گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
بخش اول سردرد و درمان آن



اشاره

ص: 17

پیشگفتار:

سردرد بیماری دیرآشنا و مانوس با بشر با سابقه‌ای به قدمت عمر انسانهاست. سردرد پیش از آنکه یک «بیماری» باشد در حقیقت «نشانه» یک بیماری است که ریشه در اعضای درونی بدن انسان دارد. لذا برای درمان آن پیش از هر چیز باید به منشاء و علت اساسی پیدایش آن توجه نمود. استفاده کردن از مسکنها و مخدرها برای از بین بردن دردهای مختلف بدن- از جمله سردردها- در حقیقت نوعی خودفریبی و سرپوش گذاشتن بر درد است که نه تنها بیماری را درمان نمی‌کند بلکه آن را کهنه کرده و سبب می‌شود که عامل اصلی درد در نهان به رشد خود ادامه دهد.
طب ایرانی (سنتی) بر اساس معیارهای خاص خود سردردها را به انواع مختلف تقسیم کرده است. تعدادی از این سردردها براساس مزاج‌های حاکم بر طبیعت و بدن انسان مورد بررسی قرار گرفته و تعداد دیگری نیز معیارهای متفاوتی دارند که سعی نموده‌ایم در این کتاب به آن اشاره کنیم.

سردرد و نظریه مزاجها و اخلاط چهارگانه

لازم به یادآوری است که اعتقاد به نظریه مزاج‌ها و اخلاط چهارگانه بدن آدمی، اساس و شالوده اصلی درمانهای طب گیاهی ایرانی را تشکیل می‌دهد بدون اعتقاد به این امر، پزشک قادر به درمان کامل بسیاری از بیماریها نخواهد بود. «مزاج» طبق تعریف پزشکان بزرگ و عالیقدری مانند بو علی سینا و جرجانی عبارت است از: «حالت، کیفیت و طبیعت کلی بدن یک موجود که از واکنش متقابل اجزا ریز مواد متضاد بوجود می‌آید.»
به عبارت دیگر برایند همه واکنشهای شیمیایی و بیوشیمیایی و همه حالات اجزاء کوچک و بزرگ بدن یک موجود، باعث بوجود آمدن یک طبیعت کلی
ص: 18
می‌شود که «مزاج» نامیده می‌شود. این مزاج در هر موجود بنا بر تفاوتهای درونی آن موجود متفاوت است اما به‌طور کلی، همه موجودات و از جمله انسانها را می‌توان از حیث خصوصیاتی مانند میزان سوخت‌وساز پایه (حرارت درونی) و میزان رطوبت ذاتی به چهار گروه عمده تقسیم‌بندی نمود. این چهار گروه عمده عبارتند از:
1- مزاج گرم و مرطوب (دموی یا خونی)
2- مزاج سرد و مرطوب (بلغمی)
3- مزاج سرد و خشک (سوداوی)
4- مزاج گرم و خشک (صفراوی)[2]
همه انسانها و سایر موجودات زنده در این چهار گروه قابل طبقه‌بندی شدن هستند. بسیاری از خصوصیتهای ظاهری یک انسان، اعم از خلق و خو، وضعیت عصبی، چاقی و لاغری، تمایلات و سلیقه‌ها و ... از مزاجهای ذکر شده تاثیر می‌پذیرند. به عنوان مثال شخصی که دارای مزاج سرد و خشک (سوداوی) است معمولا لاغر است، حرارت بدنی کمی دارد، افکار و تخیلات او درهم ریخته و از هم‌گسیخته است. رنگ چهره تیره دارد و تمایل بسیار زیادی به ابتلا به بیماریهای افسردگی (حالات ملانکولی)، مالیخولیا و سایر بیماریهای مربوط به این مزاج از خود نشان می‌دهد که همه این خصوصیات با طبیعت کلی بدن او در ارتباطند.
این طبیعت کلی یک موجود از عواملی چون: 1- ژنتیک 2- محل سکونت 3- سنین مختلف عمر 4- فصول سال 5- تغذیه و عوامل محیطی دیگر تاثیر می‌پذیرد که در این بین ژنتیک نقش اصلی را ایفا می‌کند بطوری که هر شخص با یکی از مزاجهای چهارگانه به دنیا می‌آید و به‌طور ذاتی، در همه عمر به سمت همان مزاج گرایش بیشتری نشان می‌دهد یعنی ژنتیک تنها عامل ثابت تاثیرگذار و قوی‌ترین آنها بر مزاج بدن انسان است. عوامل دیگر بصورت مقطعی و موقت
ص: 19
تغییراتی در مزاج بوجود می‌آورند که این تغییرات نیز بسیار حائز اهمیت‌اند. به عنوان مثال شخصی که به طور ذاتی (ژنتیکی) صاحب مزاج بلغمی است 3] (یعنی کم‌انرژی، کم‌تحرک و خونسرد است، رنگ چهره روشن یا سفید دارد، تنبل، خواب‌آلود و معمولا چاق است) در تمام طول عمر گرایش بیشتری به بلغمی‌مزاج بودن دارد. هرچند که مثلا تحت تاثیر سن جوانی مزاج او کمی گرم‌تر و خشک‌تر شود اما باز، از هم‌سن و سالان خود سردمزاج‌تر است، چنین فردی استعداد بیشتری در تولید خلط بلغم (که متناسب با مزاج اوست) و طبیعتا مبتلا شدن به بیماریهای بلغمی مانند رماتیسم، پیری زودرس و ... دارد. به هر حال با چنین دیدگاهی بسیاری از بیماریها زمانی بوجود می‌آیند که مزاج بدن انسان بیش از اندازه از حد اعتدال فاصله بگیرد که در این صورت، تولید خلطهای نامناسب (معمولا خلطهای متناسب با مزاج) در بدن سبب بروز بیماری می‌گردد.
«خلط» طبق تعریف طب ایرانی عبارتست از: «مایعاتی که در بدن آدمی یا در اندامهای بدن مانند معده، کبد، طحال، کیسه صفرا، عروق و ... قرار داشته و ترشحات خود بدن می‌باشند.»
این مایعات به چهار گونه کلی تقسیم می‌شوند که عبارتند از: صفرا، سودا، بلغم و خون و هریک به اجزا دیگری نیز تقسیم می‌شوند که در حقیقت از اجزای حیاتی و مورد لزوم بدن انسانند و در بدن هر انسانی هر چهار نوع خلط مذکور وجود داشته و از برایند و تاثیر این اخلاط متضاد بر یکدیگر است که طبیعت کلی بدن آدمی شکل می‌گیرد. پس همانطور که بیان شد، اخلاط چهارگانه، به خودی خود مضر و بیماری‌زا نیستند. اما زمانی که یک یا چند نوع خلط در بدن تحت تاثیر عوامل مختلط تغییر یافته و ماهیتش دگرگون شود یا بیش از اندازه تولید شود، در نقاط مختلف بدن ایجاد بیماری می‌کند، نوع خلط فاسد یا مسموم، نوع تغییر بوجود آمده در آن خلط، محل تولید و غلبه آن و آسیب‌پذیری اعضای
ص: 20
مختلف بدن نسبت به آن از عوامل تعیین‌کننده نوع بیماری به شمار می‌روند. هر یک از این اخلاط طبیعت مخصوص به خود را دارد و در مزاج خاصی بیشتر تولید می‌شود که در جدول زیر آمده است.
مزاج/ خلط/ طبیعت
صفراوی/ صفرا/ گرم و خشک
دموی/ خون/ گرم و مرطوب
بلغمی/ بلغم/ سرد و مرطوب
سوداوی/ سودا/ سرد و خشک
اکثریت داروها در طب ایرانی، براساس آنچه نقل شد تنظیم و تجویز می‌شوند. گاه قسمتی از بدن با یک خلط و قسمتی دیگر با خلطی دیگر درگیر می‌شود که این مسئله نیز باید مورد توجه پزشک قرار گیرد.
این طبقه‌بندی مزاجها و مواد سیال بدن انسان از طرفی نقطه عطفی در شناخت منشا اصلی و چگونگی پیدایش بیماریهاست و از طرفی، با ارائه دیدگاهی منطقی و منسجم، راه را برای درمان بیماریهای مربوط به مزاجها و اخلاط باز می‌کند و راههای انحراف از مسیرهای واقعی درمان را می‌بندد. با چنین دیدگاهی، منطقا، به آسانی می‌توان با از بین بردن یا پاکسازی ماده یا مواد مسموم (اخلاط فاسده) بوجود آمده در بدن، منشاء بیماریها را کاملا از بین برد.

پاکسازی (تصفیه) اساس درمانهای طب ایرانی

به نظر می‌رسد که بزرگترین و اساسی‌ترین نقطه تفاوت و اختلاف بین طب ایرانی و غربی در همین نگرش متفاوت این دو طب به بدن آدمی و نیز طبیعت است که سبب بروز اختلافات اساسی درباره شناخت علتهای اصلی بیماریها و نحوه درمان آنها شده است، در طب ایرانی محور اصلی شناخت بیماریها، نظریه اخلاط و مواد بیماری‌زا است و بر این اساس پاکسازی و دفع این مواد زاید که دلایل اصلی بسیاری از بیماریها قلمداد می‌شوند، اصلی‌ترین و مهم‌ترین اقدام درمانی به شمار می‌رود. به عبارت دیگر، در این طب، بدون بوجود آوردن
ص: 21
اختلال در روند طبیعی اعمال متابولیکی، در مرحله اول عامل یا عوامل اصلی بیماری را ردیابی کرده و آن یا آنها را که یک یا گروهی از مواد مسموم و بیگانه با طبیعت بدن هستند، از بدن به طرق مختلف دفع کرده و زمینه درمان را فراهم می‌آورند. پس از آن به کمک غذاها و داروهایی کاملا طبیعی و با ایجاد اعتدال در مزاج و تقویت سیستم دفاعی و ترمیمی، بدن را در مبارزه با علتهای ثانویه و تظاهرات بیماری یاری می‌کنند.
اما طب اروپائی به‌گونه‌ای کاملا متفاوت به بدن آدمی، بیماریها و نحوه درمان آنها می‌نگرد. در این طب اولا علتهای اصلی بسیاری از بیماریها یا ناشناخته‌اند یا در روشهای درمانی، چندان مد نظر و مورد اهمیت قرار نمی‌گیرند. ثانیا داروها و روشهای درمانی، مصنوعی‌اند و علاوه بر عوارض جانبی بسیار زیاد، معمولا از طریق ایجاد وقفه و اختلال در روندهای بیولوژیکی و متابولیکی بدن وارد عمل می‌شوند.
به عنوان مثال، فردی که چند سالی است دچار افسردگی، اضطراب، بی‌خوابی و وسواس شدید شده، اگر به یک پزشک طب اروپائی مراجعه کند، پزشک پس از انجام آزمایشات و معاینات لازم معمولا تعدادی از داروهای ضد افسردگی، ضد اضطراب، آرام‌بخش و خواب‌آور مانند ایمی‌پرامین‌Imipramine (HCL) ، فلوکسیتین‌Fluoxetine ، نورتریپتیلین‌Nortriptyline ، کلومی‌پرامین‌Clomipramine ، کلردیازپوکسایدChlordiazepoxide ، اگزازپام‌Oxazepam ، دیازپام‌Diazepam ، لورازپام‌Lorazepam و ... را برای او تجویز می‌کند. به عنوان مثال ایمی‌پرامین یا نورتریپتیلین یا فلوکسیتین از طریق مهار جذب مجدد نوراپی‌نفرین و سروتونین در انتهای اعصاب‌CNS و تضعیف اعصاب‌CNS ، موجب کاهش موقت علایم ظاهری افسردگی، اضطراب و ...
می‌شوند.[4]
سایر داروها نیز از طریق مشابه عمل می‌کنند، بدین ترتیب همان گونه که
ص: 22
ملاحظه می‌کنید اولا داروها با دستکاری و اختلال در اعمال متابولیکی اعصاب‌CNS وارد عمل می‌شوند. ثانیا پزشک هرگز به این مساله نمی‌پردازد که مثلا اگر جذب مجدد نوراپی‌نفرین و سروتونین که یک عمل طبیعی است بیشتر از حد انجام می‌گیرد عامل اصلی و اولیه آن چیست و یا چرا باید یکی از اعضای طبیعی بدن یعنی سیستم عصبی‌CNS را تضعیف کرد؟ به عبارت دیگر با روش درمانی مذکور، عامل یا عوامل اصلی ایجادکننده بیماری در بدن از بین نرفته و همچنان به تاثیرگذاری خود بر سلسله اعصاب و روان ادامه می‌دهند، به همین دلیل است که حتی پس از مدتهای مدید استفاده از داروهای ضد افسردگی، با قطع دارو، تقریبا تمامی حالات بیماری دوباره بروز می‌کنند و علاوه بر آن بیمار در اثر مصرف داروهای مذکور دچار عوارضی از قبیل: ضعف، سردرد، عدم تعادل، یبوست، تهوع، احتباس ادرار، آریتمی قلبی، بلوک قلبی،MI ،CHF ، تاری دید، یرقان، وزوز گوش، تخریب گرانولوسیتها، نارسائی کلیوی، نقصان هوش و حافظه 5] و ... نیز خواهد شد.
اما اگر چنین بیماری به یک پزشک طب ایرانی مراجعه کند پزشک با بررسی علائم بالینی بیمار و با مشاهده علائمی مانند تیرگی رنگ چهره، لاغری، یبوست، رنگ سیاه یا خاکستری تیره بر روی زبان و حالتهای بیماری بوجود آمده، متوجه مزاج سوداوی (سرد و خشک) بیمار و غلبه ماده مسموم و بیماریزای سودا (خلط سودا) در قسمتهایی از بدن از جمله سیستم عصبی بیمار می‌شود. بنابراین ابتدا با داروهای حل‌کننده این ماده، و سپس مسهلهای مربوطه و داروهای تصفیه‌کننده، اقدام به دفع و پاکسازی این ماده از خون و سایر بافتهای بدن می‌کند، در حقیقت بدون ایجاد اختلال در اعمال طبیعی، بدن را در پاکسازی آلاینده‌ها و مواد زائد درونی کمک می‌کند، در کنار این امر، با غذاها و داروهای تقویت‌کننده اعصاب که همگی طبیعی و بدون عوارضند و حذف غذاهای تولید کننده خلط سودا در بدن درمان را کامل می‌کند. با این روش بیمار پس از طی
ص: 23
مدت کوتاه درمان، سلامتی، نشاط و اعتدال مزاج خود را باز می‌یابد و بدون نیاز به مصرف هیچ‌گونه دارویی، از خطر بروز مجدد بیماری در امان می‌ماند، در مورد اکثر بیماریها روش درمان به همین سادگی و بی‌خطری است و تنها بر اساس امر مهم «پاکسازی» امکان‌پذیر می‌شود.

منضج (پزنده) و مسهل در طب ایرانی

براساس آنچه که گفته شده برای دفع اخلاط بیماری‌زا از بدن، مهمترین اقدام درمانی مصرف داروهای منضج (پزنده) و مسهل مربوط به خلط مورد نظر است.
تعریف منضج (پزنده): به داروهایی اطلاق می‌شود که اخلاط را نرم کرده، از بافتها جدا کرده و برای بیرون رانده شدن از بدن آماده می‌سازند.
تعریف مسهل: به داروهایی گفته می‌شود که خروج اخلاط مذکور را از بدن تسهیل می‌کنند.