گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران
جلد اول
ابن امّ مکتوم‌

اشاره

ابن امّ مکتوم: عبداللّه (عمرو «1» ) بن قیس بن زایدةبن‌اصم، از بنی‌عامربن‌لوی، مؤذن پیامبر صلی الله علیه و آله
نام مادر او عاتکه، ام مکتوم دختر عبدالله‌بن عنکشه است. «2» عبداللّه پسر دایی خدیجه «3» و از نخستین اسلام آورندگان به شمار می‌رود «4» که در کودکی نابینا شد. برخی این حدیث قدسی را درباره او دانسته‌اند که خداوند فرمود: هرگاه چیز ارزش‌مندی از بنده‌ام بگیرم، پاداشی جز بهشت برای او نمی‌یابم. «5» از زندگی وی در مکّه بیش از این اطلاعی در دست نیست. برپایه روایتی، ابن‌ام‌مکتوم نخستین صحابی رسول‌خدا بود که با مُصعب‌بن‌عمیر پیش از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله وارد یثرب شد تا مردم آن‌جا را با قرآن آشنا کند؛ «6» گرچه از واقدی نقل است که اندکی پس از بدر، به مدینه هجرت کرد. «7» او و بلال در مدینه، اذان‌گوی پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و هریک پیش‌تر می‌رسید، اذان می‌گفت و دیگری هنگام نماز اقامه می‌گفت. «8» بر پایه روایتی، حضرت فرمود: در ماه رمضان چون بلال شبان‌گاه ندا می‌دهد، بخورید و بیاشامید تا زمانی که عبداللَّه ندا در دهد. «9»
عبدالله از علاقه‌مندان به پیامبر صلی الله علیه و آله بود. در غزوه احد، وقتی شایعه قتل پیامبر در مدینه پیچید، وی که به جای حضرت در مدینه نماز می‌گزارد، به‌تندی فراریان را سرزنش کرد (1)
(2) 1 و. الطبقات، ج 4، ص 155
(3). جمهرة انساب‌العرب، ص 171
(4). الاستیعاب، ج 3، ص 119
(5). الطبقات، ج 4، ص 156
(6). الطبقات، ج 4، ص 156
(7). الاستیعاب، ج 3، ص 119
(8). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 42
(9). الطبقات، ج 4، ص 156

واز آنان خواست تااورابه احد ببرند. درمیان راه، به هرکسی که می‌رسید از حال پیامبر می‌پرسید تا از سلامت حضرت آگاهی یافت؛ آن‌گاه به مدینه بازگشت. «1»
برخی از مورّخان عبداللّه را در بسیاری از غزوات و گویا در 13 جنگ، جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه دانسته‌اند. «2» بیش از این، یادی از او در تاریخ نیست تااین‌که گویا در نبرد قادسیّه (16 هجری) شرکت کرد و پرچم سیاهی به دست داشت. «3» برخی گفته‌اند:
او در همان نبرد به شهادت رسید؛ «4» امّا به نقلی پذیرفتنی‌تر، وی پس از آن به مدینه بازگشت و در آن‌جا درگذشت. «5»

ابن‌امّ‌مکتوم در شأن نزول‌

1. به نظر بعضی از مفسّران، چون آیه 95 نساء/ 4 «لایَستَوِی القعِدونَ مِن‌المؤمنینَ وَ … المُجهدون فِی سَبیلِ اللّهِ بأمولِهم و أنفسِهِم» نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله کاغذ و قلمی خواست تا آن را از طریق کاتبان به همگان ابلاغ کند. ابن‌ام‌مکتوم به حضرت عرض کرد: ای رسول خدا! آیا برای من که نابینا هستم، رخصتی نیست؟ بدین‌گونه عبارت «غَیرُ أُولِی الضَّررِ» نازل شد و آیه به صورت «لایَستَوِی القعِدونَ مِنَ المؤمِنین غَیرُ أوُلی الضَّررِ مؤمنانی که بی‌هیچ رنج و آسیبی از جنگ می‌گریزند، با کسانی‌که با مال و جان خویش جهاد می‌کنند، برابر نیستند» ، درآمد. «6» طبرسی آیه را درباره متخلّفان از جنگ تبوک دانسته که با نزول این قطعه از آیه، عبداللَّه ابن امّ مکتوم از آن استثنا شده است. «7»
2. دیگر جایی که مفسّران از او یاد کرده‌اند، در ذیل آیات 1- 10 عبس/ 80 است که گفته‌اند: مقصود از اعمی، ابن‌امّ‌مکتوم است: «عَبَس و تَوَلّی أَنَ جاءَهُ الأعمی (1). المغازی، ج 1، ص 277
(2). تاریخ ابن خیاط، ص 60
(3). الطبقات، ج 4، ص 160
(4). سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 365؛ الاصابه، ج 4، ص 495
(5). الطبقات، ج 4، ص 161
(6). جامع‌البیان، مج 4، ج 5، ص 309-/ 311
(7). مجمع‌البیان، ج 3، ص 147

وَ ما یُدریکَ لَعلّهُ یَزّکّی أَو یَذَّکّرُ فَتَنفعَه الذِّکری أَمّا مَنِ استَغنی فَأنتَ لَه تَصَدّی وَ ما عَلَیک أَلّا یَزَّکّی و أمّا مَن جاءک یَسعی وَ هُوَ یَخشی فَأَنتَ عَنه تَلهّی روی را ترش کرد و سر برگردانید؛ چون آن نابینا به نزدش آمد و تو چه دانی؟ شاید که او پاکیزه شود یا پند گیرد و این پند تو سودمندش افتد؛ امّا آن‌که او توان‌گر است، تو روی خود بدو می‌کنی، و اگر هم پاک نگردد، چیزی برعهده تو نیست، و امّا آن‌که با کوشش و شتاب آمده، در حالی که می‌ترسد، تو از او به دیگران می‌پردازی» . طبری از سه طریق، (ابن‌عبّاس، عایشه و قتاده) نقل می‌کند که روزی پیامبر در پی اندرز عتبةبن ربیعه، ابوجهل و عبّاس‌بن عبدالمطّلب بود که ابن‌ام‌مکتوم نابینا، به سوی حضرت آمد و بی‌توجّه به گفت‌وگوی پیامبر صلی الله علیه و آله خواست تا آیه‌ای از قرآن را بدو بیاموزد. رسول خدا از وی روی گرداند و با رنجش از سخن او، به سران روی کرد و چون فراغت یافت و به سوی اهل خویش باز می‌گشت، خداوند آیات پیش‌گفته را نازل کرد. از این پس، پیامبر او را گرامی می‌داشت و نیاز وی را برمی‌آورد. «1»
این سخن با باور شیعه، هم‌ساز نیست؛ از این‌رو طبرسی پس از ذکر داستان پیشین، از سیّدمرتضی نقل می‌کند که در ظاهر آیات هیچ دلالتی بر این‌که مخاطب آن، پیامبر باشد وجود ندارد؛ «2» بلکه قراینی وجود دارد که مقصود از آن غیر رسول‌خدا صلی الله علیه و آله است؛ زیرا عبوسی حتّی در مواجهه با دشمنان سرسخت، از صفات پیامبر نیست؛ چه رسد با مؤمنان.
مؤیّد این سخن، آیات قرآن است که فرمود: «و إنّکَ لَعلی خُلُقٍ عظیم» (قلم/ 68، 4)، «وَلَو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِکَ» . (آل عمران/ 3، 159) از امام صادق علیه السلام نیز نقل است که آیه درباره مردی از بنی‌امیّه است. علّامه طباطبایی «3» و نیز جعفر مرتضی عاملی، «4» به تحلیل تاریخی، کلامی و اخلاقی درباره شأن نزول این آیات پرداخته‌اند که برآیند آن، نفی ارتباط آن‌ها با رسول‌خدا است. (1). جامع‌البیان، مج 15، ج 30، ص 64- 65؛ کشف‌الاسرار، ج 10، ص 381- 382؛ الدرالمنثور، ج 8، ص 416- 417
(2). مجمع‌البیان، ج 10، ص 664
(3). المیزان، ج 20، ص 203
(4). الصحیح من سیرة النبی، ج 3، ص 155 به بعد

منابع‌

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ تاریخ خلیفه ابن‌خیاط؛ تاریخ الیعقوبی؛ جامع‌البیان عن‌تأویل آی‌القرآن؛ جمهرة انساب‌العرب؛ الدرالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور؛ سیر اعلام النبلاء؛ الصحیح من سیرةالنبی الاعظم صلی الله علیه و آله؛ الطبقات الکبری؛ کشف‌الاسرار و عدةالابرار؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ المغازی؛ المیزان فی تفسیر القرآن.

ابن زِبَعْ