گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
ابوجندل عامری‌

اشاره

ابوجندل عامری: عاصی «1» (عمرو «2» ) بن سهیل بن عمرو از تیره بنی‌عامر «3» از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله
برخی، ابوجندل را با برادرش عبدالله که از بدریّون است، اشتباه گرفته‌اند. «4» او در مکّه اسلام آورد و به وسیله پدرش زندانی شد. «5» با شنیدن خبر ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به حدیبیّه در سال ششم هجری، با غل و زنجیر از زندان گریخت و به مسلمانان پیوست. در این زمان، قرارداد صلح بین پیامبر و سهیل‌بن عمرو (پدر ابوجندل) به نمایندگی از مشرکان، به تازگی بسته شده «6» یا به مراحل پایانی‌اش رسیده بود «7» و سهیل، طبق یکی‌از بندهای آن (بازگرداندن تازه مسلمانان مکّی) بازگرداندن ابوجندل را طلبید و به نقلی، کامل شدن قرارداد را مشروط به آن دانست. «8» پیامبر صلی الله علیه و آله به ابوجندل فرمود: شکیبا باش و پاداشت را از خدا بخواه. خداوند به زودی برای تو و همراهانت گشایش خواهد کرد. ما با این قوم، قرارداد صلح بسته‌ایم. «9» عُمَر ابوجندل را به کشتن پدرش تشویق کرد. ابوجندل پرسید:
چرا تو او را نمی‌کشی؟ گفت: پیامبر مرا از کشتن او و غیر او نهی کرده است. وی با ردّ پیشنهاد عمر گفت: تو برای اطاعت رسول خدا شایسته‌تر از من نیستی. «10»
وعده پیامبر به زودی محقّق شد و ابوجندل دوباره از زندان گریخت و به ابوبصیر و (1). جمهرة انساب العرب، ص 166
(2). انساب الاشراف، ج 11، ص 10
(3). الطبقات، ابن‌خیاط، ص 63
(4). الاستیعاب، ج 4، ص 188؛ الطبقات، ابن‌خیاط، ص 63
(5). الطبقات، ابن سعد، ج 7، ص 284
(6). السیرة النبویه، ج 3، ص 318؛ انساب الاشراف، ج 11، ص 10
(7). المغازی، ج 2، ص 608؛ الاصابه، ج 7، ص 59
(8). المغازی، ج 2، ص 608؛ الاصابه، ج 7، ص 59
(9). المغازی، ج 2، ص 608؛ السیرة النبویه، ج 3، ص 318
(10). المغازی، ج 2، ص 609
اعلام قرآن، ج‌1، ص: 376
دیگر مسلمانان مکّی پیوست که از شکنجه مشرکان مکّه به عیص (منطقه‌ای در اطراف مدینه) رفته بودند و با ناامن کردن راه کاروان‌های تجاری قریش، آنان را به لغو آن بند واداشتند؛ «1» سپس ابوجندل به مدینه آمد و در تمام جنگ‌های پیامبر صلی الله علیه و آله شرکت کرد. «2» پس از رحلت پیامبر، ازنخستین مجاهدانی بود که به شام رفت «3» و در فتح‌یرموک «4» (منطقه‌ای نزدیک شام) و مَرْجُ الصُّفر «5» (محلی نزدیک دمشق) شرکت جست. ابوجندل، با وجود پیشینه نیکو، در اواخر عمر دچار لغزش شد و به همراه دو تن دیگر از مجاهدانِ جبهه شام، شراب خورد و برای توجیه عملش، آیه 93 مائده/ 5 را تأویل کرد «6» .
به دستور عمر، بر او حدّ جاری و پس از آن، دچار بحران روحی شد. «7» عمر در نامه‌ای خطاب به وی، آیه 48 نساء/ 4 و 53 زمر/ 39 را (در موضوع توبه) یادآوری کرد که به توبه «8» او انجامید و سرانجام در سال 18 هجری، در طاعون عمواس (منطقه‌ای نزدیک بیت‌المقدس) که بسیاری از سربازان اسلام را به کام مرگ فرو برد، از دنیا رفت. از او فرزندی باقی نمانده است. «9»

ابوجندل در شأن نزول‌

مفسّران در ذیل سه آیه از ابوجندل یاد کرده‌اند: 1. نحل/ 16، 41- 42: «والّذین هاجَروا فِی اللّهِ مِن بَعدِ ما ظُلِموا لَنُبَوّئَنَّهُم فِی الدُّنیا حَسنَةً و لأجرُ الأخِرَةِ أکبرُ لَو کانُوا یَعلَمون* الّذین صَبَروا و عَلی رَبِّهم یَتَوکَّلُون و کسانی که پس از ستم دیدن، در راه خدا هجرت کردند، در دنیا جای‌گاه خوبی به آن‌ها می‌دهیم و پاداش آخرت بزرگ‌تر است؛ اگر می‌دانستند. آنانند] کسانی که شکیبایی ورزیدند و فقط بر پروردگارشان توکل می‌کنند.» (1). تاریخ طبری، ج 2، ص 125؛ الاستیعاب، ج 4، ص 188
(2). الطبقات، ابن سعد، ج 7، ص 284؛ تاریخ دمشق، ج 25، ص 300
(3). الطبقات، ابن سعد، ج 7، ص 284
(4). تاریخ طبری، ج 2، ص 339
(5). الطبقات، ابن سعد، ج 4، ص 74
(6). الاستیعاب، ج 4، ص 188
(7). همان؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 507- 508
(8). تاریخ طبری، ج 2، ص 507- 508
(9). الطبقات، ابن سعد، ج 7، ص 284؛ تاریخ دمشق، ج 25، ص 299
اعلام قرآن، ج‌1، ص: 377
طبری نقل می‌کند که نزول این دو آیه درباره ابوجندل است؛ «1» هرچند قرطبی پس از نقل شأن نزولِ مذکور، در روایتی به نقل از قتاده می‌نویسد: آیه شامل همه اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله می‌شود که مورد ستم واقع شدند و هجرت کردند. «2»
2. نحل/ 16، 110: «ثُمّ إنّ رَبَّک لِلّذین هاجَروا مِن بَعد ما فُتِنوا ثُمّ جهَدوا و صَبَروا إنّ رَبَّکَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ امّا پروردگار تو به کسانی که پس از شکنجه شدن هجرت کردند؛ سپس جنگیدند و در راه خدا] استقامت ورزیدند، پروردگارت از آن پس آمرزنده و مهربان است و آن‌ها را مشمول رحمت خود خواهد ساخت.»
طبرسی می‌نویسد: گفته شده که این آیه، درباره ابوجندل و گروهی از مسلمانان مکّه نازل شده که بر اثر شکنجه مشرکان، به بعضی از خواسته‌های آن‌ها تن دادند؛ سپس هجرت و جهاد کردند. «3»
3. فتح/ 48، 25: « … وَ لَولا رِجالٌ مُؤمِنونَ وَ نِساءٌ مُؤمِنتٌ لَم‌تَعلَموهم أن تَطَوهم فَتُصِیبَکُم مِنهم مَعَرَّةٌ بِغَیْرِ علمٍ و اگر در مکّه مردان و زنان با ایمانی نمی‌بودند که بدون آگاهی شما در زیر دست و پا از بین می‌رفتند و از این راه عیب و عاری ناآگاهانه به شما می‌رسید، خداوند مانع این جنگ نمی‌شد]» . گفته‌اند: مقصود از «رِجالٌ مُؤمِنونَ» ابوجندل و دیگر مؤمنان ضعیف در میان مشرکان مکّه‌اند که خداوند برای حفظ جان آنان، به مسلمانان اجازه ورود به مکّه نداد و به صلح حدیبیه انجامید. «4»

منابع‌

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ انساب الاشراف؛ تاریخ مدینه دمشق؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة انساب العرب؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام؛ الطبقات الکبری؛ کتاب الطبقات؛ تاریخ خلیفةبن خیاط؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ المغازی. (1). جامع‌البیان، مج 8، ج 14، ص 143
(2). تفسیر قرطبی، ج 10، ص 71
(3