گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
اسْوَد بن عَبْد یَغوث‌


اشاره

اسْوَد بن عَبْد یَغوث: اسود بن عبد یغوث بن عبد بن الحارث «1» ابن‌وهب، از تیره بنی‌زهره «2»
وی از بزرگان قریش در جاهلیت بود و با توجه به اینکه عقبة بن ابی‌معیط «3» و اسودبن‌المطلب، ندیمان وی بوده‌اند «4» و مقداد را به فرزندی گرفته بود «5» می‌توان پی برد که هنگام بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله بزرگسال بوده است. «6» او یکی از 4 یا 5 نفری است که همواره پیامبر صلی الله علیه و آله را استهزا* می‌کرد. «7» به گفته بلاذری، با دیدن مسلمانان به یارانش می‌گفت:
پادشاهان زمین که وارثان مُلک کسرا و قیصرند آمدند و از پیامبر به تمسخر می‌پرسید: آیا امروز از آسمان با تو سخنی گفته نشده؟ «8» وی همچنین کودکان و غلامان را به آزار پیامبر صلی الله علیه و آله و دشنام دادن به او وا می‌داشت. بر پایه گزارشی، روزی او و دیگر همدستانش شتری را کشته بودند و چون پیامبر را در حال نماز دیدند، شکمبه آن را بیرون آورده، به غلامی دادند تا بر دوش پیامبر بنهد و او درحالی‌که پیامبر در سجده بود محتویات شکمبه را بر شانه حضرت خالی کرد. «9»
در چگونگی مرگ وی آرای گوناگونی است که همگی حاکی از هلاکت او با عذاب (1). المغازی، ج 1، ص 155
(2). السیرة النبویه، ج 1، ص 282؛ جامع‌البیان، مج 8، ج 14، ص 94
(3). المنمق، ص 365
(4). المحبر، ص 174
(5). المغازی، ج 1، ص 155؛ الطبقات، ج 3، ص 31
(6). السیرةالنبویه، ج 2، ص 408
(7). المنمق، ص 387؛ المعجم الکبیر، ج 25، ص 262؛ جمهرةانساب‌العرب، ص 129
(8). انساب‌الاشراف، ج 1، ص 149
(9). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 24

الهی است. بنا به نقلی، به اشاره جبرئیل، به خوره و استسقاء مبتلا شد و مرد. «1»

اسود در شأن نزول‌

1. «و لَاتُطِع کُلَّ حَلّافٍ مَهینٍ* هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ* مَنّاعٍ لِلخَیرِ مُعتَدٍ اثِیم و هر بسیار سوگند خورنده خوار و بی‌ارزش را فرمان مبر؛ عیبجویی که برای سخن‌چینی آمد و شد می‌کند؛ بازدارنده نیکی، از حد درگذرنده، گنه پیشه» . (قلم/ 68، 10- 12) مجاهد، مقصود از «حَلّافٍ مَهین» را اسود دانسته است. «2» برخی نیز «مَنّاعٍ لِلخَیرِ» را اشاره به او دانسته‌اند. «3»
2. گفته‌اند: گروهی از جمله اسودبن‌عبدیغوث نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و از روی تمسخر گفتند: کاش با تو فرشته‌ای بود که دیده می‌شد و درباره تو با مردم سخن می‌گفت که آیه 8 انعام/ 6 در پاسخ آنان نازل شد «4» : «و قَالُوا لَولَا انزِلَ عَلَیهِ مَلَکٌ ولَو انزَلنَا مَلَکًا لَقُضِیَ الامرُ ثُمَّ لَایُنظَرُون گفتند: چرا فرشته‌ای بر او فرو فرستاده نشد؟ و اگر فرشته‌ای می‌فرستادیم، همانا کار تمام می‌شد هلاک می‌شدند و دیگر مهلت نمی‌یافتند» .
3. همچنین آیه 95 حجر/ 15 درباره اسود بن عبدیغوث و دیگر سران قریش نازل شده که همواره پیامبر صلی الله علیه و آله را مسخره می‌کردند «5» : «انّا کَفَینکَ المُستَهزِءین ما شرّ استهزاکنندگان را از تو باز داشتیم» .
4. گروهی از اشراف قریش نزد ابوطالب رفته، از او خواستند تا محمد صلی الله علیه و آله را از بدگویی بتان باز دارد. وی پیامبر را طلبید و خواسته‌های آنان را بیان کرد. حضرت گفت:
می‌خواهم «لا اله إلّااللّه» بگویند. گفتند: یا محمد! چیزی دیگر بخواه. حضرت فرمود:
حتی اگر خورشید را در دستم قرار دهید، خواسته دیگری ندارم. مشرکان که اسود نیز با آنان بود، پس از شنیدن این سخن با ناراحتی مجلس را ترک کردند و آیه 6 ص/ 38 (1). جامع‌البیان، مج 8، ج 14، ص 94- 95؛ انساب‌الاشراف، ج 1، ص 149؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 409
(2). مجمع‌البیان، ج 10، ص 501
(3). التفسیر الکبیر، ج 10، ص 604؛ تفسیر مبهمات‌القرآن، ج 2، ص 639
(4). السیرةالنبویه، ج 1، ص 395
(5). تفسیر قمی، ج 1، ص 408؛ جامع‌البیان، مج 8، ج 14، ص 94؛ مجمع‌البیان، ج 5، ص 533

نازل گردید «1» : «وانطَلَقَ المَلأُ مِنهُم انِ امشُوا واصبِرُوا عَلی ءَالِهَتِکُم انّ هذا لَشی‌ءٌ یُرَادُ و مهترانشان سران قریش‌به راه افتادند و به یکدیگر گفتند که بروید و برخدایان خویش شکیبا باشید. این چیزی است که خواسته‌اند شما را گمراه کنند» .
5. از ابن‌عباس نقل است که آیه 64 زمر/ 39 در شأن گروهی که اسود بن عبد یغوث نیز از آنان بوده، نازل شده است «2» : «قُل افغَیر اللّهِ تَأمُرُونّی اعبدُ ایُّها الجهِلُون بگو:
ای نادانان! آیا مرا می‌فرمایید که جز خدای را بپرستم» .
6. بلنسی از ابن‌فطیس روایت کرده که اخنس بن شریق از اسود پرسید: آیا خداوند سخنان ما را در خلوتها می‌شنود؟ او گفت: آنچه بر زبان جاری کنیم، می‌شنود؛ امّا آنچه در ضمیر ماست نمی‌شنود که آیه 80 زخرف/ 43 در این باره نازل شد «3» : «ام یَحسَبونَ انّا لا نَسمَعُ سِرَّهُم ونَجوهُم بَلی ورُسُلُنا لَدَیهِم یَکتُبون یا مگر می‌پندارند که ما اندیشه نهانی و رازگویی آنان با یکدیگر را نمی‌شنویم؟ چرا می‌شنویم و فرستادگان ما فرشتگان نویسنده اعمال نزد آنها می‌نویسند» .
7. بنا به روایت ضحّاک از ابن‌عباس، گروهی از قریش از جمله اسود نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده، از او خواستند تا ماه را دو نیمه کند. نیمی از آن را بر کوه ابوقبیس و نیمی دیگر را بر قعیقعان قرار دهد، تا ایمان آورند که آیات 1- 2 قمر/ 54 در شأن آنان نازل شد «4» : «اقتَربَتِ السَّاعةُ و انشَقَّ القَمَرُ* و ان یَرَوا ءَایَةً یُعرِضُوا و یَقُولُوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ رستاخیز نزدیک شد و ماه بشکافت و اگر نشانه‌ای معجزه‌ای ببینند، روی بگردانند و گویند: این جادویی نیرومند است» .
8. بنا به روایتی از ابن‌عباس، مقصود از مجرمان در آیه 29 مطفّفین/ 83: «انّ الَّذِینَ اجَرمُوا کَانُوا مِنَ الَّذِینَ ءَامَنُوا یَضحَکون» ، گروهی از سران مشرک از جمله اسود هستند که از روی استهزا به مؤمنان می‌خندیدند. «5» (1)
. جامع‌البیان، مج 12، ج 23، ص 152؛ مجمع‌البیان، ج 8، ص 725
(2). مجمع‌البیان، ج 10، ص 840
(3). مبهمات القرآن، ج 2، ص 473
(4). البدایة و النهایه، ج 3، ص 96؛ الدرالمنثور، ج 7، ص 671
(5). تفسیر قرطبی، ج 19، ص 175

9. از ابن‌عباس نقل است که منظور از انسان در آیه 2 عصر/ 103: «انّ الانسنَ لَفِی خُسرٍ» ، گروهی از مشرکان از جمله اسود است، هرچند مقصود از انسان جنس آن است و همه مردم را در بر می‌گیرد. «1»
10. به گفته طبرسی گروهی از بزرگان قریش از جمله اسود نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده، به او گفتند: یک سال تو خدایان ما را بپرست. ما نیز یک سال خدای تو را می‌پرستیم. در پی این گفت‌وگو، سوره کافرون در شأن این گروه نازل شد «2» : «قُل یایُّهَا الکفِرون* لا اعبُدُ ما تَعبُدون* ولا انتُم عبِدونَ ما اعبُد* ولا انا عابِدٌ ما عَبَدتُم* ولا انتُم عبِدونَ ما اعبُد* لَکُم دینُکُم ولِیَ دین» .

منابع‌

انساب الاشراف؛ البدایة و النهایه؛ تاریخ الیعقوبی؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة انساب العرب؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام؛ الطبقات الکبری؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ معالم التنزیل فی التفسیر و التأویل، بغوی؛ المعجم الکبیر؛ المغازی؛ المنمق فی اخبار قریش. (1). تفسیر قرطبی، ج 20 ص 123
(2)