گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
نقدی بر طب جدید



اشاره

سالها پیش، با قدم نهادن طب جدید دستاورد اروپا و داروهای پیشرفته شیمیایی و پزشکان دست‌پرورده انستیتوهای تحقیقاتی اروپائی به داخل این مرز و بوم، بارقه‌ای از امید، در قلبهای مردم ستم چشیده و ظلم تاخته ایران درخشیدن گرفت که:
«به لطف پروردگار، بیماریهایمان به دست شفابخش این بیگانگان خیرخواه، معجزه‌وار شفا خواهد گرفت و سلامتی هرچه بیشتر، زندگی هر چه سالم‌تر و عمرهایی هرچه طولانی‌تر بر ایمان به ارمغان آورده خواهد شد».
دیگر دوره حکیم‌باشی‌ها و عطارباشی‌ها و حجام‌ها و طبابتهای پدربزرگها و مادربزرگها به سر آمده بود. این متاع پرزرق امپریالیسم، با چنان هیاهو و دبدبه و کبکبه‌ای، مرزهای ایران- این سرآمد طب جهان- را درنوردید که تنها پس از مدت بسیار کوتاهی وجب به وجب سرزمینمان را به تاخت پیمود و از همه خانه‌ها و کوچه‌ها و دکانها سربرآورد.
مردم، مسخ و حیران تبلیغات و زرق و برق خیره‌کننده داروها و تجهیزات مدرن پزشکی و در نبود یک سازمان پزشکی- بهداشتی منسجم، به سوی این دست شفابخش معجزه‌گر پناه آوردند و جسم و روح خود را به دست این فرشته نجات سپردند و همگان به این نقطه رسانده شدند که:

«طب و درمان، فقط از آن اروپاست»

و دیری نگذشت که اروپا با تسلط و برتری سیاسی و اقتصادی خود و با استفاده از ابزارهای مختلفی که مشروع، نامشروع، انسانی یا غیر انسانی بودن آنها بحث دیگری را می‌طلبد، تمامی حرکتها و کانونهای مستقل پزشکی داخلی را از بین برد و طب جدید خود را به سادگی، در همه جا سیطره داد و
ص: 81
خود را به‌عنوان تنها و تنها و تنها پیشتاز بلامنازع علم و خصوصا علم پزشکی در جهان معرفی کرد. و این چنین بود که قرصها، شربتها و آمپولهای رنگارنگ مسکن و مخدر و کورتون و ... با تأثیرات معجزه‌آسا و سریع خود، نقطه اتکای همه درمانها شدند و روشهای درمانی نوین؛ جراحی‌ها، فیزیوتراپی‌ها، الکتروتراپی‌ها و سایر درمانهای مکانیزه، اساس طب و درمان را شکل دادند و فرهنگ تغذیه و حتی فرهنگ زندگی، براساس آنچه که اروپا تعریف می‌کرد، تحول یافت، و اروپا به عنوان بانی مکتب نجات‌دهنده بشریت، سرکردگی این حرکت را به دست گرفت و از این راه درآمدهای هنگفت و بادآورده‌ای را به سوی خود سرازیر ساخت و تمامی امتیازات درمانی را به نام خود ثبت کرد.
البته در اندیشه هیچ‌کس نیز نمی‌گنجید- و نمی‌گنجد- که:
«این همه لابراتور و انستیتو و دانشگاه و دفتر و دستک و دم و دستگاه، مگر می‌تواند قدمی به خطا بردارد؟! مگر می‌تواند سخنی به اشتباه بر زبان راند؟!»
قطعا این همه پیشرفت علم و تکنولوژی و این همه تحقیقات و مطالعات و زحمات، راه واقعی و روشن درمان و سلامت را به بشریت نشان می‌داد- و می‌دهد-!
اما این بار ... زمان بسیار سریع‌تر از انتظار همگان، دستهای پلید و نابکار این استعمار هزاردست را هویدا ساخت و نقاب از چهره سیاه این سفّاکان هزار چهره تاریخ برکشید. هرچند که استعمار غرب، چنان عوام را مسخ کرده است که گویی هرگز چشم به واقعیتها نخواهند گشود و هرگز از خواب گرانبار خویش بیدار نخواهند شد.
روزگاری که همگان امیدوارانه تحولات انقلاب‌گونه پزشکی را نظاره می‌کردند و می‌دیدند که آنچه قرنها به عنوان راه تأمین و حفظ سلامت می‌شناختند به یکباره مردود و ناموجه اعلام می‌شود و خط بطلان بر همه اعتقادات و توصیه‌های پزشکی گذشتگانشان کشیده می‌شود، چشم داشتند که فرهنگ و مکتب جدید پزشکی، تحفه‌های با ارزشتر و گرانبهاتری را به
ص: 82
آنان تقدیم کند. و صدالبته که در ظاهر، نوآوری‌ها، رضایت‌بخش بود و به آسانی جایگزین شد. اما امروز، از آن همه امید و آرزو و اشتیاق، برای مردم استعمارزده‌ای که هر روز، بیش از روز پیش در منجلاب متعفن بیماریهایی که خود این دست شفابخش پدید آورده فرو می‌روند و غرق می‌شوند و برای قربانیان بی‌شمار اشتباهات فاحش و گناه‌آلود این طب نوخاسته مترقی، چه چیزی جز یأس و سرخوردگی و جز دلسردی و تنفر از زندگی برجای مانده است؟ و برای نسل جدید و کودکان رنجور و عصبی و بیماری که هر روز با انبوه قرصها و داروهای صنعتی و مسموم مواجه می‌شوند و با مصرف هر قرص و شربتی، بیماری جدیدی را در ابتدای راه زندگی دستاور می‌شوند، چه آینده پرشور و درخشانی باقی مانده است؟ درحالی‌که هر روز، تریبونهای تبلیغاتی دستگاه مجلل طب اروپائی با هیاهوی فراوان از پیشرفتهای چشمگیر محققان طب جدید و موفقیتهای روزافزون آنان در کنترل و درمان بیماریها و کشفیات شگفت‌انگیز محافل علمی غرب دم می‌زنند و از تأثیر خارق العاده طب اروپایی و تغذیه مدرن بر سلامت جامعه، کاهش بیماریها و افزایش طول عمر آدمی سخن می‌گویند و هر روز ایده‌ای نو، تزی تازه، دارویی جدید و تجهیزاتی پیشرفته‌تر از پیش را به نام تمدن و مدرنیته به صحنه می‌آورند و هزینه‌ها و سرمایه‌های سرسام‌آور و هنگفتی را از کشورهای استعمارزده‌ای مانند ایران به سوی غرب غارتگر سرازیر می‌کنند. اما با تمام این ظاهرسازیها، هرچه به محیط پیرامون خود و به اجتماع خود می‌نگریم. اثری از آن همه امید و شور و نشاط و آن همه نتایج خارق العاده نمی‌یابیم. هر روز بر شدت شیوع گسترش بیماریهای صعب العلاج و مهلک و مرگ‌آور افزوده می‌شود.
هر روز عوارض جانبی داروهای شیمیایی و روشهای خطرناک درمانی، بیماری جدید و مرگ‌ومیر تازه‌ای می‌آفریند[13] هر روز چهره هموطنانمان را
ص: 83
زرد و زارتر، فرتوت‌تر، خموده‌تر، عصبی‌تر، رنجورتر و خسته‌تر از روز پیش می‌بینیم. بیمارستانها مملو از بیماران مبتلا به بیماریهایی است که تا به حال در طول تاریخ هرگز وجود نداشته‌اند، مرگ‌ومیرهای ناشی از سکته و سرطان در سنین بسیار پائین، بیداد می‌کند.[14] بیماریهای مزمن غیر قابل درمان- البته از نظر طب غربی- مانند آرتروزها و ضایعات اسکلتی دیگر، آرتریت روماتوئید، لوپوس، سردردهای مختلف از جمله میگرن، مشکلات تنفسی، آسم‌ها، رینیت‌ها، آلرژی‌ها، بیماریهای گوارشی، افسردگی‌ها و هزاران بیماری دیگر که طب غربی در درمان آنها به طور کامل عاجز است، آن‌چنان شیوعی یافته‌اند که با جسارت می‌توان گفت که اکثریت غریب به اتفاق ایرانیان مبتلا به یک یا چندین نوع از این بیماریها هستند. حتی بسیاری از کسانی که بیماری خاصی ندارند، به‌طور کاملا مشهودی دچار خستگی، عصبیت، افسردگی، کسالت، بی‌رمقی، ضعف و ... هستند.
چه فراوانند کسانی که هر روز به دلیل اشتباهات محرز پزشکی- نه اشتباهات محرز پزشک!- و عوارض جانبی داروها و روشهای درمانی طب جدید و یا ناتوانی‌های شرم‌آور این طب، به کام مرگ و نیستی فرو می‌روند! و چه بسیارند کسانی که با امیدهای فراوانی، به سوی پزشک می‌روند و پس از اتلاف هزینه‌های گزاف و خارج از توان، در آخر هیچ نتیجه‌ای جز یأس و ناامیدی از بهبودی نصیب نمی‌یابند، بلکه بیماریهای بدتر و خطرناک‌تری را نیز تجربه می‌کنند!
امروز بحث بیماریهای یاتروژنیک (بیماریهای ناشی از پزشک و روشهای
ص: 84
درمانی) در سرتاسر جهان جنجال به پا کرده است، پزشکان برای دفاع از حیثیت خود می‌گویند که داروهای کنونی علت پیدایش این بیماریها هستند!
آمارهای رسمی سال 1974 نشان می‌دهند که تنها در بیمارستان بوستون آمریکا با تمام شهرت ویژه‌اش، از هر 228 نفر یک نفر به علت مصرف دارو جان باخته است 15] و باز در همان مقطع ذکر شده است که: «سالانه بیش از 5/ 1 میلیون نفر از افراد بستری شده در بیمارستانهای آمریکا را می‌توان به عوارض جانبی داروها نسبت داد. تعداد بسیاری که تشخیص داده شده و درمان نمی‌شوند و یا نیاز به بستری شدن در بیمارستانها ندارند ممکن نیست حدس زد اما ارقام و اعداد باید بسیار باشد».[16]
اکنون اعلام می‌شود که چهارمین علت مرگ‌ومیر در آمریکا، فقط عوارض دارویی است 17] و این فاجعه در کشورهای عقب‌افتاده و یا در حال توسعه به دلیل ضعیف‌تر بودن سرویسهای درمانی و پزشکی، تلفات و قربانیان بیشتری را به خود اختصاص می‌دهد.
هر گروهی از داروها را که مورد بررسی قرار می‌دهیم. عوارض و خطرات شناخته شده یا ناشناخته‌ای را برای آنها مشاهده می‌کنیم.
داروهای آرام‌بخش، خواب‌آور و مسکن، مانند مواد مخدر، بشریت را تهدید می‌کنند. تعداد معتادین تریاک، هروئین و مورفین و ... در سرتاسر جهان به چند میلیون نفر می‌رسد درحالی‌که تعداد معتادین به داروهای خواب‌آور مسکن و آرام‌بخش، دهها برابر این تعداد است. درحالی‌که اکثریت قریب به اتفاق این نوع داروها، اثر سمی و حتی کشنده دارند و هیچ‌گونه نتیجه درمانی ایجاد نمی‌کنند!
ص: 85
داروهای آنتی‌بیوتیکی، در بسیاری از موارد، نه تنها عفونتها را برطرف نمی‌کنند، بلکه سبب بروز مقاومت تدریجی در باکتریهای مضر شده و حتی گاهی عفونتهای ثانویه نیز تولید می‌کنند. علاوه بر آن، نه تنها برخی از آنها عوارض وحشتناکی نظیر مسمومیتها و نارسایی حاد کلیوی، کبدی، شنوایی و ... ایجاد می‌کنند بلکه سبب بروز آنمی (کم‌خونی)، ضعف و کاهش قدرت سیستم دفاعی بدن نیز می‌شوند. به همین دلیل کسانی که عفونتهای ساده بدن خود را با این‌گونه داروها درمان می‌کنند، نسبت به بیماریهای عفونی و ویروسی، حساستر و ضعیف‌تر هستند.
داروهای هورمونی، تنها با تأثیر موقت و مقطعی خود، علاوه بر عوارض جانبی شدید، در بیشتر مواقع موجب برهم خوردن سیستم خودتنظیمی هورمونهای بدن شده و در درازمدت باعث پیشرفت بیماری می‌شوند.
به‌طور کلی می‌توان گفت: «از داروهای پیش پا افتاده و ساده‌ای مانند آسپرین و استامینوفن گرفته تا داروهای اختصاصی مانند ضد افسردگی‌های سه حلقه‌ای، آنتی‌بیوتیکها، ضد ایمنی‌ها و ... در بسیاری از افراد ایجاد عوارض جانبی شدید و گاهی کشنده می‌کنند که بخش اعظم این عوارض جانبی خطرناک به هیچ وجه، نه در آزمایش روی جانوران و نه در امتحانات بالینی، پیش‌بینی نشده است.
علاوه بر آثار وخیم و تأثیرات کاذب داروها و خطراتی که در روشهای درمانی وجود دارد، بی‌ثباتی در آراء و نظرات طب جدید، مشکلی است بر مشکلات دیگر که حتی پزشکان را نیز سردرگم ساخته است. درحالی‌که این بی‌ثباتی‌ها، با توجیه «نسبی بودن علم»، طبیعی و منطقی جلوه داده می‌شوند، اما بیشتر به نظر می‌رسد این آراء و نظریات بی‌ثبات، متغیر و زودگذر پزشکی جدید، ناشی از سردرگمی و عدم تسلط علمی محافل پزشکی غربی در شناخت راههای واقعی طب باشد که تنها می‌توان نام «اشتباه» را بر آن نهاد. اشتباه، پشت اشتباه، اشتباهاتی که تنها و تنها نتیجه‌اش،
ص: 86
قربانی شدن سلامتی انسانهاست به پای یکه‌تازی و غرور محافل پزشکی؛ ...
نظریه‌ای صادر می‌شود. تئوری‌های ابداع می‌گردد و براساس آن، سیل بی‌امان داروهای شیمیایی و برنامه‌های غذایی جدید به سوی مردم هجوم می‌آورد و پس از چند ماه، چند سال یا چند دهه، پس از آنکه تعداد بی‌شماری از افراد بی‌گناه، قربانی می‌شوند یا سلامتی خود را از دست می‌دهند. از سوی محافل علمی اعلام می‌شود که کشفیات جدید مؤید اشتباه بودن نظریه قبلی است و اکنون باید از نظریه جدید متابعت کرد!! حال، اشتباه یا درست بودن نظریه جدید، چه وقت، چگونه و با گرفتن جان چند نفر اثبات شود مشخص نیست.
چنین وضع بحرانی و اسف‌باری، جز در چند دهه اخیر، در هیچ برحه‌ای از تاریخ سابقه نداشته است و تأسف بارتر آن است که علی‌رغم همه رسوایی‌های به بار آمده و نتایج منفی آمارها و نمودارهای «بی‌طرف و واقعی» که همگی نشانگر عمق بحران پدید آمده در جامعه پزشکی‌اند، آن‌چنان ظاهرسازی و ظاهرفریبی مذبوحانه‌ای انجام می‌شود که گویی نتایج حاصل، بهترین و موفقیت‌آمیزترین نتایجی است که امکان برخورداری از آن وجود دارد و چنان به مردم و حتی پزشکان تلقین می‌شود که گویی مطلقا هیچ راه دیگری جز آنچه آنان می‌گویند وجود ندارد. به‌طوری که یک روماتولوژ بسیار بزرگ و معروف و صاحب منصب در ایران، در یک مصاحبه تلویزیونی، به خود این اجازه را می‌دهد که با جسارت تمام بگوید: «بیماری لوپوس و سایر بیماریهای مشابه، هیچ درمان شناخته‌شده‌ای در جهان ندارند و بیماران مبتلا به این بیماری باید سالهای نامشخص، بوسیله کورتونها و مسکنهای مناسب، از التهاب، درد و عوارض بیماری خود بکاهند و با بیماری خود مدارا کنند»!![18]
ص: 87
و باوقاحت تمام، همه راههای درمان را به روی بیمار می‌بندد و تنها چاره مطلق بیمار را پناه آوردن به داروهای کورتون، مسکن و مخدر، معرفی می‌کند که همگی عواقب و عوارض بسیار خطرناک و وحشت‌آوری را علاوه بر خود بیماری موجود، برای بیمار به ارمغان می‌آورند و بیمار که از درمان خود کاملا ناامید شده و چشم‌پوشی می‌کند، تنها برای تسکین چند دقیقه‌ای درد بی‌درمان خود، به هر دستاویزی می‌آویزد و از هر دارویی که بتواند لحظه‌ای وی را آرام سازد استفاده می‌کند و چون داروهای مذکور، بیماریها و مشکلات جدیدی را نیز در بدن او ایجاد می‌کنند، به ناچار برای مهار آنها نیز به داروهایی مشابه پناه می‌برد و بدین‌سان مسلسل‌وار تا لحظه مرگ ...!
«و این، دستاورد شگفت‌انگیز و معجزه‌وار این دست شفابخش است!!»
البته، بیماریهای بسیار زیادی وجود دارد که نحوه برخورد و عملکرد طب جدید با آنها، دقیقا یا تقریبا مشابه مورد فوق است و این، انکارپذیر نیست و آن‌چنان این مسئله بسط یافته است که اکثر بیماران، دیگر به امید درمان به پزشک مراجعه نمی‌کنند بلکه تنها به امید تسکین و تخفیف و احیانا کنترل موقت علائم ظاهری بیماری خود به سوی پزشک می‌روند و مطلقا چاره دیگری را نیز نمی‌یابند و کاملا بر این باورند که راه دیگری جز مدارا کردن با بیماری و سر کردن با داروهای شیمیایی وجود ندارد.
نکته جالب اینجاست که وقتی به لیست داروهای ژنریک موجود می‌نگریم، کسر غالب بسیار عظیمی از داروها را شامل آرام‌بخشها، مسکنها، بی‌حس‌کننده‌ها خواب‌آوردها و عمدتا مهارکننده‌های موقت می‌یابیم که معمولا بیشتر آنها «اعتیادآور» نیز هستند و سایر داروها نیز، نه تنها درمان‌کننده چندان موثری نیستند، بلکه به مرور زمان بیماران را بیشتر به سوی داروهای مذکور سوق می‌دهند و مردم را بیش از پیش به خود وابسته می‌کنند. در حقیقت مردم به یمن برکت این دست شفابخش، تبدیل شده‌اند به «مصرف‌کنندگان ابدی
ص: 88
و بی‌چون و چرای داروهای شیمیایی و سایر فراورده‌های پزشکی اروپا» ... که هر روز نیاز به داروی بیشتری داشته باشند، هر روز محتاج درمانهای پرخرج‌تری باشند، هر روز بیشتر از پیش بیمار شوند و هر روز بیشتر از پیش پول خرج کنند و دارو بخرند و تا آخر عمر کوتاه و سراسر بیماری خود، چنین باشند و این مصداق همان جنایتی است که استعمار و امپریالیسم غربی در حق مردم و توده استعمارزده‌ای مانند ایران روا داشته است. و از نظر ما، هیچ‌کدام اینها نمی‌تواند «مغرضانه» نباشد، نمی‌تواند «هدف‌دار» نباشد.
آری! صحبت از جنایات پزشکی است نه فقط اشتباهات پزشکی.
اشتباهات پزشکی قابل نقد و اصلاحند چرا که بی‌غرضند و قابل بخشش، اما اکنون زمان گفتن از غرض‌ورزیها و نیرنگهاست. صحبت از کلاهبرداریها و سرقتهای علمی است. صحبت از محروم کردن غرض‌آلود مردم از نعمت سلامتی است و صحبت از تصاحب بدون شایستگی عرصه پزشکی است که منجر به بروز فجایع انسانی بی‌سابقه در طول تاریخ شده است که همگی به منظور کسب منافع اقتصادی به نفع شرکتهای داروسازی اروپائی- آمریکایی و استفاده از کالای «دارو» به عنوان یکی از مهمترین و استراتژیک‌ترین امتیازات موجود برای وابسته کردن توده مردم و خصوصا کشورهای ضعیف و استعمارزده به سرمایه‌داری غربی است و با هدف جلب سرمایه‌های جهانی به سوی غرب اعمال می‌شود.
و نخستین دلیل ما نیز در اثبات این غرض‌ورزی، مقابله و مبارزه سیاسی و به اصطلاح قانونی سازمانها و محافل پزشکی با شکل‌گیری نهادهائی مانند طب اصیل ایران و سرکوب نمودن هرگونه حرکت علمی و اقتصادی از سوی اساتید و موسسات درمانی طب ایران در داخل خود ایران است.
موسسه‌های گیاه درمانی و طب اصیل ایرانی، مجبورند مخفیانه و تحت فشارهای مختلف از سوی دستگاههای ذی ربط و غیر ذیربط به تحقیقات و درمانهای خود ادامه دهند و تمام فعالیتهای آنها غیر قانونی و قابل پیگرد تلقی
ص: 89
می‌شود و این در حالی است که هر روز مفاهیم، نظریات و شیوه‌های درمانی طب اصیل ایران، به نام مؤسسات تحقیقاتی اروپا و آمریکا، یکی پس از دیگری به ثبت می‌رسند و امتیازات بی‌شماری را نصیب آنها می‌کنند.
پزشکان و دانشمندان بی‌شماری در سرتاسر ایران وجود دارند که با استفاده از دانش پرقدمت طب ایرانی، موفق به درمان بسیاری از بیماریهای غیر قابل درمان [از نظر طب غربی و معرفی روشهای درمانی بسیار سالمتر، مطمئن‌تر، کم‌هزینه‌تر و کارآمدتر به بیماران شده‌اند و افتخارات بسیاری را نصیب خود ساخته‌اند. اما از نظر وزارت بهداشت و درمان، اینها شیادانی خطاکار بیش نیستند و چون، مدرک پزشکی خود را از دانشگاهای پزشکی- که اصلی‌ترین نماینده طب استعماری اروپا در ایرانند- اخذ نکرده‌اند و خود را با معیارهای غلط و بی‌پایه و اساس اروپا تطبیق نداده‌اند، پس «بی‌سواد» صرفند و شایستگی اظهارنظر ندارند و درحالی‌که هر روز تعداد بسیار زیادی از مردم، در بیمارستانها به دلیل عدم شایستگی برخی از پزشکان و اشتباه بودن روشهای درمانی و ... به کام مرگ می‌روند، اگر یکی از این بزرگواران، کوچکترین خطایی را مرتکب شود، با بدترین مجازاتها و انواع اتهامات بزرگ روبرو خواهد شد، حتی اظهارنظر کردن این دانشمندان بزرگ و یا توصیه‌های درمانی از طرف ایشان، جرم و گناهی نابخشودنی معرفی می‌شود و این در حالی است که اگر همین نظریات و کشفیات این افراد به اصطلاح بی‌سواد، از سوی محافل غربی بیان شوند، وزارت بهداشت و درمان، آنها را به عنوان «وحی منزل» می‌پذیرد و مسئولین، در کوتاه‌ترین زمان ممکن، آنها را در دستور کار خود قرار داده و به جامعه ابلاغ می‌کنند!!
آیا این یک «درد» نیست؟!
آیا این یک «فاجعه» نیست؟!
آیا این جانبداریهای غیر منطقی از غرب و تحقیر دانشمندان طب ایران به منظور حفظ محوریت غرب در بدست داشتن عرصه‌های پزشکی و
ص: 90
بازارهای دارویی نیست؟!
آیا این دشمنی مغرضانه طب جدید و سرکوب نمودن حرکتهای مستقل پزشکی، نشانگر ترس و واهمه سردمداران استعمار از شکوفایی علمی و موفقیتهای طبهای اصیل و مستقل در سرتاسر جهان نیست؟!
وگرنه، چنانچه واقعا غرضی در کار نیست و هدف اصلی، درمان بیماران و تأمین سلامت جامعه است، پس چه تفاوتی وجود دارد که موفقیت در این راه و رسیدن به این هدف نصیب طبهای اصیل و مستقل باشد یا طب اروپا؟!
به‌هرحال بررسی تحولات غذایی و دارویی چند دهه اخیر در سرتاسر جهان، خصوصا ایران نشان می‌دهد که حرکتهای هدفمند و هدایت شده‌ای وجود دارد که خواه‌ناخواه در جهت بیمارتر کردن مردم در راستای هدف کسب درآمدهای بیشتر و رونق بازارهای پزشکی- دارویی پیش می‌رود؛
1- غیر بهداشتی خواندن ظروف سنتی مردم ایران مانند ظروف مسی، بدون هیچ دلیل علمی و مشخص و جایگزین کردن ظروف آلومینیومی (روحی) و تفلون به‌جای آن به عنوان ظروف بهداشتی که اکنون منجر به بروز بیماریها و کمبودهای غذایی بسیار شده است.[19]
2- بیماری‌زا خواندن روغنهای بومی مردم ایران مانند روغنهای حیوانی، کره‌ها چربیهای حیوانی و روغنهای خانگی و جایگزینی روغنهای نباتی صنعتی و آغشته و آلوده به مواد شیمیایی، کره‌های گیاهی و ... که همگی و در همه انواعشان مسموم و به طرز وحشت‌آوری بیماری‌زا و غیر طبیعی‌اند و سبب شیوع روزافزون سکته‌ها، بیماریهای قلبی- عروقی، بیماریهای اسکلتی، سرطان و ... شده‌اند.[20]
ص: 91
3- مبارزه، تحریف و تحریم قانونی روشهای درمانی اصیل و موثر در جلوگیری از بیماریها بدون هیچ‌گونه دلیل و توجیه علمی موثق، مانند مبارزه با حجامت، فصد، زالودرمانی و ...
4- جایگزینی غذاها و تنقلات صنعتی بیماری‌زا و ناسالمی مانند سوسیس و کالباس، آب‌میوه و غذاهای بسته‌بندی شده، چیپس، پفک، سویا [که در حقیقت تفاله بی‌مصرف کارخانه‌های روغن‌گیری است و با لوبیای سویا که بسیار مفید است تفاوت فاحش دارد]، عصاره‌های مرغ و گوشت و ... به جای غذاهای طبیعی و تنقلات سالم.
5- استفاده از مواد شیمیایی به اصطلاح مجاز (!) به‌عنوان: نگهدارنده، رنگ‌دهنده، حالت‌دهنده، طعم‌دهنده و ... در اکثر مواد غذایی مردم که همگی به‌هرحال مشکلاتی را برای بدن ایجاد کرده و از توان زیستی و قوای فکری انسان می‌کاهند و ... بسیاری از موارد دیگر که نیاز به بحث و تفسیر بیشتر و طولانی‌تری دارند، نمونه‌هایی از حرکتهایی هستند که جامعه را به سمت بیمارتر شدن و نیازمندتر شدن به دارو و درمان سوق داده است.
به‌هرحال، تنها می‌توان گفت: چنین حرکتهایی، اگر «مغرضانه» نباشند، «جاهلانه» اند، که البته چندان تفاوتی نیز ندارد، چرا که به هر صورت نتیجه‌ای جز از دست رفتن سلامت جامعه و رواج بیماریهای جسمی و روحی و ...
نخواهند داشت و پایان کار به کام سودجویانی است که از این آب گل‌آلود، ماهی‌های بسیار خواهند گرفت.
ص: 92
اما، گذشته و از تمامی این واقعیتهای تلخ و غم‌انگیز و وضعیت اسف‌بار و ناامیدکننده فعلی پزشکی، آنچه افقهایی از امید و روشنایی را پیش رویمان می‌گستراند. وجود پزشکان حقیقت‌جو، آگاه و باوجدانی است که هدفی جز پیشرفت علم پزشکی و شفای بیماران ندارند و خود را بازیچه دست‌های مغرض و گناه‌آلود قرار نداده و دستهای خود را به خطا نیالوده‌اند. چنین عزیزانی، وارثان حقیقی «طب حقیقی» اند و چون جویای حقیقتند نه اسیر و برده فضای خبطآلود پزشکی موجود، پس چشمهای خود را بر روی خطاها و اشتباهات و وقایع تأسف‌آور طب جدید نمی‌بندند و همواره در جستجوی راههای واقعی طب و گوهر مقدس درمان خواهند بود.
چشم داریم که هر روز، بر تعداد این بزرگواران و دانشمندان عالیقدر افزوده شده و خورشید مقدس «آگاهی»، ضمیر همگان را روشنایی بخشد و دستهای نابخردان و خیانتگران، هر روز و هر روز، کوتاهتر و کوتاهتر شود.