ابوزمعه اسدی
اشاره
ابوزَمعه اسدی: اسودبنمطّلب (عبدالمطّلب) «1» بناسد بنعبدالعزّی «2» از تیره بنیاسد «3»
از مشرکان مکه
وی از بزرگان قریش «4» و از کسانی است که در واقعه نصب حجرالاسود، یکی از چهار گوشه ردای محمد امین را گرفت تا سنگِ نهاده در آن را بر جای خود بگذارند. «5» از همنشینی و مصاحبت همیشگی او با سران کهنسال مشرک مکّه، چون ولیدبن مغیره، عاصبنوائل و اسودبنعبدیغوث که در بیشتر قضایای صدر اسلام باهم هستند، «6» میتوان حدس زد که سالیانی پیش از عامالفیل زاده شده است.
وضعیّت ابوزمعه پس از بعثت نیز چندان روشن نیست. تاریخ از دشمنی عمیق او با پیامبر صلی الله علیه و آله و اسلام حکایت دارد، «7» نمونهای از آن، ریشخند بر پیامبر در نماز بود «8» که نفرین حضرت را در پی داشت. «9» مورّخان، علّتِ نابینایی «10» و مرگ فجیع او را (افراط در نوشیدن و ترکیدن) ناشی از نفرین پیامبر میدانند. «11» ابوزمعه برای بازداری پیامبر از ابلاغ رسالت، نقشی فعّال داشته است «12» وهنگام تقاضای سران مشرک از حضرت برای مصالحه و (1). مروج الذهب، ج 2، ص 295
(2). السیرة النبویه، ج 1، ص 362
(3). الکافی، ج 4، ص 218؛ بحارالانوار، ج 15، ص 338
(4). مروج الذهب، ج 2، ص 295
(5). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 19- 20
(6). تفسیر قمی، ج 1، ص 409؛ التبیان، ج 10، ص 42
(7). تفسیر عیاشی، ج 2، ص 252
(8). روح المعانی، مج 8، ج 14، ص 127
(9). السیرة النبویه، ج 2، ص 409
(10). جامعالبیان، مج 8، ج 14، ص 95
(11). الخصال، ج 1، ص 280
(12). تاریخ طبری، ج 1، ص 543.
پرستش خدایان یکدیگر، او نیز در بینشان بود. «1» در پی بهانهجوییهای مشرکان برای جلوگیری از هدایتگری پیامبر، ابوزمعه از کسانی بود که میخواستند، برای اثبات صدق گفتههای خویش، ماه را دو نیم کند تا بدو ایمان آورند؛ گرچه با ظهور معجزه، همچنان بر شرک خویش استوار ماندند. «2» ابوزمعه در توطئه دارالندوه که برای قتل پیامبر تصمیم گرفته شد نیز حضور داشت. «3» از زندگی وی پس از هجرت پیامبر، فقط از مشورت صفوانبن امیّه با او در ارسال کاروان تجاری از بیراهه به شام «4» و نیز پافشاریاش بر گریستن ابوزمعه در عزای سه فرزندش زمعه، عقیل و حارث که در بدر کشتهشدند، آگاهی داریم. «5» درباره زمان مرگ ابوزمعه، در جامعالبیان «6» آمده که همه مسخرهکنندگان پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از بدر، از بین رفتند که او را نیز شامل میشود؛ ولی صدوق مرگ وی را پس از بدر ذکر میکند «7» که با دیگر دادههای تاریخ سازگارتر است. «8»
ابوزمعه در شأن نزول
مفسّران در ذیل چند آیه از ابوزمعه نام بردهاند: 1. ابنعبّاس مقصود از انسان را در آیات «والعَصرِ* إنّ الإنسنَ لَفِی خُسرٍ» (عصر/ 103، 1- 2) گروهی از مشرکان، از جمله اسودبنعبدالمطّلب دانسته است. «9»
2. برخی معتقدند: سوره کافرون آنگاه نازل شد که گروهی از سران مشرک مکّه از جمله ابوزمعه، هنگام طواف پیامبر، به او نزدیک شده، از او خواستند تا خدایان یک دیگر را بپرستند: «10» «قل یأیُّها الکفِرونَ* لا أعبُدُ ما تَعبدونَ* و لا أنتم عبِدونَ ما أعبُدُ* (1). السیرة النبویة، ج 1، ص 362
(2). البدایة والنهایة، ج 3، ص 96؛ الدر المنثور، ج 7، ص 671- 672
(3). تاریخ طبری، ج 1، ص 566
(4). المغازی، ج 1، ص 197- 198
(5). تاریخ طبری، ج 2، ص 41
(6). جامع البیان، مج 8، ج 14، ص 96
(7). الخصال، ج 1، ص 280
(8). المغازی، ج 1، ص 122- 123؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 41
(9). تفسیر قرطبی، ج 2، ص 123
(10). السیرة النبویه، ج 1، ص 362؛ التبیان، ج 10، ص 420
و لا أنا عابِدٌ ما عَبَدتُّم* و لا أنتم عبدونَ ما أعبُدُ* لَکُم دینُکم وَلِیَ دینِ» .
(کافرون/ 109، 1- 6)
3. ابنکثیر و سیوطی، در ذیل آیات 1- 2 قمر/ 54: «اقتَربَتِ السّاعَةُ وَ انشَقَّ القَمرُ* وَ إن یَرَوا ءَایةًیُعرِضوا و یقولوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ قیامت نزدیک و ماه دو پاره شد و اگر معجزهای ببینند، روی برتابند و گویند جادویی دنبالهدار است» نقل کردهاند که مشرکان، از جمله ابوزمعه از پیامبر صلی الله علیه و آله خواستندکه ماه را بشکافد؛ سپس به وی تهمت ساحری زدند. «1»
4. «وانطَلَق المَلأُ مِنهم أنِ امشُوا وَاصبِروا علی ءَالهَتِکم إنّ هذا لَشیءٌ یُرادُ* ما سَمِعنا بِهذا فِیالمِلّةِ الأخِرةِ إن هذا إلّااختِلقٌ و بزرگان آنان به راه خود رفتند و گفتند که بروید و بر عبادت خدایان خود شکیبایی پیشه کنید؛ زیرا این امر مطلوب است. ما چنین چیزی در آیین اخیر نشنیدهایم. این ادّعا جز دروغبافی نیست» . (ص/ 38، 6- 7) جامعالبیان، در ذیل آیات پیشین نقل میکند که ابوزمعه و دیگر مشرکان، نزد ابوطالب از پیامبر شکایت کردند و از وی خواستند حضرت را از انکار خدایانشان باز دارد؛ امّا پیامبر، همچنان بر شعار «لا اله الا اللَّه» اصرار ورزید. آنان با شگفتی و خشم گفتند:
«به خدا سوگند! تو و خدایت را که به چنین چیزی فرمان داده، ناسزا خواهیم گفت» . «2»
5. سیوطی در ذیل آیات 7- 8 فرقان/ 25: «و قالوا مالِ هذا الرَّسولِ یأکلُ الطَّعامَ وَ یَمشی فِیالأسواقِ لَولا أُنزِلَ إلَیهِ مَلَکٌ فَیَکونَ مَعه نَذِیراً* … و گفتند: این پیامبر را چه شده که غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟ چرا فرشتهای با او فرستاده نشده که همراه او هشداردهنده باشد؟» آورده است که وقتی مشرکان، از جمله ابوزمعه با پیامبر گفتوگو کردند تا شاید با پیشنهادهای تطمیعی خویش او را باز دارند، امّا موفق نشدند، خواستند از خدایش بخواهد که فرشتهای بفرستد تا او را تصدیق کند و در بهشت، قصرهایی از طلا و نقره برایش بسازد تا مانند دیگران در بازار به دنبال معاش نباشد. «3» (1). البدایة والنهایة، ج 3، ص 96؛ الدر المنثور، ج 7 ص 671- 672
(2). جامع البیان، مج 12، ج 23، ص 152
(3). الدرالمنثور، ج 6، ص 236- 237
6. طبری و طبرسی در ذیل آیات 90- 93 اسراء/ 17 آوردهاند که مشرکان، از جمله ابوزمعه، انجام دادن کارهای نامعقولی را از پیامبر صلی الله علیه و آله میخواستند: «1» «و قالوا لَن نُؤمِنَ لَکَ حتّی تَفجُرَ لنا مِن الأرضِ یَنبوعاً* أو تَکونَ لَک جَنّةٌ مِن نَخیلٍ و عِنَبٍ فتُفَجّر الأنهرَ خِللَها تَفجیراً* أو تُسقِط السَّماءَ کَما زَعَمتَ عَلینا کِسَفاً أو تَأتِی بِاللّهِ و المَلل- کةِ قَبیلًا* أو یَکونَ لَک بیتٌ مِن زُخرُفٍ أو تَرقی فی السَّماءِ و لننُؤمِنَ لِرُقیّکَ حتّی تُنَزّلَ عَلینا کِتباً نَقرؤه قُل سُبحانَ ربّی هَل کُنتُ إلّابَشراً رَسولًا و گفتند هرگز به تو ایمان نمیآوریم، مگر آنکه برای ما از زمین چشمهای بجوشانی یا باغی از خرما و انگور داشتهباشی و لابهلای درختان آن، جویباران جاری سازی، یا پارههای آسمان را چنانکه گمان داری، بر سر ما بیندازی یا خدا وفرشتگان را نزد ماآوری، یا تو را خانهای از زر و زیور باشد، یا به آسمان برشوی، و بالا رفتنت را باور نخواهیم کرد، مگر نوشتهای برای ما فرودآوری که بخوانیمش. بگو پروردگارم پاک و منزّه است. آیا من جز بشری پیام آورم؟»
7. قمی در ذیل آیات 94- 95 حجر/ 15: «فاصدَع بِما تُؤمَر و أعرِض عَن المُشرِکینَ* إنّا کَفَینک المُستَهزِءینَ آنچه را فرمان یافتهای آشکار کن و از مشرکان روی بگردان؛ ما شرّ] ریشخندکنندگان را از تو باز میداریم» ، ابوزمعه را یکی از استهزاکنندگان میشمارد که خداوند، شرّ آنان را از پیامبرش بازداشت. «2»
منابع
بحارالانوار؛ البدایة و النهایه؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیرالعیاشی؛ تفسیر القمی؛ جامعالبیان عن تأویل آیالقرآن؛ الجامع لاحکامالقرآن، قرطبی؛ الدرالمنثور فیالتفسیر بالمأثور؛ روحالمعانی فیتفسیرالقرآن العظیم؛ السیرة النبویه، ابنهشام؛ الکافی؛ کتاب الخصال؛ مجمعالبیان فیتفسیرالقرآن؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ المغازی. (1). جامعالبیان، مج 9، ج 15، ص 205- 206؛ مجمعالبیان، ج 6، ص 678
(2). تفسیر قمی، ج 1، ص 409؛ جامعالبیان، مج 8، ج 14، ص 95
ابو