گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
ابودجانه‌


اشاره

ابودجانه انصاری: سمّاک‌بن‌خَرَشه (سمّاک‌بن اوس بن‌خرشه) بن‌لوذان بن‌عبدود بن‌ثعلبه خزرجی انصاری صحابی باوفای پیامبر صلی الله علیه و آله
ابودجانه از قبیله خزرج و طایفه بنی‌ساعده بود. «1» در پیمان مؤاخات، پیامبر صلی الله علیه و آله او را برادر عتبةبن غزوان قرار داد. «2» وی در جنگ احد حضور داشت و ثبات قدم و دفاعش از رسول خدا در آن روز، مشهور است. «3» در غزوه خیبر نیز شرکت‌داشته و حارثِ یهودی از شجاعان دشمن و چند تن دیگر را کشته است. «4» به نقلی دیگر، وی در آن نبرد به فرماندهی امام علی علیه السلام تعدادی از جنگ‌جویان و قهرمانان دشمن را کشته و سرهایشان را نزد رسول خدا آورده است؛ «5» سپس در پیشاپیشِ مسلمانان به قلعه‌های خیبر حمله برده، «6» در جنگ حنین و با کمک امام علی علیه السلام چند نفر از پرچم‌داران دشمن را به قتل رسانده و به نقلی، در غزوه تبوک، پیامبر، پرچم خزرجیان را به او سپرده است. «7» گویا از همین رو است که ابن شهر آشوب، وی را در شمار صحابه جنگ‌جو و مشهور به جهاد، آورده‌است «8» و بنا به نقلی، در حجّةالوداع، پیامبر صلی الله علیه و آله او را در مدینه به جای خود گمارد. «9» براساس روایتی، پیامبر به حضرت علی علیه السلام دستور داد که برای دفع جن و سحر، برای ابودجانه حرزی (1). اسدالغابه، ج 6، ص 92، البدایة والنهایه، ج 6، ص 252
(2). اسدالغابه، ج 6، ص 93؛ سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 243
(3). السیرة النبویه، ج 3، ص 66؛ الطبقات، ج 3، ص 420؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 64
(4). المغازی، ج 2، ص 654 و 710
(5). مناقب، ج 1، ص 248
(6). البدایة و النهایه، ج 4، ص 160
(7). المغازی، ج 3، ص 902 و 996
(8). مناقب، ج 2، ص 78- 79
(9). السیرة النبویه، ج 4، ص 601

بنویسد. «1» وی در سال یازدهم هجری، همراه لشکری بود که برای سرکوبی مسیلمه کذّابِ مدّعی نبوّت، به سرزمین یمامه اعزام شدند. ابودجانه خود را با تاکتیکی خاص به درون باغی که مسیلمه و طرف‌دارانش در آن سنگر گرفته بودند، رساند؛ پس از او، براء بن‌مالک با همان روش وارد باغ شد. در را باز کرد و مسلمانان وارد باغ شدند. «2» ابودجانه به طور مستقیم در قتل مسیلمه شرکت داشت «3» و گفته‌اند که در همین نبرد، به شهادت رسید.
ابن‌کثیر این‌نقل را درست‌تر می‌داند؛ ولی نقلی را هم که وی تا خلافت امام علی علیه السلام زنده بوده و در جنگ صفّین شرکت داشته، آورده است. «4» برپایه گزارشی، او در این جنگ، به شهادت رسیده است. «5»
براساس نقل دیگری، عُمَر وی را پس از جنگ با ایران مأمور گردآوری خمس سرزمین‌های فتح شده کرده است؛ «6» امّا ابن حجر عسقلانی به نقل از الفتوح و دیگران، سمّاک‌بن خَرَشه انصاری را که در جنگ قادسیه و نیز در جنگ صفین در رکاب علی علیه السلام بوده، غیر ابودجانه دانسته است. «7»
سیوطی، «8» به نقل از جابر آورده است که روزی اصحاب در مسجد و در حضور پیامبر از بهشت سخن می‌گفتند. حضرت فرمود: ای ابادجانه! آیا می‌دانی هرکس که ما را دوست بدارد و به محبّت ما آزموده شود، خداوند تعالی او را دربهشت با ما ساکن خواهد کرد؟
سپس آیه «إِنّ المُتّقینَ فی جَنت وَ نَهَرٍ* فِی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِر/ پرهیزکاران به یقین در باغ‌ها و نهرهای بهشتی در جای‌گاه صدق، نزد خداوند مالک مقتدر جای دارند» (قمر/ 54، 54- 55) را تلاوت فرمود. (1). بحار الانوار، ج 91، ص 220
(2). البدایة و النهایه، ج 6، ص 252؛ ریحانة الادب، ج 7، ص 96
(3). الطبقات، ج 3، ص 420؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 130؛ اسدالغابه، ج 6، ص 93
(4). البدایة و النهایه، ج 6، ص 252
(5). ریحانةالادب، ج 7، ص 96
(6). البدایة و النهایه، ج 7، ص 98
(7). الاصابه، ج 3، ص 146- 147
(8). الدرالمنثور، ج 7، ص 688

ابودجانه در شأن نزول‌

1. «یأیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا إنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسرُ وَالْأَنْصَابُ وَالأزْلمُ رِجْسٌ مِنْ عَمل الشَّیطن فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! شراب و قمار و بت‌ها و أزلام/ نوعی بخت‌آزمایی پلید و از عمل شیطان است. از آن‌ها دوری کنید تا رستگار شوید.» (مائده/ 5، 90) گفته‌اند: عدّه‌ای از اصحاب، از جمله ابودجانه در منزل سعد بن ابی‌وقّاص اجتماع کرده و پس از تناول غذا، شرابی حاضر کردند تا بنوشند که آیه نازل شد و حرمت قطعی خمر را اعلام کرد. «1»
2. از ابن عبّاس نقل شده که آیه «إنَّ اللَّهَ یُحِبُ‌الّذین یُقتِلُونَ فی سَبیلِه صَفّاً کَأَنّهم بُنین مَرْصُوص خداوند، کسانی را دوست دارد که در راه او پیکار می‌کنند؛ گویی بنایی آهنین‌اند» (صف/ 61، 4) در شأن امام علی علیه السلام و ابودجانه انصاری و عدّه دیگری از صحابه نازل شده. به همین مضمون، روایتی از امام‌باقر علیه السلام نیز نقل شده است. «2»
3. ذیل آیات 152- 155 آل عمران/ 3 که مربوط به جنگ احد است «ولَقَد صَدقکُمُ اللّهُ وعدَهُ إِذ تَحُسّونهم بِإِذنِهِ … » از جهاد و دفاع ابودجانه یاد شده و آمده که در غزوه احد، پیامبر صلی الله علیه و آله شمشیری را به دست گرفت و فرمود: کیست که حق این شمشیر را ادا کند؟
ابودجانه پرسید: حق آن چیست؟ حضرت پاسخ گفت: آن‌قدر با آن بجنگی تا کج شود.
ابودجانه داوطلب شد و شمشیر را از وی گرفت. او که مردی شجاع بود و هنگام جنگ، عصابه‌ای (دستمالی) سرخ بر سر می‌بست، به وسط میدان رفت. با غرور گام برمی‌داشت و رجز می‌خواند. پیامبر فرمود: خداوند این‌گونه راه رفتن را، به جز در مانند چنین جای‌گاهی دشمن دارد. «3» وی با این‌که به هند، همسر ابوسفیان، در حالی که مشرکان را به جنگ تحریک می‌کرد، دست یافت، از کشتن او صرف نظر کرد و گفت: شمشیر رسول خدا گرامی‌تر ازآن است که بر فرق زنی فرود آید. «4» گفته‌اند: در همین جنگ، پس از آن‌که (1). مناقب، ج 2، ص 203- 204؛ البرهان، ج 2، ص 360
(2). البرهان، ج 5، ص 363
(3). السیرة النبویه، ج 3، ص 66- 67؛ الطبقات، ج 3، ص 420؛ مجمع البیان، ج 2، ص 826
(4). السیرة النبویه، ج 3، ص 69؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 63؛ البدایة و النهایه، ج 4، ص 14

دشمن دوباره حمله کرد، و مسلمانان با فرار، پیامبر را تنها گذاشتند، ابودجانه خودش را سپر حضرت قرار داد و تیرهای فراوانی بر پشتش اصابت کرد «1» و عبدالله‌بن‌حمید اسدی را که با ابیّ‌بن‌خلف جمحی هم پیمان شده بودند تا پیامبر را به قتل برسانند، کُشت. «2»
براساس روایتی از امام صادق علیه السلام با آن‌که پیامبر در روز احُد، بیعتش را از ابودجانه برداشت، او دفاع از پیامبر را رها نکرد. «3» از روایاتی استفاده می‌شود که ابودجانه در آن روز (احُد) با پیامبر بیعت کرد که تا سرحدّ مرگ بجنگد. «4» علّامه طباطبایی نیز پس از نقل روایاتی درباره ثابت قدمان در احُد می‌گوید: راویان، در زمینه ثابت قدمان، جز درباره علی علیه السلام و ابودجانه انصاری یک نظر ندارند. «5»

منابع‌

اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ بحارالانوار؛ البدایة و النهایه؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ تاریخ‌الامم والملوک، طبری؛ تاریخ‌الیعقوبی؛ الدرالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور؛ ریحانةالادب؛ سیر اعلام‌النبلاء؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام؛ الطبقات الکبری؛ الکامل فی التاریخ؛ الکنی و الالقاب؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ المغازی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ مناقب آل ابی‌طالب. (1). السیرة النبویه، ج 3، ص 82؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 66؛ الکامل، ج 2، ص 155
(2). الکامل، ج 2، ص 155
(3). بحار الانوار، ج 20، ص 70
(4). همان، ص 107- 108
(5). المیزان، ج 4، ص 69

ابودحداح