گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران
جلد سوم
بدر/ غزوه‌


اشاره

بدر نام سه غزوه در صدر اسلام است: بدر اولی یا غزوه سَفَوان، بدر کبری یا بدر القتال و بدر الموعد؛ ولی اگر به صورت مطلق به کار رود، مورد دوم منظور است. غزوه بدر، نخستین و مهم‌ترین جنگ میان مسلمانان و کافران قریش است که خداوند در قرآن از آن نام برده: «و لَقَد نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدرٍ» (آل عمران/ 3، 123) و با عنایتی خاص آن را به طور گسترده در سوره‌هایی مانند انفال و آل عمران آورده و نکاتی را درباره آن بیان کرده که کمتر مورد توجه مورخان قرار گرفته است. ابن اسحاق و واقدی نیز آیات مربوط به جنگ بدر را که بیشتر در سوره انفال است، آورده و به تفسیر آنها پرداخته‌اند. «1»
قرآن روز بدر را «یَومَ الفُرقانِ» (انفال/ 8، 41) یعنی روز جدایی حق از باطل نامیده «2» و آن را آیتی برای مردم دانسته است: «قَد کانَ لَکُم ءایَةٌ فی فِئَتَینِ التَقَتا فِئَةٌ تُقتِلُ فی سَبیلِ اللَّهِ واخری کافِرَةٌ» . «3»
(آل‌عمران/ 3، 13) خداوند در این جنگ به وضوح وعده پیروزی دین خود بر مشرکان و قطع ریشه کافران را به رسولش‌داده است: «ویُریدُ اللَّهُ ان یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمتِهِ و یَقطَعَ دابِرَ الکفِرین/ و خدا می‌خواست حق/ اسلام را با کلمات خویش ثابت و کافران را ریشه‌کن کند» . (انفال/ 8، 7)
منطقه بدر جایگاهی برای گرد همایی اعراب به شمار می‌رفت و بازار آن هر سال از آغاز ماه ذیقعده به مدت 8 روز بر پا می‌شد. هم اکنون منطقه بدر به شهری در 155 کیلومتری مدینه تبدیل شده که فاصله‌ای در حدود 310 کیلومتر با مکه و حدود 45 کیلومتر با ساحل دریای سرخ دارد. «4» (1). السیرة النبویه، ج 2، ص 322-/ 333؛ المغازی، ج 1، ص 131-/ 138
(2). السیر والمغازی، ص 130
(3). تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 358
(4). دولت رسول خدا صلی الله علیه و آله، ص 212

علل و عوامل شکل‌گیری جنگ بدر

بنابر نقل مشهور، این رخداد مهم در صبحگاه روز جمعه، هفدهم رمضان «1» و بنا بر نقلی روز دوشنبه هفدهم یا نوزدهم رمضانِ «2» سال دوم هجرت (نوزدهمین ماه هجرت) اتفاق افتاد.
مسلمانان تا پیش از هجرت به طرق گوناگون مورد اذیت و آزار و شکنجه و تبعید کافران قرار گرفته و از خانه و کاشانه خود بیرون رانده (بقره/ 2، 217) و از مناسک حج بازداشته شدند (انفال/ 8، 34)؛ ولی از سوی خداوند اجازه رویارویی و جنگ با مشرکان قریش را نداشتند و تنها به صبر فرا خوانده می‌شدند. با هجرت مسلمانان به مدینه، خداوند ضمن برشمردن ستمهایی که بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه داد: «اذِنَ لِلَّذینَ یُقتَلونَ بِانَّهُم ظُلِموا و انَّ اللَّهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر* الَّذینَ اخرِجوا مِن دِیرِهِم بِغَیرِ حَقٍّ الّا ان یَقولوا رَبُّنَا اللَّهُ» . (حجّ 22/، 39- 40)
تا پیش از جنگ بدر مسلمانان چند سریّه و غزوه داشتند که هدف از آنها ضربه زدن به قریش و تصرف کاروانهای تجاری آنان بود، هر چند که جز سریه نخله، هیچ یک نتیجه‌ای نداشت. در این سریّه که در ماه حرام و به فرماندهی عبداللَّه بن جحش و حدود یک ماه و نیم پیش از غزوه بدر رخ داد، با کشته شدن یک تن از مشرکان (عمرو بن حضرمی) و اسارت دو تن، کاروان تجاری به غنیمت گرفته شد. «3» قریش این شکست را مایه سرافکندگی خود در میان قبایل عرب می‌دانست و طالب خونبهای عمرو بن حضرمی بود.
این موضوع نقش قابل توجهی در وقوع جنگ بدر داشت.
از جمله کاروانهای تجاری که به دست مسلمانان نیفتاد کاروانی بود که به سرکردگی ابوسفیان به مقصد غزه می‌رفت. «4» پیامبر صلی الله علیه و آله تا ذوالعُشَیره (در 5 منزلی مدینه) پیش رفت؛ (1). السیر والمغازی، ص 130؛ الطبقات، ج 2، ص 14-/ 15؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 45.
(2). الطبقات، ج 2، ص 14- 15؛ المعارف، ص 158
(3). السیرة النبویه، ج 2، ص 252- 254؛ المغازی، ج 1، ص 13- 16
(4). المغازی، ج 1، ص 28.

ولی بدان دست نیافت «1» ، پس پیامبر به مدینه بازگشت. ابوسفیان با هشدارهایی که دریافت کرد می‌دانست که در بازگشت، مسلمانان در کمین کاروان او خواهند نشست، از این‌رو، از سرزمین تبوک، ضمضم بن عمرو را برای جلب کمک قریش، به مکه اعزام کرد. «2» از سوی دیگر گزارشگران پیامبر صلی الله علیه و آله و به روایتی، جبرئیل «3» نیز خبر بازگشت کاروان را از غزه به سوی مکه به رسول خدا صلی الله علیه و آله دادند. «4»

خروج مسلمانان از مدینه‌

با بازگشت کاروان از غزه به سوی مکّه خداوند پیامبرش را برای خروج از مدینه برای پیروزی بر کاروان یا سپاه مشرکان فرمان داد. (ر. ک: آیات 6- 7 انفال/ 8) رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز با اعلام این مطلب از مدینه خارج شد.
زمان خروج از مدینه به اختلاف روز شنبه، یکشنبه و دوشنبه، هشتم یا دوازدهم ماه رمضان، نوزدهمین ماه از هجرت گفته شده است «5» ؛ اما بر اساس تقویم تطبیقی هشتم ماه رمضان و روزهای یکشنبه و دوشنبه نمی‌تواند درست باشد؛ زیرا آن زمان مصادف با روز سه‌شنبه است و تنها روز شنبه مصادف است با 12 رمضان مطابق با 25 فروردین و 11 آوریل 621 میلادی. «6»
واقدی آورده است که بخشی از مسلمانان مایل نبودند با سپاه بدر اعزام شوند و می‌گفتند که ما گروهی اندک هستیم و بیرون‌رفتن به صلاح نیست. «7» در آیات 5- 6 انفال/ 8 اشاره شده که بخشی از اصحاب به جهت همراهی نکردن با پیامبر به بحث و نزاع پرداخته، شرکت در این نبرد را با مرگ خویش برابر می‌دانستند: « … و انَّ فَریقًا مِنَ المُؤمِنینَ (1). همان، ص 12؛ السیرة النبویه، ج 2، ص 248- 249.
(2). المغازی، ج 1، ص 28.
(3). الکشاف، ج 2، ص 197
(4). المغازی، ج 1، ص 131
(5). ر. ک: السیرة النبویه، ج 2، ص 263؛ المغازی، ج 1، ص 21؛ الطبقات، ج 2، ص 8.
(6). ر. ک: تقویم تطبیقی، ص 354.
(7)-/ المغازی، ج 1، ص 131

لَکرِهون* یُجدِلونَکَ فِی الحَقّ بَعدَ ما تَبَیَّنَ کَانَّما یُساقونَ الَی المَوتِ وهُم یَنظُرون»
گویا مورخانی چون واقدی با تصریح به اینکه درباره خروج از مدینه بین مسلمانان گفت‌وگویی فراوان بوده، خواسته‌اند نیامدن گروهی از مردم را، با این بیان که گمان نمی‌کردند جنگی روی دهد، توجیه کنند، چنان که وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله با پیروزی وارد مدینه شد گروهی با این توجیه از آن حضرت عذر خواستند. «1» میبدی نیز به تبعیت از واقدی با توجیهاتی خواسته این نقیصه را از اصحاب بزداید. «2»
در تفسیر «الَم تَرَ الَی الَّذینَ قیلَ لَهُم کُفّوا ایدِیَکُم واقیموا الصَّلوةَ وءاتُوا الزَّکوةَ فَلَمّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ اذا فَریقٌ مِنهُم یَخشَونَ النّاسَ کَخَشیَةِ اللَّهِ او اشَدَّ خَشیَةً وقالوا رَبَّنا لِمَ کَتَبتَ عَلَینَا القِتالَ لَولا اخَّرتَنا الی اجَلٍ قَریبٍ قُل مَتعُ الدُّنیا قَلیلٌ والأخِرَةُ خَیرٌ لِمَنِ اتَّقی ولا تُظلَمونَ فَتیلا» (نساء/ 4، 77) نیز آمده که ابتدا گروهی از مهاجران بر اثر سختیها و شکنجه‌هایی که در مکه می‌دیدند از پیامبر صلی الله علیه و آله اذن جنگ می‌خواستند و حضرت می‌فرمود که چنین دستوری نیامده است؛ ولی هنگامی که جنگ بدر پیش آمد و دستور جهاد داده شد این گروه از رفتن به جنگ از خود کراهت شدید نشان دادند، چنان که در آیه مزبور به خوبی حال آنان وصف شده است. «3» بنا به نقل ابن عباس آیه 95 نساء/ 4 نیز دراین باره نازل شده است که به یکسان نبودن کسانی که در نبرد بدر حاضر شده و آنان که از آن باز ماندند اشاره دارد: «لَایَستَوِی القعِدونَ مِنَ المُؤمِنینَ غَیرُ اولِی الضَّرَرِ والمُجهِدونَ فی سَبیلِ اللَّهِ … » . (نساء/ 4، 95) «4» بنابر روایتی از عکرمه آیه 39 توبه/ 9 به تخلف کنندگان از نبرد بدر اشاره دارد «5» : «الّا تَنفِروا یُعَذّبکُم عَذابًا الیمًا … / اگر (به سوی میدان جهاد) حرکت نکنید، شما را مجازات دردناکی می‌کند» . البته با توجه به نزول سوره توبه در سالهای متأخر دوره مدنی صحت چنین روایتی بعید به نظر می‌رسد و ارتباط آن با غزوه تبوک از شهرت برخوردار است.
به هر حال پیامبر صلی الله علیه و آله در دوازدهم ماه رمضان از مدینه خارج شد و در سُقْیا فرود آمد و کم‌سالان را به مدینه بازگرداند. «6» شامگاه همان روز به همراه 305 یا 313 تن (270 تن از انصار و باقی از مهاجران) از سقیا خارج شدند. «7» یعقوبی شمار مسلمانان را 300 نفر (1)-/ المغازی، ج 1، ص 20-/ 21، 131
(2)-/ کشف الاسرار، ج 2، ص 588-/ 589
(3). التبیان، ج 3، ص 261؛ مجمع البیان، ج 3، ص 118- 119؛ زاد المسیر، ج 2، ص 134.
(4). التبیان، ج 3، ص 301
(5). الدرالمنثور، ج 3، ص 239
(6). المغازی، ج 1، ص 21
(7). المغادی، ج 1، ص 23؛ المعارف، ص 152.

دانسته که 232 نفر از انصار و باقی از مهاجران بودند. «1» در بیشتر روایات شمار مسلمانان شرکت‌کننده در بدر به طور دقیق 313 تن بیان نشده، بلکه غالباً می‌گویند: 300 و چند نفر بوده‌اند؛ ولی چون گفته می‌شود: شمار آنان به عدد سپاه طالوت یعنی 313 تن بوده این عدد شهرت یافته است. «2»

قریش و خروج از مکه‌

ضمضم طبق خواسته ابوسفیان با شترِ بینی بریده خون آلود و جهاز واژگون و لباسهای پاره شده وارد مکه شد و مشرکان را برای نجات کاروان تجاری قریش تحریک کرد. «3»
مشرکان با دیدن این صحنه و فریادهای ضمضم به جنبش درآمدند. ابوجهل نیز بر بام کعبه، مکیان را برای نجات اموالشان تشویق می‌کرد «4» ؛ اما خواب بدی که عاتکه دختر عبدالمطلب سه روز پیش از ورود ضمضم دیده و در مکه شایع شده بود چنان وحشتی در میان مکیان افکنده بود که تا رسیدن به بدر پیوسته از آن یاد می‌کردند. «5» وی خواب دیده بود که مردی وارد مکه شد و گفت که تا سه روز دیگر شما به کشتارگاه خویش می‌روید.
آن مرد سه بار مطلب خود را بر کعبه و کوه ابوقبیس فریاد زد و بعد سنگی به زیر افکند که هر ذره آن داخل خانه‌ای از قریش- جز بنی‌هاشم و بنی‌زهره- شد. «6» بعدها عمروعاص نیز مدعی بود که او نیز آن رؤیا را دیده است. «7» (1)
. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 45.
(2). ر. ک: الطبقات، ج 2، ص 14؛ صحیح البخاری، ج 5، ص 6- 7؛ مجمع‌البیان، ج 2، ص 708- 709
(3). المغازی، ج 1، ص 28- 29
(4). الکشاف، ج 2، ص 197
(5). المغازی، ج 1، ص 29-/ 31، 33، 41- 42
(6). همان، ص 29؛ السیرة النبویه، ج 2، ص 258- 259.
(7). المغازی، ج 1، ص 29

با این حال ترس از دست رفتن کاروانی که تقریباً همه قریش در آن سرمایه‌گذاری کرده بودند و حفظ آن، برایشان جنبه حیثیتی داشت، و هشدارها و ترغیبهای بزرگانی از قریش برای نجات کاروان، همه را واداشت که یا خود به جنگ بیایند یا کسی را به جای خود بفرستند. ابولهب بر اثر بیماری یا بنا بر نظر واقدی به سبب ترس از خواب عاتکه، در جنگ بدر شرکت نکرد و سخنان قریش از جمله ابوجهل در او اثر نگذاشت «1» او به جای خود عاص بن هشام را که در قمار، از ابولهب باخته بود «2» ملزم کرد در سپاه حاضر شود. «3»
افزون بر خواب عاتکه، سخنان ضَمْضَم «4» و گفتار عِداس مسیحی مبنی بر عدم استواری کوهها در مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله «5» و قرعه زدن با تیر و نهی از رفتن «6» که ابوسفیان* به ضمضم سفارش کرده بود تا قریش را از این کار بازدارد «7» سایه ترس و دودلی را چنان بر سر گروهی از بزرگان قریش انداخته بود که برخی چون حارث بن عامر با یقین به مرگ خود، بخشی از اموالشان را میان فرزندانشان قسمت کردند «8» ؛ همچنین هراس عجیبی امیة بن خلف را فرا گرفته بود، زیرا که سعد بن معاذ پیش‌تر سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را درباره کشته شدنش، به او گزارش داده و از این رو به شدت نگران بود. «9» افزون بر حارث و امیه، عتبه و شیبه فرزندان ربیعه، حکیم بن حزام، ابوالبختری، علی بن امیه و عاص بن مُنَبَّه نیز رغبتی به جنگ نداشتند و از این رو ابوجهل و عقبة بن ابی معیط این افراد را ترسو می‌خواندند. «10» سخنان این دو «11» بر طبل جنگ می‌نواخت و به سخنان خردمندان و خیرخواهان قریش از جمله حکیم بن حزام که آنان را از رفتن باز می‌داشتند گوش نمی‌دادند. «12»
مشرکان با تعداد 950 یا 000/ 1 نفر با نوازندگان و آوازه خوانان و با ساز و برگ تمام و تکبر و غروری خاص از مکه بیرون آمدند و 100 اسب را نیز برای خودنمایی یدک می‌کشیدند. «13» خداوند وضع آنان را چنین وصف می‌کند: «و لا تَکونوا کَالَّذینَ خَرَجوا (1). المغازی، ج 1، ص 33
(2). انساب الاشراف، ج 4، ص 413
(3). السیرة النبویه، ج 2، ص 261؛ المغازی، ج 1، ص 33؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 45
(4). المغازی، ج 1، ص 31
(5). همان، ص 33، 35، 42؛ سبل الهدی، ج 2، ص 439
(6). المغازی، ج 1، ص 33.
(7). همان، ص 34
(8). همان، ص 36.
(9). همان، ص 35
(10). همان، ص 37
(11). السیرة النبویه، ج 2، ص 263؛ التبیان، ج 5، ص 134- 135
(12). المغازی، ج 1، ص 37
(13). همان، ص 39؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 45.

مِن دِیرِهِم بَطَرًا و رِئاءَ النّاسِ/ شما همانند کسانی نباشید که با حالت سرمستی و به صرف نمایش به مردم از شهر و دیار خود بیرون آمدند.» «1» (انفال/ 8، 47)
از ظاهر خطاب آیه به مسلمانان برمی‌آید که سپاه اعزامی قریش پیش از مسلمانان از مکه به سوی بدر حرکت کرده‌اند. شواهدی نیز همین نکته را تأیید می‌کند؛ نخست آنکه کراهت برخی صحابه برای حضور در نبرد بدر مؤید اطلاع ایشان از تعداد و امکانات سپاه قریشیان پس از خروج از مکه است؛ همچنین تلاقی همزمان دو سپاه در بدر با اینکه مسلمانان نسبت به قریش به بدر بسیار نزدیک‌تر بوده‌اند مؤید این مطلب است. همچنان که مشخص است مسلمانان 5 روزه (شامگاه 12 تا 17 رمضان) این مسافت را پیموده‌اند با توجه به اینکه فاصله مکه تا بدر نسبت به فاصله مدینه تا آنجا حدود دو برابر بوده است رسیدن قریش به بدر طی همین زمان بسیار بعید است.
این در حالی است که گزارشهای مورخانی چون ابن اسحاق و واقدی نشان می‌دهد که مسلمانان پیش از حرکت قریش* بدون آمادگی برای جنگ و به قصد گرفتن کاروان تجاری از مدینه خارج شدند و چون خبر حرکت سپاه مکه را شنیدند گفتند که ما برای جنگ بیرون نیامده بودیم «2» ؛ اما این توجیه با آیات و شواهدی که بیان شد سازش ندارد، به خصوص که برخی مفسران گفته‌اند: آیه «و اذ یَعِدُکُمُ اللَّهُ احدَی الطّافَتَینِ انَّها لَکُم وتَوَدّونَ انَّ غَیرَ ذاتِ الشَّوکَةِ تَکونُ لَکُم … » (انفال/ 8، 7) پیش از آیه «کَما اخرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیتِکَ بِالحَقّ … » (انفال/ 8، 5) نازل شده است. «3»
12 نفر تهیه خوراک سپاه قریش را بر عهده داشتند که عبارت‌اند از: عتبه و شیبه فرزندان ربیعه، نبیه و منبه فرزندان حجاج، ابوجهل، ابوالبختری بن هشام، نضربن حارث، حکیم بن حزام، ابی بن خلف، زمعة بن اسود، حارث بن عامر و عباس بن عبدالمطلب. این افراد که در تاریخ به عنوان «مُطْعِمین» شهرت یافته‌اند در قرآن چنین نکوهش شده‌اند:
«انَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ امولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ فَسَیُنفِقونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یُغلَبونَ والَّذینَ کَفَروا الی جَهَنَّمَ یُحشَرون/ انکارورزان اموالشان را هزینه می‌کنند تا (1). تفسیر عبدالرزاق، ج 2، ص 124؛ المغازی، ج 1، ص 39؛ التبیان، ج 5، ص 133.
(2)
(3) 2-. التبیان، ج 5، ص 81

مردم را از راه خدا باز دارند؛ ولی مایه حسرت آنان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد و کافران به دوزخ گرد آورده خواهند شد» . «1» (انفال/ 8، 36) شیخ طوسی نزول آیه بعدی را نیز در این ارتباط می‌داند «2» : «لِیَمِیزَ اللَّهُ الخَبِیثَ مِنَ الطَّیّبِ ویَجعَلَ الخَبِیثَ بَعضَهُ عَلی بَعضٍ … » . (انفال/ 8، 37)
سپاهیان قریش پیکی برای ابوسفیان فرستادند تا او را از حرکت خود آگاه سازند؛ ولی بر اثر تغییر مسیر کاروان تجاری، پیک با ابوسفیان دیدار نکرد. رخدادهای گوناگون در جریان حرکت کاروان تجاری، از جمله خواب دیگری که یکی از مشرکان حاضر در کاروان به نام جهیم بن صلت در جُحفه دید و در آن از کشته شدن بزرگان قریش آگاهی یافت «3» همگی بر تردید کاروانیان در ادامه مسیر و تمایل ایشان به بازگشت به سوی مکّه می‌افزود.
از سوی دیگر، وقتی ابوسفیان نزدیک مدینه رسید ترس شدیدی او را گرفت و با یافتن آثار شتران دو تن از جاسوسان پیامبر صلی الله علیه و آله در بدر، مسلم دانست که پیامبر صلی الله علیه و آله با نیروهایش برای دستیابی به کاروان از مدینه خارج خواهند شد، از همین رو بلافاصله مسیر کاروان را از منطقه بدر به سوی کناره دریای سرخ تغییر داد و توانست از محدوده آنان خارج شود و پیکی نیز به سوی سپاه قریش فرستاد تا آنان را از ماجرا باخبر کند و به بازگشت به مکه فراخواند. «4» در جحفه (چند منزلی بدر) پیام به سپاه قریش رسید؛ ولی آنان بازگشت را مایه سرافکندگی خود می‌دانستند و می‌خواستند با قدرت‌نمایی، ضعفی را که از سریه نخله بر آنان تحمیل شده بود جبران کنند تا در میان قبایل عرب بار دیگر سرافکنده نشوند، از این رو تصمیم گرفتند سه روز در بدر برای قدرت نمایی خود به عیش و نوش و نوازندگی بپردازند. «5» تنها بنی‌زهره با سخنان و حیله اخنس بن شریق (از همپیمانان بنی‌زهره) توانستند از سپاه جدا شده، به مکه بازگردند. «6» بنو عدی نیز گروه دیگری بودند که با تغییر مسیر خود به سوی دریا، به مکه بازگشتند. «7» (1). اسباب النزول، ص 195؛ کشف الاسرار، ج 4، ص 43.
(2). التبیان، ج 5، ص 120
(3). السیرة النبویه، ج 2، ص 270
(4). السیرة النبویه، ج 2، ص 269- 270؛ المغازی، ج 1، ص 39- 41
(5). السیرة النبویه، ج 2، ص 270؛ المغازی، ج 1، ص 43- 44.
(6). السیرة النبویه، ج 2، ص 271؛ المغازی، ج 1، ص 44؛ المعارف، ص 153.
(7). السیرة النبویه، ج 2، ص 271؛ المغازی، ج 1، ص 44- 45

استقرار دو سپاه در بدر

پیامبر صلی الله علیه و آله پس از پیمودن منازلی که ابن هشام همه آنها را برشمرده است «1» ، در پانزدهم ماه رمضان به «روحا» رسید و کنار چاهِ آن نماز گزارد و بزرگان قریش از جمله ابوجهل و زمعة بن اسود را نفرین کرد. «2» نزدیک بدر جبرئیل خبر نزدیک شدن سپاه قریش را به رسول‌خدا صلی الله علیه و آله داد. «3» پیامبر صلی الله علیه و آله اصحاب خود را به مشورت طلبید.
گویند: ابوبکر و عمر سخنانی گفتند؛ ولی از عدم نقل سخنانشان «4» معلوم می‌شود که سخنانشان نیکو نبوده است. واقدی تنها کسی است که سخنان عمر را نقل کرده که کاملًا بر ترس و نومیدی از قدرت مسلمانان در برابر قریش دلالت دارد؛ اما مقداد از مهاجران گفت: ای رسول خدا ما چون قوم یهود نیستیم که به موسی گفتند: تو و خدایت بروید و بجنگید و ما اینجا نشسته‌ایم، بلکه ما از راست و چپ و پیش و پس تو می‌جنگیم. «5» باز رسول خدا صلی الله علیه و آله خواستار نظر اصحاب شد. خطاب پیامبر صلی الله علیه و آله در حقیقت متوجه انصار بود، آنان بیشترین جمعیت سپاه پیامبر صلی الله علیه و آله را تشکیل می‌دادند لیکن بر اساس پیمان خود با پیامبر صلی الله علیه و آله متعهد دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله در خارج از مدینه نبودند «6» ، از این رو سعد بن معاذ رئیس اوس که متوجه این موضوع شده بود به نمایندگی از انصار سخنان پرشوری گفت و اطاعت انصار را از فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله اعلام کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله از سخنان مقداد و سعد بسیار خوشحال شد و فرمود: خداوند به من وعده پیروزی بر یکی از دو گروه (تجاری یا (1). السیرة النبویه، ج 2، ص 264- 267.
(2). المغازی، ج 1، ص 46.
(3). همان، ص 131
(4). السیرة النبویه، ج 2، ص 266.
(5). المغازی، ج 1، ص 48؛ صحیح البخاری، ج 5، ص 4
(6). السیرة النبویه، ج 2، ص 267

سپاه اعزامی مکه) را داده است. (انفال/ 8، 7) به خدا سوگند هم‌اکنون محل کشته شدن آنان را می‌بینم «1» و حتی آن را به اصحاب خود نشان داد. «2»
مسلمانان با سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله متوجه فرار کاروان تجاری شدند و آنان که تا آن هنگام پرچم جنگ نبسته بودند، پرچمهای جنگ را برافراشته، و به راه افتادند و شامگاه هفدهم ماه رمضان در بدر فرود آمدند. مسلمانان از لشگرگاه قریش بر اثر وجود تپه‌های شنی که میان آنان بود خبر نداشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله چند نفر از جمله علی علیه السلام، را برای کسب خبر به سوی چاهی که در نزدیک آنان بود فرستاد. آنان با ساقیان قریش برخورد و دو تن از آنان را اسیر کردند. پس از بازجویی معلوم شد که سپاه قریش با شمار 900 تا 000/ 1 نفر که اغلب بزرگان قریش را همراه دارد در پشت تپه‌های شنیِ منطقه اردو زده‌اند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: مکه جگرگوشه‌های خود را به سوی شما روانه کرده است. «3»
پیامبر صلی الله علیه و آله از یاران خود درباره محلّی که فرود آمده بودند مشورت خواست. حباب بن منذر انصاری ضمن نامطلوب خواندن آن موضع، پیشنهاد کرد تا در کنار چاههای بدر فرود آیند و دیگر چاهها را پر کنند. بر اساس روایتی که مورد نقد برخی محققان نیز قرار گرفته «4» جبرئیل فرود آمد و نظر حباب را تأیید کرد «5» و او را حباب ذوالرأی خواندند «6» ، ازاین‌رو اردوگاه خود را در کنار چاههای بدر قرار داد.
خبر رسیدن سپاه پیامبر صلی الله علیه و آله به وسیله یک نفر ساقی فراری به مشرکان رسید. در این هنگام حکیم بن حزام و عتبة بن ربیعه از لشکرکشی بیهوده خود سخن به میان آورده، به ابوجهل* اعتراض کردند و از ترس شبیخون زدن مسلمانان آن شب را پاسداری دادند و حتی نتوانستند گوشتهایی را که کباب کرده بودند بخورند و آن شب را گرسنه سپری کردند. «7»
قرآن وصف دقیقی از موقعیت مسلمانان و مشرکان ارائه کرده است: «اذ انتُم بِالعُدوةِ الدُّنیا وهُم بِالعُدوةِ القُصوی والرَّکبُ اسفَلَ مِنکُم ولَو تَواعَدتُم لَاختَلَفتُم فِی المیعدِ ولکِن لِیَقضِیَ اللَّهُ امرًا کانَ مَفعولًا … / آنگاه که شما در طرف نزدیک‌تر به مدینه و دره موضع گرفته بودید و آنان در طرف دورتر از مدینه و میانه آنان تپه‌هایی از شن بود و کاروان (1). همان، ص 266- 267
(2). المغازی، ج 1، ص 48- 49
(3). المغازی، ج 1، ص 51- 53؛ السیرةالنبویه، ج 2، ص 269
(4). الصحیح من سیره، ج 5، ص 29- 30
(5). المغازی، ج 1، ص 53- 54
(6). السیرة النبویه، ج 2، ص 272.
(7). المغازی، ج 1، ص 55.

تجاری قریش‌پایین‌تر از بدر و در کنار دریابود. اگر با هم قرار می‌گذاشتید قطعاً در وعده‌گاه خوداختلاف می‌کردید؛ ولی خداوند امری (کشته شدن کافران) را که دربدر انجام شدنی بود انجام داد» . (انفال/ 8، 42)
میان مورخان و مفسران درباره اینکه کدام‌یک از دو سپاه زودتر به بدر رسیدند اختلاف وجود دارد؛ مورخانی چون واقدی و ابن اسحاق گفته‌اند که مسلمانان زودتر به بدر رسیدند و چاههای آب را گرفتند؛ ولی مفسران ورود سپاه قریش را پیش از مسلمانان دانسته‌اند، از همین روست که وقتی در شب بدر مسلمانان خوابیدند و صبح نیاز به آب پیدا کردند نتوانستند غسل کنند و شیطان آنان را بر اثر وضعیت بدی که پیدا کرده بودند وسوسه می‌کرد. خداوند بدین منظور و نیز جهت محکم کردن زمین زیر پای آنان باران فرستاد: « … و یُنَزّلُ عَلَیکُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهّرَکُم بِهِ ویُذهِبَ عَنکُم رِجزَ الشَّیطنِ ولِیَربِطَ عَلی قُلوبِکُم و یُثَبّتَ بِهِ الاقدام» . «1»
(انفال/ 8، 11) ساختن حوضهای آب نیز پس از این باران بود، زیرا آن‌قدر آب در آبراهها جاری شد که این حوضها را برای جمع‌آوری آبها ساختند. «2»
خداوند در آن شب برای آرامش مسلمانان، خواب را بر آنان مسلط کرد: «اذ یُغَشّیکُمُ النُّعاسَ امَنَةً مِنهُ … » . (انفال/ 8، 11) بر پایه روایتی از امیرمؤمنان علیه السلام در آن شب در حالی که همه اصحاب به خواب رفته بودند رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار درختی تا هنگام صبح به عبادت پرداخت. «3»

صف‌آرایی دو سپاه‌

هنگام صبح پیامبر صلی الله علیه و آله به آرایش سپاه پرداخت که در این حال سپاه قریش از تپه عَقَنْقَل ظاهر شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله چون آنان را دید فرمود: خدایا این قریش است که با غرور و تکبر به جنگ با تو و تکذیب رسولت آمده است. خدایا! خواهان نصرتی هستم که (1). التبیان، ج 5، ص 86؛ جامع البیان، مج 6، ج 9، ص 257- 259؛ المیزان، ج 9، ص 22.
(2). الکشاف، ج 2، ص 204
(3). روض الجنان، ج 5، ص 47
اعلام قرآن، ج‌3، ص: 78
به من وعده داده‌ای. خدایا! بامدادان آنان را نابود کن. «1» سپاهیان پیامبر پشت به آفتاب و و سپاه قریش رو به آفتاب قرار داشتند. «2»
واقدی گوید: بر میمنه و میسره هیچ‌یک از دو سپاهِ مسلمانان و مشرکان کسی فرمانده نشد. «3» لوای ریاست به نام عقاب «4» که تنها در دست بزرگان و افراد خاص قرار می‌گرفت «5» ، در دست علی علیه السلام بود. «6»
ابتدا پیامبر صلی الله علیه و آله طی پیامی، ضمن اعلام عدم تمایل به رویارویی با قریش، آنان را از جنگ برحذر داشت. برخی چون حکیم بن حزام پیام را منصفانه دانسته، خواهان بازگشت شدند؛ اما جنگ‌طلبی و گردنفرازی ابوجهل مانع شد. «7»
عمیربن وهب جمحی هم که با گروهی مسلمانان را دور زدند تا از نداشتن کمینگاه مطمئن شوند در بازگشت مسلمانان را گروهی بی‌ساز و برگ ولی مصمم برای مرگ توصیف کرد. تحکیم بن حزام نیز نزد عتبة بن ربیعه، از بزرگان و ثروتمندان قریش، رفت و از او خواست تا با پرداخت خونبهای عمرو بن حضرمی و خسارت کالاهایی که مسلمانان در سریه نخله گرفته بودند، از درگیری جلوگیری کند و آنگاه عتبه پس از سخنرانی و برشمردن پیامدهای این جنگ متعهّد شد که خونبها و قیمت کالاها را بپردازد؛ امّا ابوجهل از آن روی که اگر مردم بازگردند عتبه را بزرگ خود خواهند دانست خطاب به مردم گفت که عتبه از روی ترس و نیز حضور پسرش ابوحذیفه در کنار محمد صلی الله علیه و آله و ارتباط نسبی با پیامبر صلی الله علیه و آله چنین سخنانی را می‌گوید. «8» گویند: چند نفر از جمله حکیم بن حزام برای برداشتن آب کنار حوضهای مسلمانان آمدند. پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد که کسی متعرض آنان نشود و بر پایه روایتی دیگر به جز حکیم سایر آنان کشته شدند. «9» (1)
. السیرة النبویه، ج 2، ص 273
(2). المغازی، ج 1، ص 56.
(3). همان، ص 58.
(4). المصنف، ابن ابی شیبه، ج 7، ص 721؛ الاستیعاب، ج 4، ص 240
(5). الاستیعاب، ج 4، ص 240؛ تاریخ دمشق، ج 24، ص 118.
(6). السیرة النبویه، ج 2، ص 264؛ الاغانی، ج 4، ص 180؛ الصحیح من سیره، ج 5، ص 37؛ ج 6، ص 115- 121
(7). المغازی، ج 1، ص 61.
(8). السیرة النبویه، ج 2، ص 274- 275؛ المغازی، ج 1، ص 62- 64.
(9). المغازی، ج 1، ص 61

نابرابری نیروها

پیامبر صلی الله علیه و آله چون کمی یاران خود و کثرت سپاه قریش را دید از خدا کمک خواست «1» ، از این رو در روز بدر چون لحظاتی خواب برایشان مستولی شد خدا دشمنان را در نظر او کم شمار جلوه داد و فرمود: «اذ یُریکَهُمُ اللَّهُ فی مَنامِکَ قَلیلًا ولَو ارَکَهُم کَثیرًا لَفَشِلتُم ولَتَنزَعتُم فِی الامرِ ولکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ انَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدور/ و اگر ایشان را به تو بسیار نشان می‌داد قطعاً سست می‌شدید و در کار (جهاد) منازعه می‌کردید؛ ولی خدا شما را به سلامت داشت، چرا که او به راز دلها داناست» (انفال/ 8، 43)؛ نیز می‌فرماید: «و اذ یُریکُموهُم اذِ التَقَیتُم فی اعیُنِکُم قَلیلًا ویُقَلّلُکُم فی اعیُنِهِم لِیَقضِیَ اللَّهُ امرًا کانَ مَفعولًا والَی اللَّهِ تُرجَعُ الامور «2» / و آنگاه که روبه رو شدید آنان را در چشم شما اندک نمایاند تا قویدل شویدو شما را نیز در چشم آنان اندک نشان داد تا تجهیز کامل نکنندتا خدا امری را که انجام یافتنی بود، سرانجام دهد و همه کارها به خدا باز گردانده می‌شود» . (انفال/ 8، 44)
این اندک نمایی دو جانبه چنان بود که بر اساس روایت عبداللَّه بن مسعود برخی از صحابه می‌گفتند: مشرکان 70 یا 100 نفرند. «3» ابوجهل نیز وقتی مسلمانان را دید گفت:
یاران محمد لقمه‌ای بیش نیستند. «4» این موضوع در آیه 13 آل عمران/ 3 چنین بیان شده است: « … یَرَونَهُم مِثلَیهِم رَأیَ العَینِ واللَّهُ یُؤَیّدُ بِنَصرِهِ مَن یَشاءُ … / مشرکان به چشم خویش ایشان را دو برابر می‌دیدند … » . آیه دوم چنین تفسیر شده که منظور مسلمانان هستند که کافران را دو برابر خویش می‌دیدند و این بدان سبب بود که خداوند مسلمانان را به مقاومت 100 به 200 و 000/ 1 به 000/ 2 امر کرده و پیروزی آنها را تضمین کرده بود: (1). التبیان، ج 5، ص 84.
(2). تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 328
(3). التبیان، ج 5، ص 131؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 358؛ تفسیر قرطبی، ج 4، ص 26
(4). السیرة النبویه، ج 2، ص 623؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 147؛ عیون الاثر، ج 1، ص 334

«فَان یَکُن مِنکُم مِائَةٌ صَابِرَةٌ یَغلِبوا مِائَتَینِ وان یَکُن مِنکُم الفٌ یَغلِبوا الفَینِ بِاذنِ اللَّهِ … »
(انفال/ 8، 66) و خداوند شمار مشرکان را به همان حسابی که تعیین کرده بود در چشم آنان قرار داد؛ یعنی مسلمانان، کفار را به جای 000/ 1 نفر، آنچنان که طبرسی نقل کرده است، 626 تن می‌دیدند «1» و این همان اندک نمایی است که در آیه 44 انفال/ 8 بیان شده است. برخی نیز گفته‌اند که منظورْ مشرکان هستند که مسلمانان را دو برابر خود می‌دیدند و این معنا با آیه «ویُقَلّلُکُم فی اعیُنِهِم» (انفال/ 8، 44) که بیان می‌کند دشمنان، شما مسلمانان را اندک می‌دیدند مخالفتی ندارد، زیرا آیه سوره انفال پیش از نبرد را بیان می‌کند و علت آن این است که مشرکان تجهیز کامل نکنند؛ ولی به هنگام نبرد دو برابر ببینند تا ترس بر آنان مسلط شود. «2»
در این رابطه برخی در شأن نزول آیه «اذ یَقولُ المُنفِقونَ والَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُم ومَن یَتَوَکَّل عَلَی اللَّهِ فَانَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیم» (انفال/ 8، 49) آورده‌اند که گروهی از مکیان اسلام آوردند، ولی هجرت نکردند و با قریش به بدر آمدند و چون کم شماری مسلمانان را دیدند گفتند: اینان به دینشان چنان مغرور شده‌اند که با این شمار اندک به جنگ با این شمار فراوان آمده‌اند. «3»
فرمان تشویق کردن مؤمنان به جنگ و پایداری 20 نفر از مسلمانان در برابر 200 نفر و 100 نفر در برابر 000/ 1 نفر از مشرکان به هنگام جنگ بدر به پیامبر صلی الله علیه و آله داده شد:
«یایُّهَا النَّبِیُّ حَرّضِ المُؤمِنینَ عَلَی القِتالِ ان یَکُن مِنکُم عِشرونَ صبِرونَ یَغلِبوا مِائَتَینِ و ان یَکُن مِنکُم مِائَةٌ یَغلِبوا الفًا مِنَ الَّذینَ کَفَروا بِانَّهُم قَومٌ لا یَفقَهون» (انفال/ 8، 65)؛ ولی این حکم تخفیف داده شد و دستور پایداری 100 به 200 و 000/ 1 به 000/ 2 در آیه بعد صادر شد: «النَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنکُم و عَلِمَ انَّ فیکُم ضَعفًا فَان یَکُن مِنکُم مِائَةٌ صَابِرَةٌ یَغلِبوا مِائَتَینِ وان یَکُن مِنکُم الفٌ یَغلِبوا الفَینِ بِاذنِ اللَّهِ واللَّهُ مَعَ الصبِرین» . (انفال/ 8، 66)
رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطابه‌ای مسلمانان را به جنگ تحریض و به ثواب ترغیب و بارها برای پیروزی مسلمانان دعا کرد و می‌فرمود: خدایا! اگر این گروه اندک کشته شوند دیگر کسی تو را عبادت نخواهد کرد. «4» آیه «اذ تَستَغیثونَ رَبَّکُم فَاستَجابَ لَکُم» (انفال/ 8، 9) نشان می‌دهد که مسلمانان بیمناک و مضطرب بوده و از خدا کمک و یاری می‌طلبیده‌اند. (1)
. مجمع البیان، ج 1، ص 709؛ معانی القرآن، ج 1، ص 363
(2). مجمع البیان، ج 1، ص 709؛ حقائق التأویل، ص 34- 45.
(3). التبیان، ج 5، ص 136؛ تفسیر عبدالرزاق، ج 2، ص 260- 261؛ زاد المسیر، ج 2، ص 178
(4). السیرة النبویه، ج 2، ص 279؛ المغازی، ج 1، ص 58- 59، 81.

رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز آن‌قدر دعا کرد که ردای مبارکش از دوشش افتاد. «1»
بنابر گزارشی که مورد نقد جدی برخی محققان است»
برای پیامبر صلی الله علیه و آله سایبانی ساختند «3» ؛ ولی بر اساس سخن امیرمؤمنان علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله در بدر از همه مسلمانان به دشمن نزدیک‌تر بود و هرگاه جنگ سخت می‌شد مسلمانان به آن حضرت پناه می‌بردند. «4»

نبرد تن به تن و آغاز جنگ‌

پیش از شروع جنگ تن به تن، ابوجهل برای خنثا کردن سخنان عتبه و نیز تحریک عواطف مردم، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود خون برادرش را طلب کند. گویند: عامر نخستین کسی بود که به صفوف مسلمانان هجوم برد تا صفوف آنان درهم ریزد؛ ولی نیروهای پیامبر صلی الله علیه و آله از خود ثبات قدم نشان دادند. «5» زخم زبانهای تند و پیوسته ابوجهل و قریش به عتبه، او را وا داشت تا در جنگی که خود برای خاموشی آن تلاش می‌کرد، نخستین کسی باشد که به همراه پسرش ولید و شیبه پا به میدان نهند و جنگ تن به تن را آغاز کنند. «6»
پیامبر صلی الله علیه و آله که گویا کراهت داشت انصار در نخستین درگیری، طرفِ قریش باشند حمزه، علی علیه السلام و عبیدة بن حارث را به میدان فرستاد. حمزه عتبه را کشت و علی علیه السلام ولید را و عبیده با کمک حمزه و علی علیه السلام شیبه را کشتند. بر اساس روایتی از علی علیه السلام آن حضرت در کشتن هر سه نفر شرکت داشته است. «7» به نقلی آیه «هذانِ خَصمانِ اختَصَموا فی رَبّهِم فَالَّذینَ کَفَروا قُطّعَت لَهُم ثیابٌ مِن نارٍ یُصَبُّ مِن فَوقِ رُءوسِهِمُ الحَمیم/ اینها مؤمنان و کافران‌دو گروه دشمن یکدیگرند که درباره هستی و یگانگی پروردگارشان با هم ستیزه کردند، پس کسانی که کافر شدند برایشان جامه‌هایی از آتش بریده‌اند و از بالای (1). جامع البیان، مج 6، ج 9، ص 251؛ مسند احمد، ج 1، ص 30؛ مجمع‌البیان، ج 4، ص 437
(2). الصحیح من سیره، ج 5، ص 41- 45.
(3). المغازی، ج 1، ص 55؛ السیرة النبویه، ج 2، ص 272- 273؛ الطبقات، ج 2، ص 11.
(4). مسند احمد، ج 1، ص 86، 126؛ مسند ابی یعلی، ج 1، ص 329؛ الطبقات، ج 2، ص 17
(5). السیرة النبویه، ج 2، ص 278؛ المغازی، ج 1، ص 67
(6). المغازی، ج 1، ص 66- 67
(7). روض الجنان، ج 5، ص 48

سرشان آب جوشان ریخته می‌شود» (حجّ/ 22، 19) درباره این نبرد تن به تن نازل شد. «1»
کشته شدن این سه تن ضربه سختی به قریش بود؛ ولی ابوجهل با سخنان خود به مردم اطمینان می‌داد که پیروز خواهند شد و خطاب به مسلمانان شعار داد: «لنا العُزّی و لا عُزّی لکم» و منادی پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: «اللَّه مولانا و لا مولا لکم» . «2» پیامبر صلی الله علیه و آله با برداشتن مشتی خاک و پاشیدن آنها به سوی کافران فرمود: رویتان سیاه باد. «3» خدایا! دلهایشان را سرشار از ترس و قدمهایشان را سست و لرزان کن. بر اساس روایتی از امام سجاد علیه السلام و امام صادق علیه السلام، پیامبر صلی الله علیه و آله از علی علیه السلام خواست تا از مکانی خاص، مشتی خاک به او دهد و علی علیه السلام این را از مناقب خاص خود می‌دانست. «4» در منابع اهل سنت این روایت از ابن عباس نقل شده و در ادامه آمده که این خاکها به چشمان همه مشرکان فرو رفت و به گزارشی آیه «و ما رَمَیتَ اذ رَمَیتَ ولکِنَّ اللَّهَ رَمی (انفال/ 8، 17) در این باره نازل شد. «5»
بدین‌گونه جنگ میان صفوف مسلمانان و مشرکان درگرفت و این درحالی بود که شعار مسلمانان در این جنگ «یا منصور امت» «6» و بنا به‌نقلی «احَدٌ احَد» «7» بود. خداوند مسلمانان را در بدر از هرگونه عقب‌نشینی در برابر کافران به شدت برحذر داشت و آنان را به دوزخ تهدید کرد. آیه ذیل به این مطلب تصریح دارد: «یایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا زَحفًا فَلا تُوَلّوهُمُ الادبار* و مَن یُوَلّهِم یَومَذٍ دُبُرَهُ الّا مُتَحَرّفًا لِقِتالٍ او مُتَحَیّزًا الی فِئَةٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ و مَأوهُ جَهَنَّمُ و بِئسَ المَصیر/ ای مؤمنان چون با کافران رو به رو شدید که به سوی شماروی می‌آورند، به آنها پشت نکنید و هرکه در آن هنگام به عقب بازگردد-/ مگر برای تاکتیک جنگی یا پیوستن به گروهی دیگر- به خشم خدا گرفتار خواهد شد و جایگاهش دوزخ است و بد سرانجامی است» . (انفال/ 8، 15- 16) برخی (1). المغازی، ج 1، ص 68- 70؛ جامع‌البیان، مج 10، ج 17، ص 172- 173؛ تفسیر ابن کثیر، ج 8، ص 2479
(2). سبل الهدی، ج 4، ص 36
(3). السیرة النبویه، ج 2، ص 280
(4). الخصال، ص 576؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 52
(5). المعجم الکبیر، ج 11، ص 227؛ الکشاف، ج 2، ص 207؛ مجمع الزوائد، ج 6، ص 84
(6). المغازی، ج 1، ص 72؛ الطبقات، ج 2، ص 10
(7). السیرةالنبویه، ج 2، ص 287
اعلام قرآن، ج‌3، ص: 83
مفسران اهل سنت این حکم را تنها مخصوص بدریان دانسته‌اند. «1» این احتمال می‌رود که چنین تحلیلی از سوی مفسران برای رعایت شأن برخی از صحابه صورت گرفته باشد که در جنگهایی چون احد و حنین و … فرار کردند.
با توجه به اینکه پیروزی بدر ضربه‌ای مهلک به سران قریش در مکه بود، برخی مفسران آیات دربردارنده وعده شکست کافران را بر کشتگان بدر تطبیق کرده‌اند «2» :
«سَیُهزَمُ الجَمعُ ویُوَلّونَ الدُّبُر/ به زودی جمعشان درهم شکسته شده، فراری خواهند شد» . (قمر/ 54، 45)

امدادهای غیبی در بدر

برخی از امدادهای الهی در بدر عبارت است از: مسلط شدن خواب بر مؤمنان برای آرامش؛ فرو فرستادن باران برای طهارت و محکم شدن زمین رملی زیر پای آنان برای مناسب شدن موقعیت جغرافیایی و جنگی، تقلیل نیروهای دو سپاه، در نگاه یکدیگر به گونه‌ای که موجب تقویت روحیه مسلمانان و مغرور شدن و تضعیف روحیه مشرکان گردید و نیز حضور فرشتگان در بدر.
در قرآن و روایات بر حضور فرشتگان در بدر تأکید شده است. گزارشهای متعددی از دو گروه مسلمانان «3» و مشرکان «4» در این خصوص وجود دارد. ظاهر آیه « … فَاستَجابَ لَکُم انّی مُمِدُّکُم بِالفٍ مِنَ المَلَکَةِ مُردِفین» (انفال/ 8، 9) بر حضور 000/ 1 فرشته از ابتدای جنگ دلالت دارد «5» ؛ حضوری که در ادامه جنگ به 000/ 3 افزایش یافت «6» : «اذ تَقولُ لِلمُؤمِنینَ الَن یَکفِیَکُم ان یُمِدَّکُم رَبُّکُم بِثَلثَةِ ءالفٍ مّنَ المَلکَةِ مُنزَلین/ در آن هنگام که تو به مؤمنان می‌گفتی: آیا کافی نیست پروردگارتان شما را به 000/ 3 فرشته که از آسمان فرود می‌آیند یاری کند؟» (آل‌عمران/ 3، 124) همچنین خداوند به مؤمنان وعده (1). جامع البیان، مج 6، ج 9، ص 266
(2). جامع‌البیان، مج 13، ج 27، ص 142- 143؛ مجمع البیان، ج 9، ص 293
(3). السیرة النبویه، ج 2، ص 285- 286؛ المغازی، ج 1، ص 76، 78- 79، 81، 91؛ الطبقات، ج 2، ص 19
(4). السیرةالنبویه، ج 2، ص 301؛ المغازی، ج 1، ص 76- 77؛ مناقب، ج 1، ص 118
(5). التبیان، ج 5، ص 84؛ مجمع البیان، ج 4، ص 436
(6). روض الجنان، ج 5، ص 53؛ التبیان، ج، 2، 579؛ جامع البیان، مج 3، ج 4، ص 101

داده بود که چنانچه صبر و تقوا پیشه کنند این تعداد به 000/ 5 افزایش یابد «1» : «بَلی ان تَصبِروا و تَتَّقوا ویَأتوکُم مِن فَورِهِم هذا یُمدِدکُم رَبُّکُم بِخَمسَةِ ءالفٍ مِنَ المَلکَةِ مُسَوّمین» . (آل عمران/ 3، 125)
از امیرمؤمنان علیه السلام نیز روایت شده که در بدر سه تندباد وزید که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل هریک با 000/ 1 نفر حاضر شدند. جبرئیل در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و میکائیل در سمت راست سپاه و اسرافیل در جناج چپ سپاه مستقر شدند. «2» طبرسی و ابوالفتوح رازی در تفاسیر خود تعداد 000/ 8 یا 000/ 9 را نیز نقل کرده‌اند. «3» رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز مسلمانان را به حضور ملائکه بشارت داد. «4» برخی مقصود از غمام در آیه « … فی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ والمَلکَةُ» (بقره/ 2، 210) را همان ابرهای سفیدی دانسته‌اند که ملائکه روز بدر در آن آمدند. «5»
از جمله امدادهای غیبی که نقشی بسیار مهم در شکست مشرکان داشت وحشت و هراسی بود که خداوند بر دل مشرکان افکند: «اذ یوحی رَبُّکَ الَی المَلَکَةِ انّی مَعَکُم فَثَبّتُوا الَّذینَ ءامَنوا سَالقی فی قُلوبِ الَّذینَ کَفَروا الرُّعبَ فَاضرِبوا فَوقَ الاعناقِ واضرِبوا مِنهُم کُلَّ بَنان/ به یادآور آن هنگام را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد که من با شما هستم؛ مؤمنان را پایمردی بخشید. به زودی در دل کافران هراس می‌افکنم، پس بر فراز گردنهایشان بزنید و دستهایشان را قطع کنید» . (انفال/ 8، 12) برخی این وحشت را ناشی از صداهای مهیبی می‌دانند که همانند ریختن سنگ در طشت بود. «6» از امام باقر علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: من با رعب و ترسی که خدا بر دشمنان وارد می‌کرد یاری شده‌ام. «7»
خداوند این کمکها را بشارتی به مسلمانان و مایه قوت و اطمینان و تسکین قلب آنان (1). تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 752؛ مجمع البیان، ج 1، ص 828؛ روض الجنان، ج 5، ص 52- 56
(2). المغازی، ج 1، ص 57؛ جامع البیان، مج 6، ج 9، ص 259؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 302
(3). مجمع البیان، ج 1، ص 828؛ روض الجنان، ج 5، ص 56
(4). المغازی، ج 1، ص 70- 71
(5). التبیان، ج 1، ص 258
(6). المغازی، ج 1، ص 95؛ اسباب النزول، ص 192؛ سبل الهدی، ج 4، ص 48
(7). جامع البیان، مج 6، ج 10، ص 62

دانسته است: « … و ما جَعَلَهُ اللَّهُ الّا بُشری ولِتَطمَنَّ بِهِ قُلوبُکُم و مَا النَّصرُ الّا مِن عِندِ اللَّهِ انَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیم» (الانفال/ 8، 10)، از این رو بجاست که خداوند تیر انداختن و کشتن مشرکان را به خود نسبت دهد: «فَلَم تَقتُلوهُم ولکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم وما رَمَیتَ اذ رَمَیتَ ولکِنَّ اللَّهَ رَمی ولِیُبلِیَ المُؤمِنِینَ مِنهُ بَلاءً حَسَنًا انَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیم» (انفال/ 8، 17) و مکر کافران را سست گرداند: «ذلِکُم وانَّ اللَّهَ موهِنُ کَیدِ الکفِرین» . «1»
(انفال/ 8، 18)

پایان جنگ بدر

بر اساس برخی روایات مشرکان هنگام خروج از مکه پرده کعبه را گرفته، گفتند:
خدایا! برترین از این دو سپاه و هدایت شده‌ترین از این دو گروه و باکرامت‌ترین این دو حزب را پیروز گردان. در بدر ابوجهل نیز از خدا خواست تا آن کسی را که پیوند خویشاوندی را گسسته و امری ناآشنا آورده شکست دهد و برای خود نیز فتح و پیروزی خواست. آیه 19 انفال/ 8 بدین امر اشاره دارد: «ان تَستَفتِحوا فَقَد جاءَکُمُ الفَتحُ و ان تَنتَهوا فَهُوَ خَیرٌ لَکُم/ «2»
اگر شما فتح و پیروزی می‌خواهید پیروزی به سراغ شما آمد و اگر از مخالفت‌خودداری کنید برای شما بهتر است … » .
جنگ بدر با شهادت 14 تن از مسلمانان (6 تن از مهاجران و 8 تن از انصار) و با کشته شدن 70 نفر و اسیر شدن همین تعداد از مشرکان به پایان رسید. «3»
ابن قتیبه شمار کشتگان قریش را 50 و اسیران را 44 نفر گفته است «4» که 35 تن از آنان تنها به دست علی علیه السلام به هلاکت رسیدند. «5» این در حالی بود که بسیاری از مشرکان در بیابانهای اطراف پراکنده شده، برای فرا رسیدن شب و رهایی از دست مسلمانان لحظه شماری می‌کردند. «6»
پیامبر صلی الله علیه و آله نیز که منتظر خبر کشته شدن ابوجهل بود و او را رأس پیشوایان کفر و فرعون (1). الکشاف، ج 2، ص 208
(2). اسباب النزول، ص 193؛ الکشاف، ج 2 ص 208
(3). الطبقات، ج 2، ص 12؛ ر. ک: المغازی، ج 1، ص 145- 152
(4). المعارف، ص 155
(5). روض الجنان، ج 5، ص 50
(6). المغازی، ج 1، ص 95

امت نامیده بود»
با شنیدن خبر قتل او گفت: خدایا! وعده خود را محقق ساختی. «2» ابوجهل به دست دو جوان کم سال یعنی معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء کشته شد و هنوز رمقی در بدن داشت که عبداللَّه بن مسعود، سر او را از تن جدا کرد. «3»
از دیگر افرادی که پیامبر صلی الله علیه و آله وی را نفرین کرد و خواهان کشته شدن او بود نوفل بن خویلد بود که به دست علی علیه السلام کشته شد. با مرگ او پیامبر صلی الله علیه و آله تکبیر گفت و فرمود: خدا را سپاس که دعایم را به اجابت رساند. «4»
درباره شهدای بدر برخی بر اساس پندارهای خود می‌گفتند که فلانی مُرد و از لذتهای دنیا بهره‌ای نبرد. خداوند برای رد گفته‌هایشان این آیه را نازل کرد: «و لا تَقولوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ اموتٌ بَل احیاءٌ و لکِن لا تَشعُرون» . (بقره/ 2، 154) «5» بر اساس روایتی دیگر چون شهدای بدر در بهشت از کرامت و نعمتهای بهشتی برخوردار شدند گفتند: ای کاش خویشان ما می‌دانستند که حال ما چگونه است، در نتیجه این آیه نازل شد «6» که با آیه «و لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ اموتًا بَل احیاءٌ عِندَ رَبّهِم یُرزَقون» (آل عمران/ 3، 169) که در شأن شهدای احد نازل شده متفاوت است. «7»
جنگ بدر که بیش از نصف روز طول نکشید «8» یکی از مهم‌ترین رخدادهای صدر اسلام را رقم زد، چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره آن فرمود: هیچ‌گاه شیطان کوچک‌تر و در مانده‌تر از روز عرفه نبوده، مگر در روز بدر. «9»

بدر وعده‌گاه عذاب الهی‌

خداوند بارها از بدر به وعدگاه عذاب الهی تعبیر کرده که مشرکان به عللی باید آن (1). المغازی، ج 1، ص 91؛ جامع البیان، مج 15، ج 30، ص 322؛ الامالی، ص 310
(2). المغازی، ج 1، ص 91.
(3). ر. ک: صحیح البخاری، ج 2، ص 68- 69
(4). المغازی، ج 1، ص 91- 92
(5). اسباب النزول، ص 44؛ مجمع البیان، ج 1، ص 433
(6). زاد المسیر، ج 1، ص 161
(7). مجمع البیان، ج 2، ص 880
(8). المغازی، ج 1، ص 75، 112
(9). الموطأ، ج 1، ص 422؛ المصنف، صنعانی ج 4، ص 378؛ المغازی، ج 1، ص 77- 78

عذاب را می‌چشیدند، چنان‌که در آیات 13- 14 انفال/ 8 این عذاب را بر اثر مخالفت مشرکان با خدا و پیامبر دانسته، از عذاب آتش برای کافران خبر می‌دهد: «ذلِکَ بِانَّهُم شاقُّوا اللَّهَ ورَسولَهُ ومَن یَشاقِقِ اللَّهَ و رَسولَهُ فَانَّ اللَّهَ شَدیدُ العِقَاب* ذلِکُم فَذوقوهُ و انَّ لِلکفِرینَ عَذابَ النّار» (انفال/ 8، 13- 14)؛ همچنین در آیه 34 انفال/ 8 این عذاب را نتیجه منع و بازداشتن کافران از مسجد الحرام معرفی می‌کند و این در حالی بود که آنان شایستگی تو لیت مسجد را نداشتند: «و ما لَهُم الّا یُعَذّبَهُمُ اللَّهُ وهُم یَصُدّونَ عَنِ المَسجِدِ الحَرامِ وما کانوا اولِیاءَهُ ان اولِیاؤُهُ الَّا المُتَّقونَ ولکِنَّ اکثَرَهُم لا یَعلَمون» . کفر و انکار خداوند از دیگر عوامل نزول عذاب در بدر است: «فَذوقوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرون» . «1»
(آل‌عمران/ 3، 106) خداوند در جای دیگر از این عذاب به «عذاب یوم عقیم» یاد کرده است: « … یَأتِیَهُم عَذابُ یَومٍ عَقِیم» (حجّ/ 22، 55)، زیرا هیچ خیر و برکتی برای مشرکان نداشت «2» و نیز در آن روز شبی برای مشرکان وجود نداشت، زیرا پیش از فرا رسیدن شب نابود شدند. «3» از نظر برخی مفسران آیه «و لَقَد صَدَقَکُمُ اللَّهُ وعدَهُ اذ تَحُسّونَهُم بِاذنِه» (آل‌عمران/ 3، 152) به تحقق وعده خداوند درباره قتل دشمنان در جنگ بدر اشاره دارد «4» ، هرچند که سزاوار آن است که مقصود از آن جنگ احد است؛ نیز برخی مقصود از «و اذ غَدَوتَ مِن اهلِکَ تُبَوّئُ المُؤمِنین» (آل‌عمران/ 3، 121) را نصرت خداوند در نبرد بدر دانسته‌اند. «5»
بعضی از مفسران نیز با تطبیق برخی آیات مکیِ عذاب بر روز بدر بر عظمت شکست مشرکان در این روز تأکید کرده‌اند: 1. «و اخِذوا مِن مَکانٍ قَریب/ آنان را از جایی نزدیک (به عذاب) فرا گیرند» . (سبأ/ 34، 51). 2. «یَومَ نَبطِشُ البَطشَةَ الکُبری انّا مُنتَقِمون/ «6»
روزی که (کافران را) سخت فرو می‌گیریم که ما انتقام گیرندگانیم» .
(دخان/ 44، 16). 3. «و لَنُذیقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الادنی دونَ العَذابِ الاکبَرِ/ هر آینه آنان را (1). المغازی، ج 1، ص 133
(2). تفسیر عبدالرزاق، ج 2، ص 410؛ جامع البیان، مج 10، ج 17، ص 253؛ تفسیر ماوردی، ج 4، ص 37
(3). زادالمسیر، ج 5، ص 445
(4). التبیان، ج 3، ص 23
(5). زادالمسیر، ج 2، ص 23
(6). التبیان، ج 9، ص 228.

از عذاب نزدیک‌تر پیش از عذاب بزرگ‌تر بچشانیم» . (سجده/ 32، 21) «1» . 4. «حَتّی اذا فَتَحنا عَلَیهِم بابًا ذا عَذابٍ شَدیدٍ اذا هُم فیهِ مُبلِسون/ «2»
تا هنگامی که دری از عذاب سخت بر آنان بگشودیم، آنگاه در آن (عذاب) از هر خیری نومید گشتند» . (مؤمنون/ 23، 77).
5. «حَتّی اذا اخَذنا مُترَفیهِم بِالعَذابِ/ تا زمانی که متنعمان مغرور آنها را در چنگال عذاب گرفتار سازیم» . (مؤمنون/ 23، 64) «3» . 6. «ان عَسی ان یَکونَ قَدِ اقتَرَبَ اجَلُهُم/ آیا در این نیز اندیشه نکردند که شاید پایان زندگی آنها نزدیک شده باشد» . (اعراف/ 7، 185).
7. «افَبِعَذابِنا یَستَعجِلون* فَاذا نَزَلَ بِسَاحَتِهِم فَساءَ صَبَاحُ المُنذَرین/ آیا آنها برای عذاب ما شتاب می‌کنند؟! اما هنگامی که عذاب ما درآستانه خانه‌هایشان فرود آید، انذار شدگان صبحگاه بدی خواهند داشت» . (صافّات/ 37، 176- 177) «4» . 8. «و انَّ لِلَّذینَ ظَلَموا عَذابًا دونَ ذلِکَ/ و برای ستمگران عذابی قبل از آن است» . (طور/ 52، 47) «5» . 9.
«فَاصبِر انَّ وعدَ اللَّهِ حَقٌّ فَامّا نُرِیَنَّکَ بَعضَ الَّذی نَعِدُهُم … / پس صبر کن که وعده خدا حق است، پس هرگاه قسمتی از مجازاتهایی را که به آنها وعده داده‌ایم در حال حیاتت به تو ارائه دهیم … » . (غافر/ 40، 77) «6» . 10. «عَسی ان یَکونَ … بَعضُ الَّذی تَستَعجِلون/ بگو: شاید پاره‌ای از آنچه درباره آن شتاب می‌کنید، نزدیک و در کنار شما باشد» (نمل/ 27، 72) که مقصود عذاب روز بدر است. «7» 11. «ولَولا کَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبّکَ لَکانَ لِزامًا واجَلٌ مُسَمّی و اگر سنت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهی به زودی دامان آنان را می‌گرفت» . (طه/ 20، 129) «8» . 12. «و احَلّوا قَومَهُم دارَ البَوار/ و قوم خود را به سرای نیستی و نابودی کشاندند» . (ابراهیم/ 14، 29) «9» .
13. « … فلا یستعجلون/ بنابراین عجله نکنند» . (ذاریات/ 51، 59) «10» . 14. «و اذًا (1). التبیان، ج 3، ص 23
(2). تفسیر ماوردی، ج 4، ص 64
(3). المغازی، ج 1، ص 137
(4). همان، ص 133
(5). زادالمسیر، ج 7، ص 2
(6). زادالمسیر، ج 4، ص 22
(7). التبیان، ج 8، ص 115
(8). التبیان، ج 7، ص 513
(9). زادالمسیر، ج 7، ص 314
(10). المغازی، ج 1، ص 137

لا یَلبَثونَ خِلفَکَ الّا قَلیلا/ پس از تو، جز مدت کمی نمی‌ماندند» . (اسراء/ 17، 76).
15. «فَلَنُذیقَنَّ الَّذینَ کَفَروا عَذابًا شَدیدًا/ به یقین، به کافران عذابی شدید می‌چشانیم» .
(فصّلت/ 41، 27) «1» .

غنایم بدر

در پایان جنگ بدر دو موضوع جدید سبب بروز اختلافهایی شد: نخست تقسیم غنایم بود؛ هر شخصی افزون بر آنچه از وسایل شخصی کشتگان به دست آورده بود در غنایم کلی نیز سهمی می‌طلبید. غنایم کلی عبارت بود از 150 شتر، 10 اسب و مقداری چرم و پارچه و ابزار جنگی. «2» از عبادة بن صامت نقل است که ما درباره غنایم جنگی با هم اختلاف کردیم و رفتار زشتی از خود نشان دادیم. «3»
روایات مختلفی که در شأن نزول اولین آیه انفال/ 8 نقل شده تمامی بر این اختلاف دلالت دارد. «4» آیات اول انفال به بیان حکم این موضوع پرداخته است. آیه نخست بیان می‌کند که اصحاب پیوسته به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده، از او در باره غنایم می‌پرسیدند:
«یَسَلونَکَ عَنِ الانفالِ قُلِ الانفالُ لِلَّهِ والرَّسولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ واصلِحوا ذاتَ بَینِکُم واطیعُوا اللَّهَ ورَسولَهُ ان کُنتُم مُؤمِنین» .
در این آیه برای اولین بار، قرآن از غنایم جنگی به «انفال» یاد کرده و در ابتدا، این غنایم را مخصوص خدا و رسولش قرار داده تا هر چه خواهند تصمیم گیرند و خطاب به مسلمانان تأکید می‌کند که اگر مؤمنان حقیقی باشید باید از خدا و رسولش اطاعت کنید.
بدین ترتیب کسانی که از این غنایم برده بودند موظف به بازگرداندن آنها شدند. «5» در (1). مجمع البیان، ج 9، ص 20
(2). المغازی، ج 1، ص 100، 102- 103.
(3). السیرة النبویه، ج 2، ص 296؛ المغازی، ج 1، ص 99؛ مسند احمد، ج 6، ص 441
(4). اسباب النزول، ص 190- 191
(5). المغازی، ج 1، ص 99

آیه 41 انفال/ 8 حکم این انفال چنین بیان شده است: «واعلَموا انَّما غَنِمتُم مِن شَی‌ءٍ فَانَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ ولِلرَّسولِ ولِذِی القُربی والیَتمی والمَسکینِ و ابنِ‌السَّبیلِ ان کُنتُم ءامَنتُم بِاللَّهِ وما انزَلنا عَلی عَبدِنا یَومَ الفُرقانِ یَومَ التَقَی الجَمعانِ واللَّهُ عَلی کُلّ شَی‌ءٍ قَدیر/ اگر به خدا و آنچه بر بنده و رسول خود در روز تمیز حق از باطل، روز درگیری دو سپاه در جنگ بدر نازل کردیم ایمان دارید بدانید که از هر چیزی که به غیمت گرفتید خمس آن از آنِ خدا و رسولش و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است و خدا بر هر کاری تواناست» .
بدیهی است که باقی غنایم برای مجاهدان بود و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز آنها را میانشان قسمت کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای کسانی که در مدینه و قبا جانشین خود کرده بود سهمی پرداختند. سعد بن عباده نیز که بر اثر مارگزیدگی نتوانست همراهی کند ولی انصار را برای حضور در بدر تشویق کرده بود سهمی به او داده شد. «1» بدین ترتیب مسلمانان که هنگام خروج از مدینه تنها یک یا دو اسب «2» و 70 شتر داشتند و هر دو یا سه یا 4 نفر از یک شتر استفاده می‌کردند «3» هنگام بازگشت، هر یک بر یک یا دو شتر سوار بود و برهنگان جامه پوشیده و به زاد و توشه قریش دست یافته، سیر شده بودند و چون فدیه آزادی اسیران را نیز گرفتند هر فقیری ثروتمند شد و این استجابتِ همان دعای پیامبر صلی الله علیه و آله بود که هنگام حرکت از سقیا به سوی بدر گفت: خدایا! ایشان گروه پیادگان‌اند، سوارشان کن، برهنه‌اند آنان را بپوشان، گرسنه‌اند، سیرشان کن و نیازمندند، به فضل خود بی نیازشان فرمای. «4»
بر اساس روایت ابن عباس، از جمله غنایم جنگ بدر پارچه‌ای سرخ رنگ بود که مفقود شد. برخی گفتند: شاید رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را برای خود برداشته است! بنا به روایتی در پاسخ به این تهمت بود که آیه 161 آل‌عمران/ 3 نازل شد: «و ما کانَ لِنَبِیّ ان یَغُلَّ … / «5»
ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت کند» .
جست و جوها آشکار ساخت که یکی از حاضرانِ در بدر آن را برداشته، در زمین پنهان کرده بود. پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد آن را بیابند و چون آن را یافتند کسی گفت:
ای رسول خدا برای این مرد طلب آمرزش کن. این درخواست چند بار تکرار شد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: درباره مجرمان چنین چیزی نخواهید. «6» (1)
. المغازی، ج 1، ص 101
(2). همان، ص 27
(3). السیرة النبویه، ج 2، ص 264.
(4). المغازی، ج 1، ص 26.
(5). همان، ص 102؛ اسباب النزول، ص 107
(6). المغازی، ج 1، ص 102

همچنین درباره حکم اسیران جنگی پیامبر پیش از جنگ، مسلمانان را از کشتن افرادی چون ابوالبختری از قبیله بنی‌اسد به سبب خدماتش به مسلمانان در مکه و حارث بن عامر بن نوفل و بنی‌هاشم را بر اثر خروج اجباری و زمعة بن اسود منع و بر اسیر کردن آنان تأکید ورزیده بود. «1» اگرچه مسلمانان بر اثر ناآشنایی با برخی از این افراد آنان را در جنگ کشتند؛ همچنین در پی اعلام پیامبر برخی از مسلمانان نیز تلاش کردند که در زمان جنگ افراد دیگری از سپاه قریش را به اسارت درآورند. شاید بتوان انگیزه این گروه از مسلمانان را در این کار حفظ جان بستگان یا دوستان خود که در جبهه مخالف قرار داشتند یا حتی انگیزه‌های اقتصادی و در یافت فدیه در برابر آزادی اسیران دانست، به هر روی خداوند در آیات 67- 68 انفال/ 8 که پس از بدر نازل شد عمل این دسته از مسلمانان را نکوهش و ضمن رد اسارت گرفتن دشمنان در زمان جنگ، متخلفان از این دستور را به عذابی بزرگ تهدید کرد: «ما کانَ لِنَبِیّ ان یَکونَ لَهُ اسری حَتّی یُثخِنَ فِی الارضِ تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنیا واللَّهُ یُریدُ الأخِرَةَ واللَّهُ عَزیزٌ حَکیم* لَولا کِتبٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُم فیما اخَذتُم عَذابٌ عَظیم» .
پس از جنگ در تعیین سرنوشت اسیران مشرک اختلافهایی روی داد؛ از یک سو برخی از مسلمانان از جمله سعد بن معاذ «2» که از انگیزه‌های قوی دینی برخوردار بودند خواهان کشتن اسرا بودند. در این میان عمر بن خطاب نیز از کشتن اسرا «3» حمایت می‌کرد و بر آن پای می‌فشرد «4» . شاید بتوان گفت که از قبیله عمر فردی در سپاه قریش نبود «5» تا عمر بخواهد با اسارت گرفتن وی جانش را نجات دهد، از این رو وی به راحتی از کشتن اسرا (1). السیرةالنبویه، ج 2، ص 281- 282؛ المغازی، ج 1، ص 80- 81
(2). السیرة النبویه، ج 2، ص 281؛ المغازی، ج 1، ص 106
(3). السیرة النبویه، ج 2، ص 281؛ المغازی، ج 1، ص 105، 108- 109
(4). اسباب النزول، ص 198؛ سبل الهدی، ج 4، ص 92
(5). المعارف، ص 153

سخن می‌گفت …
از سوی دیگر پیامبر ضمن فرمان قتل برخی از اسیران مشرک چون عقبة بن* ابی‌معیط «1» ، نضر بن* حارث و طعیمة بن ابی‌عدی که سابقه‌ای دیرین در دشمنی با مسلمانان داشتند و حکم اعدام آنان به دست امیرمؤمنان علی علیه السلام اجرا گردید «2» ، از آزادی سایر اسیران در برابر پرداخت فدیه* یا تعلیم کودکان مسلمان، سخن به میان آورد. «3» مسلمانان نیز طبق نظر آن حضرت رفتار کردند. بنابر روایاتی از امیرمؤمنان علی علیه السلام و امام باقر علیه السلام آیه: «اوَلَمّا اصبَتکُم مُصیبَةٌ قَد اصَبتُم مِثلَیها قُلتُم انّی هذا قُل هُوَ مِن عِندِ انفُسِکُم انَّ اللَّهَ عَلی کُلّ شَی‌ءٍ قَدیر» (آل عمران/ 3، 165) به آزادی اسرا در برابر فدیه اشاره دارد. «4»
گزارشهای متعددی از برخورد خوب مسلمانان با اسیران در راه بازگشت به مدینه و همچنین در زمان حضور در مدینه آمده است. «5» به موجب گزارشهایی، قریش در ابتدا نمی‌خواست تا هم کشته داده باشد و هم فدیه بپردازد، از این رو مُطَّلِب پسر ابووداعه، نخستین کسی که فدیه پرداخت و پدرش را آزاد ساخت، مورد سرزنش قریش قرار گرفت؛ ولی پس از این، ممنوعیت پرداخت فدیه برداشته شد. «6»

بازتاب جنگ بدر در مدینه‌

رسول خدا صلی الله علیه و آله سه روز در بدر ماند «7» و پس از خاکسپاری شهدا و انداختن کشته‌های قریش «8» در یکی از چاههای بدر «9» (ظ اصحاب قلیب)، زید بن حارثه و عبداللَّه بن رواحه را از اثیل به مدینه فرستاد تا خبر پیروزی مسلمانان را به مدینه برسانند. «10» (1)
. تفسیر ماوردی، ج 5، ص 238
(2). المغازی، ج 1، ص 106- 107؛ السیرة النبویه، ج 2، ص 298؛ عیون الاثر، ج 1، ص 347؛ سبل الهدی، ج 4، ص 63- 64
(3). الطبقات، ج 2، ص 13، 16
(4). مجمع البیان، ج 1، ص 877
(5). المغازی، ج 1، ص 119؛ السیرة النبویه، ج 2، ص 299- 300؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 159
(6). السیرة النبویه، ج 2، ص 302- 303
(7). المنتظم، ج 2، ص 225
(8). السیرة النبویه، ج 2، ص 292؛ المغازی، ج 1، ص 111؛ صحیح مسلم، ج 5، ص 181
(9). السیرة النبویه، ج 2، ص 292؛ المغازی، ج 1، ص 111
(10). المغازی، ج 1، ص 114- 115، 120؛ السیرة النبویه، ج 2، ص 296، 300.

جنگ بدر در مدینه، هم در میان مسلمانان و هم در میان یهودیان و منافقان «1» بازتاب گسترده‌ای داشت. این پیروزی چنان عظیم و مهم بود که نه تنها مسلمانان بلکه عمده منافقان و یهودیان سخن زید بن حارثه و عبداللَّه بن رواحه را که پیش از رسیدن سپاه به مدینه خبر پیروزی را به مدینه رساندند باور نمی‌کردند و می‌گفتند که آنان نمی‌دانند چه می‌گویند. حتی سخنان زید را ناشی از هراسی که از شکست مسلمانان بر او عارض شده می‌دانستند. «2» این تعجب از آن رو بود که مردم مدینه با نام برخی از بزرگان قریش در میان اسامی کشته‌شدگان مواجه شدند. «3» مردم از جمله بزرگان خزرج با شنیدن این خبر به روحا آمدند و پیروزی بدر را به پیامبر صلی الله علیه و آله شادباش گفتند و کسانی که در این غزوه حاضر نشده بودند از رسول خدا صلی الله علیه و آله عذرخواهی کردند. «4» یهودیان و منافقان نیز وقتی اسیران را با دستهای بسته دیدند خوار و زبون شدند. حتی با توجه به غنایم مسلمانان چنان احساس حقارت کردند که آرزو کردند با پیامبر در بدر حضور می‌داشتند تا غنیمتی به دست می‌آوردند، زیرا معتقد بودند دیگر پرچمی برای او افراشته نخواهد شد، مگر اینکه پیروز شود. کعب بن اشرف از بزرگان یهود در آن هنگام مرگ را برتر از زندگی دانست و گفت: امروز زیر زمین بهتر از روی آن است. وی کشته شدگان را، بزرگان و پادشاهان عرب و اهل حرم دانست. او نتوانست خشم و ناراحتی خود را اظهار نکند، ازاین‌رو به مکه رفت و با مرثیه سرایی بر کشته شدگان قریش، آنان را به انتقام از پیامبر صلی الله علیه و آله ترغیب کرد. «5»
حقارت اسرای مشرک به ویژه اشراف از آنان مانند سهیل بن عمرو تا بدان حد بود که سوده همسر پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز تحت تأثیر قرار داده بود، از این رو به سهیل گفت: ای ابو یزید چگونه به اسارت تن دادی؟! مگر نمی‌توانستی با بزرگواری بمیری! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
ای سوده آیا بر ضد خدا و رسول او ترغیب و تحریک می‌کنی؟ سوده گفت: ای رسول خدا! سوگند به کسی که تو را به حق پیامبر قرار داده است وقتی ابو یزید را دیدم که دستهایش به گردنش بسته است نتوانستم خودداری کنم. «6»
در آن هنگام که هنوز نوشیدن شراب ممنوع نشده بود عده‌ای از جمله خلیفه اول و دوم (1). السیرة النبویه، ج 2، ص 300- 302؛ المغازی، ج 1، ص 121، 124- 125؛ اسباب النزول، ص 85
(2). المغازی، ج 1، ص 114- 115، 120؛ السیرة النبویه، ج 2، ص 296، 300
(3). المغازی، ج 1، ص 115
(4). همان، ص 116- 117
(5). همان، ص 121- 122
(6). همان، ص 118- 119

در خانه ابوطلحه انصاری اجتماع کرده، ضمن نوشیدن شراب در سوگ کشته شدگان قریش اشعاری سرودند. رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که از اشعار آنان باخبر شد با چهره‌ای برافروخته و دامن کشان نزد ابوبکر آمد. عمر با دیدن چهره غضبناک پیامبر صلی الله علیه و آله از خشم ایشان به خدا پناه برد و سوگند یاد کرد که دیگر شراب ننوشد. «1» زمخشری این اشعار را به عمر نسبت داده است. «2» سید حمیری و شیخ طوسی به این اشعار استناد کرده‌اند. «3» دیک الجن نیز اشعار وی در آن جلسه را نزد متوکل خوانده است. «4»
علامه امینی «5» و علامه شرف الدین عاملی «6» و سید جعفر مرتضی عاملی «7» به تفصیل به این موضوع پرداخته‌اند.
از جمله پیامدهای دیگر جنگ بدر در مدینه نگرانی انصار نسبت به همپیمانان یهودی خود بود و از این رو به آنان گفتند: پیش از اینکه همانند آنچه بر قریش در بدر وارد شد بر شما بیاید اسلام را بپذیرید. «8»

بازتاب جنگ بدر در مکه‌

بازتاب جنگ بدر در مکه بسیار گسترده‌تر از مدینه بود. خبر شکست مشرکان را حَیْسُمان بن حابس خزاعی به مکه رساند. «9» مکیان نیز همانند مردم مدینه در اولین برخورد با این رویداد مهم سخن او را به شدت انکار و او را به هزیان گویی متهم می‌کردند.
این ناباوری چنان بود که صفوان بن امیه که در حجر اسماعیل نشسته بود می‌گفت: در باره من از او سؤال کنید. پرسیدند: آیا از صفوان خبری داری؟ حیسمان گفت: او در حجر اسماعیل است؛ ولی پدر و برادرش را در میان کشته شدگان دیدم. «10» (1)
. تفسیر قمی، ج 1، ص 180؛ نوادر الاصول، ج 1، ص 248
(2). ربیع الابرار، ج 4، ص 51- 53
(3). الهدایة الکبری، ص 110؛ الاصابه، ج 4، ص 22؛ بحارالانوار، ج 63، ص 487؛ ج 76، ص 131
(4). اللمعة البیضاء، ص 439
(5). الغدیر، ج 7، ص 95- 103
(6). النص و الاجتهاد، ص 310
(7). الصحیح من سیره، ج 9، ص 5، 305- 307
(8). جامع‌البیان، مج 4، ج 6، ص 372؛ مجمع‌البیان، ج 3، ص 354
(9). السیرة النبویه، ج 2، ص 300
(10). همان، ص 300- 302؛ المغازی، ج 1، ص 120

چون قریش به مکه بازگشت و همه چیز روشن شد ابوسفیان برای برافروخته نگه داشتن خشم مشرکان نسبت به مسلمانان آنان را از هر گونه گریستن و نوحه و مرثیه سرایی بر کشتگان و از هر گونه خوشی و لذتجویی برحذر داشت. «1» برخی که نمی‌توانستند برای کشته شدگانشان عزاداری نکنند به بیرون مکه رفته، در آنجا نوحه سرایی می‌کردند «2» ؛ اما وقتی کعب بن اشرف یهودی به مکه آمد و مرثیه سرایی کرد دیگران نیز اشعار او را خوانده، گریه و زاری را آشکار کردند. مکه یک ماه در غم و اندوه فرو رفته بود و هیچ خانه‌ای نبود مگر اینکه بر کشتگان خود مرثیه می‌خواند. زنها نیز موهای خود را پریشان کردند. گاه گِرد شتر یا اسب مردی که کشته شده بود به نوحه خوانی می‌پرداختند. «3» قریش بر کشتگان خود اشعار غم‌انگیز فراوانی سراییده که در کتابهای تاریخی و ادبی آمده است. «4» این خشم چنان بود که عمیر بن وهب جُمَحی با تشویق و حمایت صفوان بن امیه تصمیم به کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله گرفت؛ ولی چون به مدینه رسید دستگیر و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده شد. پیامبر صلی الله علیه و آله از هدف او پرسید. او گفت: برای آزادی اسیری آمده‌ام؛ اما وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنان او و صفوان را فاش ساخت به حقانیت پیامبر صلی الله علیه و آله اعتراف کرد و مسلمان شد و درخواست کرد تا به مکه رفته، قریش را به اسلام فراخواند. وی پس از کسب اجازه وارد مکه شد و با آگاه شدن صفوان و مکیان از مسلمان شدن او وی را نفرین کردند. گروه زیادی نیز با سخنان او مسلمان شدند. «5»
مصیبت بس سنگین بدر بر مکیان نه تنها در سال بعد جنگ احد را در پی داشت، بلکه کینه‌ای در دل بزرگان قریش به خصوص امویان نهاده بود که حتی پس از مسلمان شدن (1). المغازی، ج 1، ص 121، 123
(2). همان، ص 123
(3). همان، ص 122- 123
(4). العقدالفرید، ج 3، ص 300- 301؛ الاغانی، ج 1، ص 23- 24
(5). المغازی، ج 1، ص 125- 127

هرگاه فرصتی دست می‌داد کینه خود را به گونه‌های مختلف آشکار می‌کردند. در این میان اهل بیت پیامبر و انصار بیشتر آماج این کینه‌ها بودند، چنان که بارها امیرمؤمنان علیه السلام از امویان و قریش شکوه و به ظلم و دشمنی آنان با خود اشاره کرده است. «1» عثمان نیز با توجه به این نکته به آن حضرت می‌گفت: گناه من چیست که قریش شما را دوست ندارند؟
دشمنی آنان از این روست که 70 نفر از کسانی را که چون طلا می‌درخشیدند کشتید. «2» اوج این دشمنی در واقعه کربلا نسبت به اهل بیت علیهم السلام ظاهر شد، چنان که یزید در اشعار خود صریحاً به انتقامجویی از کشته‌های بدر اعتراف کرد «3» و ولید بن یزید از ابن عایشه خواست تا این اشعار را با غنا بخواند «4» ؛ همچنین واقعه حرّه نسبت به انصار در این راستا بود.

بازتاب جنگ بدر در خارج از حجاز

بازتاب این جنگ افزون بر مدینه و مکه، به خارج از مرزها کشیده شد. در حبشه نجاشی از این خبر مسرور شد و خبر آن را به مسلمانان مهاجر در حبشه رساند. «5»

مقام بدریها از منظر قرآن و روایات‌

مقام بدریها در روایاتِ ناظر به برخی آیات و نیز سخنان صحابه جایگاه مهم و ویژه‌ای یافت و در اعتقادات اهل سنت بدریان از دیگر صحابه جایگاه برتری دارند. برخی از مفسران در شأن نزول آیه «یایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اذا قیلَ لَکُم تَفَسَّحوا فِی المَجلِسِ فَافسَحوا یَفسَحِ اللَّهُ لَکُم … » (مجادله/ 58، 11) آورده‌اند که گروهی از بدریان وارد مجلسی شدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن حضور داشت. اصحاب برای آنان جا باز نکردند، ازاین‌رو پیامبر صلی الله علیه و آله به برخی فرمان داد تا برخیزند و بدریان بنشینند. برخی از اصحاب از این فرمان اندکی ناراحت شدند و منافقان نیز سخنان فتنه انگیزی گفتند و آیه مزبور در شأن بدریها نازل شد. «6» از نظر عطاء بن ریاح، بدریان مصداق: «والسبِقونَ الاوَّلونَ مِنَ المُهجِرینَ والانصارِ … » (توبه/ 9، 100) هستند که در ذیل آیه به آنان وعده بهشت داده (1). ر. ک: الجمل، ص 123- 124، 171
(2). الجمل، ص 186؛ شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 23
(3). مقاتل الطالبیین، ص 80؛ بلاغات النساء، ص 21
(4). ر. ک: تاریخ طبری، ج 6، ص 337
(5). المغازی، ج 1، ص 120؛ الکافی، ج 2، ص 121
(6). مجمع البیان، ج 9، ص 378؛ اسباب النزول، ص 350؛ زادالمسیر، ج 8، ص 191

شده است. «1» مطابق قولی از عکرمه اصحاب بدر بهترین امت دانسته شده‌اند. «2»
مقام بدریان چنان بود که مجاهد گوید: برخی که در بدر حاضر نشده بودند آرزو می‌کردند در جنگ بدر شرکت بودند تا همانند آنان ثواب و اجر می‌داشتند؛ ولی چون روز احد شد آنان فرار کردند و خداوند آنان را چنین مورد عتاب قرار داد: «ولَقَد کُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قَبلِ ان تَلقَوهُ فَقَد رَایتُموهُ و انتُم تَنظُرون» . «3»
(آل‌عمران/ 3، 143)
در باور اهل سنت بر اساس آیه «لَولا کِتبٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ … » (انفال/ 8، 68) گناهان گذشته و آینده بدریان بخشوده شده و این از معانی پنج گانه‌ای است که مجاهد، حسن بصری و سعیدبن جبیر برای آیه گفته‌اند. «4» قریب به این معنا را چنین گفته‌اند که خداوند هیچ یک از اصحاب بدر را عذاب نخواهد کرد «5» ؛ همچنین قرطبی احتمال داده که مراد از «یَومَذٍ» در آیه «المُلکُ یَومَذٍ لِلَّهِ … » (حجّ/ 22، 56) روز بدر است که خدا در آن به هلاک کافران و سعادت مؤمنان حکم کرده بود و سعادت بدریان همانا بخشش همه گناهانشان است، زیرا وقتی حاطب بن ابی بلتعه خواست به وسیله پیکی مشرکان را از قصد پیامبر صلی الله علیه و آله برای فتح مکه آگاه کند، ولی قضیه فاش شد، عمر از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست او را بکشد؛ ولی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خدا بر اهل بدر آگاهی یافته و گفته است: شما هر کاری می‌خواهید بکنید، زیرا شما را بخشوده‌ام. در برخی نقلها نیز آمده است: زیرا بهشت بر شما واجب شده است. «6»
با استناد به این روایت، بدریان در باور اهل سنت افزون بر اصل عدالت صحابه، از دیگران ممتاز شده‌اند.
اشکالهایی بر این روایت وارد و آن را از ارزش انداخته است. علامه طباطبایی در ذیل آیات افک آنها را بیان کرده است؛ از جمله مخالفت با نص قرآن؛ مانند حکم قصاص قتل نفس محترمه، مخالفت با سنت و عمل رسول خدا صلی الله علیه و آله در موارد مشابه؛ مانند اجرای حد افک بر مسطح بن اثاثه بدری، عمل صحابه به ویژه پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و در (1). مجمع البیان، ج 5، ص 111
(2). زادالمسیر، ج 2، ص 16
(3). تفسیر مجاهد، ج 1، ص 137؛ جامع البیان، مج 3، ج 4، ص 145- 146
(4). التبیان، ج 5، ص 157؛ زاد المسیر، ج 3، ص 259- 260؛ تفسیر قرطبی، ج 8، ص 50
(5). جامع البیان، مج 6، ج 10، ص 61
(6). تفسیر عبدالرزاق، ج 3، ص 287؛ صحیح البخاری، ج 4، ص 19؛ مسند احمد، ج 1، ص 80

جریان منازعات و فتنه‌ها «1» ؛ همچنین اجرای حد بر قدامة بن مظعون ابو عمر جمحی که از بدریان بود؛ ولی عمر به سبب شرابخواری بر او حد جاری کرد. «2» چنان که گذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله حتی حاضر نشد برای کسی که جامه‌ای از غنایم را برده و در زیر خاک پنها کرده بود آمرزش بخواهد و در برابر اصرار صحابه به آنان فرمود که درباره مجرمان چنین چیزی را نخواهید «3» ، از همین رو ابن ابی‌الحدید چنین برائتی را برای اهل بدر به نقد کشیده است. «4»
به نظر می‌رسد برخی خواسته‌اند با بهره‌گیری از مسئله مقام بدریان، مقاومت و مخالفت برخی صحابه پیامبر را در برابر سیاستهای امیرمؤمنان، امام علی علیه السلام در دوران خلافتش تحلیل و عملکرد آنها را توجیه کنند. این عده با نقل روایاتی می‌کوشند تا آیات را چنان تفسیر کنند که اشکالی متوجه هیچیک از دو گروه نشود، چنان که گویند: از علی علیه السلام روایت شده که آیه «و نَزَعنا ما فی صُدورِهِم مِن غِلّ … » (اعراف/ 7، 43) درباره بدریان نازل شده است «5» و علی بن ابی‌طالب خود این آیه را درباره عثمان و طلحه و زبیر پس از جنگ جمل می‌دانسته است «6» ، بر این اساس همه ظلمها و همچنین کدورتهایی که میان امیرمؤمنان علیه السلام با خلیفه اول و دوم و نیز زبیر و سعد بن ابی وقاص بوده به فراموشی سپرده شود و دیگر آن فتنه‌ای که در آیه «واتَّقوا فِتنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنکُم خاصَّةً … » (انفال/ 8، 25) آمده و خواسته شده تا از آن پرهیز شود جایگاهی نداشته باشد! در حالی که می‌گویند: منظور از فتنه، جنگ جمل و در باره بدریان است. «7»
اصحاب بدر از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز جایگاهی ممتاز داشتند؛ خلیفه دوم در (1). ر. ک: المیزان، ج 19، ص 236- 238
(2). الاصابه، ج 5، ص 324
(3). المغازی، ج 1، ص 102
(4). شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 18- 19
(5). تفسیر عبدالرزاق، ج 2، ص 229؛ جامع‌البیان، مج 5، ج 8، ص 240
(6). المصنف، ابن ابی شیبه، ج 8، ص 718؛ المستدرک، ج 3، ص 105، 376- 377
(7). جوامع الجامع، ج 2، ص 18

دیوان مالی برای آنان امتیاز خاصی قائل شد و سهم هر یک از آنان را 000/ 5 درهم در سال قرار داد. «1» شاید بر همین اساس است که برخی صحابه نگاران چون ابن سعد و ابونعیم در ترتیب، اسامی صحابه بدری را بر دیگران مقدم می‌دارند و در این باره روایاتی مبنی بر فضایل ویژه آنان نقل می‌کنند. «2»
اصحاب بدر از نظر موقعیت اجتماعی در جایگاهی ممتاز قرار داشتند، به گونه‌ای که پس از کشته شدن عثمان و هجوم مردم به سوی امیرمؤمنان علیه السلام و تقاضای بیعت با او، ایشان- در مقام لزوم مقبولیت خلافت از سوی اهل حل و عقد- فرمود: خلافت با اهل شورا و بدریان است و آنان حق انتخاب خلیفه را دارند «3» ؛ مقداد نیز خطاب به اعضای شورای خلافت گفت: کسی را که در بدر حاضر نبوده خلیفه نکنید. «4»
حضور نیروهای بدری در هر سپاه و گروه و حزبی امتیاز ویژه برای تأیید آن گروه و حزب به شمار می‌رفت و این از باورهای اجتماعی در قرن اول بود. سعید بن قیس ارحبی برای تشویق نیروهای خود برای جنگ با معاویه و اثبات درست بودن راهی که برگزیده‌اند، در سخنان خود به حضور 70 بدری در سپاه و در رأس آنان امیرمؤمنان علیه السلام اشاره کرد و متذکر شد که با این تعداد دیگر هیچ‌گونه شبهه‌ای در حقانیت خود نداشته باشند. «5» همین دیدگاه را می‌توان از این روایت به دست آورد که از ابان بن تغلب پرسیده شد: آیا صحابه در جنگهای علی علیه السلام حضور داشته‌اند؟ ابان گفت: گویا شما می‌خواهید با حضور آنان حقانیت امیرمؤمنان علیه السلام را به دست آورید، در حالی که آن حضرت میزان حقانیت دیگران است.
در منابع و روایات شیعه نیز شمار اصحاب حضرت مهدی به عدد اصحاب بدر گفته شده است. «6»
نظر به جایگاه ویژه اصحاب بدر نزد مسلمانان از همان قرنهای نخست، در کتابهایی که درباره صحابه نوشته شده، موضوعی به این گروه تخصیص یافته است. کتابهای فراوانی در این باره نوشته شده که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1. کتاب من شهد صفین مع علی علیه السلام من البدریین از هشام بن محمد بن سائب کلبی (1). تاریخ المدینه، ج 3، ص 1051؛ الطبقات، ج 1، ص 12؛ ج 3، ص 296
(2). ر. ک: الطبقات، ج 3؛ معرفة الصحابه، ج 1، ص 35- 36.
(3). الامامة و السیاسه، ج 1، ص 65
(4). الجمل، ص 122
(5). وقعة صفین، ص 236، 238؛ شرح نهج البلاغه، ج 5 ص 188، 191
(6). مجمع البیان، ج 5، ص 246

(م. 204 ق.). «1» 2. هالة البدر فی عدد اهل بدر از محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (م. 748 ق). «2» 3. روضة المحبین لأسماء الصحابة البدریین اثر محمدبن مصطفی البنانی المصری. «3»

منابع‌

اسباب النزول، واحدی؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ الاغانی؛ الامالی، طوسی؛ الامامة و السیاسه؛ انساب الاشراف؛ ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون؛ بحارالانوار؛ بلاغات النساء؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر عبدالرزاق؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ تفسیر مجاهد؛ تقویم تطبیقی؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجمل و النصر لسید العترة فی حرب البصره؛ حقائق التأویل فی متشابه التنزیل؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ دولت رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ الذریعة الی تصانیف الشیعه؛ ربیع الابرار و نصوص الاخبار؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ سبل الهدی و الرشاد؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ السیر و المغازی؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید؛ صحیح البخاری؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی الله علیه و آله؛ الطبقات الکبری؛ العقد الفرید؛ عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر؛ الغدیر فی‌الکتاب و السنة و الادب؛ الکافی؛ کتاب الخصال؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ اللمعة البیضاء؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند ابی یعلی الموصلی؛ مسند احمد بن حنبل؛ المصنف؛ المصنف فی الاحادیث و الآثار؛ المعارف؛ معانی القرآن، فراء؛ المعجم الکبیر؛ معرفة الصحابه؛ المغازی؛ مقاتل الطالبیین؛ مناقب آل ابی طالب؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ الموطأ؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النص و الاجتهاد؛ النکت و العیون، ماوردی؛ نوادرالاصول فی احادیث الرسول صلی الله علیه و آله؛ وقعة صفین؛ الهدایة الکبری. (1)
. الذریعه، ج 29، ص 229.
(2)