شرح مختصری از کبد
کبد اندامی است که میتوان آن را کارخانه شیمیایی عظیم و آشپزخانه، پالایشگاه و محل صدور ارواح طبیعی و دبیرخانه بهداشتیدرمانی پیکر انسان دانست.
کنش و واکنشهای کبد آنچنان پیچیده، دقیق و در عین حال منطقی و مدبّرانه است که میتوان گفت موجودی مستقل است در کالبد انسان و مانند انسان صاحب تدبیر و اندیشه است. اطلاعات بدستآمده از عملکرد بسیار پیچیده کبد گرچه بسیار زیاد است امّا هنوز مانده تا اسرار این عضو عجیب بطور کامل کشف گردد.
بخشی از غذاها پس از وارد شدن به ماساریقا (رودهبند) تحت تأثیر هضمی ویژه قرار گرفته و به نوعی مبدّل گردیده وارد کبد میشود تا در آنجا نیز با هضمی دیگر مواجه و از طریق رگهای خروجی کبد به اندامها ریخته شود. کبد گوشتی است قرمزرنگ که از غذای وارد شده مقداری را برای خود هضم کرده تا از آن نیرو بگیرد و بیشتر غذای وارده را برای استفاده اندامهای بدن آماده میسازد. کنش و واکنشهای شیمیائی که در کبد صورت میگیرد، آنچنان عظیم است که بگفته یک پرفسور غربی اگر بخواهیم کارخانههایی روی سطح زمین بسازیم که بتواند همان فرآوردههای کبد را بسازد، به زمینی به وسعتی فراتر از شهر نیویورک نیاز داریم درحالیکه این همه امکانات در یک جثّه گوشتی کوچک جمعآوری گردیده است.
ص: 16
کبد یا جگر سیاه به واسطه شعبه رگهای باب (ماساریقا) ماده غذایی را از رودهها بسوی خود میمکد، رگهای باب از قسمت مقعر (گودی) کبد گوهر غذایی را میمکد و پخته میکند. حاصل این کار تولید و تبدیل غذای جذبشده به چهار فرآورده غذائی است که با دیدگاه طب ایرانی عبارتند از:
1. خون صاف و بیآلایش
2. آب حاصل از پالایش غذا و خون
3. کف خون که به رنگ زرد (صفرائی) است
4. دردی و تهنشین که همان ماده سودائی است
کبد برای انجام این تقسیم و توزیع لولههای آمادهای دارد.
* قسمت صاف و بیآلایش خون را از طریق رگهای توخالی از قسمت کوژی کبد (محدب) به سوی بدن روانه میسازد.
* قسمت آبمانند که از عمل پالایش بدستآمده از راه یکی از شعبه رگهای روئیده از کوژی کبد به دو کلیه گسیل میشود.
* کف زردرنگ خون (ماده صفراوی) از یکی دیگر از رگهای روئیدهشده از گودی کبد به کیسه زهره ارسال میشود.
* ماده دردیمانند که سودا است از راه یکی از شعب همین رگ که بر باب قرار گرفته و از گودی کبد منشأ دارد راهی طحال میشود، کبد در قسمت گود خود بر معده سوار است و از قسمت کوژی خود با حجاب همسایه است.
در کبد شبکه عصبی وجود ندارد، امّا کبد در پرده نازک غشایی پیچیده شده و عصبی ریز از آن پرده که پیآلود است به داخل کبد نفوذ کرده و نوعی احساس در آن بوجود آورده است. شکل قرار گرفتن کبد از لحاظ تبادل حرارتی نیز در نظر گرفته شده است تا قسمتی از حرارت آن بوسیله پرده حجاب و هوای خنک تنفس شده بوسیله ریه از میان برود و کبد خنک شود.
ص: 17
همه توضیحاتی که از کتب طبی بویژه قانون نقل کردم بدان منظور است که بتدریج وارد این مبحث شویم که چرا کبد برای پذیرش سرطان آماده میشود و چگونه این استعداد بوجود میآید. چنانچه کبد در یک حالت مزاجی معتدل و سرحال و پرنشاط باشد، هرگز بیماریها نمیتوانند بر بافت آن چیره شوند، بنابراین باید همواره از کبد بعنوان یک عضو مهم که مرگ و حیات دیگر اعضاء بدن به او بستگی دارد محافظت کنیم. این محافظت از بدو تولّد و حتی از جنین مادر شروع و تا آخرین لحظات عمر ادامه خواهد داشت.
این راه راهی است غیر از راه طب شیمیائی غربی، راهی که طبیعت بکر و زنده و سالم برای انسان ترسیم کرده و شناختن این راه را منحصر به دانستن علوم تخصّصی ندانسته است بلکه این امکان را به همه آحاد بشر داده که حتی از راه تجربه و احساس و شعور نیز میتواند بطور نسبی رفتار مناسب و صحیح برای حفظ کبد را بشناسد. یک فرد عادی براحتی درمییابد که آن شربت و آن غذا به او احساس سبکی و سرحالی و نشاط میدهد، او اصطلاحا میگوید جگرم حال آمد. بنابراین مجموعهای از شعور سالم و برآمده از تجربه نیز میتواند بشر را حد اقل به صورت نسبی به شناختن راههای خوب و بد برای حفاظت خویش آگاه سازد و امّا نقش علم و دانش در این زمینه، دقّت بیشتر و دقیقتر و موفقتر برای رسیدن به این راه میباشد و راهنمایی و ارشاد و ایجاد امکانات لازم برای جامعه که بهگونهای هماهنگ شرایط زندگی خود را تنظیم و امکانات و نیازهای تغذیهای اعضای بدن خود را تأمین نمایند.
با این نگرش دوری از رفتارها و هنجارهای نامطلوب ناشی از توسعه صنعت و اشتغال به کارهای کمتحرک و همزمان خودداری از مصرف غذاهای پرکالری و سنگین و دیرهضم و غذاهای بستهبندیشده ضروری است. شناخت روشهای بهداشتی و تغذیه مبتنی بر طب پایه که قرنها تجربه و بینش علمای باستان را در بر دارد همراه با فرهنگسازی اولین نیاز مبرم مردم ماست. تدوین و آموزش روشهای
ص: 18
تغذیه خاص مردم کشورمان که با خصوصیات ویژهای از لحاظ روحی و اخلاقی متفاوت با مناسبات هنجاری دیگر کشورهاست نیاز به برنامهریزی کلان دارد.
بنابراین حفاظت کبد از آلودگیهای قرن حاضر و فرار از مرگ تمدن لازم است. برای حفظ این عضو مهم در برابر بیماریهای گوناگون باید سوءمزاجهای کبد را شناخت. سوء مزاج کبدی به این معنی است که کبد هم مانند سایر اندامها باید از لحاظ تفوق و فزونی یا کاستی از عناصر مزاجی اربعه در حالت تعادل باشد. اگر صفرا و سودا و بلغم و خون در کبد از حالت عادی خارج گردید، سوء مزاج کبدی حاکم میشود و خروج کبد از حالت عادی زمینه و بستر لازم را برای بیماریهای بعدی آماده میسازد. از این رهگذر همه اعضای بدن متأثر میشوند، زیرا که کبد آشپزخانه بدن و تأمینکننده غذای همه اعضاء و نسوج و سلولهای بدن میباشد. غذایی که با سوء مزاج ساخته و پرداخته شود تأثیر سوء خود را به میزان و نسبت سوء مزاج بر سراسر بدن میگذارد.
گرچه اندامهای دفعی با تلاشی بیشتر سعی در پاک کردن سموم حاصل از سوء مزاج میکنند امّا خود بتدریج ضعیف شده و از پای درمیآیند و آنگاه شمارش منفی برای حیات همه اعضاء و خود کبد آغاز میگردد.
گفتم کبد را انواع سوءمزاجها میتواند گرفتار کند، این سوءمزاجها را باید شناخت و راههای پیشگیری از آن را به مردم آموزش داد.
ص: 19
تشخیص چگونگی حال کبد
اگر در لمس با دست روی کبد گرمایی را احساس کردید دلیل بر سوء مزاج گرم است و بالعکس اگر سردی احساس کردید دلیل بر سوء مزاج سرد کبد است.
احساس سفتی دلیل بر مبتلا شدن کبد به ورم سفت و سخت است.
احساس بادکردگی مشخص است که گویی دست را بر بادبادکی میفشاریم البته کمی سفتتر از بادبادک امّا اگر باد در کبد باشد مانند بادبادک در مقابل دست مقداری مقاومت میکند و فرومیرود و با برداشتن دست بسرعت به جای خود بر میگردد.
این بادکردگی میتواند از رویه شکم و ماهیچههای شکم باشد که این هم با دست مشخص میشود. اگر بادکردگی درست منطبق بر کبد و حالت کمانی دارد از خود کبد و الّا از ماهیچههای رویه کبد و اطراف آن میباشد.
اگر مشکلی در کبد ایجاد شده بالاخره نشانههایی در اندامهای دیگر از خود بر جای میگذارد که این نشانهها گاه خفیف و گاه بسیار واضح است.
هر دو حالت ممکن است، بد کار کردن اندامهای دیگر که بر کار و حال کبد تأثیر گذاشته و یا ناراحتی خود کبد که بر اندامهای دیگر تأثیر گذاشته است.
ص: 20
مثلا عطش بر بیمار حاکم شده است، همیشه نمیتوان گفت این عطش دلیل بر سوء مزاج گرم حاکم بر خود کبد است اگر مثلا معده خوب غذا را هضم نمیکند و یا غذای معده بسیار چرب و دیرهضم و پرانرژی است و معده نمیتواند بخوبی آن را هضم کند، در کبد ایجاد گرما و تشنگی و عطش میکند، در اینگونه مواقع حالاتی از معده آشکار میشود که نشان میدهد حالت غیر طبیعی از خود کبد نیست.
اگر کیسه صفرا دچار مشکل شده و ماده صفراوی را بخوبی بیرون نمیریزد قطعا بر کارکرد کبد اثر میگذارد. طحال نیز میتواند با سوء عملکرد خود کبد را دچار دگرگونی کند، یا ماده اضافی فرستاده از کبد را پس میزند و یا در اثر بیماری طحال ورم میکند و بر کبد و معده فشار میآورد و یا ماده سوداوی خارجشده از طحال به سوی کبد رفته و آنجا خرابکاری میکند. حال اگر هرکدام از اینها باشد میتواند بر زبان و بر چهره و پوست دست و کیفیت حالات پشت دست و کف دست اثر بگذارد.
زبری روی زبان و خشکی و ترکهای زبان و لب حکایت از حالات کبد نیز میتواند باشد. رنگ چهره سرخ و سفید طبیعی خبر از سلامت کبد میدهد و زردی آن سوء مزاج گرم و رنگ سربی یا توسی آن نشان از سوء مزاج سرد کبد و همینطور رنگ توسی سفیدی چشم حکایت از سوء مزاج سرد کبد دارد. رنگ زرد مایل به تیرگی بدرنگ نشان از سوء مزاج سرد سوداوی خشک کبد دارد. گرم و تری کبد صورت را چاق و تپل میکند. چهره لاغر دلیل بر خشکی کبد است، رگهای بر آمده پشت دست دلیل بر گرمی کبد و اگر فواصل میان آنها پر و گرم باشند دلیل بر گرمی و تری کبد دارند و نیز نوعی امتلاء و پرشدگی را در کبد و شاید در همه اندامها که حاصل از پرشدگی کبد است داشته باشند. اگر رگهای پشت دست صاف و بدون برآمدگی و براحتی بدست نیایند دلیل بر سردی کبد و مزاج اصلی آنکه سرد است میباشد.
ص: 21
هر نوع تراوش از کبد نشان از حالات کبد دارد که بر اندامهای بدن اثرات و نشانههایی بر جای میگذارد.
همه این علامتها و نشانهها میتواند از مزاج اصلی کبد سرچشمه گیرد و نیز میتواند تأثیر سوء مزاج اندامهای دیگر باشد که بر کبد عارض شده باشد. کبد با اندامهای اطراف و مرتبط با خود تبادلات حرارتی دارد، همینطور از لحاظ نیروی جاذبه کنش و واکنشهایی میان کبد و اطراف کبد وجود دارد. گرمی و تری، سردی و خشکی اندامهای دیگر نیز بر کبد تأثیر میگذارد و بالعکس.
از لحاظ تغذیه نیز چنین است که اندامهای همسایه کبد برای او هدایایی از غذا و خون پسندیده بیاورند و یا کبد برای همسایگان خود هدایایی در بر داشته باشد.
این هدایا غیر از غذاسازی و تأمین غذای سایر اندامها از سوی کبد است، چیزی است که علاوه بر وظیفهای که خلقت به عهده کبد گذاشته. مثلا نشاط بالایی که به قلب میرسد تأثیری میگذارد که قلب آن نشاط و هیجان را به سایر اندامها از جمله کبد منتشر میکند، یک نشاط قوی ناشی از رسیدن موادی به کبد و سرحال شدن کبد حاصل آن را بصورت هدایایی به همسایگان خود و اعضای دیگر تقدیم میکند که ناخودآگاه مغز از آن بهرهها میبرد و قلب از آن به نشاط کشیده میشود. یک اثر روحی منتج از روح کل بر ارواح صادره از کبد، کبد را جوانتر و شادابتر و پرمایهتر به حرکت وامیدارد و انسان از آن به وجد میآید و امیدوارتر به زندگی خود ادامه میدهد. این کنش و واکنش بر ارباب فکر و اندیشه پوشیده نیست امّا وارد شدن در آن شناگری و شناوری در دریای وسیعی از علم و دانش مربوط به زندگی اندامهای داخلی را میطلبد که نمیخواهم وارد آن شوم زیرا که این مبحث را جای آن نیست و ما را از بحث اصلی که چگونگی ایجاد سرطان کبد است دور میکند.
همانطور که معده دارای حالات طبیعی و غیر طبیعی است کبد نیز دارای انواع مزاجهای طبیعی است و هرگاه که از حالتهای طبیعی خارج گردید انواع سوءمزاجهای غیر طبیعی رخ میدهد که در صورت بیتوجهی به آن بستر بیماریها
ص: 22
مهیا شده و کبد بتدریج از سوء مزاج به سوء القنیه (پیشدرآمد سرطان کبد) و تباهی کشیده میشود.
این سوءمزاجها را با اشارتی به علامات آن مطرح و از آن میگذرم، هرکدام از این سوءمزاجها در صورت علاج و درمان به مزاج طبیعی برمیگردند و در غیر این صورت کبد به بیماریهایی کشیده میشود که یکی از آنها سرطان کبد یا بیماری استسقاء است. بدیهی است اگر از ابتدا سوءمزاجهای غیر طبیعی کبد را بشناسیم میتوانیم با علاج آنها که در این مرحله خیلی ساده است از گرفتار شدن کبد به استسقاء پیشگیری به عمل آوریم.