گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
بنی‌مُصطَلِق‌


اشاره

بنی‌مُصطَلِق: تیره‌ای از قبیله خزاعه
تیره‌ای مهم از قبیله خزاعه و یکی از نبردهای رسول خدا صلی الله علیه و آله را با نام بنی‌مُصْطَلِق می‌شناسند. بنی‌مصطلق را به اختصار «بَلْمُصْطَلِق» نوشته‌اند. «1» جد اعلای این قبیله، جذیمة (مصطلق) بن سعد بن عمرو بود «2» که به سبب صدای خوب و بلندش او را مصطلق خوانده‌اند. «3» به رغم شهرت قبایل منتسب به خزاعه به ازدیان یمنی‌تبار «4» برخی از نسب عدنانی ایشان سخن گفته‌اند. «5» مادر مصطلق، امّ خارجه بنت سعد بن عبدالله به سبب شتاب و آسان‌گیری در ازدواج خود ضرب المثل شده بود. «6»

آبها و سرزمینها

از «مُرَیْسیع» ، آبی در نجد و در 8 منزلی مدینه «7» و «شُهد» به عنوان منابع آبی و از «راحَة فرُوع» «8» و «عُسْفان» «9» به عنوان سکونتگاههای ایشان نام برده‌اند، بر این اساس ایشان در مناطق میان مکه و مدینه سکونت داشته‌اند. بنی‌المصطلق در بازار عُکاظ حاضر می‌شدند و در فعالیتهای آن شرکت داشتند. «10» بعدها برخی از ایشان در مدینه سکونت یافتند. «11» (1)
. الطبقات، ج 2، ص 48
(2). جمهرة انساب العرب، ص 239، 468
(3). الاشتقاق، ج 2، ص 476
(4). المعارف، 108؛ ر. ک: المفصل، ج 4، ص 440
(5). ر. ک: جمهرة انساب العرب، ص 10، 480
(6). همان، ص 389؛ المحبر، ص 398
(7). معجم ما استعجم، ص 88؛ الطبقات، ج 2، ص 48
(8). معجم البلدان، ج 3، ص 12
(9). معجم مااستعجم، ج 3، ص 942
(10). المفصل، ج 7، ص 377
(11). تاریخ المدینه، ج 1، ص 268

پیشینه تاریخی‌

بنی‌مصطلق را از قبایلی دانسته‌اند که در کنار کوه «حُبْشیّ» در پایین مکه گرد آمده، با قریش پیمان بستند که تا شب و روز برپاست و تا کوه حبشی بر جای خود استوار است در مقابل دیگران متحد باشند و از این رو آنان را به نام آن کوه «احابیش قریش» خوانده‌اند. «1» (ظ بنی‌لیث) گرچه قبایلی را که با خزاعه پیمان داشته‌اند شاید بتوان از همپیمانان بنی‌مصطلق نیز به شمار آورد؛ اما باید از بنی‌مدلج به عنوان مهم‌ترین همپیمان بنی مصطلق نام برد. «2» درباره زیر مجموعه‌های بنی‌مصطلق اطلاع چندانی وجود ندارد.

غزوه بنی‌المصطلق‌

این غزوه را به سبب نسبتهای مختلف به نامهایی گوناگون می‌شناسند؛ غزوه مُرَیْسیع «3» به اعتبار آب آنها در نجد، غزوه نجد از آن رو که آب مریسیع در آن سرزمین جاری بود «4» و غزوه بنی‌مصطلق به سبب آنکه این نبرد با تیره بنی‌مصطلق روی داد. برخی برخلاف مشهور این غزوه را به نام محارب هم نامیده‌اند؛ اما به نظر برخی، محارب نام غزوه دیگری است. «5»
بنا به گزارشها بنی مصطلق به ریاست حارث بن ابی ضرار به همراه گروهی از صحرانشینان با خرید سلاح و تدارکات لازم آماده نبرد با رسول خدا صلی الله علیه و آله شدند. در پی این اقدام رسول خدا صلی الله علیه و آله ابتدا بُرَیدة بن حصیب اسلمی را برای کسب اطلاع به سوی بنی مصطلق فرستاد. بریده نزد آنان چنین وانمود کرد که می‌خواهد به کمک بنی‌مصطلق (1). المنمق، ص 229- 231؛ لسان العرب، ج 3، ص 21، «حبش»
(2). الطبقات، ج 2، ص 48
(3). الطبقات، ج 8، ص 93؛ الآحاد والمثانی، ج 5، ص 283؛ الثقات، ج 1، ص 263
(4). معجم مااستعجم، ج 3، ص 88
(5). السیرة الحلبیه، ج 2، ص 278

بیاید و چون از آمادگی آنان برای نبرد با مسلمانان آگاه شد بازگشت و به رسول خدا صلی الله علیه و آله اطلاع داد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز مسلمانان را از ماجرا آگاه ساخت و برای نبرد گسیل داشت.
درباره زمان این غزوه اختلاف است؛ به گفته واقدی و برخی دیگر «1» در روز دوشنبه دوم شعبان سال پنجم هجری رخ داد؛ اما برخی زمان آن را روز شنبه اول ماه شعبان «2» سال ششم دانسته‌اند. «3» بخاری نیز به نقل از موسی بن عُقْبَه زمان آن را سال چهارم گفته است. «4»
بیشتر منابع گفته‌اند: رسول خدا صلی الله علیه و آله زید بن حارثه را در مدینه گماشت؛ اما از ابوذر و دیگران نیز به عنوان جانشین پیامبر در مدینه یاد شده است. «5» در این غزوه پیامبر دو تن از همسرانش (عایشه و ام سلمه) را همراه داشت. «6» شمار سپاه اسلام را 700 نفر ثبت کرده‌اند. «7» آنان 30 اسب داشتند که 10 اسب از مهاجران و 20 اسب از انصار بود.
رسول خدا نیز دو اسب داشت. امیرمؤمنان، امام علی علیه السلام از جمله اسب‌سواران بودند. «8»
بسیاری از منافقان نیز که پیش از این در غزوه‌ها شرکت نمی‌کردند، در این غزوه به طمع غنیمت و امور دنیوی و نیز نزدیک بودن مسیر، با رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه شدند. «9»
مسلمانان در مسیر خود در بُقْعاء به جاسوسی از بنی‌مصطلق برخورد کردند که برای کسب خبر از سپاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاده شده بود. چون از او خبر گرفتند اظهار بی‌اطلاعی کرد؛ اما پس از تهدید خبر داد که حارث بن ابی ضرار با گروهی فراوان برای نبرد با مسلمانان آماده شده‌اند. پس از این حارث بن ابی ضرار و یارانش از حرکت مسلمانان برای نبرد آگاه شدند و دریافتند که جاسوس آنان اسیر و کشته شده است.
حارث و یارانش از این خبر به شدت اندوهگین و هراسان شدند و سپس کسانی که با بنی‌مصطلق همراه شده بودند پراکنده شدند.
رسول خدا در کنار آب مُرَیْسیع فرود آمد و در همان حدود نبرد آغاز شد. شعار (1). المغازی، ص 404؛ الطبقات، ج 2، ص 48
(2). المحبر، ص 114
(3). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 289؛ المحبر، ص 114؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 109
(4). صحیح البخاری، ج 5، ص 55
(5). التنبیه و الاشراف، ص 215؛ عیون الاثر، ج 2، ص 79؛ سبل الهدی، ج 4، ص 344
(6). المغازی، ج 2، ص 426- 428
(7). السیرةالنبویه، ابن کثیر، ج 3، ص 297
(8)
(9) 8-. المغازی، ج 1، ص 405

مسلمانان در این غزوه بنا بر روایتی «ألا إلی الله ألامر» «1» و بنابر گزارشی «یا منصورُ امِتْ» بود. «2» گفته‌اند: حمله مسلمانان چنان غافلگیرانه بود که 10 نفر از بنی‌مصطلق کشته شدند.
بسیاری از مردها از جمله رهبر بنی‌مصطلق گریختند و زنان و کودکانشان به اسارت درآمدند که شمار اسیران را حدود 100 خانواده «3» و مقدار غنایم را 000/ 2 شتر و 000/ 500 گوسفند دانسته‌اند. «4»
جُویرِیّه دختر حارث بن ابی ضِرار در شمار اسیران و سهم ثابت بن قیس بود که از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله آزاد شد و به ازدواج آن حضرت درآمد. سپس تمام زنان بنی مصطلق که به اسارت مسلمانان درآمده بودند آزاد شدند، از این رو عایشه گفت: از جویریه زنی بابرکت‌تر برای زنان قبیله‌اش ندیدم که پس از ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله 100 خانوار آنان آزاد شدند. «5» برخی از اسیران نیز با پرداخت فدیه آزاد شدند «6» ؛ همچنین گفته شده: مقرر شده بود ایشان فدیه بدهند؛ اما مسلمانان به احترام پیامبر که داماد بنی‌مصطلق شناخته می‌شد اسیران خود را بدون فدیه آزاد کردند. «7»
برخی مفسران آیه «لَن یَضُرّوکُم الّا اذیً و ان یُقتِلوکُم یُوَلّوکُمُ الادبارَ ثُمَّ لا یُنصَرون» (آل عمران/ 3، 111) را خبر غیبی قرآن و حاکی از پیروزیهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و فرار دشمنان از جمله بنی‌مصطلق دانسته‌اند. «8» مفاد آیه این است که آنان هرگز نمی‌توانند به شما زیان برسانند، جز آزارهای مختصر و اگر با شمار پیکار کنند، به شما پشت خواهند کرد.
سپس کسی آنان را یاری نمی‌کند.
از گزارشهای متعدد درباره برخی حوادث این غزوه چنین برمی‌آید که مسلمانان در این غزوه با مشکل کم‌آبی روبه‌رو بودند، به گونه‌ای که برخی مسلمانان برای غسلهای (1). بحارالانوار، ج 19، ص 163
(2). بحارالانوار، ج 20، ص 290
(3). تاریخ طبری، ج 2، ص 111
(4). المغازی، ج 1، ص 410؛ الطبقات، ج 2، ص 49
(5). المحبر، ص 90؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 111
(6). المغازی، ج 1، ص 412؛ الطبقات، ج 2، ص 49
(7). المغازی، ج 1، ص 411
(8). روض‌الجنان، ج 5، ص 16

واجب خود دچار مشکل شدند از این رو آیه تیمم نازل شد و دستور تیمم را بیان کرد. «1»
بخشی از این آیه چنین است: « … و ان کُنتُم مَرضی او عَلی سَفَرٍ او جاءَ احَدٌ مِنکُم مِنَ الغاطِ او لمَستُمُ النّساءَ فَلَم تَجِدوا ماءً فَتَیَمَّموا صَعیدًا طَیّبًا فامسَحوا بِوُجوهِکُم وایدیکُم انَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُورا/ و اگر بیمارید یا مسافر یا یکی از شما از قضای حاجت آمد یا با زنان درآمیخته‌اید و آب نیافته‌اید، پس بر خاکی پاک تیمم کنید، و صورت و دستهایتان را مسح کنید که خداوند بخشنده و آمرزنده است» . (نساء/ 4، 43) برخی منابع درباره معجزه‌ای از پیامبر در ارتباط با مشکل کم آبی مسلمانان آورده‌اند که وقتی رسول خدا دست در ظرف می‌برد چندان از انگشتان آن حضرت آب می‌جوشید که سپاهی عظیم از آن نوشیده، سیراب می‌شدند و از آن توشه برمی‌داشتند. شدت کم‌آبی حتی به درگیری میان مهاجر و انصار انجامید. منابع تفسیری نزول آیات متفاوتی را به این درگیری مرتبط می‌دانند. بر پایه گزارشی مشهور پس از غزوه بنی مصطلق رسول خدا صلی الله علیه و آله بر سر چاهی کم‌آب فرود آمدند و در این هنگام برای برداشتن آب بین سِنان بن وَبْر و جَهْجَاه بن مسعود (یا انَس بن سیار و جهجاه بن سعید به سبب گیر کردن دلو آنان به یکدیگر «2» ) درگیری رخ داد. جهجاه با دست به صورت سنان زد و صورت وی خونین شد. سپس سنان از خزرجیان و جهجاه از قریشیان یاری خواستند و چیزی نمانده بود که فتنه‌ای برپا شود. از سویی منافق مشهور، عبدالله بن ابَیّ، از ماجرا باخبر شد و با انتقاد از گرایش مردم به دین اسلام و یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله به یارانش گفت: اگر به مدینه بازگردم عزیزان را وادار می‌کنم تا ذلیلان را از شهر بیرون رانند. زیدبن ارقم که در آن زمان هنوز بالغ نشده بود در میان این جمع بود و ماجرای عبدالله بن ابیّ و سخنان وی را به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد؛ اما عبدالله بن ابی در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله زید بن ارقم را به سبب نابالغ بودنش تکذیب و از رسول خدا صلی الله علیه و آله عذرخواهی کرد. به همین مناسبت آیات ذیل از سوره منافقون نازل شد و ضمن بازگو کردن سخنان عبدالله بن ابیّ، با صراحت نفاق او را تبیین کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز زید بن ارقم را تصدیق فرمود «3» : « … هُمُ الَّذینَ یَقولونَ لا تُنفِقوا عَلی مَن عِندَ رَسولِ اللَّهِ (1). المبسوط، ج 1، ص 106؛ تفسیر قرطبی، ج 5، ص 139- 140
(2). ر. ک: تفسیر قمی، ج 2، ص 382
(3). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 290- 295؛ تفسیر قمی، ج 2، ص 382- 383؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 110

حَتّی یَنفَضّوا ولِلَّهِ خَزانُ السَّموتِ والارضِ ولکِنَّ المُنفِقینَ لایَفقَهون* یَقولونَ لَن رَجَعنا الَی المَدینَةِ لَیُخرِجَنَّ الاعَزُّ مِنها الاذَلَّ و لِلَّهِ العِزَّةُ و لِرَسولِهِ و لِلمُؤمِنینَ و لکِنَّ المُنفِقینَ لایَعلَمون» . (منافقون/ 63، 1- 8) برخی از منابع نیز بر مبنای روایت ابن‌عباس این درگیری را در کنار آب مریسیع و بین غلام عبدالله ابیّ و غلام عمربن خطاب می‌دانند و افزوده‌اند که پس از آگاه شدن عمر از سخنان ناشایست عبدالله درصدد برخورد با او برآمد. بر طبق این روایت نزول آیه 14 جاثیه/ 45 در این باره است «1» : «قُل لِلَّذینَ ءامَنوا یَغفِروا لِلَّذینَ لا یَرجونَ ایّامَ اللَّهِ لِیَجزِیَ قَومًا بِما کانوا یَکسِبون/ به مؤمنان بگو: تا از کسانی که به روزهای پیروزی‌خدا امید ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر گروهی را به سبب‌آنچه مرتکب می‌شده‌اند جزا دهد» ؛ ولی با توجه به مکی بودن سوره جاثیه شاید بتوان در شأن نزول مذکور خدشه کرد و باید این آیه را تطبیق مفسّران بر ماجرای درگیری دانست.
همچنین برخی مفسران از جمله ابن کثیر نیز نزول آیات 73- 74 توبه/ 9 را در این درگیری دانسته و صدور فرمان جهاد با کافران و منافقان را در این حادثه می‌دانند «2» :
«یایُّهَا النَّبِیُّ جهِدِ الکُفّارَ والمُنفِقینَ واغلُظ عَلَیهِم ومَأوهُم جَهَنَّمُ و بِئسَ المَصیر یَحلِفونَ بِاللَّهِ ما قالوا ولَقَد قالوا کَلِمَةَ الکُفرِ وکَفَروا بَعدَ اسلمِهِم وهَمّوا بِما لَم یَنالوا وما نَقَموا الّا ان اغنَهُمُ اللَّهُ و رَسولُهُ مِن فَضلِهِ فَان یَتوبوا یَکُ خَیرًا لَهُم و ان یَتَوَلَّوا یُعَذّبهُمُ اللَّهُ عَذابًا الیمًا فِی الدُّنیا والأخِرَةِ و ما لَهُم فِی الارضِ مِن ولِیّ و لانَصیر/ ای پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر. جایگاهشان جهنم و چه بد سرنوشتی است. به خدا سوگند یاد می‌کنند که سخن ناروانگفته‌اند، در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته و پس از اسلام آوردنشان کافر شده‌اند و تصمیم به کار خطرناکی‌گرفتند که به آن نرسیدند. آنان فقط از این انتقام می‌گیرند که خداوند و رسولش آنان را از فضل خود (1). اسباب النزول، ص 253- 254؛ زادالمسیر، ج 7، ص 125
(2). زادالمسیر، ج 3، ص 319؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 385- 386؛ سبل الهدی، ج 3، ص 417

بی‌نیاز ساختند، با این حال اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر روی‌گردانند خداوند آنان را در دنیا و آخرت به مجازات دردناکی کیفر خواهد داد و در سراسر زمین یار و یاوری نخواهند داشت» .
با توجه به شهرت ماجرای درگیری مسلمانان با یکدیگر و نزول آیات سوره منافقون در این خصوص به نظر می‌رسد مرتبط دانستن نزول برخی آیات سوره توبه با این حادثه بر اثر درآمیخته شدن برخی از گزارشها با یکدیگر باشد، چنان‌که ابن کثیر در پایان این گزارش به این اشتباه نیز اشاره کرده است. «1»
بر پایه گزارشی در غزوه بنی‌مصطلق شب هنگام آیات 1- 2 حجّ/ 22 نازل شد و آن حضرت آنها را برای مسلمانان خواند و از آنان پرسید: آیا می‌دانید قیامت چه روزی است؟ آنان گفتند: خدا و رسولش داناترند. سپس آن حضرت بخشی از ویژگیهای روز قیامت و احوال بندگان در آن روز را بیان فرمود و مسلمانان بسیار گریستند «2» : «یایُّهَا النّاسُ اتَّقوا رَبَّکُم انَّ زَلزَلَةَ السّاعَةِ شَی‌ءٌ عَظیم* یَومَ تَرَونَها تَذهَلُ کُلُّ مُرضِعَةٍ عَمّا ارضَعَت و تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَملٍ حَملَها و تَرَی النّاسَ سُکری و ما هُم بِسُکری و لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدید» . (حجّ/ 22، 1- 2)

داستان افک‌

از حوادث مهمی که در غزوه بنی‌مصطلق بنا بر نقل مشهور برای عایشه رخ داد داستان افک بود. بنا بر گزارشهایی، عایشه در بازگشت از غزوه بنی‌مصطلق هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در منزلی توقف کرد برای قضای حاجت از جمع فاصله گرفت و چون بازگشت متوجه شد گردنبندش گم شده و چون برای یافتن آن به جست و جو پرداخت رسول خدا صلی الله علیه و آله و یارانش حرکت کردند و عایشه از قافله دور ماند. وی به همراه صفوان بن معطل خود را به قافله رساند و این تأخیر، زمینه اتهام را فراهم ساخت. این داستان به حدیث افک مشهور «3» و آیه 11 نور/ 24: «انَّ الَّذینَ جاء و بِالافکِ عُصبَةٌ مِنکُم لا تَحسَبوهُ شَرًّا لَکُم بَل هُوَ خَیرٌ لَکُم لِکُلّ امرِیٍ مِنهُم مَا اکتَسَبَ مِنَ الاثمِ والَّذی تَوَلّی کِبرَهُ (1). تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 386
(2). تفسیر بغوی، ج 3، ص 230- 231؛ مجمع البیان، ج 7، ص 112؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 343- 344
(3). تاریخ المدینه، ج 1، ص 319- 321؛ الکامل، ج 2، ص 195- 199
اعلام قرآن، ج‌3، ص: 436
مِنهُم لَهُ عَذابٌ عَظیم» درباره آن نازل شد. «1» (ظ قصه افک)

ماجرای ولید

پس از غزوه بنی‌مصطلق رسول خدا صلی الله علیه و آله ولید بن عقبة بن ابی معیط را برای دریافت صدقات (زکات «2» ) به قبیله بنی‌المصطلق فرستاد. آنان با آگاهی از این موضوع شادمان از منازل خود خارج شده، به استقبال ولید آمدند؛ اما ولید (آنان را ترساند و «3» ) به مدینه بازگشت و با گزارشی دروغ به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد که بنی‌مصطلق مرتد شده و به قصد کشتن او از منزلشان خارج شده‌اند. در این هنگام آیه «ان جاءَکُم فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنوا ان تُصیبوا قَومًا بِجَهلَةٍ فَتُصبِحوا عَلی ما فَعَلتُم ندِمین» (حجرات/ 49، 6) نازل شد. این آیه با فاسق دانستن ولید، به تحقیق درباره خبر گزارشگر فاسق دستور داد «4» ، از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: درنگ و تحقیق از خداوند و عجله از شیطان است. «5» برخی گفته‌اند:
رفتار ولید به کدورت و دشمنی وی با بنی‌مصطلق در دوره جاهلی باز می‌گردد. «6» به نظر زمخشری از آیه بعد به دست می‌آید که عده‌ای می‌خواسته‌اند رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر ضدّ بنی‌مصطلق تحریک کنند و از این رو نکوهش شدند «7» : «واعلَموا انَّ فیکُم رَسولَ اللَّهِ لَو یُطیعُکُم فی کَثیرٍ مِنَ الامرِ لَعَنِتُّم ولکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ الَیکُمُ الایمنَ و زَیَّنَهُ فی قُلوبِکُم و کَرَّهَ الَیکُمُ الکُفرَ والفُسوقَ والعِصیانَ اولکَ هُمُ الرّاشِدون/ و بدانید رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان شماست. اگر در بسیاری از کارها از رأی و میل‌شما پیروی کند قطعاً دچار زحمت می‌شوید؛ لیکن خدا ایمان را برای شما دوست داشتنی گردانید و آن را در دلهای شما بیاراست و کفر و پلیدکاری و سرکشی را در نظرتان ناخوشایند ساخت. آنان که چنین‌اند (1). ر. ک: تاریخ المدینه، ج 1، ص 322
(2). کشف الاسرار، ج 9، ص 249
(3). تفسیر عبدالرزاق، ج 3، ص 220
(4). جامع البیان، مج 13، ج 26، ص 160؛ التبیان، ج 9، ص 343؛ التفسیر الکبیر، ج 10، ص 119
(5). تفسیر ثعالبی، ج 3، ص 212
(6). الکشاف، ج 4، ص 359؛ مجمع البیان، ج 9، ص 198؛ تفسیر قرطبی، ج 16، ص 205
(7). الکشاف، ج 4، ص 361
اعلام قرآن، ج‌3، ص: 437
ره‌یافتگانند.» (حجرات/ 49، 7)

شخصیتها

برخی از افراد مهم و برجسته تاریخ از قبیله بنی‌مصطلق بوده‌اند؛ اما بسیاری از آنان را به سبب آنکه بنی مصطلق شاخه‌ای از خزاعه است با نسبت خزاعی می‌شناسند، با این حال برخی از این افراد با همان نسبت «مصطلقی» شهرت دارند. مشهورترین عضو آنان جُوَیریّه است. وی دختر حارث بن ابی ضرار رئیس قبیله بنی‌مصطلق و همسر پسرعمویش (مسافع بن صفوان مصطلقی یا صفوان بن مالک) بود که در غزوه بنی‌مصطلق مانند سایر زنان این قبیله اسیر شد و در شمار غنایم یکی از مسلمانان به نام ثابت بن قیس بن شماس یا پسر عموی او درآمد. سپس مقرر شد در برابر مبلغی آزاد شود. جویریه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و برای آزادی خود یاری خواست. رسول اکرم صلی الله علیه و آله با پرداخت آن مبلغ معین او را آزاد کرد و به ازدواج خود درآورد. وی به هنگام اسارت 20 سال داشت و در سال 50 یا 56 در سنّ 65 سالگی درگذشت. «1» گفته‌اند نامش «بَرَّه» بود «2» و رسول خدا صلی الله علیه و آله او را جُویریّه نامید. «3»
حارث رهبر بنی‌مصطلق و پدر جویریه، پس از اسارت دخترش به مدینه آمد تا با پرداخت فدیه او را آزاد کند. وی در بین راه به شترانش نگریست و علاقه‌مند شد آنها را نگه دارد، از این رو آنها را در دره‌ای پنهان کرد و به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و فدیه دخترش را پرداخت؛ اما آن حضرت از محل پنهان کردن شترانش پرسید. او که این خبر غیبی آن حضرت را دید شهادتین گفت و مسلمان شد. «4» پسر وی عمرو راوی حدیث «5» و پسر دیگرش عبدالله «6» از صحابه پیامبر بود «7» ؛ همچنین همسر عبد الرحمن برادر (1). الطبقات، ج 8، ص 95؛ ر. ک: تاریخ دمشق، ج 3، ص 219؛ الاصابه، ج 8، ص 73- 74
(2). المحبر، ص 89؛ تفسیر قرطبی، ج 14، ص 109
(3). تفسیر قرطبی، ج 14، ص 109
(4). الاصابه، ج 1، ص 673- 674
(5). تاریخ دمشق، ج 33، ص 103؛ سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 476
(6). الاصابه، ج 4، ص 42
(7). الطبقات، ج 2، ص 241؛ المعجم الکبیر، ج 17، ص 44؛ فتح الباری، ج 11، ص 239

زبیر بن عوام از بنی‌مصطلق بود. «1»
از جمله شخصیتهای ایشان، افزون بر حارث بن ابی ضرار که در سالهای نخست هجری رهبری ایشان را در دست داشت، می‌توان از عبدالعزی بن قطن مصطلقی نام برد که پیش از اسلام در پیمان خزاعه با عبدالمطلب شرکت داشت «2» ؛ همچنین سوید بن عامر مصطلقی از شعرای جاهلی بود که رسول خدا درباره او فرمود: اگر سوید زنده بود اسلام می‌آورد. «3»

منابع‌

الآحاد و المثانی؛ اسباب النزول؛ الاشتقاق؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ بحارالانوار؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر عبدالرزاق؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ التنبیه و الاشراف؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة انساب العرب؛ الجواهرالحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ سبل‌الهدی والرشاد؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرة الحلبیه؛ السیرة النبویه، ابن کثیر؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ صحیح البخاری؛ الطبقات الکبری؛ عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب الثقات؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ لسان العرب؛ المبسوط؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد؛ المحبر؛ المعارف؛ معالم التنزیل فی التفسیر و التأویل، بغوی؛ معجم البلدان؛ المعجم الکبیر؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع؛ المغازی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ المنمق فی اخبار قریش. (1). الاصابه، ج 8، ص 71
(2). المنمق، ص 86
(3). تاریخ دمشق، ج 34، ص 63؛ الاصابه، ج 6، ص 84؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 126