بنینضیر/ قبیله/ غزوه
اشاره
بنینضیر/ قبیله/ غزوه: از قبایل بزرگ یهودی یثرب و نام یکی از غزوههای پیامبراکرم صلی الله علیه و آله
بنینضیر از قبایل برجسته و اثرگذار و دارای نقش فراوانی در روند حوادث صدر اسلام بوده است. روابط گسترده این قبیله، با دیگر قبایل، توان بالای نظامی و اقتصادی و دامنه نفوذ فرهنگی آنان موجب چنین جایگاهی شده بود. روابط خصمانه و احتجاجهای دینی میان مسلمانان ویهود و تاثیر غیر مستقیم آنها در جنگهایی چون سویق، احزاب، بنیقریظه و خیبر برخاسته از همین موقعیت بود، افزون بر این دو تن از همسران پیامبر، صفیّه «1» و ریحانه «2» نیز از بنینضیر بودند.
در قرآن به نام این قبیله تصریح نشده است؛ اما نام دیگر سوره حشر را سوره بنینضیر دانستهاند. «3» در قرآن واژه بنیاسرائیل بیش از واژه اهل کتاب یا یهود بهکار رفته و محدثان و مفسران نخستین، برای بیان شأن نزول و گاه برای تطبیق واژه بنیاسرائیل بر یهودیان یثرب از جمله بنینضیر روایاتی را ذیل آیاتی در سورههای بقره، آلعمران و مائده نقل کردهاند.
نسب و خاستگاه بنینضیر
درباره بنینضیر دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: برخی آنها را از بنیاسرائیل دانستهاند که نسبشان از طریق هارون به یعقوب میرسد و برخی دیگر آنها را عربهای یهودی شده دانستهاند. در میان مورخان مسلمان تنها یعقوبی است که آنان را از عربهای یهودی قبیله (1). الطبقات، ج 8، ص 120- 119؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 675- 676
(2). الطبقات، ج 8، ص 129- 130؛ اسد الغابه، ج 5، ص 460
(3). البدایه والنهایه، ج 4، ص 85؛ لباب النقول، ص 407
جذام میداند. «1» نسبنامههای معدودی هم که در منابع اسلامی از بنینضیر باقی مانده مبهم و ناکافی است. «2» بنا به نظر ولفنسون) Wolfenson (با توجه به دقت یهودیان در کتابت تاریخ خود، محققان تاریخ یهود از سکوت منابع یهودی درباره یهودیان شمال حجاز درشگفتاند. «3»
کاسکل) Caskel (، مارگولیوت) Margoliouth (، وستنفلد) Wustenfeld (و هیتّی) Hitty (بر اساس زبانشناسی و مطالعه نامها، اصطلاحات و اشعار شاعران بنینضیر آنها را از قبایل عرب یهودی شده دانستهاند. «4»
وینکلر) Winkler (نیز با تکیه بر تفاوت فرهنگ یهودیان یثرب با یهودیان فلسطین، بنیاسرائیل بودن آنها را نامعقول دانسته است. «5»
این در حالی است که نولدکه) Noldeke (، اولیری) Oleary (و بروکلمان) Brokelman (تغییرات فرهنگی و زبانی یهودیان را ناشی از اوضاع اقلیمی و فرهنگی حجاز دانسته، بر اسرائیلی بودن بنینضیر تأکید دارند. «6»
در بیشتر منابع اسلامی دو قبیله بنینضیر و بنیقریظه به «کاهنان» شهرت دارند «7» که اشاره به انتساب آنها به هارون است، زیرا هارون در میان یهودیان به کاهن شهرت دارد و در تأیید انتساب بنینضیر به هارون گفته شده که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله همسرش صفیّه نضیری را از فرزندان هارون دانسته است. «8» همچنین در روایتی منتسب به ایشان از بنینضیر و بنیقریظه با صفت «کاهنان» یاد شده که بیانگر نسبت این دو قبیله به بنیاسرائیل از طریق هارون نبی است. «9»
نشانههایی هم در برخی آیات قرآنی میتوان یافت که از اسرائیلی تبار بودن یهودیان (1). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 49
(2). الطبقات، ج 8، ص 120؛ المحبر، ص 387؛ اسدالغابه، ج 5، ص 490
(3). تاریخ الیهود، ص 53
(4). ر. ک: المفصل، ج 6، صص 530- 531؛ History of the Arabs، P. 16.
(5). ر. ک: المفصل، ج 6، ص 531
(6). تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص 153؛ ر. ک: المفصل، ج 6، ص 552
(7). تفسیر قمی، ج 1، ص 196؛ الاغانی، ج 3، ص 110؛ ج 22، ص 111؛ الطبقات، ج 7، ص 501
(8). الطبقات، ج 8، ص 127؛ تاریخ دمشق، ج 3، ص 222؛ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 233
(9). الطبقات، ج 7، ص 501؛ مسند احمد، ج 6، ص 1؛ المعجم الکبیر، ج 22، ص 197
یثرب و حجاز حکایت میکنند؛ در آیات متعددی واژه بنیاسرائیل به کار رفته است که برخی از آنها در قصص قرآنی است و حکایت از بنیاسرائیل در دورانهای قبل از پیامبر دارد؛ اما برخی دیگر از آن آیات خطاب به یهودیان دوره پیامبر است که با توجه به وجود چند نمونه از این آیات، در سوره بقره (اولین سوره نازل شده در مدینه) و اینکه در آن سالها هنوز پیامبر با یهودیان دیگری جز یهودیان یثرب مواجه نبوده است، میتوان نتیجه گرفت که یهودیان یثرب اسرائیلی تبار بودهاند، چنان که برخی مفسران نیز اشارههایی به این امر داشتهاند. «1»
در آیات 40 به بعد بقره/ 2 یهود یثرب، با نام بنیاسرائیل مورد خطاب الهی قرار گرفتهاند و خداوند از آنها خواسته که نعمتهای الهی را به یاد آورند و حق را با باطل نپوشانند و نماز را برپای دارند و زکات بدهند و با رکوع کنندگان رکوع کنند:
«یبَنی اسرءیلَ اذکُروا نِعمَتِیَ الَّتی انعَمتُ عَلَیکُم … * و لاتَلبِسُوا الحَقَّ بِالبطِلِ وتَکتُموا الحَقَّ وانتُم تَعلَمون* واقیموا الصَّلوةَ وءاتوا الزَّکوةَ وارکَعوا مَعَ الرّ کِعین» . در آیات 122- 123 همین سوره نیز خداوند از آنها خواسته روز قیامت را در نظر بگیرند:
«یبَنِی اسرءیلَ … * واتَّقوا یَومًا لا تَجزی نَفسٌ عَن نَفسٍ شَیًا» . خداوند طی آیه 211 بقره/ 2 از پیامبر خواسته که از بنیاسرائیل پرسشی بکند: «سَل بَنیاسرءیلَ … » و در آیه 110 مائده/ 5 به پیامبر اطمینان میدهد که نمیگذارم خطری از جانب بنیاسرائیل تو را تهدید کند: «و اذ کَفَفتُ بَنیاسرءیلَ عَنکَ اذ جِئتَهُم بِالبَیّنتِ فَقالَ الَّذینَ کَفَروا مِنهُم … » .
مورخان و محدثان مسلمان تحت تأثیر ادبیات قرآنی تلاش کردهاند با تکیه بر منابع یهودی زمان، نحوه و علت مهاجرت یهودیان حجاز از جمله بنینضیر از فلسطین به یثرب را تعیین کنند. آنان علل متفاوتی را برای مهاجرت یهود از فلسطین به حجاز طرح کردهاند؛ اما کمتر به نام قبایل از جمله بنینضیر تصریح کردهاند. ابوالفَرَج حملههای رومیان به فلسطین در سده نخست میلادی را عامل مهاجرت بنینضیر به یثرب دانسته است. «2» دیگر منابع نیز این احتمال را تقویت کردهاند. «3» ابوالفرج در جایی دیگر (1). التبیان، ج 1، ص 183- 193؛ جامعالبیان، مج 1، ج 1، ص 355؛ مجمعالبیان، ج 1، ص 207؛ زادالمسیر، ج 1، ص 62
(2). الاغانی، ج 22، ص 113
(3). تاریخ طبری، ج 1، ص 383؛ البدء والتاریخ، ج 4، ص 129- 130؛ وفاء الوفاء، ج 1، ص 160 به بعد
بنینضیر را از بازماندگان سپاهی دانسته که موسی علیه السلام برای سرکوبی قومی به نام عمالقه به حجاز فرستاد «1» اما ابنخلدون و سهیلی در صحت گزارش اخیر تردید کردهاند، زیرا از زمان موسی علیه السلام تا دوره کتابت این روایات، زمانی طولانی گذشته و از سوی دیگر خود یهودیان به چنین مهاجرتی در عصر حضرت موسی علیه السلام اعتراف ندارند. «2» ازدیاد جمعیت یهود و محدودیت امکانات منطقه را نیز میتوان به عوامل مهاجرت از فلسطین افزود.
بنینضیر پس از استقرار در یثرب
بنینضیر پس از مهاجرت به یثرب در آغاز در منطقه سافله آن (پایین دست) مستقر شدند؛ امّا به مرور و بر اثر شناسایی مناطق مستعد به منطقه عالیه یثرب نقل مکان کردند. «3»
منابع درباره نام منطقه مسکونی آنان از غَرَس «4» ، بُوَیره «5» ، ناحیه فرع «6» ، روستای زهره «7» و دره بطحان «8» نام بردهاند. در قرآن کریم از محل استقرار آنها به روستاهایی مستحکم: «قُرَی مُحَصَنَة» (حشر/ 59، 14) یاد شده است. بنینضیر در مناطق مسکونی خود دژهای مستحکمی را بنا کردند. این قلعهها از فضایی فراخ برخوردار بود و امکان نگهداری دام، آب و مواد غذایی مورد نیاز برای مدتهای طولانی در آن وجود داشت. «9»
هرچند شمار قلعههای یهودیان را در زمان غلبه آنان بر یثرب در دوره جاهلی، (1). الاغانی، ج 3، ص 110؛ المنتظم، ج 1، ص 356- 357
(2). تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 88، 91؛ الروض الانف، ج 2، ص 16
(3). ر. ک: الاغانی، ج 22، ص 3- 112؛ معجم البلدان، ج 1، ص 446
(4). الطبقات، ج 2، ص 57؛ التنبیه و الاشراف، ص 213؛ معجم البلدان، ج 4، ص 193
(5). معجم البلدان، ج 1، ص 512
(6). بحارالانوار، ج 20، ص 164
(7). تفسیر بغوی، ج 4، ص 313؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 559؛ بحارالانوار، ج 20، ص 164
(8). معجم البلدان، ج 1، ص 446
(9). المغازی، ج 1، ص 368
59 قلعه برشمردهاند «1» ؛ اما از تعداد و نام قلعههای بنینضیر در دوره صدر اسلام اطلاعی در دست نیست و منابع در میان قلاع بنینضیر تنها از بَرَج «2» و فاضجه «3» نام بردهاند.
درباره ریاست بنینضیر و شاخههای آن اطلاع چندانی در اختیار نیست. بر اساس برخی شجرهنامهها نضیر نام جدّ هشتم صفیّه، همسر پیامبر است و در نتیجه، به نظر میرسد بنینضیر دارای تیرههای متعددی بوده که هریک قلعهای از آن خود داشتهاند.
گزارشهای دوره جاهلی و حتی تا سال سوم هجری، خبر از ریاست سلام بن مشکم در قبیله بنینضیر میدهند «4» ؛ امّا در حوادث بعدی نام حُیَیّ بن أَخْطَب به عنوان رئیس قبیله بارها به چشم میخورد. «5» این دو از برجستهترین سران خاندانهای بنینضیرند. پس از حُیَیّ که در سال پنجم هجری و همراه با مردان بنیقریظه کشته شد «6» (ظ حیی بن اخطب) ابورافع سلامبن ابیالحُقَیقْ و پس از او اسیر بن رزام ریاست بنینضیر را بر عهده گرفتهاند. «7»
روابط بنینضیر با دیگر قبایل
از بنیغطفان «8» و بنی عامر بن صعصعه «9» به عنوان همپیمانان منطقهای بنینضیر یاد شده است. از روابط بنینضیر با اوس و خزرج در زمانی که یهودیان بر یثرب مسلط بودند اطلاع چندانی وجود ندارد؛ امّا در دوره تسلط عربها بر یثرب، بنینضیر همپیمان اوس شدند «10» ، هرچند منابع تفسیری از همپیمان بودن آنها با خزرج نیز خبر دادهاند. «11» (1). وفاء الوفا، ج 1، ص 165
(2). معجم البلدان، ج 1، ص 374
(3). همان، ج 4، ص 231
(4). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 2، ص 559؛ الاغانی، ج 22، ص 133؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 66
(5). الثقات، ج 1، ص 242؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج 2، ص 298؛ البدایة و النهایه، ج 3، ص 258
(6). المصنف ابن ابی شیبه، ج 8، ص 372؛ المغازی، ج 1، ص 265
(7). المغازی، ج 2، ص 104؛ عیون الاثر، ج 2، ص 109
(8). الطبقات، ج 2، ص 57؛ عون المعبود، ج 8، ص 167؛ بحارالانوار، ج 20، ص 165
(9). الطبقات، ج 2، ص 57؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج 1، ص 129؛ المغازی، ج 1، ص 364
(10). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 2، ص 382؛ اسد الغابه، ج 5، ص 210؛ الاغانی، ج 14، ص 110
(11). تفسیر قمی، ج 1، ص 168؛ جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 560؛ زادالمسیر، ج 1، ص 95
وات) Watt (برای حل این تعارض حدس زده که احتمالًا روایات مربوط به ارتباط بنینضیر با اوس حکایت از مقطع زمانی متأخرتری دارد «1» و آنان در آغاز با خزرج همپیمان بودهاند؛ امّا پس از مدتی که قدرتیابی و سلطه خزرج را تهدیدی بر ضدّ خود دانستند، با اوس پیمان بستهاند. وی آغاز همپیمانی بنینضیر با اوس را در جنگ بُعاث دانسته که هریک از قبایل اوس و خزرج سعی کرد از همپیمانان خود در جنگ کمک گیرد و چون خزرج نگران اتحاد اوس با بنی نضیر بود تنی چند از آنان را به عنوان ضمانت عدم شرکت در جنگ، در اختیار گرفت؛ امّا چون عَمرو بن نُعمان خزرجی نتوانست با استفاده از اهرم گروگانها آنها را به ترک دیار خود وادار کند، گروگانهای خود را کشت؛ امّا شاخهای از خزرج به رهبری عبدالله بن ابَیّ در مخالفت با این سیاست گروگانهای خود را آزاد کردند. در پی این اقدام بنینضیر با اوس پیمان بست و در جنگ بزرگ بعاث، بر ضدّ عمروبن نعمان خزرجی به پیروزی رسیدند. «2»
روابط بنینضیر با اوس، بیش از همپیمانی آنان در جنگ بعاث است که وات به آن باور دارد. بر اساس برخی نقلها آنان در جنگهای متعددی بر ضدّ خزرج و در کنار اوس قرار داشتند «3» و در همه این جنگها برای آزادی اسیران خود به خزرج فدیه پرداخت کردند. «4» همپیمانی آنان با اوس در جنگ سُمیر که از نخستین درگیریهای اوس و خزرج «5» بود و سپس در جنگ فجار دوم «6» خبر از قدمت بیشتر روابط بنینضیر و اوس میدهد.
به نظر میرسد روابط اجتماعی این دو قبیله نیز بسیار گسترده باشد، به گونهای که بروکلمان از تعبیر «زندگی با اوس» در این زمینه استفاده کرده است. «7» شواهد متعدد دیگری نیز هست که نشان میدهد روابط بنینضیر با اوس از پیشینه قابل توجهی برخوردار بوده است، از جمله اینکه بسیاری از اوسیان دوره شیرخوارگی خود را در میان بنینضیر سپری کرده، یهودی شده بودند. «8» در نقلهای دیگری به خویشاوندی برخی از بنینضیر با انصار اشاره شده است «9» ، از این رو زمانیکه بنینضیر پیمان خود را با پیامبر (1). 104 P، anideM ta dammahuM. 1
(2). الکامل، ج 1، 538- 539؛ ایام العرب فیالجاهلیه، ص 56- 57
(3). السیرة الحلبیه، ج 2، ص 159- 160؛ الاغانی، ج 17، ص 123- 124
(4). تفسیر ابن ابی حاتم، ج 1، ص 164
(5). همان، ص 163
(6). الکامل، ج 1، ص 519
(7). تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص 43
(8). العجاب، ج 1، ص 613- 614
(9). جامع البیان، مج 3، ج 3، ص 131؛ احکامالقرآن، ج 1، ص 559؛ العجاب، ج 1، ص 629
شکستند، پیامبر به نشانه ابطال پیمان اوس با آنان در امور مقدماتی غزوهای که بر ضدّ آنان شکل داد از عناصر اوسی بهره برد و رفتار اوسیان در این زمینه مایه شگفتی و حیرت بنینضیر شد «1» و پس از تبعید بنینضیر، به نشانه قدردانی، شمشیر معروف آل ابیالحُقَیْق، از خانوادهای برجسته از بنینضیر را به سعد بن مُعاذ بزرگ اوسیان بخشید. «2»
در مورد روابط بنینضیر با قبایل خرد و کلان یهودی یثرب، اطلاع چندانی در دست نیست، جز آنکه آنان در برابر یهودیان بنیقَیْنُقاع که همپیمان خزرج بود جنگیده بودند. «3»
تنها نکتهای که از روابط بنینضیر با یهودیان بنی قُرَیظَه مورد توجه قرار گرفته آن است که آنان در روابط حقوقی خود با بنیقریظه تبعیضآمیز عمل میکردند و بنیقریظه ناچار بود دیه خود را به صورت مضاعف به بنینضیر بپردازد. «4» آنان بدین منظور توافقنامهای را در دوره جاهلی بر بنیقریظه تحمیل کرده بودند «5» که مفاد آن متفاوت گزارش شده است؛ بنا به روایتی در حادثهای چون قتل اگر قاتل از بنیقریظه بود افزون بر پرداخت دیه قصاص هم میشد؛ امّا اگر از بنینضیر بود نیمی از دیه را میپرداخت و در مراسمی با گِل صورتش را سیاه کرده، سوار بر الاغ در میان مردم میگردانند. «6» بنا به روایت ابن عباس بابت دیه قتل نفس، بنیقریظه 140 و بنینضیر 70 بار شتر خرما پرداخت میکردند. «7» در روایت ابن ابی زنّاد این میزان به 100 بار شتر برای بنیقریظه و 50 بار شتر برای بنینضیر تقلیل یافته است. «8» به روایت سدّی بنینضیر 60 بار شتر میپرداخت؛ امّا قاتل قُرَظی (1). تاریخ طبری، ج 2، ص 224؛ الاغانی، ج 17، ص 122؛ سبل الهدی، ج 4، ص 320
(2). السیرة الحلبیه، ج 2، ص 569
(3). الاغانی، ج 3، ص 26؛ الکامل، ج 1، ص 517
(4). تفسیر بغوی، ج 1، ص 144؛ ج 2، ص 38؛ مجمع البیان، ج 3، ص 300- 301؛ بحارالانوار، ج 22، ص 27
(5). تفسیر بغوی، ج 2، ص 38
(6). بحارالانوار، ج 20، ص 166- 167
(7). تفسیر بغوی، ج 1، ص 144؛ ج 2، ص 38؛ مجمعالبیان، ج 3، ص 300؛ بحارالانوار، ج 22، ص 27
(8). جامع البیان، مج 4، ج 6، ص 346؛ تفسیر قرطبی، ج 6، ص 187
قصاص میشد. «1»
بنیقریظه در سالهای نخست هجرت، با توجه به شناختی که از موقعیت پیامبر پیدا کرده بودند برای لغو توافقنامه مذکور از پیامبر خواستند تا میان آنان و بنینضیر داوری کند. بر اساس روایات تفسیری، خداوند طی آیات 43- 45 مائده/ 5 بر آنها خرده گرفته که با وجود تورات چرا از تو خواستهاند میان آنها قضاوت کنی؟ مگر در آن نیامده که جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و … : «و کَیفَ یُحَکّمونَکَ و عِندَهُمُ التَّورةُ … * … و کَتَبنا عَلَیهِم فیها انَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ والعَینَ بِالعَینِ والانفَ بِالانفِ والاذُنَ بِالاذُنِ والسّنَّ بِالسّنّ والجُروحَ قِصاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفّارَةٌ لَهُ ومَن لَم یَحکُم بِما انزَلَ اللَّهُ فَاولکَ هُمُ الظلِمون» . «2»
به روایت واقدی در آیه 41 این سوره از توافقنامه این دو قبیله به «تحریف کلمه» یاد شده است: « … یحرفون الکلمة … » . «3»
بنینضیر از عبدالله بن ابی خواستند نزد پیامبر وساطت کند تا پیامبر پیمان سابق را به رسمیت بشناسد و ابن ابیّ از آنها خواست که چنانچه بر ضدّ شما حکم کرد آن را نپذیرید که بنابر روایتی آیه 42 مائده/ 5 نازل گردید. بنا به گزارش مفسران خداوند طی این آیه آنان را شنوای دروغ و خورنده حرام خواند و از پیامبر خواست بر اساس عدالت حکم کند و از نارضایتی بنینضیر نگران نباشد «4» : «سَمعونَ لِلکَذِبِ اکلونَ لِلسُّحتِ … فَلَن یَضُرّوکَ شیًا و ان حَکَمتَ فَاحکُم بَینَهُم بِالقِسطِ … فَلا تَخشَوُا النّاس … » .
براساس آیات 44- 45 و 47 این سوره خداوند بنینضیر را که بر خلاف آنچه خداوند نازل کرده، حکم میکنند کافر، ظالم و فاسق معرفی کرده، در آیه 50 آنان را به جهت پیروی از حکم جاهلی و ترک حکم خدا ملامت میکند: «افَحُکمَ الجهِلِیَّةِ یَبغونَ ومَن احسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکمًا لِقَومٍ یوقِنون» . «5»
پیامبر در میان این دو قبیله به برابری دیه حکم کرد «6» ؛ امّا بنینضیر آن را نپذیرفت، از این رو آنان به پیشنهاد منافقان نزد یکی از کاهنان مدینه به نام ابی بَرزه رفتند و پاداش فراوانی برای داوریش تعیین کردند؛ امّا او بر جان خود ترسید و از داوری میان آنان پرهیز کرد. بنابه روایاتی از ابن عباس و سدّی خداوند طی آیه 60 نساء/ 4 بدین جهت (1). جامع البیان، مج 4، ج 5، ص 212
(2). تفسیر قرطبی، ج 6، ص 191
(3). الدرالمنثور، ج 2، ص 283
(4). جامع البیان، مج 4، ج 6، ص 323؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 176
(5). جامع البیان، مج 4، ج 6، ص 351
(6). همان؛ تفسیر قرطبی، ج 5، ص 327؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 284
آنان را مذمت کرده است: « … الَم تَرَ الَی الَّذینَ یَزعُمونَ انَّهُم ءامَنوا بِما انزِلَ الَیکَ … یُریدونَ ان یَتَحاکَموا الَی الطغوتِ و قَد امِروا ان یَکفُروا بِهِ … » . «1»
بنینضیر در جنگهای جاهلی، ضمن همپیمانی با بت پرستان، با همکیشان خود به ویژه بنیقینقاع جنگیده، اموال یکدیگر را غارت میکردند؛ امّا پس از پایان جنگ، اسرای یهود را با توجه به حکم تورات با پرداخت فدیه آزاد میکردند. «2» بر اساس روایات سدّی و ابن عباس خداوند در آیات 84- 86 بقره/ 2 درباره عمل آنان به بخشی از کتاب و بی توجهی به بخش دیگر آنان را ملامت کرده، ابراز میدارد که چرا خون یکدیگر را میریزید و همدیگر را از خانه و کاشانه خود بیرون میکنید، حال آنکه از شما پیمان گرفته بودیم که چنین نکنید: «و اذ اخَذنا میثقَکُم لاتَسفِکونَ دِماءَکُم و لاتُخرِجونَ انفُسَکُم مِن دِیرِکُم … و هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُم اخراجُهُم افَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتبِ وتَکفُرونَ بِبَعضٍ» . «3»
ابن کثیر افزون بر آیات پیشین آیه 32 مائده/ 5 را نیز بر بنینضیر تطبیق کرده است: «کَتَبنا عَلی بَنیاسرءیلَ انَّهُ مَن قَتَلَ نَفسًا بِغَیرِ نَفسٍ او فَسادٍ فِی الارضِ فَکَانَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا … ثُمَّ انَّ کَثیرًا مِنهُم بَعدَ ذلِکَ فِیالارضِ لَمُسرِفون/ بر بنیاسرائیل مقرر کردیم که هرکس کسی را بکشد بیآنکه اوکسی را کشته یا تباهی در زمین کرده باشد گویا همه مردمان را کشته است … » . «4»
اقتصاد بنینضیر
بعید به نظر میرسد که مناطقی را که بنینضیر برای سکونت و فعالیت اقتصادی برگزیده بودند پیش از آن سهمی از آبادانی نداشته باشند، هرچند اطلاع بیشتری در این زمینه وجود ندارد. بر اساس گزارش یاقوت، منابع آبی این منطقه از جمله آب مهزور توانایی آبیاری 000/ 20 اصل خرما را داشت «5» و گاه سیلاب آن، مناطق مسکونی یثرب (1). تفسیر ابن ابی حاتم، ج 3، ص 991؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 179
(2). جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 560؛ زاد المسیر، ج 1، ص 95؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 125
(3). جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 51؛ التبیان، ج 1، ص 332؛ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 16
(4). تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 50
(5). معجم البلدان، ج 5، ص 234
را تهدید میکرد. «1»
اقتصاد بنینضیر بیشتر بر باغداری و دامداری مبتنی بوده که در آن بر گونههای مرغوب خرما تأکید شده است. آنان افزون بر حومه یثرب در خیبر «2» و ذیالجدی «3» نیز باغهایی با گونههای متعدد خرما چون عَجْوه، لین و بَرْنی در اختیار داشتند «4» که هریک پس از 30 سال به بار مینشست. «5» منابع در مورد نام باغهای بنینضیر سکوت کردهاند و در آنها تنها به 7 باغ که به مُخَیریق تعلق داشته اشاره شده است. «6» بنا به روایاتی منبت «7» یا دلال «8» نام باغی از باغهای بنینضیر بوده که احیای آن به دست سلمان فارسی شرط آزادی او از قید بردگی تعیین شده بود.
انتقال بنینضیر به عالیه اثر مستقیمی بر بهبود وضع اقتصادی آنان نهاد و بنا به گفته سران این قبیله آنچه مایه برتری آنان در میان دیگر یهود شده ثروت آنهاست و گرنه همچون دیگر یهودیان خوار و تنگدست میماندند. «9» این امر مایه رشک و طمع قبایل عرب شده بود «10» ، هرچند نمیتوان وضع مشابه اقتصادی را برای تمامی شاخههای بنینضیر تصور کرد. بنینضیر به مرور توانستند گنجینهای گرانبها از جواهرات و (1). تاریخ المدینه، ج 1، ص 168
(2). السیرة الحلبیه، ج 2، ص 563
(3). الطبقات، ج 2، ص 57
(4). الطبقات، ج 2، ص 52؛ تفسیر قرطبی، ج 18، ص 8
(5). المغازی، ج 1، ص 373؛ سبلالهدی، ج 4، ص 323؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 564
(6). تاریخ المدینه، ج 1، ص 174؛ الطبقات، ج 1، ص 502
(7). السیرة الحلبیه، ج 1، ص 312
(8). تاریخ المدینه، ج 1، ص 174
(9). المغازی، ج 1، ص 372
(10). الکامل، ج 1، ص 56
زیورآلات فراهم سازند «1» و آن را در پوست شتر نگهداری میکردند. «2»
در برخی نقلها از بنینضیر در دوره جاهلی به عنوان خراجگزار مرزبان ساسانی یاد شده «3» ؛ امّا مستشرقان نسبت به پرداخت خراج اهل یثرب به مرزبان ساسانی حیره یا بحرین تردید کردهاند. «4»
از ابن عباس روایت شده که آیه 93 یونس/ 10 که در آن خداوند از سکونت دادن بنیاسرائیل در سرزمینی مناسب و روزی دادن آنان از چیزهای پاک سخن میگوید، اشاره به بنینضیر و دیگر یهودیان عصر پیامبر دارد: «و لَقَد بَوَّأنا بَنیاسرءیلَ مُبَوَّا صِدقٍ و رَزَقنهُم مِنَ الطَّیّبتِ … » .
بنا به روایت خباب، مسلمانان مهاجر که در فقر شدیدی به سر میبردند، توجهشان به وضع مالی آنها جلب شده بود که آیه 27 سوره شوری/ 42 نازل شد. «5» هرچند سوره شوری مکّی است؛ امّا آیه مذکور را مدنی دانستهاند: «6» «ولَو بَسَطَاللَّهُ الرّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِی الارضِ ولکِن یُنَزّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ انَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیر/ اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند هرآینه در زمین سر به عصیان برمیدارند؛ ولی او به اندازه روزی میفرستد و او از بندگانش باخبر است و آنها را میبیند» .
بنا به روایتی از عطا برخی سران ثروتمند بنینضیر یاران مهاجر و تهیدست پیامبر به ویژه اصحاب صفّه پیامبر را مورد تمسخر و تحقیر قرار میدادند که آیه 212 بقره/ 2 نازل شد و به مؤمنان بشارت داد که در قیامت برتر خواهند بود و خداوند روزی را به هرکه بخواهد بدون حساب میبخشد: «زُیّنَ لِلَّذینَ کَفَروا الحَیوةُ الدُّنیا ویَسخَرونَ مِنَ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیمَةِ واللَّهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب» . «7»
جایگاه دینی بنینضیر
جایگاه دینی بنینضیر در منابع اسلامی نسبت به دیگر قبایل یهود برتری نسبی دارد.
شاید برتری سیاسی حقوقی بنینضیر بر بنیقریظه و انتساب کعب بن اشرف بدانها، از علل این امر باشد. کعب از احبار ثروتمند بنینضیر بود که با کمکهای مالی خود، نفوذ فراوانی بر (1). السیرةالحلبیه، ج 2، ص 746؛ الفایق، ج 2، ص 252
(2). تاریخ المدینه، ج 2، ص 464؛ الطبقات، ج 2، ص 110
(3). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 683؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 224؛ معجم البلدان، ج 5، ص 83
(4). 146. P، malsI ylraE dnaayyili haJ niseidutS. 1
(5). تفسیر بغوی، ج 4، ص 127؛ تفسیر قرطبی، ج 16، ص 27
(6). تفسیر قرطبی، ج 16، ص 3؛ التمهید، ج 1، ص 213
(7). مجمع البیان، ج 2، ص 540- 541؛ روض الجنان، ج 3، ص 172
دیگر احبار یهود داشت. «1» نفوذ او در میان ساکنان یثرب از قضاوتهای او در میان آنها به دست میآید. سیرهنگاران تنها از آن دسته از احبار بنینضیر نام بردهاند که نقش برجستهای در رویارویی با پیامبر داشتند و از حُیَی بن اخْطَب و برادرانش ابویاسر و جَدِّی، سلام بن مُشْکَم، کنانه و سلام بن ربیع بن ابیالْحُقَیْق، سلام بن ابی الحُقَیْق، عمرو بن حجاش، کعب بن اشرف و همپیمانانش کردمبن قیس و حجاج بن عمرو (عمر) به عنوان احبار بنینضیر نام بردهاند. «2» زهری در یکی از گزارشها به 30 تن از آنان اشاره کرده است. «3»
در برخی منابع اسلامی نیز مطرح شده که چون از منطقه ظهور پیامبر آخرالزمان خبر داشتند به یثرب مهاجرت کرده بودند. «4» این گزارشها چنانچه صحت داشته باشد، حکایت از آن دارد که بنینضیر احتمال ظهور پیامبری از خودشان یعنی از تبار هارون برادر موسی علیه السلام را بسیار جدّی میدیدند؛ پیامبری که حاکمیت آنان را محقق میساخت.
ذیل آیه 89 بقره/ 2 نقل شده که یهودیان بنینضیر، هرگاه از قبایل کافر عرب ستمی میدیدند از خداوند میخواستند که با ظهور پیامبرش در آخرالزمان آنان را یاری کند «5» :
« … و کانوا مِن قَبلُ یَستَفتِحونَ عَلَی الَّذینَ کَفَروا … » و در آستانه ظهور اسلام ظهورش را بشارت میدادند. «6»
اعتبار آنها در میان یثربیان، به گونهای بود که زنان عرب برای زنده ماندن فرزندانشان نذر میکردند آنان را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنینضیر میسپردند «7» ؛ امّا هنگام تبعید بنینضیر خواستار اسلام آوردن فرزندانشان بودند که آیه «لا اکراهَ فِی الدّین» (1). السیرة الحلبیه، ج 3، ص 146- 147
(2). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 2، ص 359؛ السیرةالنبویه، ابن کثیر، ج 2، ص 342
(3). سنن ابی داوود، ج 2، ص 34؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج 5، ص 359
(4). بحارالانوار، ج 91، ص 10
(5). تفسیر ابن ابی حاتم، ج 1، ص 172؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 216- 217
(6). المستدرک، ج 2، ص 263؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 321؛ بحارالانوار، ج 91، ص 10- 11
(7). السنن الکبری، ج 9، ص 186؛ سننالنسائی، ج 6، ص 304
(بقره/ 2، 256) نازل شد. «1»
هیئتهای دینی که در زمان پیامبر به یثرب میآمدند با احبار بنینضیر مشورت میکردند. زمانی که جمعی از خیبریان برای گریز از حدّ زنای محصنه برخی از سرانشان آمدند تا حکم پیامبر را بدانند ابتدا نزد بنینضیر رفتند. آنها پیشبینی کردند پیامبر به رغم میل آنان به سنگسار حکم خواهد کرد. «2»
به روایت ابن عباس مسیحیان نجران پس از گفت و گو با پیامبر و نزول آیه مباهله سه روز از پیامبر فرصت خواستند و در این مدت با بنینضیر نیز مشورت کردند. «3» آنان پس از حضور نزد پیامبر با احبار بنینضیر بر سر مسیحی یا یهودی بودن ابراهیم علیه السلام نزاع کردند که آیات 65- 67 آلعمران/ 3 نازل شد و طرفین را مذمت کرد که چرا درباره آنچه علم ندارید با یکدیگر محاجّه میکنید «4» : « … فَلِمَ تُحاجّونَ فیما لَیسَ لَکُم بِهِ عِلمٌ» . مشخص نیست که نقش احبار بنینضیر در دوره مکی که قریش برای تحت فشار قرار دادن پیامبر از یهود یثرب مدد جست، «5» چه حد بوده؛ اما به لحاظ نسبتشان به هارون و شمار احباری که از آنها سخن در میان است نمیتوان آنان را سهیم ندانست.
روابط مذهبی و سیاسی بنینضیر با پیامبر
با ورود پیامبر به یثرب و رواج اسلام در آنجا و پس از پیمان نامهای که پیامبر میان بطون انصار، مهاجران و برخی شاخههای یهود منعقد کرد، سران بنینضیر نزد پیامبر آمدند. پیامبر دین آنان را به رسمیّت شناخت و آنان را به اسلام فراخواند و پیشگوییهای راهب شامی به نام ابن هیِّبان (راجع به ظهور پیامبر آخرالزمان) را- که برای درک پیامبر از شام به یثرب آمده بود- برای آنان یادآور شد. «6» آنها به پیامبر امید دادند که در آینده و با شناخت بیشتر از اسلام، مسلمان خواهند شد و موافقت کردند که تا آن زمان متعرض یکدیگر نشوند. به گزارش آیات قرآنی آنان دانستند که او همان پیامبر موعود است؛ اما چون پیامبر را از ذریّه هارون ندیدند «7» ، به او ایمان نیاوردند «8» «: و لَمّا جاءَهُم کِتبٌ مِن عِندِ (1). اسباب النزول، ص 52؛ مجمع البیان، ج 2، ص 631
(2). تفسیر بغوی، ج 2، ص 37- 38
(3). الخصائص الکبری، ج 2، ص 41؛ السیرة الحلبیه، ج 3، ص 236؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 39
(4). الدرالمنثور، ج 2، ص 40- 41
(5). اسباب النزول، 198
(6). بحارالانوار، ج 19، ص 110- 111؛ اعلام الوری، ج 1، ص 158؛ المغازی، ج 1، ص 365
(7). السیرةالنبویه، ابن کثیر، ج 3، ص 401؛ جامعالبیان، مج 4، ج 6، ص 43؛ سبل الهدی، ج 4، ص 320
(8). جامعالبیان، مج 1، ج 1، ص 578؛ جوامع الجامع، ج 1، ص 127
اللَّهِ مُصَدّقٌ لِما مَعَهُم و کانوا مِن قَبلُ یَستَفتِحونَ عَلَی الَّذینَ کَفَروا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفوا کَفَروا بِهِ فَلَعنَةُ اللَّهِ عَلَی الکفِرین* بِئسَمَا اشتَرَوا بِهِ انفُسَهُم ان یَکفُروا بِما انزَلَ اللَّهُ بَغیًا … / و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز در انتظارش بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی میجستند؛ ولی همین که آنچه که اوصافشرا میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد. وه که به چه بد بهایی خود را فروختند که به آنچه خدا نازل کرده بود از سر رشک انکار آوردند.» (بقره/ 2، 89- 90) منابع تاریخی نیز به این نکته اشاره کردهاند که یهودیان پیامبر موعود را شناخته بودند. «1»
در میان مفسران نخستین، مجاهد و قتاده و علی بن ابراهیم از این حادثه (ملاقات اولیه سران بنینضیر با پیامبر صلی الله علیه و آله) با عنوان عهد یاد کرده و بندهای دیگری برای آن ذکر کردهاند.
براساس روایت علی بن ابراهیم در این عهدنامه شرط شده بود که هر کدام از طرفین پیمان در صورتی که پیمان را نقض کند، ناقض این عهد با کشتار مردان، اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود. «2» چنین بندی با توجه به مجازات سنگین پیمان شکنان در آیین یهود بعید نمیآید. واقدی بند دیگری افزوده مبنی بر اینکه چنانچه یهودیان به جنگ پیامبر بیایند، یهود مدینه او را یاری کنند «3» ؛ امّا منابع دیگر به این بند اشاره نکردهاند.
ابن سعد، «4» واقدی «5» و ابن شبه «6» باور دارند که بنینضیر مجبور شدند برای امنیت خود در سال سوم هجری پیمانی ببندند، هرچند در سال چهارم و پس از حادثه بئر معونه عهد خود را شکستند؛ اما زهری معتقد است آنان که تا سال سوم پیمانی نبسته بودند، باز حاضر نشدند با انعقاد قراردادی به پیامبر اطمینان دهند که خطری برای او نخواهند بود. «7» (1). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 2، ص 362؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج 2، ص 298
(2). بحارالانوار، ج 19، ص 111؛ اعلام الوری، ج 1، ص 158
(3). المغازی، ج 2، ص 340
(4). الطبقات، ج 2، ص 34
(5). المغازی، ج 1، ص 369
(6). تاریخ المدینة، ج 2، 369
(7). المصنف، ابن ابی شیبه، ج 5، ص 358؛ سنن ابی داوود، ج 2، ص 33؛ السنن الکبری، ج 9، ص 232
برخی مستشرقان بر اساس روایت زهری منکر هرگونه پیمان میان بنینضیر و پیامبر شدهاند؛ امّا برخی دیگر بر این باورند که قبایل بزرگ یهود مدینه در سال اول هجری طی پیمان نامه عمومی با پیامبر پیمان بستند؛ اما مورخان مسلمان نام قبایل خائن به پیامبر از جمله بنینضیر را از متن پیمان نامه حذف کردهاند. «1»
روابط یهودیان با مسلمانان در مدتی که از حضور پیامبر در یثرب میگذشت به چند دوره قابل تفکیک است. از دوره نخست میتوان به عنوان دوره مدارا و فرصتی برای شناخت متقابل یاد کرد. از روایات برمیآید که سران بنینضیر در آغاز به پیامبر به عنوان رقیبی سیاسی نگاه کردند «2» و از این فرصت برای مقابله با روند گسترش اسلام و در تنگنا قرار دادن پیامبر استفاده کردند در واقع انگیزههای دینی و سیاسی به موازات یکدیگر عمل میکردند، خصوصا که بزرگان بنینضیر خود از احبار هم بودند، از این رو ولفنسون بر مستشرقان دیگر خرده گرفته است، که چگونه ابای یهودیان از پذیرش پیامبری از غیر بنیاسرائیل را در تحلیلهای خود در نظر نگرفته و در موضعگیری بر ضدّ پیامبر صلی الله علیه و آله از یهود جانبداری کردهاند. «3»
آنان در این دوره مشابهتهای موجود در میان مناسک یهود و مسلمانان، از جمله روزه روز عاشورا «4» و نماز خواندن به سمت بیتالمقدس را دلیلی بر حقانیت و اصالت آیین خود دانسته، پیامبرانی چون ابراهیم، اسماعیل و اسحاق را یهودی و سعادت اخروی را از آن یهودیان میدانستند: «ام تَقولونَ انَّ ابرهیمَ واسمعیلَ واسحقَ ویَعقوبَ والاسباطَ کانوا هودًا» (بقره/ 2، 140)؛ «وقالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ الّا مَن کانَ هودًا او نَصری تِلکَ امانِیُّهُم قُل هاتوا بُرهنَکُم ان کُنتُم صدِقین» . (بقره/ 2، 111)
به روایت ابن عباس احبار بنینضیر یهودی شدن را هدایت یافتن میدانستند: «و قالوا کونواهودًا او نَصری تَهتَدوا» . «5»
(بقره/ 2، 135) برپایه برخی منابع، آیه 109 سوره بقره که اشاره به همین امر دارد، در مورد سران بنینضیر نازل شده است: «وَدَّ کَثیرٌ مِن اهلِ الکِتبِ (1)
.92 -91 P.P ،V ،malsI fo nwaD ehttasae dI dnast pecnoC ؛7 -226.P.anideM ta dammahuM.1
(2). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 51؛ معانی الاخبار، ص 23- 24؛ جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 138
(3). تاریخ الیهود، ص 164
(4). النهایه، ص 169؛ المغنی، ج 3، ص 104
(5). اسباب النزول، ص 25
لَو یَرُدُّونَکُم مِن بَعدِ ایمنِکُم کُفّارًا حَسَدًا مِن عِندِ انفُسِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الحَقُّ فَاعفوا واصفَحوا حَتّی یَأتِیَ اللَّهُ بِامرِهِ انَّ اللَّهَ عَلی کُلّ شَیءٍ قَدیر/ بسیاری از اهل کتاب از روی حسادت میخواهند شما را به کفر بازگردانند، با اینکه حق برای آنها کاملًا روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و از آنها درگذرید … » . «1» (بقره/ 2، 109)
با این همه پیامبر هم که به اسلام آوردنشان امیدوار بود، با آنان مدارا میکرد و از بدرفتاری آنان درمیگذشت و کوچک و بزرگشان را گرامی میداشت. «2» به روایت زهری آیه 186 آل عمران/ 3 نیز از مسلمانان میخواهد در برابر آزردگیای که برخی یهود بنینضیر عامل آن بودند صبر پیشه کنند: « … لَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اوتوا الکِتبَ مِن قَبلِکُم ومِنَالَّذینَ اشرَکوا اذیً کَثیرًا و ان تَصبِروا و تَتَّقوا فَانَّ ذلِکَ مِن عَزمِ الامور» . «3»
به نظر میرسد رفتار مسلمانان نسبت به یهود در این دوره به آنها القا میکرد اسلام همان یهودیت تکامل یافته است.
به مرور زمان یهودیان منازعات دینی و کلامی خود را آشکارتر کردند و برای همگان روشن شد که آنها ایمان نخواهند آورد. آیات 73- 176 بقره/ 2 کاملترین گزارشها در این باره است؛ امّا در این گزارشها همه یهودیان یک مجموعه تلقی شدهاند و از این رو معلوم نیست سهم هر یک از قبایل یهود در این منازعات چه میزان بوده است، با این حال با ردیابی نام احبار بنینضیر در این گزارشهای تفسیری میتوان به نقش آنان پی برد.
برخی از احبار بنینضیر سعی کردند با استفاده از روابط صمیمانه خود با ساکنان یثرب، آنها را از اسلام باز گردانند. برخی از مسلمانان به انصار مرتبط با یهود هشدار دادند که با یهود، صمیمی نمانند؛ اما جواب رد شنیدند. به روایت ابن عباس همینجا بود که آیه 28 آلعمران/ 3 نازل شد «4» : «لا یَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکفِرینَ اولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ و مَن یَفعَل ذلِکَ فَلَیسَ مِنَ اللَّهِ فی شَیءٍ الّا ان تَتَّقوا مِنهُم تُقةً و یُحَذّرُکُمُ اللَّهُ نَفسَهُ و الَی اللَّهِ المَصیر/ مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان به دوستی بپذیرند و هرکس چنین کند در (1). مجمعالبیان، ج 1، ص 353- 354؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 107
(2). مجمعالبیان، ج 1، ص 373- 374؛ تفسیر قرطبی، ج 14، ص 114
(3). جامعالبیان، مج 3، ج 4، ص 267؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 107
(4). اسباب النزول، ص 65؛ لبابالنقول، ص 41
هیچ حال از حزب خدا نیست، مگر آنکه براستی از آنها بپرهیزید طرح دوستی با آنان کیفر حتمی خدا را در پی داردو خداوند شما را از کیفرخویش هشدار میدهد و بازگشت همهبه سوی خداست» .
به نقل قتاده و حسن یکی از احبار آنها با شنیدن آیه 245 بقره/ 2: «مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللَّهَ قَرضًا حَسَنًا … » ، ضمن مسخره کردن مسلمانان، خداوندِ آنها را فقیر و خود را بی نیاز دانست که آیه «لَقَد سَمِعَ اللَّهُ قَولَ الَّذینَ قالوا انَّ اللَّهَ فَقیرٌ ونَحنُ اغنِیاءُ سَنَکتُبُ ما قالوا … »
(آلعمران/ 3، 181) نازل شد. «1»
برخی از احبار آنها با ارتباط با قبایل یثرب، انصار را از انفاق در راه خدا بازمیداشتند و به آنها میگفتند: ما نگران فقیر شدن شماییم و معلوم نیست در آینده چه خواهد شد که آیه 37 نساء/ 4 نازل شد «2» : «الَّذینَ یَبخَلونَ ویَامُرونَ النّاسَ بِالبُخلِ و یَکتُمونَ ما ءاتهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ واعتَدنا لِلکفِرینَ عَذابًا مُهینا» .
تغییر قبله در این دوره، بیانگر تغییر استراتژی پیامبر در برابر یهود بود. این امر ضمن آنکه بحثهایی درباره مسئله بداء را به همراه داشت، اعتراض یهود را نیز برانگیخت. به روایتی تنی چند از احبار بنینضیر با درخواستی فریبکارانه از پیامبر صلی الله علیه و آله خواستند به قبله پیشین خود بازگردد تا بدو ایمان بیاورند که خداوند آنان را نادان خواند «3» : «سَیَقولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما ولّهُم عَن قِبلَتِهِمُ الَّتی کانوا عَلَیها قُل لِلَّهِ المَشرِقُ والمَغرِبُ یَهدی مَن یَشاءُ الی صِرطٍ مُستَقیم/ مردم نادانی خواهند گفت چه چیز آنان را از قبلهای که بر آن بودند (بیتالمقدس) برگردانید؟ بگو: شرق و غرب از آن خداست و هرکه را خواهد به صراط مستقیم هدایت میکند» . (بقره/ 2، 142)
برخی دیگر قرآن را ناسازگار با تورات خواندند و از او خواستند کتابی ارائه کند که برای آنها پذیرفتنی باشد. «4» به روایت کلبی برخی از آنها از پیامبر معجزهای خواستند که آیه 183 آلعمران/ 3 نازل گردید: «الَّذینَ قالوا انَّ اللَّهَ عَهِدَ الَینا الَّا نُؤمِنَ لِرَسولٍ حَتّی (1). جامع البیان، مج 3، ج 4، ص 259؛ زادالمسیر، ج 2، ص 65؛ تفسیر قرطبی، ج 4، ص 294
(2). اسباب النزول، ص 101؛ جامع البیان، مج 4، ج 5، ص 121
(3). جامع البیان، مج 2، ج 2، ص 5
(4). تفسیر جلالین، ص 526
یَاتِیَنا بِقُربانٍ تَاکُلُهُ النّارُ قُل قَد جاءَکُم رُسُلٌ مِن قَبلی بِالبَیّنتِ وبِالَّذی قُلتُم … » . «1»
بنا به روایتی خداوند طی آیه نخست سوره احزاب/ 33 پیامبر را از برآوردن خواستههای آنان برحذر داشت: «یایُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ ولاتُطِعِ الکفِرینَ والمُنفِقینَ … » . «2»
به روایت ابنعباس آیه 18 جاثیه/ 45 نیز بیانگر همین نکته است: « … ولا تَتَّبِع اهواءَ الَّذینَ لا یَعلَمون … » «3» . چنانچه نزول آیات سوره احزاب را در سال پنجم هجری و نزول آیات سوره جاثیه را در دوره مکی بدانیم این شأن نزولها، تطبیقهای مفسران خواهد بود.
سردی روابط تا بدانجا رسید که برخی از احبار بنینضیر آشکارا ادعا کردند که او پیامبر موعود تورات نیست «4» . بنا به روایتی از عطا خداوند طی آیه 178 آل عمران/ 3 به بنینضیر هشدار داده که گمان نکنند مهلتی که دارند به سود آنهاست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیفزایند: «و لا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا انَّما نُملی لَهُم خَیرٌ لِانفُسِهِم انَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اثمًا … » . «5»
با این همه به رغم اینکه هیچ یک از بنینضیر ایمان نیاورده بودند برخی از اوسیان مسلمان به ایمان آوردنشان امیدوار بودند. خداوند در آیه 75 بقره/ 2 فرمود:
چگونه به اسلام آوردن آنان امید دارید و حال آنکه آنان کلام الهی را تحریف میکنند … :
«افَتَطمَعونَ ان یُؤمِنوا لَکُم وقَد کانَ فَریقٌ مِنهُم یَسمَعونَ کَلمَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرّفونَهُ مِن بَعدِ ما عَقَلوهُ و هُم یَعلَمون» . «6»
اوسیان مسلمان تلاش کردند آن دسته از نزدیکان خود را که به بنینضیر پیوسته بودند به اسلام گرایش دهند و از آنجا که این عده از ضعف اقتصادی رنج میبردند و مسلمانان نیز از اعطای صدقه به غیر مسلمانان منع شده بودند، برخی از اوسیان کوشیدند تا با وعده (1). اسباب النزول، ص 89
(2). تفسیر قرطبی، ج 14، ص 114
(3). همان، ج 16، ص 164
(4). جامع البیان، مج 1، ج 1، ص 578
(5). مجمع البیان، ج 2، ص 893
(6). تفسیر ثعالبی، ج 1، ص 266؛ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 1
کمکهای مالی بستگان یهودی شده خود را به اسلام ترغیب کنند که آیه 272 بقره/ 2 در مورد آنان نازل شد: «لَیسَ عَلَیکَ هُدهُم ولکِنَّ اللَّهَ یَهدی مَن یَشاءُ وما تُنفِقوا مِن خَیرٍ فَلِانفُسِکُم وما تُنفِقونَ الَّا ابتِغاءَ وجهِ اللَّهِ وما تُنفِقوا مِن خَیرٍ یُوَفَّ الَیکُم وانتُم لاتُظلَمون/ هدایت آنها بر عهده تو نیست و خداوند هرکه را خواهد هدایت میکند … » . «1» گفته شده:
خداوند با آیه 120 بقره/ 2: «لَن تَرضی عَنکَ الیَهُود … / یهودیان از تو راضی نمیشوند … » (بقره/ 2، 120) از پیامبر خواسته که هیچ امیدی به ایمان آنان نداشته باشد. «2»
برخورد اولیه و همچنین رفتارهای بعدی سران بنینضیر زمینه رویارویی آنها را با پیامبر فراهم آورد. پیامبر همواره نگران عهد شکنی آنان بود. بنا به روایتی از مجاهد گفته شده آیه 58 انفال/ 8 به همین امر اشاره دارد: «و امّا تَخافَنَّ مِن قَومٍ خِیانَةً فَانبِذ الَیهِم عَلی سَواءٍ انَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الخانین/ و اگر از خیانت گروهی بیمناک شوی پیمانشان را به سویشان بیفکن و لغو آن را به ایشان اعلام کن تا شما و ایشان در آگاهی از لغو پیمان یکسان باشید و بدان اگر به آنان اعلام نکنی، مرتکب خیانت شدهایکه خداوند خیانتکاران را دوست ندارد» . «3»
بنا به نظر ابوالفتوح رازی خداوند در آیه 111 آل عمران/ 3: «لَن یَضُرّوکُم الّا اذیً و ان یُقتِلوکُم یُوَلّوکُمُ الادبارَ ثُمَّ لا یُنصَرون» به مؤمنان اطمینان داده که آنان به شما زیانی نخواهند رسانید و اگر با شما بجنگند روبهروی شما نمیتوانند بایستند و کسی هم به یاریشان نخواهد آمد. «4» از نظر قرطبی آیه 137 بقره/ 2 نیز به همین مفهوم است: «فَان ءامَنوا بِمِثلِ ما ءامَنتُم بِهِ فَقَدِ اهتَدَوا وان تَوَلَّوا فَانَّما هُم فی شِقَاقٍ فَسَیَکفیکَهُمُ اللَّهُ و هُوَ السَّمیعُ العَلیم «5»
/ اگر بدانچه ایمان آوردهاید ایمان بیاورند قطعاً هدایت شدهاند و گرنه بیشک در ستیزند و خداوند شرّشان را از تو کفایت میکند و تو را بر آنان پیروز خواهد کرد که او شنوا و دانا است» . (1)
. جامعالبیان، مج 3، ج 3، ص 131؛ تفسیر قرطبی، ج 3، ص 337؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 357
(2). مجمع البیان، ج 1، ص 373
(3). جامع البیان، مج 6، ج 10، ص 35؛ تفسیر قرطبی، ج 8، ص 31؛ المیزان، ج 9، ص 113
(4). روضالجنان، ج 2، ص 19
(5). تفسیر قرطبی، ج 2، ص 143
زمینه شکلگیری جنگ
طبیعی بود که یهودیان و از جمله بنینضیر در واکنش به حضور پیامبر در یثرب، ابتدا منتظر سرکوب مسلمانان به دست قریش باشند. جنگ بدر به مثابه هشداری جدّی، موقعیت مخالفان پیامبر در مدینه را تضعیف کرد. برخی از بزرگان بنینضیر که نفوذ گستردهای بر یهودیان قبایل دیگر نیز داشتند به همراه جمعی از احبار یهود مخفیانه به مکه رفتند و کنار کعبه با ابوسفیان پیمان بستند در رویارویی با پیامبر با یکدیگر همکاری کنند. «1» بنابر نقلهای دیگر آنان بر کشتههای بدر گریستند و قریش را برضدّ پیامبر تحریک کردند. «2» قتل کعب بن اشرف (از بنینضیر) نیز برای محدود کردن زمینههای همکاری بنینضیر و قریش صورت گرفت. «3» (ظ کعب بن اشرف) در ماههای پایانی سال دوم هجری ابوسفیان که در جنگ بدر شرکت نکرده بود با سپاهی اندک به نزدیکی مدینه آمد.
برخی سران بنینضیر با آگاهی از تصمیم وی مبنی بر حمله به مسلمانان، به یاری او شتافته، شبانه او را جای دادند و اطلاعات مورد نیاز را در اختیارش نهادند. «4»
(ظ غزوه سویق) وات) Watt (برای ردّ معاونت بنی نضیر با قریش، جانبدارنه در روایت مذکور تردید کرده و آن را یک مهمانی ساده دانسته است. «5»
علت اصلی درگیری مسلمانان با بنینضیر به پیمان شکنی، کمک آنها به ابوسفیان و تصمیمشان برای کشتن پیامبر باز میگردد. تفاوت عمده منابع در مورد علت و زمان جنگ به سبب تفاوت گزارش ابن اسحاق و زهری است، هرچند هردو از عروةبن زبیر روایت کردهاند. «6»
به روایت زهری مدتی پس از غزوه سویق پیرو نامه تهدیدآمیز قریش، بنینضیر (1). مناقب، ج 1، ص 169؛ سبل السلام، ج 4، ص 63؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 460
(2). تاریخ المدینه، ج 2، ص 454؛ الطبقات، ج 2، ص 32؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 178
(3). تاریخ المدینه، ج 2، ص 455؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 460؛ الطبقات، ج 2، ص 32
(4). الاغانی، ج 6، ص 373- 375؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 175؛ بحارالانوار، ج 20، ص 2
(5). 20. P، anideM ta dammahuM. 1
(6). ر. ک: تاریخ الاسلام، ج 2، ص 148، 151
تصمیم گرفتند با ترفندی پیامبر را به قتل برسانند و از این رو از او خواستند تا در منطقهای میان یثرب و مساکن بنینضیر، همراه با 30 تن از اصحاب خود برای گفت و گو به ملاقات 30 تن از احبار بیاید تا اگر احبار او را تأیید کردند و بدو ایمان آوردند همگی به او ایمان بیاورند؛ امّا پس از حضور پیامبر متوجه شدند که با وجود یارانش نمیتوانند او را بکشند و از او خواستند با سه تن از یاران خود به گفت و گوی سه تن از احباری بیاید که مخفیانه خنجری با خود حمل میکردند. با افشای تصمیم بنینضیر، به وسیله یکی از زنان آنان، پیامبر به مدینه بازگشت و فردای آن روز در حالیکه تنها 6 ماه از جنگ بدر گذشته بود به محاصره بنینضیر پرداخت و از آنها خواست برای امنیت خود، با او پیمان ببندند؛ اما چون نپذیرفتند با آنان جنگید و غزوه بنینضیر شکل گرفت. محدثان «1» و مفسران «2» این روایت را به طرق متعددی از زهری نقل کردهاند. منابع دیگری هم بخشهایی از روایت زهری را طرح کردهاند. «3» سهیلی در شرح سیره ابن هشام، بر وی خرده گرفته که چگونه در سیره خود روایات دیگر را بر روایت زهری ترجیح داده است. «4» از میان مورخان تنها ذهبی روایت زهری را مبنای نگارش خود قرار داده و غزوه بنینضیر را در سال سوم طرح کرده است. «5» در میان مستشرقان نیز کیستر) Kister (بر اساس روایت زهری، خودداری بنینضیر در انعقاد پیمان با پیامبر را عامل اصلی جنگ در سال سوم هجری دانسته است. «6»
همه منابعی که به نحوی روایت زهری را نقل کردهاند زمان غزوه بنینضیر را 6 ماه پس از جنگ بدر (پیش از احد) دانستهاند. روایاتی که خبر از کشته شدن کعب بن اشرف در آستانه غزوه بنینضیر «7» یا در هنگامه «8» آن میدهند هماهنگی و همخوانی بیشتری با روایت (1). سنن ابی داوود، ج 2، ص 33- 345؛ المصنف، صنعانی، ج 5، ص 358- 359
(2). تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 354؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 189؛ اسباب النزول، ص 279
(3). المستدرک، ج 2، ص 483؛ فتح الباری، ج 7، ص 253-/ 255؛ عونالمعبود، ج 8، ص 167
(4). روض الانف، ج 3، ص 250
(5). تاریخ الاسلام، ج 2، ص 148
(6). 52. p، IIIV، malsI otayyilihaJ morf noigileR dnayteicoS. 1
(7). تاریخ الخمیس، ج 1، ص 461؛ فتح الباری، ج 7، ص 256؛ تفسیر بغوی، ج 4، ص 313- 314
(8). الارشاد، ج 1، ص 93
زهری دارند، به ویژه آنکه مشهور است که کعب بن اشرف پس از پیروزی مسلمانان در بدر و در سال سوم کشته شد و پس از آن بود که پیامبر به بنینضیر حمله کرد. «1»
در برابر روایت زهری روایت ابن اسحق قرار میگیرد که براساس آن پس از حادثه بئر معونه در سال چهارم هجری یکی از یاران پیامبر دو تن از بنی عامر بن صعصعه را کشت و چون پیامبر صلی الله علیه و آله قبلًا به آنان امان داده بود ملزم شد که دیه آنها را بپردازد و چون از پرداخت آن در آن مقطع ناتوان بود تصمیم گرفت از بنینضیر (همپیمان بنیعامر) کمک بگیرد، از این رو در روز شنبه که مورد احترام یهودیان است به همراه معدودی از اصحاب نزد آنان رفت. آنان از پیامبر صلی الله علیه و آله خواستند تا قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او جمعآوری کنند و مخفیانه تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه بدون آنکه خود مسئولیت قتل را بپذیرند، آنحضرت را از بین ببرند «2» ؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله که متوجه این امر شد به گونهای آنجا را ترک کرد که همگان تصور کردند پیامبر صلی الله علیه و آله در همان حوالی است و به زودی نزد یارانش باز میگردد؛ امّا پیامبر به سرعت به مدینه بازگشته بود تا بدانها فرصت ترور ندهد. «3» گزارش ابنشبه، ابن سعد و واقدی زمانی با روایت زهری سازگاری دارند که بحث از پیمان بنی نضیر با پیامبر است؛ امّا هنگامی که بحث از تاریخ جنگ بنینضیر است گزارشهای آنها با گزارش ابن اسحاق مطابقت مییابد. «4»
مجاهد، عکرمه و کلبی پس از بیان مضمونی مشابه روایت ابن اسحق، به نزول آیه 11 مائده/ 5 در این هنگام اشاره کردهاند که بر اساس آن قرآن کریم تلاش بنینضیر برای ترور پیامبر را به مؤمنان یادآوری کرده و نجات پیامبر را خواست و نعمت الهی دانسته است: «یایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَتَ اللَّهِ عَلَیکُم اذ هَمَّ قَومٌ ان یَبسُطوا الَیکُم (1). المغازی، ج 1، ص 184، 383؛ الطبقات، ج 2، ص 25، 31؛ تاریخ المدینه، ج 2، ص 460؛ مجمعالبیان، ج 9، ص 386
(2). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 681؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 223- 224؛ الطبقات، ج 2، ص 57
(3). دلائلالنبوه، ج 3، ص 183؛ تاریخ الاسلام، ج 2، ص 150
(4). الطبقات، ج 2، ص 33، 57؛ المغازی، ج 1، ص 363؛ تاریخ المدینه، ج 2، ص 461
ایدِیَهُم فَکَفَّ ایدِیَهُم عَنکُم … » «1»
؛ امّا به نظر میرسد نزول آیه مزبور مدتها پس از غزوه بنینضیر باشد، چرا که این آیه به دنبال یادآوری این امر است: «اذکُروا» ، ضمن آنکه تطبیق این آیه بر هر قصد تروری صادق است و اختصاصی به بنینضیر ندارد.
شمار همراهان پیامبر را هنگام حضور نزد بنینضیر کمتر از 10 تن شمردهاند. «2» کمی یاران پیامبر را یکی از عوامل وسوسه بنینضیر برای طراحی توطئه قتل پیامبر و اسارت و فروش یارانش به قریش دانسته اند. «3» بنا به روایتی از عطا آیه 100 بقره/ 2 پس از پیمانشکنی بنینضیر و بنیقریظه فرود آمد: «او کُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَریقٌ مِنهُم بَل اکثَرُهُم لایُؤمِنون/ و مگر نه این بود که یهودهرگاه پیمانی بستند گروهی از ایشان آن را دور افکندند، بلکه حقیقت این است کهبیشترشان ایمان نمیآورند» . «4»
در مطالعات جدید ادلّه دیگری برای غزوه بنینضیر طرح شده است؛ ولفنسون که پیمان بنینضیر با پیامبر را براساس پیمان نامه عمومی پذیرفته، علت حمله به بنینضیر را عدم همراهی با پیامبر در جنگ احد دانسته است. براساس معاهده، بنینضیر میبایست در حادثه احد از مدینه دفاع میکرد. او در مورد علت حمله نکردن پیامبر به بنیقریظه اظهار داشته که احتمالًا پیمان آنها متفاوت بوده و چنین تعهدی نسبت به پیامبر نداشتهاند. «5» شاید همراهی مُخَیْریق یهودی با پیامبر در غزوه احد- که تنها بنابر روایت واقدی از اعضای بنینضیر است- مستند سخنان ولفنسون است. مخیریق که خود در غزوه احد شرکت کرد، از یهود خواست به یاری پیامبر بیایند، امّا آنان عذر آوردند که امروز شنبه است. «6» از نظر ولفنسون آنان با اینکار خود پیمان خود با پیامبر را شکستند.
بروکلمان غزوه بنینضیر را ناشی از بهانه جویی پیامبر برای جبران ضربه سنگین حادثه بئر معونه دانسته است که در آن 70 یا 40 تن از مسلمانان به شهادت رسیدند. «7»
نادیده گرفتن اقدامهای یهود و نسبت بهانهجویی به پیامبر از جانب بروکلمان، جانبدارانه (1). اسباب النزول، ص 129؛ تفسیر بغوی، ج 2، ص 19؛ زاد المسیر، ج 2، ص 250
(2). تاریخ طبری، ج 4، ص 86؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 266؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 560
(3). السیرة الحلبیه، ج 2، ص 560؛ الدر المنثور، ج 6، ص 190
(4). تفسیر قرطبی، ج 2، ص 40؛ غررالتبیان، ص 208
(5). تاریخ الیهود، ص 177
(6). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 2، ص 362؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج 2، ص 344
(7). تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص 52
است. هرچند پیروزی بر بنینضیر میتوانست تا حدی از فشار ناشی از حادثه بئر معونه را بر مسلمانان جبران کند؛ اما بنا به فرموده قرآن: «ما ظَنَنتُم ان یَخرُجوا» ، (حشر/ 59، 2) این پیروزی غیر قابل پیشبینی بود.
پس از بروز دشمنی بنینضیر، پیامبر از طریق پیکی از اوسیان به آنان اعلام کرد که چنانچه تا 10 روز دیگر محل سکونت خود را ترک نکنند، خونشان هدر خواهد بود.
با این اقدام، آنان دریافتند که بر خلاف پیمان دوره جاهلی، اوس در برابر بنینضیر خواهد ایستاد «1» ، از این رو به جمعآوری دارایی خود پرداختند و برای حرکت از قبایل عرب شتر کرایه کردند. «2»
عبدالله بن ابیّ با آگاهی از تصمیم پیامبر طی پیامی از آنان خواست ایستادگی کنند.
وی گفت: من با 000/ 2 نفر از قومم (بنی عوف بن خزرج) به همراه یهود بنیقریظه و غَطفان به یاری شما خواهیم آمد. «3» خداوند در آیه 11 حشر/ 59 آنها را منافق دانسته، وعدههای آنها را دروغ میخواند: «الَم تَرَ الَی الَّذینَ نافَقوا یَقولونَ لِاخونِهِمُ الَّذینَ کَفَروا مِن اهلِ الکِتبِ لَن اخرِجتُم لَنَخرُجَنَّ مَعَکُم و لانُطیعُ فیکُم احَدًا ابَدًا وان قوتِلتُم لَنَنصُرَنَّکُم واللَّهُ یَشهَدُ انَّهُم لَکذِبون» .
سلامبن مشکم ضمن یادآوری خیانت عبدالله بن ابیّ و عدم حمایت وی از بنیقَینقاع در سال دوم هجری و مبارزات بنینضیر برضدّ خزرج در عهد جاهلی، از حُیَی خواست حال که ما مالک مزارع، نخلستانها و داراییهای خود هستیم به عبدالله بن ابیّ اعتماد مکن «4» ؛ اما حُیَی با توجه به برتری نظامی و دفاعی خود، با پذیرش پیشنهاد عبدالله بن ابیّ آماده مقابله با پیامبر شد. در آیه 14 حشر/ 59 به منازعات و اختلافات درونی سران بنینضیر اشاره شده است: «بَأسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعًا و قُلوبُهُم شَتّی … » . حُیَی به ترمیم دژهای بنینضیر پرداخت «5» و تدارکات لازم را همراه با چارپایان در درون آنها (1). تاریخ طبری، ج 2، ص 224؛ عیون الاثر، ج 2، ص 25؛ فتح الباری، ج 7، ص 255
(2). الطبقات، ج 2، ص 57
(3). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 683؛ الطبقات، ج 2، ص 57؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 224- 225
(4). المغازی، ج 1، ص 368؛ تاریخ طبری، ج 2، 224- 225؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 561
(5). تفسیر قمی، ج 2، ص 359؛ نورالثقلین، ج 5، ص 273
جای داد «1» و پیامبر صلی الله علیه و آله را از مخالفت خود آگاه ساخت «2» : «وظَنّوا انَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم/ میپنداشتند که دژهایشان پناه آنها خواهد بود» . (حشر/ 59، 2) گفتههای سلّام برخلاف اظهارات ولفنسون که گفته: پیامبر صلی الله علیه و آله آمال و آرزوهای اوس و خزرج (دستیابی به ثروت یهود) را محقق میساخت «3» ، حاکی از آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله در این مرحله درصدد تصرف دارایی آنها نبوده است.
جنگ با بنینضیر
در روایت زهری جزئیات جنگ نیامده؛ امّا بنا بر روایت ابن اسحاق، پیامبر صلی الله علیه و آله پس از آنکه از ترور نافرجام آنان جان سالم به در برد به مدینه بازگشت. در دوازدهم ربیعالاول سال چهارم «4» با گماردن ابن ام مکتوم بر مدینه «5» به طرف قلعههای آنان به راه افتاد. او علی علیه السلام را به عنوان فرمانده تعیین کرد «6» و پرچم خود را به دستش داد «7» و از سپاه خواست به طرف بنینضیر حرکت کنند و نماز عصر را در آنجا بگزارند. «8» سپاه پیاده پیامبر صلی الله علیه و آله حرکت کرده «9» ، حوالی عصر به اراضی بنینضیر رسیدند. بنینضیر با مشاهده پیامبر صلی الله علیه و آله از فراز دژهای خود به پرتاب تیر و سنگ پرداختند. «10» مسلمانان پس از اقامه نماز عصر در (1). المغازی، ج 1، ص 368
(2). الطبقات، ج 2، ص 58؛ بحارالانوار، ج 20، ص 165
(3). تاریخ الیهود، ص 135
(4). المحبر، ص 113
(5). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 683
(6). المغازی، ج 1، ص 371؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 562
(7). تاریخ طبری، ج 2، ص 226؛ الطبقات، ج 2، ص 58؛ الکامل، ج 2، ص 65
(8). تفسیر قمی، ج 2، ص 359؛ بحارالانوار، ج 20، ص 169؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 562
(9). تاریخ الخمیس، ج 1، ص 461
(10). الطبقات، ج 2، ص 58
آنجا مستقر شدند.
خیمه پیامبر صلی الله علیه و آله را ابتدا در اراضی تیرهای از اوس به نام بنیحطمه که تا آن زمان هنوز مسلمان نشده بودند و از همپیمانان بنینضیر به حساب میآمدند «1» برپا کردند که بعدها به مسجد الصغیر شهرت یافت؛ امّا چون از جانب تیراندازان بنینضیر مورد اصابت تیر قرار گرفت آن را به منطقهای میان اراضی بنینضیر و بنیقریظه که بعدها مسجد فضیخ نام گرفت، منتقل کردند. «2» پیامبر صلی الله علیه و آله با تنی چند از اصحاب خود به مدینه بازگشت و شب را آنجا گذراند. بلال حبشی صبح در مدینه اذان گفت و در همان روز پیامبر صلی الله علیه و آله به جمع سپاه اسلام بازگشت. «3» دلایل متعددی میتوان برای رفت و بازگشت پیامبر صلی الله علیه و آله در نظر گرفت؛ نخست آنکه احتمالًا منطقه از امنیت کافی برخوردار نبوده و بیم ترور پیامبر میرفته است. دوم آنکه حضور پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه میتوانست زمینه توطئه عبدالله بن ابیّ در پیوستن او به بنینضیر را خنثا کند.
مدت محاصره بنینضیر 6 شب «4» یا 15 روز «5» یا بیش از 20 شب «6» ادامه یافت. در این مدت کسی گمان نداشت که بتوان بر آنها چیره شد: « … ما ظَنَنتُم ان یَخرُجوا» (حشر/ 59، 2) و مسلمانان گمان میکردند که آنها نیروهایی متحدند، در حالیکه قرآن به اختلافات جدی میان شاخههای بنینضیر اشاره دارد: « … بَاسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعًا وقُلوبُهُم شَتّی … » . (حشر/ 59، 14) در طول این مدت سعد بن عباده از بزرگان خزرج با ارسال خرما، تدارکات لازم سپاه اسلام را تأمین میکرد. «7» بنینضیر که منتظر رسیدن نیروهای کمکی بودند به انداختن سنگ و تیراندازی از روی دژها بسنده کردند. «8»
تنها اقدام نظامی بنینضیر در محاصره آن بود که به غَزْوک سردسته شجاع تیراندازان (1). الاغانی، ج 5، ص 83؛ مناقب، ج 1، ص 248؛ بحارالانوار، ج 20، ص 172
(2). تاریخ المدینه، ج 1، ص 68؛ بحارالانوار، ج 20، ص 172
(3). المغازی، ج 1، ص 373
(4). البدایه والنهایه، ج 4، ص 86؛ تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 28
(5). تاریخ طبری، ج 2، ص 225؛ فتوح البلدان، ج 1، ص 18؛ التنبیه والاشراف، ص 213
(6). المحبر، ص 113؛ بحارالانوار، ج 20، ص 166؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 562
(7). السیرة الحلبیه، ج 2، ص 563
(8). فتح الباری، ج 7، ص 301
مأموریت دادند تا با تنی چند پیامبر را ترور کنند. در آن شب اصحاب پیامبر متوجه شدند که علی بن ابیطالب علیه السلام در جمعشان نیست و سپس خبر یافتند که او با چند تن از انصار مأموران بنینضیر را کشته و سرهایشان را در چاههای منطقه انداختهاند. این امر ناتوانی بنینضیر را آشکارتر ساخت. «1»
وعدههای عبدالله بن ابیّ هم محقق نشد، هرچند او تلاش کرد بنیقریظه را همراه خود سازد؛ اما کعب بن اسد رئیس بنیقریظه به هیچ یک از اعضای قبیله خود اجازه نداد به یاری بنینضیر بشتابند. «2» آیات 11- 17 حشر/ 59 وعده منافقان و خیانت آنان به بنی نضیر را به حکایت شیطان تشبیه کرده که پس از به کفر کشیدن انسان، از او برائت میجوید: «الَم تَرَ الَی الَّذینَ نافَقوا … * لَن اخرِجوا لا یَخرُجونَ مَعَهُم ولَن قوتِلوا لا یَنصُرونَهُم … * کَمَثَلِ الشَّیطنِ اذ قالَ لِلِانسنِ اکفُر فَلَمّا کَفَرَ قالَ انّی بَریءٌ مِنکَ انّی اخافُ اللَّهَ رَبَّ العلَمین/ آیا منافقان را نمیبینی … اگر اخراج شوند آنها با ایشان بیرون نخواهند رفت و اگر علیه آنها جنگی درگیرد منافقان آنها را یاری نخواهند کرد … چون حکایت شیطان که به انسان گفت: «کافر شو.» و چون کافر شد گفت: «من از تو بیزارم، زیرا من از خدا پروردگار جهانیان میترسم» » .
مسلمانان برای قطع ارتباط قلعههای بنینضیر حلقه محاصره را از محله بنینضیر به محاصره یکایک دژها تنگتر کردند. «3» خداوند در آیه 14 حشر/ 59 به پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده بود که آنها همگی رو در روی تو نمیآیند، بلکه از پشت دیوار قلعهها و به صورت پراکنده و در روستاهای حصار شده با تو میجنگند: «الّا فی قُرًی مُحَصَّنَةٍ او مِن وراءِ جُدُرٍ … » ؛ امّا چون محاصره به طول انجامید، پیامبر صلی الله علیه و آله که از دلبستگی آنها به درختانشان خبر داشت فرمان داد آنها را قطع کنند. برخی از سران یهود فریاد زدند:
چگونه کسی که دیگران را از فساد پرهیز میدهد درختان را قطع میکند؟ در نتیجه جمعی از مسلمانان بر کرده خود مردد شدند که آیه 5 حشر/ 59 به همین مناسبت نازل شد و این امر را خواست خدا دانست: «ما قَطَعتُم مِن لینَةٍ … فَبِاذنِ اللَّهِ و لِیُخزِیَ الفسِقین/ هر درخت خرمای گرانبهایی را که قطع کردید … به فرمان خدا بوده است؛ باشد که نافرمانان ذلیل شوند» . «4» (1). الارشاد، ج 1، ص 93؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 562؛ المغازی، ج 1، ص 372
(2). المغازی، ج 1، ص 368؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 225
(3). الخصائص الکبری، ج 2، ص 399؛ الطبقات، ج 3، ص 567
(4). اسباب النزول، ص 279؛ تفسیر قمی، ج 2، ص 359
این دستور تأثیر بسزایی بر بنینضیر نهاد، به ویژه که زنانشان شیون کرده، بر سر و صورت خود زدند «1» ، از این رو سعی کردند خطری متوجه نخلستانها نشود تا شاید با مصالحه یا بعدها با جنگی دیگر، بتوانند دوباره آنها را باز یابند و در نتیجه به مقاومت خود پایان دادند. حُیَی تصمیم گرفت بر اساس پیشنهاد پیشین با پیامبر صلی الله علیه و آله که دارایی آنها را هنوز محترم شمرده بود مصالحه کند؛ امّا پیامبر نپذیرفت و از آنها خواست همه تجهیزات نظامی، مزارع و باغات خود را وا نهند و تنها دارایی منقول خود را ببرند «2» ؛ امّا وی چند روزی درنگ کرد. «3» در این فاصله دو تن از بنینضیر به نامهای یامین بن عمیر و ابوسعد بن وهب حفظ جان و مال خود، مسلمان شدند. «4» سران بنینضیر از ترس اینکه مبادا شرایط سختتر شود، به شرایط پیامبر صلی الله علیه و آله تن دردادند. آنها در مخالفت خود با پیامبر پافشاری کردند و در این مسیر از نخلستانها و خانه و کاشانه دیرینه خود نیز گذشتند.
خداوند دراینباره در آیات نخستین سوره حشر بیان میدارد که نه شما و نه خودشان باور نمیکردند که بیرون روند. گمان میکردند قلعه هایشان مانعی در برابر اراده خداست؛ امّا خداوند از جایی که گمان نداشتند به طرف آنها رفت و در دلهایشان هراس افکند … : «هُوَ الَّذی اخرَجَ الَّذینَ کَفَروا مِن اهلِ الکِتبِ مِن دیرِهِم لِاوَّلِ الحَشرِ ما ظَنَنتُم ان یَخرُجوا و ظَنّوا انَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللَّهِ فَاتهُمُ اللَّهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا و قَذَفَ فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ … » . «5»
(حشر/ 59، 2)
آنها اثاثیه خود را بر پشت شتران بار زدند و خانههای خود را ویران کردند تا قابل سکونت نباشد و در و چارچوبههای خانه را نیز با خود بردند. برخی مسلمانان نیز به (1). سبل الهدی، ج 4، ص 323؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 564
(2). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 683؛ فتوح البلدان، ج 1، ص 18؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 225
(3). سبل الهدی، ج 4، ص 323
(4). همان؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 226؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج 2، ص 410
(5). التبیان، ج 9، ص 559؛ تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 354- 355
نشانه علاقه نداشتن به خانههایشان در تخریب آنها همراهی میکردند. «1» خداوند از مؤمنان میخواهد تا از این رخداد عبرت بگیرند: «یُخرِبونَ بُیوتَهُم بِایدیهِم و ایدِی المُؤمِنینَ فَاعتَبِروا یاولِی الابصر» . (حشر/ 59، 2)
بنینضیر سعی کردند به هنگام خروج از یثرب قدرت و شوکت خود را با نمایش مال و منال خود نشان دهند. «2» بنا به روایتی پیامبر نیز به هنگام خروج به این امر گواهی داده است. «3» شعرای متعددی متأثر از فراق بنینضیر شعر سرودند. «4» منافقان نیز نتوانستند ماتم و اندوه خود را پنهان کنند، زیرا بنینضیر سعی کردند همچنان استواری خود را به مردم مدینه بنمایانند. 600 شتر در یک صف، اثاثیه و اعضای بنینضیر را با خود از محلههای مدینه گذرانیدند. «5» زنان زیبای بنینضیر که در آغاز این قافله بودند بهترین لباسهای رنگارنگ خود را پوشیده و زیور آلات خود را به نمایش گذاشته بودند. دسته نوازندگان و خوانندگان پس از آنها قرار داشتند و مردم مدینه هم در دو طرف قافله نظارهگر آنان بودند.
گنجینه بنینضیر در معرض دید همگان قرار گرفت و اعلام شد که این را برای زیر و زبر کردن زمین اندوختهایم و در خیبر نخلستان داریم، گرچه درختان خرمای خود را از دست دادیم. «6» (ظ همین مقاله، اقتصاد بنینضیر)
محمدبن مسلم اوسی هدایت آنها را به خارج از مدینه به عهده گرفت «7» و پس از خروج آنها، بنی غطفان محافظت از آنان را در مسیر بر عهده گرفتند. «8» گفته شده که بنینضیر پس از تبعید، در حیره، أریحا و اذْرَعات شام پراکنده شدند و تنها آل ابی الحُقَیق و آل حُیَی بن أَخْطَب در خیبر سکونت گزیدند «9» : «و لَولا ان کَتَبَ اللَّهُ عَلَیهِمُ الجَلاءَ لَعَذَّبَهُم فِی الدُّنیا و لَهُم فِیالاخِرَةِ عَذابُ النّار* ذلِکَ بِانَّهُم شاقُّوا اللَّهَ و رَسولَهُ ومَن یُشاقّ اللَّهَ فَانَّ اللَّهَ شَدیدُ العِقاب (حشر/ 59، 3- 4)/ و اگر خداوند ترک وطن را برایشان مقدر نکرده بود قطعاً در همین دنیا عذابشان میکرد. و آنها در آخرت به عذاب الهی گرفتار خواهند شد. این بدان (1). تفسیر بغوی، ج 4، ص 315؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 565؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 462
(2). السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 684؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 226
(3). الطبقات، ج 2، ص 30
(4). الاغانی، ج 14، ص 308
(5). الطبقات، ج 2، ص 58؛ بحارالانوار، ج 20، ص 165
(6). الاغانی، ج 3، ص 39؛ المغازی، ج 1، ص 376- 378؛ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 566
(7). الطبقات، ج 2، ص 58؛ المغازی، ج 1، ص 374؛ سبل الهدی، ج 4، ص 324
(8). بحارالانوار، ج 20، ص 165
(9). تاریخ طبری، ج 2، ص 226؛ سبل السلام، ج 4، ص 63؛ مجمعالبیان، ج 9، ص 386- 387
جهت است که آنها با خدا و رسولش دشمنی کردند و هرکس چنین کند بداند که خداوند به سختی مجازات میکند» .
در این هنگام جمعی از انصار نزد پیامبر آمدند و از او خواستند تا مانع همراهی فرزندانشان با بنینضیر شود، زیرا در دوره جاهلی برخی از زنان اوس برای زنده ماندن فرزندان خود نذر میکردند آنان را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنینضیر میسپردند.
والدین اینها از پیامبر خواستند به زور متوسل شود که بنا به گزارشهایی در پاسخ آنان آیه 256 بقره/ 2 نازل شد و از مسلمانان خواست که چون حق از باطل روشن شده، دیگران را بر پذیرش دین اکراه نکنند: «لا اکراهَ فِی الدّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیّ» «1» . (بقره/ 2، 256)
غنایم غزوه بنینضیر
آیات 6- 10 سوره حشر درباره غنایم غزوه بنینضیر نازل شده است. براساس آیه 6 حشر/ 59 چون نبرد و لشکرکشی خاصی صورت نگرفته بود تمامی غنایم از جمله تجهیزات نظامی، ساختمانها، منابع آبی، مزارع و نخلستانها جزو خالصه پیامبر قرار گرفت: «و ما افاءَ اللَّهُ عَلی رَسولِهِ مِنهُم فَما اوجَفتُم عَلَیهِ مِن خَیلٍ ولا رِکابٍ ولکِنَّ اللَّهَ یُسَلّطُ رُسُلَهُ عَلی مَن یَشاءُ واللَّهُ عَلی کُلّ شَیءٍ قَدیر» و زمانی که عمر بن خطاب از پیامبر درباره توزیع غنایم در میان جنگجویان پرسید، بر اساس همین آیه پاسخ گرفت. «2»
340 شمشیر، 50 زره و 50 نیزه حجم غنایم نظامی بود که پیامبر به دست آورد «3» که از میان آنها شمشیر معروف ابی الحُقَیق را به سعد بن مُعاذ از بزرگان اوس بخشید. «4» در آیه 7 حشر/ 59 خداوند بیان میدارد که این اموال شامل چه کسانی میشود: «ما افاءَ اللَّهُ عَلی رَسولِهِ مِن اهلِ القُری فَلِلَّهِ ولِلرَّسولِ ولِذِی القُربی والیَتمی والمَسکینِ وابنِ السَّبیلِ کَی لا یَکونَ دولَةً بَینَ الاغنِیاءِ مِنکُم … » . (1)
. سنن ابی داوود، ج 1، ص 606؛ اسباب النزول، ص 52؛ لباب النقول، ص 37
(2). السیرة الحلبیه، ج 2، ص 567
(3). عیون الاثر، ج 2، ص 26؛ بحار الانوار، ج 20، ص 166
(4). السیرة الحلبیه، ج 2، ص 569
در مورد باغها، زمینها و منابع آبی بنینضیر پیامبر صلی الله علیه و آله دو پیشنهاد کرد تا انصار یکی را برگزینند: نخست آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله بخشی از اموال بنینضیر را میان مهاجران و انصار نیازمند قسمت کند و دوم آنکه بخشی از آن اراضی را تنها در میان مهاجران توزیع کند و در مقابل، انصار اموالی را که در یثرب از آغاز هجرت در اختیار مهاجران قرار داده بودند پس گیرند. سعد بن معاذ و سعد بن عباده ضمن مشورت با یکدیگر از پیامبر خواستند تا افزون بر اینکه آن اراضی را در میان مهاجران تقسیم کند مهاجران همچنان در اموال انصار شریک بمانند. انصارهم به حمایت از بزرگانشان ندای رضایت و تسلیم سر دادند و اینجا پیامبر برای انصار دعا کرد. «1» آیه 9 حشر/ 59 ضمن قدردانی از انصار اشاره دارد که انصار هر چند خود بسیار نیاز داشتند؛ امّا مهاجران را بر خود ترجیح دادند. آنان مهاجران را دوست دارند و رستگار خواهند بود: «والَّذینَ تَبَوَّءُو الدّارَ والایمنَ مِن قَبلِهِم یُحِبّونَ مَن هاجَرَ الَیهِم ولا یَجِدونَ فی صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا و یُؤثِرونَ عَلی انفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ و مَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاولکَ هُمُالمُفلِحون» . (حشر/ 59، 9)
پیامبر برخی از زمینها را در میان حدود 100 تن مهاجر و تنی چند از فقرای انصار که برخی از آنها در کشتن تیزاندازان بنینضیر نقش داشتند توزیع کرد «2» : «لِلفُقَراءِ المُهجِرینَ الَّذینَ اخرِجوا مِن دیرِهِم و امولِهِم یَبتَغونَ فَضلًا مِنَاللَّهِ و رِضونًا و یَنصُرونَ اللَّهَ و رَسولَهُ اولکَ هُمُ الصدِقون/ غنایمبرای فقرای مهاجری است که از خانه و اموال خود بیرون رانده شدند، در حالی که به دنبال فضل و خوشنودی خدایند و خدا و پیامبرش را یاری میکنند. ایشاناند راستگویان» . (حشر/ 59، 8) عمده زمینهای بنینضیر در اختیار پیامبر ماند و پبامبر غلام خود ابورافع را بر آن گمارد «3» و خود در آن کشاورزی میکرد و مواد غذایی سالانه خانواده خود و بنیعبدالمطلب را تأمین میکرد «4» ، آنگاه مازاد درآمد این زمینها صرف هزینههای نظامی میشد یا در بیتالمال جمع میگردید. «5» بنابر روایت واقدی 7 باغی که مُخَیْریق یهودی پیش از شهادتش در احد، به پیامبر بخشیده بود نیز (1). تاریخ المدینه، ج 2، ص 489
(2). الطبقات، ج 3، ص 471- 472؛ فتوح البلدان، ج 1، ص 21
(3). المغازی، ج 1، ص 378؛ بحارالانوار، ج 20، ص 166
(4). تاریخ المدینه، ج 2، ص 490؛ البدایة والنهایه، ج 4، ص 41؛ فتوح البلدان، ج 1، ص 20
(5). سنن ابی داوود، ج 2، ص 22؛ صحیح البخاری، ج 4، ص 43
بخشی از اراضی بنینضیر بود. «1» از نحوه بیان قسمت پایان آیه 7 حشر/ 59 برمیآید که برخی نسبت به نحوه اختصاص اراضی بنینضیر به اصحاب راضی نبودهاند و خداوند طی این آیه به آنها هشدار داده است: « … و ما ءاتکُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وما نَهکُم عَنهُ فَانتَهوا واتَّقوا اللَّهَ انَّ اللَّهَ شَدیدُ العِقاب» .
از آنجا که ازدواج پیامبر با ماریه قبطیه موجب حسادت برخی از زنان پیامبر شد، پیامبر ماریه را در یکی از باغهای مخیریق سکونت داد تا به این مشکل خاتمه دهد «2» و چون ماریه در آنجا ابراهیم را به دنیا آورد، به مَشْرَبه امّ ابراهیم معروف شد. گفته شده:
پیامبر هنگامی که در سال ششم هجری تصمیم گرفت از برخی از زنان خود جدا شود آنان را به مدت یک ماه در این باغ سکونت داد و خود از آنان کناره گرفت. «3» بنابه روایتی از امام صادق علیه السلام پیامبر در همین باغ و در روزی که به «یوم مشربة ام ابراهیم» شهرت یافت، در کنار اصحاب خود از امامت و وصایت علیبن ابیطالب علیه السلام سخن گفت، هر چند سخنان ایشان در آن روز همچون سخنانش در غدیر خم، مورد بی اعتنایی مردم قرار گرفت. «4»
پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله اراضی مذکور که بنابر روایت زهری از عمر بن خطاب، خالصه پیامبر و وقف بازماندگان او بود، از سوی ابوبکر مصادره شد. «5» بنابر شهادت علی علیه السلام باغهای هفتگانه مخیریق وقف فاطمه علیها السلام شده بود. بقیه اموال بنینضیر بر اساس حق ارث، مورد نزاع عباس و فاطمه علیها السلام بود و هر دو این اراضی را از خلیفه درخواست کردند. «6» بشارت پیامبر به آل محمد پس از جنگ بنینضیر که «توانگری و ثروت به شما روی آورده» دلیل مدعای فاطمه علیها السلام بود؛ امّا ابوبکر سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را به گونهای دیگر تفسیر کرد و در تایید سخن خود از فاطمه علیها السلام خواست از عمر یا ابوعبیده هم بپرسد اینجا بود که فاطمه علیها السلام پی برد که این سه قبلًا با یکدیگر تبانی کردهاند. «7» بنا به گزارش دیگری (1). المغازی، ج 1، ص 378؛ البدایة والنهایه، ج 4، ص 41
(2). تاریخ المدینه، ج 1، ص 173؛ وفاء الوفاء، ج 2، ص 35؛ الاستیعاب، ج 3، ص 826
(3). الحدائق، ج 23، ص 99
(4). بشارة المصطفی، ص 45؛ الامالی، ص 173؛ بصائر الدرجات، ص 73
(5). الطبقات، ج 1، ص 503؛ سنن ابی داوود، ج 2، ص 23؛ السنن الکبری، ج 6، ص 296
(6). تهذیب، ج 9، ص 145
(7). تاریخ المدینه، ج 1، ص 209- 210
ابوبکر گفت: از پیامبر شنیدهام که پیامبران ارث نمینهند یا اینکه این اراضی ثروتی است که خدا به من بخشیده و چون بمیرم از آن مسلمانان خواهد بود. ابوبکر مدعی بود درآمدهای این اراضی را طبق عملکرد پیامبر هزینه میکند. «1» به روایت ضحاک، ابوبکر سهم ذی القربی را از درآمد اراضی مذکور حذف کرد و آن را به سهم سبیل اللّه و هزینههای نظامی افزود «2» و تنها یکی از باغهای مخیریق به نام الاعواف را در اختیار فاطمه علیها السلام نهاد. «3»
پس از وفات فاطمه علیها السلام، علی علیه السلام با درخواست سهم الارث وی از ابوبکر، سیاست ابوبکر را ظالمانه و مخالف سیره نبوی دانست؛ امّا ابوبکر این سیاست را مطابق با سیره نبوی تعریف کرد. «4» عمر تا دو سال «5» یا چند سال «6» پس از خلافتش همچنان بر سیره ابوبکر پا فشرد؛ امّا پس از آن تصمیم گرفت آن اراضی را باز گرداند، مشروط بر آنکه آنان براساس سیره نبوی درآمدهای آن را هزینه کنند. «7» واگذاری املاک مذکور باعث نزاع علی علیه السلام و عباس گردید و به رغم سفارش اصحاب پیامبر به عمربن خطاب، خلیفه این اختلاف را لاینحل باقی نهاد. «8» با دست برداشتن فرزندان عباس از ادعای خود در زمان خلافت عثمان «9» اراضی مذکور در اختیار بنیفاطمه قرار گرفت تا آنکه بنیعباس در دوره خلافت خود آن را مصادره کردند. «10» (1)
. السیرة الحلبیه، ج 3، ص 486
(2). تاریخ المدینه، ج 1، ص 217
(3). همان، ص 211
(4). همان، ص 208، 217
(5). صحیح البخاری، ج 5، ص 24؛ تاریخ دمشق، ج 56، ص 364
(6). مسند الشامیین، ج 4، ص 258
(7). صحیح مسلم، ج 6، ص 346- 348؛ کنزالعمال، ج 7، ص 242
(8). مسند شافعی، ص 322؛ السنن الکبری، ج 6، ص 296، 298
(9). البدایة والنهایه، ج 5، ص 309
(10). سنن ابی داوود، ج 2، ص 34؛ تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 354
بنینضیر پس از تبعید
سران بنینضیر پس از تبعید از مدینه و سکونت در خیبر به مکه رفته، در جلسات خود برای رویارویی با پیامبر از سران قریش کمک خواستند و به آنان وعده حمایتهای مالی دادند. به همین مناسبت سران قریش از اهل کتاب پرسیدند که آیا ما (بتپرستان) بر حقّیم یا محمّد؟ و سران بنینضیر آنان را بر حق و پیامبر صلی الله علیه و آله را بر باطل شمردند که بنا به روایتی آیه 51 نساء/ 4 نازل گردید و آنان را مورد لعن خداوند معرفی کرد: «الَم تَرَ الَی الَّذینَ اوتوا نَصیبًا مِنَ الکِتبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطغوتِ ویَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هؤُلاءِ اهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا* اولکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ … » . «1»
آنان با وعدههای مالی، قبایل بزرگی چون غطفان و قَیس بن عیلان را نیز با خود همراه ساختند و زمینه جنگ احزاب را فراهم آوردند. «2» بنا به روایتی آیه 117 آل عمران/ 3 ناظر به اقدام آنهاست و صرف هزینههای آنان در این زمینه را به بادی تشبیه کرده که سوزِ سرمای آن کشتزارهای خودشان را نابود میکند: «مَثَلُ ما یُنفِقونَ فی هذِهِ الحَیوةِ الدُّنیا کَمَثَلِ ریحٍ فیها صِرٌّ اصابَت حَرثَ قَومٍ ظَلَموا انفُسَهُم فَاهلَکَتهُ … » .
بخشی از بنینضیر خود در سپاه حاضر بودند «3» و وعده یاری یهودیان بنیقریظه ساکن در مدینه را نیز به سپاه احزاب داده بودند. «4» حُیَی، رهبر بنینضیر مخفیانه نزد بنی قریظه شتافت و آنان را در جنگ احزاب همراه خود ساخت و اینگونه فشار زیادی بر مسلمانان وارد آورد؛ امّا چون جنگ به پایان رسید و پیامبر صلی الله علیه و آله بنیقریظه را محاصره کرد، در میان بنیقریظه و به حکم سعدبن معاذ کشته شد. «5» (ظ احزاب/ غزوه؛ و نیز ظ بنیقریظه)
شاخههایی از بنینضیر چون آل ابی الحقیق که گنجینه بنینضیر نیز در اختیار آنان بود در یکی از دژهای خیبر به نام کتیبه مستقر بودند. این قلعه از آخرین قلعههایی بود که در غزوه خیبر در سال هفتم هجری مورد حمله قرار گرفت. آنان پس از 14 روز محاصره، با پیامبر مصالحه کردند که در برابر پرداخت همه داراییها و تسلیحات خود اجازه یابند از خیبر کوچ کنند. آنان گنجینه خود را در خرابهای مخفی کرده، به بهانه اینکه تمامی آن را (1). جامع البیان، مج 4، ج 5، ص 188
(2). تاریخ طبری، ج 2، ص 233؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 700؛ الارشاد، ج 1، ص 96
(3). جامعالبیان، مج 11، ج 21، ص 156؛ بحار الانوار، ج 20، ص 250؛ البدایة و النهایه، ج 4، ص 108
(4). السیرة الحلبیه، ج 2، ص 637
(5). تاریخ المدینه، ج 2، ص 466؛ فتوح البلدان، ج 1، ص 23
هزینه کردهاند از دادن آن به پیامبر صلی الله علیه و آله سر باز زدند. در این مدت تلاش یکی از زنان بنینضیر برای مسموم ساختن پیامبرناکام ماند. «1» به روایتی از ابن عباس آیه 11 مائده/ 5 به همین مناسبت نازل گردید: «یایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَتَ اللَّهِ عَلَیکُم اذ هَمَّ قَومٌ ان یَبسُطوا الَیکُم ایدِیَهُم فَکَفَّ ایدِیَهُم عَنکُم … » و رهایی پیامبر صلی الله علیه و آله از این حادثه را نعمت خداوند برشمرد. «2» پیامبر صلی الله علیه و آله چون گنجینه مزبور را یافت و مصالحه مذکور نقض گردید، عدهای از مردان آنها را کشت و زنان و فرزندانشان را به اسارت گرفت. «3» اینها تنها اسرای غزوه خیبر بودند، چون پیامبر صلی الله علیه و آله با دیگر یهودیان مصالحه کرده بود. «4»
(ظ خیبر/ غزوه)
بنابر روایت ابن زبیر «ردّ بر ادْبار» در آیه 47 نساء/ 4 «5» و بنابر نظر قرطبی «امر الهی» در آیه 109 بقره/ 2 «6» به تبعید بنینضیر اشاره داشته، آن را در میان مسلمانان پیشگویی کرده است. خداوند طی آیاتی که گذشت از آنان به عنوان فاسق، ظالم و کافر یاد کرده و به بنینضیر وعید داده است: «یَومَ القِیمَةِ یُرَدُّونَ الی اشَدّ العَذابِ» (بقره/ 2، 85)؛ «لَهُم عَذابٌ مُهِین» (آلعمران/ 3، 178)؛ «لَهُم فِیالاخِرَةِ عَذابٌ عَظیم» (مائده/ 5، 41)؛ «و لَهُم فِیالاخِرَةِ عَذابُ النّار» (حشر/ 59، 3)؛ «لَهُم عَذابٌ الیم» (حشر/ 59، 15)؛ «فَلَعنَةُ اللَّهِ عَلَیالکفِرین» . (بقره/ 2، 89)
منابع