ابومعمر الفِهْری
اشاره
ابومُعَمَّر الفِهْری: جَمیلُ بن مُعَمَّر (اسید «1» ) بن حبیب بن عبدالله الفهری «2» او شخصی هوشمند، صاحب نظر و پرحافظه بود؛ ازاین رو مردم میپنداشتند که دو قلب دارد و وی را ذوالقلبین میخواندند. خود نیز باور داشت «3» و میگفت:
در سینهام دو قلب است که با آن دو، بیش از آنچه محمد با قلب خویش میاندیشد، میاندیشم. «4»
در جنگ بدر* پس از شکست مشرکان، او نیز در حالیکه کفشی به پا و کفشی در دست داشت، میگریخت. به او گفتند: ای ابومعمر! چرا اینگونه گریزانی؟! پاسخ داد: متوجه نشدم چهمیکنم؛ پنداشتم هر دو را به پا کردهام. گفتند: اگر با دو دل دریافت میکردی، این حالت بر تو پوشیده نمیماند. با این واقعه، پندار مردم بر طرف شد و دریافتند که او فقط یک قلب دارد. «5»
برخی از مفسران، شأن نزول بخشی از آیه 4 احزاب/ 33: «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِن قَلبَینِ فی جَوفِهِ» را ابومعمّر دانستهاند «6» که خداوند در آن آیه، وجود دو قلب در درون انسان را نفی کرده است.
بعضی ابومعمر را از صحابه* دانستهاند؛ «7» بیش از آنچه بیان شد، اطلاعی از او در دست نیست. (1). الإصابه، ج 1، ص 604
(2). روض الجنان، ج 15، ص 343
(3). روض الجنان، ج 15، ص 343
(4). کشفالاسرار، ج 8، ص 4
(5). مجمعالبیان، ج 7، ص 526
(6). کشفالاسرار، ج 8، ص 4؛ روضالجنان، ج 15، ص 343، مجمعالبیان، ج 7، ص 526
(7). جمهرة انساب العرب، ص 161
منابع
الاصابة فی تمییز الصحابه؛ جمهرة انساب العرب؛ روضالجنان و روحالجنان؛ کشف الاسرار و عدةالابرار؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن.
ابومیسره
اشاره
ابومَیسَرَه: سلامان «1» از تیره عَوف بنسَبّاق از بنیعبدالدار «2» و از دشمنان اسلام
از شرح حال او اطلاعی در دست نیست. تنها جایی که از او یاد شده، در قضیه کشتن خبیب یکی از بازماندگان سریه رجیع* است که پس از به دار کشیده شدنش در تنعیم، «3» او را با سرنیزه خود بر سرِ دار، به شهادت رساند. «4»
ابوالفتوح رازی و بغوی با نقل مفصل این ماجرا مینویسند: خبیب به او گفت: از خدا بترس؛ ولی وی با سرسختی بیشتر، نیزه را در سینهاش فرو برد و آیه 206 بقره/ 2 در اشاره به این واقعه نازل شد: «و اذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ اخَذَتهُ العِزّةُ بالاثم و هنگامیکه به او گفته شود از خدا بترس، لجاجت و تعصب، او را به گناه میکشاند» . «5»
منابع
روضالجنان و روحالجنان؛ سیراعلام النبلاء؛ السیرةالنبویه، ابنهشام؛ معالمالتنزیل فی التفسیر والتأویل، بغوی؛ المغازی؛ نهایةالارب فی فنون الادب. (1). روضالجنان، ج 3، ص 147
(2). المغازی، ج 1، ص 361
(3). نهایة الارب، ج 17، ص 137
(4). السیرة النبویه، ج 3، ص 173؛ سیراعلامالنبلاء، ج 1، ص 22؛ المغازی، ج 1، ص 361
(5). روضالجنان، ج 3، ص 147؛ تفسیر بغوی، ج 1، ص 132
ابوهند حجام
اشاره
ابوهند حَجّام: از خادمان پیامبر صلی الله علیه و آله
او را با نامهای عبداللَّه، «1» سنان، یسار، «2» سالم بن ابیسالم «3» و حارث بن مالک «4» یاد کردهاند. از تولّد، وفات و پیشینه وی در جاهلیّت و زمان مسلمان شدنش گزارشی در دست نیست. وی در آغاز، غلام فروةبنعمرو بیاضی «5» انصاری و حجامتگر «6» بود و چندبار پیامبر صلی الله علیه و آله را حجامت کرد. «7» طبق نقلی، حضرت از فروه خواست تا بر مزد روزانه وی بیفزاید. «8» بنیبیاضه، سرانجام ابوهند را به پیامبر بخشیدند. «9» و او در شمار خادمان رسولاللّه صلی الله علیه و آله درآمد. «10» ابوهند جز در بدر، در همه غزوههای پیامبر شرکت داشت. «11» به گفته مورّخان، وقتی رسول خدا در راه بازگشت از جنگ بدر به منطقه عرقالظبیه رسید، ابوهند به پیشواز حضرت شتافت و معجونی از خرما، روغن و پنیر به ایشان تقدیم کرد. «12»
پیامبر صلی الله علیه و آله با عقد اخوت میان او و اسامة* بنزید «13» او را از انصار دانست «14» و فرمود: خداوند ایمان را در قلب وی به تصویر کشیده است. «15» نقل شده است که ابوهند پس از اتمام سعی پیامبر بین صفا و مروه سر حضرت را تراشید. «16» ابنحجر به نقل از واقدی مینویسد: ابوبکر (1). الاستیعاب، ج 4، ص 335
(2). الاستیعاب، ج 4، ص 335
(3). الاستیعاب، ج 4، ص 335
(4). اسدالغابه، ج 1، ص 636
(5). انسابالاشراف، ج 2، ص 128
(6). الاصابه، ج 7، ص 363
(7). الاصابه، ج 7، ص 363
(8). اسدالغابه، ج 1، ص 636
(9). انساب الاشراف، ج 2، ص 128
(10). انساب الاشراف، ج 2، ص 128
(11). انساب الاشراف، ج 2، ص 128
(12). الاصابه، ج 7، ص 363
(13). المعجم الکبیر، ج 6، ص 60
(14). الاستیعاب، ج 4، ص 335
(15). الاصابه، ج 7، ص 363
(16). المغازی، ج 3، ص 959
او را نزد زیادبنلبید، حاکم کنده و حضرموت فرستاد تا خبر خلافتش را به او برساند. «1»
وی از راویان حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله نیز شمرده شده است. «2»
قرطبی با استناد به نقلی از زهری، نزول آیه 13 حجرات/ 49 را در شأن ابوهند دانسته است. برپایه این روایت، پیامبر صلی الله علیه و آله به بنیبیاضه امر کرد که یکی از دختران خود را به ازدواج ابوهند در آورند. آنان به اعتراض گفتند: آیا دختران خود را به ازدواج غلامانمان درآوریم؟ که این آیه نازل شد. «3» در این آیه، انسانها با یکدیگر برابر دانسته شدهاند و گرامیترین آنها پرهیزکارترینشان شناخته شده است: «یایُّهَا النّاسُ انّا خَلَقنکُم مِن ذَکَرٍ وانثی وجَعَلنکُم شُعوبًا وقَبالَ لِتَعارَفوا انَّ اکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ اتقکُم انَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر» .
منابع
الاستیعاب فی معرفةالاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ انساب الاشراف؛ الجامع لأحکامالقرآن، قرطبی؛ معجمالبلدان؛ المعجمالکبیر؛ المغازی. (1) (2) 1 و. الاصابه، ج 7، ص 363- 364
(3). تفسیر قرطبی، ج 16، ص 222
ابویاسر نَضَری
اشاره
ابویاسر نَضَری: برادر حییّبناخطب (رئیس قبیله بنینضیر) از دانشمندان بزرگ یهود «1»
و از دشمنان سرسخت پیامبر صلی الله علیه و آله «2» از جزئیات زندگی او اطلاعی در دست نیست. نخستین سخنی که از وی در اختیار است، به زمان هجرت پیامبر به مدینه باز میگردد. صفیه، همسر پیامبر و دختر حییّ* بناخطب میگوید: چون رسول خدا به مدینه هجرت کرد و در قبا (دیار بنیعمروبنعوف) فرود آمد، پدر و عمویم صبحگاه به دیدن او رفته، تا غروب در آنجا ماندند و وقتی بازگشتند، سخت اندوهگین بودند. شنیدم که عمویم درباره رسول خدا به پدرم میگفت:
آیا او را میشناسی؟ او همان پیامبر موعود است؟ گفت: به خدا آری. عمویم گفت:
احساس درونیات درباره او چیست؟ گفت: به خدا سوگند دشمنی با او تا زندهام. «3» از این گفتوگو، هم موقعیت ابویاسر در جامعه بنینضیر و هم تکاپوی او در پی کشف جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله روشن میشود؛ به هر روی، ابویاسر از کسانی است که وقتی گرایش مردم مدینه به رسول خدا را دید، بر خلاف پیمانْ نامه رسمی و عمومی که طبق آن به حمایت از پیامبر و دوری از دشمنانش متعهد شده بود، با پرسشهای واهی و غلط انداز، به کارشکنی پرداخت «4» و بدینگونه، دشمنی و ستیز خویش را با حضرت نشان داد.
ابویاسر نیز چون برادرش، از اینکه خداوند پیامبر را از میان عرب برگزیده، به شدت حسادت میکرد و برای بازگرداندن مردم از اسلام، تمام توان خویش را به کار میبست. «5» (1). السیرة النبویه، ج 2، ص 564؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 337
(2). السیرة النبویه، ج 2، ص 548
(3). همان، ص 519
(4). البدء و التاریخ، ج 4، ص 179
(5). السیرة النبویه، ج 2، ص 548
علت دشمنی وی و هم فکرانش آن بود که با پذیرش عمومی اسلام، منافعشان به خطر میافتاد. «1» فرجام ابویاسر نیز در تاریخ روشن نیست.
ابویاسر در شأن نزول
مفسران، ابویاسر را نیز در شأن نزول آیاتی که از احبار* یهود و بزرگان آن سخن دارد، داخل دانستهاند:
1. در ذیل آیه 109 بقره/ 2 از ابنعباس نقل است «2» که حییّ بن اخطب و ابویاسر از حسودترین یهود* درباره عربها بودند و چون خداوند، پیامبرش را از آنان برگزید، در بازگرداندن مردم از اسلام میکوشیدند که خداوند درباره آنان فرمود: «وَدَّ کَثیرٌ مِن اهلِ الکِتبِ لَو یَرُدُّونَکُم مِن بَعدِ ایمنِکُم کُفّارًا حَسَدًا مِن عِندِ انفُسِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الحَقُّ فَاعفوا واصفَحوا حَتّی یَأتِیَ اللَّهُ بِامرِهِ انَّ اللَّهَ عَلی کُلّ شَیءٍ قَدیر بسیاری از اهلکتاب پس از آنکه حقیقت بر آنها آشکار شده، از روی حسد*، دوست دارند شما را پس از ایمان آوردنتان به کفر بازگردانند. عفو* و گذشت کنید تا خدا فرمانش را بیاورد؛ که او بر هر کاری تواناست» .
2. واحدی از ابنعباس آورده «3» که آیه 135 بقره/ 2 درباره سران یهود مدینه، از جمله ابویاسر و نیز نصارا* ی نجران است که در باب برتری کیش خود با مسلمانان به مخاصمه برخاستند و یهودیان میگفتند: پیامبر ما برترین پیامبران و تورات ما برترین کتابها و دین ما برترین ادیان است و بدینگونه به عیسی علیه السلام و انجیل، و محمد صلی الله علیه و آله و قرآن کفر میورزیدند و مسیحیان نیز چنین ادعایی داشتند. خداوند در پاسخ به آنان چنین نازل کرد: «و قَالوا کونوا هُودًا او نَصری تَهتَدوا قُل بَل مِلَّةَ ابرهیمَ حَنیفًا و ما کانَ مِنَالمُشرِکین/ گفتند: یهودی یا نصرانی شوید تا هدایت یابید. بگو: ما کیش یکتاپرستی ابراهیم را برگزیدیم و او مشرک نبود» . (1). التفسیر الکبیر، ج 5، ص 28
(2). جامعالبیان، مج 1، ج 1، ص 682؛ مجمعالبیان، ج 1، ص 353
(3). اسباب النزول، ص 41
3. «انَّ الَّذینَ یَکتُمونَ ما انزَلَ اللَّهُ مِنَ الکِتبِ ویَشتَرونَ بِهِ ثَمَنًا قَلیلًا اولکَ ما یَأکُلونَ فی بُطونِهِم الَّا النّارَ ولا یُکَلّمُهُمُ اللَّهُ یَومَ القِیمَةِ ولا یُزَکّیهِم ولَهُم عَذابٌ الِیم آنان که کتاب فرود آمده از سوی خدا را پنهان میدارند تا بهای اندکی بستانند، شکمهای خود را جز از آتش انباشته نمیسازند و خدا در روز قیامت با آنها سخن نگوید و پاکشان نسازد و بهره آنها عذابی دردآور است.» (بقره/ 2، 174) نزول این آیه را درباره تنی چند از سران یهود، از جمله ابویاسربناخطب دانستهاند «1» کهاز پیروان خود هدایایی میگرفتند و به آنان نوید میدادند که پیامبری از میان خود آنان ظهور خواهد کرد و وقتی پیامبری از غیر آنان برانگیخته شد، از ترس نابودی منافع خود، رسالت پیامبر را با واژگوننمایی صفات آمده در کتاب، کتمان میکردند تا مردم را از پیروی او باز دارند و خداوند، اینگونه به آنان پاسخ گفت.
4. نقل است که ابویاسر و برادرش حییّ و گروهی دیگر، درباره مدت عمر پیامبر و امتش (مدت پادشاهی او و امتش «2» ) با او به مناظره برخاسته، پاسخ آن را از طریق تأویل حروف* مقطعه به حساب ابجد میجستند که آیه نازل شد «3» : «هُوَ الَّذِی انزَلَ عَلَیکَ الکِتبَ مِنهُ ءایتٌ مُحکَمتٌ هُنَّ امُّ الکِتبِ واخَرُ مُتَشبِهتٌ فَامَّاالَّذینَ فی قُلوبِهِم زَیغٌ فَیَتَّبِعونَ ما تَشبَهَ مِنهُ ابتِغاءَ الفِتنَةِ وابتِغاءَ تَأویلِهِ اوست خدایی که این کتاب را بر تو فرو فرستاد. برخی از آن، آیههای محکم است که آنها اصل کتاب است و برخی دیگر متشابه است؛ امّا آنها که در دلشان کژی/ انحراف از راه راست است، آنچه را متشابه است، برای فتنهجویی و در جستن تأویل آن و … پی میگیرند» . (آلعمران/ 3، 7)
ابناسحاق، از ابنعباس و جابربن عبداللهبن رئاب نقل کرده که ابویاسر از کنار پیامبر میگذشت که آیه آغازین سوره بقره: «الم* ذلِکَ الکِتبُ لا رَیبَ فیهِ … ) را شنید. نزد برادرش و دیگر یهودیان رفت و آنچه را شنیده بود، با آنان در میان گذاشت. آنان جهت آزمودن حضرت و کسب اطلاع بیشتر، پیش پیامبر آمده، با پرس و جوهایی در باب (1). اللباب، ج 3، ص 183
(2). مبهمات القرآن، ج 1، ص 272- 273
(3). جامعالبیان، مج 3، ج 3، ص 242
حروف مقطعه در پی کشف مدت عمر و دوام حکومت و نبوت آن حضرت برآمدند و در نهایت، اظهار تردید و سردرگمی کردند که این آیه درباره آنان نازل شد. «1»
5. ابوالفتوح رازی در ذیل آیه 78 آلعمران/ 3 «و انَّ مِنهُم لَفَریقًا یَلوونَ السِنَتَهُم بِالکِتبِ لَتَحسَبوهُ مِنَالکِتبِ و ما هُو مِنَ الکِتبِ … و از میان ایشان گروهی هستند که به شیوه کتاب خدا سخن میگویند تا پندارید که آنچه میگویند، از کتاب خداست؛ در حالی که از کتاب خدا نیست … » «2» آنان را گروهی از یهودیان، از جمله ابویاسر میداند که زبان در میپیچند بر سبیل تحریف* و تغییر؛ یعنی از خود چیزی میخوانند در تغییر صفت محمد صلی الله علیه و آله و در آیت رجم* و مانند آن، به آوازی که به او تورات خوانند، و مینمایند که تورات* است و مراد از «کتاب» تورات است.
6. از مقاتل نقل است «3» که رؤسای یهود، چون ابویاسر و دیگران، عبداللهبنسلام و یاران او از اهلکتاب را که به اسلام گرویدند، سرزنش میکردند و آزار میدادند که خداوند درباره آنان آیه 111 آلعمران/ 3 را فرو فرستاد: «لَنیَضُرّوکُم الّا اذیً جزآزاری اندک، هرگز به شما زیانی نخواهند رسانید» .
7. آوردهاند «4» که عدهای از سران یهود، از جمله ابویاسر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده، پرسیدند:
به کدامیک از رسولان پیشین باور داری؟ حضرت با تمسک به آیه 136 بقره/ 2 فرمود: ما به خدا و آیاتی که بر ما نازل شده و نیز آنچه بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و اسباط نازل شده و نیز آنچه برای موسی و عیسی فرستاده شده و … ایمان داریم. چون نام عیسی* علیه السلام به میان آمد، آنان وی را انکار کرده، گفتند: ما به او و به کسی که به وی مؤمن است، ایمان نمیآوریم که خداوند آیه 59 مائده/ 5 را درباره آنان نازل کرد: «قُل یاهلَ الکِتبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا الّا ان ءامَنّا بِاللَّهِ وما انزِلَ الَینا وما انزِلَ مِن قَبلُ وانَّ اکثَرَکُم فسِقون بگو: ای اهلکتاب! آیا جز این بر ما خرده و عیب میگیرید که به خدا و آنچه بر ما (1). السیرة النبویه، ج 2، ص 545- 547
(2). روض الجنان، ج 4، ص 400
(3). همان، ج 5، ص 16
(4). جامعالبیان، مج 4، ج 5، ص 394؛ کشفالاسرار، ج 3، ص 164
اعلام قرآن، ج1، ص: 532
فرود آمده و آنچه پیش از این نازل شده، ایمان آوردهایم و حال آن که بیشترین شما بدکار هستید؟»
منابع
اسباب النزول، واحدی؛ انساب الاشراف؛ البدء و التاریخ؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ روضالجنان و روحالجنان؛ السیرة النبویه، ابنهشام؛ کشفالاسرار و عدةالابرار؛ اللباب فی علوم الکتاب؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن.
ابوالیَسَر سلمی
اشاره
ابوالیَسَر سَلَمی: کَعببن عمروبنعَبّاد «1» یا کعببن عمروبنمالک بن عمروبن عَبّاد «2» ، از بیعتکنندگان در عقبه دوم
ابوالیسر از تیره بنیسَلمه بود «3» و چون بنیسلمه تیرهای از بنیعَدیّ است، واقدی او را از بنیعدیّ میداند. «4» او از انصار* است و در دومین بیعت عقبه با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کرد و در 20 سالگی در غزوه بدر* حضور یافت و با اینکه چندان نیرومند نبود، عباسبنعبدالمطّلب را به اسارت گرفت. بر اساس روایتی وقتی پیامبر درباره اسارت عباسبنعبدالمطلّب از او پرسید، گفت: ای رسول خدا! مردی مرا کمک کرد که پیش از این، او را ندیده بودم و قیافه او چنین و چنان بود. حضرت فرمود: فرشتهای کریم تو را یاری داده است. «5» ابوالیسر در همین غزوه، پرچم مشرکان را از ابیعَزیزبنعُمَیر ستاند. «6»
وی در غزوه احُد*، خندق* و دیگر جنگها حضور داشت «7» و در جنگ خیبر* به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله دو گوسفند به غنیمت گرفت تا سپاهیان از آن تغذیه کنند. «8» از آن پس تا جنگ صفین که در کنار علی علیه السلام قرار داشت، اطلاعی از وی در دست نیست. «9» نام وی در میان شهود پیمان نامه حکمیت از اصحاب امام علی علیه السلام آمده است. «10» او واپسین فرد از (1). المغازی، ج 1، ص 170
(2). اسدالغابه، ج 6، ص 326
(3). الاستیعاب، ج 4، ص 340
(4). المغازی، ج 1، ص 170
(5). الطبقات، ج 4، ص 8
(6). الاستیعاب، ج 4، ص 340
(7). الطبقات، ج 3، ص 436
(8). السیرة النبویه، ج 3، ص 335؛ البدایة و النهایه، ج 4، ص 157
(9). الاستیعاب، ج 4، ص 340
(10). وقعة صفین، ص 506
اعلام قرآن، ج1، ص: 534
بازماندگان جنگ بدر بود و در مدینه به سال 55 هجری درگذشت. «1»
ابوالیَسَر در شأن نزول
1. گفتهاند: ابوالیَسَر در سال صلح حدیبیه، مُحرِم به احرام عمره بود و گورخری را با نیزه شکار کرد. به او تذکّر دادند و حکم آن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید که آیه 95 مائده/ 5 نازل شد و شکار در حال احرام را ممنوع کرد: «لاتَقتُلُوا الصَّیدَ و انتُم حُرُم» . «2» 2. در روایتی از ابنعباس آمده است که ابوالیَسَر هنگام فروش خرما، با زن غریبهای مواجه و مرتکب گناهی شد؛ سپس پشیمان شده، با دو تن از صحابه در میان گذاشت.
آنان وی را به استغفار و کتمان توصیه کردند؛ امّا نپذیرفت و قضیه را به آگاهی پیامبر رساند. پیامبر وی را توبیخ کرد و این آیه نازل شد «3» : «واقِمِ الصَّلوةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وزُلَفًا مِنَ الَّیلِ انَّ الحَسَنتِ یُذهِبنَ السَّیّاتِ ذلِکَ ذِکری لِلذّاکِرین و در دو طرف روز و نخستین ساعات شب، نماز* را به پادار؛ زیرا خوبیها، بدیها را از بین میبرد. این برای پندگیرندگان، پندی است» . (هود/ 11، 114) در نقل دیگری که طبری از خود وی روایت کرده، آمده است که رسول خدا پس از شنیدن سخن وی، لحظهای خاموش ماند تا جبرئیل نازل شد. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله آیه پیشین را بر او خواند. شخصی پرسید: آیا این آیه ویژه او است یا برای همه مردم؟ پیامبر فرمود: برای همه مردم است. «4» میبدی ذیل روایت را بهگونه دیگری نقل کرده و آورده است که رسول خدا پس از آگاهی از امر وی برای نماز عصر حاضر شد و پس از نماز، جبرئیل این آیه را نازل کرد. پیامبر از ابوالیسر پرسید: آیا در این نماز با ما بودی؟ پاسخ داد: آری. فرمود: این نماز، کفّاره آن (1). سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 537
(2). روحالمعانی، مج 5، ج 7، ص 34
(3). مسند احمد، ج 1، ص 406؛ تفسیر ابنکثیر، ج 2، ص 480
(4). جامعالبیان، مج 7، ج 12، ص 178؛ تفسیر ابنکثیر، ج 2، ص 480
گناهت بود. «1»
منابع
الاستیعاب فی معرفة الأصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ البدایة والنهایه؛ تفسیرالقرآن العظیم، ابنکثیر؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ روحالمعانی فی تفسیرالقرآن العظیم؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرةالنبویه، ابنهشام؛ الطبقات الکبری؛ کشفالاسرار و عدةالابرار؛ مسند احمدبنحنبل؛ المغازی؛ وقعة صفین. (1). کشفالاسرار، ج 4، ص 454
ابی بن خلف
اشاره
ابیّ بن خَلَف: ابوعامر، «1» ابیبن خلفبن وهببن حذافة بنجمح، «2» از قبیله قریش، تیره بنیجمح و از دشمنان سرسخت پیامبر
ابیبن خلف و برادرش امیه، از اشراف قریش در جاهلیت بودند که در دشمنی با پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان، گوی سبقت از دیگران میربودند. او از دلیران عرب بود؛ چنانکه عمرو* بن عاص در مشاجرهای با عمارةبن ولیدبن مغیره میگوید: من از همه بزرگان بهرهای بردهام، از ابی دلیری را. «3»
آنچه در زندگانی ابی دیده میشود، سراسر تکبُّر و سرکشی است. امام علی علیه السلام در احتجاج با دانشمندی یهودی، ابی را از فرعونهایی میشمارد که پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی آنان برانگیخته شده است. «4» به روایتی، سبب پیدایش پیمانِ جوانمردان (حلفالفضول) که رسول خدا حتی پس از اسلام بدان مباهات میکرد، «5» ستم ابی در معامله با «قیسبنشیبه» یا «لمیسبنسعد» بود. شعر لمیس نیز بر آن گواه است. «6» همچنین آوردهاند: وقتی امیه* یکی از بردگانش را شکنجه میکرد، ابی میگفت: عذابش را افزون کن. «7»
کینهورزی و دشمنی ابی با رسولخدا صلی الله علیه و آله از ابتدای بعثت آشکار است. وی و گروهی از سران شرک به دیدار ابوطالب* شتافته، خواستار باز ایستادن رسولخدا از دعوت به (1). المغازی، ج 1، ص 251
(2). السیرة النبویه، ج 1، ص 361
(3). الاغانی، ج 18، ص 129
(4). الاحتجاج، ج 1، ص 511
(5). الاغانی، ج 17، ص 289
(6). الاغانی، ج 17، ص 288- 299
(7). اسدالغابه، ج 6، ص 241
توحید شدند. «1» وی همچنین دیگران را از گرایش به اسلام بازمیداشت. آوردهاند که «عقبة* ابنابیمعیط» دوستِ صمیمی ابی که مراوده اندکی نیز با رسول خدا داشت، «2» حضرت را به ضیافتی دعوت کرد؛ امّا پیامبر دست به طعام نبُرد تا عقبه شهادتین بر زبان جاری سازد و او نیز چنان کرد. وقتی ابَی از این رویداد آگاه شد، بر عقبه سخت عتاب کرد و عذر نپذیرفت جز آنکه بر چهره پیامبر صلی الله علیه و آله آب دهان افکَنَد. «3» برخی گفتهاند: او به این کار موفق نشد؛ «4» امّا عدهای بر این باورند که عقبه برای جلب رضایت ابی، خواستِ او را برآورد و به سزای ارتداد* خویش، در نبرد بدر به فرمان پیامبر سر از کف بداد. «5»
پس از نزول آیات اوّل سوره روم که از پیروزی روم* بر ایران خبر میداد، ابی از سرستیز با ابوبکر، بر عدم تحقّق وعده الهی شرط بست؛ امّا با تحقّق آن، ابوبکر، صد شتر ماده به چنگ آورد. «6»
دشمنی ابی با رسولخدا صلی الله علیه و آله بدان پایه بود که او را سرسختترین و آزار دهندهترین دشمنان رسول خدا دانستهاند؛ «7» چنانکه هرگاه در مکّه به پیامبر میرسید، میگفت: اسبم را نیک پرورش میدهم تا سوار بر آن تو را بکشم. «8» وی در توطئه دارالندوه شرکت داشت «9» (1). غرر التبیان، ص 446؛ مجمع البیان، ج 8، ص 725- 726
(2). جامع البیان، مج 11، ج 19، ص 12؛ السیرة النبویه، ج 1، ص 361
(3). اسباب النزول، ص 279؛ السیرة النبویه، ج 1، ص 361؛ الدر المنثور، ج 6، ص 251 و 253
(4). الدر المنثور، ج 6، ص 251
(5). مجمع البیان، ج 7، ص 261؛ الدر المنثور، ج 6، ص 251
(6). تفسیر قرطبی، ج 14، ص 4؛ المیزان، ج 16، ص 163
(7). انساب الاشراف، ج 10، ص 251؛ البدء والتاریخ، ج 3، ص 155
(8). المنمق، ص 408
(9). مناقب، ج 1، ص 233
و در پی آن در «لیلة* المبیت» کمر به قتل پیامبر بست. «1» چون پیامبر مورد پذیرش مردم مدینه قرار گرفت، او و ابوسفیان ضمن نامهای از آنان خواستند تا از حمایت پیامبر صلی الله علیه و آله دست بردارند. «2» ابی، جان و مالش را بر سر دشمنی با رسول خدا نهاد و از جمله اطعامکنندگان سپاه شرک در غزوه بدر* بود. «3»
او که بر کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله سوگند یاد کرده بود، «4» وقتی در جنگ احد*، یاران رسولخدا را پراکنده دید، فریاد برآورد: ای محمد! زنده نمانم اگر تو زنده بمانی؛ سپس خشمگینانه به سوی پیامبر تاخت و چون برخی اصحاب، خواستار رویارویی با حمله او شدند، پیامبر فرمان داد همه کناری بایستند؛ امّا مصعب خود را به پیش انداخت و به ضربه ابی، به شهادت رسید. در این هنگام، پیامبر خدا عصای نوک تیز حارث بنصمه را برداشت و بر گردن ابی فرود آورد. این ضربت اعجازگونه پیامبر بانگی سخت از او برآورد. یاران ابی گفتند: اثر این خراش نه جای آن همه فریاد است. ابی گفت: اگر این ضربت به همه اهل بازار «ذیالمجاز» وارد آید، تحمل نتوانند کرد؛ زیرا سخن او حق است که گفت: من به خواست خدا، ابی را خواهم کشت. وی پس از آن در راه مکّه بر اثر همان ضربت به هلاکت رسید، «5» و بدین طریق به نفرین پیامبر، گرفتار سختترین عذاب الهی شد. «6» از رسولخدا صلی الله علیه و آله نقل است که سختترین عذابها در قیامت، از آنِ کسیاست که پیامبری را کشته باشد یا پیامبری او را بکشد. «7»
ابی بن خلف در شأن نزول
شمار آیاتی که مفسران، در ذیل آنها از ابی یاد کردهاند، بسیار است. در این آیات، ابَی گاه سبب انحصاری نزول آیه و گاه یکی از افراد آن است. گاهی نیز از باب تطبیق و ذکر مصداق، از او سخنی به میان آمده است. این آیات عبارتاند از:
1. «اولَم یَرَالانسنُ انّا خَلَقنهُ مِن نُطفَةٍ فَاذا هُو خَصِیمٌ مُبین/ آیا انسان نمیداند که ما او را از نطفهای آفریدیم و ناگاه او دشمنی آشکار است.» (یس/ 36، 77) بسیاری از مفسران گفتهاند: روزی ابَی و جمعی از مشرکان، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده، با او (1). الطبقات، ج 1، ص 176
(2). المحبر، ص 271
(3). مجمعالبیان، ج 4، ص 832؛ المنمق، ص 389
(4). دلائل النبوه، ج 1، ص 483؛ المعارف، ص 472
(5). المغازی، ج 1، ص 251- 252؛ السیرة النبویه، ج 3، ص 84
(6). مسند احمد، ج 1، ص 688
(7). الحیوان، ج 4، ص 161
محاجه کردند. در این میان ابی در حالیکه استخوانی پوسیده را با فشار دست خرد میکرد و بر باد میداد، به تندی گفت: آیا خداوند این استخوان* پوسیده را زنده خواهد کرد؟
پیامبر پاسخ گفت: آری، خداوند این استخوان را زنده خواهد کرد؛ چنانکه تو را هم میمیراند و زنده میکند و به آتش جهنم در میآورد. «1» پس از این، آیه پیشین نازل شد.
درباره آیات 4 نحل/ 16 «2» ؛ 66 مریم/ 19 «3» ؛ 10 سجده/ 32 «4» ؛ 49 اسراء/ 17 «5» نیز همین روایت را آوردهاند.
2. «و یَومَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیهِ یَقولُ یلَیتَنِی اتَّخَذتُ مَعَ الرَّسولِ سَبیلا* یویلَتی لَیتَنی لَم اتَّخِذ فُلانًا خَلیلًا … / و به خاطر آور] روزی را که ستمکار، دست خود را از شدت حسرت به دندان میگزد و] میگوید: ای کاش با رسول راهی برمیگزیدم! ای وای بر من! کاش فلان شخص گمراهکننده را دوست نمیگرفتم … » (فرقان/ 25، 27- 28) گفتهاند: مراد از «فُلانًا» ابی و «ظالم» عقبة ابن ابی معیط است «6» و آیه، پس از آنکه عقبه به تحریک ابی، رسول خدا صلی الله علیه و آله را مورد اهانت قرار داد، نازل شد و زبان حال و ندامت او را در قیامت بیان کرد؛ «7» در نتیجه شاید از باب بیان مصداق گفتهاند: آیه 67 اعراف/ 7 که از دشمنی برخی دوستان در قیامت حکایت میکند و آیه 24 زمر/ 39 که حاکی از به صورت در افتادن کسی در عذاب است، درباره او فرود آمده است. «8»
3. در آغاز بعثت، سران شرک از جمله ابی، نزد ابوطالب آمده، خواستار خودداری رسول خدا صلی الله علیه و آله از دعوت شدند؛ «9» امّا با ناامیدی و شگفتی باز گشتند و خویشتن را به پایداری بر عبادت بتها فراخواندند. در این باره، آیات 5- 6 ص/ 38 فرود آمد: «اجَعَلَ الألِهَةَ الهًا واحِدًا انَّ هذا لَشَیءٌ عُجاب* وانطَلَقَ المَلَا مِنهُم انِ امشوا واصبِروا عَلی ءالِهَتِکُم انَّ هذا لَشَیءٌ یُراد/ آیا او به جای این همه خدایان، خدای واحدی قرار داده؟! (1). جامعالبیان، مج 12، ج 23، ص 38
(2). تفسیر قرطبی ج 10، ص 46
(3). مجمع البیان، ج 6، ص 808
(4). غررالتبیان، ص 413
(5). تفسیر عیاشی، ج 2، ص 296
(6). جامعالبیان، مج 11، ج 19، ص 11
(7). اسبابالنزول، ص 279؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 251- 253؛ مجمع البیان، ج 7، ص 261
(8). غررالتبیان، ص 446
(9). مجمعالبیان، ج 8، ص 725- 726
این بهراستی چیزی شگفت است! سرکردگان آنان روان شدند و گفتند] بروید و بر خدایان خویش ایستادگی کنید که این امر به راستی هدف است» .
4. در جنگ بدر، 12 تن از سران شرک از جمله ابی، تأمین غذای سپاه را برعهده داشتند «1» که خداوند با نزول آیه 36 انفال/ 8 این بذل و بخشش را برای بازداشتن از راه خدا، مایه حسرت* آنان اعلام کرد: «انَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ امولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ فَسَیُنفِقونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یُغلَبونَ … ). قرطبی، نزول آیه 1 محمد/ 47 را به نقل از ابنعباس، در همین باره دانسته است. «2»
5. «فَلَم تَقتُلوهُم و لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم و ما رَمَیتَ اذ رَمَیتَ و لکِنَّ اللَّهَ رَمی شما آنان را نکشتید؛ بلکه خداوند آنان را کشت و تو تیر نیفکندی؛ بلکه خدا انداخت … »
(انفال/ 8، 17) بنا به نقلی، آیه درباره قتلابی به دست رسولخدا صلی الله علیه و آله فرود آمده است؛ «3» هر چند قول مشهور، سببنزول آیه را به روی دادی در جنگ بدر نسبت میدهد. «4»
6. «یایُّهَا الانسنُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الکَریم/ ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت فریفت؟» (انفطار/ 82، 6) «یایُّهَا الانسنُ انَّکَ کادِحٌ الی رَبِّکَ کَدحًا فَمُلقیه/ ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد.»
(انشقاق/ 84، 6) «فَامَّا الانسنُ اذا مَا ابتَلهُ رَبُّهُ فَاکرَمَهُ ونَعَّمَهُ فَیَقولُ رَبّی اکرَمَن/ امّا انسان، هنگامیکه پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام میکند و نعمت میبخشد، مغرور میشود] و میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است.» (فجر/ 89، 15) گرچه مراد از انسان در آیات پیشگفته را معنای عام آن دانستهاند، «5» قرطبی بنا به نقلی میگوید:
آنکه به پروردگار خویش فریفته شد و رنج بیهوده کشید، و به نعمت* های الهی آزموده شد، ابیبنخلف بود. «6» شاید این موارد نیز از باب ذکر مصداق باشد.
7. به نقلی گفتهاند: آیات ذیل درباره ابی نازل شده که از روی نادانی به مجادله* با وحی (1). روض الجنان، ج 9، ص 113
(2). تفسیر قرطبی، ج 16، ص 148
(3). المغازی، ج 1، ص 250؛ اسباب النزول، ص 192؛ جامعالبیان، مج 6، ج 10، ص 272
(4). تفسیر قرطبی، ج 7، ص 244؛ روضالجنان، ج 9، ص 86
(5)
(6) 5 و. تفسیر قرطبی، ج 19، ص 161 و 178 و ج 20، ص 35
برخاسته بود «1» : « … و کانَ الانسنُ اکثَرَ شَیءٍ جَدَلا … و انسان، بیش از همه چیز در ستیز و چون و چراست» . (کهف/ 18، 54) «وَ مِنَ النّاسِ مَن یُجدِلُ فِیاللَّهِ بِغَیرِ عِلمٍ … /
و گروهی از مردم بدون هیچ دانشی، به مجادله درباره خدا برمیخیزند … » . (حج/ 22، 3 و لقمان/ 31، 20) اگرچه روایات، ترتیب نزولِ سوره حج را پس از سوره نور، «2» یعنی بعد از غزوه احد و مرگ ابی، میدانند، المیزان با توجه به سیاق آیات سوره حج، نزول آن را قبل از جنگ بدر دانسته است؛ «3» بنابراین میتواند درباره ابی باشد.
8. گفتهاند: گروهی از سران شرک، از جمله ابی گرد هم آمده، به تلاوتِ قرآن پیامبر صلی الله علیه و آله گوش فرا میدادند؛ امّا بیآنکه اثری بر دلهای ایشان بگذارد، هر یک درباره قرآن سخنی به باطل راندند که آیه 25 انعام/ 6 پرده از این راز برگرفت: «و مِنهُم مَن یَستَمِعُ الَیکَ و جَعَلنا عَلی قُلوبِهِم اکِنَّةً ان یَفقَهوهُ و فی ءاذانِهِم وقرًا … / پارهای از آنان به سخنان تو گوش فرا میدهند؛ ولی بر دلهایشان پردهها افکندهایم تا آن را نفهمند، و در گوشهایشان سنگینی قرار دادهایم … » . «4»
9. برخی، ابی را از جمله استهزاکنندگان میدانند که آیه 95 حجر/ 15 درباره آنها نازل شده است «5» : «انّا کَفَینکَ المُستَهزِءین/ ما شرّ استهزا* کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد» .
10. برخی از مفسران، ابی را از مصادیق «امّا مَنِاستَغنی در آیه 5 عبس/ 80 دانستهاند که رسولخدا صلی الله علیه و آله به اسلام آنها امید داشت؛ در نتیجه به گفتوگو با آنان پرداخت و آیات نخست این سوره در این باره فرود آمده است. «6»
11. «و اذ یَمکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَروا لِیُثبِتوکَ او یَقتُلوکَ او یُخرِجوکَ و یَمکُرونَ و یَمکُرُ اللَّهُ و اللَّهُ خَیرُ المکِرین/ و به یاد آر] هنگامی را] که کافران نقشه میکشیدند تو را به زندان (1). مجمعالبیان، ج 6، ص 737؛ مبهمات القرآن، ج 2، ص 231؛ غررالتبیان، ص 412
(2). التمهید، ج 1، ص 139
(3). المیزان، ج 14، ص 338
(4). کشفالاسرار، ج 3، ص 326
(5). مبهمات القرآن، ج 2، ص 96
(6). مجمعالبیان، ج 10، ص 663
افکنند یا به قتل برسانند یا از مکّه خارج سازند و آنان چاره میاندیشیدند و خداوند هم تدبیر میکرد، و خدا بهترین چارهجویان و تدبیرکنندگان است.» (انفال/ 8، 30) وقتی سران شرک در دارالندوه گرد آمدند تا در کار پیامبر صلی الله علیه و آله چارهای بیندیشند، ابی یکی از آنان بود که به همراه برادرش امیه و عاص* بنوائل، پیشنهاد حبس رسولخدا را ارائه دادند. «1» عبارت «لِیُثبِتوکَ» در آیه به آن اشاره دارد. «2»
12. «انّا انذَرنکُم عَذابًا قَریبًا یَومَ یَنظُرُ المَرءُ ما قَدَّمَت یَداهُ و یَقولُ الکافِرُ یلَیتَنی کُنتُ تُربا/ ما شما را از عذابی نزدیک بیم دادیم. روزی کهانسان آنچه را از پیش با دستهای خود فرستاده است، میبیند و کافر میگوید: ای کاش خاک* بودم!» (نبأ/ 78، 40) قرطبی ضمن بیان چند دیدگاه درباره این آیه، بنابر قولی، مراد از «مرء» (مرد) را ابیبنخلف و عقبة ابن ابیمعیط دانسته است. «3»
13. برخی بر این عقیدهاند که خطاب، عتاب و تهدید قرآن در دو آیه ذیل، متوجه ابی است؛ «4» اگرچه اطلاق و عموم لفظ، همه افراد مشابه را دربرمیگیرد: «فما یُکذِّبُکَ بَعدُ بِالدّین/ پس چه چیز، تو را بعد از این همه ادلّه روشن به تکذیب روز] جزا وا میدارد؟» (تین/ 95، 7) «ویلٌ لِکُلّ هُمَزَةٍ لُمَزَة/ وای بر هر عیبجوی مسخرهکنندهای.»
(همزه/ 104، 1)
14. گفتهاند: روزی ابی و گروهی از مشرکان در حال طواف بر گرد کعبه، به پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند که هر یک از دو گروه، خدایان گروه دیگر را بپرستد که در پاسخ آنان سوره کافرون نازل شد. «5»
15. سیوطی، به نقل از محمدبناسحاق آورده است: پس از کوششهای فراوان رسول خدا در ابلاغ وحی و دعوت مردم به اسلام، گروهی، از جمله ابی نزد پیامبر آمده، بهانهای دیگر گرفتند. گویا آنان منتظر بودند تا فرشته* ای را به چشم خویش ببینند. «6» آیات 8- 9 (1). الطبقات، ج 1، ص 176؛ مناقب، ج 1، ص 233
(2). مجمعالبیان، ج 4، ص 826؛ روضالجنان، ج 9، ص 101- 103؛ جامعالبیان، مج 6، ج 10، ص 302
(3). تفسیر قرطبی، ج 19، ص 123
(4). تفسیر قرطبی، ج 20، ص 125؛ مبهمات القرآن، ج 2، ص 731
(5). الامالی، ص 246- 247
(6). الدرالمنثور، ج 3، ص 251
انعام/ 6 به این واقعه اشاره دارد: گفتند: چرا فرشتهای بر او نازل نمیشود؟ خداوند در پاسخ آنان فرمود: اگر فرشتهای نازل میکردیم، کار به پایان رسیده بود و مهلتی نمییافتند، و اگر او را فرشتهای قرار میدادیم، آن فرشته را به صورت مردی درمیآوردیم، و امر را همچنان بر آنان مشتبه میساختیم: «و قالوا لَولا انزِلَ عَلَیهِ مَلَکٌ و لَو انزَلنا مَلَکًا لَقُضِیَ الامرُ ثُمَّ لایُنظَرون* ولَو جَعَلنهُ مَلَکًا لَجَعَلنهُ رَجُلًا و لَلَبسنا عَلَیهِم ما یَلبِسون» .
16. خداوند در آیه 76 نحل/ 16، مَثَل بردهای گنگ، ناتوان و کمخرد را آورده که نه سخن کسی را میفهمد و نه میتوان سخنش را فهمید «1» و سربار دیگران است. از «عطاءبنابیرباح» نقل است که مراد از این برده گنگ، ابیبنخلف است. «2»
17. براساس روایتی که قرطبی و بلنسی نقل کردهاند، ابی، روزی همراه تنی چند از مشرکان، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده، با استناد به آفرینش تدریجی انسانها، بر سخن پیامبر که میفرمود خداوند انسانها را یکباره برمیانگیزد، خُرده گرفت که در پاسخ آنان، آیه 28 لقمان/ 31 فرود آمد «3» : «ما خَلقُکُم و لا بَعثُکُم الّا کَنَفسٍ وحِدَةٍ انَّ اللَّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ/ آفرینش و برانگیختن و زندگی دوباره همه شما در قیامت همانند یک فرد بیش نیست. خداوند شنوا و بینا است.»
18. «یایُّهَا النَّبیُّ اتَّقِ اللَّهَ و لاتُطِعِ الکفُرینَ و المُنفِقینَ انَّ اللَّهَ کانَ عَلیمًا حَکیما/ ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان فرمان مبر که خداوند، عالم و حکیم است.» (احزاب/ 33، 1) بلنسی به نقل از ابنجریج، مراد از کافران را در آیه، ابی دانسته است؛ «4» امّا طبرسی، آیه را مربوط به زمانی پس از واقعه احد میداند «5» که گویا این (1). مفردات، ص 140- 141، «بکم» ؛ مجمع البیان، ج 6، ص 578
(2). مجمعالبیان، ج 6، ص 578
(3). تفسیر قرطبی، ج 14، ص 52؛ مبهمات القرآن، ج 2، ص 331
(4). مبهمات القرآن، ج 2، ص 237
(5). مجمعالبیان، ج 8، ص 526
سخن صحیحتر است.
منابع
الاحتجاج؛ اسباب النزول، واحدی؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الامالی، مفید؛ انساب الاشراف؛ البدءوالتاریخ؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیرمبهمات القرآن؛ التمهید فی علوم القرآن؛ جامع البیان عن تأویل آیالقرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الدرالمنثور فیالتفسیر بالمأثور؛ دلائلالنبوه؛ السیرةالنبویه، ابنهشام؛ الطبقاتالکبری؛ غررالتبیان فی من لم یسم فی القرآن؛ کتابالحیوان؛ کشفالاسرار و عدةالابرار؛ مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن، المحبر؛ مسند احمدبن حنبل؛ المعارف؛ المغازی؛ مفرداتالفاظ القرآن؛ مناقب آل ابیطالب؛ المنمّق؛ ال