گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد هشتم
فصل چهارم : انواع قضا و قَدَر و احکام آنها



4 / 1 قضای معلّق و قضای حتمی

فصل چهارم : انواع قضا و قَدَر و احکام آنها4 / 1قضای معلّق و قضای حتمیقرآن«خداوند ، آنچه را بخواهد ، محو یا اثبات می کند ، و اصل کتاب ، نزد اوست» .

«و یهود گفتند : «دست خدا ، بسته است» . دست های خودشان بسته باد و به [سزای ]آنچه گفتند ، از رحمت خدا دور باشند! بلکه هر دو دست او گشاده است [و] هر گونه بخواهد ، می بخشد . و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو فرود آمده ، بر طغیان و کفر بسیاری از ایشان ، خواهد افزود . و تا روز قیامت ، میانشان دشمنی و کینه افکندیم . هر بار که آتشی برای پیکار بر افروختند ، خدا آن را خاموش ساخت . و در زمین ، برای فساد می کوشند ، و خداوند ، مفسدان را دوست نمی دارد » .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :... کار خدا در جهت قضای او ، و قضای او در جهت قَدَر او جریان می یابد . برای هر قضایی . قَدَری و برای هر قَدَری ، پایانی و برای هر پایانی ، [حکمی ]مکتوب (قطعی) است . «خداوند ، آنچه را بخواهد ، محو یا اثبات می کند ، و اصل کتاب ، نزد اوست» .


.



ص: 202

تفسیر القمّی :قَولُهُ : «وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَاقَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ» قالَ : قالوا قَد فَرَغَ اللّهُ مِنَ الأَمرِ ، لا یُحدِثُ اللّهُ غَیرَ ما قَد قَدَّرَهُ فِی التَّقدیرِ الأَوَّلِ ، فَرَدَّ اللّهُ عَلَیهِم فَقالَ : بَل یَداهُ مَبسوطَتانِ یُنفِقُ کَیفَ یَشاءُ ؛ أی یُقَدِّمُ ویُؤَخِّرُ ویَزیدُ ویَنقُصُ ، ولَهُ البَداءُ وَالمَشِیَّهُ . (1)

الکافی عن سهل بن زیاد وإسحاق بن محمّد وغیرهما رفعوه :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام جالِسا بِالکوفَهِ بَعدَ مُنصَرَفِهِ مِن صِفّینَ ، إذ أقبَلَ شَیخٌ فَجَثا بَینَ یَدَیهِ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أخبِرنا عَن مَسیرِنا إلی أهلِ الشّامِ ، أبِقَضاءٍ مِنَ اللّهِ وقَدَرٍ؟ فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : أجَل یا شَیخُ ، ما عَلَوتُم تَلعَهً (2) ، ولا هَبَطتُم بَطنَ وادٍ ، إلّا بِقَضاءٍ مِنَ اللّهِ وقَدَرٍ . فَقالَ لَهُ الشَّیخُ : عِندَ اللّهِ أحتَسِبُ عَنائی یا أمیرَ المُؤمِنینَ! فَقالَ لَهُ : مَه یا شَیخُ! فَوَاللّهِ لَقَد عَظَّمَ اللّهُ الأَجرَ فی مَسیرِکُم وأنتُم سائِرونَ ، وفی مَقامِکُم وأنتُم مُقیمونَ ، وفی مُنصَرَفِکُم وأنتُم مُنصَرِفونَ ، ولَم تَکونوا فی شَیءٍ مِن حالاتِکُم مُکرَهینَ ولا إلَیهِ مُضطَرّینَ . فَقالَ لَهُ الشَّیخُ : وکَیفَ لَم نَکُن فی شَیءٍ مِن حالاتِنا مُکرَهینَ ولا إلَیهِ مُضطَرّینَ وکانَ بِالقَضاءِ وَالقَدَرِ مَسیرُنا ومُنقَلَبُنا ومُنصَرَفُنا؟! فَقالَ لَهُ : وتَظُنُّ أنَّهُ کانَ قَضاءً حَتما وقَدَرا لازِما؟ إنَّهُ لَو کانَ کَذلِکَ لَبَطَلَ الثَّوابُ وَالعِقابُ ، وَالأَمرُ وَالنَّهیُ ، وَالزَّجرُ مِنَ اللّهِ ، وسَقَطَ مَعنَی الوَعدِ وَالوَعیدِ ، فَلَم تَکُن لائِمَهٌ لِلمُذنِبِ ولا مَحمَدَهٌ لِلمُحسِنِ ، ولَکانَ المُذنِبُ أولی بِالإِحسانِ مِنَ المُحسِنِ ، ولَکانَ المُحسِنُ أولی بِالعُقوبَهِ مِنَ المُذنِبِ ، تِلکَ مَقالَهُ إخوانِ عَبَدَهِ الأَوثانِ ، وخُصَماءِ الرَّحمنِ ، وحِزبِ الشَّیطانِ ، وقَدَرِیَّهِ هذِهِ الاُمَّهِ ومَجوسِها . إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی کَلَّفَ تَخییرا ، ونَهی تَحذیرا ، وأعطی عَلَی القَلیلِ کَثیرا ، ولَم یُعصَ مَغلوبا ، ولَم یُطَع مُکرِها ، ولَم یُمَلِّک مُفَوِّضا ، ولَم یَخلُقِ السَّماواتِ وَالأَرضَ وما بَینَهُما باطِلاً ، ولَم یَبعَثِ النَّبِیّینَ مُبَشِّرینَ ومُنذِرینَ عَبَثا «ذَ لِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ النَّارِ» (3) . (4)

.

1- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 170 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 98 ح 6 .
2- .التَلْعَهُ : ما ارتفع من الأرض (الصحاح : ج 3 ص 1192 «تلع») .
3- .ص : 27 .
4- .الکافی : ج 1 ص 155 ح 1 ، نهج البلاغه : الحکمه 78 وفیه ذیله من «وتظنّ أنّه ...» ، التوحید : ص 380 ح 28 عن علیّ بن جعفر الکوفی عن الإمام الهادی عن آبائه علیهم السلام ، الاحتجاج : ج 1 ص 490 ح 120 عن الإمام الهادی علیه السلام ، کنز الفوائد : ج 1 ص 363 عن إسماعیل بن أبی زیاد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلاموکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 13 ح 19 .


ص: 203

تفسیر القمّی درباره این سخن خدای متعال : «و یهود گفتند : «دست خدا بسته است» . دست های خودشان بسته باد و به [سزای ]آنچه گفتند ، از رحمت خدا دور باشند! بلکه هر دو دست او گشاده است» : [قوم یهود ]گفتند : کار خدا پایان یافته است و غیر از آنچه در تقدیر نخستْ مقدّر نموده ، کار جدیدی نمی کند . خداوند ، گفته آنان را انکار کرد و فرمود : «بلکه هر دو دست او گشاده است [و ]هر گونه بخواهد ، می بخشد» ؛ یعنی مقدّم و مؤخّر می کند و کم و زیاد می نماید و دارای بَدا (آشکار ساختن پس از پنهان نمودن) و مشیّت است .

الکافی به نقل از سهل بن زیاد و اسحاق بن محمّد و دیگران ، در حدیثی که سندش را به امام علیه السلام رسانده اند : امیر مؤمنان ، پس از بازگشت از صِفّین ، در کوفه نشسته بود . در این هنگام ، پیرمردی آمد و نزد ایشان ، زانو زد . سپس به امام علیه السلام گفت : ای امیر مؤمنان! ما را از حرکتمان به سوی اهل شام ، آگاه ساز که : آیا به قضا و قدر خدا بوده است ؟ امیر مؤمنان فرمود : «آری ، ای پیر! از تپّه ای بالا نرفتید و به درّه ای فرود نیامدید ، جز با قضا و قَدَر خدا» . پیرمرد به ایشان گفت : ای امیر مؤمنان! پس ، سختی هایم را به حساب خدا می گذارم [، که اختیاری در آنها نداشته ام] . [امام علیه السلام ] به وی فرمود : «ای پیر! درنگ کن . به خدا سوگند که خداوند برای شما را در راهی که پیمودید و در جایگاهتان که ایستادید و در بازگشتتان که برگشتید ، پاداش بزرگ قرار داد ، و شما در هیچ حالتی ، مجبور و ناچار نبودید» . پیرمرد گفت : چگونه ما در هیچ حالتی مجبور و ناچار نبودیم ، در حالی که حرکت و تغییر مسیر و بازگشت ما با قضا و قدر بوده است ؟ [امام علیه السلام ] به او فرمود : «تو می پنداری که آن ، قضایی حتمی و قدری لازم بوده است ؟ اگر چنین بود ، پاداش و کیفر ، و امر و نهی ، و باز داشتن خدا بیهوده می گشت و وعده و تهدید ، بی معنا می شد . پس برای گنهکار ، سرزنش ، و برای نیکوکار ، ستایشی نبود ؛ [بلکه] گنهکار به پاداش ، سزاوارتر از نیکوکار ، و نیکوکار به کیفر ، سزاوارتر از گنهکار بود . این ، سخن برادران بت پرست ، دشمنان خدا ، حزب شیطان ، قَدَریّه و مجوس این امّت است . همانا خدای تبارک و تعالی [بندگان را] با وجود اختیار ، مکلّف نمود و [آنان را] با بر حذر داشتن ، نهی کرد و بر [عمل] اندک ، پاداش بسیار بخشید و از روی شکست ، نافرمانی نشد و از روی اجبار ، فرمانبری نگردید و به صورت واگذاری ، چیزی را در اختیار کسی قرار نداد و آسمان ها و زمین و آنچه را در میان آنهاست ، بیهوده نیافرید و پیامبرانِ بشارت دهنده و انذار کننده را بیهوده برنینگیخت . «این ، گمان کسانی است که کافر شده اند [و حق پوشی کرده اند] . پس وای از آتش ، بر کسانی که کافر شده اند!» » .

.



ص: 204

الإمام الباقر علیه السلام :مِنَ الاُمورِ اُمورٌ مَوقوفَهٌ عِندَ اللّهِ ، یُقَدِّمُ مِنها ما یَشاءُ ، ویُؤَخِّرُ مِنها ما یَشاءُ . (1)

الکافی عن محمّد بن مسلم عن أحدهما علیهماالسلام وقَد سُئِلَ عَن لَیلَهِ القَدرِ : تَنَزَّلُ فیهَا المَلائِکَهُ وَالکَتَبَهُ إلَی السَّماءِ الدُّنیا ، فَیَکتُبونَ ما یَکونُ فی أمرِ السَّنَهِ وما یُصیبُ العِبادَ ، وأمرُهُ عِندَهُ] عز و جل[ مَوقوفٌ لَهُ وفیهِ المَشیئَهُ ، فَیُقَدِّمُ مِنهُ ما یَشاءُ ویُؤَخِّرُ مِنهُ ما یَشاءُ ، ویَمحو ویُثبِتُ وعِندَهُ اُمُّ الکِتابِ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :مِن الاُمورِ اُمورٌ مَحتومَهٌ کائِنَهٌ لا مَحالَهَ ، ومِنَ الاُمورِ اُمورٌ مَوقوفَه عِندَ اللّهِ ، یُقَدِّمُ فیها ما یَشاءُ ویَمحو ما یَشاءُ ، ویُثبِتُ مِنها ما یَشاءُ ، لَم یُطلِع عَلی ذلِکَ أحَدا یَعنِی المَوقوفَهَ فَأَمّا ما جاءَت بِهِ الرُّسُلُ فَهِیَ کائِنَهٌ ، لا یُکَذِّبُ نَفسَهُ ولا نَبِیَّهُ ولا مَلائِکَتَهُ . (3)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 147 ح 7 ، المحاسن : ج 1 ص 378 ح 834 ، تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 217 ح 65 کلّها عن الفضیل ، التوحید : ص 444 ح 1 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 182 ح 1 کلاهما عن الحسن بن محمّد النوفلی عن الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 113 ح 37 .
2- .الکافی : ج 4 ص 157 ح 3 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 159 ح 2028 ، الأمالی للطوسی : ص 60 ح 89 ، تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 215 ح 58 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 281 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 9 ح 12 .
3- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 217 ح 65 عن الفضیل ، بحار الأنوار : ج 4 ص 119 ح 58 .


ص: 205

امام باقر علیه السلام :از جمله کارها، کارهایی هستند که در پیشگاه خداوند ، مشروط و معلّق اند . هر کدام را بخواهد ، مقدّم می کند و هر کدام را بخواهد ، مؤخّر می سازد .

الکافی به نقل از محمّد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام وقتی درباره شب قدر ، مورد پرسش قرار گرفت : در آن شب ، فرشتگان و نویسندگان ، در آسمانِ دنیا فرود می آیند و کارهای مربوط به آن سال و آنچه را نصیب بندگان می گردد ، می نویسند ، در حالی که کار خداوند عز و جلدر پیشگاهش ، معلّق و مشروط است و در آن ، مشیّت قرار داده است . هر کدام را بخواهد ، مقدّم می کند و هر کدام را بخواهد ، مؤخّر می سازد و محو و اثبات می کند ، و اصل کتاب ، نزد اوست .

امام باقر علیه السلام :از جمله کارها، کارهای حتمی هستند که به ناچار ، محقّق می شوند، و از جمله کارها، کارهایی هستند که نزد خداوند ، معلّق اند . آنچه را بخواهد ، مقدّم می کند و آنچه را بخواهد ، محو می سازد و هر کدام را بخواهد ، اثبات می نماید و هیچ کس را بر این کارها (یعنی کارهای معلّق) آگاه نمی سازد . امّا آنچه فرستادگان آورده اند ، شدنی اند ، که [خدا] نه خودش ، نه پیامبرش و نه فرشتگانش را دروغگو نمی نماید .

.



ص: 206

عنه علیه السلام فی قَولِ اللّهِ تَعالی : «وَ لَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا» (1) : إنَّ عِندَ اللّهِ کُتُبا مَوقوتَهً (2) یُقَدِّمُ مِنها ما یَشاءُ ویُؤَخِّرُ ما یَشاءُ ، فَإِذا کانَ لَیلَهُ القَدرِ ، أنزَلَ اللّهُ فیها کُلَّ شَیءٍ یَکونُ إلی لَیلَهٍ مِثلِها ، فَذلِکَ قَولُهُ : «وَ لَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا» إذا أنزَلَهُ وکَتَبَهُ کُتّابُ السَّماواتِ وهُوَ الَّذی لا یُؤَخِّرُهُ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل أخبَرَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله بِما کانَ مُنذُ کانَتِ الدُّنیا ، وبِما یَکونُ إلَی انقِضاءِ الدُّنیا ، وأخبَرَهُ بِالمَحتومِ مِن ذلِکَ ، وَاستَثنی عَلَیهِ فیما سِواهُ . (4)

الغیبه للطوسی عن عبد اللّه بن سنان :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام وذَکَرَ البَداءَ للّهِِ فَقالَ : فَما أخرَجَ اللّهُ إلَی المَلائِکَهِ ، وأخرَجَهُ المَلائِکَهُ إلَی الرُّسُلِ ، فَأَخرَجَهُ الرُّسُلُ إلَی الآدَمِیّینَ ، فَلَیسَ فیهِ بَداءٌ وإنَّ مِنَ المَحتومِ أنَّ ابنی هذا هُوَ القائِمُ (5) . (6)

راجع : موسوعه العقائد الإسلامیّه : ج 6 ص 89 (القضاء والقدر المحتومان والموقوفان) .

.

1- .المنافقون : 11 .
2- .فی المصدر : «مرقومه» ، وما فی المتن أثبتناه من بحار الأنوار .
3- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 371 عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 4 ص 102 ح 13 .
4- .الکافی : ج 1 ص 148 ح 14 ، تفسیر نور الثقلین : ج 2 ص 517 ح 183 .
5- .أی هو القائم بعده فیموضع الإمامه والاستحقاق لها دون القیام بالسیف (الغیبه للطوسی : ص 53) .
6- .الغیبه للطوسی : ص 52 ح 42 .


ص: 207

امام باقر علیه السلام درباره این سخن خدای متعال : «و هر کس اَجَلش فرا رسد ، هرگز خدا [آن را] به تأخیر نمی افکند» : همانا نزد خدا ، کتاب های معیّنی است که هر کدام را بخواهد ، مقدّم و هر کدام را بخواهد ، مؤخّر می سازد . هر گاه شب قدر شد ، خداوند در آن ، هر آنچه را که تا شب قدر بعدی رُخ می دهد ، نازل می کند . این ، [معنای] سخن خداست که : «و هر کس اَجَلش فرا رسد، هرگز خدا [آن را ]به تأخیر نمی افکند» . هر گاه آن را نازل کند ، نویسندگان آسمان ها می نویسند و این ، همان است که آن را به تأخیر نمی اندازد .

امام صادق علیه السلام :همانا خداوند عز و جل محمّد صلی الله علیه و آله را به آنچه در دنیا بوده است و به آنچه تا پایان دنیا خواهد بود ، آگاه ساخته و او را از کارهای حتمی آن ، باخبر نموده است ؛ ولی آگاهی از بقیّه کارها را از او استثنا کرده است .

الغیبه ، طوسی به نقل از عبد اللّه بن سنان : از امام صادق علیه السلام در حالی که بَدای مربوط به خدا را بیان می کرد شنیدم که فرمود : «در آنچه خدا به فرشتگان ، و فرشتگان به فرستادگان ، و فرستادگان به آدمیان رسانده اند ، بَدا نیست . از جمله کارهای حتمی ، این است که این فرزندم پس از من ، قائم است و بر امر امامت ، قیام خواهد کرد» .

ر . ک : ص 141 (قضا و قدر محتوم و موقوف) .

.



ص: 208



توضیحی درباره احادیثی که به ظاهر ، قضای غیر حتمی را نفی می کنند

دسته بندی این احادیث

توضیحی درباره احادیثی که به ظاهر ، قضای غیر حتمی را نفی می کننداحادیث فصلی که گذشت ، به روشنی دلالت دارند بر این که قضای الهی و مقدّرات او ، دو گونه اند : قضای محتوم که غیر قابل تغییر است و قضای غیر محتوم که می تواند تغییر نماید؛ لیکن در مقابل این احادیث، روایات دیگری نیز هستند که به ظاهر ، دلالت بر نفی وجود قضای موقوف یا غیر محتوم و در نتیجه ، انحصار قضای الهی در قضای محتوم دارند.

دسته بندی این احادیثاین احادیث را به چند دسته می توان تقسیم کرد : دسته اول ، احادیثی هستند که تأکید می کنند قلم تقدیر الهی ، آنچه را تا قیامت پدید می آید ، رقم زده و نوشته آن نیز خشک شده است (اشاره به این که مقدّرات الهی ، تا قیامت ، مشخّص و غیر قابل تغییرند) . به این دسته از روایات ، احادیث «جَفُّ القلم» گفته می شود، مانند این که ابن عباس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که به او فرمود : إذا سَأَلتَ فَسَلِ اللّهَ وَإذا استَعَنتَ فَاستَعِن بِاللّهِ ، فَقَد جَفَّ القَلَمُ بِما هُوَ کائِنٌ إلی یَومِ القِیامَهِ فَلَو جَهَدَ الخَلائِقُ أن یَنفَعُوکَ بِشَیءٍ لَم یَکتُبهُ اللّهُ لَکَ لَم یَقدِرُوا عَلی ذلِکَ ، وَلَو جَهَدَ الخَلائِقُ أن یَضرُوکَ بِشَیءٍ لَم یَکتُبهُ اللّهُ عَلَیکَ لَم یَقدِرُوا عَلی ذلِکَ . (1) هرگاه درخواست کردی، از خداوندْ درخواست کن و هرگاه طلب کمک


.

1- .المعجم الکبیر : ج 11 ص 178 ح 11560 .


ص: 209

کردی ، از خدا مدد بگیر. قلم تقدیر ، به آنچه تا قیامتْ اتفاق می افتد، رقم خورده است. اگر همه خلایق بکوشند تا سودی به تو برسانند که خداوند برایت تقدیر نکرده، نخواهند توانست ، و اگر خلایقْ تلاش کنند که به تو ضرری بزنند که خداوند برایت ننوشته، نخواهند توانست . همچنین از ابو هریره نقل شده است که می گوید : قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ إنّی رَجُلٌ شَابٌ ، وَأَنَا أَخَافُ عَلی نَفسِی العَنَتَ ، وَلَا أَجِدُ ما أَتَزَوَّجُ بِهِ النّساءَ ، فَسَکَتَ عَنّی ، ثُمَّ قُلتُ مِثلَ ذلِکَ ، فَسَکَتَ عَنّی ، ثُمَّ قُلتُ مِثلَ ذلِکَ ، فَسَکَتَ عَنّی ، ثُمَّ قُلتُ مِثلَ ذلِکَ ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : «یا أَبا هُرَیرَهَ ، جَفَّ القَلَمُ بِمَا أَنتَ لاقٍ ، فَاختَصِ عَلَی ذلِکَ أَو ذَرْ» . (1) گفتم : ای پیامبر خدا! من مردی جوانم و از فلاکتم نگرانم و توش و توانی برای ازدواج ندارم . پیامبر صلی الله علیه و آله ساکت شد. من حرفم را تکرار کردم. باز هم پیامبر صلی الله علیه و آله ساکت ماند و بار سوم ، همان حرف را زدم . پیامبر صلی الله علیه و آله همچنان ساکت ماند تا این که بار چهارم گفتم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای ابو هریره! قلم تقدیر ، آنچه را تو با آن مواجه می شوی، رقم زده است . خویشتن را اَخته کنی یا نکنی» . و نیز از عبداللّه بن عمر ، روایت شده که می گوید : سَمِعتُ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ : «إنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ خَلقَهُ فی ظُلمَهٍ ، فَألقی عَلَیهِم مِن نُورِهِ ، فَمَن أَصابَهُ مِن ذلِکَ النُّورِ اهتدَی ، ومَن أخطَأَهُ ضَلَّ ، فلِذلِکَ أقُولُ : جَفَّ القَلَمُ عَلی عِلمِ اللّهِ . (2) از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود : «خداوند ، مخلوقاتش را در تاریکی آفرید و نور خود را بر آنها تاباند . هر کس از آن نور برخوردار شد، هدایت گردید و هر کس آن را گم کرد، گم راه شد. به این جهت می گویم : قلم تقدیر ، بر اساس علم خدا رقم خورده است» .

.

1- .صحیح البخاری : ج 5 ص 1953 ح 4788 .
2- .سنن الترمذی : ج 5 ص 26 ح 2642 .


ص: 210

از سُراقه بن مالک نقل شده است که می گوید : قُلتُ لِرَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله : أَنَعمَلُ عَلی ما قَد جَفَّ بِهِ القَلَمُ وجَرَت بِهِ المَقادِیرُ أو لِأمرٍ مُستَقبَلٍ ؟ قال : «یَا سُرَاقَهُ! اِعمَل لِمَا جَفَّ بِهِ القَلَمُ وَجَرَت بِهِ المَقادِیرُ ، فَإِنَّ کُلًا مُیَسَّّرٌ» . (1) به پیامبر خدا گفتم : آیا بر اساس آنچه قلمِ تقدیر رقم زده و مقدّراتْ بر آن جاری شده، کاری می کنیم و یا بر اساس [تصمیم] آینده؟ فرمود: «ای سُراقه! بر اساس آنچه قلمِ تقدیر رقم زده ، و مقدّراتْ جاری شده، کار کن ؛ چرا که حقّا همه مهیّا شده اند (برای آنچه به خاطرش آفریده شده اند)» . و نیز در کتاب علل الشرایع آمده است که : هبط جبرئیل علیه السلام علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وقال : یا مُحَمَّدُ ، وَیلٌ لِوُلدِکَ مِن وُلدِ العَبّاسِ . فَخَرَجَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلَی العَبّاسِ فَقالَ : یا عَمُّ ، وَیلٌ لِوُلدی مِن وُلدِکَ ! فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ أفَأَجُبُّ نَفسی ؟ قال : «جَفَّ القَلَمُ بِمَا فِیهِ» . (2) جبرئیل علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و گفت : ای محمّد! وای به حال فرزندانت از دستِ فرزندانِ عباس . پس پیامبر صلی الله علیه و آله نزد عبّاس رفت و به او فرمود : عمو! وای به حال فرزندانِ من از دستِ فرزندانت! عبّاس گفت : ای پیامبر خدا ، آیا خودم را عقیم کنم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «قلم تقدیر ، به این کار ، رقم خورده است» . دسته دوم ، احادیثی هستند که دلالت دارند بر این که عدّه ای از مردم ، برای بهشتْ آفریده شده اند و عدّه ای برای دوزخ و هر یک تنها توانایی کاری را دارند که برای آن آفریده شده اند، بدین معنا که بهشتیان ، توفیق انجام دادن اعمالی را پیدا می کنند که آنها را به بهشت می بَرد و دوزخیان ، موفّق به کارهایی می شوند که آنها را مستحقّ آتش دوزخ می گردانَد، چنان که عمران بن حصین ، روایت کرده که :

.

1- .المعجم الکبیر : ج 7 ص 128 ح 6588 .
2- .ر . ک : علل الشرائع : ج 2 ص 348 ح 7 .


ص: 211

قیلَ : یا رسول اللّه ، أعُلِمَ أهلُ الجنّه من أهلِ النارِ؟ فَقالَ : «نَعَم» ، قیلَ : فَفیمَ یَعمَلُ العامِلون؟ قالَ : «کُلٌّ مُیَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ» . (1) گفته شد : ای پیامبر خدا! آیا بهشتیان از جهنمیان ، بازشناخته شده اند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «آری» . گفته شد : عمل کنندگان ، بر چه اساسی عمل می کنند؟ فرمود : «هر کس برای آنچه به خاطرش آفریده شده ، مُهیّاست. در سنن ابی داوود از عبداللّه بن عمر ، نقل شده است که : إنَّ رَجُلاً سَألَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا رَسولَ اللّهِ! فیما نَعمَلُ؟ أفی شَیءٍ قَد خَلا أو مَضی أو فی شَیءٍ یُستَأنَفُ الآنَ؟ قالَ : «فی شَیءٍ قَد خَلا وَمَضی» . قالَ الرَجُلُ أو بَعضُ القَومِ : فَفیمَ العَمَلُ؟ قالَ : «إنَّ أهلَ الجَنَّهِ یُیَسَّرونَ لِعَمَلِ أَهلِ الجَنَّهِ وَإِنَّ أَهلَ النّارِ یُیَسَّرونَ لِعَمَلِ أَهلِ النّارِ» . (2) مردی از پیامبر خدا پرسید : ای پیامبر خدا! بر چه اساسی کاری می کنیم؟ آیا بر اساس چیزی که مقدر شده و قطعی گردیده؟ یا چیزی که در آینده پدید می آید؟ فرمود: «بر اساس چیزی که گذشته و قطعی شده است» . همان مرد یا دیگری گفت: در چه مسیری عمل می کنیم؟ فرمود: «بهشتیان، برای عمل اهل بهشتْ آماده می شوند و جهنّمیان برای عمل اهل جهنم» . بخاری از أبی عبد الرحمان سُلَمی از امام علی علیه السلام روایت کرده است که فرمود : کان النبی صلی الله علیه و آله فی جنازه فأخذ شیئا فجعل ینکت به الأرض ، فقال : «ما مِنکُم مِن أحَدٍ إلّا وَقَد کُتِبَ مَقعَدُهُ مِن النّارِ وَمَقعَدُهُ مِن الجَنَّهِ» . قالوا : یا رسول اللّه ! أفلا نتّکل علی کتابنا و ندع العمل؟ قال : «إعمَلُوا فَکُلٌّ میَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ ، أمّا مَن کانَ مِن أهلِ السَّعادَهِ فَیُیَسَّرُ لِعَمَلِ أهلِ السَّعادَهِ ، وأمّا مَن کانَ مِن أهلِ الشَّقاوَهِ فَیُیَسَّرُ لِعَمَلِ أهلِ الشَّقاوَهِ» ثُمَّ قرأ : «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَ اتَّقَی وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَی» . (3)

.

1- .صحیح مسلم : ج 8 ص 2041 ح 2649 .
2- .سنن أبی داوود : ج 4 ص 224 ح 4696 .
3- .صحیح البخاری : ج 4 ص 1891 ح 4666 .


ص: 212

پیامبر صلی الله علیه و آله در پی جنازه ای بود . چیزی را برداشت و با آن ، زمین را کاوید و فرمود: «هیچ یک از شما نیست ، مگر این که جایگاهش در بهشت و یا جهنم ، مقرر شده است». گفتند: ای رسول خدا! آیا بر تکلیفمان تکیه نکنیم و عمل را رها سازیم؟ فرمود: «عمل کنید که هر کس، برای آنچه برایش آفریده شده، مهیّاست» . هر کس از خوش بختان است، به عمل اهل خوش بختی روی می آورد ؛ اما آن که از بدبختان به شمار می رود، به سوی عمل اهل بدبختی روان است». سپس این آیه را قرائت فرمود: «اما آن که بخشید و تقوا پیشه کرد و [پاداش ]نیکو را تصدیق کرد ، به زودی راهش را به سوی آسانی [و خیر] قرار می دهیم، و اما کسی که بخل ورزید و خود را بی نیاز دید و [پاداش] نیکو را تکذیب کرد ، به زودی راه دشواری به او خواهیم نمود» . دسته سوم ، احادیثی هستند که به ظاهر ، سعادت و شقاوت انسان ها را مقدَّر و مَفروغٌ عنه می دانند و با این حال ، باز هم توصیه به عمل می نمایند ، با این استدلال که آنها که اهل سعادت اند ، توفیق اعمالی را پیدا می کنند که آنها را به سعادت مقدّرشان برساند و آنها که اهل شقاوت اند ، توفیق کارهایی را می یابند که آنها را به سرنوشت شومشان رهنمون می گردد ، مانند آنچه درباره عمر بن خطّابْ نقل شده است که : إنّهُ قالَ لِلنَّبیٍّ صلی الله علیه و آله : یا رسول اللّه ! أرأیت ما نعمل فیه أمر مبتدع أو مبتدأ أو أمر قد فرغ منه؟ قال : «أَمْرٌ قَد فُرِغَ مِنهُ ، فَاعمَل یَابنَ الخَطّاب ، فَإنّ کُلاًّ مُیَسَّرٌ ، فَأَمّا مَن کانَ مِن أهلِ السَّعادَهِ فَإنّهُ یَعمَلُ لِلسَّعادَهِ ، وَمَن کانَ مِن أهَل الشِّقاءِ فَإنَّهُ یَعمَلُ لِلشِّقاءِ» . (1) عمر ، به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : ای پیامبر خدا ! نظرتان درباره آنچه عمل می کنیم چیست؟ آیا نو و تازه است و یا پیش تر ، مسلّم و قطعی شده؟ فرمود: «آن عمل، پیش تر ، مسلّم و قطعی شده است. پس ای پسر خطّاب عمل کن، که همه

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 370 ح 5482 .


ص: 213



نکاتی در تبیین این احادیث

اشاره

مهیّا شده اند (برای آنچه به خاطرش آفریده شده اند) . آن که اهل خوش بختی است، برای خوش بختی می کوشد و آن که اهل بدبختی است، برای بدبختی کار می کند» . دسته چهارم ، احادیثی هستند که می گویند هر انسانی از نظر مادّی ، مقدّرات ویژه ای دارد و مقدار معیّنی از امکانات مادّی برای او خلق شده که با اجمال و اعتدال در طلب روزی ، به آن خواهد رسید و حرص و تلاش بیش از حد نیز ، چیزی بر آن نخواهد افزود ، مانند آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که می فرماید : أَجمِلُوا فِی طَلَبِ الدُّنیا ؛ فِإِنَّ کُلًا مُیَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ مِنها . (1) در طلب دنیا ، به کم بسنده کنید؛ چرا که هر کس در همان راهی روان است که برای آن آفریده شده است . دسته پنجم ، احادیثی هستند که می گویند خداوند ، از تقدیر عمل و اجل و اثر و مضجع و روزیِ همه انسان ها فارغ گردیده است و از این رو ، هیچ کس نمی تواند از محدوده مقدّرات الهی خارج شود ، مانند آنچه از پیامبر خدا ، روایت شده که می فرماید : فَرَغَ اللّهُ إلی کُلّ عَبدٍ مِن خَمسٍ : مِن عَمَلِهِ وَأجَلِهِ وَأثَرِهِ وَمَضجَعِهِ وَرِزقِهِ ، لا یَتَعدّاهُنَّ عَبدٌ . (2) خداوند ، برای هر بنده ای پنج چیز را مقرّر کرده است : عمل ، اجل ، اثر ، مرگ و روزی ! و هیچ بنده ای از آنها فراتر نمی رود .

نکاتی در تبیین این احادیثبرای تبیین این احادیث ، توجّه به سه نکته ضروری است :


.

1- .مسند الشهاب : ج 1 ص 416 ح 716 .
2- .تاریخ دمشق : ج 52 ص 391 ح 11088 .


ص: 214



1 . تعارض این گونه احادیث با قرآن و احادیث قطعیّ الصدور

2 . عدم تعارض علم خداوند ، با اراده او و آزادی انسان

1 . تعارض این گونه احادیث با قرآن و احادیث قطعیّ الصدوراگر مقصود از این احادیث ، نفی آزادی انسان در ساختن سرنوشت خود و سلب اراده و مشیّت الهی در تغییر سرنوشت انسان و جهان باشد، نه تنها این احادیثِ آحاد ، مخالف احادیث متواتر و سنّت قطعی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هستند ، بلکه با صریح قرآن کریم و اساسا با فلسفه بعثت انبیای الهی تعارض دارند . بنا بر این ، بر فرض صحّتِ سندِ آنها ، باز هم مردود و غیر قابل قبول خواهند بود .

2 . عدم تعارض علم خداوند ، با اراده او و آزادی انسانممکن است این روایات ، کنایه از علم ازلی خداوند متعال به امور مذکور باشند ، چنان که در برخی از آنها (1) به این موضوع ، اشاره شده است، بدین معنا که همه حوادثی که برای انسان و جهان پیش خواهد آمد ، برای خداوند متعال ، معلوم است . او می داند که هر کس : از دنیا ، چه بهره ای خواهد داشت؟ با که ازدواج خواهد کرد؟ چه موقعیّتی از نظر سیاسی و اجتماعی خواهد داشت؟ چه کسی ظالم خواهد بود و چه کسی مظلوم؟ چه کسی خوش بخت خواهد شد و چه کسی بدبخت؟ چه کسی به بهشت خواهد رفت و چه کسی به دوزخْ راه خواهد یافت؟ و در یک جمله : خداوند متعال ، سرنوشت دنیوی و اُخروی همه انسان ها را می داند ؛ اما نکته مهم و دقیق ، این است که علم خدا، علّتِ معلوم نیست ؛ بلکه تابع معلوم است و نه متبوع آن ، چنان که اَشاعره و همفکران آنها پنداشته اند . بنا بر این، علم ازلی خداوند متعال ، نه با اراده و مشیّت او تعارضی دارد و نه با اراده و اختیار انسان در ساختن سرنوشت خود .


.

1- .ر . ک : ص 207 ح 5836 .


ص: 215

به سخن دیگر، احادیث مذکور ، می خواهند بگویند که خداوند متعال می داند که انسان با انتخاب خود ، چگونه سرنوشت خود را در دنیا و آخرتْ رقم خواهد زد، خوش بخت خواهد شد یا بدبخت، و بهشتی می شود یا دوزخی . این مطلب ، به روشنی در برخی احادیث آمده است . شیخ صدوق ، از پیامبر خدا روایت کرده است که می فرماید : سَبَقَ العِلمِ وجَفَّ القَلَمُ وَمَضَی القَدَرُ ، بِتَحقِیقِ الکِتابِ وَتَصدِیقِ الرُّسُل ، وَبِالسَّعادَهِ مِنَ اللّهِ عز و جل لِمَنِ آمن واتَّقی ، وَبِالشَّقاءِ لِمَن کَذَّبَ وَکَفَرَ ، وَبِوِلایَهِ اللّهِ المُؤمِنینَ وَبَراءَتِهِ مِنَ المُشرِکینَ . (1) علم پیشین ، قطعی شد و قلم تقدیر ، رقم زد و تقدیر ، مسلّم شد به : محقَّق شدن کتاب و تصدیق پیامبران و سعادتمندی اهل تقوا و نگون بختی تکذیب کننده و کافر، و به ولایت خدا بر مؤمنان و برائت خدا از مشرکان . بنا بر این ، خشک شدن قلم تقدیر ، نه تنها آزادی را از انسانْ سلب نمی کند ، بلکه به او آزادی می دهد ؛ زیرا نوشته غیر قابل تغییر آن ، آزاد بودن انسان در انتخاب راهِ خوش بختی یا بدبختی است . آری! قلم دیگری وجود دارد که وقتی خشکید ، آزادی از انسانْ سلب می شود و آن ، قلم تکلیف است، چنان که در حدیث نبوی در توصیف مرگ ناگهانی انسان های تبهکار آمده است : أما رَأَیتُم المَأخُوذینَ عَلَی العِزِّهِ وَالمُزعجینَ بَعدَ الطُمَأنِینَهِ ، الّذینَ أقامُوا عَلَی الشُبهَاتِ وَجَنَحُوا إلَی الشهَواتِ حَتّی أتَتهُم رُسُلُ رَبِّهِم فَلا ما کانُوا أمَّلُوا أدَرکُوا وَلا إلی ما فاتَهُم رَجَعُوا ، قَدِمُوا عَلی ما عَمِلُوا وَنَدَمُوا عَلی ما خَلَّفُوا وَلَن یُغنِی النَّدَمُ وَقَد جَفَّ القَلَمُ ، فَرَحِمَ اللّهُ إمرَءا قَدَّمَ خَیرَا وَأنَفَقَ قَصدا وَقالَ صِدقَا وَمَلِکَ دَواعی شَهوَتِه

.

1- .التوحید : ص 343 - 344 ح 13 .


ص: 216



3 . قلمرو آزادی انسان در محدوده تقدیر الهی

وَلَم تَملِکهُ وَعَصی أمرَ نَفسِهِ فَلَم تَملِکهُ . (1) آیا آنان را که غافلگیر شدند و پریشان ، ندیده اید که بر شب ا ایستادگی کردند و به شهوت ها متمایل شدند تا این که پیامبران پروردگارشان به سوی آنان آمدند . نه آنچه آرزو داشتند ، به دست آوردند و نه آنچه از دست آنها رفت، بازگشت . هر چه انجام دادند ، پیش رو دیدند و از آنچه برجای گذاشتند، پشیمان شدند ؛ ولی هرگز پشیمانی سودی نداشت. قلم تقدیر ، رقم خورده بود . رحمت خداوند بر کسی که خیری را پیش تر بفرستد و صادقانه انفاق نماید و بر خواهش هایش چیره شود و خواهش ها بر او چیره نشوند و فرمان نفسش را نافرمانی کند و نفس ، مالک او نشود .

3 . قلمرو آزادی انسان در محدوده تقدیر الهیآزاد بودن انسان در تعیین سرنوشت دنیوی و اُخروی خود، مطلق نیست ؛ بلکه در محدوده قضا و قدر الهی است ؛ زیرا هر کس بر اساس تقدیر حکیمانه حضرت حق عزّوجلّ استعداد ویژه ای دارد و تنها در محدوده مقدّرات و استعدادهای خود می تواند از آزادی و تلاش خویش بهره گیرد، نه این که هر کس بتواند به هر موقعیت دلخواه مادّی یا معنوی دست یابد و آنچه در احادیث پیشین آمده که : «کُلٌّ مُیَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَه» ، به نظر می رسد که ناظر به این نکته باشد . آری! هر چیزی در نظام آفرینش بر اساس تقدیر حکیمانه حق تعالی ، برای هدف خاصّی آمادگی دارد که در همان محدوده ، قابل بهره برداری است ، چنان که امام علی علیه السلام می فرماید : قَدَّرَ ما خَلَقَ فَأَحکَمَ تَقدیرَهُ ، وَدَبَّرَهُ فَأَلطَفَ تَدبِیرَهُ ، وَوَجَّهَهُ لِوِجهَتِهِ فَلَم یَتَعَدَّ حُدودَ مَنزِلَتِهِ ، وَلَم یَقصُر دونَ الانتهاءِ إلی غایَتِهِ ، وَلَم یَستَصعِب إذ أمَرَ بِالمُضِیِّ عَلی


.

1- .بحارالأنوار : ج 77 ص 179 ح 10 .


ص: 217

إرادَتِهِ . (1) آنچه آفرید ، مقدّر کرد و تقدیر آن را استوار نمود و تدبیرش کرد و تدبیر آن را با ظرافت به انجام رساند و آن را به سمت و سوی خودش راهنمایی کرد و از قلمرو جایگاهش تجاوز ننمود و از رسیدن به مقصدش کوتاهی نکرد و دستور به تحققش، بر اراده او ، سخت نیامد. ابن ابی الحدید ، در تبیین این جملات می گوید : مقصود امام علیه السلام این است که : خداوند متعال ، اشیایی را که آفرید ، مقدّر نمود و بر حسب تقدیر ، آفرینش آنها را استوار کرد و تدبیر آنها را با ظرافت انجام داد ؛ یعنی آنها را ظریف ساخت و کارها را به سوی مقصدشان و حدود مقدّرشان ، رهنمون گردید . باز را برای شکار ، اسب را برای سواری و راندن ، شمشیر را برای بریدن و قلم را بر نوشتن و فلک را برای چرخیدن و امثال اینها آفرید . این سخن امام علیه السلام اشاره به گفته پیامبر صلی الله علیه و آله دارد که فرمود : «قُل کُلٌّ مُیَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ ؛ همه مُهیّای چیزی هستند که برای آن آفریده شده اند» . این آفریده ها ، از حدود جایگاه هایی که برای آنها مقصد قرار داده شده اند ، فراتر نمی روند . (2) انسان نیز مانند همه آفریده های خداوند ، نمی تواند از قلمرو مقدّرات الهی خارج شود . تنها تفاوت انسان با سایر آفریده ها این است که در تعیین سرنوشت خود ، در محدوده مقدّرات الهی ، آزاد است و هر سرنوشتی را انتخاب کرد ، نظام آفرینش ، ابزار رسیدن به آن را برایش فراهم خواهد ساخت : «کُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مِنْ عَطَآءِ رَبِّکَ وَ مَا کَانَ عَطَآءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا ؛ (3) اینان را و آنان را از عطای پروردگارت مدد می بخشیم و عطای پروردگارت [از کسی ]دریغ نشده است» .

.

1- .نهج البلاغه : خطبه 91 .
2- .شرح نهج البلاغه : ج 6 ص 417 .
3- .إسراء : آیه 20 .


ص: 218

4 / 2الأَجَلُ المَوقوفُ وَالمُسَمّیالکتاب«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّی عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ» . (1)

«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُواْ شُیُوخًا وَ مِنکُم مَّن یُتَوَفَّی مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُواْ أَجَلاً مُّسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» . (2)

الحدیثالکافی عن حمران عن الإمام الباقر علیه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّی عِندَهُ» ، قالَ : هُما أجَلانِ : أجَلٌ مَحتومٌ وأجَلٌ مَوقوفٌ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّی عِندَهُ» : هُما أجَلانِ : أجَلٌ مَوقوفٌ یَصنَعُ اللّهُ ما یَشاءُ ، وأجَلٌ مَحتومٌ . (4)

عنه علیه السلام أیضا : أمَّا الأَجَلُ الَّذی غَیرُ مُسَمّیً عِندَهُ فَهُوَ أجَلٌ مَوقوفٌ ، یُقَدِّمُ فیهِ ما یَشاءُ ، ویُؤَخِّرُ فیهِ ما یَشاءُ ، وأمَّا الأَجَلُ المُسمّی فَهُوَ الَّذی یُسَمّی فی لَیلَهِ القَدرِ . (5)

عنه علیه السلام أیضا : المُسَمّی ما سُمِّیَ لِمَلَکِ المَوتِ فی تِلکَ اللَّیلَهِ ، وهُوَ الَّذی قالَ اللّهُ : «إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ» (6) وهُوَ الَّذی سُمِّیَ لِمَلَکِ المَوتِ فی لَیلَهِ القَدرِ ، وَالآخَرُ لَهُ فیهِ المَشِیَّهُ إن شاءَ قَدَّمَهُ وإن شاءَ أخَّرَهُ . (7)

.

1- .الأنعام : 140 .
2- .الممتحنه : 12 .
3- .الکافی : ج 1 ص 147 ح 4 ، الغیبه للنعمانی : ص 301 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 116 ح 46 .
4- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 355 ح 7 عن حمران ، بحار الأنوار : ج 5 ص 140 ح 9 .
5- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 355 ح 8 عن حمران ، بحار الأنوار : ج 4 ص 116 ح 46 .
6- .الأعراف : 34 والنحل : 61 .
7- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 354 ح 6 عن حمران ، بحار الأنوار : ج 4 ص 116 ح 45 .


ص: 219



4 / 2 اَجَل مُعلّق و اَجَل حَتمی

4 / 2اَجَل مُعلّق و اَجَل حَتمیقرآن«اوست کسی که شما را از گِل آفرید . آن گاه ، مدّتی را [برای شما عمر] مقرّر داشت ، و اَجَل حتمی ، نزد اوست . با این همه ، [بعضی از ]شما [در قدرت او] تردید می کنید» .

«او همان کسی است که شما را از خاکی آفرید، سپس از نطفه ای ، آن گاه از عَلَقه ای ، و بعد ، شما را [به صورت ]کودکی بر می آورَد ، تا به کمال قوّت خود برسید و سالمند شوید و از میان شما کسی است که مرگِ پیش رس می یابد و تا [در نهایت ، ]به مدّتی که مقرّر است ، برسید . امید که در اندیشه فرو روید» .

حدیثالکافی به نقل از حمران : از او (امام باقر علیه السلام ) درباره این سخن خداوند عز و جلپرسیدم : «مدّتی را [برای شما عمر ]مقرّر داشت ، و اَجَل حتمی . نزد اوست» . فرمود : «آن ، دو اَجَل است : یکی اَجَل حتمی و دیگری ، اَجَل معلّق» .

امام صادق علیه السلام درباره این سخن خدای متعال : «مدّتی را [برای شما عمر ]مقرّر داشت ، و اَجَل حتمی ، نزد اوست» : آن ، دو اَجَل است ؛ یکی اَجَل معلّق ، که اگر خدا بخواهد ، انجام می دهد و دیگری ، اَجَل حتمی .

امام صادق علیه السلام :آن اَجَلی که نزد او حتمی نیست ، اَجَل معلّق است که هر گاه بخواهد ، مقدّم می دارد و هر گاه بخواهد ، مؤخّر می سازد . اَجَل حتمی ، اجلی است که در شب قدر ، مقدّر می شود .

امام صادق علیه السلام :اَجَل حتمی ، اَجَلی است که در آن شب (شب قدر) برای فرشته مرگ ، قطعی شده است و همان اَجَلی است که خداوند فرموده است : «چون اَجَلشان فرا رسد ، نه [می توانند] ساعتی آن را پس بیندازند و نه پیش» . این ، همان اَجَلی است که در شب قدر ، برای فرشته مرگ ، حتمی شده است . در اَجَل دیگر ، برای خداوند ، مشیّت است . اگر بخواهد ، آن را مقدّم می کند و هر یک را بخواهد ، مؤخّر می کند .


.



ص: 220

عنه علیه السلام أیضا : الأَجَلُ الَّذی غَیرُ مُسَمّیً مَوقوفٌ ، یُقَدِّمُ مِنهُ ما شاءَ ویُؤَخِّرُ مِنهُ ما شاءَ . وأمَّا الأَجَلُ المُسَمّی فَهُوَ الَّذی یُنزَلُ مِمّا یُریدُ أن یَکونَ مِن لَیلَهِ القَدرِ ، إلی مِثلِها مِن قابِلٍ . قالَ : فَذلِکَ قَولُ اللّهِ «إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ» . (1)

عنه علیه السلام أیضا : الأَجَلُ الأَوَّلُ ، هُوَ ما نَبَذَهُ إلَی المَلائِکَهِ وَالرُّسُلِ وَالأَنبِیاءِ ، وَالأَجَلُ المُسَمّی عِندَهُ ، هُوَ الَّذی سَتَرَهُ اللّهُ عَنِ الخَلائِقِ . 2

عنه علیه السلام أیضا : الأَجَلُ المَقضِیُّ هُوَ المَحتومُ الَّذی قَضاهُ اللّهُ وحَتَمَهُ ، وَالمُسَمّی هُوَ الَّذی فیهِ البَداءُ ، یُقَدِّمُ ما یَشاءُ ویُؤَخِّرُ ما یَشاءُ ، وَالمَحتومُ لَیسَ فیهِ تَقدیمٌ ولا تَأخیرٌ . (2)

.

1- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 354 ح 5 عن مسعده بن صدقه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 139 ح 3 .
2- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 194 عن عبد اللّه بن مسکان ، بحار الأنوار : ج 4 ص 99 ح 7 .


ص: 221

امام صادق علیه السلام :اَجَلی که غیر حتمی است ، معلّق است . [خداوند ،] هر کدام را بخواهد ، مقدّم می کند . امّا اَجَل حتمی ، از جمله چیزهایی است که نازل می گردد و [خدا] می خواهد از شب قدر تا شب قدر بعدی انجام شود . این ، [معنای ]سخن خداوند عز و جل است که : «چون اَجَلشان فرا رسد ، نه [می توانند] ساعتی آن را پس بیندازند و نه پیش» .

امام صادق علیه السلام :اَجَل اوّل ، اَجَلی است که [خداوند] به فرشتگان و فرستادگان و پیامبران ، اعلان کرده است ؛ و اَجَل حتمی نزد او ، اَجَلی است که خداوند ، آن را از آفریدگانش پنهان داشته است .

امام صادق علیه السلام :اَجَل حکم شده ، همان اَجَل حتمی است که خداوند ، آن را ثابت و قطعی نموده است و اَجَل معلّق ، اَجَلی است که در آن ، بَدا صورت می گیرد که آنچه را بخواهد ، پیش و آنچه را بخواهد ، پس می اندازد ؛ [ولی ]در اَجَل حتمی ، تقدیم و تأخیری نیست .

.



ص: 222

. .



ص: 223



پژوهشی درباره اقسام اَجَل

پژوهشی درباره اقسام اَجَلدر آیه دوم سوره انعام ، به دو نوع اَجَل ، اشاره شده است : اَجَل مطلق و اَجَل مُسمّا : « هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّی عِندَهُ. (1) اوست کسی است که شما را از گِل آفرید ، آن گاه مدّتی را [ برای شما عمر ]مقرّر داشت ، و اَجَل حتمی ، نزد اوست » . واژه «اَجَل» در لغت ، به معنای سررسید وقت و مدّت زمان یک چیز است ؛ ولی در این آیه ظاهرا مقصود ، سررسید عمر انسان است . نیز به قرینه تقابل «اَجَل مطلق» و «اَجَل مُسمّا» معلوم می شود که مقصود از اَجَل در تعبیر اوّل ، چیزی غیر از آن در تعبیر دوم است . به بیان روشن تر ، اجل ، دو گونه است : یکی اجل مبهم ، و دیگری ، اجل معیّن در نزد خداوند متعال . اجل معیّن ، همان اجل محتوم (حتمی) است که تغییر نمی پذیرد ؛ چرا که قرآن آن را به «عنده (نزد خدا)» مقیّد کرده و بدیهی است چیزی که نزد خداست ، قابل تغییر نیست ، چنان که می فرماید :


.

1- .انعام : آیه 2 .


ص: 224

«مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ . (1) آنچه پیش شماست ، تمام می شود و آنچه پیش خداست ، پایدار است» . بر این اساس ، به روشنی از آیه مورد بحث فهمیده می شود که اجل مطلق که در احادیث، «اجل موقوف» نامیده شده، قابل تغییر و کم و زیاد شدن است ، و اجل مسمّا ، غیر قابل تغییر است . احادیثی که ملاحظه شدند نیز این برداشت از آیه را تأیید می کنند ؛ لیکن حدیثی در تفسیر القمّی آمده که بر خلاف ظاهر آیه و نیز تفسیر احادیث گذشته از آن است ، و متن آن ، چنان که از امام صادق علیه السلام روایت شده ، این است : الأَجَلُ المَقضیُ هوَ المَحتومُ الَّذی قَضاهُ اللّهُ وَحَتَمَهُ ، وَالمُسَمَّی هوَ الَّذی فیهِ البَداءُ ، یُقَدِّمُ ما یَشاءُ وَیؤَخِّرُ ما یَشاءُ ، وَالمَحتومُ لَیسَ فیهِ تَقدیمٌ وَلا تأخیرٌ. (2) اجل معین شده ، همان اجل حتمی است که خداوند آن را معین و قطعی کرده و اجل مسمی ، آن است که در آن بداء هست . آنچه را بخواهد جلو می اندازد و آنچه را بخواهد عقب می اندازد . اجل حتمی ، جلو انداختن و عقب انداختن ندارد . به نظر می رسد که ظاهر این حدیث ، با توجّه به آنچه ذکر شد ، قابل قبول نباشد ؛ امّا با این وصف ، علّامه مجلسی در بیان جمع میان این حدیث و احادیث گذشته می فرماید : ظاهر برخی احادیث ، این است که [اجل]، اوّلی حتمی و [اجل] دوّمی، موقوف است و برخی احادیث هم به عکس این اند . می توان این گونه جمع بندی کرد که : خداوند متعال ، اجلی را معیّن کرده و آن را به پیامبران و

.

1- .نحل : آیه 96 .
2- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 194 ، بحارالأنوار : ج 4 ص 99 ح 7 .


ص: 225

حجت هایش خبر داده و اعلام کرده که حتمی است و راهی برای تغییرش نیست . و در نزد خداوند ، اجل مسمّایی هم وجود دارد که بر خلاف اجل معیّن ، حتمی نیست و آن ، همانی است که وقتی مسمّا بودن آن را اعلام کرده ، بَدا هم در آن واقع می شود . از این روست که خداوند متعال فرموده است : «در نزد او» یعنی کسی را از آن ، مطّلع نساخته است . اما این که آن را مسمّا گفته اند، از این جهت است که از آن ، نام برده شده است و مادام که نام برده نشده بود ، موقوف بود و از این روست که در آنچه خبر داده ، بَدا واقع می شود ، البتّه نه حتما . احتمال هم دارد که مراد از مسمّا ، اسم برده شدن و توصیف شدن به حتمیّت باشد . بنا بر این، مقصود ، این می شود : او اجلی حتمی را معیّن کرد (یعنی: اعلام کرد که حتمی است) و از اجلی دیگر خبر داد که آن هم در نزد او حتمی است؛ ولی بندگان را از حتمیّت آن ، آگاه نساخت . و از آن ، به دست می آید که او چیزی را اعلام کرده ، اما نه به صورت وقوع قطعی ، و آن ، غیر از اجل مسمّاست و آن اجلی هم نیست که اوّل گفته شد . حاصل این دو ، با نزدیکی ای که به هم دارند ، این است که هر دو ، قطعی اند ؛ ولی خداوند ، از یکی خبر داده و از دیگری ، نه . و از آیه استفاده می شود که به جز دو اجل یادشده ، اجل موقوف هم وجود دارد . احتمال دارد که اولی عام باشد که در این صورت ، در روایت ابن مِسکان، دچار تکلف شده ایم؛ یعنی احتمال دارد که اجل ، حتمی باشد . نیز ظاهر بیشتر احادیث ، این است که اجل اوّلی ، موقوف (غیر حتمی) است و اجل مسمّا، حتمی است . (1)

.

1- .بحار الأنوار : ج 5 ص 140 .


ص: 226

4 / 3لا مَفَرَّ مِنَ القَضاءِ المَحتومِالکتاب«وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ» . (1)

«وَلَکِن لِّیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْرًا کَانَ مَفْعُولًا» . (2)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :وَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ ، لَو جَهَدَتِ الاُمَّهُ لِتَنفَعَکَ ما نَفَعَتکَ ، إلّا شَیئا قَد کَتَبَهُ اللّهُ لَکَ . (3)

حلیه الأولیاء عن أنس :خَدَمتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَشرَ سِنینَ ، فَما أرسَلَنی فی حاجَهٍ قَطُّ فَلَم تُهَیَّأ ، إلّا قالَ : لَو قُضِیَ کانَ أو قُدِّرَ کانَ . (4)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا قَضَی اللّهُ لِعَبدٍ أن یَموتَ بِأَرضٍ ، جَعَلَ لَهُ إلَیها حاجَهً . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ عز و جل إنفاذَ قَضائِهِ وقَدَرِهِ ، سَلَبَ ذَوِی العُقولِ عُقولَهُم حَتّی یَنفَذَ فیهِم قَضاؤُه وقَدَرُهُ ، فَإِذا مَضی أمرُهُ رَدَّ إلَیهِم عُقولَهُم ، ووَقَعَتِ النَّدامَهُ . (6)

.

1- .الرعد : 11 .
2- .الأعراف : 33 وراجع الأنعام : 151 .
3- .الفردوس : ج 4 ص 365 ح 7055 عن ابن عبّاس .
4- .حلیه الأولیاء : ج 6 ص 179 ، تاریخ بغداد : ج 3 ص 303 الرقم 1392 ، الرضا عن اللّه بقضائه لابن أبی الدنیا : ص 20 ح 4 نحوه .
5- .سنن الترمذی : ج 4 ص 452 ح 2146 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 228 ح 22043 ، المعجم الکبیر : ج 20 ص 344 ح 808 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 94 ح 2596 ، تهذیب الکمال : ج 28 ص 56 الرقم 5996 کلّها عن مطر بن عکامس ، کنز العمّال : ج 15 ص 681 ح 42724 .
6- .الفردوس : ج 1 ص 250 ح 966 ، مسند الشهاب : ج 2 ص 301 ح 1408 ولیس فیه ذیله من «فإذا مضی» وکلاهما عن ابن عمر ، کنز العمّال : ج 1 ص 109 ح 509 .


ص: 227



4 / 3 از قضای حتمی ، گریزی نیست

4 / 3از قضای حتمی ، گریزی نیستقرآن«و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد ، هیچ برگشتی برای آن نیست ، و غیر از او حمایت کننده ای برای آنان نخواهد بود» .

«ولی [چنین شد] تا خداوند ، کاری را که شدنی بود ، به انجام رساند» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جان محمّد به دست اوست . اگر همه امّت بکوشند تا سودی به تو برسانند ، نمی توانند ، مگر آن چیزی که خدا برای تو مقرّر نموده است .

حلیه الأولیاء به نقل از اَنَس : ده سال در خدمت پیامبر خدا بودم . هرگز مرا برای انجام دادن کاری نفرستاد و آن کار انجام نمی گرفت ، مگر این که می فرمود : «اگر حکم و قضا به آن شده بود ، می شد» یا «اگر مقدّر بود ، می شد» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر خدا بخواهد بنده ای در سرزمینی بمیرد ، برای او در آن جا حاجتی قرار می دهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند عز و جل بخواهد قضا و قَدَرش را جامه عمل بپوشاند ، خردِ خردمندان را سلب می کند تا قضا و قدرش را در میان آنان عملی سازد . پس هر گاه کارش انجام گرفت ، خردشان را باز می گردانَد و پشیمانی رُخ می دهد .


.



ص: 228

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ إمضاءَ أمرٍ ، نَزَعَ عُقولَ الرِّجالِ حَتّی یُمضِیَ أمرَهُ ، فَإِذا أمضاهُ رَدَّ إلَیهِم عُقولَهُم ووَقَعَتِ النَّدامَهُ . (1)

الغیبه للنعمانی عن ابن عبّاس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِأَبی : یا عَبّاسُ ، وَیلٌ لِذُرِّیَّتی مِن وُلدِکَ ، ووَیلٌ لِوُلدِکَ مِن وُلدی ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، أفَلا أجتَنِبُ النِّساءَ ، أو قالَ : أفَلا أجُبُّ (2) نَفسی؟ قالَ : إنَّ عِلمَ اللّهِ عز و جل قَد مَضی ، وَالاُمورُ بِیَدِهِ ، وإنَّ الأَمرَ سَیَکونُ فی وُلدی . (3)

تاریخ دمشق عن محمّد السعدی :إنَّ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ أتی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : إنّی اُریدُ أن أتَزَوَّجَ امرَأَهً ، فَادعُ لی ... فَقالَ [رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ] : لَو دَعا لَکَ إسرافیلُ وجَبرَئیلُ ومیکائیلُ وحَمَلَهُ العَرشِ وأنَا فیهِم ، ما تَزَوَّجتَ إلَا المَرأَهَ الَّتی کُتِبَت لَکَ (4) . (5)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا جاءَ القَضاءُ ، ضاقَ الفَضاءُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :لَن یَنفَعَ حَذَرٌ مِن قَدَرٍ . (7)

.

1- .الجامع الصغیر : ج 1 ص 253 ح 1666 ، کنز العمّال : ج 1 ص 110 ح 511 نقلاً عن أبی عبد الرحمن السلمی فی سنن الصوفیه عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن جدّه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله وفیه «الدجّال» بدل «الرجال» والظاهر أنّه تصحیف .
2- .الجَبُّ : القَطْعُ ، جَبَّهُ یَجُبُّه جَبَّا ، واستئصال الخصیه ، ومجبوب : أی مقطوع الذکر (تاج العروس : ج 1 ص 347 «جبب») .
3- .الغیبه للنعمانی : ص 248 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 31 ص 530 ح 35 .
4- .. هذا الحدیث ضعیف من الناحیه السندیه ، ولا یمکن قبول مضمونه لمعارضته مع أدّله إجابه الدعاء وأثره فی ردّ القضاء ، إلّا أن یحمل علی القضاء الحتمی الذی لا یقبل البداء .
5- .تاریخ دمشق : ج 52 ص 395 ح 11096 ، کنز العمّال : ج 1 ص 108 ح 501 .
6- .عوالی اللآلی : ج 1 ص 292 ح 165 ، نزهه الناظر : ص 136 ح 12 ، أعلام الدین : ص 309 کلاهما عن الإمام الجواد علیه السلام وفیهما «نزل» بدل «جاء» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 165 ح 2 .
7- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 242 ح 22105 ، المعجم الکبیر : ج 20 ص 104 ح 201 کلاهما عن معاذ ، المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 669 ح 1813 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 66 ح 2498 کلاهما عن عائشه وفیهما «لا یغنی» بدل «لن ینفع» ، کنز العمّال : ج 2 ص 63 ح 3123 ؛ الکافی : ج 1 ص 362 ح 17 عن موسی بن عبد اللّه بن الحسن عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 47 ص 284 ح 19 .


ص: 229

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند ، جامه عمل پوشیدن کاری را اراده نماید ، خِرد مردان را بر می کَنَد تا کارش را به انجام رساند . وقتی کارش را به انجام رساند ، خردشان را باز می گردانَد و پشیمانی رخ می دهد .

الغیبه ، نعمانی به نقل از عبد اللّه بن عبّاس : پیامبر خدا به پدرم فرمود : «ای عبّاس! وای بر نوادگان من از نسل تو و وای بر فرزندان تو از نسل من!». [ پدرم] گفت : ای پیامبر خدا! آیا از زنان ، دوری کنم؟ (یا گفت: آیا خود را عقیم کنم؟) . فرمود : «همانا علم خداوند عز و جل انجام گرفته و کارها به دست اوست و این کار ، به زودی درباره فرزندان من ، محقّق می شود» .

تاریخ دمشق به نقل از محمّد سعدی : مردی از انصار نزد پیامبر خدا آمد و گفت : می خواهم با زنی ازدواج کنم . برایم دعا کن ... . فرمود : «اگر اسرافیل و جبرئیل و میکائیل و حاملان عرش ، برای تو دعا کنند ، در حالی که من هم میان آنها باشم ، جز با زنی که برای تو نوشته (مقدّر) شده است ، ازدواج نمی کنی» . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه قضا بیاید ، عرصه تنگ می گردد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :احتیاط برای پیشگیری از قَدَر ، (حتمی) سودمند نیست .

.

1- .این حدیث، از نظر سند، ضعیف است و مدلول آن نیز به دلیل تعارض با ادّله اجابت دعا و نقش دعا در بازگرداندن قضا، قابل قبول نیست، مگر آن که بر قضای حتمی و غیر قابل بدا حمل شود .


ص: 230

الإمام علیّ علیه السلام لِمیثَمٍ التَّمّارِ : یا میثَمُ ، لا حَذَرَ مِن قَدَرٍ . یا میثَمُ ، إذا جاءَ القَضاءُ فَلا مَفَرَّ . (1)

عنه علیه السلام مِن کَلامِهِ فی خُطبَهِ النِّکاحِ : أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ اللّهَ أبرَمَ (2) الاُمورَ وأمضاها عَلی مَقادیرِها ، فَهِیَ غَیرُ مُتَناهِیَهٍ عَن مَجاریها دونَ بُلوغِ غایاتِها فیما قَدَّرَ وقَضی مِن ذلِکَ ، وقَد کانَ فیما قَدَّرَ وقَضی مِن أمرِهِ المَحتومِ ، وقَضایاهُ المُبرَمَهِ ، ما قَد تَشَعَّبَت بِهِ الأَخلافُ (3) ، وجَرَت بِهِ الأَسبابُ ، وقَضی مِن تَناهِی القَضایا بِنا وبِکُم إلی حُضورِ هذَا المَجلِسِ الَّذی خَصَّنَا اللّهُ وإیّاکُم ، لِلَّذی کانَ مِن تَذَکُّرِنا آلاءَهُ ، وحُسنَ بَلائِهِ ، وتَظاهُرَ نَعمائِهِ ، فَنَسأَلُ اللّهَ لَنا ولَکُم بَرَکَهَ ما جَمَعَنا وإیّاکُم عَلَیهِ ، وساقَنا وإیّاکُم إلَیهِ . (4)

عنه علیه السلام :إذا حَلَّ القَدَرُ ، بَطَلَ الحَذَرُ . (5)

عنه علیه السلام :لا یَرُدُّ أمرَکَ ، مَن سَخِطَ قَضاءَکَ . (6)

عنه علیه السلام :لِکُلِّ أمرٍ عاقِبَهٌ ، سَوفَ یَأتیکَ ما قُدِّرَ لَکَ . (7)

عنه علیه السلام :لَن یَسبِقَکَ إلی رِزقِکَ طالِبٌ ، ولَن یَغلِبَکَ عَلَیهِ غالِبٌ ، ولَن یُبطِئَ عَنکَ ما قَد قُدِّرَ لَکَ . (8)

.

1- .بحار الأنوار : ج 42 ص 275 نقلاً عن بعض الکتب القدیمه .
2- .أبْرَمتُ العَقْدَ : أحکمتُه ، والشیءَ : دبَّرتُه (المصباح المنیر : ص 45 «برم») .
3- .الأخلافُ : جمع خَلَف : من یجیء بعد من مضی ، والمراد القرنُ من الناس (مجمع البحرین : ج 1 ص 542 «خلف») .
4- .الکافی : ج 5 ص 370 ح 1 عن علیّ بن رئاب عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 31 ص 465 ح 4 .
5- .مائه کلمه للجاحظ : ص 110 ح 93 ، المناقب للخوارزمی : ص 376 ح 395 عن الجاحظ ؛ غرر الحکم : ح 4031 وفیه «نزل» بدل «حلّ» .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 109 ، مصباح المتهجّد : ص 473 ح 569 من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 318 ح 43 .
7- .نهج البلاغه : الکتاب 31 ، تحف العقول : ص 80 ، أعلام الدین : ص 287 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 228 .
8- .نهج البلاغه : الحکمه 379 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 386 ح 5834 وفیه «لن یحتجب» بدل «لن یبطئ» ، بحار الأنوار : ج 5 ص 147 ح 4 .


ص: 231

امام علی علیه السلام به میثم تمّار : ای میثم! احتیاطی برای پیشگیری از قَدَر (حتمی) وجود ندارد . ای میثم! هر گاه قضا بیاید ، گریزی نیست .

امام علی علیه السلام از سخنانش در خطبه نکاح : امّا بعد ، همانا خداوند ، کارها را بر پایه اندازه هایی که برایشان مقدر کرده ، تدبیر و تنفیذ نموده است . پس دیگر آنها طبق آنچه مقدر و حکم کرده ، پیش از رسیدن به نقطه پایانی شان از مجرای خود بازنمی مانند . گاهی در بعضی از کارهای حتمی و قضایای تدبیر شده اش که [آنها را ]قَدَر و قضا نموده است ، چیزی هست که مردمان روزگار ، بدان پراکنده شدند ، و اسباب ، بِدان جریان یافتند . قضایایی بر ما و شما گذشته تا این مجلسی که خداوند به ما و شما اختصاص داده ، برپا شد . این به خاطر آن بود که ما یادآوری کردیم بخشش های او و خوبی آزمون و ارائه نعمت هایش را . از خداوند می خواهیم در آنچه ما و شما را بر آن گِرد آورده و به سوی آن هدایت نموده ، برای ما و شما ، برکت قرار دهد .

امام علی علیه السلام :هر گاه قَدَر فرود آید ، احتیاط ، بیهوده می گردد .

امام علی علیه السلام :[خدایا!] کسی که به خشم قضای تو گرفتار آید ، دستور تو را باز نمی تواند گردانَد .

امام علی علیه السلام :هر کاری فرجامی دارد . به زودی ، تقدیر تو [نیز] فرا می رسد .

امام علی علیه السلام :هیچ جوینده ای ، از تو به روزی ات پیشی نمی گیرد و هیچ چیره دستی برای رسیدن به آن روزی بر تو فائق نمی آید و هرگز آنچه برای تو تقدیر شده ، دیر نمی کند .

.



ص: 232

عنه علیه السلام :إذا حَلَّتِ المَقادیرُ ، بَطَلَتِ التَّدابیرُ . (1)

عنه علیه السلام :المَقادیرُ لا تُدفَعُ بِالقُوَّهِ وَالمُغالَبَهِ . (2)

عنه علیه السلام :الاُمورُ بِالتَّقدیرِ ، ولَیسَت بِالتَّدبیرِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا کانَ القَدَرُ لا یُرَدُّ ، فَالاِحتراسُ باطِلٌ . (4)

عنه علیه السلام :القَدَرُ یَغلِبُ الحَذَرَ . (5)

عنه علیه السلام :نُزولُ القَدَرِ یَسبِقُ الحَذَرَ . (6)

عنه علیه السلام :مِحَنُ القَدَرِ تَسبِقُ الحَذَرَ . (7)

عنه علیه السلام :نُزولُ القَدَرِ یُعمِی البَصَرَ . (8)

عنه علیه السلام :المَقادیرُ تَجری بِخِلافِ التَّقدیرِ وَالتَّدبیرِ . (9)

.

1- .غرر الحکم : ح 4037 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 134 ح 3028 ؛ المناقب للخوارزمی : ص 376 ح 395 عن الجاحظ وفیه «ضلّت» بدل «بطلت» .
2- .مختصر بصائر الدرجات : ص 139 ، غرر الحکم : ح 1412 .
3- .مختصر بصائر الدرجات : ص 139 ، غرر الحکم : ح 1947 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 58 ح 1485 .
4- .مختصر بصائر الدرجات : ص 139 ، غرر الحکم : ح 4071 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 133 ح 2996 وفیه «القضاء» بدل «القدر» .
5- .مختصر بصائر الدرجات : ص 139 ، غرر الحکم : ح 1025 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 29 ح 448 .
6- .غرر الحکم : ح 9960 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 497 ح 9154 .
7- .غرر الحکم : ح 9752 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 485 ح 8934 .
8- .غرر الحکم : ح 9961 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 497 ح 9155 .
9- .غرر الحکم : ح 2192 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 67 ح 1700 .


ص: 233

امام علی علیه السلام :هر گاه قَدَرها فرا رسند ، تدبیرها بیهوده می گردند .

امام علی علیه السلام :قَدَرها ، با نیرو و چیرگی دفع نمی گردند .

امام علی علیه السلام :کارها . در بندِ تقدیرند ، نه تدبیر .

امام علی علیه السلام :وقتی قَدَر بازگشت ناپذیر است ، مراقبت ، بیهوده است .

امام علی علیه السلام :قَدَر ، بر احتیاط ، چیره می گردد .

امام علی علیه السلام :فرود آمدن قَدَر ، بر احتیاط ، پیشی می گیرد .

امام علی علیه السلام :دشواری های قَدَر . بر احتیاط ، پیشی می گیرند .

امام علی علیه السلام :فرود آمدن قَدَر ، دیده را کور می کند .

امام علی علیه السلام :قَدَرها بر خلاف برنامه ریزی و تدبیر ، جریان می یابند .

.



ص: 234

عنه علیه السلام :إذا حَلَّ بِأَحَدِکُمُ المَقدورُ ، بَطَلَ التَّدبیرُ . (1)

عنه علیه السلام :ألا وإنَّ القَدَرَ السّابِقَ قَد وَقَعَ ، وَالقَضاءَ الماضِیَ قَد تَوَرَّدَ (2) . (3)

عنه علیه السلام :یَغلِبُ المِقدارُ عَلَی التَّقدیرِ ، حَتّی تَکونَ الآفَهُ فِی التَّدبیرِ! (4)

عنه علیه السلام :تَذِلُّ الاُمورُ لِلمَقادیرِ ، حَتّی یَکونَ الحَتفُ فِی التَّدبیرِ! (5)

عنه علیه السلام :یَغلِبُ المِقدارُ عَلَی التَّقدیرِ ، حَتّی یَکونَ الحَتفُ فِی التَّدبیرِ! (6)

عنه علیه السلام :تَذِلُّ الاُمورُ لِلمَقدورِ ، حَتّی تَصیرَ الآفَهُ فِی التَّدبیرِ! (7)

عنه علیه السلام :یَجرِی القَضاءُ بِالمَقادیرِ ، عَلی خِلافِ الاِختِیارِ وَالتَّدبیرِ . (8)

عنه علیه السلام :کُلُّ شَیءٍ فیهِ حیلَهٌ إلَا القَضاءَ . (9)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ : إذا جَرَتِ المَقادیرُ بِالمَکارِهِ ، سَبَقَتِ الآفَهُ إلَی العَقلِ فَحَیَّرَتهُ ، واُطلِقَتِ الأَلسُنُ بِما فیهِ تَلَفُ الأَنفُسِ . (10)

عنه علیه السلام :وَالَّذی فَلَقَ الحَبَّهَ وبَرَأَ النَّسَمَهَ ، لَاءِزالَهُ الجِبالِ مِن مَکانِها أهوَنُ مِن إزالَهِ مُلک مُؤَجَّلٍ ، فَإِذَا اختَلَفوا [أی بَنی اُمَیَّهَ ]بَینَهُم ، فَوَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ، لَو کادَتهُمُ (11) الضِّباعُ لَغَلَبَتهُم . (12)

.

1- .عیون الحکم والمواعظ : ص 139 ح 3146 ، المناقب للخوارزمی : ص 376 ح 395 عن الجاحظ .
2- .تورّدتِ الخیلُ البلدهَ : إذا دخلتها قلیلاً قلیلاً ، وتورَّدنی أی تقدّمَ علیَّ (لسان العرب : ج 3 ص 457 458 «ورد») .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 176 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 190 ح 56 .
4- .نهج البلاغه : الحکمه 459 ، تحف العقول : ص 223 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 126 ح 77 .
5- .نهج البلاغه : الحکمه 16 ، الإرشاد : ج 1 ص 302 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 139 ، بحار الأنوار : ج 46 ص 12 ح 22 ؛ دستور معالم الحکم : ص 22 .
6- .غرر الحکم : ح 11032 .
7- .تحف العقول : ص 223 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 63 ح 147 .
8- .غرر الحکم : ح 11033 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 554 ح 10207 .
9- .غرر الحکم : ح 6873 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 375 ح 6322 .
10- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 267 ح 100 .
11- .کادَهُ : خَدَعَهُ ومکَرَ به (المصباح المنیر : ص 545 «کید») .
12- .المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 612 ح 137 عن محمّد بن عمرو بن علیّ ، کنز العمّال : ج 11 ص 259 ح 31452 .


ص: 235

امام علی علیه السلام :هر گاه قَدَر یکی از شما فرا رسد ، تدبیر ، بیهوده می گردد .

امام علی علیه السلام :هان! همانا قَدَر پیشی گرفته ، رُخ داد و قضای تأیید شده ، وارد گردید .

امام علی علیه السلام :تقدیر بر حسابگری [ ، چنان ]چیره می گردد که تدبیر ، آسیب می رساند!

امام علی علیه السلام :کارها برای قَدَرها سر می سایند تا آن جا که مرگ در تدبیر خواهد بود!

امام علی علیه السلام :قَدَر [ ، چنان] بر حسابگری چیره می گردد که تدبیر ، موجب مرگ می گردد!

امام علی علیه السلام :کارها برای قَدَر سر می سایند تا آن جا که تدبیر ، آسیب می رساند!

امام علی علیه السلام :قضا بر پایه قَدَرها ، برخلاف اختیار و تدبیر ، جریان می یابد .

امام علی علیه السلام :هر چیزی چاره ای دارد ، جز قضا .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به او : وقتی قَدَرها به چیزهای ناپسند تعلّق گیرند ، آفت در خِرد راه می یابد و سرگردانش می کند و زبان ها به چیزی گشوده می شوند که نابودی جان ها را در پی دارد .

امام علی علیه السلام :سوگند به آن که دانه را شکافت و مخلوقات را آفرید ، همانا جابه جا کردن کوه ها آسان تر از جابه جا کردن فرمان رواییِ دارای اجل است ؛ [ولی] وقت میان فرمان روایانْ (بنی اُمیّه) اختلاف افتاد ، سوگند به آن که جانم در اختیار اوست ، [حتّی ]اگر کفتارها بر ضدّ آنها (بنی اُمیّه) مکر کنند ، برآنان چیره می گردند .

.



ص: 236

عنه علیه السلام :لِکُلِّ عَبدٍ حَفَظَهٌ یَحفَظونَهُ ؛ لا یَخِرُّ عَلَیهِ حائِطٌ ، أو یَتَرَدّی فی بِئرٍ ، أو تُصیبُهُ دابَّهٌ ، حَتّی إذا جاءَ القَدَرُ الَّذی قُدِّرَ لَهُ ، خَلَّت عَنهُ الحَفَظَهُ ، فَأَصابَهُ ما شاءَ اللّهُ أن یُصیبَهُ . (1)

تاریخ دمشق عن قتاده :إنَّ آخِرَ لَیلَهٍ أتَت عَلی عَلِیٍّ علیه السلام جَعَلَ لا یَستَقِرُّ ، فَارتابَ (2) بِهِ أهلُهُ ، فَجَعَلَ یَدُسُّ بَعضُهُم إلی بَعضٍ حَتَّی اجتَمَعوا فَناشَدوهُ . فَقالَ : إنَّهُ لَیسَ مِن عَبدٍ إلّا ومَعَهُ مَلَکانِ یَدفَعانِ عَنهُ ما لَم یُقَدَّر أو قالَ : ما لَم یَأتِ القَدَرُ ، فَإِذا أتَی القَدَرُ خَلَّیا بَینَهُ وبَینَ القَدَرِ . قالَ : وخَرَجَ إلَی المَسجِدِ یَعنی : فَقُتِلَ . (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام فی دُعائِهِ یَومَ عَرَفَهَ : سُبحانَکَ! قَولُکَ حُکمٌ ، وقَضاؤُکَ حَتمٌ ، وإرادَتُکَ عَزمٌ . سُبحانَکَ! لا رادَّ لِمَشِیَّتِکَ ، ولا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِکَ . (4)

عنه علیه السلام فی دُعائِهِ : ... ولَیسَ یَستَطیعُ مَن کَرِهَ قَضاءَکَ أن یَرُدَّ أمرَکَ . (5)

عنه علیه السلام من دُعائِهِ فِی المُهِمّاتِ : وقَد نَزَلَ بی یا رَبِّ ما قَد تَکَأَّدَنی (6) ثِقلُهُ ، وألَمَّ بی ما قَد بَهَظَنی (7) حَملُهُ ، وبِقُدرَتِکَ أورَدتَهُ عَلَیَّ ، وبِسُلطانِکَ وَجَّهتَهُ إلَیَّ ، فَلا مُصدِرَ لِما أورَدتَ ، ولا صارِفَ لِما وَجَّهتَ ، ولا فاتِحَ لِما أغلَقتَ ، ولا مُغلِقَ لِما فَتَحتَ ، ولا مُیَسِّرَ لِما عَسَّرتَ ، ولا ناصِرَ لِمَن خَذَلتَ . (8)

.

1- .کنز العمّال : ج 1 ص 347 ح 1562 نقلاً عن أبی داوود فی کتاب القدر ، تهذیب الکمال : ج 21 ص 567 الرقم 4338 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 552 کلاهما عن أبی جندب نحوه .
2- .الرَّیْبُ : الظَنُّ والشکُّ (المصباح المنیر : ص 247 «ریب») .
3- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 553 ، کنز العمّال : ج 1 ص 348 ح 1565 .
4- .الصحیفه السجّادیّه : ص 188 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 89 نحوه ، المصباح للکفعمی : ص 889 .
5- .الصحیفه السجّادیّه : ص 222 الدعاء 52 .
6- .یَتَکأّدَکَ : أی یَصعُبْ علیک ویَشُقّ (النهایه : ج 4 ص 137 «کأد») .
7- .بَهَظَهُ : أی غَلَبَهُ وثَقُلَ علیه ، وبلغ به مشقّه (تاج العروس : ج 10 ص 460 «بهظ») .
8- .الصحیفه السجّادیّه : ص 43 الدعاء 7 ، مهج الدعوات : ص 325 عن عمرو بن مسعده عن الإمام الهادی علیه السلام نحوه ، المصباح للکفعمی : ص 314 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 230 ح 27 .


ص: 237

امام علی علیه السلام :هر بنده ای پاسبانانی دارد که از او مراقبت می کنند تا دیواری بر او نیفتد ، یا در چاهی افکنده نشود ، یا حیوانی به او آسیب نرساند ، تا وقتی که آن قَدَری که برای او مقدّر شده ، فرا رسد . آن گاه نگهبانان ، از او دست بر می دارند و هر آنچه خدا خواسته ، به او اصابت می کند .

تاریخ دمشق به نقل از قتاده : همانا علی علیه السلام در آخرین شبی که بر او گذشت ، آرام و قرار نداشت ، تا این که خاندانش درباره او نگران شدند و همدیگر را خبر کردند تا همگی گِرد آمدند و او را سوگند دادند . [امام علیه السلام ] فرمود : «هیچ بنده ای نیست ، جز این که به همراه او دو فرشته اند که از او دفاع می کنند ، مادام که مقدّر نشده است یا فرمود : تا زمانی که قدر فرا نرسیده است . پس وقتی قَدَر فرا رسد ، او را با قَدَر ، تنها می گذارند» . راوی گفت : به سوی مسجد رفت یعنی کشته شد .

امام زین العابدین علیه السلام از دعایش در روز عرفه : منزّهی تو ! سخنت نافذ ، قضایت قطعی ، و تصمیمَت حتمی است . منزّهی تو! هیچ رد کننده ای برای مشیّت تو و هیچ تغییر دهنده ای در کلماتت نیست .

امام زین العابدین علیه السلام در دعایش : ... آن که از قضای تو ناخشنود است ، هرگز توان باز گرداندنِ فرمان تو را ندارد .

امام زین العابدین علیه السلام از دعایش در ناگواری ها : پروردگارا! همانا چیزهایی که سنگینی شان مرا به زحمت انداخته ، بر من فرود آمده اند و چیزهایی که تحمّلشان بر من سخت است ، گرفتارم کرده اند . تو به نیروی خودت آنها را بر من وارد نمودی و به سلطنت خودت ، آنها را متوجّه من کردی . پس ، از آنچه تو وارد کرده ای ، باز دارنده ای نیست و از آنچه تو متوجّه ساخته ای ، برگرداننده ای نیست و برای آنچه تو بسته ای ، گشاینده ای نیست و برای آنچه تو گشوده ای ، بسته کننده ای نیست و برای آنچه تو دشوار نموده ای ، آسان کننده ای نیست و برای آن که تو خوار کرده ای ، یاری کننده ای نیست .

.



ص: 238

عنه علیه السلام مِن دُعائِهِ عِندَ الصَّباحِ وَالمَساءِ : أصبَحنا فی قَبضَتِکَ ، یَحوینا مُلکُکَ وسُلطانُکَ ، وتَضُمُّنا مَشِیَّتُکَ ، ونَتَصَرَّفُ عَن أمرِکَ ، ونَتَقَلَّبُ فی تَدبیرِکَ ، لَیسَ لَنا مِنَ الأَمرِ إلّا ما قَضَیتَ ، ولا مِنَ الخَیرِ إلّا ما أعطَیتَ . (1)

عنه علیه السلام فِی التَّحمیدِ للّه ِِ عز و جل : اِبتَدَعَ بِقُدرَتِهِ الخَلقَ ابتِداعا ، وَاختَرَعَهُم عَلی مَشِیَّتِهِ اختِراعا ، ثُمَّ سَلَکَ بِهِم طَریقَ إرادَتِهِ ، وبَعَثَهُم فی سَبیلِ مَحَبَّتِهِ ، لا یَملِکونَ تَأخیرا عَمّا قَدَّمَهُم إلَیهِ ، ولا یَستَطیعونَ تَقَدُّما إلی ما أخَّرَهُم عَنهُ . وجَعَلَ لِکُلِّ روحٍ مِنهُم قوتا مَعلوما مَقسوما مِن رِزقِهِ ، لا یَنقُصُ مَن زادَهُ ناقِصٌ ، ولا یَزیدُ مَن نَقَصَ مِنهُم زائِدٌ . ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِی الحَیاهِ أجَلاً مَوقوتا ، ونَصَبَ لَهُ أمَدا مَحدودا ، یَتَخَطَّأُ إلَیهِ بِأَیّامِ عُمُرِهِ ، ویَرهَقُهُ (2) بِأَعوامِ دَهرِهِ . (3)

مجمع البیان : رَوَی العَیّاشِیُّ بِالإِسنادِ ، قال : قالَ أبو حَنیفَهَ لِأَبی عَبدِ اللّه ِ علیه السلام : کَیفَ تَفَقَّدَ سُلَیمانُ الهُدهُدَ مِن بَینِ الطَّیرِ ؟ (4) قالَ : لِأَنَّ الهُدهُدَ یَرَی الماءَ فی بَطنِ الأَرضِ کَما یَری أحَدُکُمُ الدُّهنَ فِی القارورَهِ . فَنَظَرَ أبو حَنیفَهَ إلی أصحابِهِ وضَحِکَ . قالَ أبو عَبدِ اللّه ِ علیه السلام : ما یُضحِکُکَ؟ قالَ : ظَفِرتُ بِکَ ، جُعِلتُ فِداکَ! قالَ : وکَیفَ ذلِکَ ؟ قالَ : الَّذی یَرَی الماءَ فی بَطنِ الأَرضِ لا یَرَی الفَخَّ (5) فِی التُّرابِ حَتّی یَأخُذَ بِعُنُقِهِ ؟! قالَ أبو عَبدِ اللّه ِ علیه السلام : یا نُعمانُ ، أما عَلِمتَ أنَّهُ إذا نَزَلَ القَدَرُ أغشَی البَصَرَ . (6)

.

1- .الصحیفه السجّادیّه : ص 40 الدعاء 6 ، مصباح المتهجّد : ص 245 ح 361 ، العدد القویّه : ص 362 من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، المصباح للکفعمی : ص 102 .
2- .رهِقَهُ دَین : أی لزمه أداؤه وضُیِّق علیه (النهایه : ج 2 ص 283 «رهق») .
3- .الصحیفه السجّادیّه : ص 19 الدعاء 1 .
4- .. تشیر إلی الآیه 20 من سوره النمل : «وتَفَقَّدَ الطَّیرَ فَقَالَ مَالِی لا أرَی الهُدهُدَ أمْ کَانَ مِن الغَائِبینَ» .
5- .الفَخُّ : المِصیَده (الصحاح : ج 1 ص 428 «فخخ») .
6- .مجمع البیان : ج 7 ص 340 ، الدعوات : ص 209 ح 568 نحوه ، بحار الأنوار : ج 14 ص 116 .


ص: 239

امام زین العابدین علیه السلام از دعایش در صبح و شام : در پنجه قدرت تو قرار گرفته ایم . پادشاهی و سلطنت تو ، ما را در برگرفته و مشیّت تو ، ما را قبضه کرده است و کُنش های ما با اذن [و رخصت ]تو و فعالیت های ما در [قلمروِ ]تدبیر توست . در چرخه تدبیر توییم . هیچ کاری در توان ما نیست ، جز آنچه تو مقدر فرمودی و هیچ خیری برای ما نیست ، جز آنچه تو بخشیدی .

امام زین العابدین علیه السلام در ستایش خداوند عز و جل : مخلوقات را به ابتکار خود آفرید و با تکیه بر مشیّت خویش اختراعشان نمود . سپس ، آنان را به راهی که اراده کرده بود ، رهنمون ساخت و آنان را در راه دوستی اش برانگیخت ، به طوری که آنان در آنچه او به سویشان پیش فرستاده ، توان تأخیر ندارند و چیزی را که او از آنان به تأخیر انداخته ، نمی توانند پیش اندازند . برای هر یک از جان های آنها روزیِ معیّن و تقسیم شده ای را قرار داد ، به طوری که هیچ کاهنده ای نمی تواند از هر که به او بسیارش را داده ، بکاهد و هیچ افزاینده ای نمی تواند به هر که به او اندکش داده ، بیفزاید . سپس ، در زندگی برای او اَجَل معیّنی قرار داد و زمان محدودی برای او تعیین نمود ، که با سپری شدن روزهای عمرش به سوی آن گام بر می دارد و با گذشت سالیان ، روزگارش به اَجَل نزدیک می گردد .

مجمع البیان : عیّاشی به اسنادش روایت کرده که ابو حنیفه به امام صادق علیه السلام گفت : چرا سلیمان علیه السلام از میان پرندگان ، درباره هُدهُد پرس وجو کرد؟ (1) فرمود : «برای این که هُدهُد ، آب را در شکم زمین می بیند ، چنان که هر یک از شما روغن را در ظرف شیشه ای می بینید» . آن گاه ، ابو حنیفه به یارانش نگاه کرد و خندید . امام صادق علیه السلام فرمود : «چه چیز تو را خندانْد؟!» . گفت : فدایت شوم! بر تو پیروز شدم . فرمود : «چگونه؟» . گفت : آن که آب را در شکمِ زمین می بیند، آیا دام را در روی زمین نمی بیند تا گردنش را بگیرد؟! امام صادق علیه السلام فرمود : «ای نعمان! آیا نمی دانی وقتی قَدَر فرا برسد، دیده را کور می سازد؟» .

.

1- .اشاره به آیه 20 از سوره نحل : «و سپس از حال پرندگان جویا شد و گفت مرا چه شده که هدهد را نمی بینم؟» .


ص: 240

الإمام الصادق علیه السلام : کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَیهِ یَقولُ : قَرِّبوا عَلی أنفُسِکُمُ البَعیدَ ، وهَوِّنوا عَلَیهَا الشَّدیدَ ، وَاعلَموا أنَّ عَبدا وإن ضَعُفَت حیلَتُهُ وَوَهَنَت مَکیدَتُهُ ، إنَّهُ لَن یُنقَصَ مِمّا قَدَّرَ اللّه ُ لَهُ ، وإن قَوِیَ فی شِدَّهِ الحیلَهِ ، وقُوَّهِ المَکیدَهِ ، إنَّهُ لَن یُزادَ عَلی ما قَدَّرَ اللّه ُ لَهُ . (1)

الإمام العسکریّ علیه السلام : المَقادیرُ الغالِبَهُ لا تُدفَعُ بِالمُغالَبَهِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام : أیَّ یَومَیَّ مِنَ المَوتِ أفِرّْأیَومَ لَم یُقدَر أم یَومَ قُدِرْ یَومَ ما قُدِّرَ لا أخشَی الرَّدیوإذا قُدِّرَ لَم یُغنِ الحَذَرْ (3)

راجع : ص 360 (خلقه العالم والتقدیر) و ص 364 (خلقه الإنسان والتقدیر) .

.

1- .الأمالی للمفید : ص 207 ح 39 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 32 ح 61 .
2- .نزهه الناظر : ص 146 ح 20 ، أعلام الدین : ص 314 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 379 .
3- .التوحید : ص 375 ح 19 عن عمرو بن جمیع عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، وقعه صفّین : ص 395 ولیس فیه البیت الثانی ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 298 نحوه وفیه «کان مکتوبا علی درعه علیه السلام : ...» ، الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 254 الرقم 175 ، بحار الأنوار : ج 42 ص 58 ح 1 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 5 ص 132 نحوه .


ص: 241

امام صادق علیه السلام که درودهای خدا بر او باد : امیر مؤمنان می فرمود : «دور را برای خودتان نزدیک، و سخت را بر خودتان آسان سازید . بدانید که بنده، هر چند چاره اش ناتوان و مکرش سست باشد، از آنچه خدا برایش مقدّر نموده، کاسته نمی شود و هر چند در چاره گری توانمند و در مکرْ نیرومند باشد، بر آنچه خدا برایش مقدّر نموده، افزوده نمی شود» .

امام عسکری علیه السلام : تقدیرهای چیره ، با ستیز [و کشمکش] دفع نمی شوند .

امام علی علیه السلام : از کدامین روزِ مرگم فرار کنم؟ از روزی که تعیین نشده است، یا از روز معیّن شده؟ روزی که تعیین نشده، از هلاکت [در آن روز] نمی ترسم ولی وقتی تعیین شد، [دیگر] احتیاط، بی فایده است .

ر . ک : ص 361 (آفرینش گیتی و تقدیر) و ص 365 (آفرینش انسان و تقدیر) .

.



ص: 242

عنه علیه السلام فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ : ما لی عَلی فَوتِ فائِتٍ أسَفُولا تَرانی عَلَیهِ ألتَهِفُ (1) ما قَدَّرَ اللّه ُ لی فَلَیسَ لَهُعَنّی إلی مَن سِوایَ مُنصَرَفُ فَالحَمدُ للّه ِِ لا شَریکَ لَهُما لِیَ قوتٌ 2 وهِمَّتِی الشَّرَفُ أنَا راضٍ بِالعُسرِ وَالیَسارِ فَماتَدخُلُنی ذِلَّهٌ ولا صَلَفُ (2)(3)

.

1- .لَهِفَ : أی حَزِنَ وتَحسَّر (الصحاح : ج 4 ص 1428 «لهف») .
2- .الصَّلَفُ : هو الغلوُّ فی الظرف ، والزیاده علی المقدار مع تکبُّر (النهایه : ج 3 ص 47 «صلف») .
3- .الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 374 الرقم 289 ، بحار الأنوار : ج 34 ص 425 ح 57 .


ص: 243

امام علی علیه السلام در دیوان منسوب به او : بر آنچه از دست رفته تأسّف نمی خورم و تو مرا بر آن، محزون نمی بینی. آنچه خدا برایم مقدّر نموده است به سوی غیر از من بر نمی گردد. ستایش، از آنِ خدایی است که شریک ندارد قوت [و غذا و ضروری ترین نیازهایم] را ندارم لیکن آهنگ نیل به جایگاه بلند دارم . من به سختی و آسانی خشنودم پس خواری و خودپسندی در من، راه ندارد .

.



ص: 244

الفصل الخامِسُ : البداء فی القضاء والقدر5 / 1حَقیقَهُ البَداءِ وأقسامُهُأ بَسطُ القُدرَهِالکتاب«وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ» . (1)

راجع : الرحمن : 29 ، النساء : 133 ، الأنعام : 133 ، إبراهیم : 19 ، فاطر : 16 ، الشوری : 24 و 33 ، الإسراء : 54 .

الحدیث الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِ اللّه ِ عز و جل : «وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ» : لَم یَعنوا أنَّهُ هکَذا ، ولکِنَّهُم قالوا : قَد فَرَغَ مِنَ الأَمرِ ، فَلا یَزیدُ ولا یَنقُصُ ، فَقالَ اللّه ُ جَلَّ جَلالُهُ تَکذیبا لِقَولِهِم : «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ» ألَم تَسمَعِ اللّه َ عز و جل یَقولُ : «یَمْحُواْ اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَبِ» . (2)

.

1- .المائده : 64 .
2- .التوحید : ص 167 ح 1 ، معانی الأخبار : ص 18 ح 15 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 104 ح 17 .


ص: 245