ابودحداح انصاری
اشاره
ابودحداح انصاری: صحابی پیامبر
در روایتی از ابنعبّاس در ذیل آیه 222 بقره/ 2 از ثابتبندحداح (دحداحه) یاد شده است. «1» منابع رجالی، کنیهاش را ابودحداح یاد کرده «2» و در ذیل 4 آیه، به ویژه 245 بقره/ 2 از او نام بردهاند. «3» اینکه ابودحداح، همان ثابتبندحداح است یا نه، بهدرستی روشن نیست. گویا منابع رجالی خواستهاند او را دو فرد بدانند. ابنعبدالبر درباره ابودحداح مینویسد: فلان بندحداحه از صحابه پیامبر شمرده شده و جز اینکه از انصار و هم پیمان با آنان بوده است، اطلاع دیگری از نام و نسب وی به دست نیاوردم. «4» وی درباره ثابتبندحداح آورده است: ثابت بندحداح (دحداحه) بننُعَیم بنغَنْم بنایاس، مشهور به ابودحداح در میان طایفه بنیانیف یا بنیعجلانمیزیسته و با بنیزید بنمالک بنعوف، هم پیمان بوده است. «5»
ابنحجر، این دو را روشنتر معرّفی کرده و نزول آیه 222 بقره/ 2 را در پاسخ به پرسش ثابت بن دحداح دانسته؛ «6» ولی حادثهای مرتبط با نزول آیه 245 بقره/ 2 را نیز درباره ابودحداح به وی نسبت داده است؛ آنگاه در ادامه با استناد به روایتی که سند آن را صحیح ندانسته، میگوید: ابودحداح تا زمان معاویه، در قید حیات بوده؛ در حالی که ثابتبندحداح در زمان حیات رسول خدا از دنیا رفته است؛ «7» با وجود این، اطلاعات (1). جامعالبیان، مج 2، ج 2، ص 518؛ الاصابه، ج 1، ص 503
(2). الاستیعاب، ج 1، ص 278
(3). مجمعالبیان، ج 2، ص 608
(4). الاستیعاب، ج 4، ص 210
(5). همان، ج 1، ص 278
(6). الاصابه، ج 1، ص 503
(7). همان، ج 7، ص 100- 102
موجود در منابع روایی و تاریخی ابهام دارد؛ به گونهای که دو تن بودن آنان را مشکل ساخته است. واقدی درباره ثابت بندحداح مینویسد: وی در جنگ احد پس از انتشار شایعه کشته شدن پیامبر و مشاهده پراکندگی اصحاب، انصار را نزد خود خواند و فریاد زد که من ثابت بندحداحه هستم. اگر محمد کشته شد، خداوند زندهای است که هرگز نمیمیرد. در دفاع از دین خود کارزار کنید که خداوند یار و پشتیبان شما است؛ سپس با گروهی از انصار که دعوتش را پاسخ گفتند، به سپاه مشرکان حمله کرد و بر اثر نیزهای که خالدبنولید به او زد، به شهادت رسید.
در این نقل، ثابتبندحداح با همراهانش واپسین کشتگان از مسلمانان در جنگ احد به شمار رفتهاند؛ «1» ولی بنابه نقلی که ابنحجر آن را درستتر دانسته، وی در این جنگ مجروح شد؛ سپس بهبود یافت؛ آنگاه در سال ششم هجری پس از بازگشت پیامبر از حدیبیه درگذشت. «2» در کتابهای حدیثی اهلسنّت، ماجرای حاضر شدن پیامبر بر جنازه ابودحداح و نماز گزاردن حضرت بر جنازه وی، به تفصیل گزارش شده و در ذیل آن، جمله معروفی از پیامبر در حقّ وی نقل شده که به قضیه بخشیدن درخت خرما به پیامبر اشاره دارد؛ در حالیکه این بخشش، در روایاتِ اسباب نزول، به ابودحداح نسبت داده شده است. حضرت فرمود: «کَمْ مِنْ عَذْقٍ مُعَلّق لابیالدّحداح فِیالْجَنة چه بسیار شاخههای آویزان درخت خرما که در بهشت از آنِ ابودحداح است» . «3»
چون از وی فرزندی باقی نماند، پیامبر صلی الله علیه و آله میراثش را به پسر خواهرش داد. «4» بعید نیست همانگونه که از ذیل عبارت استیعاب میتوان استظهار کرد، «5» ابودحداح در همه موارد، همان ثابتبن دحداح است که در زمان حیات پیامبر از دنیا رفت. «6» (1). المغازی، ج 1، ص 281
(2). الاصابه، ج 1، ص 305؛ الاستیعاب، ج 1، ص 278؛ المنتظم، ج 2، ص 275
(3). صحیح مسلم، ج 3، ص 375؛ سنن ابی داود، ج 2، ص 414؛ سنن النسائی، ج 4، ص 88
(4). الاستیعاب، ج 4، ص 210
(5). الاستیعاب، ج 4، ص 210
(6). الاصابه، ج 7، ص 101- 102
ابودحداح در شأن نزول
1. از ابنعبّاس و سدّی نقل شده که ثابتبندحداح همان شخصی بود که از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره حکم آمیزش با زنان در حال حیض پرسید و آیه 222 بقره/ 2 در پاسخ وی و بیان حکم آن نازل شد: «1» «وَ یسئلونَکَ عن المَحیض قُلْ هُوَ أذیً فَاْعتَزِلوُا النِّساءَ فِیالْمَحیضِ و لَاتَقْربوُهنَّ حتّی یَطْهُرْنَ فإذا تَطَهّرنَ فأتوُهنَّ مِنْ حَیْثُ أَمرَکُمُ اللّهُ إنّ اللّهَ یُحبّ التوّ بین وَ یُحِبُّ المُتَطَهّرینَ از تو درباره عادت ماهانه زنان میپرسند، بگو: «آن رنجی است؛ پس هنگام عادت ماهانه، از آمیزش با] زنان کنارهگیری کنید و به آنان نزدیک نشوید تا پاک شوند؛ پس چون پاک شدند، از همان جا که خدا به شما فرمان داده با آنان آمیزش کنید. خداوند توبهکاران و پاکیزگان را دوست میدارد» .
2. از کلبی و ابنعبّاس نقل است که زمانی پیامبر فرمود: هرکس صدقه دهد، مثل همان صدقه در بهشت از آن او خواهد بود. ابودحداح به پیامبر گفت: من دو باغ دارم. آیا اگر یکی را صدقه دهم، مثل آن را دارا خواهم شد و همسر و فرزندم نیز در کنار من خواهند بود؟ آنگاه با پاسخ مثبت پیامبر، باغ مرغوبترش را به حضرت واگذاشت و به دنبال آن، آیه 245 بقره/ 2 در شأن ابودحداح نازل شد «2» و از چندین برابر شدن صدقه وی خبر داد:
«مَنْ ذَا الّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرةً واللّهُ یَقْبِضُ وَ یَبصُطُ و إِلَیهِ تُرْجَعوُن کیست که خدا را وام دهد؛ وامی نیکو تا آن را برای او چندین برابر کند؟ و خدا است که در معیشت بندگان تنگی و گشایش پدید میآورد و به سوی او بازگردانده میشود» . واقدی «3» و قرطبی «4» این داستان را به گونهای دیگر نقل کردهاند؛ ولی در نقلی از ابنمسعود، وقوع این ماجرا پس از نزول آیه دانسته شده است. در این روایت آمده است که ابودحداح پس از نزول آیه پیشین از رسول خدا پرسید: آیا خداوند از ما قرض میخواهد؟ پیامبر پاسخ داد: آری، آنگاه دست پیامبر را گرفت و گفت: باغم را که ششصد درخت خرما دارد، به خدا قرض دادم. «5» (1). جامعالبیان، مج 2، ج 2، ص 518؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 619؛ الاصابه، ج 1، ص 503
(2). مجمعالبیان، ج 2، ص 608؛ التفسیر الکبیر، ج 6، ص 178
(3). المغازی، ج 1، ص 281؛ الاستیعاب، ج 4، ص 210
(4). تفسیر قرطبی، ج 3، ص 155
(5). جامعالبیان، مج 2، ج 2، ص 803؛ المعجم الکبیر، ج 22، ص 301
3. بنا به نقل واحدی از ابنعبّاس، آیات 5- 7 لیل/ 92 در شأن مردی از انصار نازل شد «1» که بعضی نام او را ابودحداح ذکر کردهاند. «2» براساس این نقل، مردی از انصار درخت خرمایی داشت که شاخههای آن در حیاط فردی مستمند بود. صاحب درخت، خرماهایی را که گاه بر زمین میافتاد و فرزندان مرد فقیر بر میداشتند، از دست و دهانشان میگرفت.
مرد نیازمند نزد رسول خدا شکایت برد و حضرت از صاحب نخل خواست تا در مقابل آن، نخلی در بهشت آن را به آنان ببخشد؛ ولی وی با اینکه نخلهای بسیاری داشت، مدّعی شد که خرمای هیچ یک از آنها برایم خوشایندتر از این درخت نیست. مرد دیگری (ابودحداح) که سخنان پیامبر را میشنید، با گرفتن تضمین از پیامبر برای واگذاری نخلی در بهشت به او، آن درخت را در مقابل 40 اصله نخل از آن مرد خرید و به پیامبر واگذاشت؛ آنگاه این آیات در شأن وی نازل شد: «فأمّا مَنْ أَعطی وَاتّقی وَ صَدّقَ بِالحُسنی فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیُسری پس هرکه مال خود را] بخشید و پرهیزگاری کرد و آن وعده نیکو را باور داشت و راست انگاشت؛ پس به زودی او را برای راه آسان آماده سازیم» . این ماجرا در روایات شیعی به گونهای دیگر آمده است. «3» قرطبی به نقل از عطا، تمام سوره لیل را در شأن ابودحداح و صاحب نخل دانسته است. «4»
4. بلنسی در ذیل آیات 10- 11 اعلی/ 87: «سَیَذّکَّرُ مَنْ یَخشی وَ یَتجنّبُهَا الأَشقَی به زودی پند گیرد آن که از خدای میترسد و بدبختترین مردم از آن کناره میگیرد» ، با بیان ماجرای خرید درخت نخل و واگذاری آن به پیامبر، از برخی نقل کرده که در شأن ابودحداح نازل شده است. «5»
5. از عکرمه نقل است که پس از نزول آیه 10 حدید/ 57: «لَایَسْتوِی مِنْکُمْ مَنْ أنفقَ مِنْ قَبلِالْفَتحِ و قتَلَ … » ابودحداح گفت: به خدا سوگند! امروز در راه خدا انفاقی میکنم که با آن، پاداش کسانی را که پیش از من انفاق کردند را، به دست آورم و پس از این، کسی (1). اسباب النزول، ص 390
(2). مجمعالبیان، ج 10، ص 759
(3). تفسیر قمی، ج 2، ص 457؛ بحارالانوار، ج 22، ص 101
(4). تفسیر قرطبی، ج 20، ص 61
(5). مبهمات القرآن، ج 2، ص 701
بر من پیشی نگیرد؛ آنگاه گفت: بار خدایا! نصف آنچه را ابودحداح مالک است، برای تو.
وی در این انفاق حتّی یک لنگه کفش خود را نیز بخشید. «1»
منابع
اسباب النزول، واحدی؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفةالصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ بحارالانوار؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛ الدرالمنثور فیالتفسیر بالمأثور؛ سنن ابیداود؛ سنن النسائی؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ المعجمالکبیر؛ المغازی؛ المنتظم فی تاریخالملوک والامم؛ المیزان فیتفسیرالقرآن. (1). الدرالمنثور، ج 8، ص 50؛ المیزان، ج 19، ص 159
ابودردا