گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
فصل هشتم انفاق‌



اشاره

انفاق و مشتقات آن، مجموعا 72 بار در قرآن کریم ذکر شده است: دو بار با لفظ «أَنْفَقَ»*، یک بار با لفظ: «أَنْفَقْتَ»، چهار بار با لفظ: «أَنْفَقْتُمْ»*، یازده بار با لفظ: «أَنْفِقُوا»*، نه بار با لفظ: «تُنْفِقُوا»*، هفت بار با لفظ: «یُنْفِقُ»*، و یک بار با لفظ: «یُنْفِقُوا»، بیست بار با لفظ:
«یُنْفِقُونَ»*، دو بار با لفظ: «تُنْفِقُونَ»*، دو بار با لفظ: «فَسَیُنْفِقُونَها»*، نه بار با لفظ: «أَنْفِقُوا»*، دو بار با لفظ: «نَفَقَةٍ»*، یک بار با لفظ: «نَفَقاتُهُمْ» و یک بار با لفظ: «الْإِنْفاقِ». ما در اینجا آیات انفاق را در ضمن شش آیه‌ای که با لفظ: «یُنْفِقُ»* در پنج سوره آمده، بررسی خواهیم کرد.
از این پنج سوره، چهار سوره بقره، توبه، مائده و طلاق، مدنی، و سوره نحل، مکّی است. لذا در ابتدا، آیات مذکور را تنظیم، و بعد از آن، به تحقیق در معنای انفاق مبادرت می‌نماییم، و سپس با تحقیق در کتب تفسیر علمای شیعه و اهل تسنن، به بررسی تفسیری و تفسیر روایی این واژه پرداخته و سرانجام هم با فضل و عنایات خاص الهی به تدبّر در آیات مربوط به آن می‌پردازیم.

1. تنظیم آیات انفاق به ترتیب مصحفی آنها

1. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ
ص: 216
فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلی شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ. «1»
2. وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ. «2»
3. وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. «3»
4. وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. «4»
5. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ‌ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ. «5»
6. لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً. «6»

2. در معنای انفاق‌

راغب، در مفردات فرموده: انفاق گاهی در خصوص مال و در غیر آن است و گاهی واجب است و مستحب. قال تعالی: «وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ»، «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ»، و قال تعالی: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ»، و «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ»، «لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ» الی غیر ذلک از آیات، و قوله: «قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْإِنْفاقِ»؛ یعنی برای ترس از نیازمند شدن. گفته می‌شود: «انفق فلان»، اذا نفق ماله فافتقر. پس انفاق در
______________________________
(1). بقره/ 264: مدنی.
(2). مائده/ 64: مدنی.
(3). توبه/ 98: مدنی.
(4). توبه/ 99: مدنی.
(5). نحل/ 75: مکّی.
(6). طلاق/ 7: مدنی.
ص: 217
اینجا مانند املاق، به معنای فقیر شدن است در قوله: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ»، و نفقه، اسم است برای آنچه انفاق می‌گردد. قال تعالی: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ»،* «وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَةً» «1»
فخر الدین در مجمع البحرین فی قوله تعالی: «إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْإِنْفاقِ»، فرموده:
گفته‌اند: یعنی خشیة الفقر و الفاقة (ترس از فقیر شدن و تنگدستی). انفق الرجل، در زمانی است که فقیر گردد و مالش از دست برود، و قوله: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»؛* یعنی تزکیه می‌کنند و صدقه می‌دهند، و قوله: «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً»، از ابن عباس روایت شده که این آیه درباره علی علیه السّلام نازل گردیده است؛ او را چهار درهم بود که درهمی را در شب، و درهمی را در روز، و درهمی را نهانی، و درهمی را آشکارا صدقه داد، و قوله: «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ»، جمع منافق است و منافق کسی می‌باشد که کفر خود را مخفی کند، و در حدیث آمده است که منافق کسی است که تظاهر به ایمان و به اسلام نماید. «2»
در فرهنگ لغات آمده: انفاق، خرج کردن و دادن مال، درویش شدن، خرج کردن بر کسی و نفقه دادن به او، و رایج شدن بازار کالا. «3»
در فرهنگ عمید نیز چنین آمده: انفاق به کسر همزه؛ یعنی نفقه دادن، خرج کردن، دادن یا بخشیدن مال به کسی. «4»
در مقدمه کتاب مرآة الانوار و مشکوة الاسرار هم گفته شده: انفق ماله؛ یعنی مالش را خرج نمود، و رجل منفاق، کثیر النفقه را گویند، و نفقه، آن چیزی از پول و نحو آن است که آن را خرج می‌کنند، و انفاق و نفقه، تأویل شده به علم مأخوذ از اهل آن و رسانیدن این علم به اهلش، و لذا جنبه معنوی و روحانی دارد، بنابر این‌که انسان هرچه از علوم مأخوذ از کتاب و سنت منسوب به ائمه معصومین علیهم السّلام را بر برادران مؤمن،
______________________________
(1). مفردات، ص 524- 523.
(2). مجمع البحرین، ص 411.
(3). ملخّص المنجد و منتهی الأرب، ص 175.
(4). فرهنگ عمید، ص 199.
ص: 218
ذوی الارحام، اهل و غیر آن بذل و نشر نماید، مانند: انتشار معالم دینی، دفع شبهات مخالفان مضل، بیان فضایل و کمالات آنان و سایر آنچه بر شأن و جلالشان دلالت دارد، چنین کاری تأویل به انفاق است. «1»

3. انفاق در تفاسیر

در تبیان و مجمع البیان در تفسیر قوله: «کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ»، «2» فرموده‌اند: این آیه مثلی است برای عمل منافق و منّان جمیعا. پس هردوی آنان وقتی کاری را انجام می‌دهند، این کار برای غیر رضای خدا و یا غیر آنچه بدان مامورند، است و یا این‌که انفاق آنان مقارن با منّت‌گذاری و اذیّت کردن باشد، هیچ‌کدام از آن دو مستحق پاداش نیک نخواهند بود. فی قوله: «کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ»، هم مؤمن و هم کافر در آن داخل‌اند، وقتی انفاق را برای ریا و تظاهر خرج نمایند (چنان‌که) «وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»، صفتی است خاصّ کافر. «3»
قوله تعالی: «یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ» «4» را چنین معنا کرده‌اند: به هرکس از بندگانش بخواهد عطا کند و از هرکه از آنان بخواهد، امتناع ورزد؛ زیرا که او صاحب فضل است و بر حسب آنچه مصلحت اقتضا می‌نماید، عمل کند. «5»
فی قوله: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ‌ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ»، «6» هم شیخ طوسی فرموده:
آیا این دو در خلق برابرند، وقتی یکی از آن دو در حالی که مالک است، قادر بر انفاق باشد، و دیگری در حالی که عاجز است، توانایی و قدرت بر انفاق نداشته باشد؟ این دو مساوی نیستند. پس چگونه میان آن سنگی که نه تحرّکی دارد و نه تعقّلی، با خدای
______________________________
(1). مقدمه برهان، ص 213.
(2). بقره/ 264.
(3). تبیان، ج 2، ص 36- مجمع البیان، ج 2، ص 376.
(4). مائده/ 64.
(5). تبیان، ج 3، ص 569- مجمع البیان، ج 3، ص 220.
(6). نحل/ 75.
ص: 219
تعالی که بر هر چیزی قادر و توانا و روزی‌دهنده جمیع خلق است، تساوی باشد؟ پس از آن فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ.»؛ یعنی شکر سزاوار خدای تعالی است بر نعمت‌هایش، و این آیه دلالت دارد بر این‌که مملوک مالک شی‌ء نیست؛ زیرا می‌فرماید: «مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ‌ءٍ»، و مراد از آن، نفی قدرت مملوک نیست؛ چون مملوک قادر بر تصرّف هست، امّا مالک بر تصرف اموال نیست. «1»
همین‌طور معنای قوله: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ»، فرموده: بر هر انسانی بر حسب حالش، انفاق کردن واجب است؛ بدین معنا که غنی در انفاق نمودن وسعت دارد، و فقیر نیز باید بر حسب حالش، انفاق نماید، و قوله: «فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»، به معنای آن است که بنا بر حسب امکان و طاقتش، باید انفاق نماید که: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها»: به قدر آنچه به او طاقت و امکان اعطا شده، تکلیف دارد و این آیه دلالت دارد بر این‌که بر احدی در صورت عدم توانایی و عدم طاقتش، تکلیف نمی‌باشد. «2»
در مجمع البیان در معنای قوله: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً»، «3» فرموده:
یعنی از منافقان اعراب کسی هست که آنچه در جهاد و در راه خیر صرف می‌کند، غرامت به حساب آورده و امیدی به پاداش و ثواب بر آن ندارد، و قوله: «یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ»؛ یعنی برای شما «دوائر» انتظار دارد و «دوائر»، بیشتر در تبدیل نعمت به سختی، و سلامت به بلا و مصیبت، استعمال می‌شود، و قوله: «وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ»؛ یعنی از انفاق در جهاد و غیر آن در کارهای نیک، اراده قربات دارد. قربات جمع قربة بوده و معنای آن طاعت است؛ یعنی طاعات عند اللّه، تعظیم امر او و رعایت حقّش. «4»
هم‌چنین در معنای قوله: «فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً»، «5» فرمود: یعنی از احدی در انفاق نمودن نمی‌ترسد، و فرمود: «هَلْ یَسْتَوُونَ» و نفرمود: «هل یستویان»؛ زیرا در «من رزقناه» و «عبدا» و «مّملوکا»، شیوع در جنس را اراده نمود، نه تخصیص را، و چنین
______________________________
(1). تبیان، ج 6، ص 409.
(2). همان، ج 10، ص 38.
(3). توبه/ 98.
(4). مجمع البیان، ج 5، ص 63.
(5). نحل/ 75.
ص: 220
اراده نمود که هر دو در خلق مساویند و زمانی که یکی در حالی که مالک است، قدرت بر انفاق دارد و دیگری عاجز از انفاق است، مساوی نیستند، و چگونه بین سنگی که نه تحرّکی دارد و نه تعقّلی و بین خدای عزّ اسمه که قادر بر هر چیز و خالق و رازق جمیع خلقش است، تساوی برقرار باشد. «1»
نیز در معنای قوله: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ»، «2» فرموده: خدای سبحان به اهل توسعه، امر نمود که بر زنان شیرده خود که به فرزندشان شیر می‌دهند، به اندازه وسعتشان توسعه دهند، و فی قوله: «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ» هم فرمود:
یعنی هرکسی که روزی او به مقدار قوت اوست، باید به اندازه آن و بر حسب امکان و طاقتش انفاق نماید. «3»
زمخشری در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی: «کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ»، «4» فرموده:
«کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ»؛ یعنی صدقاتتان را با منّت‌گذاری و اذیّت کردن باطل نکنید، مانند:
منافقی که انفاق مالش را باطل می‌کند، «رِئاءَ النَّاسِ» که مراد او از انفاق، نه رضای خداست، و نه ثواب آخرت. «5»
همین‌طور فی قوله تعالی: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ»، «6» فرموده: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ»، دلالت بر اثبات نهایت سخاوت و نفی بخل از او دارد، و آن به این است که نهایت آنچه را او بذل می‌کند، سخاست به آنچه از نفس اوست که با هر دو دست خود با هم آن را اعطا می‌کند. «یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ»، تأکید است برای توصیف سخا، و دلالت است بر این‌که انفاق نمی‌کند مگر به مقتضای حکمت و مصلحت. «7»
نیز فی قوله: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً»، «8» فرموده: «مَغْرَماً» به لحاظ غرامت و خسران، و غرامت، آن چیزی است که انسان آن را انفاق می‌کند، و انفاق آن
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 6، ص 375.
(2). طلاق/ 7.
(3). همان، ج 10، ص 309.
(4). بقره/ 264.
(5). کشّاف، ج 1، ص 394.
(6). مائده/ 64.
(7). کشّاف، ج 1، ص 628.
(8). توبه/ 98.
ص: 221
لازم نیست؛ زیرا او انفاق نمی‌کند، مگر به جهت پروای از مسلمانان و خودنمایی کردن، نه به جهت رضای خدا، و نه در طلب ثواب از نزد او. «1»
فی قوله تعالی: «وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ» «2» هم فرموده: «قُرُباتٍ»، مفعول دوم برای «یَتَّخِذُ» است، و معنای آن این است که آنچه انفاق می‌کنند، موجب حصول تقرّب نزد خداست. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ»، «4» فرموده: «لِیُنْفِقْ»، هریک از افراد توانگر و افراد تنگ‌دست اراده نمایند، هر اندازه که در وسعشان است، آنچه به آن مأمورند، به زنان مطلّقه و به زنان شیرده انفاق کنند؛ همچنان که فرمود: «وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ.» «5»
شبّر فی قوله تعالی: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»، «6» فرموده: مقبوضة من الرزق، روایت شده بیشتر مردم یهود، از لحاظ مالی در وسعت بودند و چون تکذیب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نمودند، دچار سختی و تنگی شدند، پس این کلام را گفتند: «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»، «و غلّ الید و بسطها»، کنایه از بخل وجود است، و فی قوله: «یداه» که تثنیه ید است، رساتر است برای افاده نهایت جود، و فی قوله: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ» هم فرموده: «یداه» که تثنیه «ید» است، رساتر است برای افاده نهایت جود، و فی قوله: «یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ»، فرموده: یعنی لحاظ وسعت و تضییق، بر وفق حکمت و مصلحت است. «7»
نیز فی قوله: «یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً»، «8» فرموده: یعنی آنچه را در راه خدا انفاق می‌نمودند، غرامت و خسران می‌دانستند؛ زیرا امیدی به ثواب نداشتند، بلکه آن را از روی خوف و ریا هزینه می‌کردند، در حالی که آنان پرشهامت بوده و زندگی خوشی داشتند.
______________________________
(1). کشّاف، ج 2، ص 209.
(2). توبه/ 99.
(3). کشّاف، همان، ص 210.
(4). طلاق/ 7.
(5). کشّاف، ج 4، ص 122.
(6). مائده/ 64.
(7). تفسیر شبّر، ص 267.
(8). توبه/ 98.
ص: 222
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ»، «1» فرموده: یعنی آنچه را انفاق می‌کردند، سبب تقرّب به خدا و سبب دعای پیامبر برای خود می‌دانستند؛ زیرا از سنت است که برای صدقه‌دهندگان و لو به لفظ: «الصلوة» دعا گردد و با آن، امنیت برای غیرش خواهد بود؛ زیرا آن، منصب اوست، پس برای اوست تفضّل بدان بر غیرش. «2»
فی قوله: «عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ‌ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً» «3» هم فرموده: یعنی عاجز از تصرف می‌باشد و این مثل بت‌هاست، و «من» در «مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً»، نکره موصوفه است؛ یعنی شخص آزاد و حرّ مال فراوانی را، «فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً»، در آن تصرّف می‌کند به هر کیفیتی که بخواهد، و مثل او، مثل خدای متعال است، و قوله: «الْحَمْدُ لِلَّهِ»؛ یعنی حمد مخصوص خدای متعال است و به‌جز او کسی را استحقاق ستایش نباشد. «4»
علامه طباطبایی در المیزان فی قوله: «کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلی شَیْ‌ءٍ»، در معنای مثل فرموده: حال ریاکار در انفاق ریاکارانه‌اش و در ترتّب پاداش، نظیر حال سنگ نرم است که مقداری خاک بر روی آن باشد، زمانی که باران درشتی بر آن نازل گردد. پس آن باران، به خصوص باران درشت، سبب بارزی است برای زنده شدن زمین، سبز شدن آن و آرایش‌اش به واسطه زینت و زیبایی ناشی از گیاه، جز این‌که این خاک چون بر سنگ صاف واقع گردد، به هنگام نزول باران، در مکانش مستقر نخواهد ماند، بلکه باران درشت آن را می‌شوید، و تنها آن سنگ صافی که آب را به خود جذب نمی‌کند، باقی می‌ماند، و در آن سنگ، بذر گیاه پرورش نمی‌یابد. پس باران درشت، اگرچه از آشکارترین اسباب خیانت و رشد و نمو است و هم‌چنین است خاک، امّا وقتی
______________________________
(1). همان/ 99.
(2). تفسیر شبّر، ص 434.
(3). نحل/ 75.
(4). تفسیر شبّر، ص 572.
ص: 223
محلّ قرار گرفتن آن دو روی سنگ نرم باشد، عمل این دو سبب (آب و خاک) باطل شود، بدون این‌که نقص و قصوری از جانب آن دو باشد. پس این است حال سنگ صاف، و این همان حال ریاکارست. همانا، هنگامی که او در عمل خود قصد قربت الهی نکرده باشد، پاداشی بر عملش مترتب نشود، و اگرچه، آن عمل هم‌چون انفاق در راه خدا، از اسباب آشکار برای ترتّب ثواب باشد. بنابراین آن سلب استعداد است که قلب او رحمت و کرامت را نمی‌پذیرد، و از این آیه معلوم می‌شود که قبول عمل، نیاز به اخلاص در نیت و قصد قربت دارد، و هر دو فرقه (شیعه و سنی) از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت نموده‌اند که آن حضرت فرمود: «انما الاعمال، بالنیات.» «1»
نیز فی قوله: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ‌ءٍ الی آخر الایه» «2»، فرموده:
عبد مفروض مملوک، نه مالک نفس خود است، و نه مالک چیزی از متاع دنیا، و این در حالی است که او قادر بر تصرف در چیزی از مال نیست، و در قبال او، کسی است که حرّ و آزاد فرض شده؛ مالک نفس خود است و خدای متعال رزق نیکویی به او اعطا فرموده که او بنا بر آنکه قدرت بر تصرف به همه اقسام آن دارد، از آن آشکار و نهان انفاق می‌کند، و قوله: «هَلْ یَسْتَوُونَ»، از تساوی آن دو عبد (یعنی عبد مملوک و انسان آزاد) سؤال می‌کند، و بدیهی است که جواب آن، نفی تساوی است و ثابت می‌گردد که خدای سبحان مالک همه چیز و نعمت‌دهنده جمیع نعمت‌هاست و مساوی با چیزی از خلقش نخواهد بود، در حالی که مخلوقش، نه مالک نفس خود است، و نه مالک غیر آن، و این مثل درباره خدای سبحان و درباره کسی است که گمان می‌رود شریک او در ربوبیت است، و بعضی گفته‌اند: مثلی است درباره حال کافر درمانده و حال مؤمن موفق. پس کافر به سبب تباه بودن عمل و عدم اعتنا به اعمالش، هم‌چون عبد مملوک است که قادر بر چیزی نیست، پس احسان او به حساب نمی‌آید، اگرچه انفاق کند و او بالغ باشد، بر خلاف مؤمن که خدای سبحان به سبب خشنودی از او و شکر تلاش‌ها و
______________________________
(1). المیزان، ج 2، ص 412.
(2). نحل/ 75.
ص: 224
کوشش‌هایش وی را موفق نموده است؛ پس او آنچه را که از خیر نزد اوست، آشکار و نهان انفاق می‌نماید. «1»
درباره: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ» «2» هم فرموده: انفاق در سعت، عبارت از توسعه دادن در انفاق نمودن است و آن، امر بر ارباب وسعت است که بر زنان مطلّقه‌ای که فرزندان آنان را شیر می‌دهند، وسعت در انفاق داشته باشند.
همین‌طور فی قوله: «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»، «3» فرموده: کسی که روزی او تنگ بوده و فقیر است؛ به‌طوری که در انفاق کردن، او را امکان وسعت بخشیدن نیست، پس باید به‌قدر آنچه که خدای سبحان از مال به او اعطا نموده است؛ به اندازه تمکّنش، انفاق نماید. «4»
در تفسیر نمونه فی قوله: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ الخ» «5»، گفته است: ... و آن اعمال ریاکارانه و انفاق‌های آمیخته با منّت و آزار را که از دل‌های قساوتمند سرچشمه می‌گیرد، تشبیه به آن قشر خاک می‌کند که روی سنگ سختی را پوشانده است و هیچ‌گونه بهره‌ای از آن نمی‌تواند برد؛ بلکه زحمات باغبان و برزگر را بر باد می‌دهد.
و در ضمن چند نکته فرموده: تشبیه عمل ریاکارانه به قطعه سنگی که قشر نازکی از خاک روی آن را پوشیده است، بسیار گویا است؛ زیرا افراد ریاکار، باطن خشن و بی‌ثمر خود را با چهره‌ای از خیرخواهی و نیکوکاری می‌پوشانند، و اعمالی که هیچ‌گونه ریشه ثابتی در وجود آنها ندارد، انجام می‌دهند، اما حوادث زندگی به زودی این پرده را کنار می‌زند و باطن آنها را آشکار می‌سازد. «6»
فی قوله تعالی: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ» «7» هم گفته است: قابل توجّه
______________________________
(1). المیزان، ج 12، ص 320.
(2). طلاق/ 75.
(3). همان.
(4). المیزان، ج 19، ص 368.
(5). بقره/ 264.
(6). تفسیر نمونه، ج 2، ص 242- 243.
(7). مائده/ 64.
ص: 225
این‌که یهود «ید» را به عنوان مفرد آورده‌اند: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»، امّا (خدا) در پاسخ آنها «ید» را به تثنیه می‌آورد و می‌گوید: «دو دست خدا گشاده است»، و این علاوه بر تأکید مطلب، کنایه لطیفی از نهایت جود و بخشش خداست؛ زیرا کسانی که زیاد سخاوتمند باشند، با هر دو دست می‌بخشند. به علاوه، ذکر «دو دست»، کنایه از قدرت کامل، و شاید اشاره‌ای به نعمت‌های «مادی» و «معنوی»، یا «دنیوی» و «اخروی» نیز بوده باشد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»، «2» چنین گفته: آیا این دستور؛ یعنی انفاق به اندازه توانایی، مربوط به زنانی است که بعد از جدایی، شیر دادن کودکان را بر عهده می‌گیرند؟ و یا مربوط به ایام عدّه است که در آیات قبل، به‌طور اجمال (به آن) اشاره شده بود و یا مربوط به هر دو است؟ معنای اخیر، از همه مناسب‌تر است؛ هرچند جمعی از مفسران، آن را تنها مربوط به زنان شیرده دانسته‌اند، در حالی که در آیات گذشته، در این‌باره، تعبیر به «اجر» شده، نه نفقه و انفاق. به هر حال، آنها که توانایی کافی دارند، باید مضایقه و سخت‌گیری نکنند، و آنها که تمکّن مالی ندارند، بیش از توانایی خود مأمور نیستند و زنان نمی‌توانند ایرادی به آنها داشته باشند؛ به این ترتیب نه آنها که دارند، بخل کنند، (و) نه آنها که ندارند، مستحق ملامتند. «3»

4. انفاق در تفاسیر روایی‌

در مجمع البیان فرموده است که: آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی الخ» «4» و آیه قبل از آن، در تحریک و برانگیختن بر صدقه و انفاق مال در راه خیر، مسیر ورود به نیکی نمودن به سبب حصول رضایت خدای متعال، نهی از منّت و اذیّت
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 4، ص 451.
(2). طلاق/ 7.
(3). تفسیر نمونه، ج 24، ص 249.
(4). بقره/ 264.
ص: 226
و ریا و خوش‌نامی و نفاق، و خبر دادن از باطل شدن عمل به وسیله آنهاست، و از جمله چیزهایی که در معنای آن آمده، حدیثی است که ابن عباس از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت کند که آن حضرت فرمود: «اذا کان یوم القیامة، نادی مناد یسمع اهل الجمع: این الذین کانوا یعبدون الناس؛ قوموا، خذوا اجورکم ممن عملتم له؛ فانی لا أقبل عملا خالطه شی‌ء من الدنیا و اهلها.»؛ چون روز قیامت بر پا شود، ندادهنده‌ای که می‌خواهد ندایش به گوش همه اهل و جمعیت محشر برسد، ندا سر می‌دهد: آنانی که مردم را می‌پرستیدند، کجا هستند؟
به پا خیزید، پاداشتان را از کسی که برای او عمل کردید، دریافت کنید که من عملی را که آمیخته با چیزی از دنیا و اهل دنیا باشد، نمی‌پذیرم.
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: «قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: من أسدی الی مؤمن معروفا، ثم آذاه بالکلام، او منّ علیه، فقد ابطل اللّه صدقته، ثم ضرب فیه مثلا فقال:" کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ الی قوله الْکافِرِینَ".»: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
هرکس به مؤمنی از روی نیکی احسان کند، سپس پس از آن، او را با سخن و کلام بیازارد، یا بر او منّت نهد، محققا خدای متعال صدقه او را باطل نماید. پس از آن، مثلی را در مورد آن زد و فرمود: «کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ.» «1»
سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان و ابن جمعه عروسی در نور الثقلین فی قوله: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ الخ» از ابن بابویه با اسنادش تا اسحاق بن عمار، و او با واسطه از امام صادق علیه السّلام روایت کند که آن بزرگوار فرمود: «فی قول اللّه عزّ و جلّ:" وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ الخ"، لم یعنوا انه هکذا، و لکنهم قد قالوا: قد فرغ من الامر، فلا یزید و لا ینقص، فقال اللّه جلّ جلاله تکذیبا لقولهم:" غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ"، او لم تسمع اللّه عزّ و جلّ یقول:" یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ".»: درباره فرموده خدای عزّ و جلّ: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»، یهود چنین معنایی را (به‌طور مستقیم) قصد نکردند، امّا آنان گفته بودند: خدا از امر (عالم) فارغ شده، پس نه بر آن می‌افزاید و
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 2، ص 377.
ص: 227
نه از آن کم می‌کند. برای همین خدای جلّ جلاله در تکذیب گفته آنان فرمود: «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ.» آیا نشنیده‌ای که خدای عزّ و جلّ می‌فرماید: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ.»: هرچه را خدای تعالی بخواهد، محو و نابود می‌کند و ثابت می‌نماید و کتاب مادر نزد اوست. «1»
بحرانی در تفسیر برهان، در کلامی تحت عنوان: باب معنای «ید» در کلمات عرب، از ابن بابویه، و او با اسنادش تا محمّد بن مسلم روایت کند که: «درباره قوله عزّ و جلّ: «قالَ یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ»، از جعفراء سؤال کردم. فرمود: «ید» در کلام عرب به معنای قوّت و نعمت است. قال: «وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ» و «وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ»؛ یعنی بقوة، و «وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ»، و قال: «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ.»؛ یعنی قوّاهم، و گفته می‌شود: «لفلان عندی ید بیضاء.»؛ یعنی نعمت. «2»
ابن جمعه عروسی هم فی قوله: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ...»، در معنای «اعرابی» «3» به نقل از کتاب اصول کافی با اسنادش تا علی بن حمزه، از امام صادق علیه السّلام روایت کند که فرمود:
«تفقهوا فی الدین؛ فانه من لم یتفقه فی الدین، فهو اعرابی؛ انّ اللّه یقول فی کتابه:" لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ".» «4»
و حسین بن محمّد هم با اسنادش از مفضل بن عمر روایت کند که امام صادق علیه السّلام فرمود:
«علیکم بالتفقه فی دین اللّه، و لا تکونوا اعرابا؛ فانه من لم یتفقه فی دین اللّه، لم ینظر اللّه الیه یوم القیامة و لم یزک له عملا.»: بر شما لازم است که در دین خدای متعال آگاهی از روی علم، فهم و درک پیدا کنید و اعرابی نباشید. البتّه، کسی که از روی علم، فهم و درک در دین خدای متعال آگاهی پیدا نکند، خدای متعال روز قیامت به او نظر نخواهد کرد و عملی را برای او رشد و برکت نمی‌دهد. «5»
______________________________
(1). برهان، ص 297- نور الثقلین، ج 1، ص 629، حدیث 278.
(2). برهان، ص 297.
(3). اعرابی منسوب به اعراب است، و جوهری می‌گوید: مفردی برای آن نیست و مراد از آن کسانی هستند که در صحرا و بیابان ساکنند و احکام شرعیه را فرا نمی‌گیرند (نور الثقلین، ج 2، ص 254).
(4). نور الثقلین، ج 2، ص 254، حدیث 277.
(5). همان، حدیث 278.
ص: 228
اسحاق بن عمار و غیر او از امام صادق علیه السّلام، روایت کنند که ایشان فرمود: «نحن بنو هاشم، و شیعتنا العرب، و سایر الناس الاعراب.» «*» «1»
و در تفسیر عیاشی از داوود بن حصین، و او از امام صادق علیه السّلام روایت کند که از آن بزرگوار درباره قوله: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ» سؤال نمودم که: «أ یثیبهم علیه؟»؛ یعنی آیا بر آن (انفاق) به آنان پاداش نیک می‌دهند؟ آن بزرگوار فرمود: آری، و در روایت دیگر از او آمده است: «یثابون علیه.»: آنان بر آن (انفاق) پاداش نیکو دارند. فرمود: آری. «2»
بحرانی فی قوله: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ الخ» «3»، از محمّد بن یعقوب با اسنادش تا ابی صباح کنانی و او از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که ایشان فرمود: «اذا طلق الرجل المرأة و هی حبلی، انفق علیها حتی تضع حملها، فاذا وضعته، اعطاها اجرها و لا یضارها، الا ان یجد من هی ارخص اجرا منها. فان رضیت بذلک الأجر، فهی احق بابنها حتی تفطمه.»: هنگامی که مرد زنش را طلاق دهد در حالی که آن زن باردار است، بر آن زن انفاق نماید (نفقه او را بدهد)، تا این‌که آن زن وضع حمل کند. پس وقتی او وضع حمل نمود، اجرت او را داده و به او ضرری نرساند، مگر این‌که زنی بیابد که اجرتش کمتر از آن زن است. اگر خود آن زن به این اجرت راضی شود، پس تا زمان باز گرفتن از شیر، او به فرزندش سزاوارتر است. «4»
ابن جمعه عروسی به نقل از کافی، از نوح بن شعیب، و او از بعض اصحابش، از امام صادق علیه السّلام روایت کند که از حضرت درباره مرد توانگری که لباس‌های زیبای بسیار،
______________________________
(*). در مجمع البحرین گوید: در حدیث آمده است آنکه از شما در دین تفقّه ننموده باشد، اعرابی است، و آن منسوب به اعراب است، و اعراب کسانی هستند که در بیابان سکنا دارند، و به آنان که در شهرها ساکن هستند، عرب گفته می‌شود. گفته‌اند: عرب، کسانی هستند که به زبان یعرب بن قحطان تکلّم می‌کنند، و آن، زبان قدیم است و عربی که عرب بودن را طالب بوده، کسی است که به زبان اسماعیل پسر ابراهیم سخن می‌گوید، و در حدیث است که: آنکه در اسلام متولّد شود، عربی است و مردم سه گروهند: عربی، مولی، علج؛ ما (ائمه) عرب هستیم، و کسانی که بر ولایت ما باشند، مولی (یعنی دوست ما) هستند، و آنکه علیه ما و دشمن ما باشد، علج نامیده می‌شود (ص 122، ماده عرب).
(1). همان، حدیث 279.
(2). نور الثقلین، ج 2، ص 254.
(3). طلاق/ 7.
(4). برهان، ص 1125.
ص: 229
چادرهای مشکی و پیراهن‌های قشنگ فراوانی که بعضی از آنها در تجمّل محافظ بعضی دیگر است، خریداری می‌کند، پرسیده شد که: آیا این اسرافکاری نیست؟ آن بزرگوار فرمود: نه؛ برای این‌که خداوند عزّ و جلّ می‌گوید: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ.» «1»
سیوطی در تفسیر درّ المنثور آورده که:
1. ابن منذر درباره آیه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی ... الایه»، از ضحاک اخراج نمود که او گفت: «من انفق نفقة، ثم منّ بها او اذی الّذی اعطاه النفقة، حبط اجره، فضرب اللّه مثله:" کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ"، فلم یدع من التراب شیئا، فکذلک یمحق اللّه اجر الذی یعطی صدقته ثم یمن بها؛ کما یمحق المطر ذلک التراب.»: هرکس نفقه‌ای را انفاق کند، بعد، بر آن منّت گذارد، یا کسی را که به او این نفقه را اعطا نموده، بیازارد، پاداش عمل او از بین می‌رود. پس خدای مثل آن را چنین تمثیل نمود: «کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ.»: مانند سنگ صافی که خاک نرمی بر روی آن باشد و بارانی تند و درشت قطره بر آن ببارد. پس چیزی از آن خاک را بر روی آن سنگ نگذارد.
پس این‌چنین خدا پاداش کسی را که صدقه‌ای را اعطا کند و سپس بر آن منّت گذارد، محو می‌کند؛ همچنان که باران آن خاک را محو نمود. «2»
2. احمد، عبد بن حمید، بخاری، مسلم، ترمذی، ابن ماجه و بیهقی در «اسماء و صفات» درباره قوله: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ.»، از ابو هریره اخراج نمودند که او گفت:
«قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: ان یمین اللّه ملای؛ لا یغیضها نفقة سخاء اللیل و النهار. أ رأیتم ما انفق منذ خلق السموات و الارض؟ فانه لم یغض ما فی یمینه. قال: و عرشه علی الماء، و فی یده الاخری، القبض؛ یرفع و یخفض.»: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: البتّه، دست خدا پر است؛ با سخاوت شب و روز، بذل و انفاقی را فرو نمی‌گذارد. آیا نمی‌نگری به آنچه از زمان خلقت آسمان و زمین انفاق نموده است؟ پس البتّه، آنچه را در دست اوست، فرو نگرفته است. فرمود: «و عرش او بر آب بود»، و در دست دیگرش گرفتن است تا بالا ببرد و در معیشت فراخی ایجاد کند. «3»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 5، ص 362، حدیث 83.
(2). درّ المنثور، ج 1، ص 339.
(3). همان، ج 2، ص 297.
ص: 230
3. ابن ابی حاتم درباره قوله: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً»، از ابن زید اخراج نمود که او گفت: «هولاء المنافقون من الاعراب الذین ینفقون ریاء اتقاء علی ان یغزوا و یحاربوا و یقاتلوا و یرون نفقاتهم مغرما.»: اینان منافقان اعرابند؛ آنان که برای ریا انفاق می‌کنند، به لحاظ پروا داشتن از این‌که به جنگ روند و به محاربه پردازند و قتال کنند، و بذل و انفاق در این راه را غیر لازم می‌پندارند. «1»

5. تدبّر در آیات انفاق‌

اشاره

«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «2»

الف- تدبّر در آیات انفاق به ترتیب مصحفی آنها

1. الف- شرط قبولی انفاق، پاداش انفاق مقبول، و علل بطلان انفاق‌

انفاق نمودن بدون منّت و اذیّت، وقتی فی سبیل اللّه، و از روی ایمان به خدای متعال و ایمان به روز قیامت باشد، موجب قبولی آن و سبب مغفرت و دخول در رحمت واسعه الهی است: «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذیً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.» «3»
و انفاقی که از روی ریا و تظاهر اعطا شود و یا همراه با منّت و اذیّت باشد و از روی ایمان به خدا و ایمان به روز قیامت نباشد، چنین انفاقی باطل است و مورد قبول خدای عزّ و جلّ نخواهد بود: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلی شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ.» «4»
در آیه مذکور، مثل نزول باران بر خاک نرم واقع بر روی سنگ صاف، به مثابه اعطای انفاق است با نیّتی غیر الهی که اجری بر این اکتساب نخواهد بود؛ زیرا خدای متعال
______________________________
(1). همان، ج 3، ص 269.
(2). ص/ 29.
(3). بقره/ 262.
(4). همان/ 264.
ص: 231
گروه کافران را هدایت نمی‌کند: «لا یَقْدِرُونَ عَلی شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ.»
اما اگر نزول باران، بر خاک حاصلخیزی بود و روی سطح آن خاک، بذر اصلاح شده‌ای را افشانده باشند، آن، به مثابه انفاقی است که از روی ایمان به خدا و ایمان به قیامت و با نیّتی الهی اعطا شود و به همان گونه که بذر در آن خاک حاصلخیز نموّ می‌کند و از هر دانه آن، هفتاد و بیشتر از آن دانه می‌روید، این انفاق از روی ایمان که برای خشنودی خدای تعالی اعطا شده است، پاداش آن نزد خدای متعال آن چنان خواهد بود که در توصیف نگنجد که: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»، «1» و در این دنیا از چنان امنیت روانی برخوردار خواهد بود که نه ترسی بر او خواهد بود و نه اندوهی: «لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.» «2»

2. الف- نقد گفتار نابخردانه یهود درباره حق تعالی‌

یهود با گفتاری نابخردانه و برخاسته از شرک و خودمحوری، می‌پندارند خدای تعالی از کار عالم و خلق فارغ است «3»: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ.» این افترای ظالمانه و به دور از حقیقت، به خودشان برگشت نمود: «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ»، و علاوه بر آن، به واسطه این سخن، مورد لعن قرار گرفتند: «وَ لُعِنُوا بِما قالُوا»، به‌طوری که تا روز قیامت آتش کینه و دشمنی بین آنان شعله‌ور خواهد بود: «وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ»، و حال آنکه «دست خدا» گشوده و باز است، هم در انفاق، هرگونه که بخواهد و اراده کند: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ»، و هم در ابداع، خلق و ایجاد:
«بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»، «4» و هم همیشه و مدام خدای متعال در شأن، کار و امری است: «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ.» «5»
______________________________
(1). سجده/ 17.
(2). بقره/ 262.
(3). اشاره به حدیثی که پیش‌تر از امام صادق علیه السّلام در تفسیر: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ» بیان گردید.
(4). بقره/ 117.
(5). رحمن/ 29.
ص: 232

3. الف- انفاق به نیّت غرامت و به انتظار پیشامدهای بد بر دیگران‌

چنین انفاقی موجب برگشت آن پیشامدهای ناگوار بر خود شخص است، و انفاق به نیّت تقرّب به خدای تعالی و دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، سبب محقق شدن تقرّب به خدای متعال و دخول در رحمت واسعه الهی است.
آنچه به عمل انفاق ارزش داده و به آن روح جاودانگی می‌بخشد، این است که انفاق از روی ایمان به مبدأ و معاد و به نیّت رضای خدا و تقرّب به او انجام یابد، و برای همین برخی از اعراب که انفاق نمودن را غرامت می‌پنداشته و برای مسلمین انتظار پیشامدهای بد را داشتند، انفاق آنان ارزشی نداشته و برگشت پیشامد سوء هم بر خود آنان خواهد بود: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.» «1»
و بعضی از اعراب که با ایمان به خدا و ایمان به روز قیامت، عمل انفاق را به نیّت قرب به خدا و به نیّت دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله انجام می‌دادند، قرآن آگاهی می‌دهد که: البتّه، تقرّب به خدای متعال برای آنان خواهد بود و به زودی ایشان در رحمت واسعه الهی داخل خواهند شد: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.» «2»

4. الف- حریّت و مملوکیت با هم مساوی نیستند

انفاق تنها از انسان حرّ و آزاده اعطا می‌شود، نه عبد مملوک؛ خدای متعال عبد مملوکی را مثال زد که از خود هیچ‌گونه اختیاری ندارد. او باید بنده مولایش باشد حال آیا آن کس که بنده، مملوک، اسیر و برده دیگران بوده و بر انجام هیچ کاری خارج از تابعیت از مولایش قادر نیست با آن‌کس که به او روزی حسن اعطا شده و از آن روزی فارغ از هرگونه مملوکیتی و صرفا برای رضای خدا، آشکار و نهان انفاق می‌کند، مساوی هستند؟ بدیهی است که این دو برابر نیستند و حمد و ستایش مخصوص
______________________________
(1). توبه/ 98.
(2). همان/ 99.
ص: 233
خدای متعال است که مملوکیت و حریّت با هم برابر نیستند، امّا بیشتر مردم به این معنا آگاه نیستند: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ‌ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ.» «1»

5. الف- انفاق زوج بر زوجه بر حسب وسعت و طاقت زوج امری واجب است‌

زوجی که از لحاظ مالی در وسعت است، باید از وسعتش، و زوجی که از لحاظ معیشت در مضیقه و سختی است، باید از آنچه خدای متعال برای او از روزی مقدّر ساخته، بر زوجه‌اش اعطای نفقه کند، و خدای تعالی به غیر از آنچه به هرکس اعطا نموده، تکلیف نمی‌کند و به زودی برای آنان که در سختی معیشت هستند، بعد از این سختی، برای‌شان آسانی و رفاه را قرار می‌دهد: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً.» «2»

ب- تدبّر در آیات انفاق به ترتیب نزول آنها

اشاره

ابتدا آیات انفاق را به ترتیب نزول تنظیم کرده و پس از آن، به ترتیب نزول به تدبّر در آن می‌پردازیم:

1. ب- تنظیم آیات انفاق به ترتیب نزول‌

آیه مکّی‌
مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ. «3»

آیات مدنی‌
2. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلی شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ. «4»
3. لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً. «5»
______________________________
(1). نحل/ 75.
(2). طلاق/ 7.
(3). نحل/ 75: مکّی.
(4). بقره/ 264: مدنی.
(5). طلاق/ 7: مدنی.
ص: 234
4. وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ. «1»
5. وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. «2»
6. وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. «3»

2. ب- تدبّر و بررسی آیات به ترتیب نزول‌

1. در آیه 55 سوره نحل که از آیات مکّی است، با بیان ضرب المثل، مساوی بودن دو انسان مورد سؤال واقع می‌شود؛ یکی انسانی که عبد مملوک است و قدرت بر تصرّف ندارد و انسانی که آزاد بوده و به او روزی نیکویی داده شده است و از آن به‌طور مخفیانه و آشکار انفاق می‌نماید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ‌ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ.» «4»
آیات 98 و 99 توبه که می‌تواند تفسیری بر این آیه 55 سوره نحل باشد، عدم تساوی این دو انسان را که بی‌نهایت از هم فاصله دارند، بیان می‌کند؛ زیرا در آیه 98 سخن از بعضی اعراب است که اسیر تمایلات درونی خود هستند، تنگ‌نظری آنان از خواهش‌ها و تمنّیات امیالشان فراتر نرفته و همه چیز را در محدوده نفس خود ارزیابی می‌کنند. آنان انفاق را غرامت و باج و خراج می‌دانند و به همین جهت هم بدخواه مسلمان‌ها هستند: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ عَلَیْهِمْ
______________________________
(1). مائده/ 64: مدنی.
(2). توبه/ 98: مدنی.
(3). همان/ 99: مدنی.
(4). نحل/ 75.
ص: 235
دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»، «1» و در آیه 99 از برخی دیگر از اعراب سخن می‌گوید که نفس و تمنّیات نفسانی را به خود رها نموده و از محدوده آن فارغ و آسوده گشته‌اند. آنها با وسعت نظر به جهانی فراتر از شعاع بینایی سر نگریسته و با بصیرت و بینایی دل از راه این جهان به افق ماورای این عالم نظر می‌افکنند؛ به خدای یکتا و روز بازپسین ایمان آورده و آن را باور دارند. براساس چنین باوری انفاق را وسیله تقرّب به حضرت حقّ جلّ و علا و مایه دعا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌دانند. مژده باد آنها را، که هم این انفاق موجب تقرّب آنان به خدای متعال خواهد بود و هم با لطف رحمانیت الهی، مورد مغفرت قرار گرفته و در رحمت واسعه خدای متعال داخل می‌گردند: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.» «2»
2. در آیات بقره، طلاق و مائده، کیفیت اعطای انفاق و تکلیف بر آن و گستردگی‌اش را تدبّر می‌کنیم. در آیه 264 بقره، ظرافت انجام بذل انفاق را تدبّر می‌کنیم که اعطای آن باید به گونه‌ای باشد که شخصیت انفاق‌شونده از آزار و اذیّت برای خود و دیگری محفوظ باشد و به عبارتی بذل انفاق به گونه‌ای باشد که نزد منفق (انفاق‌کننده) احساس کهتری نکند؛ یعنی بدون منت‌گذاری باشد، و نیز انفاق‌کننده مسأله اعطای انفاق به شخص انفاق‌شونده را نزد مردم مطرح نکند تا موجب آزار روحی او گردد: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلی شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ.» «3»
و در آیه 7 طلاق، وجوب تکلیف بر انفاق را در بین همه گروه‌ها از لحاظ تمکّن مالی و یا تضیّق مالی ملاحظه می‌کنیم. این تکلیف براساس آن چیزی است که به او اعطا
______________________________
(1). توبه/ 98.
(2). همان/ 99.
(3). بقره/ 264.
ص: 236
کرده‌اند: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها»؛ یعنی تکلیف به ما لا یطاق نیست که در هر شرایطی از قدرت نسبی او به دور باشد: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً.» «1»
و در آیه 64 مائده، گستردگی اعطای انفاق را تنها در خدای متعال ملاحظه می‌کنیم:
«یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ.» او هرگونه که بخواهد انفاق می‌کند. این گستردگی از به علاوه بی‌نهایت است تا منهای بی‌نهایت، تا آنکه ظرف پذیرش انفاق در مخلوق چه اندازه‌ای را اقتضا کند. ظرف پذیرش در یک سوی به علاوه بی‌نهایت خود، روح با عظمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بوده که محلّ نزول وحی است و لذا تا حدّ بی‌نهایت از عظمت، گستردگی دارد: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی. فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی ، «2» و این بی‌نهایت، از لحاظ زمان، تا روز قیامت استمرار دارد، و یا ظرف پذیرش دل‌های غافل یهود است که پرده سیاه غفلت آن را پوشانیده است. بنابراین غفلت، تنها خودمحوری ملاک امور قرار دارد و در همه چیز حتی درباره صفات حق تعالی با قیاس به نفس، به قضاوت و به سخن گفتن پرداخته می‌شود تا جایی که آنها گفتند: دست خدا بسته است: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ» این غفلت آنان و سخن ظالمانه‌شان سبب شد که خدای متعال به واسطه آنچه گفتند، آنان را لعنت کند: «لُعِنُوا بِما قالُوا»، و دست آنها را ببندد: «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ»، و تا روز قیامت در درون آتش کینه و دشمنی که بین آنان فراهم شده، بسوزند: «وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ.» «3»

کلمات قصار پیرامون انفاق‌

در غرر الحکم و درر الکلم در «باب الانفاق» از مولای موحدان، امیر مؤمنان علیه السّلام، سخنانی به اقتصار بیان شده که در اینجا فقط به نقل برخی از آنها می‌پردازیم:
1. «إذا رزقت، فأنفق.»: هرگاه روزی داده شوی، پس انفاق کن.
______________________________
(1). طلاق/ 7.
(2). نجم/ 9- 8.
(3). مائده/ 64.
ص: 237
2. «إذا رزقت، فأوسع.»: چون روزی داده شدی، پس (بر اهل و عیال و بر مردم) توسعه ده.
3. «من یعط بالید القصیرة، یعط بالید الطّویلة.»: هرکه با دست کوتاه بخشش کند، با دست بلند (دست قدرت الهی) بخشش می‌شود.
4. «لیس لأحد من دنیاه الّا ما انفقه علی اخراه.»: برای احدی چیزی از دنیایش او را سود ندهد، مگر آنچه او برای آخرت خود انفاق نموده باشد.
5. «إن تبذلوا اموالکم فی جنب اللّه؛ فانّ اللّه مسرع الخلف.»: اگر مال‌های خود را در راه خدا بدهید، به راستی، خدا به سرعت عوض‌دهنده است.
6. «درهم ینفع، خیر من دینار یصرع.»: درهمی که سود رساند (و از راه حلال به دست آمده و در مصرف خیر برسد)، بهتر از دیناری است که آدمی را در هلاکت بیندازد.
7. «ایّاک و الامساک؛ فانّ ما امسکته فوق قوت یومک، کنت فیه خازنا لغیرک.»: بپرهیز از نگهداشتن؛ زیرا آنچه تو زیاده از قوت روزت نگه می‌داری، درباره آن، خزینه‌دار دیگری خواهی شد (البته، چنین هشدارهایی بر سبیل افضلیت است نه آنکه بر طریق حرمت باشد؛ چرا که در حالات بزرگان و پیشوایان دینی، سیره متشرعه امساک را مشاهده می‌نماییم و اگر حرام بود هیچ‌یک آنان از اموال خود چیزی را برای روز بعد نگاه نمی‌داشتند).
8. «قلیل لک خیر، من کثیر لغیرک.»: اندکی برای خود، بهتر از بسیاری است که برای دیگری باشد (یعنی اندک مالی که در حیات خود برای خویش صرف می‌نمایی، بهتر از مال‌های بسیاری است که برای دیگران می‌گذاری).
9. «درهم الفقیر، أزکی عند اللّه من دینار الغنیّ.»: درهم شخص ندار، در نزد خدا از دینار توانگر پاکیزه‌تر است.
10. «ربّ یسیر انمی من کثیر.»: بسا اندکی (که حلال باشد و برای خدا) از بسیاری (که از حرام باشد و برای غیر خدا) نموّکننده‌تر باشد.
11. «ثیابک علی غیرک، أبقی لک منها علیک.»: جامه‌های تو بر غیر تو (لباس‌هایی که به مردم عطا کنی) برایت از آنها که بر توست، پاینده‌تر است (زیرا اگر خود را با آن لباس‌ها بپوشانی، در اندک زمانی کهنه گردد، ولی وقتی آنها را ببخشی، ثوابشان دایمی خواهد بود).
ص: 238
12. «إنّکم إلی إنفاق ما اکتسبتم، أحوج منکم إلی اکتساب ما تجمعون.»: به راستی شما به بخشش آنچه فراهم می‌آورید، نیازمندترید از آنچه که در تلاش گردآوری آن هستید.
پروردگارا! تو را به رزاقیّتت که: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» سوگند می‌دهیم، به روزی ما که رزقی حسن است، برکت فراوانی اعطا کنی و ما را همواره در انجام انفاق‌هایی که به دور از ریا و از روی خلوص و برای تقرّب به تو باشد، موفق بداری.
آمین، یا رب العالمین!