اسماءْ بنت ابیبکر
اشاره
اسماءْ بنت ابیبکر: دخترابوبکر (عبدالله) بن ابیقحافه (عثمان)، از تیره بنیتمیم
مادرش قیله یا قُتیله از بنیعامر بن لؤی قریشی است که ابوبکر* به روزگار جاهلیّت وی را طلاق داد. «1» او 27 سال پیش از هجرت در مکّه زاده شد «2» و همانجا رشد کرد. در جوانی به همسری زبیربن* عوام درآمد و به دعوت پدرش، اسلام آورد. «3» برخی مورّخان او را از نخستین مسلمانان و هجدهمین نفری دانستهاند که اسلام آورده است. «4» او از هجرت شبانه پیامبر صلی الله علیه و آله آگاه بود و بر پایه روایتی، در سه روزی که پیامبر و ابوبکر در غار بودند، برای آنان غذا میبرد. «5» هنگام حرکت حضرت، کمربند خود را دو پاره کرد و غذای پیامبر صلی الله علیه و آله را با یکی از آن دو بست «6» ، به همین جهت به او «ذات النّطاقَیْن» میگفتند. «7» وی به این لقب شهرت یافت و بدان افتخار میکرد و هنگامی که شامیان به تمسخر، پسرش عبدالله را ابنذاتالنّطاقَیْن مینامیدند، اسماء پاسخ داد: به کدام یک از دو کمربندم من را مسخره میکنید: به آنکه غذای سفر پیامبر صلی الله علیه و آله را با آن بستم یا به آنکه زنان دارند و از آن گریزی نیست؟ «8»
اسماء بر اثر فاش نکردن جهت حرکت پیامبر صلی الله علیه و آله، از ابوجهل سیلی خورد. «9» طبق نقلی (1). الطبقات، ج 8، ص 198؛ اعلامالنساء، ج 1، ص 47؛ الاصابه، ج 8، ص 12- 13
(2). اسدالغابه، ج 8، ص 8؛ الاصابه، ج 8، ص 14
(3). السیرةالنبویه، ج 1، ص 250، 254؛ الاستیعاب، ج 4، ص 345
(4). الاستیعاب، ج 4، ص 346؛ اسدالغابه، ج 7، ص 8؛ الاصابه، ج 8، ص 13
(5). السیرة النبویه، ج 2، ص 485
(6). همان، ص 486؛ الطبقات، ج 8، ص 196
(7). الاستیعاب، ج 4، ص 345
(8). انسابالاشراف، ج 7، ص 130؛ اعلامالنساء، ج 1، ص 47
(9). السیرةالنبویه، ج 2، ص 487؛ عیونالاثر، ج 1، ص 218
او پس از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله درحالیکه پسرش عبدالله را آبستن بود، به مدینه هجرت کرد و نوزاد خود را در قبا به دنیا آورد. «1» از شرکت او در جنگها و دیگر حوادث دهه نخست تاریخ اسلام خبری نیست؛ امّا در سال 13 هجری به روزگار حکومت پدرش، همراه همسرش زبیر در پیکار یرموک، دشوارترین نبرد مسلمانان با رومیان، شرکت داشت. «2» در اواخر خلافت عمر به سال 23 هجری هنگامی که پسرش عروه، کودکی خردسال بود، از زبیر طلاق گرفت.»
با توجه به اینکه مورّخان برایش همسر دیگری ننوشتهاند، به نظر میرسد تا پایان عمر (73 ه.) به مدّت 50 سال تنها زیست و همسر دیگری اختیار نکرد.
اسماء از صحابه و نزد خلفا شخصی محترم بود، ازاینرو هنگامی که عمر برای مسلمانان و براساس فضل و سابقه آنان مقرّری تعیین میکرد، برای اسماء 1000 درهم قرار داد. «4» وی زنی فصیح بود و رأیی استوار داشت. سفارش او به پسرش عبدالله هنگامی که در محاصره شامیان قرار داشت و پاسخهای وی به حجّاج، از خردمندی او حکایت دارد. «5» اسماء در طول محاصره هفت ماه و نیمه پسرش، در کنار او بود و پیکار، کشته شدن و به دار آویختنش را از نزدیک نظاره میکرد. «6»
اسماء از زبیر صاحب 8 فرزند شد؛ از جمله عبدالله، مصعب و عروه «7» که در حوادث سیاسی و اجتماعی و فرهنگی قرن اوّل و دوم هجری، نقش داشتند. عبدالله از دشمنان کینهتوز امیرمؤمنان علیه السلام بود. «8» علی علیه السلام در نهجالبلاغه میفرماید: زبیر پیوسته از ما اهلبیت بود تا آنکه فرزند شومش عبداللّه رشد کرد. «9» مدّت 8 سال به ادّعای خلافت بر بخش بزرگی از قلمرو اسلام حکومت میکرد. «10» او در دوران حکومتش مدت 40 جمعه صلوات (1). الاستیعاب، ج 4، ص 345؛ اسدالغابه، ج 3، ص 242
(2). الطبقات، ج 8، ص 199
(3). همان؛ تهذیبالتهذیب، ج 7، ص 161؛ تهذیبالکمال، ج 20، ص 22
(4). الطبقات، ج 8، ص 199؛ تاریخدمشق، ج 69، ص 19
(5). انسابالاشراف، ج 7، ص 123- 124؛ تاریخیعقوبی، ج 2، ص 267؛ مروجالذهب، ج 3، ص 137- 138
(6). تاریخ دمشق، ج 69، ص 21- 27؛ انساب الاشراف، ج 7، ص 128- 130
(7). تاریخ دمشق، ج 69، ص 8
(8). قاموس الرجال، ج 6، ص 348
(9). نهجالبلاغه، حکمت 453
(10). الاستیعاب، ج 3، ص 40
بر پیامبر صلی الله علیه و آله را در خطبههای نماز جمعه ترک کرد. «1»
دانشمندان رجالی اهلسنّت، اسماء را از راویان ثقه برشمردهاند و شمار فراوانی از محدّثان، از او روایت شنیده و نقل کردهاند. «2»
اسماء هم خود شعر میسرود و هم شعر دیگران را میخواند. «3» در رثای شوهرش زبیر، مرثیهای سروده که در منابع تاریخی ضبط است. «4» وی علم تعبیر خواب را میدانست و آن را به دیگران نیز میآموخت. «5» اسماء در اواخر عمر نابینا شد و سرانجام در ماه جمادیالاولی یا جمادیالثانیه سال 73 هجری، چند روز پس از مرگ و دفن پسرش عبدالله، در 100 سالگی درگذشت و در مکّه به خاک سپرده شد. «6»
اسماء در شأن نزول
1. براساس نقل برخی از محدّثان و مفسّران «7» ، مادر مطلّقه اسماء (قیله یا قُتَیله دختر عبدالعزّی) که مشرک بود، به دیدن دخترش آمد و برایش هدایایی آورد. أسماء به مادر خود گفت: تا از پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه نگیرم، هدیهات را نمیپذیرم و تو را به خانهام راه نمیدهم.
آیات 8- 9 ممتحنه/ 60 در این باره نازل شد: «لایَنهکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقتِلوکُم فِیالدّینِ ولَم یُخرِجوکُم مِن دیرِکُم ان تَبَرّوهُم و تُقسِطوا الَیهِم انَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقسِطین خداوند شما را از نیکی و دادگری در حقّ کسانیکه با شما بر سر دین نجنگیده، و شما را از خانههایتان بیرون نکردهاند، باز نمیدارد. خدا دادگران را دوست دارد» . (1). شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 338
(2). الاصابه، ج 8، ص 13؛ معرفة الثقات، ج 2، ص 45؛ الثقات، ج 3، ص 23
(3). اعلام النساء، ج 1، ص 49
(4). همان؛ انسابالاشراف، ج 9، ص 433
(5). الطبقات، ج 5، ص 93؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 235
(6). الاستیعاب، ج 4، ص 345؛ اسدالغابه، ج 7، ص 9
(7). الطبقات، ج 8، ص 198؛ جامعالبیان، مج 14، ج 28، ص 83- 84؛ مختصرتاریخدمشق، ج 5، ص 113
قابل توجه است که راویانِ روایات این شأن نزول، در نقل طبری و ابنسعد، همه از خاندان زبیرند، ازاینرو باید با تردید یا دقّت و تأمّل بیشتر بدانها نگریست.
2. اسماء در عمرةالقضاء «1» همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بود و مادر و مادربزرگش که هر دو مشرک بودند، نزد وی آمده، چیزی خواستند. او در پاسخ آنان گفت: تا در این باب از پیامبر صلی الله علیه و آله نپرسم و اجازه نگیرم، چیزی به شما نمیدهم. شما همدین من نیستید. اسماء در این باره از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید و در پاسخ وی خداوند آیه 272 بقره/ 2: «لَیسَ عَلَیکَ هُدهُم ولکِنَّ اللَّهَ یَهدی مَن یَشاءُ وما تُنفِقوا مِن خَیرٍ فَلِانفُسِکُم وما تُنفِقونَ الَّا ابتِغاءَ وجهِ اللَّهِ وما تُنفِقوا مِن خَیرٍ یُوَفَّ الَیکُم وانتُم لاتُظلَمون» را فرو فرستاد و به پیامبر صلی الله علیه و آله اعلام کرد: هدایت مشرکان برعهده تو نیست که صدقه بخششاز آنان باز میگیری تا مسلمان شوند. تو دعوتکنندهای؛ نه راه نماینده. این خداست که هرکه را خواهد راه نماید «2» و به مسلمانان اعلام کرد: اموالی را که میبخشید، برای خودتان است. شما فقط برای خشنودی خدا میبخشید. پاداش آنچه انفاق میکنید، بهتمام و بیکاستی به شما میرسد و به شما ستم نمیشود.
میبدی «3» نیز همین شأن نزول را آورده است، بیآنکه به عمرةالقضاء اشاره کند. میبدی و طبرسی هر دو روایات دیگری را نیز در شأن نزول این آیه آوردهاند «4» که در مجموع میتوان گفت کار اسماء، یعنی کمک نکردن به خویشاوندِ نزدیک غیر همدین، مشکل همه مسلمانان بوده است و بسیاری از آنان از این کار خودداری میکردهاند، بدون آنکه از پیامبر صلی الله علیه و آله بپرسند و کار اسماء فقط یکی از مصادیق آن بوده است.
منابع
الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسد الغابة فیمعرفة الصحابه؛ الاصابة فیتمییز الصحابه؛ اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام؛ انساب الاشراف؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ الیعقوبی؛ تهذیب التهذیب؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال؛ جامع البیان عن تأویل آیالقرآن؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرة النبویه، ابنهشام؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید؛ الطبقاتالکبری؛ عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر؛ قاموس الرجال؛ کتاب الثقات؛ کشف الاسرار وعدة الأبرار؛ مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن؛ مختصر تاریخ دمشق؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ معرفةالثقات؛ نهجالبلاغه. (1). مجمعالبیان، ج 2، ص 663
(2). کشف الاسرار، ج 1، ص 742
(3). کشف الاسرار، ج 1، ص 742
(4