بنی ضَمْرة بن کنانه
اشاره
بنی ضَمْرة بن کنانه: از قبایل عدنانی همپیمان پیامبر صلی الله علیه و آله
بنوضَمْرة بن بکر تیرهای کِنانی و از قبایل عدنانی است که منسوبان به آن را ضَمْری گویند. «1» سه قبیله بنودیل، بنو لیث و عُریج از قبایل همعرض ایشان و بنوغِفار از جمله زیرشاخههای بنوضمرهاند. «2» قبیله دیگری با نام بنوضمره وجود دارد که از شاخههای قُشیر است و ارتباطی با بنوضمره مورد نظر ما که از قبایل بکربن کنانه است ندارد. «3»
بنیضمره در عصر جاهلی
بنیضمره به صورت مجموعههای پراکنده در منطقه گستردهای حد فاصل بندر یَنْبُع در جهت غرب مدینه و جُحْفه در جهت جنوب واقع در میانه راه یثرب به مکه مستقر بودند.
سرزمینهایی چون مَرُّود «4» ، بَزْواء «5» ، هَدَّه «6» ، اثَیْل «7» ، ودّان «8» ، مِرْجَم «9» ، یَنْبُع «10» ، ابْواء «11» و بدر «12» و کوههای نِصع در حجاز و ثافل اکبر و اصغر از کوههای تهامه «13» (امروزه به نام جبل صبح و (1). الانساب، ج 4، ص 20؛ اللباب، ج 2، ص 64
(2). جمهرة النسب، 135، 155؛ النسب، ص 222؛ المعارف، ص 67
(3). المعارف، ص 116
(4). معجم البلدان، ج 5، ص 112
(5). معجم مااستعجم، ج 2، ص 228؛ معجم البلدان، ج 1، ص 411
(6). الطبقات، ج 2، ص 9
(7). معجم البلدان، ج 1، ص 93- 94
(8). همان، ج 5، ص 365
(9). همان، ص 102
(10). معجم مااستعجم، ج 4، ص 228
(11). المفصل، ج 7، ص 351
(12). معجم البلدان، ج 1، ص 213؛ المفصل، ج 7، ص 355
(13). معجم مااستعجم، ج 1، ص 127؛ معجمالبلدان، ج 2، ص 71؛ ج 5، ص 288
جبل بنیایوب نامیده میشود «1» )، آبراههای وادی جُمیش «2» و وادی دوْم «3» و آبهای شُبیکه، بَرود و کُلَیّه «4» را به بنی ضمره نسبت دادهاند. خرّار نیز آبی برای بنی زُهیر و بنیبدر از تیرههای فرعی بنوضمره «5» و بُغَیبغه، غَیقَه و اذناب الصفراء از آبهای مشترک بنوغفار و بنوضمره شمرده شدهاند. «6» بنوضمره برای ییلاق به رُکبه و برای قشلاق به ذات نُکیف در تهامه میرفتند. «7»
محل سکونت ایشان در مسیر تجاری مکه به شام بود و همین مسئله فرصت بهرهمندی و شرکت در تجارت را برایشان مهیا میساخت. یاقوت «8» بنوضمره را اصحاب جلال و رغبت و یسار (بزرگی، اراده و ثروت) دانسته که گویای موقعیت مناسب اقتصادی ایشان است. برخی نیز ایشان را اصحاب بیوت (پرجمعیت)، گله دار و متمکّن دانستهاند. «9»
این قبیله در دوران جاهلی در چندین جنگ شرکت داشت که از جمله آنها جنگ فِجار است که حدود 26 سال پیش از بعثت رسول خدا رخ داد که قریش به حمایت آنان برخاست و با قیس عیلان جنگید. «10» معبدبن صخر، برادر رئیس بنوضمره پرچمدار ضمریان در جنگ عُکاظ از جنگهای فرعی فجار بود. «11» جنگ دیگر ایشان با (1). معجم معالم الحجاز، ج 8، ص 113
(2). المغازی، ج 3، ص 1112
(3). معجم ما استعجم، ج 2، ص 181
(4). همان، ج 1، ص 227؛ ج 3، ص 64
(5). همان، ج 2، ص 121
(6). الروض المعطار، ص 113
(7). معجم قبائل الحجاز، 275
(8). معجم البلدان، ج 1، ص 71
(9). الاعلام، ج 3، ص 216
(10). السیرةالنبویه، ج 1، ص 196؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 111
(11). الاکمال، ج 3، ص 136
بنو محارب بن فهر، بر سر آب دادن به شتران درگرفت «1» ، چنانکه در جنگ شَهْوَره از جنگهای بنو کنانه، ضمریان با قریش و دو تیره دیگر کنانی به نامهای بنیدیل و بنیلیث درگیر شدند. «2» بنوضمره با برخی قبایل دیگر کنانی چون اشجعیان، همپیمان بودند. «3»
برجستگان و شخصیتهای بنیضمره
شخصیتهای برجسته این قبیله در دوره جاهلی اندکاند و منابعْ اطلاعات چندانی از آنها به دست نمیدهند. برخی از شخصیتهاو چهرههای شناخته شده ضمری در دوره جاهلی عبارتاند از: مالک بن صَخربن حَرّیم رئیس این قبیله در عهد جنگهای جاهلی «4» ، مخشی بن عمرو (مجدی بن عمر یا عمارة بن مخشی) رهبر این قبیله قبل از بعثت پیامبر «5» ، برّاض بن قیس که با قتل عروة الرحال، آتش جنگهای موسوم به فجار را بر انگیخت و ضربالمثل «فَتَکَهُ البرّاض/ برّاض او را غافلگیرانه کشت» از آن زمان رایج شد. «6»
منابع درباره برجستگان دوره اسلامی ایشان گزارشهای بیشتری ارائه کرده و گاه عنوانی را به رجال و بزرگان ضمری اختصاص دادهاند. خلیفة بن خیاط نام 6 تن از صحابه ضمری ساکن مدینه را ذکر کرده است. «7» از جمله مشهورترین شخصیتهای دوره اسلامی این قبیله عمرو بن امیة بن خُوَیلِد بن عبدالله (ابوامیه ضمری) از نخستین مسلمانان بنیضمره و کارگزاران مشهور و راویان حدیث است. «8» بلاذری «9» و ابن حزم «10» شماری از شخصیتهای ایشان را یاد کردهاند.
بنیضمره در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله
از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله تا هجرت آن حضرت به مدینه، خبری از بنوضمره در حوادث مرتبط با پیامبر در دست نیست. (1)
. المنمق، ص 123
(2). همان، ص 132
(3). تفسیر قمی، ج 1، ص 146
(4). جمهرة النسب، ص 153
(5). همان؛ المغازی، ج 1، ص 388؛ الطبقات، ابنسعد، ج 2، ص 5؛ انساب الاشراف، ج 11، ص 120
(6). جمهرة النسب، ص 154؛ جمهرة انساب العرب، ص 185؛ النسب، ص 222
(7). الطبقات، ابن خیاط، ص 70
(8). الطبقات، ابن سعد، ج 4، ص 187؛ اسدالغابه، ج 4، ص 181؛ الاصابه، ج 4، ص 496
(9). انساب الاشراف، ج 11، ص 121
(10). جمهرة انساب العرب، ص 185
برخی مفسران نزول آیه 100 نساء/ 4: «و مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِرًا الَی اللَّهِ ورَسولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وقَعَ اجرُهُ عَلَی اللَّهِ وکانَ اللَّهُ غَفورًا رَحیما/ و هرکه از خانه خویش هجرت کنان به سوی خدا و پیامبرش بیرون آید، سپس مرگ او را دریابد همانا مزدش بر خدا باشد و خدا آمرزگار و مهربان است» را مربوط به مردی بیمار از قبیله بنوضمره دانستهاند که پس از پذیرش اسلام، تصمیم به هجرت گرفت؛ اما به محض خروج از مکه جان باخت. «1» پذیرش این شأن نزول بدینگونه دشوار است، زیرا محل سکونت ضمریان در مکه و اطراف آن نبود.
پس از حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه بنوضمره از نخستین قبایلی بود که با آن حضرت پیمان بست و اعلام بیطرفی کرد، هرچند کاملًا به پیمان خود وفادار نماند؛ اما از سال هفتم به بعد با مسلمانان همراه شده، آنان را یاری داد.
سیر حوادث دوران مدنی بدین گونه است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در دوازدهمین ماه حضور در مدینه، در اولین غزوه خود، (غزوه ودّان) برای تصرف کاروان تجاری قریش به ابواء رهسپار شد که موفق به تصرف کاروان نگردید؛ اما با بنوضمره در آنجا پیمان بست. «2» بنا بر گزارشهای دیگر، رسول خدا صلی الله علیه و آله از ابتدا به دو منظور از مدینه خارج شد که برخورد با بنوضمره یکی از آن اهداف بود «3» ؛ اما این خبر با توجه به عدم تحرک و اقدام ضمریان بر ضدّ رسول خدا صلی الله علیه و آله پذیرفتنی نیست.
بر اساس پیمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با ضمریان بست، آنان نباید بر ضدّ رسول خدا صلی الله علیه و آله دستهبندی میکردند و کسی را یاری میدادند. ابن سعد و برخی دیگر متن مکتوب این پیمان نامه را ثبت کردهاند «4» که دارای بندهای اثباتی دیگری از جمله تعهد دو طرف به یاری یکدیگر است. پذیرش چنین بندهایی در این پیمان یا پیمانهای دیگر با بنیضمره و همچنین احتمال آنکه میان آنان و پیامبر پیمانهای متعددی منعقد شده باشد، با توجه به همراهی نکردن بنوضمره با رسول خدا صلی الله علیه و آله تا فتح مکه بعید به نظر میرسد «5» ، چنان که برخی محققان معاصر با توجه به اینکه بیشتر مورخان و سیره نویسان در غزوه ابواء تنها به موادعه رسول خدا صلی الله علیه و آله با بنوضمره اشاره کرده و موضوع آن را متارکه جنگ و یاری نکردن دشمن میدانند، احتمال این را که متن مکتوب پیمان نامه مربوط به معاهده (1). تفسیر عبدالرزاق، ج 1، ص 472؛ معانیالقرآن، ج 5، ص 214
(2). السیرة النبویه، ج 2، ص 427- 428؛ الطبقات ابنسعد، ج 2، ص 8؛ عیون الاثر، ج 1، ص 295
(3). تاریخ ابن خیاط، ص 30؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 121؛ اعلامالوری، ج 1، ص 162
(4). الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 210؛ سبل الهدی، ج 4، ص 14؛ المحبر، ص 110
(5). مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله، ج 1، ص 248؛ ج 3، ص 258
دیگری باشد، دادهاند، زیرا در آن افزون بر متارکه جنگ، یاری دوطرفه از بندهای پیمان است؛ موضوعی که منابع از آن به صراحت یادی نکردهاند، به هر صورت این پیمان به معنای پذیرش اسلام از سوی بنوضمره نبود، بلکه تنها کنار آمدن با دولت تازه قدرت گرفته مدینه تلقی میشد. بنوضمره بر اثر دسترسی دولت مدینه به آنان، چارهای جز این نداشت که در وضعیت پیش آمده، منتظر حوادث و نوع برخورد مکه با یثرب مانده، جانب دو طرف را مراعات کند.
5 ماه پس از غزوه ابواء، رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال دوم هجری مجددا برای تصرف کاروان تجاری قریش رهسپار ذیالعُشیره شد که سرانجام با برخی ضمریان حاضر در این مکان پیمان دیگری بست. ابناسحاق و ابنسعد در گزارشهای مربوط به این غزوه، از پیمان دیگری افزون بر پیمان پیشین یاد میکنند «1» که با بنومُدلج و همپیمانان ضَمری ایشان بسته شد. به احتمال، شماری از طوایف فرعی بنوضمره که پیش از این به پیمان ابواء نپیوسته بودند در فرصت پیش آمده، توانستهاند همراه بنومُدلِج خود را همپیمان رسول خدا صلی الله علیه و آله سازند. یعقوبی برخلاف دیگران، بدون یاد از پیمان رسول خدا صلی الله علیه و آله با ضمریان در غزوه ابواء، گزارش پیمان پیامبر با بنیضمره را در غزوه ذات العشیره آورده است. «2»
رسول خدا صلی الله علیه و آله بر اساس روابط خود با بنیضمره، چارپایانی را که در حمله سعدبن ابی وقاص به کاروان قریش در سریّه خرّار (پس از ابواء «3» ) از ایشان به غنیمت گرفت به آنان بازگرداند. «4» به نظر میرسد پایبندی بنیضمره به پیمانهایی که با مسلمانان بستند از ضمانت چندانی برخوردار نبوده است و مسلمانان گاه نگران دشمنی آنها بودند، چنانکه در شأن نزول آیه 89- 90 نساء/ 4 مفسران بدان اشاره کردهاند: «وَدّوا لَو تَکفُرونَ کَما کَفَروا فَتَکونونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذوا مِنهُم اولِیاءَ حَتّی یُهاجِروا فی سَبیلِ اللَّهِ فَان تَوَلَّوا فَخُذوهُم واقتُلوهُم حَیثُ وجَدتُّموهُم ولا تَتَّخِذوا مِنهُم وَلِیًّا ولا نَصِیرا* الَّا الَّذینَ یَصِلونَ الی قَومٍ بَینَکُم وبَینَهُم میثقٌ او جاءوکُم حَصِرَت صُدورُهُم ان یُقتِلوکُم او یُقتِلوا قَومَهُم ولَو شاءَ (1). السیرة النبویه، ج 2، ص 433؛ الطبقات، ابن سعد، ج 2، ص 7
(2). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 66
(3). السیرة النبویه، ج 2، ص 251
(4). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 69
اللَّهُ لَسَلَّطَهُم عَلَیکُم فَلَقتَلوکُم فَانِ اعتَزَلوکُم فَلَم یُقتِلوکُم والقَوا الَیکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَکُم عَلَیهِم سَبیلا/ دوست میدارند که کاش شما نیز مانند آنها کافر شوید تا یکسان باشید، پس، از آنان دوستانی مگیرید تا در راه خدا هجرت کنند، پس اگر (از اسلام و هجرت) روی برتافتند هرجا آنان را یافتید دستگیرشان کنید و بکشیدشان و از آنان کسی را دوست و یاور مگیرید، مگر آنان که به گروهی پیوندند که میان شما و ایشان پیمانی هست یا در حالی نزد شما آیند که سینههاشان از اینکه با شما یا با قوم خود پیکار کنند به تنگ آمده و اگر خدای میخواست قطعاً آنان را بر شما چیره میکرد و حتماً با شما میجنگیدند، پس اگر از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و به شما پیشنهاد صلح و آشتی دادند، دیگر خداوند برای شما بر آنان راهی (برای پیکار) قرار نداده است» . «1»
رسول خدا صلی الله علیه و آله به پیمانی که با ضمریان داشت وفادار ماند؛ اما با توجه به گزارشها و شواهد میتوان در وفاداری بنوضمره به این پیمان پس از ناکامی مسلمانان در جنگ احد و حوادث دیگری مانند بئر معونه و رجیع، تردید کرد. دو گزارش مؤید تزلزل ضمریان و نادیده گرفتن پیمان از سوی آنان است: اولین گزارش مربوط به فرستادن نُمیلة بن حارث از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی بنوضمره است که معلوم شد نه میجنگند و نه صلح میکنند. پیامبر نیز آنان را به حال خود واگذاشت و به یاران خود نیروی بسیار و بزرگی ایشان را متذکر شد. «2» دومین گزارش مربوط به سریّه اسامة بن زید به سوی بنوضمره است. «3» اسامه فردی از بنوضمره را که بدو سلام کرد کشت، زیرا به گمان وی، سلام او فریب و برای فرار از مرگ بود. آیه 94 نساء/ 4: « … و لا تَقولوا لِمَن القی الَیکُمُ السَّلمَ لَستَ مُؤمِنًا تَبتَغونَ عَرَضَ الحَیوةِ الدُّنیا فَعِندَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثیرَةٌ کَذلِکَ کُنتُم مِن قَبلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکُم … / و به آن کسی که به شما سلام- یا پیشنهاد صلح- کند مگویید تو مؤمن نیستی، در حالی که با این دستاویز کالای زندگی دنیا میجویید، و اگر این را میخواهید پس نزد خدا غنیمتهای بسیار است. شما پیش از این چنین بودید و خدا بر شما به راه نمودن به (1). تفسیر قمی، ج 1، ص 153
(2). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 73
(3). اسد الغابه، ج 5، ص 135؛ الاصابه، ج 6، ص 59؛ فتحالباری، ج 12، ص 171
اسلام منّت نهاد … » عمل وی را نکوهش کرد. «1»
بیثباتی ضمریان و انتظار غلبه یکی از مکه و مدینه بر دیگری را در رخدادهای بعدی نیز میتوان مشاهده کرد. در سال چهارم بر اساس وعدهای که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از غزوه احد با قریش داشت برای نبرد در منطقه بدر حاضر شد. مَخْشیّ* بن عمرو بزرگ قبیله بنوضمره، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد. پیامبر به مخشی پیشنهاد کرد که اگر تمایل به پیمان پیشین ندارد آن را لغو کرده، به جنگ پردازند که مخشی بن عمرو نپذیرفت و پایبندی خود را به پیمان اعلام کرد. «2» برخورد مقتدرانه رسول خدا صلی الله علیه و آله در سخن گفتن با ضمریان، سیاستی حساب شده از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله قلمداد شده است، زیرا هدف آن حضرت این بود که آمادگی کامل مسلمانان برای جنگ با قریش به گوش آنان برسد و رسول خدا صلی الله علیه و آله میدانست که مخشیبن عمرو و عدهای دیگر که با قریش سر و سرّی دارند چنین کاری را خواهند کرد. «3» گزارش قمی را که حکایت از بیم مسلمانان از ضمریان دارد نیز میتوان در راستای بیثباتی ضمریان ارزیابی کرد. بر اساس این گزارش چون رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال ششم عازم حدیبیه بود اصحاب از بیم یورش ضمریان به مدینه پیشنهاد جنگ دادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله وفا و صله رحم ضمریان را ستود و آنان را از این عمل بازداشت. «4»
بنوضمره از سال هشتم به بعد که اسلام گسترش چشمگیری یافت به همکاری مثبت و سازندهای با رسول خدا صلی الله علیه و آله روی آوردند. در این سال رسول خدا صلی الله علیه و آله بنو ضمره را به مدینه فراخواند تا برای فتح مکه به آن حضرت بپیوندند. «5» ابو جَعد ضمری عهده دار فراخواندن آنان شد. «6» بنوضمره که با دو قبیله کنانی دیگر دسته واحدی را تشکیل داده بودند به همراه باقی جنگجویان، برای نمایش قدرت از مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابوسفیان که برای آخرین تلاشها جهت حفظ مکه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده بود رژه رفتند. «7» پس از فتح مکه نیز بنیضمره (1). جامع البیان، مج 4، ج 5، ص 304
(2). السیرة النبویه، ج 3، ص 210
(3). المغازی، ج 1، ص 388
(4). تفسیر قمی، ج 1، ص 146
(5). المغازی، ج 2، ص 799؛ الاغانی، ج 7، ص 306
(6). انساب الاشراف، ج 11، ص 122
(7). المغازی، ج 2، ص 820
همراه دو قبیله کنانی دیگر زیر پرچم ابو واقد لیثی در غزوه حُنین رسول خدا صلی الله علیه و آله را همراهی کردند «1» ، چنانکه بنیضمره در غزوه تبوک همراه ابو جعد ضمری به یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله شتافتند. «2»
در حوادث سال نهم در جریان لغو پیمانهای دوره جاهلی و اعلام برائت از مشرکان آیاتی نازل شد که با بنیضمره ارتباط مییافت. آیات 4 و 7 برائت/ 9 بنوضمره را شامل حکم کلی لغو پیمانها ندانسته، آنان را استثنا کرد. سدّی گفته که آیه «الَّا الَّذینَ عهَدتُم مِنَ المُشرِکینَ ثُمَّ لَمیَنقُصوکُم شیًا ولَم یُظهِروا عَلَیکُم احَدًا فَاتِمّوا الَیهِم عَهدَهُم الی مُدَّتِهِم انَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُتَّقین/ مگر آن کسان از مشرکان که با آنها پیمان بستهاید و شما را چیزی از پیماننکاستند و کسی را بر ضد شما پشتیبانی نکردهاند، پس پیمان آنان را تا سرآمد مدتشان به پایان رسانید، چرا که خدا پرهیزگاران را دوست دارد.» درباره بنیضمره و بنیمدلج از تیرههای کنانه است که با پیامبر صلی الله علیه و آله پیمان داشتند و هنوز 9 ماه به پایان قراردادشان مانده بود «3» که آیات به استمرار رعایت آن سفارش میکند، چنان که ابن عباس آیه نخست سوره توبه/ 9 را که به لغو کلی پیمانها اشاره دارد، درباره مشرکان عرب غیر از بنیضمره دانسته است «4» . آیه 7 همین سوره نیز برخی پیمانها را که در کنار مسجدالحرام بسته شد از شمول حکم کلی خارج میکند: «کَیفَ یَکونُ لِلمُشرِکینَ عَهدٌ عِندَ اللَّهِ و عِندَ رَسولِهِ الَّا الَّذینَ عهَدتُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ فَمَا استَقموا لَکُم فَاستَقیموا لَهُم انَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُتَّقین/ چگونه مشرکان را نزد خدا و نزد فرستاده او پیمانی تواند بود؟ مگر با کسانی که کنار مسجدالحرام پیمان بستهاید پس تا با شما بر پیمانپایدارند با آنان پایدار بمانید، چرا که خدا پرهیزگاران را دوست دارد» . مفسران این استثنا را درباره بنیضمره و قبایل (1). المغازی، ج 3، ص 896
(2). همان، ص 990
(3). مجمع البیان، ج 5، ص 9؛ تفسیر ثعالبی، ج 2، ص 38؛ مبهمات القرآن، ج 1، ص 532
(4). تفسیر فرات الکوفی، ص 158
دیگر که در صلح حدیبیه همراه قریش با رسول خدا صلی الله علیه و آله پیمان بسته و برخلاف قریش به پیمان خود وفادار ماندند ذکر میکنند. «1» برخی نیز این آیه را مربوط به پیمان دیگری که مدتش 4 ماه بود میدانند که مشرکان از جمله بنیضمره در کنار مسجدالحرام با رسول خدا صلی الله علیه و آله بستند. «2» در منابع اشارهای صریح به نحوه مسلمان شدن بنیضمره نشده و زمانی که سخن از آمدن هیئتهای قبایل شبه جزیره نزد پیامبر صلی الله علیه و آله است از هیئت ضمره سخنی به میان نیامده است.
وجود محلهای به نام بنوضمره در مدینه حاکی از مهاجرت برخی ضمریان به مدینه پس از عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله است. بنا بر گزارشها شماری از ضمریان در محلهای از مدینه که به نام ایشان شناخته میشد سکونت کرده و همانجا مسجدی ساختند «3» ، چنان که در شرح حال شماری از منسوبان به این قبیله گفته شده: در محله بنیضمره مدینه خانه داشتهاند. «4» تعدادی از افراد این قبیله بعد از اسلام به سرزمین اشمونین مصر کوچیدند. «5»
منابع
اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ الاعلام؛ اعلامالوری باعلام الهدی؛ الاغانی؛ الاکمال؛ الانساب؛ انسابالاشراف؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر عبدالرزاق؛ تفسیر فرات الکوفی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم؛ تفسیر القمی؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال؛ جمهرة انساب العرب؛ جمهرة النسب؛ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبی؛ روضالجنان و روحالجنان؛ الروض المعطار فی خبر الاقطار؛ سبلالهدی والرشاد؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ الطبقات الکبری؛ عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ کتاب الطبقات، ابن خیاط؛ کتاب النسب؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ المعارف؛ معانی القرآن، نحاس؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع؛ معجم قبائل الحجاز؛ معجم معالم الحجاز؛ المغازی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله؛ المنمق فی اخبار قریش؛ نهایة الارب فی فنون الادب. (1). مجمع البیان، ج 5، ص 14؛ روض الجنان، ج 9، ص 178
(2). تفسیر ابن ابی حاتم، ج 6، ص 1756
(3). تاریخ المدینه، ج 1، ص 251، 263، 270؛ تهذیب الکمال، ج 33، ص 188
(4). انساب الاشراف، ج 11، ص 122؛ تهذیب الکمال، ج 33، ص 188
(5). نهایة الارب، ص 293؛ معجم قبائل العرب، ج 2، ص 668