گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران
جلد اول
ابوطلحه انصاری‌


اشاره

ابوطَلحه انصاری: زیدبن سهل‌بن اسودبن حزام انصاری خزرجی «1» از اصحاب پیامبر
ابوطلحه، از تیره بنی‌نجّار و همسرش ام‌سُلَیم مادر انس‌بن‌مالک است. «2» وی در بیعتِ* عقبه دوم حضور یافت و به اسلام گروید و از نقیبان «3» شد و پس از هجرت، پیامبر او را با ارقم «4» و به نقلی ابو* عبیده برادر کرد. «5» ابوطلحه، از تیراندازان زبردست بود. در بدر* حضور یافت «6» و در احُد* پیشاپیش رسول خدا تیر می‌انداخت. او صدای مهیبی داشت؛ ازاین‌رو پیامبر درباره‌اش فرمود: نهیب ابوطلحه بر دشمن، از نیروی 100 مرد بهتر است. «7» به گفته خودش، در جنگ خیبر* دوشادوش رسول‌خدا بوده «8» و در غزوه حنین* 20 نفر از مشرکان را از پای در آورده و وسایلشان را از آنِ خود ساخته است. «9» گفته‌اند: روزی ابوطلحه با مشاهده آثار گرسنگی در پیامبر، برای ایشان غذایی تهیه کرد و حضرت را به آن فراخواند.
پیامبر نیز با دست مبارک خود آن غذای اندک را میان اصحاب قسمت کرد و همه سیر شدند. «10» به نقلی، او پس از نزول آیه «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ … هرگز به حقیقت نیکوکاری نمی‌رسید؛ مگر این که از آن‌چه دوست دارید، انفاق* کنید» (آل‌عمران/ 3، 92) نخلستان آبادی را که روبه‌روی مسجد مدینه داشت، به پیامبر (1). المعارف، ص 271
(2). المعارف، ص 271
(3). الطبقات، ج 3، ص 383؛ تهذیب الکمال، ج 10، ص 75
(4). الطبقات، ج 3، ص 383
(5). اسدالغابه، ج 2، ص 361
(6). جمهرة انساب‌العرب، ص 347
(7). الاستیعاب، ج 4، ص 261؛ المغازی، ج 1، ص 242- 243؛ الطبقات، ج 3، ص 383- 384
(8). الطبقات، ج 3، ص 385
(9). المعارف، ص 271؛ الطبقات، ج 3، ص 384؛ الاستیعاب، ج 4، ص 261
(10). صحیح البخاری، ج 4، ص 206- 207؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 161

واگذاشت و به پیش‌نهاد حضرت، آن را برای خویشانش وقف کرد. «1» وی از جمله راویان حدیث پیامبر است. «2» براساس نقلی، پیامبر در واپسین روزهای عمر خود، به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به قوم خود برساند و سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود. «3» قبر پیامبر صلی الله علیه و آله را ابوطلحه آماده ساخت. «4» وی در زمان رسول خدا بسیار روزه می‌گرفت و پس از او تا آخر عمر، جز در سفر و عید فطر و قربان روزه بود. «5» صاحب قاموس‌الرجال به علت گفتار و رفتاری که در خلافت عمر از او سرزده، روایات او را ضعیف می‌شمارد. «6» به گفته ابن ابی الحدید عمر در واپسین ساعات عمرش با تعیین شورایی 6 نفره مرکب از علی علیه السلام، عثمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف، به ابوطلحه فرمان داد با همراهی 50 مرد مسلح این 6 نفر را در خانه‌ای جمع کند و سه روز به آنها مهلت دهد تا یکی را از میان خودشان به عنوان خلیفه انتخاب کنند و چنانچه 4 نفر از آنان یا سه نفر که عبدالرحمن در میان آنها باشد بر امری اتفاق و دیگران مخالفت کردند گردن مخالفان را بزند؛ همچنین اگر پس از سه روز، آنان امر خلافت را تعیین نکردند، آنان را گردن بزند. «7»
ابوطلحه نیز سوگند یاد کرد بیش از سه روز به آنان مهلت ندهد. «8»
برخی وفاتش راسال 34 هجری در 70 سالگی در مدینه دانسته و گفته‌اند:
عثمان‌بن‌عفان بر جنازه‌اش نماز خوانده؛ «9» امّا اهل بصره معتقدند که در سفری دریایی در کشتی مرده و پس از 7 روز بدون آن که جسدش تغییر کند، در جزیره‌ای مدفون شده است. «10» وفات او را سال‌های 32، 33 و 51 نیز گفته‌اند. «11» به نقلی، ابوزرعه دمشقی، وفات او (1). صحیح البخاری، ج 3، ص 258؛ روض‌الجنان، ج 4، ص 427
(2). تهذیب‌الکمال، ج 10، ص 75
(3). اسدالغابه، ج 2، ص 361
(4). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 114؛ اسدالغابه، ج 2، ص 361
(5). الطبقات، ج 3، ص 384
(6). قاموس الرجال، ج 4، ص 552- 553
(7). شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 146
(8). قاموس الرجال، ج 4، ص 552
(9). الطبقات، ج 3، ص 385؛ المعارف، ص 271
(10). الطبقات، ج 3، ص 385؛ تهذیب‌الکمال، ج 10، ص 76
(11). اسدالغابه، ج 2، ص 362

را در شام دانسته است. «1»

ابوطلحه در شأن نزول‌

1. قرآن، مسلمانان را پس از جنگ احُد به دو دسته تقسیم کرد: گروهی مؤمن که خداوند بر آن ها آرامش نازل کرد و نشانه آن خواب سبکی بود که شبِ پس از حادثه احد بر آن‌ها عارض شد و گروهی منافق که به فکر جانشان بوده، آرامشی نداشتند و درباره خدا گمان‌های نادرستی می‌بردند. خداوند می‌فرماید: «ثُمَّ انزَلَ عَلَیکُم مِن بَعدِ الغَمّ امَنَةً نُعاسًا یَغشی طَافَةً مِنکُم وطَافَةٌ قَد اهَمَّتهُم انفُسُهُم یَظُنّونَ بِاللَّهِ غَیرَ الحَقّ ظَنَّ الجهِلِیَّةِ … » . (آل‌عمران/ 3، 154) در نقلی از ابوطلحه، وی خود را از جمله کسانی دانسته که خواب سبک بر او عارض شده «2» و خود را از گروه اوّل شمرده است.
2. بنابه روایت ابوهریره، مردی خدمت رسول‌خدا صلی الله علیه و آله رسید و از حضرت خواست تا او را مهمان کند. ابوطلحه او را به خانه برد و به همسرش سفارش کرد که از مهمان رسول خدا به نیکویی پذیرایی کند. بچه‌ها را خواباندند؛ سپس به بهانه‌ای چراغ را خاموش و وانمود کردند که با مهمان غذا می‌خورند. فردای آن شب، پس از اظهار خرسندی پیامبر از عمل آن‌ها، خداوند این آیه را نازل کرد «3» : « … ویُؤثِرونَ عَلی انفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ ومَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاولکَ هُمُ المُفلِحون … . و مهاجران را بر خود مقدّم می‌دارند؛ هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند. کسانی‌که نفس خویش را از بخل و حرص باز داشته‌اند، رستگاران‌اند» (حشر/ 59، 9)؛ لیکن عبداللّه بن مسعود نزول این آیه و داستان پیش گفته را با شرحی بیشتر در مورد علی صلی الله علیه و آله می‌داند. «4»
3. گروهی از مسلمانان از جمله ابوطلحه، در منزل سعد* بن‌ابی وقّاص، گرد آمدند، (1). تهذیب‌الکمال، ج 10، ص 76
(2). جامع‌البیان، مج 3، ج 4، ص 187- 188؛ روض‌الجنان، ج 5، ص 114؛ روح‌المعانی، مج 3، ج 4، ص 155
(3). جامع البیان، مج 14، ج 28، ص 55
(4). روض الجنان، ج 19، ص 123

غذایی خوردند و پس از آن، شرابی در مجلس حاضر کردند تا بنوشند که آیه «یایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا انَّمَا الخَمرُ والمَیسِرُ والانصابُ والازلمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطنِ فَاجتَنِبوهُ لَعَلَّکُم تُفلِحون» (مائده/ 5، 90) نازل شد و حرمت قطعی خمر* را اعلام کرد. «1» از شأن نزول این آیه استفاده می‌شود که ابوطلحه، پس از نزول آیات قبلی تحریم شراب مانند «یَسَلونَکَ عَنِ الخَمرِ والمَیسِرِ قُل فیهِما اثمٌ کَبیرٌ … » (بقره/ 2، 219) هم‌چنان از نوشیدن شراب دست نکشیده بود؛ چنان علامه طباطبایی می‌گوید: از ذیل آیات 90-/ 91 مائده/ 5 استفاده می‌شود برخی مسلمانان بعد از شنیدن «یَسَلونَکَ عَنِ الخَمرِ والمَیسِرِ قُل فیهِما اثمٌ کَبیرٌ … ) (بقره/ 2، 219)، باز هم از میگساری دست برنداشته بودند تا آیه 90 مائده/ 5 نازل شد. «2» به نقلی، پس از نزول آیه پیشین، ابوطلحه دستور داد همه شراب‌های موجود در خانه‌اش را بیرون بریزند. «3»

منابع‌

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ تاریخ الیعقوبی؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ جمهرة انساب‌العرب؛ الدرالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور؛ روح‌المعانی فی تفسیرالقرآن العظیم؛ روض‌الجنان و روح‌الجنان؛ صحیح البخاری؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ الطبقات‌الکبری؛ قاموس‌الرجال؛ المعارف؛ المغازی؛ مناقب آل‌ابی‌طالب. (1). مناقب، ج 2، ص 203- 204
(2). المیزان، ج 2، ص 195
(3