ارض مقدّس
اشاره
ارض مقدّس: سرزمین مقدّس فلسطین یا همراه بخشی از شام یا همه منطقه شامات، مهد پیامبران و سرزمین موعود بنیاسرائیل
همه مناطق کره زمین از جهت انتساب به آفریدگارشان از صبغهای قدسی برخوردارند. (عنکبوت/ 29، 56؛ فصلت/ 41، 10) با این حال، در قرآن فقط یک سرزمین را مقدّس دانسته (مائده/ 5، 21؛ طه/ 20، 12؛ نازعات/ 79، 16)، و مناطق گوناگون آن، مبارک خوانده شده است «1» (اعراف/ 7، 137؛ اسراء/ 17، 1؛ انبیاء/ 21، 71 و 81؛ قصص/ 28، 30؛ سبأ/ 34، 18)؛ البتّه صفت مبارک در یک مورد دیگر نیز برای کعبه به کار رفته است (آلعمران/ 3، 96). واژه «طور» (طه/ 20، 80؛ مؤمنون/ 23، 20؛ تین/ 95، 2) و گاه، ارض با الف و لام عهد (اسراء/ 17، 104)، به سرزمین مورد نظر اشاره دارند. این سرزمین در قرآن به «مُبَوَّا صِدقٍ» به معنای جایگاه صدق و راستی (یونس/ 10، 93) و «رَبوَةٍ ذاتِ قَرارٍ و مَعین» به معنای سرزمین مرتفع دارای امنیّت و دارای آب (مؤمنون/ 23، 50) نیز وصف شده است.
تاریخچه
سابقه این سرزمین به پیش از هجرت ابراهیم* به آن بازمیگردد و از دیرباز به سرزمین کنعانیان معروف بوده است. «2» برخی نیز از نگاه اسطورهای، سابقه آن را به آغاز ظهور بشر در زمین بازگرداندهاند. «3» اورشلیم در نقش نمادی از تمام آن سرزمین مقدّس، از مهمترین (1). المیزان، ج 8، ص 228
(2). قاموس الکتاب المقدس، ص 789
(3). الانس الجلیل، ج 1، ص 7- 8
مناطق آن به شمار میرود که نخستین اثر باستانی آن به قرن 19 و سپس 14 قبل از میلاد باز میگردد. «1» این شهر در کتاب مقدّس، به نامهای یبوس، «2» اریئیل، «3» شهر نیکی و عدالت و امان، «4» شهر پاکی، «5» شهر مقدّس، «6» عروس خداوند، «7» سرزمین مقدّس، «8» ارض موعود، «9» و سرزمین اسرائیل «10» یاد ده است. بیتالمقدّس، در طول تاریخ، ساکنان گوناگونی را به خود دیده است؛ کنعانیان، حثّیان، یبوسیان، اموریان «11» عبرانیان (یهود*) و سرانجام عربها هریک در دورهای به آن روی آوردهاند.
برخی، وعدههای کتاب مقدّس درباره مالکیّت این سرزمین را دستآویزی برای برخی یهودیان افراطی موسوم به صهیونیستها، جهت کسب مشروعیّت سلطه بر آن سرزمین میدانند که بر اثر آن (و موقعیّت راهبردی فلسطین در خاورمیانه) موضوع سرزمین مقدّس، صبغه سیاسی شدیدی یافته و نزاعهای درون طایفهای و بین الادیانی فراوانی را پدید آورده است. «12» فراتر از نگاه غیر مذهبی و سکولار رایج در جهان امروز که مشروعیّت اینگونه مالکیّتها را پذیرا نیست، آنچه از نگاه مطالعات تاریخی و کشفیّات باستانشناسی و نیز گزارشهای عهد عتیق مسلّم است، سرزمین مقدّس در اصل از آن اقوام بومی دیگری (معروف به کنعانیان بیشتر از نژاد سامی و برخی از آنها از قبایل عرب شبه جزیره عربستان) غیر از بنیاسرائیل* بوده «13» و فقط در دورهای متأخّر (1). قاموس الکتاب المقدس، «اورشلیم» ؛ معجم اللاهوت الکتابی، ص 124
(2). کتاب مقدّس، داوران 19: 10- 11
(3). همان، اشعیا 29: 1
(4). همان، 1: 26
(5). همان، 48: 2
(6). همان، متی 4: 5
(7). همان، اشعیا 62: 4
(8). همان، زکریا 2: 12
(9). همان، عبرانیان 11: 9
(10). همان، سموئیل دوم 1: 13
(11). همان، تکوین 15: 18- 21؛ عدد 13: 29؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 163
(12). مقارنةالادیان، ج 1، ص 33- 37؛ تاریخ یک ارتداد، ص 35- 70
(13). قاموس الکتاب المقدس، ص 685 و 691- 694؛ مؤلفات جرجی زیدان، ج 19، ص 466- 467؛ الموسوعة الفلسطینیه، ج 3، ص 510 و 511
در حدود 1000 قبل از میلاد به مرکز حکومت یهود تبدیل شده که آن نیز مدّت زمان بسیاری نپاییده و این حکومت فقط در زمان داوود* و سلیمان* بهطور مستقل وجود داشته و در دورههای بعد بر اثر حملات فرعونهای مصر*، آشوریان، بابلیان، مقدونیان و رومیان، همواره مستعمره قدرتی بیگانه بوده و سرانجام در دوره تیتوس و آدریانوس رومی به کلّی محو و نابود شده است و یهودیان برای همیشه از آن به نقاط گوناگون جهان کوچ کردهاند.
افزون بر آن در دوره حضور یهودیان نیز نزاعهای مستمری میان ایشان و اقوام بومی آن سرزمین گزارش شده است. «1» نزاعهای مستمر مذهبی بر سر این سرزمین، بیشتر میان یهودیان و مسیحیان در یک دوره، و مسیحیان و مسلمانان در دوره دیگر (طیّ کشورگشاییهای اسلامی و سپس جنگهای صلیبی) جریان داشته و هیچ گاه جز در عصر حاضر، نزاعی میان مسلمانان و یهودیان بر سر حاکمیّت این سرزمین وجود نداشته است. «2» در این میان، انگیزههای صرفاً سیاسی- استعماری و غیر مذهبی از سوی گروهی از یهودیان افراطی بهطور مشهود به چشم میخورد که یهودیان مذهبی بسیاری با آن مخالفت کردهاند. وعدهها و بهطور کلّی پیام کتاب مقدّس از نگاه بسیاری از متألّهان یهود درباره آرمان اخلاقی و سنّت معنوی پیامبران بنیاسرائیل و نه اندیشهای صرفاً نژادپرستانه و ملّت محور بوده و به ضرورت اتّحاد مردم یهود با خدای پیامبرانشان اشاره دارد. تقدّس این سرزمین از نگاه پیامبران یهود، نه از خاک و نژاد آن، بلکه از وحدت مردم آن با خداوند نشأت میگیرد که مالکیّت الهی بر آن نیز تابعی از این اصل است. احساس تعارض جدّی میان سنّت معنوی پیامبران یهود با تشکیل دولتی سیاسی در فلسطین که مستلزم جنگ و خونریزی و اختلاف ادیان و مذاهب توحیدی است، از سوی بسیاری از شخصیّتهای مذهبی، سیاسی و علمی یهود چون مارتین بوبر، به صراحت ابراز شده و همچنان از سوی برخی محافل مذهبی یهود دنبال میشود. «3» (1)
. مقارنة الادیان، ج 1، ص 70- 86؛ الموسوعة الفلسطینیه، «قدس» ج 3، ص 510- 511
(2). sdukLA، maLsIfoa idepoLcycn E. 1
(3). تاریخ یک ارتداد، ص 13- 70
تقدّس این سرزمین نزد پیروان هر یک از سه دین ابراهیمی معتبر است. «1» آثار و بناهای مذهبی فراوانی در این سرزمین برای هر یک از پیروان این سه دین وجود دارد که دیوار ندبه برای یهودیان، کلیسای قیامت برای مسیحیان و مسجدالاقصی* برای مسلمانان از اهمّ آنها بوده و تداعیگر خاطرههای مذهبی هر یک از آن دیانتها هستند. «2» روایات بسیاری درباره برتری بیتالمقدّس* در منابع اسلامی آمده «3» و کتابهای بسیاری نیز به این منظور نگاشته شده که تعداد آنها بنا به کتابشناسی یکی از معاصران به بیش از پنجاه مورد میرسد. «4» روایات فراوانی نیز درباره برتری همه سرزمین شام در دست است «5» که با توجّه به وجود انگیزه برای جعل اینگونه فضایل از سوی بنیامیّه، درباره بسیاری از آنها تردید جدّی وجود دارد. «6» وجه قداست و مبارک بودن آن سرزمین از هر دو جهت دینی و دنیایی گزارش شده است. آن سرزمین پرنعمت، آب فراوان و زمین حاصلخیز داشته «7» و مهد پیامبران، «8» محلّ نزول وحی، «9» معبد عابدان و مسکن صالحان، «10» مسکن یعقوب* و اسحاق* و یوسف* «11» و محلّ دفن ابراهیم1»
بوده و مردم آن در برهههای متعدّدی از تاریخ، سردمدار توحید و مبارزه با شرک و مظاهر آن بودهاند. «13»
اختلاف نظرهایی در تعیین حدود این سرزمین وجود دارد. محدوده این سرزمین در دورههای گوناگون حضور یهود در آن، همواره متغیّر بوده است؛ «14» امّا در تورات، مرزهای (1). الموسوعة الفلسطینیه «قدس» ، ج 3، ص 510؛،
(2). مؤلفات جرجی زیدان، ج 19، ص 474- 508؛ الموسوعة الفلسطینیه «قدس» ، ج 3، ص 511
(3). مختصر کتاب البلدان، ص 91- 99؛ الانس الجلیل، ج 1، ص 238- 243
(4). بیتالمقدس شهر پیامبران، ص 11- 16؛ الموسوعة الذهبیه، ج 8، ص 127- 129
(5). جامعالبیان، مج 10، ج 17، ص 61؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 527- 531؛ کشفالأسرار، ج 3، ص 75
(6). روحالمعانی، مج 6، ج 9، ص 57
(7). تفسیر قرطبی، ج 6، ص 83؛ کشف الأسرار، ج 5، ص 481؛ التفسیرالکبیر، ج 22، ص 190
(8). مجمعالبیان، ج 3، ص 276؛ تفسیر بیضاوی، ج 1، ص 421
(9). کشفالأسرار، ج 5، ص 481
(10). کشفالأسرار، ج 5، ص 481
(11). قصصالأنبیاء، ص 176؛ بحارالانوار، ج 13، ص 177
(12). التحریروالتنویر، ج 6، ص 162
(13). مجمعالبیان، ج 4، ص 276
(14). قاموس الکتاب المقدس، ص 685
کاملًا مشخصّی برای سرزمین موعود بنیاسراییل معیّن شده «1» که در برخی تفاسیر نیز منعکس شده است. «2» با این حال، عموم مفسّران و مورّخان اسلامی که قداست آن را فراتر از جریان مالکیّت بنیاسرائیل بر آن مینگرند، با توجّه به آیات گوناگون قرآن نظریّات متعدّدی درباره حدود آن ارائه دادهاند که میتوان آنها را سه دسته کرد سرتاسر زمین شام، «3» از مصر تا فرات، «4» بخشهایی از فلسطین و شام، «5» مصر و شام، «6» فلسطین. «7» گویا مرکز این سرزمین مقدّس، همان اورشلیم یا بیتالمقدس و طور* سینا، محلّ ملاقات موسی با خدا بوده؛ سپس قداست آن به مناطق اطراف نیز به مناسبتهای گوناگونی که برای پیامبران ابراهیمی رخ داده، تسری یافته است. برخی از این مناسبتها در دعای سمات یاد شدهاند؛ «8» بنابراین، همه منطقه شامات از آن روی که مهد پیامبران و محلّ ظهور و گسترش ادیان الهی بوده است، مقدّس شمرده میشود «9» و هر یک از ماجراهای قرآنی درباره این سرزمین، به منطقهای از آن مربوط میگردد.
یادکردهای سرزمین مقدّس در قرآن
1. نخستین یاد از این سرزمین بهطور هماهنگ در قرآن و تورات به ماجرای هجرت ابراهیم از بابل* مربوط میشود. ابراهیم به همراه لوط* پس از ماجراهایی که در بابل برایش رخ داد، بهسوی سرزمینی به راه افتاد که از سوی خداوند، مبارک شناسانده شده است:
«و نَجّینهُ و لوطًا إِلَی الأَرضِ الَّتِی برَکنا فِیها لِلعلَمین» . (انبیاء/ 21، 71) مفسّران، این سرزمین را فلسطین یا شام دانستهاند «10» و برکت آن را برای جهانیان از آن روی شمردهاند که (1). کتاب مقدّس، عدد 34
(2). التحریر و التنویر، ج 6، ص 162
(3). جامعالبیان، مج 4، ج 6، ص 234؛ الکشاف، ج 1، ص 620؛ ج 3، ص 126؛ کشفالأسرار، ج 3، ص 75
(4). جامعالبیان، مج 4، ج 6، ص 235؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 47
(5). مجمعالبیان، ج 3، ص 276؛ التفسیرالکبیر، ج 11، ص 196- 197؛ الاشباه و النظائر، ص 201
(6). الکشاف، ج 2، ص 149؛ مجمعالبیان، ج 6، ص 686
(7). قصص الأنبیاء، ص 176؛ بحارالانوار، ج 13، ص 177
(8). جمالالاسبوع، ص 321؛ بحارالانوار، ج 87، ص 96- 100
(9). نمونه، ج 4، ص 337؛ ج 12، ص 313
(10). جامعالبیان، مج 10، ج 17، ص 61؛ الکشاف، ج 3، ص 126
شرایع آسمانی و ادیان الهی از آن سرزمین به دیگر نقاط جهان گسترش یافت. «1» این محلّ در تورات، سرزمین کنعان معرّفی شده «2» و آن را در زمره سرزمینهای میان فرات تا نیل، «3» هدیهای از سوی خدا به نسل ابراهیم دانسته «4» که گزارش آن در منابع اسلامی نیز راه یافته است. «5» برخی پژوهشگران معاصر در اعتبار این دسته از گزارههای کتاب مقدّس تشکیک کرده و آن را از اسطورههای یهود شمردهاند؛ «6» ازاینروی، یهود به آن «سرزمین مواعید» گفتهاند. «7» گزارش نامشهوری نیز به استناد آیه «إِنّ أَوّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلّذِی بِبَکّةَ مُبارَکًا و هُدیً لِلعلَمِین» (آلعمران/ 3، 96)، سرزمین هجرت ابراهیم را مکّه دانسته است. «8»
پس از ابراهیم، یعقوب و فرزندان وی به دنبال قدرت یافتن یوسف در مصر و پدید آمدن قحطی در کنعان، این سرزمین را ترک گفته، بهسوی مصر روان شدند «9» تا آنکه سالها بعد موسی در بازگشت از مدین به مصر از بخشی از این سرزمین گذر میکند. او در منطقهای که قرآن از آن با عنوان وادی مقدّس که احتمالًا نام آن طوی بوده «10» «فَلَمّا أَتل- ها نُودِیَ یموسی إنّی أَنا رَبُّکَ فَاخلَع نَعلَیکَ إِنّکَ بِالوادِ المُقدّسِ طُوًی» (طه/ 20، (1). الکشاف، ج 3، ص 126
(2). کتاب مقدّس، تکوین 12: 5
(3). همان، 15: 7- 9
(4). کتاب مقدّس، تکوین 13: 14- 17؛ تثنیه 6: 10 و 18
(5). الکشاف، ج 1، ص 620؛ کشفالاسرار، ج 3، ص 76؛ التفسیر الکبیر، ج 11، ص 196- 197
(6). تاریخ یک ارتداد، ص 35- 54
(7). التفسیر الکبیر، ج 11، ص 196؛ المنار، ج 6، ص 325
(8). مجمعالبیان، ج 7، ص 89
(9). قاموس الکتاب المقدس، ص 790
(10). جامعالبیان، مج 9، ج 16، ص 182- 183
11- 12)، و وادی ایمن «فَلَمّا أَتل- هَا نودِیَ مِن شطِیِ الوَادِ الأَیمنِ فِیالبُقعةِ المُبرکةِ … »
(قصص/ 28، 30) یاد میکند، در حال گذر بود که ماجرای سخن گفتن خداوند با وی در آن مکان رخ داد و به پیامبری بهسوی فرعون فرستاده شد. در آیه 20 مؤمنون/ 23 و 2 تین/ 95 از منطقهای به نام طور سینا یا طور سینین یاد شده که به اعتقاد برخی مفسّران، همان محلّ دیدار موسی با خدا بوده است. «1» این منطقه را نام کوهی در فلسطین یا سرزمین میان مصر و ایله دانستهاند. «2»
موسی در ماجرای کوچ بنیاسرائیل از مصر، همواره آنان را به سکونت و استقرار در زمین موهوب از سوی خدا امید میداد: «قالَ موسی لِقومِه استَعِینوا بِاللّهِ و اصبِروا إِنّ الأرضَ لِلّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ … * قالوا أُوذِینا مِن قَبلِ أَن تَأتِینا و مِن بَعدِ ما جِئتَنا قالَ عَسی رَبُّکُم أَن یُهلِکَ عَدوَّکُم و یَستَخلِفَکُم فِیالأَرض … » . (اعراف/ 7، 128- 129) در آیات 5- 6 قصص/ 28 نیز به اراده خداوند مبنی بر حاکمیّت بنیاسرائیل در زمین، پس از استضعاف به دست فرعونیان اشاره شده است: «و نُرِیدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الّذِینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ و نَجعَلهُم أَئِمّةً و نَجعَلهُم الورِثین* و نُمکِّنَ لَهُم فِیالأَرضِ و نُرِیَ فِرعَونَ و همنَ و جُنودَهُما مِنهُم ما کانوا یَحذَرون» . مفسّران، مقصود از این سرزمین موهوب را مصر یا عنوانی عام برای هر سرزمینی دانستهاند؛»
امّا با توجّه به دیگر آیات مربوط به کوچ بنیاسرائیل به نظر میرسد که مقصود، همان سرزمین موعود در فلسطین است.
موسی پس از خروج از مصر و نابودی فرعون*، بنیاسرائیل را بهسوی مشرق گسیل داشت و آنان را به فتح سرزمین مقدّس فرمان داد که خداوند از آنِ ایشان ساخته بود:
«یقَومِ ادخُلوا الأَرضَ المُقدَّسةَ الّتِی کَتبَ اللّهُ لَکُم و لَاتَرتَدّوا عَلی أَدبارِکُم فَتنقَلِبوا خسِرین» . (مائده/ 5، 21) بنیاسرائیل از ساکنان نیرومند آن که در تفاسیر به نام عمالقه معروفند، «4» هراسیده، از رفتن به آن دیار پرهیز کردند: «قالوا یموسی إنّ فِیها قَومًا جَبّارِین و إِنّا لَننَدخُلَها حَتّی یَخرُجوا مِنها فَإِن یَخرُجوا مِنها فَإِنّا دخِلون» . (مائده/ 5، 22) برخی مفسّران، ذیل این آیات به نقل گزارش تورات* «5» مبنی بر فرستادن نقبای* بنیاسرائیل برای تجسّس از احوال مردم آن سرزمین پرداختهاند. «6» آن 12 نقیب با مشاهده هیکل تنومند و (1). الکشاف، ج 3، ص 180؛ ج 4، ص 773
(2). همان، ج 3، ص 180
(3). روحالمعانی، مج 6، ج 9، ص 45
(4). تفسیر قرطبی، ج 6، ص 83؛ الکشاف، ج 1، ص 620
(5). کتاب مقدس، عدد 13- 14
(6). تفسیر قرطبی، ج 6، ص 83؛ جامعالبیان، مج 4، ج 6، ص 237- 239؛ التفسیر الکبیر، ج 11، ص 197
نیروی بسیار آن مردم به هراس آمده و به رغم فرمان موسی یا پیمان بین خویش مبنی بر کتمان این خبر، آن را میان قبایل خویش شایع کردند و بدین وسیله هراس را در دل آنها افکندند. «1» در منابع اسلامی، گزارشهای افسانهوار «2» بسیاری در وصف تنومندی و نیرومندی آن مردم و رهبرشان عوجبنعناق آمده است. «3» از میان نقبای دوازدهگانه فقط دو نفر به نام یوشعبننون و کالببنیوفنا به آن فرمان یا پیمان وفادار ماندند. آنان مردم را به مبارزه با عمالقه تشویق کرده، پیروزی آنها را حتمی شمردند: «4» «قالَ رَجُلانِ مِنَ الّذِینَ یَخافونَ أَنعمَ اللّهُ عَلیهِمَا ادخُلوا عَلیهِم البابَ فَإِذا دَخلتُموهُ فَإِنّکُم غلِبونَ و عَلَی اللّهِ فَتوکَّلوا إِن کنتُم مُؤمِنین» . (مائده/ 5، 23) برخی، با قرائت «یخافون» به صورت مجهول، آن دو مرد را از عمالقه شمردهاند که به موسی ایمان آورده بودند. «5» به هر روی، مردم با بیاعتنایی به سفارش آن دو مرد و بنا به برخی روایات با تهدید آنها به مرگ «6» از فرمان موسی سرپیچیدند: «قالوا یموسی إِنّا لَننَدخُلَها أَبدًا مادَاموا فِیها فَاذهَب أَنتَ و ربُّکَ فَقتِلا إِنّا ههُنا قعِدون» (مائده/ 5، 24) و خواهان بازگشت بهسوی مصر شدند «7» : « … قالَ أَتستَبدِلونَ الّذِی هُوَ أَدنی بِالّذِی هُوَ خَیرٌ اهبِطوا مِصرًا فَإِنَّ لَکُم ما سَألتُم و ضُرِبَت عَلَیهِم الذِّلّةُ والمَسکنَة … » . (بقره/ 2، 61) موسی با دلی شکسته، شکایت قوم خود را نزد خدا برد و داوری اورا درباره ایشان طلبید «8» : «قالَ رَبِّ إِنّی لَا أَملِکُ إلّانَفسِی و أَخِی فَافرُق بَینَنا و بَینَ القَومِ الفسِقین» (مائده/ 5، 25)، و بدین ترتیب، خداوند، سرگردانی 40 ساله را در بیابانهای بین مصر و فلسطین برای آنان مقدر کرد: «قالَ فَإِنّها مُحرَّمةٌ عَلیهِم أَربعِینَ سَنةً یَتِیهونَ فِیالأرضِ فَلَا تَأسَ عَلَی القَومِ الفسِقین» . (مائده/ 5، 26) در روایتی غیر مشهور، به عزیمت موسی به همراه یاران اندکش برای جنگ با عمالقه اشاره شده و از فتح آن سرزمین به دست وی، خبر داده شده است؛ امّا بنا به روایات مشهور که با گزارش تورات نیز سازگار است، یوشع* بننون جانشین موسی پس از پایان دوره سرگردانی به فتح آن (1). کشفالاسرار، ج 3، ص 77
(2). روحالمعانی، مج 4، ج 6، ص 157
(3). کشفالأسرار، ج 3، ص 76؛ تاریخ طبری، ج 1، ص 253- 254؛ الکامل، ج 1، ص 149
(4). تفسیر بیضاوی، ج 1، ص 421- 422؛ مجمعالبیان، ج 3، ص 277؛ جامعالبیان، مج 4، ج 6، ص 239
(5). مجمعالبیان، ج 3، ص 279؛ تفسیر قرطبی، ج 6، ص 84
(6). تفسیر قرطبی، ج 6، ص 84
(7). جامعالبیان، مج 4، ج 6، ص 239؛ الکشاف، ج 1، ص 620
(8). الکشاف، ج 1، ص 622؛ تفسیر بیضاوی، ج 1، ص 422
سرزمین موفّق شد «1» و آن را میان اسباط* بنیاسرائیل تقسیم کرد. «2» خداوند، پیش از فتح فلسطین به آنان فرمان داد تا هنگام ورود به آن سرزمین، عبارتی را به منظور سپاس از او و استغفار از گناهانشان بر زبان آورند؛ «3» امّا آنان این بار نیز از فرمان خداوند سرپیچیدند:
«و إِذ قُلنا ادخُلوا هذِهِ القَریةَ فکُلوا مِنها حَیثُ شِئتُم رَغدًا وادخُلوا البابَ سُجّدًا و قولوا حِطّةٌ نَغفِر لَکُم خَطیکُم و سَنزیدُ المُحسِنینَ* فَبَدَّلَ الّذِینَ ظَلَموا قَولًا غَیرَ الّذِی قِیلَ لَهُم … » . (بقره/ 2، 58- 59) واقعه فتح فلسطین و سکونت یهود در آن و مناطقی از اردن و شام در آیات متعدّدی یکی از نعمتهای بزرگ خداوند به بنیاسرائیل دانسته شده است:
«و أَورَثنا القَومَ الّذِینَ کانوا یُستَضعَفونَ مَشرِقَ الأَرضِ و مَغرِبَها الَّتِی برَکنا فِیها و تَمّت کَلِمَتُ رَبِّکَ الحُسنَی عَلی بَنِیإسرءِیلَ بِما صَبَروا … » . (اعراف/ 7، 137؛ نیز یونس/ 10، 93؛ اسراء/ 17، 104) در این آیات، ماجرای قدرت یافتن و تسلّط بنیاسرائیل بر سرزمین موعود، بیدرنگ پس از ماجرای غرق فرعون آمده و در آیه 59 شعراء/ 26 نیز به صراحت از جانشینی بنیاسرائیل به جای فرعونیان یاد شده که برخی مفسّران را واداشته تا آن سرزمین را مصر بپندارند «4» که چندان قابل قبول به نظر نمیرسد. «5» برخی نیز گزارش یوسیفوس، مورّخ یهودی «6» مبنی بر بازگشت موسی به مصر و حکومت بر آن را تقویت کردهاند. «7» عدّهای دیگر از تسلّط داوود و سلیمان بر مصر به صورت تأویل این آیات یاد کردهاند؛ «8» امّا به نظر میرسد با توجّه به سلطه فرعونیان بر سرزمینهای اطرافشان، منظور از استخلاف بنیاسرائیل در جای فرعونیان، تسلّط آنها بر مستعمراتشان در فلسطین و شام و اردن باشد. «9» دانشمندان اسلامی هنگام بحث از تعارض (1). مجمعالبیان، ج 3، ص 277؛ الکشاف، ج 1، ص 622
(2). کتاب مقدس، یشوع، 18- 19
(3). الکشاف، ج 1، ص 142
(4). مجمعالبیان، ج 4، ص 725؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 531
(5). بحارالانوار، ج 13، ص 176؛ المیزان، ج 8، ص 228
(6). تفسیر المنار، ج 9، ص 98
(7). مجمعالبیان، ج 5، ص 199
(8). الکشاف، ج 2، ص 149؛ کشفالأسرار، ج 3، ص 721؛ الفرقان، ج 9، ص 267
(9). تفسیر المنار، ج 9، ص 98؛ التفسیرالکبیر، ج 14، ص 221
دو فرمان خداوند مبنی بر واگذاری سرزمینهای مقدّس به بنیاسرائیل و حرام شمردن آن سرزمینها برایشان (مائده/ 5، 21 و 26) در برابر گزارش تورات که در ملکیّت دائم یهود بر سرزمینهای مقدّس ظهور دارد، «1» آن را به استناد برخی آیات قرآن، مالکیّتی مشروط به طاعت و بندگی خدا دانستهاند «2» : « … و یَستَخلِفکُم فِیالأَرضِ فَینظُرَ کَیفَ تَعمَلون» .
(اعراف/ 7، 129؛ ابراهیم/ 14، 7) خداوند در آغاز سوره اسراء نیز از سلطه اقوامی دیگر بر سرزمینهای مقدّس برای مجازات بنیاسرائیل یاد کرده و از تکرار این مجازات در صورت بد کرداری دوباره آنان خبر داده است: «و قَضَینا إِلی بَنِیإِسرءِیلَ فِی الکِتبِ لَتُفسِدُنّ فِیالأَرضِ مَرّتَین … * فَإذا جَاءَ وَعدُ أولهُما بَعَثنا عَلیکُم عِبادًا لَنا أُولِی بَأسٍ شَدِید … * … فإِذا جَاءَ وعدُ الأَخِرةِ لِیَسُوا وُجوهَکُم و لِیَدخُلوا المَسجِدَ … * … و إِن عُدتُّم عُدنا … » . (اسراء/ 17، 4- 8)
2. دیگر یادکرد سرزمین مقدّس در قرآن به تسخیر باد در دست سلیمان مربوط میشود. باد همانند برخی دیگر از پدیدهها در اختیار سلیمان قرار گرفته بود و او آن را در سرزمین با برکت خداوند به گردش درمیآورد: «و لِسُلَیمنَ الرِّیحَ عاصِفَةً تَجرِی بِأمرِه إِلَی الأَرضِ الّتِی برَکنا فِیها … » . (انبیاء/ 21، 81) برخی مفسّران، ذیل این آیه، گزارشی افسانهوار را از سوار شدن سلیمان و یارانش بر این پدیده طبیعی ذکر کردهاند «3» که آیات قرآن گویای آن نیست.
3. پیوستگی سرزمین سبأ به شام و فلسطین در دوره آبادانی یمن از دیگر یادکردهای سرزمین مقدّس در قرآن است. مردم سبأ در سفر بازرگانی به شام و بیتالمقدّس از روستایی به روستای دیگر درآمده، هرگز نیازمند گذر از بیابانهای گسترده و غیرمسکون نبودند «4» : «و جَعلنا بَینهُم و بَینَ القُرَی الَّتِی برَکنا فِیها قُرًی ظهِرَةً و قَدَّرنا فِیهَا السَّیرَ سِیروا فِیها لَیالِیَ و أَیّامًا ءَامِنین» . (سبأ/ 34، 18) آنان چون قدر این نعمت را ندانستند، خداوند آن را از ایشان گرفت و جاده بازرگانی آنها خراب و ناآباد شد و خود نیز پاره پاره و (1). کتاب مقدس، تثنیه 9: 4- 6
(2). التفسیر الکبیر، ج 11، ص 197؛ المیزان، ج 5، ص 289- 290
(3). التفسیر الکبیر، ج 21، ص 190؛ جامعالبیان، مج 10، ج 17، ص 73
(4). کشفالاسرار، ج 8، ص 129
پراکنده شدند «1» : «فَقالوا رَبَّنا بعِد بَینَ أَسفارنا و ظَلَموا أَنفسَهُم فَجَعلنهُم أَحادِیثَ و مزّقنهُم کُلَّ مُمزَّقٍ … » . (سبأ/ 34، 19)
4. مفسّران، ذیل داستان عزیر یا ارمیا که هنگام گذر از اورشلیم خراب، به یاد رستاخیز افتاد و به مرگی صد ساله فرو رفت، از سرزمین مقدّس یاد کردهاند «2» : «کَالّذِی مَرَّ عَلی قَریَةٍ … قالَ أَنَّی یُحیی هذِهِ اللّهُ بَعدَ مَوتِها … » . (بقره/ 2، 259) در آیه 50 مؤمنون/ 23 از مأوا گزیدن عیسی و مادرش مریم* در مکانی بلند و امن و دارای آب، یاد شده که به بیتالمقدس یا برخی مناطق اطراف آن تفسیر شده «3» و به جریان ولادت حضرت مربوط دانسته شده است. «4»
5. یادکرد دیگر سرزمین مقدّس در قرآن به ماجرای معراج پیامبر از مکّه به مسجدالاقصی در مرحله اوّل و پس از آنجا به آسمان در مرحله دوم مربوط میشود «5» :
«سُبحنَ الّذِی أَسرَی بِعبدِه لَیلًا مِنَ المَسجِدِالحَرامِ إِلَی المَسجِد الأَقصَا الَّذِی برکنَا حَولَهُ لِنُرِیَه مِن ءَایتِنا … » . (اسراء/ 17، 1) (ظ مسجدالاقصی)
عبدالله بن سلام از راویان اسرائیلیات در تفسیر آیه 41 ق/ 50 صحرای محشر را در ارض مقدّسه دانسته و آن را در زمره فضایل بیتالمقدّس شمرده است. «6» ارض مقدّسه در برخی روایات شیعه بر سرزمینهای مقدّس دیگر مانند نجف و کربلا تטșʙ شده است. «7»
منابع
الاشباه و النظایر فی القرآن الکریم؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی؛ الانس الجلیل فی قصة موسی و فرعون و بنیاسرائیل؛ بحارالانوار؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ بیتالمقدس شهر (1). الکشاف، ج 3، ص 577؛ مجمعالبیان، ج 8، ص 606
(2). جامعالبیان، مج 3، ج 3، ص 43؛ البرهان، ج 1، ص 529، 532؛ مجمعالبیان، ج 2، ص 640
(3). تفسیر عبدالرزاق، ج 2، ص 416؛ جامعالبیان، مج 10، ج 18، ص 34- 36؛ التبیان، ج 7، ص 373
(4). المیزان، ج 15، ص 35
(5). الکشاف، ج 2، ص 646
(6). روضة الواعظین، ص 409
(7). معانیالاخبار، ج 2، ص 372؛ تهذیب، ج 6، ص 44؛ بحارالانوار، ج 14، ص 239- 240
پیامبران؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ یک ارتداد؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر عبدالرزاق؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المنار؛ تفسیر نمونه؛ تهذیبالاحکام؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛ جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روضة الواعظین؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ قاموس الکتاب المقدس؛ قصص الانبیاء، راوندی؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب مقدس؛ الکشاف؛ کشفالاسرار و عدةالابرار؛ مؤلفات جرجی زیدان الکامله؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ مختصر کتاب البلدان؛ معانیالاخبار؛ معجم اللاهوت الکتابی؛ مقارنة الادیان الیهودیه؛ الموسوعة الذهبیه للعلوم الاسلامیه؛ الموسوعة الفلسطینیه؛ المیزان فی تفسیر القرآن..
..