اسباط
اشاره
اسباط: پیامبرانی از آل یعقوب، قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل
أسباط جمع سِبْط و برگرفته از ریشه «س- ب- ط» است. «1» کاربردهای متفاوت این مادّه و مشتقّات آن «2» و گزارشهای واژهنگاران از معنای آن نشان میدهد که ریشه «س- ب- ط» در اصل به معنای امتداد و انتشار اموری بهکار میرود که منشأ و ریشه واحدی داشته و امتداد و انتشار آنها بهصورت طبیعی و آسان صورت میگیرد. «3» کاربرد در مواردی چون: درختی بلند و پرشاخ و برگ در میان رملها «4» ، موی صاف و آویخته «5» ، باران انبوه «6» ، نوادگان و افراد یک نسل «7» مؤیّد این معناست، بر همین اساس گروهی معتقدند که سِبْط به معنای نوه «8» و بیشتر نوه دختری «9» و اسباط به معنای نوادگان و نسلی که همگی مانند شاخههای یک درخت، از یک پدر و امتداد او هستند، بهکار میرود. «10» فرزند و نواده برخوردار از جایگاهی ویژه در میان یک نسل پدری را نیز گفتهاند «11» که به رغم نادر بودن، هماهنگی قابل توجهی با موارد کاربرد نخستین سبط در عهد عتیق، ظاهر آیات مربوط و نیز احادیث اسلامی دارد؛ همچنین در صورت اضافه به یهود* و بنیاسرائیل، معنای قبیله (گروهی از یک ریشه پدری) برای آن گفته شده است. در تفاوت سبط و قبیله گفتهاند: (1). ترتیب العین، ص 359؛ الصحاح، ج 3، ص 1129؛ القاموس المحیط، ج 1، ص 903، «سبط»
(2). ترتیب العین، ص 359؛ الصحاح، ج 3، ص 1129؛ النهایه، ج 2، ص 334، «سبط»
(3). مفردات، ص 394؛ الفروق اللغویه، ص 271؛ التحقیق، ج 5، ص 33، «سبط»
(4). الفروق اللغویه، ص 271؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 362؛ تاج العروس، ج 10، ص 273
(5). ترتیب العین، ج 7، ص 219؛ القاموس المحیط، ج 1، ص 903
(6). القاموس المحیط، ج 1، ص 903، «سبط»
(7). ترتیب العین، ص 359؛ الصحاح، ج 3، ص 1129؛ التحقیق، ج 5، ص 33، «سبط»
(8). الصحاح، ج 3، ص 1129؛ التحقیق، ج 5، ص 35، «سبط»
(9). الفروق اللغویه، ص 271
(10). مجمع البیان، ج 4، ص 752؛ مفردات، ص 222؛ التحقیق، ج 5، ص 33، «سبط»
(11). لسان العرب، ج 7، ص 310؛ مجمع البحرین، ج 2، ص 326؛ تاج العروس، ج 10، ص 273، «سبط»
اوّلی در مورد نسل اسحاق* و دومی در باره نسل اسماعیل* و برای بازشناسی آنها از یکدیگر بهکار میرود. «1» کاربرد سبط به معنای گروه و جماعت در برخی احادیث «2» مؤیّد معنای اخیر است.
از سوی دیگر عربی یا دخیل بودن سِبْط و أسباط مورد اختلاف است. برخلاف سیوطی که سبط را یک واژه دخیل عِبری و از مُبهمات قرآن میداند «3» ، گروهی دیگر بر عربی بودن آن تأکید میورزند «4» ؛ همچنین برخی خاورشناسان نیز معتقدند که واژه سِبْط پس از ورود به زبان عربی، بر اساس قواعد آن جمع بسته شده است، با این تفاوت که برخی آن را عِبری و برگرفته از «شبط» به معنای «عصا» یا «جماعتی که رئیسی با عصا آنان را رهبری میکند» و برخی دیگر سریانی میدانند. «5» آرتور جفری، ریشه اصلی آن را واژه عبری دانسته و شمار قابل توجهی از پژوهشگران اروپایی را یاد میکند که بر وامگیری مستقیم سِبط از زبان عبری حجت آوردهاند. «6» گزارش این دسته از پژوهشگران درباره وجود واژگانی بسیار نزدیک به سبط در زبانهای آرامی، سبایی، آشوری، عبری و دیگر زبانهای سامی- حامی، در کنار کاربرد فراوان آن در عهد عتیق و نبود شاهد مستندی درباره کاربرد آن در اشعار عربی پیش از اسلام، میتواند مؤیّدی بر معرّب بودن سِبْط باشد. «7» یادکرد قرآن از اسباط در کنار نامهایی چونابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، موسی، عیسی علیهم السلام و … (بقره/ 2، 136، 140؛ نساء/ 4، 163) که همه عبری و کاملًا برای اهل کتاب، آشناست میتواند مؤید دیگری بر دخیل و معرّب بودن سبط و آشنایی کامل اهل کتاب با آن و نیز مصادیق اسباط باشد.
سبط در عهدین
عهد عتیق (ترجمه فارسی و عربی) پس از گزارش وصیّتهای یعقوب* به پسرانش در (1). ترتیبالعین، ص 359؛ الصحاح، ج 3، ص 1129؛ مجمع البحرین، ج 2، ص 326، «سبط»
(2). الکافی، ج 1، ص 444؛ نهج البلاغه، خطبه 171؛ التبیان، ج 7، ص 56
(3). المتوکلی، ص 126؛ الاتقان، ج 2، ص 316
(4). املاء ما من به الرحمن، ج 1، ص 203؛ التبیان فی اعراب القرآن، ج 1، ص 203؛ روح المعانی، مج 4، ج 6، ص 26
(5). واژههای دخیل، ص 115؛ قاموس الکتاب المقدس، ص 455
(6)
(7) 6-. واژههای دخیل، ص 115؛ A Hebrew and English Lexicon of the Old Testment؛ P 689- 789.
زمان مرگ، در کنار بیان نام و تصویری از شخصیّت هریک از آنها از زبان یعقوب علیه السلام، آنان را 12 سبطِ اسرائیل (یعقوب) «1» میخواند. اسامی آنها عبارت است از: رِءُوْبِن، شِمْعُوْن، لِیْوِی، یِهُوْداه، زِبُوْلُوْن، یِسَّاکار، دان، گاد، آشِیْر، نَفْتالِی، یُوْسِف و بِنیامِین. «2» با توجه به اینکه در موارد متعددی از این افراد با عنوان «پسران یعقوب علیه السلام» یاد شده است «3» و فقط در اینجا آن هم پس از بیان وصیتهای یعقوب علیه السلام با عنوان «اسباط» معرفی میشوند، شاید بتوان گفت که در این کاربرد، سبط به معنای وصیّ و جانشین برگزیده و موعود برای یعقوب علیه السلام است، لیکن وصیّتهای ویژه یعقوب به یوسف پیش از دیگران «4» و داستان خواب یوسف مبنی بر سجده برادران در برابر او»
(یوسف/ 12، 4- 6) فقط جانشینی یوسف علیه السلام را میرساند. تورات نیز که تصویر آن از برادران یوسف علیه السلام- به جز بنیامین- به مراتب تیرهتر از سیمای آنان در قرآن است «6» (یوسف/ 12، 5- 9، 15- 18، 20، 77، 91، 95، 97) هیچ اشارهای به نبوّت آنها نمیکند. نسل هر یک از پسران یعقوب علیه السلام نیز با اضافه به اسم هر یک از آنها در جای جای عهد عتیق (ترجمه فارسی و عربی) با نام سِبْط خوانده شدهاند. «7»
در این کاربرد، هر سبطی متشکّل از قبایل متعدّدی بوده و در معرفی و شناخت هویّت افراد و گروهها بهکار میرود. «8» از گزارش تورات برمیآید که نوادگانیعقوب علیه السلام پیش از افزایشپرشمارشان، بیشتر با نام بنی* اسرائیل خوانده میشدند «9» ؛ امّا پس از خروج از مصر و بیشتر برای ساماندهی نظامی جنگجویان و بر اساس انتساب به یکی از پسران یعقوب به اسباط دوازدهگانه تقسیم شدند. «10» (قس: اعراف/ 7، 160) سِبط لِیْوِیْ که به سبب ارائه خدمات دینی در معبد، معاش آن به وسیله سبطهای دیگر تأمین میشد، جزو اسباط (1). کتاب مقدس، تکوین 35: 11؛ 37: 4
(2). همان، 49: 2- 28
(3). همان، 33: 5، 7؛ 34: 25، 27
(4). همان، 47: 29- 31؛ 48: 22
(5). همان، 37: 5- 7، 9
(6). همان، 37: 2- 36؛ 38: 15- 18؛ اعداد 1: 2- 44؛ 26: 55؛ اخبار اول: 28: 1
(7). همان، اعداد 1: 4- 54؛ 2: 1- 34
(8). همان، 18: 11، 21؛ 19: 8، 31، 39، 48؛ 21: 7، 27
(9). همان، خروج 1- 30؛ 31: 2، 6؛ 35: 30، 34، 38
(10). همان، اعداد 1: 4- 54؛ 2: 1- 34
دوازدهگانه به شمار نرفته «1» و به جای آن سِبْط إفْرَیِمْ و مِنَسِّهْ (دو پسر یوسف علیه السلام) قرار داشتند. «2»
اسباط دوازدهگانه که با گذشت زمان پرشمار میشدند با تقسیم سرزمین موعود میان خود «3» هر یک دارای رئیس و استقلال شده «4» و با حفظ ارتباط «5» تا زمان مرگ سلیمان*، در سرزمین واحدی میزیستند؛ امّا پس از مرگ وی دشمنی میان سبط یهودا* و افْریِمْ به تجزیه سرزمین به دو بخش منجر شد «6» ؛ سبط یهودا و بنیامین با پیوستن به رِحَبْعامْ، فرزند سلیمان علیه السلام، بخش جنوبی سرزمین را «کشور یهودا» و اسباط دهگانه دیگر با پیوستن به یارُبْعامِ پسر نِباطْ، بخش شمالی را «اسرائیل» نام نهادند. «7»
گزارش عهدین از حضور پررنگ و نمادین اسباط و شماره دوازدهگانه آنها در فرهنگ و حیات دینی یهود، از جایگاه ممتاز آنان در نزد یهودیان خبر میدهد. مواردی چون قطعهسنگهای گرانبها و منقّش به نام 12 سبط بنیاسرائیل در سینه بند هارون «8» و لباس رسمی کاهن بزرگ به نشان نیابت از آنان «9» ، جاسوسان گسیل شده از سوی موسی علیه السلام به کنعان «10» (قس: مائده/ 5، 12)، انبیای صغارِ پس از موسی علیه السلام (همین ظ مقاله)، انواع هدیه و قربانی برای خدا «11» ، وکلای سلیمان «12» و مجسّمههای شیر بر روی پلههای ششگانه تخت وی «13» ، حتی مدت زمان زینت زنان «14» و جز آن «15» ، عدد 12 داشتهاند، چنان که این عدد (1). کتاب مقدس، اعداد 1: 47- 51، 53؛ 26: 22
(2). همان، 1: 32- 35
(3). همان، 26: 53- 56
(4). همان، 1: 4- 16؛ اخبار اول 27: 5- 22
(5). قاموس الکتاب المقدس، ص 70
(6). کتاب مقدس، شموئیل دوم 2: 4- 9؛ 19: 41- 43
(7). همان، اخبار دوم 10: 1- 14
(8). همان، خروج 28: 21؛ 39: 14
(9). قاموس الکتاب المقدس، ص 540
(10). کتاب مقدس، توریّة مثنّی 1: 22- 24
(11). همان، لویان 24: 5؛ اعداد 7: 84- 87؛ 29: 17؛ عزرا 8: 35
(12). همان، ملوک اول 4: 7
(13). همان، 10: 20
(14). همان، استیر 2: 12
(15). همان، یوشع 3: 12؛ 4: 2- 4؛ 8- 9؛ شموئیل دوم 2: 15؛ ملوک اول 7: 25؛ 18: 31
اساس دستهبندی تیرهها، قبایل و عشیرههای بنیاسرائیل، مورد توجّه در پیدایش پسران «1» و مبنای نظام شمارشی بابلیان بوده است. «2» در عهد جدید نیز 12 رسول برگزیده عیسی علیه السلام «3» ، دروازههای دوازدهگانه اورشلیم جدید با سر درِ منقّش به نام اسباط اسرائیل «4» و تقسیم رؤیاهای آسمانی به 12 قسم از سوی یوحنّا «5» و جز آن «6» از این قبیل است.
اسباط در قرآن
واژه اسباط 5 بار در 5 آیه از 4 سوره قرآن آمده است. در آیه 160 اعراف/ 7 که بهصورت نکره آمده، مراد از آن تیرهها و گروههای دوازدهگانه قوم موسی علیه السلام است؛ اما در موارد دیگر (بقره/ 2، 136، 140؛ آلعمران/ 3، 84؛ نساء/ 4، 163) اسباط دارای «ال» تعریف بوده و از آن به عنوان دریافت کنندگان وحی یاد میشود. خلط میان این دو و نیز تأثیرپذیری شمار قابل توجهی از منابع تاریخی «7» ، تفسیری «8» و نیز برخی منابع حدیثی «9» مسلمانان از گزارشهای عهد عتیق، دیدگاههای متفاوت و گاه متضادّی را درباره معنای لغوی سبط و مصادیق اسباطِ دریافت کننده وحی پدید آورده است. آیه 160 اعراف/ 7 از تقسیم قوم موسی علیه السلام به 12 گروه که ظاهراً بر اساس انتساب آنان به پسران دوازدهگانه یعقوب علیه السلام (ر. ک: یوسف/ 12، 4) صورت گرفته، سخن میگوید: «وقَطَّعنهُمُ اثنَتَی عَشرَةَ اسباطًا امَمًا … » . بیشتر مفسّران، «اسباطاً» را به سبب جمع بودن، بدل از «اثنَتَی عَشرَةَ» ، تمیز آن را «فرقة» (در تقدیر) و «أمماً» را نعتِ «اسباطاً» یا حال از آندانستهاند «10» ؛ یعنی (1). کتاب مقدس، اخبار اول 25: 9- 31
(2). قاموس الکتاب المقدس، ص 608
(3). کتاب مقدس، انجیل مَرْقُس 3: 14- 15؛ انجیل لُوقا 6: 13
(4). همان، مکاشفات یوحنا 21: 12
(5). همان، 7: 4- 8
(6). همان، 7: 5- 7؛ 12: 1؛ 14: 16، انجیل متی: 19: 28؛ 26: 53
(7). تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 31؛ تاریخ طبری، ج 1، ص 191- 192؛ مروج الذهب، ج 1، ص 43- 44
(8). جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 789؛ کشف الاسرار، ج 1، ص 380؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 193
(9). الکافی، ج 8، ص 116؛ کمال الدین، ص 216؛ المستدرک، ج 2، ص 570
(10). مجمع البیان، ج 4، ص 752؛ التفسیر الکبیر، ج 15، ص 33؛ تفسیر قرطبی، ج 7، ص 193
هریک از اسباط خود چندین سبط و گروه پرشمار بودهاند. «1» برخی نیز آن را تمیز و به منزله مفرد دانستهاند. «2» چنانکه از بخش بعدی آیه نیز برمیآید، مفسّران سبب دستهبندی یاد شده را که بنا بر ظاهر آیه در زمان موسی علیه السلام روی داده است»
، تسهیل در اداره امور آنان و پیشگیری از اختلاف بر سر آب، غذا و … میدانند. «4» قرآن در ادامه با شمردن نعمتهای الهی بر اسباط (قبایل دوازدهگانه) همانند 12 چشمه، سایبانی از ابر، مَنّ و سَلْوی (اعراف/ 7، 160) اجازه سکونت در بیتالمقدس، بهرهمندی از مواهب آن، آمرزش گناهان به شرط فرمانبرداری از خداوند (اعراف/ 7، 161) یاد میکند و اینکه چگونه به رغم همه آنها دست به نافرمانی، ستمگری و تحریف کلام الهی زده و گرفتار عذاب شدند. (اعراف/ 7، 160، 162) (ظ باب حطّه، اصحاب قریه، اصحاب سبت)
آیات دیگر اسباط در کنار گزارش یکی از باورهای مهم دینی اهل کتاب درباره هویّت دینی شماری از پیامبران پیشین به ویژه ابراهیم علیه السلام، آن را به چالش کشیده (بقره/ 2، 140؛ آل عمران/ 3، 67) و با معرّفی «ارسال رسل و انزال کتب» به عنوان یک حرکت توحیدی واحد (نساء/ 4، 163)، نگرش قوم گرایانه و انحصار طلبانه به تاریخ انبیا و دین ابراهیم علیه السلام را رد میکند. (بقره/ 2، 140) تأمّل در برخی آیات (بقره/ 2، 133، 140- 141؛ آل عمران/ 3، 65- 68) به ویژه مقایسه آن با پارهای از گزارشهای تورات «5» نشان میدهد که هر یک از یهود و نصارا* با پیوند هویّت دینی و نژادی خویش به ابراهیم* علیه السلام (از طریق اسباط ظ یعقوب ظ اسحاق)، خود را وارث همه وعدههای خداوند به وی، همچنین فرزند و حبیب خدا (مائده/ 5، 18) پنداشته و با افتخار به آن (بقره/ 2، 140؛ آلعمران/ 3، 67)، هدایت و حقّ ورود به بهشت را فقط در گرو یهودی و نصرانی شدن میدانستند (بقره/ 2، 111، 135)، ازاینرو قرآن با گزارش بخشهای ویژهای از کارها و سخنان پیامبران یاد شده، افزون بر تنزیه آنان از باورهای شرکآلود و کفرآمیز اهل* کتاب، (1). الکشاف، ج 2، ص 168؛ التفسیر الکبیر، ج 15، ص 33؛ التحقیق، ج 5، ص 35
(2). التحقیق، ج 5، ص 35
(3). روح المعانی، مج 7، ج 12، ص 184؛ التحقیق، ج 5، ص 34
(4). مجمع البیان، ج 4، ص 754؛ روح المعانی، مج 1، ج 1، ص 271؛ فی ظلال القرآن، ج 3، ص 1381
(5). کتاب مقدس، تکوین 22: 10، 13؛ 26: 3- 5؛ 27: 1- 38؛ 50: 25- 26؛ 49: 28؛ خروج 1: 1- 7
بر هویّت واحد و توحیدی دین آنان که همان دین حنیف ابراهیم است، تصریح کرده (بقره/ 2، 124- 133، 135) و در ادامه با تأکید بر لزوم ایمان به همه انبیای الهی از جمله اسباط بر عدم فرق گذاری میان آنان تصریح میکند: «قولوا ءامَنّا بِاللَّهِ وما انزِلَ الَینا وما انزِلَ الی ابرهیمَ و اسمعیلَ واسحقَ ویَعقوبَ والاسباطِ وما اوتِیَ موسی و عیسی وما اوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَبّهِم لانُفَرّقُ بَینَ احَدٍ مِنهُم ونَحنُ لَهُ مُسلِمون» . (بقره/ 2، 136 و نیز آلعمران/ 3، 84) قرآن که با نگرشی فراتر از زمان، مکان و نژاد، چنین ایمانی را «اسلام» (آل عمران/ 3، 84- 85)، «مایه حتمی هدایت» (بقره/ 2، 137)، «دین حنیف ابراهیم» (بقره/ 2، 135 قس: همان، 137) میداند در ادامه با ردّ صریح یهودی و نصرانی بودن انبیای یاد شده، اهل کتاب را به سبب تحریف و کتمان حقایق، ستمگر میخواند:
«ام تَقولونَ انَّ ابرهیمَ واسمعیلَ و اسحقَ ویَعقوبَ والاسباطَ کانوا هودًا او نَصری قُل ءَانتُم اعلَمُ امِ اللَّهُ … » . (بقره/ 2، 140)
در آیه 163 نساء/ 4 از نزول وحی بر اسباط، همانند شماری از پیامبران بزرگ، یاد شده است: «انّا اوحَینا الَیکَ کَما اوحَینا الی نوحٍ والنَّبِیّینَ مِن بَعدِهِ واوحَینا الی ابرهیمَ واسمعِیلَ واسحقَ ویَعقوبَ والاسباطِ وعِیسی وایّوبَ و یونُسَ و هرونَ و سُلَیمنَ وءاتَینا داوودَ زَبورا» . این آیه در ادامه گزارش قرآن از تاریخ شرک آلود و کفرآمیز حیات دینی یهود، به ویژه چگونگی برخورد آنان با انبیا که تبعیض بین پیامبران و انکار رسالت پیامبر اسلام را از سر عناد و لجاجت معرفی میکند، آمده (نساء/ 4، 150- 162) و در پاسخ آنان، نزول وحی بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را استمرار حرکت همه انبیا (نساء/ 4، 164- 165) از جمله پیامبران یاد شده مورد تأیید اهل کتاب میداند که به رغم همه تفاوتها دارای هویت و هدفی واحد است. (نساء/ 4، 164- 165) چنان که شماری از دانشمندان شیعه «1» و سنّی «2» نیز برداشت و بعد توجیه کردهاند، تصریح آیه مبنی بر وحی بر اسباط، قرار گرفتن نام آنان در کنار پیامبران یاد شده و نیز لزوم ایمان به آنها در ردّ تبعیض بین انبیای الهی، پیامبر بودن آنان را میرساند؛ امّا هویّت آنان مورد اختلاف است. دیدگاه مشهور «3» مفسّران اهل سنّت- که به پیروی از مفسّران نخستینی چون قُتاده، سدّی و محمد بن اسحاق، آنان را همان پسران دوازدهگانه یعقوب علیه السلام دانستهاند «4» - به سبب تصویر (1). تنزیه الانبیاء، ص 68؛ الانتصار، ج 4، ص 65؛ مکیال المکارم، ج 2، ص 336
(2). الکشاف، ج 1، ص 195، 197؛ التفسیرالکبیر، ج 8، ص 132؛ روحالمعانی، مج 1، ج 1، ص 395
(3). تفسیر المنار، ج 6، ص 69
(4). جامعالبیان، مج 1، ج 1، ص 438؛ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 96؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 193
ارائه شده از برادران یوسف علیه السلام در قرآن، از سوی مفسّران شیعه «1» و برخی دیگر از اهل سنّت «2» - که بر اساس دلایلی از کتاب، سنّت و عقل معتقد به عصمت انبیا علیه السلام حتّی پیش از بلوغ و نبوّت نیز هستند- دچار چالش شده است.
قرآن اموری چون حسادت، توطئه قتل یوسف علیه السلام، اتّفاق نظر برای به چاه افکندن وی، دروغگویی و صحنهسازی برای فریب پدر و گمراه خواندن وی، فروختن یوسف علیه السلام و اتّهام دزدی به وی، اعتراف به گناه و طلب مغفرت الهی (یوسف/ 12، 5- 9، 15- 18، 20، 77، 91، 95، 97) را به آنها نسبت میدهد که از ساحت انبیا به دور است. برخی با اعتقاد به پیامبری و اسباط بودن پسران یعقوب و برای تنزیه آنان، امور یاد شده را گناه صغیره یا مربوط به پیش از بلوغ و نبوّت دانستهاند «3» که ازسوی شماری از مفسّران گروه دوم و با استناد به آیات 9 و 97 یوسف/ 12 رد شده است. «4» عالمانی چون شریف مرتضی (م. 436 ق.)، طوسی (م. 460 ق.) و طبرسی (م. 546 ق.) در عین پذیرش اسباط بودن پسران یعقوب علیه السلام، با این توجیه که وحی فقط بر برخی از آنان- که در امور یاد شده دخیل نبودند- نازل شده بود، سبب نسبت نزول وحی بر همه اسباط را موظّف بودن همه آنها به پیروی از وحی دانستهاند «5» ؛ اما این دیدگاه همانند دیدگاه گروه نخست از مفسّران اهل سنّت با امور زیر سازگار نیست: ظاهر آیات یاد شده، لزوم ایمان به همه اسباط، صریح نبودن آن در برادران یوسف «6» علیه السلام، عدم یاد کرد قرآن از آنها به عنوان پیامبر در آیات دیگر «7» (1). التبیان، ج 1، ص 482؛ مجمع البیان، ج 1، ص 405؛ المیزان، ج 11، ص 93- 94
(2). روح المعانی، مج 1، ج 1، ص 621
(3). تنزیه الانبیاء، ص 68؛ الانتصار، ج 4، ص 65
(4). التبیان، ج 6، ص 101؛ مجمع البیان، ج 5، ص 324؛ روح المعانی، مج 1، ج 1، ص 621
(5). تنزیة الانبیاء، ص 68؛ التبیان، ج 1، ص 483؛ مجمع البیان، ج 1، ص 405
(6). تفسیر المنار، ج 6، ص 69؛ المیزان، ج 1، ص 93
(7). التبیان، ج 1، ص 482؛ مجمعالبیان، ج 1، ص 405؛ روحالمعانی، مج 1، ج 1، ص 621
و انتساب امور یاد شده به همه آنان، به جز بنیامین. مهمتر از همه اگر آنان مراد بودند تعبیر «یعقوب و بنیه» (بقره/ 2، 132- 133) رساتر و روشنتر بود. «1» پندار پیامبری برادران یوسف علیه السلام- که متأثّر از اطلاق اسباط بر آنان در تورات و تطبیق آنها بر اسباط دریافت کننده وحی، پدید آمده،- در احادیث اسلامی نیز رد شده است. «2»
مفسّرانی که برادران یوسف علیه السلام را اسباط دریافت کننده وحی نمیدانند در تعیین مصداق آن، دیدگاه یکسانی ندارند. در این میان دیدگاهیکه با تطبیق آن بر گروههای دوازدهگانه قوم موسی علیه السلام (اعراف/ 7، 160) نسبت نزول وحی به آنان را برانگیخته شدن پیامبرانی از میان آنها دانسته «3» یا بدون هرگونه توضیح و تعیینی آن را نوادگان یعقوب و نسل پسران وی تفسیر میکند «4» ، با این امور سازگار نیست: ظاهر آیات مورد بحث، وجود «ال» تعریف، برداشت عموم مفسّران و نیز نسبت «ظلم» و «فسق» ی که قرآن به اسباط قوم موسی علیه السلام میدهد. (اعراف/ 7، 160، 162- 163) تطبیق اسباط بر همه پیامبران از نسل انبیای یاد شده در آیات، به ویژه از نسل یعقوب علیه السلام «5» یا پیامبرانی چون داود*، سلیمان، یونس*، ایّوب* و … که پس از موسی علیه السلام از میان بنیاسرائیل برانگیخته شدند «6» نیز مطرح شده است، چنانکهبرخی با افزودن یوسف، موسی وعیسی علیهم السلام آنها را پیامبرانی از نسل اسحاق و یعقوب علیهما السلام، نیز دانستهاند. «7» این دیدگاههای نزدیک به هم با آیات مربوط سازگار نیست، زیرا در آیات 163- 164 نساء/ 4 پس از ذکر اسباط، از عیسی، ایوب، یونس، هارون، سلیمان، داوود و موسی علیهم السلام نیز یاد میشود، چنانکه ذکر اسباط پس از یعقوب علیه السلام در آیات 136 و 140 بقره/ 2؛ 84 آلعمران/ 3 و 164 نساء/ 4 نشان میدهد که اسباط به احتمال زیاد در دوره تاریخی پس از یعقوب علیه السلام و پیش از موسی علیه السلام میزیستهاند. گزارشهای عهدین «8» ، همچنین آیاتی چون 33 و 65 آل عمران/ 3 نشان میدهد که ترتیب تاریخی در ذکر نام پیامبران یاد شده در آیات 136 بقره/ 2، و 84 آل عمران/ 3، رعایت شده است؛ همچنین نام بردن از اسباط در قالب لفظِ جمعی که مفرد آن یک وصف عام است و پرهیز از ذکر نام یکایک آنها، میتواند از پایین بودن مقام و (1). روحالمعانی، مج 7، ج 12، ص 277
(2). الکافی، ج 8، ص 246؛ علل الشرایع، ج 1، ص 244؛ کمال الدین، ص 144
(3). فتح الباری، ج 6، ص 298؛ تفسیر المنار، ج 6، ص 69؛ المیزان، ج 1، ص 312
(4). الکشاف، ج 1، ص 195؛ التفسیر الکبیر، ج 4، ص 92؛ کنز الدقایق، ج 2، ص 167
(5). التحقیق، ج 5، ص 33
(6). المیزان، ج 3، ص 336
(7). التبیان، ج 1، ص 482؛ مجمعالبیان، ج 3، ص 216
(8). کتاب مقدس؛ تکوین 16: 15؛ 21: 2- 3؛ 25: 25- 26؛ 49: 28؛ خروج 2: 10
منزلت اسباط نسبت به پیامبران یاد شده حکایت کند، چنانکه پارهای خاورشناسان آن را «انبیای صغارِ» موردِ اعتقاد یهود میدانند که 12 تن بودهاند. «1» نام آنها که بعضاً معاصر یکدیگر و همگی از مصنّفان عهد عتیق بوده و در دوره تاریخی میان موسی و عیسی علیهما السلام میزیستهاند از این قرار است: هُوْشِیَعِ، یهوْئِیْلْ، عامُوْسْ، عُوْبَدْیاهِ، یُوْناهِ، مِیْکاهِ، ناحُوْمِ، حَبَقُّوْقِ، صِفَیْناهِ، حگیَّ، زِکرْیاهِ بن بِرِکْیاهِ و مَلاکِیء. «2» این دیدگاه با دوره تاریخی یاد شده و نیز گزارشهای ارائه شده از عهد عتیق سازگاری ندارد.
اسباط و مصادیق و جنبههای گوناگون آن و اغلب بهصورت جزئیتر و روشنتر در برخی احادیث منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله و پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام نیز مورد توجّه قرار گرفته است. در پارهای احادیث، وجود دو سبط برای هر پیامبری پس از وصیّ وی «3» ، برتری اسباطِ پیامبران نسبت به مردمان دیگر در نزد خدا پس از انبیا و اوصیا «4» ، همچنین شهادت شمار فراوانی از اسباط به همراه دهها پیامبر و وصیّ در طول تاریخ و در سرزمین کربلا «5» گزارش شده است، چنانکه در کاربردی نسبتاً گسترده درباره امام حسن و امام حسین علیهما السلام و درپی مقایسه پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام با دیگر انبیا و اوصیا، آن دو، سرور «6» ، برترین»
، بهترین «8» و خاتمِ اسباط «9» و نیز دو سبط پیامبر صلی الله علیه و آله «10» خوانده شدهاند «11» ؛ همچنین اسباط دریافت کننده وحی، 12 تن «12» و از میان نوادگان یعقوب علیه السلام «13» معرفی شدهاند.
نتیجه اینکه بر اساس گزارش هر چند متفاوت تورات و قرآن، حضرت ابراهیم علیه السلام در (1). واژههای دخیل، ص 115، «اسباط»
(2). قاموس الکتاب المقدس، ص 587، 925
(3). کفایة الاثر، ص 80؛ بحارالانوار، ج 36، ص 312
(4). دلائلالامامه، ص 78؛ شرحالاخبار، ج 1، ص 124
(5). کاملالزیارات، ص 453؛ تهذیب، ج 6، ص 83؛ وسائلالشیعه، ج 14، ص 517
(6). الکافی، ج 8، ص 50؛ الامالی، ص 691؛ بحارالانوار، ج 43، ص 3
(7). شرح الاخبار، ج 1، ص 124؛ ج 3، ص 101
(8). کفایة الاثر، ص 80؛ دلائل الامامه، ص 479؛ بحارالانوار، ج 36، ص 311
(9). بحارالانوار، ج 22، ص 111
(10). الکافی، ج 1، ص 516؛ کامل الزیارات، ص 515؛ بحارالانوار، ج 36، ص 284
(11). مسند احمد، ج 4، ص 172؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 51؛ سنن الترمذی، ج 5، ص 324
(12). کفایة الاثر، ص 14، 80؛ مناقب آل ابیطالب، ج 1، ص 259؛ بحارالانوار، ج 36، ص 284
(13). کفایة الاثر، ص 80؛ الاحتجاج، ج 1، ص 319؛ بحارالانوار، ج 17، ص 279
سنین کهنسالی از نبود فرزندی که وارث وی باشد، اندیشناک بود، از اینرو خداوند به وی وعده تولداسماعیل و سپس اسحاق را داد (هود/ 11، 71- 72؛ ابراهیم/ 14، 39؛ عنکبوت/ 29، 27) و اینکه نسل وی از طریق آن دو گسترش یافته و اقوام فراوانی پدید خواهند آورد. «1» (قس: آل عمران/ 3، 33- 34؛ انعام/ 6، 84- 87) در گزارش تورات و برخلاف خواست قلبی ابراهیم علیه السلام مجرای تحقّق همه وعدههای خدا در مورد جانشینی، وراثت و ازدیاد نسل وی، اسحاق و پس از وی یعقوب علیه السلام و پسران او معرفی شده است. «2»
(قس: بقره/ 2، 141) حتّی اسحاق به عنوان ذبیح معرّفی میشود. «3» (قس: صافّات/ 37، 101- 113) در مقابل، از اسماعیل و فرزندان وی تصویر نسبتاً تیرهای ترسیم شده و در یک مورد به پیدایش 12 امیر و سرور از میان فرزندان وی و نیز قبایل دوازدهگانه از آنان اشاره میشود «4» ، بر ایناساس به نظر میرسد وعده آمدن اسباط به عنوان پیامبرانی دوازدهگانه از همان ابتدا توسط ابراهیم علیه السلام داده شده بود که تورات آن را همان پسران دوازدهگانه یعقوب و نیاکان بنیاسرائیل میداند. از گزارشهای لغوی، تفسیری و روایی گفته شده برمیآید- چنانکه شمار قابل توجهی از مفسّران نیز آن را به صراحت «5» یا بهصورت یکی از احتمالات «6» گفتهاند- گروه یاد شده افراد خاصّی «7» از میان نوادگان یعقوب بودهاند که افزون بر استمرار نژادی، به اعتبار جانشینی آن حضرت، دنباله معنوی او نیز به شمار رفته و بر اساس ظاهر آیات مربوط و تصریح افرادی چون شیخ طوسی «8» ، پس از یوسف علیه السلام و پیش از موسی علیه السلام در مصر* و میان بنیاسرائیل رسالت داشتهاند. از آیه 34 غافر/ 40 برمیآید که دراین دوره هیچ پیامبر بزرگی در میان بنیاسرائیل برانگیخته نشد. تورات نیز با مسکوت گذاشتن این مرحله تاریخی تنها به مرگ یوسف* علیه السلام و (1). کتاب مقدس، تکوین 15: 2- 5؛ 17: 4- 6، 16، 20
(2). همان، 26: 3- 4؛ 27: 23- 29، 36- 40؛ 35: 11- 12
(3). همان، 22: 2- 13
(4). همان، 16: 12؛ 17: 20
(5). الکشاف، ج 1، ص 590؛ التفسیر الکبیر، ج 4، ص 92؛ التحقیق، ج 5، ص 33
(6). التبیان، ج 6، ص 101؛ مجمعالبیان، ج 5، ص 390؛ المیزان، ج 1، ص 312
(7). مجمع البحرین، ج 2، ص 326؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 908
(8). کمال الدین، ص 211؛ تفسیر ابیحمزه، ص 131
برادرانش در مصر، ازدیاد نسل بنیاسرائیل و آزار و اذیّت آنان به دست پادشاهی که نام یوسف را نشنیده بود، اشاره کرده، آنگاه با یک جهش تاریخی، بلافاصله پس از پایان سفر تکوین، به سفر خروج و داستان تولّد موسی* علیه السلام و تلاشهای وی برای رهایی بنیاسرائیل پرداخته است. «1»
منابع
الاتقان فی علوم القرآن؛ الاحتجاج؛ الامالی، صدوق؛ املاء ما من به الرحمن؛ الانتصار اهم مناظرات فی شبکات الانترنت؛ بحارالانوار؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی اعراب القرآن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ ترتیب کتاب العین؛ تفسیر القرآن العظیم، ابنکثیر؛ تفسیر القرآن الکریم، ابوحمزه ثمالی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب؛ تفسیر المنار؛ تنزیه الانبیاء؛ تهذیب الاحکام؛ جامع البیان عنتأویل آیالقرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الخرائج و الجرائح؛ دلائل الامامه؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ سنن ابن ماجه؛ سنن الترمذی؛ شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار علیهم السلام؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ علل الشرایع؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ فی ظلال القرآن؛ قاموس الکتاب المقدس؛ القاموس المحیط؛ الکافی؛ کامل الزیارات؛ کتاب مقدس؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ لسان العرب؛ المتوکلی فیما ورد فی القرآن؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند احمد بن حنبل؛ مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم؛ معجم الفروق اللغویه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ مناقب آل ابیطالب؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر؛ نهج البلاغه؛ واژههای دخیل در قرآن مجید؛ وسائلالشیعه..
.. tnemtseT dlO ehtfonocixeL hsilgnE dnawerbe HA (1). کتاب مقدس، تکوین، 50: 22- 26؛ خروج 1: 1- 22
اس