ابوجهل
اشاره
ابوجهل: ابوالحکم، عمروبن هشامبن مغیره» از بزرگان مکّه و از دشمنان سرسخت پیامبر «2» وی از قبیله بنی مخزوم و به ابوجهل مشهور بود و در انتساب به مادرش، ابنالحنظلیه «3» نامیده شده است. اطلاعات ما اززمان ولادت و زندگی او پیش از ظهور اسلام، چندان نیست. بعضی او را همسن پیامبر صلی الله علیه و آله «4» و برخی، هنگام ورود به دارالندوه (سال 584 م)، 30 ساله دانستهاند «5» که بدین ترتیب سن وی، از حضرت بیشتر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهماننواز مکّه به شمار میرفت تا آنجا که قریش، مرگ او را برای خود تاریخ قرار داد. «6»
زیرکی، دانایی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف سنّت عرب جاهلی که عضویّت در دارالندوه، برای غیر بنیقصی را مشروط به 40 سالگی کرده بود، «7» در نوجوانی که هنوز موی بر صورتش نروییده بود، «8» یا نزدیک 30 سالگی، «9» عضو آن شورا شود و در تصمیمگیریهای سران، طرف مشورت قرار گیرد. «10» او از بازرگانان ثروتمند و (1). المحبر، ص 139
(2). المغازی، ج 2، ص 491
(3). السیرة النبویه، ج 2، ص 623
(4). دائرةالمعارف الاسلامیه، ج 1، ص 322
(5). دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 305
(6). المحبر، ص 139
(7). اخبار مکه، ج 2، ص 253
(8). عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 230
(9). الاشتقاق، ص 155
(10). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 37؛ الاشتقاق، ص 155
اعلام قرآن، ج1، ص: 380
اشراف مکّه بود «1» که چون دیگر همردیفان خویش، برای دستیابی به ریاست کعبه و در پی آن، ریاستمکّه، با بنیهاشم نزاع داشت و نبوّت را نیز بر همین اساس تحلیل میکرد. «2» او میگفت: ما و فرزندان عبد مناف در شَرَف و بزرگی به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند از ما پیامبری است که بر او وحی میشود! این را دیگر نفهمیدیم. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد. «3»
ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر و مسلمانانبود. تلاش و رفتار خشمگینانه و کینه توزانه وی با آنان، در شکنجه تازه مسلمانانی چون یاسر و سمیّه «4» که به قتل این زن و شوهر انجامید، «5» تهمت و افترا به آنان، «6» جلوگیری از استماع قرآن، «7» و برقراری رابطه دیگران با پیامبر، «8» کوشش برای انعقاد پیمان صحیفه بر یاری نرساندن به پیامبر صلی الله علیه و آله و کوشش بر عدم نقض آن، «9» طرّاحی قتل پیامبر، «10» به راه انداختن جنگ بدر «11» و … آشکار است. ابوجهل وقتی شنید که عیّاشبن ابیربیعه (برادر مادریاش) به اسلام گرویده، هر شیوهای را برای بازگرداندن او به کارگرفت «12» و هنگامی که اندک ملایمت ولیدبنمغیره را (1). جامعالبیان، مج 11، ج 20، ص 119
(2). جامعالبیان، مج 5، ج 7، ص 240
(3). السیر و المغازی، ص 210
(4). التعریف، ص 172
(5). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 28
(6). التعریف، ص 172
(7). تفسیر قرطبی، ج 15، ص 236
(8). اسبابالنزول، ص 381؛ مجمعالبیان، ج 10، ص 584
(9). السیر و المغازی، ص 161 و 166
(10). السیرة النبویه، ج 2، ص 480؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 826
(11). الطبقات، ج 2، ص 9؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 45
(12). السیرة النبویه، ج 2، ص 474
اعلام قرآن، ج1، ص: 381
به پیامبر دریافت، وی را با حیله بر آن داشت که کلام خداوند را سحر بخواند. «1» آیات 24- 25 مدثر/ 74: «فقال إن هذا إلّاسِحرٌ یُؤثَر* إن هذا إلّاقَولُ البَشرِ» بیانگر این واقعه است. «2» او برای تضعیف پیامبر و اسلام از هر راهی استفاده میکرد. وقتی آیاتِ «و ما أدرل- کَ ما سَقَرُ* لاتُبقی وَ لاتَذَرُ* لوّاحةٌ لِلبَشرِ* عَلَیها تِسعَةَ عَشَرَ» (مدثر/ 74، 27- 30) را شنید، به قرشیان گفت: آیا هر 10 تن از شما، از غلبه بر یک نفر از گماشتههای آتش ناتواناند؛ در حالی که شمار شما بیشتر است؟ رفیق شما/ پیامبر] خبر میدهد که جهنم 19 گماشته دارد. «3»
اصرار بیش از حد و جاهلانه او بر مخالفت با پیامبر و اسلام، حتّی موجب خشم دیگر سران مکّه شد «4» و از سوی پیامبر به (ابوجهل) ملقّب گردید. «5» وی، در سال دوم هجری، در جنگ بدر که خود فرماندهی سپاه شرک را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان، در چاه (قلیب) بدر مدفون شد. «6» او پسر و دختری داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نیافت «7» و ابترماند. عکرمه (فرزند او) پس از فتح مکّه مسلمان شد، و پیامبر برای اینکه مسلمانی آزرده نشود، مسلمانان را از سبّ ابوجهل منع فرمود. «8»
ابوجهل درشأن نزول
مفسّران، درذیل آیات فراوانی از ابوجهل نام بردهاند که بخشی از آنها چنین است:
1. «أَرَءَیتَ الَّذِی یَنهی عَبداً إذا صَلّی أَرَءَیتَ إن کانَ علی الهُدی أو أَمَر بِالتَّقوی أَرَءَیتَ إن کذَّبَ و تَوَلّی ألَم یَعلم بِأَنَاللّهَ یَری آیا کسی که بندهای را چون به نماز (1). مجمعالبیان، ج 10، ص 584
(2). اسباب النزول، ص 381- 382
(3). جامعالبیان، مج 14، ج 29، ص 199؛ مجمعالبیان، ج 10، ص 586
(4). السیر و المغازی، ص 166
(5). الاشتقاق، ص 147؛ انساب الاشراف ج 1، ص 141
(6). جامعالبیان، مج 5، ج 7، ص 240
(7). جمهرة انساب العرب، ص 145
(8). العقدالفرید، ج 2، ص 386
اعلام قرآن، ج1، ص: 382
برمیخیزد، باز میدارد، نگریستهای؟ آیا اندیشیدهای که اگر پیامبر و پیرو او] بر طریق هدایت باشد یا به پرهیزکاری امر کند، برحق است؟ آیااندیشیدهای که اگر انکار کند و روی برتابد، فقط خود را نابود میسازد؟ آیا نمیداند که همانا خداوند همه چیز را میبیند؟» (علق/ 96، 9- 14) گفته شده که ابوجهل سوگند یاد کرد اگر پیامبر را به نماز ببیند، گردنش را بزند «1» یا سرش را بر صخرهای بکوبد، «2» و درصدد عمل به سوگند خود بود که اعجاز الهی با نزول آیات پیشین جلو او را گرفت. «3» خداوند، در آیات 15- 19 علق/ 96 ابوجهل را به آتش دوزخ وعید داده، پیامبر را از پیروی او برحذر میدارد «4» :
هرگز، اگر از آن کار] دست برندارد، موی پیشانی او را به سختی بگیریم. موی پیشانی دروغگوی خطاپیشه را؛ پس مذبوحانه همه انجمنش را به کمک بخواند. ما نیز آتشبانان دوزخ را فرا خوانیم. هرگز، از او پیروی مکن و بر خدا] سجده بَر و تقرّب جوی. در آیه 24 انسان/ 76 نیز خداوند، پیامبر را از افرادی برحذر میدارد که گفته شده:
مقصود، ابوجهل است. «5»
2. نام ابوجهل در ذیل آیه «لایَصلها إلّاالأَشقَی* الَّذی کَذَّبَ وَ تَوَلّی (لیل 92/ 15- 16) آمده است که «جز شقاوتْ پیشه وارد آن نشود، همان کسی که حق را انکار کرد و روی برتافت» . «6»
3. ابوجهل در ذیل آیه 3 کوثر/ 108 از مصادیق ابتر دانسته شده «7» که خداوند، به جهت آزارهایش، او را ابتر خوانده بود؛ گرچه قولمشهور، نزول سوره درباره عاصبن وائل است. «8»
4. برخی مفسّران، آیات نخستین سوره ماعون/ 107 را در شأن ابوجهل و کافران قریشدانستهاند «9» : «أرَءَیتَ الّذی یُکذّبُ بِالدّینِ* فذلکَ الَّذی یَدعُّ الیَتیمَ* و لایَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکینَ آیا کسی را دیدهای که روز جزا را انکار میکند؟ این همان کسی است که یتیم را میراند و بر اطعام بینوا، ترغیب نمیکند» . (1). جامعالبیان، مج 15، ج 30، ص 321
(2). همان، مج 12، ج 22، ص 183
(3). مجمعالبیان، ج 8، ص 649
(4). همان، ج 10، ص 782- 783
(5). جامعالبیان، مج 14، ج 29، ص 277
(6). الکشاف، ج 4، ص 764
(7). تفسیر قرطبی، ج 20، ص 151
(8). التعریف، ص 393
(9). تفسیر قمی، ج 2، ص 483
اعلام قرآن، ج1، ص: 383
5. «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّی و لکِن کَذّبَ و تَوَلّی ثُمَّ ذَهَبَ إلی أهلِه یَتَمطّی أولی لَکَ فَأولی ثُمَّ أولی لَکَ فَأولی مدّعی نه حق را] تصدیق کرد و نه نمازگزارد؛ بلکه دروغ انگاشت و رویگرداند؛ سپس تبختر کنان به سوی خانوادهاش رفت. وای بر تو! باز هم وای بر تو! سپس وای بر تو! و باز هم وای بر تو!» (قیامت/ 75، 31-/ 35) گفته شده که این آیات، درباره ابوجهل است «1»
6. قرطبی در ذیل آیات 44- 45 قمر/ 54 از ابوجهل یاد میکند که در روز بدر، با اسب خویش تاخت؛ به جلو سپاه آمد و گفت: ما امروز از محمد و اصحاب او انتقام میگیریم و خداوند این آیه را نازل فرمود: «ام یقولون نَحنُ جَمیعٌ مُنتَصِرٌ* سَیُهزَم الجَمعُ و یُولّون الدُّبُر» ؛ «2»
گرچه مکّی بودن سوره قمر، سخن پیشین را تضعیف میکند. از سعد بن ابی وقّاص نقل شده: من تأویل آیه را نمیدانستم تا اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله در روز بدر آن را در مقابل مشرکان قرائت کرد. وی از قول ابن عبّاس آورده که بین نزول آیه و واقعه بدر، 7 سال فاصله بوده است. «3»
7. آیات 8- 9 یس/ 36: «إنّا جَعَلنا فی أعنقِهم أغللًا فَهی إلی الأَذقان فَهُم مُقمَحون* وَ جَعلنا مِن بَینِ أیدیهم سَدّاً وَ مِن خَلفِهم سَدّاً فَأغشَینهم فَهُم لایُبصِرونَ ما در گردنهایشان غلهایی نهادیم که تا چانهها است؛ به طوری که سرهایشان بالا مانده است و از پیش رویشان و از پشت سرشان دیواری نهادهایم و بر دیدگان آنان پردهای افکندهایم؛ از اینرو هیچ نمیبینند» ، به اعتقاد برخی مفسّران، درباره تصمیم ابوجهل به قتل پیامبر هنگام نماز، خداوند بدینگونه وی را ناکام ساخت. «4» فخررازی بر آن است که معنای این آیه و آیه بعدی، بازداشتن ایشان از اهتدا (راهیابی) به وسیله خداوند است. «5»
ابوالفتوح رازی مینویسد: کنایت است و عبارت به طریق مبالغه از جهل وعناد و نفور ایشان از ایمان، تا پنداری که ممنوعاند از آن، به غل و قید که به هیچ وجه تن در نمیدهند و (1). جامع البیان، مج 14، ج 29، ص 247
(2)
(3) 2 و. تفسیر قرطبی، ج 17، ص 95
(4). جامعالبیان، مج 12، ج 22، ص 183؛ مجمعالبیان، ج 8، ص 649- 650
(5). التفسیر الکبیر، ج 26، ص 45
اعلام قرآن، ج1، ص: 384
اختیار نمیکنند. «1»
8. در ذیل آیه 55 فرقان/ 25: «وَ کانَ الکافِرُ علی رَبّه ظَهیراً» آوردهاند که مقصود از کافر، ابوجهل است که با پشتوانه شیطان، پروردگار خویش را مخالفت میکند. «2»
9. ابوجهل، به مسلمانانی که از پیامبر صلی الله علیه و آله پیروی میکردند، تهمت زده، میگفت: آنان از مرد جادو شدهای پیروی میکنند که آیه 8 فرقان/ 25 بدان اشاره دارد. «3» نام ابوجهل جزو یکی از 17 تن مقتسم «4» (کسانی که در موسم حج راههای مکه را تقسیم کرده و بر ضدّ پیامبر تبلیغ میکردهاند) آمده که خداوند در سوره حجر/ 15، 90 به آنان اشاره دارد: «کَما أنزَلنا عَلی المُقتَسِمین» .
10. ابوالفتوح، در ذیل آیه 20 فرقان/ 25، از مقاتل نقل کرده که آیه درباره ابوجهل و چند تن دیگر که به تحقیر ابوذر و برخی مؤمنان پرداخته بودند، نازل شده است: «5» «و جَعَلنا بَعضَکم لِبعضٍ فِتنةً أتَصبِرونَ و کانَ ربُّکَ بَصیراً و بعضی از شما را آزمون بعض دیگر ساختهایم. آیا شکیبایی میورزید؟ و پروردگار تو همواره بینا است» .
11. همو از مقاتل مینویسد «6» : چون ابوجهل و نضربن حارث، عبادتهای رسول و جدّیت او را دیدند، گفتند: تو خود را به مشقّت میاندازی. در دین ما، اینهمه رنج نیست و خدای تعالی این آیات را فرو فرستاد: «طه* ما أنزَلنا عَلیکَ القُرءَان لِتَشقی. (طه/ 20، 1- 2) (1). روضالجنان، ج 16، ص 136
(2). جامعالبیان، مج 11، ج 19، ص 35
(3). التعریف ص 227
(4). المحبر، ص 20
(5). روض الجنان، ج 14، ص 205
(6). همان، ج 13، ص 130
اعلام قرآن، ج1، ص: 385
12. «أفَمن وَعَدنه وعداً حَسَناً فَهو لقیه، کَمن متَّعنه مَتعَ الحیوةِ الدُّنیا ثُمّ هو یَومَ القیمةِ مِنالمُحضَرینَ/ آیا کسی که به او وعدهای نیکو دادیم و او به آن خواهد رسید، مانند کسی است که به بهره زندگانی دنیا بهرهمندش ساختهایم؛ سپس او در روز قیامت، از حاضر شدگان در صحنه عذاب است؟» (قصص/ 28، 61) با همه اختلافی که در شأن نزول آیه وجود دارد، نام ابوجهل، به صورت مصداق «من متّعنه» ، برجستهتر است. «1»
13. ابوجهل با شنیدن شجره ملعونه در قرآن (اسراء/ 17، 60) که به گفته مفسّران، درخت زقّوم است، به طعنه میگفت: چگونه ممکن است درختی در آتش باشد، با اینکه آتش آن را میسوزاند؟ و نیز میگفت: رفیق شما پیامبر] میگوید: آتش جهنم سنگ را میسوزاند و آتشگیره آن را مردم و سنگ میداند: «وَقودُها النّاسُ و الحِجارَةُ» .
(بقره/ 2، 24) «2» خداوند در آیه 60 اسراء/ 17 میفرماید: آن را آزمونی برای مردم قرار دادهایم و در آیات 64- 65 صافات/ 38 میفرماید: آن درختی است که از ژرفای دوزخ برمیآید و میوهاش گویی سرهای شیاطین است: «إنّهǠشَجَرةٌ تَخرُجُ فِی أصلِالجَحیمِ* طَلعُها کأنَّه رُءُوسُ الشَّیطینِ» و آن، غذای گناهکاران است: «إنّ شَجرتَ الزَّقُّومِ* طَعامُ الأَثیمِ* کَالمُهلِ یَغلی فِی البُطون* کَغَلیِ الحَمیمِ/ همانا درخت زقوم، خوراک گناهکاران است که مانند فلز گداخته در شکمها میجوشد؛ چون جوشیدن آب گرم» .
(دخان/ 44، 43- 46)
14. اسراء/ 17، 73: «و إن کادُوا لَیَفتِنونَک عَن الَّذی أوحَینا إلیکَ لِتَفتَرِی عَلینا غَیرَه و إذاً لاتَّخذوکَ خَلیلًا» . سیوطی از قول ابنعبّاس آورده است که ابوجهل، امیّة بنخلف و دیگر سران قریش نزد پیامبر آمده، گفتند: خدایان ما را بپذیر تا در آیینت درآییم. «3»
گویا پیامبر از جدایی قوم خویش نگران بود و اسلام آوردن آنان را دوست میداشت که آیه پیشین و دو آیه دیگر نازل شد و حضرت را از گرایش به آنان برحذر داشت: «و لَولا أن ثَبَّتنکَ لَقد کِدتَّ تَرکَنُ إلیهم شَیئاً قَلیلًا/ و بسا نزدیک بود تو را از آنچه بر تو وحی میکنیم، به حیله غافل کنند تا غیر از آن را بر ما بربندی و آنگاه بیگمان تو را دوست گیرند و اگر گامت را استوار نداشته بودیم، چه بسا نزدیک بود اندک گرایشی به آنان بیابی» .
(اسراء/ 17، 74)
15. «و قالوا لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی تَفجُر لَنا مِن الأرضِ یَنبوعاً* أو تُسقِطَ السَّماءَ (1). جامعالبیان، مج 11، ج 19، ص 119- 120؛ مجمعالبیان، ج 7، ص 408
(2). جامعالبیان، مج 9، ج 15، ص 143
(3). الدرالمنثور، ج 5، ص 318
اعلام قرآن، ج1، ص: 386
کَما زَعمتَ عَلینا کِسَفاً أو تَأتی بِاللّهِ والمَلئِکةِ قَبیلًا* أو یَکونُ لَکَ بَیتٌ مَن زُخرُفٍ أو تَرقی فیالسَّماءِ و لَن نُؤمِنَ لِرُقیّکَ حتّی تُنزّلَ عَلینا کتباً نَقرؤه قُل سُبحانَ ربّی هَل کُنتُ إلّا بَشراً رَسولًا» . (اسراء/ 17، 90- 92- 93) واحدی از ابنعبّاس نقل میکند که ابوجهل و سران قریش بر آن شدند تا با پیامبر مجادله کنند و از او خواستند تا از کارهایش دست بردارد. وقتی پافشاری پیامبر را دیدند، تقاضاهای دیگری را مطرح کردند که این آیات، بیانگر آن است «1» : و گفتند: هرگز به تو ایمان نمیآوریم، مگر آنکه برای ما از زمین چشمهای بجوشانی یا باغیاز خرما و انگور داشته باشی و در میانش، جویباران را جاری سازی یا پارههایی از آسمان را چنانکه گمان داری بر سر] ما بیندازی یا خدا و فرشتگان را رویاروی ما بیاوری یا تو را خانهای از زر و زیور باشد، و بالا رفتنت را باور نکنیم، مگر آنکه کتابی برای ما فرود آوری که بخوانیمش. بگو پاک و منزه است پروردگارم. آیا من جز بشری هستم که پیامبرم؟
16. به نقلی، ابوجهل یکی از مسخرهکنندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان به شمار آمده «2» که خداوند درباره آنان آیه 95 حجر/ 15 را نازل فرمود: «إنّا کفینک المستهزءین» ؛ هرچند در دیگر تفاسیر، ذیل این آیه نامی از او به میان نیامده است.
17. «و مِنهم من یَستَمِعُ إلیکَ و جَعَلنا عَلی قُلوبهم أکِنّةً أن یَفقَهوه و فی ءَاذَانهم وَقراً و إن یَروا کُلَّ ءایةٍ لایؤمِنوا بِها حَتّی إذا جاءُوکَ یُجدِلونَک، یَقولُ الَّذین کَفروا إن هذا إلّا أسطیرالأوَّلین» . (انعام/ 6، 25) گفتهاند: این آیه، در شأن ابوجهل و دیگر سران مشرک نازل شده که گرد هم آمده تا در باب سخنان پیامبر گفتوگو کنند. ابوسفیان گفت: من بعضی از گفتههای او را حق میدانم؛ امّا ابوجهل از او خواست که هرگز به آن اقرار نکند، و در روایت دیگری است که گفت: مرگ برای ما، از اقرار به آن آسانتر است و این آیه نازل شد. «3»
18. از سدّی نقل شده که اخنسبنشریق در خلوت از ابوجهل درباره پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید (1). اسباب النزول، ص 246- 247
(2). التعریف، ص 163
(3). تفسیر بغوی، ج 1، ص 91
اعلام قرآن، ج1، ص: 387
و او گفت: به خدا سوگند! محمد صادق است و هرگز دروغ نگفته؛ امّا هنگامی که بنی قصی پرچم مکّهرا به دست گرفتند؛ پردهدار کعبه شدند؛ سقایت حاجیان به دستشان افتاد و سپس نبوّت! دیگر چه چیزی برای تیرههای قریش میماند؟ «1» و این آیه در شأن آنان نازل شد: «فإنّهم لایُکذّبونکَ و لکنّ الظلِمینَ بایتِ اللّهِ یَجحَدونَ» . (انعام/ 6، 33) طبری از ابنکعب نقل کرده که ابوجهل به پیامبر گفت: ما تو را تکذیب نکرده؛ بلکه آنچه را آوردهای، تکذیب میکنیم و خداوند این آیه را فرود آورد. «2»
19. روزی ابوجهل، به آزار پیامبر پرداخت و حمزه به حمایت از حضرت، خشمگینانه ضربتی بر او وارد ساخت. گفته شده «3» که آیه 122 انعام/ 6 در این باره نازل شد: «أو مَن کانَ مَیتاً فأحیَینه و جَعَلنا لَه نوراً یَمشی بِه فِیالنّاسِ کَمَن مَثَلهُ فِی الظُّلُمت لَیسَ بِخارجٍ مِنها کذ لک زُیّنَ لِلکفرینَ ما کانوا یَعمَلون» . طبری اقوالی را در تفسیر آیهبرمیشمرد؛ امّا در اینکه مقصود از «کَمَن مَثَلهُ فیالظُّلمت» ابوجهل است، تردید نمیکند. «4»
20. در ذیل آیه 124 انعام/ 6: «و إذا جاءتهُم ءایةٌ قالوا لننؤمنَ حَتّی نُؤتی مِثلَ ما أُوتِیَ رُسُل اللّهِ اللّه أَعلمُ حیثُ یَجعلُ رِسالَتَه» آمده است «5» : ابوجهل گفت: سوگند به خدا! به او راضی نشده، هرگز از وی پیروی نمیکنیم، جز اینکه بر ما نیز چون او وحی بیاید که آیه نازل شد: و چون آنان را نشانهای بیاید، گویند هرگز ایمان نمیآوریم، مگر آنکه مانند آنچه به پیامبران الهی داده شده، به ما نیز داده شود. بگو خداوند، بهتر میداند که رسالت خویش را کجا قرار دهد.
21. «و قالَ الّذین کَفروا لا تَسمَعوا لِهذَا القُرءانِ وَالغَوا فیه لَعلّکم تَغلِبون» .
(فصلت/ 41، 26) از ابنعبّاس روایت شده که ابوجهل میگفت: هرگاه محمد قرآن میخوانَد، هیاهو کنید و فریاد بکشید تا آشکار نشود چه میگوید، و آیه پیشین نازل شد؛ «6» (1)
(2) 1 و. جامعالبیان، مج 5، ج 7، ص 240
(3). مجمعالبیان، ج 4، ص 555
(4). جامعالبیان، مج 5، ج 8، ص 30
(5). تفسیر قرطبی، ج 7، ص 53
(6). همان، ج 15، ص 232
اعلام قرآن، ج1، ص: 388
گرچه ابوجهل خود نمیتوانست از شنیدن قرآن دوری کند. «1»
22. ابوجهل، همچنین از مصادیق «أفَمَن یُلقی فِیالنّارِ» «2»
(فصلت/ 41، 40) و نیز مصداقی از «لکُلّ أفّاکٍ» (جاثیه/ 45، 7) «3» و در ذیل آیه 10 قلم/ 68، یکی از افراد «حَلّافٍ مَهینٍ» شمرده «4» و از مصادیق «أفَمَن یَمشِی مُکِبّاً علی وَجهِه/ آیا کسی که به رو درافتاده، نگونسار میرود … » (ملک/ 67، 22) تلقّی شده است. «5»
23. برخی، آیه 6 بقره/ 2: «إنّ الّذین کَفروا سَواءٌ عَلیهم ءَأَنذَرتَهم أَم لمتُنذِرهم لایُؤمِنون» را در شأن ابوجهل و «6» بعضی نیز آن را درباره او و خانوادهاش میدانند. «7»
24. و نیز آیه «زُیّن لِلَّذینَ کَفروا الحَیوةُ الدُّنیا و یَسخَرونَ مِنالّذین ءَامَنوا وَ الّذین اتَّقوا فَوقَهم یَومَ القیمَة واللّهُ یَرزقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ/ زندگانی دنیا برای کافران آراسته شده و مؤمنان را ریشخند میکنند؛ حال آنکه پرهیزکاران در روز قیامت ازآنان بالاترند و خداوند هرکس را بخواهد، بیشمار روزی میدهد» (بقره/ 2، 212) را درباره ابوجهل و دیگر بزرگان قریش میداند که از نعمتهای دنیایی بهرهمند بودند و مؤمنان فقیر را ریشخند میکردند. «8»
25. طبری، از ابنعبّاس نقل کرده که وقتی ابوطالب در بستر بیماری بود، ابوجهل با گروهی به بالین او رفته، از پیامبر بدو شکایت بردند «9» که پسر برادرت را از ما بازدار (1). السیر و المغازی، ص 189؛ السیرة النبویه، ج 1، ص 315
(2). مجمعالبیان، ج 9، ص 22؛ الدرالمنثور، ج 7، ص 330
(3). غررالتبیان، ص 474
(4). روح المعانی، مج 16، ج 29، ص 47
(5). تفسیر قرطبی، ج 18، ص 143
(6). مجمعالبیان، ج 1، ص 128
(7). اسباب النزول، ص 26
(8). مجمعالبیان، ج 2، ص 540
(9). جامعالبیان، مج 12، ج 23، ص 149
اعلام قرآن، ج1، ص: 389
و گرنه او را خواهیم کشت. «1» پیامبر صلی الله علیه و آله که حضور داشت، فرمود: اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم بگذارید، دست از رسالت خویش برنمیدارم. «2»
ابوطالب با شنیدن این سخن، حمایت خویش را به طور رسمی از پیامبر اعلام داشت و بدین طریق، ابوجهل را درهم شکست. «3» پافشاری پیامبر، بر باورهای خویش و ابراز توحید، آنان را سخت شگفتزده، سرخورده وناامید ساخت. آیات 5- 7 ص/ 38 در این باره نازل شد: «أجَعَل الألِهةَ إلهاً وحِداً إِنّ هذا لَشَیءٌ عُجابٌ* وَانطَلَق الملأُ مِنهُم أَنِ امشوا وَ اصبِروا علی ءَالِهَتِکم إنَّ هذا لَشیءٌ یُرادُ* ما سَمِعنا بِهذا فِیالملّةِ الأخِرةِ إن هذا إلّااختِلق آیا همه خدایان را خدای یگانه ساخت؟ این امر عجیبی است، و بزرگان ایشان به راه خود رفتند و گفتند: بروید و بر عبادت خدایان خود پایدار باشید که این امر، مطلوب است. ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیدهایم. این جز از خود بر ساختن نیست» . «4»
26. «و إذ یَمکُر بِک الَّذین کَفروا لِیُثبِتوکَ أو یَقتلوکَ أو یُخرِجوکَ وَ یمکُرونَ و یَمکُرُ اللّهُ و اللّهُ خَیرُ المکِرینَ و به یادآر که کافران در حق تو بداندیشی میکردند تا تو را در بند کشند یا بکشند یا آواره کنند و آنان مکر میورزند و خداوند هم مکر میورزد و خداوند بهترین مکر ورزان است» . (انفال/ 8، 30)
ابوجهل، مانند دیگر سران مشرک، هنگام آگاهی از تصمیم هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله به یثرب (مدینه) برآشفت و در طرح توطئهای بر ضدّ حضرت در دارالندوه، شرکت و پیشنهاد قتل وی را مطرح کرد. «5» ابنسعد میگوید: هر کس نظری داد تا به ابوجهل رسید. وی گفت: از هر قبیلهای جوانی برگزینیم تا با شمشیر برهنه، بر محمد هجوم آورند تا بنی عبدمناف، قاتل را نشناخته، توانایی انتقام نداشته باشند «6» و به پذیرش خون بهایی بسنده کنند. این پیشنهاد پذیرفته شد و اگر خبر جبرئیل به پیامبر و خوابیدن علی علیه السلام برجای او در (1). روضالجنان، ج 7، ص 409
(2). مجمع البیان، ج 8، ص 727
(3). الطبقات، ج 1، ص 159
(4). مجمع البیان، ج 8، ص 727
(5). جامع البیان، مج 6، ج 9، ص 300.
(6). الطبقات، ج 1، ص 176
اعلام قرآن، ج1، ص: 390
لیلةالمبیت نمیبود، تصمیم قریش عملی میشد. «1» مفسّران، آیه پیشین را در باب همین توطئه میدانندکه ابوجهل در آن نقشی فعّال داشت. «2»
برخی آیه 32 انفال/ 8 را نیز درباره ابوجهل دانستهاند: «و چنین بود که میگفتند: بار خدایا! اگر این حقّ است و از سوی تو است، بر ما از آسمان سنگ ببار یا عذاب دردناکی بر سر ما بیاور … » . «3»
27. بغوی در ذیل آیه 19 رعد/ 13: «أَفَمن یَعلمُ أنّما أُنزِلَ إلیکَ مِن رَبّکَ الحَقُّ کَمَن هُو أعمی إنّما یَتذَکّرُ أولوا الألببِ» آورده که ابوجهل، مصداق «کَمَن هو أعمی است.
28. «کذ لکَ أرسلنکَ فی أمّةٍ قَد خَلَت مِن قَبلِها أُممٌ لِتَتلُوَا عَلیهِمُ الّذی أوحَینا إلیکَ و هم یَکفُرونَبِالرّحمنِ قُل هوَ رَبّی لا إله إلّاهوَ عَلیهِ تَوکّلتُ و إلیه مَتاب» . (رعد/ 13، 30) بغوی، در سبب نزول آیه آورده «4» که ابوجهل، پیامبر را در حجر دید که میگوید: یا اللّه یا رحمن. نزد مشرکان آمد و گفت: محمد دو خدا را میخواند: یکی اللّه و دیگری رحمن، و ما جز رحمان یمامه که گویا نام شخصی یا معبودی بوده است، رحمان دیگری را نمیشناسیم. آیه نازل شد که بدینسان تو را در بین امّتی فرستادیم که پیش از آنها امّتهایی آمده و رفته بودند تا آنچه بر تو وحی کردهایم، بر آنان بخوانی؛ حال آنکه بر خدای رحمان کفر و انکار میورزند. بگو: او پرودگار من است؛ خدایی جز او نیست؛ بر او توکل کرده، بازگشت من به سوی او است.
29. در تفسیر قمی، ذکر شده که آیه 8 حج/ 22: «و مِنَالنّاسِ مَن یُجدِلُ فی اللّهِ بِغیرِ عِلمٍ و لاهدًی ولاکتبٍ مُنیر» در شأن ابوجهل نازل شده است. «5»
30. مفسّران، ابوجهل را یکی از پیشوایان کفر دانسته که در آیه 12 توبه/ 9، مسلمانان به ستیز با آنان مأمور شدهاند: «6» «فقتلوا أئِمّةَ الکُفرِ إنَّهم لا أیمنلَهُم لَعلَّهم یَنتَهون» .
31. ابوجهل، خداوند را در روز بدر به داوری خواند، آیه 19 انفال/ 8 نازل شد: «7» «اگر (1). جامع البیان، مج 6، ج 9، ص 300
(2). مجمع البیان، ج 4، ص 826
(3). همان، ص 828
(4). تفسیر بغوی، ج 3، ص 19.
(5). تفسیر قمی، ج 2، ص 79
(6). جامع البیان، مج 6، ج 10، ص 113؛ مجمع البیان، ج 5، ص 17
(7). جامع البیان، مج 6، ج 9، ص 274
اعلام قرآن، ج1، ص: 391
از خداوند داوری میخواستید، نتیجه داوری او برایتان پیش آمد، و اگر باز ایستید، برایتان بهتر است» . طبرسی در ذیل این آیه از قول ابیحمزه آورده که ابوجهل در روز بدر گفت: پروردگارا! دین ما قدیم و دین محمد جدید است؛ پس هر یک از آنان نزد تو محبوبتر و رضایت بخشتر است، اهل آن را یاری کن! «1»
32. ابوجهل، مشرکان را برضدّ پیامبر صلی الله علیه و آله تحریک کرده، میگفت: محمد، در یثرب فرود آمده؛ پیشقراولان خویش را فرستاده و میخواهد اموالتان را بگیرد؛ بپرهیزید از اینکه دنبالهرو او باشید یا به او نزدیک شوید. به خدا سوگند! با او ساحرانی است که هرگز ندیدهام و هیچ یک از اصحاب وی را مشاهده نکردهام، جز این که با شیاطین همراه بود! «2» او با این سخنان، آتش جنگ بدر را شعلهور ساخت و بخشی از مخارج آن را بر عهده گرفت. خداوند در این زمینه میفرماید: «إنّ الَّذینَ کَفروا یُنفِقونَ أمولهُم لیَصدّوا عَن سَبیلِ اللّهِ فَسَیُنفِقونَها ثمَّ تکونُ عَلَیهِمحسرَةً ثمَیُغلَبون وَالّذینکفَرواإلی جَهنَّم یُحشَرون کافران، اموالشان را برای بازداشتن از راه خدا خرجمیکنند. به زودی، خرجش خواهند کرد؛ آنگاه مایه حسرت آنان میشود و سرانجام، مغلوب میگردند و کافران را در جهنم گرد میآورند» . (انفال/ 8، 36) واحدی، از کلبی نقل میکند که آیه، درباره 12 تن از اطعام کنندگان روز بدر نازل شد که یکی از آنان ابوجهل بود؛ «3» همو که 10 شتر خویش را در آن واقعه نحر کرد. «4»
ابوجهل، در همین جنگ کشته و آیه 50 انفال/ 8 درباره او و دیگر کشتگان بدر نازل شد: «وَلَو تَری إذ یَتوَفَّی الّذینَ کَفروا المَلئکةُ یَضرِبونَ وجوهَهم و أدبرَهم و ذوقوا عَذابَ الحَریقِ/ اگر بدانی آنگاه که فرشتگان جان کافران را میگیرند وبرچهرهها و پشتهایشان میکوبند و میگویند: عذاب آتش را بچشید» . «5» (1). مجمع البیان ج 4، ص 816
(2). تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 211
(3). اسباب النزول، ص 195
(4). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 45
(5). جامعالبیان، مج 6، ج 10، ص 30؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 846
منابع
اخبار مکه؛ اسباب النزول، واحدی؛ الاشتقاق؛ انساب الاشراف؛ تاریخ الیعقوبی؛ التعریف و الاعلام؛ تفسیرالقرآن العظیم، ابنکثیر؛ تفسیرالقمی؛ التفسیرالکبیر؛ جامعالبیان عن تأویل آیالقرآن؛ الجامع لاحکامالقرآن، قرطبی؛ جمهرة انسابالعرب؛ دائرةالمعارف الاسلامیه؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روضالجنان و روحالجنان؛ السیر و المغازی؛ السیرة النبویه، ابنهشام؛ العقدالفرید؛ عیون الاخبار؛ غررالتبیان فی من لمیسم فیالقرآن؛ الطبقات الکبری؛ الکشاف؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ معالمالتنزیل فی التفسیر و التأویل، بغوی؛ المغازی؛ المنمق فی اخبار قریش.
اب