بنیمغیره
اشاره
بنیمغیره: تیره اصلی بنیمخزوم و از قبایل بزرگ قریش
بنیمغیره به تبار مغیرةبن عبدالله بن عمر بن مخزوم گفته میشد. «1» شمار فراوان و بزرگی بنیمغیره، آنان را از خاندانهای صاحب نام قریش و مخزوم به حساب آورد. «2»
ابوهاشم مغیرة بن عبدالله که در میان قریش جایگاهی بلند داشت، «3» دارای چندین پسر بود؛ از جمله: هاشم، هشام، مهشّم (ابوحذیفه)، عمرو (ابوربیعه)، حذیفه (ابوامیه)، خداش، زهیر، تمیم (ابوزهیر)، فاکه، ولید، عبدشمس، حفص و عثمان. «4»
بنیمغیره پیش از اسلام در شهر مکه میزیستند «5» ؛ اما در دوره اسلامی افزون بر مکه در سراسر سرزمینهای اسلامی پراکنده شدند. شهرهای مدینه «6» ، یمن «7» ، بصره «8» ، کوفه «9» و شام «10» از مکانهایی بود که اعضای این قوم در آن سکونت یافته، یا رفت و آمد میکردند.
بنیمغیره بیشتر به بازرگانی و سوداگری میپرداختند. آنان بر اثر در اختیار داشتن کاروانهای تجاری و جابه جایی کالاهای رایج آن روزگار، از توانگران قریش به شمار میآمدند. برخی مفسران، ذیل آیه «و ذَرنی والمُکَذّبینَ اولِی النَّعمَةِ و مَهّلهُم قَلیلا» (1). النسب، ص 209- 210؛ نسب قریش، ص 299؛ جمهرة انساب العرب، ص 144
(2). نسب قریش، ص 299؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 169؛ جمهرة انساب العرب، ص 144
(3). انساب الاشراف، ج 10، ص 170
(4). همان؛ النسب، ص 209- 210؛ نسب قریش، ص 299، 301
(5). اخبار مکه، ج 2، ص 218، 223- 224، 242، 257، 259، 290، 292
(6). النسب، ص 210؛ نسب قریش، ص 328- 329؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 207
(7). نسب قریش، ص 317؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 186؛ جمهرة انساب العرب، ص 146
(8). النسب، ص 210؛ نسب قریش، ص 318؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 179- 180
(9). نسب قریش، ص 305، 329؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 179، 185
(10). نسب قریش، ص 302، 321، 325؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 175، 183، 209؛ جمهرة انساب العرب، ص 148
(مزّمّل/ 73، 11) گزارشهایی آوردهاند که بر پایه آنها «اولِی النَّعمَةِ» (صاحبان ثروت و رفاه) به بنیمغیره تأویل شده است. «1»
عبدالله بن ابی ربیعه از تاجران توانگر بنیمغیره اموال فراوانی داشت. وی به تنهایی هزینه یک ساله پوشش کعبه را میپرداخت، در حالی که تمام قریش اموال و دارایی خود را جمع میکردند تا بتوانند در یک سال خانه کعبه را پرده بپوشانند. عبدالله بن ابی ربیعه را از همین رو «عِدْل» میگفتند که به تنهایی با قریش برابری میکرد. «2»
بنیمغیره با برخی تیرهها از جمله بنی عمرو بن عمیر از دوره جاهلی معاملات ربوی داشتند؛ ولی با نزول آیات حرمت ربا (بقره/ 2، 278- 280؛ «3» آلعمران/ 3، 130 «4» ) این معاملات نیز برچیده شد.
فرزندان مغیره که با عنوان بنیمغیره از آنها یاد شده معاصر پیامبر بودند، ازاینرو از قبیلههای نوظهور قریش به حساب میآمدند. اینان در بسیاری از آداب و آیینهای دوره جاهلیت قریش مشارکت داشتند؛ همچنین گفته شده: بعضی اعضای بنیمغیره به پیروی از نصارای حیره به آیین زندقه گرایش داشتند. ولیدبن مغیره از سران بلندپایه این قبیله و از بزرگان قریش به آیین زندق* ه گروید و در شمار زنادقه قریش درآمد. «5» این گزارش میتواند بیانگر فاصله گرفتن این قبیله از بتپرستی باشد.
منابع از حضور فرزندان مغیره در جنگهای قبیلهای پیش از اسلام خبر میدهند. آنان در «حربالفجار» چهارم معروف به «یوم عکاظ» با مشارکت قریش به جنگ بنیکنانه برخاستند. بنیمغیره در این جنگ شجاع و سرسخت ظاهر شده، پایدارتر بودند. «6»
هشام بن مغیره از سران بنیمغیره، ریاست و فرماندهی را در این جنگ سخت بر عهده داشت. «7» در درگیری میان بنیجذیمه از تیرههای کنانی با بنیمغیره در دوره جاهلی (1). زادالمسیر، ج 8، ص 392؛ التکمیل والاتمام، ص 452؛ تفسیر قرطبی، ج 19، ص 31
(2). نسب قریش، ص 317؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 186؛ الاغانی، ج 1، ص 73، 75
(3). جامعالبیان، مج 3، ج 3، ص 146؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج 2، ص 548- 549 مجمعالبیان، ج 2، ص 673- 674
(4). جامع البیان، مج 3، ج 4، ص 119؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 314
(5). المحبر، ص 132، 161؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 170، 203
(6). الاغانی، ج 22، ص 71
(7). المحبر، ص 170
فاکه بن مغیره کشته شد. این امر باعث شد دشمنی این دو گروه تا پس از اسلام کشیده شود و خالد بن ولید چندین سال بعد در سریه بنی جذیمه به انگیزه انتقام عمویش فاکه افراد بسیاری از این قبیله را بکشد. «1»
بنیمغیره مدت کوتاهی را با آل صُعِیْر همپیمان بود. آل عمرو بن اعظم تیرهای از قبیله بزرگ خزاعه، از دیگر همپیمانهای بنیمغیره بود. «2» یاسر و پسرش عمار نیز با پیمانی به بنیمغیره پیوستند. یاسر که از یمن به مکه آمده بود، با ابوحذیفه بن مغیره همپیمان شد و کنیز او سمیّه را به زنی گرفت. عمار از سمیه زاده شد و ابوحذیفه او را آزاد کرد. به همین سبب در گزارشهایی عمار بن یاسر از موالیان بنیمغیره معرفی شده است. «3» بر پایه برخی از این گزارشها پیمان عمار با بنیمغیره تا دوره اسلامی (عصر عثمان) نیز کشیده شد. مغیریها وقتی شنیدند که عثمان و اطرافیانش عمار یاسر را سخت کتک زدهاند، خشمگین شده، عثمان را تهدید کردند که اگر عمار بمیرد، یکی از بزرگان بنیامیه را خواهند کشت. «4»
در مکه رقابتهایی هم میان قبایل منشعب از قُصَیّ بن کلاب و بنیمغیره به چشم میخورد. جمعی از ایشان با آل قُصَیّ در افراد و انساب خود فخر میکردند و هریک میکوشید با معرفی افراد صاحب نام قبیله خود بر دیگری ببالد. «5»
از ویژگیهای بنیمغیره در دوره جاهلیت و حتی دوره اسلامی، گشاده دستی، اطعام و مهماننوازی بود. بسیاری از مغیریها به بخشندگی، اطعام دیگران، مهمان نوازی، شجاعت، پایداری و … شهرت داشتند؛ از جمله: مغیرة بن عبدالله (سر قبیله) «6» ، هشام بن مغیره «7» ، (1). المنمق، ص 207، 209؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 61؛ الارشاد، ج 1، ص 139
(2). المنمق، ص 246- 247
(3). اختیار معرفة الرجال، ص 34
(4). الامامة و السیاسه، ج 1، ص 51
(5). المنمق، ص 106
(6). انساب الاشراف، ج 10، ص 170
(7). همان، ص 172؛ المحبر، ص 139
مغیرة بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام «1» ، ابوامیه حذیفه بن مغیره «2» ، عبدالله بن عبدالرحمن بن ولید بن عبدشمس «3» و حفصبن مغیره. «4» پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سخنانی دو خصوصیت نیک بنیمغیره را چنین برشمرد: خورانیدن غذا به دیگران و شجاعت و شدت در سختیها. «5»
بنیمغیره از دوران جاهلیت تا عصر خلفای عباسی چهرههایی بنام را در خود پروراند. بسیاری از اینها در میان قریش و مردمان زمانه خویش جایگاهی بلند کسب کردند و از بزرگان و سران قریش و قبیله خود بودند. شعر «6» ، خطابه «7» ، حدیث «8» ، فقه «9» ، قضا «10» و حکومت و ریاست «11» از منصبهایی بود که بسیاری از بنیمغیره در طول دوران جاهلی و اسلامی بدانها دست یازیده، از افراد برجسته این عرصه شدند. شماری از مشاهیر بنیمغیره عبارتاند از: مغیرة بن عبدالله «12» ، هشام بنمغیره «13» ، حارثبنهشام «14» ، عبدالرحمنبن حارث بن هشام «15» ، ابوبکر عبدالرحمن بن حارث بن هشام «16» ، عکرمة بن خالد بن عاص بن هشام «17» ، ابوامیة بن مغیره «18» ، زهیربن ابی امیه «19» ، عبدالله بن ابوربیعه (بحیرا یا بجیرا) «20» ، عبدالرحمن بن عبدالله بن ابی ربیعه «21» ، حارث بن عبدالله بن (1). نسب قریش، ص 305؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 180
(2). انساب الاشراف، ج 10، ص 199
(3). المحبر، ص 152
(4). انساب الاشراف، ج 10، ص 202
(5). الاغانی، ج 1، ص 74- 75؛ الکامل، ج 5، ص 384
(6). النسب، ص 209- 210؛ نسب قریش، ص 313، 319، 322، 327؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 184، 201
(7). البیان و التبیین، ج 1، ص 196
(8). نسب قریش، ص 303
(9). نسب قریش، ص 319؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 185؛ جمهرة انساب العرب، ص 145
(10). نسب قریش، ص 315؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 185
(11). النسب، ص 209- 210؛ نسب قریش، ص 313، 318، 320، 328- 329، 332؛ المحبر، ص 152
(12). انساب الاشراف، ج 10، ص 170
(13). نسب قریش، ص 301؛ المحبر، ص 139؛ المعارف، ص 70
(14). نسب قریش، ص 301- 302؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 174- 175
(15). انساب الاشراف، ج 10، ص 175
(16). همان، ص 178- 179؛ نسب قریش، ص 303
(17). نسب قریش، ص 315
(18). انساب الاشراف، ج 10، ص 199
(19). نسب قریش، ص 316
(20). همان، ص 317؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 186
(21). نسب قریش، ص 318
ابی ربیعه «1» ، ولید بن مغیره «2» ، خالد بن ولید «3» ، هشام بن اسماعیل بن هشام بن ولید «4» ، ایوب بن سلمة بن عبدالله بن ولید بن ولید «5» و حفص بن مغیره. «6»
بنیمغیره و اسلام
سلمة بن هشام «7» ، عیاشبنابی ربیعه «8» و امسلمه بنت ابی امیه «9» از نخستین گرویدگان به اسلام در مکه بودند؛ اما اسلام عمده ایشان تا فتح مکه در سال هشتم به تأخیر افتاد.
این عده در حوادث زمان پیامبر و جنگهای فتح مکه «10» ، حنین «11» و طائف «12» همچنین فتوحات دوره خلفا مانند جنگ یمامه «13» و یوم أجنادین «14» (یرموک) شرکت داشتند.
جمعی از بنیمغیره در این درگیریها به شهادت رسیدند. «15»
از جمله کسانی که در مکه به پیامبر ایمان آورد، یکی از غلامان بنیمغیره بود. برابر گزارشی که ذیل آیه 103 نحل/ 16 آمده است، پیامبر در مکه آیههای قرآن را به غلامی از بنیمغیره به نام «یعیش» * که زبان عربی نمیدانست، میآموخت. مشرکان قریش و از جمله (1). نسب قریش، ص 318؛ البیان و التبیین، ج 1، ص 196؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 186، 188
(2). المحبر، ص 132؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 203
(3). نسب قریش، ص 320؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 207، 209
(4). نسب قریش، ص 328- 329؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 206- 207
(5). نسب قریش، ص 330
(6). انساب الاشراف، ج 10، ص 202
(7). همان، ص 174، 183؛ نسب قریش، ص 302- 303
(8). نسب قریش، ص 317- 318؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 197- 198
(9). السیرة النبویه، ج 2، ص 468؛ المحبر، ص 83، 85؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 200، 221- 222
(10)
(11) 10-. نسب قریش، ص 315- 316؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 200- 201
(12). المغازی، ج 3، ص 938؛ تاریخ ابن خیاط، ص 55؛ العلل و معرفة الرجال، ج 3، ص 420
(13). نسب قریش، ص 330؛ تاریخ ابن خیاط، ص 73
(14). النسب، ص 209؛ نسب قریش، ص 303، 310- 311؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 174- 175
(15). المغازی، ج 3، ص 938؛ النسب، ص 209- 210؛ المنتظم، ج 3، ص 59
بنیمغیره، پیامبر را متهم کردند که قرآن را از این فرد میآموزد. خداوند با ردّ این اتهام، آیه یاد شده را فرو فرستاد «1» : «و لَقَد نَعلَمُ انَّهُم یَقولونَ انَّما یُعَلّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یُلحِدونَ الَیهِ اعجَمیٌّ وهذا لِسانٌ عَرَبیٌّ مُبین» . «بغنس» «2» ، «جبر» «3» ، «مقیس» «4» از دیگر نامهایی است که برای این غلام، برده شده است.
گزارشهایی در دست است که پیامبر بعضی از مسلمانان بنیمغیره را در سرزمینهای اسلامی میگمارده است. ایشان عبدالله بن ابی ربیعه را که پیش از مسلمان شدن از سران قریش و ثروتمندان بنیمغیره بود، بر منطقه «جَنَد» و توابع آن گمارد. وی تا پایان عمر خلیفه دوم بر این ناحیه منصوب بود. «5»
مشرکان بنیمغیره
بیشتر اعضای بنیمغیره، به ویژه سران آنان، در آغاز با پیامبر و پیروان ایشان مخالفت ورزیده، همپای مشرکان قریش به رویارویی و ستیز با اسلام برخاستند. آنها شیوهها و شگردهای گوناگونی را برای پیشگیری از نفوذ بیشتر اسلام به کار میگرفتند که حبس، قتل و شکنجه مسلمانان، استهزا، اقتسام (ظ ادامه مقاله)، تکذیب و درگیریهای نظامی از جمله آنها بود.
خاندان یاسر از نخستین مسلمانان مکه بودند که سران بنیمغیره آنان را به جرم اسلام خواهی سخت شکنجه کردند. عمار، جان دادن پدرش یاسر و مادرش سمیه را در زیر شکنجههای بیامان مشرکان بنیمغیره میدید و خود نیز به بدترین شکل شکنجه میشد.
مشرکان عمار را در چاهی افکندند و تهدید کردند که اگر از آیین اسلام دست برنداشته، زبان به کفر نگشاید، او را همانند پدر و مادرش خواهند کشت. قتل پدر و مادر و سرسختی و قساوت مشرکان سرانجام عمار را وادار کرد تا به ظاهر و از سر اکراه کفر بگوید و از اذیت و آزار کشنده آنان برهد. «6» در این باره آیه 106 نحل/ 16 فرود آمد: «مَن کَفَرَ بِاللَّهِ مِن (1). جامعالبیان، مج 8، ج 14، ص 232
(2). روض الجنان، ج 12، ص 98
(3). غرر التبیان، ص 305
(4). الدرالمنثور، ج 5، ص 167
(5). الاغانی، ج 1، ص 75
(6). جامع البیان، مج 8، ج 14، ص 237؛ روض الجنان، ج 12، ص 102؛ اسد الغابه، ج 4، ص 122- 123
بَعدِ ایمنِهِ الّا مَن اکرِهَ و قَلبُهُ مُطمَنٌّ بِالایمنِ ولکِن مَن شَرَحَ بِالکُفرِ صَدرًا فَعَلَیهِم غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ ولَهُم عَذابٌ عَظیم» و خشم و عذاب الهی را متوجه کافران دانست.
مشرکان بنیمغیره با حبس مسلمانان نخستین در مکه، آنان را از پیوستن به پیامبر صلی الله علیه و آله و مهاجرت به مدینه باز میداشتند. بنی مغیره ام سلمه را که میخواست همراه ابوسلمه همسرش و پسر خرد سالش سلمه به مدینه هجرت کند، دستگیر و بیش از یک سال زندانی کردند. «1» ابوجهل از مشرکان سرسخت بنیمغیره با همدستی دیگر همکیشان خود برادرانش سلمة بن هشام و عیاش بن ابی ربیعه (برادر مادریش) را پس از ضرب و شتم به زندان انداخته، از پیوستن آن دو به پیامبر در مدینه جلوگیری کردند. «2»
یکی از شیوههایی که مشرکان برای مبارزه با پیامبر و پیروانش به کار میبستند، استهزا و تمسخر آیات قرآن و مسلمانان بود. ولیدبن مغیره، از سرکردههای بنیمغیره، یکی از استهزا کنندگانی به شمار میرفت «3» که خداوند شرّ ایشان را از پیامبر بازداشت.
(حجر/ 15، 95)
شماری از بنیمغیره همانند ابوجهل، عاص بن هشام، ابوقیس بن ولید، قیس بن فاکه و زهیربن ابوامیه برای به انزوا کشاندن پیامبر و دور ساختن مردم از او، از روش «اقتسام» استفاده میکردند. «مقتسمون» مشرکانی بودند که در موسم حج راههای ورودی مکه را میان خود تقسیم کرده، هریک بر سر راهی، از رفتن مردم نزد پیامبر جلوگیری میکردند. «4»
و با سحر و افسانه خواندن قرآن … سعی داشتند مردم را از نزدیک شدن به قرآن و ایمان به آن برحذر بدارند؛ قرآن کریم در آیه 90 حجر/ 15 صریحاً از این روش دشمنان اسلام نام برده است: «کَما انزَلنا عَلَی المُقتَسِمین» و در آیه 92 همان سوره آنان را تهدید میکند که از همگی ایشان بازخواست خواهد شد. (حجر/ 15، 91- 92)
گزارشهایی در ذیل آیه 28 ابراهیم/ 14: «الَم تَرَ الَیالَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللَّهِ کُفرًا واحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوار» دیده میشود که از کفرورزی بنیمغیره خبر میدهد. بنیمغیره با تبدیل نعمتهای خداوند از جمله نعمت رسالت به کفر و عناد، به رویارویی با پیامبر برمیخاستند. (1)
. السیرة النبویه، ج 2، ص 468- 469؛ المحبر، ص 83، 85؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 221- 222
(2). نسب قریش، ص 302- 303، 317- 318؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 174، 183، 197- 198
(3). المحبر، ص 160
(4). همان؛ مجمع البیان، ج 5، ص 531؛ المیزان، ج 12، ص 193، 198
مفسران در ذیل این آیه روایات متعددی آوردهاند که این آیه درباره دو گروه فاجر قریشی یعنی بنیامیه و بنیمغیره فرود آمده است. «1»
برابر گزارشی که ذیل آیه « … و من یَکفُر بِهِ مِنَ الاحزابِ فَالنّارُ مَوعِدُهُ … »
(هود/ 11، 17) آمده، «احزاب» به کار رفته دراین آیه به کافران و مشرکان بنیمغیره تأویل و تفسیر شده است. «2»
گزارش دیگری در دست است که آیه «فَهَل عَسَیتُم ان تَوَلَّیتُم ان تُفسِدوا فِی الارضِ وتُقَطّعوا ارحامَکُم» (محمّد/ 47، 22) به طوایف بنیامیه و بنیمغیره تأویل شده است. «3»
خداوند در این آیه کسانی را که به فساد و نافرمانی و قطع رحم میپردازند، اهل نجات نمیداند.
تکذیب و انکار آیات خداوند از دیگر روشهایی بود که مشرکان بنیمغیره در مبارزه خود بر ضد پیامبر برگزیده بودند. در خبری که ذیل آیه «و ذَرنی والمُکَذّبینَ اولِی النَّعمَةِ و مَهّلهُم قَلیلا/ مرا با تکذیب کنندگان توانگر واگذار و اندکی مهلتشان ده» (مزّمّل/ 73، 11) آمده است، بنیمغیره از تکذیب کنندگان مغرور و متنعمی بودند که پیامبر را دروغگو میخواندند. «4» مفسران، واژه «احزاب» را در آیه « … و مِنَ الاحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَهُ … » (رعد/ 13، 36) به کافران بنیمغیره معنا و تفسیر کردهاند. «5» با توجه به این آیه، بنیمغیره برخی آیههای خداوند را انکار میکردند.
مهمترین و شاید آخرین شیوه مبارزاتی بنیمغیره با پیامبر و پیروانش بهرهگیری از توان نظامی خود بود. نخستین درگیری مشرکان قریش با مسلمانان در سال دوم هجری و در نخیله، ناحیهای میان مکه و طائف، رخ داد. در این جنگ، گروهی از مسلمانان به رهبری عبدالله بن جحش که برای اطلاع از وضعیت مشرکان قریش مأموریت یافته بودند، با کاروان تجاری بنیمغیره درگیر شدند. در این زد و خورد یک تن از مشرکان کشته (1). تفسیر فرات الکوفی، ص 221؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 373؛ جامع البیان، مج 8، ج 13، ص 287
(2). الوجوه و النظائر، ج 1، ص 95؛ روح المعانی، مج 7، ج 12، ص 43
(3). نمونه بینات، ص 719- 720
(4). زادالمسیر، ج 8، ص 392؛ التکمیل و الاتمام، ص 452؛ تفسیر قرطبی، ج 19، ص 31
(5). الوجوه و النظائر، ج 1، ص 95؛ زادالمسیر، ج 4، ص 335؛ التکمیل و الاتمام، ص 210
و دو نفر اسیر شد و کاروان به غنیمت مسلمانان درآمد. عثمان بن عبدالله بن مغیره و حکم بن کیسان از موالیان بنیمغیره به اسارت در آمدند و نوفل بن عبدالله بن مغیره از دست مسلمانان گریخت. این جنگ که در ماه حرام (رجب) رخ داده بود، بهانهای شد تا مشرکان و دشمنان پیامبر، اعم از قریش و بنیمغیره تبلیغات منفی خود را بر ضد پیامبر و مسلمانان شدت بخشند و پیوسته این سؤال را پیش کشند که چرا در ماه حرام جنگیدند.
خداوند با فرود آوردن آیه «یَسَلونَکَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُل قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وصَدٌّ عَن سَبیلِ اللَّهِ وکُفرٌ بِهِ والمَسجِدِ الحَرامِ واخرَاجُ اهلِهِ مِنهُ اکبَرُ عِندَ اللَّهِ والفِتنَةُ اکبَرُ مِنَ القَتلِ ولا یَزالونَ یُقتِلونَکُم حَتّی یَرُدّوکُم عَن دینِکُم انِ استَطعوا … / از تو درباره کارزار در ماه حرام میپرسند. بگو: کارزار در آن، گناهی بزرگ و بازداشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و بازداشتن ازمسجد الحرام: حج و بیرون راندن اهل آن از آنجا، نزد خدا گناهی بزرگتر و فتنه: شرکاز کشتار بزرگتر است و آنان پیوسته با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند … » (بقره/ 2، 217) پاسخ محکمی به اینان داد و این دسیسه را خنثا کرد و تردید مسلمانان را نیز زدود. «1»
جنگهای بدر و احد اوج حضور و تلاش مشرکان بنیمغیره در ضدیت و خصومت با پیامبر بود. شمار کشتگان و اسیران بنیمغیره در این دو نبرد، به ویژه غزوه بدر، گواه روشنی بر این مدعاست. در بدر بیش از 8 تن از سران و اعضای بنیمغیره و همپیمانهای آنان کشته شدند و شماری نیز به اسارت درآمدند. «2» میزان کشتههای بنیمغیره در این جنگ و تأثیر آن بر دیگر اعضای این قبیله، احساسات شاعران این قوم را برانگیخت و در این باره اشعاری سرودند. «3» بر اساس گزارشی، ابوجهل از سران بنیمغیره که در بدر حضور فعال داشت و سرانجام نیز در این جنگ کشته شد، شتران فراوانی را برای تغذیه و اطعام سپاه مشرکان ذبح کرد. «4» در جنگ احد نیز چندین نفر از مغیریها کشته شدند. «5» (1). تفسیر قرطبی، ج 3، ص 29؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 20
(2). المغازی، ج 1، ص 87، 140، 149- 150؛ النسب، ص 209- 210؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 357- 359
(3). السیرةالنبویه، ج 3، ص 28، 52
(4). المحبر، ص 161
(5). المغازی، ج 1، ص 308؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 407- 408؛ جمهرة انساب العرب، ص 146
اعضایی از بنیمغیره در جنگ خندق نیز همراه دیگر احزاب و گروههای مخالف پیامبر حضور داشتند و برخی از آنها کشته شدند. «1» مفسران، واژه «احزاب» را که در آیه «جُندٌ ما هُنالِکَ مَهزومٌ مِنَ الاحزاب» (ص/ 38، 11) به کار رفته است، به کافران و مشرکان از جمله بنیمغیره تأویل کردهاند. «2» این آیه از شکست احزاب در جنگ خندق خبر داده است.
پس از پیامبر صلی الله علیه و آله
گزارشهای بسیاری در دست است که بیشتر اعضای بنیمغیره پس از رحلت پیامبر، در دوره خلفا و بعد از آن با ابوبکر، عمر، عثمان و حاکمان اموی، مروانی و عباسی همکاری تنگاتنگی داشته، از کارگزاران آنان به شمار میآمدند. آنان در فتوحات دوره خلفا و جنگهای پس از این دوره حضور داشتند. شماری از بنیمغیره نیز انحرافات برخی حاکمان را بر نمیتافته، به مخالفت میپرداختند؛ مانند عبدالله بن ابوعمرو بن حفص بن مغیره که بر اثر مخالفت با یزید بن معاویه در واقعه حرّه کشته شد. «3»
جز گزارشی که از کشته شدن مهاجربن خالد بن ولید در سپاه امیرمؤمنان، امام علی علیه السلام در جنگ صفین خبر داده «4» گزارشهایی نیز هست که از حضور برخی اعضای این قبیله در جنگ جمل «5» و صفین «6» برضدّ حضرت علی علیه السلام حکایت دارد. برابر خبری نیز امیرمؤمنان، علی علیه السلام از بنیمغیره بیزاری جست. «7» (1). المغازی، ج 2، ص 496؛ النسب، ص 210
(2). الوجوه والنظائر، ج 1، ص 95؛ التکمیل والاتمام، ص 342
(3). نسب قریش، ص 332
(4). النسب، ص 210
(5). انساب الاشراف، ج 10، ص 175- 176؛ جمهرة انساب العرب، ص 146
(6). نسب قریش، ص 324، 326؛ انساب الاشراف، ج 10، ص 209، 212
(7). تاریخ دمشق، ج 52، ص 314
منابع
اخبار مکة و ما جاءَ فیها من الآثار؛ اختیار معرفةالرجال؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ اسباب النزول؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاغانی؛ الامامة و السیاسه؛ انسابالاشراف؛ البیان و التبیین؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ الیعقوبی؛ تفسیر فرات الکوفی؛ تفسیر القمی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم؛ التکمیل و الاتمام لکتاب التعریف و الاعلام؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة انساب العرب؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روضالجنان و روحالجنان؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ السیر و المغازی؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ العلل و معرفة الرجال؛ غررالتبیان فی من لم یسمّ فی القرآن؛ فتوحالبلدان؛ الکامل فی ضعفاءالرجال؛ کتاب النسب؛ مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن؛ المحبر؛ المعارف؛ معجم قبائل العرب القدیمة والحدیثه؛ المغازی؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ المنمق فی اخبار قریش؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نسب قریش؛ نمونه بینات در شأن نزول آیات؛ الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب الله العزیز.