اصحاب صُفَّه
اشاره
اصحاب صُفَّه: گروهی از یاران پیامبر که به سایبانی در مسجد پیامبر منسوباند
مورخان و محدثان نخستین که بنا به مناسبت، یاران پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را به مکان یا رخدادی نسبت میدادند «1» ، به پیروی از پیامبر «2» ، برخی از یاران آن حضرت را به صفّه مسجد نبوی نسبت دادهاند و این گروه را «اصحاب صفّه» ، «اهل الصفّه» یا «اهل المَظَلّه» (سایبان) خواندهاند. «3»
صفّه اصطلاحی است که بر نوعی خاص از معماری در یثرب عهد پیامبر اطلاق میشود، از اینرو اطلاعاتی که لغتشناسان ارائه کردهاند نمیتواند ویژگیهای این نوع بنا را بیان کند، به ویژه که غالب آنها در قرون متأخر و در شهرهای دیگری میزیستهاند و ازاینرو نمیتوان برای تعاریف آنان اعتباری قائل بود؛ امّا عمدتاً مفهوم صفّه را به بنایی شبیه سقیفه تعریف کردهاند. «4» با توجه به تعاریف لغتشناسان، صفّه سایبان خنکی در تابستانهای گرم و محل تجمع، پذیرایی یا استراحت افراد بوده است.
با تغییر قبله از سمت شمال به جنوب (سال دوم هجری،) بخشی از قسمت مسقف شمال مسجد نبوی صفّه نام گرفت. «5» به همین دلیل بعدها صفّه را انتهای مسجد دانستهاند. «6»
صفّه در مسجد نبوی کاربردی ثابت و محدود نداشت و به عنوان مهمانپذیر، مسکن دائم یا موقت، محل آموزش یا عبادت و … مورد استفاده قرار میگرفت؛ اما در یک نگاه (1). المختصر فی اخبار البشر، ج 1، ص 154
(2). الکافی، ج 3، ص 550؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 358
(3). الطبقات، ج 1، ص 196، 232
(4). مجمعالبحرین، ج 2، ص 617؛ تاج العروس، ج 1، ص 224؛ الصحاح، ج 4، ص 1396؛ لسان العرب، ج 5، ص 55
(5). المصنف، ابن ابیشیبه، ج 1، 372؛ عونالمعبود، ج 4، 230؛ وفاءالوفاء، ج 2، ص 453- 454
(6). فتحالباری، ج 6، ص 436؛ عونالمعبود، ج 4، ص 231؛ وفاء الوفاء، ج 2، ص 453
کلی صفّه با پدیده مهاجرت پیوندی مستقیم دارد. مسلمانان اولیه که قبل از پیامبر به یثرب آمده بودند توانستند در منازل انصار به ویژه در قُبا سکنا بگیرند؛ امّا محلی که پیامبر برای ساختن مسجد و استقرار خود برگزید، از قبا فاصله داشت و بسیاری از مهاجران به ویژه مهاجران مجرد که جوار پیامبر را ترجیح میدادند در مسجد مستقر شدند. در دورههای بعدی مهاجرت، چون مهاجران آشنایی در یثرب نداشتند به مسجد پناه میبردند «1» ، ازاینرو ساکنان صفّه را مهاجرانی بی سرپناه و مجرد «2» یا مهمانان اسلام خواندهاند. «3» برخی از بتپرستان قبایل اطراف هم مدتی در صفه مانده و سپس مسلمان شدند. «4» اسرای مشرک قریش نیز شبها در مسجد میخوابیدند. «5»
درباره اطلاق واژه «اهل صفّه» بر مهاجران ساکن در آن، معیار و ضابطهای مشخص ارائه نشده، ازاینرو این صفت به هرکسی که مدتی را در صفّه میگذرانید اطلاق میشد.
صحابه* شناسان حتی برخی صحرانشینان را که تنها شبی در ماه مبارک رمضان را در صفّه میگذرانیدند جزو اهل صفّه دانستهاند. این عده روزها از این سایبان برای رهایی از آفتاب سوزان استفاده میکردند؛ امّا در شب، میتوانستند در هر جای مسجد بخوابند «6» ، ازاینرو فقهای متعددی درباره جواز خوابیدن در مسجد بحث کرده «7» و برخی خوابیدن در مسجد را تنها برای غیر بومیان مجاز دانستهاند. «8»
صفّهنشینان
طبیعتاً فرودستان مهاجر ازمکه، چون بلال* بن رباح، خباب* بن الارت، صهیب* بن سنان، ابن* مسعود، مقداد* و عمار یاسر جزو نخستین ساکنان صفّه بودهاند. «9» (1). الطبقات، ج 1، ص 196؛ اسدالغابه، ج 5، ص 77
(2). الطبقات، ج 1، ص 196
(3). المستدرک، ج 3، ص 17
(4). صحیح البخاری، ج 1، ص 130؛ صحیح مسلم، ج 6، ص 98- 101
(5). الام، ج 1، ص 71؛ العمده، ص 177؛ الطرائف، ص 62
(6). قربالاسناد، ص 148؛ المصنف، صنعانی، ج 1، ص 421، 423
(7). روضة الطالبین، ج 1، ص 198؛ البحرالرائق، ج 2، ص 63؛ نیل الاوطار، ج 2، ص 162
(8). المجموع، ج 2، ص 173
(9). المستدرک، ج 3، ص 20
با بازگشت ابوذر* به مدینه در سال سوم یا پنجم «1» و خریداری و آزاد شدن سلمان* در سال پنجم این دو به دیگر صفّهنشینان پیوستند. «2» سکوت یا ابهام منابع اسلامی درباره محل سکونت یا زمان ازدواج و شمار فرزندان این دسته از ساکنان صفّه، حضور دراز مدت برخی از آنها را در صفّه در زمان حیات پیامبر تقویت میکند. به مرور زمان که حکومت پیامبر استحکام و دین اسلام گسترش بیشتری مییافت مهاجران بیشتری به مدینه پناه میآوردند؛ امّا پیامبر از تعبیر مهاجر برای کسانی که پس از فتح مکه (سال هشتم هجری) به مدینه آمدند امتناع ورزید. پیوستن ابوهریره، واثلة بن اسقع و برخی دیگر از صفّهنشینان مورد توجه اهل سنت به صفّه به همین مقطع متأخر تعلق دارد.
صحابهنگاران، بسیاری از انصار* را نیز به صفّه منتسب کردهاند. در جمعبندی برخی گزارشها میتوان نتیجه گرفت که بسیاری از جوانان انصاری، به سبب دوری بسیاری از محلّههای یثرب با مسجد نبوی و برای ملازمت با پیامبر صلی الله علیه و آله، از صفّه به عنوان محلی برای عبادت، آموزش، استراحت یا خدمت به آن حضرت بهره بردهاند. وجود تعابیر متفاوتی چون «اهل صفّه» و «اصحاب صفّه» هم به این تمایز کمک میکند. «اهل» معمولًا به ساکنان گفته میشود «3» ، درحالیکه «اصحاب» به معنای معاشران است. بعدها در منابع تاریخی و روایی کمتر به تفاوت این دو واژه توجه شده است، در نتیجه به مهاجران صفّهنشین «اهل صفّه» گفته میشد و انصاریانی که به رغم برخورداری از دارایی و خانه و کاشانه به صفّه میرفتند اصحاب صفّه نام داشتند. از معروفترین انصاریان صفّه میتوان به جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری و حنظله غسیلالملائکه اشاره کرد.
برخی به اشتباه، عمده ساکنان صفّه را مهاجران قریشی دانستهاند «4» ، درحالیکه بررسی (1). الاستیعاب، ج 1، ص 321؛ الطبقات، ج 4، ص 168
(2). الطبقات، ج 1، ص 197
(3). مقاییساللغه، ج 1، ص 150؛ ترتیبالعین، 62، «اهل»
(4). الکشاف، ج 1، ص 318؛ مبهمات القرآن، ص 268
اعلام قرآن، ج2، ص: 242
نام و نسب آنان نشان میدهد که غالباً از مهاجران غیرقرشی بودهاند. نومسلمانان قبایل صحرانشین منطقه، بر اثر تهدیدهای موجود، موقعیت، دارایی و خانههای خود را رها کرده بودند، تا در سایه امنیتی که در مدینه برای مسلمانان فراهم آمده بود، در کنار دیگر مسلمانان، همنشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشند «1» و ازاینرو بدانان «أوفاض» گفتهاند «2» ، زیرا اوفاض به معنای جمعی است که متشکل از اعضای قبایل گوناگون باشند. «3» اعضایی از بنیغفار «4» ، بنی* سلیم «5» ، جُهینه* «6» ، اسلم «7» و دیگر قبایل منطقه در میان اهل صفّه حضور داشتند. در مجموع، منابع در ضبط نام ساکنان صفّه، اطلاعات پراکنده و ناچیزی را ثبت کردهاند. به دلایلی در منابع اهل سنت بر صفّهایهای متأخر به ویژه ابوهریره، بیشتر تأکید شده است و از نخستین ساکنان صفّه کمتر یاد میشود.
با توجه به کاربردهای متعدد صفّه نمیتوان آمار ثابتی برای ساکنان آن در نظر گرفت.
ساکنان صفّه به تناوب و به ناچار در آنجا بودند و همانگونه که روند مهاجرت بر آمارشان میافزود، اموری چون مرگ و میر، شرکت در جنگها، شهادت، مسافرت، اشتغال به کار و ازدواج از شمار آنان میکاست. «8» آمار نقل شده در متون روایی عمدتاً در زمانهای متفاوتی ارائه شده است؛ آماری چون 20 «9» ، 30 «10» ، 50 «11» ، بیش از 70 «12» ، 80 «13» و … در دورههای بعد تألیفاتی درباره ساکنان صفّه نوشته شد. زبیدی نام 92 تن از آنها را در کتابچهای به نام تحفة اهل الزلفة فیالتوسل باهل الصّفه جمع کرد. «14» ابونعیم نیز به 90 و اندی از آنان اشاره کرده است. «15» منابع متأخرتر برآیند اصحاب صفه را بدون آنکه از آنها نام ببرند 400 تن دانستهاند. «16» (1)
. الطبقات، ج 1، ص 196
(2). السننالکبری، ج 14، ص 263؛ مسند احمد، ج 7، ص 537
(3). غریب الحدیث، ج 1، ص 81
(4). اسدالغابه، ج 3، ص 97- 98
(5). المستدرک، ج 1، ص 175
(6). همان، ج 3، ص 20
(7). الطبقات، ج 4، ص 223
(8). فتحالباری، ج 11، ص 245
(9). معجم الکبیر، ج 22، ص 90؛ کنزالعمال، ج 12، ص 380
(10). الطبقات، ج 1، ص 255؛ عیونالاثر، ج 2، ص 403
(11). مجمع الزوائد، ج 8، ص 307
(12). صحیحالبخاری، ج 1، ص 130؛ السنن الکبری، ج 2، ص 241
(13). صحیح البخاری، ج 4، ص 206- 207
(14). الاعلام، ج 8، ص 97
(15). حلیة الاولیا، ج 1، ص 425؛ ج 2، ص 43
(16). الکشاف، ج 1، ص 318؛ عوارف العارف،، ص 25؛ مجمع البیان، ج 2، ص 666
مستمندی اصحاب صفّه
مورخان و راویان هر جا که از عنوان «اهل صفّه» یاد کردهاند، فقر* و وضعیت أسف بار معیشتی جمعی از آنها را گزارش کرده و آنان را تهیدستان جامعه نبوی تصور کردهاند «1» و هنگامی که گزارش از تعلیم و تزکیه یا از دلاوریها و حضور آنها در میادین جنگ با کافران است، دیگر عنوان جمعی اهل صفّه مشاهده نمیشود و عمدتاً به نام افراد اشاره شده است، درحالیکه فقر در دوره پیامبر در میان عموم مهاجران و برخی انصار گزارش شده «2» و به اصحاب صفّه اختصاص نداشت، چنانکه اهل صفّه نیز به فقیران محدود نمیشد و در میان آنها، اغنیایی هم وجود داشت. «3» شاید یکی از دلایل عمده این امر به نقش راویان بازگردد. «4»
بنابر همین روایات، اهل صفّه که لباسشان ناکافی و خوراکشان ناچیز بود در مسجد ساکن بودند. آنان در مواقع بحرانی گاه در هر وعده دو عدد خرما بیشتر نمیخوردند و گاه مدتهای طولانی از بیغذایی به اجبار سنگ بر شکم بسته یا روزه میگرفتند. «5» گفته شده:
برخی اوقات اهل صفّه بر اثر ضعف بدنی نمیتوانستند در نماز به درستی بایستند و طنابهایی را که در مسجد (احتمالًا از سقف) آویخته بودند به دست میگرفتند. «6» مهاجرت این گروه و تحمل چنین شرایطی موجب شده بود برخی صحرانشینانی که به جهتی به مدینه میآمدند اینان را دیوانه بخوانند. (1)
. فتحالباری، ج 11، ص 244
(2). الطبقات، ج 3، ص 471؛ فتوح البلدان، ج 1، ص 21
(3). الاصابه، ج 4، ص 290- 293؛ ج 7، ص 289- 290
(4)- شیخ المضیره، ص 52
(5). جامع البیان، مج 14، ج 28، ص 52
(6). المصنف، ابن ابی شیبه، ج 1، ص 372
یکی از مهاجران قریشی صفّهنشین گفته است: ما معمولًا تا فتح خیبر (سال ششم هجری) سیر نمیشدیم. «1» این روایت وضع اهل صفّه را بهتر روشن میکند، هرچند انتساب چنین گزارشی به دیگر مهاجران نیز میتواند صادق باشد.
هرچند اطلاعات چندانی درباره سبد غذایی ساکنان صفّه وجود ندارد؛ اما به نظر میرسد عمدهترین محصول زراعی مدینه، یعنی خرما بیشتر به انفاق در اختیارشان قرار میگرفت. چنانچه خرمای کافی در اختیار بود، به هر دو نفر روزانه یک مُدّ خرما میرسید. «2» در غیر اینصورت مجبور بودند با چند خرما، روز خود را سپری کنند. «3» برخی اعتراضها حکایت از دلزدگی برخی از آنان از خوردن مداوم خرما دارد. «4» شاید به همین سبب بوده که یکی از آنان از اینکه پیرزنی انصاری هفتهای یکبار غذایی برایش تهیه میکرد خرسند بود. «5» یکی از اهل صفّه بعدها با مشاهده نان بر سر سفره، تکبیر میگفت و خدا را شکر میکرد که دوره آب و خرما سپری شدهاست. «6» پیامبراکرم صلی الله علیه و آله یک بار در پاسخ به اینگونه اعتراضها فرمود: اگر میتوانستم به شما نان و گوشت میدادم «7» و از ناچیز و کم ارزش بودن غذای خودش طی 12 روز گذشته خبر داد. «8»
درباره وضعیت لباس اهل صفّه روایات محدودی، از محدودیتهای اهل صفّه در این زمینه حکایت میکند. به گفته واثله، نداشتن لباس، گرد و غبار آمیخته با عرق را بر تنمان خشک میکرد. «9» در مقطع دیگری 70 تن از اصحاب صفّه لباسی کمتر از متعارف داشتند، بهگونهای که در نماز دائماً نگران ستر عورت خویش (احتمالًا از ناف تا زانو) بودند. «10»
در روایتی دیگر 30 تن از ساکنان صفّه با بالا تنه عریان پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله نماز میگزاردند «11» و گاه با حضور پیامبر صلی الله علیه و آله خود را پشت سر دیگران مخفی میکردند. «12»
پیامبر قبل از هر چیز ساکنان صفّه و عموم تهیدستان را از گدایی* منع کرده بود. (1)
. صحیح البخاری، ج 5، ص 83؛ فتح الباری، ج 9، ص 435
(2). مسند احمد، ج 4، ص 540؛ اسدالغابه، ج 3، ص 89
(3). مسند اسحاق، ج 1، ص 201؛ موارد الظمآن، ص 630؛ تاریخ دمشق، ج 67، ص 319- 320
(4). السنن الکبری، ج 3، ص 472؛ تاریخ المدینه، ج 2، ص 486
(5). صحیح البخاری، ج 7، ص 131؛ المعجم الکبیر، ج 6، ص 173
(6). تهذیب الکمال، ج 7، ص 390- 391؛ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 610؛ الموطا، ج 2، ص 933
(7). المستدرک، ج 3، ص 16؛ السنن الکبری، ج 3، ص 472؛ ترکة النبی صلی الله علیه و آله، ص 58
(8). مستدرک الوسائل، ج 12، ص 56؛ تاریخ المدینه، ج 2، ص 486- 487
(9). تاریخ دمشق، ج 62، ص 359؛ سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 385؛ المعجم الکبیر، ج 22، ص 70
(10). صحیح البخاری، ج 1، ص 130
(11). الطبقات، ج 1، ص 196؛ عیون الاثر، ج 2، ص 385
(12). سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 171
آیه 273 بقره/ 2 در همین زمینه نازل شده است. خداوند در این آیه از مؤمنان میخواهد تا در کمک کردن کوتاهی نکنند و گمان نکنند کسی که درخواست نمیکند نیازمند نیست:
« … یَحسَبُهُمُ الجاهِلُ اغنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعرِفُهُم بِسِیمهُم لایَسَلونَ النّاسَ الحافًا وما تُنفِقوا مِن خَیرٍ فَانَّ اللَّهَ بِهِ عَلیم هرکس نداند، آنها را بر اثر خویشتنداری، توانگر میشمارد.
آنان را به وسیله سیمایشان میشناسی. از مردم به اصرار چیزی نمیخواهند و هر مالی که ببخشید خداوند بدان آگاه است» . «1»
مشکلات اصحاب صفّه و تدابیر پیامبر صلی الله علیه و آله
درباره تأمین پوشاک اهل صفّه جز چند گزارش محدود، اطلاعات چندانی در دست نیست. برخی مستمندان صفّه برای حل مشکل سرما در فصل زمستان به حفرهها پناه میبردند. «2» بنا به گزارشی حضرت زهرا علیهما السلام پارچهای را به پیامبر بخشید و ایشان آن را در میان چند تن توزیع کرد تا با آن پایین تنه خود را بپوشانند (ازار). «3» پارچه کتانی محدود و نامرغوبی که یک بار پیامبر به برخی از آنها داده بود و پوستشان را میآزرد مایه اعتراضشان شده بود. «4»
پیامبر برای رفع نگرانی اهل صفّه در نماز، به ویژه آنکه بانوان پشت سر مردان به نماز میایستادند، از زنان خواستند دیرتر از مردان سر از سجده بردارند و زودتر از آنان به سجده روند. «5»
برای بهبود وضع معیشت صفّه نشینان راهکارهای متعددی چون تشویق به صدقه و انفاق، تشویق به ازدواج، استفاده از غنایم و درآمدهای ناشی از جنگها دنبال شده است.
هرگاه غذایی به پیامبر میرسید میان اهل صفّه توزیع میشد و چنانچه هدیه بود پیامبر صلی الله علیه و آله خود نیز از آن میخورد. «6» ایشان برای اطعام اصحاب صفّه از نمازگزاران نماز عشا (1). جامعالبیان، مج 3، ج 3، ص 136؛ مجمع البیان، ج 2، ص 202- 203؛ زادالمسیر، ج 1، ص 327
(2). جامعالبیان، مج 14، ج 28، ص 52؛ تفسیر قرطبی، ج 18، ص 15
(3). مکارمالاخلاق، ص 94؛ بحارالانوار، ج 43، ص 84
(4). مسند احمد، ج 4، ص 540؛ تاریخ المدینه، ج 2، ص 486
(5). مکارم الاخلاق، ص 94؛ صحیح ابن خزیمه، ج 1، ص 375
(6). الطبقات، ج 1، ص 296
مدد میجست و برخی را نیز، خود به خانه میبرد. «1» او میفرمود: هرکس غذایش برای دو نفر کافی است یک نفر، و هرکس برای 4 نفر، دو نفر از اصحاب صفّه را اطعام کند. «2» با این همه، باز گاهی برخی از اهل صفّه مدتها گرسنه میماندند و به ناچار به پیامبر پناه میبردند. داستانهای کرامتآمیز متعددی درباره اطعام شماری از اصحاب صفّه با غذای اندکی که پیامبر خود تهیه میکرد نقل شده است. «3»
با ملاحظه سیر تاریخی به نظر میرسد در آغاز، کمک و انفاق به مهاجران صفّهنشین عمدتاً از سوی انصار صورت میگرفت، ازاینرو میتوان بسیاری از گزارشهایی را که در این زمینه از انصار روایت شده مربوط به این دوره دانست، هرچند این کمکها تا پایان حیات پیامبر ادامه داشت.
گروهی از انصار در فصل برداشت محصول، مقداری خرما به مسجد میآوردند و شاخههای آن را در آنجا میآویختند «4» و برخی هم از این فرصت برای انفاق شاخههای آفتزده خرماهایشان استفاده کردند که آیه 267 بقره/ 2 نازل گردید: «یایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا انفِقوا مِن طَیّبتِ ما کَسَبتُم ومِمّا اخرَجنا لَکُم مِنَالارضِ … » . «5»
خداوند در این آیه محصولات کشاورزی را عطای الهی به بندگان دانسته و از آنها خواسته از محصولات مرغوب خود انفاق کنند.
به روایتی از امام باقر علیه السلام یکی از انصار در برابر ثواب اخروی ذکری که از پیامبر آموخت، محصول باغ خود را به اهل صفّه اختصاص داد و در این هنگام آیات 5- 7 لیل/ 92 نازل شد «6» : «فَامّا مَن اعطی واتَّقی وصَدَّقَ بِالحُسنی فَسَنُیَسّرُهُ لِلیُسری هر (1). سنن ابن ماجه، ج 1، ص 248؛ اسدالغابه، ج 3، ص 98
(2). تاریخ دمشق، ج 35، ص 25؛ البدایة والنهایه، ج 6، ص 86
(3). المستدرک، ج 4، ص 118؛ مجمعالزوائد، ج 8، ص 305- 309؛ مسند احمد، ج 4، ص 544
(4). تاریخ دمشق، ج 67، ص 319
(5). سنن الترمذی، ج 4، ص 287؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج 3، ص 115؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 58
(6). الامالی، صدوق، ص 270
که مال خود را بخشید و پرهیزگاری کرد … ما راه آسان را برای او فراهم میسازیم» .
در داستان دیگری روزی پیامبر یکی ازاصحاب صفّه را برای اطعام به نزد یکی از انصار فرستاد؛ اما چون در خانه آن انصاری غذایی اندک بود، انصاری از همسرش خواست فرزندش را بخواباند تا درخواست غذا نکند و خود نیز چراغ را خاموش کرد تا آن مهمان متوجه غذا نخوردن صاحب خانه نشود که بنا به روایتی در این هنگام آیه 9 حشر/ 59: « … و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة … (مهاجران را) بر خود مقدم میدارند، هرچند خود نیازمند باشند … » نازل گردید. «1» با توجه به نزول این آیه درباره غنایم غزوه بنینضیر و جمع بودن سیاق آن چنین شأن نزولی ضعیف به نظر میرسد؛ امّا به اصل حادثه آسیب نمیزند.
برخی از جوانان انصاری هم درآمدهای حاصل از خارکنی را به مستمندان صفّه میبخشیدند «2» و اگر میتوانستند گوسفندی خریده و برای پیامبر و خانوادهاش میچرانیدند. «3» به احتمال، چَرا و تهیه هیزم در اراضی خصوصی صورت میگرفت و گرنه مهاجران فقیر نیز قادر به این امر بودند.
برخی از انصار متکفل فرد خاصی از اصحاب صفّه شده بودند. «4» داستانهایی هم ازاطعام برخی از زنان انصار از جمله ام سلیم یا ام مالک وجود دارد. «5» درباره سعد بن عباده، از بزرگان خزرج نیزگزارش شده که هر شب 80 تن از اصحاب صفّه را اطعام میکرد. «6»
افزون بر انصار، برخی از مهاجران نیز به مدد اهل صفّه میآمدند. پس از تولد امام حسن و امام حسین علیهما السلام فاطمه* علیها السلام میخواست برایشان گوسفندی عقیقه کند که پیامبر وی را منصرف کرد. ایشان به وزن موهای آن دو نقره صدقه داد، تا برای اصحاب صفّه هزینه شود. «7» گاهی رفتار پیامبر باعث میشد تا فاطمه علیها السلام آنچه را که همسرش از جنگ به غنیمت آورده بود نیز صدقه دهد. «8» به روایت ابنعباس نیز آیه 271 بقره/ 2: «ان تُبدوا (1). اسبابالنزول، ص 356؛ المستدرک، ج 4، ص 145
(2). المغازی، ج 1، ص 347؛ صحیح البخاری، ج 4، ص 43؛ تفسیر قرطبی، ج 8، ص 69
(3). مسند احمد، ج 3، ص 598؛ المعجم الصغیر، ج 1، ص 194؛ کنزالعمال، ج 10، ص 567- 568
(4). کنزالعمال، ج 12، ص 440
(5). مجمع الزوائد، ج 8، ص 309؛ الاحادیث الطوال،، ص 130
(6). تاریخ دمشق، ج 20، ص 262؛ الاصابه، ج 3، ص 56
(7). مسند احمد، ج 7، ص 537؛ مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 2، ص 273؛ السنن الکبری، ج 14، ص 263
(8). مستدرک الوسائل، ج 6، ص 512؛ مکارمالاخلاق، ص 94
الصَّدَقتِ فَنِعِمّا هِیَ وان تُخفوها وتُؤتوهَا الفُقَراءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکُم و یُکَفّرُ عَنکُم مِن سَیّاتِکُم واللَّهُ بِما تَعمَلونَ خَبیر» از صدقات مخفیانه علی* بنابیطالب به اصحاب صفّه حکایت میکند. «1» کمکهای همزمان او و عبدالرحمن* بن عوف به اصحاب صفّه با نزول آیه 274 بقره/ 2 همراه شد: «الَّذینَ یُنفِقونَ امولَهُم بِالَّیلِ والنَّهارِ سِرًّا وعَلانِیَةً فَلَهُم اجرُهُم عِندَ رَبّهِم ولا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون» . در روایت ابن عباس آمده که از میان صدقات فراوان و علنی عبد الرحمن و صدقه مخفیانه و ناچیز علی علیه السلام، خداوند صدقه علی علیه السلام را ترجیح داد. «2» روایتهایی هم از انفاق جعفر* بن ابیطالب وجود دارد. خباب نیز که پیشتر در صفّه بود، پس از ازدواج تنها یک گوسفند داشت و سفارش کرده بود برای دوشیدن آن، گوسفند را نزد اهل صفّه ببرند. «3»
با توجه به فقر نسبتاً زیاد اهل صفّه برخی صفّه را «خانه صدقه گیران» تعریف کردهاند «4» ، در نتیجه تمامی آیات مدنی که در آنها به صدقه، مساکین، فقرا و انفاق اشاره شده است به نحوی با ساکنان صفّه مربوط است، هرچند، شأن نزول نگاران به جهت کمبود اطلاعات، گزارشی ذیل آن آیات ارائه نکرده باشند. از معدود شأن نزولهای گزارش شده دراین زمینه که اشارهای روشن به اصحاب صفّه دارد روایاتی است که ذیل آیات 271 و 273 بقره/ 2 نقل شده است: «ان تُبدوا الصَّدَقتِ فَنِعِمّا هِیَ وان تُخفوها وتُؤتوهَا الفُقَراءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکُم … لِلفُقَراءِ الَّذینَ احصِروا فی سَبیلِ اللَّهِ لایَستَطیعونَ ضَربًا فِی الارض» . در این آیات صدقهها به تهیدستان مهاجری اختصاص یافته که به سبب ایمانشان در موطن خود ایمن نبودند و به مدینه مهاجرت کرده بودند و نمیتوانستند کار کنند. «5»
راهکار دیگری که پیامبر برای سامان گرفتن وضع اصحاب صفّه دنبال میکرد، تشویق (1). شواهد التنزیل، ج 1، ص 148
(2). المناقب، ج 2، ص 85؛ عمده، ص 350؛ شواهدالتنزیل، ج 1، ص 148
(3). الطبقات، ج 8، ص 226
(4). تاریخ دمشق، ج 67، ص 320
(5). الکشاف، ج 1، ص 318؛ غررالتبیان، ص 222
اعلام قرآن، ج2، ص: 249
آنان به ازدواج بود. در این زمینه میتوان به ازدواج بلال حبشی با خواهر عبدالرحمن بن عوف اشاره کرد که از توان مالی خوبی برخوردار بود «1» ؛ اما این گزینهها همواره فراهم نبود. برخی از اصحاب صفّه با مشاهده بیمیلی مردان یثرب به ازدواج با زنان متمکنی که سابق بر این در یثرب به روسپیگری اشتغال داشتند، ازدواج با آنها را مطرح کردند. احتمالًا این عده، بر خلاف دیگر زنان مدینه شرایط دشواری برای ازدواج تعیین نکرده بودند. در پی همین درخواست، آیه 3 نور/ 24 نازل شد و آنان را از این کار منصرف ساخت «2» : « … والزّانِیَةُ لا یَنکِحُها الّا زانٍ او مُشرِکٌ و حُرّمَ ذلِکَ عَلَی المُؤمِنین زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک به زنی نگیرد و بر مؤمنان این کارحرام شده است» .
یکی دیگر از منابع تأمین کننده هزینههای اهل صفّه، به ویژه در 5 سال دوم حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه، غنایم به دست آمده در جنگها و درآمدهای حاصل از اموال خالصه پیامبر (مانند اموال بنینضیر) بود. بر اساس آیات سوره حشر/ 59 خداوند جنگجویان را بر اثر نقش ناچیزشان در جنگ بنینضیر از غنایم محروم کرد و همه اموال به دست آمده را بهصورت خالصه در اختیار پیامبر نهاد: «ما افاءَ اللَّهُ عَلی رَسولِهِ مِن اهلِ القُری فَلِلَّهِ ولِلرَّسولِ ولِذِی القُربی والیَتمی والمَسکینِ وابنِ السَّبیلِ* لِلفُقَراءِ المُهجِرینَ الَّذینَ اخرِجوا مِن دیرِهِم وامولِهِم آنچه خداوند از بنینضیر به پیامبر خویش داد از آنِ خدا، پیامبر و خویشاوندانش، ایتام، بیچارگان و در راه ماندگان است … فقیران مهاجری که از کاشانه و دارایی خود رانده شدهاند … » . (حشر/ 59، 6- 8) «3» پیامبر بخشی از اموال به دست آمده را بنا به درخواست انصار در میان مهاجران مستمند توزیع کرد و مانده آن را در تملک خود باقی نهاد. (ظ بنی نضیر)
مخالفت پیامبر با ارتقای ناچیز وضع زندگی خود پس از غزوه خیبر- که غنایم فراوانی به همراه داشت- با اعتراض همسران آن حضرت مواجه شد «4» و حاکی از آن است که (1). تفسیر قرطبی، ج 5، ص 253
(2). جامع البیان، مج 10، ج 18، ص 94؛ اسباب النزول، ص 263؛ مجمع البیان، ج 7، ص 197
(3). جامعالبیان، مج 14، ج 28، ص 46، 54
(4). الحدائق، ج 23، ص 99؛ مستدرک الوسائل، ج 15، ص 310
وضعیت نابسامان مهاجران تا سال ششم ادامه داشته است. ایشان حتی از پرداخت بخشی از غنایم به بستگان مستمندش همچون فاطمه و علی علیهما السلام پرهیز کرد. در مقابل، تسبیح حضرت زهرا علیها السلام را به آن حضرت آموخت. «1»
اصحاب صفّه و اشراف
ساکنان صفّه چنان با پیامبر مأنوس بودند که چون به مسجد میآمد اطرافش حلقه میزدند «2» ، درحالیکه اشراف براساس سنت طبقاتی عرب پیش از اسلام، از همنشینی با ساکنان صفّه انزجار داشتند، به ویژه که غالب آنها بردگان آزاد شده و مسلمانان پایین دست بودند. رابطه اشراف با اهل صفّه از منظر اجتماعی- اقتصادی قابل تحلیل است، درحالیکه رابطه اشراف با پیامبر بیشتر سیاسی- مذهبی است. پیامبر با توجه به واقعیتهای جامعه جاهلی، میکوشید از بزرگان قبایل برای گسترش اسلام و نیز تحکیم وضعیت سیاسی دولت مدینه بهره ببرد. روابط پیامبر با اشراف در دو مقطع با رشد چشمگیری همراه بود: نخست در آغاز ورود ایشان به یثرب که بزرگان شاخههای متعدد قبایل یثرب با آن حضرت ملاقات میکردند و دوم در عامالوفود (سال نهم هجری) که بسیاری از سران و بزرگان قبایل شبه جزیره برای بیعت با پیامبر و به رسمیت شناختن دین و حاکمیتش به مدینه میآمدند. برخورد اشراف با اصحاب صفّه که در مسجد و کنار پیامبر روی میداد، سبب نزول آیاتی شد. در منابع تفسیری داستانها و شأن نزولهای متنوعی در این زمینه نقل شده است که برخی از آنها با تردیدهایی مواجه است.
نخستین و بارزترین رویارویی که میان طبقات بالای جامعه مدینه و فرودستان مسلمان گزارش شده تحقیر و تمسخر اشراف یهودی و منافق مدینه نسبت به اهل صفّه است که به روایتی آیه 212 بقره/ 2 در این مورد نازل گردید «3» : «زُیّنَ لِلَّذینَ کَفَروا الحَیوةُ الدُّنیا و یَسخَرونَ مِنَ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیمَةِ واللَّهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب» . بر اساس این آیه زندگی دنیایی برای کافران آراسته شده و آنها مؤمنان را مسخره میکنند، درحالیکه توزیع روزی به خواست خداست و در قیامت برتری از آنِ مؤمنان خواهد بود. (1). مسند احمد، ج 1، ص 171؛ الغارات، ج 2، ص 739
(2). مجمعالبیان، ج 4، ص 62؛ تاریخ دمشق، ج 24، ص 223- 225؛ البدایة والنهایه، ج 6، ص 44
(3). اسباب النزول، ص 178؛ مجمع البیان، ج 2، ص 540- 541؛ زادالمسیر، ج 1، ص 228
تحقیر اهل صفّه به سبب فقرشان، آنان را وا میداشت تا آرزو کنند همچون اشراف و بزرگان مدینه ثروتمند باشند؛ اما این آرزو با نزول آیه 27 شوری/ 42 همراه شد. خداوند در این آیه از بندگانش میخواهد درباره فقر و غنای خود حکمت الهی را در نظر گیرند و نسبت به اراده الهی رضایت داشته باشند: «ولَو بَسَطَ اللَّهُ الرّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِیالارضِ ولکِن یُنَزّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ انَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیر» . «1»
با حضور پیامبر در مدینه و به رغم میل آن حضرت، ملاقاتها و دیدارهای خصوصی اشراف* شاخههای مختلف اوس و خزرج با پیامبر افزایش یافته بود و فقرا و فرودستان از جمله ساکنان صفّه کمتر فرصت ملاقات مییافتند، تا آنکه آیه 12 مجادله/ 58 نازل شد و از دیدارکنندگان خواست پیش از ملاقات خود، صدقه* ای بپردازند. این امر افزون بر محدود کردن ملاقاتها میتوانست کمکی مالی برای مستمندان صفّه باشد: «یایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اذا نجَیتُمُ الرَّسولَ فَقَدّموا بَینَ یَدَی نَجوکُم صَدَقَةً ذلِکَ خَیرٌ لَکُم واطهَرُ … » . پس از نزول این آیات، تهیدستان از روی فقر و توانگران بر اثر بخل خود از نجوا با پیامبر خودداری کردند و تنها علیبنابیطالب برای هر گفتوگوی خصوصی درهمی میپرداخت. «2» پس از اندی که از این حادثه گذشت، آیه 13 همین سورهنازل شد و حکم پیشین نسخ گردید. «3»
ذیل آیه 52 انعام/ 6 شأن نزولهای متعددی روایت شده است. بنا به گزارشها یکی از بزرگان انصار «4» یا برخی سران قبایل صحرانشین خواستار همنشینی پیامبر با خود و کنارهگیری او از ساکنان صفّه بودند که این آیه نازل شد. «5» ابنعباس نزول این آیه را به درخواست اشراف برای ایستادن در صف اول نماز مرتبط دانسته است «6» : «ولا تَطرُدِ الَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدوةِ والعَشِیّ یُریدونَ وجهَهُ ما عَلَیکَ مِن حِسابِهِم مِن شَیءٍ وما مِن (1). جامع البیان، مج 13، ج 25، ص 39- 40؛ اسباب النزول، ص 251؛ مبهمات القرآن، ج 1، ص 466
(2). اسباب النزول، ص 351؛ زادالمسیر، ج 8، ص 195؛ الدرالمنثور، ج 8، ص 84
(3). مجمع البیان، ج 9، ص 380؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 311- 317؛ تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 349
(4). تفسیر قمی، ج 1، ص 230؛ نورالثقلین، ج 1، ص 721
(5). اسبابالنزول، ص 179؛ المعجمالکبیر، ج 4، ص 79؛ التبیان، ج 4، ص 144
(6). زادالمسیر، ج 3، ص 46؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 275
حِسابِکَ عَلَیهِم مِن شَیءٍ فَتَطرُدَهُم فَتَکونَ مِنَ الظلِمین و کسانی را که در صبح و شام و تنها برای خدا او را میخوانند از خودت مران … اگر آنها را برانی از ستمکاران خواهی بود» . برخی مفسران، قائل به نزول دفعی سوره انعام در مکهاند «1» ، از اینرو چنین شأن نزولهایی با تردید روبهروست، هرچند این امر به صحت وقوع چنین حوادثی آسیب نمیزند.
در ماجرایی دیگر برخی از اشراف قبایل صحرانشین، با مشاهده همنشینی پیامبر با یارانش، از او خواستند با نشستن در صدر مجلس و دوری از تهیدستان صفّه، زمینه ملاقات و گفتوگو با آنان را فراهم کند. چون به درخواست پیامبر صلی الله علیه و آله آن عده به صفّه رفتند وپیامبربا بزرگان قبایل مشغول گفتوگو شد آیه 28 کهف/ 18 نازل شد و از پیامبر خواست تا خواستههای غافلان را برآورده نکند و چشم از اصحاب صفّه برندارد:
«واصبِر نَفسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدوةِ والعَشیّ یُریدونَ وَجهَهُ ولا تَعدُ عَیناکَ عَنهُم … و لاتُطِع مَن اغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَوهُ وکانَ امرُهُ فُرُطا» . «2»
پس از نزول این آیه پیامبر هرگاه نزد اصحاب صفّه میرفت صبر میکرد تا از اطراف او پراکنده شوند و آنگاه آنها را ترک میکرد. «3»
برخی بزرگان قبایل صحرانشینی که برای بیعت با پیامبر، در مدینه به حضورش میرسیدند، از روی خود بزرگبینی، فقیران صفّه را به سخره تحقیر میکردند که بنا به برخی روایات آیه 11 حجرات/ 49 نازل گردید: «یایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا یَسخَر قَومٌ مِن قَومٍ عَسی ان یَکونوا خَیرًا مِنهُم … ای مؤمنان گروهی گروه دیگر را مسخره نکنند، شاید آنها برتر باشند» . «4»
پس از فتح مکه جمعی از اصحاب صفّه ابوسفیان را درمیان مسلمانان دیدند و او را دشمن خدا خوانده و از آنکه در نبردهای پیشین کشته نشده بود، حسرت خوردند. ابوبکر که همراه ابوسفیان بود در پاسخ ضمن آنکه ابوسفیان را سرور منطقه بطحاء خواند از رفتار (1). الدرالمنثور، ج 3، ص 243- 246؛ نورالثقلین، ج 1، ص 696
(2). مجمعالبیان، ج 6، ص 337؛ نورالثقلین، ج 3، ص 258؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 383
(3). جامعالبیان، مج 9، ج 15، ص 293- 294؛ تفسیرقرطبی، ج 6، ص 279
(4). تفسیر قرطبی، ج 16، ص 213؛ فتح القدیر، ج 5، ص 66
اعلام قرآن، ج2، ص: 253
آنها شگفتزده شد. سخنان ابوبکر خشم آنان را برانگیخت و به پیامبر گلایه بردند و ایشان ابوبکر را ملزم ساخت تا از آنها عذر خواسته و رضایت آنان را جلب کند. «1»
تعلیم، تزکیه و جهاد یاران صفّه
به مرور تعلیم و تزکیه به کارکردهای صفّه افزوده شد. پیامبر برای اهل صفّه برنامههای آموزشی ویژه در نظر گرفته بود «2» ، هرچند سایبان صفّه در مسجد پیامبر محل مناسبی برای تعالیم عمومی پیامبر به شمار نمیآمد. درحالیکه بسیاری از انصار و مهاجران گرفتار مشاغل روزمره خود بودهاند «3» ، پیامبر از حضور مهاجران مجرد، در مسجد برای گسترش فرهنگ و ثبت آموزههای اسلامی بهره برد. «4»
به نظر میآید علاقهمند کردن صفّهایها به علم و کتابت در آغاز، امری دشوار بوده است، زیرا عرب منطقه در آن عصر کمتر به این امر علاقه داشت و بیشتر به بهبود وضعیت اقتصادی خویش میاندیشید، ازاینرو طبیعی بود که شخص صفّهای در پاسخ به سؤال پیامبر اقرار کند که فعالیتهای اقتصادی را ترجیح میدهد؛ اما پیامبر با تکیه بر ایمان و وعدههای اخروی، از آنان خواست آموختن تعالیم دینی را بر هر امر دیگری مقدم شمارند. ایشان آموختن هر آیه از قرآن در مسجد را از کسب یک شتر دوکوهانه پروار و بسیار مرغوب برتر دانست «5» ، ازاینرو میتوان انتظار داشت که اصحاب صفّه مورد نظر، نقشی در نقل و تدوین احادیث و قرائت و حفظ قرآن داشته باشند. به روایتی، صفّهایها هر آنچه از پیامبر میشنیدند مینوشتند. «6» بدین منظور قبلًا عب* ادة بن صامت خواندن و نوشتن را به آنها آموخته بود. «7» ظهور راویان حدیث، قاریان و مفسران شناخته شده از میان (1). مسنداحمد، ج 6، ص 57؛ سیر اعلامالنبلاء، ج 1، ص 540؛ ج 2، ص 25
(2). فتح الباری، ج 6، ص 430
(3). حلیة الاولیاء، ج 1، ص 377
(4). فتح الباری، ج 6، ص 430
(5). صحیح مسلم، ج 3، ص 146؛ الامالی، طوسی، ص 357
(6). فتح الباری، ج 6، ص 8؛ الحدالفاصل، ص 378؛ الکامل، ج 1، ص 22
(7). مسند احمد، ج 6، ص 430؛ المستدرک، ج 2، ص 48؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج 5، ص 98؛ تاریخ دمشق، ج 60، ص 4
اصحاب صفّه چون ابوسعید خدری انصاری، ابن مسعود، عبدالله بن عمر و … و شهرت جمعی از جوانان انصار به «قاری» «1» ناشی از همین امر بود و از اینرو هرگاه نومسلمانی نزد پیامبر میآمد او را به یکی از انصاریان میسپرد تا او را با دین و قرآن آشنا کند «2» ، بهگونهای که هریک از اینان میتوانست مبلّغ آیین جدید اسلام در قبیله خود باشد یا در مأموریتهایی از جانب پیامبر چنین کاری را بر عهده گیرد. زمانی که در سال چهارم سران بنیعامر از پیامبر درخواست کردند تا جمعی را به عنوان مبلّغ دین اسلام به منطقه نجد بفرستد پیامبر جمعی از آنها را به آنجا فرستاد. «3»
گزارشهایی از حضور 6 جوان غیرمسلمان در صفّه خبر میدهد که مدتی را در آنجا گذراندند و آنگاه مسلمان شدند و بازگشتند «4» ؛ همچنین از گزارش حضور بیست و چند روزه تنی چند از جوانان بنی لیث که به گفته خودشان در این مدت نزد پیامبر بودند، احتمال میرود که آنان نیز در صفّه سکونت داشتند. «5» آنان پس از این مدت که آموزشهای مورد نیاز را از پیامبر دیدند مأمور شدند در میان قوم خود نماز را اقامه و آنها را با دین اسلام آشنا کنند «6» ازاینرو میتوان آنان را مشمول آیه 122 توبه/ 9 دانست:
«فَلَولا نَفَرَ مِن کُلّ فِرقَةٍ مِنهُم طَافَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِی الدّینِ ولِیُنذِروا قَومَهُم اذا رَجَعوا الَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرون چرا گروهی از هر فرقهای از مؤمنان کوچ نمیکنند تا به دین آگاه شوند و در بازگشت قوم خود را هشدار دهند … » . دلایل کافی برای حضور این گروه در صفّه وجود ندارد؛ امّا مکانی مناسب تر از صفّه برای آموزش یا اقامت آنها نمیتوان در نظر گرفت، زیرا بعید مینماید که پیامبر آموزشهایی اختصاصی برای این عده در نظر گرفته باشد و احتمالًا از یاران صفّهای خود برای تعلیم این جماعت بهره برده است.
از سوی دیگر گزارشهایی حاکی از آن است که بسیاری از جوانان انصاریِ شیفته پیامبر، آنگونه در کنارش بودند که زمانی که به خانه نمیآمدند والدین آنان گمان داشتند (1). الطبقات، ج 2، ص 52
(2). تاریخ مدینه، ج 2، ص 487
(3). زادالمسیر، ج 2، ص 28؛ المغازی، ج 1، ص 347
(4). صحیح البخاری، ج 1، ص 130، صحیح مسلم، ج 6، ص 101
(5). صحیح البخاری، ج 1، ص 175؛ الطبقات، ج 7، ص 31
(6). فتح الباری، ج 1، ص 366
آنها در مسجداند. «1» در گزارش همسویی آمده که 70 تن از انصاریان چنان قرآن آموخته بودند که به قاریان (القراء) شهرت یافتند. «2»
تأثیرپذیری معنوی اصحاب صفّه از پیامبر کمتر در گزارشهای تاریخی منعکس شده است. عبادت شبانه پیامبر در مسجد، بیتوجهی او به دنیا، نوع معیشت و تأکیدش بر تزکیه نفس و تقرب به خداوند، بر تنی چند از اصحاب تأثیر عمیقی نهاد و این امر باعث شد در دورههای بعد، صاحبان گرایشهای اخلاقی و عرفانی در جهان اسلام، عملکرد خود را به صفّه مسجد پیامبر نسبت دهند «3» و اهل آن را «اولیاءاللّه» بخوانند. «4» اگر بپذیریم که علاقهمندی و روحیات اصحاب بر حفظ سخنان پیامبر و روایت آن تأثیر داشته است، میتوان روایاتی با مضامین سلوکی عرفانی را از جانب برخی اصحاب صفّه، دلیلی بر گرایشات آنها دانست. در این روایات بر مجلس ذکر «5» ، سجود طولانی «6» ، خواندن نمازهای روزانه همچون نماز وداع «7» ، رقت قلب، تفکر «8» ، گریه «9» ، اهتمام به روز جمعه «10» ، بسنده کردن به پایینترین سطح زندگی «11» ، توجه به حقیقت ایمان و رضایت از خواست خدا «12» و … تأکید شده است.
جمعی از اصحاب پیامبر که عمده آنها از میان یاران صفّه بودند تحت تأثیر سخنان پیامبر درباره زهد و توجه به آخرت تصمیم گرفتند با نخوابیدن بر جای نرم، پوشیدن لباس خشن، نخوردن گوشت، سیر و سیاحت، ترک روابط جنسی، استفاده نکردن از بوی خوش همچون راهبان مسیحی از دنیا روی گردانند. آنان تصمیم داشتند روزها را (1). المغازی، ج 1، ص 347
(2). الطبقات، ج 3، ص 390
(3). حلیه الاولیا، ج 1، ص 337
(4). تاریخ دمشق، ج 56، ص 162
(5). تاریح دمشق، ج 13، ص 317، کنزالعمال، ج 15، ص 838؛ اسدالغابه، ج 5، ص 193
(6). سبل السلام، ج 2، ص 3؛ صحیح مسلم، ج 2، ص 52؛ الدعوات، ص 39
(7). مسند احمد، ج 6، ص 573؛ الامالی، طوسی، ص 508
(8). جامعالصغیر، ج 2، ص 298؛ تفسیر قرطبی، ج 12، ص 183
(9). جامعالصغیر، ج 2، ص 298؛ تفسیر قرطبی، ج 12، ص 183
(10). الخصال، ص 315؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 344
(11). سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1373- 1374؛ المصنف، ابنابیشیبه، ج 8، ص 126
(12). حلیة الاولیاء، ج 2، ص 8، 15، 18
روزه بدارند و شبها را به عبادت سپری کنند. چون پیامبر متوجه این امر شد، آنان را از این کار منصرف کرد و سیره عملی خودش را معیار و الگوی رفتاری آنها دانست. در همین راستا آیه 87 مائده/ 5 نازل شد «1» : «یایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تُحَرّموا طَیّبتِ ما احَلَّ اللَّهُ لَکُم ولا تَعتَدوا انَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین* و کُلوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَللًا طَیّبًا واتَّقوا اللَّهَ الَّذی انتُم بِه مُؤمِنون ای مؤمنان آنچه را خداوند برای شما حلال دانسته حرام نکنید و از حد مگذرید که خداوند از حد گذرندگان را دوست نمیدارد. از آنچه خداوند روزی شما کرده بخورید و از خداوندی که به او ایمان دارید پروا داشته باشید» .
بر اساس روایاتی استغفار* کنندگان سحرگاهان در آیه «لِلَّذینَ اتَّقَوا عِندَ رَبّهِم جَنتٌ تَجری … والمُستَغفِرینَ بِالاسحار» (آل عمران/ 3، 17) گروهی، از جمله شماری از اصحاب صفّهاند. «2» بنا به روایت دیگری صالحان در آیه 69 نساء/ 4: «ومَن یُطِعِ اللَّهَ والرَّسولَ فَاولکَ مَعَ الَّذینَ انعَمَ اللَّهُ عَلَیهِم مِنَ النَّبِیّینَ والصّدّیقِینَ والشُّهَداءِ والصلِحینَ وحَسُنَ اولکَ رَفیقا» بر جمعی از اصحاب صفّه، از جمله سلمان، ابوذر، صهیب، بلال، خباب و عمّار تطبیق شده است. «3»
درباره مقام و منزلت برخی از سالکان ساکن صفّه روایتهای گوناگونی نقل شده است.
پیامبر بهشت را مشتاق برخی از آنها دانست. «4» بنا بر روایتی دیگر خداوند از پیامبر خواسته بود به برخی از آنها عشق بورزد. «5» در گزارشی دیگر غضب برخی از آنان، با غضب الهی برابر دانسته شده که از بلندی مقام و مهار نفس اماره آنها خبر میدهد. «6» در جایی دیگر پیامبر برخی انصاریان صفّهای را برگزیده (خیار) نامید. «7»
رضایت برخی از یاران صفّه از وضع معیشتی خود که حاکی از عمق ایمان آنهاست به پیامبر این فرصت را میداد تا هرگاه امکانات محدودی به دستش میرسید، آن را در میان (1). جامعالبیان، مج 5، ج 7، ص 14- 17؛ اسبابالنزول، ص 169؛ مجمع البیان، ج 3، ص 364
(2). جامعالبیان، مج 3، ج 3، ص 283؛ تفسیر قرطبی، ج 4، ص 26؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 164
(3). شواهد التنزیل، ج 1، ص 197
(4). سنن الترمذی، ج 5، ص 332؛ مسند ابییعلی، ج 5، ص 166؛ الخصال، ص 303
(5). تاریخ دمشق، ج 60، ص 177؛ معجم الاوسط، ج 7، ص 305؛ کنزالعمال، ج 13، ص 256- 257
(6). صحیح مسلم، ج 7، ص 173؛ سنن النسائی، ج 5، ص 75؛ بحارالانوار، ج 22، ص 391
(7). محجم الزوائد، ج 6، ص 128؛ المعجمالکبیر، ج 20، ص 357
دیگرانی که از وضعیت خود در صفّه ناراضی بودند توزیع کند. پس از توزیع، پیامبر از این عده عذر میخواست «1» و در برابر رضایتشان، بدانها وعده میداد که در آخرت همنشین آنان خواهد شد. «2» با توجه به پیشگویی پیامبر صلی الله علیه و آله از رفاه اصحاب پس از او، و تصریح ایشان که امروزتان بهتر از فردایتان است «3» برمیآید که ایشان نگران تعلق اصحابش به دنیا بوده است، همانگونه که در گزارشی از ابوذر، پیامبر از وضع معنوی و بی توجهی آنان به دنیا اعلام رضایت کرد و تنها کسانی را در آخرت به خود نزدیک دانست که پس از او نیز این حالت را حفظ کنند. «4» ابوذر در دوره خلافت عثمان بااستناد به همین امر، به اعتراض علیه برخی از یاران با سابقه پیامبر پرداخت. «5» زمانی که یکی از اصحاب صفّه ابراز داشت بدانجا رسیدهام که طلا و سنگ برایم یکسان است پیامبر او را آزاد شده دانست. «6»
ابنابیالحدید صفّهایها را عابدانی دانسته که زهد و شجاعت، شاخصه اصلی آنها بود. «7» دل نبستن به دنیا در دوره پیامبر که هنوز عموم مسلمانان در فقر نسبی به سر میبردند، بیشتر در حضور فعال در جنگها، شجاعت و شهادتطلبی نمایان میشد، بهگونهای که برخی منابع در تعبیر از شجاعتشان بدانها شیر گفتهاند. «8»
درباره حضور اصحاب صفّه در نبرد با دشمنان، گزارشهای جامعی وجود ندارد و میبایست در مورد یکایک آنها بررسیهای جداگانهای صورت گیرد. مشهور است که در حادثه بئر* معونه در سال چهارم هجری، 70 تن به شهادت رسیدند که برخی از آنان از اصحاب صفّه بودند. «9» که به روایتی با شهادت این گروه آیه 169 آل عمران/ 3 نازل گردید:
«و لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ اموتًا بَل احیاءٌ عِندَ رَبّهِم یُرزَقون هرگز کسانی (1). الکافی، ج 3، ص 550؛ مسند ابیداود، ص 161؛ صحیح البخاری، ج 4، ص 70
(2). کنزالعمال، ج 6، ص 467؛ تاریخ بغداد، ج 13، ص 276
(3). السنن الکبری، ج 3، ص 472
(4). تاریخ بغداد، ج 13، ص 276
(5). سیراعلام النبلاء، ج 2، ص 74؛ الاصابه، ج 7، ص 108؛ مسنداحمد، ج 6، ص 212- 213
(6). شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 215
(7). همان، ص 296
(8). الکامل، ج 5، ص 80؛ اسباب النزول، ص 130
(9). مجمعالبیان، ج 2، ص 440؛ زادالمسیر، ج 2، ص 55
را که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپندار. آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند» . «1»
جمع زیادی از صفّهنشینان، خواهان حضور در سریّه ذاتالس* لاسل بودند که بنا به قرعه 80 نفرشان در این جنگ شرکت کردند. «2» در گزارشی از حضور آنها در غزوه ذات* الرقاع سخن به میان آمده که 6 تن از آنها که پایافزار نداشتند، پاهای برهنه خود را با پارچه بسته بودند. «3»
در غزوه تبوک* (سال نهم هجری) که پیامبر باکمک و انفاق مسلمانان توانست سپاه خود را مهیا کند بسیاری از اهل صفّه در برابر سهم غنایم خود، از دیگران توشه و تجهیزات گرفتند و با سپاه همراه شدند «4» ؛ اما برخی که بانی بر این امر نیافتند و فقر آنان مانع حضورشان در جهاد میشد، غمزده میگریستند. «5» آیات 91- 92 توبه/ 9 حکایت از همین امر دارد: «لَیسَ عَلَی الضُّعَفاءِ ولا عَلَی المَرضی ولا عَلَی الَّذینَ لا یَجِدونَ ما یُنفِقونَ حَرَجٌ اذا نَصَحوا لِلَّهِ ورَسولِهِ ما عَلَی المُحسِنینَ مِن سَبیلٍ واللَّهُ غَفورٌ رَحیم* ولا عَلَی الَّذینَ اذا ما اتَوکَ لِتَحمِلَهُم قُلتَ لا اجِدُ ما احمِلُکُم عَلَیهِ تَوَلَّوا واعیُنُهُم تَفیضُ مِنَ الدَّمعِ حَزَنًا الّا یَجِدوا ما یُنفِقون»
شواهدی از ادامه حیات صفّه تا اوایل سده دوم هجری وجود دارد. «6»
صفّه و تصوّف
در سدههای چهارم و پنجم هجری تصویر دیگری از صفّه از سوی مشایخ تصوف ارائه شده است. به عقیده مونتگمری وات این تصویر از اوایل سده سوم رواج یافته و در گزارشهای پیش از آن سابقه ندارد. «7» بر اساس چنین تصویری، اهل صفّه 400 تن بودند که (1). جامعالبیان، مج 3، ج 4، ص 231؛ مجمع البیان، ج 2، ص 441
(2). الارشاد، ج 1، ص 86- 87؛ تأویل الایات الظاهره، ص 811
(3). المناقب، ج 1، ص 249
(4). اسد الغابه، ج 5، ص 399
(5). السیره النبویه، ج 4، ص 518
(6). الاغانی، ج 19، ص 188
(7). 267 P، I، 2، malsIf oaideP olcycmE. 1
در صفّه مسجد پیامبر سکونت داشتند و برای عبادت، جهاد و آموزش فراغت یافته بودند.
آنان افرادی تهیدست و خوش قلب بودند که دست از دنیا شسته و از کسب و کار اعراض کرده بودند. «1» سهروردی تجمع 400 تن از یاران پیامبر را در مسجد به حضور صوفیه در خانقاهها برای ذکر و عبادت و تعلم تشبیه کرده است. «2» مؤلفان صوفی منش در تشابه اوصاف صوفیه و اصحاب صفّه فراوان سخن گفتهاند. میبدی ترس، علم، اخلاص و صداقت، شوریده حالی و باطنی آسوده و سازگاری با درویشی و تهیدستی را از عناصر مشترک این دو گروه برمیشمرد. «3» کلاباذی هم ترک وطن، ترک دنیا، سیاحت، اکتفا به حداقل خوراک و پوشاک و ترک مالکیت را به عنوان بارزترین وجوه مشابهت این دو گروه بیان کرده است «4» ، ازاینرو آنان اصحاب صفّه را از برخی دیگر یاران پیامبر بالاتر دانسته و موقعیت بهتری برایشان تصویر میکنند. آنان رفتار محبتآمیز پیامبر با اصحاب صفّه را نشانی بر اهمیت ایشان دانستهاند «5» و در تأیید این مدعا آیه «ولا تَطرُدِ الَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم» را عتابی میدانند که خداوند به خاطر آنان بر پیامبر روا داشت. «6» این امر اعتراض ابنتیمیه را که به برتری عَشَره مبشّره معتقد است برانگیخته و چنین باوری را ضلالت و گمراهی دانسته است. «7»
درباره وجه تسمیه «صوفیه» و «تصوف» برخی این واژه را برگرفته از صفّه مسجد (1). کشف المحجوب، ص 22
(2). عوارف المعارف، ص 84
(3). کشف الاسرار، ج 3، ص 369
(4). الشرح التعرف، ج 3، ص 1103- 1105
(5). اللمع، ص 183
(6). کشف المحجوب، ص 97
(7). مجموع الفتاوی، ج 11، ص 56- 57
پیامبر گرفتهاند که از نظر ادبی با اشکالاتی مواجه است و خود صوفیه نیز بدان اشاره کردهاند. «1»
بر اثر توجه فرقههای صوفی به اهل صفّه، آیاتی را که در شأن آنان نازل شده نیز مورد تحلیل خود قرار دادهاند؛ از جمله در تفسیر آیه 273 بقره/ 2: «لِلفُقَراءِ الَّذینَ احصِروا فی سَبیلِ اللَّهِ لایَستَطیعونَ ضَربًا فِی الارضِ یَحسَبُهُمُ الجاهِلُ اغنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعرِفُهُم بِسِیمهُم لایَسَلونَ النّاسَ الحافًا وما تُنفِقوا مِن خَیرٍ فَانَّ اللَّهَ بِهِ عَلیم» دیدگاههای متعددی ارائه کردهاند. برخی این 400 نفر را کسانی دانستهاند که بر اثر اشتغال به جهاد نمیتوانستند به فعالیت اقتصادی بپردازند. دیگران سبب این امر را اشتغال به عبادت خدا دانستهاند. «2» برخی صوفیه که خود باوری به کسب و کار ندارند «3» نیز اشتغال اهل صفّه به کسب و کار را مخل به توکل آنان دانستهاند.
واضح است که صوفیه از عملکرد اصحاب صفّه به عنوان محملی برای هنجارهای خود استفاده کردهاند، از اینرو دستهای از گزارشها چون اعتراض اصحاب صفّه به وضعیت معیشتی خود، کارکردهای متعدد صفّه، نوسان آمار صفّه، آرزوی معیشتی بهتر، حضور آنها در جنگ به عنوان فعالیت سیاسی نظامی و … و گرایشات دنیاطلبانه برخی از آنها به ویژه پس از رحلت پیامبر و … را نادیده گرفتهاند و بهصورت نمادین به همه اهل صفّه به عنوان انسانهایی برگزیده توجه کردهاند، درحالیکه صفّه بستری برای ظهور افرادی برجسته، عالم و جهادگر بوده و نمیتوان تزکیه و ایمانی عمیق را در میان همه آنان جست، زیرا نقلها حاکی از آن است که برخی از اهل صفّه زندگی زاهدانه خود را قدر نمیدانستند. ابنعربی نیز در توجه به یاران صفّه بیشتر بر سلمان فارسی تأکید کرده و ارتقای او را به مقام اهلبیت علیهم السلام در همین راستا تحلیل کرده است. «4» بشارت به بهشت هم تنها به چند تن از اهل صفّه داده شده است. وجود گرایشهای عرفانی صوفیه به دیگر اصحاب چون اویس قرنی هم نشان از آن دارد که ملازمتی میان صفّه و تصوّف وجود ندارد.
منابع
اتحاف السلاة المتقین؛ الاحادیث الطوال؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ اسباب (1). عوارف المعارف، ص 84
(2). اتحاف السلاة المتقین، ج 9، ص 272
(3). کشف المحجوب، ص 22، 97؛ الشرح التعرف، ج 3، ص 1103- 1105
(4). الفتوحات المکیه، ج 3، ص 361
االنزول، واحدی؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ الاعلام؛ الاغانی؛ الام؛ الامالی، صدوق؛ الامالی، طوسی؛ بحارالانوار؛ البحر الرائق شرح کنز الدقائق؛ البدایة و النهایه؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ بغداد؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ ترتیب کتاب العین؛ ترکة النبی صلی الله علیه و آله و السبل التی وجهها فیها؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ جامع الصغیر؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الحد الفاصل بین الراوی و الداعی؛ حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ الدعوات؛ روضة الطالبین؛ زاد المسیر فی علم التفسیر؛ سبل السلام؛ سنن ابن ماجه؛ سنن الترمذی؛ السنن الکبری؛ سنن النسائی؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ الشرح التعرف لمذهب اهل التصوف؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید؛ شواهد التنزیل؛ شیخ المضیرة ابوهریره؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ صحیح ابن خزیمه؛ صحیح البخاری؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ صفة الصفوه؛ الطبقات الکبری؛ الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف؛ عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار؛ عوارف العارف؛ عون المعبود شرح سنن ابیداود؛ عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل و السیر؛ الغارات؛ غرر التبیان فی من لم یسم فی القرآن؛ غریب الحدیث؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ الفتوحات المکیه؛ فتوح البلدان؛ قرب الاسناد؛ الکافی؛ الکامل فی ضعفاء الرجال؛ کتاب الخصال؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ کشف المحجوب؛ کنزالعمال فی سنن الاقول و الافعال؛ لسان العرب؛ مجمعالبحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد؛ مجموع الفتاوی؛ المجموع فی شرح المهذب؛ المختصر فی اخبار البشر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مستدرک الوسائل؛ مسند ابیداود الطیالسی؛ مسند ابییعلی الموصلی؛ مسند احمد بن حنبل؛ مسند اسحاق بن راهویه؛ المصنف، صنعانی؛ المصنف فی الاحادیث و الآثار، ابن ابی شیبه؛ المعجم الاوسط؛ المعجم الصغیر؛ المعجم الکبیر؛ معجم مقاییس اللغه؛ المغازی؛ مکارم الاخلاق؛ المناقب؛ مناقب الامام امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه السلام؛ موارد الظمآن إلی زوائد ابیحبان؛ الموطأ؛ نیل الاوطار من احادیث سید الاخیار؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی صلی الله علیه و آله..
.. malsI fo aidepolcycmE