گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
اصحاب مَدیَن‌


اشاره

اصحاب مَدیَن: کافران قوم شعیب علیه السلام که در پی تکذیب وی با عذاب فراگیر نابود شدند
مشهور فرهنگ نویسان «1» ، جغرافیدانان «2» و مفسّران «3» ، مَدْین را نام شهری می‌دانند که حضرت شعی* ب علیه السلام به سوی مردم آن برانگیخته شد. ظاهر کاربرد قرآنی آن، به ویژه ترکیب «اصحاب مدین» (توبه/ 9، 70؛ حجّ/ 22، 44) و «اهل مدین» (طه/ 20، 40؛ قصص/ 28، 45) نیز این دیدگاه را تأیید می‌کند. در مقابل، برخی آن را افزون بر شهر، نام قبیله وی نیز دانسته‌اند. «4» عربی یا دخیل بودن واژه مدین مورد اختلاف است؛ در کنار انگاره‌ای که با زاید خواندن «یاء» آن را واژه‌ای عربی و برگرفته از «مَدَنَ بالمکان» (در جای معینی ساکن شد) می‌داند «5» ، اغلب پژوهشگران آن را از واژگان دخیل در قرآن «6» ، برگرفته از زبان سریانی و منابع مسیحی و گاه همان «مِدْیان» یاد شده در عهد عتیق دانسته‌اند. «7» گروهی از مورخان «8» و مفسران «9» مسلمان به پیروی از ابن‌اسحاق آن را منسوب به مَدْین فرزند ابراهیم خلیل و ساکنان آن را از نوادگان و نسل وی، و گروهی نیز آنان را از نسل اسماعیل علیه السلام می‌دانند. «10» تأثیرپذیری مورخان مسلمان به ویژه ابن اسحاق از منابع سریانی و یونانی در گزارشهای مربوط به پیش از اسلام از یک سو «11» و گزارشهای عهد عتیق درباره مِدْیان و (1). الصحاح، ج 6، ص 2201؛ لسان العرب، ج 13، ص 56، «مدین»
(2). معجم البلدان، ج 5، ص 77
(3). التفسیر الکبیر، ج 18، ص 40؛ المیزان، ج 10، ص 361
(4). مجمع‌البیان، ج 5، ص 285؛ فرهنگ لغات قرآن، ص 397؛ اعلام قرآن، ص 573
(5). معجم‌البلدان، ج 5، ص 77؛ لسان العرب، ج 13، ص 402
(6). المعرب، ص 154؛ لسان العرب، ج 13، ص 56؛ اعلام قرآن، ص 573
(7). واژه‌های دخیل، ص 375
(8). تاریخ طبری، ج 1، ص 217، 219؛ البدایة و النهایه، ج 1، ص 213؛ تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 37
(9). جامع‌البیان، مج 5، ج 8، ص 307؛ غریب القرآن، ص 556؛ زادالمسیر، ج 3، ص 155
(10). اعلام قرآن، ص 573؛ قاموس کتاب مقدس، ص 788
(11). بین الحبشة و العرب، ص 50

اشتراک آن با مواردی از روایتهای قرآن در ارتباط با مَدْین از سوی دیگر «1» ، می‌تواند مؤیّد دخیل بودن واژه یاد شده و انتساب احتمالی آن به مدین بن ابراهیم علیه السلام باشد.
در عهد عتیق، مِدْیان، نام یکی از فرزندان ابراهیم خلیل علیه السلام از همسری به نام قِطُوْراه «2» و نیز اسم سرزمینی که نوادگان و نسل وی (مِدْیانیان) در آن ساکن شدند آمده است، چنان که در دوره‌های گوناگون تاریخی، از سکونت نوادگان اسماعیل علیه السلام (اسماعیلیان) و حضرت موسی علیه السلام در آنجا و ازدواج وی با دختر کاهن مِدْیان به نام رِعُوْئیل و از نسل ابراهیم و قِطُوْراه، درگیریهای مدیانیان با بنی‌اسرائیل و غلبه یوشع بر آنان، سخن گفته شده است. «3»
نام کنونی مدین را معان و موقعیت جغرافیایی آن را میان مدینه و شام، مقابل سرزمین تبوک در ساحل دریای سرخ (قُلْزُم) گفته‌اند. برخی امتداد آن را از شرق خلیج عقبه تا جنوب شرقی سینا دانسته‌اند. «4» بر اساس گفته طبری، مدین در جنوب سوریه قرار دارد. «5»
واژه مَدْین 10 بار در قرآن آمده است؛ امّا هیچ‌یک از آیات به اموری چون چگونگی پیدایش، موقعیت تاریخی و جغرافیایی و نیز تاریخ و هویّت قومی و نژادی ساکنان آن در دوره‌های مختلف تاریخی نپرداخته است. گزارش قرآن درباره شهر یاد شده و مردم آن، که گاه در نگاهی سطحی تکرار به نظر می‌رسد، کاملًا گزینشی، فراقومی، غیر تاریخی و براساس سبک خاصِ خود قرآن، در امتداد اهداف توحیدی است؛ در سه مورد به عنوان شهری که شعیب* علیه السلام به سوی مردم آن مبعوث گردید یاد شده است: «والی مَدیَنَ اخاهُم شُعَیبًا» در این سه مورد و آیات پس از آن (اعراف/ 7، 85- 93؛ هود/ 11، 84- 95؛ عنکبوت/ 29، 36- 37) اصل داستان اصحاب مدین و شعیب به‌طور مبسوط، روایت و (1). کتاب مقدس، خروج 2: 15- 21
(2). همان، تکوین 25: 1- 2
(3). قاموس کتاب مقدس، ص 788، 944؛ تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 34؛ تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 86
(4). قاموس کتاب مقدس، ص 788؛ معجم‌البلدان، ج 5، ص 77؛ البدایة والنهایه، ج 1، ص 213؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج 2، ص 43
(5). باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص 177

باورها و ارزشهای انحرافی آنان، محورها و شیوه‌های تبلیغی شعیب علیه السلام، چگونگی برخورد مردم با وی و فرجام هر یک از دو گروه مؤمن و کافر گزارش شده و هدف عمده در این موارد، انذار کافران، تبشیر، تذکار و تعلیم مؤمنان است. «1»
در سوره توبه و حجّ نیز با ترکیب «اصحاب مدین» از کافران آن شهر و نابودی آنان با عذاب الهی در پی تکذیب شعیب علیه السلام یاد شده است. البته هدف از یاد کردن آنان در هریک از دو آیه، متفاوت از دیگری است؛ در سوره توبه، با هدف انذار و بازدارندگی منافقان از مخالفت و آزار و اذیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، یاد شده‌اند؛ قومی که به رغم برتری آنها نسبت به منافقان در ثروت* و قدرت، به سبب تکذیب پیامبر خویش، نابود شدند (نک: توبه/ 9، 42- 70)؛ اما در سوره حجّ، هدف، دلداری دادن به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است و اینکه نه تنها مشرکان قریش، بلکه بسیاری از اقوام پیشین از جمله اصحاب مدین نیز به تکذیب پیامبر خویش پرداختند: «و ان یُکَذّبوکَ فَقَد کَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوحٍ وعادٌ وثَمود* وقَومُ ابرهیمَ وقَومُ لوط* واصحبُ مَدیَنَ وکُذّبَ موسی … » . (حجّ/ 22، 42- 44) در آیه 95 هود/ 11 و در پی گزارش از تکذیب شعیب علیه السلام و عذاب کافران، مدین و کافران آن مورد نفرین قرار گرفته‌اند: «ألا بُعداً لمدین کما بَعِدَتْ ثَمود» . در این آیه که پس از گزارش انحرافات مردم مدین، دعوت شعیب علیه السلام و بدفرجامی آنان در پی‌تکذیب آن حضرت آمده است (هود/ 11، 87- 94) خداوند نه در مقام گزارش بلکه بر آن است که نگاه خود را درباره اصحاب مدین ابراز کند، زیرا لعن و نفرین بر آنان، نشان منفور و مبغوض بودنشان نزد خداوند است.
حرکت موسی علیه السلام به سوی مدین هنگام فرار از مصر، رسیدن وی بر سر چاه آن و دیدن چوپانها و دختران شعیب علیه السلام در سوره قصص/ 28، 22- 23 بازگو شده است. در این آیات نگاه مستقلی به مدین نشده، بلکه در گزارش بخشی از حوادث زندگی موسی علیه السلام پیش از بعثت، یادی از آن به میان آمده است؛ شهری که دست تقدیر الهی موسی علیه السلام را به سوی آن رهنمون شد، تا به سبب شرایط متفاوت آن با مصر، در آنجا مأوا گزیند و برای رسالتی که در پیش رو داشت آماده گردد: «فَخَرَجَ مِنها خافًا یَتَرَقَّبُ قالَ رَبّ نَجّنی مِنَ القَومِ الظلِمین* ولَمّا تَوَجَّهَ تِلقاءَ مَدیَنَ قالَ عَسی رَبّی ان یَهدِیَنی سَواءَ السَّبیل* ولَمّا ورَدَ ماءَ مَدیَنَ وَجَدَ عَلَیهِ امَّةً مِنَ النّاسِ یَسقونَ … » (قصص/ 28، 21- 23)، افزون بر این، در (1). المیزان، ج 8، ص 6؛ ج 10، ص 135

دو مورد دیگر عنوان اهل مدین آمده است. (طه/ 20، 40؛ قصص/ 28، 45)
در آیه نخست سکونت چندین ساله موسی علیه السلام در میان مردم مدین، از نعمتها و امدادهای الهی شمرده شده که پیش از بعثت و برای نجات وی از اندوه و خطر کشته شدن، شامل حال وی گردید: «وقَتَلتَ نَفسًا فَنَجَّینکَ مِنَ الغَمّ وفَتَنکَ فُتونًا فَلَبِثتَ سِنینَ فی اهلِ مَدیَنَ ثُمَّ جِئتَ عَلی قَدَرٍ یموسی . (طه/ 20، 40) در این آیه، هدف یادآوری امدادهای گذشته الهی است، تا به موسی، که پس از بعثت و مأموریت برای فراخوان فرعون به توحید، دچار هراس و دل نگرانی شده بود، (نک: طه/ 20، 24- 40، 43- 46) قوت قلب و آرامش بخشد.
در آیه دوم آگاهی پیامبر از اخبار اقوام و انبیای پیشین، رحمت خدا خوانده شده که برای انذار قوم در اختیار وی قرار داده شده است و گرنه پیامبر صلی الله علیه و آله در میان آنان، از جمله اهل مدین نبود، تا از وضع آنها آگاه گردد: «و ما کُنتَ ثاویًا فی اهلِ مَدیَنَ تَتلوا عَلَیهِم ءایتِنا ولکِنّا کُنّا مُرسِلین* وما کُنتَ بِجانِبِ الطّورِ … ولکِن رَحمَةً مِن رَبّکَ لِتُنذِرَ قَومًا … » . (قصص/ 28، 45- 46)

پیشینه تاریخی مدین‌

ظاهراً قرآن درباره مدین و ساکنان آن در دوره‌های تاریخی دیگر، گزارشی نداده است. افزون بر پاره‌ای گزارشهای تاریخی «1» ، تفسیری «2» و نیز برخی احادیث اسلامی «3» ، بعضی آیات نشان می‌دهد که قوم شعیب علیه السلام در دوره تاریخی پس از قوم لوط علیه السلام (هود/ 11، 89) و معاصر موسی علیه السلام و بنی‌اسرائیل، پیش از ترک مصر می‌زیسته‌اند.
(نک: قصص/ 28، 21- 23)
از گزارشهای مربوط به کم* فروشی و به کارگیری پیمانه و ترازو (اعراف/ 7، 85؛ هود/ 11، 85)، سیراب کردن گوسفندان (قصص/ 28، 23- 24) و قرارداد کاری موسی و شعیب علیهما السلام (قصص/ 28، 27- 28) که بنابر ظاهر برخی آیات (طه/ 20، 18) و نیز گزارش (1). البدایة و النهایه، ج 1، ص 213
(2). المیزان، ج 10، ص 373
(3). تفسیر عیاشی، ج 2، ص 34

عهد عتیق «1» برای چوپانی گوسفندان شعیب علیه السلام بوده است برمی‌آید که قوم شعیب علیه السلام، مردمی تجارت پیشه، کشاورز و دامدار بوده‌اند؛ همچنین می‌توان نتیجه گرفت که آنان دارای منطقه‌ای حاصلخیز، سرسبز و پرآب و علف و برخوردار از فرآورده‌های فراوان کشاورزی و نیز تجارت پررونقی بوده‌اند، چنان که برخی آیات از قدرت، ثروت و جمعیت فراوان آنان حکایت می‌کند. (توبه/ 9، 69؛ قس: توبه/ 9، 70؛ هود/ 11، 84) از ظاهر این آیات و مجموع گزارشهای عهد عتیق و «2» برخی منابع تاریخی «3» برمی‌آید که قوم مدین یکی از قبایل بزرگ عرب در شام با پیشینه دیرین تاریخی بوده است. «4»
زیستن این قوم در دوره تاریخی پس از حضرت ابراهیم علیه السلام و پیش از بعثت موسی علیه السلام نشان می‌دهد که مردمان مدین در آغاز بر آیین ابراهیم علیه السلام بوده و در گذر ایّام به کفر و شرک گراییده‌اند. آیه «ولا تُفسِدوا فِی‌الارضِ بَعدَ اصلحِها» (اعراف/ 7، 85)، می‌تواند مؤیدی بر این ادعا باشد، بنابراین، می‌توان گفت شعیب علیه السلام که شریعت مستقلی نداشته، قوم خود را به آیین ابراهیم علیه السلام می‌خوانده است.
تاریخ مدین و ساکنان آن را در دوران حیات شعیب علیه السلام می‌توان به دو دوره تقسیم کرد:
1. دوره پیش از عذاب که مردم پس از دعوت شعیب علیه السلام به دو گروه اقلیّت مؤمنان و اکثریت کافران تقسیم شدند. (اعراف/ 7، 87- 88؛ هود/ 11، 91) از اینکه قرآن در این دوره از مخالفان شعیب علیه السلام با عنوان ملأ مستکبر (اعراف/ 7، 88) یاد کرده است، می‌توان به وجود طبقه اشراف و ثروتمند و در نتیجه وجود فاصله طبقاتی در مدینِ آن زمان پی برد. از کافرانی که دراین دوره زمانی با عذاب‌الهی نابود شدند، با «اصحاب مدین» یاد می‌شود. (توبه/ 9، 70؛ حجّ/ 22، 44)
2. دوره پس از عذاب و نابودی کافران که همراه با شرایط اجتماعی- سیاسی و دینی مساعدی بوده است. از ساکنان مدین در این برهه با عنوان «اهل مدین» یاد شده و ظاهر آیات نشان می‌دهد که پناه بردن موسی علیه السلام به مدین و سکونت چندین‌ساله وی در آنجا (1). کتاب مقدس، خروج 2: 16- 20
(2). همان، پیدایش 37: 28؛ اعداد 25: 16- 18
(3). تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 43، 82
(4). البدایة و النهایه، ج 1، ص 213

به هنگام پیری و از کارافتادگی شعیب علیه السلام در همین دوره بوده است. (طه/ 20، 40؛ قصص/ 28، 27- 27) برخلاف دوره نخست که شعیب علیه السلام و پیروانش با انواع فشارهای اجتماعی رو به رو بوده (اعراف/ 7، 86) و به اخراج از خانه و کاشانه خویش تهدید می‌شده‌اند (اعراف/ 7، 88)، در این دوره، آن حضرت با برخورداری از جایگاه اجتماعی مطلوب، ضمن پناه دادن به موسی علیه السلام وی را اجیر می‌کند. شاید بتوان از مفاد قرار داد کاری شعیب علیه السلام با موسی علیه السلام به دست آورد که در آن زمان، مردان جوان، متناسب با شرایط اجتماعی روز، برای مدت معینی، شبیه آنچه امروزه به نام شیربها مرسوم است، برای پدر همسر خویش کار می‌کرده‌اند. (قصص/ 28، 25- 28)
برخی مفسران با استناد به آیه 27 قصص/ 28 بر این باورند که فریضه حجّ نیز در میان آنان رایج و به نوعی سالشمار آنها هم بوده است. «1» در اینکه «اصحاب ایکه» و «اهل مدین» در قرآن دو نام برای یک قوم است یا آنکه دو قوم بودند که شعیب علیه السلام پیامبر هر دو بوده، میان مفسران اختلاف است. (ظ اصحاب ایکه)

انحرافات اهل مدین‌

مردم مدین هم در حوزه باورها و عقاید و هم در ارتباط با ارزشهای عبادی و اجتماعی دچار انحراف بوده‌اند. فراخوان آنان ازسوی شعیب علیه السلام به پرستش اللّه و نفی خدایان دیگر حکایت از شرک* و بت‌پرستی آنان دارد: «اعبُدُوا اللَّهَ ما لَکُم مِن الهٍ غَیرُهُ» .
(اعراف/ 7، 85؛ هود/ 11، 84، 92؛ عنکبوت/ 29، 36) ظاهر برخی آیات نشان می‌دهد که شرک و بت پرستی، پیشینه نسبتاً دیرینه‌ای در میان آنان داشته و به یکی از مؤلفه‌های اصلی فرهنگ آنها تبدیل شده بوده است: «قالوا یشُعَیبُ اصَلوتُکَ تَأمُرُکَ ان نَترُکَ ما یَعبُدُ ءاباؤُنا» . (هود/ 11، 87) براساس پاره‌ای گزارشها، آنان درختی را پرستش می‌کرده‌اند «2» ؛ همچنین از ظاهر آیات برمی‌آید که آنان اعتقاد به معاد* نیز نداشته‌اند «3» : «فَقالَ یقَومِ … (1). المیزان، ج 3، ص 351
(2). البدایة والنهایه، ج 1، ص 172
(3). المیزان، ج 16، ص 127

وارجُوا الیَومَ الأخِرَ» . (عنکبوت/ 29، 36) قرآن از ناهنجاریهای اجتماعی، به ویژه در حوزه روابط اقتصادی، کم فروشی و فسادانگیزی آنان گزارش کرده است. «فَاوفُوا الکَیلَ والمیزانَ ولا تَبخَسُوا النّاسَ اشیاءَهُم ولا تُفسِدوا فِی الارضِ بَعدَ اصلحِها ذلِکُم خَیرٌ لَکُم ان کُنتُم مُؤمِنین» . (اعراف/ 7، 85 و نیز هود/ 11، 84- 85) گزارش از کم‌فروشی و فسادانگیزی قوم شعیب به صورتی برجسته، نشان از شیوع گسترده آن در میان آنان دارد. «1» مفسران در بیان ارتباط یا تفاوت دو جمله «فَأوفوا الکَیلَ … » و «وَ لا تَبخَسوا الناسَ … » با یکدیگر، جمله دومی را تأکید یا تفسیر جمله نخست دانسته‌اند؛ همچنین گفته‌اند: جمله دوم از آن حکایت دارد که قوم شعیب علیه السلام افزون بر اجناس مکیل و موزون که اغلب، فرآورده‌های کشاورزی است، در داد و ستد سایر کالاها و به‌گونه‌های دیگر نیز کم‌فروشی می‌کرده‌اند. «2»
اینکه تعبیر افساد در زمین، کدام یک از ناهنجاریهای اجتماعی شایع در میان مردم مدین را گزارش می‌کند نیز مورد اختلاف است؛ گروهی- هرچند با اختلاف بر سر مصادیق- معنای آن را مطلق و شامل همه گناهان، اعم از آنچه مربوط به حوزه ارتباط با خدا و جامعه است و در نتیجه مراد از آن را مواردی چون کفر، شرک، کم فروشی «3» ، ستمگری، تعدی و حرام کردن حلال الهی دانسته‌اند. «4»
دیدگاه دوم با استناد به ذکر افساد در زمین در مقابل آیاتی که قبل و بعد از آن آمده است (اعراف/ 7، 85- 86) معنای آن را اخص و مراد از آن را مفاسد و ناهنجاریهایی چون راهزنی، غارت اموال، هتک حرمت زنان و کشتن انسانها می‌داند که امنیت اجتماعی را در حوزه‌های گوناگون مالی، جانی و حیثیّتی به خطر می‌اندازد. «5» البته صاحب این دیدگاه در تفسیر آیات مشابه احتمال می‌دهد که «ولا تَعثَوا فِی الارضِ مُفسِدین» (هود/ 11، 85) عطف تفسیری و نهی تأکیدی برای دو جمله پیش از خود باشد. وی در توضیح اینکه (1). التفسیر الکبیر، ج 14، ص 173؛ المیزان، ج 10، ص 361- 362
(2). الکشاف، ج 2، ص 127، 417- 418؛ التفسیر الکبیر، ج 14، ص 174؛ ج 18، ص 41؛ المیزان، ج 10، ص 363
(3). جامع البیان، مج 5، ج 8، ص 308؛ مج 7، ج 12، ص 131
(4). کشف الاسرار، ج 3، ص 675؛ مجمع البیان، ج 4، ص 688
(5). المیزان، ج 8، ص 187؛ ج 10، ص 363

چگونه کم‌فروشی می‌تواند فسادانگیز باشد، به نقش محوری تعامل اجتماعی، به ویژه در حوزه روابط اقتصادی* و داد و ستد کالاهای مورد نیاز جامعه به عنوان یکی از ارکان حیات اجتماعی تأکید کرده و گسترش کم فروشی، فریبکاری و خیانت در معامله را سبب سلب اعتماد عمومی و پیدایش اختلال و تباهی در روند زندگی سالم جامعه می‌داند. «1»
بر اساس روایتی منسوب به امام سجاد علیه السلام شعیب علیه السلام نخستین کسی است که پیمانه و ترازو* را اختراع کرد و مردم مدین، ابتدا در سنجش اجناس با آن دو، اندازه را رعایت می‌کردند؛ اما پس از مدتی و به تدریج به کم کردن پیمانه و وزن پرداختند. «2»
ازاین‌روایت می‌توان برداشت کرد که فساد* انگیزی مردم مدین پس از اصلاح زمین، به احتمال، همان کم‌فروشی بوده است.

برخورد شعیب علیه السلام با اصحاب مدین‌

حضرت شعیب را، بر اساس روایتی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خطیب انبیا خوانده‌اند. شاید بتوان گزارش تعابیر و بیانهای گوناگون، با معانی یکسان یا نزدیک به هم از زبان او را (قس: اعراف/ 7، 85- 86؛ هود/ 11، 84- 85) مؤیدی بر آن دانست. بررسی آیات نشان می‌دهد که وی همانند دیگر انبیای الهی با رعایت ادب و سخنان نیکو آنان را به باورها و ارزشهای توحیدی فرا می‌خوانده است. «3» در مجموع می‌توان تبلیغ و دعوت وی را بر اساس راهبرد فرهنگی و تبلیغی امر به معروف و نهی از منکر (دعوت به باورها و ارزشهای توحیدی و نهی از باورها و ارزشهای کفرآلود و شرک‌آمیز) مبتنی دانست.
(اعراف/ 8، 85- 86؛ هود/ 11، 84- 85) حضرت شعیب علیه السلام برای عملیاتی کردن راهبرد یاد شده از راهکارهای گوناگونی استفاده می‌کرد. از این قبیل است:
1. نشان دادن معجزه: قرآن همانند بسیاری دیگر از انبیا نامی از معجزه شعیب نبرده است؛ اما چنان که مفسران نیز گفته‌اند، «بیّنه» در آیه «قَد جاءَتکُم بَیّنَةٌ مِن رَبّکُم» (اعراف/ 7، 85؛ هود/ 11، 88) اشاره به معجزه آن حضرت دارد که وی به عنوان گواه (1). المیزان، ج 10، ص 363- 364
(2). قصص الانبیاء، ص 145
(3). المیزان، ج 6، ص 297
اعلام قرآن، ج‌2، ص: 301
صدق رسالت خویش و در همان آغاز دعوت بر آن تأکید می‌ورزید. «1» در برخی منابع از مواردی چند به عنوان معجزه شعیب علیه السلام یاد شده است. «2»
2. روشنگری: حضرت شعیب علیه السلام، پس از امر به معروف و نهی از منکر، رعایت آن را از سوی مردم به خیر و صلاح خود آنان می‌دانست، از جمله به دنبال فراخوان قوم خویش به پرستش اللّه، رعایت اندازه در پیمانه و ترازو، پرهیز از هرگونه کم فروشی و فسادانگیزی را خیر و صلاح آنان می‌خواند: «ذلِکُم خَیرٌ لَکُم ان کُنتُم مُؤمِنین» (اعراف/ 7، 85)، زیرا هنگامی که کم فروشی، فریبکاری و غشّ در معامله گسترش یافته و امنیت عمومی جامعه در حوزه‌های مختلف از بین برود، زیان آن متوجه همه افراد حتی خودِ کم‌فروشان، فریبکاران و مختل‌کنندگان امنیت اجتماعی نیز می‌شود «3» ؛ همچنین در جای دیگر پس از امر به رعایت اندازه در سنجش با پیمانه و ترازو و نهی از کم کردن اموال مردم، سود عادلانه و مشروع را بهتر و نیکوتر از ثروت حاصل از کم فروشی می‌خواند «4» :
«یقَومِ اوفُوا المِکیالَ والمیزانَ بِالقِسطِ ولا تَبخَسوا النّاسَ اشیاءَهُم … * بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیرٌ لَکُم ان کُنتُم مُؤمِنین» . (هود/ 11، 85- 86)
3. تذکّر: نیکی کردن و نعمت دادن با تأثیر عاطفی که در پی دارد، دل انسان را به فرد نیکوکار و منعم نرم و مهربان کرده و حس سپاسگزاری در برابر او را که ریشه در سرشت آدمیان دارد، برمی‌انگیزد، ازاین‌رو شعیب علیه السلام در دعوت قوم خود به سوی توحید، نعمتهای الهی ارزانی شده بر آنان را یادآوری می‌کرد: «واذکُروا اذ کُنتُم قَلیلًا فَکَثَّرَکُم» .
(اعراف/ 7، 86) بیشتر چنان که از ظاهر آیه نیز برمی‌آید، آن را به افزایش جمعیت پس از کم‌شمار بودن، تفسیر کرده‌اند. «5» برخی نیز گفته‌اند: این آیه به ازدواج مدین بن ابراهیم علیه السلام با دختر حضرت لوط و برکتی که خداوند به نسل آنان داد اشاره دارد. «6» به ثروت پس از فقر و (1). جامع البیان، مج 5، ج 8، ص 308؛ کشف الاسرار، ج 3، ص 675؛ مجمع البیان، ج 4، ص 688
(2). الکشاف، ج 2، ص 127؛ التفسیر الکبیر، ج 14، ص 173؛ تفسیر بیضاوی، ج 2، ص 94- 95
(3). المیزان، ج 8، ص 187
(4). جامع البیان، مج 7، ج 12، ص 132- 133؛ مجمع‌البیان، ج 5، ص 286؛ تفسیر بیضاوی، ج 2، ص 278
(5). جامع‌البیان، مج 5، ج 8، ص 311؛ مجمع‌البیان، ج 4، ص 689؛ الکشاف، ج 2، ص 128
(6). مجمع البیان، ج 4، ص 689

قدرت پس از ضعف نیز تفسیر شده است. «1»
همچنین در سوره هود/ 11، 84 و در پی نهی از کم‌فروشی، به نعمتهایی چون حاصلخیزی سرزمین، ارزانی، ثروت و روزی فراوان اشاره می‌کند و یادآور می‌شود که با وجود چنین شرایط مساعدی، دیگر نیازی به کم فروشی و انباشت ثروت از راه نامشروع نیست «2» : «ولا تَنقُصُوا المِکیالَ والمیزانَ انّی ارکُم بِخَیر» . تفسیر خیر به ارزانی و حاصلخیزی در برخی احادیث نیز آمده است. «3»
4. انذار: بیم و امید از ویژگیهای روانی انسان است که همواره زمینه و بستر لازم برای تهدید و تطمیع افراد را فراهم می‌سازد. به کارگیری دو راهکار اساسی و دیرین انذار و تبشیر از سوی همه انبیا در دعوت به توحید، برهمین اساس قابل تحلیل است که در شیوه‌های تبلیغی شعیب علیه السلام نیز به چشم می‌خورد؛ وی گاهی قوم خود را از عذاب فراگیر روز قیامت به عنوان پیامد بت‌پرستی و کم‌فروشی آنان در آخرت می‌ترساند: «و انّی اخافُ عَلَیکُم عَذابَ یَومٍ مُحیط» (هود/ 11، 84) و گاه فرجام شوم فاسدان در اقوام پیشین را به آنان گوشزد می‌کرد: «وانظُروا کَیفَ کانَ عقِبَةُ المُفسِدین» (اعراف/ 7، 86 و نیز هود/ 11، 89) و سرانجام هنگامی که با اصرار کافران بر بت‌پرستی، کم‌فروشی و تکذیب خود رو به رو شد و از ایمان آوردن آنان ناامید گردید آنها را به عذاب الهی تهدید کرد:
«ویقَومِ اعمَلوا عَلی مَکانَتِکُم انّی عمِلٌ سَوفَ تَعلَمونَ مَن یَأتیهِ عَذابٌ یُخزیهِ ومَن هُوَ کذِبٌ وارتَقِبوا انّی مَعَکُم رَقیب» . (هود/ 11، 93؛ اعراف/ 7، 87)
5. تبشیر: شعیب علیه السلام در ترغیب قوم به پرهیز از بت‌پرستی، کم‌فروشی و فسادانگیزی، از پیامدهای نیک آن به شرط مؤمن بودن آنان خبر می‌داد: «یقَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَکُم مِن الهٍ غَیرُهُ … ذلِکُم خَیرٌ لَکُم ان کُنتُم مُؤمِنین» . (اعراف/ 7، 85) از اینکه خیر بودن امور یاد شده در گرو ایمان آنها خوانده شده و همچنین از تعبیر «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیرٌ لَکُم ان کُنتُم مُؤمِنین» (هود/ 11، 86) می‌توان به دست آورد که بیش از هرچیز مراد، پاداش (1). الکشاف، ج 2، ص 128؛ مجمع‌البیان، ج 4، ص 689
(2). جامع‌البیان، مج 7، ج 12، ص 130؛ مجمع‌البیان، ج 5، ص 285؛ المیزان، ج 10، ص 161
(3). تفسیر عیاشی، ج 2، ص 159

آخرتی موارد یاد شده است، چنان که آن حضرت در پی مخالفت از سوی قوم (هود/ 11، 89) ضمن فرا خواندن آنها به طلب آمرزش گناهان و بازگشت به سوی خدا و با هدف ایجاد امید به پذیرش توبه، از رحمت و مهربانی خداوند به بندگانش خبر می‌داد:
«واستَغفِروا رَبَّکُم ثُمَّ توبوا الَیهِ انَّ رَبّی رَحیمٌ وَدود» . (هود/ 11، 90)

برخورد اصحاب مدین با شعیب علیه السلام‌

با آغاز و استمرار دعوت شعیب علیه السلام گروهی از مردم به وی گرویده و جامعه مدین به دو دسته تقسیم شد: «وان کانَ طَافَةٌ مِنکُم ءَامَنوا بالَّذی ارسِلتُ بِهِ وطَافَةٌ لَم‌یُؤمِنوا … » .
(اعراف/ 7، 87؛ هود/ 11، 94) کافران با اتخاذ راهبرد تکذیب، (عنکبوت/ 29، 37) اغلب از شیوه‌ها و راهکارهای روانی برای عملیاتی کردن آن در برخورد با شعیب علیه السلام و مؤمنان، بهره می‌گرفتند. راهکارهای یاد شده که از آنها می‌توان به دست آورد که کافران در اکثریت و مؤمنان در اقلیت «1» بوده‌اند عبارت است از:
1. استهزا: به سخره گرفتن پیامبران و باورها و ارزشهای الهی، راهکاری است که بنا به تصریح قرآن در تقابل با همه انبیا به کار رفته است؛ خداوند در سوره توبه/ 9، 64- 65 تمسخر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از سوی منافقان را گزارش کرده و در آیات 69- 70 همین سوره، برخورد یاد شده را همانند برخورد اقوام پیشین از جمله اصحاب مدین با پیامبران الهی معرفی می‌کند. مقایسه آیات نامبرده نشان می‌دهد که شعیب علیه السلام نیز از سوی کافران مورد استهزا* قرار گرفته است؛ همچنین مفسّران، آیه 87 هود/ 11 را بیان کننده استهزای شعیب علیه السلام دانسته‌اند: «قالوا یشُعَیبُ اصَلوتُکَ تَأمُرُکَ ان نَترُکَ ما یَعبُدُ ءاباؤُنا او ان نَفعَلَ فی امولِنا ما نَشؤُا انَّکَ لَانتَ الحَلیمُ الرَّشید» . بیشتر مفسّران بر این باورند که شعیب علیه السلام بسیار نماز می‌گزارد و کافران آن را به سخره گرفته، در قالب استفهام انکاری می‌گفتند: آیا نمازت به تو فرمان می‌دهد که ما خدای نیاکان خویش را وانهاده، از تصرف دلخواه در اموالمان خودداری کنیم؟! چنین سخن سفیهانه از انسان حلیم و رشیدی چون تو دور است. «2» (1). المیزان، ج 10، ص 361
(2). جامع‌البیان، مج 7، ج 12، ص 133- 135؛ مجمع‌البیان، ج 5، ص 286؛ تفسیر بیضاوی، ج 2، ص 279

2. نامفهوم خواندن آموزه‌های وحی: کافران که خود را از پاسخ به سخنان روشن و منطقی شعیب علیه السلام در واکنش به گفتار تمسخرآمیز آنان ناتوان می‌یافتند گفته‌های وی را نامفهوم خواندند و وی را فاقد قدرت و موقعیت برتری می‌دانستند که به سبب آن به سخنان وی بها داده و برای درک آن تلاش کنند «1» : «قالوا یشُعَیبُ ما نَفقَهُ کَثیرًا مِمّا تَقولُ و انّا لَنَرکَ فینا ضَعیفًا» . (هود/ 11، 91) نامفهوم خواندن سخنان وی کنایه از بی‌فایده و بیهوده بودن آن است. «2»
3. تهدید: شعیب علیه السلام و پیروانش برای دست کشیدن از آیین توحیدی با انواع فشارهای اجتماعی و روانی از جمله اشکال گوناگونی از تهدید نیز رو به رو بودند. کافران هنگامی که با پاسخ منطقی شعیب به ادعای نامفهوم بودن گفته‌های او نیز مواجه شدند وی را به سنگسار شدن که از بدترین و فجیع‌ترین انواع مجازات است تهدید کردند:
«ولَولا رَهطُکَ لَرَجَمنکَ وما انتَ عَلَینا بِعَزیز» . (هود/ 11، 91) گویند: شعیب علیه السلام از جایگاه و احترام ویژه و والایی در میان قبیله خود برخوردار بود و کافران که برای قبیله وی حرمت قائل بودند می‌گفتند: سنگسار کردن و کشتن تو برای ما دشوار نیست، زیرا نزد ما عزت و احترامی نداری و ما فقط به سبب رعایت احترام قبیله‌ات چنین کاری را انجام نمی‌دهیم. این نیز به نوعی توهین و تحقیر آن حضرت به شمار می‌رفت. «3»
هنگامی که شعیب علیه السلام و پیروانش بر آیین توحیدی خویش پافشاری کردند اشراف و سران کافر قوم که از امتیازات و موقعیت فرادست اجتماعی برخوردار بودند، دچار خودبرتربینی شده و گردن نهادن به سیادت و رهبری دیگری و نیز دست برداشتن از آیین نیاکان را برنمی‌تافتند، ازاین‌رو آنان را به تبعید و بیرون راندن از خانه و کاشانه تهدید کردند: «قالَ المَلَا الَّذینَ استَکبَروا مِن قَومِهِ لَنُخرِجَنَّکَ یشُعَیبُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا اولَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا» . (اعراف/ 7، 88) چنان که بیشتر مفسران نامدار نخستین «4» و (1)
(2) 1-. المیزان، ج 10، ص 374
(3). مجمع البیان، ج 5، ص 288؛ المیزان، ج 10، ص 375- 376
(4). ر. ک: جامع‌البیان، مج 6، ص 9، ص 33؛ مجمع‌البیان، ج 3- 4، ص 669؛ تفسیر قرطبی، ج 7، ص 159

متأخر «1» نیز برداشت کرده‌اند، ظاهر برخی آیات نشان می‌دهد که کافران راه را بر مؤمنان گرفته و آنان را که به دیدار شعیب علیه السلام رفته یا اعمال دینی انجام می‌دادند به قتل تهدید می‌کردند تا شاید بتوانند از گرایش بیشتر افراد به وی و گسترش دعوتش جلوگیری کنند: «ولا تَقعُدوا بِکُلّ صِرطٍ توعِدونَ وتَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللَّهِ مَن ءامَنَ بِهِ» (اعراف/ 7، 86)؛ همچنین آنان با دروغگو خواندن شعیب علیه السلام و گمراه نامیدن «2» آیین وی تلاش می‌کردند که در آن القای شبهه و تردید افکنی کنند: «وتَبغونَها عِوَجًا» .
(اعراف/ 7، 86) ترساندن مؤمنان از پیامد ایمان به شعیب علیه السلام و دست برداشتن از آیین نیاکان و مایه خسران خواندن آن نیز می‌تواند از این قبیل باشد «3» : «وقالَ المَلَا الَّذینَ کَفَروا مِن قَومِهِ لَنِ اتَّبَعتُم شُعَیبًا انَّکُم اذًا لَخسِرون» . (اعراف/ 7، 90)

فرجام اصحاب مدین‌

هنگامی که شعیب علیه السلام با اصرار کافران بر باورها و ارزشهای شرک‌آلود و کفرآمیز و همچنین تکذیب و تهدید به اخراج از شهر رو به رو و از ایمان آوردن آنها ناامید شد آنان را نفرین* کرد «4» : «رَبَّنَا افتَح بَینَنا وبَینَ قَومِنا بِالحَقّ وانتَ خَیرُ الفتِحین» (اعراف/ 7، 89 و نیز اعراف/ 7، 87) و چون از سوی کافران به سنگسار شدن تهدید شد به آنها وعده عذاب داد:
«ویقَومِ اعمَلوا عَلی مَکانَتِکُم انّی عمِلٌ سَوفَ تَعلَمونَ مَن یَأتیهِ عَذابٌ یُخزیهِ و مَن هُوَ کذِبٌ وارتَقِبوا انّی مَعَکُم رَقیب» . (هود/ 11، 93) سرانجام، عذاب الهی فرا رسید و شعیب علیه السلام و مؤمنان نجات یافتند و کافران نابود شدند: «ولَمّا جاءَ امرُنا نَجَّینا شُعَیبًا والَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ بِرَحمَةٍ مِنّا … » . (هود/ 11، 94) در آیات 91 اعراف/ 7 و 37 عنکبوت/ 29 گفته شده که نابودی اصحاب مدین به وسیله عذاب زلزله بود که آنان را در خانه‌هایشان به‌صورت اجساد بی‌جانی که به رو بر زمین افتاده بودند درآورد: «فَاخَذَتهُمُ (1). المیزان، ج 8، ص 188
(2). المیزان، ج 8، ص 188؛ مجمع‌البیان، ج 4، ص 689
(3). المیزان، ج 8، ص 192
(4). جامع البیان، مج 6، ج 9، ص 4- 5؛ کشف الاسرار، ج 3، ص 679؛ المیزان، ج 8، ص 192

الرَّجفَةُ فَاصبَحوا فی دارِهِم جثِمین» ؛ ولی در آیه 94 هود/ 11 از نابودی آنان بر اثر صیحه آسمانی یاد شده است: «واخَذَتِ الَّذینَ ظَلَمُوا الصَّیحَةُ فَاصبَحوا فی دیرِهِم جثِمین» ، بنابراین می‌توان گفت که آنان به وسیله هر دو از بین رفته‌اند. «1»
کافران افزون بر نابودی به وسیله عذاب الهی به پیامدهای بد دیگر تکذیب نیز دچار شدند. در آیه 92 اعراف/ 7 از خسران* و زیانکار شدن آنان‌خبر می‌دهد: «الَّذینَ کَذَّبوا شُعَیبًا کانوا هُمُ الخسِرین» . آنان که پیروی از شعیب علیه السلام را زمینه خسران مؤمنان می‌خواندند، خود با نابودی و از دست دادن همه سرمایه‌های مادی و معنوی، مصداق «خسر الدنیا والاخرة» (حجّ/ 22، 11) شدند. «2» حبط و نابودی اعمال در دنیا و آخرت (توبه/ 9، 69- 70) و نفرین الهی بر آنان، از دیگر پیامدهای سوء تکذیب شعیب علیه السلام بود:
«الا بُعدًا لِمَدیَنَ کَما بَعِدَت ثَمود» . (هود/ 11، 95)

منابع‌

اعلام قرآن؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی؛ باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن؛ البدایة و النهایه؛ بین الحبشة و العرب؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ الیعقوبی؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر غریب القرآن الکریم؛ التفسیر الکبیر؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ زاد المسیر فی علم التفسیر؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ فرهنگ لغات قرآن کریم؛ قاموس کتاب مقدس؛ القاموس المحیط؛ قصص الانبیاء، راوندی؛ کتاب مقدس؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ لسان العرب؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ معجم البلدان؛ المعرب من الکلام الاعجمی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ واژه‌های دخیل در قرآن مجید. (1). المیزان، ج 16، ص 126
(2). المیزان، ج 8، ص 192