گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
امرئ القیس بن حابس‌


اشاره

امرئ القیس بن حابس: از بزرگان و شعرای قبیله کِنْدَه و صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله
نسب وی به قبیله کنده از قبایل معروف قحطانی در یمن می‌رسد. «1» زادگاه او را شهر «تِریم» حضرموت در جنوب جزیرة العرب دانسته‌اند. «2» وی غیر از امرئ القیس کِنْدی شاعر مشهور عرب و صاحب یکی از معلّقات سبعه است. گویند: وی همراه قبیله خود از یمن به «ریاض» کوچ کرد. «3» با ظهور اسلام و گسترش آن، همراه هیئتی از کنده به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و اسلام آورد. «4» او پس از رحلت رسول خدا بر خلاف قوم خود که مرتد شدند، بر اسلام خود پایدار ماند و قومش را انذار کرد و در نکوهش آنها اشعاری سرود. «5»
نیز به اشعث بن قیس بزرگ کنده در مورد مخالفت با حکومت مدینه و خودداری از پرداخت زکات هشدار داد و او را از قدرت دستگاه خلافت ترساند؛ اما اشعث مغرورانه نصیحت امرئ القیس را نپذیرفت. «6» وی همچنین با نوشتن نامه‌ای به ابوبکر، او را از ارتداد قبیله کنده آگاه ساخت. «7» در جنگهای ارتداد شرکت داشت. «8» مطابق گزارشهایی او در فتح «نُجیر» یمن عموی مرتدش را کشت «9» و در یکی از این نبردها سِمَت فرماندهی داشت. «10» (1). تاریخ المدینه، ج 2، ص 547: جمهرةانساب‌العرب، ص 428- 429؛ اسدالغابه، ج 1، ص 276
(2). الاعلام، ج 2، ص 12
(3). تاریخ دمشق، ج 9، ص 250
(4). اسدالغابه، ج 1، ص 1276؛ الاکمال، ج 6، ص 17؛ تاریخ دمشق، ج 9، ص 249
(5). الرده، ص 253- 256؛ المحبر، ص 186؛ تاریخ مدینه، ج 2، ص 547
(6). الاصابه، ج 1، ص 263
(7). المحبر، ص 186- 187؛ تاریخ دمشق، ج 9، ص 249- 250
(8). تاریخ دمشق، ج 9، ص 250- 251
(9). الاستیعاب، ج 1، ص 194؛ جمهرة انساب العرب، ص 429؛ الاصابه، ج 1، ص 263
(10). تاریخ‌طبری، ج 2، ص 336؛ الاصابه، ج 1، ص 263

از حضور او در جنگ «یَرْموک» «1» و فتوحات شام نیز گزارشهایی رسیده است. براساس برخی اخبار، او پس از این فتوحات، در «بیسان» سکنا گزید؛ اما با بروز طاعون «عَمَواس» (از توابع شام بین رمله و بیت المقدس «2» ) در سال 18 هجری نزد قبیله‌اش که در این زمان به کوفه مهاجرت کرده بودند، بازگشت و تا پایان عمر در آن شهر اقامت گزید. «3» از تاریخ درگذشت او اطلاعی نیست؛ اما گزارشهایی از زنده بودن او در دوران خلافت عثمان (23- 35 ق.) حکایت دارد. «4» برخی وی را از راویان حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله برشمرده‌اند. «5»

امرئ‌القیس در شأن نزول‌

مفسران در ذیل آیاتی بدین شرح از امرئ القیس سخن به میان آورده‌اند:
1. در ذیل آیات 95- 97 نحل/ 16 از ابن‌عباس روایت شده است که یکی از اهالی حضرموت به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: همسایه من امرئ القیس بخشی از زمین مرا تصاحب کرده و مردم گواه صدق من هستند؛ ولی چون او بیش از من مردم را گرامی می‌دارد آنان حاضر به حمایت از من نیستند. امرئ القیس نخست همه چیز را انکار کرد و چون شاکی شاهدی نداشت حضرت از امرئ القیس خواست تا برای اثبات دعوی خود سوگند یاد کند. هنگامی که او برای ادای سوگند برخاست پیامبر صلی الله علیه و آله او را از قسم دروغ برحذر داشت و او از سوگند امتناع ورزید. خداوند با فرو فرستادن آیات «ولا تَشتَروا (1). تاریخ دمشق، ج 9، ص 246
(2). معجم ما استعجم، ج 3، ص 227
(3). تاریخ دمشق، ج 9، ص 250؛ اسدالغابه، ج 1، ص 276
(4). تاریخ دمشق، ج 9، ص 252
(5). رجال الطوسی، ج ص 26؛ الاصابه، ج 1، ص 262

بِعَهدِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلیلًا انَّما عِندَ اللَّهِ هُوَ خَیرٌ لَکُم ان کُنتُم تَعلَمون* ما عِندَکُم یَنفَدُ وما عِندَاللَّهِ باقٍ ولَنَجزِیَنَّ الَّذینَ صَبَروا اجرَهُم بِاحسَنِ ما کانوا یَعمَلون» (نحل/ 16، 95- 96) مسلمانان را از فروش عهد و پیمان الهی به بهای اندک باز داشت. «1»
امرئ‌القیس پس از شنیدن این آیات با اظهار اینکه آنچه نزد من است سرانجام فانی شدنی است اعتراف کرد که حق با شاکی است و چون مقدار زمین او را نمی‌داند هر مقدار که می‌خواهد برگیرد و در ازای بهره‌ای که در این مدت از زمین او برده است معادل آن را هم خواهد پرداخت. در این هنگام آیه 97 همین سوره نازل گشت: «مَن عَمِلَ صلِحًا مِن ذَکَرٍ او انثی و هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوةً طَیّبَةً ولَنَجزِیَنَّهُم اجرَهُم بِاحسَنِ ما کانوا یَعمَلون» و به هر زن و مرد مؤمنی که کار نیک کند وعده حیات پاکیزه و پاداش نیکو داد. «2»
2. «انَّ الَّذینَ یَشتَرونَ بِعَهدِ اللَّهِ وایمنِهِم ثَمَنًا قَلیلًا اولکَ لا خَلقَ لَهُم فِی الأخِرَةِ ولا یُکَلّمُهُمُ اللَّهُ و لا یَنظُرُ الَیهِم یَومَ القِیمَةِ ولا یُزَکّیهِم ولَهُم عَذابٌ الِیم آنان‌که عهد الهی و سوگندهای خود را به بهایی اندک می‌فروشند، در آخرت بی‌نصیب هستند و خداوند با آنان سخن نمی‌گوید و نظر رحمت‌ندارد و تزکیه شان نمی‌کند و آنان را عذابی دردناک است.» (آل‌عمران/ 3، 77). جمعی از مفسران در ذیل این آیه با اشاره به نزاع یاد شده در شأن نزول پیشین آورده‌اند: هنگامی که امرئ‌القیس خواست سوگند یاد کند از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: آیا اگر سوگند یاد کنم زمین از آنِ من خواهد شد؟ حضرت پاسخ داد: کسی که برای پایمال کردن حق برادرش سوگند دروغ یاد کند خداوند را غضبناک ملاقات خواهد کرد.
او پرسید: کسی که می‌داند حق با اوست، ولی از حق خود بگذرد چه پاداشی دارد؟ فرمود:
پاداشش بهشت است. امرئ‌القیس پیامبر صلی الله علیه و آله را شاهد گرفت که از حق خود دست برداشته است. در این هنگام آیه فوق نازل گردید. «3» بنا به قول دیگری وی پس از نزول آیه ترسید و با خودداری از سوگند، زمین را رها کرد. «4»
3. مقاتل نزول آیه «ولا تَأکُلوا امولَکُم بَینَکُم بِالبطِل … » (بقره/ 2، 188) را درباره نزاع امرئ‌القیس با عبداللّه‌ابن‌اشْوَع حَضْرَمی در مورد قطعه زمینی دانسته که برای رفع خصومت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و هنگامی که امرئ القیس خواست برای اثبات مالکیت (1). اسباب‌النزول، ص 50؛ مجمع‌البیان، ج 6، ص 497؛ زادالمسیر، ج 4، ص 356
(2). مجمع‌البیان، ج 6، ص 592- 593؛ زادالمسیر، ج 4، ص 356
(3). جامع‌البیان، مج 3، ج 3، ص 436
(4). روض‌الجنان، ج 4، ص 397

خود سوگند یاد کند آیه فوق نازل شد و او از سوگند امتناع ورزید. «1»

منابع‌

اسباب النزول، واحدی؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ الاعلام؛ الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف والمختلف فی‌الاسماء والکنی والانساب؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ المدینه دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ جمهرة انساب‌العرب؛ رجال الطوسی؛ روض‌الجنان و روح‌الجنان؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ کتاب الرده؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع. (1). تفسیر ابن ابی حاتم، ج 1، ص 321؛ اسباب النزول، ص 50