاق بر من بخششگری؛ چرا که کریم ، هر نیکی ای را به کسی که مستحقّ آن است، نمی کند.

امام علی علیه السلام:خدای من! اگر مرتکب گناهان نشده بودم ، از کیفر تو نمی ترسیدم و اگر کَرَم تو را نشناخته بودم ، به پاداش تو امید نمی بستم و تو برای برآوردن آرزوهای آرزومندان، کریم ترینِ کریم ترین هایی ، و در مورد گذشت از گناهکاران، رحیم ترین کسی هستی که از او رحمت خواسته شده است.

امام زین العابدین علیه السلام:ای خدا !... این، جایگاه کسی است که گناهان ، او را دست به دست گردانده اند... و از بزرگی گناهانش در علم تو، و از کارهای زشتی که او را در داوری تو رسوا کرده، به تو پناه آورده است؛ گناهانی که لذّتشان تمام شده و ناپدید شده اند، در حالی که لوازم آنها بر جای مانده و همراه شده است. ای خدای من! اگر کیفر دهی، دادگری ات انکار نمی شود و اگر از آن درگذشته، رحمت آوری، گذشتِ تو گران شمرده نمی شود؛ زیرا تو پروردگار کریمی هستی که آمرزش گناه بزرگ ، بر او گران نمی آید.

.


ص: 18

الإمام الصادق علیه السلام :سَیِّدی .. . عَلی کَرَمِکَ یُعَوِّلُ المُستَقیلُ (1) التَّائِبُ ، أَدَّبتَ عِبادَکَ بِالتَّکَرُّمِ وأَنتَ أَکرَمُ الأَکرَمینَ. (2)

عنه علیه السلام مِن دُعائِهِ فی لَیلَهِ النِّصفِ مِن شَعبانَ : اللّهُمَّ فَجُد عَلَیَّ بِکَرَمِکَ وفَضلِکَ ... وتَغَمَّدنی فی هذِهِ اللَّیلَهِ بِسابِغِ کَرامَتِکَ ... اللّهُمَّ فَلا تَحرِمنی ما رَجَوتُ مِن کَرَمِکَ .. . رَبِّ إِن لَم أَکُن مِن أَهلِ ذلِکَ فَأَنتَ أَهلُ الکَرَمِ وَالعَفوِ وَالمَغفِرَهِ ، وجُد عَلَیَّ بِما أَنتَ أَهلُهُ لا بِما أَستَحِقُّهُ ، فَقَد حَسُنَ ظَنّی بِکَ ، وتَحَقَّقَ رَجائی لَکَ ، وعَلِقَت نَفسی بِکَرَمِکَ ، فَأَنتَ أَرحَمُ الرّاحِمینَ وأَکرَمُ الأَکرَمینَ. (3)

.

1- .الاستِقَالَهُ : طَلَبُ الإقاله ؛ و هی الصفح عنه (لسان العرب : ج 11 ص 580) .
2- .مصباح المتهجّد : ص 832 ح 891 ، الإقبال : ج 3 ص 316 ، المزار الکبیر : ص 406 ح 2 کلّها عن أبی یحیی ، بحار الأنوار : ج 98 ص 410 ح 1 .
3- .مصباح المتهجّد : ص 832 ح 819 ، الإقبال : ج 3 ص 316 ، المزار الکبیر : ص 406 ح 2 کلّها عن أبی یحیی ، بحار الأنوار : ج 98 ص 410 ح 1 .

ص: 19

امام صادق علیه السلام:آقای من!... بخشایش خواه و توبه کننده ، بر کَرَم تو اعتماد می کند . تو بندگانت را با کَرَم ورزی تربیت کرده ای و تو کریم ترینِ کریم ترین هایی.

امام صادق علیه السلام در دعای خود در شب نیمه شعبان : خدایا! به واسطه کَرَم و فزون بخشی ات، بر من نیکی [بدون عوض] کن... و در این شب ، مرا با کرامت کاملت فرو پوشان... . خدایا! مرا از کَرَم خود که بدان امید بسته ام ، محروم نگردان... . ای پروردگار من! اگر من سزاوار این کَرَم نیستم، تو دارای کَرَم و گذشت و آمرزش هستی. پس به آنچه تو شایسته آنی نه به آنچه من مستحقّ آنم ، به من نیکی کن، که من به تو خوش گمانم و به تو امید بسته ام و نفْسم به کَرَمت وابسته شده است . تو مهربان ترینِ مهربانان و کریم ترینِ کریم ترین هایی!

.


ص: 20

الفصل الحادی والستون: اللّطیفاللطیف لغهً«اللطیف» فعیل بمعنی فاعل من مادّه «لطف» وهو یدلّ علی رفق ، ویدلّ علی صغر فی الشیء (1) . لَطُفَ الشیء فهو لطیف: صغر جسمه ، وهو ضدّ الضخامه ، ولطف اللّه بنا لطفا: رَفَقَ بنا ، فهو لطیفٌ بنا (2) .

اللطیف فی القرآن والحدیثلقد جاءت صفه «اللطیف» إِلی جانب صفه «الخبیر» خمس مرّات فی القرآن الکریم (3) ، وجاءت بشکل «لطیف لما یشاء» (4) وبشکل «لطیف بعباده» (5) مرّه واحده فی کلّ منهما . وقیل فی البحث اللغویّ أَنّ اللطیف یستعمل بمعنی «الرفیق» ، و«الصغیر». والمعنی الأَوّل الذی هو صفه فعلیّه یُوصف به اللّه سبحانه فی القرآن والأَحادیث إِذ أنّه تعالی یلطف بعباده ویتکرّم علیهم. أَمّا المعنی الثانی فلا یستعمل فی اللّه جلّ شأنه لأَنّه لیس بجسم فیکون صغیرا، من هنا إِذا دار الکلام حول المعنی الثانی للطیف فی الأَحادیث فقد صُرّح بأنّه إِذا قیل للّه لطیف فمن حیث إنّه خلق المخلوقات اللطیفه والصغیره وهو یعلم بها . (6)

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 5 ص 250 .
2- .المصباح المنیر : ص 553 .
3- .راجع : خصائص محبّیه / الإیمان .
4- .الأنعام : 103؛ الحجّ : 63 ؛ لقمان : 16؛ الأحزاب : 34 ؛ الملک : 14 .
5- .یوسف: 100 .
6- .الشوری : 19 .

ص: 21



فصل شصت و یکم : لطیف

واژه شناسی «لطیف»

لطیف ، در قرآن و حدیث

فصل شصت و یکم : لطیفواژه شناسی «لطیف»صفت «لطیف» ، بر وزن فعیل، به معنای فاعل و از ریشه «لطف» است که بر همراهی و نرمی و نیز خُردی چیزی دلالت می کند. جمله «لَطُفَ الشی ء» ، به این معناست که : «جسم آن چیز ، ظریف است» و مقصود از آن ، سِتَبر و بزرگ نبودن است. جمله «لَطَف اللّه بنا لطفاً» ، به این معناست که : «خدا با ما همراهی و مدارا کرد، و او با ما دوست و همراه است» .

لطیف ، در قرآن و حدیثدر قرآن کریم ، صفت «لطیف» ، پنج بار همراه با صفت «خبیر» آمده است و یک بار به صورت : «لطیف است در هر آنچه بخواهد» و یک بار به صورت : «لطیف است به بندگانش» . در بحث واژگانی، گفته شد که لطیف ، به دو معنای «رفیق» و «صغیر (کوچک) » به کار می رود. در قرآن و احادیث ، معنای نخست، که صفتی فعلی است، درباره خدا به کار رفته است؛ زیرا او به بندگانش لطف و کَرَم می کند. امّا معنای دوم در مورد خدا صادق نیست؛ زیرا او جسم نیست تا خُرد باشد. از این رو ، در احادیث، وقتی درباره معنای دوم لطیف سخن به میان آمده، تصریح شده است که اگر به خدا لطیف گفته می شود ، از این جهت است که او آفریده های ظریف و صغیر را آفریده و به آنها علم دارد. (1)

.

1- .گاهی نیز، همچون حدیث 5180، لطیف بودن خدا ، به این معناست که ذات خدا ، درک شدنی نیست. تناسب این معنا با معنای ریز و خُرد ، این است که موجودات بسیار ریز به چشم نمی آیند. بنا بر این ، اگر بخواهیم «لطیف» را به فارسی معنا کنیم ، باید بگوییم : مهربان و باریک بین و غیر قابل ادراک و آفریننده موجودات ریز.

ص: 22

61 / 1مَعنی لُطفِهِالإمام علیّ علیه السلام :الحَمدُ لِلّهِ الکَریمِ فی مُلکِهِ ، القاهِرِ لِمَن فیهِ ، القادِرِ عَلی أَمرِهِ ، المَحمودِ فی صُنعِهِ ، اللَّطیفِ بِعِلمِهِ ، الرَّؤوفِ بِعِبادِهِ ، المُستَأثرِ فی جَبَروتِهِ فی عِزِّ جَلالِهِ وهَیبَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :إِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالی لا یَخفی عَلَیهِ ما العِبادُ مُقتَرِفونَ فی لَیلِهِم ونَهارِهِم ، لَطُفَ بِهِ خُبرا وأَحاطَ بِهِ عِلما . (2)

عنه علیه السلام :لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ اللَّطیفُ بِمَن شَرَدَ عَنهُ مِن مُسرِفی عِبادِهِ ، لِیرَجِعَ عَن عُتُوِّهِ وعِنادِهِ . (3)

.

1- .الدروع الواقیه : ص 182 ، ص 92 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 142 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 199 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 450 ح 661 .
3- .البلد الأمین : ص 112 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 171 ح 19 .

ص: 23



61 / 1 معنای لطف خدا

61 / 1معنای لطف خداامام علی علیه السلام:سپاس و ستایش ، برای خدایی است که در فرمان روایی اش کریم و بر اهل مملکتش چیره و بر فرمانش تواناست؛ کسی که در صُنعش ستوده، در علمش باریک بین و به بندگانش مهرورز است؛ او که قدرت مطلقش و عزّت باشکوه و هیبتش را به خود اختصاص داده است.

امام علی علیه السلام:آنچه بندگان در شب و روزشان انجام می دهند ، بر خدای که پاک و والاست پوشیده نیست و او نسبت به این اعمال ، باریک بین است و احاطه علمی دارد.

امام علی علیه السلام:خدایی جز اللّه نیست؛ او که نسبت به بندگانِ اسرافکاری که از او می گریزند ، مهربان است، تا از سرکشی و ستیزه جویی باز گردند.

.


ص: 24

عنه علیه السلام :یُجیبُ دَعوَهَ منَ یَدعوهُ ، ویَرزُقُ عَبدَهُ ویَحبوهُ ، ذو لُطفٍ خَفِیٍّ وبَطشٍ قَوِیٍّ . (1)

عنه علیه السلام فِی الدِّیوانِ المَنسوبِ إِلَیهِ : وکَم لِلّهِ مِن لُطفٍ خَفِیِّیَدِقُّ خِفاهُ عَن فَهمِ الذَّکِیِّ وکَم یُسرٍ أَتی مِن بَعدِ عُسرٍ! وفَرَّجَ کُربَهَ القَلبِ الشَّجِیِّ وکَم أَمرٍ تُساءُ بِهِ صَباحا وتَأتیکَ المَسَرَّهُ بِالعَشِیِّ ولا تَجزَع إِذا ما نابَ خطبٌ فَکَم للّهِِ مِن لُطفٍ خَفِیِّ (2)

الإمام الحسن علیه السلام :رَبُّنَا اللَّطیفُ بِلُطفِ رُبوبِیَّتِهِ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :سَمَّیناهُ لَطیفا لِلخَلقِ اللَّطیفِ ، ولِعِلمِهِ بِالشَّیءِ اللَّطیفِ مِمّا خَلَقَ مِنَ البَعوضِ وَالذَّرَّهِ ، ومِمّا هُوَ أَصغَرُ مِنهُما لا یَکادُ تُدرِکُهُ الأَبصارُ وَالعُقولُ ؛ لِصِغَرِ خَلقِهِ مِن عَینِهِ وسَمعِهِ وصورَتِهِ ، لا یُعرَفُ مِن ذلِکَ لِصغَرِهِ الذَّکَرُ مِنَ الاُنثی ، ولاَ الحَدیثُ المَولودُ مِنَ القَدیمِ الوالِدِ ، فَلَمّا رَأَینا لُطفَ ذلِکَ فی صِغَرِهِ ومَوضِعَ العَقلِ فیهِ وَالشَّهوَهَ لِلسِّفادِ ، وَالهَرَبَ مِنَ المَوتِ ، وَالحَدَبَ عَلی نَسلِهِ مِن وَلَدِهِ ، ومَعرِفَهَ بَعضِها بَعضا ، وما کانَ مِنها فی لُجَجِ البِحارِ ، وأَعنانِ السَّماءِ ، وَالمَفاوِزِ وَالقِفارِ ، وما هُوَ مَعَنا فی مَنزِلِنا ، ویَفهَمُ بَعضُهُم بَعضا مِن مَنطِقِهِم ، وما یَفهَمُ مِن أَولادِها ، ونَقلِهَا الطَّعامَ إِلَیها وَالماءَ ، عَلِمنا أَنَّ خالِقَها لَطیفٌ ، وأَنَّهُ لَطیفٌ بِخَلقِ اللَّطیفِ . (4)

.

1- .المصباح للکفعمی : ص 968 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 340 ح 28 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 19 ص 141 ، مطالب السؤول : ص 60 ، کنز العمّال : ج 16 ص 210 ح 44234 .
2- .الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 650 ح 506 .
3- .کفایه الأثر : ص 161 عن هشام بن محمّد عن أبیه ، بحار الأنوار : ج 43 ص 363 ح 6 .
4- .بحار الأنوار : ج 3 ص 195 عن المفضّل بن عمر .

ص: 25

امام علی علیه السلام:[خدا] به دعای کسی که او را می خوانَد ، پاسخ می دهد و به بنده اش روزی می رساند و به او مهر می ورزد و دارای لطف و مهربانیِ پنهان و غلبه نیرومند است.

امام علی علیه السلام در دیوان منسوب به ایشان : خدای را چه مِهرهاست نهان که / نهانش از فهم زیرک ، پوشیده است. و چه بسیار آسانی که در پیِ دشواری است / و اندوه دل دردمند ، بگشوده است. و چه بسیار کاری که صبح تو را بیازارد / و در شام به تو شادمانی آورَد . و چون حادثه سختی روی داد ، بی تابی مکن / که خدای راست بسی لطفِ پنهان .

امام حسن علیه السلام:پروردگار ما با لطف پرورگاری اش لطیف است.

امام صادق علیه السلام:ما خدا را از این رو «لطیف» می نامیم که موجود ریز آفریده است و بدان ، آگاهی دارد؛ موجودی همچون پشه و مورچه و کوچک تر از آن دو که به خاطر کوچکیِ چشم و گوش و پیکرش، با چشم و عقل ، درک نمی شود و از کوچکی آن، نر از ماده، و نوزاد از پدر پیر ، تشخیص داده نمی شود. پس چون ظرافت چنین موجودی را در کوچکی اش، و دارا بودن عقل و شهوت ، جفتگیری، گریز از مرگ، مراقبت از فرزند ، و شناخت یکدیگر می بینیم، و نیز ظرافت موجوداتی را که در قعر دریاها و پهنه آسمان و دشت ها و بیابان هایند ، و موجودات ریزی که در منازل ماست، و این که سخنان یکدیگر را می فهمند و مقصود فرزندانشان را فهمیده ، برای آنها غذا و آب می برند، می بینیم ، پی می بریم که آفریدگار اینها ، لطیف است و لطیف بودن او به معنای آفریدن موجودات لطیف و ریز [و به کار بردن ظرافت در آفرینش آنها] است.

.


ص: 26

الإمام الرضا علیه السلام :وأَمَّا اللَّطیفُ فَلَیسَ عَلی قِلَّهٍ وقَضافَهٍ (1) وصِغَرٍ ، ولکِن ذلِکَ عَلَی النَّفاذِ فِی الأَشیاءِ، وَالاِمتِناعِ مِن أَن یُدرَکَ ، کَقَولِکَ لِلرَّجُلِ : لَطُفَ عَنّی هذَا الأَمرُ ، ولَطُفَ فُلانٌ فی مَذهَبِهِ ، وقَولِهِ یُخبِرُکَ أَنَّهُ غَمَضَ فیهِ العَقلُ وفاتَ الطَّلَبُ وعادَ مُتَعَمِّقا مُتلَطِّفا لا یُدرِکُهُ الوَهمُ ، فَکَذلِکَ لُطفُ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی عَن أَن یُدرَکَ بِحَدٍّ أَو یُحَدَّ بَوَصفٍ ، وَاللَّطافَهُ مِنَّا الصِّغَرُ وَالقِلَّهُ ، فَقَد جَمَعَنا الاِسمُ وَاختَلَفَ المَعنی . (2)

عیون أخبار الرضا عن محمّد بن عبد اللّه الخراسانی خادم الرضا علیه السلام :دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنادِقَهِ عَلَی الرِّضا علیه السلام وعِندَهُ جَماعَهٌ ، فَقالَ : . . . أَخبِرنی عَن قَولِکُم : إِنَّهُ لَطیفٌ وسَمیعٌ وحَکیمٌ وبَصیرٌ وعَلیمٌ ، أَیَکونُ السَّمیعُ إِلاّ بِأُذُنٍ ، وَالبَصیرُ إِلاّ بِالعَینِ ، وَاللَّطیفُ إِلاّ بِالعَمَلِ بِالیَدَینِ ، وَالحَکیمُ إِلاّ بِالصَّنعَهِ ؟ فَقالَ أَبُو الحَسَنِ علیه السلام : إِنَّ اللَّطیفَ مِنّا عَلی حَدِّ اتِّخاذِ الصَّنعَهِ ، أَوَما رَأَیتَ الرَّجُلَ یَتَّخِذُ شَیئا یَلطُفُ فِی اتِّخاذِهِ ؟ فَیُقالَ : ما أَلطَفَ فُلانا! فَکَیفَ لا یُقالُ لِلخالِقِ الجَلیلِ: لَطیفٌ؟ إِذ خَلَقَ خَلقا لَطیفا وجَلیلاً، ورَکَّبَ فِی الحَیَوانِ مِنهُ أَرواحَها ، وخَلَقَ کُلَّ جِنسٍ مُتَبایِنا من جِنسِهِ فِی الصّورَهِ ، لا یُشبِهُ بَعضُهُ بَعضا ، فَکُلٌّ لَهُ لُطفٌ مِنَ الخالِقِ اللَّطیفِ الخَبیرِ فی تَرکیبِ صورَتِهِ . ثُمَّ نَظَرنا إِلَی الأَشجارِ وحَملِها أَطایِبَها المَأکولَهَ ، فَقُلنا عِندَ ذلِکَ : إِنَّ خالِقَنا لَطیفٌ لا کَلُطفِ خَلقِهِ فی صَنعَتِهِم . (3)

.

1- .القَضْف : الدقّه (لسان العرب : ج 9 ص 552) .
2- .الکافی : ج 1 ص 122 ح 2 ، التوحید : ص 189 ح 2 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 148 ح 50 کلاهما عن الحسین بن خالد نحوه ، بحار الأنوار : ج 4 ص 178 ح 5 .
3- .عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 132 ح 28 ، التوحید : ص 252 ح 3 ، الاحتجاج : ج 2 ص 355 ح 281 ، بحار الأنوار: ج 3 ص 37 ح 12 .

ص: 27

امام رضا علیه السلام:و امّا لطیف بودن خدا ، به معنای کمی و نازکی و خُردی نیست؛ بلکه به معنای نفوذ [علمی ]در چیزها و امتناع از درک شدن است؛ مانند این که به کسی می گویی: «این کار لطیف ، از من سر زد» و «فلانی در مذهبش لطیف است». این سخن ، بدان معناست که عقل در آن چیز یا مذهب ، در مانده است و خواستنِ آن ، بی نتیجه است و آن موضوع ، عمیق و ظریف است و وهم ، آن را درک نمی کند. در مورد لطف خدا نیز به همین صورت است. او برتر و بالاتر از درک شدن به صورت امری محدود یا محدود شدن به واسطه توصیف است ، در حالی که لطافت در ما به معنای کوچکی و کمی است. پس ما و خدا در نام «لطیف» مشترکیم، امّا در معنای لطیف ، تفاوت وجود دارد.

عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از محمّد بن عبد اللّه خراسانی، خدمت گزار امام رضا علیه السلام: در حالی که گروهی در نزد امام رضا علیه السلام بودند ، ملحدی وارد شد و پرسید :... معنای سخن شما که می گویید: خدا ، لطیف و شنوا و فرزانه و بینا و داناست، چیست؟ آیا شنوا بودن با گوش، و بینا بودن با چشم، و لطیف بودن با کار دو دست ، و فرزانه بودن با فرآورده نیست؟ امام علیه السلام پاسخ داد: «لطیف بودن ما در فرآوری است. آیا ندیده ای که وقتی کسی در کاری ظریفکاری می کند، گفته می شود: فلانی چه قدر لطیف است ؟! پس چگونه به آفریدگار ارجمند، لطیف گفته نشود، در حالی که آفریده لطیف (ریز) و جلیل (درشت) را آفریده است و در حیوان از آفریده[ ها ] روحی قرار داده است و پیکره هر جنس را با جنس دیگر ، متفاوت آفریده، به گونه ای که شبیه یکدیگر نیستند؟ پس همه این آفریده ها ، در ترکیب پیکره شان لُطفی از آفریدگار لطیف و آگاه هست. پس از این ، به درختان و بار میوه های پاکیزه خوردنی آنها نگاه می کنیم و می گوییم: به راستی که آفریدگار ما سراسر لطف است؛ امّا نه مثل لطفِ سر زده از آفریدگان در فرآورده هایشان.

.


ص: 28

الکافیعن أبی الحسن علیه السلام (1) لِلفَتحِ بنِ یَزیدَ الجُرجانِیِّ : یا فَتحُ إِنَّما قُلنا : اللَّطیفُ لِلخَلقِ اللَّطیفِ [ و] لِعِلمِهِ بِالشَّیءِ اللَّطیفِ ، أَوَلا تَری وَفَّقَکَ اللّهُ وثَبَّتَکَ إِلی أَثَرِ صُنعِهِ فِی النَّباتِ اللَّطیفِ وغَیرِ اللَّطیفِ ، ومِنَ الخَلقِ اللَّطیفِ ، ومِنَ الحَیَوانِ الصِّغارِ ، ومِنَ البَعوضِ وَالجِرجِسِ (2) وما هُوَ أَصغَرُ مِنها ما لا یَکادُ تَستَبینُهُ العُیونُ ، بَل لا یَکادُ یُستَبانُ لِصِغَرِهِ الذَّکَرُ مِنَ الأُنثی ، وَالحَدَثُ المَولودُ مِنَ القَدیمِ ، فَلَمّا رَأَینا صِغَرَ ذلِکَ فی لُطفِهِ ، وَاهتِداءَهُ لِلسِّفادِ وَالهَرَبَ مِنَ المَوتِ ، وَالجَمعَ لِما یُصلِحُهُ ، وما فِی لُجَجِ البِحارِ ، وما فی لِحاءِ الأَشجارِ وَالمَفاوزِ والقِفارِ ، وإِفهامَ بَعضِها عَن بعضٍ مَنطِقَها ، وما یَفهَمُ بِهِ أَولادُها عَنها ، ونَقلَهَا الغِذاءَ إِلَیها ، ثُمَّ تَألیفَ أَلوانِها؛ حُمرَهٍ مَعَ صُفرَهٍ ، وبَیاضٍ مَعَ حُمرَهٍ ، وأَنَّهُ ما لا تَکادُ عُیونُنا تَستَبینُهُ لِدَمامَهِ خَلقِها ، لا تَراهُ عُیونُنا ولا تَلمِسُهُ أَیدینا ، عَلِمنا أَنَّ خالِقَ هذَا الخَلقِ لَطیفٌ لَطُفَ بِخَلقِ ما سَمّیناهُ ، بِلا عِلاجٍ ولا أَداهٍ ولا آلَهٍ . (3)

الإمام الجواد علیه السلام :سَمَّیناهُ لَطیفا لِعِلمِهِ بِالشَّیءِ اللَّطیفِ ، مِثلِ البَعوضَهِ وأَخفی مِن ذلِکَ ، ومَوضِعِ النُّشوءِ مِنها ، وَالعَقلِ وَالشَّهَوهِ لِلسِّفادِ والحَدَبِ عَلی نَسلِها ، وإِقامِ بَعضِها عَلی بَعضٍ ، ونَقلِهَا الطَّعامَ وَالشرّابَ إِلی أَولادِها فِی الجِبالِ وَالمفاوِزِ وَالأَودِیَهِ وَالقِفارِ ، فَعَلِمنا أَنَّ خالِقَها لَطیفٌ بِلا کَیفٍ ، وإِنَّمَا الکَیفِیَّهُ لِلمَخلوقِ المُکَیَّفِ . (4)

.

1- .المراد بأبی الحسن علیه السلام هنا الثانی [ الإمام الرضا علیه السلام] علی ما صرّح به الصدوق .
2- .الجِرْجِس : لغه فی القِرْقِس ؛ وهو البعوض الصغار (مجمع البحرین : ج 1 ص 282) .
3- .الکافی : ج 1 ص 119 ح 1 ، التوحید : ص 186 ح 1 وص 63 ح 18 نحوه وکلّها عن الفتح بن یزید الجرجانی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 291 ح 21 .
4- .الکافی : ج 1 ص 117 ح 7 ، التوحید : ص 194 ح 7 ، الاحتجاج : ج 2 ص 468 ح 321 کلاهما نحوه وکلّها عن أبی هاشم الجعفری ، بحار الأنوار : ج 4 ص 154 ح 1 .

ص: 29

الکافی به نقل از فتح بن یزید جرجانی امام رضا علیه السلام فرمود: «ای فتح! از آن رو به خدا لطیف می گوییم که موجود لطیف و ریز آفریده و به جهت آگاهی او به چیز خُرد؛ خدا به تو توفیق و استواری دهد ، مگر اثر آفرینش خدا را در گیاهان ریز و درشت ، آفریده های خُرد ، حیوان کوچک و پشه و پشه ریز و کوچک تر از آن که به چشم نمی آید، بلکه از کوچکی آن نَر و ماده ، و نوزاد و پیر بودنش معلوم نیست، نمی بینی؟ پس چون به کوچکی این موجودات در لطافتشان و راهیابی شان به جفتگیری و گریز از مرگ، و گِردآوردن منافعشان و جاندارانی که در قعر دریاها و پوست درختان و دشت ها و بیابان ها ، و فهماندن سخنانشان به یکدیگر و صداهایی که بچّه ها به واسطه آن ، مقصود والدین را می فهمند و غذا بردن والدین برای بچّه ها، همین طور ترکیب رنگ هایشان : سرخی با زردی، سفیدی با سرخی می نگریم ، و چون از خُردی آفرینش آنها چشم های ما آنها را باز نمی شناسد و چشم هایمان آنها را نمی بینند و دست هایمان لمسشان نمی کنند، پی می بریم که آفریدگارِ این آفریده ها لطیف است و در آفرینش آنچه نام بردیم، بدون چاره جویی و ابزار و آلت، ظرافت و لطافت به خرج داده است.

امام جواد علیه السلام:خدا را به دلیل آگاهی اش از چیز خُرد ، لطیف می نامیم، همچون آگاهی اش از پشه و پنهان تر از پشه، و محلّ پیدایش آن، و عقل و شهوت جفت گیری و مراقبت از فرزندش، و پرداختن به امور یکدیگر، و بردن غذا و آب برای فرزندانشان در کوه ها و بیابان ها و درّه ها و سرزمین های متروک. پس [وقتی به این امور نگریستیم] دانستیم که آفریدگار اینها بدون آن که ذاتش کیفیت و یک رنگی داشته باشد، لطیف است؛ بلکه کیفیت ، تنها از آنِ آفریده دارای چگونگی است.

.


ص: 30

61 / 2ما لا یُوصَفُ لُطفُهُ بِهِالإمام علیّ علیه السلام :لَطیفٌ لا یُوصَفُ بِالخَفاءِ . (1)

عنه علیه السلام :إِنَّ ربّی لَطیفُ اللَّطافَهِ ، لا یُوصَفُ بِاللُّطفِ (2) . (3)

عنه علیه السلام :لَطیفٌ لا بِتَجَسُّمٍ . (4)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 179 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 53 ح 29 ؛ تذکره الخواصّ : ص 157 عن ابن عبّاس وفیه «بالجفا» بدل «بالخفاء» .
2- .أی رقّه القوام ، وصغر الحجم ، وعدم اللون ، والاشتمال علی الصنع الغریب (شرح الکافی لمحمّد صالح المازندرانی: ج 4 ص 164) .
3- .الکافی : ج 1 ص 138 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلاموص 306 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 423 ح 560 ، الاختصاص : ص 236 ، إرشاد القلوب : ص 374 والأربعه الأخیره عن الأصبغ بن نباته ، روضه الواعظین : ص 40 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 304 ح 34 .
4- .الکافی : ج 1 ص 138 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام وص 37 ح 2 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 151 ح 51 کلاهما عن محمّد بن یحیی بن عمر بن علیّ بن أبی طالب علیه السلاموالقاسم بن أیّوب العلوی عن الإمام الرضا علیه السلام ، الأمالی للمفید : ص 255 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام ، الأمالی للطوسی : ص 23 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام ، تحف العقول : ص 63 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 229 ح 3 .

ص: 31



61 / 2 آنچه لطف خدا ، بدان وصف نمی شود

61 / 2آنچه لطف خدا ، بدان وصف نمی شودامام علی علیه السلام:[ خداوند عز و جل ] لطیف است و به نهان بودن ، (1) وصف نمی شود.

امام علی علیه السلام:پروردگار من به ظرافت ، لطیف است [و موجودات ریز و ظریف را با ظرافت آفریده است]؛ امّا ذاتش به خُردی (ریزی) توصیف نمی شود.

امام علی علیه السلام:لطیف است ، نه از آن رو که تجسّم یابد.

.

1- .در نسخه دیگری از اصل عربی حدیث ، به جای «خَفا» ، واژه «جفا» آمده که بر اساس آن ، ترجمه حدیث این چنین خواهد شد : «لطیف است و به خشونت ، وصف نمی شود» . در واژه شناسی «لطیف» ، گفته شد که یکی از معانی لطیف ، «مهربان» است . بنا بر این ، خدا ، چون مهربان است ، نمی تواند خشن باشد . همچنین ، یکی از معانی لطیف ، «غیر قابل ادراک» است ؛ امّا باید توجّه داشت که غیر قابل ادراک بودن خدا به این معنا نیست که نهان شده است ؛ زیرا او از راه آفریدگانش خود را نمایانده است .

ص: 32

الفصل الثانی والستّون: المالک ، الملک ، الملیکالمالک والمَلِک والملیک لغهً«المالک» اسم فاعل ، و«الملک» صفه مشبهه ، و«الملیک» صفه مشبهه أَو صیغه مبالغه ، کلّها مشتقّ من مادّه «ملک» وهو یدلّ علی قوّه فی الشیء وصحّه ، قیل: مَلَکَ الإنسان الشیء یملکه ملکا ، والاسم المِلک ؛ لأَنّ یده فیه قویّه صحیحه (1) . قال ابن منظور : المَلْک والمُلک والمِلک : احتواء الشیء والقدره علی الاستبداد به (2) . قال الجوهریّ : کأنّ المَلْک مخفَّف من مَلِک ، والملِک مقصور من مالک أَو ملیک. والجمع الملوک والأَملاک ، والاسم المُلک ، والموضع مملکه (3) . قال الفیومیّ : ملک علی النَّاس أَمرهم إِذا تولّی السلطنه فهو مَلِک بکسر اللام وتُخفّف بالسکون ، والجمع ملوک (4) . والسؤال الذی یُثار حول هذه الصفات هو: ما الفرق بین هذه الصفات الثلاث؟ ولمّا کانت مادّه هذه الصفات «ملک» فالأَوصاف المذکوره تدلّ علی القوّه والاقتدار والاستبداد والسلطنه ، وفی الفرق بین هذه الصفات الثلاث نقول: إِنّ أَغلب الظنّ هو أَنّ المَلِک والملیک لمّا کانا صفتین مشبهتین أَو صیغتین للمبالغه فدلالتهما علی السلطنه أَکثر من المالک الذی هو اسم فاعل . لکنّ المَلِک والملیک لمّا أُطلقا علی «المَلِک» طوال الزمن ، فإنّ بعض المفسّرین قد ذهب إِلی أنّ المالک هو مالک العین ، والمَلِک والملیک هو مالک التدبیر. (5) بید أَنّ فریقا منهم أَنکر مثل هذا التفاوت بالنسبه إِلی اللّه سبحانه. (6) وسنذکر فی الحدیث عن استعمالات هذه الصفات فی القرآن والأَحادیث فهرسا لإطلاقات هذه الصفات ، وهو مفید للحکم وإِبداء الرأَی فی هذا المجال .

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 5 ص 351 .
2- .لسان العرب : ج 10 ص 492 .
3- .الصحاح : ج 4 ص 1610 .
4- .المصباح المنیر : ص 579 .
5- .راجع : التبیان : ج 1 ص 34 ، مجمع البیان : ج 1 ص 98 ، المیزان فی تفسیر القرآن : ج 1 ص 21 ، 22 .
6- .مناهج البیان فی تفسیر القرآن : ج 1 ص 116 .

ص: 33



فصل شصت و دوم : مالک، مَلِک ، مَلیک

واژه شناسی «مالک» ، «مَلِک» و«مَلیک»

فصل شصت و دوم : مالک، مَلِک ، مَلیکواژه شناسی «مالک» ، «مَلِک» و«مَلیک»صفت «مالک (دارا) » ، اسم فاعل است و «مَلِک (فرمان روا) » ، صفت مشبّهه و «مَلیک (صاحب) » ، صفت مشبّهه یا صیغه مبالغه است و البته هر سه ، برگرفته از ریشه «ملک»اند که بر نیرومندی و درستی چیزی دلالت می کند. گفته می شود: «مَلَک الإنسان الشی ء یملکه ملکاً، والإسم المِلک» ، از آن رو که نفوذ و تصرّف انسان در آن چیز ، نیرومند و درست است. ابن منظور گفته است: مَلْک و مُلک و مِلْک ، به معنای در تصرّف داشتن چیزی و توانایی در به خود اختصاص دادن آن است. جوهری می گوید: گویا مَلْک ، مخفّف مَلِک بوده و مَلِک ، کوتاه شده مالک یا ملیک است و جمعِ مَلْک، ملوک و املاک بوده و اسم آن مُلک و اسم مکانش «مملکه» است. فیّومی می گوید: وقتی درباره کسی گفته می شود : «ملک علی الناس أمرهم» که سلطه بر آنها را بر عهده بگیرد. در این صورت ، او مَلِک و مَلْک است و جمع آن دو ، ملوک است. پرسشی که درباره این صفات مطرح می شود ، این است که چه تفاوتی میان این سه صفت وجود دارد؟ از آن جا که ریشه هر سه صفتْ «ملک» است، اوصاف یاد شده ، بر نیرومندی و توانایی و در انحصار خود گرفتن و سلطه دلالت می کنند؛ امّا در مورد تفاوت این سه صفت، گمان غالب ، این است که چون مَلِک و ملیک ، صفّت مشبّهه یا صیغه مبالغه هستند، دلالتشان بر سلطه ، از مالک که اسم فاعل است بیشتر است؛ امّا از آن جا که در طول زمان ، مَلِک و ملیک بر پادشاه و فرمان روا اطلاق شده اند ، برخی مفسّران ، مالک را دارنده عین و ذات چیزی، و مَلِک و ملیک را صاحب تدبیر دانسته اند. در مقابل، برخی دیگر از مفسّران در مورد خداوند سبحان ، منکر چنین تفاوتی هستند. در بحث از موارد استعمال این صفات در قرآن و احادیث، فهرستی از کاربردهای این صفات ذکر خواهد شد که برای داوری و اظهار نظر در این باره ، مفید است.

.


ص: 34

المالک والمَلِک والملیک فی القرآن والحدیثأُسند القرآن الکریم مشتقّات مادّه «ملک» إِلی اللّه تعالی خمسا وأَربعین مرّهً ، فقد وردت صفه «الملک» خمس مرّات، (1) وصفه «المالک» مرّتین، (2) وصفه «الملیک» مرّه واحده . (3) وقد ذُکرت صفه «الملک» مع صفه «الحقّ» مرّتین، (4) ومع صفه «القدّوس» مرّتین أَیضا. (5) ومن استعمالات صفه «الملک» و«المالک» و «الملیک» فی القرآن والأَحادیث : «مَلِکِ النَّاسِ» (6) ، «عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرِ» (7) ، «ملک الآخره والدنیا» (8) ، «ملک العطایا» (9) ، «ملک المحیا والممات» (10) ، «ملک الملکوت بقدرته» (11) ، «ملک الملوک» (12) ، «ملک من فی السَّماوات وملک من فی الأَرض ، لا ملک فیهما غیرک» (13) ، «ملک السَّماوات والأَرض» (14) ، «مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (15) ، «مالک نفوسهم» (16) ، «إِنّ مالک الموت هو مالک الحیاه» (17) ، «مالک العطایا» (18) ؛ «مالک الملوک» (19) ، «مالک الملک» (20) ، «مالک کلّ شیء» (21) ، «ملیک الحقّ» 22 . وکما نلاحظ فإنّ کثیرا من مواضع إِطلاق الملک والمالک یمکن أَن یکون عینا ، ویمکن أَن یکون تدبیرا أَیضا ، علی سبیل المثال یتیسّر لنا أن نفسّر «ملک النَّاس» ب«مالک أَعیان النَّاس» لأَنّ اللّه سبحانه مالک أَعیان کلّ شیء بما فیها النَّاس ، ویتیسّر لنا أَیضا أن نفسّره ب«مالک تدبیر النَّاس» ، أو «مالک العطایا» فیتسنّی تفسیره ب«مالک أَعیان العطایا» وکذلک «مالک تدبیر العطایا» ، حتّی فی بعض المواضع مثل «یوم الدین» ورد استعمال مالک وملک علی حدّ سواء . والملاحظه المهمّه هی أَنّ ملکیّه التدبیر شرط فی الملکیّه الحقیقیّه للعین ، ولا تنفصل هاتان الملکیّتان ، ولمّا کان للّه تعالی الملکیّه الحقیقیّه لجمیع الموجودات فله أَیضا ملکیّه تدبیرها ، فی حین أنّ ملکیّه غیره اعتباریّه سواءٌ کانت ملکیّه عین أَم ملکیّه تدبیر ، لذا فإنّهما قابلتان للانفصال ، ویمکن أَن یملک شخص شیئا لکنّ التصرّف فیه غیر مأذون له ، أَو یملک تدبیر شیء ولا یملک عینه .

.

1- .طه : 114 ، المؤمنون : 116 ، الحشر : 23 ، الجمعه : 1 ، الناس : 2 .
2- .الفاتحه : 4 ، آل عمران : 26 .
3- .القمر : 55 .
4- .طه : 114 ، المؤمنون : 116 .
5- .الحشر : 23 ، الجمعه : 1 .
6- .الناس : 3 .
7- .مصباح المتهجد : ص 455 ح 559 .
8- .بحار الأنوار : ج 94 ص 121 ح 19 .
9- .راجع : ص 265 ح 5416 .
10- .بحار الأنوار : ج 97 ص 145 .
11- .راجع : ج 6 ص 508 ح 5059 .
12- .راجع : ص 49 ح 5200 .
13- .راجع الإقبال : ج 2 ص 133 .
14- .الفاتحه : 4 ؛ بحار الأنوار : ج 86 ص 369 وفی بعض القراءات «ملک یوم الدین» راجع : التبیان : ج 1 ص 33 ویؤیدها ما ورد فی المحاسن : ج 1 ص 108 ح 95 ، ثواب الأعمال : ص 29 ح 1 ؛ سنن الترمذی : ج 5 ص 185 .
15- .بحار الأنوار : ج 53 ص 224 .
16- .راجع : ص 123 ح 5270 .
17- .راجع المزار للشهید الأول : ص 270 و المزار الکبیر : ص 149 .
18- .راجع مصباح المتهجد : ص 137 ح 223 و الاقبال : ج 3 ص 154 .
19- .آل عمران : 26 .
20- .بحار الأنوار : ج 91 ص 70 ح 3 .
21- .راجع : ص 41 ح 5191 .

ص: 35



مالک و مَلِک ومَلیک ، در قرآن و حدیث

مالک و مَلِک ومَلیک ، در قرآن و حدیثدر قرآن کریم، برگرفته های از ریشه «ملک» ، 45 بار به خدا نسبت داده شده است. صفت مَلِک ، پنج بار، و صفت مالک ، دو بار و صفت ملیک ، یک بار در قرآن به کار رفته است . و صفت مَلِک ، دو بار همراه با صفت «حق» ، و دو بار همراه با صفت «قدّوس» ذکر شده است. برخی موارد به کار رفته صفات «ملک» و «مالک» و «ملیک» در قرآن و احادیث ، عبارت اند از: «مَلِکِ النَّاسِ» ، «عندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِر» ، مَلِک الآخره والدنیا، مَلِک العطایا، مَلِک المحیا و الممات، مَلِک الملکوت بقدرته، مَلِک الملوک، مَلِک من فی السموات و مَلِک من فی الأرض، لا مَلِک فیهما غیرک، مَلِک السموات و الأرض، «مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ» ، مالِک نفوسهم، إنّ مالِک الموت هو مالِک الحیاه، مالِک العطایا، مالِک الملوک، مالِک الملک، مالِک کلّ شی ء و مَلِیک الحق. همان طور که می بینیم ، بسیاری از مواردی که مَلِک و مالک درباره آنها به کار رفته ، هم می توانند عین باشند و هم تدبیر. برای مثال، «مَلِک الناس» را هم می توان «مالک اعیان مردم» معنا کرد زیرا خدا مالک ذات همه چیز، از جمله انسان هاست و هم می توان «مالک تدبیر مردم» تفسیر کرد. یا«مالک بخشش ها» را هم می توان«مالک اعیان بخشش ها»تفسیر کرد و هم«مالک تدبیر بخشش ها».حتّی درباره برخی موارد ، مثل «یوم الدین»، هم تعبیر مالک به کار رفته و هم مَلِک. نکته مهم ، این است که مالکیت تدبیر، لازمه مالکیت حقیقی عین است ، و این دو مالکیت ، قابل تفکیک نیستند و چون خدا ، مالک حقیقی همه موجودات است، مالک تدبیر آنها نیز خواهد بود ، در حالی که در مورد غیر خدا، چون مالک بودن عین و تدبیر ، هر دو اعتباری است، این دو نوع مالکیت ، قابل تفکیک است و ممکن است کسی مالک چیزی باشد، امّا اجازه تصرّف در آن چیز را نداشته باشد؛ یا مالک تدبیر چیزی باشد، امّا مالک ذات آن چیز نباشد.

.


ص: 36

. .


ص: 37

. .


ص: 38

62 / 1صِفَهُ مُلکِهِ وَمالِکِیَّتِهِالإمام علیّ علیه السلام :کُلُّ مالِکٍ غَیرُهُ مَملوکٌ . (1)

عنه علیه السلام فی أَسمائِهِ تَعالی : أَمّا وَضعُ الأَسماءِ ، فَإِنَّهُ تَبارَکَ وتَعالَی اختارَ لِنَفسِهِ الأَسماءَ الحُسنی فَسَمّی نَفسَهُ : «الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ» (2) وغَیرَ ذلِکَ ، وکُلُّ اسمٍ یُسَمّی بِهِ فَلِعِلَّهٍ ما ، ولَمّا تَسَمّی بِالمَلِکِ : أَرادَ تَصحیحَ مَعنَی الاِسمِ لِمُقتَضَی الحِکمَهِ ، فَخَلَقَ الخَلقَ وأَمَرَهُم ونَهاهُم لِیَتَحَقَّقَ حَقیقَهَ الاِسمِ ومَعنَی المُلکِ . وَالمُلکُ لَهُ وُجوهٌ أَربَعَهٌ : القُدرَهُ وَالهَیبَهُ وَالسَّطوَهُ وَالأَمرُ وَالنَّهیُ . فَأَمَّا القُدرَهُ فَقَولُهُ تَعالی : «إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْ ءٍ إِذَآ أَرَدْنَهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ » (3) فَهذِهِ القُدرَهُ التّامَّهُ الَّتی لا یَحتاجُ صاحِبُها إِلی مُباشَرَهِ الأَشیاءِ ، بَل یَختَرِعُها کَما یَشاءُ سُبحانَهُ ولا یَحتاجُ إِلَی التَّرَوّی فی خَلقِ الشَّیء ، بَل إِذا أَرادَهُ صارَ عَلی ما یُریدُهُ مِن تَمامِ الحِکمَهِ ، وَاستَقامَ التَّدبیرُ لَهُ بِکَلِمَهٍ واحِدَهٍ ، وقُدرَهٍ قاهِرَهٍ بانَ بِها مِن خَلقِهِ . ثُمَّ جَعَلَ الأَمرَ وَالنَّهیَ تَمامَ دَعائِمِ المُلکِ ونِهایَتَهُ ، وذلِکَ أَنَّ الأَمرَ وَالنَّهیَ یَقتَضِیانِ الثَّوابَ وَالعِقابَ وَالهَیبَهَ وَالرَّجاءَ وَالخَوفَ ، وبِهِما بَقاءُ الخَلقِ ، وبِهِما یَصِحُّ لَهُمُ المَدحُ وَالذَّمُّ ، ویُعرَفُ المُطیعُ مِنَ العاصی ، ولَو لَم یَکُنِ الأَمرُ وَالنَّهیُ لَم یَکُن لِلمُلکِ بَهاءٌ (4) ولا نِظامٌ ، ولَبَطَلَ الثَّوابُ وَالعِقابُ ، وکَذلِکَ جَمیعُ التَّأویلِ فیما اختارَهُ سُبحانَهُ لِنَفسِهِ مِنَ الأَسماءِ. (5)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 65 ، غرر الحکم : ح 6885 وفیه «غیر اللّه سبحانه» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 308 ح 37 .
2- .الحشر : 23 .
3- .النحل : 40 .
4- .البَهَاءُ : الحُسْن و الجمال (مجمع البحرین : ج 1 ص 200)
5- .بحار الأنوار : ج 93 ص 41 نقلاً عن رساله النعمانی .

ص: 39



62 / 1 ویژگی فرمان روایی و مالکیت خدا

62 / 1ویژگی فرمان روایی و مالکیت خداامام علی علیه السلام:هر مالکی جز او ، مملوک است.

امام علی علیه السلام در مورد ، نام های خدای متعال : امّا وضع نام ها این گونه بود که خدای والا و بلند مرتبه ، برای خود ، نام های نیکو برگزید و خود را : «فرمان روا، بسیار آشتی جو ، سلام، ایمنی بخش، نگاهبانِ ، شکست ناپذیر، چیره، بسیار بزرگ» و جز اینها نامید؛ و هر نامی که خدا با آن نامیده می شود ، دلیلی دارد . وقتی مَلِک نام گرفت، مقصودش درست کردن معنای نام بر اساس حکمت و فرزانگی است . پس آفریده ها را آفرید و به آنها امر و نهی کرد تا حقیقت این نام و معنای فرمان روایی واقعیت یابد. مُلک هم چهار وجه دارد: توانایی، هیبت، سلطه ، و امر و نهی. امّا در مورد توانایی [ خداوند متعال ] این سخن اوست : «همانا گفتار ما برای چیزی ، چون آن را بخواهیم ، این است که به آن می گوییم: «باش!» ، پس به وجود می آید» . این ، تواناییِ کاملی است که دارنده آن نیازی به تماس مستقیم با چیزها ندارد؛ بلکه آنها را همان طور که می خواهد ، ایجاد می کند و برای آفرینش چیزی نیازمند اندیشیدن نیست، بلکه هرگاه چیزی را بخواهد، همان طور که خواسته ، با حکمت تمام پدید می آید و با یک سخن و با توانایی چیره که به واسطه آن از آفریده هایش متفاوت است تدبیر برای او استوار می گردد. سپس ، امر و نهی را کامل کننده و نهایت پایه های فرمان روایی قرار داد؛ چرا که امر و نهی ، مقتضی پاداش و کیفر و ترس و امید و هراس است و بقای انسان ها از راه امر و نهی است و به واسطه این دو ستایش و نکوهش ایشان ، درست می شود و فرمان بُردار از نافرمان ، باز شناخته می شود و اگر امر و نهی نبودند ، فرمان روایی، شُکوه و زیبایی و نظام مندی نداشت، و پاداش و کیفر ، لغو و بی اعتبار می شد. چنین است تفسیر همه نام هایی که خدای سبحان برای خویش برگزیده است.

.


ص: 40

عنه علیه السلام فی بَیانِ مَعنی قَولِ المُؤَذِّنِ «حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ» : أَی هَلُمّوا إِلی خَیرِ أَعمالِکُم ودَعوَهِ رَبِّکُم ، و سارِعوا إِلی مَغفِرَهٍ مِن رَبِّکُم ، وإِطفاءِ نارِکُمُ الَّتی أَوقَدتُموها عَلی ظُهورِکُم ، وفِکاکِ رِقابِکُمُ الَّتی رَهَنتُموها بِذُنوبِکُم ، لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنکُم سَیِّئاتِکُم ، ویَغفِرَ لَکُم ذُنوبَکُم ، ویُبَدِّلَ سَیِّئاتِکُم حَسَناتٍ ؛ فَإِنَّهُ مَلِکٌ کَریمٌ ، ذُو الفَضلِ العَظیمِ. (1)

الإمام زین العابدین علیه السلام فِی الدُّعاءِ : یا مَن لا تَنتَهی مُدَّهُ مُلکِهِ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :اللّهُمَّ أَنتَ الحَقُّ ، وقَولُکَ الحَقُّ ، ووَعدُکَ الحَقُّ ، وأَنتَ مَلیکُ الحَقِّ ، أَشهَدُ أَنَّ لِقاءَکَ حَقٌّ ، وأَنَّ الجَنَّهَ حَقٌّ وَالنَّارَ حَقٌّ ، وَالسّاعَهَ حَقٌّ آتِیَهٌ لا رَیبَ فیها. (3)

.

1- .التوحید : ص 239 ح 1 ، معانی الأخبار : ص 40 ح 1 کلاهما عن یزید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 131 ح 24 .
2- .الصحیفه السجّادیّه : ص 35 الدعاء 5 .
3- .مصباح المتهجّد : ص 165 ، البلد الأمین : ص 47 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 259 ح 63 .

ص: 41

امام علی علیه السلام در شرح معنای سخن اذان گو: «حَیَّ عَلَی الصلاه» : یعنی بیایید به سوی بهترینِ کارهایتان و به سوی فراخوان پروردگارتان، و بشتابید به سوی آمرزش پروردگارتان، و خاموش کردن آتشی ( آتش گناهی ) که بر خود افروخته اید و آزادی خودتان که آن را با گناهانتان در بند کشیده اید، تا خدا بدی هایتان را از شما بپوشانَد و گناهانتان را بیامرزد و بدی هایتان را به خوبی ها تبدیل کند، که اوست فرمان روای کریم و دارای فزون بخشی سِتُرگ.

امام زین العابدین علیه السلام در دعا ای کسی که زمان فرمان روایی ات را نهایتی نیست!

امام باقر علیه السلام:خدایا! تو حقّی و سخن تو حق و وعده ات حقّ است و تو مالک و فرمان روای حقّی . گواهی می دهم که دیدار تو حق است و بهشت و جهنّم ، حقّ است و رستاخیز ، حقّ است و خواهد آمد و تردیدی در آن نیست.

.


ص: 42

عنه علیه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل لاِدَمَ علیه السلام : أَنَا اللّهُ المَلِکُ القادِرُ ولی أَن أُمضِیَ جَمیعَ ما قَدَّرتُ عَلی ما دَبَّرتُ ، ولی أَن أُغَیِّرَ مِن ذلِکَ ما شِئتُ إِلی ما شِئتُ ، وأُقَدِّمَ مِن ذلِکَ ما أَخَّرتُ وأُؤَخِّرَ مِن ذلِکَ ما قَدَّمتُ. (1)

عنه علیه السلام :إِنَّ رَبّی تَبارَکَ وتَعالی .. . لَم یَزَل حَیّا بِلا حَیاهٍ ، ومَلِکا قادِرا قَبلَ أَن یُنشِئَ شَیئا ، ومَلِکا جَبّارا بَعدَ إِنشائِهِ لِلکَونِ ، فَلَیسَ لِکونِهِ کَیفٌ ، ولا لَهُ أَینٌ ، ولا لَهُ حَدٌّ ، ولا یُعرَفُ بِشَیءٍ یُشبِهُهُ ، ولا یَهرَمُ لِطولِ البَقاءِ ، ولا یَصعَقُ (2) لِشَیءٍ ، بَل لِخَوفِهِ تَصعَقُ الأَشیاءُ کُلُّها . کانَ حَیّا بِلا حَیاهٍ حادِثَهٍ ، ولا کونٍ مَوصوفٍ ، ولا کَیفٍ مَحدودٍ ، ولا أَینٍ مَوقوفٍ عَلَیهِ ، ولا مَکانٍ جاوَرَ شَیئا ، بَل حَیٌّ یُعرَفُ ومَلِکٌ لَم یَزَل لَهُ القُدرَهُ وَالمُلکُ ، أَنشَأَ ما شاءَ حینَ شاءَ بِمَشیئَتِهِ. (3)

62 / 2لا مالِکَ إلاّ هُوَالکتاب«قُلِ اللَّهُمَّ مَلِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ» . (4)

.

1- .الکافی : ج 2 ص 10 ح 2 ، علل الشرائع : ج 1 ص 11 ح 4 ، الاختصاص : ص 333 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 156 کلّها عن حبیب السجستانی ، بحار الأنوار : ج 5 ص 227 ح 5 .
2- .الصَّعْقُ : أن یُغشی علی الإنسان من صوت شدید یسمعه (النهایه : ج 3 ص 32) .
3- .الکافی : ج 1 ص 88 ح 3 ، التوحید : ص 173 ح 2 کلاهما عن أبی بصیر و ص 141 ح 6 عن عبد الأعلی عن الإمام الکاظم علیه السلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 4 ص 298 ح 27 وراجع الکافی: ج 8 ص 31 ح 5 .
4- .آل عمران : 26 .

ص: 43



62 / 2 مالکی جز او نیست

امام باقر علیه السلام:خدا به آدم علیه السلام فرمود : «منم خدای فرمان روای توانا و اجرای همه تقدیرات ، بر طبق تدبیر خود ، از آنِ من است و نیز تغییر دادن آنچه از این تقدیرات بخواهم، به صورت دیگری که بخواهم،وجلوانداختن تقدیرهایی که عقب انداخته بودم و عقب انداختن تقدیرهایی که جلو انداخته بودم، با من است» .

امام باقر علیه السلام:پروردگار والا و بلند مرتبه من... همیشه بدون زندگی [حادث یا زاید بر ذات ]زنده است، قبل از ایجاد چیزی ، فرمان روای تواناست و بعد از ایجاد آن چیز ، فرمان روای چیره است . پس وجودش چگونگی و حالت ندارد و دارای مکان و اندازه نیست و از راه چیزی که شبیه او باشد ، شناخته نمی شود و به جهت طولانی بودن جاودانگی اش فرتوت نمی شود و به خاطر صدای شدید چیزی مدهوش نمی شود؛ بلکه همه اشیا از هراس او بی هوش می شوند. بدون زندگی ای نو پدید ، و وجودی قابل توصیف ، و چگونگی ای اندازه دار، و مکانی که بر آن بِایستد ، و مکانی که در آن نزدیک چیزی باشد، زنده است؛ بلکه زنده ای است که شناخته می شود و فرمان روایی است که همیشه توانایی و فرمان روایی دارد و آنچه را خواست ، در زمانی که خواست، پدید آورد.

62 / 2مالکی جز او نیستقرآن«بگو : خدایا! [ای ] مالک فرمان روا! به هرکه بخواهی ، فرمان روایی می دهی و از هرکه بخواهی ، فرمان روایی را باز می ستانی . هرکه را بخواهی ، عزیز می کنی و هرکه را بخواهی ، خوار می کنی. همه خوبی ها به دست توست . تو بر همه چیز ، توانایی» .

.


ص: 44

«وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا» . (1)

«لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِیهِنَّ» . (2)

«وَ لَمْ یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ» . (3)

«ذَ لِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ» . (4)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی صِفَهِ اللّهِ سُبحانَهُ وتَعالی : وَالمالِکُ لِما مَلَّکَهُم إِیّاهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یَقولُ ابنُ آدَمَ : مالی مالی ! وهَل لَکَ یَا ابنَ آدَمَ مِن مالِکَ إِلاّ ما أَکَلتَ فَأَفنَیتَ ، أَو لَبِستَ فَأَبلَیتَ ، أَو تَصَدَّقتَ فَأَمضَیتَ . (6)

الإمام علیّ علیه السلام وقَد سُئِلَ عَن مَعنی قَولِهِم : لا حَولَ ولا قُوَّهَ إِلاّ بِاللّهِ : إِنّا لا نَملِکُ مَعَ اللّهِ شَیئا ، ولا نَملِکُ إِلاّ ما مَلَّکَنا ، فَمَتی مَلَّکَنا ما هُوَ أَملَکُ بِهِ مِنّا کَلَّفَنا ، ومَتی أَخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَکلیفَهُ عَنّا . (7)

.

1- .المائده : 18 .
2- .المائده : 120 .
3- .الفرقان : 2 .
4- .فاطر : 13 ، الزمر : 6 .
5- .تحف العقول : ص 37 وص 231 عن الإمام الحسن علیه السلام ، التوحید : ص 361 ح 7 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 134 کلاهما عن سلیمان بن جعفر الجعفری عن الإمام الرضا علیه السلام ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 144 ح 48 عن سلیمان بن جعفر الحمیری عن الإمام الرضا علیه السلام ، الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام : ص 409 عن العالم علیه السلام عن الإمام الحسین علیه السلام ، الاحتجاج : ج 2 ص 399 ح 305 ، الاختصاص : ص 198 کلاهما عن الإمام الرضا علیه السلاموفیها «هو المالک لما ملّکهم» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 140 ح 22 .
6- .صحیح مسلم : ج 4 ص 2273 ح 3 ، سنن الترمذی : ج 4 ص 572 ح 2342 وج 5 ص 447 ح 3354 ، سنن النسائی : ج 6 ص 238 نحوه ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 500 ح 16322 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 582 ح 3969 وج 4 ص 358 ح 7913 ، السنن الکبری : ج 4 ص 101 ح 7101 کلّها عن مطرف عن أبیه ؛ الأمالی للطوسی : ص 519 ح 1141 عن هارون بن عمرو المجاشعی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلامعنه صلی الله علیه و آله ، تنبیه الخواطر : ج 1 ص 156 نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 138 ح 6 .
7- .نهج البلاغه : الحکمه 404 .

ص: 45

«فرمان رواییِ آسمان ها و زمین و آنچه میان آن دو است ، از آنِ خداست» .

«فرمان روایی آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست ، از آنِ خداست» .

«و برای او شریکی در فرمان روایی نبوده است» .

«این است خدا، پروردگار شما! فرمان روایی ، از آنِ اوست» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مقام توصیف خدای پاک و متعال : و [خدا] مالک آن چیزی است که بندگان را مالک آن کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:آدمیزاد می گوید: «مالِ من ، مالِ من!» ای آدمیزاد! آیا از دارایی تو چیزی جز آنچه می خوری و نابود می کنی، یا می پوشی و کهنه می کنی، یا صدقه می دهی و تمام می کنی، از آنِ توست؟

امام علی علیه السلام در پاسخ به این سؤال که معنای: «لاحول ولا قوه إلاّ باللّه » چیست؟ : ما با خدا [و در عرض او] مالک چیزی نیستیم و چیزی نداریم ، جز آنچه او به ما داده است . پس هرگاه ما را مالک چیزی کرد که خود بِدان مالک تر از ماست، تکلیفی بر عهده مان گذاشته است و هرگاه آن را از ما گرفت، تکلیف خود را از ما برداشته است.

.


ص: 46

جامع الأخبار :قالَ اللّهُ تَعالی : المالُ مالی ، وَالفُقَراءُ عِیالی ، وَالأَغنیاءُ وُکَلائی ، فَمَن بَخِلَ بِمالی عَلی عِیالی أُدخِلهُ النَّارَ ولا أُبالی . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :المالُ مالُ اللّهِ عز و جل ، جَعَلَهُ ودائِعَ عِندَ خَلقِهِ ، وأَمَرَهُم أَن یَأکُلوا مِنهُ قَصدا ویَشرَبوا مِنهُ قَصدا ، ویَلبَسوا مِنهُ قَصدا ، ویَنکَحوا مِنهُ قَصدا ، ویَرکَبوا مِنهُ قَصدا ، ویَعودوا بما سِوی ذلِکَ عَلی فُقَراءِ المُؤمِنینَ ، فَمَن تَعَدّی ذلِکَ کانَ أَکلُهُ مِنهُ حَراما ، وما شَرِبَ مِنهُ حَراما ، وما لَبِسَهُ مِنهُ حَراما ، وما نَکَحَهُ مِنه حَراما ، وما رَکِبَهُ مِنهُ حَراما . (2)

عنه علیه السلام لَمّا قیلَ لَهُ : ما حَقیقَهُ العُبودِیَّهِ ؟ قالَ : ثَلاثَهُ أَشیاءَ : ألاّ یَری العَبدُ لِنَفسِهِ فیما خَوَّلَهُ اللّهُ إِلَیهِ مُلکا ؛ لِأَنَّ العَبیدَ لا یَکونُ لَهُم مُلکٌ یَرَونَ المالَ مالَ اللّهَ یَضَعونَهُ حَیثُ أَمَرَهُمُ اللّهُ تَعالی بِهِ . . . فَإِذا لَم یَرَ العَبدُ لِنَفسِهِ فیما خَوَّلَهُ اللّهُ تَعالی مُلکا هانَ عَلَیهِ الإِنفاقُ فیما أَمَرَهُ اللّهُ تَعالی أَن یُنفِقَ فیهِ . (3)

62 / 3لا مَلِکَ إلاّ هُوَالکتاب«هُوَ اللَّهُ الَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ» . (4)

.

1- .جامع الأخبار : ص 202 ح 492 .
2- .أعلام الدین : ص 269 عن عیسی بن موسی ، بحار الأنوار : ج 103 ص 16 ح 74 .
3- .مشکاه الأنوار : ص 563 ح 1901 عن عنوان البصری ، بحار الأنوار : ج 1 ص 225 ح 17 .
4- .الحشر : 23 . راجع : الجمعه : 1 .

ص: 47



62 / 3 فرمان روایی جز او نیست

جامع الأخبار:خدای متعال فرمود: «همه دارایی ها مالِ من است و نیازمندان ، نانخوران من و ثروتمندان ، کارگزاران من هستند . پس کسی که در مورد دارایی من نسبت به اهل خانه من دریغ کند، او را وارد آتش خواهم کرد و باکی ندارم».

امام صادق علیه السلام:همه دارایی ها ، دارایی خدای عز و جل است . آن را در نزد بندگانش امانت نهاده است و به آنها فرمان داده که با میانه روی از آن بخورند و با میانه روی از آن بیاشامند و با میانه روی از آن بپوشند و با میانه روی با آن ازدواج کنند و با میانه روی به آن [ بر مرکب ] سوار شوند و غیر از این نیازها [هرچه اضافه بمانَد ]را به مؤمنانِ نیازمند برگردانند . پس کسی که از این فرمان تجاوز کند، خوردن و آشامیدن و پوشیدن و وصلت کردن و سواری کردن از طریق این دارایی ها برای او حرام خواهد بود.

امام صادق علیه السلام چون به ایشان گفته شد : حقیقت پرستش چیست؟ : سه چیز است: بنده ، آنچه را خدا به او بخشیده، دارایی خود نداند ؛ چرا که بندگان ، دارایی ندارند و همه دارایی ها را از آنِ خدا می دانند و آن را در همان مواردی که خدای متعال به ایشان فرمان داده ، مصرف می کنند... پس هنگامی که بنده ، آنچه را خدای متعال به او سپرده ، دارایی خود نداند، خرج کردن در مواردی که خدای متعال فرمان داده ، بر او آسان خواهد شد.

62 / 3فرمان روایی جز او نیستقرآن«اوست خدایی که جز او خدایی نیست؛ فرمان روای پاک» .

.


ص: 48

«فَتَعَلَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ» . (1)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فیما عَلَّمَهُ جَبرَئیلُ علیه السلام مِنَ الدُّعاءِ : أَنتَ مَلِکُ مَن فِی السَّماواتِ ، ومَلِکُ مَن فِی الأَرضِ ، لا مَلِکَ فیهِما غَیرُکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله:اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلی رَجُلٍ تَسَمّی بِمَلِکِ الأملاکِ ، لا مُلکَ إلاَّ لِلّهِ عز و جل. (3)

عنه صلی الله علیه و آله:أَغیَظُ رجُلٍ عَلَی اللّهِ یَومَ القِیامَهِ وأَخبَثُهُ وأَغیَظُهُ عَلَیهِ رَجُلٌ کانَ یُسمَّی مَلِکَ الأَملاکِ ، لامَلِکَ إِلاّ اللّهُ عز و جل . (4)

.

1- .طه : 114 .
2- .الاقبال: ج 1 ص 239 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق علیه السلام ، جمال الاُسبوع: ص 126 من دون إسناد إلی المعصوم ، بحار الأنوار: ج 98 ص 11 ح 2 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 550 ح 10388 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 306 ح 7724 کلاهما عن أبی هریره ، کنز العمّال : ج 10 ص 380 ح 29887 .
4- .صحیح مسلم : ج 3 ص 1688 ح 21 عن أبی هریره ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 194 ح 8182 ، کنز العمّال : ج 16 ص 426 ح 45245 .

ص: 49

«پس بلند مرتبه است خدا؛ فرمان روای برحق» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله از جمله دعایی که جبرئیل علیه السلام به او آموخت : تویی فرمان روای هر که در آسمان هاست و فرمان روای هر که در زمین است . در آن دو ، فرمان روایی جز تو نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:خدا بر مردی که فرمان روایِ فرمان روایان (شاهنشاه) نامیده می شود ، سخت خشمناک است. فرمان روایی جز برای خدا نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:مغضوب ترین و خبیث ترین مرد در روز قیامت نزد خدا ، مردی است که فرمان روایِ فرمان روایان (شاهنشاه) نامیده می شود. فرمان روایی جز خدا نیست.

.


ص: 50

الفصل الثالث والستون: المؤمنالمؤمن لغهً«المؤمن» اسم فاعل من آمن ، یُؤمن ، من مادّه «أَمن» وهو أَصلان متقاربان : أَحدهما الأَمانه التی ضدّ الخیانه ومعناها سکون القلب ، والآخر التصدیق (1) . أَمِنَ منه مثل سَلِمَ منه وزنا ومعنیً . والأَصل أَن یُستعمَل فی سکون القلب (2) . والأَمن : ضدّ الخوف (3) . قال ابن الأَثیر : فی أَسماء اللّه تعالی «المؤمن» هو الذی یصدق عبادَه وعده ، فهو من الإیمان : التصدیق؛ أَو یؤمِّنهم فی القیامه من عذابه ، فهو من الأَمان ، والأَمن ضدّ الخوف (4) .

المؤمن فی القرآن والحدیثلقد أُسندت مشتقّات «الأَمن» إِلی اللّه سبحانه فی القرآن الکریم أَربع مرّات (5) ، وقد وردت صفه «المؤمن» مرّهً واحدهً فی قوله تعالی : «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَمُ الْمُؤْمِنُ» (6) ، کما رأَینا فی البحث اللغویّ أَنّ المؤمن یمکن أَن یکون بمعنی المصدِّق ، وبمعنی المؤمن الذی یُعطی الأَمان ، وهذا المعنی هو المقصود فی الآیات والأَحادیث . وقد جاء فی الحدیث : «سُمِّیَ الباری عز و جلمُؤمِنا لِأَنَّهُ یُؤمِنُ مِن عَذابِهِ مَن أَطاعَهُ» (7) .

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 1 ص 133 .
2- .المصباح المنیر : ص 24 .
3- .الصحاح : ج 5 ص 2071 .
4- .النهایه : ج 1 ص 69. راجع : معجم مقاییس اللغه : ج 1 ص 135 .
5- .آل عمران : 154 ؛ الأنفال : 11 ؛ النور : 55 ؛ قریش : 4 .
6- .الحشر : 23 .
7- .راجع : ص 52 ح 5204 .