بوذر غفاری
اشاره
ابوذر غفاری: «1»
جندب (بریر) بنجنادة بن کُعیببن صُعیر از قبیله بنیغفار، معروف به ابوذر غفاری از صحابه بزرگ رسولخدا صلی الله علیه و آله «2» از زندگی پیش از اسلام او اطلاع زیادی در دست نیست. براساس روایتی، در جاهلیّت شبانی میکرد «3» و با شجاعتی که داشت، گاه یکتنه در مقابل کاروانی میایستاد. «4» او از سه سال پیش از پذیرش اسلام، خدای یگانه را میپرستید و نماز میگزارد و از بتها دوری میجست. «5» ابوذر، از نخستین اسلامآورندگان است. به نقل از خود او، پنجمین فردی بود که اسلام آورد. «6» یعقوبی، اسلام او را پس از علیبنابی طالب، خدیجه و زیدبن حارثه دانسته؛ گرچه قول به پذیرش اسلام او پس از ابوبکر را نیز ذکر کرده است. «7» قضیه اسلام آوردن او را گوناگون و حتّی خارقالعاده «8» ذکر کردهاند. درستتر و مشهور آن است که چون بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله را شنید، برادرش را برای کسب اطلاع، به مکّه فرستاد و پس از استماع سخن او، خود به دیدار پیامبر آمد و اسلام آورد؛ «9» بنابر این، آنچه در چگونگی آشنایی او با حضرت، به تفصیل آمده، «10» چندان به جا نمینماید. (1). الطبقات، ج 4، ص 166؛ الاستیعاب، ج 1، ص 321
(2). المعجمالکبیر، ج 6، ص 216
(3). الکافی، ج 8، ص 297
(4). الطبقات، ج 4، ص 167
(5). الکافی، ج 8، ص 168؛ صحیح مسلم، ج 8، ص 360
(6). الطبقات، ج 4، ص 169
(7). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 23
(8). الکافی، ج 8، ص 297
(9). الطبقات، ج 4، ص 169؛ صحیح مسلم، ج 8، ص 369
(10). صحیح مسلم، ج 8، ص 369- 370؛ الاستیعاب، ج 4، ص 216
ابوذر، نخستین کسی بود که پیامبر را به تحیّت اسلامی سلام گفت. «1» وی پس از پذیرش اسلام، از طرف حضرت به اخفای دین و بازگشت به دیار خویش تا هنگام رسیدنِ فرمانِ هجرت، مأمور شد؛ امّا شوق او به اسلام و پیامبر، وی را به اظهار عقیده در میان مشرکان «2» و اعتراض آنان «3» کشاند؛ از اینرو مشکلاتی را متحمّل شد. «4» اوسپس به دیار خویش رفت و پس از جنگ احُد (یا خندق «5» ) به مدینه آمد و تا پایان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله با حضرت بود. «6»
در فتح مکّه، گویا پرچم بنیغفار را به دست داشت «7» و در حنین، پرچمدار آنان بود؛ «8»
گرچه بعضی او را در این جنگ، جانشین پیامبر در مدینه دانستهاند. «9»
وی در «عمرةالقضاء» «10» و غزوه «ذاتالرقاع» نیز امامت جماعت مدینه به جای پیامبر و جانشینی حضرت را برعهده داشت. «11» در جنگ تبوک، به سبب ضعف مرکب، با تأخیر و پیاده به حضور حضرت رسید. «12» پیامبر صلی الله علیه و آله در همین واقعه که ابوذر به تنهایی از دوردست میآمد، فرمود:
او تنها زندگی میکند؛ تنها میمیرد و تنها وارد بهشت خواهد شد. «13»
بر پایه روایتی از امام علی علیه السلام پیامبردرباره ابوذر فرمود: آسمان بر کسی راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده و زمین، مانند او را حمل نکرده است، «14» صداقت ابوذر در بین عرب ضربالمثل شد. «15» پیامبر به ابوذر علاقه داشت و وی را یکی از 14 رفیق خود میشمرد «16» و (1). صحیح مسلم، ج 8، ص 368
(2). الاستیعاب، ج 4، ص 217
(3). الطبقات، ج 4، ص 170
(4). الاستیعاب، ج 4، ص 217
(5). الطبقات، ج 3، ص 419 و ج 4، ص 168
(6). الاستیعاب، ج 1، ص 321
(7). المغازی، ج 2، ص 819
(8). همان، ج 3، ص 896
(9)
(10) 9 و. مناقب، ج 1، ص 211
(11). السیرة النبویه، ج 3، ص 203
(12). المغازی، ج 3، ص 1000؛ الطبقات، ج 2، ص 125
(13). اختیار معرفة الرجال، ص 24؛ المغازی، ج 3، ص 1000
(14). الامالی، ص 710؛ الطبقات، ج 4، ص 172
(15). العقدالفرید، ج 3، ص 72
(16). المعجمالکبیر، ج 6، ص 216
حتی او را بر مرکب خود، پشت سرش سوار میکرد؛ «1»
امّا با این حال، گویا از طرف حضرتش، مسؤولیّتی سیاسی بدو واگذار نشد. «2»
خود او نیز از آنان که در برخی از ادوار بعدی مقام سیاسی را میپذیرفتند، دوری میگزید؛ ازاینرو به ابوموسیاشعری که وی را برادر خطاب کرده بود، گفت: من پیش از آن که به خدمت در خلافت عثمان درآیی، برادرت بودهام. «3» در این که ابوذر در ماجرای پیمان مؤاخات، با چه کسی برادر شده، اختلاف است.
ابنسعد در طبقات، اصل آن را درباره ابوذر انکار میکند؛ زیرا آن پیمان، پیش از بدر با نزول آیه ارث قطع شده و ابوذر تا این هنگام، هنوز به مدینه هجرت نکرده بود؛ «4»
بر همین اساس، برادری او با «منذربنعمر» را که در جریان بئر معونه در سال سوم هجرت به شهادت رسید نیز رد میکند. «5»
بعضی، برادری او را با ابنمسعود، «6»
برخی با بلال، «7»
عدّهای با سلمان و همچنین با ابودردا ذکرکردهاند. یکی از معاصران، با استناد به حدیثی از امام سجاد علیه السلام و ذکر دو دلیل دیگر، برادری او را با سلمان درست میداند و بر آن است که ابوذر از همان ابتدای هجرت در مدینه بود «8»
با رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ابوذر بر امامت علی علیه السلام پای فشرد و به تعبیر امام صادق علیه السلام یکی از سه تنی بود که بر فرمان رسولخدا استوار ماند «9»
و تا پایان عمر، دیگران را بدان سفارش میکرد؛ «10»
به همین جهت، خلافت ابوبکر را انکار کرد «11»
و با برخی دیگر از بزرگان صحابه، از علی علیه السلام میخواست تا برای گرفتن حقّ خود بهپاخیزد و در برخوردی که با عمر داشت، در حقّانیّت علی خطبهای خواند. «12»
خود با (1). الطبقات، ج 4، ص 172
(2). همان، ص 174- 175؛ المستطرف، ج 1، ص 163
(3). الطبقات، ج 4، ص 174
(4). همان، ص 170
(5). الطبقات، ج 3، ص 419
(6). مناقب، ج 2، ص 211
(7). المعجمالکبیر، ج 6، ص 60
(8). الصحیح من سیرةالنبی، ج 4، ص 244
(9). اختیار معرفةالرجال، ص 11؛ الکافی، ج 8، ص 245
(10). الاحتجاج، ج 1، ص 193
(11). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 124
(12). الخصال، ج 2، ص 461 و 463
افتخار به این استواری، در جمعی میگوید: من در روز قیامت از همه شما به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیکتر خواهم بود؛ زیرا از حضرتشنیدهام که میفرمود: نزدیکترین شما در قیامت به من، کسی است که از این دنیا به همان صورتی که من او را ترک گفتهام، خارج شود. به خدا سوگند! جز من، هیچ یک از شما نیست که به چیزی از دنیا دست نینداخته باشد. «1»
همین رابطه با خاندان پیامبر و علی، او را در جمع محدود و خلوت تشییع کنندگان حضرتفاطمه علیها السلام که حتّی بسیاری از زنان پیامبر حضور نداشتند، قرار داد. «2» از زندگی ابوذر در زمان خلافت ابوبکر، اطلاعی در دست نیست. در دوره عمر، یکی از 4 نفری است که در تقسیم دیوان، به سبب ارجمندیاش، جزو بدریّون قرار گرفت؛ «3»
با آنکه در آن جنگ شرکت نداشت. او پس از وفات ابوبکر به شام رفت و در آنجا سکنا گزید «4»
و در سال 19 هجری در فتح مصر به وسیله عمروعاص شرکت کرد و گویا بر اقامت در آنجا عزم داشت؛ «5»
امّا به شام بازگشت و در یکی از جنگهای تابستانی معاویه، در نبرد عموریه (23 هجری) حضور یافت. «6»
وی در زمان خلافت عثمان، همچنان در شام ماند و در فتح قبرس به دست معاویه، (27 یا 28 هجری) یکی از اصحاب حاضر در آن بود. «7» ابوذر در چگونگی مصرف بیتالمال، بسیار سختگیر بود و از مسلمانان و حاکمانمیخواست که روش پیامبر را دنبال کنند. اختلاف او با معاویه و خلیفه سوم به (1). الطبقات، ج 4، ص 173؛ المعجمالکبیر، ج 2، ص 149
(2). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 115
(3). تاریخ طبری، ج 2، ص 452
(4). الاستیعاب، ج 1، ص 321
(5). المعجمالکبیر، ج 2، ص 148
(6). تاریخ طبری، ج 2، ص 588
(7). همان، ص 600
چگونگی استفاده آنان از بیتالمال ارتباط داشت. ابوذر معتقد بود که آیه 34 توبه/ 9:
« … والّذین یَکنِزونَ الذَّهبَ والفِضّةَ و لایُنفِقونَها فِی سَبیلاللّه فَبشّرهُم بِعذابٍ ألیم» به اهلکتاب اختصاص ندارد؛ بلکه تمام کسانیکه طلا و نقره ذخیره و پنهان میکنند و در راه خدا انفاق نمیکنند، به عذاب الهی تهدید شدهاند. او با استناد به سخنان رسولخدا میگفت: مقصود از انفاق در راه خدا، فقط زکات نیست؛ بلکه معنای اعمّی دارد که هم شامل زکات و هم هزینههای ضرور جامعه از قبیل جهاد، دفاع و حفظ جانها از نابودی و مانند آن است. با توجّه به شرایط آن زمان که عدّهای از مسلمانان سخت در مضیقه بودند و ثروتمندان از انفاق در راه خدا سرباز میزدند، میگفت: حاکمان حکومت اسلامی باید جمیع شؤون زندگی مردم را اصلاح کنند و تمام طبقات جامعه باید از بیتالمال بهره ببرند؛ لذا به کاخسازی معاویه در شام اعتراض کرد و آیه کنز را برای او خواند؛ ولی این اعتراض موجب هتکحرمت او از طرف معاویه و بازداری مردم از همنشینی با وی و در نهایت به بهانه افساد در جامعه، به اخراج خشونتبار او به مدینه منجر شد. «1» ابوذر، در مدینه هم ساکت ننشست و خطاب به عثمانبنعفان گفت: از مردم فقط به این مقدار راضی نباشید که یکدیگر را آزار ندهند؛ بلکه باید آنان را وادارید تا بذل معروف کنند و پرداختکننده زکات فقط نباید به دادن آن بسنده کند؛ بلکه باید به همسایه و برادران احسان کند و با خویشان پیوند داشته باشد. کعبالاحبار که در آن مجلس حضور داشت، در پاسخ ابوذر گفت: کسی که زکات واجب را داده، آنچه بر او واجب بوده ادا کرده است و دیگر چیزی برعهده او نیست. ابوذر با عصای خود بر سر او کوفت و گفت:
ای یهودیزاده! تو را چه و اظهار اینگونه مطالب … ! «2»
سخنان او صریح یا نزدیک به صریح است که همه انفاقها را واجب نمیدانسته. اینکه برخی گفتهاند: ابوذر به اجتهاد خود عمل میکرد و میگفت داراییهای زاید بر مقدار ضرورت باید در راه خدا انفاق شود، درست نیست. ابوذر میگفت: آنچه را میگویم، از رسولخدا و یا خلیل خودم شنیدهام. «3» اعتراض او به عثمان و پافشاری بر حقیقتِ دینداری و پارسایی، موجب تبعیدش به ربذه شد؛ محلّی که آن را هیچ خوش نداشت. «4»
این قضیه، بحثهای فراوانی را در تاریخ و کلام اسلامی برانگیخت. برخی درصدد برآمدند تا رفتن به ربذه را به میل ابوذر نشان (1). الطبقات، ج 4، ص 173؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 172
(2). تاریخ طبری، ج 2، ص 616
(3). المیزان، ج 9، ص 258- 261؛ نمونه، ج 7، ص 395- 401
(4). تاریخ طبری، ج 2، ص 616؛ مروجالذهب، ج 2، ص 375-/ 377
دهند؛ «1»
با این توجیه که او تنهایی را دوست میداشت و فقط برای گریز از اعرابی شدن که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را بد شمرده بود، به مدینه رفت و آمد داشت. «2»
آلوسی با ذکر این نکته که ابوذر در مواجهه با معاویه، به ظاهر آیه تمسّک و تصوّر کرده که باید تمام مال زاید بر نیاز را انفاق کرد، مینویسد: این سخن، مورد اعتراض فراوان، واقع و برضدّ ابوذر به آیه ارث استدلال شد و به ناچار، وی عزلت گزید و در مشاوره با عثمان، به ربذه راهنمایی شد و تا آخر عمر در آنجا ماند. «3» ناسازگاری این دیدگاه که در پی اختیاری نشان دادن رفتن به ربذه است، با آنچه در تاریخ آمده که هرگونه آزادی و اختیار را نفی میکند، عدّهای را به نقد عمل ابوذر و توجیه عمل عثمان کشانده است. قاضی عبدالجبّار، در ابتدا، رفتن ابوذر به ربذه را به درخواست خودشدانسته؛ سپس به توجیه عمل عثمان میپردازد که سخن تند و کلام خشن ابوذر موجب شد تا همه اصحاب رسولخدا به اخراج وی نظر دهند که هم به صلاح خود او و هم به مصلحت اصحاب و دین بود؛ «4»
ولی عدّهای دیگر، به استناد دادههای تاریخی، «5»
رفتن ابوذر به آنجا را جبری و طبق تصمیم عثمان دانستهاند و معتقدند: برخلاف خواست او که مایل بود به مکّه، بصره، یا شام برود، به ربذه فرستاده شد و بدین طریق، عمل خشمآلود عثمان با صحابی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله را به نقد میکشند. «6» پارسایی ابوذر موجب شد که پیامبر وی را به حضرت عیسی تشبیه کند. «7»
او در زندگی (1). الکامل، ج 3، ص 115
(2). تاریخ طبری، ج 2، ص 616
(3). روحالمعانی، مج 6، ج 10، ص 127
(4). المغنی، ج 2، ص 55
(5). الطبقات، ج 4، ص 173؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 172
(6). مروجالذهب، ج 2، ص 376- 377؛ الشافی، ج 4، ص 293- 294
(7). المعجمالکبیر، ج 2، ص 149؛ الاستیعاب، ج 4، ص 218
دنیایی به حداقل ممکن قناعت میکرد و حتّی حاضر به پذیرش هدیه نبود. «1» ابوذر گاه در مسجد میخوابید. «2» وی در حقْگویی سرآمد بود؛ چنانکه حضرت علی علیه السلام فرمود: امروز هیچکس جز من و ابوذر نیست که در راه خدا از سرزنش دیگران نهراسد «3» و این براساس عهدی بود که با پیامبر بسته بود. «4» ابوذر، هرگز از بیان حق باز نایستاد و هنگامیکه بدو گفتند: چرا با اینکه خلیفه تو را از فتوا دادن منع کرده، باز چنین میکنی؟ گفت: به خدا سوگند! اگر خنجر بر حلقم نهید تا یک کلمه از آنچه را از رسولخدا شنیدهام، ترک کنم، چنین نخواهم کرد. «5» پیامبر صلی الله علیه و آله او را از آنانی دانسته که بهشت، مشتاق دیدارشان است. «6»
ابوذر از ارکان آفرینش «7» و از حواریون پیامبر در قیامت نیز شمرده شده است. «8» او در ربذه، در تنهایی و سختی در کنار همسر یا تنها دخترش به سال 32 هجری درگذشت «9» و به وسیله کاروانی که از عراق میآمدند، تجهیز و دفن شد «10» و اینگونه وعده پیامبر که ابوذر تنها میمیرد، درباره او تحقّق یافت. «11» از ابوذر نسلی باقی نمانده است. «12»
ابوذر در شأن نزول
مفسّران، در ذیل چند آیه از ابوذر سخن به میان آوردهاند:
1. ابنعبّاس در ذیل آیه 20 مزمل/ 73 در کنار حضرت علی علیه السلام از ابوذر یاد کرده که مقصود از «طال- فَةٌ مِن الّذین مَعَک» بوده و همچون پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک به دو سوم یا نصف یا یک سوم شب را به بیداری و عبادت میگذراندند. «13» چنانکه نقل شده، با نزول آیه «کَانوا قَلیلًا مِن الّیلِ ما یَهجَعون» (ذاریات/ 51، 17) ابوذر از کسانی بود که برای عبادت خداوند بر خود سخت میگرفت و با تکیه بر عصا و حالِ ایستاده بیشتر شب را به عبادت (1). المعجمالکبیر، ج 2، ص 150
(2). همان، ص 148
(3). الطبقات، ج 4، ص 175
(4). المعجمالکبیر، ج 6، ص 126
(5). الطبقات، ج 2، ص 270
(6). الخصال، ج 1، ص 303
(7). الاختصاص، ص 5
(8). همان، ص 61
(9). تاریخ طبری، ج 2، ص 629
(10). المعجمالکبیر، ج 6، ص 126
(11). المغازی، ج 3، ص 1001
(12). جمهرة انسابالعرب، ص 186
(13). مجمعالبیان، ج 10، ص 575
میپرداخت تا آن که آیه «قُمِ الَّیلَ إلّاقَلِیلًا» (مزّمّل/ 73، 2) نازل شد. «1»
2. میبدی، آیه 51 انعام/ 6 را در شأن موالی و فقیران عرب، از جمله ابوذر دانسته که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله میگوید: اینان را که یقین دارند به سوی پروردگارشان محشور میشوند، از وحی آگاه کند «2» : «وَ أنذِر بهِ الّذین یَخافُون أن یُحشَروا إلی ربِّهم/ و کسانی را که از محشور شدن نزد پروردگارشان اندیشناکند، به آن قرآن هشدار بده» .
3. گفته شده که آیات 17- 18 زمر/ 39 درباره سه تن از جمله ابوذر نازل شده که در جاهلیّت از بتها دوری جسته، لا إله إلّااللّه میگفتند. ابنزید بر آن است که خداوند آنان را بدون کتاب و پیامبر هدایت کرد «3» : «والّذین اجتَنَبوا الطغوتَ أن یَعبُدوها و أنابوا إِلَی اللّهِ لَهُم البُشری فَبشّر عِبادِ* الَّذین یَستمِعونَ القولَ فَیتَّبِعونَ أَحسنَهُ أُولل- کَ الَّذین هَدل- هُم اللّهُ و أُولل- ک هُم أُولوا الألبب/ و کسانیکه از پرستش طاغوت پرهیز کردند و به سوی خداوند بازگشتند، آنان را بشارت/ بهشت است؛ پس بندگانم را بشارت ده؛ آنانی را که گفتار نیک و حق را میشنوند؛ آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند. اینانند که خداوند هدایتشان کردهاست و اینان خردمنداناند» .
4. قرطبی در ذیل آیه 11 احقاف/ 46 با ذکر وجود اختلاف در سبب نزول آن مینویسد: ابوذر در مکّه اسلام آورد و به دنبال او، تیره بنیغفار مسلمان شدند. قریشیان با شنیدن آن گفتند: غفار، همپیمان ما بودند؛ اگر در آن خیری میبود، بر ما پیشی نمیگرفتند و این آیه نازل شد «4» : «و قال الّذین کَفروا لِلّذین ءَامَنوا لَو کانَ خَیراً ما سَبقونا إلیه و إذ لَم یَهتَدوا بِه فَسَیقولونَ هذا إفکٌ قَدیم/ و کافران در حقّ مؤمنان میگویند: اگر ایمان به پیامبر صلی الله علیه و آله خیر میبود، بر ما پیشی نمیگرفتند و چون به آن/ ایمان راه نیافتند، خواهند گفت: این، دروغی کهن است» .
5. «إنّ الّذین ءامَنوا وَ عَمِلوا الصلِحتِ کانَت لَهُم جَنتُ الفِردَوس نُزُلًا» . (کهف/ 18، 107) قمی، نزول آیه را درباره ابوذر و چند تن دیگر میداند که ایمان آورده و عملصالح (1). تفسیر قرطبی، ج 17، ص 15
(2). کشفالاسرار، ج 3، ص 361
(3). جامعالبیان، مج 12، ج 23، ص 246؛ الدرالمنثور، ج 7، ص 217
(4). تفسیر قرطبی، ج 16، ص 126
انجام دادهاند و خداوند وعده داد که باغهای بهشت را در قیامت، منزلگاه آنان قرار دهد. «1»
6. البرهان در ذیل آیه 76 بقره/ 2 به نقل از تفسیر منسوب به امام حسنعسکری علیه السلام آورده است که مقصود از «الّذین ءامنوا» ابوذر و گروهی دیگرند «2» : «وَ إذا لَقُوا الّذین ءامَنوا قالوا ءامَنّا و إذا خَلا بَعضُهم إلی بَعضٍ قالوا أتُحَدّثونَهم بِما فَتحَ اللّهُ عَلیکم لِیُحاجُّوکم بِه عِند رَبّکم أَفلاتَعقِلون/ و چون با مؤمنان روبهرو شوند، میگویند: ایمان آوردهایم و چون با همدیگر تنها شوند، میگویند: آیا آنچه خدا بر شما گشوده، با آنان در میان میگذارید تا در پیشگاه خداوند با آن بر شما حجّت آورند؟ چرا اندیشه نمیکنید؟»
7. «وَاصبِر نَفسَک مَع الّذین یَدعون رَبّهُم بِالغَدوة والعَشیّ یُرِیدون وَجهَهُ و لاتَعدُ عَیناک عَنهُم تُرِیدُ زِینَةَ الحیوةِ الدُّنیا وَ لاتُطِع مَن أغفَلنا قَلبَه عَن ذِکرنا وَاتّبَع هول- هُ وَ کان أمرُه فُرُطاً/ و با کسانی که بامدادان و شامگاهان پروردگارشان را میخوانند و در طلب خشنودی او هستند، مدارا کن و در هوای تجمل زندگی دنیایی، چشم از ایشان برمگیر، و ازکسی که دلش را از یاد خویش غافل داشتهایم و در پی هوس خویش است و کارش تباه است، پیروی مکن» . (کهف/ 18، 28) طبرسیمیگوید: آیه درباره ابوذر، سلمان و دیگر فقیران اصحاب پیامبر است که روزی برخی از «مؤلفة القلوب» چون عیینةبن حصین و اقرعبن حابس و دیگران نزد پیامبر آمده، خواستند فقیران بدبویِ بد پوشش را از خود دور کند تا اینان بدو نزدیک شوند که این آیه نازل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله را به مدارا با تهیدستان و عدم پیروی از غافلان مأمور ساخت؛ «3»
البتّه با توجّه به یکی بودن سوره و نیز زمان نقل داستان- پس از فتح مکّه که اوضاع مسلمانان به سامان شده بود- پذیرش این سخن مشکل است.
8. قمی، آیه 2 انفال/ 8: «إِنَّما المُؤمِنونَ الّذین إذا ذُکِر اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهم» را در شأن علی علیه السلام، ابوذر و دیگران دانسته «4» که هنگام شنیدن یاد خداوند، قلبهایشان ترسان میشود. (1). تفسیر قمی، ج 2، ص 45
(2). البرهان، ج 1، ص 252
(3). مجمعالبیان، ج 6، ص 717- 718
(4). تفسیر قمی، ج 1، ص 282
9. «فَالّذین هاجَروا و أُخرِجوا مِن دِیرِهم و أُوذُوا فِی سَبیلِی وَ قتَلوا و قُتِلوا لأُکفّرنَّ عَنهُم سَیّئاتِهم و لأُدخِلنَّهم جنتٍ تَجری مِن تَحتِها الأنهرُ ثَواباً مِن عِنداللّه وَاللّه عِندهُ حُسنُ الثَّواب/ آنانکه مهاجرت کرده و از دیار خویش اخراج شدهاند و در راه من آزار دیده و به جهاد پرداخته و کشته شدهاند، گناهانشان را میبخشم و به بوستانهاییکه زیر درختان آن جویباران جاری است، واردشان میکنم. این پاداش الهی است و پاداش نیکو نزد خداوند است» . (آلعمران/ 3، 195) قمی، مقصود از «الّذین هاجَروا» را علی علیه السلام، سلمان و ابوذر میداند؛ «1» امّا نظر به عمومیّت آیه و متأخّر بودن هجرت ابوذر، شاید بتوان نزول آن را عام دانست.
10. همو در ذیل آیه 55 نساء/ 4: «فَمِنهم مَن ءامن بِه» آورده که ابوذر، مصداقی از «مَن ءامنَ» است. «2» بیتردید اینگونه آیات بر ابوذر تطبیق داده شده و او در شأن یا سبب نزول بینقش بوده است.
11. ابنشهرآشوب مقصود از «صالحین» در آیه 69 نساء/ 4 را ابوذر و دیگران دانسته؛ کسانی که خداوند، نعمت خویش را بر آنان ارزانی داشته است «3» : «و مَن یُطِعاللّهَ والرّسولَ فأولل- کَ معَ الّذینَ أنعَم اللّهُ عَلیهِم مِنالنَّبِیّین والصّدِّیقینَ وَالشّهداءِ والصلحین و حَسُنَ أُولل- ک رَفیقاً/ و کسانیکه از خداوند و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانیاند که خداوند به آنان نعمت داده؛ از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان، و اینان نیک رفیقانی هستند» .
12. «والّذین ءَامنوا وَ عَمِلوا الصلحتِ و ءَامنوا بِما نُزّلَ عَلی محمّدٍ و هو الحَقُّ مِن ربّهم» . (محمد/ 47، 2) قمی، این آیه را درباره ابوذر، سلمان، عمّار و مقداد دانسته که عهد خویش را نشکستند و به آنچه بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد، ایمان داشتند. «4» این شأن نزول نیز میتواند از باب جری و تطبیق باشد.
13. بر اساس روایتی در ذیل آیه 24 حج/ 22: «و هُدُوا إلی الطَّیّب مِن القَول و هُدُوا (1). تفسیر قمی، ج 2، ص 156
(2). همان، ص 169
(3). مناقب، ج 3، ص 105
(4). تفسیر قمی، ج 2، ص 308
إلی صِرط الحَمید» منظور از هدایتیافتگان، ابوذر و دیگراناند که به حقیقت راه یافتهاند. «1»
14. قرطبی، آیه 11 حجرات/ 49: «وَ لاتَنابَزُوا بِالألقب» را به ابوذر مربوط میداند که در منازعه با مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله به او «ابنالیهودیة!» خطاب کرد و پیامبر او را از چنین رفتاری بازداشت، و این آیه نازل شد. «2»
15. بر پایه روایتی، آیه «رِجالٌ لاتُلهِیهم تِجرةٌ و لا بَیعٌ عَن ذِکر اللّه» (نور/ 24، 37) در شأن هشت تن، از جمله ابوذر است «3» که وقتی دحیه کلبی از شام آمد و خبر رسیدن او را با طبل اعلان کردند، همگان جز اینان پیامبر را که بر منبر خطبه میخواند، رها کرده، به سوی او رفتند که آیه 11 جمعه/ 62 حال آنها را چنین بیان میکند: «و إذارَأوا تِجرةً أو لهواً انفَضّوا إلَیها وَ تَرکُوک قال- ماً قُل ما عِنداللّه خَیرٌ مِن اللّهوِ و مِن التّجرةِ و اللّه خَیر الرَّزقین» .
16. «یأیّها الّذین ءَامنوا لاتُحَرّموا طَیّبت ما أحلّ اللّه لَکم وَ لاتَعتدوا إنّ اللّه لایُحِبُّ المُعتدین* و کُلُوا ممّا رَزَقَکُم اللّه حَللًا طَیّباً واتّقوا اللّه الّذی أنتم بِه مُؤمِنون …
/ ای مؤمنان! چیزهای پاک وپسندیدهای را که خداوند بر شما روا داشته، ناروا مشمارید و از حد نگذرید که خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد و از آنچه خداوند به شما روزی داده و پاک و پاکیزه است، بخورید و از خداوندی که به او ایمان دارید، پروا داشته باشید» . (مائده/ 5، 87- 88)
طبرسی میگوید: مفسّران درباره نزول آیه گفتهاند: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله قیامت را برای مردم وصف و یادآوری کرد. سخنان حضرت سخت در آنان تأثیر گذاشت و عدّهای، از جمله ابوذر را به دوری افراطی از دنیا و ترک تمام لذایذ آن کشاند و این آیات درباره آنان نازل شد تا حدّ اعتدال را در بهرهوری از نعمتهای خدادادی رعایت کنند. «4»
17. قمی، آیه «وَ السبقون الأوّلون مِن المُهجرین و الأنصار … » (توبه/ 9، 100) را (1). البرهان، ج 3، ص 866
(2). تفسیر قرطبی، ج 16، ص 215
(3). البرهان، ج 4، ص 77
(4). مجمعالبیان، ج 3، ص 364
درباره ابوذر و سه تن دیگر میداند که بر طریق حقیقت پایدار ماندند. «1»
18. در برخی تفاسیر روایی نقل شده که آیه 117 توبه/ 9 «لَقد تابَ اللّه عَلی النَّبِیّ و المُهجرینَ و الأنصارِ الّذین اتَّبعوه فِی ساعَةِ العُسرةِ مِن بَعد ما کادَ یَزیغُ قُلوبُ فَریقٍ مِنهُم ثمَّ تابَ عَلیهم إنّه بهم رَءوف رَّحیم» درباره ابوذر، عمروبنوهب و ابوخیثمه است که درجنگ تبوک سرپیچی کرده؛ سپس به پیامبر صلی الله علیه و آله پیوستند؛ «2» البتّه شیخ طوسی، زمخشری و ابوالفتوح، نام این سه تن را کعببن مالک شاعر، مرارة بن ربیع و هلال بنامیّه دانستهاند. «3»
19. ابنشهرآشوب بر آن است که مقصود از «الّذین ءَامنوا» در آیه 29 مطففین/ 83 ابوذر، سلمان و دیگرانند که مشرکان و منافقان، آنان را ریشخند میکردند. «4»
منابع
الاحتجاج؛ الاختصاص؛ اختیار معرفة الرجال؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ الامالی، طوسی؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخالیعقوبی؛ التبیان فی تفسیرالقرآن؛ تفسیرالقمی؛ تفسیر نمونه؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة انسابالعرب؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روضالجنان و روح الجنان؛ السیرة النبویة، ابنهشام؛ الشافی فی الامامه؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی الله علیه و آله؛ الطبقات الکبری؛ العقد الفرید؛ الکافی؛ الکامل فیالتاریخ؛ کتاب الخصال؛ الکشاف؛ کشفالاسرار و عدةالابرار؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ مروجالذهب و معادن الجوهر؛ المستطرف فی کل فن مستظرف؛ المعجمالکبیر؛ المغازی؛ المغنی فی ابواب التوحید و العدل؛ مناقب آلابیطالب؛ المیزان فی تفسیر القرآن. (1). تفسیر قمی، ج 1، ص 331
(2). البرهان، ج 2، ص 861
(3)