گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران
جلد سوم
بنی‌غِفار


اشاره

بنی‌غِفار: شاخه‌ای از قبیله کنانی از عرب عدنانی مستقر در حجاز
آنان به غفار بن ملیل بن ضمره نسب می‌برند. «1» تیره دیگری از عمالقه که در نجد می‌زیستند نیز به غفار شهرت دارند که مد نظر نیستند.
غِفار بن ملیل فرزندانی داشت که هریک شاخه‌های ریزتری در میان غفار پدید آوردند؛ بنو احیمس (احمس) «2» ، بنوجروه «3» ، بنوحاجب بن عبدالله «4» ، بنوحراق «5» ، بنوحرام «6» ، بنوحماس «7» ، بنو مُبَشِّر، بنوعبدالله‌بن حارثه، بنومعیص «8» و بنونار «9» از آن جمله‌اند.

موقعیت جغرافیایی بنی‌غفار

شاخه‌های غفار عمدتاً در جنوب مدینه یعنی در نیمه شمالی راه مکه به مدینه سکنا داشتند. نام چاههای آب، منازل و نواحی آنان حاکی از سکونت ایشان در مناطق جنوب مدینه است. از بدر «10» ، قاحه (/ سُقیا) «11» ، شَبکه شَدَخ «12» (یا شبکه جرح «13» )، بغیبغه، غیقه و (1). جمهرة انساب العرب، ص 186، 465؛ الانساب، ج 4، ص 304؛ معجم قبائل العرب، ج 3، ص 889- 890
(2). جمهرة انساب العرب، ص 186
(3). تاریخ ابن خیاط، ص 72
(4). جمهرة انساب العرب، ص 186؛ تاریخ دمشق، ج 96، ص 278؛ البدایة و النهایه، ج 9، ص 282
(5). سیرة النبی صلی الله علیه و آله، ج 2، ص 447
(6). تاریخ ابن خیاط، ص 72
(7). همان، ص 432
(8). الثقات، ج 3، ص 354
(9). السیرة النبویه، ج 2، ص 266
(10). معجم ما استعجم، ج 1، ص 231؛ جامع البیان، مج 3، ج 4، ص 99؛ تاج‌العروس، ج 3، ص 34
(11). اسد الغابه، ج 1، ص 344
(12). معجم البلدان، ج 3، ص 322، 328؛ معجم ما استعجم، ج 3، ص 779
(13). لسان العرب، ج 7، ص 21؛ النهایه، ج 2، ص 441، «شبک»

اذناب الصفراء «1» به عنوان عمده آبهای بنی‌غفار یاد شده است.
آنان در صَفراء (به ویژه دو تیره بنونار و بنو حراق) «2» ، کراع الغَمیم (در 8 میلی عُسفان) «3» و بَعال (در نزدیکی سقیا) «4» پراکنده بودند. از عمده‌ترین مراکز جمعیتی آنان می‌توان به وَدّان (در 8 میلی ابواء) «5» و غَیْقَه «6» (به ویژه برای دو تیره بنو نار و بنو حراق) «7» اشاره کرد.
البته برخی از غفاریان در مناطق دیگری ساکن بودند. به دلیل انتساب چاه رُوْمَه «8» و اضائة غفار (آبگیر مانندی در مدینه) به غفاریان، استقرار برخی از آنان در آنجا بوده است. «9» غفاریها از غیقه (میان مکه و مدینه) به مدینه بسیار رفت و آمد داشتند. «10» اضائة غفار در 10 میلی مکه «11» به عنوان میقات بنوغفار «12» ؛ خَضْخاض در نزدیکی اضائه «13» و نیز تَناضِب در یک منزلی مکه «14» به بنی‌غفار منسوب است. از دره‌ای در منطقه نجد به نام مَناصف به عنوان میقات دیگر غفار یاد شده است. «15»

غفار پیش از اسلام‌

آنان از طریق دامداری و چوپانی‌1»
امرار معاش می‌کردند. راهزنی آنان در مسیر (1). معجم ما استعجم، ج 2، ص 569
(2). السیرة النبویه، ج 2، ص 266؛ معحم البلدان، ج 5، ص 72؛ معجم ما استعجم، ج 3، ص 1052؛ ج 4، ص 1374
(3). اسد الغابه، ج 1، ص 384؛ معجم البلدان، ج 4، ص 214، 443
(4). معجم البلدان، ج 1، ص 452؛ تاج العروس، ج 7، ص 230
(5). معجم البلدان، ج 15، ص 365- 366؛ معجم قبائل العرب، ج 3، ص 890؛ معجم ما استعجم، ج 3، ص 1052؛ ج 4، ص 1374
(6). الطبقات، ج 4، ث 245؛ ر. ک: الثقفات، ج 3، ص 355؛ معجم البلدان، ج 4، ص 222
(7). معجم ما استعجم، ج 3، ص 1010؛ ج 4، ص 1227
(8). معجم البلدان، ج 1، ص 299- 300؛ تاریخ المدینه، ج 1، ص 153
(9). معجم ما استعجم، ج 1، ص 164؛ فتح الباری، ج 9، ص 23
(10). الجرح والتعدیل، ج 8، ص 347؛ اسد الغابه، ج 4، ص 118
(11). معجم البلدان، ج 1، ص 214
(12). اسباب النزول، ص 249
(13). معجم ما استعجم، ج 2، ص 501
(14). تاج العروس، ج 1، ص 489، «نضب»
(15). اسباب النزول، ص 249
(16). ر. ک: المغازی، ج 2، ص 571؛ اسد الغابه، ج 2، ص 335

کاروانهای تجاری و غارت اموال حجاج موجب شده بود که در میان برخی قبایل به اهل سَلَّه (دزد) «1» و سُرّاق الحَجیج «2» مشهور شوند.
با وجود تفکر صحرانشینی در میان غفاریها «3» کسانی از ایشان به آیین جاهلی پشت کرده بودند. چنان‌که ابوذر موحد بود «4» و آبی اللحم غفاری از خوردن گوشتهایی که برای بتان قربانی می‌کردند اجتناب می‌کرد. «5»
غفاریها با یهود خیبر «6» و بنی‌اسلم «7» همپیمان بودند، به گونه‌ای که نام غفار در بسیاری از گزاره‌های تاریخی با نام اسلم همردیف است. در منابع از برخی جنگهای آنان یاد شده است: روح عصبیت، فخرفروشی و عزت‌طلبیِ ابو منیعه غفاری موجب شد تا با خواندن رجزی در بازار عُکاظ خود را عزیزترِ عرب معرفی کند و از مخالف گفتارش بخواهد پای وی را قطع کند. این امر سبب بروز جنگ جاهلیِ فِجارِ دوم و به قولی فجار اول «8» شد و به فِجار فخر یا فِجار رِجْل مشهور گردید. بر پایه شعری دو تیره فراس و غفار از قبیله کنانه در نبرد اتْم (موضعی در دیار بنو سلیم یا عراق) نیز شرکت داشتند. «9» به گفته ابوعمرو شیبانی، میان غفار و بنولیث (از دیگر قبایل کنانی) نیز نبردی رخ داد که به پیروزی بنو لیث انجامید. «10» (1). دلائل النبوه، ج 3، ص 194
(2). تاریخ المدینه، ج 1، ص 363
(3). مسند ابی یعلی، ج 1، ص 383
(4). الطبقات، ج 4، ص 222
(5). اسد الغابه، ج 1، ص 147
(6). المغازی، ج 2، ص 702
(7). سیرة النبی (ص)، ج 4، ص 529
(8). المنمق، ص 161
(9). معجم ما استعجم، ج 1، ص 104
(10). الاغانی، ج 21، ص 21

اسلام غفار

غفاریها از همان آغاز با بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه آشنا شدند. وجود ابوذر به عنوان چهارمین یا پنجمین مسلمان «1» و بازگشت او به میان قبیله‌اش و تبلیغ اسلام در نزد آنان «2» خود دلیلی بر این ادعاست؛ اما در خصوص اسلام غفاریان، به جز معدودی که در دوران مکی یا اوایل هجرت، مسلمان شدند روایات مختلف است. برخی گزارشها به اسلام ایماء بن رَحضه بزرگ، خطیب و امام غفار به همراه نیمی از قبیله‌اش پیش از هجرت اشاره دارند. «3» در مقابل، گزارشی حاکی از تصمیم ایماء یا پسرش خفاف برای یاری رساندن قریش در بدر به همراه مردان جنگی خود بر ضد پیامبر صلی الله علیه و آله است. «4» بر پایه خبر ابن اسحاق «5» تیره‌های بنونار و بنوحراق از غفاریها دست‌کم تا زمان جنگ بدر مسلمان نبودند، چنان‌که رسول خدا صلی الله علیه و آله به هنگام حرکت به سوی بدر به نامهای زشت «6» این دو تیره و دو کوه آنان مُسْلِح و مخرئ تفأل زد و با پرهیز از ورود به مناطق آنان، راه دیگری را برگزید تا به ذَفِران رسید و از آنجا به بدر رفت «7» . روایت طبرانی «8» نیز گواه اسلام آوردن غفار در مدینه است.
نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال دوم و در پی غزوه سَفَوان (واقع در نواحی بدر «9» ) به بنوغفار «10» نیز نامسلمانی غفار را تا آن زمان و احتمال همکاری آنان را با دشمنان اسلام نشان می‌دهد. برخی زمان نوشتن نامه را پس از سال هفتم ذکر کرده‌اند «11» .
پیش از غزوه احد «12» (سال سوم) یا خندق «13» (سال پنجم) برخی از بزرگان یهود بنی‌نضیر برای جلب حمایت قریش در حمله به مدینه با بزرگان مکه ملاقات کردند. مکیان ضمن برشمردن صفات نیکوی خود، پیروان پیامبر صلی الله علیه و آله را دزدان بنی‌غفار معرفی و از بزرگان (1). المعجم الکبیر، ج 6، ص 126؛ تاریخ دمشق، ج 20، ص 384.
(2). الطبقات، ج 4، ص 220- 225.
(3). اسد الغابه، ج 1، ص 160؛ الاصابه، ج 1، ص 284، 315؛ ج 8، ص 387
(4). المغازی، ج 1، ص 60؛ ر. ک: سیرة النبی صلی الله علیه و آله، ج 2، ص 453؛ انساب الاشراف، ج 11، ص 128.
(5). سیرة النبی صلی الله علیه و آله، ج 2، ص 446- 447
(6). ر. ک: سبل الهدی، ج 4، ص 79
(7). معجم ما استعجم، ج 4، ص 1227.
(8). الاحادیث الطوال، ص 23.
(9). المحبر، ص 111
(10). الطبقات، ج 1، ص 274.
(11). مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله، ج 3، ص 258
(12). دلائل النبوه، ج 3، ص 193
(13). تاریخ الاسلام، ج 2، ص 159؛ تاریخ المدینه، ج 2، ص 452- 453

یهود درباره برتری هریک از آیین اسلام و آیین بت پرستی قریش نظرخواهی کردند.
یهودیان یاد شده آیین مکیان را برتر دانستند. آیه «الَم تَرَ الَی الَّذینَ اوتوا نَصیبًا مِنَ الکِتبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هؤُلاءِ اهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا» (نساء/ 4، 51) که در این خصوص نازل شده به این گفت و گو اشاره دارد. خداوند در این آیه این یهودیان را مؤمنان به بت و طاغوت معرفی کرده است. بنابر روایت عکرمه منظور از مؤمنین در آیه مجموعه‌هایی از جمله بنی غفارند که یهودیان، قریش را بر ایشان ترجیح داده‌اند. «1» برخی نزول آیه «انَّ شانِئَکَ هُوَ الابتَر» (کوثر/ 108، 3) را نیز به این رخداد مرتبط دانسته‌اند «2» ؛ اما این دو گزارش نیز نمی‌تواند به تنهایی به اسلام غفار تا قبل از غزوه احزاب (خندق) دلالت داشته باشد، زیرا مطرح کردن پیروی غفار از دولت مدینه، شاید با هدف تخریب چهره حضرت صورت گرفته و تنها می‌تواند مؤید اسلام برخی از غفاریان باشد، به خصوص آنکه برخی گزارشها از اسلام ایماء بن رحضه غفاری (از بزرگان غفار) اندکی قبل از حدیبیه در سال ششم خبر داده‌اند. «3» پس از صلح حدیبیه، که به موجب آن مسلمانان متعهد شده بودند که از آن پس تازه مسلمانانی را که به یثرب پناه می‌برند به مکه باز گردانند، پیامبر صلی الله علیه و آله ابوبصیر نومسلمان را به مکه بازگرداند؛ اما وی گریخت و در مناطق بیابانی میان مکه و مدینه ماند. 300 تن از غفاریان مسلمان همراه وی شدند و بر ضدّ قریش اقداماتی انجام دادند. «4» این گزارش نیز احتمال اسلام آوردن غفار را در دوره مدنی و پیش از صلح حدیبیه تقویت می‌کند.
در خصوص نحوه اسلام غفار آمده است که آنان گرفتار خشکسالی شده، برای تهیه خوراکی، به مدینه آمدند و در ملاقات با رسول خدا صلی الله علیه و آله خود را غفاری و بر آیین صابئی معرفی کرده، تصریح کردند که مسلمان نیستند. پیامبر صلی الله علیه و آله در پایان آن روز فرمان داد مردم از غفاریها پذیرایی کنند. صبح روز بعد همگی آنان به مسجد مدینه آمده، مسلمان شدند. «5» (1). المعجم الکبیر، ج 11، ص 201؛ التبیان، ج 3، ص 224.
(2). تفسیر ابن ابی حاتم، ج 3، ص 973؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 525؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 306
(3). انساب الاشراف، ج 11، ص 128؛ اسدالغابه، ج 1، ص 160.
(4). دلائل النبوه، ج 4، ص 173؛ اعلام الوری، ص 106- 107؛ تاریخ دمشق، ج 25، ص 300
(5). اکرام الضیف، ص 42.

مسلمان شدن غفار، قریش را در برابر دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله سرسخت‌تر کرد. آیه «و قالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنوا لَو کانَ خَیرًا ما سَبَقونا الَیهِ واذ لَم یَهتَدوا بِهِ فَسَیَقولونَ هذا افکٌ قَدیم» (احقاف/ 46، 11) در این باره نازل شد.»
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله غفار را برای بسیاری از مردم سبب امتحان دانست «2» و در برابر شماتت برخی، دایر بر پیروی راهزنانی چون غفار از رسول خدا، آن حضرت غفاریها را دوستان خدا و رسول و از بهترینها در قیامت برشمرده، از قبایل بزرگی مانند تمیم* بهتر دانست.
اسلام برخی از غفاریان با هدف حفظ جان و مال و به دور از ایمان بوده است، از این رو در مقاطع حساس، نفاق این دسته با سرپیچی از دستور رسول خدا آشکار می‌شد، چنان‌که آیه 14 حجرات/ 49: قالَتِ «الاعرابُ ءامَنّا قُل لَم تُؤمِنوا ولکِن قولوا اسلَمنا و لَمّا یَدخُلِ الایمنُ فی قُلوبِکُم وان تُطیعُوا اللَّهَ ورَسولَهُ لا یَلِتکُم مِن اعملِکُم شیًا انَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحیم» به این امر اشاره دارد. در این آیه خداوند آنان را فاقد ایمان دانسته است. «3» برخی مفسران همچنین آیه 101 توبه/ 9 را در خصوص نفاق این گروه از غفار و برخی قبایل دیگر دانسته‌اند «4» : «و مِمَّن حَولَکُم مِنَ الاعرابِ مُنفِقونَ ومِن اهلِ المَدینَةِ مَرَدوا عَلَی النّفاقِ لا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم سَنُعَذّبُهُم مَرَّتَینِ ثُمَّ یُرَدّونَ الی عَذابٍ عَظیم» . در این آیه خداوند برخی از مسلمانان را نیز اهل نفاق خوانده و آنان را در دنیا و آخرت به عذاب خود تهدید کرده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال ششم هجری قصد عمره کرد و برای فزونی جمعیت، قبایلی از جمله غفار را فراخواند. برخی از منافقان غفاری با بهانه کردن بی‌سرپرستی خانواده و نخلستانهایشان، تخلف کرده، عذر آوردند. آیه «سَیَقولُ لَکَ المُخَلَّفونَ مِنَ الاعرابِ شَغَلَتنا (1). تفسیر ماوردی، ج 5، ص 274؛ مجمع البیان، ج 9، ص 142.
(2). المعجم الکبیر، ج 7، ص 268.
(3). تفسیر قرطبی، ج 16، ص 227.
(4). اسباب النزول، ص 213؛ مجمع‌البیان، ج 5، ص 114

امولُنا واهلونا فَاستَغفِر لَنا یَقولونَ بِالسِنَتِهِم ما لَیسَ فی قُلوبِهِم قُل فَمَن یَملِکُ لَکُم مِنَ اللَّهِ شیًا ان ارادَ بِکُم ضَرًّا او ارادَ بِکُم نَفعًا بَل کانَ اللَّهُ بِما تَعمَلونَ خَبیرا» (فتح/ 48، 10) در این باره نازل شد. خداوند در این آیه از نیّت قلبی آنان خبر می‌دهد و گفته‌ها و ادعاهای آنان را با اعتقادشان یکی نمی‌داند. «1»
همچنین آمده است که برخی از غفاریان در غزوه خیبر (در سال هفتم) پیامبر را یاری دادند «2» و عمارة بن عقبه غفاری در این نبرد به شهادت رسید «3» و غفار از غنایم خیبر بهره برد. «4» این در حالی بود که برخی از قریش پیروزی یهود را با همکاری غفار و دیگر همپیمانان ایشان پیش بینی می‌کردند. «5»
پیامبر صلی الله علیه و آله در سال هشتم ابورُهم را مأمور فراخوانی غفار برای فتح مکه کرد «6» و آنان به استعداد 300 یا 400 تن «7» به مسلمانان پیوستند. ابوذر (و به قولی ایماء بن رَحضَه) در این غزوه، پرچم غفار را در دست داشت «8» و همراه خالد بن ولید از سمت پایین مکه وارد آن شهر شدند. «9» برخی ضمن گزارش از تخلّف برخی از غفاریان از دستور پیامبر صلی الله علیه و آله برای شرکت در فتح مکه آیه 10 فتح/ 48 را در این خصوص ذکر کرده‌اند. «10»
بنی‌غفار در نبرد حنین* نیز به پرچمداری ابوذر، شرکت داشتند «11» ؛ اما در غزوه تبوک* بیش از 80 تن از ایشان از دعوت پیامبر، سرپیچی کرده «12» ، موجب ناخرسندی رسول خدا شدند. «13» برخی مفسران «14» مقصود از «معذرون» در آیه 90 توبه/ 9 را، آنان و دیگر کسانی می‌دانند که از شرکت در جهاد خودداری کرده، عذرهای واهی می‌تراشیدند: «وجاءَ المُعَذّرونَ مِنَ الاعرابِ لِیُؤذَنَ لَهُم وقَعَدَ الَّذینَ کَذَبُوا اللَّهَ ورَسولَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ کَفَروا (1). مجمع البیان، ج 9، ص 189- 190.
(2). المغازی، ج 2، ص 664؛ السیرة النبویه، ج 3، ص 342
(3). المغازی، ج 2، ص 700
(4). السیرة النبویه، ج 3، ص 350-/ 351
(5). المغازی، ج 2، ص 702
(6). المغازی، ج 2، ص 799
(7). السیرة النبویه، ج 4، ص 421
(8). المغازی، ج 2، ص 819؛ ج 3، ص 896
(9). السیرة النبویه، ج 4، ص 407
(10). تفسیر قرطبی، ج 16، ص 178
(11). المغازی، ج 3، ص 896.
(12). المغازی، ج 3، ص 995، 1070، 1075؛ السیرة النبویه، ج 4، ص 518.
(13). السیرة النبویه، ج 4، ص 529؛ المغازی، ج 3، ص 1001- 1002
(14). جامع‌البیان، مج 6، ج 10، ص 266- 267

مِنهُم عَذابٌ الیم» . واقدی با اشاره به دعای پیامبر درباره برخی از مسلمانان و نفرین بر گروهی از عذرآورندگان تبوک آیه: «لَیسَ لَکَ مِنَ الامرِ شَی‌ءٌ او یَتوبَ عَلَیهِم او یُعَذّبَهُم فَانَّهُم ظلِمون» (آل‌عمران/ 3، 128) را در این خصوص می‌داند. «1»
با هجرت غفاریها به مدینه، رسول خدا زمینی به ایشان واگذار کرد، که در آن مستقر شده، مسجدی در آن بنا نهادند که از مساجد نُه‌گانه مدینه در عصر رسالت شمرده می‌شد. «2»

غفار پس از پیامبر صلی الله علیه و آله‌

در جریان فتوحات، برخی از غفاریها، در فتح مصر شرکت داشتند و چون تعدادشان برای داشتن رایت، دیوان یا محله‌ای خاص کافی نبود، با برخی تیره‌های عرب تحت یک رایت گرد آمده، به اهل الرایه معروف شدند و در محله رایت واقع در فسطاط مصر سکونت گزیدند. «3» برخی نیز به عراق کوچ کرده، در بصره «4» و کوفه «5» ساکن گشتند.
گروهی از غفاریها ابوذر* را در ملاقاتی با عثمان که به تبعید وی به ربذه منجر شد، همراهی کردند «6» و از برخورد ظالمانه عثمان با او خشمگین بودند. «7» از نقش آنان در دوران خلافت علی علیه السلام گزارشی نرسیده است، جز آنکه حَکَم (اقرع) بن عمرو غفاری از یاری آن حضرت خودداری کرد و به قاعدان* پیوست.
در حادثه کربلا عبدالله و عبدالرحمن پسران قیس‌بن ابی‌عروه غفاری، از بزرگان و شجاعان کوفه، شرکت داشتند. «8» آنان و همچنین جون بن احوی مولای ابوذر در شمار شهدای کربلا هستند. «9» از نقش آنان در قیام نفس زکیه نیز گزارشهایی (1). المغازی، ج 1، ص 350
(2). تاریخ المدینه، ج 1، ص 260- 263؛ سنن الدار قطنی، ج 2، ص 71
(3). معجم البلدان، ج 3، ص 22
(4). الطبقات، ج 7، ص 28؛ اسدالغابه، ج 5، ص 54؛ تاریخ ابن خیاط، ص 72
(5). تاریخ ابن خیاط، ص 72- 73
(6). الطبقات، ج 4، ص 232
(7). تاریخ المدینه، ج 4، ص 1158؛ الثقات، ج 2، ص 258- 259.
(8). تاریخ طبری، ج 4، ص 337؛ مقتل الحسین علیه السلام، ص 150؛ مثیر الاحزان، ص 43
(9). اقبال الاعمال، ج 3، ص 78، 345؛ بحارالانوار، ج 45، ص 22؛ اللهوف، ص 64

در دست است «1» ، هرچند با خیانت برخی از ایشان در هدایت نیروهای عباسی به مدینه، نفس زکیه به قتل رسید. «2»

برجستگان غفاری‌

ابوذر از نخستین مسلمانان و از ارکان اربعه شیعه و همسرش لیلی (به قولی امیه، امه یا آمنه) دختر ابوصلت»
در شمار راویان حدیث نبوی بودند. از دیگر محدثان می‌توان به ابو الاحوص «4» ، ابو حازم‌تمار «5» ، ابوالغصن ثابت‌بن قیس «6» ، صالح‌بن کیسان (فقیه، محدث، و استاد عمر بن عبد العزیز) «7» ، نافع بن عباس «8» ، عمرو بن سعد فدکی «9» و صخر بن اسحاق حجازی «10» که همگی از موالیان غفاری بودند اشاره کرد.
آبی‌اللحم غفاری از اشراف و شاعران عصر جاهلی و اسلام و از شهدای حنین (سال هشتم)، ایماء بن رحضه، بزرگ و نماینده غفاریان و به قولی پرچمدار بنو غفار در فتح مکه، ابورُهم از مهاجران و سرپرست شتران شیری رسول خدا، و مأمور فراخوانی غفار برای شرکت در فتح مکه و تبوک و ابوسریحه از اهل صفه و از یاران امام مجتبی علیه السلام از دیگر برجستگان غفاری به شمار آمده‌اند.
ام شریک دختر جابر «11» و اسماء دختر نعمان «12» نیز در شمار همسران پیامبر از تیره (1). تاریخ طبری، ج 6، ص 207، 212
(2). همان، ص 217، 218
(3). تهذیب التهذیب، ج 21، ص 352
(4). میزان الاعتدال، ج 4، ص 487؛ التاریخ الکبیر، ج 9، ص 7
(5). مشاهیر، ص 129؛ تهذیب التهذیب، ج 21، ص 56
(6). التاریخ الکبیر، ج 2، ص 167؛ الجرح والتعدیل، ج 2، ص 456
(7). الجرح والتعدیل، ج 4، ص 410؛ مشاهیر، ص 216
(8). الجرح والتعدیل، ج 8، ص 453؛ تهذیب التهذیب، ج 10، ص 362
(9). تاریخ الکبیر، ج 6، ص 340؛ الجرح والتعدیل، ج 6، ص 236؛ تهذیب الکمال، ج 22، ص 33
(10). تهذیب التهذیب، ج 4، ص 360
(11). تهذیب التهذیب، ج 4، ص 360
(12). المستدرک، ج 4، ص 34

غفار نام برده شده‌اند.

منابع‌

الاحادیث الطوال؛ اسباب النزول؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ الاغانی؛ اقبال الاعمال؛ اکرام الضیف؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ بحارالانوار؛ البدایة و النهایه؛ تاج‌العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ الاسلام؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ التاریخ الکبیر؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تهذیب التهذیب؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجرح و التعدیل؛ جمهرة انساب العرب؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ دلائل النبوه؛ سبل الهدی و الرشاد؛ سنن الدار قطنی؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ سیرةالنبی صلی الله علیه و آله من القرآن الکریم والسنة الصحیحه؛ الطبقات الکبری؛ فتح الباری شرح صحیح‌البخاری؛ کتاب الثقات؛ لسان العرب؛ اللهوف فی قتل الطفوف؛ مثیرالاحزان؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند ابی یعلی الموصلی؛ مشاهیر علماء الامصار؛ معجم‌البلدان؛ معجم قبائل العرب القدیمة والحدیثه؛ المعجم الکبیر؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع؛ مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله؛ المنمق فی اخبار قریش؛ میزان الاعتدال فی نقدالرجال؛ النکت والعیون، ماوردی؛ النهایة فی غریب الحدیث والاثر.