ابولهب
اشاره
ابولَهَب بن عبدالمطّلب: عبدالعُزّیبن عبدالمطّلب بنهاشم، مکنی به ابا عتبه «1»
عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و از دشمنان سرسخت او «2» مادرش لُبنی از بنی خُزاعه «3» و همسرش اروی یا عوراء، مشهور به ام* جمیل دختر حرببنامیه و خواهر ابوسفیان بود. «4» در این که چرا ابولهب خوانده شده، اختلاف است.
ابنسعد بر آن است که عبدالمطّلب* وی را به جهت زیبایی و برافروختگی چهره چنین نامیده «5» و برخی برای وی فرزندی به نام لهب ذکر کردهاند؛ «6» امّا بر پایه روایتی، خداوند او را به این کنیه خوانده؛ «7» چون عاقبت او با آتش است. «8» گویا در میان مردم زمان خویش، بیشتر به کنیه اباعتبه خطاب میشده است. «9»
از زندگی ابولهب، پیش از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله اطلاعی در دست نیست. فقط برخی آوردهاند: او کنیزش ثویبه را که ولادت فرزند برادرش عبداللّه، (محمّد*) را به او بشارت داده بود، آزاد ساخت؛ «10» شاید از آن رو که او نیز چون دیگران به انتظار قدوم کسی بود که نسل عبداللّه را تداوم بخشد. برابر روایتی، شبی پیامبر صلی الله علیه و آله به خواب دید که فریاد العطش ابولهب در دوزخ بلند است؛ امّا از انگشت ابهامش آب مینوشد. چون راز آن پرسید، (1). المعارف، ص 125
(2). البدء والتاریخ، ج 4، ص 155
(3). المعارف، 119
(4). السیرة الحلبیه، ج 1، ص 466؛ تفسیر ابنکثیر، ج 4، ص 603
(5). الطبقات، ج 1، ص 93؛ تفسیرابنکثیر، ج 4، ص 63؛ المعارف، ص 125
(6). الخصائص الکبری، ج 1، ص 244
(7). زاد المعاد، ج 2، ص 338
(8). الکشّاف، ج 4، ص 814
(9). اعلام النبوه، ج 1، ص 130
(10). التحفة اللطیفه، ج 1، ص 8
گفت: به آن جهت که ثویبه را به سبب ولادت تو آزاد کردم. «1»
برخی این حکایت را نشان لطف پروردگار و بزرگی رسول خدا دانستهاند که حتّی سرسختترین دشمن حضرت، فقط به بهانه عملی کوچک که در حق آن حضرت انجام داد، مشمول رحمت حق قرار گرفت و از آن بهرهمند شد؛ «2» ولی برخی از معاصران در صحت این خبر تردید کرده، به ویژه که بر پایه دیگر اخبار، آزادی ثویبه تا نزدیکیهای هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله هنوز تحقق نیافته بود و حتی چون خدیجه در صدد خریدن و آزاد کردنش بر آمد، ابولهب همراهی نکرد؛ «3» به هر روی، ثویبه اندک زمانی دایگی این کودک را برعهده گرفت و از همین طریق، پیامبر با حمزه، جعفر و ابوسلمه برادر شد. «4»
گفتهاند: ابولهب، هنگام رحلت عبدالمطلب، داوطلب سرپرستی فرزند عبداللّه شد؛ امّا عبدالمطّلب با این سخن که شَرّ خود را از او باز دار، از سپردن محمّد نوجوان به او خودداری کرد. «5» ابولهب در هنگامه بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله به شرکت در سرقت دو آهوی زرین که بر در کعبه نصب شده بود، با شهادت یکی از سارقان متهم شد و مورد پیگرد قرار گرفت «6» و به ناچار نزد داییهای خویش، در تیره بنیخزاعه*، پناهنده شد. «7»
گویا ازدواج دو فرزندش عتبه* و معتب، با دو دختر رسول خدا، رقیه و امکلثوم، در همین دوره بود؛ گرچه اقوال دیگری نیز در این باره وجود دارد. «8» ابولهب از دارایان «9» و متولّیان بتان در مکه* بود «10» و وقتی افلح بننضر شیبانی، متولّی عزّی*، در بستر مرگ درباره آینده آن ابراز نگرانی کرد، ابولهب به او دلداری داد و متعهد شد که آن را رها نکند.
بدین طریق، مدتی سدانت عزّی را برعهده گرفت. در این هنگام به هرکس میرسید، (1). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 9
(2). السیرة النبویه، ج 1، ص 27؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 222- 223
(3). الصحیح من سیرةالنبی، ج 2، ص 80؛ انسابالاشراف، ج 1، ص 95- 96؛ الطبقات، ج 1، ص 87
(4). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 9
(5). مناقب، ج 1، ص 62
(6). المنتظم، ج 2، ص 15
(7). السیرة الحلبیه، ج 1، ص 56
(8). الاصابه، ج 8، ص 460- 461؛ البدایة والنهایه، ج 3، ص 244
(9). کشفالاسرار، ج 10، ص 657؛ البرهان، ج 5، ص 788
(10). رجال انزل اللّه فیهم قرآنا، ج 7، ص 96
میگفت: اگر عزّی پیروز شود، من با خدمتی که به او کردهام در امانم و اگر محمّد بر آن پیروز شود که نمیشود، برادر زادهام است. «1»
ابولهب پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله بر خلاف سنت عربی، به سیره خاندان خویش عمل نکرد و بهرغم همراهی بنیعبدالمطّلب با رسول خدا، او به دیگر تیرههای قریش پیوست و از در دشمنی و ستیزگی با پیامبر درآمد و به شیوههای گوناگون به آزار حضرت پرداخت «2» از جمله بر سر رسول خدا شکمبه و خاشاک میریخت. «3» این عمل، خشم دیگر بنیهاشم* را برمیانگیخت؛ چنانکه روزی حمزه* با مشاهده چنین صحنهای از سر خشم، خار و خاشاک را بر سر ابولهب افکند. «4» ابولهب برای جلوگیری از نفوذ کلام پیامبر صلی الله علیه و آله در پی او حرکت و دروغگویش خطاب میکرد. «5» او را ساحر، «6» شاعر، «7» و کاهن میخواند «8» و دیگران را نیز از گرویدن به او و اسلام بازمیداشت «9» و حتی یک بار او و همسرش به تحریک دیگران، بر آن شده بودند تا پیامبر را از پای در آورند که بر جای خشک شدند و به دعای حضرت به حرکت درآمدند. «10»
انگیزه دشمنی ابولهب با پیامبر صلی الله علیه و آله در کتابهای تاریخی، گوناگون آمده است. برخی دفاع از بتها را عامل اصلی دانستهاند؛ چنانکه خود به هند (همسر ابوسفیان) میگوید: با رد دعوت محمّد، لات و عزّی را یاری کردم. «11» شاید همراهی با همسرش را که در پی ریاست برادر خویش ابوسفیان بود، بتوان انگیزه این دشمنی ذکر کرد؛ چرا که تثبیت مقام پیامبر صلی الله علیه و آله موقعیت وی را به مخاطره میافکند؛ ولی برخی، آن را تا سر حد خصومتی (1). المغازی، ج 3، ص 874
(2). السیرة النبویه، ج 2، ص 415- 416
(3). الکامل، ج 2، ص 70
(4). انساب الاشراف، ج 1، ص 147- 148
(5). السیر و المغازی، ص 232
(6). مجمع البیان، ج 7، ص 322
(7). مناقب، ج 1، ص 77
(8). البحر المحیط، ج 7، ص 58
(9). البدایة والنهایه، ج 3، ص 111
(10). اعلام النبوه، ج 1، ص 130
(11). البدایة والنهایه، ج 3، ص 69
شخصی فرو کشیدند و گفتند: روزی ابولهب و ابوطالب* کشتی میگرفتند. ابولهب او را بر زمین افکند و روی سینهاش نشست. در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه و آله به یاری ابوطالب شتافت و به او کمک کرد تا بر فراز آید، و وقتی ابولهب به او گفت که من نیز عموی تو هستم. چرا او را یاری کردی؟ حضرت گفت: چون او نزد من از تو محبوبتر است، و همین امر موجب دشمنی و خشونت او با پیامبر شد؛ «1» امّا گویا داعیه سروری قریش* و ریاست مکه که در خاندان عبدالمطّلب، کم و بیش به آن چشم داشتند، انگیزه اصلی او بود؛ به ویژه که وی از یک سو در پیوندی سببی به تیره بنیامیه* ارتباط مییافت «2» که در رقابت بابنیهاشم کوششی بیوقفه داشتند، و از دیگر سو، در پیوندی نسبی، از طرف مادر با تیره بنیخزاعه «3» که خود زمانی ریاست مکه و کعبه را عهدهدار بودند، پیوند داشت. مشرکان نیز وی را از همین زاویه تحریک میکردند. «4» بدیهی است که روی کار آمدن پیامبر و توسعه امر نبوت، مسیر ریاست را به هم میزد و این امر خوشایند او نبود؛ به هر روی، دشمنی ابولهب با رسول خدا به آن حد بود که پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمود: من بین دو همسایه بد، ابولهب و عقبة* بنابیمعیط قرار گرفتهام؛ چون هرگاه کثافاتی بیابند، بر در خانه من میریزند. «5» دشمنی او با پیامبر صلی الله علیه و آله به گونهای بود که چون حضرت در یومالانذار خواست براساس امر الهیِ:
«و انذِر عَشیرَتَکَ الاقرَبین» (شعرا/ 26، 214) خویشاوندان خود را جمع و پیام خدا را ابلاغ کند، برخی از زنان بنیهاشم از رسول خدا خواستند تا ابولهب را به آن جمع دعوت نکند «6» و چون به آن مجلس فرا خوانده شد، با دیدن کرامت پیامبر صلی الله علیه و آله که با اندک غذا و شربت آماده شده به وسیله علی علیه السلام همه را سیر و سیراب کرد، پیش از سخن پیامبر صلی الله علیه و آله روی به بنیعبدالمطّلب کرد و گفت: محمّد شما را جادو کرده «7» و بدینگونه مانع انذار* (1). انساب الاشراف، ج 1، ص 147
(2). السیرة الحلبیه، ج 1، ص 466
(3). المعارف، ص 119
(4). اعلام النبوه، ج 1، ص 130؛ مناقب، ج 1، ص 175
(5). الطبقات، ج 1، ص 157؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 148
(6). انساب الاشراف، ج 1، ص 134
(7). تاریخ طبری، ج 1، ص 542
حضرت شد، و هنگام دعوت عمومی، چون پیامبر بر فراز کوه صفا* «1» یا مروه* «2» رفت و از مردم خواست تا خدای واحد را بپرستند، حضرت را از اینکه آنان را برای چنین پیامی به آنجا کشانده، نفرین کرد که خداوند در پاسخ او، سوره مسد را فرو فرستاد و نفرینی ابدی را برای او ثبت کرد. «3»
با نزول این سوره، دشمنی ابولهب با پیامبر و اسلام شدت یافت و رسماً با دیگر سران مشرک قریش همدست شد «4» و برای آزردن و به سختی انداختن حضرت، پسرانش را به طلاق دادن دختران او وا داشت؛ «5» گرچه بر پایه روایتی، این پیامبر صلی الله علیه و آله بود که دختران خویش را از آنان جدا ساخت؛ زیرا خداوند دوست نمیداشت دخترانش جز با اهل بهشت تزویج کنند. «6» ابولهب پس از آن در پیمان صحیفه بر ضدّ پیامبر و مسلمانان شرکت کرد و تنها فرد از بنیعبدالمطّلب بود که در شعب، با آنان همراه نشد «7» و پس از درگذشت ابوطالب که دشمنی قریش با پیامبر صلی الله علیه و آله افزایش یافت، او در رأس آنان قرار گرفت. «8» بر اساس پارهای اخبار، وی پس از آن که به ریاست بنیهاشم رسید، ابتدا حمایت خود را از رسول خدا اعلام کرد و گفت: ای پسر برادر! همان گونه که در زمان ابوطالب عمل میکردی، بکوش. به لات* سوگند که از تو حمایت میکنم و در مقابل ابنغیطله که به رسول خدا اهانت کرده بود، ایستاد؛ امّا پس از تحریک دیگر مشرکان، (1). الطبقات، ج 1، ص 156- 157
(2). همان، ص 61؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 27
(3). السیرة النبویه، ج 1، ص 351؛ البدایة و النهایه، ج 3، ص 31
(4). الطبقات، ج 1، ص 157
(5). البدء و التاریخ، ج 5، ص 17؛ الاصابه، ج 8، ص 461
(6). معجم الصحابه، ج 3، ص 196
(7). السیرة النبویه، ج 1، ص 269؛ تاریخ طبری، ج 1، ص 550
(8). البدءوالتاریخ، ج 4، ص 154- 155
دست از حمایت او برداشت. «1»
ابولهب در توطئه دارالندوه نیز حاضر بود؛ اما به نقلی، چون تصمیم بر محاصره خانه پیامبر و هجوم به آنجا گرفته شد، وی آنان را از حمله شبانه بازداشت؛ زیرا در تاریکی نمیتوان اهل خانه را در امان دانست و خواست تا صبحگاه صبر کنند «2» و خود نیز تمام شب را به انتظار خروج پیامبر صلی الله علیه و آله نشست. «3» ابولهب پس از هجرت مسلمانان به مدینه تا جنگ بدر، دیگر نمودی ندارد و در این جنگ نیز که همه اشراف مکه حضور یافتند، شرکت نکرد «4» و به اصرار دیگران، فقط عاص بنهشام بنمغیره، برادر ابوجهل را در مقابل بخشش 4 هزار درهم طلبی که از او داشت، به جای خویش فرستاد. «5» برخی علت عدم شرکت او را درماندگی و ناتوانیاش ذکر کردهاند «6» و برخی دیگر، خواب عاتکه، خواهرش را مبنی بر شکست فضاحتبار مشرکان، علّت اصلی دانستهاند؛ «7» به هر حال وی با اینکه در جنگ نبود، اخبار آن را پیگیری میکرد «8» و چون از زبان ابورافع شنید که در این جنگ فرشتگان یار مسلمانان بودند، سخت برآشفت و به شدت او را زد. «9»
ابولهب، پس از شنیدن خبر شکست مشرکان در بدر، پس از 7 «10» یا 9 روز «11» بر اثر بیماری پوستی درگذشت. «12» فرزندانش از ترس سرایت مرض، از جنازهاش دوری جسته، در نهایت او را در بالای مکه کنار دیواری نهاده و از دور، بی آنکه لمسش کنند، بر او سنگ ریختند تا مدفون شد. «13» ابنبطوطه در سفرنامه خویش از قبری در بیرون مکه یاد میکند که منسوب به ابولهب بود و مردم بر آن سنگ میزدند. «14» ابنجبیر از دو قبر در سمت چپ باب العمرة خبر میدهد که میگفتند: از ابولهب و همسرش ام جمیل است. «15» نسل ابولهب (1). الطبقات، ج 1، ص 164؛ البدایة والنهایه، ج 3، ص 106- 107
(2). تفسیر قمی، ج 1، ص 302
(3). الطبقات، ج 1، ص 176- 177
(4). المغازی، ج 1، ص 33؛ الاغانی، ج 4، ص 205
(5). المغازی، ج 1، ص 33؛ البدایة والنهایه، ج 3، ص 203
(6). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 45
(7). الطبقات، ج 8، ص 36- 37؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 24؛ السیرةالحلبیه، ج 2، ص 377
(8). البدایة والنهایه، ج 3، ص 242
(9). الطبقات، ج 4، ص 55؛ الاغانی، ج 4، ص 206
(10). الخصائص الکبری، ج 1، ص 343
(11). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 46
(12). المعارف، ص 125
(13). الاغانی، ج 4، ص 206
(14). رحلة ابنبطوطه، ص 142
(15). رحلة ابن جبیر، ص 88
از طریق فرزندانش ادامه یافت. دو پسرش عتبه و معتب در فتح مکه به دعوت پیامبر مسلمان شدند «1» و در حنین از ثابت قدمان به شمار آمدند. «2»
ابولهب در شأن نزول
ابولهب از اعلام مصرح قرآن است. سوره مسد/ 111 صریحاً در نفرین و زشت شماری او و همسرش نازل شد. در شأن نزول این سوره (با اختلافی اندک) آمده که چون پیامبر صلی الله علیه و آله پس از نزولِ «وَ أَنذِر عَشِیرَتَکَ الأَقرَبِین» (شعراء/ 26، 214) دعوت از خویشاوندانش را آغاز کرد «3» یا برای دعوت عمومی بر فراز کوه صفا رفت «4» و پس از أخذ تأیید از مردم به راستگویی، پیام الهی را آشکار کرد، ابولهب از سر خشم به او گفت: تبّاً لک، ألهذا دعوتنا/ دستت زیانکار باد برای همین ما را دعوت کردی؟» «5» خداوند در پاسخ به این سخن، سوره پیشین را فرو فرستاد: «تَبَّت یَدا ابی لَهَبٍ و تَبّ زیانکار باد دستان ابولهب و خود او هم زیانکار شد» . بخش اوّل در لعن* و نفرین* او و بخش دیگر گزارشی غیبی است و چون تحقق آن قطعی است، به صیغه ماضی آمده است؛ «6» بنابراین، قول به اینکه وجود فعل ماضی، دلیل بر نزول سوره پس از مرگ ابولهب است، «7» چندان مدلّل نمینماید؛ به هر حال، مراد آیه این است: عمل ابولهب که از دست بر میآید، سودی برای او نداشته، «8» خودش نیز با افتادن در آتش زیانکار شد. «9» زمخشری مراد از تباب را نابودی (1). الخصائص الکبری، ج 1، ص 439
(2). الطبقات، ج 6، ص 11؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 62
(3). جامع البیان، مج 15، ج 30، ص 439؛ الطبقات، ج 1، ص 156 157
(4). البصائر، ج 60، ص 298؛ جامع البیان، مج 15، ج 30، ص 440
(5). جامع البیان، مج 15، ج 30، ص 439
(6). تفسیر بیضاوی، ج 4، ص 461
(7). اعلام القرآن، ص 91
(8). جامع البیان، مج 15، ج 30، ص 438
(9). مجمع البیان، ج 10، ص 851
دانسته و بر آن است که روزی ابولهب سنگی برداشت تا به پیامبر صلی الله علیه و آله بزند؛ امّا نتوانست و آیه اشاره بهآن است. «1» در زیانکاری دستان او، آرای دیگری نیز وجود دارد. «2»
«ما اغنی عَنهُ مالُهُ و ما کَسَب مالش و دستاوردش به کارش نیامد» ؛ به این معنا که اندوختهها و داراییهایش، وی را از عذاب جهنّم حفظ نخواهند کرد «3» یا اینکه سرمایهها و آنچه از منافع چارپایان به او رسیده و به دست آورده، برای او سودی ندارد. «4» برخی گفتهاند: مراد آن است که مال* او و فرزندانش، بینیازش نمیکنند «5» و عذاب* الهی را از او دور نمیسازند. «6» میبدی، این آیه را در پاسخ آن سخن ابولهب میداند که گفته بود: اگر آنچه پسر برادرم میگوید، حق باشد، من همه اموالم را برای جانم فدیه میدهم. «7»
«سَیَصلی نارًا ذاتَ لَهَب زودا که به آتشی شعلهور در آید.» او به آتش شدیدی در خواهد آمد که شعلههای آن، گرداگرد او را فرا میگیرد. طبرسی این آیه را دلیل بر صدق گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله میداند که از مرگ ابولهب در حال کفر خبر میدهد. «8» آلوسی، سین در «سَیَصلی را برای تأکید در وعید و حتمیّت آن و تنوین در «نارًا» را نشان بزرگی آتش* میداند «9» و نکره آمدن «لَهَب» نیز برای بیان هیبت و ترسانگیزی آن است. «10»
«و امرَاتُهُ حَمّالَةَ الحَطَب* فی جیدِها حَبلٌ مِن مَسَد و زنش هیزمکش و آتش افروز معرکه است و ریسمان از لیف خرما برگردن دارد.» این آیه، فرجام شوم و ناگوار همسر* ابولهب را که در آزار پیامبر صلی الله علیه و آله با شوهرش همدست بود، بیان میدارد. گفتهاند: ام جمیل، شبانگاه خار و خاشاک بر سر راه رسول خدا میریخت تا او را بیازارد «11» و آیه به آن اشاره (1). الکشاف، ج 4، ص 813
(2). المغازی، ج 3، ص 874؛ انسابالاشراف، ج 1، ص 138؛ غرائبالقرآن، ج 6، ص 589
(3). تفسیر بیضاوی، ج 4، ص 461
(4). الکشّاف، ج 4، ص 814- 815
(5). جامعالبیان، مج 15، ج 30، ص 440
(6). مجمعالبیان، ج 10، ص 852
(7). کشفالاسرار، ج 10، ص 657؛ روض الجنان، ج 20، ص 456
(8). مجمعالبیان، ج 10، ص 852
(9). روحالمعانی، مج 16، ج 30، ص 471
(10). المیزان، ج 20، ص 385
(11). الکشاف، ج 4، ص 815
دارد. برخی معتقدند: مراد آن است که او بین مردم به سخن چینی میپرداخت تا آتش دشمنی برانگیزد؛ در حالی که در گردنش ریسمانی از لیف خرما بود و آیه نیز برای تحقیر او، وی را با چنین تصویری ارائه کرده است. «1»
شاید آیه بیان حال او در جهنّم باشد؛ به این معنا که در پشت او هیمهای از چوب جهنّم و در گردنش زنجیری از آتش است و وبال کار خویش را به گردن میکشد. «2» از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل است که هرکس سوره تبّت را قرائت کند، امیدوارم که خداوند او و ابولهب را در یک خانه جمع نکند. «3» فخر رازی در این سوره، از سه خبر غیبی سخن به میان میآورد:
1. نابودی و زیانکاری ابولهب؛ 2. بهره نبردن او از مال و فرزند*؛ 3. اهل آتش بودن او. «4»
این سوره گذشته از آنچه بیان شد، از دیرباز مورد گفت و گوهای تفسیری فراوانی واقع شده است؛ به ویژه از این جهت که چرا خداوند، بر خلاف سوره کافرون، پیامبر صلی الله علیه و آله را به گفتن و نفرین کردن، مأمور نکرده و خود به دفاع از حضرت برخاسته است؟ و اینکه آیا این سوره، زمینه ایمان آوردن ابولهب را مسدود نمیکند و او را در کفرش مجبور نمیسازد؟ «5» … در پاسخ به سؤال دوم برخی از مفسران گفتهاند: تعلق قضای حتمی الهی به افعال اختیاری انسان، باعث بطلان اختیار نمیشود؛ چون فرض این است که فعل و اراده الهی به فعل اختیاری انسان تعلق گرفته و اگر فعل انسان به اختیار خود او صادر نشود باعث میشود اراده خداوند از مرادش تخلف پیدا کند و این محال است «6»
به عبارت دیگر، خداوند میداند که هر کس با استفاده از اختیار و آزادیاش چه کاری را انجام میدهد؛ مثلًا در آیات مورد بحث خداوند از آغاز میدانسته که ابولهب و همسرش با میل و اراده خود هرگز ایمان نمیآورند نه با اجبار و الزام. به تعبیر دیگر عنصر آزادی اراده و اختیار نیز جزء معلوم خداوند بوده، او میدانسته است که بندگان با صفات اختیار و با اراده خویش چه عملی را انجام میدهند؛ بنابراین، چنین علمی و خبر دادن از چنان آیندهای تأکیدی است بر مسأله اختیار، نه دلیلی بر اجبار. «7»
به هر حال، نزول این سوره، به دیگران نشان داد که نزد خدا و در امور دین، هرگز به خویشاوندی توجه نمیشود؛ «8» افزون بر این، مفسران در ذیل آیاتی چند، از ابولهب سخن به میان آوردهاند: (1). مجمعالبیان، ج 10، ص 852
(2)
(3) 1 و. تفسیر بیضاوی، ج 4، ص 462
(4). التفسیر الکبیر، ج 32، ص 170- 171
(5). همان، ص 168- 169
(6). المیزان، ج 20، ص 385
(7). نمونه، ج 27، ص 424
(8). الفرقان، ج 20، ص 501
1. در ذیل آیات 94- 95 حجر/ 15 آوردهاند: ابولهب یکی از مسخرهکنندگان بود که خداوند وعده داد تا پیامبر صلی الله علیه و آله را از شرّ آنان کفایت کند «1» : «فَاصدَع بِما تُؤمَرُ واعرِض عَنِ المُشرِکین* انّا کَفَینکَ المُستَهزِءین پس آنچه را دستور یافتهای آشکار کن و از مشرکان روی بگردان. ما تو را از شرّ] ریشخندکنندگان کفایت و حمایت میکنیم.»
2. عطا، مراد از «شانِئَک» در آیه 3 کوثر/ 108 را ابولهب دانسته است؛ هرچند دیگر مفسران، مراد از آن را عاص* بنوائل میدانند. «2»
3. گفتهاند: مراد از «افَمَن حَقَّ عَلَیهِ کَلِمَةُ العَذاب» (زمر/ 39، 19) ابولهب و پسرش عتبه است؛ «3» امّا با توجه به مسلمان شدن عتبه در فتح مکه و نیز پایداریش در جنگ حنین، چنین تطبیقی، منطقی به نظر نمیرسد؛ گرچه در مورد ابولهب میتواند صادق باشد.
4. «افَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدرَهُ لِلِاسلمِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِن رَبّهِ فَوَیلٌ لِلقسیَةِ قُلوبُهُم مِن ذِکرِ اللَّهِ اولکَ فی ضَللٍ مُبِین آیا کسی که خداوند دلش را به اسلام گشاده داشته است و از سوی پروردگارش از نوری/ هدایت برخوردار است، همانند سخت دلان است؛ پس وای بر آنان که از ترک یاد الهی، سختدل هستند؛ ایناناند که در گمراهی آشکارند.»
(زمر/ 39، 22) واحدی بر آن است که آیه درباره حمزه، علی، و ابولهب و فرزندانش نازل شده. علی علیه السلام و حمزه کسانیاند که خداوند سینهشان را گشاده است و ابولهب و فرزندانش کسانیاند که قلوبشان از ذکر خدا قاسی و سخت است. «4»
5. «و قالوا ما لَنا لانَری رِجالًا کُنّا نَعُدُّهُم مِنَ الاشرار و در دوزخ گویند ما را چه شده است که مردانی را که از بدکرداران شمردیمشان، در اینجا] نمیبینیم؟» (ص/ 38، 62) گفتهاند: مراد از ضمیر فاعلی در «قالوا» ابولهب، ابوجهل و امثال آنان از بزرگان قریشاند. «5»
6. سهیلی مراداز «یایُّهَا الکفِرون» (کافرون/ 109، 1) را ابولهب دانسته است. «6» (1). مناقب، ج 1، ص 106- 107؛ الکامل، ج 2، ص 70؛ الدرر، ج 1، ص 47
(2). مفحمات الاقران، ص 215
(3). غررالتبیان، ص 452
(4). اسباب النزول، ص 310
(5). غررالتبیان، ص 450
(6). التعریف والاعلام، ص 395
7. ابنشهر آشوب از ابنعباس آورده که روزی ولیدبنمغیره از ترس گسترش اسلام در بین افراد خارج مکّه، از قریش خواست تا راهی برای جلوگیری آن بیابند. هرکس پیشنهادی داد. ابولهب گفت: میگویم او شاعر است. در پاسخ او، آیه «و ما هُوَ بِقَولِ شاعِرٍ» (الحاقّه/ 69، 41) نازل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله را از شاعر بودن مبرّا دانست. «1»
منابع
اسباب النزول، واحدی؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ اعلام القرآن؛ اعلام النبوه؛ الاغانی؛ انساب الاشراف؛ انوار التنزیل و اӘјǘѠالتاویل، بیضاوی؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ البدء و التاریخ؛ البدایة و النهایه؛ البرهان فی تفسیرالقرآن؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ الخمیس؛ تاریخ الیعقوبی؛ التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینه؛ التعریف و الاعلام؛ تفسیرالبصایر؛ تفسیر غرائبالقرآن؛ تفسیرالقرآن العظیم، ابنکثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیرالکبیر؛ تفسیر نمونه؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الخصائص الکبری او کفایة الطالب اللبیب فی خصائص الحبیب؛ الدرر فی اختصار المغازی والسیر؛ رجال أنزل اللّه فیهم قرآناً؛ رحلة ابنبطوطه؛ رحلة ابنجبیر؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآنالعظیم؛ روضالجنان و روحالجنان؛ زادالمعاد؛ السیرة الحلبیه؛ السیرة النبویه، ابنهشام؛ السیرة النبویه، زینی دحلان؛ السیر والمغازی؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم؛ الطبقات الکبری؛ غرر التبیان فی من لم یسم فی القرآن؛ الکامل فی التاریخ؛ الکشاف؛ کشفالاسرار و عدة الابرار؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ المعارف؛ معجم الصحابه؛ المغازی؛ مفحمات الاقران فی مبهمات القرآن؛ مناقب آلابیطالب؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ المیزان فی