گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هشتم
شناسایی مغز و سر



اشاره

گوهر مغز سرد و تر آفریده شده است و درعین‌حال چرب و نرم است. این سرد و تر و این چرب و نرم بودن همگی براساس حکمتی است که آفریدگار در نظر داشته است. روانی که از قلب به سوی مغز بالا می‌رود بسیار گرم است و اگر گوهر مغز هم گرم بود، با گرمای حاصل از قلب درهم می‌آمیخت و مغز را از کار می‌انداخت لذا روان جاری و بالارونده قلب باید در ترکیب با روان سرد مغز به اعتدال کشانده شود. نرمی مغز بخاطر دریافت انواع کنش و واکنش‌هاست که در مغز نرم این تبادلات به خوبی انجام می‌پذیرد. چرب بودن مغز برای تغذیه پی‌ها و عصب‌ها و عروقی است که به مغز می‌روند و یا از مغز راهی سایر اعضاء می‌شوند.
سردی و تری مغز اندازه‌ای دارد که در صورت ازدیاد آن و یا کم‌شدنش مشکلاتی برای مغز ایجاد می‌کند. هرکدام از مزاج‌های چهارگانه صفرا و سودا و بلغم و خون چنانچه بر مغز چیره شوند بستر بیماری‌های مخصوص به مغز و سر را ایجاد می‌کنند.
علامات غلبه هریک از مزاج‌های چهارگانه صفرا و سودا و بلغم و خون در کتب دیگر مجموعه پیک شفا کم‌وبیش آمده است.
ابتدای هر درمانی برای پزشک، شناخت مزاج غالب غیر طبیعی که بر سر و مغز عارض شده ضروری است، این غلبه مزاج باید از لحاظ میزان خشکی و تری نیز
ص: 58
محاسبه شود. مثلا همواره خشکی خارج از حد طبیعی در مغز مایه بیخوابی است، حال مزاج بیمار چه صفرا یا بلغم و چه سودا یا خون باشد میزان غلبه خشکی باید مشخص گردد. اگر فرض کنیم هیچیک از وسائل امروزی قادر به شناسایی بیماری‌های مغز و سر، بخصوص تومورها" که بحث اصلی این کتاب است"، نباشد علامت‌های ظاهر صورت نوع بیماری و تومور را هویدا می‌کند. کمتر ممکن است کسی دچار تومورهای مهلک مغزی شده باشد و موهای سرش کاملا سالم و سرحال و در حال نمو و بدون ریزش بوده و رنگ طبیعی نژادی خود را حفظ کرده باشد. اگر کسی دچار تومور مغزی شده آیا دیده‌اید که همه ظواهر جمجمه‌اش مانند موها، پوست، چشم، رنگ و هوش و حواس و حافظه‌اش دچار نقصان نشده باشد؟ البته این بعید است. پس باید بررسی کنیم و ببینیم از علامات ظاهر سر و مغز با تکیه بر اصول مزاج شناسی ایرانی چه دست‌آوردهایی می‌توانیم داشته باشیم تا بتوانیم در روند درمان بیمار از آن‌ها کمک بگیریم و بیمار را از شر غده و تومور متجاوز و مهلک نجات دهیم. اگر سنگینی در سر زیاد احساس نشود و ترشحات و چربی‌های مترشحه از مسامات پوست به زردی بزند و در سفیدی چشم زردی نفوذ کرده باشد و یا احساس سوزش و گزش و تپش عروق را ادراک کنیم و ببینیم و گرمایی در پوست سر احساس کنیم قطعا غلبه با صفراست. صفرا خود سبک است و وجود سبکی در سر همراه با علامات دیگر صفرا را مطرح می‌کند حال اگر خشکی هم در کنار آن باشد احساس سبکی بیشتر در سر احساس می‌شود.
رنگ زرد در سفیدی چشم نمایان می‌شود، زردی اگر کم است، کمی در گوشه‌های چشم و به هر میزان بیشتر باشد پهنای سفیدی را در بر می‌گیرد. سایه‌ای زردرنگ در نمای کلّی صورت دیده می‌شود. زردی انواع دارد، زردی روی زبان، زرد زرده تخم‌مرغی، زرد کاهی، زرد طلایی شفاف مانند زردی کسانی که به
ص: 59
دیابت (قند خون) مبتلا هستند، زرد گندنائی (تره‌ای)، زرد همراه و ترکیب شده با سفیدی مات و بلغم و یا سفیدی سربی که مبتلایان به میکروب و عفونت معده (هلیکوباکتر) به آن دچارند و زردی که توأم با رنگ سفید بلغم است و گویی سفیدی شیرمانندی است که با رنگ زرد در حال ترکیب می‌باشد، آن‌چنان‌که مبتلایان به زونا به آن دچارند، در پهنای زبان دیده می‌شود. اگر رنگ غیر عادی زبان بیشتر در طرف چپ زبان است گرفتاری کبد را نشان می‌دهد و طرف راست گرفتاری طحال را نمایان می‌سازد. سنگینی بار زبان و فشردگی آن در هر طرف زبان بیشتر باشد محتمل است که تومور در همان طرف سر در امتداد با زبان قرار گرفته است. در این حالت تومور مغزی با غلبه صفرا در مغز جای گرفته است و در نسوج غالب در بافت تومور و ترشحات آن تأثیر گذارده است. نبض بیمار مبتلا به تومور مغزی و درگیر با استیلای صفرا تند و شتابزده می‌زند، حرارت بدن بویژه در سر بالاست. بیمار احساس سنگینی در سر نمی‌کند ولی عدم تعادل در سر و هنگام راه رفتن در پاها مشخص است و بینی خشک است و پوست هم به خشکی می‌زند و موهای سر تنک شده و نازک و خشک می‌شود. اگر خشکی بر سر غالب شود، خروج اضافات و ترشحات متوقف می‌شود و احساس سنگینی در سر نخواهد بود، این خشکی آثار ترشحات تومورها را خشک می‌کند و آن را از فعالیت باز می‌دارد و تومور خود را مقداری جمع می‌کند. پوست سر خشک می‌شود، موها نیز خشک و دچار پیچش ناشی از غلبه خشکی می‌شود.
اگر احساس تنبلی و بی‌حالی زیاد شود و سر سنگین گردد و رنگ بیمار به سربی بزند و میل به خواب زیاد شود و مرتب چرت بزند و فراموشی زیاد شود دلیل بر چیرگی بلغم می‌باشد.
ص: 60
اگر بیمار صورتش بی‌خون نشان دهد و فراموشکاری در کارهایش آشکار گشته ولی خواب بر او مستولی نشده دلیل بر غلبه سودا است.
اگر رنگ صورت و چشم‌ها قرمز شده و مویرگ‌های چشم متورم و رگ‌های دیگر بدن باد کند، دلیل بر غلبه خون است. در این حالت گرمای سر و صورت زیاد شده و بیمار عرق می‌کند، باصطلاح دچار گرگرفتگی می‌شود. سردرد اگر آزارش می‌دهد چنانچه با تپش همراه باشد آنهم دلیل دیگری بر غلبه گرمی و ماده گرم در مغز است. بدن داغ می‌شود و احتمالا تب روی‌آور است. سوزش و گزش پوست سر آیا چیزی غیر از گرمی می‌تواند باشد؟ در لمس با دست می‌توان دریافت که گرمی بر مغز غلبه کرده یا نه! اگر مرطوب باشد نیز در پوست سر و صورت آثار رطوبت آشکار می‌شود. اگر سردی غلبه کرده بیمار حال حرکت کردن ندارد و انجام هر کاری را به بعد موکول می‌کند. چنانچه مغز به تنهایی یا در مشارکت با اندام‌های دیگر دچار غلبه سردی شده در این صورت باید اندام مشارکت‌کننده شناخته گردد.
در قیاس با غلبه گرمی چنین است که در غلبه خلط سرد بطور کلّی بیمار توان حرکت و حتی از جا بلند شدن را ندارد. امّا در غلبه گرمی بیمار حالت بی‌قراری و جنب‌وجوش را از خود نشان می‌دهد امّا زود خسته می‌شود و ممکن است عرق کند این سردی اگر ساختارش سوداوی باشد، همراهش فکر و خیال است و اوهامش بسیار می‌باشد. چگونگی حالات مغز در قیاس با سردی و گرمی از بررسی سایر اندام‌ها بدست می‌آید. ابتدا اندام‌های نزدیک و مخدومه مغز آثار و حالات مغز را نشان می‌دهند، چشم کوچکتر شده و خشکی در آن غلبه می‌کند. چشمی که با قسمت آسیب‌دیده و تومورزده مغز ارتباط مستقیم دارد، چه بسا کوچکتر شده و پلک چشم بسختی باز می‌شود. اگر از آن اشک بیاید حالتی از گرمی مغز و یا لااقل آن قسمت از مغز که با تومور درگیر است را نشان می‌دهد. اگر درد در بخش‌های مختلف مغز در
ص: 61
حرکت است و جابجا می‌شود، یعنی ماده خلطی موجود در سر بادزا است. اگر در حالت‌های سردرد پلک‌ها مرتب برهم زده می‌شود و صورت داغ و یا رنگ اطراف چشم قرمز شده علامت التهاب شدید و گرمی بسیار و شروع حالات جنون و دیوانگی و در هم شدن عقل است. اگر به نقطه‌ای خیره شده و نگاهش مدت‌ها ثابت به جایی دوخته شود دلیل بر ایجاد وسواس و مالیخولیاست. برآمدن چشم علامت ورم و پر شدن آوندها و عروق اطراف چشم از ماده گرم است، تمامی علامت‌های چشم و پلک‌ها از حالت مغز خبر می‌دهد. سرانجام اگر پرده نازکی روی چشم کشیده شود نشان از احتمال مرگ بیمار است.

زبان

رنگ زبان سفید باشد علامت بیماری لیثرغس است که بیمار مبتلا به تومور مغزی با آن روبروست.
اگر زبان ابتدا زرد باشد و پس از چندی به سیاهی گراید علامت بیماری قرانیطس است و اگر زردی بر رنگ زبان چیره گردد و رگ‌های زیر زبان به رنگ سبز درآیند، علامت بیماری صرع است. رنگ زبان بیشتر از حالات معده و دستگاه گوارش و کبد خبر می‌دهد امّا اگر در این دستگاه‌ها هیچ مشکل و ناهمواری وجود ندارد. رنگ زبان دلیل بر احوالات مغز است. در مجموع در قیاس رنگ زبان و حالات چشم، چشم بیشتر از حالات مغز گواهی می‌دهد.

رخساره

رخساره پرگوشت و چاق و سرخ دلیل بر غلبه خون است و برافروختگی و هیجان چهره دلیل بر غلبه خون و مواد آبکی در مغز است، همچنین لاغر و زردرنگ بودن صورت دلیل بر غلبه صفراست، لاغر و پژمرده و به رنگ زرد مایل به سیاهی
ص: 62
دلیل بر غلبه سودا و مزاج خشک سوداوی مغز است. این علامات را در صورتی می‌توانیم به بیماری داخل جمجمه مغز نسبت دهیم که قبل از خلق بیماری نبوده باشد. شاید برخی از این علائم بصورت ذاتی و ارثی در بیمار از قبل بوده باشد. چنانچه بیمار از لحاظ نمایش همه این علامت‌ها تهی است و تنها با وسائل پیشرفته پزشکی امروز مشخص شده که توموری در مغز خلق شده و کم‌کم در حال رشد است، در این حالت نشان از نیرومندی مغز دارد و نیروی جاذبه و هاضمه و دافعه مغز بر مرام بوده و بخوبی کار خود را انجام می‌دهند. این ره‌آورد دانش پزشکی جدید باعث می‌شود تا پزشک بسرعت با داروهای ضد تومور دارای خاصیت آکله و هاضمه و محللّه و مجفف و گندزدا و ضد میکروب و ضد ویروس که طی سالیان دراز از تجربه دانشمندان طب ایرانی بدست آمده دست بکار شده و در اندک زمانی تومور را منهدم کرده و ریشه خبیث آن را بخشکاند.

شناسایی حالات مغز از بررسی اندامی که با مغز مشارکت نزدیک دارند:

گاه ممکن است این اندام‌ها دچار مشکل شده باشند و از بیماری آنها آسیبی به مغز رسیده باشد. از سوی دیگر ممکن است از مغز آسیبی به این اندام‌ها برسد.
بررسی اندام‌های مشارکت‌کننده با مغز ضرورتی تام داشته و چگونگی گرفتاری مغز را معین خواهد کرد.
یکی از اندام‌هایی که در کار زندگی و حیات با مغز مشارکت جدّی و مستمر دارد معده است. اوّلین پژوهش، حال معده را در ارتباط با مغز نشان خواهد داد. معده در حالت پری و در حالت گرسنگی ایجاد درد و یا ناراحتی‌های دیگر مانند سنگینی، گیجی و سوزش و یا خواب زیاد و یا عکس آن یعنی کم‌خوابی می‌کند. این ارتباط
ص: 63
همراه با درد و عوارض دیگر شاید سال‌ها ادامه یافته و بیمار در مسیر درمان دائما با قرص و شربت‌های مربوط به معده در طب جدید موقتا آرام می‌شود. مثلا انواع مسکن‌ها و داروهایی نظیر آنتی‌بیوتیک‌ها و راینیتیدین و شربت‌های آلومینیوم ام. جی برای بیمار تجویز شده و این تداوم درمان برای پزشک و بیمار ایجاد غفلت نموده و نمی‌توانند بموقع به آسیب وارد بر مغز آگاهی یابند. اگر ناراحتی از طحال (سپرز) شروع به جنبش کرده باشد آثارش در طرف چپ جمجمه که طحال در همان طرف است آشکار می‌شود. برعکس اگر ناراحتی از کبد منشأ گرفته باشد طرف راست جمجمه آثاری از خود نشان می‌دهد. بررسی علّت بیماری در این حالت‌ها به سادگی ممکن نمی‌باشد، ممکن است مثلا در اثر درد شدید در سر، حالت تهوع و استفراغ به معده دست دهد که علت آن درد شدید بوده است. شاید عامل بیماری ابتدا در مغز بوده و سپس به دلیل همکاری مغز با معده، بیماری به معده سرایت کرده باشد. نکند بیماری سال‌ها در معده شروع به خرابکاری کرده و بتدریج به مغز سرایت نموده و یا زمینه را از قبل برای بروز تومور آماده کرده است. بعنوان مثال توجه کنید به حالات شخصی که دائما به مصرف اغذیه‌های نامطلوبی مانند سوسیس و کالباس مبادرت می‌ورزد، نکند این غذای نامناسب باعث خلق تومور در مغز شده باشد. معده در هضم این غذای متأسفانه پرمصرف امروزی عامل غریبه بیماری را گرفته و نتوانسته آن را هضم کند و یا از بین ببرد، لذا این عامل غریبه که می‌تواند ویروس و یا انواع میکروب‌های مهلک و ناشناخته‌های دیگر باشد، از راه خون و لنف به مغز برسد که این امکان در مصرف برخی از انواع سوسیس و کالباس در تجربه ما به اثبات رسیده است. اظهارنظر برخی از پزشکان متخصص سرطان در لندن در مورد شخصی که دچار تومور بدخیم در مغز شده این بود که علّت بیماری از مصرف مداوم سوسیس و کالباس بوده است، گو اینکه در آن کشور کمتر ممکن است گوشت مورد نیاز برای ساخت سوسیس و
ص: 64
کالباس از کشتار گاوها و گوساله‌های بیمار و نحیف و لاغر تهیه شده باشد. متأسفانه برخی از تولیدکنندگان این غذای مضّر که برای صرفه‌جوئی و درآمد بیشتر سعی در خرید گاوهای پیر و مسن و یا بیمار دارند زمینه افزایش تومورهای مغزی را در مصرف کنندگان بوجود می‌آورند.
مثال دیگر اثر منفی و مهلک مصرف نوشابه‌های گازدار بطور مداوم است.
بارها دیده‌ام مبتلایان به سرطان معده یا مری عادت به مصرف نوشابه‌های گازدار بطور مستمر داشته‌اند. حتی برخی از این افراد بلاانقطاع هر روز صبحانه خود را همراه با نوشابه گازدار تناول کرده‌اند و دچار سرطان و تومور در مری و معده و روده و رکتوم و مقعد شده‌اند. بخصوص سرطان دهانه معده که به تدریج بخش‌های دیگر معده را گرفتار می‌سازد، رابطه مستقیمی با مصرف نوشابه‌های گازدار دارد. نوشابه‌ها متأسفانه یکی از عوامل مؤثر در ایجاد بیماری رو به گسترش دیابت (قند خون) و بواسیر و شقاق مقعد نیز می‌باشد. گریزی در اینجا بزنم: برای من جای تعجب است در کشوری مانند کشور ما که انواع و اقسام میوه‌ها در چهار فصل سال موجود است چرا باید بجای آب‌میوه‌های طبیعی و محصولات طبیعی مانند هلوی خشک‌شده و زردآلو و آلوبخارا و انجیر خشک که به صورت خیس شده در آب یکی از تنقلات ایرانیان بوده است، آب‌میوه‌های بسته‌بندی شده و ساندیس‌ها و رانی‌ها و انواع کنسروهای میوه و آب‌میوه‌های مصنوعی عادت هر روزه مصرف مردم بخصوص جوان‌ها بشود؟ بگذریم به حالات معده در ارتباط با بیماری‌های مغز بپردازم:
برای تشخیص بهتر و دقیق‌تر از وضعیت مغز و اثرات وجود تومور و غده در آن همواره باید وضعیت معده بدقت مورد توجه قرار گیرد. حالت تهوع، کمی اشتها و تپش و خفقان قلب و سینه و همراه و موازی با آن احساس ناراحتی و گرفتگی و سنگینی در مغز، مشارکت معده را با بیماری مغز بخوبی نشان می‌دهد. در گرسنگی
ص: 65
معده تلخی گزنده صفرا و بدرد آمدن مغز نشاندهنده مشارکت معده در بیماری مغز است.
اگر معده پر بود و درد در معده ایجاد شد و نفخ عارض معده گردید و در همان حال درد در مغز ایجاد و یا افزایش یافت بی‌گمان معده در حالت مغز و تحریک تومور مغزی مشارکت دارد. وقتی درد از جناغ سینه شروع و به میان هر دو شانه کشیده می‌شود و در همان حال بیمار مبتلا به تومور مغزی درد بیشتری در سر احساس نمود، مشارکت معده در بیماری مغز را نمی‌توان نادیده گرفت و حد اقل باید به آن شک کرد. هنگام هضم غذا در معده بخارهای غیر طبیعی گوناگون از معده به سمت بالا حرکت می‌کند و در حرکت لنف و خون و بخصوص حرکت ارواح نفسانی از مغز به پایین و حرکت ارواح حیوانی از قلب به اطراف و حرکت ارواح طبیعی از کبد به آوندهای خونرسان اختلال ایجاد می‌کند. عبور این بخارها از معده به سینه و پرده‌های محافظ سینه و شش و دنده‌ها ممکن است انسدادهایی در راه رسیدن به مغز ایجاد کند و مغز از عبور این بخارها آسیب ببیند و تومورهای مغز را به ترشحات غیر عادی وادار سازد. در این حالت شاید تحریکات تومور برگرفته از اثرات این بخارها روبه فزونی نهد و جای خود را مستحکم‌تر نموده و به اطراف خویش بیشتر دست اندازی کند. و بسته به گستره قلمرو تومور و دامنه ترشحات آن، درد در ناحیه‌ای از سر بیشتر از جاهای دیگر خود را نشان دهد که این دردها حکایت از حالات مغز در اثر وجود تومور و غده را دارد.
گرمای بیش از حدّی که در جمجمه مبتلایان به تومور مغزی ایجاد می‌شود گاه به حدی است که بیمار را وادار به هذیان‌گویی می‌کند. بیمار حرکات غیر عادی از خود نشان می‌دهد، احساس تپش و خفقان شدید در مغز اوضاع مغز را ممکن است به کلّی برهم زند و بیمار را به تشنج بکشاند و حتی منجر به مرگ بیمار و قطع عصب
ص: 66
نفسی گردد مگر آنکه گرما راهی به بیرون پیدا کند. در هر حالت شاید پزشک دچار اشتباه شود و برای مقابله با گرمی مغز دستور مصرف غذاهای سرد را بدهد. در این صورت اگر غذاهای سردی که برای بیمار در نظر گرفته می‌شود دارای مزاج سرد ساکن باشد و خلطها را رو به بیرون نراند خطری عظیم برای بیمار ببار می‌آورد.
چرا که این سردی ساکن غیر سیّال ابر بلغمی موجود در بالای جمجمه را بیشتر و ضخیم‌تر کرده و گرمای حبس شده در جمجمه به شدّت به بافت مغز و اعصاب و عروق آن فشار آورده و ممکن است منجر به مرگ بیمار شود. برای مثال غذای سرد غیر سیال مانند گوشت گوساله و گاو و ماهی و غذاهای سرخکرده و گوشت‌های خشک شده مانند قدید و گوشت‌های کنسرو شده مانند سوسیس و کالباس در حالات بحرانی سر که فشار داخل جمجمه افزایش یافته و بیمار را پریشان و آسیمه سر کرده است امکان خروج گازهای گرم را غیر ممکن نموده و می‌شود آنچه نباید بشود. تشنج و خواب سنگین که بیداری بعد از آن وجود ندارد، در این حالت بیمار را از پای در خواهد آورد. سردی این غذاها در عروق گرمازده مغز باعث کند شدن حرکات خون و لنف شده و بیش از پیش بافت‌ها و مویرگ‌ها و آوندهای مغز را تحت فشار قرار می‌دهد. شاید مهلک‌ترین غذا در این حالت بحرانی که بیمار دچار فشار شدید فضای داخل جمجمه و تشنج و کلافگی شده و خواب گیج و منگی در حال استیلا است، خوردن غذای غیر سیالی مانند ماهی باشد. حال آنکه مصرف ملینات و مسهلات سرد در این حالت بدلیل آنکه حرکات طبیعی گردش خون و لنف و گازها را بهبود بخشیده و به خروج این گازها می‌انجامد، می‌تواند خطرات جدّی و موقت فشار داخل جمجمه را از میان بردارد و بیمار را موقتا از خطر برهاند. غذاها در این حالت باید به رقیق شدن خون و لنف و لطیف شدن گازها کمک نماید و اعتدال لازم را به حرکت گردش خون و خروج گازها و مواد زائد ریخته شده در مغز که
ص: 67
حاصل هضم ناقص غذا در مغز است، ببخشد. در این حالت بحرانی حجامت و زالودرمانی می‌تواند بسیار مؤثر و مفید واقع شود و در این اعتدال بیمار احساس سبکی و فرح نماید. بنابراین حالات معده و روده‌ها در این بحران جدّی است و خروج مدفوع و ادرار و بادها از شکم به سوی اندام‌های دفعی در جهت کاهش فشار درون جمجمه می‌تواند مفید واقع شود و اخلاط مضر و نفّاخ را به پائین کشیده و مغز را از محاصره نجات بخشد و نیروی دفع‌کننده مغز را که ناتوان شده توانایی بخشد. بکار بردن داروهای عطسه‌آور در کنار مسهلات مناسب و سردی بخش‌های ملین می‌تواند در کاهش فشار داخل جمجمه و دفع ترشحات آن کمک شایانی بنماید. توجه کنید که باید همواره راه‌های خروجی مغز مانند بینی و پوست سرباز باشد و انسدادی اگر در آنها هست برطرف گردد. در اینجا مؤثرترین روش که تأثیر آنی خواهد داشت، بزاق دهان زالوهاست که در کنار سایر روش‌ها می‌تواند کندی حرکات خون را در مویرگ‌های مغز برطرف کند و خون را رقیق‌تر کرده و فضولات را از جای نیش خویش به خارج از جمجمه هدایت کند. در این حالات بحرانی که بیمار ممکن است به تشنج کشیده شود باید دید آیا بکار بردن داروهای مخدر شدید و آرام‌کننده مانند دیازپام و امثال آنکه تشنج را آرام می‌کند و هیجان آن را از میان می‌برد مفید است یا مضر؟
به نظر من بکار بردن داروهایی مانند دیازپام و امثال آن زمانی مفید است که پای تومور و غده در کار نباشد، مگر تشنج به دلیل بیماری‌هایی مانند صرع بوجود آمده باشد. البته هنگامی که بیمار در یک حالت بحرانی قرار گرفته و تشنج چه خفیف و چه شدید روی‌آور شده و در همان حال نبض نامرتب شده و گاه به شدت ضعیف می‌شود می‌تواند نشانه بروز قطع عصب تنفسی باشد که بیمار را به کام مرگ می‌کشاند در این حالت هر نوع تلاش برای جلوگیری از قطع عصب تنفسی لازم
ص: 68
است. استفاده از شموم تقویت‌کننده ارواح مغز و تحریک عصب تنفسی و جلوگیری از خواب رفتن بیمار لازم و حیاتی است. حجامت و خونگیری از پشت گوش شاید سریعا از مرگ بیمار جلوگیری کند. اگر زالو مهیا باشد بهترین وسیله برای گرفتن خون است. زالو با مکانیسم دهان و مکشی که ایجاد می‌کند خون را به سرعت بیرون می‌کشد و بزاق دهانش بهترین کمک‌کننده برای کشیدن خون است. شاید روش‌های دیگر قادر نباشد در آن شرایط بحرانی خون را به بیرون بکشد و بیمار از دست برود.
آب دهان زالو مقدار زیادی اکسیژن در خون ایجاد می‌کند. اگر ماسک اکسیژن در دسترس باشد چه بهتر در این حالت می‌تواند به نجات جان بیمار کمک کند.
مکانیسم بکار بردن داروهای مخدر مانند دیازپام در این حالت مغایر با جلوگیری از قطع عصب تنفسی است اما لازم است بیمار تحت مراقبت ویژه قرار گرفته و چنانچه اقدامات فوق نتواند از تشنج جلوگیری کند از دیازپام و داروهای مشابه آن استفاده نمود.
تومورهایی که کبد با آن ارتباط تنگاتنگ دارند و شاید از مدّت‌ها پیش این ارتباط ایجاد شده باشد و یا ماده از کبد به سوی مغز کوچ کرده، اوّلین علامت آن سردرد در نیمکره راست سر است. در همان نیمه‌ای که کبد قرار دارد و اگر سردرد در نیمکره چپ سر است از طحال ماده‌ای به سوی مغز کوچ کرده است این کوچ بیشتر از راه نسوج و آب میان‌بافتی است. به‌هرحال مغز با هر عضوی که در بیماری با او مشارکت دارد، انواعی از علامات و نشان‌ها بر جای می‌گذارد که از بررسی آن می‌توان فهمید که عامل اصلی تومور در مغز بوده و به عضو مشارکت‌کننده آسیب رسانده و یا در عضو مشارکت‌کننده بوده و به مغز کوچ کرده و به آن آسیب وارد آورده و گرفتارش ساخته است.
ص: 69

زهدان در زنان

بعنوان عضو مشارکت‌کننده در ایجاد تومور مطرح است و بیشتر از بیماری رحم است که مغز گرفتار می‌شود. خلطهای فاسد و سموم از رحم به بالا می‌روند و اگر در پستان‌ها و زیر بغل ننشینند به مغز می‌روند و آنجا جا خوش می‌کنند. پس از مدتی باعث ایجاد ناراحتی‌های مختلف مانند سردرد و اضطراب و اختلال در جمجمه و غیرو می‌شوند و مهمترین آن ایجاد تومورهایی است که بلا و مصیبت را بر مغز وارد می‌آورند.