گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
آزر


اشاره

آزر: ابِ (عموی) بت‌پرست ابراهیم علیه السلام
واژه آزر فقط یک بار در قرآن آمده: «و إِذ قَالَ إِبرهیمُ لِأَبیهِ ءَازَرَ أَتتَّخذُ أَصناماً ءَالِهةً إِنّی أَرَل- کَ و قَومَکَ فِی‌ضَللٍ مُبینٍ» (انعام/ 6، 74) و در دوازده مورد دیگر بدون ذکر نامش، از او به صورت «ابِ ابراهیم» یاد شده است.

ریشه لغوی‌

بیش‌تر لغت شناسان چون ابن‌منظور، «1» جوهری»
و جوالیقی، «3» آزر را نامی غیر عربی می‌دانند. گروهی، اصل‌آن‌راعبری، «4» و عدّه‌ای سریانی، «5» و جمعی نیز فارسی «6» می‌شمرند.
جوهری، آزر را برگرفته از «آزَرَ فلانٌ فلاناً» به معنای مددکار می‌داند. وی را از آن رو آزر می‌گفتند که قومش را بر پرستش بت‌ها یاری می‌کرد. «7» به نظر ابن‌فارس، آزر، مشتق از «ازْر» به معنای قوّت است «8» . برخی واژه پژوهان معاصر، کلمه آزر را معرّب «آزور» به معنای «کمر بسته به خدمت» و مشابه کلمه وزیر دانسته‌اند و از آن‌جا که او وزیر مورد اعتماد و گرداننده امور نمرود بود، آزر لقب گرفت. «9» برخی دیگر به استناد منابع کهن عهد (1). لسان العرب، ج 1، ص 132، «أزر»
(2). الصحاح، ج 2، ص 578، «آزر»
(3). المعرب، ص 21، «آزر»
(4). الاتقان، ج 1، ص 291
(5). ینابیع الاسلام، ج 1، ص 56
(6). تفسیر قرطبی، ج 7، ص 16
(7). الصحاح، ج 2، ص 578، «آزر» ؛ تفسیر قرطبی، ج 7، ص 16
(8). مقاییس اللغه، ج 1، ص 102، «أزر» ؛ تفسیر قرطبی، ج 7، ص 16
(9). التحقیق، ج 1، ص 76، «آزر»

عتیق که از سریانی به عربی برگردانده شده، آزر را «آثر» ضبط کرده و آن را همان آزر دانسته‌اند که ایرانیان، به صورت آذر به معنای آتش می‌نویسند. «1» در برابر قول مشهور که آزر نام شخصی است، برخی احتمال داده‌اند نام «بت» «2» یا برگرفته از «وزر» به معنای گناه باشد. «3» برخی هم گفته‌اند: آزر «صفت» و به معنای «منحرف از حق» یا «سال‌خورده» است. «4»
نسب آزر در منابع اسلامی به این صورت آمده: آزر بن باعزبن‌تاخور بن‌ارغو بن‌فالغ بن‌شالخ بن ارفخشد بن‌سام بن‌نوح «5» که برگرفته از سفر تکوین عهد عتیق است. «6» از آیه 74 انعام/ 6 و نیز از آیاتی که از «اب ابراهیم» سخن رفته، استفاده می‌شود که وی بت‌ها و صورت‌های دارای نقش و نگار (انبیاء/ 21، 52) و موجودات بی‌جان و فاقد هرگونه شنوایی و بینایی (مریم/ 19، 42) را به همراه قومش می‌پرستید و راه گمراهی (انعام/ 6، 74) و پیروی از شیطان (مریم/ 19، 44) را می‌پیمود وبه اعتکاف و عبادت در کناربت‌های خود می‌پرداخت. (شعراء/ 26، 71) او از روی نادانی در برابر هدایت‌های مشفقانه ابراهیم علیه السلام ایستادگی و از بت و بت‌پرستی، متعصّبانه دفاع می‌کرد تا جایی‌که ابراهیم علیه السلام را به مجازات سنگ‌سار، تهدید نمود و به خروج از شهر فرمان داد. (مریم/ 19، 46) این موضوع، نشانه موقعیّت اجتماعی آزر در آن روزگار بود؛ چنان که بر پایه روایتی از امام صادق علیه السلام آزر، وزیر و گرداننده دربار نمرود معرّفی شده است؛ هم‌چنین گفته‌اند: آزر سرپرستی امور بت‌خانه را از سوی نمرود به عهده داشت. «7»

آیا آزر پدر ابراهیم علیه السلام بود؟

زجّاج می‌گوید: نَسَب‌شناسان در این که نام پدر ابراهیم تارخ بوده، اختلافی ندارند. «8» (1). ینابیع‌الاسلام، ج 1، ص 56
(2). الکشاف، ج 2، ص 39؛ تفسیر قرطبی، ج 7، ص 16
(3). تفسیر قرطبی، ج 7، ص 17
(4). همان، ص 16
(5). کشف‌الاسرار، ج 8، ص 285
(6). کتاب مقدس، تکوین، 11: 10- 32
(7). البرهان، ج 2، ص 437
(8). التبیان، ج 4، ص 175

طبری، ابن‌اثیر و ابن‌قتیبه نیز نام پدر ابراهیم را تارخ ثبت کرده‌اند. «1» بعضی روایات نیز همین نظر را تأیید می‌کند. «2» در تورات حاضر نیز «تارح» ضبط شده است. «3»
در پاسخ به این پرسش که آیا آزرِ مشرک و بت‌پرست، پدر ابراهیم خلیل است، بیش‌تر مفسّران اهل‌سنّت چون طبری، «4» فخررازی، «5» میبدی «6» و زمخشری «7» با استناد به ظاهر کلمه «اب» در آیاتی که از گفت‌وگوی ابراهیم علیه السلام با او سخن می‌گوید، آزر مشرک و بت‌پرست را پدر حقیقی ابراهیم شمرده و بر این مدّعای خود به آیه 74 انعام/ 6 استناد کرده‌اند. آنان به این‌که در کتاب‌های تاریخ، نامی از آزر به میان نیامده، چند پاسخ داده‌اند:
طبری احتمال داده که او دو اسم داشته، یا آزر، لقبِ او بوده است. «8» فخررازی می‌گوید: از ظاهرآیه 74 انعام/ 6 استفاده می‌شودکه‌آزر، نام پدر ابراهیم‌بوده و اجماعِ نقل شده از مورّخان، ضعیف است؛ زیرااین قولِ یک یا دو مورّخ است که دیگر مورّخان از آن پیروی کرده‌اند و بر فرضِ پذیرفتن تارح در مقام پدرابراهیم، محتمل است که وی دو اسم داشته یا اسم اصلی او آزر و لقبش تارح، یا به عکس بوده است. او در ادامه می‌گوید: دلیل محکم بردرستی ظاهر آیه و این که آزر، پدر ابراهیم بوده، آن است که اگر این نسبت نادرست بود، یهود، نصارا و مشرکان که همواره درصدد تکذیب پیامبر صلی الله علیه و آله و قرآن بودند، ساکت نمی‌نشستند. «9» در عرائس، پس از نامیدن پدر ابراهیم به تارخ، آمده است: بعد از سرپرستی (1). تاریخ طبری، ج 1، ص 142؛ المعارف، ص 30؛ الکامل، ج 1، ص 82
(2). بحارالانوار، ج 12، ص 42 و ج 15، ص 36
(3). کتاب مقدس، پیدایش 11: 25
(4). جامع‌البیان، مج 5، ج 7، ص 317
(5). التفسیر الکبیر، ج 13، ص 37
(6). کشف‌الاسرار، ج 3، ص 409
(7). الکشاف، ج 2، ص 39
(8). جامع‌البیان، مج 5، ج 7، ص 317
(9). التفسیر الکبیر، ج 13، ص 38

وی بر امور بت‌خانه، نمرود او را آزر لقب داد. «1»
عالمان شیعه در این‌که آزرِ مشرک، پدر ابراهیم نیست، اتّفاق نظر دارند «2» و او را پدرِ مادر یا عموی ابراهیم خلیل دانسته‌اند. «3» مجلسی می‌گوید: امامیّه اتّفاق نظر دارند که آبا و اجداد پیامبر موحّد و از صدّیقان، (پیامبر مرسل یا جانشین آنان) بوده‌اند. «4»
مهم‌ترین دلیل کسانی که آزر را پدر ابراهیم می‌دانند، ظاهر واژه «اب» است. مفسّرانی هم که آزر را عمو یا جدّ مادری ابراهیم دانسته‌اند، با استناد به کلام لغویان، نتیجه گرفته‌اند که کاربرد «اب» در غیر پدر صلبی نیز امری رایج است. راغب می‌گوید: به پدر و هر که سبب ایجاد یا اصلاح یا ظهور چیزی باشد، «اب» گفته می‌شود؛ چنان‌که میزبان را ابوالضیف و آتش‌افروز جنگ را ابوالحرب و معلّم را نیز اب گفته‌اند. «5»
علّامه طباطبایی بین واژه «والد» و «اب» فرق گذاشته و گفته است: «والد» فقط به پدر صلبی گفته می‌شود؛ ولی «اب» بر جدّ و عمو و جز آن نیز اطلاق شده و در قرآن نیز به کار رفته است: «أَم کُنتُم شُهداءَ إِذ حَضَرَ یَعقُوبَ المَوتُ إِذ قالَ لِبَنیهِ ما تَعبُدوُنَ مِن بَعدِی قَالوُا نَعبُدُ إِلهَکَ وَ إلهَ ءَابائِکَ إِبرهیمَ و إِسمعیلَ وَ إِسحقَ إِلهاً وحِداً وَ نَحنُ لَهُ مُسلِموُنَ/ آیا وقتی‌که یعقوب را مرگ فرارسید، حاضر بودید؛ آن هنگام که به پسران خود گفت: پس از من چه را خواهید پرستید؟ گفتند: معبود تو و معبود پدرانت، ابراهیم، اسماعیل و اسحاق، معبودی یگانه را می‌پرستیم و در برابر او تسلیم هستیم» . (بقره/ 2، 133) پس با این‌که ابراهیم جدّ یعقوب و اسماعیل عموی او است، برای هر دو، کلمه «اب» به کار رفته است.
خداوند گفته یوسف را نیزچنین حکایت می‌کند: «وَ اتَّبَعتُ مِلَّةَ ءَاباءِی إبرهیمَ و إسحقَ و یَعقوبَ/ آیین پدرانم، ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروی کرده‌ام» (یوسف/ 12، 38)؛ بنابراین با این‌که اسحاق، جدّ یوسف، و ابراهیم جدِّ پدر او به شمار می‌رود، برای هر یک از این دو، «اب» به کار رفته است.
المیزان با بررسی آیات 41- 49 مریم/ 19؛ 86 شعراء/ 26؛ 114 توبه/ 9؛ 83- 100 صافّات/ 37؛ 50- 52 انبیاء/ 21 و 41 ابراهیم/ 14، نتیجه گرفته که آزرِ مذکور در آیه، پدر حقیقی ابراهیم نیست؛ بلکه دارای صفاتی بوده که به کار بردن «پدر» را درباره او (1). عرائس المجالس، ص 63
(2). التبیان، ج 4، ص 175 و ج 7، ص 129
(3). التبیان، ج 4، ص 175؛ مجمع‌البیان، ج 4، ص 497
(4). بحارالانوار، ج 15، ص 117
(5). مفردات، ص 57، «اب»

تجویز می‌کند. در لغت نیز کاربرد ابْ برای جدّ، عمو، شوهرِ مادر و بر هر صاحب اختیار و بزرگی که پیروی می‌شود، تجویز شده است. این توسعه در کاربرد، اختصاص به زبان عرب ندارد و در زبان‌های دیگر نیز رایج است. «1»
محدّثان و مفسّران شیعه، در تأیید نظر خود به چند دلیل استناد کرده‌اند:
1. اتّفاق نظر مورّخان مبنی بر این‌که نام پدر ابراهیم، تارخ یا تارح بوده است. «2»
2. روایات متواتر و مستفیضی که پدرانِ پیامبراسلام را از آدم تا عبدالله خداپرست می‌داند؛»
از جمله این روایت معروف که فریقین با اندکی اختلاف از پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده‌اند: «لَم یَزَل یَنقُلُنِیَ اللّهُ مِن أصلابِ الطّاهرینَ إلی أرحامِ المُطهّراتِ حَتّی أخرَجنی فی عالَمِکُم هذا لَم‌یُدَنِّسنی بِدَنَسِ الجاهِلیَّة» «4»
خداوند همواره مرا از صُلب پدران پاک به رحم مادران پاک منتقل می‌کرد تا متولّد شدم و هرگز مرا به آلودگی‌های جاهلیّت نیالود.
بدون تردید، روشن‌ترین آلودگی دوران جاهلیّت، شرک و بت‌پرستی بود که پدران رسول خدا از آن دور بوده‌اند. به نظر مجلسی، اخباری که از طریق شیعه، براسلامِ پدران محمّد صلی الله علیه و آله دلالت می‌کند، مستفیض، بلکه متواتر است. «5»
3. استغفار ابراهیم در اواخر عمر خود برای پدر و مادرش: «رَبَّنا اغفِرلِی وَ لِولِدَیَّ و لِلمؤمِنِینَ یَومَ یَقومُ الحِسَابُ/ پروردگارا! روزی که حساب برپا می‌شود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشای» (ابراهیم/ 14، 41) بیان‌گر ایمان پدر و مادر ابراهیم است و اگر آنان مشرک می‌بودند، او نمی‌توانست برایشان آمرزش بطلبد؛ زیرا براساس آیه 113 توبه/ 9 پیامبر و مؤمنان حق ندارند برای مشرکانی که اهل دوزخ‌اند، استغفار کنند؛ هرچند از نزدیکان آنان باشند؛ از سوی دیگر در آیه 114 توبه/ 9 آمده‌است که وقتی ابراهیم از هدایت آزر مأیوس، و دشمنی او با خدا روشن شد، از او بی‌زاری جست: «فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنّهُ عَدُوٌّ للّهِ تَبَرَّأ مِنهُ» . «6»
4. قرآن خطاب‌به‌رسول خدا می‌فرماید: «الَّذِی‌یَرل- کَ حِینَ تَقُومُ* و تَقَلُّبَکَ فِی‌السجدینَ آن‌کس که چون به نماز] برمی‌خیزی، تو را می‌بیند و حرکت تو را (1). المیزان، ج 7، ص 162- 165
(2). مجمع‌البیان، ج 4، ص 497
(3). همان؛ بحارالانوار، ج 12، ص 49
(4). مجمع البیان، ج 4، ص 497؛ التفسیرالکبیر، ج 13، ص 39 و ج 24، ص 174
(5). بحار الانوار، ج 12، ص 49
(6). نمونه، ج 5، ص 304؛ روح‌المعانی، مج 7، ج 11، ص 50

در میان سجده‌کنندگان می‌نگرد» . (شعراء/ 26، 218- 219) گروهی از مفسّران با استناد به برخی روایات گفته‌اند: مقصود، حرکت رسول خدا در صلب خداپرستان از زمان آدم تا عبداللّه است «1» . طبرسی روایاتی را از امام‌باقر و امام‌صادق علیهما السلام در تأیید این گفته، نقل کرده است. «2»
5. ابوالفتوح رازی نیز دلیلی عقلی بر این امر اقامه نموده است: اگر پدران پیامبر، مشرک می‌بودند، موجب می‌شد که مردم گفته و دعوت وی را نپذیرند و از حضرت اطاعت نکنند و هرگاه به سرزنش کفر و شرک بپردازد، مردم بگویند: این عیب در پدران تو موجود است و چون خدای تعالی مشرکان را نجس می‌خواند، کسی را باید برای طهارت آنان بفرستد که انسان پاکی او را زاده باشد. «3»
گروهی از اهل‌سنّت نیز آزر را پدر ابراهیم نمی‌دانند. آلوسی می‌نویسد: بسیاری از سنّیان معتقدند که آزر عموی ابراهیم است، نه پدر او، و در این موضوع، کتاب‌هایی نوشته و ادّعا کرده‌اند: به دلیل فرموده رسول خدا: «لم‌أزَل أنقلُ مِن أصلاب الطّاهِرین إلی أرحام الطّاهِرات» در میان پدران پیامبر، هیچ کافری وجود ندارد؛ در حالی که مشرکان نجس‌اند و انحصار طهارت به پاک‌دامنی بدون دلیل است. آلوسی در ادامه، اختصاص این دیدگاه را به شیعه ناشی از ضعف تحقیق می‌داند «4» . سیوطی، نیز در مسالک‌الحنفاء بر این باور است که آزر، پدر ابراهیم نبوده؛ زیرا براساس روایات فراوانی، پدران رسول‌خدا از آدم تا عبداللّه بهترین‌های روزگار خود بوده‌اند. روایات فراوانی نیز هست که از زمان آدم و نوح تا رسول خدا، همواره افرادی به مقتضای فطرت پاک و خداجوی خود، یکتاپرست بوده‌اند؛ آن‌گاه از این دو دسته روایات نتیجه گرفته که در میان پدران پیغمبر اسلام، مشرکی نبوده؛ زیرا با وجود خداپرست، مشرک «بهترین» نیست. او هم‌چنین از فخررازی در اسرارالتنزیل نقل کرده که پدران پیامبران، کافر نبوده‌اند و آزر نیز عموی ابراهیم بوده نه پدر او. «5» (1). التبیان، ج 8، ص 68
(2). مجمع‌البیان، ج 7، ص 324
(3). روض‌الجنان، ج 7، ص 340
(4). روح‌المعانی، مج 5، ج 7، ص 283
(5). مسالک الحنفا، ص 19

آزر در برابر ابراهیم‌

آزر، از مروّجان و مدافعان سرسخت آیین بت‌پرستی بود؛ از این رو در جامعه شرک‌آلود بابل، نفوذ و اعتبار فراوانی داشت (مریم/ 19، 46) و ابراهیم که نزدیک‌ترین خویشاوند خود را در خدمت شرک و بت‌پرستی می‌دید، از هر فرصتی برای هدایت او بهره می‌گرفت و با منطقی قوی و مؤدّبانه، به گفت و گو با وی می‌پرداخت؛ زیرا هدایت او در ریشه‌کنی بنیاد شرک و بت‌پرستی نقش فراوانی داشت.
قرآن کریم در آیه‌های 74 انعام/ 6؛ 41- 50 مریم/ 19؛ 85- 87 شعراء/ 26؛ 85 صافّات/ 37؛ 26 زخرف/ 43 و 4 ممتحنه/ 60 از احتجاج و گفت‌وگوی ابراهیم با آزر سخن می‌گوید. در آیات 42- 45 مریم/ 19 بخشی از کوشش مشفقانه حضرت را این گونه بیان می‌کند: «پدرجان! چرا چیزی را می‌پرستی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و خطری را از تو دور نمی‌سازد؟ ای پدر! به راستی مرا از دانش وحی، چیزی/ حقایقی به دست آمده که تو را نیامده است؛ پس از من پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت کنم. پدرجان! شیطان را مپرست که خدای رحمان را عصیان‌گر است. پدرجان! من می‌ترسم از جانب خدای رحمان، عذابی به تو رسد و تو یار شیطان باشی» .
امّا برهان‌های صریح و روشن ابراهیم در دل سخت آزر اثر نکرد و با عتاب و تهدید ابراهیم، بر عناد و کفر خود افزود: «قالَ أراغِبٌ أنتَ عَن ءَالِهَتِی یإبرهیمُ لَئِن لَم‌تَنتَهِ لَأرجُمَنَّکَ/ گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من متنفّری؟ اگر باز نایستی، تو را سنگ‌سار خواهم کرد» . (مریم/ 19، 46) آزر تا به آتش انداختن خلیل‌الله با نمرودیان همراه بود و جای تأمّل آن که نمرود از به سلامت رَستن ابراهیم از این توطئه، اظهار شگفتی کرده، می‌گوید: اگر کسی خدایی می‌گیرد، چه بهتر که خدای ابراهیم را برگزیند «1» یا به آزر می‌گوید: فرزندت نزد خدایش چه گرامی است! «2» ولی آزرِ بت‌پرست بر کفر خود پای (1). بحارالانوار، ج 12، ص 39
(2). الامالی، ص 659؛ بحارالانوار، ج 12، ص 39
ا
فشرد و تا صدور حکم تبعید ابراهیم از بابل، با نمرود همراه شد و خطاب به ابراهیم گفت:
«وَاهجُرنِی مَلیّاً/ برای مدّتی طولانی‌ازمن دور شو» (مریم/ 19، 46) ولی ابراهیم حلیم، هنگام هجرت و تودیع، بر آزر سلام کرد و با وعده استغفار برای او از وی جدا شد: «قالَ سَلمٌ عَلیکَ سَأَستَغفِرُ لکَ رَبّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیّاً/ درود بر تو باد! به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش می‌خواهم؛ زیرا او همواره با من پرمهر بوده است» . (مریم/ 19، 47)

استغفار ابراهیم برای آزر

گویا اهتمام ابراهیم به ایمان آزر، او را بر آن داشت تا در کوشش هدایت‌گرانه خود تا مرز استغفار برای آزر پیش رود: «وَاغفِر لِأَبِی إنَّهُ کانَ مِنَ الضّالّینَ/ خداوندا!] بر پدرم ببخشای که او از گمراهان است.» (شعراء/ 26، 86) در این‌جا این پرسش مطرح می‌شود که چرا ابراهیم برای آزر مشرک و بت‌پرست آمرزش طلبید؛ در حالی‌که در قرآن چنین آمده است: «ما کانَ لِلنَّبیّ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا أَن یَستَغفِروا لِلمُشرکِینَ وَ لَو کانُوا أُولِی قُربی مِن بَعدِ ما تَبیَّنَ لَهُم أَنَّهُم أَصحبُ الجَحِیمِ/ برای پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند، سزاوار نیست برای مشرکان، پس از آن که بر ایشان آشکار شد که اهل دوزخ‌اند، آمرزش طلبند؛ هرچند خویشاوند آنان باشند» . (توبه/ 9، 113) دانش‌وران اسلامی بر این امر اتّفاق نظر دارند: برای مشرکی که در حال شرک و کفر از دنیا رفته، طلب آمرزش جایز نیست؛ ولی در جواز استغفار برای مشرک زنده اختلاف نظر دارند. تفسیر عبارت «مِن بعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُم أنَّهُم أَصحبُ الجَحِیمِ» در این اختلاف مؤثّر بوده است:
الف. گروهی با استناد به عبارت یاد شده، استغفار برای مشرکان را تا زمانی که زنده‌اند، جایز دانسته‌اند؛ زیرا جهنّمی بودن مشرک تا پیش از مرگ روشن نیست؛ چون تا زمانی که زنده است می‌تواند از شرک دست بردارد و در مسیر حق قرار گیرد؛ بنابراین می‌توان برای او آمرزش خواست و ابراهیم تا زمانی که آزر زنده بود، برایش استغفار می‌کرد؛ ولی وقتی بر شرک و بت‌پرستی مُرد و جهنّمی بودن او آشکار شد، از او بی‌زاری جست؛ همان‌گونه که در آیه بعد آمده است: «وَ ما کانَ استِغفارُ إبرهِیمَ لأبِیهِ إِلَّا عَن مَوعِدَةٍ وَعَدَها إیّاهُ فلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ انَّهُ عَدوٌ لِلّهِ تَبَرّأ مِنهُ/ و طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش، فقط به جهت وعده‌ای بود که به او داده بود و هنگامی که برایش روشن شد وی دشمن خدا است، از او بی‌زاری

جست» . (توبه/ 9، 114)
مؤیّد این رأی، گفته ابن‌عبّاس است که ابراهیم، پیوسته برای آزر استغفار می‌کرد تا او مُرد و چون در حال شرک از دنیا رفت، بر حضرت آشکار شد که او دشمن خدا است و آن وقت از او بی‌زاری جست. «1» مجاهد، قتاده و ضحّاک نیز می‌گویند: با مرگ آزر در حال شرک، بر ابراهیم آشکار شد که او دشمن خدا است. «2»
برخی از این‌که موضوع استغفار ابراهیم در آیه 86 شعراء/ 26 پس از گفت‌وگو با بت‌پرستان طرح شده، نتیجه گرفته‌اند که استغفارِ حضرت، پیش از خروج از بابل و در زمان حیات آزر بوده است؛ ازاین‌رو، احتمالِ استغفارِ پس از مرگ یا پس از خروج از بابل را نمی‌پذیرند. «3» بیضاوی، در ذیل آیه «مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُم أنَّهُم أَصحبُ الجَحیمِ» (توبه/ 9، 113) می‌گوید: جهنّمی بودن افراد فقط در صورت مردنشان به حال کفر آشکار می‌شود. وی آیه را دلیل بر جواز استغفار برای مشرکان در حال حیات دانسته و این استغفار را به طلب توفیق در ایمان معنا کرده است «4» . آلوسی نیز آشکار شدن جهنّمی بودن را در صورتی می‌داند که کافر بر کفر بمیرد و یا جهنّمی بودن او از طریق وحی آشکار شود؛ از این رو، وی این آیه را دلیل جواز و صحّت استغفار برای مشرکان زنده می‌شمرد. «5» برخی مفسّران معاصر نیز «تَبیَّن» را به مرگ یا اعلام خداوند تفسیر نموده‌اند و نتیجه می‌گیرند که استغفار برای مشرک جایز است؛ چه رسد برای کسی که در حال جست و جو و بررسی حقیقت باشد و یا کسی که با وعده استغفار به حق گرایش می‌یابد. ابراهیم نیز از گفته آزر «فَاهجُرنِی مَلِیّاً/ برای مدّتی طولانی از من دور شو» استفاده کرده بود که آزر در این مدّت، قصد تحقیق و تفحّص از حق را دارد؛ از این رو به او وعده استغفار داد: «سأستَغفِرُ لَکَ رَبِّی.» (مریم/ 19، 47) «6» آلوسی، در پاسخ کسانی که استغفار برای مشرک را جایز (1). جامع‌البیان، مج 7، ج 11، ص 62
(2). همان، ص 63
(3). قاموس قرآن، ج 1، ص 73
(4). تفسیر بیضاوی، ج 3، ص 176
(5). روح‌المعانی، مج 15، ج 28، ص 105- 106
(6). الفرقان، ج 10- 11، ص 320- 321

نمی‌دانند، می‌گوید: استغفار اگر حرام باشد، با وعده تجویز نمی‌شود. «1»
ب. بیش‌تر مفسّران، با استناد به آیه 113 توبه/ 9 استغفار برای مشرکانِ زنده را جایز ندانسته و تبیّنِ دوزخی بودن کافران را به اظهار کفر و شرک و اصرار بر آن می‌دانند؛ از این رو، درصدد توجیه استغفار ابراهیم برای آزر مشرک برآمده‌اند:
1. شیخ طوسی می‌گوید: آزر وعده ایمان و ابراهیم وعده استغفار داد؛ آن گاه آزر، ابراز ایمان و ابراهیم برای او استغفار کرد؛ سپس خداوند به او وحی کرد که ایمان آزر منافقانه بوده است، و ابراهیم از او تبرّی جست. «2»
2. ابوالفتوح معتقد است: آزر به ابراهیم وعده ایمان داد و حضرت برای او به صورت مشروط، استغفار کرد: «اللّهُمَّ اغفِر لِأَبِی إِذا ءَامَنَ» . «3»
3. به نظر زمخشری، ابراهیم به پدرش وعده استغفار داد و مادامی که امید به هدایت وی داشت، برای او استغفار می‌کرد و شاید او گمان داشت استغفار برای کافری که به هدایت وی امید است، جایز باشد؛ چون عقل آن را تجویز می‌کند و دلیل شرعی هم بر منع آن نبود. «4»
4. برخی دیگر از مفسّران معتقدند که آزر وعده ایمان داد و ابراهیم برای او استغفار کرد تا ایمان وی محقّق شود و بعد که ایمان نیاورد، از او تبرّی جست. «5»
5. برخی گفته‌اند: مقصود از استغفار ابراهیم برای آزر، دعوت او به ایمان بوده‌است. «6»
6. گروهی توجیه کرده‌اند که ابراهیم برای آزر، استغفار نکرد؛ بلکه وعده استغفار داد «7» و آن‌چه جایز نیست، استغفار است. ابوالفتوح، این قول را خلاف ظاهر قرآن می‌داند؛ زیرا از قرآن استفاده می‌شود که ابراهیم به وعده خود عمل کرد. «8»
7. به گفته برخی مفسّران؛ ابراهیم، آزر را مؤمن می‌پنداشت و همواره برای او استغفار (1). روح‌المعانی، مج 15، ج 28، ص 105
(2). التبیان، ج 5، ص 309
(3). روض‌الجنان، ج 10، ص 60
(4). الکشاف، ج 2، ص 315
(5). التفسیر الکبیر، ج 16، ص 210.
(6). التفسیر الکبیر، ج 16، ص 210.
(7). روض‌الجنان، ج 10، ص 60
(8). روض‌الجنان، ج 10، ص 60

می‌کرد؛ ولی در روز قیامت برای او آشکار می‌شود که آزر ایمان نداشته است؛ ازاین رو، ازاو بی‌زاری می‌جوید. «1»
8. حسن بصری از آیه 114 توبه/ 9 استفاده کرده که استغفار برای مشرک در صورتی‌که وعده ایمان آوردن دهد، جایز است. «2»
اکنون از موجّه بودن استغفار ابراهیم برای آزر می‌توان نتیجه گرفت که براساس آیه «قَد کانَت لَکُم اسوَةٌ حَسَنةٌ فِی إبرهیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذ قَالوا لِقَومِهِم إَنّا بُرَءَآؤُا مِنکُم … إِلَّا قَولَ إبرهیمَ لأَبیهِ لَأَستَغفِرَنَّ لَکَ وَ ما أملِکُ لَکَ مِنَ اللّهِ مِن شَی‌ءٍ/ به طور قطع برای شما در پیروی از ابراهیم و کسانی‌که با اویند، سرمشقی نیکو است، جز در سخن ابراهیم که به پدر خود گفت: حتماً برای تو آمرزش خواهم خواست با آن که در برابر خدا اختیار چیزی را برای تو ندارم» (ممتحنه/ 60، 4) ابراهیم در همه امور برای مؤمنان اسوه است و چنان‌که گروهی از مفسّران احتمال داده‌اند، جمله «إلّاقولَ إبرهیم» استثنا از فرمان خدا به اسوه گرفتن ابراهیم نیست؛ بلکه استثنا از مضمون جمله یاد شده «إِنّا بُرَءَآؤُا منکم: بی‌زاری از قوم» است؛ البتّه بسیاری از مفسّران، چون طبری، «3» طوسی، «4» طبرسی «5» و فخررازی، «6» استثنا را از تأسّی به ابراهیم دانسته و استفاده کرده‌اند که حضرت در همه امور، جز در استغفار برای آزرِ مشرک و بت‌پرست برای مؤمنان اسوه است.
در پاسخ این گروه گفته شده که پیامبر بزرگی چون ابراهیم، در تمام امور اسوه و سرمشق است و اگر همان شرایط آزر در بعضی از مشرکان دیگر هم باشد می‌توان برای آن‌ها استغفار کرد. «7» سیدمرتضی گفته است: استثنا از تأسّی به ابراهیم در آیه یاد شده، به این منظور است که مؤمنان توجّه کنند که استغفار ابراهیم برای آزر، پس از وعده او به (1). جامع‌البیان، مج 7، ج 11، ص 64
(2). التبیان، ج 9، ص 580؛ تنزیه الانبیا، ص 55
(3). جامع‌البیان، مج 14، ج 28، ص 80
(4). التبیان، ج 9، ص 580
(5). مجمع‌البیان، ج 9، ص 407
(6). التفسیر الکبیر، ج 29، ص 300.
(7). نمونه، ج 24، ص 20

پذیرش ایمان و اظهار آن بوده است که در این صورت، استغفار نیکو است. «1» آزر، در 250 یا 260 سالگی در حرّان، یکی از شهرهای عراق درگذشت. «2»

منابع‌

الاتقان فی علوم القرآن؛ اعلام القرآن؛ الامالی، طوسی؛ انوارالتنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی؛ بحارالانوار؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر نمونه؛ تنزیه الانبیاء؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام‌القرآن، قرطبی؛ روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض‌الجنان و روح‌الجنان؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ قاموس قرآن؛ عرائس المجالس فی قصص الانبیاء؛ الکامل فی التاریخ؛ الکتاب المقدس؛ الکشاف؛ کشف‌الاسرار و عدةالابرار؛ لسان‌العرب؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ مسالک الحنفاء فی والدی المصطفی؛ المعارف؛ معجم مقاییس‌اللغه؛ المعرب من الکلام الاعجمی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ینابیع الاسلام