گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد هفتم
فصل دوم : اندازه



فصل دوم : اندازهامام علی علیه السلام:خداوند، اندازه ای ندارد که به آن اندازه، پایان یابد.

امام علی علیه السلام:همه چیز را هنگام آفرینش آنها اندازه دار کرد تا آنها از همانند خدا بودن، دور باشند و خدا از همانندِ آنها بودن، دور بماند.

امام علی علیه السلام:چیزها را هنگام آفرینش آنها اندازه دار کرد تا خدا از همانند آنها بودن، دور بماند. گمان ها او را با اندازه ها و حرکت ها و اندام ها و ابزارها اندازه نمی گذارند... . [ خداوند متعال ]از اندازه ای که اندازه گذاران برای او ادّعا می کنند و ویژگی های اندازه ها ، نهایت های کرانه ها، جای گرفتن در جایگاه ها و قرار گرفتن در مکان ها را به او نسبت می دهند، برتر است. پس اندازه، شایسته آفریده اوست و به غیر او نسبت داده می شود.

.


ص: 458

عنه علیه السلام :لا یُشمَلُ بِحَدٍّ ولا یُحسَبُ بِعَدٍّ ، وإِنَّما تَحُدُّ الأَدَواتُ أَنفُسَها، وتُشیرُ الآلاتُ إِلی نَظائِرِها . . . ولا یُقالُ لَهُ حَدٌّ ولا نِهایَهٌ ، ولاَ انقِطاعٌ ولا غایَهٌ ، ولا أَنَّ الأَشیاءَ تَحویهِ فَتُقِلَّهُ أَو تُهوِیَهُ . (1)

عنه علیه السلام فی تَعظیمِ اللّهِ جَلَّ و عَلا : أَنتَ اللّهُ الَّذی لَم تَتَناهَ فِی العُقولِ فَتَکونَ فی مَهَبِّ فِکرِها مُکَیَّفا ، ولا فی رَوِیّات خَواطِرِها فَتَکونَ مَحدودا مُصَرَّفا . (2)

عنه علیه السلام :لا یُدرَک بِوَهمٍ ، ولا یُقَدَّرُ بِفَهمٍ . . . ولا یُحَدُّ بِأَینٍ . (3)

عنه علیه السلام :تَعالَی الَّذی لَیسَ لَهُ وَقتٌ مَعدودٌ ، ولا أَجَلٌ مَمدودٌ ، ولا نَعتٌ مَحدودٌ ، سُبحانَ الَّذی لَیسَ لَهُ أَوَّلٌ مُبتَدَأٌ ، ولا غایَهٌ مُنتَهیً ، ولا آخِرٌ یَفنی . (4)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ ... الَّذی لا یُدرِکُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، ولا یَنالُهُ غَوصُ الفِطَنِ ، الَّذی لَیسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحدودٌ ، ولا نَعتٌ مَوجودٌ ، ولا وَقتٌ مَعدودٌ ، ولا أَجَلٌ مَمدودٌ . (5)

الکافی عن أبی حمزه :قالَ لی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام : یا أَبا حَمزَهَ ، إِنَّ اللّهَ لا یوصَفُ بِمَحدوِدیَّهٍ، عَظُمَ رَبُّنا عَنِ الصِّفَهِ، فَکَیفَ یوصَفُ بِمَحدودِیَّهٍ مَن لا یُحَدُّ ، ولا تُدرِکُهُ الأَبصارُ وهُوَ یُدرِکُ الأَبصارَ وهُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ؟! (6)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 186 ، الاحتجاج : ج 1 ص 476 ح 116 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 91 ، التوحید : ص 54 ح 13 نحوه وکلاهما عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 277 ح 16 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 182 عن نوف البکالی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 314 ح 40 .
4- .الکافی : ج 1 ص 135 ح 1 عن محمّد بن أبی عبداللّه ومحمّد بن یحیی جمیعا رفعاه إلی الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 42 ح 3 عن الحصین بن عبدالرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 269 ح 15 .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 1 ، الاحتجاج : ج 1 ص 473 ح 113 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 247 ح 5 .
6- .الکافی : ج 1 ص 100 ح 2 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 373 ح 78 نحوه ، بحار الأنوار : ج 3 ص 308 ح 47 .

ص: 459

امام علی علیه السلام:[ خداوند منّان ] نه در اندازه ای در می آید و نه در شمار می آید، که ابزارها خود را محدود و آلت ها به مانندهایشان اشاره می کنند... . نمی توان گفت: اندازه و سرانجام و پایان و نهایت دارد، و نمی توان گفت: چیزها او را فرا می گیرند و او را کم یا واژگون می سازند.

امام علی علیه السلام در بزرگداشت خدای باشکوه و بلند پایه : تو آن خدایی هستی که نه در خِردها اندازه ای داری تا در گذرِ اندیشه خردها، چگونگی یابی، و نه در اندیشه هایی که در خِردها خطور می کند، اندازه داری تا اندازه دار و دگرگونی پذیر گردی.

امام علی علیه السلام:با گمان ، نمی توان به او رسید و با فهم، اندازه گذارده نمی شود... و با مکان، محدود نمی گردد.

امام علی علیه السلام:بلند مرتبه است خدایی که زمانِ شمرده شده، سرانجامِ دراز و صفت اندازه دار ندارد. پاک است خدایی که ابتدایِ آغاز شده، نهایتِ به پایان رسیده و انتهای تمام شدنی ندارد.

امام علی علیه السلام:ستایش، برای خدایی است که... دورپروازی همّت ها او را درک نمی کند و ژرفکاوی اندیشه ها به او نمی رسد؛ او که وصفش اندازه محدود، ویژگی یافت شده، زمانِ شمارش شده و سرانجام دراز ندارد.

الکافی به نقل از ابو حمزه : امام زین العابدین علیه السلام به من فرمود: «ای ابا حمزه! خدا به اندازه داشتن وصف نمی شود. پروردگار ما بزرگ تر از چنین صفتی است، و چگونه کسی که اندازه ای ندارد، با اندازه داشتن وصف می شود، در حالی که دیده ها او را در نمی یابند و او دیده ها را درک می کند، و او ریزبین و آگاه است؟!

.


ص: 460

الإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعائِهِ یَومَ عَرَفَهَ : أَنتَ الَّذی لا تُحَدُّ فَتَکونَ مَحدودا ، ولَم تُمَثَّل فَتَکونَ مَوجودا ، ولَم تَلِد فَتَکونَ مَولودا . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :هُوَ الخالِقُ لِلأَشیاءِ لا لِحاجَهٍ ، فَإِذا کانَ لا لِحاجَهٍ استَحالَ الحَدُّ وَالکَیفُ فیهِ . (2)

الإمام الکاظم علیه السلام :. . . فَاحذَروا فی صِفاتِهِ مِن أَن تَقِفوا لَهُ عَلی حَدٍّ تَحُدّونَهُ ، بِنَقصٍ أَو زِیادَهٍ ، أَو تَحریکٍ أَو تَحَرُّکٍ ، أَو زَوالٍ أَو استِنزالٍ ، أَو نُهوضٍ أَو قُعودٍ ؛ فَإِنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ عَن صِفَهِ الواصِفینَ ونَعتِ النّاعِتینَ وتَوهُّمِ المُتَوهِّمینَ . (3)

عنه علیه السلام :إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أَجَلُّ وأَعظَمُ مِن أَن یُحَدَّ بِیَدٍ أَو رِجلٍ ، أَو حَرَکَهٍ أَو سُکونٍ ، أَو یوصَفَ بِطولٍ أَو قِصَرٍ ، أَو تَبلُغَهُ الأَوهامُ ، أَو تُحیطَ بِهِ صِفَهُ العُقولِ . (4)

الإمام الرضا علیه السلام :ولَو حُدَّ لَهُ وَراءٌ ؛ إِذا حُدَّ لَهُ أَمامٌ ، ولَوِ التُمِسَ لَهُ التَّمامُ ؛ إِذاً لَزِمَهُ النُّقصانُ . (5)

.

1- .الصحیفه السجّادیّه : ص 187 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 150 عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 98 ص 263 .
2- .الکافی : ج 1 ص 145 ح 6 عن حمزه بن بزیع ، التوحید : ص 169 ح 2 ، معانی الأخبار : ص 20 ح 2 کلاهما عن أحمد بن أبی عبد اللّه عن أبیه رفعه إلی الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 66 ح 6.
3- .الکافی : ج 1 ص 125 ح 1 ، التوحید : ص 183 ح 18 ولیس فیه «أو استنزال» ، الاحتجاج : ج 2 ص 327 ح 264 کلّها عن یعقوب بن جعفر الجعفری ، بحار الأنوار : ج 3 ص 311 ح 5 .
4- .التوحید : ص 75 ح 30 عن یعقوب بن جعفر ، بحار الأنوار : ج 3 ص 300 ح 32 .
5- .التوحید : ص 40 ح 2 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 153 ح 51 کلاهما عن محمّد بن یحیی بن عمر بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام والقاسم بن أیّوب العلوی ، الأمالی للمفید : ص 258 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری ، الأمالی للطوسی : ص 24 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری ، نهج البلاغه : الخطبه 186 ، تحف العقول : ص 67 کلاهما عن الإمام علیّ علیه السلام ، الاحتجاج : ج 2 ص 364 ح 283 والثلاثه الأخیره نحوه ، بحار الأنوار : ج 4 ص 230 ح 3 .

ص: 461

امام زین العابدین علیه السلام از دعایش در روز عرفه : تویی که اندازه ای نداری تا محدود گردی، مانندی نداری تا یافت شوی و نزاییده ای تا زاده شوی.

امام صادق علیه السلام:اوست آفریدگار چیزها، امّا نه به خاطر نیاز [به آنها]. حال که چنین است، اندازه و چگونگی داشتن او محال است.

امام کاظم علیه السلام:... بپرهیزید از این که در توصیف خدا به اندازه ای معتقد شوید که با آن، خدا را با کاستی و فزونی، یا حرکت دهی و حرکت پذیری، یا جا به جایی یا فرود آمدن، یا برخاستن یا نشستن، محدود سازید؛ چرا که خدا از توصیف وصف کنندگان و ستایش ستایندگان و گمان گمان کنندگان، برتر است.

امام کاظم علیه السلام:خدای والا و بلندمرتبه، با شکوه تر و سترگ تر از این است که با دست و پا، یا حرکت و سکون، محدود شود یا با درازی و کوتاهی وصف گردد، یا گمان ها به او برسند، یا توصیف خِردها به او احاطه یابد.

امام رضا علیه السلام:اگر برای خدا پشتِ سر در نظر گرفته شود، پیشِ رو خواهد داشت و اگر کامل شدن بخواهد، او را کاستی لازم می آید.

.


ص: 462

عنه علیه السلام :لا یَتَغَیَّرُ اللّهُ بِانغِیارِ المَخلوقِ ، کَما لا یَتَحَدَّدُ بِتَحدیدِ المَحدودِ . (1)

الإمام الهادی علیه السلام :سُبحانَ مَن لا یُحَدُّ ولا یُوصَفُ ! لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ . (2)

.

1- .التوحید : ص 37 ح 2 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 151 ح 51 کلاهما عن محمّد بن یحیی بن عمر بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام والقاسم بن أیّوب العلوی ، الأمالی للمفید : ص 255 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری ، الأمالی للطوسی : ص 23 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری وکلاهما نحوه ، الاحتجاج : ج 2 ص 362 ح 283 وفیه «بتغیر المخلوقین» بدل «بانغیار المخلوق»، تحف العقول: ص 63 عن الإمام علیّ علیه السلام وفیه «بتغییر» بدل «بانغیار» ، بحار الأنوار:ج 4 ص 229 ح 3 .
2- .الکافی : ج 1 ص 102 ح 5 عن إبراهیم بن محمّد الهمدانی و ح 8 عن محمّد بن علیّ القاسانی و ح 9 عن بشر بن بشّار النیسابوری ، التوحید : ص 100 ح 9 عن إبراهیم بن محمّد الهمدانی و ص 110 ح 12 عن محمّد بن علیّ القاسانی و ح 13 عن بشر بن بشّار النیسابوری ، بحار الأنوار : ج 3 ص 294 ح 17 .

ص: 463

امام رضا علیه السلام:خداوند، با تغییر کردن آفریده تغییر نمی کند، همان طور که با محدود کردن چیز اندازه دار، محدود نمی گردد.

امام هادی علیه السلام:پاک است آن که اندازه دار نمی شود و توصیف نمی گردد. چیزی همانند او نیست.

.


ص: 464

الفصل الثالث: التّجزّیالإمام الصادق علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ الزِّندیقُ : فَکَیفَ هُوَ اللّهُ الواحِدُ ؟: واحِدٌ فی ذاتِهِ ، فَلا واحِدٌ کَواحِدٍ ؛ لِأَنَّ ما سِواهُ مِنَ الواحِدِ مُتَجَزِّئٌ ، وهُوَ تَبارَکَ وتَعالی واحِدٌ لا یَتَجَزَّأُ ، ولا یَقَعُ عَلَیهِ العَدُّ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :لا یوصَفُ بَشیءٍ مِنَ الأَجزاءِ ، ولا بِالجَوارِحِ وَالأَعضاءِ ، ولا بِعَرَضٍ مِنَ الأَعراضِ ، ولا بِالغَیرِیَّهِ وَالأَبعاضِ . (2)

الکافی عن یونس بن ظبیان :دَخلتُ عَلی أَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ : إِنَّ هِشامَ بنَ الحَکَمِ یَقولُ قَولاً عَظیما ، إِلاّ أَنّی أَختَصِرُ لَکَ مِنهُ أَحرُفا ، فَزَعَم أَنَّ اللّهَ جِسمٌ ؛ لِأَنَّ الأَشیاءَ شَیئانٍ : جِسمٌ وفِعلُ الجِسمِ ، فَلا یَجوزُ أَن یَکونُ الصَّانِعُ بِمَعنَی الفِعلِ ویَجوزُ أَن یَکونَ بِمَعنَی الفاعِلِ . فَقالَ أَبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : وَیحَهُ ! أما عَلِمَ أنَّ الجِسمَ مَحدودٌ مُتَناهٍ ، وَالصّورَهَ مَحدودَهٌ مُتَناهِیَهٌ ، فَإِذَا احتَمَلَ الحَدَّ احتَمَلَ الزِّیادَهَ وَالنُقصانَ ، وإِذَا احتَمَلَ الزّیادَهَ وَالنُقصانَ کانَ مَخلوقا . قالَ : قُلتُ : فَما أَقولُ ؟ قالَ : لا جِسمٌ ولا صورَهٌ وهُوَ مُجَسِّمُ الأَجسامِ ومُصَوِّرُ الصُّوَرِ ، لَم یَتَجَزَّأ ولَم یَتَناهَ ولَم یَتَزایَد ولَم یَتَناقَص ، لَو کانَ کَما یَقولونَ لَم یَکُن بَینَ الخالِقِ والمَخلوقِ فَرقٌ ، ولا بَینَ المُنشِئ وَالمُنشَأ ، لکِن هُوَ المُنشِئُ ، فَرقٌ بَینَ مَن جَسَّمَهُ وصَوَّرَهُ وأَنشَأَهُ ، إِذ کان لا یُشبِهُهُ شَیءٌ ولا یُشبِهُ هُوَ شَیئا . (3)

.

1- .الاحتجاج : ج 2 ص 217 ح 223 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 167 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 186 ، الاحتجاج : ج 1 ص 477 ح 116 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 254 ح 8 .
3- .الکافی : ج 1 ص 106 ح 6 ، التوحید : ص 99 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 453 ح 19 .

ص: 465



فصل سوم : جزء

فصل سوم : جزءامام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال ملحدی که از ایشان پرسید: پس او چگونه خدای یکتاست؟ : در ذاتش یکتاست. پس یکتاییِ او مانند دیگر یکتایان نیست؛ زیرا آنها دارای جزءاند، امّا خدای والا و متعال، یکتایی بدون جزء است و شمارش پذیر نیست.

امام علی علیه السلام:خدا با پاره ها، و اندام ها و اعضا، و عرَضی از عرض ها، و غیر بودن و بخش ها وصف نمی شود.

الکافی به نقل از یونس بن ظبیان : خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و به او گفتم: هشام بن حَکَم، سخن بزرگی می گوید و من، چند جمله اش را برای تو خلاصه می کنم. او گمان می کند که خدا ، جسم است؛ زیرا چیزها دو قسم اند: جسم و فعلِ جسم؛ و سازنده[ی جهان ]نمی تواند فعل باشد؛ امّا می تواند فاعل باشد. امام صادق علیه السلام فرمود: «وای بر او! آیا نمی داند که جسم، دارای اندازه و نهایت است، و صورت نیز اندازه و نهایت دارد؟! پس اگر اندازه در چیزی ممکن باشد، فزونی و کاستی هم در آن روا خواهد بود، و [ چون کاستی در چیزی روا باشد]، آن چیز، آفریده خواهد بود». گفتم: پس چه بگویم؟ فرمود: «نه جسم است و نه صورت، و او جسمیّت بخشِ جسم و صورت بخشِ صورت است. اجزا ندارد و نهایت نمی پذیرد. افزون نمی شود و کاستی نمی گیرد. اگر آن گونه بود که آنها می گویند، بین خالق و مخلوق، و بین پدیدآورنده و پدیدآمده فرقی نبود، در حالی که او پدید آورنده است و فرق است میان او و آنچه او جسم و صورتش بخشیده و پدیدش آورده است، تا آن جا که هیچ چیزی به او شبیه نیست و او نیز به چیزی شبیه نیست» .

.


ص: 466

التوحید عن محمّد بن عبد اللّه الخراسانی خادم الرضا علیه السلام :دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنادِقَهِ عَلَی الرِّضا علیه السلام ... قالَ : فَحُدَّهُ لی . قالَ لا حَدَّ لَهُ . قالَ : ولِمَ؟ قالَ : لِأَنَّ کُلَّ مَحدودٍ مُتنَاهٍ إِلی حَدٍّ ، وإِذَا احتَمَلَ التَّحدیدَ احتَمَلَ الزِّیادَهَ ، وإِذا احتَمَلَ الزِّیادهَ احتَمَلَ النُّقصانَ ، فَهُوَ غَیرُ مَحدودٍ ولا مُتَزایِدٍ ولا مُتناقِصٍ ولا مُتَجَزِّیً ولا مُتَوَهَّمٍ . (1)

الإمام الجواد علیه السلام :کُلُّ مُتَجَزِّیً أَو مُتَوَهَّمٍ بِالقِلَّهِ وَالکَثرَهِ فَهُوَ مَخلوقٌ دالٌّ عَلی خالِقٍ لَهُ . (2)

.

1- .التوحید: ص 250 وص 252 ح 3، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 132 ح 28، علل الشرائع : ص 119 ح 1 ، الاحتجاج: ج 2 ص 355 ح 281 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 37 ح 12 .
2- .الکافی : ج 1 ص 116 ح 7 ، التوحید : ص 193 ح 7 ، الاحتجاج : ج 2 ص 468 ح 321 کلّها عن أبی هاشم الجعفری ، بحار الأنوار : ج 4 ص 153 ح 1 .

ص: 467

التوحید به نقل از محمّد بن عبد اللّه خراسانی، خدمتکار امام رضا علیه السلام : مردی از مُلحدان، خدمت امام رضا علیه السلامرسید و گفت: خدا را برایم اندازه کن. امام علیه السلام فرمود: «او اندازه ندارد». ملحد گفت: چرا؟ امام علیه السلام فرمود: «زیرا هر اندازه داری در اندازه ای پایان می یابد و اگر اندازه داشتن ممکن باشد، زیاد شدن هم ممکن خواهد بود و اگر زیاد شدن را بپذیرد، کم شدن هم روا خواهد بود، در حالی که خدا دارای اندازه نیست و زیاد شدن و کم شدن و جزءداشتن، در او راه ندارد و غیر قابل تصوّر است».

امام جواد علیه السلام:هر جزءدار یا آن که گمان کمی و زیادی در او می رود، آفریده ای است که بر آفریدگارش دلالت می کند.

.


ص: 468

الفصل الرابع: التّغییرالإمام علیّ علیه السلام :لا یَتَغَیَّرُ بِحالٍ ، ولا یَتَبَدَّلُ فِی الأَحوالِ ، ولا تُبلیهِ اللَّیالی وَالأَیّامُ ، لا یُغَیِّرُهُ الضِّیاءُ وَالظَّلامُ . (1)

الإمام الحسین علیه السلام :لا تَتَداوَلُهُ الأُمورُ ، ولا تَجری عَلَیهِ الأَحوالُ ، ولا تَنزِلُ عَلَیهِ الأَحداثُ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام حینَ قالَ لَهُ عَمرُو بنُ عُبَیدٍ : جُعِلتُ فِداکَ ! قَولُ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی : «وَ مَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی» (3) ما ذلِکَ الغَضَبُ ؟ : هُوَ العِقابُ یا عَمرُو ، إِنَّهُ مَن زَعَمَ أَنَّ اللّهَ قَد زالَ مِن شَیءٍ إِلی شَیءٍ فَقَد وَصَفَهُ صِفَهَ مَخلوقٍ ، وإِنَّ اللّهَ تَعالی لا یَستَفِزُّهُ شَیءٌ فَیُغَیِّرَهُ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «فَلَمَّا ءَاسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ» (5) : إِنَّ اللّهَ عز و جل لا یَأسَفُ کَأَسَفِنا ، ولکِنَّهُ خَلَقَ أَولیاءَ لِنَفسِهِ یَأسَفونَ ویَرضَونَ وهُم مَخلوقونَ مَربوبونَ ، فَجَعَلَ رِضاهُم رِضا نَفسِهِ وسَخَطَهُم سَخَطَ نَفسِهِ ؛ لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعاهَ إِلَیهِ والأَدِلاّءَ عَلَیهِ ، فَلِذلِکَ صاروا کَذلِکَ ، ولَیسَ أَنَّ ذلِکَ یَصِلُ إِلَی اللّهِ ما یَصِلُ إِلی خَلقِهِ ، لکِن هذا مَعنی ما قالَ مِن ذلِکَ ، وقَد قالَ : «مَن أَهانَ لی وَلِیّا فَقَد بارَزَنی بِالمُحاربَهِ ودَعانی إِلَیها» ، وقالَ : «مَّن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» (6) ، وقالَ : «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» . (7) فَکُلُّ هذا وشِبهُهُ عَلی ما ذَکَرتُ لَکَ ، وهکَذَا الرِّضا وَالغَضَبُ وغَیرُهُما مِنَ الأَشیاءِ مِمّا یُشاکِلُ ذلِکَ ، ولَو کانَ یَصِلُ إِلَی اللّهِ الأَسَفُ وَالضَّجَرُ ، وهُوَ الَّذی خَلَقَهُما وأَنشَأَهُما لَجازَ لِقائِلِ هذا أَن یَقولَ : إِنَّ الخالِقَ یَبیدُ یَوما ما ؛ لِأَنَّهُ إِذا دَخَلَهُ الغَضَبُ وَالضَّجَرُ دَخَلَهُ التَّغییرُ ، وإِذا دَخَلَهُ التَّغییرُ لَم یُؤمَن عَلَیهِ الإِبادَهُ ، ثُمَّ لَم یُعرَفِ المُکَوِّنَ مِنَ المُکَوَّنَ ، ولاَ القادِرُ مِنَ المَقدورِ عَلَیهِ ، ولا الخالِقُ مِنَ المَخلوقِ ، تَعالَی اللّهُ عَن هذَا القَولِ عُلُوّا کَبیرا . (8)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 186 ، الاحتجاج : ج 1 ص 477 ح 116 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 254 ح 8 .
2- .تحف العقول : ص 244 .
3- .طه : 81 .
4- .الکافی : ج 1 ص 110 ح 5 ، التوحید : ص 168 ح 1 ، معانی الأخبار : ص 19 ح 1 وفیهما «لا یغیّره» بدل «فیغیّره» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 67 ح 9 وراجع الإرشاد : ج 2 ص 165 وإرشاد القلوب : ص 167 .
5- .الزخرف : 55 .
6- .النساء : 80 .
7- .الفتح : 10 .
8- .الکافی : ج 1 ص 144 ح 6 عن حمزه بن بزیع ، التوحید : ص 168 ح 2 ، معانی الأخبار : ص 19 ح 2 ولیس فیه «ثُمَّ لم یعرف المکوِّن من المکوَّن ، ولا القادر من المقدور علیه» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 65 ح 2 .

ص: 469



فصل چهارم : دگرگونی

فصل چهارم : دگرگونیامام علی علیه السلام:به حالتی تغییر نمی کند و در حالت ها[ی مختلف ]دگرگون نمی شود. شب ها و روزها او را فرسوده نمی کند، و روشنایی و تاریکی او را تغییر نمی دهد.

امام حسین علیه السلام:کارها او را دگرگون نمی کند و حال ها بر او نمی گذرد و حوادث بر او فرو نمی آید.

امام باقر علیه السلام آن گاه که عمرو بن عبید به او گفت: فدایت شوم! در این سخن خدای متعال: «هرکه خشم من بر او فرو آید، بی شک، هلاک شود» ، مقصود از خشم چیست؟ : مقصود، کیفر است. ای عمرو! هرکه گمان کند خدا از حالتی به حالت دیگر در می آید، او را با ویژگیِ آفریده وصف کرده است، در حالی که چیزی خدای متعال را تحریک و بی قرار نمی کند تا باعث دگرگونی او شود.

امام صادق علیه السلام در مورد این سخن خدای بزرگ: «پس چون ما را به خشم آوردند، آنان را به سختی کیفر دادیم» : خدای بزرگ، همچون به خشم آمدن ما به خشم نمی آید، بلکه او دوستانی برای خود آفریده که خشمگین می شوند و خشنود می گردند، و آنها آفریدگان و پرورده شدگان هستند و خدا، خشنودی آنها را خشنودی خود و خشم آنها را خشم خود دانسته است؛ چرا که آنها را دعوت کنندگان به سوی خود و راهنمایان بر خود قرار داده است و از این روست که چنین مقامی دارند؛ امّا این، بدان معنا نیست که آنچه به آنها می رسد، خدا را نیز فرا می گیرد، بلکه مقصود، همان است که در این جمله ها قصد شده است: «هرکه به دوست من اهانت کند، به جنگ من آمده و مرا به پیکار خوانده است» و «هر که از فرستاده فرمان بَرَد، بی شک، خدا را فرمان برده است» و «بی شک، کسانی که با تو بیعت می کنند، با خدا بیعت می کنند. دست خدا، بالای دست هایشان است» . پس همه این جمله ها و همانند آنها به همان معناست که برایت گفتم، و همین طور است خشنودی و خشم و چیزهای دیگری که همانند اینهاست، و اگر خدا دچار خشم و رنجش شود، در حالی که این دو را خدا آفریده و پدید آورده است، گوینده این سخن می تواند بگوید: آفریدگار ، روزی نابود خواهد شد ؛ زیرا اگر خشم و رنجش در او راه یابد، دگرگونی در او راه می یابد و در این صورت، از نابودی در امان نخواهد بود و در این صورت، ایجاد کننده از ایجاد شونده، و توانا از توانسته، و آفریدگار از آفریده شده، متمایز و شناخته نمی شود، و خدا از این سخن، بسی برتر است.

.


ص: 470

الکافی عن صفوان بن یحیی :سَأَلَنی أَبو قُرَّهَ المُحَدِّثُ أن أُدخِلَهُ عَلی أَبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام ، فَاستَأذَنتُهُ فَأَذِنَ لِی ، فَدَخَلَ فَسَأَلَهُ عَنِ الحَلالِ وَالحَرامِ ثُمَّ قالَ لَهُ : أَفَتُقِرُّ أَنَّ اللّهَ مَحمولٌ ؟ فَقالَ أَبُو الحَسَنِ علیه السلام : کُلُّ مَحمولٍ مَفعولٌ بِهِ مُضافٌ إِلی غَیرِهِ مُحتاجٌ ، وَالمَحمولُ اسمُ نَقصٍ فِی اللَّفظ ، وَالحامِلُ فاعِلٌ وهُوَ فِی اللَّفظِ مِدحَهٌ وکَذلِکَ قَولُ القائِلِ : فَوقَ وتَحتَ وأَعلی وأَسفَلَ . وقَد قالَ اللّهُ : «وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا» (1) ولَم یَقُل فی کُتُبِهِ : إِنَّهُ المَحمولُ ، بَل قالَ : إِنَّهُ الحامِلُ فِی البَرِّ والبَحرِ ، وَالمُمسِکُ السَّماواتِ وَالأَرضَ أَن تَزولا ، وَالمَحمولُ ما سِوَی اللّهِ ولَم یُسمَع أَحَدٌ آمَنَ بِاللّهِ وعَظَمَتِهِ قَطُّ قالَ فی دُعائِهِ : یا محَمولُ . قالَ أَبو قُرَّهَ : فَإنَّهُ قالَ : «وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِِذٍ ثَمَنِیَهٌ » (2) وقالَ : «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ» (3) ؟ فَقالَ أَبُو الَحَسنِ علیه السلام : العَرشُ لَیسَ هُوَ اللّهُ ، وَالعَرشُ اسمُ عِلمٍ وقُدرَهٍ وعَرشٍ فیهِ کُلُّ شَیءٍ ، ثُمَّ أَضافَ الحَملَ إِلی غَیرِهِ : خَلقٍ مِن خَلقِهِ ؛ لِأَنَّهُ استَعبَدَ خَلقَهُ بِحَملِ عَرشِهِ وهُم حَمَلَهُ عِلمِهِ ، وخَلقا یُسَبِّحونَ حَولَ عَرشِهِ وهُم یَعمَلونَ بِعِلمِهِ ، ومَلائِکَهً یَکتُبونَ أَعمالَ عِبادِهِ . وَاستَعبَدَ أَهلَ الأَرضِ بِالطَّوافِ حَولَ بَیتِهِ ، وَاللّهُ عَلَی العَرشِ استَوی ، کَما قالَ : وَالعَرشُ ومَن یَحمِلُهُ ومَن حَولَ العَرشِ وَاللّهُ الحامِلُ لَهُم ، الحافِظُ لَهُم ، المُمسِکُ القائِمُ عَلی کُلِّ نَفسٍ ، وفَوقَ کُلِّ شَیءٍ ، وعَلی کُلِّ شَیءٍ ، ولا یُقالُ : مَحمولٌ ولا أَسفَلُ ، قَولاً مُفرَدا لا یُوصَلُ بِشَیءٍ فَیَفسُدُ اللَّفظُ وَالمَعنی . قالَ أَبو قُرَّهَ : فَتُکَذِّبُ بِالرِّوایَهِ الَّتی جاءَت : أنَّ اللّهَ إِذا غَضِبَ إِنَّما ، یُعرَفُ غَضَبُهُ ؛ أَنَّ المَلائِکَهَ الَّذین یَحمِلونَ العَرشَ یَجِدونَ ثِقلَهُ عَلی کَواهِلِهِم ، فَیَخِرّونُ سُجَّدا ، فَإِذا ذَهَبَ الغَضَبُ خَفَّ ورَجَعوا إِلی مَواقِفِهِم ؟ فَقالَ أَبُو الحسن علیه السلام : أَخبِرنی عَنِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی مُنذُ لَعَنَ إِبلیسَ إِلی یَومِکَ هذا هُوَ غَضبانُ عَلَیهِ ، فَمَتی رَضِیَ ؟ وهُوَ فی صِفَتِکَ لَم یَزَل غَضبانَ عَلَیهِ وعَلی أَولِیائِهِ وعَلی أَتباعِهِ ، کَیفَ تَجتَرِئُ أَن تَصِفَ رَبَّکَ بِالتَّغییرِ مِن حالٍ إِلی حالٍ وأَنَّهُ یَجری عَلَیهِ ما یَجری عَلَی المَخلوقینَ ؟! سُبحانَهُ وتَعالی ، لَم یَزُل مَعَ الزّائِلینَ ، ولَم یَتَغَیَّر مَعَ المُتَغَیِّرینَ ، ولَم یَتَبَدَّل مَعَ المُتَبَدِّلینَ ، ومَن دونَهُ فی یَدِهِ وتَدبیرِهِ ، وکُلُّهُم إِلَیهِ مُحتاجٌ وهُوَ غَنِیٌّ عَمَّن سِواهُ . (4)

.

1- .الأعراف : 180 .
2- .الحاقّه : 17 .
3- .غافر : 7 .
4- .الکافی : ج 1 ص 130 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 58 ص 14 ح 9 .

ص: 471

الکافی به نقل از صفوان بن یحیی : ابو قُرّه محدّث از من خواست تا او را خدمت امام رضا علیه السلامببرم. من نیز از امام علیه السلاماجازه گرفتم و ایشان اجازه داد. ابو قرّه، خدمت امام علیه السلام رسید و پرسش هایی در مورد حلال و حرام کرد تا این که پرسید: آیا می پذیری که خدا حمل می شود؟ امام رضا علیه السلام فرمود: «هر حمل شده ای، فعلی در موردش انجام می شود و [این فعل، یعنی حمل کردن] به غیر خود، نسبت داده می شود و [به او ]نیازمند است، و حمل شده در لفظ، اسمی است که کمبود را می رساند، و حمل کننده، اسم فاعل است و در لفظ، ستایش را می رساند. همچنین است این واژه ها: زِبَر و زیر، و بالا و پایین، در حالی که خدا فرموده است: «نیکوترینِ نام ها از آنِ خداست. پس او را بدانها بخوانید» و در کتاب های [آسمانی ]خود نگفته که او حمل شده است، بلکه گفته: او حمل کننده است، در خشکی و دریا، و آسمان ها و زمین را از افتادن، نگه می دارد، و حمل شده، غیر خداست و هرگز شنیده نشده کسی که به خدا و سترگی او ایمان آورده، در دعایش بگوید: ای حمل شده! ابو قرّه گفت: خود خدا فرموده است: «و عرش پروردگارت را در آن روز، هشت [حمل کننده ]بر فراز سرشان حمل می کنند» و فرموده: «کسانی که عرش را حمل می کنند» . امام رضا علیه السلام فرمود: «عرش، همان خدا نیست؛ بلکه عرش، نام دانش و توانایی است، و همه چیز در عرش است. آن گاه حمل کردن [ ِ عرش] را به غیر خود که آفریده هایی از آفریدگانش است، نسبت داده است؛ چرا که از آن آفریده ها به سبب حمل عرشش بندگی خواسته است و آنها، حاملان علم خدا هستند، و آفریدگانی پیرامون عرش خدا [او را] تنزیه می کنند و با علم خدا عمل می کنند، و فرشتگانی هستند که اعمال بندگان خدا را می نویسند و خدا از اهل زمین با طواف پیرامون خانه اش بندگی خواسته است و خدا، همان طور که خود گفته، بر عرش، استقرار یافته است و خدا، عرش و حامل آن را حمل می کند، و کسانی را که پیرامون عرش هستند، حمل و نگهداری می کند، و اوست نگه دارنده و اداره کننده هر نفس، و فوق هر چیزی است و بر همه چیز برتری دارد، و عبارت های: «خداوند، حمل شده است»، و «او پایین تر است» را به تنهایی و بدون قرینه نباید به کار برد، که در این صورت، لفظ و معنای لفظ، هر دو نادرست خواهند شد». ابو قرّه گفت: آیا این روایت را دروغ می انگاری که می گوید: «چون خدا خشم کند، خشمش معلوم می شود؛ زیرا فرشتگانی که عرش را حمل می کنند، سنگینی خشم خدا را بر دوش خود احساس می کنند و به سجده می افتند، و چون خشم خدا از میان می رود و بار دوش آنها سبک می شود، به جایگاه [و حالت قبلی ]خود باز می گردند»؟ امام رضا علیه السلام فرمود: «بگو ببینم از وقتی که خدای والا و بلند مرتبه، ابلیس را نفرین کرد تا امروز که خدا بر او خشمگین است، کِی از او خشنود شده است، در حالی که بر اساس بیان تو، خدا همیشه بر ابلیس و دوستان و پیروانش خشمگین بوده است؟ (1) چگونه جرئت می کنی پروردگارت را با دگرگون شدن از حالتی به حالت دیگر و داشتن ویژگی های آفریدگان، وصف کنی؟! او پاک و بلند مرتبه است، با نابودشوندگان نابود نمی شود، و همراه دگرگون شوندگان، ثابت است و همراه عوض شوندگان، عوض نشدنی است. غیر از او در چنگ توانایی و تدبیر اوست، و همه آفریدگان، نیازمند اویند و او، از غیر خود، بی نیاز است.

.

1- .یعنی. بر اساس نظر تو که خدا همیشه خشمگین است، باید حاملان عرش، همیشه در حال سجده باشند و عرش را حمل نکنند، در حالی که چنین نیست.

ص: 472

. .


ص: 473

. .


ص: 474

الإمام الرضا علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ عِمرانُ الصّابئ : یا سَیِّدی أَلا تُخبِرُنی عَنِ الخالِقِ إِذا کانَ واحِدا لا شَیءَ غَیرُهُ ولا شَیءَ مَعَهُ ، أَلَیسَ قَد تَغَیَّرَ بِخَلقِهِ الخَلقَ ؟ : لَم یَتَغَیَّر عز و جل بِخَلقِ الخَلقِ ، ولکِنَّ الخَلقَ یَتَغَیَّرُ بِتَغییرِهِ . (1)

راجع : ص 490 (الفصل الثامن : الحرکه والسّکون)، ج 5 ص 288 ح 4167 و 292 ح 4171 .

.

1- .التوحید : ص 433 ح 1 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 171 ح 1 وفی صدره «قدیم لم یتغیّر . . . » وکلاهما عن الحسن بن محمّد النوفلی ثُمَّ الهاشمی ، بحار الأنوار : ج 10 ص 312 ح 1 وراجع التوحید: ص 169 ح 3 .

ص: 475

امام رضا علیه السلام در پاسخ عمران صابی که از او پرسید: سرور من! آیا مرا آگاه نمی کنی از آفریدگار، آن گاه که یگانه بود و چیزی جز او وجود نداشت و چیزی همراه او نبود [و پس از این، آفریدگان را آفرید]؟ آیا با آفریدنِ آفریدگان، دگرگون نشد؟ : خداوند عز و جل با آفریدنِ آفریدگان ، دگرگون نمی شود؛ بلکه این آفریدگان هستند که وقتی خداوند آنها را دگرگون می کند، دگرگون می شوند.

ر . ک : ص 491 (فصل هشتم : حرکت و سکون)، ج 5 ص 289 ح 4167 و 292 ح 4171 .

.


ص: 476

الفصل الخامس: الجسم والصورهالإمام الصادق علیه السلام فی تَنزیهِ اللّهِ سُبحانَهُ : سُبحانَ مَن لا یَعلَمُ أَحَدٌ کَیفَ هُوَ إِلاّ هُوَ ، لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ البَصیرُ ، لا یُحَدُّ ولا یُحَسُّ ولا یُجَسُّ (1) ، ولا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ولاَ الحَواسُّ ، ولا یُحیطُ بِهِ شَیءٌ ولا جِسمٌ و لا صورَهٌ ولا تَخطیطٌ ولا تَحدیدٌ. (2)

عنه علیه السلام فی تَنزیهِ اللّهِ سُبحانَهُ : لا جِسمٌ ولا صورَهٌ ، وهُوَ مُجَسِّمُ الأَجسامِ ومُصَوِّرُ الصُّوَرِ ، لَم یَتَجَزَّأ ولَم یَتَناهَ ولَم یَتَزایَد ولَم یَتَناقَص ، لَو کانَ کَما یَقولونَ لَم یَکُن بَینَ الخالِقِ وَالمَخلوقِ فَرقٌ ، ولا بَینَ المُنشِیَ وَ المُنشَاَء؛ لکِن هُوَ المُنشِئُ ، فَرقٌ بَینَ مَن جَسَّمَهُ وصَوَّرَهُ وأَنشَأَهُ ، إِذ کانَ لا یُشبِهُهُ شَیءٌ ولا یُشبِهُ هُوَ شَیئا. (3)

الکافی عن حمزه بن محمّد :کَتَبتُ إِلی أَبِی الحَسَنِ علیه السلام أَسأَلُهُ عَنِ الجِسمِ وَالصّورَهِ ، فَکَتَبَ : سُبحانَ مَن لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ ، لا جِسمٌ ولا صورَهٌ. (4)

.

1- .الجَسُّ : المَسُّ بالید (القاموس المحیط : ج 2 ص 204) .
2- .الکافی : ج 1 ص 104 ح 1 عن علیّ بن أبی حمزه .
3- .الکافی : ج 1 ص 106 ح 6 عن یونس بن ظبیان .
4- .الکافی : ج 1 ص 104 ح 2 .

ص: 477



فصل پنجم : جسم و صورت

فصل پنجم : جسم و صورتامام صادق علیه السلام در تنزیه خدای پاک : پاک است خدایی که کسی غیر از او نمی داند که او چگونه است . چیزی همانند او نیست، و اوست شنوا و بینا . محدود و محسوس و ملموس نمی شود و چشم ها و حواس، او را در نمی یابند و چیزی او را فرا نمی گیرد، و نه جسم است، نه صورت، نه دارای مرزبندی و محدودسازی.

امام صادق علیه السلام در تنزیه خدای پاک : نه جسم است و نه صورت؛ بلکه او اجسام را جسم بخشید و صورت ها را صورتگری نمود. او جزء ندارد و بی پایان است، و فزونی و کاستی نمی یابد. اگر آن گونه بود که می گویند، تفاوتی میان آفریدگار و آفریده، و میان نوپدیدآورنده و نوپدید نخواهد بود؛ امّا او نوپدید آورنده است [نه نوپدید آمده] و میان [وی و ]آن که جسمش کرده و صورتش داده و نوپدیدش آورده، تفاوت است؛ زیرا چیزی همانند او نیست، و او [نیز ]همانند چیزی نیست.

الکافی به نقل از حمزه بن محمّد : به ابو الحسن علیه السلام (1) نامه ای نوشتم و از وی، درباره جسم و صورت پرسیدم. امام علیه السلامدر پاسخ نوشت: «پاک است آن [خدایی ]که چیزی همانند او نیست؛ نه جسم است و نه صورت».

.

1- .امام کاظم علیه السلام یا امام رضا علیه السلام .

ص: 478

الکافی عن محمّد بن زید :جِئتُ إِلَی الرِّضا علیه السلامأَسأَلُهُ عَنِ التَّوحیدِ ، فَأَملی عَلَیَّ : الحَمدُ للّهِِ فاطِرِ الأَشیاءِ إِنشاءً ، ومُبتَدِعِهَا ابتِداعا بِقُدرَتِهِ وحِکمَتِهِ ، لا مِن شَیءٍ فَیَبطُلَ الاِختِراعُ ولا لِعِلَّهٍ فَلا یَصِحَّ الاِبتِداعُ ، خَلَقَ ما شاءَ کَیفَ شاءَ ، مُتَوَحِّدا بِذلِکَ لاِءِظهارِ حِکمَتِهِ وحَقیقَهِ رُبوبِیَّتِهِ ، لا تَضبِطُهُ العُقولُ ولا تَبلُغُهُ الأَوهامُ ولا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ولا یُحیطُ بِهِ مِقدارٌ ، عَجَزَت دونَهُ العِبارَهُ وکَلَّت دونَهُ الأَبصارُ وضَلَّ فیهِ تَصاریفُ الصِّفاتِ ، احتَجَبَ بِغَیرِ حِجابٍ مَحجوبٍ وَاستَتَرَ بِغَیرِ سِترٍ مَستورٍ ، عُرِفَ بِغَیرِ رُؤیَهٍ ووُصِفَ بِغَیرِ صورَهٍ ونُعِتَ بِغَیرِ جِسمٍ ، لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ الکَبیرُ المُتَعالِ. (1)

راجع : ج 4 ص 520 (لا تَحُسُّهُ الحواس) ، الکافی : ج 1 ص 104 (باب النهی عن الجسم و الصوره) .

.

1- .الکافی : ج 1 ص 105 ح 3 .

ص: 479

الکافی به نقل از محمّد بن زید : خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم تا در مورد توحید از او بپرسم. امام علیه السلامبرایم چنین املا فرمود: «ستایش، برای خدایی است که پدیدآورنده چیزها به صورت نوپدید است و با توانایی و فرزانگی اش آنها را نوآوری کرده است؛ امّا آنها را از چیزی پدید نیاورد تا اختراع (آفرینش بدون مادّه و سابقه) از بین برود، و علّت و سببی (علّت مادّی، مادّه ازلی نخستین) در میان نبود تا نوآوری نادرست گردد؛ بلکه آنچه را خواست و به همان صورت که خواست، آفرید و در این کار، یگانه و بی شریک بود، تا فرزانگی و حقیقت پروردگار بودن خدا را آشکار کند. خردها نمی توانند او را به چنگ آورند. اوهام به او نمی رسند، چشم ها او را در نمی یابند و اندازه، او را فرا نمی گیرد. سخن، درباره او وامانده است، چشم ها در او درمانده اند . وصف های گوناگون، در مورد او به بیراهه رفته اند، بی پرده نهان است و بی پوشش، پوشیده شده، بدون دیده شدن، شناخته شده است . بدون صورت، وصف می شود و بدون آن که جسم داشته باشد، ستوده می شود. خدایی جز خدای سترگ و بلند پایه وجود ندارد.

ر . ک : ج 4 ص 521 (حواس، او را حس نمی کنند)، الکافی: ج 1 ص 104 (باب نهی از جسم و صورت)

.


ص: 480

الفصل السادس: الوالد والولدالکتاب«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدُ » . 1

«إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَ حِدٌ سُبْحَنَهُ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ» . (1)

«مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَ مَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ » . (2)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یوشِکُ النّاسُ یَتَساءَلونَ بَینَهُم حَتّی یَقولَ قائِلُهُم : هذَا اللّهُ خَلَقَ الخَلقَ ؛ فَمَن خَلَقَ اللّهَ عز و جل ؟ فَإِذا قالوا ذلِکَ فَقولوا : «اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدُ» ، ثُمَّ لِیَتفُل عَن یَسارِهِ ثَلاثا ، وَلیَستَعِذ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ . (3)

.

1- .النساء : 171 .
2- .المؤمنون : 91 . راجع : مریم : 35 ، 92 88 ، الصافّات : 152 ، الزخرف : 81 ، البقره : 116 ، یونس : 68 ، الإسراء : 111 ، الکهف : 4 ، الأنبیاء : 26 ، الفرقان : 2 ، الزمر : 4 ، الجنّ : 3 .
3- .السنن الکبری للنسائی : ج 6 ص 170 ح 10497 ، عمل الیوم واللیله لابن السنی : ص 222 ح 627 بزیاده «أحدکم» بعد «لیتفل» وکلاهما عن أبی هریره ، کنز العمّال : ج 1 ص 245 ح 1236 .

ص: 481