گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران
جلد اول
ابودرداء انصاری‌


اشاره

ابودَرداء انصاری: عُوَیمر بن‌زید بن‌قیس‌بن‌عایشه، معروف به ابودرداء خزرجی انصاری از معلّمان قرآن و صحابی پیامبر
وی واپسین فرد از خانواده خویش «1» یا واپسین شخص از انصار «2» است که در جنگ بدر به اسلام گروید. «3» بنابه نقلی، روزی عبداللَّه‌بن‌رواحه که با او در جاهلیّت عقد برادری داشت، «4» (به همراه محمدبن‌مَسلَمه) «5» در غیاب وی با تیشه‌ای، بتش را درهم شکست و ابودرداء را از ناتوانی آن آگاه کرد. وی به قصد پذیرش اسلام، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. حضرت درباره‌اش فرمود: خداوند مرا به اسلام ابودرداء وعده داد و بدین طریق اسلام آورد. «6»
او در جاهلیّت، به تجارت اشتغال داشت و به گفته خود، پس از اسلام، از تجارت و عبادت، عبادت را برگزید. «7» زهدورزی افراطی او و ترک همه لذّت‌های مادّی که به شکایت همسرش به سلمان فارسی و واداری وی به رعایت اعتدال در امور زندگی انجامید، «8» تجلّی چنین دگرگونی است تا آن‌جا که می‌گوید: دنیا سرای تاریکی است و جز پرهیزگاران از آن رهایی نمی‌یابند. «9» شایدهمین روش و نگاه افراطی، سخن سرزنش‌گونه پیامبر صلی الله علیه و آله درباره وی را در پی داشت که فرمود: «إنّ فیک‌جاهِلیّة» و او پرسید: «جاهلیةُ کفرٍ (1). الطبقات، ج 7، ص 274
(2). تاریخ دمشق، ج 47، ص 105
(3). تهذیب التهذیب، ج 8، ص 151
(4). الطبقات، ج 7، ص 274
(5). تاریخ دمشق، ج 47، ص 106
(6). همان، ص 105؛ سیراعلام النبلاء، ج 2، ص 340
(7). الطبقات، ج 7، ص 275؛ تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 25
(8). تاریخ دمشق، ج 47، ص 115
(9). الاستیعاب، ج 3، ص 300

أو إسلام» وپیامبر فرمود: «جاهلیة کفر» . «1» ابودرداء جز در بدر، در دیگر جنگ‌های زمان پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشته «2» و با پای‌مردی خویش در جنگ احد، نشان «نِعمَ الفارِسُ عُوَیمِر» را از پیامبر گرفته است؛ «3» گرچه بعضی حضور وی را نخستین بار در جنگ خندق دانسته‌اند. «4» در جریان مؤاخات (پیمان برادری)، پیامبر او را با سلمان فارسی برادر کرد؛ «5» گرچه برادری سلمان با فرد دیگری «6» و برادری ابودرداء با عوف‌بن‌مالک نیز نقل شده است. «7»
ابودرداء، پس از پیامبر صلی الله علیه و آله در نبرد یرموک و در محاصره دمشق حضور داشت. «8» از حیات اجتماعی او در دوران ابوبکر، اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی در دوره عمر، یکی از سه نفری است که بنابه تقاضای یزیدبن‌ابی‌سفیان (امیر شام) به فرمان عمر، برای آموزش قرآن و معارف دینی به شام رفت؛ «9» سپس (به نقلی) به مقام قضاوت آن‌جا گمارده شد تا در غیاب خلیفه، ادای وظیفه کند «10» و هنگامی که این مقام را بدو تهنیت گفتند، گفت:
آیا برای منصب قضا به من تهنیت می‌گویید …، در حالی که اگر مردم می‌دانستند قضاوت چه مسؤولیّت بزرگی است هرآینه با بی‌رغبتی آن را به یک‌دیگر وا می‌گذاشتند. «11» گویا از سوی عثمان نیز به قضاوت آن‌جا نصب شد. «12»
از ابودرداء جمله‌ای نقل شده که اگر درستی آن تأیید شود، از علاقه میان او و امویان حکایت دارد: «لا مدینة بعد عثمان و لا رجاءَ بعد معاویه» . «13»
شاید همین گرایش، وی را (1). حاشیه شیخ‌زاده، ج 6، ص 634
(2). الاستیعاب، ج 3، ص 299
(3). المغازی، ج 1، ص 253
(4). اسدالغابه، ج 4، ص 307
(5). السیرة النبویه، ج 2، ص 506؛ اسدالغابه، ج 4، ص 307
(6). السیرة النبویه، ج 2، ص 506
(7). تهذیب التهذیب، ج 8، ص 151
(8). تاریخ دمشق، ج 47، ص 93
(9). رجال انزل اللَّه فیهم قرآناً، ج 2، ص 19
(10). الاستیعاب، ج 3، ص 300
(11). الطبقات، ج 7، ص 275
(12). الاستیعاب، ج 4، ص 211
(13). تاریخ دمشق، ج 47، ص 105

به سوی شام کشانده تا در آن‌جا سکنا گزیند. «1» واگذاری مقام قضاوت دمشق بدو از سوی معاویه (بنابه قولی) «2» و ماندگاری‌اش تا پایان عمر در آن‌سرزمین، در این جهت قابل توجّه است.
ابودرداء از روایت‌گران پیامبر است «3» و از زیدبن‌ثابت و عایشه، همسر رسول خدا نیز حدیث نقل کرده است «4» و افراد بسیاری چون‌انس بن‌مالک، فضالةبن‌عبید، أبوأمامه، عبداللَّه‌بن‌عمر، عبداللَّه‌بن‌عبّاس و … از او روایت کرده‌اند. «5» در جای‌گاه علمی وی، خبرِ لیث‌بن‌سعد از سعد که می‌گوید: من ابودرداء را دیدم که داخل مسجد می‌شد، در حالی که همراهیان بسیاری چون پیروان سلطان با او بوده، از وی، دانش کسب می‌کردند، «6» شنیدنی است. ابودرداء تا پایان عمر در شام زیست و در اواخر خلافت عثمان، به سال 31 «7» یا 32 هجری در دمشق درگذشت. «8» بنا به نقلی وی در دوران خلافت علی علیه السلام پس از صفّین وفات یافته است. «9»

ابودرداء در شأن نزول‌

(1). الاستیعاب، ج 3، ص 299
(2). الاستیعاب، ج 3، ص 300
(3). الطبقات، ج 7، ص 275
(4). تهذیب الکمال، ج 22، ص 470
(5). تاریخ دمشق، ج 47، ص 93
(6). تذکرةالحفاظ، ج 1، ص 25
(7). الاستیعاب، ج 3، ص 300
(8). الطبقات، ج 7، ص 276
(9). الفتوح، ج 3، ص 61- 63

بعضی مفسّران از او در شأن نزول برخی آیات نام برده‌اند.
1. طبری در ذیل آیه 92 نساء/ 4: «وَ ما کانَ لِمؤمنٍ أن‌یَقتُل مؤمناً إلّاخَطًا» به استناد مرسله ابن‌زید، وی را یکی از افراد محتمل در شأن نزول دانسته است که در سریّه‌ای، چوپانی را- با این‌که به اسلام اقرار کرده بود- کشته، با گوسفندان وی باز گشت، و با پشیمانی از این عمل، نزد پیامبر رفت. حضرت از کار وی انتقاد کرد و آیه پیشین درباره وی نازل شد. «1» با این‌که طبری نزول آیه را درباره عیّاش بن‌ابی‌ربیعه نیز محتمل دانسته، «2» این احتمال را هم ذکر می‌کند که ممکن است آیه، هم درباره عیّاش‌بن ابی‌ربیعه و کشته وی، و هم درباره ابودرداء و مقتول او باشد. «3» با همه این احتمال‌ها، طبری از یک امر برتر غفلت نمی‌کند که به هر حال، شأن نزول آیه، آموزش یک حکم دینی در باب قتل است که با هر یک از احتمال‌ها سازگار است.
مفسّران بعدی، احتمال پیش گفته را از طبری نقل کرده و بی‌تأیید از کنار آن گذشته؛ بلکه به گونه‌ای آن را ضعیف شمرده‌اند. طبرسی نزول آیه را ابتدا در شأن عیّاش‌بن‌ابی‌ربیعه مخزومی دانسته که حارث بن‌یزید بن انسة العامری را بی‌آن‌که به اسلام او آگاه باشد، کشته است؛ سپس به قول طبری نیز اشاره می‌کند. «4» قرطبی به وجه جمع طبری روی آورده و اشاره کرده است که شاید در زمان‌های نزدیکی، جریان‌ها (قتل‌ها) ی مشابهی رخ داده و آیه درباره همه آن‌ها نازل شده باشد. «5»
2. در ذیل آیه 94 نساء/ 4 نیز که ادامه ماجرای پیشین است: «یأیّها الّذین ءامَنوا إذا ضَربتُم فی سبیلِ‌اللَّهِ فتَبیّنوا و لَاتقولوا لِمَن ألقی إلیکم السّلمَ لَستَ مؤمناً تَبتَغون عَرَضَ الْحیوةِ الدُّنیا» ، طبری، ضمن احتمال‌های چندی، از ابودرداء نیز سخن به میان آورده است. دیگر مفسّران نیز بدین‌گونه نگریسته و وجوه محتمل در آیه پیشین را در این‌جا نقل کرده‌اند. علّامه طباطبایی، احتمال نزول آیه درباره اسامة بن‌زید را به واقع نزدیک‌تر می‌بیند؛ گرچه می‌گوید: در داستان ابهام‌هایی وجود دارد. «6»
3. سیوطی در ذیل آیه 65 توبه/ 9 از ابونعیم نقل می‌کند که فردی به تمسخر به ابودرداء گفت: ای گروه قاریان! چیست شما را که ترسوتر از ما هستید و هرگاه چیزی از شما پرسیده می‌شود، بخل می‌ورزید و هنگام غذا خوردن، لقمه‌ای بزرگ برمی‌دارید؟ ابودرداء (1). جامع‌البیان، مج 4، ج 5، ص 278
(2). همان، ص 277
(3). جامع‌البیان، مج 4، ج 5، ص 278
(4). مجمع‌البیان، ج 3، ص 138
(5). تفسیر قرطبی، ج 5، ص 202
(6). المیزان، ج 5، ص 44

بی آن که چیزی بگوید، روی برگرداند و خبر به عمر رسید. وی گریبان آن مرد را گرفت و نزد پیامبر برد و آن مرد به پیامبر عرض کرد: «کنّا نَخوضُ و نَلعب» و خداوند این آیه را فرو فرستاد «1» : «و اگر از ایشان بپرسی چرا ریشخند می‌کردید] بی‌گمان خواهند گفت: ما فقط حرف می‌زدیم و خود را سرگرم می‌کردیم. بگو آیا خداوند و آیات او و پیامبر او را ریشخند می‌کردید؟» سیوطی احتمال‌های دیگری را نیز درباره نزول آیه ذکر می‌کند. «2»
4. میبدی در ذیل آیه 29 مطفّفین/ 83: «إنّ الَّذِین أجرَمُوا کانوا مِنَ الَّذِین ءَامَنوا یَضحَکون» ابودرداء را یکی از مؤمنانی برشمرده که مورد تمسخر واستهزای مجرمان و کافران قرار گرفتند؛ «3» بی آن که وی به زمان نزول آیه (ظاهراً مکّی است) و زمان اسلام ابودرداء که واپسین فرد از انصار است، توجّه کند؛ اگرچه در ادامه، از قول مقاتل و کلبی، نزول آیه را درباره علی علیه السلام نیز ذکر می‌کند.

منابع‌

الاتقان فی علوم‌القرآن؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی‌معرفة الصحابه؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ الیعقوبی؛ تذکرة الحفاظ؛ تهذیب‌التهذیب؛ تهذیب‌الکمال فی اسماء الرجال؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ حاشیه محیی‌الدین شیخ‌زاده بر تفسیر بیضاوی؛ الدرالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور؛ رجال انزل اللّه فیهم قرآناً؛ سنن الترمذی؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام؛ کشف‌الاسرار و عدةالابرار؛ الطبقات‌الکبری؛ کتاب‌الفتوح؛ مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن؛ مسند احمدبن‌حنبل؛ المغازی؛ المیزان فی تفسیر القرآن. (1). الدرالمنثور، ج 4، ص 229- 230
(2). الدرالمنثور، ج 4، ص 230
(3).