گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
ابن زِبَعْری‌


اشاره

ابن‌زِبَعْری ابوسعد عبداللّه بن زبعری بن‌قیس‌بن عدی از تیره بنی‌سهم «1» و از دشمنان نخستین پیامبر و اسلام
وی از شعرای بنام عصر جاهلی بود، و برخی او را بدیع‌گوی‌ترین شاعر مکّه دانسته‌اند؛ هر چند برخی دیگر، چون زبیربن‌بکار، چنین باوری ندارند. «2» وی اشعاری در ستایش و سرزنش افراد و اقوام داشت و همین امر، گاه او یا قومش را دچار مشکل می‌کرد؛ چنان‌که شعرش در ستودن هاشم بن‌عبد مناف و اطعام او در خشک‌سالی، حسادت امیّة بن‌عبد شمس را برانگیخت و نزاعی را پیش آورد و نیز هجوی که درباره بنی‌قصی بن‌کلاب سرود، برای او درد سر آفرید. «3» اشعار وی گاه مایه صلح و مانع انتقام‌جویی نیز می‌شد؛ «4» به هر روی، سروده‌های ابن‌زبعری درباره تاریخ جاهلیّت، از مستندات مورّخان است. «5» شعرهای او گاهی در محاوره‌هانیزبه کار می‌آمد؛ چنان‌که یزید، پس از واقعه کربلا، به شعری از وی در بزرگی شیوخ مکّه و قریش استناد کرد: لیت اشیاخی ببدر شهدوا. «6»
این‌که ابن‌زبعری در جاهلیّت از چه موقعیّتی برخوردار بوده، در تاریخ روشن نیست.
فقط گفته‌اند که در «حِلْفُ‌المُطَیّبین» شرکت داشت و همیشه پای‌بندی خود را به آن نشان می‌داد. «7» با ظهور اسلام و آغاز دعوت آشکار پیامبر صلی الله علیه و آله او در شمار دشمنان اسلام (1). الاشتقاق، ص 122
(2). الاستیعاب، ج 3، ص 36
(3). الطبقات، ج 1، ص 62
(4). المنمق، ص 196- 197
(5). السیرة النبویه، ج 3، ص 136 به بعد؛ البدایة و النهایه، ج 8، ص 179 به بعد
(6). البدایة و النهایه، ج 8، ص 179
(7). المنمق، ص 50- 51؛ السیرة النبویه، ج 3، ص 278

قرار گرفت و با شعر و شمشیر با اسلام و مسلمانان به ستیز برخاست. «1» گفته‌اند: او یکی از سه شاعری است که پیامبر صلی الله علیه و آله را در مکّه هجو کرده است. «2» وی در بازداری دیگران از گرایش به اسلام نیز می‌کوشید؛ «3» ازاین‌رو برخی او را از بزرگ‌ترین دشمنان اسلام شمرده‌اند. «4» نقل است که گاهی از طرف سران قریش مورد بی‌مهری قرار می‌گرفت؛ چنان‌که وقتی خواست به دارالندوه درآید تا مشورت بنی‌قصی را بشنود، مانعش شدند؛ بدین روی، شعری در نکوهش و هجو آنان بر در دارالندوه نوشت که آزارش را در پی داشت و در نهایت به ناچار در ستایش آنان نیز اشعاری سرود. «5»
ابن‌زبعری تا سال فتح مکّه (8 هجری) در سپاه مشرکان بود و در تقویت آنان و تضعیف سپاه اسلام شعر می‌گفت. پس از جنگ بدر، برای کشته‌شدگان قریش مرثیه‌ای خواند که مشرکان را به تدارک نیرو و انتقام‌جویی برانگیخت و حتّی با سه تن دیگر مأموریت یافت تا دیگر تیره‌های اطراف مکّه را نیز به مبارزه با مسلمانان فراخواند. «6» در جنگ احد نیز شرکت کرد و مسلمانی را کشت «7» و پس از پیروزی قریش، با اظهار خشنودی از کشته شدن بعضی مسلمانان چون حمزه، اشعاری سرود که البتّه از طرف حسان‌بن‌ثابت بی‌پاسخ نماند. «8» وی در جنگ احزاب نیز حضور داشت و پس از دیدن محاصره مدینه، به وجد آمد و قصیده‌ای در ستایش سران احزاب و خوشحالی از پایان کار (1). المنمق، ص 50- 51
(2). الاغانی، ج 4، ص 144
(3). السیرة النبویه، ج 3، ص 278
(4). البدایة و النهایه، ج 4، ص 247
(5). المنمق، ص 343- 344
(6). المغازی، ج 1، ص 201
(7). همان، ص 302
(8). السیرة النبویه، ج 3، ص 136- 137

مسلمانان سرود؛ امّا پس از پیروزی مسلمانان و شکست مشرکان، وی آن را مرهون خندق دانسته، گفت: اگر خندق نبود، از مسلمانان جز کشته‌هایی برای پرندگان بیابان و گرگ‌ها چیزی باقی نمی‌ماند. «1»
ابن‌زبعری در سال فتح مکّه، به اتفاق هبیرة بن‌ابی‌وهب مخزومی به نجران گریخت «2» و به نجرانیان درباره خطر حمله پیامبر صلی الله علیه و آله به آن‌جا هشدار داد. «3» وی مدّتی در آن‌جا اقامت گزید تا حسان‌بن‌ثابت، شاعر مسلمان، در یک بیت پیامی بدین مضمون برای او فرستاد:
مردمی را که دشمنی با آنان، تو را به زندگی سخت در نجران واداشت، از دست مده «4» و بدین طریق از او خواست تا اسلام آورد. گویی وی پس از دریافت نامه، در همین سال اسلام آورد و در امان پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفت «5» و با اظهار پشیمانی از گذشته، در ضمن اشعاری، انگیزه‌های مخالفت خود را با پیامبر، قساوتِ قلب و پیروی از هوای نفس و شیطان برشمرد. «6» از وی جمله‌هایی هنگام پذیرش اسلام نقل شده که از پشیمانی او حکایت دارد. «7» او پس از مسلمانی، در حوادث بعدی با پیامبر صلی الله علیه و آله بود. «8» پس از آن، اطلاعی از او در دست نیست؛ ولی گویا خلافت عمر را درک کرد. از ابن‌زبعری فرزندی نماند. «9»

ابن‌زبعری در شأن نزول‌

1. در غررالتبیان، ذیل آیه 224 شعراء/ 26: «والشُّعَراءُ یَتَّبِعهُم الْغاوُونَ» آمده است که مقصود از شعرا در آیه، شعرای مشرکان از جمله عبداللّه‌بن‌زبعری است که در وادی‌ها سرگردانند. «10» طبرسی، تمام این شعرا جز یک تن را از قریش دانسته که به گزاف، مدّعی بودند چون محمد صلی الله علیه و آله سخن می‌گویند. «11» (1). همان، ص 257- 258
(2). تاریخ طبری، ج 2، ص 262؛ الاستیعاب، ج 3، ص 36
(3). المغازی، ج 2، ص 747
(4). همان، ص 847- 848؛ الاستیعاب، ج 3، ص 37
(5). الاغانی، ج 15، ص 174؛ الاصابه، ج 4، ص 76
(6). الاستیعاب، ج 3، ص 37
(7). المغازی، ج 2، ص 847- 848
(8). الاستیعاب، ج 3، ص 38
(9). جمهرة انساب العرب، ص 165؛ اسد الغابه، ج 3، ص 240
(10). غرر التبیان، ص 376
(11). مجمع‌البیان، ج 7، ص 325

2. «وکانَ الإِنسنُ أکثرَ شَی‌ءٍ جَدَلًا» . (کهف/ 18، 54) بر پایه قولی، منظور از انسانِ مجادله‌گر، عبداللّه بن زبعری ذکر شده که به مجادله با پیامبر صلی الله علیه و آله برمی‌خاست. «1»
3. چون پیامبر آیات 98- 100 انبیاء/ 21 را بر مشرکان تلاوت کرد که در آن از پرستش غیرخدا نهی و معبودهایشان، هیزم آتش دوزخ خوانده شده‌اند، ابن‌زبعری گفت:
اگر چنین باشد، پس فرشتگان، مسیح و عزیر که معبود ما، نصارا و یهودند، هیزم دوزخ‌اند! پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ بدو گفت: همه آن‌ها (جز خدا) که می‌پسندند معبود واقع شوند، با پرستندگانشان شیطانی‌اند. «2» در مجمع‌البیان، تفصیلِ داستان چنین آمده است: چون آیات 98- 100 انبیاء/ 21 نازل شد، وی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای محمد! آیا گمان نداری که عزیر و عیسی، مردانی صالح و مریم زنی نیکوکار بودند؟ چون پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ مثبت داد، پرسید: اینان‌که به جای خدا پرستیده می‌شوند، آیا در آتش دوزخ‌اند؟ در پاسخ به او، خداوند آیه 101- 102 انبیاء/ 21 را فرود آورد: «إنَّ الّذین سَبَقَت لَهُم مِنّا الحُسنی أُولل- ک عَنها مُبعَدون* لایَسمَعونَ حَسِیسَها و هُم فِی مَا اشْتَهتْ أَنفُسُهمْ خلِدونَ/ همانا کسانی‌که از پیش، وعده نیکو/ بهشت به ایشان داده‌ایم، اینان از آن دوزخ دورشدگانند. آوای آن آتش دوزخ را هم نشنوند، و ایشان در آن‌چه دل‌هایشان بخواهد و آرزو کنند، جاویدانند» . بدین طریق، عیسی، عزیر و مریم و ملائکه که به جای خدا پرستیده می‌شدند، در حالی که خود ناخرسند بودند، مستثنا شدند. «3»
4. قرطبی «4» به نقل از ماوردی، مقصود از «ظالمون» را در آیه 8 فرقان/ 25 ابن‌زبعری دانسته است: «و قالَ الظلِمونَ إِن تَتَّبِعونَ إلّارَجُلًا مَسحُوراً/ و ستم‌کاران گفتند: جز مردی مسحور را پیروی نمی‌کنید» .

منابع‌

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاشتقاق؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ الاغانی؛ البدایة و النهایه؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة انساب‌العرب؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام؛ الطبقات الکبری؛ غررالتبیان فی من‌لم‌یسم فی القرآن؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ المغازی؛ المنمق. (1). مبهمات القرآن، ج 2، ص 167
(2). جامع‌البیان، مج 10، ج 17، ص 126- 127
(3). مجمع‌البیان، ج 7، ص 102- 103
(4