اخنسبن شریق
اشاره
اخنَس بن شَریق: ابیّ بن شریق بن عمرو بن وهب ثقفی مشهور به اخنس
کنیه او را ابوثعلبه گفتهاند. «1» وی از بنیعلاج «2» و همپیمان بنیزهره بود. از بزرگان قوم به شمار میرفت و کلامش نافذ بود. «3» هنگامی که با سایر مشرکان مکه به بهانه تهدید کاروان تجارتی قریش از سوی مسلمانان، برای جنگ بدر رهسپار مدینه بود، با دریافت خبر نجات ابوسفیان و کاروان تجارتی قریش و مخرمةبن نوفل (از بنیزهره)، در همراهی با سپاه مکّه تردید کرد و با نقشه او، همه بنیزهره که به نظر واقدی کمتر از صد نفر و به نقلی، صد یا سیصد نفر بودند، از سپاه قریش کناره گرفتند و بدون شرکت در جنگ بدر، به مکه بازگشتند؛ «4» از همین رو، به «اخنس» یعنی عقب مانده (از سپاه) شهرت یافت. «5» اخنس را میتوان از سران مشرک مکّه برشمرد که دوشادوش ابوسفیان و ابوجهل، در مبارزه با اسلام نقش داشته است. این سه، بارها برای شنیدن آیات الهی از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله به دور از چشم یکدیگر و قریش در شب تاریک کنار خانه ایشان میآمدند و تا طلوع فجر در مخفیگاه خود میماندند. «6» وی در جواب ابوسفیان که از حقّانیت پیامبر سؤال کرده بود، گفت: او را حق یافتم. «7» پیامبر، هنگام بازگشت از طایف، برای اخنس پیغام فرستاد تا او را برای ابلاغ رسالت خویش پناه دهد؛ امّا اخنس به بهانهای نپذیرفت. «8» (1)
. اسدالغابه، ج 1، ص 166
(2). السیرة النبویه، ج 1، ص 282
(3). همان، ص 360
(4). المغازی، ج 1، ص 44- 45
(5). السیرة النبویه، ج 1، ص 282
(6). السیر والمغازی، ص 189
(7). الاصابه، ج 1، ص 192
(8). تاریخ طبری، ج 1، ص 555
اخنسبن شریق را از «مؤلّفة قلوبهم» برشمردهاند که در روز فتح مکه به اسلام گروید و همراه پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ حنین شرکت کرد. «1» شاید بتوان در صداقت وی در پذیرش اسلام تردید کرد و اظهار اسلام او را منافقانه دانست؛ چنانکه از برخی آیات نازل شده در شأن وی نیز این مطلب برمیآید. به گفته ابن عطیه، اسلام آوردن اخنس، هرگز ثابت نشد. «2»
زندگی او در سال سیزدهم هجرت، در آغاز خلافت عمر پایان یافت. «3»
اخنس در شأن نزول
1. طبری «4» از ابنعباس و کلبی، و میبدی «5» و طبرسی «6» از عطاء نقل کردهاند که آیات 8- 16 قلم/ 68 درباره اخنسبنشریق نازل شده است. از این آیات برمیآید که اخنس و دیگر کافران، پیامبر را به پیروی از آیین و خدایان خود دعوت کردند و خدا پیغمبر خود را از پیرویِ تکذیبکنندگان و نرمی با کافران بازداشت: «فَلا تُطِعِ المُکَذّبین* ودّوا لَو تُدهِنُ فَیُدهِنون* و لاتُطِع کُلَّ حَلّافٍ مَهین* هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَمیم* مَنّاعٍ لِلخَیرِ مُعتَدٍ اثیم* عُتُلّ بَعدَ ذلِکَ زَنیم* ان کانَ ذا مالٍ و بَنین* اذا تُتلی عَلَیهِ ءایتُنا قالَ اسطیرُ الاوَّلین* سَنَسِمُهُ عَلَی الخُرطوم» . براساس این شأن نزول، اخنس، فراوان سوگند دروغ یاد میکرد (حلّاف) و زبون و بیمقدار (مَهین) بود. بسیار غیبت کننده و بدگو (هَمّاز)، سخن چین (مَشّاء بنمیم) و در پرداخت مال، بخیل بود و یا مردم را از گرویدن به اسلام که مصداق روشن خیر است، باز میداشت (مَنّاع للخیر). تجاوزگر و گنهکار (مُعتَدٍ أثیم)، و ستمگر و بدخوی (عُتُل) و بیتبار (زنیم) بود. چون مال و پسرانی داشت، به جای سپاسگزاری (1). اسدالغابه، ج 1، ص 167؛ الاصابه، ج 1، ص 192
(2). الاصابه، ج 1، ص 192
(3). اسدالغابه، ج 1، ص 167
(4). جامعالبیان، مج 14، ج 29، ص 29، 32
(5). کشفالاسرار، ج 10، ص 190
(6). مجمعالبیان، ج 10، ص 501
کفران ورزیده و آیات خداوند را افسانههای پیشینیان میانگاشت که خداوند او را به رسوایی تهدید کرد. «1»
2. به نقل از سدّی، آیات نخستین همزه/ 104 درباره اخنسبن شریق نازل شده است «2» :
«ویلٌ لِکُلّ هُمَزَةٍ لُمَزَه* الَّذی جَمَعَ مالًا وعَدَّدَه* یَحسَبُ انَّ مالَهُ اخلَدَه* کَلّا لَیُنبَذَنَّ فِی الحُطَمَه» که اخنس را عیب جویی با چشم (همزه) و با زبان (لمزه) وصف میکند که به جمع مال و شمارش آن دلخوش بود و گمان میکرد که مالش او را جاودانه میسازد؛ ولی خداوند، فرجام او را افکنده شدن در آتش میداند. از نکره بودن «مالًا» زیاد بودن مال او استفاده شده و گفتهاند که 4 و به قولی 10000 دینار داشته است. «3»
3. در شأن نزول آیات نخستین سوره ص/ 38 آمده است که 25 تن از اشراف قریش، از جمله اخنس برای جلوگیری از دعوت رسول خدا نزد ابوطالب رفتند؛ ولی حضرت آنها را به کلمه توحید فراخواند. آیات 6- 8 ص/ 38 گفتار آنان را با یکدیگر، هنگام رفتن از نزد ابوطالب بیان میکند: «4» «وانطَلَقَ المَلَا مِنهُم انِ امشوا واصبِروا عَلی ءالِهَتِکُم انَّ هذا لَشَیءٌ یُراد* … بزرگانشان روان شدند و به یکدیگر گفتند: بروید و بر خدایان خویش شکیبا باشید که این امر قطعاً هدف ماست. ما این مطلب را در آیین پسین نشنیدهایم؛ این ادعا جز دروغبافی نیست. آیا از میان ما قرآن بر او نازل شده است؟ نهبلکه آنان درباره قرآن من دودلند … »
4. به نقل طبرسی، از ابنعباس «5» و میبدی از کلبی، «6» اخنس بن شریق که کینه رسول خدا را در دل داشت، حضرت را ملاقات کرد و کلمات نیکویی را با خوشزبانی بر زبان راند که آیه 5 هود/ 11 نازل شد: «الا انَّهُم یَثنونَ صُدورَهُم لِیَستَخفوا مِنهُ الا حِینَ یَستَغشونَ ثِیابَهُم یَعلَمُ ما یُسِرّونَ و ما یُعلِنونَ آگاه باشید آنان دل میگردانند و میکوشند تا راز خود رااز او نهفته دارند. آگاه باشید آنگاه که آنان جامههایشان را (1). همان، ص 501- 502
(2)
(3) 1-. روح المعانی، مج 16، ج 30، ص 414
(4). غررالتبیان، ص 446
(5). مجمعالبیان، ج 5، ص 216؛ اسبابالنزول، ص 222
(6). کشف الاسرار، ج 4، ص 352
بر سر میکشند، خداآنچه را نهفته و آنچه را آشکار میدارند میداند» .
5. به گفته سدّی، اخنسبن شریق، از ابوجهل درباره پیامبر پرسید، ابوجهل گفت:
وای بر تو! سوگند به خدا، محمد راستگوست و هرگز دروغ نگفته؛ امّا اگر بنوقصی، پرچمداری، کلیدداری و سقایت حاجیان و پیامبری را دارا باشند، برای قریش چه بماند؟ «1» آیه 33 انعام/ 6 پرده از اسرار آنان برداشته، اشاره میکند که مشرکان با وجود دریافت حقانیت تو، تکذیبت میکنند: «قَد نَعلَمُ انَّهُ لَیَحزُنُکَ الَّذی یَقولونَ فَانَّهُم لایُکَذّبونَکَ و لکِنَّ الظلِمینَ بِایتِ اللَّهِ یَجحَدون به یقین میدانیم که آنچه میگویند، تو را سخت غمگین میکند. در واقع آنان تو را تکذیب نمیکنند؛ ولی ستمکاران، آیات خدا را انکارمیکنند» .
6. به گفته محمدبنکعب، اخنس از اسود بن عبد یغوث پرسید: آیا خداوند سرّ ما را میشنود؟ اسود پاسخ داد: آنچه را در درون خود پنهان داریم، نمیشنود؛ ولی نجوا و سخن آهسته را میشنود. در پی آن، این آیه نازل شد: «2» «ام یَحسَبونَ انّا لانَسمَعُ سِرَّهُم و نَجوهُم» . (زخرف/ 43، 80) برخی، مراد از «رجل عظیم» در آیه 31 زخرف/ 43 را که مشرکان به اعتراض میگفتند: چرا خدا وحی را بر او نازل نکرده است نیز اخنس دانستهاند: «وَ قالُوا لَوْلا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ القَریَتَینِ عَظیم» . «3»
7. برخی نزول آیه 8 حج/ 22 را در شأن اخنسبنشریق نقل کردهاند: «4» «و مِنَ النّاسِ مَن یُجدِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلمٍ و لا هُدًی و لا کِتبٍ مُنیر و از مردم کسی است که درباره خدا بدون هیچ دانش و بیهیچ رهنمود و کتابی روشنگر به مجادله میپردازد» .
8. طبری به نقل از سدّی میگوید: اخنس، در مدینه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله اظهار اسلام و بر تصدیق پیامبری حضرت تأکید کرد و خدا را بر راستگویی خویش شاهد گرفت؛ این کار مایه اعجاب پیامبر صلی الله علیه و آله شد. وقتی از نزد حضرت رفت، زراعت مسلمانان را در خارج مدینه آتش زد و چهارپایان را پی کرد و آیات 204- 205 بقره/ 2 در شأن او نازل شد: «5» «و مِنَ النّاسِ مَن یُعجِبُکَ قَولُهُ فِی الحَیوةِ الدُّنیا و یُشهِدُ اللَّهَ عَلی ما فی قَلبِهِ و هُوَ الَدُّ الخِصام* و اذا تَوَلّی سَعی فِی الارضِ لِیُفسِدَ فِیها و یُهلِکَ الحَرثَ والنَّسلَ واللَّهُ (1). جامعالبیان، مج 5، ج 7، ص 240؛ اسباب النزول، ص 177- 178
(2). مبهمات القرآن، ج 2، ص 473
(3). الاشتقاق، ص 305
(4). مبهماتالقرآن، ص 232
(5). جامعالبیان، مج 2، ج 2، ص 425؛ اسباب النزول، ص 59
لا یُحِبُّ الفَساد از مردم، کسی است که گفتارش در زندگی دنیا تو را به شگفتی وا میدارد و خدا را بر آنچه در دل دارد، شاهد میگیرد؛ حال آنکه او شدیدترین دشمنان است و چون روی برگرداند، میکوشد در زمین فساد کند و کشت و نسل را نابود سازد و خداوند، تباهکاری را دوست ندارد» .
منابع
اسباب النزول، واحدی؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابه؛ الاشتقاق؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ السیرة النبویه، ابنهشام؛ السیر و المغازی؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ غرر التبیان فی من لم یسم فی القرآن؛ کشفالاسرار و عدة الابرار؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ المغازی.