گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد هفتم
فصل هشتاد و هشتم : وَدود



واژه شناسی «وَدود»

ودود، در قرآن و حدیث

فصل هشتاد و هشتم : وَدودواژه شناسی «وَدود»صفت «ودود» ( دوستدار)، [بر وزنِ] «فعول» به معنای «فاعل» و از ریشه «ودد» است که بر دوست داشتن دلالت می کند و در معنای آرزو کردن نیز به کار می رود. گفته می شود: «وَددتُه» یعنی: او را دوست داشتم. همچنین گفته می شود: «وددتُ أنّ ذاک کان ؛ یعنی آرزو داشتم چنان می بود»، هنگامی که آرزوی چیزی در میان باشد. «وُدّ» بر دوست داشتن دلالت می کند و «وَداده» بر آرزو کردن. ابن اثیر گفته است: در صفات خدای متعال، «ودود» یا بر وزن «فعول» به معنای «مفعول» است، یعنی: در دل های پیروانش محبوب است، یا بر وزن «فعول» به معنای «فاعل» است، یعنی: بندگان شایسته اش را دوست دارد، به این معنا که از آنان خشنود است.

ودود، در قرآن و حدیثصفت «ودود» در قرآن کریم یک بار با صفت «رحیم» و یک بار با صفت «غفور» به کار رفته است . صفت «ودود» در آیات و احادیث، بر وزن «فعول» به معنای «فاعل» است، نه «مفعول»، و بر دوستی خدا نسبت به بندگانش دلالت می کند. آنچه این مطلب را تأیید می کند، آن است که این صفت، همراه با صفت هایی همچون: «رحیم (آمرزنده)» و «غفور (مهربان)» (هر کدام یک بار) که معنای فاعلی دارند به کار رفته است.

.


ص: 336

88 / 1الرَّحیمُ الوَدودُالکتاب«وَ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ» . (1)

«إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعِیدُ * وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ» . (2)

الحدیثالإمام زین العابدین علیه السلام فی مُناجاهِ المُریدینَ : فَیامَن هُوَ عَلَی المُقبِلینَ عَلَیهِ مُقبِلٌ، وبِالعَطفِ عَلَیهِم عائِدٌ مُفضِلٌ ، وبِالغافِلینَ عَن ذِکرِهِ رَحیمٌ رَؤوفٌ، وبِجَذبِهِم إِلی بابِهِ وَدودٌ عَطوفٌ. (3)

الإمام الکاظم علیه السلام :أَستَغفِرُ اللّهَ رَبّی وأَتوبُ إِلَیهِ إِنَّ رَبّی قَریبٌ مُجیبٌ، أَستَغفِرُ اللّهَ رَبّی وأَتوبُ إِلَیهِ إِنَّ رَبّی رَحیمٌ وَدودٌ، أَستَغفِرُ اللّهَ رَبّی وأَتوبُ إِلَیهِ إِنَّهُ کانَ غَفّارا. (4)

.

1- .هود: 90 .
2- .البروج 13 و 14 .
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 147 ح 21 .
4- .تهذیب الأحکام : ج 3 ص 115 ح 266 عن علیّ بن رئاب ، مصباح المتهجّد: ص 615 ح 697، الإقبال : ج 1 ص 207 عن الإمام زین العابدین علیه السلام، بحار الأنوار : ج 98 ص 104 ح 3 .

ص: 337



88 / 1 مهربانِ دوستدار

88 / 1مهربانِ دوستدارقرآن«و از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آن گاه به سوی او باز گردید. بی گمان، پروردگار من، مهربان و دوستدار است» .

«هم اوست که آغاز می کند و باز می گرداند . و اوست آمرزنده دوستدار» .

حدیثامام زین العابدین علیه السلام در نیایشِ خدا خواهان : پس، ای کسی که بر رو آورندگان به او، روی آورنده است، و با عنایت به آنها بازگشت کننده و بیش از استحقاق [ آنان ]، بخشنده است، و به کسانی که از یاد خدا غافل اند، مهربان و مهروز است، و به کشیدن آنها به سوی درگاهش دوستدار و دلسوز است!

امام کاظم علیه السلام:از خدا که پروردگار من است، آمرزش می خواهم و به سوی او باز می گردم، که پروردگار من، نزدیک و پاسخ دهنده است. از خدا که پروردگار من است، آمرزش می خواهم و به سوی او باز می گردم، که پروردگار من، مهربان و دوستدار است. از خدا که پروردگار من است، آمرزش می خواهم و به سوی او باز می گردم، که او آمُرزگار است.

.


ص: 338

88 / 2الوَدودُ المُتَوَحِّدُرسول اللّه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ : أَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الوَدودِ المُتَوَحِّدِ یا أللّهُ ، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الرَّشیدِ مُرشِدَنا یا أللّهُ، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الواهِبِ الموهِبِ یا وَهّابُ یا أللّهُ، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الغائِبِ فی خَزائِنِ الغَیبِ یا عَلاّمَ الغُیوبِ یا أللّهُ. (1)

88 / 3الوَدودُ العَلِیُّالإمام علیّ علیه السلام فی حَدیثٍ طَویلٍ : وَاللّهُ تَعالی یَقولُ: وعِزَّتی وجَلالی وَارتِفاعِ مَکانی، إِنّی لا أُعَذِّبُ أَحدَا مِن خَلقی إِلاّ بِحُجَّهٍ وبُرهانٍ وعِلمٍ وبَیانٍ، لِأَنَّ رَحمَتی سَبَقَت غَضَبی، وکَتَبتُ الرَّحمَهَ عَلَیَّ، فَأَنَا الرَّاحِمُ الرَّحیمُ ، وأَنَا الوَدودُ العَلِیُّ، وأَنَا المَنّانُ العَظیمُ، وأَنَا العَزیزُ الکَریمُ، فَإِذا أَرسَلتُ رَسولاً أَعطَیتُهُ بُرهانا وأَنزَلتُ عَلَیهِ کِتابا . فَمَن آمَنَ بی وبِرَسولی فَأُولئِکَ هُمُ المُفلِحونَ الفائِزونَ، ومَن کَفَرَ بی وبِرَسولی فَأُولئِکَ هُمُ الخاسِرونَ الَّذینَ استَحَقّوا عَذابی. (2)

.

1- .البلد الأمین : ص 417، بحار الأنوار : ج 93 ص 262 ح 1 .
2- .بحار الأنوار : ج 42 ص 53 ح 1 عن الأصبغ بن نباته .

ص: 339



88 / 2 دوستدار یگانه

88 / 3 دوستدار بلندمرتبه

88 / 2دوستدار یگانهپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا : از تو می خواهم به نامت، ای دوستدار و ای یگانه، ای خدا! و از تو می خواهم به نامت، ای نیکو تقدیر کننده و ای راهنمای ما، ای خدا! و از تو می خواهم به نامت ، ای بی مزدْ بخشنده و ای بخششگر بی پاداش و ای بی مزدْ بسیار بخشنده، ای خدا! و از تو می خواهم به حقّ آن نامت که در خزانه های غیب، پنهان است، ای بسیار دانا به نهان ها، ای خدا!

88 / 3دوستدار بلندمرتبهامام علی علیه السلام در حدیثی طولانی : و خدای متعال می فرماید: «به عزّت و شُکوهم و بلندی مرتبه ام، سوگند که من کسی از آفریدگانم را عذاب نمی کنم، مگر با دلیل و برهان و آگاهی و سخن روشن؛ زیرا رحمت من بر خشمم پیشی جسته، و رحمت را بر خود لازم کرده ام. پس منم رحم کننده و مهربان، و منم دوستدار بلندمرتبه، و منم گشاده دستِ سترگ، و منم شکست ناپذیر و بزرگوار. پس آن گاه که فرستاده ای فرستادم، به او برهان دادم و بر او کتابْ نازل کردم. پس کسانی که به من و فرستاده ام ایمان آوردند، آنان، همان رستگاران و نجات یافتگان اند، و کسانی که به من و فرستاده ام کفر ورزیدند، آنان، همان زیانکارانی هستند که سزاوار عذاب من شده اند».

.


ص: 340

الفصل التاسع والثمانون: الوکیلالوکیل لغهً«الوکیل» علی وزن فعیل مشتقّ من «وکل» وهو یدلّ علی اعتماد غیرک فی أَمرک ، والتوکّل هو إِظهار العجز فی الأَمر والاعتماد علی غیرک ، وقد سمّی الوکیل ؛ لأَنّه یوکل إلیه الأَمر (1) . قال الفیومیّ : الوکیل ، فعیل بمعنی مفعول ؛ لأنّه موکول إِلیه ، ویکون بمعنی فاعل إذا کان بمعنی الحافظ ، ومنه «حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ» (2) . (3) قال ابن الأَثیر : فی أَسماء اللّه تعالی «الوکیل» هو القیّم الکفیل بأرزاق العباد ، وحقیقته أنّه یستقلّ بأمر الموکول إلیه (4) . وقیل : الوکیل : الکافی (5) .

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 6 ص 136 ، راجع : الصحاح : ج 5 ص 1844 .
2- .آل عمران : 173 .
3- .المصباح المنیر : ص 670 .
4- .النهایه : ج 5 ص 221 .
5- .لسان العرب : ج 11 ص 734 .

ص: 341



فصل هشتاد و نهم : وکیل

واژه شناسی «وکیل»

فصل هشتاد و نهم : وکیلواژه شناسی «وکیل»صفت «وکیل»، بر وزن «فعیل» ، از ریشه «وکل» برگرفته شده است که بر اعتماد کردن به دیگری در کاری دلالت می کند، و توکّل، به معنای ابراز ناتوانی در کار و اعتماد کردن به دیگری است و شخص، از آن رو «وکیل» نامیده می شود که کار به او واگذار می گردد. فَیّومی گفته است: وکیل، بر وزن «فعیل» به معنای «مفعول» است؛ زیرا کارها به او واگذار شده است و به معنای «فاعل» است، آن گاه که به معنای نگهدار باشد و از همین معناست این آیه شریف: «خدا ، ما را بس است و نیکو وکیلی است» . ابن اثیر گفته است: وکیل، در نام های خدای متعال، به معنای کسی است که سرپرست و عهده دار روزیِ بندگان است، و حقیقت آن، این است که وکیل، عهده دار کاری است که به او واگذار شده است . نیز گفته شده که وکیل به معنای بَسَنده (کفایت کننده) است.

.


ص: 342

الوکیل فی القرآن والحدیثلقد نُسبت مشتقّات مادّه «وکل» إِلی اللّه سبحانه خمس وخمسین مرّهً فی القرآن الکریم ، ووردت صفه «الوکیل» فیه ستّ مرّات فی مثل قوله تعالی : «کَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً» (1) ، وثلاث مرّات بلفظ «عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ وَکِیلٌ» (2) ، ومرّتین بشکل «عَلَی مَا نَقُولُ وَکِیلٌ» (3) ، ومرّهً واحدهً بصوره «حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ» (4) ، ومرّهً واحدهً بشکل «فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً» (5) ، ومرّهً واحدهً بلفظ «أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکِیلاً» (6) ، وکما قیل فی البحث اللغویّ فإنّ صفه «الوکیل» یمکن أن تکون بصیغه المفعول ومعناها «الشخص الذی توکل إلیه الأُمور» ، ویمکن أن تکون بصیغه الفاعل أَیضا ومعناها الحافظ والقیّم والکفیل والکافی . من جهه أُخری یتسنّی لنا أن ننظر إلی صفه «الوکیل» من الوجهه التکوینیّه والتشریعیّه ، فوکاله اللّه من الوجهه التشریعیّه بمعنی أنّ المؤمنین یوکلون أُمورهم إلی اللّه ویثقون به ویتبعون تعالیم رسله ، وقوله تعالی : «رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً» (7) یشیر إلی هذا النوع من الوکاله . أَمّا الوکیل من الوجهه التکوینیّه فبمعنی أنّ أُمور الموجودات فی العالم من حیث التکوین ، أی : الخلقه والحفظ والتدبیر ، بید اللّه تعالی . ولا صله لهذا النوع من وکاله اللّه بإراده النَّاس واختیارهم ، وللّه کلّ ما یتعلّق بهذا الضرب من الوکاله ، والآیه الکریمه «وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ وَکِیلٌ» 8 تدلّ علی هذه الوکاله التکوینیّه للّه تعالی .

.

1- .النساء : 81 ، 132 ، 171 ، الأحزاب : 3 ، 48 ، الإسراء : 65 .
2- .الأنعام : 102 ، هود : 12 ، الزمر : 62 .
3- .یوسف : 66 ، القصص : 28 .
4- .آل عمران : 173 .
5- .المزمّل : 9 .
6- .الإسراء : 2 .
7- .الأنعام : 102 .

ص: 343



وکیل، در قرآن و حدیث

وکیل، در قرآن و حدیثدر قرآن کریم، برگرفته ها از ریشه «وکل» 55 بار به خدای سبحان نسبت داده شده است و صفت «وکیل»، شش بار مانند این آیه: «خدا وکیلی بسنده است» ، سه بار به صورت: «بر هر چیزی وکیل است» ، دو بار به صورت: «بر آنچه می گوییم، وکیل است» ، یک بار به صورت: «خدا ما را بس است و نیکو وکیلی است» ، یک بار به صورت: «او را وکیل بگیر» ، و یک بار به صورت: «که جز مرا وکیل نگیرید» ، به کار رفته است. همان طور که در بحث لغوی گفته شد، صفت «وکیل»، هم می تواند به صورت مفعولی (به معنای شخصی که کارها به او واگذار می شود) باشد و هم به صورت فاعلی (به معنای نگهدار، سرپرست، ضامن و بسنده). از جهت دیگر، صفت وکیل را می توان از جهت تکوینی و تشریعی مورد توجه قرار داد. وکیل بودن خدا ، به لحاظ تشریعی ، به این معناست که مؤمنان ، امور خود را به خدا واگذار می کنند و به او اعتماد می ورزند و از آموزه های رسولان او پیروی می کنند. این سخن خدای متعال: «پروردگار مشرق و مغرب است و خدایی جز او نیست . پس ، او را وکیل بگیر» ، به این نوع از وکالت اشاره دارد. وکیل به لحاظ تکوینی نیز به این معناست که امور موجودات از لحاظ تکوینی، یعنی آفرینش و نگهداری و تدبیر، در دست خداست. این نوع وکالت ، ارتباطی با اراده و اختیار انسان ها ندارد، و خدا ، این نوع وکالت را نسبت به همه چیز دارد . آیه کریمِ : «و او بر هر چیزی وکیل است» ، بر وکالت تکوینی خدای متعال ، دلالت می کند.

.


ص: 344

89 / 1هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ وَکیلٌ«ذَ لِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ خَلِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ وَکِیلٌ» . (1)

89 / 2نِعمَ الوَکیلُالکتاب«الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَنًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ» . (2)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :آخِرُ ما تَکَلَّمَ بِهِ إِبراهیمُ علیه السلام حینَ أُلقِیَ فِی النَّارِ : «حَسبی اللّهُ ونِعمَ الوَکِیل» . (3)

.

1- .الأنعام: 102 ، راجع : هود: 12، الزمر: 62، یوسف: 66، القصص: 28 .
2- .آل عمران: 173 .
3- .تاریخ بغداد : ج 9 ص 118 الرقم 4728 ، تاریخ دمشق : ج 6 ص 190 ح 1461 کلاهما عن أبی هریره ، کنزالعمّال : ج 11 ص 483 ح 32285 .

ص: 345



89 / 1 او بر هر چیزی وکیل است

89 / 2 نیکو وکیلی است

89 / 1او بر هر چیزی وکیل است«این است اللّه ، پروردگار شما . خدایی جز او نیست . آفریدگار همه چیز است . پس ، او را بپرستید ، و او بر هر چیزی وکیل است» .

89 / 2نیکو وکیلی استقرآن«کسانی که مردم به آنها گفتند: «مردم برای [جنگ با] شما گرد آمده اند . پس، از آنها بترسید» ، این ، بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و نیکو وکیلی است» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله:آن گاه که ابراهیم علیه السلام در آتشْ پرتاب شد، واپسین سخن او این بود: «خدا مرا بس است و نیکو وکیلی است» .

.


ص: 346

صحیح البخاری عن ابن عبّاس :«حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ» قالَها إِبراهیمُ علیه السلامحینَ أُلقِیَ فِی النّارِ ، وقالَها مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حینَ قالوا : «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَنًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ» (1) . (2)

تنبیه الخواطر فی قَولِ إِبراهیمَ علیه السلام : «حسبی اللّه ونعم الوکیل» : أنّه قالَ ذلِکَ حینَ اُرمِیَ بِهِ . (3)

89 / 3کَفی بِهِ وَکیلاًالکتاب«وَیَقُولُونَ طَاعَهٌ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنْ عِندِکَ بَیَّتَ طَائِفَهٌ مِّنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَاللَّهُ یَکْتُبُ مَا یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً» . (4)

الحدیثالإمام زین العابدین علیه السلام فی المُناجاهِ الإِنجیلِیَّهِ : لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ ، عَلَیکَ أَعتَمِدُ وبِکَ أَستَعینُ ، وأَنتَ حَسبی وکَفی بِکَ وَکیلاً . (5)

.

1- .آل عمران : 173 .
2- .صحیح البخاری : ج 4 ص 1662 ح 4287 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 326 ح 3167 ، السنن الکبری للنسائی : ج 6 ص 154 ح 10439 کلاهما نحوه ، تاریخ مدینه دمشق : ج 6 ص 189؛ مجمع البیان : ج 2 ص 889 نحوه .
3- .تنبیه الخواطر : ج 1 ص 222 .
4- .النساء: 81 . راجع : النساء: 132 و 171 ، الإسراء: 65، الأحزاب: 3 و 48 .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 158 ح 22 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین .

ص: 347



89 / 3 او وکیلی بسنده است

صحیح البخاری به نقل از ابن عبّاس : [ جمله ] «خدا ما را بس است و نیکو وکیلی است» را ابراهیم علیه السلامآن گاه که در آتشْ پرتاب شد ، گفت و محمّد صلی الله علیه و آلهآن گاه گفت که [به او ]گفتند: « «مردم برای [جنگ با] شما گرد آمده اند . پس، از آنها بترسید» .این ، بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و نیکو وکیلی است» .

تنبیه الخواطر در مورد سخن ابراهیم علیه السلام که : «خدا ، مرا بس است و نیکو وکیلی است» : این سخن ، وقتی بود که ابراهیم علیه السلام در آتش انداخته شد .

89 / 3او وکیلی بسنده استقرآن«و [در حضور تو] می گویند: فرمان برداریم . پس چون از نزد تو بیرون می شوند، گروهی از آنان در شب ، جز آنچه را می گویند ، در سر می پرورانند، و خدا آنچه را در شب در سر می پرورانند، می نویسد. پس ، از آنان روی بگردان و بر خدا توکّل کن، و البتّه خدا وکیلی بَسَنده است» .

حدیثامام زین العابدین علیه السلام در مناجات «اِنجیلیّه» : خدایی جز تو نیست . به تو تکیه می کنم و از تو یاری می خواهم، و تو مرا کفایت می کنی و وکیلی بسنده ای.

.


ص: 348

89 / 4اِتَّخِذهُ وَکیلاًالکتاب«رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً» . 1

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی حَدیثِ المِعراجِ : نادانی رَبّی جَلَّ جَلالُهُ : یا مُحَمَّدُ ، أَنتَ عَبدی وأَنَا رَبُّکَ ، فَلی فَاخضَع ، وإِیّایَ فَاعبُد ، وعَلَیَّ فَتَوَکَّل ، وبی فَثِق . (1)

عنه صلی الله علیه و آله فی دُعاءِ الجَوشَنِ الکَبیرِ : یا مَن لا یُتَوَکَّلُ إِلاّ عَلَیهِ . (2)

89 / 5لا تَتَّخِذ مِن دونِهِ وَکیلاًالکتاب«وَ ءَاتَیْنَا مُوسَی الْکِتَبَ وَ جَعَلْنَهُ هُدًی لِّبَنِی إِسْرَ ءِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکِیلاً» . (3)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 731 ح 1002 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 18 ص 341 ح 49 .
2- .بحار الأنوار : ج 94 ص 389 .
3- .الإسراء : 2 .

ص: 349



89 / 4 او را وکیل بگیر

89 / 5 جز او کسی را وکیل نگیر

89 / 4او را وکیل بگیرقرآن«پروردگار مشرق و مغرب است . خدایی جز او نیست . پس ، او را وکیل بگیر» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حدیث معراج : پروردگارم مرا ندا کرد : «ای محمّد ! تو بنده منی و من ، پروردگار توام . پس در برابرم فروتنی کن و مرا پرستش کن و به من توکّل کن و به من اعتماد نما» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعای جوشن کبیر : ای کسی که جز او به کسی توکّل نمی شود !

89 / 5جز او کسی را وکیل نگیرقرآن«و به موسی کتاب دادیم و آن را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم [و گفتیم] که : جز من ، وکیلی نگیرید» .

.


ص: 350

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَتَّکِل إِلی (1) غَیرِ اللّهِ ، فَیَکِلَکَ اللّهُ إِلَیهِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فی عَهدِهِ إِلی بَعضِ عُمّالِهِ وقَد بَعَثَهُ عَلَی الصَّدَقَهِ : أَمَرَهُ بِتَقوَی اللّهِ فی سرائِرِ أَمرِهِ وخَفِیّاتِ عَمَلِهِ ، حَیثُ لا شَهیدَ غَیرُهُ ، ولا وَکیلَ دونَهُ . (3)

.

1- .کذا فی المصدر والصحیح «علی» .
2- .مستدرک الوسائل : ج 11 ص 217 ح 12790 نقلاً عن القطب الراوندی فی لبّ اللباب .
3- .نهج البلاغه : الکتاب 26 ، مستدرک الوسائل : ج 7 ص 72 ح 7677 .

ص: 351

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله:به غیر خدا اعتماد نکن ؛ چرا که [ در این صورت ، ] خدا تو را به او می سپارد.

امام علی علیه السلام در فرمانش به یکی از کارگزارانش، هنگامی که او را برای گرفتن زکات فرستاد : [ امیر مؤمنان ، ] او را به پروا کردن از خدا، در کارهای نهان و کرده های پنهانش فرمان می دهد ؛ چرا که گواه و وکیلی جز خدا نیست.

.


ص: 352

الفصل التسعون: الولیّالولیّ لغهً«الولیّ» علی وزن فعیل مشتقّ من «ولی» بمعنی القرب والدنوّ (1) . قال الفیومیّ : «الولیّ» فعیل بمعنی فاعل من «ولیه» إِذا قام به ، ومنه «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ ءَامَنُوْ» (2) ... و«الولیّ» بمعنی مفعول فی حقّ المطیع فیقال : المؤمن ولیّ اللّه (3) . قال ابن الأَثیر : فی أَسماء اللّه تعالی «الولیّ» هو الناصر . وقیل : المتولّی لأُمور العالم والخلائق ، القائم بها (4) .

الولیّ فی القرآن والحدیثإِنّ مشتقّات مادّه «ولی» قد نسبت إِلی اللّه تعالی زُهاء ستّ وأَربعین مرّه ، وقد وردت صفه «الولیّ» بصیغه الإفراد والجمع ثلاثا وعشرین مرّهً ، کما حصرت سبعُ آیات صفه «الولیّ» مع صفه «النَّصیر» فی اللّه عز و جل (5) ، کما انحصرت الولایه فی اللّه تعالی فی أَربع آیات (6) ، وقد ذکرت عشر آیات أَنّ اللّه ولیّ المؤمنین والخاصّه من النَّاس (7) ، وجاءت صفه «الولیّ» مع صفه «الحمید» فی آیه واحده (8) ، وورد تعبیر «کفی باللّه ولیّا» فی آیه واحده أَیضا (9) . عندما تنسب الآیات والأَحادیث صفه «الولیّ» إِلی اللّه ، فهی ترید القائم بالأُمور ، أمّا مناسبه هذا المعنی للمعنی الأَصلیّ لمادّه «ولی» أی : القرب والدنوّ ، فیبدو أنّ بین الولیّ بمعنی الفاعل ، والولیّ بمعنی المفعول قُربا ؛ لأنّ الولیّ بمعنی المفعول یتبع الولیّ بمعنی الفاعل ، فلا افتراق ولا انفصال بینهما ، بل بینهما فی الحقیقه صله إِشراف وطاعه ودّیّه قائمه علی الاعتقاد . إنّنا نلاحظ فی بعض الآیات والأَحادیث أنّ الولایه قد انحصرت فی اللّه وحده حینا ، وولایته سبحانه بالنسبه إِلی جمیع الموجودات هی المقصوده حقّا ، لکنّها اختصّت بثلّه خاصّه کالمؤمنین حینا آخر ، فیتسنی لنا أن نقول فی هذا المجال أنّ ولایه اللّه تنقسم إلی ولایه عامّه وولایه خاصّه ، فولایته العامّه سبحانه تشمل جمیع الموجودات ، ذلک أنّه تعالی قائم بأُمور جمیع الموجودات فی العالم . أمّا ولایته الخاصّه فتقتصر علی من رضی بولایته الشرعیّه جلّ شأنه واتّبع تعالیمه وأَحکامه طوعا ، ویتولّی اللّه تعالی ولایته بالنسبه إلی أَمثال هؤلاء عن طریق إِرسال الرسل وإِنزال الشرائع ، وکذلک الإمدادات الخاصّه .

.

1- .الصحاح : ج 6 ص 2528 ، معجم مقاییس اللغه : ج 6 ص 141 ، المصباح المنیر : ص 672 .
2- .البقره : 257 .
3- .المصباح المنیر : ص 672 .
4- .النهایه : ج 5 ص 227 .
5- .البقره : 107 ، التوبه : 116 ، الکهف : 26؛ العنکبوت : 22 ، الأحزاب : 65 ، 17 ، الشوری : 31 .
6- .الأنعام : 51 ، 70 ، هود : 113 ، الشوری : 9 .
7- .البقره : 257 ، آل عمران : 68 ، 122 ، النساء : 173 ، المائده : 55 ، الأنعام : 127 ، الأعراف : 196 ، سبأ : 41 ، الجاثیه : 19 ، یوسف : 101 .
8- .الشوری : 28 .
9- .النساء : 45 .

ص: 353



فصل نودم : ولیّ

واژه شناسی «ولیّ»

ولیّ ، در قرآن و حدیث

فصل نودم : ولیّواژه شناسی «ولیّ»صفت «ولیّ» (سرپرست) » ، بر وزن «فعیل» است که از ریشه «ولی» به معنای قُرب و نزدیکی برگرفته شده است. فیّومی گفته است: ولیّ، بر وزن «فعیل» به معنای «فاعل»، از «وَلِیَه ؛ سرپرست او شد» برگرفته شده است و از همین معناست «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ ءَامَنُوا ؛ خدا سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند» ... و «ولیّ» به معنای «مفعول» ، در مورد شخص فرمان بردار به کار می رود و [با این معنا] گفته می شود: «المؤمن ولیّ اللّه » ؛ یعنی مؤمن ، تحت سرپرستی خداست . ابن اثیر گفته است: ولیّ ، در نام های خدا ، به معنای یاری رسان است و گفته شده به معنای سرپرست و عهده دار کارهای جهان و آفریدگان است.

ولیّ ، در قرآن و حدیثدر قرآن کریم ، برگرفته ها از ریشه «ولی» ، 46 بار به خدا نسبت داده شده است و صفت «ولیّ» به صورت مفرد و جمع ، 23 بار به کار رفته است : در هفت آیه، صفت «ولیّ» همراه با صفت «نصیر» به خدا اختصاص داده شده است ، همان طور که در چهار آیه ، «سرپرستی» ، در خدای متعال منحصر شده است. ده آیه خدا را سرپرست مؤمنان و گروه خاصّی از مردم ذکر کرده است و در یک آیه صفت «ولیّ» همراه با صفت «حمید» و در یک آیه ، جمله «کَفَی بِاللَّهِ وَلِیّا ؛ خدا ، برای سرپرستی ، بسنده است» آمده است. در آیات و احادیث ، وقتی صفت «ولیّ» به خدا نسبت داده می شود ، مقصود ، این است که او سرپرست کارهاست. در مورد مناسبت این معنا با معنای اصلی ریشه «ولی»، یعنی قُرب و نزدیکی، چنین می نماید که میان ولیّ به معنای فاعل (سرپرست) و ولیّ به معنای مفعول (سرپرستی شده / فرمان بردار) نزدیکی وجود دارد ؛ زیرا «ولیّ» به معنای مفعول، از «ولیّ» به معنای فاعل ، دنباله روی می کند و میان آن دو ، فاصله و جدایی نمی افتد ؛ بلکه در واقع ، میان این دو ، رابطه سرپرستی و فرمان برداری دوستانه و مبتنی بر اعتقاد وجود دارد. در آیات و احادیث ، گاه ولایت (سرپرستی) ، در خدا منحصر شده است که در واقع ، سرپرستی خدا نسبت به همه موجودات ، مورد نظر است ؛ امّا گاه ، سرپرستی خدا مختصّ عدّه ای خاص (مثل مؤمنان) دانسته شده است. در این باره می توان گفت: ولایت خدا به دو قسم ولایت عام و ولایت خاص ، تقسیم می شود. ولایت عامّ خدای سبحان ، شامل همه موجودات می شود ؛ چرا که خدا ، سرپرست همه موجودات جهان است ؛ امّا ولایت خاصّ خدا ، تنها شامل کسانی می شود که با خشنودی ، ولایت شرعی خدا را قبول کرده اند و از فرمان های او پیروی می کنند، و خدا نیز از طریق فرستادن پیامبران و شریعت ها و نیز امدادهای خاص، سرپرستی خود را در باره این افراد ، اجرا می کند.

.


ص: 354

. .


ص: 355

. .


ص: 356

90 / 1هُوَ الوَلِیُّالکتاب«أَمِ اتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتَی وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ» . (1)

«قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فَاطِرِ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ یُطْعِمُ وَلاَ یُطْعَمُ قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» . (2)

«هُنَالِکَ الْوَلَیَهُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَ خَیْرٌ عُقْبًا» . (3)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :مولایَ یا مولایَ أَنتَ المَولی وأَنَا العَبدُ، وهَل یَرحَمُ العَبدَ إِلاَّ المَولی. (4)

الإمام زین العابدین علیه السلام :اللّهُمَّ أَنتَ الوَلِیُّ المُرشِدُ، وَالغَنِیُّ المُرفِدُ (5) ، وَالعَونُ المُؤَیِّدُ. (6)

.

1- .الشوری: 9 .
2- .الأنعام: 14 .
3- .الکهف: 44 .
4- .المزار الکبیر: ص 174، المزار للشهید الأوّل: ص 249، بحار الأنوار : ج 94 ص 110 ح 15 .
5- .الرِّفْدُ: العَطَاءُ والصِّلَهُ (الصحاح: ج 2 ص 475) .
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 154 ح 22 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین .

ص: 357



90 / 1 او سرپرست است

90 / 1او سرپرست استقرآن«یا آنها جز خدا سرپرستانی گرفته اند ، در حالی که تنها خدا سرپرست است و اوست که مردگان را زنده می کند و او بر هر چیزی تواناست» .

«بگو: آیا جز خدا را سرپرست بگیرم ؛ همان که پدید آورنده آسمان ها و زمین است و می خوراند و خورانده نمی شود ؟ بگو: بی گمان ، من فرمان یافته ام که نخستین کسی باشم که [به فرمان او ]گردن نهاده است، و [خدا به من دستور داده که :] از مشرکان مباش» .

«آن جا ، سرپرستی ، از آنِ خدای حقّ است. او از جهت [دادن] پاداش، بهترین ، و از جهت [مشخّص کردن ]سرانجام، نیکوترین است» .

حدیثامام علی علیه السلام:سرور من، ای سرور من! تویی سرور و منم بنده، و آیا کسی جز سرور ، به بنده رحم می کند ؟!

امام زین العابدین علیه السلام:خدایا ! تویی سرپرست و راهنما، و بی نیاز و بخشنده، و یاور و پشتیبان .

.


ص: 358

90 / 2وَلِیُّ المُؤمِنینَالکتاب«إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَ هِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِیُّ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» . (1)

«إِنَّهُمْ لَن یُغْنُواْ عَنکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئا وَ إِنَّ الظَّلِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ» . (2)

«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَتِ أُوْلَئِِکَ أَصْحَبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَلِدُونَ» . (3)

«لَهُمْ دَارُ السَّلَمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیُّهُم بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» . (4)

«قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» . (5)

«بَلِ اللَّهُ مَوْلَاکُمْ وَهُوَ خَیْرُ النَّصِرِینَ» . (6)

«ثُمَّ رُدُّواْ إِلَی اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَسِبِینَ» . (7)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا وَلِیَّ المُؤمِنینَ أَنتَ المُستَعانُ، وعَلَیکَ المُعَوَّلُ (8) ، وإِلَیکَ المُشتَکی، وبِکَ المُستَغاثُ، وأَنتَ المُؤَمَّلُ وَالرَّجاءُ وَالمُرتَجی لِلآخِرَهِ وَالأُولی. (9)

.

1- .آل عمران: 68 .
2- .الجاثیه: 19 .
3- .البقره: 257 .
4- .الأنعام: 127 .
5- .التوبه: 51 . راجع : البقره: 286 .
6- .آل عمران: 150 . راجع : التحریم : 2 و 4 ، محمّد : 11 .
7- .الأنعام : 62 . راجع : یونس: 30 .
8- .عَوَّلْتُ علی الشیء : اعتمدت علیه (المصباح المنیر: ص 438) .
9- .البلد الأمین : ص 421، بحار الأنوار : ج 93 ص 267 ح 1 .

ص: 359



90 / 2 سرپرست مؤمنان

90 / 2سرپرست مؤمنانقرآن«بی گمان ، نزدیک ترین مردم به ابراهیم ، کسانی هستند که از او پیروی کردند و [ نیز] این پیامبر و آنان که ایمان آوردند ، و خدا سرپرست مؤمنان است» .

«آنها [ که آگاهی ندارند ، ] هرگز تو را از خدا بی نیاز نمی کنند، و برخی ستمکارانْ سرپرست برخی دیگرند، و خدا سرپرست پرهیزگاران است» .

«خدا ، سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند . او آنان را از تاریکی ها به روشنایی بیرون می برد و کسانی که کافر شده اند ، طاغوت ها ، سرپرست آنان اند که آنها را از روشنایی به تاریکی ها بیرون می برند . آنان ، همراهان آتش اند و در آن ، جاودان اند» .

«برای آنهاست سرای آرامش در نزد پروردگارشان، و او، به خاطر آنچه می کردند، سرپرست آنهاست» .

«بگو: به ما نمی رسد ، جز آنچه خدا برای ما نوشته است . او سرور ماست، پس مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند» .

«بلکه خدا سرور شماست، و او بهترین یاری رسان است» .

«آن گاه به سوی خدا که سرور حقیقی شان است، بازگردانده می شوند . بدانید که فرمان ، از آنِ اوست، و او پُرشتاب ترینِ شمارشگران است» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله:ای سرپرست مؤمنان ! تویی به یاری خواسته شده، که بر تو تکیه می شود، و به تو شکایت آورده می شود، و از تو دادرسی طلب می شود، وتویی آرزو و امید ، که در آخرت و دنیا امیدواری به توست .

.


ص: 360

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ أَنتَ ثِقَتی عِندَ شِدَّتی، ورَجائی عِندَ کُربَتی، وعُدَّتی عِندَ الأُمورِ الَّتی تَنزِلُ بی، فَأَنتَ وَلِیِّی فی نِعمَتی، وإِلهی وإِلهُ آبائی ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ. (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ أَنتَ ثِقَتی فی کُلِّ کَربٍ، وأَنتَ رَجائی فی کُلِّ شِدَّهٍ، وأَنتَ لی فی کُلِّ أَمرٍ نَزَلَ بی ثِقَهٌ وعُدَّهٌ، وکَم مِن کَربٍ... أَنزَلتُهُ بِکَ وشَکَوتُهُ إِلَیکَ راغِبا فیهِ إِلَیکَ عَمَّن سِواکَ فَفَرَّجتَهُ وکَشَفتَهُ، فَأَنتَ وَلِیُّ کُلِّ نِعمَهٍ وصاحِبُ کُلِّ حاجَهٍ ومُنتَهی کُلِّ رَغبَهٍ، فَلَکَ الحَمدُ کَثیرا ولَکَ المَنُّ فاضِلاً. (2)

الإمام علیّ علیه السلام : «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ» (3) ، لا نُشرِکُ بِاللّهِ شَیئا، ولا نِتَّخِذُ مِن دونِهِ وَلیّا . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وما فِی الأَرضِ، ولَهُ الحَمدُ فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ وهُوَ الحَکیمُ الخَبیرُ، «یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا یَعْرُجُ فِیهَا وَ هُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ» (4) . (5)

.

1- .مصباح المتهجّد: ص 16 ح 15، فلاح السائل: ص 145 ح 64 عن الحسن بن إبراهیم بن عبد اللّه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلامعنه صلی الله علیه و آله ، الدعوات: ص 232 ح 645، بحار الأنوار : ج 81 ص 243 ح 28 وراجع کتاب من لایحضره الفقیه: ج 4 ص 188 ح 5431 وکنز العمّال : ج 2 ص 236 ح 3909 .
2- .مهج الدعوات: ص 93، الکافی: ج 2 ص 578 ح 5 عن بکر بن محمّد عن الإمام الصادق علیه السلام، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 84 ح 239 عن علیّ بن عبد اللّه عن أبیه عن جدّه عن الإمام الحسین عن الإمام علیّ علیه السلام، الأمالی للمفید: ص 273 ح 4 عن الریّان بن الصلت عن الإمام الرضا علیه السلام ، الإرشاد : ج 2 ص 96 عن الإمام زین العابدین عن الإمام الحسین علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 211 ح 4 .
3- .الأنعام : 1 .
4- .سبأ : 2 .
5- .کتاب من لایحضره الفقیه: ج 1 ص 514 ح 1482 ، مصباح المتهجّد: ص 659 ح 728 عن عبد اللّه الأزدی ، بحار الأنوار : ج 91 ص 29 ح 5 .

ص: 361

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:خدایا ! تویی مورد اعتماد من در سختی ام، و امید من در گرفتاری ام، و ساز و برگ منی در اموری که بر من مقدّر می کنی . پس تو در نعمت من ، سرپرست منی، و خدای من و خدای پدران منی . بر محمّد و خاندان او درود فرست !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:خدایا ! تویی مورد اعتماد من در هر گرفتاری، و تویی امید من در هر سختی، و تویی مورد اعتماد و ساز و برگم در هر چه بر من فرود می آید، و چه بسیار گرفتاری ای که... به آستان تو آوردم و شکایتش را برای تو بردم ، در حالی که از غیر تو به سوی تو روی گردانده بودم ، پس تو آن را گشودی و برطرف کردی . پس تویی صاحب اختیار هر نعمت ، و همراه هر نیاز ، و نهایت هر خواستن . پس ستایش بسیار ، از آنِ توست و گشاده دستی بیش از استحقاق ، برای توست.

امام علی علیه السلام:ستایش ، برای خدایی است که آسمان ها و زمین را آفرید و تاریکی ها و روشنایی را ساخت ؛ امّا کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیدند ، [ از خدا و راه درست ، ] منصرف می شوند . چیزی را شریک خدا نمی کنیم، و جز او را سرپرست نمی گیریم. و ستایش ، برای خدایی است که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست، و ستایش ، در دنیا و آخرت برای اوست، و اوست فرزانه آگاه . آنچه را در زمین وارد می شود و آنچه را از آن بیرون می آید و آنچه را از آسمان فرود می آید و آنچه را در آن بالا می رود، [همه را ]می داند، و اوست مهربانِ آمرزگار.

.


ص: 362

الإمام زین العابدین علیه السلام :اللّهُمَّ أَنتَ وَلِیُّ الأَصفِیاءِ وَالأَخیارِ، ولَکَ الخَلقُ وَالاِختِیارُ. (1)

عنه علیه السلام :سَیِّدی، أَکثَرتَ عَلَیَّ مِنَ النِّعَمِ وأَقلَلتُ لَکَ مِنَ الشُّکرِ، فَکَم لَکَ عِندی مِن نِعمَهٍ لا یُحصیها أَحَدٌ غَیرُکَ ... فَوَجَدتُکَ یا مَولایَ نِعمَ المَولی ونِعمَ النَّصیرُ، وکَیفَ لا أَشکُرُکَ یا إِلهی ، أَطلقَتَ لِسانی بِذِکرِکَ رَحمَهً لی مِنکَ، وأَضَأتَ لی بَصَری بِلُطفِکَ حُجَّهً مِنکَ عَلَیَّ، وسَمِعَت أُذُنایَ بِقُدرَتِکَ نَظَرا مِنکَ، ودَلَلتَ عَقلی عَلی تَوبیخِ نَفسی. (2)

الإمام الصادق علیه السلام :العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِسُ (3) وَالحَزمُ مَساءَهُ الظَّنِّ، وبَینَ المَرءِ وَالحِکمَهِ نِعمَهُ العالِمِ، وَالجاهِلُ شَقِیٌّ بَینَهُما، وَاللّهُ وَلِیُّ مَن عَرَفَهُ وعَدُوُّ مَن تَکَلَّفَهُ، وَالعاقِلُ غَفورٌ وَالجاهِلُ خَتورٌ (4) . (5)

عنه علیه السلام :یا مَن قَلَّ شُکری لَهُ فَلَم یَحرِمنی، وعَظُمَت خَطیئَتی فَلَم یَفضَحنی، ورَآنی عَلَی المَعاصی فَلَم یَجبَهنی (6) ، وخَلَقَنی لِلَّذی خَلَقَنی لَهُ فَصَنَعتُ غَیرَ الَّذی خَلَقَنی لَهُ، فَنِعمَ المَولی أَنتَ یا سَیِّدی وبِئسَ العَبدُ أَنَا، وَجَدتَنی ونِعمَ الطّالِبُ أَنتَ رَبّی وبِئسَ المَطلوبُ أَنَا أَلفَیتَنی، عَبدُکَ وَابنُ عَبدِکَ وَابنُ أَمَتِکَ بَینَ یَدَیکَ ما شِئتَ صَنَعتَ بی . (7)

الکافی عن عبد الرحمن بن سیابه :أَعطانی أَبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام هذَا الدُّعاءَ : الحَمدُ للّهِِ وَلِیِّ الحَمدِ وأَهلِهِ ومُنتَهاهُ ومَحَلِّهِ، أَخلَصَ مَن وَحَّدَهُ، وَاهتَدی مَن عَبَدَهُ ، وفازَ مَن أَطاعَهُ ، وأَمِنَ المُعتَصِمُ بِهِ. (8)

.

1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 172 ح 22 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین.
2- .الإقبال: ج 2 ص 115، بحار الأنوار : ج 98 ص 237 ح 4 .
3- .اللُّبْسُ : اختلاط الأمر (لسان العرب: ج 6 ص 204) .
4- .الخَتْرُ: الغَدْرُ (النهایه: ج 2 ص 9) .
5- .الکافی: ج 1 ص 26 ح 29 عن المفضّل بن عمر ، تحف العقول: ص 356 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 269 ح109 .
6- .الجَبْهُ: الاستقبال بالمکروه (النهایه: ج 1 ص 237) .
7- .الکافی: ج 2 ص 594 ح 33 عن أبی بصیر ، الإقبال : ج 1 ص 129 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 334 ح 1 .
8- .الکافی : ج 2 ص 590 ح 31 .

ص: 363

امام زین العابدین علیه السلام:خدایا ! تو سرپرست برگزیدگان و نیکانی، و آفرینش و گزینش ، از آنِ توست.

امام زین العابدین علیه السلام:آقای من ! نعمت ها را بر من افزون ساختی، و برای تو سپاس اندک کردم . چه بسیار نعمتِ تو در نزد من است که کسی جز تو آن را شمار نمی تواند کرد... ! پس تو را ای سرورم بهترین سرور و نیکوترین یاور یافتم، و چگونه تو را سپاس نگویم ، ای خدای من ؟ زبان مرا از روی رحمتت به من ، به یادت گشودی و بینایی مرا به لطف و مهربانی ات ، برایم روشن کردی تا دلیلی از سوی تو بر من باشد، و گوش هایم از روی عنایتت بر من ، با توانایی ات شنوا گشت، و خِرد مرا به سرزنش نفْسم راهنمایی کردی.

امام صادق علیه السلام:اشتباهات، بر زمان شناس نمی تازند و دوراندیشی [مایه ]بدگمانی است، و نعمت دانشمند، واسطه میان انسان و فرزانگی است، و نادان، میان این دو (عالم و متعلّم) بدبخت است، و خدا سرپرست کسی است که او را شناخت، و دشمن کسی است که درباره خدا خود را به تکلّف انداخت، و خردمند، گذشت کننده است و نادان، فریبکار.

امام صادق علیه السلام:ای کسی که سپاس من برای او اندک شد؛ امّا مرا [از نعمت هایش ]محروم نکرد، و اشتباهم بزرگ شد؛ امّا مرا رسوا نکرد، و مرا در نافرمانی ها دید؛ امّا با من برخورد نکرد، و مرا برای آن هدفی آفرید که به خاطرش مرا آفرید؛ امّا من برای آن هدفی که مرا آفرید، عمل نکردم! پس نیکو سروری هستی تو ای آقای من و بد بنده ای هستم من. مرا یافتی، در حالی که تو پروردگارم نیکو خواستاری، و من بد خواسته شده ای هستم که یافته ای! بنده تو و فرزند بنده تو و فرزند کنیز تو در پیشگاه توست تا هر چه می خواهی درباره من، آن کنی.

الکافی به نقل از عبد الرحمان بن سَیابه : امام صادق علیه السلام این دعا را به من بخشید: ستایش برای خداست که دارای ستایش و سزاوار آن و نهایت آن و جایگاه آن است. هر که او را یگانه دانست، اخلاص ورزید، و هر که او را پرستش کرد، راه یافت، و هر که فرمانش برد، رستگار شد، و پناه آورنده به او ایمنی یافت.

.


ص: 364

الکافی عن علیّ بن أسباط عنهم علیهم السلام: فیما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عیسی علیه السلام: ... یا عیسی ، کُلُّ وَصفی لَکَ نَصیحَهٌ، وکُلُّ قَولی لَکَ حَقٌّ وأَنَا الحَقُّ المُبینُ، فَحَقّا أَقولُ : لَئِن أَنتَ عَصَیتَنی بَعدَ أَن أَنبَأتُکَ، ما لَکَ مِن دونی وَلِیٌّ ولانَصیرٌ. (1)

90 / 3وَلِیٌّ فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِالکتاب«رَبِّ قَدْ ءَاتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِن تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ أَنتَ وَلِیِّ فِی الدُّنْیَا وَ الاْخِرَهِ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّلِحِینَ» . (2)

الحدیثالإمام الصادق علیه السلام فِی الدُّعاءِ : أَعوذُ بِکَ مِن قَلبٍ لایَخشَعُ، ومِن عَینٍ لا تَدمَعُ، وصَلاهٍ لا تُقبَلُ، أَجِرنا مِن سوءِ الفِتَنِ، یا وَلِیَّ الدُّنیا وَالآخِرَهِ. (3)

.

1- .الکافی : ج 8 ص 131 و ص 140 ح 103 ، تحف العقول : ص 500 ، الأمالی للصدوق: ص 613 ح 842 وفیه «کلّ وصیّتی» بدل «کلّ وصفی»، بحار الأنوار : ج 14 ص 298 ح 14 .
2- .یوسف: 101 . راجع : آل عمران: 122، الأعراف: 155 و 196، سبأ: 41 .
3- .تهذیب الأحکام: ج 3 ص 94 ح 253 عن معتب، مصباح المتهجّد: ص 570 ح 676، المزار الکبیر: ص 239 ح 6 عن یوسف الکناسی ومعاویه بن عمّار، الإقبال: ج 1 ص 332، بحار الأنوار : ج 98 ص 136 ح 3 .

ص: 365



90 / 3 سرپرست در دنیا و آخرت

الکافی به نقل از علی بن اسباط، از معصومان علیهم السلام : از جمله آنچه خدا به عیسی علیه السلامپند داد، این است: «... ای عیسی! هر چه برای تو توضیح دادم، پند است، و همه سخنانم به تو، راست است و منم حقّ روشن. پس به حق می گویم که اگر مرا پس از آن که تو را آگاه ساختم، نافرمانی کنی، در برابر من، سرپرست و یاوری برای تو نیست».

90 / 3سرپرست در دنیا و آخرتقرآن«[ یوسف گفت : ] پروردگارا! به من از فرمان روایی دادی و از تعبیر خواب ها آموختی. ای پدید آورنده آسمان ها و زمین! تو در دنیا و آخرت، سرپرست منی. مرا گردن نهاده (مسلمانْ) بمیران و به شایستگان بپیوند» .

حدیثامام صادق علیه السلام در دعا : [ خدایا!] از دلی که نمی ترسد و از چشمی که نمی گرید و از نمازی که پذیرفته نمی شود، به تو پناه می برم. به ما در گرفتاری های سخت، پناه بده، ای سرپرست دنیا و آخرت!

.


ص: 366

90 / 4الوَلِیُّ الحَمیدُ«وَ هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُواْ وَ یَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ» . (1)

90 / 5کَفی بِهِ وَلِیّا«وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِکُمْ وَکَفَی بِاللَّهِ وَلِیًّا وَکَفَی بِاللَّهِ نَصِیرًا» . (2)

90 / 6لَیسَ دونَهُ وَلِیٌّ«أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ وَ مَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَ لاَ نَصِیرٍ» . (3)

«وَ لاَ تَرْکَنُواْ إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ» . (4)

«وَ مَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن وَلِیٍّ مِّن بَعْدِهِ وَ تَرَی الظَّلِمِینَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ یَقُولُونَ هَلْ إِلَی مَرَدٍّ مِّن سَبِیلٍ» . (5)

«لَهُ مُعَقِّبَتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ» . (6)

.

1- .الشوری: 28 .
2- .النساء: 45 .
3- .البقره: 107 . راجع : البقره: 120، السجده: 4 ، الشوری: 8 و 31، التوبه: 116، الرعد : 37 ، الکهف: 26، العنکبوت: 22 ، النساء: 123 .
4- .هود : 113 . راجع : الأعراف: 3 و 30، هود: 20، الرعد: 16، الکهف: 102، الفرقان: 18، العنکبوت: 41، الزمر: 3 ، الشوری: 6 و 46، الجاثیه: 10، الأحقاف: 32 .
5- .الشوری: 44 .
6- .الرعد: 11 .

ص: 367



90 / 4 سرپرستِ ستوده

90 / 5 سرپرستی بَسَنده است

90 / 6 جز او ، سرپرستی نیست

90 / 4سرپرستِ ستوده«و اوست کسی که باران را پس از آن که [مردم از آمدنش] ناامید شدند، فرو می فرستد و رحمت خود را می گستراند، و اوست سرپرستِ ستوده» .

90 / 5سرپرستی بَسَنده است«و خدا به دشمنان شما داناتر است، و خدا سرپرستی بسنده است و خدا ، یاوری بسنده است» .

90 / 6جز او ، سرپرستی نیست«آیا نمی دانی که فرمان رواییِ آسمان ها و زمین، از آنِ خداست، و برای شما جز خدا سرپرست و یاوری نیست؟» .

«و به کسانی که ستم کردند، مگرایید، که آتش [جهنّم] به شما خواهد رسید، و برای شما جز خدا سرپرستی نیست. آن گاه یاری نمی شوید» .

«و هر که را خدا در گم راهی بگذارد [و راهنمایی نکند]، پس برای او سرپرستی پس از وی نیست، و ستمکاران را خواهی دید که چون عذاب را بینند، می گویند: آیا برای بازگشت، راهی هست؟» .

«او (آدمی) را از پیش رو و پشتِ سر، دنبال کنندگانی [از فرشتگان] است که به فرمان خدا ، او را نگاهبانی می کنند. بی گمان، خدا آنچه را گروهی دارند، دگرگون نمی کند تا آن گاه که آنچه را در خودشان است، دگرگون کنند، و چون خدا برای گروهی بدی بخواهد، بازگشتی برای آن نیست، و آنان را جز او سرپرستی نیست» .

.


ص: 368

«وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحْشَرُواْ إِلَی رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِیٌّ وَلاَ شَفِیعٌ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» . (1)

90 / 7وَلِیُّ الإِعطاءِ وَالمَنعِالإمام علیّ علیه السلام :اللّهُمَّ صُن وَجهی بِالیَسارِ، ولا تَبذُل جاهی (2) بِالإِقتارِ؛ فَأَستَرزِقَ طالِبی رِزقِکَ، وأَستَعطِفَ شِرارَ خَلقِکَ ، وأُبتَلی بِحَمدِ مَن أَعطانی، وأُفتَتَنَ بِذَمِّ مَن مَنَعَنی ، وأَنتَ مِن وَراءِ ذلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الإِعطاءِ وَالمَنعِ. (3)

.

1- .الأنعام: 51 . راجع : الأنعام : 70 .
2- .الجَاهُ: القُدْرهُ والمنزله (الصحاح : ج 6 ص 2231) .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 225، الصحیفه السجّادیّه : ص 87 الدعاء 20 نحوه ، الدعوات : ص 133 ح 330 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 230 ح 5 .

ص: 369



90 / 7 صاحب اختیارِ بخشیدن و باز داشتن

«و با آن (قرآن)، کسانی را هشدار بده که از گردآورده شدنشان در نزد پروردگارشان می ترسند، در حالی که جز او سرپرست و شفاعتگری ندارند؛ باشد که پرهیزگاری کنند» .

90 / 7صاحب اختیارِ بخشیدن و باز داشتنامام علی علیه السلام:خدایا! به توانگری، آبرویم را نگاه دار، و به تنگ دستی، منزلتم را تباه مکن. تا از روزی خواهانت روزی بخواهم، و از آفریدگان بدکارت، مهربانی بخواهم، و به ستایش کسی گرفتار شوم که به من بخشش کرده، و به نکوهش کسی دچار شوم که [بخشش را] از من باز داشته است و حال آنکه از پسِ همه اینها، تویی صاحب اختیارِ بخشیدن و بازداشتن.

.


ص: 370

الفصل الحادی والتسعون: الوهّابالوهّاب لغهً«الوهّاب» علی وزن «فعّال» مبالغه فی «الواهب» مشتق من مادّه «وهب» . وهو یدلّ علی العطیّه الخالیه من الأَعواض والأَغراض (1) .

الوهّاب فی القرآن والحدیثإنّ مشتقّات مادّه «وهب» قد نسبت إلی اللّه سبحانه أکثر من عشرین مرّه فی القرآن الکریم ، وقد وردت صفه «الوهّاب» فیه ثلاث مرّات ، مرّتین بشکل «إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ» (2) ، ومرّه مع صفه «العزیز» (3) ، کما تتعلّق هبه اللّه سبحانه فی الآیات القرآنیّه بأُمور کالرحمه ، والحکم ، والملک ، والذرّیّه ، والأَزواج (4) ، ولا ریب فی أنّ جمیع النِعَم التی یمنّ اللّه بها علی الموجودات هی من نوع الهبه ، ذلک أنّها لا تستطیع أن تجزی اللّه علیها ؛ لأنّه تعالی الغنیّ المطلق .

.

1- .المصباح المنیر : ص 673 ؛ النهایه : ج 5 ص 231 .
2- .آل عمران : 8؛ ص : 35 .
3- .ص : 9 .
4- .علی سبیل المثال ، انظر : مریم : 50 ، 53 ، الشعراء : 83 ، ص : 35 ، آل عمران : 38 ، الفرقان : 74 .