اسامة بن زید
اشاره
اسامة بن زید: فرزند حارثه، از تیره بنیکلب و صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله
بر اساس آنچه درباره سنّ او هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله (18 تا 20 سال) نوشتهاند، «1» باید در سالهای سوم تا پنجم بعثت در مکه زاده شده باشد. پدر و مادرش (زید و امّ ایمن) هر دو آزاد شده (موالی) پیامبر صلی الله علیه و آله بودند. «2» وی به همراه پدر و مادرش به مدینه هجرت کرد «3» و از کسانی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به سبب خردسالیاش، اجازه شرکت در غزوههای بدر و احد را به او نداد. «4» ابومحمّد، ابوزید، «5» ابویزید، ابوخارجه، و ابوحارثه «6» کنیههای اوست.
این روایت که در ماجرای افک (سال پنجم ه ق)، اسامه طرف مشورت پیامبر قرار گرفته باشد، «7» با توجّه به سن کم او مورد تردید است. اسامه، در فتح مکّه همراه پیامبر وارد کعبه شد «8» و در غزوه حنین، از معدود کسانی بود که پایدار ماند و پیامبر صلی الله علیه و آله را در برابر هجوم دشمنان رها نکرد. «9» روایاتی درباره محبّت پیامبر صلی الله علیه و آله به اسامه در منابع ذکر شده «10» که بر اساس بعضی از آنها، پیامبر هدایای بزرگان دیگر اقوام، چون حلّه دحیه کلبی «11» و کسوت ذی یزن «12» را به اسامه هدیه کردهاند. (1)
. الاستیعاب، ج 1، ص 170
(2). همان؛ الطبقات، ج 4، ص 45
(3). الطبقات، ج 1، ص 183
(4). المغازی، ج 1، ص 216- 221
(5). الاستیعاب، ج 1، ص 170
(6). سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 497؛ اسدالغابه، ج 1، ص 195
(7). المغازی، ج 2، ص 430
(8). همان، ص 834
(9). همان، ج 3، ص 900
(10). الطبقات، ج 4، ص 45- 49؛ سیراعلامالنبلاء، ج 2، ص 497- 504
(11)
(12) 11-. الطبقات، ج 4، ص 48
بزرگترین حادثه زندگی او، انتصابش به فرماندهی سپاه برای نبرد با رومیان از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله، در آخرین روزهای زندگی آن حضرت است که موضوع مباحث گوناگون کلامی در میان دانشمندان مذاهب اسلامی شده است. جوانی «1» و سابقه بَرده بودن اسامه موجب شد تا این انتصاب از سوی برخی مهاجران و انصار استهزا شود و به رغم تمایل و اصرار پیامبر که فرمود: «جهّزوا جیش اسامة، لعن الله من تخلّف عنه» «2»
، این سپاه تا هنگام رحلت آن حضرت. از جُرْف حرکت نکرد. «3» پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله به ایرادهای صحابه، نشان میدهد که آنها قبلًا نیز از انتصاب زید پدر اسامه به فرماندهی سپاه در سریّه موته ناخشنود بودند. «4» به نظر میرسد بَرده بودن زید و پسرش و محرومیت آنان از پشتوانه قبیلهای و پایگاه اجتماعی از عوامل مخالفت صحابه بوده است. با اعلام خبر رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، اسامه نیز از جُرف به مدینه بازگشت و بر اساس بیشتر روایات، در مراسم غسل پیامبر صلی الله علیه و آله شرکت داشت. «5» در دوران ابوبکر، در مقام فرماندهی سپاه اسلام با رومیان جنگید و با پیروزی چشمگیر به مدینه بازگشت. «6» بنابر بعضی از روایات، در یکی از نبردهای ابوبکر با مرتدّان، جانشین او در مدینه شد. «7» وی در سرکوب مسیلمه* کذاب نیز در سپاه خالد بن* ولید حضور داشته است. «8» پاسخ تند او به ابوبکر پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله (1). الطبقات، ج 2، ص 192؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 113
(2). الملل و النحل، ج 1، ص 23
(3). الطبقات، ج 2، ص 146- 147
(4). الطبقات، ج 2، 146، 191- 192
(5). تاریخ طبری، ج 2، ص 238؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 114
(6). الطبقات، ج 2، ص 146- 147
(7). تاریخ طبری، ج 2، ص 253
(8). الفتوح، ج 1، ص 32
اعلام قرآن، ج2، ص: 74که تو خلیفه پیامبر نیستی نیز در برخی روایات آمده است. «1» اسامه در خلافت عمر* مورد احترام او بود و بنا به روایتی، او را با نام امیر خطاب میکرد و سلام میگفت. «2» خلیفه سهم او را در تقسیم عطایا، همسان با اصحاب بدر و بیش از پسر خود عبداللّه، قرار داد و چون مورد اعتراض عبدالله قرار گرفت، محبّتهای رسول خدا صلی الله علیه و آله با اسامه را یادآور شد. «3»
اسامه، در شورش مردم بر ضد عثمان*، از سوی خلیفه مأموریت یافت تا وضعیت مردم بصره را بررسی کند «4» و چون کار شورشیان بالا گرفت و احتمال کشته شدن عثمان قوت یافت، از امیرمؤمنان علی علیه السلام خواست تا برای برکنار ماندن از هر گونه اتهامی در اینباره، مدینه را ترک گوید. «5» اسامه از کسانی است که از بیعت با امیرمؤمنان علی* علیه السلام سرباز زد «6» و مورد عتاب ایشان قرار گرفت «7» و همین موضوع، موجب شد که وی جزو فرقهای خاص به نام اعتزالیون دانسته شود و «8» مورد نکوهش شدید شیعه قرار گیرد؛ «9» گرچه براساس برخی منابع شیعی، گویا اسامه بعدها از نظر خود بازگشت و حضرت علی علیه السلام عذر او را در شرکت نکردن در نبرد جمل پذیرفت. «10»
هنگامی که سپاه امام عازم پیکار جمل شد، اسامه با یادآوری پیمانی که با پیامبر بسته بود- که هرگز گوینده کلمه توحید را نکُشد- از همراهی امام پوزش خواست «11» و در مسجد مدینه گواهی داد که بیعت طلحه و زبیر با امیرمؤمنان علی علیه السلام از روی کراهت بوده است. «12»
درباره دیگر حوادث زندگی او تا پایان عمرش اطلاعی در دست نیست؛ جز مجادلهای که با عمروبن عثمان در حضور معاویه داشته و امام حسن علیه السلام و عبداللّه بنجعفر او را همراهی کردهاند. «13» در موردی دیگر، او سخنان عبداللّه بنجعفر، مبنی بر نصّ پیامبر صلی الله علیه و آله در امامت امامان اهل بیت علیهم السلام را در برابر معاویه تأیید میکند. «14» (1)
. الاحتجاج، ج 1، ص 224
(2). تهذیب الکمال، ج 2، ص 344
(3). الاستیعاب، ج 1، ص 170؛ اسدالغابه، ج 1، ص 196
(4). تاریخ طبری، ج 2، ص 648
(5). الفتوح، ج 2، ص 227
(6). تاریخ طبری، ج 2، ص 699؛ شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 246
(7). الارشاد، ج 1، ص 243
(8). فرق الشیعه، ص 5؛ مسائل الامامه، ص 16
(9). الجمل، ص 94- 96
(10). التحریر الطاووسی، ص 50- 51
(11). همان، ص 50؛ الجمل، ص 95
(12). تاریخ طبری، ج 3، ص 17
(13). بحار الانوار، ج 44، ص 107- 108
(14). الاحتجاج، ج 2، ص 59
اسامه، از راویان حدیث نبوی بود و روایت استحباب روزه در روزهای دوشنبه و پنجشنبه «1» و روایت «إنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش» از او است. «2» در بعضی منابع رجالی، نام 26 نفر از کسانی که از او روایت کردهاند، شمرده شده است. «3» بعضی، شمار احادیث نقل شده از او را 118 مورد میدانند. «4» سرانجام، اسامه در سال 54 یا 58 یا 59 هجری قمری درگذشت «5» و بر اساس برخی روایات شیعی، امام حسین علیه السلام در کنار بستر او حاضر شده، با پرداخت بدهیهایش، در مراسم تکفین وی نیز شرکت کردند. «6»
اسامه در شأن نزول
1. در بازگشت از سریّه غالب بن عبدالله لیثی، یکی از مسلمانان، که بر اساس نقلی اسامة بن زید بوده است؛ شخصی را که کلمه توحید بر زبان جاری ساخته بود، به قتل رساند؛ و به اظهار اسلام او توجهی نکرد سپس آیه 94 نساء/ 4 نازل شد و اسامه مورد سرزنش پیامبر صلی الله علیه و آله واقع شد. «7»
2. بنا به گزارش برخی مفسران آیه 12 حجرات/ 49 در پی آن نازل شد که دو تن از صحابه اسامه را به بخلورزی متهم و از سلمان نیز بدگویی کردند که با نزول آیه از این کار نهی شدند: «یایُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اجتَنِبوا کَثیرًا مِنَ الظَّنّ انَّ بَعضَ الظَّنّ اثمٌ ولا تَجَسَّسوا ولا یَغتَب بَّعضُکُم بَعضًا … ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ از بسیاری از گمانها دور باشید؛ زیرا برخی از گمانها گناه است و در احوال و عیبهای پنهان مردم کاوش مکنید و از پس یکدیگر بدگویی (غیبت) مکنید» «8» . (1)
. سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 506؛ الطبقات، ج 4، ص 53
(2). الاستیعاب، ج 1، ص 171؛ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 502
(3). تهذیب الکمال، ج 2، ص 338
(4). سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 507
(5). الاستیعاب، ج 1، ص 172
(6). مناقب، ج 4، ص 72- 73
(7). جامعالبیان، مج 4، ج 5، ص 304؛ مجمع البیان، ج 3، ص 145؛ الطبقات، ج 2، ص 91
(8). کشف الاسرار، ج 9، ص 260؛ تفسیرقرطبی، ج 16، ص 217؛ مجمع البیان، ج 5، ص 203
منابع
الاحتجاج؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ اسباب النزول، واحدی؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابه فی تمییزالصحابه؛ بحارالانوار؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ الیعقوبی؛ التحریرالطاووسی؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال؛ جامعالبیان عن تأویل آیالقرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛ الجمل و النصر لسید العترة فی حرب البصره؛ سیر اعلام النبلاء؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید؛ الطبقات الکبری؛ فرقالشیعه؛ کتابالفتوح؛ کشف الاسرار و عدةالابرار؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ مسائل الامامه؛ المغازی؛ الملل والنحل؛ مناقب آل ابیطالب.
اسبا