گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد نهم
اشاره



ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

8 / 4مَعنَی الاِستِطاعَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن جَعَلَ الاِستِطاعَهَ إلی نَفسِهِ فَقَد کَفَرَ . (1)

تاریخ دمشق عن عبد اللّه بن جعفر عن الإمام علیّ علیه السلام :أنَّهُ خَطَبَ الناسَ یوما ... فَقامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِمَّن کانَ شَهِدَ مَعَهُ الجَمَلَ ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أخبِرنا عَنِ القَدَرِ ؟ فَقالَ : بَحرٌ عَمیقٌ فَلا تَلِجهُ ، قالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ أخبِرنا عَنِ القَدَرِ ؟ قالَ : بَیتٌ مُظلِمٌ فَلا تَدخُلهُ ، قالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أخبِرنا عَنِ القَدَرِ ؟ قالَ : سِرُّ اللّهِ فَلا تَتَکَلَّفهُ ، قالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أخبِرنا عَنِ القَدَرِ ؟ قالَ : أمّا إذ أبَیتَ ، فَإِنَّهُ أمرٌ بَینَ أمرَینِ ؛ لا جَبرَ ولا تَفویضَ . قالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنَّ فُلانا یَقولُ بِالاِستِطاعَهِ وهُوَ حاضِرُکَ ، فَقالَ : عَلَیَّ بِهِ ، فَأَقاموهُ... . قالَ : قُل : أملِکُها بِاللّهِ الَّذی إن شاءَ مَلَّکَنیها . (2)

الکافی عن علیّ بن أسباط :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام عَنِ الاِستِطاعَهِ ، فَقالَ : یَستَطیعُ العَبدُ بَعدَ أربَعِ خِصالٍ : أن یَکونَ مُخَلَّی السَّربِ ، صَحیحَ الجِسمِ ، سَلیمَ الجَوارِحِ ، لَهُ سَبَبٌ وارِدٌ مِنَ اللّهِ عز و جل ، قالَ : قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، فَسِّر لی هذا . قالَ : أن یَکونَ العَبدُ مُخَلَّی السَّربِ ، صَحیحَ الجِسمِ ، سَلیمَ الجَوارِحِ ، یُریدُ أن یَزنِیَ فَلا یَجِدُ امرَأَهً ثُمَّ یَجِدُها ، فَإِمّا أن یَعصِمَ نَفسَهُ فَیَمتَنِعَ کَمَا امتَنَعَ یوسُفُ علیه السلام ، أو یُخَلِّیَ بَینَهُ وبَینَ إرادَتِهِ فَیَزنِیَ فَیُسَمّی زانِیا ، ولَم یُطِعِ اللّهَ بِإِکراهٍ ولَم یَعصِهِ بِغَلَبَهٍ . (3)

.

1- .کنز العمّال : ج 1 ص 139 ح 662 نقلاً عن الدیلمی عن أنس .
2- .تاریخ دمشق : ج 51 ص 182 ، مطالب السؤول : ص 26 ، کنز العمّال : ج 1 ص 348 ح 1567 نقلاً عن حلیه الأولیاء .
3- .الکافی : ج 1 ص 160 ح 1 ، التوحید : ص 348 ح 7 ، الاعتقادات للصدوق : ص 38 عن الإمام الکاظم علیه السلام ، الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام : ص 352 عن العالم علیه السلام وکلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 37 ح 54 .

ص: 7



8 / 4 مقصود از توانمندی

8 / 4مقصود از توانمندیپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس توانمندی را به خود نسبت دهد ، کفر ورزیده است.

تاریخ دمشق به نقل از عبد اللّه بن جعفر : یکی از همراهان امام علی علیه السلام در جنگ جَمَل ، برخاست و گفت : ای امیر مؤمنان! ما را درباره قَدَر، آگاه فرما . فرمود: «دریای ژرفی است . در آن، وارد نشو» . گفت : ای امیر مؤمنان! ما را درباره قَدَر، آگاه فرما . فرمود: «خانه [ وحشت انگیز و] تاریکی است. وارد آن نشو» . گفت: ای امیر مؤمنان! ما را درباره قَدَر ، آگاه فرما . فرمود: «راز خداست . خود را درباره آن به زحمت نینداز» . گفت : ای امیر مؤمنان! ما را درباره قَدَر ، آگاه فرما. فرمود: «اکنون که نپذیرفتی [و پافشاری کردی] ، همانا آن، امری (چیزی) بین دو امر (دو چیز) است ؛ نه جبر است و نه تفویض» . گفت : ای امیر مؤمنان! فلانی قائل به توانمندی [خویش ]است و در محضر توست . فرمود: «او را به نزد من بیاورید» . پس ، او را بلند کردند ... . فرمود: «بگو: آن را به وسیله خدایی دارم که اگر بخواهد ، در اختیارم می گذارد» .

الکافی به نقل از علی بن اسباط : از امام رضا علیه السلام درباره توانمندی پرسیدم . فرمود: «بنده با داشتن چهار ویژگی، توانمند می شود: راهش بدون مراقب (مانع) ، تنش و اعضای بدنش سالم باشند ، و از جانب خداوند عز و جلبرایش سببی فراهم باشد» . گفتم : فدایت شوم! این را برایم تفسیر کن. فرمود: «این که بنده بدون مراقب باشد ، جسم سالم داشته باشد و اعضای سالم داشته باشد ، [مثل این است که ]می خواهد زنا کند؛ ولی زنی نمی یابد . سپس آن را بیابد . آن گاه یا خودش را حفظ می کند و خودداری می کند ، همچنان که یوسف علیه السلام خودداری نمود ، یا میان خود و خواسته اش مانعی نمی بیند و زنا می کند و زناکار نامیده می شود ، در حالی که به اجبار، خدا را فرمان نبرده و با غلبه کردن هم نافرمانی نکرده است» .

.


ص: 8

الإمام الصادق علیه السلام :الاِستِطاعَهُ قَبلَ الفِعلِ ، لَم یَأمُرِ اللّهُ عز و جل بِقَبضٍ ولا بَسطٍ إلّا وَالعَبدُ لِذلِکَ مُستَطیعٌ . (1)

عنه علیه السلام :ما کَلَّفَ اللّهُ العِبادَ کُلفَهَ فِعلٍ ولا نَهاهُم عَن شَیءٍ حَتّی جَعَلَ لَهُمُ الاِستِطاعَهَ ، ثُمَّ أمَرَهُم ونَهاهُم فَلا یَکونُ العَبدُ آخِذا ولا تارِکا إلّا بِاستِطاعَهٍ مُتَقَدِّمَهٍ قَبلَ الأَمرِ وَالنَّهیِ ، وقَبلَ الأَخذِ وَالتَّرکِ ، وقَبلَ القَبضِ وَالبَسطِ . (2)

عنه علیه السلام :لا یَکونُ العَبدُ فاعِلاً ولا مُتَحَرِّکا إلّا وَالاِستِطاعَهُ مَعَهُ مِنَ اللّهِ عز و جل ، وإنَّما وَقَعَ التَّکلیفُ مِنَ اللّهِ بَعدَ الاِستِطاعَهِ ، فَلا یَکونُ مُکَلَّفا لِلفِعلِ إلّا مُستَطیعا . (3)

عنه علیه السلام :لا یَکونُ مِنَ العَبدِ قَبضٌ ولا بَسطٌ إلّا بِاستِطاعَهٍ مُتَقَدِّمَهٍ لِلقَبضِ وَالبَسطِ . (4)

التوحید عن عوف بن عبد اللّه الأزدی عن عمّه :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَنِ الاِستِطاعَهِ ، فَقالَ : وقَد فَعَلوا ؟ (5) فَقُلتُ : نَعَم ، زَعَموا أنَّها لا تَکونُ إلّا عِندَ الفِعلِ وإرادَهٍ فی حالِ الفِعلِ لا قَبلَهُ . فَقالَ : أشرَکَ القَومُ . (6)

.

1- .التوحید : ص 352 ح 21 عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 5 ص 38 ح 59 .
2- .التوحید : ص 352 ح 19 عن هشام بن سالم ، بحار الأنوار : ج 5 ص 38 ح 57 .
3- .التوحید : ص 345 ح 2 عن سهل بن أبی محمّد المصیصی و ص 351 ح 18 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 35 ح 46 .
4- .التوحید : ص 352 ح 20 عن سلیمان بن خالد ، بحار الأنوار : ج 5 ص 38 ح 58 .
5- .هذا إخبار ، أی وقد فعلوا ما یوجب أمثال هذه الضلالات فی الدِّین (هامش المصدر) .
6- .التوحید : ص 350 ح 12 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 34 ح 46 .

ص: 9

امام صادق علیه السلام :توانمندی ، پیش از انجام دادن کار ست . خداوند عز و جل به انجام دادن و ندادنِ کاری فرمان نمی دهد ، مگر وقتی که بنده توانمندی آن را داشته باشد .

امام صادق علیه السلام :خداوند، بندگان را به انجام دادن تکلیفی موظّف نمی کند و از چیزی باز نمی دارد ، مگر این که [ابتدا ]برای آنان توانمندی قرار می دهد و سپس امر و نهیشان می نماید . پس، بنده انجام دهنده یا ترک کننده نیست، مگر این که پیش از امر و نهی ، و پیش از انجام دادن و ندادن ، و پیش از تنگنایی و گشایش، توانمندی ای داشته باشد.

امام صادق علیه السلام :بنده هیچ کار و حرکتی نمی کند، مگر این که توانمندی ای از جانب خداوند عز و جل همراه اوست ، و تکلیف از طرف خدا، تنها پس از توانمندی است . بنا بر این ، بنده به انجام دادن کار، موظّف نیست، جز وقتی که توانمند باشد.

امام صادق علیه السلام :هیچ انجام دادن و ندادنی به وسیله بنده اتّفاق نمی افتد، مگر این که توانمندی، پیش از انجام دادن و ندادن است .

التوحید به نقل از عوف بن عبد اللّه ازدی، از عمویش : از امام صادق علیه السلام درباره توانمندی پرسیدم . فرمود: «آیا [این گم راهی ها را در دین] پدید آورده اند؟» . گفتم : بله . آنان گمان برده اند که توانمندی، تنها در حال انجام دادن کار و [همزمان با] اراده همراه کار است و پیش تر از آن نیست . فرمود: «آن قوم، مشرک شده اند» .

.


ص: 10

الکافی عن صالح النیلیّ :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام : هَل لِلعِبادِ مِنَ الاِستِطاعَهِ شَیءٌ ؟ قالَ : فَقالَ لی : إذا فَعَلُوا الفِعلَ کانوا مُستَطیعینَ بِالاِستِطاعَهِ الَّتی جَعَلَهَا اللّهُ فیهِم . قالَ : قُلتُ وما هِیَ ؟ قالَ : الآلَهُ مِثلُ الزّانی إذا زَنی کانَ مُستَطیعا لِلزِّنا حینَ زَنی ، ولَو أنَّهُ تَرَکَ الزِّنا ولَم یَزنِ کانَ مُستَطیعا لِتَرکِهِ إذا تَرَکَ . قالَ : ثُمَّ قالَ : لَیسَ لَهُ مِنَ الاِستِطاعَهِ قَبلَ الفِعلِ قَلیلٌ ولا کَثیرٌ ، ولکِن مَعَ الفِعلِ وَالتَّرکِ کانَ مُستَطیعا . قُلتُ : فَعَلی ماذا یُعَذِّبُهُ ؟ قالَ : بِالحُجَّهِ البالِغَهِ وَالآلَهِ الَّتی رَکَّبَ فیهِم ، إنَّ اللّهَ لَم یُجبِر أحَدا عَلی مَعصِیَتِهِ . (1)

الکافی عن رجل من أهل البصره :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَنِ الاِستِطاعَهِ فَقالَ ... : إنَّ اللّهَ خَلَقَ خَلقا فَجَعَلَ فیهِم آلَهَ الاِستِطاعَهِ ثُمَّ لَم یُفَوِّض إلَیهِم ، فَهُم مُستَطیعونَ لِلفِعلِ وَقتَ الفِعلِ مَعَ الفِعلِ إذا فَعَلوا ذلِکَ الفِعلَ ، فَإِذا لَم یَفعَلوهُ فی مُلکِهِ لَم یَکونوا مُستَطیعینَ أن یَفعَلوا فِعلاً لَم یَفعَلوهُ ؛ لِأَنَّ اللّهَ عز و جل أعَزُّ مِن أن یُضادَّهُ فی مُلکِهِ أحَدٌ . قالَ البَصرِیُّ ، فَالنّاسُ مَجبورونَ ؟ قالَ : لَو کانوا مَجبورینَ کانوا مَعذورینَ . قالَ : فَفَوَّضَ إلَیهِم ؟ قالَ : لا . قالَ : فَما هُم ؟ قالَ : عَلِمَ مِنهُم فِعلاً فَجَعَلَ فیهِم آلَهَ الفِعلِ ، فَإِذا فَعَلوا کانوا مَعَ الفِعلِ مُستَطیعینَ . (2)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 162 ح 3 .
2- .الکافی : ج 1 ص 161 ح 2 ، الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام : ص 352 عن العالم علیه السلام نحوه .

ص: 11

الکافی به نقل از صالح نیلی : از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا بندگان، بهره ای از توانمندی دارند؟ فرمود: «هنگامی که کاری انجام می دهند، با توانمندی ای که خداوند در آنان قرار داده ، توانمندند» . گفتم : آن چیست؟ فرمود: «وسیله است ، مانند زناکار که وقتی زنا می کند، برای انجام دادن آن توانمند است ، و اگر زنا را ترک کند و زنا نکند برای ترک آن هم ، توانمند است» . سپس فرمود: «[بنده] پیش از انجام دادن کار، چه اندک باشد و چه بسیار ، توانمندی ندارد ؛ لیکن همراه انجام دادن و ترک آن، توانمند است» . گفتم : پس بر چه اساس، [خداوند ،] بنده را کیفر می دهد؟ فرمود: «با حجّت رسایش و وسیله ای که در آنان قرار داده است . خداوند، کسی را بر نافرمانی خویش وادار نمی کند» .

الکافی به نقل از مردی از اهالی بصره : از امام صادق علیه السلام درباره توانمندی پرسیدم . فرمود: « ... همانا خداوند، مردم را آفرید و وسیله توانمندی را در آنان قرار داد ؛ امّا به آنان واگذار نکرد . پس، آنان برای انجام دادن کار، در هنگام آن و همراه با آن ، توانمند هستند ، [البتّه ]هر گاه آن کار را انجام دهند . پس هر گاه در قلمرو فرمان روایی خداوند، کاری را انجام ندهند ، دیگر توانمند نیستند کاری را که انجام نداده اند ، انجام دهند ؛ زیرا خداوند عز و جلقدرتمندتر از آن است که کسی بتواند در فرمان روایی اش با او ضدّیت نماید» . مرد بصری گفت : پس مردم مجبورند؟ فرمود: «اگر مجبور بودند ، عذر داشتند» . گفت : پس خدا آنان را به خودشان واگذار نموده است؟ فرمود: «نه» . گفت : پس چگونه اند؟ فرمود: «[خداوند ، انجام دادن] کاری را از سوی آنان می داند . آن گاه وسیله آن را در اختیارشان قرار می دهد . پس وقتی کار را انجام دادند ، با انجام دادن آن، توانمند هستند» .

.


ص: 12

8 / 5ما یَدُلُّ عَلی بُطلانِ القَولِ بِالجَبرِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما عَرَفَ اللّهَ مَن شَبَّهَهُ بِخَلقِهِ ، ولا وَصَفَهُ بِالعَدلِ مَن نَسَبَ إلَیهِ ذُنوبَ عِبادِهِ . (1)

الإمام علی علیه السلام :یَابنَ آدَمَ ، أتَظُنُّ أنَّ الَّذی نَهاکَ دَهاکَ! وإنَّما دَهاکَ أسفَلُکَ وأعلاکَ وَاللّهُ بَریءٌ مِن ذلِکَ . (2)

عنه علیه السلام :کُلُّ مَا استَغفَرتَ اللّهَ تَعالی مِنهُ فَهُوَ مِنکَ ؛ وَکُلُّ ما حَمِدتَ اللّهَ تَعالی فَهُوَ مِنهُ . (3)

نزهه الناظر :جَمَعَ الحَجّاجُ بنُ یوسُفَ أهلَ العِلمِ وسَأَلَهُم عَنِ القَضاءِ وَالقَدَرِ ، فَقالَ أحَدُهُم : سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام یَقولُ : یَابنَ آدَمَ ، مَن وَسَّعَ لَکَ الطَّریقَ لَم یَأخُذ عَلَیکَ المَضیقَ . (4) وقالَ آخَرُ : سَمِعتُهُ یَقولُ : إذا کانَتِ الخَطیئَهُ عَلَی الخاطِئِ حَتما کانَ القِصاصُ فِی القَضِیَّهِ ظُلما . وقالَ آخَرُ : سَمِعتُهُ یَقولُ : ما کانَ مِن خَیرٍ فَبِأَمرِ اللّهِ وبِعِلمِهِ ، وما کانَ مِن شَرٍّ فَبِعِلمِ اللّهِ لا بِأَمرِهِ . فَقالَ الحَجّاجُ : أ کُلُّ هذا مِن قَولِ أبی تُرابٍ ؟ لَقَدِ اغتَرَفوها مِن عَینٍ صافِیَهٍ ! (5)

.

1- .التوحید : ص 47 ح 10 عن محمّد بن زیاد ومحمّد بن سیّار عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 297 ح 23 .
2- .. الطرائف : ص 329 ، کنز الفوائد : ج 1 ص 364 کلاهما عن الحسن البصری ، بحار الأنوار : ج 5 ص 58 ح 108 .
3- .. الطرائف : ص 329 عن عامر الشعبی ، کنز الفوائد : ج1 ص365 نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص58 ح108 .
4- .. فی الطرائف : «أیَدُلُّکَ عَلَی الطَّریقِ ویَأخُذُ عَلَیکَ المَضیقَ؟»
5- .نزهه الناظر : ص 51 ح 25 وراجع کنز الفوائد : ج 1 ص 364 والطرائف : ص 329 .

ص: 13



8 / 5 آنچه بر بطلان نظریّه جبر دلالت می کند

ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 8 ص 459 (تحلیلی درباره جبر و تفویض وامر بین الأمرین) .

8 / 5آنچه بر بطلان نظریّه جبر دلالت می کندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را نشناخته است کسی که او را به آفریده اش تشبیه نماید ، و خدا را به دادگری توصیف نکرده است کسی که گناهان بندگانش را بدو نسبت دهد.

امام علی علیه السلام :ای فرزند آدم! آیا گمان می بری آن که تو را [از گناهان و پلیدی ها ]باز داشته ، گرفتارت ساخته است ، در حالی که تنها ، پایین و بالای توست که گرفتارت نموده و خداوند، از آن مبرّا است؟

امام علی علیه السلام :هر چه از خدای متعال آمرزش خواستی، از جانب توست و هر چه خدای متعال را ستودی، از جانب خداست.

نزهه الناظر :حَجّاج بن یوسف، دانشمندان را گرد آورد و درباره قضا و قدر از آنان پرسید . یکی از آنان گفت: از امیر مؤمنان ، علی بن ابی طالب ، شنیدم که می گفت : «ای فرزند آدم! کسی که راه را برای تو گسترده است ، بر تو سخت نمی گیرد» . دیگری گفت : از او شنیدم که می گفت : «اگر خطا برای خطاکار حتمی شود ، قصاص بر خطا ، ستم خواهد بود». و دیگری گفت: از او شنیدم که می گفت : «آنچه خیر است، به فرمان و دانش خداست و آنچه شر است، به دانش خداست؛ امّا به فرمان او نیست ». حَجّاج گفت: آیا همه اینها از سخنان ابو تُراب (علی علیه السلام ) است؟ همانا اینان آنها را از چشمه زلالی برداشته اند ! (1)

.

1- .. قریب به مضمون این روایت در الطرائف : ص 329 و بحار الأنوار : ج 5 ص 58 آمده لیکن سند هیچ یک معتبر نیست و با عنایت به دشمنی حجّاج با امام علی علیه السلام نقل سخن آن حضرت نزد وی چنان که در این حدیث آمده بعید بنظر می رسد و بعیدتر آن که وی با جمله «لقد اغترفوها من عین صافیه» اعتراف به فضل آن بزرگوار نماید ، با این وصف وقوع چنین جریانی را نیز نمی توان تکذیب کرد ، آن چه مهم است این است که این روایت برای بطلان جبر به برهان عقلی استناد کرده و برهان در مباحث اعتقادی از هر گوینده ای قابل قبول است ، و آوردن این روایت در این جا از این باب است .

ص: 14

الإمام علیّ علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَنِ القَضاءِ وَالقَدَرِ : لا تَقولوا : وَکَلَهُمُ اللّهُ إلی أنفُسِهِم فَتُوَهِّنوهُ ، ولا تَقولوا : أجبَرَهُم عَلَی المَعاصی فَتُظَلِّموهُ ، ولکِن قولوا : الخَیرُ بِتَوفیقِ اللّهِ ، وَالشَّرُّ بِخِذلانِ اللّهِ ، وکُلٌّ سابِقٌ فی عِلمِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ : جَلَّ اللّهُ أن یُریدَ الفَحشاءَ . (2)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ : لا تَحمِلوا ذُنوبَکُم وخَطایاکُم عَلَی اللّهِ ، وتَذَروا أنفُسَکُم وَالشَّیطانَ . (3)

عنه علیه السلام :کُن مُؤاخِذا نَفسَکَ ، مُغالِبا سوءَ طَبعِکَ ، وإیّاکَ أن تَحمِلَ ذُنوبَکَ عَلی رَبِّکَ . (4)

الکافی عن سهل بن زیاد وإسحاق بن محمّد وغیرهما رفعوه ، قال :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام جالِسا بِالکوفَهِ بَعدَ مُنصَرَفِهِ مِن صِفّینَ ، إذ أقبَلَ شَیخٌ فَجَثا بَینَ یَدَیهِ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أخبِرنا عَن مَسیرِنا إلی أهلِ الشّامِ أبِقَضاءٍ مِنَ اللّهِ وقَدَرٍ ؟ فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : أجَل یا شَیخُ ، ما عَلَوتُم تَلعَهً (5) ولا هَبَطتُم بَطنَ وادٍ إلّا بِقَضاءٍ مِنَ اللّهِ وقَدَرٍ . فَقالَ لَهُ الشَّیخُ : عِندَ اللّهِ أحتَسِبُ عَنائی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ لَهُ : مَه یا شَیخُ ! فَوَاللّهِ لَقَد عَظَّمَ اللّهُ الأَجرَ فی مَسیرِکُم وأنتُم سائِرونَ ، وفی مَقامِکُم وأنتُم مُقیمونَ ، وفی مُنصَرَفِکُم وأنتُم مُنصَرِفونَ ، ولَم تَکونوا فی شَیءٍ مِن حالاتِکُم مُکرَهینَ ولا إلَیهِ مُضطَرّینَ . فَقالَ لَهُ الشَّیخُ : وکَیفَ لَم نَکُن فی شَیءٍ مِن حالاتِنا مُکرَهینَ ولا إلَیهِ مُضطَرّینَ ، وکانَ بِالقَضاءِ وَالقَدَرِ مَسیرُنا ومُنقَلَبُنا ومُنصَرَفُنا ؟ فَقالَ لَهُ : وتَظُنُّ أنَّهُ کانَ قَضاءً حَتما وقَدَرا لازِماً ؟ إنَّهُ لَو کانَ کَذلِکَ لَبَطَلَ الثَّوابُ وَالعِقابُ وَالأَمرُ وَالنَّهیُ وَالزَّجرُ مِنَ اللّهِ ، وسَقَطَ مَعنَی الوَعدِ وَالوَعیدِ (6) ، فَلَم تَکُن لائِمَهٌ لِلمُذنِبِ ولا مَحمَدَهٌ لِلمُحسِنِ ، ولَکانَ المُذنِبُ أولی بِالإِحسانِ مِنَ المُحسِنِ ، ولَکانَ المُحسِنُ أولی بِالعُقوبَهِ مِنَ المُذنِبِ ، تِلکَ مَقالَهُ إخوانِ عَبَدَهِ الأَوثانِ وخُصَماءِ الرَّحمنِ وحِزبِ الشَّیطانِ وقَدَرَیِّهِ هذِهِ الاُمَّهِ ومَجوسِها. إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی کَلَّفَ تَخییرا ونَهی تَحذیرا ، وأعطی عَلَی القَلیلِ کَثیرا ، ولَم یُعصَ مَغلوبا ولَم یُطَع مُکرِها ولَم یُمَلِّک مُفَوِّضا ، ولَم یَخلُقِ السَّماواتِ وَالأَرضَ وما بَینَهُما باطِلاً ، ولَم یَبعَثِ النَّبِیّینَ مُبَشِّرینَ ومُنذِرینَ عَبَثا . ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَروا فَوَیلٌ لِلَّذینَ کَفَروا مِنَ النّارِ ، فَأَنشَأَ الشَّیخُ یَقولُ : أنتَ الإِمامُ الَّذی نَرجو بِطاعَتِهِ یَومَ النَّجاهِ مِنَ الرَّحمنِ غُفراناً أوضَحتَ مِن أمرِنا ما کانَ مُلتَبِسا (7) جَزاکَ رَبُّکَ بِالإِحسانِ إحسانا (8)

.

1- .الاحتجاج : ج 1 ص 493 ح 122 ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 109 ح 164 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 95 ح 16 .
2- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 268 ح 106 .
3- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 316 ح 631 .
4- .غرر الحکم : ح 7172 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 392 ح 6635 .
5- .التَلعَهُ : ما ارتفع من الأرض (الصحاح : ج 3 ص 1192 «تلع») .
6- .الوَعدُ والوَعیدُ : الوعد یستعمل فی الخیر والشرّ ، فإذا أسقطوا الخیر والشرّ ، قالوا فی الخیر : الوعد ، وفی الشرّ : الوعید (الصحاح : ج 2 ص 551 «وعد») .
7- .لَبَستَ الأمرَ : إذا خلطتَ بَعضَهُ ببعض (النهایه : ج 4 ص 225 «لبس») .
8- .الکافی : ج 1 ص 155 ح 1 ، التوحید : ص 380 ح 28 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 139 ح 38 کلاهما عن علیّ بن جعفر الکوفی عن الإمام الهادی عن آبائه عن الإمام الحسین علیهم السلاموعن السکونی عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام ، الاحتجاج : ج 1 ص 489 ح 120 عن الإمام الهادی علیه السلام وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 95 ح 19 .

ص: 15

امام علی علیه السلام وقتی درباره قضا و قدر، مورد پرسش قرار گرفت : نگویید: خداوند، آنان را به خودشان وا گذاشته است تا [بدین سخن ،] خدا را سبک شمارید ، و نگویید: خداوند ، آنان را بر انجام دادن گناهان، وادار ساخته تا [بدین گونه] خدا را ستمگر بدانید . بگویید: خیر ، با توفیق خداوند است و شر ، با نبودِ توفیق خداست ، و همه اینها در علم پیشین خدا بوده است.

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به وی : خداوند، بزرگ تر از آن است که زشتی را اراده نماید.

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به وی : گناهان و لغزش های خود را بر دوش خداوند، بار نکنید ، در حالی که خودتان و شیطان را رها نموده اید (نادیده گرفته اید) .

امام علی علیه السلام :خودت را مؤاخذه کن ، بر بدی سرشتت فائق شو ، و از این که گناهانت را به پروردگارت نسبت دهی، بپرهیز .

الکافی به نقل از سهل بن زیاد و اسحاق بن محمّد و غیر آن دو ، در حدیثی که به اهل بیت علیهم السلام نسبت داده : امیرمؤمنان ، پس از بازگشت از جنگ صفّین ، در کوفه نشسته بود . در این هنگام ، پیرمردی آمد و در برابر ایشان ایستاد و سپس به ایشان گفت : ای امیر مؤمنان! ما را درباره رفتنمان به سوی شام . آگاه فرما که : آیا به قضا و قدر خدا بوده است ؟ امیر مؤمنان فرمود: «بله ، ای پیر! شما از تپّه ای بالا نرفتید و به درّه ای فرود نیامدید ، جز با قضا و قدر خداوند» . پیرمرد به امام علیه السلام گفت : ای امیر مؤمنان! پس سختی هایم را به حساب خدا می گذارم [ ، که اختیاری در آنها نداشته ام] . امام به او فرمود: «درنگ کن ، ای پیر! به خدا که همانا خداوند برای شما در راهی که پیمودید و در جایگاهی که ایستادید و در راهی که باز گشتید ، پاداش بزرگ قرار داد و شما در هیچ یک از کارهایتان مجبور و ناچار نبودید» . پیرمرد گفت : چگونه ما در هیچ یک از کارهایمان مجبور و ناچار نبودیم ، در حالی که رفتن ما و تغییر مسیر ما و بازگشت ما به قضا و قدر بوده است ؟ فرمود: «آیا تو گمان بردی که آن ، قضایی حتمی و قَدَری لازم است؟ اگر چنین بود ، پاداش و کیفر و امر و نهی و جلوگیری کردن خداوند ، بیهوده می شود و وعده و تهدید ، بی اعتبار می گشت . آن گاه، دیگر سرزنشی برای گناهکار و ستایشی برای نیکوکار نبود و [بلکه ]گناهکار از نیکوکار به پاداش نیک، و نیکوکار از گناهکار به کیفر ، سزاوارتر بود . این ، سخن همفکران بت پرستان و دشمنان خدای بخشنده و حزب شیطان و قَدَریّه و مجوس این امّت است . همانا خدای تبارک و تعالی [بندگان را] با وجود اختیار، مکلّف نمود و [آنان را] با برحذر داشتن ، نهی کرد و بر عمل اندک، پاداش بسیار بخشید و از روی شکست ، نافرمانی نگردید و از روی اجبار ، فرمانبری نشد و به صورت واگذاری ، چیزی را در اختیار کسی قرار نداد و آسمان ها و زمین و میان آن دو را بیهوده نیافرید و پیامبرانِ بشارت دهنده و انذار کننده را به جهت بازی و بیهوده برنینگیخت . آن ، گمان کسانی است که کفر ورزیدند و وای بر کسانی که کفر ورزیدند ، از آتش جهنّم!» . آن گاه پیرمرد ، این شعر را خواند: تو آن امامی هستی که به سبب پیروی اش در روز نجات (رستاخیز) از خداوند بخشنده ، امید آمرزش داریم از دین ما آنچه مُشتَبه بود ، روشن ساختی پروردگار تو در برابر این نیکویی ، پاداش نیک به تو عطا کند!

.


ص: 16

. .


ص: 17

. .


ص: 18

الکافی عن یونس بن عبد الرحمن عن غیر واحد عن الإمام الباقر والإمام الصادق علیهماالسلام :إنَّ اللّهَ أرحَمُ بِخَلقِهِ مِن أن یُجبِرَ خَلقَهُ عَلَی الذُّنوبِ ثُمَّ یُعَذِّبَهُم عَلَیها ، وَاللّهُ أعَزُّ مِن أن یُریدَ أمرا فَلا یَکونَ . قالَ : فَسُئِلا علیهماالسلام : هَل بَینَ الجَبرِ وَالقَدَرِ مَنزِلَهٌ ثالِثَهٌ ؟ قالا : نَعَم ، أوسَعُ مِمّا بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (1)

الإمام الکاظم علیه السلام :إن کانَتِ المَعصِیَهُ مِنَ اللّهِ فَمِنهُ وَقَعَ الفِعلُ ، فَهُوَ أکرَمُ مِن أن یُؤاخِذَ عَبدَهُ بِما لا دَخلَ لَهُ فیهِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام وقَد سُئِلَ عَنِ القَضاءِ وَالقَدَرِ : مَا استَطَعتَ أن تَلومَ العَبدَ عَلَیِه فَهُوَ مِنهُ ، وما لَم تَستَطِع أن تَلومَ العَبدَ عَلَیهِ فَهُوَ مِنَ فِعلِ اللّهِ . یَقولُ اللّهُ تَعالی لِلعَبدِ : لِمَ عَصَیتَ ؟ لِمَ فَسَقتَ ؟ لِمَ شَرِبتَ الخَمرَ ؟ لِمَ زَنَیتَ ؟ فَهذا فِعلُ العَبدِ ، ولا یَقولُ لَهُ : لِمَ مَرِضتَ ؟ لِمَ عَلَوتَ ؟ لِمَ قَصُرتَ ؟ لِمَ ابیَضَضتَ ؟ لِمَ اسوَدَدتَ ؟ لِأَنَّهُ مِن فِعلِ اللّهِ تَعالی . (3)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 159 ح 9 ، التوحید : ص 360 ح 3 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 133 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 51 ح 82 .
2- .عوالی اللآلی : ج 4 ص 109 ح 166 وراجع أعلام الدین : ص 318 .
3- .الطرائف : ص 330 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 59 ح 109 .

ص: 19

الکافی به نقل از یونس بن عبد الرحمان ، از تعدادی : امام باقر و امام صادق علیهماالسلامفرمودند : «خداوند به آفریدگانش مهربان تر از آن است که آنان را به انجام دادن گناهان وا دارد و سپس بر پایه آنها کیفرشان دهد ، و خداوند، برتر از آن است که کار ناشدنی را اراده کند» . آن دو امام علیهماالسلام مورد پرسش قرار گرفتند که : آیا بین جبر و قَدَر (تقدیر) ، مقام سومی نیز وجود دارد؟ فرمودند: «بله ؛ فراتر از آنچه میان آسمان و زمین است» .

امام کاظم علیه السلام :اگر گناه از جانب خدا باشد ، فعل هم از او صادر شده است . بنا بر این ، خداوند ، برتر از آن است که بنده اش را به خاطر چیزی که در آن دخالتی نداشته ، بازخواست نماید.

امام صادق علیه السلام وقتی درباره قضا و قدر ، مورد پرسش قرار گرفت : آنچه توانستی بنده را به وسیله آن سرزنش کنی ، از جانب اوست ، و آنچه نتوانستی بنده را به جهت آن سرزنش کنی ، از جانب خداوند است. خدای متعال به بنده می فرماید: «چرا نافرمانی کردی؟ چرا گناه کردی؟ چرا می خوارگی کردی؟ چرا زنا کردی؟» . پس، اینها فعل بنده اند ؛ ولی به او نمی فرماید: «چرا بیمار شدی؟ چرا قد بلند شدی؟ چرا قد کوتاه شدی؟ چرا سفید شدی؟ چرا سیاه شدی؟» ؛ چرا که اینها از افعال خدای متعال اند .

.


ص: 20

الطرائف :رَوی کَثیرٌ مِنَ المُسلِمینَ عَنِ الإِمامِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ علیه السلام أنَّهُ قالَ یَوما لِبَعضِ المُجَبِّرَهِ : هَل یَکونُ أحَدٌ أقبَلَ لِلعُذرِ الصَّحیحِ مِنَ اللّهِ ؟ فَقالَ : لا . فَقالَ لَهُ : فَما تَقولُ فیمَن قالَ : ما أقدِرُ ، وهُوَ لا یَقدِرُ ؛ أیَکونُ مَعذورا أم لا ؟ فَقالَ المُجَبِّرُ : یَکونُ مَعذورا . قالَ لَهُ : فَإِذا کانَ اللّهُ یَعلَمُ مِن عِبادِهِ أنَّهُم ما قَدَروا عَلی طاعَتِهِ ، وقالَ لِسانُ حالِهِم أو مَقالِهِم للّهِِ یَومَ القِیامَهِ : یا رَبِّ ما قَدَرنا عَلی طاعَتِکَ لِأَنَّکَ مَنَعتَنا مِنها ، أما یَکونُ قَولُهُم وعُذرُهُم صَحیحا عَلی قَولِ المُجَبِّرَهِ ؟ قالَ : بَلی وَاللّهِ . قالَ : فَیَجِبُ عَلی قَولِکَ أنَّ اللّهَ یَقبَلُ هذَا العُذرَ الصَّحیحَ ولا یُؤاخِذُ أحَدا أبَدا ، وهذا خِلافُ قَولِ أهلِ المِلَلِ کُلِّهِم . فَتابَ المُجَبِّرُ مِن قَولِهِ بِالجَبرِ فِی الحالِ . (1)

التوحید عن محمّد بن عجلان :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : فَوَّضَ اللّهُ الأَمرَ إلَی العِبادِ ؟ فَقالَ : اللّهُ أکرَمُ مِن أن یُفَوِّضَ إلَیهِم . قُلتُ : فَأَجبَرَ اللّهُ العِبادَ عَلی أفعالِهِم ؟ فَقالَ : اللّهُ أعدَلُ مِن أن یُجبِرَ عَبدا عَلی فِعلٍ ثُمَّ یُعَذِّبَهُ عَلَیهِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ النّاسَ فِی القَدَرِ عَلی ثَلاثَهِ أوجُهٍ : رَجُلٌ یَزعُمُ أنَّ اللّهَ عز و جل أجبَرَ النّاسَ عَلَی المَعاصی ، فَهذا قَد ظَلَّمَ اللّهَ فی حُکمِهِ فَهُوَ کافِرٌ... . (3)

.

1- .الطرائف : ص 327 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 58 ح 107 وراجع الصراط المستقیم : ج 3 ص 60 ح 1 .
2- .التوحید : ص 361 ح 6 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 133 ، تفسیر القمّی : ج 1 ص 24 نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 51 ح 83 .
3- .التوحید : ص 360 ح 5 ، الخصال : ص 195 ح 271 ، جامع الأخبار : ص 42 ح 38 کلّها عن حریز بن عبد اللّه ، تحف العقول : ص 460 نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 9 ح 14 .

ص: 21

الطرائف :بسیاری از مسلمانان از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده اند که ایشان روزی به یکی از جبری ها فرمود: «آیا کسی هست که عذر صحیح را بهتر از خداوند بپذیرد؟». [جبری] گفت : نه. فرمود: «پس درباره کسی که می گوید: نمی توانم ، در حالی که واقعاً نمی تواند، چه می گویی؟ آیا او معذور است ، یانه؟» . گفت : معذور است. فرمود: «پس وقتی خداوند می داند که بندگانش از فرمانبری او ناتوان اند ، و زبان حال و یا وضعشان در روز رستاخیز ، به گونه ای است که می گویند: پروردگارا! ما بر فرمانبری ات توانا نبودیم ؛ چرا که ما را از آن باز داشتی ، آیا سخن و عذر آنها بر اساس نظر جبری ها صحیح نیست؟» . گفت : آری ، به خدا! فرمود: «بنا بر این ، بر پایه نظر تو لازم است که خداوند ، این عذر صحیح را بپذیرد و هرگز کسی را بازخواست ننماید، در حالی که این بر خلاف نظر همه آیین مداران و دینداران است» . آن گاه جبری ، بی درنگ از اعتقاد خود به جبر ، توبه کرد.

التوحید به نقل از محمّد بن عجلان : به امام صادق علیه السلام گفتم : آیا خداوند ، کار را به خود بندگان واگذار کرده است؟ فرمود: «خداوند ، گرامی تر از آن است که کار را به خودشان وا گذارد» . گفتم : آیا خداوند ، بندگان را بر کارهایشان وادار ساخته است؟ فرمود: «خداوند ، دادگرتر از آن است که بنده ای را بر کاری وا دارد و سپس بر پایه آن او را کیفر دهد» .

امام صادق علیه السلام :مردم درباره قَدَر بر سه دسته اند: کسی می پندارد که خداوند عز و جلمردم را بر انجام دادن گناهان، وادار ساخته است . این شخص، خدا را در داوری اش ستمگر دانسته و کافر است... .

.


ص: 22

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ أرحَمُ بِعبِادِهِ مِن أن یُجبِرَهُم عَلَی المَعاصی ثُمَّ یُعاقِبَهُم عَلَیها ، وهُوَ أیضا أجَلُّ وأعَزُّ وأرفَعُ وأجدَرُ وأعلَمُ مِن أن یُریدَ أمرا فَیَکونُ فِی استِطاعَهِ العِبادِ غَیرُهُ عَلی مَعنَی الکُرهِ وَالغَلَبَهِ ، بَل سَبَقَ عِلمُهُ فی خَلقِهِ ، ونَفَذَ تَقدیرُهُ فی بَرِیَّتِهِ وقَضاهُ فی عِبادِهِ قَبلَ أن یَخلُقَهُم کَیفَ یَخلُقُهُم . وعَلِمَ ما هُم عامِلونَ وإلی ما هُم صائِرونَ ، وعَلِمَ مَن أطاعَهُ مِمَّن عَصاهُ . فَخَلَقَهُم عَلی ذلِکَ لِیُثیبَهُم عَلَی الطّاعَهِ ویُعاقِبَهُم عَلَی المَعصِیَهِ ، ولَیسَ یُعاقِبُ عز و جل عَلی عِلمِهِ ولا قَضائِهِ ولا قَدَرِهِ ، بَل یُعاقِبُ عَلَی المَعاصی ویُثیبُ عَلَی الطّاعَهِ ... . (1)

الاحتجاج :مِن سُؤالِ الزِّندیقِ الَّذی سَأَلَ أبا عَبدِ اللّهِ عَن مَسائِلَ کَثیرَهٍ أن قالَ : ... فَأَخبِرنی عَنِ اللّهِ عز و جل کَیفَ لَم یَخلُقِ الخَلقَ کُلَّهُم مُطیعینَ مُوَحِّدینَ وکانَ عَلی ذلِکَ قادِرا ؟ قالَ علیه السلام : لَو خَلَقَهُم مُطیعینَ لَم یَکُن لَهُم ثَوابٌ ، لِأَنَّ الطّاعَهَ إذا ما کانَت فِعلَهُم لَم تَکُن جَنَّهٌ ولا نارٌ ، ولکِن خَلَقَ خَلقَهُ فَأَمَرَهُم بِطاعَتِهِ ونَهاهُم عَن مَعصِیَتِهِ ، وَاحتَجَّ عَلَیهِم بِرُسُلِهِ ، وقَطَعَ عُذرَهُم بِکُتُبِهِ ، لِیَکونوا هُمُ الَّذینَ یُطیعونَ ویَعصونَ ، ویَستَوجِبونَ بِطاعَتِهِم لَهُ الثَّوابَ وبِمَعصِیَتِهِم إیّاهُ العِقابَ . قالَ : فَالعَمَلُ الصّالِحُ مِنَ العَبدِ هُوَ فِعلُهُ ، وَالعَمَلُ الشَّرُّ مِنَ العَبدِ هُوَ فِعلُهُ ؟ قالَ : العَمَلُ الصّالِحُ مِنَ العَبدِ بِفِعلِهِ وَاللّهُ بِهِ أمَرَهُ ، وَالعَمَلُ الشَّرُّ مِنَ العَبدِ بِفِعلِهِ وَاللّهُ عَنهُ نَهاهُ . قالَ : ألَیسَ فِعلُهُ بِالآلَهِ الَّتی رَکَّبَها فیهِ ؟ قالَ : نَعَم ، ولکِن بِالآلَهِ الَّتی عَمِلَ بِهَا الخَیرَ ، قَدَرَ عَلَی الشَّرِّ الَّذی نَهاهُ عَنهُ . قالَ : فَإِلَی العَبدِ مِنَ الأَمرِ شَیءٌ ؟ قالَ : ما نَهاهُ اللّهُ عَن شَیءٍ إلّا وقَد عَلِمَ أنَّهُ یُطیقُ تَرکَهُ ، ولا أمَرَهُ بِشَیءٍ إلّا وقَد عَلِمَ أنَّهُ یَستَطیعُ فِعلَهُ ، لِأَنَّهُ لَیسَ مِن صِفَتِهِ الجَورُ وَالعَبَثُ وَالظُّلمُ وتَکلیفُ العِبادِ ما لا یُطیقونَ . قالَ : فَمَن خَلَقَهُ اللّهُ کافِرا ، أیَستَطیعُ الإِیمانَ ولَهُ عَلَیهِ بِتَرکِهِ الإِیمانَ حُجَّهٌ ؟ قالَ علیه السلام : إنَّ اللّهَ خَلَقَ خَلقَهُ جَمیعا مُسلِمینَ ، أمَرَهُم ونَهاهُم ، وَالکُفرُ اسمٌ یَلحَقُ الفِعلَ حینَ یَفعَلُهُ العَبدُ ، ولَم یَخلُقِ اللّهُ العَبدَ حینَ خَلَقَهُ کافِرا ، إنَّه إنَّما کَفَرَ مِن بَعدِ أن بَلَغَ وَقتا لَزِمَتهُ الحُجَّهُ مِنَ اللّهِ ، فَعَرَضَ عَلَیهِ الحَقَّ فَجَحَدَهُ ، فَبِإِنکارِهِ الحَقَّ صارَ کافِرا . (2)

.

1- .تنبیه الخواطر : ج 2 ص 268 .
2- .الاحتجاج : ج 2 ص 212 و 222 ح 223 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 18 ح 29 .

ص: 23

امام صادق علیه السلام :خداوند به بندگانش مهربان تر از آن است که آنان را بر انجام دادن گناهان وادار کند و سپس بر پایه آنها کیفرشان دهد . همچنین، او گرامی تر و پیروزمندتر و بلندمرتبه تر و شایسته تر و داناتر از آن است که کاری را بر پایه اجبار و زور، اراده کند، در حالی که غیر آن در توانایی بندگان است ؛ بلکه پیش از آفریدن آنها، دانش او درباره آفریدگان، پیشی گرفته و تقدیرش درباره مردمش و قضایش درباره بندگانش ثابت گردیده که چگونه آنان را بیافریند . او به آنچه آنان عمل می کنند و چه سرنوشتی دارند ، آگاه است و می داند که چه کسی از او فرمان می برد و چه کسی نافرمانی اش می کند. پس ، آنان را بدین سان آفرید تا بر فرمانبری، پاداش و بر نافرمانی، کیفرشان دهد و این چنین نیست که خداوند عز و جل بر پایه دانش و قضا و قدرش مجازات نماید ؛ بلکه بر پایه نافرمانی ها کیفر و بر پایه فرمانبری، پاداش می دهد ... .

الاحتجاج :از جمله پرسش های زندیق که درباره مسائل بسیاری از امام صادق علیه السلام پرسید ، این بود که گفت ... به من خبر بده که چرا خداوند عز و جل همه مردم را فرمان بردار و یکتاپرست نیافرید ، در حالی که بر آن توانا بود؟ [امام علیه السلام ] فرمود: «اگر آنان را فرمان بردار می آفرید ، پاداشی نداشتند ؛ چرا که وقتی کار آنان، پیوسته فرمانبری بود، دیگر بهشت و جهنّمی نبود ؛ لیکن مردم را آفرید و آنان را به فرمانبریِ خود امر کرد و از نافرمانی اش باز داشت و به وسیله فرستادگان خویش، بر ایشان استدلال نمود و به وسیله کتاب های آسمانی اش بهانه شان را برید تا آنان [اختیار داشته باشند که] فرمانبری و نافرمانی کنند و به خاطر طاعتشان در خور پاداش، و به خاطر گناهشان در خور کیفر گردند» . گفت : آیا عمل نیکوی بنده ، فعل خدا ، و عمل بد بنده نیز فعل خداست؟ فرمود: «عمل نیکوی بنده، فعل [خودِ ]اوست و خداوند، او را بِدان امر کرده ، و عمل بد بنده نیز فعل [خودِ ]اوست؛ ولی خداوند، او را از آن باز داشته است». گفت: آیا عمل بنده با وسیله ای نیست که خدا آن را در اختیارش قرار داده است؟ فرمود: «چرا ؛ لیکن او با همان وسیله ای که با آن عمل خیر انجام می دهد ، بر عمل بدی که [خدا] او را از آن باز داشته ، توانا می گردد» . گفت : آیا به بنده در انجام دادن کار، اختیاری داده شده است؟ فرمود: «خداوند، بنده را از چیزی باز نداشت، جز این که می داند او توان ترکش را دارد ، و به چیزی فرمانش نداد، جز این که می داند او توان انجام دادن آن را دارد ؛ زیرا جور و بیهودگی و ستم و تکلیف کردن بندگان به چیزی که توان انجام دادنش را ندارند ، از صفات خداوند نیست» . گفت : کسی که خداوند او را کافر آفریده، آیا توان ایمان آوردن دارد و در صورت ترک ایمان، آیا برای خدا علیه او دلیلی هست؟ [امام علیه السلام ] فرمود: «خداوند، همه مردم را تسلیم شده آفرید [و آن گاه] امر و نهیشان کرد . و کفر ، اسمی است که بر فعل بنده، هنگامی که آن را انجام می دهد، گذاشته می شود . خداوند، هنگام آفرینش، بنده را کافر نیافرید ؛ [بلکه ]او پس از آن که به رشد می رسد و حجّت از جانب خدا بر او تمام می شود ، کافر می گردد . خداوند، حق را به او عرضه می دارد و او انکار می کند و به سبب انکار حق ، کافر می شود.

.


ص: 24

الإمام الرضا علیه السلام :خَرَجَ أبو حَنیفَهَ ذاتَ یَومٍ مِن عِندِ الصّادِقِ علیه السلام ، فَاستَقبَلَهُ موسَی بنُ جعَفَرٍ علیه السلام فَقالَ لَهُ : یا غُلامُ مِمَّنِ المَعصِیَهُ ؟ قالَ : لا تَخلو مِن ثَلاثٍ : إمّا أن تَکونَ مِنَ اللّهِ عز و جل ولَیسَت مِنهُ ، فَلا یَنبَغی لِلکَریمِ أن یُعَذِّبَ عَبدَهُ بِما لا یَکتَسِبُهُ . وإمّا أن تَکونَ مِنَ اللّهِ عز و جل ومِنَ العَبدِ ولَیسَ کَذلِکَ ، فَلا یَنبَغی لِلشَّریکِ القَوِیِّ أن یَظلِمَ الشَّریکَ الضَّعیفَ . وإمّا أن تَکونَ مِنَ العَبدِ وهِیَ مِنهُ ، فَإِن عاقَبَهُ اللّهُ فَبِذَنبِهِ ، وإن عَفا عَنهُ فَبِکَرَمِهِ وجودِهِ . (1)

.

1- .التوحید : ص 96 ح 2 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 138 ح 37 ولیس فیه «ولیس کذلک» ، الأمالی للصدوق : ص 495 ح 675 کلّها عن عبد العظیم الحسنی عن الإمام الهادی عن أبیه علیهماالسلام ، تحف العقول : ص 412 نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 4 ح 2 .

ص: 25

امام رضا علیه السلام :روزی ابو حنیفه از نزد امام صادق علیه السلام بیرون آمد و با امام کاظم علیه السلام رو به رو شد و به او گفت : ای جوان! گناه و نافرمانی از جانب کیست؟ فرمود: «از سه حالت، بیرون نیست: یا از جانب خداوند عز و جل است ، که چنین نیست . برای بخشنده سزاوار نیست که بنده اش را به خاطر کاری که نکرده، کیفر دهد . یا از جانب خداوند عز و جل و بنده است ، که چنین هم نیست . برای شریکِ نیرومند، شایسته نیست که بر شریک ناتوانش ستم روا بدارد . و یا از جانب بنده است ، که [البتّه] از جانب بنده است . پس اگر او را کیفر دهد ، به خاطر گناهش است و اگر از او درگذرد ، به خاطر کَرَم و جودش است» .

.


ص: 26

الکافی عن أبی طالب القمّی عن رجل عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :قُلتُ : أجبَرَ اللّهُ العِبادَ عَلَی المَعاصی ؟ قالَ : لا . قُلتُ : فَفَوَّضَ إلَیهِمُ الأَمرَ ؟ قالَ : لا . قالَ : قُلتُ : فَماذا ؟ قالَ : لُطفٌ مَن رَبِّکَ بَینَ ذلِکَ . (1)

الکافی عن الحسن بن علیّ الوشّاء عن الإمام الرضا علیه السلام ، قال :سَأَلتُهُ ، فَقُلتُ : اللّهُ فَوَّضَ الأَمرَ إلَی العِبادِ ؟ قالَ : اللّهُ أعَزُّ مِن ذلِکَ . قُلتُ : فَجَبَرَهُم عَلَی المَعاصی ؟ قالَ : اللّهُ أعدَلُ وأحکَمُ مِن ذلِکَ . قالَ : ثُمَّ قالَ : قالَ اللّهُ : یَابنَ آدَمَ أنَا أولی بِحَسَناتِکَ مِنکَ ، وأنتَ أولی بِسَیِّئاتِکَ مِنّی ، عَمِلتَ المَعاصِیَ بِقُوَّتِیَ الَّتی جَعَلتُها فیکَ . (2)

عیون أخبار الرضا علیه السلام عن إبراهیم بن أبی محمود :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام : ... عَن اللّهِ عز و جل هَل یُجبِرُ عِبادَهُ عَلَی المَعاصی ؟ فَقالَ : بَل یُخَیِّرُهُم ویُمهِلُهُم حَتّی یَتوبوا . قُلتُ : فَهَل یُکَلِّفُ عِبادَهُ ما لا یُطیقونَ ؟ فَقالَ : کَیفَ یَفعَلُ ذلِکَ ، وهُوَ یَقولُ : «وَ مَا رَبُّکَ بِظَلَّمٍ لِّلْعَبِیدِ» (3) ؟! (4)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 159 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 83 .
2- .الکافی : ج 1 ص 157 ح 3 ، التوحید : ص 362 ح 10 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 143 ح 46 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 16 ح 20 وراجع تحف العقول : ص 460 .
3- .فصّلت : 46 .
4- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص123 ح 16، الاحتجاج: ج 2 ص396 ح 303، بحار الأنوار: ج 5 ص 11 ح 17.

ص: 27

الکافی به نقل از ابو طالب قمی، از مردی : [به امام صادق علیه السلام ] گفتم : آیا خداوند، بندگان را بر انجام دادن گناهان، وادار ساخته است؟ فرمود: «نه» . گفتم : آیا کار را به خودشان وا نهاده است؟ فرمود: «نه» . گفتم : پس چگونه است؟ فرمود: «لطفی است از جانب پروردگار تو میان آن دو» .

الکافی به نقل از حسن بن علی وشّاء : از امام رضا علیه السلام پرسیدم: آیا خداوند، کار را به بندگان، واگذار کرده است؟ فرمود: «خداوند، برتر از آن است» . گفتم : آیا آنان را بر انجام دادن گناهان، وادار نموده است؟ فرمود: «خداوند ، دادگرتر از آن است» و سپس فرمود: «خداوند فرمود: ای فرزند آدم! من به نیکی های تو از خودت شایسته ترم ، و تو به بدی هایت از من سزاوارتری . گناهان را به خاطر نیرویی که من در اختیار تو گذاشتم ، انجام دادی » .

عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از ابراهیم بن ابی محمود : از امام رضا علیه السلام پرسیدم: ... آیا خداوند عز و جل بندگانش را بر انجام دادن گناهان، وادار می کند؟ فرمود: «[خیر ؛] بلکه آنان را مخیّر می کند و به ایشان مهلت می دهد که توبه نمایند» . گفتم : آیا بندگانش را به چیزی که در توانشان نیست، موظّف می کند؟ فرمود : «چه طور این کار را می کند ، در حالی که می فرماید: «و خدا بر بندگان [ خود ]، ستمکار نیست» » .

.


ص: 28

8 / 6وَضعُ الأَخبارِ فِی التَّشبیهِ وَالجَبرِالتوحید عن الحسین بن خالد عن الإمام الرضا علیه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنَّ النّاسَ یَنسُبونَنا إلَی القَولِ بِالتَّشبیهِ وَالجَبرِ لِما رُوِیَ مِنَ الأَخبارِ فی ذلِکَ عَن آبائِکَ الأَئِمَّهِ علیهم السلام . فَقالَ : یَابنَ خالِدٍ ، أخبِرنی عَنِ الأَخبارِ الَّتی رُوِیَت عَن آبائِی الأَئِمَّهِ علیهم السلام فِی التَّشبیهِ وَالجَبرِ أکثَرُ أمِ الأَخبارُ الَّتی رُوِیَت عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فی ذلِکَ ؟! فَقُلتُ : بَل ما رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فی ذلِکَ أکثَرُ . قالَ : فَلیَقولوا : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یَقولُ بِالتَّشبیهِ وَالجَبرِ إذا . فَقُلتُ لَهُ : إنَّهُم یَقولونَ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم یَقُل مِن ذلِکَ شَیئا وإنَّما رُوِیَ عَلَیهِ . قالَ : فَلیَقولوا فی آبائی علیهم السلام : إنَّهُم لَم یَقولوا مِن ذلِکَ شَیئا وإنَّما رُوِیَ عَلَیهِم . ثُمَّ قالَ علیه السلام : مَن قالَ بِالتَّشبیهِ وَالجَبرِ فَهُوَ کافِرٌ مُشرِکٌ ونَحنُ مِنهُ بُرَآءُ فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ . یَابنَ خالِدٍ ، إنَّما وَضَعَ الأَخبارَ عَنّا فِی التَّشبیهِ وَالجَبرِ الغُلاهُ الَّذینَ صَغَّروا عَظَمَهَ اللّهِ ، فَمَن أحَبَّهُم فَقَد أبغَضَنا ومَن أبغَضَهُم فَقَد أحَبَّنا ، ومَن والاهُم فَقَد عادانا ومَن عاداهم فَقَد والانا ، ومَن وَصَلَهُم فَقَد قَطَعَنا ومَن قَطَعَهُم فَقَد وَصَلَنا ، ومَن جَفاهُم فَقَد بَرَّنا ومَن بَرَّهُم فَقَد جَفانا ، ومَن أکرَمَهُم فَقَد أهانَنا ومَن أهانَهُم فَقَد أکرَمَنا ، ومَن قَبِلَهُم فَقَد رَدَّنا ومَن رَدَّهُم فَقَد قَبِلَنا ، ومَن أحسَنَ إلَیهِم فَقَد أساءَ إلَینا ومَن أساءَ إلَیهِم فَقَد أحسَنَ إلَینا ، ومَن صَدَّقَهُم فَقَد کَذَّبَنا ومَن کَذَّبَهُم فَقَد صَدَّقَنا ، ومَن أعطاهُم فَقَد حَرَمَنا ومَن حَرَمَهُم فَقَد أعطانا . یَابنَ خالِدٍ ، مَن کانَ مِن شیعَتِنا فَلا یَتَّخِذَنَّ مِنهُم وَلِیّا ولا نَصیرا . (1)

.

1- .التوحید : ص 363 ح 12 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 142 ح 45 ، الاحتجاج : ج 2 ص 399 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 52 ح 88 .

ص: 29



8 / 6 جعل احادیث درباره تشبیه و جبر

8 / 6جعل احادیث درباره تشبیه و جبرالتوحید به نقل از حسین بن خالد : به امام رضا علیه السلام گفتم : ای فرزند پیامبر خدا! مردم، ما را به قائلانِ به تشبیه و جبر، منسوب می کنند ، به دلیل احادیثی که در این باره از پدرانِ امام تو ، روایت شده است . فرمود: «ای پسر خالد! به من خبر بده آیا احادیثی که از پدرانِ امام من ، امامان علیهم السلام ، درباره تشبیه و جبر، روایت شده اند ، بیشترند ، یا اخباری که از پیامبر صلی الله علیه و آله در این باره روایت شده اند؟» . گفتم : بلکه اخباری که در این باره از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده، بیشترند . فرمود : «پس باید بگویند: پیامبر خدا به تشبیه و جبر، قائل بوده است» . گفتم : آنها می گویند: پیامبر خدا در این باره چیزی نفرموده است و تنها از او ، چنین روایت شده است. فرمود : «پس باید درباره پدران من علیهم السلام [نیز ]بگویند که : آنان در این باره چیزی نگفته اند و تنها از آنان ، چنین روایت شده است». سپس فرمود : «هر کس به تشبیه و جبر قائل باشد ، کافر و مشرک است و ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم . ای پسر خالد! همانا احادیث نقل شده از ما درباره تشبیه و جبر را غُلات، جعل کرده اند ؛ آنانی که عظمت خداوند را کوچک شمردند . هر کس به آنان علاقه مند باشد ، به ما کینه ورزیده و هر کس به آنان کینه ورزد، به ما علاقه مند است و هر کس آنان را دوست بدارد، با ما دشمنی کرده و هر کس با آنان دشمنی کند ، با ما دوستی کرده است و هر کس با آنان پیوند داشته باشد ، از ما بریده و هر کس از آنان ببُرد ، با ما پیوند برقرار کرده است و هر کس با آنان جفا کند ، به ما نیکی کرده و هر کس به آنان نیکی کند، به ما جفا نموده است و هر کس آنان را گرامی بدارد ، ما را سبُک شمرده و هر کس آنان را سبُک شمارد ، ما را گرامی داشته است و هر کس آنان را بپذیرد، ما را انکار کرده و هر کس آنان را انکار کند، ما را پذیرفته است و هر کس به آنان نیکویی کند ، به ما بدی کرده و هر کس به آنان بدی کند ، به ما نیکویی نموده است و هر کس آنان را تصدیق کند، ما را تکذیب کرده و هر کس آنان را تکذیب کند ، ما را تصدیق نموده است و هر کس به آنان ببخشد، ما را محروم ساخته و هر کس آنان را محروم سازد ، به ما بخشیده است . ای پسر خالد! هر کس شیعه ماست ، نباید آنان را دوست و یاور بگیرد».

.


ص: 30

8 / 7ما یَدُلُّ عَلی بُطلانِ القَولِ بِالتَّفویضِالإمام علیّ علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ ، وقد سُئِلَ عَنِ القَدَرِ : عَزَّ عَن أن یَکونَ لَهُ فِی المُلکِ إلّا ما یَشاءُ . (1)

عنه علیه السلام وقَد سُئِلَ عَنِ القَضاءِ وَالقَدَرِ : لا تَقولوا : وَکَلَهُمُ اللّهُ إلی أنفُسِهِم فَتُوَهِّنوهُ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ النّاسَ فِی القَدَرِ عَلی ثَلاثَهِ أوجُهٍ : ... ورُجُلٌ یَزعُمُ أنَّ الأَمر مُفَوَّضٌ إلَیهِم ، فَهذا قَد أوهَنَ اللّهَ فی سُلطانِهِ فَهُوَ کافِرٌ . (3)

.

1- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 268 ح 106 .
2- .الاحتجاج : ج 1 ص 492 ح 122 ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 109 ح 164 وفیه «إلی» بدل «علی» ، بحار الأنوار : ج 5 ص 95 ح 16 .
3- .التوحید : ص 360 ح 5 ، الخصال : ص 195 ح 271 ، جامع الأخبار : ص 42 ح 38 کلّها عن حریز بن عبد اللّه ، تحف العقول : ص 460 وفیه «هالک» بدل «کافر» ، بحار الأنوار : ج 5 ص 9 ح 14 .

ص: 31



8 / 7 دلایل باطل بودن نظریّه تفویض

8 / 7دلایل باطل بودن نظریّه تفویضامام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به وی، وقتی درباره قَدَر، مورد پرسش قرار گرفت : خداوند، برتر از آن است که در [قلمرو ]حکومتش، چیزی جز آنچه او بخواهد، باشد .

امام علی علیه السلام وقتی درباره قضا و قدر، مورد پرسش قرار گرفت : نگویید: خداوند، آنان را به خودشان وا گذاشته است ، تا مبادا او را سبُک بشمارید .

امام صادق علیه السلام :همانا مردم درباره قَدَر ، سه گونه اند: ... و کسی گمان می برد که کار به آنان واگذار شده است . چنین کسی خدا را در سلطنتش سبُک شمرده است و او کافر است.

.


ص: 32

عنه علیه السلام :اللّهُ أعَزَّ مِن أن یَکونَ فی سُلطانِهِ ما لا یُریدُ . (1)

عنه علیه السلام وقَد سَأَلَهُ سائِلٌ : هَل أمرُهُم مُفَوَّضٌ إلَیهِم ؟ : اللّهُ أعَزُّ مِن أن یُجَوِّزَ فی مُلکِهِ ما لا یُریدُ . (2)

تفسیر القمّی :سُئِلَ الصّادِقُ علیه السلام : أفَوَّضَ اللّهُ إلَی العِبادِ أمرا ؟ فَقالَ : اللّهُ أجَلُّ وأعظَمُ مِن ذلِکَ . (3)

التوحید عن محمّد بن عجلان :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : فَوَّضَ اللّهُ الأَمرَ إلَی العِبادِ ؟ فَقالَ : اللّهُ أکرَمُ مِن أن یُفَوِّضَ إلَیهِم . (4)

الکافی عن الحسن بن علیّ الوشّاء عن الإمام الرضا علیه السلام ، قال :سَأَلتُهُ ، فَقُلتُ : اللّهُ فَوَّضَ الأَمرَ إلَی العِبادِ ؟ قالَ : اللّهُ أعَزُّ مِن ذلِکَ . (5)

الطرائف :رُوِیَ أنَّ الفَضلَ بنَ سَهلٍ سَأَلَ عَلِیَّ بنَ موسَی الرِّضا علیه السلام بَینَ یَدَیِ المَأمونِ ، فَقالَ : یا أبَا الحَسَنِ الخَلقُ مَجبورونَ ؟ فَقالَ : اللّهُ أعدَلُ مِن أن یُجبِرَ خَلقَهُ ثُمَّ یُعَذِّبَهُم . قالَ : فَمُطلَقونَ ؟ قالَ : اللّهُ أحکَمُ مِن أن یُهمِلَ عَبدَهُ ویَکِلَهُ إلی نَفسِهِ . (6)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 160 ح 14 ، التوحید : ص 360 ح 4 ، المحاسن : ج 1 ص 461 ح 1068 کلّها عن هشام بن سالم ، مشکاه الأنوار : ص 257 ح 758 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 41 ح 64 .
2- .إحقاق الحقّ : ج 19 ص 527 نقلاً عن الإنصاف فی التنبیه علی المعانی والأسباب .
3- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 24 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 116 ح 46 .
4- .التوحید : ص 361 ح 6 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 133 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 51 ح 83 .
5- .الکافی : ج 1 ص 157 ح 3 ، التوحید : ص 362 ح 10 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 143 ح 46 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 15 ح 20 .
6- .الطرائف : ص330، العدد القویّه : ص299 ح34، نزهه الناظر : ص132 ح23، بحار الأنوار : ج5 ص59 ح110 .

ص: 33

امام صادق علیه السلام :خداوند، برتر از آن است که در سلطنتش، چیزی را که نمی خواهد، وجود داشته باشد.

امام صادق علیه السلام وقتی پرسشگری از او پرسید: وقتی پرسشگری از او پرسید: آیاکارشان به خودشان واگذار شده است ؟ امام صادق علیه السلام وقتی پرسشگری از او پرسید: آیاکارشان به خودشان واگذار شده است ؟ : خداوند، برتر از آن است که در [قلمرو ]حکومتش، چیزی را که نمی خواهد ، روا بداند.

تفسیر القمّی به نقل از امام صادق علیه السلام ، وقتی پرسشگری از وی پرسید: آیا خدا کاری را به بندگان وا گذاشته است؟ : خداوند ، برتر و بزرگ تر از آن است.

التوحید به نقل از محمّد بن عجلان : به امام صادق علیه السلام گفتم : آیا خدا کار را به بندگان سپرده است؟ فرمود: «خداوند، گرامی تر از آن است که [کار را] به آنان وا گذارد» .

الکافی به نقل از حسن بن علی وشّاء : از امام رضا علیه السلام پرسیدم: آیا خدا کار را به بندگان سپرده است؟ فرمود: «خداوند، برتر از آن است».

الطرائف :روایت شده که فضل بن سهل در نزد مأمون از امام رضا علیه السلام پرسید و گفت : ای ابو الحسن! آیا مردم مجبورند؟ فرمود: «خداوند، دادگرتر از آن است که آفریدگانش را مجبور کند و سپس کیفرشان دهد» . گفت : پس رهایند؟ فرمود: «خداوند ، حکیم تر از آن است که بنده اش را رها کند و به خودش وا گذارد» .

.


ص: 34

8 / 8ذَمُّ القائِلینَ بِالجَبرِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :خَمسَهٌ لا تَطفَأُ نیرانُهُم ولا تَموتُ أبدانُهُم : رَجُلٌ أشرَکَ ، ورَجُلٌ عَقَّ (1) والِدَیهِ ، ورَجُلٌ سَعی بِأَخیهِ إلَی السُّلطانِ فَقَتَلَهُ ، ورَجُلٌ قَتَلَ نَفسا بِغَیرِ نَفسٍ ، ورَجُلٌ أذنَبَ وحَمَلَ ذَنبَهُ عَلَی اللّهِ عز و جل . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ قَومٌ یَعمَلونَ المَعاصِیَ ، ویَقولونَ : إنَّ اللّهَ تَعالی قَد قَدَّرَها عَلَیهِم ، الرّادُّ عَلَیهِم کَالشّاهِرِ سَیفَهُ فی سَبیلِ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أهلَ الجَبرِیَّهِ مِن بَعدِ موسی قاتَلوا أهلَ النُّبُوَّهِ فَظَهَروا عَلَیهِم فَقَتَلوهُم زَمانا طَویلاً ، ثُمَّ إنَّ اللّهَ بَعَثَ فِتیَهً فَهاجَروا إلی غَبَرِ (4) آبائِهِم فَقاتَلَهُم (5) فَقَتَلوهُم . (6)

الطرائف عن محمّد بن علیّ المکّی بإسناده :إنَّ رَجُلاً قَدِمَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أخبِرنی بِأَعجَبِ شَیءٍ رَأَیتَ ؟ قالَ : رَأَیتُ قَوما یَنکِحونَ اُمَّهاتِهِم وبَناتِهِم وأخَواتِهِم ، فَإِذا قیلَ لَهُم : لِمَ تَفعَلون ذلِکَ ؟ قالوا : قَضاهُ اللّهُ تَعالی عَلَینا وقَدَّرَهُ! فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : سَیَکونُ فی اُمَّتی أقوامٌ یَقولونَ مِثلَ مَقالَتِهِم ، اُولئِکَ مَجوسُ اُمَّتی . (7)

.

1- .عَقّ والِدَه : إذا آذاه وعصاه وخرج علیه (النهایه : ج 3 ص 277 «عقق») .
2- .کنز الفوائد : ج 2 ص 47 عن أیّوب بن نوح عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 5 ص 60 ح 112 .
3- .الطرائف : ص 344 عن جابر بن عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 47 ح 75 .
4- .الغَبَرُ : التُّراب (القاموس المحیط : ج 2 ص 99 «غبر») . أی هاجروا إلی دیار آبائهم .
5- .الظاهر أنّ الصواب : «فَقاتلوهم» کما فی الاُصول الستّه عشر . وفی بحار الأنوار : «فقاتَلَتْهُم» .
6- .رجال الکشّی : ج 1 ص 108 ح 50 ، الاُصول الستّه عشر : ص 36 وفیه «غیر أنبیائهم فقاتلوهم فقتلوه» بدل «غیر آبائهم فقاتلهم فقتلوهم» وکلاهما عن أبی ذرّ ، بحار الأنوار : ج 22 ص 407 ح 24 .
7- .الطرائف : ج 2 ص 344 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 47 ح 74 .

ص: 35



8 / 8 سرزنش جبرگرایان

8 / 8سرزنش جبرگرایانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج گروه اند که آتش جهنّمشان خاموش نمی گردد و بدن هایشان نابود نمی شود: کسی که شرک ورزد ، کسی که پدر و مادرش را بیازارد ، کسی که درباره برادرش نزد پادشاه، بدگویی کند و [به خاطر آن، ]پادشاه او را بکشد ، کسی که به ناحق [و نه برای قصاص،] کسی را بکشد ، و کسی که گناه کند و بار گناهش را بر دوش خداوند عز و جلبیندازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آخر الزمان، مردمانی خواهند بود که گناه می کنند و می گویند که همانا خدای متعال، آن را بر آنان مقدّر نموده است . منکِر آنان ، مانند کسی است که در راه خدا شمشیر می کشد.



را کشتند و برای مدّتی طولانی بر آنان چیره گشتند . سپس خداوند، جوانانی را فرستاد و آنان به سرزمین پدرانشان هجرت نمودند و با آنها جنگیدند و آنها را کشتند. (1)

الطرائف به نقل از محمّد بن علی مکّی، با اِسناد خود : مردی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «درباره شگفت آورترین چیزی که دیده ای، به من خبر بده» . گفت : قومی را دیدم که با مادران و دختران و خواهرانشان ازدواج می کردند . وقتی به آنان گفته شد: «چرا چنین می کنید؟» ، گفتند: این را خدای متعال بر ما حُکم و تقدیر نموده است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «به زودی ، در میان امّت من نیز چنین قوم هایی پیدا خواهند شد که مثل آنان سخن می گویند . آنان، مجوس امّت من اند» .

.

1- .در رجال کشی به جای «غیر آبائهم .. .» آمده است : غیر انبیائهم فقاتلوهم فقتلوه ؛ [آنان به جانب غیر پیامبرانشان کوچیدند و با آنها جنگیدند و آنها را کشتند] . ظاهراً ضمیر مفعولی قتلوه ، هم باشد .

ص: 36

الإمام الصادق علیه السلام :مَن زَعَمَ أنَّ اللّهَ تَعالی یُجبِرُ عِبادَهُ عَلَی المَعاصی أو یُکَلِّفُهُم ما لا یُطیقونَ فَلا تَأکُلوا ذَبیحَتَهُ ، ولا تَقبَلوا شَهادَتَهُ ، ولا تُصَلّوا وَراءَهُ ، ولا تُعطوهُ مِنَ الزَّکاهِ شَیئا . (1)

الإمام الرضا علیه السلام :مَن قالَ بِالجَبرِ ، فَلا تُعطوهُ مِنَ الزَّکاهِ ، ولا تَقبَلوا لَهُ شَهادَهً ، إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا یُکَلِّفُ نَفسا إلّا وُسعَها ، ولا یُحَمِّلُها فَوقَ طاقَتِها ، ولا تَکسِبُ کُلُّ نَفسٍ إلّا عَلَیها ، ولا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزرَ اُخری . (2)

8 / 9ذَمُّ القائِلینَ بِالتَّفویضِالإمام الصادق علیه السلام :إنَّ النّاسَ فی القَدَرِ عَلی ثَلاثَهِ أَوجُهٍ : ... و رَجُلٌ یَزعُمُ أنَّ الأَمرَ مُفَوَّضٌ إلَیهِم ، فَهذا قَد أوهَنَ اللّهَ فی سُلطانِهِ فَهُوَ کافِرٌ . (3)

.

1- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 124 ح 16 عن إبراهیم بن أبی محمود عن الإمام الرضا عن أبیه علیهماالسلام ، الاحتجاج : ج 2 ص 397 ح 303 عن إبراهیم بن أبی محمود عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام ، کشف الغمّه : ج 3 ص 75 عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 5 ص 11 ح 17 .
2- .التوحید : ص 362 ح 9 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 143 ح 47 بزیاده «شیئا» بعد «الزکاه» و «أبدا» بعد «شهاده» وکلاهما عن عبد السلام بن صالح الهرویّ ، روضه الواعظین : ص 48 عن الإمام الرضا علیه السلام ، کشف الغمّه : ج 3 ص 79 عن أبی الحسن علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 5 ص 16 ح 21 وراجع التوحید : ص 360 ح 5 وعیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 124 ح 17 .
3- .التوحید : ص 360 ح 5 ، الخصال : ص 195 ح 271 ، نزهه الناظر : ص 118 ح 62 وفیه «منافق» بدل «کافر» ، جامع الأخبار : ص 42 ح 38 کلّها عن حریز بن عبد اللّه ، تحف العقول : ص 460 وفیه «هالک» بدل «کافر» ، بحار الأنوار : ج 5 ص 9 ح 14 .

ص: 37



8 / 9 سرزنش تفویض گرایان

امام صادق علیه السلام :کسی که گمان دارد خدای متعال، بندگانش را بر ارتکاب گناهان، مجبور می سازد، یا آنان را به آنچه در توانشان نیست، موظّف می کند ، ذبح شده او را نخورید و گواهی اش را نپذیرید و پشت سرش نماز نخوانید و به او چیزی از زکات ندهید.

امام رضا علیه السلام :به کسی که قائل به جبر است ، زکات ندهید و گواهی اش را نپذیرید . خداوند تبارک و تعالی کسی را جز به اندازه توانش موظّف نمی کند و بیشتر از توانش را بر او بار نمی نماید ، و هیچ کس جز به خودش بد نمی کند و هیچ کس گناه دیگری را بر دوش نمی کشد.

8 / 9سرزنش تفویض گرایانامام صادق علیه السلام :مردم درباره قدر سه دسته اند : ... و کسی می پندارد که کار به خود بندگان واگذار شده است . در حقیقت ، او خداوند را در سلطنتش سبُک شمرده است و کافر است.

.


ص: 38

الإمام الرضا علیه السلام :القائِلُ بِالتَّفویضِ مُشرِکٌ . (1)

8 / 10ذَمُّ القَدَرِیَّهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :صِنفانِ مِن اُمَّتی لَیسَ لَهُما فِی الإِسلامِ نَصیبٌ : المُرجِئَهُ (2) ، وَالقَدَرِیَّهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :صِنفانِ مِن اُمَّتی لا تَنالُهُم شَفاعَتی یَومَ القِیامَهِ : المُرجِئَهُ ،وَالقَدَرِیَّهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :صِنفانِ مِن اُمَّتی لا یَرِدانِ عَلَیَّ الحَوضَ ولا یَدخُلانِ الجَنَّهَ : القَدَرِیَّهُ وَالمُرجِئَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :القَدَرِیَّهُ مَجوسُ هذِهِ الاُمَّهِ ، خُصَماءُ الرَّحمنِ وشُهَداءُ الزّورِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :القَدَرِیَّهُ مَجوسُ هذِهِ الاُمَّهِ ، إن مَرِضوا فَلا تَعودوهُم ، وإن ماتوا فَلا تَشهَدوهُم . (7)

.

1- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 124 ح 17 ، الاحتجاج : ج 2 ص 398 کلاهما عن برید بن عمیر بن معاویه الشامی ، نثر الدرّ : ج 1 ص 363 ، نزهه الناظر : ص 131 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 12 ح 18 .
2- .المُرجِئَهُ : هم فِرقه من فِرق الإسلام یعتقدون أنّه لا یضرّ مع الإیمان معصیه ، کما لا ینفع مع الکفر طاعه ، سُمّوا المرجئه لاعتقادهم أنّ اللّه تعالی أرجأ تعذیبهم علی المعاصی ، أی أخّره عنهم (مجمع البحرین : ج 2 ص 675 «رجأ»).
3- .الخصال : ص 72 ح 110 عن ابن عمر ، ثواب الأعمال : ص 252 ح 3 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 135 کلاهما عن داوود بن سلیمان عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 5 ص 7 ح 7 ؛ سنن الترمذی : ج 4 ص 454 ح 2149 ، سنن ابن ماجه : ج 1 ص 24 ح 62 کلاهما عن ابن عبّاس وفیه «من هذه الاُمّه» بدل «اُمّتی» ، المعجم الأوسط : ج 5 ص 370 ح 5587 عن أبی سعید الخدری ، کنز العمّال : ج 1 ص 118 ح 558 .
4- .حلیه الأولیاء : ج 9 ص 254 عن أنس ، المعجم الأوسط : ج 6 ص 69 ح 5817 عن جابر ، السنّه لابن أبی عاصم : ص 447 ح 946 عن ابن عبّاس ولیس فیهما «یوم القیامه» ، کنز العمّال : ج 1 ص 119 ح 559 .
5- .المعجم الأوسط : ج 4 ص 281 ح 4204 عن أنس ، السنّه لابن أبی عاصم : ص 448 ح 949 عن أبی لیلی عن أبیه ولیس فیه «ولا یدخلان الجنّه» ، کنز العمّال : ج 1 ص 119 ح 560 .
6- .جامع الأخبار : ص 459 ح 1289 ، مستدرک الوسائل : ج 18 ص 185 ح 22457 .
7- .سنن أبی داوود : ج 4 ص 222 ح 4691 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 159 ح 286 ، السنن الکبری : ج10 ص 342 ح 20869 کلّها عن ابن عمر ، کنز العمّال : ج 1 ص 119 ح 566 ؛ عوالی اللآلی : ج 1 ص 166 ح175 ، مستدرک الوسائل : ج 12 ص 317 ح 14190 .

ص: 39



8 / 10 سرزنش قَدَریّه

امام رضا علیه السلام :معتقد به تفویض ، مشرک است.

8 / 10سرزنش قَدَریّهپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو گروه از امّت من هستند که برای آنان در اسلام ، بهره ای نیست: مُرجِئه (1) و قدریّه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو گروه از امّت من هستند که روز رستاخیز ، شفاعتم شامل آنها نمی گردد: مرجئه و قدریّه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو گروه از امّت من هستند که در حوض [کوثر] بر من وارد نمی شوند و به بهشت ، داخل نمی گردند: قدریّه و مرجئه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قدریّه ، مَجوس این امّت اند . دشمنان خدای بخشنده و گواهی دهندگان به دروغ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قدریّه ، مَجوس این امّت اند ؛ اگر بیمار شدند ، عیادتشان نکنید و اگر مُردند ، در تجهیز (تکفین و تشییع و تدفین) آنان حاضر نشوید.

.

1- .. مُرجِئه ، گروهی از مسلمانان اند که معتقدند گناه ، به ایمان ، زیانی نمی رسانَد ، چنان که طاعت همراه با کفر ، بی فایده است . دلیل نامیده شدنِ ایشان به «مرجئه» ، این است که معتقدند خداوند ، کیفر گناهشان را به تأخیر انداخته است و «اِرجاء» به معنای «به تأخیر انداختن» است . برای آگاهی از عقاید مرجئه ، مراجعه کنید به کتاب مقالات تاریخی ، رسول جعفریان : مقاله «مرجئه : تاریخ و اندیشه» .

ص: 40

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ اُمَّهٍ مَجوسٌ ومَجوسُ هذِهِ الاُمَّهِ القَدَرِیَّهُ ، فَإِن مَرِضوا فَلا تَعودوهُم ، وإن ماتوا فَلا تَشهَدوهُم ، وإن لَقیتُموهُم فی طَریقٍ فَأَلجِئوهُم إلی ضیقِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُجالِسوا أهلَ القَدَرِ ولا تُفاتِحوهُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لُعِنَتِ القَدَرِیَّهُ عَلی لِسانِ سَبعینَ نَبِیّا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کانَ یَومُ القِیامَهِ نادی مُنادٍ : ألا لِیَقُم خُصَماءُ اللّهِ ، ألا وهُمُ القَدَرِیَّهُ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام :وَاللّهِ ما کَذَبتُ ولا کُذِبتُ ولَا ابتَدَعتُ ، ما نَزَلَت هذِهِ الآیَهُ إلّا فِی القَدَرِیَّهِ خاصَّهً : «إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلَلٍ وَ سُعُرٍ * یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلَی وُجُوهِهِمْ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ * إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْنَهُ بِقَدَرٍ» (5) ألا إنَّهُم مَجوسُ هذِهِ الاُمَّهِ ، فَإِن مَرِضوا فَلا تَعودوهُم ، وإن ماتوا فَلا تَشهَدوا جَنائِزَهُم ، سُبحانَ اللّهِ عَمّا یَقولون عُلُوّا کَبیرا . (6)

.

1- .کنز الفوائد : ج 1 ص 123 عن أبی هریره ؛ السنن الکبری : ج 10 ص 342 ح 20870 عن حذیفه ، مسند الشامیّین : ج 3 ص 343 ح 2438 ، کتاب السنّه : ص 151 ح 342 کلاهما عن أبی هریره وکلّها نحوه .
2- .سنن أبی داوود : ج 4 ص 228 ح 4710 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 73 ح 206 ، المستدرک علی الصحیحین : ج1 ص 159 ح 287 ، صحیح ابن حبّان : ج 1 ص 280 ح 79 کلّها عن عمر بن الخطّاب ، کنز العمّال : ج 1 ص119 ح 564 .
3- .الطرائف : ص 344 ، الصراط المستقیم : ج 1 ص 39 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 47 ح 73 ؛ کنز العمّال : ج 1 ص 119 ح 563 نقلاً عن العلل للدار قطنی عن الإمام علیّ علیه السلام .
4- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 317 ح 6510 ، کتاب السنّه : ص 148 ح 336 کلاهما عن عمر بن الخطّاب ، کنز العمّال : ج 1 ص 120 ح 569 وراجع تفسیر القرطبی : ج 17 ص 305 .
5- .القمر : 47 49 .
6- .مسند زید : ص 409 عن زید بن علیّ عن آبائه علیهم السلام وراجع ثواب الأعمال : ص 252 ح 2 و ص 253 ح 5 ومختصر بصائر الدرجات : ص 135 .

ص: 41

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر امّتی ، مجوسی دارد و مجوس این امّت ، قدریّه هستند . اگر بیمار شدند ، عیادتشان نکنید و اگر مُردند ، بر مرده آنان حاضر نشوید و اگر در راهی به آنان برخوردید ، راه را بر آنان تنگ کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با قدریّه همنشینی ننمایید و کاری را با آنها شروع نکنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قدریّه بر زبان هفتاد پیامبر ، نفرین شده اند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه روز رستاخیز شود ، منادی ندا سر می دهد: «هان! دشمنان خدا بِایستند» . بدانید که آنان ، قدریّه هستند.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند ، دروغ نگفته ام و به من دروغ گفته نشده و بدعت هم نگذاشته ام . این آیه نازل نشد ، مگر در خصوص قدریّه: «قطعاً بزهکاران در گم راهی و جنون اند. روزی که در آتش به رو کشیده می شوند ، [ به آنان گفته می شود: ]«زبانه آتش را بچشید». ماییم که هر چیزی را به اندازه آفریده ایم» . آگاه باشید که آنان مجوس این امّت اند . پس اگر بیمار شدند ، عیادتشان نکنید و اگر مُردند ، بر [تشییع ]جنازه هایشان حاضر نشوید . خداوند از آنچه آنان می گویند ، منزّه و فراتر و بزرگ تر است.

.


ص: 42

صحیح مسلم عن أبی هریره :جاءَ مُشرِکو قُرَیشٍ یُخاصِمونَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فِی القَدَرِ ، فَنَزَلَت : «یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلَی وُجُوهِهِمْ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ * إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْنَهُ بِقَدَرٍ» . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :لِکُلِّ اُمَّهٍ مَجوسٌ ، ومَجوسُ هذِهِ الاُمَّهِ الَّذینَ یَقولونَ بِالقَدَرِ (2) . (3)

عنه علیه السلام :ما غَلا أحَدٌ فی القَدَر إلّا خَرَجَ مِنَ الإِیمانِ . (4)

الإمام الباقر علیه السلام :مَا اللَّیلُ بِاللَّیلِ ولَا النَّهارُ بِالنَّهارِ أشبَهُ مِنَ المُرجِئَهِ بِالیَهودِیَّهِ ، ولا مِنَ القَدَرِیَّهِ بِالنَّصرانِیَّهِ . (5)

تفسیر العیّاشی عن الحسن بن محمّد الجمّال عن بعض أصحابنا :بَعَثَ عَبدُ المَلِکِ بنُ مَروانَ إلی عامِلِ المَدینَهِ أن وَجِّه إلَیَّ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ ولا تُهَیِّجهُ ولا تُرَوِّعهُ ، وَاقضِ لَهُ حَوائِجَهُ . وقَد کانَ وَرَدَ عَلی عَبدِ المَلِکِ رَجُلٌ مِنَ القَدَرِیَّهِ فَحَضَرَ جَمیعُ مَن کانَ بِالشّامِ فَأَعیاهُم جَمیعا ، فَقالَ : ما لِهذا إلّا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ ، فَکَتَبَ إلی صاحِبِ المَدینَهِ أن یَحمِلَ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ إلَیهِ ، فَأَتاهُ صاحِبُ المَدینَهِ بِکِتابِهِ . فَقالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : إنّی شَیخٌ کَبیرٌ لا أقوی عَلَی الخُروجِ ، وهذا جَعفَرٌ ابنی یَقومُ مَقامی . فَوَجَّهَهُ إلَیهِ ، فَلَمّا قَدِمَ عَلَی الاُمَوِیِّ ازدَراهُ لِصِغَرِهِ وکَرِهَ أن یَجمَعَ بَینَهُ وبَینَ القَدَرِیِّ مَخافَهَ أن یَغلِبَهُ ، وتَسامَعَ النّاسُ بِالشّامِ بِقُدومِ جَعفَرٍلِمُخاصَمَهِ القَدَرِیِّ ، فَلَمّا کانَ مِنَ الغَدِ اجتَمَعَ النّاسُ بِخُصومَتِهِما . فَقالَ الاُمَوِیُّ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّهُ قَد أعیانا أمرُ هذَا القَدَرِیِّ ، وإنَّما کَتَبتُ إلَیکَ لِأَجمَعَ بَینَکَ وبَینَهُ ، فَإِنَّهُ لَم یَدَع عِندَنا أحَدا إلّا خَصَمَهُ . فَقالَ : إنَّ اللّهَ یَکفیناهُ . قالَ : فَلَمَّا اجتَمَعوا ، قالَ القَدَرِیُّ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : سَل عَمّا شِئتَ . فَقالَ لَهُ : اِقرَأ سورَهَ الحَمدِ ، قالَ : فَقَرَأَها ، وقالَ الاُمَوِیُّ وأنَا مَعَهُ : ما فی سورَهِ الحَمدِ غُلِبْنا (6) ! إنّا للّهِِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ ! قالَ : فَجَعَلَ القَدَرِیُّ یَقرَأُ سورَهَ الحَمدِ حَتّی بَلَغَ قَولَ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی : «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» . فَقالَ لَهُ جَعفَرٌ علیه السلام : قِف! مَن تَستَعینُ وما حاجَتُکَ إلَی المَعونَهِ ؟ إنَّ الأَمرَ إلَیکَ ! «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّلِمِینَ» (7) . (8)

.

1- .صحیح مسلم : ج 4 ص 2046 ح 19 ، سنن الترمذی : ج 5 ص 399 ح 3290 ، سنن ابن ماجه : ج 1 ص 32 ح 83 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 516 ح 10167 کلّها عن أبی هریره .
2- .فی المصدر : «بالقدره» ، وما فی المتن أثبتناه من جامع الأخبار .
3- .ثواب الأعمال : ص 254 ح 10 عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، جامع الأخبار : ص 460 ح 1295 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 120 ح 58 .
4- .ثواب الأعمال : ص 253 ح 8 عن سعید بن جبیر ، جامع الأخبار : ص 460 ح 1295 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 120 ح 60 .
5- .ثواب الأعمال : ص 254 ح 9 عن محمّد بن مسلمه ، جامع الأخبار : ص 460 ح 1297 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 120 ح 61 .
6- .. فی المصدر : «علینا» ، والتصویب من بحار الأنوار .
7- .. البقره : 258 .
8- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 23 ح 24 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 55 ح 98 .

ص: 43

صحیح مسلم به نقل از ابو هریره : مشرکان قریش با پیامبر صلی الله علیه و آله درباره قَدَر به نزاع پرداختند . آن گاه [ این آیه ]نازل شد: «روزی که در آتش به رو کشیده می شوند ، [ به آنان گفته می شود: ] «زبانه آتش را بچشید». ماییم که هر چیزی را به اندازه آفریده ایم» .

امام علی علیه السلام :برای هر امّتی ، مَجوسی هست و مجوس این امّت ، کسانی هستند که به قَدَر قائل اند .

امام علی علیه السلام :هیچ کس در قَدَر از حد تجاوز نکرد، مگر این که از ایمان، خارج شد.

امام باقر علیه السلام :شباهت شب به شب ، و روز به روز ، از شباهت مُرجئه به یهودیّت ، و قدریّه به نصرانیّت، بیشتر نیست .

تفسیر العیّاشی به نقل از حسن بن محمّد جمّال ، از برخی از شیعیان : عبد الملک بن مروان ، پیکی را به سوی فرماندار مدینه روانه کرد که : «محمّد بن علی بن الحسین (امام باقر علیه السلام ) را به سوی من روانه کن و او را پریشان نکن و نترسان و نیازهایش را برآورده کن» و این ، در حالی بود که مردی از قدریّه بر عبد الملک وارد شده بود و همه کسانی که در شام بودند ، حاضر شده بودند و او همه آنها را محکوم کرده بود . عبد الملک گفت: جز محمّد بن علی (امام باقر علیه السلام ) کسی حریف این نمی شود . بدین خاطر ، نامه ای به فرماندار مدینه نوشت تا محمّد بن علی را نزد او بفرستد . فرماندار مدینه نامه عبد الملک را نزد امام علیه السلام آورد. امام باقر علیه السلام به او فرمود: «من پیری کهن سالم و توان سفر ندارم . این پسرم ، جعفر ، جانشین من است» . فرماندار مدینه ، او (امام صادق علیه السلام ) را به سوی عبد الملک ، روانه نمود . وقتی امام صادق علیه السلام نزد حاکم اموی (عبد الملک) آمد ، او ایشان را به خاطر کم سالی، تحقیر کرد و از ترس این که مَرد قَدَری بر او چیره گردد ، نپسندید که او را با قَدَری ، رو در رو قرار دهد . مردم شام از آمدن امام جعفر صادق علیه السلام برای منازعه (مناظره) با قَدَری ، باخبر شدند . فردا که شد ، مردم برای مناظره آنها گرد آمدند . حاکم اُموی (عبد الملک) به امام صادق علیه السلام گفت : این قَدَری ، ما را ناتوان ساخته است . به تو نامه نوشتم تا شما را در یک مکان، گرد آورم ؛ چرا که او کسی از ما را باقی نگذاشت ، مگر این که بر او پیروز شد. [امام علیه السلام ] فرمود: «خداوند، در مقابل او ما را بس است» . وقتی آن دو ، رو در رو قرار گرفتند ، قَدَری به امام صادق علیه السلام گفت : از هر چه می خواهی ، بپرس . [امام علیه السلام ] فرمود: «سوره حمد را تلاوت کن» . او آن را تلاوت کرد . حاکم اموی در حالی که من در کنار او بودم با شگفتی گفت: درباره موضوع ما ، چه چیزی در سوره حمد هست؟! ما شکست خوردیم! قَدَری ، شروع به تلاوت سوره حمد کرد تا این که به این سخن خداوند تبارک و تعالی رسید: «تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم» . امام صادق علیه السلام به او فرمود: «همین جا توقّف کن . از چه کسی یاری می جویی و تو چه نیازی به کمک داری ، در حالی که کار به تو واگذار شده است؟» . «پس کسی که کفر می ورزید ، مبهوت شد و البته خداوند ، قوم ستمکار را هدایت نمی کند» .

.


ص: 44

. .


ص: 45

. .


ص: 46

8 / 11مَعنَی القَدَرِیَّهِأ ما یَدُلُّ عَلی أنَّ القَدَرِیَّهَ هُمُ المُفَوِّضَهُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :القَدَرِیَّهُ الَّذینَ یَقولونَ : الخَیرُ وَالشَّرُّ بِأَیدینا ؛ لَیسَ لَهُم فی شَفاعَتی نَصیبٌ ، ولا أنَا مِنهُم ولا هُم مِنّی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ اُمَّهٍ مَجوسٌ ، ومَجوسُ اُمَّتِی الَّذینَ یَقولونَ : لا قَدَرَ ، إن مَرِضوا فَلا تَعودوهُم ، وإن ماتوا فَلا تَشهَدوهُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا إنَّ لِکُلِّ اُمَّهٍ مَجوسا ، ومَجوسُ هذِهِ الاُمَّهِ (3) الَّذینَ یَقولونَ : لا قَدَرَ ، ویَزعُمونَ أنَّ المَشیئَهَ وَالقُدرَهَ إلَیهِم ولَهُم . (4)

رجال الکشّی عن ابن عبّاس :إنَّ خَلیلی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ... أمَرَنی أن أبرَأَ مِن خَمسَهٍ ... مِنَ القَدَرِیَّهِ وهُمُ الَّذینَ ضاهُوا النَّصاری فی دینِهِم فَقالوا : لا قَدَرَ . (5)

.

1- .الفردوس : ج 3 ص 238 ح 4706 عن أنس بن مالک ، کنز العمّال : ج 1 ص 137 ح 651 وراجع الطرائف : ج 2 ص 344 وبحار الأنوار : ج 5 ص 47 ح 73 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 389 ح 5588 عن عبد اللّه بن عمر ، سنن أبی داوود : ج 4 ص 222 ح 4692 ، السنن الکبری : ج 10 ص 342 ح 20870 کلاهما عن حذیفه نحوه ، کتاب السنه : ص 150 ح 339 عن ابن عمر ، کنز العمّال : ج 1 ص 118 ح 554 .
3- .. قال العلّامه الطباطبائی قدس سره فی تعلیقته علی الکافی : إنّ تسمیه هؤلاء بالقدریّه مأخوذه ممّا صحّ عن النبیّ صلی الله علیه و آله : «إنّ القدریّه مجوس هذه الاُمّه» الحدیث ، فأخذت المجبِّره تسمّی المفوّضه بالقدریّه ؛ لأنّهم ینکرون القدر ویتکلّمون علیها ، والمفوّضه تسمّی المجبِّره بالقدریّه ؛ لأنّهم یثبتون القدر : والّذی یتحصّل من أخبار أئمّه أهل البیت علیهم السلام أنّهم یسمّون کلتا الفرقتین بالقدریّه ویطبقون الحدیث النبویّ علیهما ، أمّا المجبِّره فلأنّهم ینسبون الخیر والشرّ والطاعه والمعصیه جمیعا إلی غیر الإنسان ، کما أنّ المجوس قائلون بکون فاعل الخیر والشرّ جمیعا غیر الإنسان ، وقوله علیه السلام فی هذا الخبر مبنیّ علی هذا النظر ، وأمّا المفوّضه فلأنّهم قائلون بخالقین فی العالم هما الإنسان بالنسبه إلی أفعاله ، واللّه سبحانه بالنسبه إلی غیرها ، کما أنّ المجوس قائلون بإله الخیر وإله الشرّ، وقوله علیه السلام فی الروایات التالیه: لا جبر ولا قدر، ناظر إلی هذا الاعتبار» (الکافی : ج1 ص157 ، الهامش) .
4- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 199 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 197 ح 14 .
5- .رجال الکشّی : ج 1 ص 276 الرقم 106 ، بحار الأنوار : ج 42 ص 152 ح 20 .

ص: 47



8 / 11 مراد از قدریّه

اشاره

الف آنچه دلالت می کند بر این که قدریّه همان مفوّضه هستند

8 / 11مراد از قدریّهالف آنچه دلالت می کند بر این که قدریّه همان مفوّضه هستندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قدریّه ، کسانی هستند که می گویند: خیر و شر ، در اختیار ماست . آنان از شفاعت من بهره ای ندارند . نه من از آنان هستم و نه آنان از من اند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای هر امّتی ، مجوسی هست و مجوس امّت من 1 ، کسانی هستند که می گویند: قَدَری وجود ندارد . اینان اگر بیمار شدند ، عیادتشان نکنید و اگر مُردند ، بر [جنازه] آنان حاضر نشوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! برای هر امّتی ، مجوسی هست و مجوس این امّت ، کسانی هستند که می گویند: «قَدَری وجود ندارد» و گمان می کنند که مشیّت و قدرت به آنان واگذار شده و از آنِ آنهاست.

رجال الکشّی به نقل از ابن عبّاس : دوست من ، پیامبر خدا ... ، به من دستور داد که از پنج گروه ، بیزاری جویم : ... از قدریّه و آنان کسانی هستند که در دینشان همانند نصارا شدند و گفتند: قَدَری وجود ندارد .

.


ص: 48

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّهُ سَیَکونُ فی اُمَّتی أقوامٌ یُکَذِّبونَ بِالقَدَرِ . (1)

سبل الهدی والرشاد عن ابن عباس عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :صِنفانِ مِن اُمَّتی لا سَهمَ لَهُم فِی الإِسلامِ : المُرجِئَهُ وَالقَدَرِیَّهُ . قیلَ : ومَا المُرجِئَهُ ؟ قالَ صلی الله علیه و آله : الَّذین یَقولونَ : الإِیمانُ قَولٌ ولا عَمَلٌ (2) . قیلَ : فَمَا القَدَرِیَّهُ ؟ قالَ صلی الله علیه و آله : الَّذینَ یَقولونَ : لَم یُقَدَّرِ الشَّرُّ . (3)

جامع الأحادیث عن أبی اُمامه :أشهَدُ بِاللّهِ لَسَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : إنَّ هذِهِ الآیَهَ نَزَلَت فِی القَدَرِیَّهِ : « إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلَلٍ وَ سُعُرٍ * یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلَی وُجُوهِهِمْ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ * إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْنَهُ بِقَدَرٍ» . (4)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ القَدَرِیَّهَ وقَد فَعَلَ ، لَعَنَ اللّهُ القَدَرِیَّهَ وقَد فَعَلَ ، لَعَنَ اللّهُ القَدَرِیَّهَ وقَد فَعَلَ . ما قالوا کَما قالَ اللّهُ ، ولا قالوا کَما قالَتِ المَلائِکَهُ ، ولا قالوا کَما قالَتِ الأَنبِیاءُ ولا قالوا کَما قالَت أهلُ الجَنَّهِ ، ولا قالوا کَما قالَت أهلُ النّارِ ، ولا قالوا کَما قالَ الشَّیطانُ . قالَ اللّهُ : «وَ مَا تَشَاءُونَ إِلَا أَن یَشَاءَ اللَّهُ» (5) وقالَتِ المَلائِکَهُ : «لَا عِلْمَ لَنَا إِلَا مَا عَلَّمْتَنَا» (6) وقالَتِ الأَنبِیاءُ فی قِصَّهِ نوحٍ : «وَ لَا یَنفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَکُمْ إِن کَانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَن یُغْوِیَکُمْ» (7) وقالَت أهلُ الجَنَّهِ : «وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ» (8) وقالَت أهلُ النّارِ : «رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا» (9) وقالَ الشَّیطانُ : «رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی» (10) . (11)

.

1- .سنن أبی داوود : ج 4 ص 204 ح 4613 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 399 ح 5643 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 159 ح 286 ، السنن الکبری : ج 10 ص 345 ح 20881 کلّها عن عبد اللّه بن عمر ، کنز العمّال : ج 1 ص 118 ح 557 .
2- .. فی کنزالعمّال : «بلا عمل» .
3- .سبل الهدی والرشاد : ج 10 ص 159 ، کنز العمّال : ج 1 ص 136 ح 642 کلاهما نقلاً عن البیهقی .
4- .جامع الأحادیث للقمّی : ص 240 ؛ الفردوس : ج 4 ص 330 ح 6957 ، الدرّ المنثور : ج 7 ص 683 نقلاً عن ابن عساکر وکلاهما نحوه ولیس فیهما ذیله من «یوم سیحبون ...» وراجع التوحید : ص 382 ح 29 وثواب الأعمال : ص 252 ح 2 و ص 253 ح 5 .
5- .الإنسان : 30 .
6- .البقره : 32 .
7- .هود : 34 .
8- .الأعراف : 43 .
9- .المؤمنون : 106 .
10- .الحِجر : 39 .
11- .الدرّ المنثور : ج 8 ص 379 نقلاً عن ابن مردویه عن ابن عبّاس .

ص: 49

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی در میان امّت من ، اقوامی به وجود می آیند که قَدَر را تکذیب می کنند.

سبل الهدی و الرشاد به نقل از ابن عبّاس : پیامبر خدا فرمود : «دو گروه از امّت من هستند که در اسلام . سهمی ندارند: مُرجئه و قدریّه» . گفته شد: مرجئه کیان اند؟ فرمود: «آنان که می گویند: ایمان ، گفتار بدون رفتار است» . گفته شد: قدریّه کیان اند؟ فرمود: «آنان که می گویند: شر، مقدّر نشده است» .

جامع الأحادیث به نقل از ابو اُمامه : خدا را گواه می گیرم که همانا از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود: «این آیه درباره قدریّه نازل شده است: «قطعاً بزهکاران در گم راهی و جنون اند . روزی که در آتش به رو کشیده می شوند ، [ ، به آنان گفته می شود: ] «زبانه آتش را بچشید [ و احساس کنید]» . ماییم که هر چیزی را به اندازه آفریده ایم» » .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، قدریّه را لعنت کند و لعنت کرده است . خداوند ، قدریّه را لعنت کند و لعنت کرده است . خداوند ، قدریّه را لعنت کند و لعنت کرده است . آن طور که خدا فرمود ، نگفتند و آن طور که فرشتگان گفتند ، نگفتند و آن طور که پیامبران گفتند ، نگفتند و آن طور که بهشتیان گفتند ، نگفتند و آن طور که جهنّمیان گفتند ، نگفتند و آن طور که شیطان گفت ، نگفتند . خداوند فرمود: «و تا خدا نخواهد، [ شما ]نخواهید خواست» . و فرشتگان گفتند: «ما را جز آنچه [ خود ]به ما آموخته ای، هیچ دانشی نیست» . و پیامبران چنان که در قصّه نوح آمده گفتند: «و اگر بخواهم برای شما خیرخواهی [ و دلسوزی] کنم، در صورتی که خدا بخواهد شما را بی راه بگذارد، خیر خواهی من شما را سودی نمی بخشد» . و بهشتیان گفتند: «و اگر خدا ما را ره نمی نمود ، ما خود ، ره نمی یافتیم» . و جهنّمیان گفتند: «پروردگارا! شقاوتمان بر ما چیره شد» و شیطان گفت: «پروردگارا! به سبب آن که مرا گم راه ساختی» .

.


ص: 50

الإمام زین العابدین علیه السلام فی قَولِ اللّهِ تَعالی : «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ» (1) : إنَّ القَدَرِیَّهَ یَحتَجّونَ بِأَوَّلِها ، ولَیسَ کَما یَقولونَ ، ألا تَری أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی یَقولُ : «وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ» وقالَ نوحٌ علیه السلام : «وَ لَا یَنفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَکُمْ إِن کَانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَن یُغْوِیَکُمْ» قالَ : الأَمرُ إلَی اللّهِ یَهدی مَن یَشاءُ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ * فَرِیقًا هَدَی وَفَرِیقًا حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلَلَهُ» (3) : خَلَقَهُم حینَ خَلَقَهُم مُؤمِنا وکافِرا وشَقِیّا وسَعیدا وکَذلِکَ یَعودونَ یَومَ القِیامَهِ مُهتَدِیا وضالّاً یَقولُ : «إِنَّهُمُ اتَّخَذُواْ الشَّیَطِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ اللَّهِ وَیَحْسَبُون أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ» (4) وهُمُ القَدَرِیَّهُ الَّذینَ یَقولونَ : لا قَدَرَ ، ویَزعُمونَ أنَّهُم قادِرونَ عَلَی الهُدی وَالضَّلالَهِ ، وذلِکَ إلَیهِم إن شاؤُوا اهتَدَوا وإن شاؤوا ضَلّوا ، وهُم مَجوسُ هذِهِ الاُمَّهِ، وکَذَبَ أعداءُ اللّهِ، المَشیئَهُ وَالقُدرَهُ للّهِِ «کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» مَن خَلَقَهُ اللّهُ شَقِیّا یَومَ خَلَقَهُ کَذلِکَ یَعودُ إلَیهِ شَقِیّا ، ومَن خَلَقَهُ سَعیدا یَومَ خَلَقَهُ کَذلِکَ یَعودُ إلَیهِ سَعیدا . قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الشَّقِیُّ مَن شَقِیَ فی بَطنِ اُمِّهِ ، وَالسَّعیدُ مَن سَعِدَ فی بَطنِ اُمِّهِ . (5)

.

1- .الرعد : 11 .
2- .قرب الإسناد : ص 358 ح 1282 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 5 ح 4 .
3- .الأعراف : 29 و 30 .
4- .الأعراف : 30 .
5- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 226 عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 5 ص 9 ح 13 .

ص: 51

امام زین العابدین علیه السلام درباره این گفته خدای متعال : «در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد ، تا آنان حال خود را تغییر دهند. و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست» : قدریّه به قسمت اوّل آیه استدلال می کنند ، در حالی که آن گونه که آنها می گویند ، نیست . آیا نمی بینی که خداوند تبارک و تعالی [در ادامه آیه ]می فرماید: «و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست» و نوح علیه السلام گفت: «و اگر بخواهم برای شما خیرخواهی و [ دلسوزی] کنم، در صورتی که خدا بخواهد شما را بی راه بگذارد، خیرخواهی من شما را سودی نمی بخشد .» امر ، به دست خداست و هر که را بخواهد ، هدایت می کند .

امام باقر علیه السلام درباره این گفته خدای متعال: درباره این گفته خدای متعال: «همان گونه که شما را پدید آورد ، [ به سوی او ]برمی گردید . [ این، در حالی است که ]گروهی را هدایت نموده، و گروهی گم راهی برایشان ثابت شده است» امام باقر علیه السلام درباره این گفته خدای متعال: «همان گونه که شما را پدید آورد ، [ به سوی او ]برمی گردید . [ این، در حالی است که ]گروهی را هدایت نموده، و گروهی گم راهی برایشان ثابت شده است» : هنگام آفرینش ، آنان را مؤمن و کافر و بدبخت و خوش بخت آفرید و روز رستاخیز ، همین طور هدایت یافته و گم راه شده باز می گردند . می فرماید: «زیرا آنان شیاطین را به جای خدا، دوستان [ خود ]گرفته اند و می پندارند که راه یافتگان اند» و آنان همان قدریّه هستند که می گویند: «قَدَر وجود ندارد» و گمان می کنند که بر هدایت و گم راهی توانمندند ، و آن به ایشان واگذار شده که اگر خواستند ، هدایت یابند و اگر خواستند ، گم راه گردند . آنان ، مجوس این امّت اند ، و دشمنان خدا دروغ می گویند . مشیّت و قدرت ، از آنِ خداست . «همان گونه که شما را پدید آورد ، [ به سوی او ]برمی گردید» ، [یعنی] هر که را خداوند در روز آفریدنش بدبخت آفریده ، همان گونه بدبخت به سوی او بر می گردد ، و هر که را در روز آفریدنش خوش بخت آفریده ، همان گونه خوش بخت به سوی او بر می گردد. پیامبر خدا فرمود: «بدبخت در رَحِم مادرش بدبخت آفریده شده و خوش بخت در رَحِم مادرش خوش بخت آفریده شده است» .

.


ص: 52

الإمام الصادق علیه السلام :یا وَیحَ (1) هذِهِ القَدَرِیَّهِ ! إنَّما یَقرَؤونَ هذِهِ الآیَهَ : «إِلَا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَهَا مِنَ الْغَبِرِینَ» (2) وَیحَهُم مَن قَدَّرَها إلَا اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی . (3)

عنه علیه السلام فی قَولِ اللّهِ تَعالی : «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَنَ إِلَا قَلِیلاً» (4) : إنَّکَ لَتَسأَلُ عَن کَلامِ القَدَرِ (5) وما هُوَ مِن دینی ولا دینِ آبائی ، ولا وَجَدتُ أحَدا مِن أهلِ بَیتی یَقولُ بِهِ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ القَدَرِیَّهَ مَجوسُ هذِهِ الاُمَّهِ ، وهُمُ الَّذینَ أرادوا أن یَصِفُوا اللّهَ بِعَدلِهِ فَأَخرَجوهُ مِن سُلطانِهِ ، وفیهِم نَزَلَت هذِهِ الآیَهُ : «یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلَی وُجُوهِهِمْ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ * إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْنَهُ بِقَدَرٍ» . (7)

.

1- .وَیْحٌ : کلمه عذاب (الصحاح : ج 1 ص 417 «ویح») .
2- .النمل : 57 .
3- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 23 ح 57 عن الحسین بن علیّ ، بحار الأنوار : ج 5 ص 56 ح 102 .
4- .النساء : 83 .
5- .فی بحار الأنوار : «کلام أهل القدر» .
6- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 261 ح 210 ، تفسیر کنز الدقائق : ج 3 ص 487 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 56 ح 101 .
7- .التوحید : ص 382 ح 29 ، نور الثقلین : ج 5 ص 185 ح 34 کلاهما عن علیّ بن سالم .

ص: 53

امام صادق علیه السلام :وای بر این قدریّه که این آیه را قرائت می کنند: «جز زنش (همسر لوط) را ، که مقدّر کردیم از باقی ماندگان در آن شهر باشد» ، وای بر آنان! جز خداوند تبارک و تعالی چه کسی آن را مقدّر نمود؟

امام صادق علیه السلام درجواب پرسش راوی، درباره این گفته خدای متعال : «و اگر فضل خدا و رحمتِ او بر شما نبود، مسلّماً جز [ شمارِ ]اندکی، از شیطان پیروی می کردید» : تو از گفته های قدریّه می پرسی ، در حالی که آن از دین من و دین پدرانِ من نیست و هیچ یک از اهل بیتم را نیافتم که بِدان قائل باشد .

امام صادق علیه السلام :قدریّه ، مجوس این امّت اند . و آنان کسانی هستند که خواستند خدا را با دادگری اش توصیف نمایند ؛ ولی او را از سلطنتش بیرون کردند . درباره آنان این آیه نازل شده است : «روزی که در آتش به رو کشیده می شوند ، [ به آنان گفته می شود: ] «زبانه آتش را بچشید [ و احساس کنید]» . ماییم که هر چیزی را به اندازه آفریده ایم» .

.


ص: 54

الإمام الکاظم علیه السلام :مَساکینُ القَدَرِیَّهُ ، أرادوا أن یَصِفُوا اللّهَ عز و جل بِعَدلِهِ فَأَخرَجوهُ مِن قُدرَتِهِ وسُلطانِهِ . (1)

ب ما یَدُلُّ عَلی أنَّ القَدَرِیَّهَ هُمُ الجَبرِیَّهُرسول اللّه صلی الله علیه و آله حینَ قالَ : لُعِنَتِ القَدَرِیَّهُ عَلی لِسانِ سَبعینَ نَبِیّا ، فَقیلَ لَهُ : ومَنِ القَدَرِیَّهُ یا رَسولَ اللّهِ ؟ فَقالَ : قَومٌ یَزعُمونَ أنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَدَّرَ عَلَیهِمُ المَعاصِیَ وعَذَّبَهُم عَلَیها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ قَومٌ یَعمَلونَ المَعاصِیَ ، ویَقولونَ : إنَّ اللّهَ تَعالی قَد قَدَّرَها عَلَیهِم ، الرّادُّ عَلَیهِم کَالشّاهِرِ سَیفَهُ فی سَبیلِ اللّهِ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام فی جَوابِ رَجُلٍ شامِیٍّ : لَعَلَّکَ أرَدتَ قَضاءً لازِما وقَدَرا حَتما ، لَو کانَ ذلِکَ کَذلِکَ لَبَطَلَ الثَّوابُ وَالعِقابُ ، وسَقَطَ الوَعدُ وَالوَعیدُ ، وَالأَمرُ مِنَ اللّهِ وَالنَّهیُ ، وما کانَت تَأتی مِنَ اللّهِ لائِمَهٌ لِمُذنِبٍ ، ولا مَحمَدَهٌ لِمُحسِنٍ ، ولا کانَ المُحسِنُ أولی بِثَوابِ الإِحسانِ مِنَ المُذنِبِ ، ولَا المُذنِبُ أولی بِعُقوبَهِ الذَّنبِ مِنَ المُحسِنِ ، تِلکَ مَقالَهُ إخوانِ عَبَدَهِ الأَوثانِ ، وجُنودِ الشَّیطانِ ، وخُصَماءِ الرَّحمنِ ، وشُهَداءِ الزّورِ وَالبُهتانِ ، وأهلِ العَمی وَالطغُّیانِ ، هُم قَدَرِیَّهُ هذِهِ الاُمَّهِ ومَجوسُها . (4)

أعلام الدین :رُوِیَ أنَّ طاووسَ الیَمانِیَّ دَخَلَ عَلی جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ علیه السلام ، وکانَ یَعلَمُ أنَّهُ یَقولُ بِالقَدَرِ ، فَقالَ لَهُ : یا طاووسُ ، مَن أقبَلُ لِلعُذرِ مِنَ اللّهِ مِمَّنِ اعتَذَرَ وهُو صادِقٌ فِی اعتِذارِهِ ؟ فَقالَ : لا أحَدَ أقبَلُ لِلعُذرِ مِنهُ . فَقالَ لَهُ : مَن أصدَقُ مِمَّن قالَ : لا أقدِرُ وهُوَ لا یَقدِرُ ؟ فَقالَ طاووسُ : لا أحَدَ أصدَقُ مِنهُ . فَقالَ لَهُ الصّادِقُ علیه السلام : یا طاووسُ ، فَما بالُ مَن هُوَ أقبَلُ لِلعُذرِ ، لا یَقبَلُ عُذرَ مَن قالَ : لا أقدِرُ ، وهُوَ لا یَقدِرُ ؟ فَقامَ طاووسُ وهُوَ یَقولُ : لَیسَ بَینی وبَینَ الحَقِّ عَداوَهٌ ، وَاللّهُ أعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالاتِهِ ، فَقَد قَبِلتُ نَصیحَتَکَ . (5)

.

1- .الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام : ص 349 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 54 ح 93 .
2- .الطرائف : ص 344 ، الصراط المستقیم : ج 1 ص 39 وفیه بزیاده «والمرجئه» بعد «القدریّه» ، بحار الأنوار : ج 5 ص 47 ح 73 .
3- .الطرائف : ص 344 عن جابر بن عبداللّه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 47 ح 75 .
4- .الاحتجاج : ج 1 ص 490 ح 120 عن الإمام الهادی علیه السلام ، الطرائف : ص 326 عن الأصبغ بن نباته نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 95 ح 19 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 18 ص 227 عن الأصبغ بن نباته نحوه .
5- .أعلام الدین : ص 317 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 58 ح 105 .

ص: 55



ب آنچه دلالت می کند که قدریّه همان جبرگرایان اند

امام کاظم علیه السلام :قدریّه بینوا ، خواستند خدا را به دادگری اش توصیف نمایند ؛ ولی او را از قدرت و سلطنتش بیرون کردند .

ب آنچه دلالت می کند که قدریّه همان جبرگرایان اندالطرائف :پیامبر خدا فرمود : «قدریّه بر زبان هفتاد پیامبر ، نفرین شده اند» . گفته شد : ای پیامبر خدا! قدریّه کیان اند؟ فرمود : «قومی که می پندارند خدای سبحان ، گناهان را بر آنان مقدّر نموده و بر پایه آنها کیفرشان خواهد داد» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آخر الزمان ، قومی پیدا می شوند که مرتکب گناه می شوند و می گویند که خدای متعال ، آن را برایشان مقدّر نموده است . منکِر آنان ، همانند کسی است که در راه خدا شمشیر می کشد .

امام علی علیه السلام در پاسخ مرد شامی : شاید منظور تو ، قضایی لازم و قَدَری حتمی است . اگر چنین باشد ، به یقین ، پاداش و کیفر بیهوده می شوند و وعده و تهدید و امر خدا و نهی [او] ، بی اعتبار می گردند . و [دیگر] از جانب خدا برای گناهکار ، سرزنش، و برای نیکوکار ، ستایشی نیست و نیکوکار به پاداش نیک از گناهکار، و گناهکار به کیفر از نیکوکار ، سزاوارتر نیست . آن ، سخن برادران بت پرستان و سپاه شیطان و دشمنان خدای بخشنده و گواهان بر دروغ و بهتان ، و کوران و طغیانگران است . آنان ، قدریّه و مجوس این امّت اند .

أعلام الدین :روایت شده که طاووس یمانی به حضور امام جعفر صادق علیه السلام رسید و امام علیه السلام می دانست که او به قَدَر معتقد است . پس به او فرمود : «ای طاووس! چه کسی عذرپذیرتر از خداست درباره آن که عذر بخواهد و در عذرخواهی اش راست باشد؟» . گفت : هیچ کسی عذرپذیرتر از خدا نیست . فرمود : «چه کسی راستگوتر از آنی است که نمی تواند و می گوید : نمی توانم؟ » . گفت : هیچ کس راستگوتر از او نیست» . امام صادق علیه السلام به او فرمود : «ای طاووس! چرا کسی که عذرپذیرترین است ، عذر کسی را که می گوید : نمی توانم و واقعا نمی تواند ، نپذیرد؟» . طاووس برخاست ، در حالی که می گفت : بین من و حق ، دشمنی وجود ندارد و خداوند ، داناتر است که رسالت هایش را کجا قرار دهد . من خیرخواهیِ تو را پذیرفتم .

.


ص: 56

راجع : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 8 ص 80 (الاعتقاد بالجبر) .

.


ص: 57

ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 8 ص 81 (اعتقاد به جبر) .

.


ص: 58

الفصل التّاسِعُ : دور القضاء والقدر فی السَّعاده والشَّقاوه9 / 1السَّعیدُ سَعیدٌ فی بَطنِ اُمِّهِ وکَذلِکَ الشَّقِیُّالکتاب«وَ بَرَّا بِوَ لِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا» . (1)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :السَّعیدُ مَن سَعِدَ فی بَطنِ اُمِّهِ ، وَالشَّقِیُّ مَن شَقِیَ فی بَطنِ اُمِّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ النُّطفَهَ إذَا استَقَرَّت فِی الرَّحِمِ فَمَضی لَها أربَعونَ یَوما ... جاءَ مَلَکُ الرَّحِمِ فَصَوَّرَ عَظمَهُ ولَحمَهُ ودَمَهُ وشَعرَهُ وبَشَرَهُ وسَمعَهُ وبَصَرَهُ ، فَیَقولُ : یا رَبِّ أذَکَرٌ أم اُنثی ؟ یا رَبِّ أشَقِیٌّ أم سَعیدٌ ؟ فَیَقضِی اللّهُ عز و جل ما شاءَ ویَکتُبُ ، ثُمَّ یَقولُ : أی رَبِّ أیُّ شَیءٍ رِزقُهُ ؟ فَیَقضِی اللّهُ ما شاءَ ، فَیَکتُبُ ، ثُمَّ یُطوی بِالصَّحیفَهِ فَلا تُنشَر إلی یَومِ القِیامَهِ . (3)

.

1- .مریم : 32 .
2- .الزهد للحسین بن سعید : ص 14 ح 28 عن الصباح بن سیابه ، تفسیر القمّی : ج 1 ص 227 عن أبی الجارود عن الإمام الباقر علیه السلام ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 92 عن أبی الصباح عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 5 ص 9 ح13 ؛ سنن ابن ماجه : ج 1 ص 18 ح 46 عن عبد اللّه بن مسعود وفیه ذیله ، المعجم الأوسط : ج 8 ص 223 ح8465 عن أبی هریره وفیه صدره ، کنز العمّال : ج 1 ص 107 ح 491 .
3- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 177 ح 3041 ، فتح الباری : ج 11 ص 484 ولیس فیه ذیله من «یا ربّ أشقی...» ، السنّه لابن أبی عاصم : ص80 ح179 کلاهما نحوه وکلّها عن حذیفه بن أسید، کنز العمّال: ج1 ص121 ح575 .

ص: 59پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پس از موسی علیه السلام جبرگرایان با خاندان نبوت به جنگ پرداختند و آنها