اسوَد عَنْسی
اشاره
اسوَد عَنْسی: عبهلة بن کعب بن عوف «1» (غوث) «2» از تیره بنیعنس، ملقب به ذوالخمار و ذوالحمار «3»
وی از بزرگان یمن و بازماندگان خاندان شاهی بود «4» و در میان مردم نجران، به ویژه مذحج، نفوذ بسیاری داشت. «5»
از شرح حال اسود آگاهی اندکی در دست است. او در «کهف خُبّان» نزدیک نجران، زاده و همانجا بزرگ شد. «6» دانا، کاهن «7» ، سخندان و سخنران قوم بود. «8» شعبده میدانست و کارهای بسیار شگفتانگیز میکرد و با گفتار و کردارش دل و دین مردم را میربود. «9»
اعشی، شاعر بزرگ جاهلی، او را در قصیدهای ستود و از وی جایزهای بسیار گرانبها ستاند. «10»
منابع اسلامی «11» از ارتداد او سخن گفتهاند که کاشف از سابقه اسلام وی است، با این حال، دلیلی بر مسلمانی او در دست نیست، بلکه تاریخ خلاف آن را ثابت میکند. بلاذری گفته است: پیامبر صلی الله علیه و آله به سال 11 هجری جریر بن عبداللّه بجلی را به سوی اسود فرستاد تا (1). جمهرة انسابالعرب، ص 405؛ فتوحالبلدان، ص 113؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 224
(2). جمهرة انساب العرب، ص 405
(3). فتوح البلدان، ص 113
(4). لسان العرب، ج 9، ص 27؛ روضالجنان، ج 7، ص 2
(5). تاریخ طبری، ج 2، ص 430، 465؛ المفصل، ج 4، ص 191- 192
(6). تاریخ طبری، ج 2، ص 224
(7). همان؛ فتوح البلدان، ص 113
(8). البیان والتبیین، ج 1، ص 359
(9). تاریخ طبری، ج 2، ص 224؛ التنبیه والاشراف، ص 255؛ روضالجنان، ج 7، ص 2
(10). الاغانی، ج 9، ص 141
(11). تاریخ طبری، ج 2، ص 224، 253؛ البدء والتاریخ، ج 5، ص 154
او را به اسلام فرا خواند؛ ولی وی نپذیرفت. همو میافزاید: برخی از راویان چنین دعوتی را نیز انکار کردهاند. «1»
اسود چون موفقیت پیامبر صلی الله علیه و آله را در گسترش دعوت خود دید به انگیزه دستیابی به حکومت نیاکان، با ادعای پیامبری، خود را «رحمان یمن» «2» نامید و اعلام داشت که دو فرشته به نامهای «سحیق» و «شریق» «3» بر او وحی میآورند. وی تبلیغات خود را پنهانی «4» آغاز و با گفتار دلفریب و کارهای خارقالعاده مردم را جذب کرد تا آنکه بیشتر قبیله مذحج و شمار فراوانی از مردم نجران «5» بدو پیوسته و وعده ریاستش دادند. سرانجام پس از بازگشت پیامبر از حجّةالوداع، دعوت خویش را آشکار کرد و در زادگاهش سر به شورش برداشت و در روز دهم شورش، نجران را تصرف کرد و والی پیامبر صلی الله علیه و آله را از آنجا بیرون راند. سپس دیگر شهرهای یمن را یکی پس از دیگری گرفت و به سوی صنعا پایتخت آن پیش رفت. شهر بن باذام یا باذان «6» فرماندار ایرانی و مسلمان صنعا که از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله در این مقام بود، به رویارویی او برخاست و در جنگ کشته شد و اسود در بیست و پنجمین روز شورش خود صنعا را تصرّف کرد و مرزبانه، همسر مسلمان و ایرانی وی را به زور به زنی گرفت. «7» به جز شهر بن باذام، دیگر فرمانداران پیامبر صلی الله علیه و آله در یمن که حدود 10 تن بودند، هیچیک به مقابله با اسود برنخاستند و او به زودی بر سراسر یمن دست یافت و حکومتی یکپارچه و قدرتمند برپا کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله چون از شورش اسود آگاه شد، ضمن نامههایی به فرمانداران خود در یمن که از ترس اسود به مناطق کوهستانی پناه برده بودند، فرمان داد مسلمانان را متحد کرده، به پیکار اسود برخیزند. دولتمردان مسلمان ایرانی دربار اسود (فیروز و داذویه) که مخاطب نامههای پیامبر صلی الله علیه و آله بودند با همکاری قیس بن مکشوح و مرزبانه، شبانه اسود را کشتند. «8» (1). فتوح البلدان، ص 113
(2). فتوح البلدان، ص 113
(3). روضالانف، ج 4، ص 226؛ البدء والتاریخ، ج 5، ص 154
(4). تاریخ طبری، ج 2، ص 252
(5). همان، ص 224- 225؛ المفصل، ج 4، ص 191
(6). روضالجنان، ج 7، ص 2
(7). همان، ص 3؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 247- 248؛ البدء و التاریخ، ج 5، ص 153- 154
(8). فتوحالبلدان، ص 113- 115؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 247، 251- 252؛ البدء والتاریخ، ج 5، ص 155
شورش اسود از آغاز تا انجام سه تا 4 ماه به درازا کشید و سرانجام در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله به هلاکت رسید. «1»
اسود در شأن نزول
1. مفسران، نزول دو آیه از قرآن کریم را در شأن وی دانستهاند؛ به گفته ابوالفتوح رازی و دیگران «2» ، وی نخستین کسی بود که با ادعای پیامبری در پایان سال دهم هجری، مردم را به سوی خود خواند و شمار فراوانی از نو مسلمانان، از دین برگشته و بدو پیوستند که خداوند با نکوهش کار آنان فرمود: هرکس از دینش بازگردد به زودی خداوند قومی را بیاورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند. در برابر مؤمنان، فروتن و در برابر کافران، سرسخت باشند. در راه خدا جهاد کنند و از سرزنش ملامتگران نهراسند: «یأَیّها الَّذینَ ءَامنوا مَن یَرتدَّ مِنکُم عن دینِهِ فَسوفَ یَأتِی اللّهُ بِقومٍ یُحبُّهُم و یُحِبّونَهُ أَذِلّةٍ عَلیالمُؤمِنینَ أَعزَّةٍ عَلی الکفِرینَ یُجهدونَ فِی سَبیلِاللّهِ و لَا یَخافونَ لَومةَ لَائِم ذلکَ فَضلُ اللّهِ یُؤتیهِ مَن یَشاءُ واللّهُ وسعٌ عَلیم» (مائده/ 5، 54)؛ ولی چون اسود قبلًا مسلمان نشده بود تا مرتد شناخته شود، این سبب نزول با آیه سازگار نیست و شاید به همین جهت، مفسران دیگر آن را نقل نکردهاند.
2. به نقل از طبری و ماوردی، آیه 93 انعام/ 6 در پاسخ به ادعای اسود نازل شد که مدعی بود دو فرشته بر او وحی میآورند: «و من أظلم ممّن افتری علیاللّه کذباً أو قال أُوحی إلیّ و لم یوحَ إلیه شیء و من قال سأُنزل مثل ما أنزل اللّه … و کیست ستمکارتر از آنکس که بر خدا دروغ میبندد یا میگوید: بر من وحی شده، درحالیکه چیزی به او وحی نشده باشد و آنکس که میگوید: به زودی نظیر آنچه را خدا نازل کرده است نازل میکنم» . (انعام/ 6، 93) همو از قتاده نقل میکند که آیه درباره اسود و مسیلمه نازل شده است. «3» (1). تاریخ طبری، ج 2، ص 252
(2). همان، ص 224؛ روض الجنان، ج 7، ص 1- 3
(3). تفسیر ماوردی، ج 2، ص 143- 144؛ جامعالبیان، مج 5، ج 7، ص 356
منابع
الاغانی؛ البدء و التاریخ؛ البیان و التبیین؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ التنبیه و الاشراف؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ جمهرة انساب العرب؛ روض الانف؛ روضالجنان و روح الجنان؛ فتوح البلدان؛ لسان العرب؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ النکت و العیون، ماوردی.
اسِیْد