فصل پنجم استقامت
اشاره
آیات استقامت در ضمن نه آیه در هشت سوره قرآن مجید آمده است. بنا بر روش معمول خود در این اثر، پس از تنظیم آیات به ترتیب مصحفیشان، به بررسی لغوی و اصطلاحی واژه استقامت میپردازیم. بعد از آن، طیّ تحقیقی که از تفاسیر درباره استقامت خواهیم داشت، آن را از دیدگاه روایات بررسی نموده و در پایان هم با لطف الهی درباره آن تدبّر میکنیم.
1. تنظیم آیات استقامت به ترتیب مصحفیشان
1. کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ. «1»
2. قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ. «2»
3. فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. «3»
4. قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ. «4»
______________________________
(1). توبه/ 7: مدنی.
(2). یونس/ 89: مکی.
(3). هود/ 112: مکی.
(4). فصّلت/ 6: مکی.
ص: 142
5. إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ. «1»
6. فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ لا حُجَّةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ. «2»
7. إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. «3»
8. وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً. «4»
9. لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ. «5»
2. در معنای استقامت
اشاره
راغب در مفردات فرموده: به راهی که بر خط راست است، استقامت گفته میشود.
راه حق به اینچنین راهی تشبیه شده است، مانند: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»، «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً»، «إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.» لازمه آن، استقامت انسان بر راه و روش مستقیم است؛ مانند قوله: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»،* و قوله: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ»، و قوله: «فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ.» «6»
فخر الدین هم در اینباره در مجمع البحرین فرموده: و استقامت، اعتدال در امر است.
«فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ»: در توجّه نمودن بدون الهه، و قوله: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ»؛ یعنی بر طاعت، و گفتهاند: چیزی را با او شریک قرار نداند. «7»
مصطفوی در التحقیق فی کلمات القرآن فرموده: استقامت، باب استفعال است و دلالت میکند بر طلب قیام در امر، خواه ارادی باشد و خواه طبیعی و یا عملی، مانند: «فَاسْتَقِمْ
______________________________
(1). همان/ 30: مکی.
(2). شوری/ 15: مکی.
(3). احقاف/ 13: مکی.
(4). جن/ 16: مکی.
(5). تکویر/ 28: مکی.
(6). مفردات، ص 418.
(7). مجمع البحرین، ص 145.
ص: 143
کَما أُمِرْتَ»، «1» «ثُمَّ اسْتَقامُوا»، «2» «فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ»، «3» که طلب قیام را اراده میکنند، و نیز اراده میکنند که آن امر و به فعلیت درآمدنش، دوام یابد و نفس خود را بر آن امر، در عمل، در قول توحید و در عهد، منصوب نمایند، و طلب طبیعی همچنان است که در:
«الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»،* آمده است. «4»
همچنین شیخ طوسی در تبیان، و طبرسی در مجمع البیان، در معنای استقامت در آیه:
«فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ»، «5» فرمودهاند: و استقامت استمرار داشتن در جهت واحد است و اینکه نه به سمت راست عدول کند، و نه به سمت چپ. «6»
باز شیخ طوسی در تبیان فرموده: استقامت استمرار بر جهت صواب است و هروقت استمرار بر وجه خطا باشد، استقامت نامیده نمیشود. «7»
نیز او فی قوله: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ»، «8» فرموده: استقامت بر طریق حق که عقل به آن دعوت میکند، طاعت خدای متعال است. «9»
همینطور فی قوله: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»، «10» فرموده: برای امر خدای متعال، وعظ استمرار و پایداری داشته باشند. «11»
علامه طباطبایی در المیزان فرموده: استقامت، طلب قیام شیء و درخواست ظهور و آشکار شدن همه آثار و منافع آن است. پس استقامت راه، متّصف نمودن آن است به آنچه از راه قصد میشود، مانند: مستقیم بودن، واضح و آشکار بودن. و عدم تمایل و انحراف و استقامت انسان در امر، به این است که از نفس خودش قیام آن و اصلاحش را طلب نماید، بهگونهای که با فساد و نقصی مواجه نشود و بهطور کامل و تمام حاصل گردد؛ قال اللّه تعالی: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ»؛ «12» یعنی حقّ توحید او جلّ و علا را به جا میآورند. «13»
______________________________
(1). هود/ 112.
(2). فصّلت/ 30.
(3). توبه/ 7.
(4). التحقیق، ج 9، ص 343.
(5). هود/ 112.
(6). تبیان، ج 6، ص 77- مجمع البیان، ج 5، ص 303.
(7). تبیان، ج 5، ص 176.
(8). جن/ 16.
(9). تبیان، ج 10، ص 154.
(10). تکویر/ 28.
(11). تکویر/ 28.
(12). فصّلت/ 6.
ص: 144
- صراط المستقیم
در تحقیقی که در معنای استقامت انجام شد، ارتباط تطبیقی استقامت و «صراط مستقیم» حاصل میگردد. لذا با استناد به آیات 125، 126، 151، 152، 153 سوره مبارکه انعام به تحقیق درباره مفهوم صراط مستقیم میپردازیم تا معنای استقامت بیشتر مفهوم گردد:
قوله تعالی: «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»؛ «14» یعنی هرکه را خدای متعال اراده هدایت او کند، سینه او را برای قبول اسلام گشاده مینماید.
و قوله تعالی: «وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً.» «15»: و این راه مستقیم پروردگار تو است.
بنابراین مفهوم صراط مستقیم، شرح صدر پیدا نمودن برای قبول اسلام است.
- شرح صدر چیست؟ و علامت آن کدام است؟
هنگامی که آیه: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» «16»: آیا سینه تو را (ای پیامبر!) وسیع و گشاده نساختیم، نازل شد، از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سؤال کردند، شرح صدر چیست؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
«نور یقذفه اللّه فی قلب من یشاء، فینشرح له صدره و ینفسخ.»: نوری است که خدای متعال در دل هرکس که بخواهد افکنده و در پرتو آن، سینه او وسیع و گشاده میشود (دارای آن چنان روح بزرگی میگردد که برای پذیرش هر مسئله و واقعهای، هرچند در کیفیت، عجیب، و در کمیت، بزرگ و عظیم باشد، آمادگی مییابد).
و نیز از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سؤال شد که داشتن شرح صدر، آیا علامت و نشانهای هم دارد که با آن شناخته شود؟ آن حضرت فرمود: «نعم، الانابة الی دار الخلود، و التجافی عن دار الغرور، و الاستعداد للموت قبل نزول الموت.»: آری، توجّه داشتن به سرای جاویدان (آخرت)، و مهیای رها شدن از سرای فریب (دنیا)، و با عمل صالح و ایمان آماده مرگ بودن، پیش از اینکه فرا رسد. «17»
______________________________
. المیزان، ج 11، ص 47.
(14). انعام/ 125.
(15). انعام/ 126.
(16). انشراح/ 1.
(17). مجمع البیان، ج 4، ص 363.
ص: 145
- مصادیق صراط مستقیم
معلوم گردید که مفهوم «صراط مستقیم»، شرح صدر پیدا کردن برای پذیرش و قبول اسلام است. در آیات 151 و 152 سوره مبارکه انعام، به مصادیق آن اشاره شده و آیه 153 هم امر به تبعیت از آن میکند:
- قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ. «1»
- وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ. «2»
- أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. «3»
بنا بر استناد به آیات فوق، مصادیق صراط مستقیم عبارتند از:
1. تمسک به توحید: «أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً.»
2. نیکی نمودن به والدین: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً.»
3. نکشتن فرزندان به خاطر فقر و تنگدستی: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ.»
4. دوری نمودن از فحشا و کارهای زشت: «وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ.»
5. پرهیز از خون به ناحق ریختن: «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ.»
6. پرهیز از مال یتیم برای جلب منافع شخصی: «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ.»
______________________________
(1). انعام/ 151.
(2). همان/ 152.
(3). همان/ 153.
ص: 146
7. پیمانه و وزن را تمام و کامل دادن و احتراز از کمفروشی: «وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ.»
8. از روی عدالت سخن گفتن (گواهی دادن) هرچند در مورد خویشاوندان باشد:
«وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی »
9. وفا نمودن به عهد و پیمان الهی (همه تکالیف الهی): «وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا.»
10. و البتّه، این راه مستقیم من است (یعنی موارد ذکر شده در بالا)، پس از آن پیروی و تبعیت کنید: «أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ.»
3. استقامت در تفاسیر
شیخ طوسی در تبیان فی قوله: «فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ»، «1» فرموده: تا آنجا که آنان نسبت به عهد و پیمان شما استمرار دارند، شما هم به عهد و پیمان خود نسبت به آنها استمرار داشته باشید. «2»
فی قوله: «فَاسْتَقِیما» «3» هم فرموده: امر است از جانب حق تعالی به آن دو نفر؛ یعنی موسی و هارون علیهما السّلام، به اینکه در دعوتشان براساس آنچه خدای متعال به آنان امر فرموده، در برابر فرعون و قوم فرعون پایداری و استقامت کنند. «4»
نیز فی قوله: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ»، «5» فرموده: امر است از جانب حق تعالی به خود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و به امّت او به اینکه همان گونه که خدای متعال به آنان و همچنین به کسانی که به سوی خدا و پیامبر او بازگشتهاند، امر فرموده، ثابت قدم باشند و پایداری کنند، و در معنای قوله: «لا تَطْغَوْا»،* فرموده: در استقامت و پایداری، طغیان نکنید، پس از حدّ آن، از آنچه به شما امر شده، چه در وجه وجوب و چه در وجه استحباب، (فراتر نرفته و) زیادهروی نکنید. «6»
______________________________
(1). توبه/ 7.
(2). تبیان، ج 5، ص 176.
(3). یونس/ 89.
(4). تبیان، ج 5، ص 424.
(5). هود/ 112.
(6). تبیان، ج 6، ص 77.
ص: 147
همینطور فی قوله: «فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ»، «1» فرموده: در طاعت و خلوص عبادت نسبت به او بر وجه واحدی که مقتضای حکمت است، استمرار داشته باشید. «2»
فی قوله: «ثُمَّ اسْتَقامُوا» «3» هم فرموده: بر آنچه بدان ربوبیت را توجیه میکنید، استمرار داشته باشید، و گفتهاند: بر طاعت خدای متعال استمرار داشته و پایداری کنید. «4»
همچنین فی قوله: «فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ»، «5» فرموده: یعنی «فالی ذلک فادع»؛ همچنان که فرموده: «بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحی لَها.» «6» «7»
نیز فی قوله: «ثُمَّ اسْتَقامُوا»، «8» فرموده: یعنی بر آن (اعتقاد قلبی به ربنا اللّه) استمرار داشته و از آن عدول نکنند. «9»
فی قوله: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ» «10» هم فرموده: آن بر دو امر است:
1. یعنی اگر بر راه هدایت استقامت کنند، به دلالت آیه 69 سوره مائده: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ»، و آیه 95 سوره اعراف: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا.»
2. یعنی اگر به طریقه کفر، استمرار و پایداری کنند، به دلالت آیه 33 زخرف: «وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ.»
و معنای آیه به گفته اکثر مفسران این است که اگر عقلا بر راه هدایت پایداری کرده و بر آن استمرار داشته باشند و به موجب آن عمل نمایند، جزای آنان را به سیرابی بسیار خواهیم داد. «11»
______________________________
(1). فصّلت/ 6.
(2). تبیان، ج 9، ص 106.
(3). فصّلت/ 30.
(4). تبیان، ج 9، ص 123.
(5). شوری/ 15.
(6). زلزال/ 5.
(7). تبیان، ج 9، ص 151.
(8). احقاف/ 13.
(9). تبیان، همان، ص 274.
(10). جن/ 16.
(11). تبیان، ج 10، ص 154.
ص: 148
طبرسی در مجمع البیان فی قوله: «فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ»، «1» فرموده: «فما استقاموا لکم علی العهد»: مادامی که با شما بر طریق راست و مستقیمی باقی هستند، پس شما هم با آنان اینچنین باشید. «2»
نیز فی قوله: «فَاسْتَقِیما»، «3» فرموده: یعنی بر آنچه به شما دو نفر، موسی و هارون علیهما السّلام، امر شده است (در مأموریت دعوت مردم به ایمان به خدای متعال و انذاز آنان نسبت به عذاب الهی)، ثابت و پابرجا باشید. «4»
همینطور فی قوله: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ»، «5» فرموده: ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله! بر وعظ، انذار، تمسّک به اطاعت، امر نمودن و دعوت بدان، پایدار و ثابتقدم باش (و استقامت، عبارت است از انجام مأمور به و نهی از منهی عنه) همچنان که در قرآن به آن مأمور شدهای. «6»
نیز فی قوله: «فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ»، «7» فرموده: از راه او منحرف نشوید؛ با طاعت به سوی او توجّه نمایید، همچنان که گفته میشود: «استقم الی منزلک»: راست و مستقیم به سوی خانهات روانه شو؛ بدین معنا که از جهت آن، به سمت دیگر آن عدول ننما. «8»
فی قوله: «ثُمَّ اسْتَقامُوا» «9» هم فرموده: بر اینکه خدای متعال، پروردگار آنان، یکتا است، استمرار داشته و هیچ چیزی را برای او شریک قرار ندادهاند، و گفتهاند: «ثُمَّ اسْتَقامُوا» در افعالشان است؛ همچنان که «اسْتَقامُوا» در گفتارشان است، و گفتهاند: «ثُمَّ اسْتَقامُوا» بر توجیه ربوبیتی که نسبت به عبادت او دارند. «10»
و از انس روایت شده که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این آیه را بر ما قرائت فرمود، پس از آن گفت: «قد قالها ناس ثم کفر اکثرهم، فمن قالها حتی یموت، فهو ممن استقام علیها.»: مردم آن را گفتند و سپس اکثر آنان از آن روی گردانیدند، پس هرکس آن را بگوید تا هنگامی که بمیرد، پس او از کسانی خواهد بود که بر آن استقامت ورزیده است. «11»
______________________________
(1). توبه/ 7.
(2). مجمع البیان، ج 5، ص 14.
(3). یونس/ 89.
(4). مجمع البیان، ج 5، ص 196.
(5). هود/ 112.
(6). مجمع البیان، همان، ص 304.
(7). فصّلت/ 6.
(8). مجمع البیان، ج 9، ص 5.
(9). فصّلت/ 30.
(10). مجمع البیان، همان، ص 17.
(11). مجمع البیان، ج 9، ص 17- المیزان، ج 17، ص 394.
ص: 149
نیز فی قوله تعالی: «وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» «1» هم فرموده: بر امر خدای تعالی ثابت باش و به آن تمسّک کن و به موجب آن عمل نما، و گفتهاند: بر تبلیغ رسالت پایدار و با استقامت باش. «2»
همچنین فی قوله: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً»، «3» فرموده: یعنی اگر انسان و جنّ بر راه ایمان استقامت و پایداری ورزند، و گفتهاند: در آیه، مشرکین مکّه اراده شدهاند؛ یعنی اگر ایمان آورند و بر هدایت استقامت و پایداری کنند، برای آنان آب فراوانی را از آسمان میبارانیم، و گفتهاند: اگر ایمان آوردند و استقامت و پایداری ورزند، در دنیا بر آنان وسعت میدهیم. «ماء غدق» را مثل زده؛ زیرا آن همهاش خیر کلّی بوده و روزی در مطر است. «4»
فی قوله: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ» «5» هم فرموده: بر امر خدای متعال و بر طاعت او، راست و مستقیم باشد. خدای سبحان ابتدا آن را بهطور عموم برای جمیع خلق ذکر فرمود و پس از آن، مستقیم را خاصّ نمود؛ زیرا منفعت به آنان برمیگردد، همچنان که فرمود: «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ.» «6» «7»
زمخشری در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی: «فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ»، «8» فرموده:
«فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ»: پس مادامی که بر عهد شما، بر راه راست و مستقیماند، «فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ»: پس شما هم مثل آنان بر راه راست و مستقیم باشید. «9»
نیز فی قوله: «فَاسْتَقِیما»، «10» فرموده: پس بر آنچه که شما دو نفر (موسی و هارون) بر آن متفقید، دعوتتان، ثابت و استوار، و در الزام حجت، برتر باشید. «11»
فی قوله: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» «12» هم فرموده: پس بر طریق راست و مستقیم، ثابت و
______________________________
(1). شوری/ 15.
(2). مجمع البیان، ج 9، ص 38.
(3). جن/ 16.
(4). مجمع البیان، ج 10، ص 559.
(5). تکویر/ 28.
(6). یس/ 10.
(7). مجمع البیان، ج 10، ص 678.
(8). توبه/ 7.
(9). کشّاف، ج 2، ص 176.
(10). یونس/ 89.
(11). کشّاف، ج 2، ص 251.
(12). هود/ 112.
ص: 150
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج1 180
استوار باش، مانند آن طریق راست و مستقیمی که بر جدیّت و تلاش به حق بدون عدول از آن مأموری، و از جعفر صادق رضی اللّه عنه است که فی قوله: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» را فرموده: «افتقر الی اللّه بصحة العزم.»: با صحّت عزم، استغنای به خداوند یاب. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ»، «2» فرموده: پابرجا و استوار نسبت به توحید و خلوص عبادت او باشید، بدون اینکه به راست یا به چپ بروید، و بدون توجّه به آنچه شیطان با اتّخاذ دوستان و شفیعان برای شما میآراید. «3»
نیز فی قوله تعالی: «ثُمَّ اسْتَقامُوا»، «4» فرموده: «ثم»، برای دوری استقامت از اقرار، در مرتبت، و فضیلتش نسبت به آن است؛ زیرا استقامت
برایش شأن و مرتبت، همهاش، است، مانند آن، قوله تعالی: «... إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا.»، است، و معنای آن چنین است: سپس بر اقرار و مقتضیات آن، ثابت و پابرجا ماندند. «5»
فی قوله تعالی: «وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» «6» هم فرموده: بر آن و بر دعوت به آن؛ همان گونه که خدا تو را به آن امر فرموده، پابرجا و استوار باش. «7»
همینطور فی قوله تعالی: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ»، «8» فرموده: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا»:
«أن»، مخففه از ثقیله است و معنای آیه چنین میشود که: و به من وحی شده در شأن و حدیث اینکه: اگر جنیان بر روش مثل من، ثابت و پابرجا بودند؛ یعنی اگر پدر آنان جانّ بر آنچه بر آن بود از عبادت خدا و طاعت او، ثابت بود و از سجود به آدم تکبّر نمیکرد و کافر نمیشد و فرزند او پیرو اسلام بود، بر آنان انعام میکردیم و روزی آنان را وسیع مینمودیم، و «ماء غدق» به فتح دال و به کسر آن ذکر شده و آن به معنای بسیار است، و به هر دو قرائت شده؛ زیرا آن (آب گوارا) اصل معاش و وسعت روزی است. «9»
______________________________
(1). کشّاف، همان، ص 295.
(2). فصّلت/ 6.
(3). کشّاف، ج 2، ص 443.
(4). فصّلت/ 30.
(5). کشّاف، ج 4، ص 453.
(6). شوری/ 15.
(7). کشّاف، همان، ص 464.
(8). جن/ 16.
(9). کشّاف، ج 4، ص 170.
ص: 151
فی قوله تعالی: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»، «1» فرموده: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ»، بدل است از «لِلْعالَمِینَ» (که ذیل آیه قبل آمده)، و البتّه، بدل از آنان است؛ زیرا آنان که در دخول به اسلام، پایداری و مقاومت کردند، همانها با ذکر منتفع میگردند. پس مثل این است که جز آنان، دیگران پند نگرفتهاند، گرچه همگی موعظه میشدهاند. «2»
ملا محسن فیض کاشانی فی قوله تعالی: «فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا»، «3» در تفسیر صافی فرموده: امر آنان را منتظر باشید، اگر آن مشرکان بر عهد خود استمرار داشته و ثابت و استوار بودند، پس شما هم بر وفایتان ثابت و پابرجا باشید، و «کیف» که در آیه بعد تکرار گردیده، به سبب بعید بودن آن مشرکان است نسبت به استواری آنان در امر عهد و پیمانی که بستهاند. «4»
فی قوله: «قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما» «5» هم فرموده: دعای موسی و هارون، و گفتهاند:
موسی دعا مینمود و هارون آمین میگفت، پس هردوی آنان را «دعاکننده» خطاب فرمود، و در کتاب کافی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمده است که موسی دعا میفرمود و هارون آمین و ملایکه آمین میگفتند. (پس) خدای متعال فرمود: «قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما، و من غزا فی سبیل اللّه، استجیب له، کما استجیب لکما یوم القیامة.»: دعوت شما دو نفر اجابت شد، و هرکس در راه خدای تعالی جهاد کند، دعای او به اجابت میرسد؛ همچنان که برای شما دو نفر در روز قیامت به اجابت میرسد، و در کافی و تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السّلام نقل است که: بین قول خدای تعالی: «قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما»، و بین اخذ فرعون، چهل سال فاصله افتاد. «6»
همینطور فی قوله تعالی: «فَاسْتَقِیما»، «7» فرموده: بر آنچه شما دو نفر، موسی و هارون علیهما السّلام، بدان مأمور هستید، در دعوت نمودن به حق به همراه حجّت و دلیل،
______________________________
(1). تکویر/ 28.
(2). کشّاف، همان، ص 236.
(3). توبه/ 7.
(4). صافی، ج 2، ص 323.
(5). یونس/ 89.
(6). صافی، ج 2، ص 415- برهان، ج 2، ص 195- نور الثقلین، ج 2، ص 316، حدیث 117 و 118.
(7). یونس/ 89.
ص: 152
باثبات و استوار باشید و نسبت به آن تعجیل نکنید که آنچه مطلوب شماست، انجام شدنی است، اما در وقت و زمان خودش. «1»
نیز فی قوله تعالی: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ»، «2» فرموده: بر جاده حق پابرجا باش بدون اینکه از آن عدول نمایی و آن، شامل عقاید و اعمال است، «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»: کسانی که از کفر توبه نموده و با تو ایمان آوردند. از ابن عباس نقل شده که چون این آیه بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل گردید، بر آن حضرت بسیار مشقتبار مینمود و لذا فرمود: «شیّبتنی هود و واقعة و اخواتها.» «3»
فی قوله تعالی: «فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ» «4» هم فرمود: در عمل و افعالتان پایدار و ثابتقدم باشید، در حالی که به سوی او توجّه دارید و از آنچه شما پیش از این بر آن بودید، طلب آمرزش کنید. «5»
همچنین فی قوله تعالی: «ثُمَّ اسْتَقامُوا»، «6» فرموده: بر مقتضای آن، ثابت و استوار بودند، و قمی هم فرموده: بر ولایت علی، امیر مؤمنان علیه السّلام، پابرجا و استوار بودند. «7»
همینطور فی قوله: «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»، «8» فرموده: بین آن توحیدی که خلاصه علم است و استقامت در اموری که منتهی به عمل میشود، «ثمّ» برای دلالت بر تأخّر رتبه عمل و متوقف بودن ارزش آن بر توحید است. قمی فرموده: «استقاموا»، بر ولایت علی، امیر مؤمنان علیه السّلام، دلالت میکند. «9»
علامه طباطبایی، در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: «فَاسْتَقِیما»، «10» فرموده: استقامت، عبارت است از ثابت بودن در امر، و آن درباره آن دو برادر (موسی و هارون علیهما السّلام) است و (معنای این در آیه) عبارت است از ثابت بودن بر دعوت به سوی خدای متعال و بر احیای کلمه حق. «11»
______________________________
(1). صافی، همان، ص 415.
(2). هود/ 112.
(3). صافی، همان، ص 475.
(4). فصّلت/ 6.
(5). صافی، ج 4، ص 353.
(6). فصّلت/ 30.
(7). صافی، ج 4، ص 358.
(8). احقاف/ 13.
(9). صافی، ج 5، ص 13.
(10). یونس/ 89.
(11). المیزان، ج 10، ص 117.
ص: 153
فی قوله تعالی: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» «1» هم فرموده: بر دین، ثابت و پابرجا باش، در حالی که حقّ آن را ادا مینمایی، مطابق آنچه تو نسبت به آن، امر به استقامت شدهای، و مراد از «فَاسْتَقِمْ الخ»، امر به آشکار نمودن ثبات و پایداری در عبودیت و لزوم قیام به حق آن است. پس از آن، نهی از تعدّی در این استقامت و نهی از استکبار از خضوع برای خداوند متعال و خروج از آن به زندگی عبودیت است که فرمود: «وَ لا تَطْغَوْا.» «2»
نیز فی قوله تعالی: «فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ»، «3» فرموده: چون بهجز خدای یکتا که هیچ شریکی برای او نیست، خدایی نیست، (پس) به سوی توحیدش و نفی شرکا از او آراسته شوید و نسبت به آنچه از شرک و گناه از شما گذشته است، استغفار و طلب آمرزش کنید. «4»
همچنین فی قوله تعالی: «ثُمَّ اسْتَقامُوا»،* «5» فرموده: پس مراد از آن، لزوم بودن در وسط و میان راه است بدون انحراف و تمایلی، و ثابت بودن بر قولی که آن را گفتهاند:
«فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا» «6» و «وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ.» «7» «8»
همینطور فی قوله تعالی: «فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ»، «9» فرموده: لام در «فلذلک»، برای تعلیل است، و گفتهاند که لام به معنای «الی» است؛ یعنی به آنچه از دین برای شما تشریع گردید، پس به آن دعوت کن و نسبت به آن، در راه و روشی مستقیم، استوار و پابرجا باش. «10»
فی قوله تعالی: «ثُمَّ اسْتَقامُوا» «11» هم فرموده: مراد از استقامت آنان، ثبات و پایداری ایشان است بر آنچه بدان شهادت دادهاند بدون انحراف و کجی و با التزام آنان به لوازم عملی آن. «12»
______________________________
(1). هود/ 112.
(2). المیزان، ج 11، ص 49.
(3). فصّلت/ 6.
(4). المیزان، ج 17، ص 361.
(5). فصّلت/ 30.
(6). توبه/ 7.
(7). شوری/ 15.
(8). المیزان، ج 17، ص 389.
(9). شوری/ 15.
(10). المیزان، ج 18، ص 33.
(11). احقاف/ 13.
(12). المیزان، ج 18، ص 196.
ص: 154
نیز فی قوله تعالی: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ»، «1» فرموده: «أن» مخفّفه از ثقیله است و مراد به «الطّریقة»، طریقه اسلام (ایمان) میباشد، و استقامت و پایداری بر آنچه است که ایمان به خدا اقتضای آن را دارد و لازمه آن است، و معنای آیه چنین میشود: اینکه اگر جن و انس بر طریقه اسلام (ایمان) برای خدا پایداری و استقامت کنند، روزی بسیاری را روزی آنان میکنیم تا ایشان را در روزیشان بیازماییم. پس این آیه هم معنا با آیه: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا»، «2» است. «3»
همچنین فی قوله تعالی: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»، «4» فرموده: مشروط به این است که استقامت بر حق را بخواهند، و آن، عبارت است از تلبّس به پایداری و ثبات بر عبودیت و طاعت. «5»
4. استقامت در تفاسیر روایی
سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان فی قوله تعالی: «قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»، «6» میفرماید: راه فرعون و یاران فرعون را متابعت نکنید. «7»
و فی قوله تعالی: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»، «8» فرموده: علی بن ابراهیم گفته:
«قال تعالی لنبیه صلّی اللّه علیه و آله:" فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ".» «9»
فی قوله تعالی: «فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ» «10» هم فرمود: «ای اجیبوه.»: اجابت کنید او را «11»
همچنین فی قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»، «12» فرموده: محمّد بن یعقوب با اسنادش تا محمّد بن مسلم، و او چنین گوید که: از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام درباره
______________________________
(1). جن/ 16.
(2). اعراف/ 96.
(3). المیزان، ج 20، ص 46.
(4). تکویر/ 28.
(5). المیزان، ج 20، ص 220.
(6). یونس/ 89.
(7). برهان، ص 463.
(8). هود/ 112.
(9). برهان، ص 489.
(10). فصّلت/ 6.
(11). برهان، ص 958.
(12). فصّلت/ 30.
ص: 155
قول اللّه عزّ و جلّ: «الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» سؤال نمودم. امام صادق علیه السّلام فرمود:
«استقاموا علی الائمة واحدا بعد واحد؛" تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ".» «1»
نیز محمّد بن عباس با اسنادش تا ابی جارود، و او از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، نقل میکند که ایشان فی قوله: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»، گفته است: «استکملوا طاعة اللّه و طاعة رسوله و ولایة آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله:" تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ"، یوم القیامة،" أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ"، فاولئک الذین اذا فزعوا یوم القیامة حین یبعثون، تتلقیهم الملائکة و یقولون لهم: لا تخافوا و لا تحزنوا؛ نحن کنا معکم فی الحیاة الدنیا لا نفارقکم حتی تدخلوا الجنة:" وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ".»: آن بزرگوار میفرمود: در پی کامل کردن طاعت خدای متعال و طاعت پیامبر او صلّی اللّه علیه و آله و ولایت آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله باشید: «ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ الخ». پس آنان کسانی هستند که چون روز قیامت به هنگام برانگیخته شدن، بیتابی کنند، ملایکه آنان را ملاقات نموده و به آنان گویند:
«نترسید و اندوهگین مباشید ما (که) در زندگانی دنیا با شما بودیم، از شما جدا نمیشویم تا آنکه شما در بهشت داخل گردید، «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ.»: و مژده باد شما را به بهشتی که به شما وعده داده میشد. «2»
باز محمّد بن عباس با اسنادش تا ابا بصیر، و او میگوید: از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، درباره قول خدای عزّ و جلّ: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»* سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: «و هو و اللّه ما انتم علیه،" وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً".»: ابا بصیر میگوید: سؤال کردم چه زمانی ملایکه با این مژده بر آنان نازل میگردند که: «أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ.»: نترسید و اندوهگین مباشید و بشارت باد بر شما بهشتی که به شما وعده داده میشد؛ ما دوستان شما در زندگی دنیا و در
______________________________
(1). برهان، ص 962، به نقل از اصول کافی، ص 220- نور الثقلین، ج 4، ص 546، حدیث 37.
(2). برهان، ص 962.
ص: 156
آخرت هستیم! پس آن بزرگوار فرمود: «عند الموت و یوم القیامة.»: به هنگام مردن و در روز قیامت. «1»
طبرسی در قوله: «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ»، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، نقل کند که:
زمان نازل شدن ملایکه بر آنان، «عند الموت»؛ یعنی هنگام مردن، است، و او گوید که از محمّد بن فضیل روایت شده که او گفته است: از ابی الحسن، امام رضا علیه السّلام، درباره استقامت، سؤال نمودم، پس حضرت گفت: «هی و اللّه ما انتم علیه.» «2»
فی قوله: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا الی آخر الایة» «3»، فرموده: علی بن ابراهیم فرمود: «استقاموا علی ولایة علی امیر المؤمنین علیه السّلام.» «4»
فی قوله: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً» «5» هم فرموده: محمّد بن یعقوب با اسنادش تا یونس بن یعقوب، و او هم از کسی که برایش بیان نموده، از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، فی قوله: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً»، روایت کند که آن حضرت فرمود: «لا شربنا قلوبهم الایمان، و الطریقة هی ولایة علی بن ابی طالب علیه السّلام و الاوصیاء علیهم السّلام.» «6»
نیز از محمّد بن عباس با اسنادش تا ابا بصیر نقل کرده است که او چنین گفته: از حضرت ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، فی قوله: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً»، سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: «ای لا مددناهم علما کی یتعلمونه من الائمة علیهم السّلام.»:
آنان را مدد مینماییم تا از ائمه علیهم السّلام علم و دانش بیاموزند. «7»
باز محمّد بن عباس با اسنادش تا برید عجلی نقل کند که او گفته: از ابا عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، درباره قول خدای عزّ و جلّ: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً»، سؤال نمودم، آن بزرگوار چنین پاسخ داد: «لاذقناهم علما کثیرا یتعلمونه من
______________________________
(1). برهان، ص 963.
(2). برهان، ص 963.
(3). احقاف/ 13.
(4). برهان، ص 1005.
(5). جن/ 16.
(6). برهان، ص 1153.
(7). برهان، همان.
ص: 157
الائمة علیهم السّلام»: به آنان علم بسیاری را میچشانیم، علمی که آن را از ائمه علیهم السّلام میآموزند. «1»
فی قوله: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ» «2» هم فرموده: علی بن ابراهیم با اسنادش تا ابا بصیر، و او گوید که درباره سخن خدای عزّ و جلّ: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: «فی طاعة علی علیه السّلام و الائمّة من بعده.» «3»
ابن جمعه عروسی در تفسیر نور الثقلین فی قوله: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ»، «4» فرموده:
در اصول کافی، احمد بن مهران از عبد العظیم بن عبد اللّه حسنی با اسنادش تا یونس بن یعقوب، و او هم از کسی که این روایت را از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، فی قوله تعالی: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً»، به او یادآور شد که آن بزرگوار فرموده: «لو استقاموا علی ولایة امیر المؤمنین، علی، و الاوصیاء من ولده، و قبلوا طاعتهم فی امرهم و نهیهم،" لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً": لاشربنا قلوبهم الایمان، و الطریقه هی الایمان بولایة علی و الاوصیاء.» «5»
نیز فی قوله: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»، «6» فرموده: در تفسیر علی ابن ابراهیم درباره:
«لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»، فرموده: «فی طاعة علی علیه السّلام و الائمة من بعده.» «7»
ابو الحسن عاملی، در مقدمه تفسیر مرآة الانوار و مشکوة الاسرار، فرموده: در اخبار، استقامت و آنچه در معنای استقامت است، به استقرار بر ولایت و امامت ائمّه و ثابت بودن بر طاعت آنان، تأویل شده است.
نیز در تفسیر قمی از امام صادق علیه السّلام فی قوله: «فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ»، «8» نقل کرده است که حضرت فرمود: «الی ولایة علی و علی ولایته»، و درباره معنای قوله: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ» «9» هم آورده که حضرت گفت: «فی طاعة علی علیه السّلام و الائمة من بعده»؛ همچنین درباره معنای قوله: «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا* الخ» هم از آن حضرت نقل کرده است که ایشان
______________________________
(1). برهان، همان.
(2). تکویر/ 28.
(3). برهان، ص 1176.
(4). جن/ 16.
(5). نور الثقلین، ج 5، ص 438، حدیث 32.
(6). تکویر/ 28.
(7). نور الثقلین، ج 5، ص 519، حدیث 29.
(8). شوری/ 15.
(9). تکویر/ 28.
ص: 158
گفته: «استقاموا علی ولایة علی علیه السّلام»، و در تفسیر عیاشی و غیره، از آن بزرگوار درباره این آیه آمده است که فرمود: «استکملوا طاعة اللّه و رسوله و الولایة، ثم استقاموا علیها»، و در روایت دیگری هم از ایشان آمده: «استقاموا علی الائمة واحدا بعد واحد»، الخبر، و غیر آنها از اخبار بسیارند. «1»
شیخ جلال الدین، عبد الرحمن سیوطی در تفسیر درّ المنثور فی قوله تعالی: «قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما»، آورده که ابن جریر و ابن منذر از ابن عباس رضی اللّه عنه اخراج نمودند که او گفت علیهم السّلام «فاستقیما فامضیا لامری، و هی الاستقامة.» «2»
نیز فی قوله تعالی: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ»، آورده که ابو الشیخ درباره آن از سفیان اخراج نمود که او گفت: «استقم علی القرآن.» «3»
فی قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» «4» هم آورده که احمد، عبد بن حمید، دارمی، بخاری در تاریخش، مسلم، ترمذی، نسائی، ابن ماجه و ابن حبان از سفیان ثقفی اخراج نمودند که مردی گفت: ای پیامبر خدا! مرا به دستوری در اسلام امر بکن که درباره آن از احدی بعد از شما سؤال نکنم. آن حضرت فرمود: «قل: امنت باللّه، ثم استقم.» گفتم: چگونه پرهیزگاری کنم؟ پس آن حضرت به زبانش اشاره نمود. «5»
همچنین فی قوله تعالی: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»، «6» آورده که: عبد بن حمید، ابن جریر، ابن ابی حاتم از سلیمان بن موسی اخراج نمودند که او گفت: همین که قوله: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»، نازل گردید، ابو جهل گفت: امر ما را به خودمان وانهاده است، اگر خواستیم پایداری و مقاومت میکنیم، و اگر خواستیم پایداری و مقاومت نمیکنیم، پس خدا نازل فرمود: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ.» «7»
______________________________
(1). مقدمه برهان باب القاف، ص 187.
(2). درّ المنثور، ج 3، ص 315.
(3). همان، ص 351.
(4). فصّلت/ 30.
(5). درّ المنثور، ج 3، ص 363.
(6). تکویر/ 28.
(7). درّ المنثور، ج 6، ص 322.
ص: 159
5. تدبر در آیات استقامت
اشاره
«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «1»
الف- تنوع معنا و مفهوم استقامت به ترتیب آیات مصحف
اشاره
در اینجا آیات نهگانه استقامت را که غالب آنها در مکّه نازل شده است، به ترتیب مصحفیشان تنظیم نموده و سپس مفهوم استقامت را در هر آیه بهطور جداگانه و با توجّه به مفردات آیه، بررسی و تدبّر مینماییم.
1. الف- معنا و مفهوم اوّل استقامت
یکی از معانی و مفاهیم استقامت، پایداری در استمرار عهد مسلمین است در مقابل دسته خاصی از مشرکین، مادامی که آن مشرکین به عهدشان وفادار باشند: «إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ.» «2»
و عهد همه مشرکین مورد وثوق نیست: «کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ.» «3»
و البتّه خدای تعالی متقین را دوست دارد: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ.» «4»
2. الف- معنا و مفهوم دوّم استقامت
یکی از معانی و مفاهیم استقامت، پایداری در استمرار اشاعه توحید در برابر شرک مشرکان و طغیان کافران و متابعت نکردن از راه ناآگاهان در این راه است: «قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ.» «5»
شرح مختصر آن این است که موسی و برادرش، هارون علیهما السّلام، بعد از آنکه مأمور به هدایت فرعون شدند، نه سخن نرم و لیّن آنان، و نه معجزات و آیات الهیشان، هیچیک کمترین تأثیری در فرعون نبخشید و فرعون به استکبار و استعلای خود ادامه داد: «اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی ، «6» «ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسی وَ أَخاهُ
______________________________
(1). ص/ 29.
(2). توبه/ 7.
(3). همان.
(4). همان.
(5). یونس/ 89.
(6). طه/ 47- 46.
ص: 160
هارُونَ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً عالِینَ.» «1»
فرعون در برابر هدایت موسی و برادرش، هارون علیهما السّلام، و معجزاتشان، استعلا نشان داد و خود را پروردگار اعلی دانست: «فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی » «2»
فرعون که در برابر هدایت موسی و برادرش، هارون علیهما السّلام، به گمراه کردن از راه حق میپرداخت، موسی علیه السّلام محو اموال و عذاب او را از پروردگار متعال خواستار شده و بنا بر روایات و تفاسیر، برادرش، هارون علیه السّلام، برای اجابت دعای او امین میگفت: «وَ قالَ مُوسی رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَةً وَ أَمْوالًا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلی قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ.» «3»
حق تعالی در پاسخ به این دعا، مژده اجابت خواسته موسی و هارون علیهما السّلام را نوید داد و آنان را به استقامت در استمرار مأموریتشان که همان اشاعه توحید بود، امر کرد، و از آنان خواست که از نادانان و ناآگاهان پیروی نکنند: «قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ.» «4»
3. الف- معنا و مفهوم سوّم استقامت
یکی از معانی و مفاهیم استقامت، ثبات قدم و استواری در استمرار بر انجام مأموریت الهی مطابق با مأمور به، هماهنگی با همراهان، عدم تجاوز از راه مستقیم و بیتوجّهی به تمایلات ستمکاران است: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ.» «5»
4. الف- معنا و مفهوم چهارم استقامت
یکی از معانی و مفاهیم استقامت، اراده مستقیم شدن مشرکان در اعتقاد به یکتایی خدای متعال است؛ چرا که او خدای آنان هم است و برای همین به انسانی همچون
______________________________
(1). مؤمنون/ 46- 45.
(2). نازعات/ 24.
(3). یونس/ 88.
(4). همان/ 89.
(5). هود/ 114- 113.
ص: 161
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وحی میفرستد تا به آنان بگوید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ.» «1»
البتّه، اراده مستقیم شدن مشرکان در اعتقاد به خدای یکتا، ملازم با استغفار از اعتقاد به شرک گذشته ایشان به پیشگاه خدای واحد تعالی خواهد بود: «فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ.» «2»
5. الف- معنا و مفهوم پنجم استقامت
یکی از معانی و مفاهیم استقامت، استواری و ثبات قدم برای استمرار داشتن در قول به ربوبیت اللّه است: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا.» «3»
البتّه، کسانی که در قول به ربوبیت اللّه استوارند و بر این استواری، استمرار دارند، ملایکه با این پیام بر آنان وارد میشوند: نترسید و غمگین نباشید و مژده باد بر شما بهشتی که به شما وعده داده شده است: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ.» «4»
6. الف- معنا و مفهوم ششم استقامت
یکی از معانی و مفاهیم استقامت، ثبات قدم و استواری ویژه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است در استمرار انجام مأموریت الهی مطابق با مأمور به: «وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ»، «5» و لازم است که این استواری و ثبات قدم با اموری هماهنگ باشد:
1. دعوت نمودن انسانها به سوی آیین واحد الهی و رهانیدن آنان از اختلافات:
«فَلِذلِکَ فَادْعُ.» «6»
2. عدم متابعت از هواها و هوسهای نفسانی ایشان: «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ.» «7»
3. سخن به اینکه اوّلا، به هر کتابی که از سوی خدا نازل شده است، ایمان دارم: «قُلْ
______________________________
(1). فصّلت/ 6.
(2). همان.
(3). همان/ 30.
(4). همان.
(5). شوری/ 15.
(6). همان.
(7). همان.
ص: 162
آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ»، «1» و ثانیا، به اینکه مأمور به اجرای عدالت در میان شما هستم: «وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ»، «2» و ثالثا، به اینکه خدای واحد تعالی «اللّه»، پروردگار ما و شماست: «اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ»، «3» و رابعا، به اینکه اعمال ما برای ما، و اعمال شما برای شماست (هرکه مسئول رفتار خویش است): «لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ»، «4» و خامسا، به اینکه خصومتی و جدالی بین ما و شما نیست: «لا حُجَّةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ»، «5» و سادسا هم به اینکه خدای متعال ما را به اتفاق مؤمنان، با شما کافران در قیامت جمع میکند و بازگشت (همگی) به سوی اوست: «اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ.» «6»
7. الف- معنا و مفهوم هفتم استقامت
یکی از معانی و مفاهیم استقامت پایداری و ثبات در استمرار به قول به ربوبیت اللّه است، و البتّه، کسانی که قایل به ربوبیت اللّه باشند و بر این قول استقامت کنند، نه خوفی بر آنان هست و نه محزون خواهند بود: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.» «7»
8. الف- معنا و مفهوم هشتم استقامت
یکی از معانی و مفاهیم استقامت، پایداری و ثبات در استمرار دادن به طریق اسلام و ایمان است، و البتّه، آنان که در استمرار بر طریق اسلام و ایمان، ثابت و استوار باشند، از مایههای حیات حقیقی که همان علم ائمه معصومین علیهم السّلام است، بهطور کثیر و فراوان، سیراب خواهند شد: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً.» «8» حضرت صادق علیه السّلام هم در اینباره فرموده: «" لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً"؛ ای لا مددناهم علما کی یتعلمونه من الائمة.» «9»
______________________________
(1). همان.
(2). همان.
(3). همان.
(4). همان.
(5). همان.
(6). همان.
(7). احقاف/ 13.
(8). جن/ 16.
(9). برهان، ص 1153.
ص: 163
9. الف- معنا و مفهوم نهم استقامت
یکی از معانی و مفاهیم استقامت، ثبات در استمرار درخواست هدایت به صراط مستقیم از خدای متعال است: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»، «1» «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»، «2» «فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»، «3» «وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی دارِ السَّلامِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»، «4» «لَقَدْ أَنْزَلْنا آیاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.» «5»
ب- تدبّر در آیات استقامت به ترتیب نزول آن
اشاره
واژه استقامت در مجموع نه آیه در قرآن کریم آمده است که در هشت سوره با الفاظ پنجگانه: «یَسْتَقِیمَ»، یک بار، «اسْتَقامُوا»*، چهار بار، «فَاسْتَقِیما»، یک بار، «اسْتَقِمْ» دو بار، و «فَاسْتَقِیمُوا»*، دو بار، ذکر شده است. الفاظ مذکور در هفت سوره از سورههای مکّی، و در یک سوره از سورههای مدنی آمده است. در اینجا ابتدا آیات را به ترتیب نزول تنظیم، و پس از آن، آنها را مورد بررسی و تدبّر قرار میدهیم.
1. ب- تنظیم آیات استقامت به ترتیب نزول آن
1. 1. ب- آیاتی که نزول آنها در مکّه واقع شده است. «6»
1. لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ. «7»
2. وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً. «8»
3. قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ. «9»
4. فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. «10»
5. قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ. «11»
______________________________
(1). تکویر/ 28.
(2). فاتحة الکتاب/ 6.
(3). بقره/ 213.
(4). یونس/ 25.
(5). نور/ 46.
(6). توبه/ 7.
(7). تکویر/ 28: مکّی.
(8). جن/ 16: مکّی.
(9). یونس/ 89: مکّی.
(10). هود/ 112: مکّی.
(11). فصّلت/ 6: مکّی.
ص: 164
6. إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ. «1»
7. فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ لا حُجَّةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ. «2»
8. إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. «3»
2. 1. ب- آیهای که نزول آن در مدینه واقع شده است
9. کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ. «4»
2. ب- تدبّر در آیات استقامت و بررسی آنها به ترتیب نزولشان آن
اشاره
حصول استقامت امری است از جانب خدای متعال، و فعلیت آن، در طاعت خداوند و در اعتقاد به ربوبیت اللّه و توحید اللّه میباشد. استقامتکنندگان در دنیا، از نعمت امنیت بدنی و روانی و از مایههای حیات حقیقی بهرهمندند و در آخرت هم بهشت موعود به آنان بشارت داده شده است:
1. حصول استقامت بنا بر مشیت الهی و از جانب خدای تعالی است؛
زیرا اولین آیه استقامت که در مکّه نازل شده است، دلالت دارد بر اینکه حصول استقامت بنا بر مشیت الهی است، و لفظ «من» در «منکم»، دلالت دارد بر اینکه مشیت الهی در حصول استقامت در انسانها، همه آنان را شامل نمیشود، بلکه این تنها بعضی از انسانها هستند که مشمول این نعمتاند: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ.» «5»
و اینکه چه انسانهایی مشمول مشیت الهیاند یا اینکه کدامیک از این نعمت محرومند، با تدبّر در آخرین آیه؛ یعنی آیه هفتم سوره توبه که در مدینه نازل شده است،
______________________________
(1). فصّلت/ 30: مکّی.
(2). شوری/ 15: مکّی.
(3). احقاف/ 13.
(4). توبه/ 7: مدنی.
(5). تکویر/ 28.
ص: 165
به دست میآید که:
اوّلا: مادامی که مشرکان بر عقیده شرک خود باقیاند، نمیتوانند بر عهد خویش پایبند باشند و به عبارتی استقامت ورزند: «کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ.» «1»
و ثانیا: عهد مشرکان وقتی معتبر است که آنان بتوانند به عهدشان پایبند بوده و در آن استقامت ورزند و در این صورت است که میتوان به آن اطمینان داشت؛ مثل اینکه عقد بر آن عهد در جایی باشد که دلالت و نشانهای بر توحید اللّه وجود دارد: «إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ.» «2»
2. استقامت، در طاعت خدای متعال بوده و در فعلیت آن باید از پیروی راه ناآگاهان، سرکشی از طاعت الهی و پیروی از امیال بر حذر بود.
در آیه 89 سوره یونس، بعد از امر به استقامت، خطاب به موسی و هارون علیهما السّلام، آنان را در برابر استعلا و استکبار فرعون و فرعونیان، از متابعت راه ناآگاهان و نادانان نهی مینماید: «قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ.» «3»
در آیه 112 سوره هود، بعد از امر به استقامت مطابق با مأمور به، خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و یاران او با لفظ «لا تطغوا» که خطاب عامی است، نهی از سرکشی در مأمور به، طاعت الهی، مینماید: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ.» «4»
در آیه 15 سوره شوری هم بعد از امر به دعوت و استقامت بر طبق مأمور به، خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، آن حضرت را از پیروی امیال آنان بر حذر میدارد: «فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ.» «5»
3. استقامت در اعتقاد به ربوبیت اللّه، سلامت از خوف، رهایی از حزن و مژده بهشت موعود را در بر خواهد داشت.
______________________________
(1). توبه/ 7: مکّی.
(2). توبه/ 7: مدنی.
(3). یونس/ 89: مکّی.
(4). هود/ 112: مکّی.
(5). شوری/ 15: مکّی.
ص: 166
قرآن کریم در دو آیه از آیات استقامت با تأکید «إِنَّ»*، به کسانی که بگویند: پروردگار ما، اللّه است و پس از آن، استقامت ورزند، خبر سلامت از خوف و رهایی از حزن را داده است. در یک آیه از این دو آیه، با نزول ملایکه بر استقامتکنندگان، آنان را از خوف و حزن بر حذر داشته و به بهشت موعود بشارت میدهد: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ.» «1»
و در آیه دیگر هم، از عدم خوف و بیحزنی آنان خبر میدهد: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.» «2»
4. استقامت در راه اسلام، کثرت بهرهمندی از مایههای حیات را در بر خواهد داشت.
قرآن کریم خبر میدهد که اگر استقامت بر راه اسلام و ایمان باشد، استقامتکنندگان از مایههای حیات حقیقی که در روایات به علم ائمه معصومین علیهم السّلام تفسیر شده، به حدّ وفور سیراب خواهند شد: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً.» «3»
5. امر به مستقیم شدن مشرکان به جانب توحید اللّه،
مقارن با امر به استغفار از گذشتهای که توأم با مشرک بودن آنان بوده، گشته است: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ.» «4»
کلمات قصار پیرامون استقامت
در کتاب غرر الحکم و درر الکلم در «باب الاستقامة»، سخنانی به اقتصار از مولای موحدان، امیر مؤمنان، امام علی بن ابی طالب علیه السّلام، بیان شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
1. «الإستقامة سلامة.»: پایداری و ایستادگی بر راه راست، سلامتی (از تمام مهالک) است.
2. «لا سبیل، أشرف من الإستقامة.»: هیچ راهی بلندمرتبهتر از استقامت و راستی (در گفتار و کردار) نیست.
______________________________
(1). فصّلت/ 30: مکّی.
(2). احقاف/ 13: مکّی.
(3). جن/ 16.
(4). فصّلت/ 6: مکّی.
ص: 167
3. «لا مسلک أسلم من الإستقامة.»: هیچ طریقهای، سالمتر از استقامت و راستی نیست.
4. «کیف یستقیم قلب من لم یستقم دینه.»: کسی که دین او مستقیم نشده است، چگونه دل او مستقیم میشود؟
5. «من لزم الإستقامة، لم یعدم السّلامة.»: هرکس ملازم با استقامت و راه راست باشد، سلامت را از دست ندهد.
6. «لا یقیم أمر اللّه سبحانه إلّا من لا یصانع و لا یخادع و لا تغرّه المطامع.»: فرمان خدای سبحان را بر پا ندارد جز آنکه (در امور بهویژه در امور دینی) سستی ننماید، و مکر نکند، و طمعها او را نفریبد.
پروردگارا! تو خود فرمودهای که: «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»، پس به فضل و کرمت تو را سوگند میدهیم که سرمایه اصلی استقامت را که همان هدایت به راه مستقیم است، و منشأ هدایت را که همان شرح صدر برای اسلام است، در حدّ اخلاص به سوی خودت، در ما قرار بدهی.
آمین، یا رب العالمین!